از همان موقعی که خمینی انتقامجو ، بعد از پانزده سال تبعید به ایران بازگشت تا این حکومت از خویش در آورده را بر ملت ایران تحمیل بکند ؛ در جریان اراجیفی که به عنوان سخنرانی به خورد مردم ایران و سایر ممالک جهان می داد ؛ تصویری از یک آینده روشن تر از آنروز را برای همگان مجسم می ساخت .
از آن پس اینگونه سخن گفتن و غلو کردنهای بدون کمترین پشتوانه از حقیقت و اعتبار ، در میان سایر مسؤلان این رژیم توتالیته نیز رایج گردید . شاید هم ساده انگاری های مردم خوش باور میهنمان ، چنین دیدگاهی به آنان داده بود ؛ که برای انجام هر کار و تصمی در کشور ، اگر فقط حرفش را بزنند کافی است و نیازی به انجام دادن قول هائی که به مردم می دهند وجود ندارد !!
کم کم ، مردم هم به شنیدن چنین سخنان بی پایه و اساسی عادت کردند ؛ و همه حرفهای آنان را صحیح پنداشتند و در انتظار تحقق آن وعده ها می ماندند . چنین شد که سران حکومت ولایت و فقاهت ، با کشف این خصیصه مردم ، به نتیجه ای نامعقول رسیدند ؛ و روش صحبت کردن و عمل ننمودن را ، در انجام دادن امورات مملکتی کافی دانستند . تا جائی که فراموششان شد اداره یک کشور بزرگ مانند ایران ، با طریقه ای که در پیش گرفته بودند میسر نخواهد بود . شاید هم در این گمان بودند ، که زیاد به خودشان زحمت ندهند و با کلاه گذاری و کلاه برداری بر سر مردم ، همه امور بر وفق مرادشان پیش خواهد رفت و آنها خواهند توانست به حکومت ولائی خویش ادامه بدهند .
اصولا واژه ولی که در لفظ عرب معنای قیم و بزرگتر و سرپرست را دارد ؛ به کسی اطلاق می گردد که بر یک یا تعدادی از افراد نابالغ و غیر ممیزه ، که نتوانند برای خودشان تصمیم بگیرند ؛ ولایت داشته و ریاست بکند و صاحب رأی باشد.
آیا ملت بزرگ ایران هم نابالغ و صغیرند که ولی فقیه برایشان تصمیم بگیرد؟ آیا ما ایرانیان اهورائی پاک نژاد ، به آن درجه از بی کفایتی و بی اعتباری تنزل نموده بودیم که فقیهان تازی تبار ، بر خوب و بد ما و زندگی مان نظارت و اشراف داشته باشند؟
آقای رهبر ، اگر در پندارهای غلط و بی اساس خود و پیروانتان تجدید نظر ننمائید ؟ و اگر اجازه بدهید که اوضاع به همین منوال طی بشوند ؟ باید منتظر قضاوت سخت و شفاف تاریخ در مورد عملکردهای غیر انسانی تان ، نسبت به مردم ایران باشید ! باید پاسخگوی جنایاتی که در هر روز توسط همه کارگزاران حکومت و دولتتان به وقوع می پیوندند هم باشید ؛ که از این حکومت مستبدانه و عاری از ذره ای رحم و شفقت و انسانیت رژیمتان ، چه بر سر مردم و عزیزان آنها آورده اید ؟
پرسشگران ، رئیس بلاهت پیشه ی دولت ، و سایر به اصطلاح مسؤلان حکومت مستبدانه رژیمتان را ، مورد سؤآل قرار می دهند و می پرسند : ” چه تعداد زندانی سیاسی در شکنجه گاههای جمهوری اسلامی وجود دارند ؟ ” آنوقت آقایان مسؤلین به صراحت و با وقاحت تمام ، به آنها پاسخ می دهند که : ” ما اصلا زندانی سیاسی ندارم . ” !!
آیا واقعأ اینطور است که عنوان می دارید ؟ شاید از دیدگاه شما کسانی که به خاطر آزادیخواهی و احقاق حقوق از دست رفته شان به پا خاستند و بر شما اعتراض کردند ؛ سپس دستگیر شده و سر از بیدادگاههای مخوف شما در آوردند ؛ در رده زندانیان سیاسی قرار نمی گیرند ؟!
اینهمه انسانهای بی گناهی که همه روزه در سراسر کشور، توسط ایادی وحشی و ناانسان رژیم خودکامه تان به جوخه های اعدام سپرده می شوند ؛ اینهمه بی گناهانی که در همه زندانهای غیر استاندارد خودتان شکنجه می کنید ، زندانی سیاسی قلمداد نمی شوند ؟!
اگر نه ؟ پس در مراکزی که حداکثر برای سیصد چهارصد نفر زندانی در نظر گرفته شده اند ؛ حضور تعداد نزدیک به سه هزار نفر زندانی در بند بیانگر چه چیز دیگری می باشند ؟ و صدها پرسش دیگر ، که باید در دادگاههای بین المللی بدانها پاسخ بدهید هم مسائلی هستند ؛ که دیر یا زود پای شما و یاران بدتر از خودتان را ، به پای میزهای محاکمه خواهند کشید ؛ تا جوابگوی همه این ستمهائی که برسر مردم بی پناه ایران آورده اید باشید .
پائیز ۱۳۹۰ هلند
محترم مومنی روحی
از آن پس اینگونه سخن گفتن و غلو کردنهای بدون کمترین پشتوانه از حقیقت و اعتبار ، در میان سایر مسؤلان این رژیم توتالیته نیز رایج گردید . شاید هم ساده انگاری های مردم خوش باور میهنمان ، چنین دیدگاهی به آنان داده بود ؛ که برای انجام هر کار و تصمی در کشور ، اگر فقط حرفش را بزنند کافی است و نیازی به انجام دادن قول هائی که به مردم می دهند وجود ندارد !!
کم کم ، مردم هم به شنیدن چنین سخنان بی پایه و اساسی عادت کردند ؛ و همه حرفهای آنان را صحیح پنداشتند و در انتظار تحقق آن وعده ها می ماندند . چنین شد که سران حکومت ولایت و فقاهت ، با کشف این خصیصه مردم ، به نتیجه ای نامعقول رسیدند ؛ و روش صحبت کردن و عمل ننمودن را ، در انجام دادن امورات مملکتی کافی دانستند . تا جائی که فراموششان شد اداره یک کشور بزرگ مانند ایران ، با طریقه ای که در پیش گرفته بودند میسر نخواهد بود . شاید هم در این گمان بودند ، که زیاد به خودشان زحمت ندهند و با کلاه گذاری و کلاه برداری بر سر مردم ، همه امور بر وفق مرادشان پیش خواهد رفت و آنها خواهند توانست به حکومت ولائی خویش ادامه بدهند .
اصولا واژه ولی که در لفظ عرب معنای قیم و بزرگتر و سرپرست را دارد ؛ به کسی اطلاق می گردد که بر یک یا تعدادی از افراد نابالغ و غیر ممیزه ، که نتوانند برای خودشان تصمیم بگیرند ؛ ولایت داشته و ریاست بکند و صاحب رأی باشد.
آیا ملت بزرگ ایران هم نابالغ و صغیرند که ولی فقیه برایشان تصمیم بگیرد؟ آیا ما ایرانیان اهورائی پاک نژاد ، به آن درجه از بی کفایتی و بی اعتباری تنزل نموده بودیم که فقیهان تازی تبار ، بر خوب و بد ما و زندگی مان نظارت و اشراف داشته باشند؟
آقای رهبر ، اگر در پندارهای غلط و بی اساس خود و پیروانتان تجدید نظر ننمائید ؟ و اگر اجازه بدهید که اوضاع به همین منوال طی بشوند ؟ باید منتظر قضاوت سخت و شفاف تاریخ در مورد عملکردهای غیر انسانی تان ، نسبت به مردم ایران باشید ! باید پاسخگوی جنایاتی که در هر روز توسط همه کارگزاران حکومت و دولتتان به وقوع می پیوندند هم باشید ؛ که از این حکومت مستبدانه و عاری از ذره ای رحم و شفقت و انسانیت رژیمتان ، چه بر سر مردم و عزیزان آنها آورده اید ؟
پرسشگران ، رئیس بلاهت پیشه ی دولت ، و سایر به اصطلاح مسؤلان حکومت مستبدانه رژیمتان را ، مورد سؤآل قرار می دهند و می پرسند : ” چه تعداد زندانی سیاسی در شکنجه گاههای جمهوری اسلامی وجود دارند ؟ ” آنوقت آقایان مسؤلین به صراحت و با وقاحت تمام ، به آنها پاسخ می دهند که : ” ما اصلا زندانی سیاسی ندارم . ” !!
آیا واقعأ اینطور است که عنوان می دارید ؟ شاید از دیدگاه شما کسانی که به خاطر آزادیخواهی و احقاق حقوق از دست رفته شان به پا خاستند و بر شما اعتراض کردند ؛ سپس دستگیر شده و سر از بیدادگاههای مخوف شما در آوردند ؛ در رده زندانیان سیاسی قرار نمی گیرند ؟!
اینهمه انسانهای بی گناهی که همه روزه در سراسر کشور، توسط ایادی وحشی و ناانسان رژیم خودکامه تان به جوخه های اعدام سپرده می شوند ؛ اینهمه بی گناهانی که در همه زندانهای غیر استاندارد خودتان شکنجه می کنید ، زندانی سیاسی قلمداد نمی شوند ؟!
اگر نه ؟ پس در مراکزی که حداکثر برای سیصد چهارصد نفر زندانی در نظر گرفته شده اند ؛ حضور تعداد نزدیک به سه هزار نفر زندانی در بند بیانگر چه چیز دیگری می باشند ؟ و صدها پرسش دیگر ، که باید در دادگاههای بین المللی بدانها پاسخ بدهید هم مسائلی هستند ؛ که دیر یا زود پای شما و یاران بدتر از خودتان را ، به پای میزهای محاکمه خواهند کشید ؛ تا جوابگوی همه این ستمهائی که برسر مردم بی پناه ایران آورده اید باشید .
پائیز ۱۳۹۰ هلند
محترم مومنی روحی