۱۴۰۳ مهر ۷, شنبه

بیش از ۱۴۰۰ اعدام در دو سال پس از آغاز اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»

به گزارش سازمان حقوق بشر ایران، طی دو سال پس از قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی که به آغاز اعتراضات سراسری «زن، زندگی، آزادی» منجر شد، دست‌کم ۱۴۲۵ نفر در ایران اعدام شدند. این در حالیست که در بازه‌ زمانی دو سال قبل از آن، ۸۱۵ اعدام در ایران ثبت شده بود. بخش عمده این افزایش در اجرای اعدام‌ها، مربوط به احکام صادرشده در دادگاه‌های انقلاب است. 


سازمان حقوق بشر ایران با اشاره به این افزایش تقریبا دو برابری، خواستار توجه فوری جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری به استفاده جمهوری‌اسلامی از اعدام‌ به‌ عنوان ابزار سرکوب سیاسی است.

محمود امیری‌مقدم، سخنگوی این سازمان، گفت که اعدام مهم‌ترین ابزار جمهوری‌اسلامی برای ایجاد ترس در جامعه با هدف سرکوب اعتراضات و پیشگیری از اعتراضاتِ بیشتر است. متهمان مرتبط با مواد مخدر که بدون دادرسی عادلانه بر اساس احکام دادگاه‌های انقلاب اعدام می‌شوند، قربانیان کم‌هزینه ماشین کشتار حکومت‌اند. ما از جامعه جهانی و به‌ ویژه کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل می‌خواهیم که استفاده حکومت از اعدام را به‌عنوان بخشی از جنایات مرتبط با سرکوب اعتراضات زن زندگی آزادی بررسی کنند.

این در حالیست که اعدام‌های مرتبط با احکام قصاص که در حوزه دادگاه کیفری‌ست، با ۴۵۲ در دو سال قبل از اعتراضات ۱۴۰۱ و ۵۱۸ اعدام در دو سال بعد از اعتراضات، ۱۴ در صد افزایش داشتند. دو سال از اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در ایران که با قتل حکومتی مهسا ژینا امینی آغاز شد، می‌گذرد. طی این اعتراضات دست‌کم ۵۵۱ معترض، ازجمله ۶۸ کودک و ۴۹ زن، به‌دست نیروهای امنیتی به قتل رسیدند. اکثر کشته‌شدگان با سلاح گرم یا ضربات باتون به قتل رسیدند. نهادهای رسمی جمهوری اسلامی تمام تلاش خود را به‌کار بردند تا قتل این معترضان را انکار یا -با ارائه اطلاعات غلط- اخبار مربوط به مرگ ایشان را مخدوش کنند.




۱۴۰۳ مهر ۲, دوشنبه

حکم «اعدام» علیه یک معترض, جان محمدجواد وفایی‌ثانی در خطر است

 محمدجواد وفایی‌ثانی معترض بازداشت شده در اعتراضات آبان ۹۸ برای سومین‌ بار به اعدام محکوم شده است. این جوان ۲۸ ساله در جریان اعتراضات سال ۹۸ در شهر مشهد بازداشت شد و در زندان وکیل‌آباد این شهر محبوس است.

بابک پاک‌نیا وکیل پایه یک دادگستری اعلام کرده که موکل‌اش محمدحواد وفایی‌ثانی برای بار سوم به اعدام محکوم شده است. این وکیل دادگستری نوشته «با نظر اکثریت قضات رسیدگی‌کننده (مستشاران شعبه سوم دادگاه انقلاب مشهد)، ضمن مخالفت با استدلال قضات دیوان عالی کشور، محمدجواد وفایی ثانی برای بار سوم به اتهام افساد فی الارض به اعدام محکوم شد. این حکم قابل فرجام‌خواهی است. نخستین‌ بار در دی‌ماه ۱۴۰۰ بابک پاک‌نیا وکیل دادگستری در توئیتر از صدور حکم اعدام برای محمدجواد وفایی ثانی خبر داد و نوشت او از سوی شعبه ۴ دادگاه انقلاب مشهد به اتهام «فساد فی‌الارض» به اعدام محکوم شده است.

بابک پاک‌نیا افزوده بود که صدور حکم اعدام و اتهام «فساد فی الارض» به دلیل «تحریق و تخریب عمدی اماکن خاص از جمله ساختمان تعزیرات حکومتی» صورت گرفته است. این وکیل دادگستری تأکید کرده بود که این حکم اعدام قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور است و ظرف ۲۰ روز آینده این درخواست نوشته و ارسال می‌شود.

محمدجواد وفایی‌ثانی در اسفند ۱۳۹۸ در مشهد بازداشت و به زندان منتقل شد. او ابتدا با اتهامات واهی «افساد فی‌الارض از طریق تخریب عمدی» به اعدام محکوم شد، اما حکم در دیوان عالی لغو و پرونده برای بررسی دوباره به شعبه هم‌عرض ارسال شد. در محاکمه بعدی در خرداد ۱۴۰۱ او برای بار دوم به اعدام محکوم شد که این حکم نیز دوباره از سوی دیوان عالی کشور لغو و پرونده به شعبه هم‌عرض ارجاع شد. اکنون این جوان ورزشکار برای بار سوم به اعدام محکوم شده و جانش در خطر است. منابع حقوق بشری گزارش داده‌اند که با وجود تعیین وثیقه سنگین ۳۰ میلیارد تومانی برای آزادی موقت محمدجواد، او نتوانسته این رقم وثیقه را تأمین کند و همچنان در زندان به سر می‌برد.

محمدجواد وفایی‌ثانی قهرمان و مربی بوکس است و پیش از بازداشت در باشگاه‌های بوکس شهر مشهد ورزش حرفه‌ای را دنبال می‌کرد. گزارش‌های نهادهای حقوق بشری نشان می‌دهد که این زندانی سیاسی در طول سال‌های گذشته تحت شکنجه‌های سنگین روحی و جسمی با هدف اعتراف اجباری قرار گرفته تا اتهاماتی را که از سوی نهادهای امنیتی در پرونده او نوشته شده بپذیرد.

۱۴۰۳ شهریور ۲۸, چهارشنبه

دو سال پس از مهسا؛ جنبش ملی زن زندگی آزادی همچنان پا برجاست

دو سال پیش در چنین روزهایی دختر جوان ۲۲ ساله‌ای که مورد ضرب و جرح مأموران گشت ارشاد قرار گرفته بود در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان «کسری» تهران در کُما با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد و جان باختن مهسا در شامگاه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ آغازگر اعتراضاتی بی‌سابقه علیه حکومت شد؛ اعتراضاتی که هرچند مشابه آن در سال‌های قبل، از جمله در دی ۹۶ و آبان ۹۸، رخ داده بود اما ویژگی‌های منحصر به فردی داشت که چشم جهان را به سوی ایران دوخت.

تبلور همبستگی ملّی در سراسر کشور

این اعتراضات خشم فروخورده یک ملت، از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب کشور، با هر تبار و زبان و وضعیت درآمدی و تحصیلی را نسبت به حکومتی که حدود نیم قرن با سرکوب مردم و تباهکاری در کشور میخ خود را در مرزهای ایران کوبیده، متبلور کرد. مردم ایران در شهرها و استان‌های مختلف طی تنها چند روز و بدون آنکه از پیش سازماندهی شده باشند به خیابان‌ها ریختند. اگرچه از سوی گروه‌هایی برای اینکه اعتراضات مردمی را به اعتراضات «قومی» و «منطقه‌ای» تقلیل دهند تلاش‌هایی انجام شد اما مردم همزمان که در برابر گلوله و سرکوب جمهوری اسلامی در خیابان‌ها مقاومت می‌کردند، نگذاشتند انقلاب ملّی آنها به انحرف کشیده شود و با شعارهایی بر همگرایی و همبستگی خود از کردستان تا تبریز و از زاهدان تا تهران تأکید کردند.

آمار بازداشت‌های صورت گرفته نشان می‌دهد مردمی که در خیابان بودند تعلقات مشخصی به قشر درآمدی، صنف یا تبار و زبان و جنسیت خاصی نداشتند. مردم در بیش از ۱۰۰ شهر ایران به خیابان آمده بودند و وجه مشترک همه آنها «ایران» بود و خواست و حق «آزادی»!

جمهوری اسلامی که بیش از اعتراضات گذشته خود را در معرض سقوط می‌دید و نتوانسته بود مانند تجربه‌های پیشین طی چند روز اعتراضات را «جمع» کند، سرکوبی بی‌سابقه و وحشیانه را علیه معترضان آغاز کرد.

زنان ایران برای مهسای جوان که به خاطر «حجاب اجباری» بازداشت و جان وی ستانده شد، به خیابان آمدند و دوشادوش مردان علیه جمهوری اسلامی قد علم کردند. آتش زدن روسری‌ها در خیابان‌های ایران به یکی از نمادین‌ترین اعتراضات نیم قرن اخیر در جهان تبدیل شد. زنان در اعتراضات خیابانی یکی از مهمترین تکیه‌گاه‌های ایدئولوژیک و البته مهمترین ویترین‌های جمهوری اسلامی را هدف قرار دادند. این جنبش بیانگر آگاهی ملّی در میان مردم بود که توانسته بود آنها را برای حضور در خیابان‌ها همراه و همبسته کند و همچنان برای رسیدن به هدف‌شان که آزادی و نجات ایران از شرّ جمهوری اسلامی است، پایدار نگه دارد.

اعتراضات جنبش ملّی ۱۴۰۱ بدون شک در تاریخ کشور، و در فردای براندازی، به عنوان نقطه عطفی در مسیر مبارزات ملّی علیه جمهوری اسلامی ماندگار خواهد شد.

سرکوب، مردم را متحدتر کرد

سرکوب شهروندان در اعتراضات جنبش ملّی به مراتب گسترده‌تر و دارای ابعاد تکاندهنده و پیچیده‌تری نسبت به سابق بود. کشتار کودکان و نوجوانان، شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای به اندام و چشمان جوانان، تجاوز و تعرض جنسی علیه بازداشت‌شدگان و محکوم کردن ده‌ها شهروند معترض به اعدام با پرونده‌سازی‌ و سناریوهای نهادهای امنیتی از جمله سرکوب‌هایی است که در مقابله با این جنبش عظیم به شکل گسترده‌ای جریان یافت.

عطش سرکوب جمهوری اسلامی همچنان با گذشت دو سال سیراب نشده و انتقامجویی از شهروندان معترض با زندان و آزار و تهدید آنها ادامه دارد. در آستانه‌ی دومین سالگرد اعتراضات، ۱۹ شهریورماه خبر درگذشت سارا دلدار که در شهر رشت بازداشت و با وجود ده‌ها ساچمه در بدن یک سال و نیم در زندان نگه داشته بود، بر اثر عفونت ناشی از ساچمه و جراحات دوران بازداشت منتشر شد. یکی از مهمترین اهدف سرکوبگرانه جمهوری اسلامی که شاید در تاریخ دیکتاتورترین حکومت‌ها نایاب باشد، فشار شدید بر خانواده‌های جانباختگان است که عزیزان آنها توسط جمهوری اسلامی در جریان اعتراضات کشته شده‌اند.

فشار بر خانواده‌ها اگرچه در دهه شصت خورشیدی ریشه دارد، و اگرچه خانواده پویا بختیاری که در اعتراضات سال ۹۸ در کرج با شلیک مأموران حکومتی به سرش کشته شد یکی از بارزترین نمونه‌های سرکوب خانواده‌های دادخواه هستند اما جمهوری اسلامی در اعتراضات جنبش ملّی ۱۴۰۱ فشارهای گسترده‌ای را علیه خانواده‌های سوگوار و دادخواه به کار گرفت. امروز و پس از دو سال همچنان مادران و پدران، خواهران و برادران بسیاری از جانباختگان در ایران، هر یک به نمادی برای پایداری در دادخواهی، و به یکی از بازوهای پویای جنبش ملّی تبدیل شده‌اند. در آنسو اما لابیگران و صادراتی‌ها نیز طی دو سال گذشته تلاش داشتند تا فضای همدلی و همگرایی ایرانیان خارج کشور را که به آینه‌ی تما‌م‌نمای جنبش ملی مردم تبدیل شده بودند، از دست حامیان آزادی ملت و مملکت بیرون بیاورند. نبض جنبش ملّی اما در ایران همچنان می‌تپد و مردم از هر فرصتی برای نشان دادن رویارویی خود با جمهوری اسلامی استفاده می‌کنند.

در دو سال اخیر جمهوری اسلامی نتوانسته روند تحمیل حجاب اجباری به زنان را ادامه دهد و با وجود جرم‌انگاری دوباره و بازگشت گشت‌های ارشاد به خیابان برای سرکوب زنان و دختران با ترفندهای گوناگون از جمله «طرح سراسری نور»، زنان ایران مقاومت مدنی آشکار و جانانه‌ای را در انتخاب پوشش و عادی کردن آن به نمایش گذاشته‌اند و تا امروز پیروز میدان نبرد برای آزادی در برابر جمهوری اسلامی بوده‌اند.

از سوی دیگر مردم با تحریم هدفمند نمایش‌های انتخاباتی دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و چهاردهمین دوره ریاست جمهوری، این پیام روشن را به حکومت رساندند که دیگر سناریوهای نخ‌نما و حتی بازگشت «اصلاح‌طلبان» و سردمداری حکومتی‌های فریبکاری چون محمدجواد ظریف با هدایت اتاق فکرهای امنیتی نمی‌تواند افکار عمومی را فریب دهد و از آرای آنها برای «مشروعیت‌» بخشیدن به حکومت سوء استفاده کند. آنها همچنین در اقدامی که از پیش سازماندهی نشده بود، در نوروز ۱۴۰۳ رکوردی تاریخی در بازدید از تخت جمشید و کاخ‌هایی که نام‌شان با دوران پهلوی گره خورده، مانند کاخ سعدآباد، ثبت کردند. مردم ایران جنبش ملّی را وارد فرهنگ سیاسی و مدنی کشور کرده و با زیست اجتماعی و سیاسی خود پیوند زده‌اند.

همسویی اصلاح‌طلبان و خامنه‌ای جلاد برای حفظ نظام در برابر مردم

نمایان شدن ابعاد بی‌سابقه‌ی گزینه‌ی «برافتادن نظام» در برابر چشم رژیم و وابستگانش سبب شده که تحلیلگران «خودی» نیز مجبور شوند موجودیت نیروی «براندازان» و همچنین خواست مردم برای سرنگونی حکومت را به رسمیت شناخته و «براندازی» را وارد گفتار و نوشتار خود کنند.

در آنسو البته قرار گرفتن حکومت بر لبه‌ی پرتگاه سبب تشدید سرکوب‌ها برای «بقاء به هر قیمت» شده و همچنین باعث عقب‌نشینی معناداری از سوی خامنه‌ای در برابر معتمدان و «خودی»ها شده است تا بتواند با تمام نیروهای وفادار نظام، بازوهای اجرایی حکومت را برای سرکوب بیش از پیش تجهیز کند. علی خامنه‌ای پس از مرگ سیدابراهیم رئیسی در حادثه مشکوک سقوط هلی‌کوپتر، تلاش کرد حکومت تکه‌پاره‌اش را وصله و پینه کند تا دست‌کم در ظاهر پیکری واحد از نظام اسلامی به نمایش بگذارد. اختلافات درون جناحی که از سه دهه پیش بطور فزاینده تشدید شده، در ماه‌های گذشته به اوج رسید و در روند نمایش انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی برجسته شد؛ جریانات اصولگرا دچار چنان شکافی شدند که در جریان رقابت برای گرفتن کرسی‌های بیشتر در مجلس به رسوا کردن یکدیگر و رو کردن فساد همدیگر پرداختند. خامنه‌ای که همزمان تلاش کرده بود با دولت رئیسی مذاکرات پشت پرده با غرب را پیش ببرد با از دست دادن رئیس دولت سیزدهم و وزیر امور خارجه‌اش، خود را در کانون حکومتی احساس کرد که از یکسو در بدنه‌اش گروه‌ گروه در حال دریدن یکدیگر بودند، و از سوی دیگر روابط خارجی‌ متشنج‌تر شده و امید به رفع تحریم‌ها و دریافت دلارهای نفتی به ناامیدی تبدیل می‌شد.

در چنین شرایطی، خامنه‌ای مسیر اعلام خاکساری اصلاح‌طلبان را باز کرد و در سناریویی مشترک با آنها دولت پزشکیان را با وزرایی گزینشی از نزدیک‌ترین معتمدان خود روی کار آورد تا پریشانی درونی نظام را کمی سامان دهد. اینهمه در حالیست که دولت چهاردهم که ملغمه‌ای از همه جریانات حکومتی است، از همان نخستین روزها ضعف و ناتوانی خود را در اداره‌ی کشور به نمایش گذاشته و حتی برای تأمین اندک هزینه‌های جاری نیز به صندوق توسعه ملّی دستبرد زده است. مسعود پزشکیان نیز در همین مدت کوتاه نتوانسته نقاب رئیس دولتی را که در کنار مردم ایستاده و به دنبال بهبود اوضاع است حفظ کند. او که گفتار و رفتارش یادآور عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی است بطور کلی مردم را رها کرده و در پی بلندپروازی‌های نظام و رهبرش رویای تشکیل اتحادیه کشورهای مسلمان در منطقه را با بازیگری جمهوری اسلامی در نقش اول در سر می‌پروراند!

روی دیگر سکه اما این است که با دولت جدید نیز امید و باور مردم به نیروی خود و به آینده با تکرار ناتوانی و ناکارآمدی مزمن رژیم بیش از پیش تقویت می‌شود. آنها به تجربه دیده‌اند که نمی‌توانند راهکار مشکلات‌شان را از نظام و زمامدارانی انتظار داشته باشند که خود بانی و علت این مشکلات هستند!


۱۴۰۳ شهریور ۲۷, سه‌شنبه

استخدام اوباش و تبهکاران توسط رژیم ننگین جمهوری اسلامی برای ربودن یا ترور مخالفان حکومت در اروپا و آمریکا

جمهوری اسلامی به دنبال استخدام تبهکاران و اعضای باندهای خلافکار در کشورهای غربی برای هدف قرار دادن مخالفان خود و فعالان رسانه‌ای و حقوق بشری ایرانی است. روزنامه «واشنگتن‌ پست» روز ۱۲ سپتامبر ۲۲شهریورماه) به نقل از منابع آگاه گزارش داد، جمهوری اسلامی ایران در سال‌های اخیر، عملیات‌های مرگبار و آدمربایی علیه مخالفان خود را به گروه‌های مختلف جنایتکار برون‌سپاری کرده و این اقدامات روند افزایشی داشته است.

در همین ارتباط «دیلی میل» روز ۱۳ سپتامبر ۲۳شهریورماه) نوشت حکومت ایران در حال استخدام اعضای گروه موتورسواران «هلز انجلز» (فرشتگان جهنم) و سایز گروه‌های جنایتکار مستقر در کشورهای غربی برای هدف قرار دادن مخالفان سیاسی رژیم است. در گزارش روزنامه «واشنگتن پست» گفته شد که تهران برای ربودن و ترور مخالفان حکومت در کشورهای دموکراتیک از جمله ایالات متحده، آلمان و بریتانیا اراذل و اوباش را استخدام می‌کند. طبق همین گزارش‌ها، گروه روسی «دزدان قانونمند»، یک گروه قاچاقچی مواد مخدر ایرانی و گروه‌های خشن از اسکاندیناوی تا آمریکای جنوبی توسط حاکمان ایران برای اجرای دستورات آنها استخدام شده‌اند.

یک افسر سابق ارتش ایران که در مریلند ساکن است، یک خبرنگار ایرانی- آمریکایی در بروکلین و یک مخالف سیاسی در لندن از جمله ایرانیانی هستند که توسط رژیم ایران در کشورهای غرب هدف قرار گرفته‌اند. پوریا زراعتی خبرنگار ایرانی که شهروند بریتانیا است، در تاریخ ۲۹ مارس در ویمبلدون، یکی از مناطق لندن، در پیاده‌روی بیرون از خانه‌اش چهار بار با چاقو مورد حمله قرار گرفت. این حمله پس از سال‌ها تهدید و ارعاب رخ داد که او را وادار کرد برای مدتی به خانه‌های امن منتقل شود.

جمهوری اسلامی در حال جذب اعضای گروه «هلز انجلز» و دیگر گروه‌های جنایتکار برای هدف قرار دادن منتقدان خود در غرب است. پلیس متروپولیتن لندن معتقد است که تهران برای انجام این حمله مجرمان اروپای شرقی را نیز استخدام کرده است. کارآگاهان گفتند که مجرمان به مدت چند روز زراعتی را تحت نظر داشتند و تنها چند ساعت پس از حمله با یک پرواز از کشور گریختند. مقامات بر این باورند که مهاجمان ممکن است قصدشان این بود که زراعتی در این چاقوکشی زنده بماند تا او را بترسانند اما از یک رسوایی بین‌المللی جلوگیری کنند. مهاجمان زراعتی هنوز دستگیر نشده‌اند.

در گزارش روزنامه «واشنگتن پست» تأکید شده که سرویس امنیتی بریتانیا «MI5» و پلیس متروپولیتن طی دو سال گذشته بیش از ۱۶ توطئه از سوی جمهوری اسلامی را ردیابی کرده‌اند.

مقامات سابق آمریکا مانند ترامپ، مایک پمپئو و جان بولتون در توطئه‌های تهران به عنوان انتقام برای کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، هدف قرار گرفته‌اند. در بروکلین مقامات ایالات متحده توطئه‌ای را که برای قتل مسیح علینژاد خبرنگار ایرانی- آمریکایی، با مشارکت خالد مهدی‌یف، عضو گروه «دزدان» قانونمند که دور و بر خانه وی می‌پلکید، ناکام گذاشتند. طبق ادعای این رسانه‌ها، علینژاد حداقل سه بار هدف توطئه قرار گرفته است، یکی از این ادعاها درباره ربودن او از نیویورک و بردن او به ونزوئلا با قایق بود. او به روزنامه «واشنگتن پست» گفت: «افراد زیادی در اروپای شرقی و جاهای دیگر هستند و گرفتن ویزا برای آنها بسیار آسان است و می‌توانند به اینجا بیایند و کار را تمام کنند.»

گزارش شده است که تهران همچنین ترور و ربودن برخی افراد را به یک قاچاقچی مواد مخدر ایرانی به نام ناجی شریفی زیندشتی سپرده است. از این تبهکار به عنوان «قاچاقچی مواد مخدر شبیه پابلو اسکوبار» نام برده می‌شود. در نمونه‌ای دیگر فعال سیاسی حبیب چعب، که در سوئد مستقر بود، در سال ۲۰۲۰ در جریان سفری به ترکیه ربوده شد. او توسط عوامل شریفی زیندشتی به ایران منتقل شد، جایی که او را شکنجه کردند و در سال ۲۰۲۳ اعدام شد.

ناجی شریفی زیندشتی همچنین متهم به مذاکره بر سر قراردادی به ارزش ۳۵۰ هزار دلار با دو عضو هلز انجلز در کانادا برای کشتن یک فراری ایرانی و همسرش است که با هویت جعلی در مریلند مخفی شده بودند. این فراری نامش فاش نشده اما به عنوان یک افسر سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به عنوان خبرچین برای سازمان سیا کار می‌کرده، شناخته شده است. شخص اصلی در طرح شکست‌خورده برای هدف قرار دادن فراری ایرانی به نام دامیون رایان، ۴۳ ساله، معرفی شده است که دارای سوابق جنایی طولانی در کانادا است. او متهم به استخدام آدام آر. پیرسون، ۲۹ ساله، است که برای فرار از دستگیری به اتهام قتل در کانادا در مینیاپولیس مخفی شده بود.

مقامات آلمانی می‌گویند که تهران رئیس فراری گروه «هلز انجلز» به نام رامین یکتاپرست را برای سازماندهی و اجرای حملات تروریستی علیه کنیسه‌ها استخدام کرده است. در میانه‌ی جنگ غزه، تهران همچنان با توطئه‌هایی علیه مقامات آمریکایی و اسرائیلی در فرانسه و آلمان در ارتباط بوده است.

به گزارش روزنامه «واشنگتن پست»، رژیم‌های استبدادی دیگر نیز در سراسر جهان شروع به استفاده از استراتژی تهران برای استخدام مجرمان در غرب کرده‌اند. یک فعال سیک سال گذشته در کانادا کشته شد و دیگری در نیویورک توسط مجرمان استخدام شده توسط سرویس‌های امنیتی هند هدف قرار گرفت. در همین حال، روسیه سال گذشته اوباشی را در اسپانیا استخدام کرد تا یک خلبان نظامی را که به اوکراین پناهنده شده و در مدیترانه مستقر شده بود به قتل برسانند


بیانیه عفو بین الملل نوشته: از زمان اعتراضات ۱۴۰۱ مقامات جمهوری ننگین اسلامی استفاده از مجازات اعدام را تشدید کرده‌اند

سازمان عفو بین‌الملل در بیانیه ای به مناسبت دومین سالگرد اعتراضات جنبش ملّی ۱۴۰۱ نوشته دومین سالگرد اعتراضاتی که مردم سراسر ایران علیه دهه‌ها ظلم و تبعیض جنسیتی ایستادگی کردند در حالی فرا رسیده که مصونیت سیستماتیک از مجازات مرتکبان جنایات بین‌المللی در ایران همچنان ادامه دارد و مردم این کشور هنوز با پیامدهای ویرانگر ناشی از سرکوب وحشیانه‌ی که مقامات جمهوری ‌اسلامی در جریان خیزش «زن، زندگی، آزادی» مرتکب شدند، دست و پنجه نرم می‌کنند. این بیانیه تأکید کرده هیچ تحقیقات کیفری موثر، بی‌طرف و مستقلی درباره نقض جدی حقوق بشر و جنایات بین‌المللی، از جمله استفاده گسترده و غیرقانونی نیروهای امنیتی از قوای قهریه و سلاح گرم، که مقامات جمهوری اسلامی در جریان اعتراضات سراسری از ۲۵ شهریور تا دی‌ماه ۱۴۰۱ (سپتامبر تا دسامبر ۲۰۲۲) مرتکب شدند، انجام نشده است. عفو بین‌الملل نوشته نیروهای امنیتی از اسلحه‌های جنگی، شات‌گان‌های پر از ساچمه‌های فلزی و کپسول‌های گاز اشک‌آور استفاده کرده و معترضان را به شدت با باتوم مورد ضرب و شتم قرار دادند، مجموعه‌اقداماتی که منجر به کشتار صدها معترض و رهگذر، از جمله ده‌ها کودک شد و به بسیاری دیگر هم آسیب‌های جبران‌ناپذیری وارد کرد. همچنین مقامات سعی کرده‌اند خانواده‌هایی را که در جستجوی حقیقت و اجرای عدالت به خاطر کشته‌شدن عزیزان‌شان هستند، از طریق بازداشت‌های خودسرانه، پیگرد ناعادلانه، تهدید به مرگ و آزار و اذیت‌های مداوم ساکت کنند.

در بخش دیگری از این بیانیه به افزایش روند اعدام‌ها پس از اعتراضات سال ۱۴۰۱ اشاره شده و آمده از آن زمان مقامات جمهوری اسلامی استفاده از مجازات اعدام را تشدید کرده‌اند، بطوری که در سال ۲۰۲۳ بیشترین تعداد اعدام‌ها در هشت سال گذشته ثبت شده است. مقامات از مجازات اعدام به عنوان ابزاری برای سرکوب و ترساندن مردم، از جمله اقلیت تحت آزار بلوچ که به نسبت جمعیت‌شان بسیار بیشتر تحت تاثیر اعدام‌ها قرار گرفته‌اند، استفاده کرده‌اند.

بر این اساس مقامات جمهوری اسلامی از دسامبر ۲۰۲۲ تا کنون، ۱۰ مرد را در رابطه با اعتراضات خیزش ۱۴۰۱ بطور خودسرانه اعدام کرده‌اند، از جمله رضا (غلامرضا) رسایی که ۱۶مرداد ۱۴۰۳ برابر با ششم آگوست ۲۰۲۴ بطور مخفیانه اعدام شد. این اعدام‌ها پس از محاکمه‌های نمایشی به شدت ناعادلانه‌ای انجام شد که به «اعترافات» اخذ شده زیر شکنجه و سایر بدرفتاری‌ها، از جمله خشونت جنسی، متکی بود. شکایات مبنی بر شکنجه مورد تحقیقات رسمی مستقل و بی‌طرفانه قرار نگرفته‌اند.

بیانیه عفو بین‌الملل تأکید کرده اکنون بیش از دوازده نفر از جمله مجاهد کورکور در ارتباط با اعتراضات در معرض خطر اعدام یا صدور حکم اعدام هستند. شدید روند اعدام‌ها، زنانی را هم شامل شده که با اتهام فعالیت‌های سیاسی با مجازات اعدام روبرو شده‌اند. به تازگی دادگاه انقلاب، شریفه محمدی، فعال حقوق کارگری و پخشان عزیزی، فعال حقوق زنان و مددکار اجتماعی، را به دلیل فعالیت‌های مسالمت‌آمیزشان به اتهام «بغی» به اعدام محکوم کردند. گزارشهای نگران‌کننده حاکی از آن است که آنها در دوران بازداشت مورد شکنجه و سایر بدرفتاری‌ها قرار گرفته‌اند. دستکم دو زن دیگر به نام‌های وریشه مرادی و نسیم غلامی سیمیاری نیز بطور جداگانه با اتهام «بغی» روبرو شده و در حال محاکمه هستند. سازمان عفو بین‌الملل افزوده که شورای حقوق بشر سازمان ملل، در آوریل ۲۰۲۴ مأموریت هیئت حقیقت‌یاب سازمان ملل متحد در مورد ایران را تمدید کرد، اما مقامات جمهوری اسلامی همچنان از همکاری با این نهاد مستقل خودداری کرده و از دسترسی اعضای آن به کشور ممانعت به عمل می‌آورند.

سازمان عفو بین‌الملل نوشته همچنان خواستار اجرای توصیه‌های هیئت حقیقت‌یاب سازمان ملل به تمام دولت‌ها است تا بر اساس اصل صلاحیت قضایی جهانی، صرفنظر از اینکه متهم در قلمرو آنها حاضر باشد یا نباشد، تحقیقات کیفری درباره مقامات جمهوری اسلامی را که به شکلی معقول، مظنون به ارتکاب جنایات بین‌المللی هستند و «تحقیقات ساختاری درباره وضعیت کلی مرتبط با اعتراضات ۱۴۰۱ بدون داشتن متهم خاص»، را شروع کنند.

این بیانیه افزوده با گذشت دو سال از این اعتراضات، مقامات حملات خود به حقوق بشر را تشدید کرده و از طریق سرکوب فزاینده خشونت‌آمیز علیه کسانی که قوانین تبعیض‌آمیز حجاب اجباری را به چالش می‌کشند، «جنگ علیه زنان و دختران» به راه انداخته‌اند و استفاده از مجازات اعدام برای خاموش کردن اعتراضات را افزایش داده‌اند.

در بخشی از این بیانیه به راه‌اندازی «طرح سراسری نور» با هدف سرکوب دختران و زنان اشاره شده و آمده از زمان راه‌اندازی این طرح در فروردین امسال حضور گشت‌های امنیتی پیاده، موتورسوار، اتومبیل‌ها و ون‌های پلیس برای اجرای قوانین حجاب اجباری در فضاهای عمومی، به صورت چشمگیری افزایش یافته است. این سرکوب شامل تعقیب و گریز خطرناک اتومبیل‌های زنان، مصادره گسترده وسایل نقلیه آنها، احکام زندان و شلاق و حتی اعدام برای آنها و سایر مجازات‌هایی است که به عنوان شکنجه و سایر رفتارهای بی‌رحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز تلقی می‌شود.

این بیانیه افزوده «یکم امرداد ۱۴۰۳ برابر با ۲۲ ژوئیه ۲۰۲۴ مأموران نیروی انتظامی جمهوری اسلامی به اتومبیلی که آرزو بدری ۳۱ ساله راننده آن بود با اسلحه جنگی شلیک کردند که باعث جراحت شدید او شد. بر اساس گزارش رسانه‌ها، مأموران قصد داشتند اتومبیل او را به دلیل نقض قوانین حجاب اجباری مصادره کنند.

همچنین ۳۰ امرداد ۱۴۰۳ برابر با ۲۰ آگوست ۲۰۲۴ ویدئویی نگران‌کننده در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که نشان می‌داد چندین مأمور امنیتی دو دختر ۱۴ ساله را که حجاب اجباری بر سر نداشتند به طرز خشونت‌آمیزی مورد حمله قرار می‌دهند.

دیانا الطحاوی، معاون مدیر منطقه‌ای عفو بین‌الملل در خاورمیانه و شمال آفریقا درباره فرارسیدن دومین سالککرد اعتراضات سال ۱۴۰۱ گفته «سالگرد خیزش زن، زندگی، آزادی، یادآوری دردناکی برای شمار زیادی از مردم ایران است که همچنان از پیامدهای سرکوب وحشیانه مقامات رنج می‌برند. قربانیان، بازماندگان و خانواده‌های آن‌ها همچنان از دستیابی به حقیقت، اجرای عدالت و جبران خسارت برای جنایات بین‌المللی و سایر نقض‌های جدی حقوق بشر که مقامات جمهوری اسلامی در جریان خیزش و پس از مرتکب شدند، محروم هستند.»

دیانا الطحاوی افزوده که «در دو سال گذشته، مقامات جمهوری اسلامی کارزار تبلیغاتی گسترده‌ای برای انکار و تحریف واقعیت به راه انداخته‌اند تا شواهد جنایات خود را پنهان کنند و برای ساکت کردن بازماندگان و خانواده‌های قربانیان، آن‌‌ها را تهدید کرده‌اند. با توجه به نبود امکان تحقیقات مستقل و بی‌طرفانه در داخل کشور، ضروری است کشور‌ها از طریق دفاتر دادستانی خود و تحت اصل صلاحیت قضایی جهانی، تحقیقات جنایی درباره جنایات مرتکب‌ شده به دست مقامات جمهوری اسلامی را آغاز کنند.»


۱۴۰۳ شهریور ۲۵, یکشنبه

انقلاب زن زندگی آزادی تا سرنگونی جمهوری ننگین اسلامی ادامه دارد


 

كشته شدن مهسا (ژینا) امینی، به نمادی از بی‌عدالتی، سرکوب و دیکتاتوری‌ای جمهوري اسلامي تبدیل شد. روزی که این دختر ۲۲ ساله اهل کردستان توسط پلیس گشت ارشاد ایران به دلیل نوع پوشش‌اش دستگیر شد و سرانجام كشته شد نه تنها خانواده او سوگواری کردند بلكه بخش بزرگی از مردم ایران و جهان صدای اعتراض خود را علیه بی‌عدالتی‌ها و سرکوب نهادی که جمهوری اسلامی را شکل می‌دهد، بلند کردند.

مهسا امینی نه اولین و نه آخرین قربانی این نظام سرکوبگر بود. اما سرنوشت او خشم طولانی‌مدت مردم را علیه تبعیض، نقض حقوق و پایمال شدن مداوم ابتدایی‌ترین حقوق بشر برانگیخت. مهسا در زمانی جان باخت که هزاران زن و مرد در ایران برای حقوق اساسی خود، مانند حق انتخاب پوشش آزاد، آزادی بیان و حق انتخاب زندگی، در برابر یک رژیم تمامیت‌خواه می‌جنگیدند. مرگ مهسا امینی در دست‌های جمهوری اسلامی به نمادی از سیستمی تبدیل شد که نه تنها به صدای مخالفان خود بی‌تفاوت است، بلکه با سرکوب وحشیانه، سعی در خاموش کردن هر نوع اعتراض و طلب آزادی دارد. این نظام، به جای احترام به حقوق شهروندان خود، از نیروهای سرکوبگر، زندان‌ها و شکنجه برای تحمیل اراده‌اش استفاده می‌کند.

مرگ مهسا تنها یکی از هزاران مثالی است که نشان می‌دهد جمهوری اسلامی با خشونت و اجبار سعی در حفظ کنترل خود بر جامعه دارد. اما چیزی که این حادثه را منحصر به فرد کرد، موج بزرگ اعتراضاتی بود که در سراسر ایران و جهان گسترش یافت. زنانی که سال‌ها تحت فشار حجاب اجباری و محدودیت‌های اجتماعی زندگی کرده بودند، با شعار "زن، زندگی، آزادی" به خیابان‌ها آمدند و از حقوق خود دفاع کردند. مردان نیز در کنار آنها ایستادند و همبستگی و حمایت خود را از این جنبش نشان دادند. اعتراضات محدود به مسأله حجاب نماند و به جنبشی گسترده برای دموکراسی و حقوق بشر تبدیل شد که همه اقشار جامعه، از کارگران تا دانشجویان و فعالان سیاسی را درگیر کرد. جمهوری اسلامی با خشونت به این اعتراضات پاسخ داد و بار دیگر نشان داد که به صدای مردم گوش نمی‌دهد و به سیاست سرکوب خود ادامه می‌دهد. سرکوب معترضان، دستگیری‌های جمعی، شکنجه در زندان‌ها و حتی اعدام برخی از افراد، تنها برخی از واکنش‌های رژیم به این موج اعتراضات است. این استراتژی نه تنها وحشیانه است، بلکه نشان‌دهنده ترس عمیق جمهوری اسلامی از خواسته‌های مردم برای تغییر و اصلاح است.

اما روز مرگ مهسا امینی به ما یادآوری می‌کند که تلاش برای آزادی هرگز نمی‌تواند خاموش شود. حتی اگر رژیم‌های سرکوبگر سعی کنند اعتراضات را با خشونت و اجبار خفه کنند، این آرزو در قلب‌ها و ذهن‌های مردم زنده می‌ماند. مهسا، با مرگ خود، به جرقه‌ای برای یک جنبش جهانی تبدیل شد که نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان، او را به عنوان نمادی از مقاومت و استواری در برابر سرکوب می‌بینند. این روز تنها یادآور مرگ یک زن جوان نیست، بلکه نمادی است از سرکوب سیستماتیکی که مردم ایران دهه‌هاست در برابر آن مبارزه می‌کنند. مهسا امینی نامی است که در تاریخ مقاومت ایران باقی خواهد ماند و به ما یادآوری می‌کند که هرگز نباید در برابر بی‌عدالتی و سرکوب سکوت کنیم. سالگرد مهسا فرصتی است برای بزرگداشت یاد همه کسانی که جان خود را برای آزادی و برابری فدا کرده‌اند و تجدید عهد با آن وعده‌ای که مردم ایران به خود و آینده‌شان داده‌اند: هرگز از مبارزه علیه جمهوری اسلامی دست نکشند.

در این روز، ما نیز بار دیگر در استکهلم، سوئد، از گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی مختلف گرد هم آمدیم تا بار دیگر عدالت را برای مردم عزیزمان که توسط این رژیم کشته شده‌اند، طلب کنیم و نام‌های آنها را فریاد بزنیم. ما بار دیگر نشان دادیم که انقلاب "زن، زندگی، آزادی" هنوز زنده است و تا آخرین نفس برای سرنگونی جمهوری اسلامی و علی خامنه‌ای مبارزه خواهیم کرد. زنده باد زن، زندگی، آزادی!


Mahsa (Jina) Aminis brutala död har blivit en symbol för den orättvisa, det förtryck och den diktatur som kännetecknar Islamiska republiken. Den dagen då denna 22-åriga kurdiska kvinna greps av den iranska moralpolisen på grund av sitt sätt att klä sig och slutligen miste livet, sörjde inte bara hennes familj. En stor del av befolkningen i Iran och världen höjde sina röster mot de orättvisor och det institutionaliserade förtryck som präglar Islamiska republiken.

Mahsa Amini var varken det första eller sista offret för detta förtryckande system. Men hennes öde tände en långvarig vrede bland folket mot diskriminering, kränkningar och den ständiga överträdelsen av de mest grundläggande mänskliga rättigheterna. Mahsa dog vid en tidpunkt då tusentals kvinnor och män i Iran kämpade mot en totalitär regim för sina grundläggande rättigheter, såsom rätten till fri klädsel, yttrandefrihet och rätten att välja själv. Mahsa Aminis död i Islamiska republikens händer blev en symbol för ett system som inte bara är likgiltigt inför sina motståndares röster, utan som genom brutalt förtryck försöker tysta varje form av protest och frihetssträvan. Detta system, i stället för att respektera sina medborgares rättigheter, använder sig av förtryckande styrkor, fängelser och tortyr för att tvinga fram sin vilja.

Mahsas död är bara ett av tusentals exempel som visar hur Islamiska republiken genom våld och tvång försöker behålla kontrollen över samhället. Men det som gjorde denna händelse unik var den stora vågen av protester som spreds över hela Iran och världen. Kvinnor som i åratal levt under trycket från den obligatoriska slöjan och sociala begränsningar, gick ut på gatorna med slagordet "Kvinna, liv, frihet" och försvarade sina rättigheter. Män stod också vid deras sida och visade sin solidaritet och sitt stöd för denna rörelse. Protesterna begränsades inte till frågan om slöjan, utan utvecklades till en bred rörelse för demokrati och mänskliga rättigheter som engagerade alla delar av samhället, från arbetare till studenter och politiska aktivister. Islamiska republiken reagerade med våld mot dessa protester, vilket än en gång visade att den inte lyssnar på folkets röster och fortsätter sin förtryckande politik. Förtryck av demonstranter, massarresteringar, tortyr i fängelser och till och med avrättning av vissa är bara några av regimens svar på denna våg av protester. Denna strategi är inte bara brutal, utan också ett tecken på Islamiska republikens djupa rädsla för folkets krav på förändring och reform.

Men Mahsa Aminis dödsdag påminner oss om att frihetssträvan aldrig kan tystas. Även om förtryckande regimer försöker kväva protester med våld och tvång, lever denna längtan kvar i folkets hjärtan och sinnen. Mahsa, genom sin död, blev en gnista för en global rörelse som inte bara i Iran, utan över hela världen ser henne som en symbol för motstånd och ståndaktighet mot förtryck. Denna dag är inte bara en påminnelse om en ung kvinnas död, utan också en symbol för det brutala och systematiska förtryck som Irans folk har kämpat mot i årtionden. Mahsa Amini är ett namn som kommer att leva kvar i Irans motståndshistoria och påminner oss om att vi aldrig ska vara tysta inför orättvisor och förtryck. Mahsas årsdag är en möjlighet att hedra minnet av alla som offrat sina liv för frihet och jämlikhet, och att åter bekräfta det löfte som Irans folk gett sig själva och sin framtid: att aldrig ge upp i kampen mot 
Islamiska republiken.

På denna dag samlades också vi åter i Stockholm, Sverige, från olika politiska grupper och organisationer för att än en gång kräva rättvisa för vårt älskade folk som dödats av denna regim och för att ropa ut deras namn. Vi visade än en gång att revolutionen "Kvinna, liv, frihet" fortfarande lever, och att vi kommer att kämpa till sista andetaget för att störta Islamiska republiken och Ali Khamenei. Leve Kvinna, liv, frihet!



سخنرانی مهرناز موسوی در دومين سالروز كشته شدن مهسا ژينا امينی در استكهلم

در دومین سالروز قتل حکومتی مهسا ژینا امینی توسط گشت ارشاد تحت حکومت دیکتاتوری علی خامنه‌ای، با هر عقیده سیاسی و از هر گروه، همگی با یک هدف مشترک در کنار هم در استکهلم جمع شدیم تا بار دیگر به گوش جهان برسانیم که انقلاب "زن، زندگی، آزادی" هنوز زنده است و ما تا آخرین نفس برای نابودی جمهوری اسلامی می‌جنگیم.
در این گردهمایی، من از طرف کارزار جهانی "نه به اعدام" پیام حمایت از اعتراضات و اعتصابات پرستاران در ایران را قرائت کردم. فیلم‌های برگزیده از شبکه‌های مختلف، از جمله ایران اینترنشنال، صدای آمریکا و شبکه جهانی "نه به اعدام" در دسترس است.(متن اين سخنراني را به زبان انگليسي در ادامه وجود دارد)




https://www.instagram.com/reel/C_79FWOMKwi/?igsh=MWF1NWxncDZrM2I4eg==

 

På tvåårsdagen av Mahsa Zhina Aminis dödande av moralpolisen under Ali Khameneis diktatoriska regim, samlades vi från olika politiska övertygelser och grupper i Stockholm med ett gemensamt mål och för att återigen påminna världen om att revolutionen "Kvinna, Liv, Frihet" fortfarande lever, och att vi kommer att kämpa till sista andetaget för att störta Islamska Republiken.



Vid detta möte läste jag upp ett stödmeddelande från den globala kampanjen "Nej till avrättningar i Iran" för protesterna och strejkerna från sjuksköterskor i Iran. Utvalda bilder och videor finns tillgängliga från olika nätverk, inklusive Iran International, Voice of America och det globala nätverket "Nej till avrättningar."


Texten till detta tal på engelska är följande:

To the Brave Nurses of Iran!

Your protests and strikes have reached far beyond Iran’s borders. You, the courageous nurses who selflessly saved countless lives during crises like the COVID-19 pandemic, now face challenges that can no longer be ignored. Your demands for better working conditions, fair wages, and social respect are not only legitimate—they are urgent and must be addressed immediately. 

The shortage of medical supplies, inadequate staffing, and insufficient support, exhausting work pressures, long hours, and job insecurity are taking a toll on your mental and physical health. These are serious issues that deserve special attention. Your decision to strike and protest was not made lightly, but when your voices go unheard, you had no other choice. This bold step reflects your unwavering commitment to justice and the defense of your own rights and those of your fellow nurses. 

Your voices have reached us here, in the heart of Stockholm. From here, we send this message of solidarity: the global campaign "No to Executions in Iran" stands with you. We fully support your fight for fair rights and better living conditions. In this struggle, you are not alone. We will continue to amplify your voices on the international stage and push to ensure that your demands are met. 

We call on the people of Iran and the international community to support the nurses of Iran. This support is not just a matter of human dignity, it is essential to ensuring the health and well-being of society. Together, through unity and solidarity, we can build a fairer and brighter future for all nurses in Iran. 
Global Campaign "No to Executions in Iran"
 

خیزش انقلابی ۱۴۰۱، از اینجا آغاز شد، بیمارستان کسری در تهران

 

خیزش انقلابی ۱۴۰۱، از اینجا آغاز شد، بیمارستان کسری در تهران

 محل بستری‌شدن و جان‌باختن مهسا امینی



مردم در رسانه‌ها هر لحظه حال مهسا را بر روی تخت بیمارستان دنبال می‌کرد، امیدها ناامید شده بود، ضربات باتون زورشان بر زندگی چربیده بود، مهسا پس از سه روز در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ جان شیرینش را از دست داد.


مردم تهران مقابل بیمارستان کسری دادخواه میهمان ۲۲ ساله‌شان بودند، اما مردم را نیز ضرب و شتم کردند.

تعدادی در این روز بازداشت شدند. شب در خیابان‌ها شعار مرگ بر دیکتاتور سر داده شد.

مبارزه بی‌امان مردم از اینجا آغاز شد و بعد به. سراسر کشور گسترش یافت.


خشم فروخورده‌ای که از پی ۴۵ سال جنایت رژیم تبهکار، حالا فرصتی برای بروز پیدا کرده بود...


یک ویدیو در ایران اینترنشنال و یکی هم در شبکه من و تو منتشر شده بود.


#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی

۱۴۰۳ شهریور ۲۴, شنبه

پیوستن به تظاهرات همبستگی با زنان و جامعه ایران

  با یادآوری قتل مهسا (ژینا) امینی، دختر جوان ایرانی کُرد به دست پلیس گشت ارشاد اسلامی در شانزدهم سپتامبر ٢٠٢٢، که سرآغاز و نماد خیزش قدرتمند ایرانیان علیه جمهوری اسلامی و برای آزادی از جمله با شعار «زن، زندگی، آزادی» شد، آن را بیانگر خواست مردم ایران برای دموکراسی و جدایی دین و دولت و آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و همچنین عدالت اجتماعی و به رسمیت شناختن حق زندگى و حقوق همه اقوام و پیروان مذاهب گوناگون در ایران است


هرچند جنبش ملی ۴۰۱ از سوی رژیم مذهبی نظامی به شدت سرکوب گشته و گزارشگران سازمان ملل نیز این اقدامات را جنایت علیه بشریت دانسته‌اند اما مبارزات دختران و زنان ایرانى ادامه یافته و در دو سال گذشته نیز حکومت از هیچ خشونتی علیه آنان فروگذاری نکرده است. ماشین مرگ جمهوری اسلامی در این دو سال با بی‌رحمی همه گرایش‌های جامعه را هدف سرکوب خود قرار داده است: دانشجویان سرکوب شده‌اند، دختران دانش‌آموز با گازهای سمی در مدارس سراسر کشور مسموم شدند، فعالین صنفی در کنار فعالان مدنی و اجتماعی (اعم از حقوقدانان، روزنامه‌‌نگاران، پزشکان، هنرمندان، ورزشکاران…) دستگیر و زندانی شده‌اند و رژیم مذهبی ایران که منفور اکثریت بزرگ مردم این کشور و فاقد هرگونه حقانیت و مشروعیت است، تنها به واسطه ترور در داخل و در صحنه بین‌المللی سر پا مانده است. رژیم اسلامی ایران در داخل از تمام مرزهای خشونت علیه مردم این کشور عبور کرده و در صحنه بین‌المللی با برانگیختن آتش جنگ، صلح و آرامش را به خطر انداخته است.

و جمهوری اسلامی در حالی به سرکوب مردم ایران مشغول است که از توجه جهانی به جنگ و آشوب‌های خاورمیانه برای اعمال خشونت‌های بیشتر بهره‌برداری می‌کند. با اشاره به موج اعدام‌هاى گسترده و بى‌سابقه در ایران، به‌ ویژه علیه زنان، از جمله صدور حکم اعدام پخشان عزیزی، شریفه محمدی، ریشه مرادى، نسیم غلامى سیمیارى و دیگران، و یادآورى اعدام مخفیانه غلامرضا رسایى، نوشته‌اند که نافرمانی مدنی بى‌وقفه در این کشور ادامه دارد. آنان همچنین به تحریم گسترده نمایش انتخابات در ایران اشاره کرده و مسعود پزشکیان رئیس‌ جمهور سرسپرده و مطیع خامنه‌ای را نتیجه این شبه ‌‌انتخابات می‌دانند. مبارزات زندانیان سیاسی و به ویژه زنان زندانى و بند زنان زندانی سیاسی در زندان‌ها از جمله زندان اوین به عنوان یکی از سنگرهای ایستادگی علیه نظام استبدادى و پدرسالارانه جمهورى اسلامى توصیف گشته است. با وجود همه فشارها و سرکوب‌های خشونت‌آمیز در زندان‌های ایران، زندانیان سیاسی این رژیم را به چالش کشیده‌اند و جامعه مدنی بین‌المللی نیز هم‌صدا با مردم ایران و شعار «زن، زندگی، آزادی» خواستار لغو مجازات اعدام و شکنجه در ایران و برقراری دموکراسی لائیک و آزادی‌های سیاسی و اجتماعی شده است.

تأیید حکم اعدام شش زندانی در دیوان عالی کشور

 دیوان عالی کشور حکم اعدام شش زندانی سیاسی محبوس در زندان وکیل‌آباد مشهد را تأیید کرده است. این در حالیست که جمهوری اسلامی روند اجرای احکام اعدام را در هفته‌های اخیر سرعت بخشیده است.


 شعبه چهارم دادگاه انقلاب مشهد، پس از محاکمه مجدد، هر یک از این زندانیان را در یک پرونده مشترک از بابت اتهام «بغی» به اعدام محکوم کرد. اتهام این افراد «بغی از طریق عضویت در گروه سلفی حزب ‌الفرقان و عضویت در جبهه همبستگی ملی اهل‌ سنت ایران» اعلام شده است.

یک منبع مطلع نزدیک به خانواده یکی از این زندانیان سیاسی درباره تأیید حکم اعدام آنها به «هرانا» گفته که حکم اعدام این زندانیان توسط شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور تأیید شده است. «هرانا» افزوده که در سال ۱۳۹۸، شعبه اول دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی محمود داوود آبادی، مالک علی فدایی نسب، فرهاد شاکری، عیسی عیدمحمدی، عبدالحکیم عظیم گرگیج، عبدالرحمن گرگیج و تاج محمد خرمالی را از بابت به اعدام محکوم کرد.

نهایتا احکام اعدام این شش زندانی توسط شعبه۴۱ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی علی رازینی نقض و پرونده جهت رسیدگی مجدد به شعبه هم عرض ارجاع داده شد. اوایل امرداد ۱۴۰۲، شعبه چهارم دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی احمدیان سلامی پس از محاکمه مجدد، احکام اعدام این زندانیان را صادر کرد. پس از صدور احکام اعدام، پرونده آنها جهت بررسی مجدد به شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور ارجاع شده بود.

«هرانا» پیشتر نیز به نقل از یک منبع آگاه نوشته بود «این پرونده با ایرادات اساسی مواجه است و در آن ادله کافی جهت محکوم کردن این شهروندان به اتهامات انتسابی وجود ندارد. استفاده از اسپری فلفل در مقعد یکی از این زندانیان، از نمونه شکنجه‌های اعمال شده بر این آنها به شمار می‌آید. شکنجه‌هایی که آثار آن پس از سالها همچنان بر جسم آنان باقی مانده است.» دستگاه قضایی روند اعدام‌ها در هفته‌های گذشته را سرعت داده است. حکم اعدام رضا رسایی شهروند بازداشت شده در اعتراضات جنبش ملّی ۱۴۰۱ روز سه‌شنبه ۱۶ امرداد ۱۴۰۳ در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه اجرا شد 

۱۴۰۳ شهریور ۲۳, جمعه

سازمان حقوق‌بشر ایران خواستار واکنش قوی جامعه‌جهانی نسبت به حکم اعدام پخشان عزیزی شد

 پخشان عزیزی دومین زنی است که در یک ماه اخیر توسط دادگاه‌های انقلاب جمهوری اسلامی با اتهام «بغی» به اعدام محکوم می‌شود. پیشتر برای یک فعال کارگری به‌ نام شریفه محمدی نیز با اتهامات «بغی» حکم اعدام صادر شده بود.



«سازمان حقوق بشر ایران» خواهان واکنش قوی جامعه جهانی نسبت به حکم اعدام پخشان عزیزی و رفع اتهام فوری از او و همه زندانیانی است که تنها برای فعالیت‌های مدنی صلح‌آمیز خود بازداشت شده‌اند.

محمود امیری‌مقدم مدیر «سازمان حقوق بشر ایران» در اینباره گفت: «حکم اعدام پخشان عزیزی هیچ وجاهت قانونی ندارد و بر اساس سفارش نیروهای امنیتی به منظور سرکوب جنبش‌های مدنی توسط سیستم قضایی غیرمستقل جمهوری‌ اسلامی صادر شده‌است. جامعه‌ جهانی باید با شدیدترین وجه نسبت به صدور حکم اعدام برای فعالیت‌های مدنی واکنش نشان دهد.» بنا به اطلاع «سازمان حقوق بشر ایران»، پخشان عزیزی فعال مدنی کرد و زندانی سیاسی زندان اوین از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب با ریاست قاضی افشاری با اتهام «بغی از طریق عضویت در گروه‌های مخالف نظام که قیام مسلحانه دارند» به اعدام و چهار سال زندان محکوم شد و این حکم روز سه‌شنبه ۲ مردادماه به وکلای او ابلاغ شد.

پخشان عزیزی ۱۳ مردادماه ۱۴۰۲، زمانی که پس از حدود ۱۰ سال دوری به ایران بازگشته بود، در منزل خانوادگی خود به همراه سه تن از بستگانش بازداشت شد. یکی از نزدیکان این زندانی سیاسی که نخواست نامش فاش شود به «سازمان حقوق بشر ایران» گفت: «این حکم از اساس هیچ مجوز قانونی ندارد چون چیزی در پرونده نیست که او را به اعدام محکوم کردند. در پرونده‌اش اشاره شده که در عراق و سوریه و خصوصا سوریه اسلحه دست داشته و با داعش جنگیده است و اما سوریه چه ارتباطی با ایران دارد که چنین موضوعی در پرونده ذکر شده است؟ اگر مقابل داعش ایستاده و جنگیده این افتخار است نه ننگ! پخشان در آن زمان فقط خدمت کرده و یک مددکار اجتماعی بوده است و کاملا فعالیتش در زمان جنگ داعش خیرخواهی بوده نه سیاسی که آن را به قیام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی منتسب کردند.» این منبع در ادامه گفت: «وکلای پخشان عزیزی در دادگاه گفتند چه شده است که یک زمانی سرتیتر روزنامه‌های ایران با افتخار از جنگیدن علیه داعش می‌نوشتند و آنهایی را که با داعش می‌جنگیدند را افتخار می‌نامیدند؟ اکنون چه چیزی تغییر کرده که چنین موردی را در این پرونده ذکر کردید؟»

وی در پایان ذکر کرد: «او یک روزنامه‌نگار و مددکار اجتماعی بوده و حرفه‌اش نوشتن و فعالیت‌های خیرخواهی، بشردوستانه و کاملا مدنی بوده. ما از این موضوع آگاه هستیم و شک و تردیدی نیست. البته اتهام عضویت در پژاک هم در پرونده دارد ولی اسنادی موجود نیست که عضویت پخشان را در حزب پژاک ثابت کند. در هنگام بازداشت او هیچگونه سلاحی نداشته و نه چیزی از او گرفتند و نه هیچ جایی چیزی پیدا نکردند.»

جلسه رسیدگی به پرونده پخشان عزیزی در تاریخ ۲۷ و ۲۸ خرداد ماه سال جاری درحالی برگزار شد که وکیل وی برای مدت هفت ماه اجازه ملاقات با وی را نداشته و پخشان در این مدت ممنوع الملاقات بوده است. پخشان عزیزی در بدو بازداشت مدت ۵ ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین بسر برد و بر اساس نامه‌ای که از او در رسانه‌های حقوق بشری منتشر شده، در این مدت با وی برخورد خشونت‌آمیزی شده است. وی در بخشی از نامه خود نوشته بود: «کار در کمپ‌های آوارگان جنگی می‌توانست بزرگترین خدمت اخلاقی- وجدانی برای جامعه‌ای باشد که سالیان سال تحت ظلم و ستم بوده است.» و پرسیده بود «آیا هر که آنجا است، عضو پ‌ک‌ک است؟»

رژیم ننگین جمهوری اسلامی انتقام از پرستاران معترض را آغاز کرد

 چند روز پس از آنکه وزیر بهداشت دولت چهاردهم وعده حل مشکلات پرستاران معترض و پرداخت معوقات آنها را داد، سرکوب پرستاران با احضار آنها آغاز شده است. پرستاران از ماه گذشته اعتراضات و اعتصاباتی را برای دستیابی به حقوق صنفی خود برگزار کرده‌اند.


برای این پرستاران که در اعتراضات اخیر شرکت داشته‌اند، احضارنامه آمده و این پرستاران به تخلف از قوانین و تحریک دیگران به کارشکنی و کم‌کاری متهم شدند.» پرستاران اما اعلام کرده‌اند که اعتراض صنفی «حق قانونی» ما است و افزودند که دانشگاه علوم پزشکی قصد دارد با سرکوب پرستاران حق قانونی «اعتراض» را از آنها بگیرد. آنها خواست‌های کادر درمان را «قانونی و بر مبنای عدالت» می‌دانند.سرکوب پرستاران به دلیل اعتصاب و حضور در تجمعات صنفی مسالمت‌آمیز در حالی صورت گرفته که بر اساس مقاوله‌نامه‌های ۸۷ و ۹۸ سازمان جهانی کار، حق تشکل‌ آزادانه و اعتراض صنفی به عنوان یک حق بدیهی نیروی کار به رسمیت شناخته شده است.

پرستاران در ماه‌های گذشته ده‌ها تجمع اعتراضی برگزار کردند و از ۱۳ امرداد امسال نیز اعتصابی سراسری را پیش بردند که در بیش از ۵۰ بیمارستان دولتی و در بیش از ۱۲ استان کشور گسترش یافت. با گسترده شدن اعتصاب سراسری پرستاران و اختلال در فعالیت بیمارستان‌های دولتی، محمدرضا ظفرقندی وزیر بهداشت دولت مسعود پزشکیان وعده حل مشکلات پرستاران داد. او در ابتدا اعلام کرده بود که «مشکل انباشت مطالبات جامعه پرستاری ظرف دو هفته آینده برطرف می شود» اما یک روز بعد از این وعده عقب‌نشینی کرده و گفت: «انتظارات مالی پرستاران را در حد توان کشور پیگیری می کنم.» جمهوری اسلامی طی سالهای گذشته نشان داده اراده‌ای برای حل مشکلات پرستاران ندارد. همین موضوع سبب مهاجرت گسترده پرستاران از کشور شده است.

اینها نمونه‌ها‌یی از مشکلات و خواست‌های پرستاران به شمار می‌رود. این روزها اعتصاب این قشر در حالی مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته که در عمل مزمن شدن خواست‌ها و حقوق بی‌پاسخ آنان، موج گسترده‌ای از مهاجرت پرستاران را در پی داشته است که سالانه بیش از سه هزار مورد ارزیابی می‌شود.

۱۴۰۳ شهریور ۲۱, چهارشنبه

مردم برای گرفتن حقوق خود به میدان بیایید که حق شما در جیب آخوندها است

فساد و ناکارآمدی رژیم و ظلم و شکنجه و اعدام و دیکتاتوری ۴۵ سال علی خامنه ای معروف به علی گدا و ماجراجویی‌های منطقه‌ای رژیم ننگین جمهوری اسلامی فلاکت و فرار را بر سر ایران و ایرانیان آورده است.


بیش از چهار دهه است که حلقه کوچکی از وابستگانِ ناکارآمدِ فرقه‌ای تبهکار، پست‌های مدیریتی را میان خود تقسیم می‌کنند و منابع کشور را در جیب خود و نزدیکان‌شان می‌گذارند دستاورد این نشستگان بر سر سفره انقلاب، فقر، فلاکت، گرانی، بیکاری، و دل‌نگرانی دائمی برای اکثریت مطلق ایرانیان بوده است

این وضعیت جز با به میدان آمدن برای گرفتن حق خود در همه زمینه‌ها، از معیشت و اقتصاد گرفته تا حقوق سیاسی و اجتماعی تغییر نخواهد کرد. همه شما که سخت کار می‌کنید و یا بعد از سالها کار سخت در سن بازنشستگی هستید، اما درآمدتان متناسب با تلاش‌تان نیست و کفاف زندگی مطلوب را نمی‌دهد شایسته رفاه اقتصادی و زندگی بهترید. برای گرفتن حقوق خود به میدان بیایید که حق شما در جیب آخوندها و خامنه ای دیکتاتور است

آن روز که ایران ما را ایرانیانی میهن‌دوست و کاردان در فرآیندی شفاف و در چارچوب تامین منافع ملی اداره کنند، ملت ایران به رفاه و امنیتی که شایسته آن است خواهد رسید. آن روز، روزی‌ست که ایران ما از شرّ جمهوری اسلامی رها باشد‌.

پرستاران ایران در بیمارستان‌های دولتی شهرهای مختلف بیش از دو هفته است که در اعتراض و اعتصاب بسر می‌برند. خواست‌ آنها چیزی جز حقوق مسلم و صنفی آنها نیست. این وضعیت جز با به میدان آمدن برای گرفتن حق خود در همه زمینه‌ها، از معیشت و اقتصاد گرفته تا حقوق سیاسی و اجتماعی تغییر نخواهد کرد


آن روز که ایران ما را ایرانیانی میهن‌دوست و کاردان در فرآیندی شفاف و در چارچوب تامین منافع ملی اداره کنند، ملت ایران به رفاه و امنیتی که شایسته آن است خواهد رسید. آن روز، روزی‌ست که ایران ما از شرّ جمهوری اسلامی رها باشد‌.

اعدام ۴۰۲ نفر در هشت ماه گذشته به دست رژیم ننگین جمهوری اسلامی

 سازمان حقوق بشر ایران، در ماه اوت دست‌کم ۱۰۰ نفر در ایران اعدام شدند و تعداد اعدام‌ها در هشت ماه نخست سال جاری میلادی، به دست‌کم ۴۰۲ نفر رسید

پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری، اجرای احکام اعدام شدت بیشتری گرفته‌است. سازمان حقوق بشر ایران بار دیگر خواهان واکنش جامعه جهانی نسبت به موج اعدام‌ها در ایران شده است.

محمود امیری‌مقدم مدیر این سازمان گفت: «اعدام دست‌کم صدنفرt فقط در یک‌ماه باید واکنش قوی جامعه جهانی را در بر داشته‌ باشد. قربانیان ماشین اعدام جمهوری اسلامی ضعیف‌ترین اقشار جامعه هستند که بدون دادرسی عادلانه با هدف ایجاد ترس در جامعه کشته می‌شوند. مردم، نهادهای مدافع حقوق بشر و جامعه‌جهانی باید با کارزار‌های اعتراضی، محکومیت و فشار سیاسی، هزینه را برای حکومت بالا ببرند.»

اعدام‌های ماه اوت ۲۰۲۴ در یک نگاه:

 دست‌کم ۱۰۰ نفر در ماه اوت ۲۰۲۴ اعدام شدند.

سازمان حقوق بشر ایران، در هشت ماه نخست سال ۲۰۲۴، دست‌کم ۴۰۲ تن در ایران اعدام شدند. این میزان اعدام، کاهش ۲۰ درصدی را نسبت به مدت مشابه سال قبل نشان می‌دهد. در هشت ماه نخست سال ۲۰۲۳ دست‌کم ۵۰۰ نفر اعدام شده بودند. دلیل این کاهش به خاطر رویدادهایی مثل انتخابات مجلس شورای اسلامی، دو دور انتخابات ریاست جمهوری اسلامی و مرگ ابراهیم رئیسی ارزیابی شده‌ است. پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری، همانطور که سازمان حقوق بشر ایران هشدار داده بود، اجرای احکام اعدام شتاب بیشتری گرفت و فقط در ماه اوت دست‌کم ۱۰۰ نفر اعدام شدند.

معترض در اعتراضات، رضا رسایی که در اعتراضات ۱۴۰۱ دستگیر شده‌بود بدون دادرسی عادلانه و برای اعترافاتی که تحت شکنجه اخذ شده بود و تنها بر اساس علم قاضی به اعدام محکوم شده بود. همچنین برای اولین بار پس از ۸ ماه یک نفر در ملاء عام اعدام شد.

۱۴۰۳ شهریور ۲۰, سه‌شنبه

تاریخ ۳۵ ساله دیکتاتوری خامنه ای ( پدرام طنازی )


دیکتاتوری ۳۵ ساله علی خامنه‌ای، رهبر ننگین جمهوری اسلامی ، از زمان انتخاب او به رهبری در سال ۱۳۶۸ تا امروز دوره‌ای است که تحولات مهمی را در سیاست داخلی و خارجی ایران رقم زده است. در این مدت، خامنه‌ای از قدرت گسترده‌ای در تمام ارکان کشور برخوردار بوده و نقش مهمی در شکل‌دهی به ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران ایفا کرده است. در ادامه، به برخی از مهم‌ترین ویژگی‌ها و تحولات این دوره اشاره می‌کنم:


سرکوب مخالفان و منتقدان

در دوران خامنه‌ای، هر گونه اعتراض یا انتقاد از نظام با سرکوب شدید مواجه شده است. سرکوب جنبش سبز در سال ۱۳۸۸، اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و اعتراضات مهسا (۱۴۰۱) از جمله نمونه‌های سرکوب گسترده مخالفان است. هزاران نفر در این اعتراضات بازداشت، شکنجه یا کشته شده‌اند. سیستم قضایی تحت نظر خامنه‌ای از ابزارهای سرکوب برای جلوگیری از هر گونه چالش علیه نظام استفاده کرده است.


مداخله گسترده در منطقه

در طول رهبری خامنه‌ای، جمهوری اسلامی سیاست‌های منطقه‌ای تهاجمی‌ای را دنبال کرده است. از حمایت از حزب‌الله در لبنان و حماس در فلسطین گرفته تا مداخله در جنگ‌های سوریه، عراق و یمن، ایران به یکی از بازیگران اصلی منطقه تبدیل شده است. این سیاست‌ها باعث تنش‌های شدید با کشورهای منطقه و جامعه جهانی شده و ایران را به انزوای بیشتر کشانده است.

بحران‌های اقتصادی و فساد سیستماتیک

در طول حکومت خامنه‌ای، اقتصاد ایران با مشکلات جدی مواجه شده است. تحریم‌های بین‌المللی، فساد گسترده در نهادهای دولتی و ناکارآمدی مدیریتی، موجب بحران‌های اقتصادی عمیقی مانند تورم، بیکاری و کاهش ارزش پول ملی شده است. در عین حال، بخشی از نزدیکان به قدرت از این وضعیت سود برده و فساد سیستماتیک در اقتصاد کشور ریشه دوانده است.


تحریم‌های بین‌المللی و انزوای جهانی

یکی از نتایج مستقیم سیاست‌های خامنه‌ای در منطقه و مخالفت با غرب، وضع تحریم‌های شدید اقتصادی و سیاسی علیه ایران بوده است. برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی و نقض حقوق بشر، از جمله دلایلی هستند که منجر به این تحریم‌ها شده‌اند. این تحریم‌ها به مشکلات اقتصادی کشور دامن زده و منجر به انزوای ایران در صحنه بین‌المللی شده است.


عدم اصلاحات سیاسی

در طول دوران رهبری خامنه‌ای، هیچ‌گونه اصلاحات سیاسی جدی انجام نشده و حتی تلاش‌های اصلاح‌طلبانه نیز به شکست انجامیده است. هر گونه تغییر سیاسی که ممکن بود قدرت مطلقه رهبری را تضعیف کند، توسط دستگاه‌های حکومتی سرکوب شده است.


رشد نارضایتی اجتماعی و فرهنگی

طی این ۳۵ سال، نارضایتی‌های اجتماعی و فرهنگی به دلیل محدودیت‌های گسترده در آزادی‌های فردی و اجتماعی افزایش یافته است. نسل جوان ایران که به تکنولوژی و فرهنگ جهانی دسترسی دارد، خواهان تغییرات عمیق در سیستم سیاسی و اجتماعی کشور است. این شکاف فرهنگی و اجتماعی میان حکومت و مردم یکی از چالش‌های اصلی جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر بوده است.

در مجموع، دوران ۳۵ ساله رهبری خامنه‌ای همراه با تمرکز شدید قدرت، سرکوب مخالفان، بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و افزایش نارضایتی‌ها بوده است. اگرچه نظام تحت رهبری او همچنان پابرجاست، اما فشارهای داخلی و خارجی ممکن است در نهایت این ساختار را به چالش بکشد

رفتار رژیم ننگین جمهوری اسلامی در ۴۵ سال گذشته با زندانیان و مخالفان سیاسی

سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق حقوق بشر در جمهوری اسلامی، رفتار این کشور در ۴۵ سال گذشته با زندانیان و مخالفان سیاسی و اقلیت‌های دینی و قومی را «جنایت علیه بشریت» و «نسل‌کشی» خوانده و خواستار تحقیقات بین‌المللی در این زمینه شده است.



جنایت‌های بی‌رحمانه رژیم جمهوری اسلامی

اعدام‌ هزاران مخالف سیاسی محبوس در زندان‌های ایران اشاره کرده و از آنها بعنوان مصداق جنایت علیه بشریت نام می‌برد. در این گزارش یادآوری می‌کند «جنایت‌های بی‌رحمانه‌ای» در دهه شصت خورشیدی تا به امروز در سراسر ایران رخ داده که‌، نمایانگر «بدترین و فاحش‌ترین شکل نقض حقوق بشر که مقام‌های عالی‌رتبه یک حکومت علیه مردم خود مرتکب شده‌اند.» وی در این گزارش نتیجه گرفته است که این «رژیم ایران و رهبران آن نباید از عواقب جنایات علیه بشریت و نسل کشی بگریزند و فرار کنند و باید در دادگاه بین المللی محاکمه شوند

اتهاماتی که تازگی ندارد و ادامه سرکوبها

جمهوری اسلامی در ماه‌های گذشته از سوی کمیته حقیقت‌یابی که پس از خیزش مردمی «زن، زندگی، آزادی» از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد تشکیل شده بود نیز به ارتکاب جنایت علیه بشریت متهم شده است

جنایاتی که ادامه دارد

گزارش ویژه بررسی وضعیت حقوق بشر به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد یادآوری می‌کند که مصونیت جنایتکاران در جمهوری اسلامی و عدم پاسخگویی از سوی آ‌نها همچنان ادامه دارد و حکومت ایران نه تنها اقدامی برای جبران خسارات و تسکین رنج قربانیان انجام نداده بلکه هنوز از ابزارهایی همچون دستگیری، زندان و شکنجه و اعدام برای سرکوب بازماندگان آنها استفاده می‌کند و این در حالیست که پرونده جنایت علیه بشریت جمهوری اسلامی با تداوم این نظام و ادامه سرکوب و اعدام‌ها تنها در یک هفته دو زن مخالف نظام، یک فعال کارگری و یک روزنامه‌نگار به اعدام محکوم شدند

سارا دلدار از شهروندان بازداشت‌شده در اعتراضات جنبش مهسا امینی از جراحات ناشی از دوران بازداشت و بازجویی درگذشت

سارا دلدار در شهر رشت هدف شلیک اسلحه‌ ساچمه‌ای قرار گرفت و بازداشت شد. ضعف قوای جسمانی، کم‌خونی شدید، بزرگ شدن طحال، کلیه و تخمدان از جمله مشکلات جسمی هستند که گفته شده سارا دلدار به آنها مبتلا شد.

او پس از بازداشت، به یک سال و سه ماه و شش روز زندان در زندان لاکان رشت محکوم شد و پس از گذراندن شش ماه و اندی بطور مشروط آزاد شد.

سارا دلدار در آخرین پست اینستاگرامی خود در ۳۱ تیرماه امسال، از ابتلا به عفونت در بدنش پس از آزادی از زندان و بستری شدن در بیمارستان خبر داده بود. وی تأکید کرده بود که شمار دیگری از زندانیان آزاد شده از زندان لاکان رشت نیز پس از آزادی با بیماری‌های مشابه دست و پنجه نرم می‌کنند. او در توضیحاتی که درباره شرایط‌اش منتشر کرده بود، نوشت: «فردا روزی که یکسال پیش از دادگاه مستقیم به زندان لاکان رشت برده شدم هیچ حس و درد و ترسی نداشتم یا حتی نگفتم با خودم کاش این کارو نمی‌کردم. چون من کاری نکردم جز اینکه زخمی‌ها رو نجات دادم و جراحی کردیم و سکوت نکردم در برابر وجدانم و جز قلمی که جز راستی هیچ ننوشت.»‌ او افزوده که «روزها گذشت داخل زندان و تا حکم‌ام اومد: دو تا حکم یک سال و سه ماه و ده روز و شش ماه و خورده‌ای. موندم و ازادی مشروطم اومد. این مدت هر چقدر هر ثانیه چه چیزایی گذشت و بگم بازم کمه. از بهداشت، از دعواها از سرما از گرما از اینکه آرزوت باشه ماه و آسمون رو ببینی ولی خب همه این چیزا و صد برابرش برای وطن کمه. وقتی که اومدم به هیچکس نگفتم، تا استقبالم نیان تا هیچ گلی نیارن، وقتی آزادی هیچ معنی نداشت.»

سارا دلدار در ادامه نوشته است: «روزها گذشت. هم‌اش فکر و ذهنم زندان بود… پیش دخترایی که کمکشون کردم و ترک کردن. پیش اینکه وای دعوا نشه وای برف نیاد سردشون میشه… حتی غذاهایی که هوس کرده بودم و برام درست میکردن نمیخوردم تا اینکه گفتم اینجوری نمیشه… باید بلند شم مثل همیشه رفتم سرکار. خودم از صبح تا شب درگیر کردم تا برسم خونه بخوابم و فکری نکنم همه رو محل کار خندوندم و انرژی دادم تا اینکه کم کم مریض شدم. پیگیری کردم، دکتر رفتم تا اینکه هر روز بدتر عفونت…» سارا دلدار تأکید کرده که «هنوز از دومین ماه که زندان بودم پریود شدم، دیگه عادت ماهیانه نشدم. تو زندان فشار عصبی گرفتم و بعد مشکلای دیگه… گفتم شاید چون من کبدم مشکل داشت این عفونت‌ها رو گرفتم. یه هفته بیمارستان خوابیدم. دیگه آدم قبل نبودم، ضعیف ضعیف شدم، کم‌خونی شدید و بزرگ شدن طحال و کلیه و تخمدان… بعد دیدم بچه‌هایی که از زندان اومدن خیلیاشون بیماری زمینه‌ای گرفتن.»

در این یادداشت که آخرین نوشته‌ و پیام سارا دلدار است همچنین آمده: «ولی با تمام این رنج‌ها و دردها ساچمه‌‌های تو بدنم و سرم هر لحظه، ناخوداگاه میبینم خیابون پر از صدای تیر و خون، رژه میرن تو ذهنم و جز مشت کردن ناخن داخل گوشتم هیچ تسلی نیست. ولی باز هم با تمام وجود به تمام شیر زنان سرزمینم افتخار می‌کنم و روحم پیش خواهرای تو بند که تمام رنجاشونو دیدم و باهاشون زندگی کردم …» 

۱۴۰۳ شهریور ۱۸, یکشنبه

رهبر شکست خورده جمهوری اسلامی در بن‌ بست

 رهبر جمهوری اسلامی مانند سه دهه گذشته تلاش دارد با سخنانی که هر دو جناح بتوانند از آن برداشت مورد نظر خود را بکنند، از پذیرفتن هر مسئولیت مستقیمی طفره برود وتنها بقای جمهوری اسلامی به هر قیمتی و با هر ابزاری را در اولویت قرار دهد. جمهوری اسلامی در شرایط بسیار دشواری قرار دارد: فشارهای خارجی در افزایش هستند و افزایش این فشارها در داخل نیز به برخوردهای جناحی سخت‌تری دامن زده است. فشارهای خارجی بقای جمهوری اسلامی را می‌توانند زیر سوال ببرند 

سخنان دو نبش خامنه‌ای


علی خامنه‌ای که تعیین کننده اصلی سیاست‌های نظام است نیز در میان این دو نظر گیر افتاده و در گوشه‌ی رینگ قرار گرفته است. رهبر جمهوری اسلامی مانند سه دهه گذشته تلاش دارد با سخنانی که هر دو جناح بتوانند از آن برداشت مورد نظر خود را بکنند، از پذیرفتن هر مسئولیت مستقیمی طفره برود وتنها بقای جمهوری اسلامی به هر قیمتی و با هر ابزاری در اولویت قرار دهد. علی خامنه‌ای گاهی صحبت از «عقب‌نشینی تاکتیکی» می‌کند و «تعامل با دشمن» را تحت شرایطی «بلامانع» می‌داند، و گاه می‌گوید نتیجه هرگونه عقب‌نشینی «غضب الهی» را به دنبال خواهد داشت.

وی در اولین دیدارش با اعضای دولت مسعود پزشکیان گفت «به دشمن امید نبندید و برای برنامه‌هایمان منتظر موافقت دشمنان نمانید». رهبر جمهوری اسلامی در ادامه‌ی همین جمله افزود «البته این مسئله منافاتی با اینکه با همان دشمن در مواردی تعامل کرد ندارد.» با این جملات دو نبش، که هر کدام مخاطبان مشخصی داشت، همه اعضای دولت مسعود پزشکیان که از هر دو جناح با دو نظر متفاوت هستند، راضی این نشست را ترک کردند.

این بازی‌ جمهوری اسلامی که سال‌هاست ادامه دارد، دیگر در خارج از مرزهای ایران و به ویژه در جهان غرب خریداری ندارد. برخی دولت‌های غربی اگرچه امیدوارند که سیاست‌های جمهوری اسلامی به نوعی متحول شوند که امکان ادامه همکاری میسر باشد، ولی دیگر فریب اظهارات جناحی را که در این دولت نیز حضور دارد و می‌توان محمدجواد ظریف را نماینده شناخته شده آن به حساب آورد نمی‌خورند و در انتظار اقدامات عملی هستند.

پناهندگی: راهی برای نجات از چنگال ننگین جمهوری اسلامی

 پس از اعتراضات سراسری ۴۰۱، تعداد زیادی از افراد آسیب‌دیده و معترض مجبور به فرار از ایران شدند. آنها ناچار وارد مسیر درخواست پناهندگی شده و با موانع بسیاری نیز مواجه شده‌اند. برخی از آسیب‌دیدگان در کشورهای اروپایی تحت درمان قرار گرفتند. با این حال، بسیاری از پناهندگان و فعالان حقوق بشر در شرایط بسیار خطرناک و ناپایدار در کشورهای همسایه زندگی می‌کنند و از امنیت کافی برخوردار نیستند. بسیاری از آنها در معرض خطر اخراج به ایران هستند، جایی که جان‌شان در خطر است. روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق بشر ایرانی ساکن ترکیه که در معرض خطر اخراج به ایران هستند، نیازمند حمایت و کمک بیشتری از سازمان‌های حقوق بشری هستند. زندگی آنها در حین دفاع از حقوق بشر در معرض خطر است. تأمین امنیت و حمایت حقوقی و انتقال آنها به کشورهای امن از نیازهای اساسی است که می‌تواند جان آنها را نجات دهد.


پناهندگان، پناهجویان و متقاضیان پناهندگی، افراد آواره و کسانی که از کشورهای خود تبعید شده‌اند، کسانی هستند که بدون شک نام‌های آنها را شنیده‌اید؛ اینها گروه‌های بسیار آسیب‌پذیری هستند که به دلایل مختلف مجبور به ترک کشور خود شده‌اند. وقتی از آنها پرسیده می‌شود چرا در این مسیر قرار گرفته‌اند، به مسائلی مانند نقض حقوق بشر، فقر، جنگ، سرکوب سیاسی، شرایط اقلیمی و غیره اشاره می‌کنند. این گروه‌های آسیب‌پذیر اکنون به یکی از چالش‌های بزرگ جامعه بین‌المللی تبدیل شده‌اند. در کشورهایی که حکومت‌های خودکامه و رژیم‌های استبدادی در قدرت هستند نیز سرکوب سیاسی و نقض حقوق بشر گسترده است. برای مثال، ایران نمونه بارزی از یک کشور تحت یک رژیم استبدادی مذهبی و به شدت سرکوبگر است.

شعار «زن، زندگی، آزادی” که در جنبش ملی۱۴۰۱ شنیده و به سرعت در جهان پخش شد، در پی قتل حکومتی مهسا امینی در شهریور دو سال پیش توسط مردم معترض سر داده شد. مهسا (ژینا) امینی به دلیل حجاب اجباری توسط گشت ارشاد اسلامی بازداشت شد و در اسارت نیروهای به اصطلاح امنیت اخلاقی بود که جان باخت. پس از این واقعه دردناک، مردم در سراسر ایران به خیابان‌ها آمدند تا علیه رژیم اعتراض کنند. بسیاری از ایرانیان نیز در سراسر جهان تجمعات بزرگی برای حمایت از اعتراضات هم‌میهنان خود برگزار کردند. اگرچه این اولین بار نبود که ایرانیان برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران به خیابان‌ها می‌آمدند، اما اینبار خشم مردم بسیار بیشتر بود. آنها روزهای متوالی در خیابان‌ها ماندند و علیه نظام جمهوری اسلامی و شرایط تحمیلی موجود شعار سر دادند. آنها خواستار سرنگونی رژیم دیکتاتوری شدند و همچنان همان هدف را دنبال می‌کنند. در این اعتراضات، چند صد نفر از معترضان با تیراندازی کشته شده و بسیاری دیگر به دلیل شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای زخمی شدند. گلوله‌های ساچمه‌ای عمدتاً دستان و چشمان معترضان را هدف قرار می‌داد. سرکوب معترضان در برخی استان‌ها شدیدتر بود. تعدادی از معترضان توسط حکومت خودکامه اعدام شدند و هزاران تن به زندان افتادند. پس از اعتراضات سراسری ۴۰۱، تعداد زیادی از افراد آسیب‌دیده و معترض مجبور به فرار از ایران شدند. آنها ناچار وارد مسیر درخواست پناهندگی شده و با موانع بسیاری نیز مواجه شده‌اند. برخی از آسیب‌دیدگان در کشورهای اروپایی تحت درمان قرار گرفتند. با این حال، بسیاری از پناهندگان و فعالان حقوق بشر در شرایط بسیار خطرناک و ناپایدار در کشورهای همسایه زندگی می‌کنند و از امنیت کافی برخوردار نیستند. بسیاری از آنها در معرض خطر اخراج به ایران هستند، جایی که جان‌شان در خطر است. 

ایران تنها یکی از کشورهایی است که نقض فاحش حقوق بشر در آنها تأثیر مستقیم بر افزایش تعداد پناهندگان داشته است. در چنین کشورهایی، افرادی که در فعالیت‌های سیاسی، عقیدتی، حقوق بشری و اجتماعی مشغولند، با فشار، سرکوب، شکنجه، بازداشت غیرقانونی و اعدام مواجه می‌شوند. در چنین شرایطی، بسیاری از شهروندان مجبور به فرار از کشور خود می‌شوند تا از تهدیدات و خطرات در امان بمانند.

۱۴۰۳ شهریور ۱۷, شنبه

چگونه سرویس‌های اطلاعاتی ایران، ایرانیان داخل و خارج را به دام می‌اندازند؟

 بر اساس نتایج تحقیقات "گوگل" روش سرویس‌های اطلاعاتی ایران برای رسیدن به این هدف ایجاد سایت‌های جعلی اینترنتی جهت سرقت اطلاعات کاربران و بهره برداری از آنها در مرحلۀ بعدی است.

سرویس های امنیتی ایران می کوشند از این طریق بیشترین اطلاعات را دربارۀ ایرانیان داخل و خارج از کشور که به کشورهای به اصطلاح دشمن علاقمند هستند جمع‌آوری کنند.



در این بین اشخاصی که بیش از همه آماج عملیات رژیم ایران قرار می‌گیرند کسانی هستند که خواستار همکاری با اسرائیل هستند. به نوشتۀ Challenges رژیم ایران قادر است این دسته از افراد را پس از شناسایی سرکوب کند. این افراد به نوشتۀ Challenges اغلب مخالفان حکومت ایران، فعالان سیاسی و مدافعان حقوق بشر و در مجموع فارسی زبان‌هایی هستند که در داخل یا خارج از ایران به سر می برند.

بر اساس گزارش "گوگل" سرویس های اطلاعاتی ایران از طریق برخی حساب های شبکه‌های اجتماعی نشانی‌های ۳٥ سایت جعلی منسوب به اسرائیل را جهت باصطلاح جلب و استخدام افراد یا در حقیقت شناسایی آنها منتشر کرده‌اند. افرادی که به این سایت‌ها رجوع می‌کنند باید مشخصات خصوصی خود را از قبیل نام، تاریخ تولد، محل سکونت، تجربۀ حرفه‌ای و دانشگاهی... ارائه کنند. بر اساس تحقیقات "گوگل" رژیم ایران این عملیات را در سال ٢٠۱٧ آغاز کرد و تا مارس ٢٠٢٤ نیز ادامه داد.

صفحات جعلی اینترنتی که سرویس‌های اطلاعاتی ایران منتشر می‌کنند بیشتر خود را تحت عنوان شرکت‌های منابع انسانی با به کارگیری زبان فارسی نسبتاً جاافتاده معرفی می‌کنند. این شرکت ها همچنین حوزۀ فعالیت خود را عرصه‌های اطلاعات بین‌المللی و امنیتی، مشاوره و تحقیق در زمینۀ سایبری معرفی کرده و با اعلام شرایط همکاری از داوطلبان می‌خواهند که تجارب مستند خود را به همراه یک رزومه در عرصه های اطلاعات و فضای سایبری ارایه کنند. در ادامه سایت های جعلی به داوطلبان وعده می دهند که علاوه بر دریافت دستمزدهای بالا از زندگی خصوصی آنان نیز حفاظت خواهد شد.

۱۴۰۳ شهریور ۱۶, جمعه

تاریخ ۳۵ ساله دیکتاتوری خامنه ای ( پدرام طنازی )

دیکتاتوری ۳۵ ساله علی خامنه‌ای، رهبر ننگین جمهوری اسلامی ، از زمان انتخاب او به رهبری در سال ۱۳۶۸ تا امروز، دوره‌ای است که تحولات مهمی را در سیاست داخلی و خارجی ایران رقم زده است. در این مدت، خامنه‌ای از قدرت گسترده‌ای در تمام ارکان کشور برخوردار بوده و نقش مهمی در شکل‌دهی به ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران ایفا کرده است. در ادامه، به برخی از مهم‌ترین ویژگی‌ها و تحولات این دوره اشاره می‌کنم:


سرکوب مخالفان و منتقدان


در دوران خامنه‌ای، هر گونه اعتراض یا انتقاد از نظام با سرکوب شدید مواجه شده است. سرکوب جنبش سبز در سال ۱۳۸۸، اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و اعتراضات مهسا (۱۴۰۱) از جمله نمونه‌های سرکوب گسترده مخالفان است. هزاران نفر در این اعتراضات بازداشت، شکنجه یا کشته شده‌اند. سیستم قضایی تحت نظر خامنه‌ای از ابزارهای سرکوب برای جلوگیری از هر گونه چالش علیه نظام استفاده کرده است.


مداخله گسترده در منطقه


در طول رهبری خامنه‌ای، جمهوری اسلامی سیاست‌های منطقه‌ای تهاجمی‌ای را دنبال کرده است. از حمایت از حزب‌الله در لبنان و حماس در فلسطین گرفته تا مداخله در جنگ‌های سوریه، عراق و یمن، ایران به یکی از بازیگران اصلی منطقه تبدیل شده است. این سیاست‌ها باعث تنش‌های شدید با کشورهای منطقه و جامعه جهانی شده و ایران را به انزوای بیشتر کشانده است.


بحران‌های اقتصادی و فساد سیستماتیک


در طول حکومت خامنه‌ای، اقتصاد ایران با مشکلات جدی مواجه شده است. تحریم‌های بین‌المللی، فساد گسترده در نهادهای دولتی و ناکارآمدی مدیریتی، موجب بحران‌های اقتصادی عمیقی مانند تورم، بیکاری و کاهش ارزش پول ملی شده است. در عین حال، بخشی از نزدیکان به قدرت از این وضعیت سود برده و فساد سیستماتیک در اقتصاد کشور ریشه دوانده است.


تحریم‌های بین‌المللی و انزوای جهانی


یکی از نتایج مستقیم سیاست‌های خامنه‌ای در منطقه و مخالفت با غرب، وضع تحریم‌های شدید اقتصادی و سیاسی علیه ایران بوده است. برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی و نقض حقوق بشر، از جمله دلایلی هستند که منجر به این تحریم‌ها شده‌اند. این تحریم‌ها به مشکلات اقتصادی کشور دامن زده و منجر به انزوای ایران در صحنه بین‌المللی شده است.


عدم اصلاحات سیاسی


در طول دوران رهبری خامنه‌ای، هیچ‌گونه اصلاحات سیاسی جدی انجام نشده و حتی تلاش‌های اصلاح‌طلبانه نیز به شکست انجامیده است. هر گونه تغییر سیاسی که ممکن بود قدرت مطلقه رهبری را تضعیف کند، توسط دستگاه‌های حکومتی سرکوب شده است.


رشد نارضایتی اجتماعی و فرهنگی


طی این ۳۵ سال، نارضایتی‌های اجتماعی و فرهنگی به دلیل محدودیت‌های گسترده در آزادی‌های فردی و اجتماعی افزایش یافته است. نسل جوان ایران که به تکنولوژی و فرهنگ جهانی دسترسی دارد، خواهان تغییرات عمیق در سیستم سیاسی و اجتماعی کشور است. این شکاف فرهنگی و اجتماعی میان حکومت و مردم یکی از چالش‌های اصلی جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر بوده است.


در مجموع، دوران ۳۵ ساله رهبری خامنه‌ای همراه با تمرکز شدید قدرت، سرکوب مخالفان، بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و افزایش نارضایتی‌ها بوده است. اگرچه نظام تحت رهبری او همچنان پابرجاست، اما فشارهای داخلی و خارجی ممکن است در نهایت این ساختار را به چالش بکشد.

۱۴۰۳ شهریور ۱۵, پنجشنبه

رژیم ننگین جمهوری اسلامی رفتنی است و یک دولت موقت متشکل از همه ایرانیان آزادیخواه خلاء قدرت را پر خواهند کرد

واقعا کوری و جهالت بی‌مانندی لازم است که بتوان چنین تصور کرد. او که خود بهتر از هر کس می‌داند که سکوت قبرستانی که سال‌ها خواسته در کشور برقرار کند، و حتی در آن هم موفق نبوده، به بهای هزاران قتل، و حتی قتل کودکان خردسال، و ده‌ها هزار زندانی، استفاده از شکنجه‌های غیرانسانی و گاه منجر به مرگ بوده، آیا واقعاً تصور می‌کند ادامه‌ی حکومت بر ملتی چون ملت ایران با چنین روشی امکانپذیر است و اگر آری، تا چه مدت؟

رژیمی‌ که بی‌شرمانه اتباع خارجی را گروگان می‌گیرد تا با آدمکشان خود معاوضه کند، ۴۵ سال است ملت ایران را گروگان گرفته زیرا گردنه‌گیری و گروگانگیری ذات آن را تشکیل می‌دهد.

آیا با گردنه‌گیری می‌توان حکومت بر کشوری چون ایران را ادامه داد؟

چنین تصوری ممکن نیست جز در نتیجه‌ی جنونی عمیق و پیشرفته. آیا خامنه‌ای آنقدر بیرون از واقعیت زندگی می‌کند که از سرنوشت دیکتاتوری‌های خون‌آشام گذشته بی‌خبر است.

دیکتاتوری حزب کمونیست شوروی، با آن سازماندهی بی‌سابقه و رهبری جمعی و حتی قتل‌های میلیونی استالین، پس از مرگ دیکتاتور خونخوار دوامی‌ چندانی نیافت. آن دیکتاتوری در هر حال از هم پاشید و جای خود را به یک هرج و مرج داد. و دیکتاتوری فردی و تجاوزکار پوتین نیز سرنوشت بهتری نخواهد داشت. تازه آنها به خود رنگ امروزی و سازندگی هم داده بودند و سیر قهقرایی را در پیش نگرفته بودند. اگر ممکن است عقل مخدوش خامنه‌ای و ریزه‌خوارانش آینده را اینگونه ببینند، ما و ملت بزرگ و هوشمند ایران وضع را به گونه‌ی دیگری می‌بینیم:

آقایان شما رفتنی هستید: لجاج و پافشاری نکنید.

این تکلیف شما که روشن است و از روز نخست هم روشن بود. می‌ماند تکلیف ملت ایران و وظایف ما. جای شما را یک دولت موقت، برای دوران گذار، که وظیفه‌ای جز تدارک شرایط برای انتخابات مجلس مؤسسان ندارد، می‌گیرد. اصول کار این دولت موقت عبارتند از:

– حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور

– حاکمیت ملی (و نه فقیه یا هیچ مرجع دیگری!)

– جدایی دین از حکومت

– منشاء مشروعیت آن: قانون اساسی مشروطه‌‌ی ایران است تا تصویب قانون اساسی جدید از طرف مجلس موسسان.

همه‌ شخصیت‌ها، گروه‌ها و سازمان‌هایی که از اصول بالا پیروی کنند بخشی از نیروی جانشین و براندازاند. این نیروها هستند، اعم از کوچک و بزرگ، چه در داخل و چه در خارج، که با دادن دست همکاری و همبستگی به یکدیگر، به یاری ملت مبارز در داخل کشور نیروی برانداز دولت جانشین دوران گذار را به وجود می‌آورند و به قدرت می‌رسانند. مؤثزترین راه براندازی هم نافرمانی مدنی است که شکل عالی آن اعتصابات سرتاسری هماهنگ است.

به یاد داشته باشیم که در ۴۵ سال پیش هیچ رأی‌گیری قانونی یعنی پرسش از ملت در شرایط دموکراتیک برای تغییر نظام صورت نگرفت. در حکومتِ «من توی دهن این دولت می‌زنم» و «من دولت تعیین می‌کنم» و جوّ وحشت اعدام‌های آن رأی گرفتن از مردم برای نظام جدید توهین به عقل آزادیخواهان و شعور ملت ایران بود.

بدین دلیل از دید ما تا تشکیل مجلس مؤسسان نظام مشروطه با تمام نهادهای آن معتبر است و تا پایان مجلس مؤسسان شاهزاده رضا پهلوی بر این اساس ولیعهد کشور است.

بنابراین همزمان با آغاز فروپاشی، در غیاب پادشاه، ولیعهد شخصی را به عنوان نخست‌ وزیر دولت موقت تعیین می‌کنند و به او مأموریت می‌دهند که هیأت دولتی را که از ده نفر تجاوز نمی‌کند شامل مهمترین وزارتخانه‌ها مانند وزارت‌ دفاع، کشور، خارجه، دارایی، آموزش و پرورش، دادگستری و جز آنها تعیین کنند و از نیروهای مسلح غیرایدئولوژیک و مدیریت دوایر دولتی می‌خواهند که از تصمیمات آنها پیروی کنند. این دولت موقت مانع از خلاء قدرت و هرج‌ و مرج شده و از وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور حراست خواهدکرد.

هشدار به خواب‌رفتگان!

پایان کار نزدیک است!

ایران هرگز نخواهد مرد

علی شاکری زند رییس هیأت اجرائی « نهضت مقاومت ملی ایران» این سخنان را در مراسم سالگرد قتل دکتر شاپور بختیار و سروش کتیبه که ۱۶ امرداد/ ۶ اوت ۲۰۲۴ در آرامستان مونپارناس پاریس برگزار شد ایراد کرده است 

برنامه سه شنبه های اعتراضی در كانال نه به اعدام و مصاحبه با مهرناز موسوی

در برنامه سه شنبه هاي اعتراضی در كانال نه به اعدام سوالاتی در مورد اعتراضات و اعتصابات پرستاران از مهمان برنامه مهرناز موسوی، فعال سياسي و پرستاری كه هم در ايران سالها كار كرده و هم در سوئد سالهادر بيمارستان كار مي كند، پرسيده مي شود.


 سوال اول از مهرناز موسوي؛روز ۲۳ آگست ( دوم شهریور) در حالیکه اعتراضات و اعتصابات پرستاران در سراسر کشور در جریان بود ، خبر ایست قلبی و به کما رفتن پرستاری به نام ژاله کاظمی به دلیل کار زیاد و مصرف داروی ضد درد گزارش شد،خانم موسوی، شما بعنوان پرستاری که سالها در ایران‌مشغول به خدمت بوده و هم اکنون نیز چندین ساله که در بیمارستانهای سوئد مشغول به کار هستید، بفرمایید شرایط و مشکلات کاری و شغلی پرستاران در ایران به چه صورته و خواستها و مطالبات پرستاران در ایران در حال حاضر چه هست؟

پاسخ خانم موسوي؛ وقتي فردي بيمار ميشه معمولأ در مراجعه به بيمارستان پرستار اولين كسي هست كه مريض را معاينه و مشكلات رو بررسي مي كنه، الان اين پرستار در ايران به عنوان عضوي از جامعه درد داره و نياز داره كه دردش شنيده و معاينه و درمان بشه و اين مسئولين حكومتي هستند كه بايد به جاي اينكه پاسخ پرستاران را با تفنگ و گاز اشك آور بدهند به مشكلاتشون گوش بدهند و آنهاراحل كنند. ژاله كاظمي يكي از مليونها پرستاري هست كه فقط براي اينكه در ايران بتونه از پس شيفتهاي سنگين كاري بر بياد، چون به خاطر وضع معيشتي بد و حقوق پايين و اضافه كاري اجباري مجبورند گاهأ از ٤٨ ساعت ٣٦ ساعتش رو كار كنند، براي تحمل دردهاي جسمي زياد به خاطر سرپا ايستادنهاي طولاني و كمردردهاي شديد و علاوه بر آن دردهاي روحي شديد بابت گاهأ از دست دادن مريضي كه تمام تلاششون رو مي كنند كه نجاتشون بدهند ولي موفق نمي شوند، تمام اين دردهاي جسمي و روحي شديد بارها باعث شده كه پرستاران مجبور باشند به ناچار داروي ضد درد استفاده كنند و اين مسئله بارها باعث ايست قلبي و يا مغزي و به كما رفتن پرستاران شده و متاسفانه در ايران اين اتفاق براي همكاران من هم زياد افتاده بود و من همكارهاي زيادي رو از دست دادم. اعتراض و اعتصاب پرستاران بايد ديده و شنيده بشه و مطالباتشون كه بيش از يك سال و نيم هست كه طلبكارند بايد بهشون پرداخت بشه. حق اضافه كاري، شبكاري و تعطيلات بهشون در اين مدت پرداخت نشه و فقط يك حقوق معمولي كه مبلغ خيلي خيلي كمي هست ،كه حتي كفاف اجاره خونه يك پرستار را به تنهايي نميده،رو بهشون پرداخت كردند. در ايران يك پرستار بايد ماهي ١٩٠ ساعت موظفي كار كند و علاوه بر اين يكي از پرستاران مي گفت١٢٠ ساعت در ماه بهشون اضافه كاري اجباري دادند در صورتي مثلأ در مقايسه با سوئد بعد از يك شيفت كاري كارفرما مواظب هست كه پرستار كمتر از ١١:٣٠ ساعت استراحت نكرده باشه و علاوه بر اون اينكه در طول يكسال يك پرستار نميتونه بيشتر از ٢٠٠ ساعت اضافه كاري در سوئد داشته باشه اين در حاليه كه تو ايران يك پرستار ١٢٠ ساعت اضافه كاري اجباري داره كه اون هم پولش به موقع پرداخت نميشه. متاسفانه به علت فشار كاري خيلي از كادر درمان دست به خودكشي مي زدند. پرستاران يكي از خواسته هاشون اين هست كه درآمد بيمارستان به طور عادلانه بينشون تقسيم ميشه در صورتيكه بيمارستان از بيمار و از بيمه هزينه ها رو دريافت مي كنه ولي حق پرستاران رو كه سهم بزرگي در خدمات دارند بهشون نميده. متاسفانه حكومت به جاي اينكه مشكل پرستاران رو حل كنه براشون پرونده سازي مي كنه و دستگيرشون مي كنه و تهمت مي زنه كه با دشمن همكاري مي كنند و اقدام عليه امنيت ملي كرده اند. 

سوال دوم از مهرناز موسوی؛حمایت سازمانها و نهادهای مدنی چه تاثیری در به ثمر رسیدن اعتراضات و دسترسی به مطالبات پرستاران داره؟ 

 با حمايت سازمانهاي مدني مشروعيت و امنيت اين اعتصابات و اعتراضات بيشتر ميشه و حكومت كمتر جرأت مي كنه رفتار خشونت آميزي داشته باشه. به طور مثال سازمان حفاظت اطلاعات رهبر دوتا از اعتصابات اخير در يك بيمارستان رو وسط شيفت كاري بدون اينكه كسي متوجه بشه بازداشت كردند و بردند در صورتيكه با حمايت بيشتر ،پرستاران خودشون رو ديگه تنها نمي بينند چون معترضين قطعأ بيشتر از اينها هستند ولي جرأت ندارند اعتراض كنند چون حكومت زندانيشون مي كنه و پرونده سازي مي كنه و حق و حقوقشون رو باطل ميشه، از كار اخراج ميشند و حقوق بازنشستگيشون ضايع ميشه و حتي مدارك تحصيليشون رو بهشون نمي دند و ممنوع الخروجشوت مي كنند تا حتي نتونند مهاجرت كنند. ولي با حمايت گروههاي ديگر حكومت مي فهمد كه به جاي سركوب بايد به صداي پرستاران بشنود و مشكلات رو ريشه اي حل كنه. 

Fråga 1 till Mehrnaz Mousavi; Den 23 augusti (2 shahrivar) rapporterades att Jalé Kazemi, en sjuksköterska, drabbades av hjärtstopp och hamnade i koma på grund av överarbete och användning av smärtstillande medicin, samtidigt som sjuksköterskeprotester och strejker pågick över hela landet. Mehrnaz Mousavi, som en sjuksköterska med många års erfarenhet i både Iran och Sverige, kan du beskriva arbetsvillkoren och problemen för sjuksköterskor i Iran, samt deras nuvarande krav?

Mehrnaz Mousavis svar; När någon blir sjuk och söker vård på ett sjukhus, är det oftast en sjuksköterska som först undersöker patienten och bedömer problemen. Just nu är sjuksköterskan i Iran själv i nöd, som en del av samhället, och behöver att hennes smärta hörs, undersöks och behandlas. Det är regimen i Iran som borde lyssna på deras problem och lösa dem, istället för att bemöta sjuksköterskornas krav med vapen och tårgas. Jalé Kazemi är en av miljontals sjuksköterskor som kämpar med tunga arbetspass i Iran, på grund av dåliga levnadsförhållanden, låga löner och obligatorisk övertid. De tvingas ibland arbeta upp till 36 av 48 timmar. För att hantera de många fysiska smärtorna från att stå länge och svåra ryggsmärtor, samt de mentala påfrestningarna som att ibland förlora en patient som de gjort allt för att rädda, tvingas många sjuksköterskor ta smärtstillande medel. Detta har lett till hjärninfarkter och koma för många sjuksköterskor, och tyvärr har många av mina kollegor i Iran drabbats och avlidit. Sjuksköterskornas protester och strejker måste höras och deras krav, som har funnits i över ett och ett halvt år, måste uppfyllas. De har inte fått övertidsersättning, nattarbetstillägg eller OB för helgarbete under denna tid, utan bara en mycket låg grundlön som knappt räcker till hyran för en sjuksköterska. I Iran måste en sjuksköterska arbeta 190 obligatoriska timmar per månad, och dessutom sa en av sjuksköterskorna att de tvingas till 120 timmars obligatorisk övertid varje månad. I Sverige ser arbetsgivaren till att en sjuksköterska får minst 11,5 timmars vila efter ett arbetspass, och en sjuksköterska kan inte ha mer än 200 övertidstimmar per år. Men i Iran tvingas en sjuksköterska till 120 timmar obligatorisk övertid per månad, och dessa pengar betalas inte ut i tid. På grund av den höga arbetsbelastningen är det många inom vårdpersonalen som har begått självmord i Iran. Ett av sjuksköterskornas krav är att sjukhusens inkomster ska fördelas rättvist bland dem, men sjukhusen tar betalt av patienterna och försäkringsbolagen utan att ge sjuksköterskorna deras rättmätiga andel, trots deras stora insats i vården. Tyvärr försöker regimen istället för att lösa sjuksköterskornas problem att fabricera fall mot dem, arrestera dem och anklaga dem för att samarbeta med fienden och agera mot regimens säkerhet. 

Fråga 2 till Mehrnaz Mousavi; Hur påverkar stöd från civilsamhällets organisationer möjligheterna för sjuksköterskorna att nå framgång i sina protester och uppnå sina krav? 

Mehrnaz Mousavis svar; Stöd från civilsamhällets organisationer ökar legitimiteten och säkerheten för dessa strejker och protester, och regimen vågar inte lika lätt bemöta dem med våld. Till exempel arresterade säkerhetstjänsten, Ettelaat, två av ledarna för de senaste strejkerna på ett sjukhus mitt under ett arbetspass utan att någon märkte det. Men med mer stöd skulle sjuksköterskorna inte känna sig lika ensamma, för det finns definitivt fler som vill protestera men inte vågar eftersom regimen i Iran fängslar dem, fabricerar fall mot dem, fråntar dem deras rättigheter, avskedar dem, och till och med konfiskerar deras utbildningsbevis så att de inte kan emigrera. Men med stöd från andra grupper skulle regimen förstå att den måste lyssna på sjuksköterskornas röster och lösa problemen grundligt istället för att undertrycka dem 

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...