نشست ۴ روزهٔ سفیران سبز امید، با صدور یک بیانیه تحلیلی به پایان رسید و شرکت کنندگان در این نشست، جمع بندی خود را در قالب یک بیانیهٔ راهبردی – انتقادی منتشر کردند.سفیران سبر امید در این بیانیه، به منازعهٔ تاریخی میان جنبشهای اجتماعی و استبداد اشاره کرده و پس از تاکید بر ساختار شبکهای جنبش سبز و هویت چند گانه و پیام محور آن، در معرفی خود آوردهاند:«ما» شبکهای از «سفیران سبز امید»یم که نه تنها در ساختار، بلکه در برساختن هویت، تشخیصِ اهداف و تعیینِ شیوههای اعتراض، به منطق شبکه وفاداریم.این شبکه، هدف خود را تاثیر گزاری در گفتمان مسلط جنبش سبز دانسته و ضمن مرز بندی آشکار با گروههایی که «زبانی جز خشونت و گلوله نمیشناسند»، «طمع به خاک ایران دارند» و «کسانی که به دام واپس گرایی گرفتارند» تاکید کرده است:«ما» آغوش خود را به روی تمام گروهها و شبکههای اجتماعی و سیاسی گشودهایم. آن گونه که در جنبش سبز زیستهایم، «هیچ گفتهای» نمیتواند راه را بر گفتگو میانمان ببندد و به «هیچ واژهای» اجازه نخواهیم داد که «قسمتی از ملت را در مقابل قسمتی دیگر از آن قرار دهد و با طایفه طایفه کردن آنها منافعشان را در ستیز با هم تعریف کند و آنها را رو در روی هم قرار دهد.»
سفیران سبز امید با یادآوری اینکه «سیاست را هنری برای بهتر زیستن» میخواهند، در شیوه سیاست ورزی خود آوردهاند:
خاطر حاکمان آسوده مباد! که ما هیچگاه از حق طبیعی خود برای انتخاب کردن و از حقوق مدنی خویش برای انتخاب شدن نخواهیم گذشت. هیچگاه فراموش نمیکنیم که «ایران کشور ماست و این زندگی ماست». «آرامش ما» نشانهٔ شکایت ماست، چنان که سکوتمان، نشانهٔ فریادمان بود. «صبر ورزیدن» پیشهٔ ماست، چنانچه سبز بودن آئین ماست. ما صبر میورزیم و به برکت این صبر، اقتدارگرایان را به دموکراسی عادت میدهیم تا اقتدارگرایی را در این بازی شکست دهیم. پیش از آنکه به پیروزی بیاندیشم، میکوشیم تا تحملِ شکست را ممکن کنیم.در این بیانیه بر حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی تاکیده شده و سفیران سبز منشور جنبش سبز را به بازبینی در این باره فراخواندهاند. رویکرد انتقادی و حمایتی به رسانههای سبز و مدلهایی برای تامین منابع مالی نیز از اهم موارد مطروحه در این بیانهاند.
متن کامل این بیانیه را به نقل از وب سایت کانون دکتر شریعتی بخوانید:
به نام خدا
راههای خدا متکثر است و برای دفع ظلم و استبداد و تحقق ایرانی پیشرفته، ما نباید به قدم گذاشتن در یکی از آنها یا همراهی با یکی از همفکران خود اکتفا کنیم. ما در پیوندهای خود به نظمی نیاز داریم تا اگر دست تطاول و ظلم فردی یا افرادی از همراهانمان را ربود و واحد یا واحدهایی از این شبکه اجتماعی گسترده را ویران کرد، لطمهای به حیات و پویایی آن وارد نشود و با تکیه بر خرد جمعی، در هر مرحلهای از این مسیر بتوانیم اهداف پیشاروی خویش را شناسایی و با بلندترین گامها به سوی آن حرکت کنیم. اولین قدم در راهحل پیشنهادی اینجانب آن است که ما ایرانیان، در هر کجای جهان که هستیم، باید این هستههای اجتماعی را در میان خود تقویت کنیم. باید خانههایمان را رو در روی یکدیگر بسازیم؛ به تعبیر قرآن خانههای خود را قبله قرار دهیم، یعنی به این هستههای اجتماعی که واحدهای بنیادین جامعه ما هستند بپردازیم، اهمیت آنها را بشناسیم و بیش از پیش به آنها رو کنیم تا قدرتهای نهفتهای که دارند برای ما ظاهر شود.
(میرحسین موسوی، بیانیه شماره ۱۱)
«ما» آمدهایم تا در «منازعهٔ تاریخی» میان «جنبشهای اجتماعی» با استبداد و اینک «استبداد دینی»، دینِ خود را ادا کنیم.از «نگاه ما»، یک «جنبش اجتماعی» شبکهی تعامل میان بازیگران مختلفی است که هر کدام میتوانند یک سازمان رسمی، یک گروه، یک نهاد، یک فرد و یا یک شبکهٔ دیگر باشند. در این شبکه، هرکس برای دستیابی به اهداف فردی در کنار اهداف مشترک میکوشد و به شیوه و الگوی خویش، اعتراض خود را به «موضوعِ منازعه» اعلام میکند. بر این اساس جنبش از آغاز تا پایان، در ساختار و محتوا، در رفتار و اهداف، یک شبکهٔ غیر رسمی ِ غیرمتمرکز با پیوندهای متفاوت و چند گانه است.با این نگاه، «ما» شبکهای از «سفیران سبز امید» یم که نه تنها در ساختار، بلکه در برساختن هویت، تشخیصِ اهداف و تعیینِ شیوههای اعتراض، به منطق شبکه وفاداریم.هویت یک جنبش، فرایندی است که در حین منازعه شکل میگیرد و تابع ِ تعامل میانِ باورها و رفتارهایِ جمعی است وکردار و گفتار کنشگران اجتماعی موجبِ تداوم، تقویت، تضعیف و یا باز تعریفِ آن میشود. «هویتِ جمعی ما «یک منبع انسجام برای «هویت»های ماست؛ نه الزاماً یک عاملِ ادغام. ما با رفتار و گفتارِ خویش و به جای فراموش کردن و محو کردن هویتهای موجودِ در جنبش سبز، هویت سبزمان را برمی سازیم؛ هویتی که بتواند بر گفتمانِ مسلط جنبش تاثیر گذار باشد.هویتها اگرچه مدام در حال تغییرند، اما همواره مولفههای روشنی در آنها موجود است که امکان تشخیص ِ غیر و خودآگاهی را ممکن میکنند. به غیر از کسانی که زبانی جز خشونت و گلوله نمیشناسند، بجز آنانی که طمع به خاک ایران دارند وغیر از کسانی که به دام واپس گرایی گرفتارند؛ «ما» آغوش خود را به روی تمام گروهها و شبکههای اجتماعی و سیاسی گشودهایم. آن گونه که در جنبش سبز زیستهایم، «هیچ گفتهای» نمیتواند راه را بر گفتگو میانمان ببندد و به «هیچ واژهای» اجازه نخواهیم داد که» قسمتی از ملت را در مقابل قسمتی دیگر از آن قرار دهد و با طایفه طایفه کردن آنها منافعشان را در ستیز با هم تعریف کند و آنها را رو در روی هم قرار دهد.»تاریخ یکصد سالهٔ جنبشهای معاصر گواهی میدهد هر بار که سیاست ورزی را فدای بازی قدرتکردهایم، پشیمان شدهایم. این تاریخ، کارنامهٔ سیاه انسانهایی را روایت میکند که با سوابقی اگرچه نیک، چون در تلههای توجیه گر «کسب قدرت یا حفظ قدرت» گرفتار آمدهاند، استحاله شدهاند. «ما» سیاست را «هنری برای بهتر زیستن» میدانیم، نه تکنیکی برای عوام فریبی و کسب قدرت؛ پس» سیاست را زندگی میکنیم ».ما در جنبش سبز این مهارت را آموختهایم و این سیاست را تجربه کردهایم؛ بلکه زیستهایم. سیاست برای ما، گرایشی برای سبز کردن همهٔ چیزهایی است که رنگ خزان و غم دارند. با چراغ عقل و با فروغ ایمان، نه راه را گم میکنیم و نهخواهیم گذاشت که کدورت و غم و از آن بدتر سیاهی و کینه به دلهایمان راه یابند. در تنگراههای سیاست، از اصول خویش کوتاه نخواهیم آمد بلکه میکوشیم با «خلاقیت» روزنههای امید را باز کنیم و در این راه لحظهای از زیبایی، اخلاق، عشق و حقیقت غافل نشویم؛ مبادا در میانهٔ راه و در غوغای خشونت ورزان، آرمانهایمان و حقیقت ِ زندگی فراموش شوند.جنبشهای اجتماعی میتوانند ساختاری برای استفادهٔ حداکثری از فرصتهای سیاسی باشند. آنگاه که «بیثباتیهای انتخاباتی»، «اختلافات و رقابت نخبگان» و «حوادث سیاسی و اجتماعی» به صورت طبیعی میزان مشارکت سیاسی را بیشتر میکنند و آستانهٔ تحمل حاکمان به اجبار – و لو به صورت محدود – بالا میرود، فروگذاشتنِ این فرصتها، شرط سیاست ورزی نیست. «ما» نیز از این فرصتها بهره میگیریم تا در حین به چالش کشیدن نظم موجود، امکان تعاملات سیاسی و دسترسی به متحدان بالقوه را بیشتر کنیم.خاطر حاکمان آسوده مباد! که ما هیچگاه از حق طبیعی خود برای انتخاب کردن و از حقوق مدنی خویش برای انتخاب شدن نخواهیم گذشت. هیچگاه فراموش نمیکنیم که» ایران کشور ماست و این زندگی ماست «. «آرامش ما» نشانهٔ شکایت ماست، چنان که سکوتمان، نشانهٔ فریادمان بود. «صبر ورزیدن» پیشهٔ ماست، چنانچه سبز بودن آئین ماست. ما صبر میورزیم و به برکت این صبر، اقتدارگرایان را به دموکراسی عادت میدهیم تا اقتدارگرایی را در این بازی شکست دهیم. پیش از آنکه به پیروزی بیاندیشم، میکوشیم تا تحملِ شکست را ممکن کنیم.منشاء پیدایش یک جنبش اجتماعی، هم زیستی نظامهای ارزشی متعارض و گروههایی است که با یکدیگر متلاقیاند. ظهور هر جنبش به خودی خود، با ظهور هنجارهای جدیدی همراه است و موفقیت جنبش نیز منجر به اصلاح ارزشها و هنجارها میشود و در سایهای این اصلاح، آرامش به جامعه بر میگردد. از طرفی، گروههای اجتماعیدر کنار حقوق عام فردی و شهروندی از «نوعی حقوق گروهی» نیز برخوردارند که نه تنها انگیزهای برای حضور و بقای آنها در جامعه است، بلکه «ضامن» تقویت ملت هاست. این حقوق بنیادین، ریشه در «پیمانهای اجتماعی» دارند که در «هنگامهٔ ملت سازی» شکل گرفتهاند.قانون اساسی هر ملتی، راوی مکتوب این پیمان اجتماعی است. اگر بیاعتنایی به قانون اساسی، در عرصهٔ ملی به استبداد و دیکتاتوری میانجامد، آنجا که به حقوق اقلیتها و گروهها مربوط میشود «نقض پیمانهای بنیادین اجتماعی» نیز هست. یک اقلیت، قبل از آنکه «عارضهٔ نهاییِ بیقانونی» ظاهر شود و جامعه گرفتارِ «استبداد» شود، از نادیده گرفتن این پیمان اجتماعی به «رنج» میافتد.«ما» بر این باوریم که رویکرد سیاسی به این حقوق طبیعی، یک سوء تفاهم تاریخی و یک قانون شکنی آشکار است. اگر عدم اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی با سهل انگاری ما مواجهه نمیشد، شاید اینک مطالبهٔ ما اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی نمیبود. ما نه تنها به حق طبیعی اقوام برای آموزش زبان مادری در کنار زبان رسمی اعتقاد داریم، بلکه حکومت را موظف به تامین منابعِ مالی و تضمین اجرای آن آن میدانیم. ما به تنگناهای ایجاد شده برای زیستِ اقلیتهای قومی، مذهبی و عقیدتی در گسترهٔ ایران آگاهیم و به مجالِ اندک آن در منشورجنبش سبز معترضیم. ما منشور جنبش سبز را به بازخوانی و توجه بیشتر به حقوق اقلیتها فرا میخوانیم و بر این باوریم که نسخه یهای دیگر آن آشکارا باید به این حقوق حقه مزین شوند.جنبشِهای اجتماعی، از «رفتارها»، «نشانهها» و «روایتها» برای گسترش، تقویت و انتقال هویت خود بهره میگیرند. رفتارها و ظاهر ِ متفاوت ِ کنشگران میتواند، سبب ِ تمایز آشکار با» دیگران «شود. شناسههایی مانندِ رنگها، علامتها، شخصیتها، سرودها و مصنوعات هنری، میتواند هویت یک جنبش را به سرعت ابراز کند و انتقال دهد. روایتها هم اعم از مناسبتهای مهم، مکانهای نمادین و ماجراهایی هستند که برای اعضاء جنبش رخ میدهند و میتوانند سبب ِ هم ذات پنداری و هویت یابی اعضاء جنبش شوند و فرصتی برای تخلیهٔ احساسات و بروز رفتارهای جمعی فراهم کنند.جنبش سبز، نمونهٔ اعلای یک جنبش پیام محور و هویت آفرین است؛ اما ما نگرانیم که رسانههای صوتی و تصویری ما نتوانستهاند حاوی و حامل این هویت عظیم باشند. اگرچه شبکههای آنلاین و رسانههای نوشتاری ما توانستهاند در برسازی و انتقال این پیام با اقتدار ظاهر شوند، اما اقرار میکنیم که در پیوند میان آنها با شبکههای سنتی و محلی ناتوان بودهایم. پنهان نمیکنیم که بسیاری از ابعاد هنری و فرهنگی جنبش را در رسانههای ماهوارهای فراموش کردهایم و در جلب و جذب مشارکتها ضعیف بودهایم.بر این اساس، ما از ظرفیت شبکههای آنلاین برای فعالیت و مشارکت بهره میگیریم و به پیوند آنها با شبکههای سنتی و محلی میکوشیم. ما با تولید و تکثیر و توزیع روزنامههای تک صفحهای و تکیه بر ظرفیت شبکههای تلویزیونی و رادیویی به پیوند میان این شبکهها میاندیشیم. ما به سراغ روشهای تازهای برای خلق پیام و انتقال آن خواهیم رفت و تکنیکهای جدیدی را میآموزیم و میآزمائیم.باید رسانههایمان آوای رسای زندگی باشند. ما به یاری آنها برخواهیم خواست تا رساتر از قبل، صدای جنبش ما باشند. به تامین منابع مالی آنها میکوشیم تا از آنها برخوردار شویم. هنرمندان را به تولیدات هنری و همکاری با آنها دعوت میکنیم. صاحبنظران را به حضور در مجامع آنها میخوانیم و تحلیلگران را به یاری میطلبیم تا صدای رسای همهٔ فعالان جنبش سبز را به گوش همگان برسانیم. ما گردانندگان رسانههایمان را نیز به بازبینی کارنامهٔ خویش فرامی خوانیم و ضرورت یک بازنگری جدی را به آنان یادآوری میکنیم.مدل های سازمانی جنبش هایاجتماعی، در حین عمل ابداع میشوند و به تدریج خود را بر محیط فعالیت انطباق میدهند. ساختار ِفعالیت یک جنبش اغلب یک گزینش استراتژیک است و اساس این استراتژی در جنبشهای وسیع، توان جذب منابع و قابلیت بسیج عمومی است. یک جنبشِ موثر، اغلب ابزار و مکانیزمهای این مدل را به منظور بسیج منابع و برای تقویت اعتراض، به خدمت میگیرد. مدلی که در آن، عضویت جای خود را به مشارکت میدهد و امکان مداخله فراهم است و به سببفقدان منابع رسمی، پاداش ذاتی و همبستگی درونی جایگزین پاداش مادی و دستمزد میشود.ما ساختار جنبش سبز را در قالب شبکههای عضوگیری، مشورتی و بسترساز تقویت میکنیم. به شکل گیری گروههای محلی، فراگیر و مبتنی بر انگیزههای نمادین مانند جنبش دانشجویی میکوشیم و پویشی برای همگامی و همراهی با گروههای کوچک و انجمنها و پویشهای هم راستا خواهیم بود.جنبش اجتماعی، بستری برای فراهم کردن و گردآوری منابع لازم، برای عمل جمعی است. ما نه تنها از قابلیتهای جنبش برای «سازماندهی»، «کاهش هزینههای عمل»، «ایجاد شبکههای همبستگی»، «تقسیم انگیزهها» و «بسیج نارضایتیها» استفاده میکنیم، بلکه منابع مالی خود را نیز بر این نهج خواهیم یافت. ما با تکیه بر سرمایهٔ اجتماعی جنبش سبز و با بهره گیری از یک ساختار مالی شفاف، «کمکهای خُرد» یکان یکان مخالفان استبداد را میجوییم و آنان را در خدمت اهدافِ کلان خویش به کار خواهیم بست. ما عاشقانه به مبارزهای «معقول» و «ممکن» میاندیشیم، پس این امکان را درجامعهٔ ایرانیان مخالف با استبداد و نهادهای مردمی میجوییم تا با همراهی آنان جنبش سبز را با جشن پیروزی مردم به منزل برسانیم.
بــاری؛
ما سفیران سبز آمدبم تا نسیم سبز جنبش را به جهانیان برسانیم. ما حاملان و حامیان پیام جنبش در نزد تمام مجامع بین المللی و نزد همهٔ گروههای داخلی و خارجی خواهیم بود. ما استبداد ستیزی یک جنبش، مسالمت آمیز بودن یک حرکت و استقلال و استغنای یک ملت را به همگان ابلاغ خواهیم کرد.
آری؛
ما سفیران سبز آمدیم و میدانیم که همه ما در راهی پر از نورانیت وارد شدهایم که از هم اینک سالخوردگان را جوان و جوانان را پخته کرده است.ما سفیران سبز امیدیم و آموختهایم تا توفیقهایی که در هر مرحله به دست میآوریم پایان کار ندانیم و همواره نگاه به کمالی برتر بدوزیم.ما سفیران سبز امیدیم و در این مسیر چشم به جادههایی داریم که هدایت الهی پیشپایمان قرار میدهد. ما میاندیشیم و تدبیر میکنیم، اما ایمان داریم که در عمل، تنها راههایی که او برایمان میگشاید از خود کارسازی نشان میدهند.
سفیران سبز امید
تابستان ۱۳۹۰
پاریـس
سفیران سبز امید با یادآوری اینکه «سیاست را هنری برای بهتر زیستن» میخواهند، در شیوه سیاست ورزی خود آوردهاند:
خاطر حاکمان آسوده مباد! که ما هیچگاه از حق طبیعی خود برای انتخاب کردن و از حقوق مدنی خویش برای انتخاب شدن نخواهیم گذشت. هیچگاه فراموش نمیکنیم که «ایران کشور ماست و این زندگی ماست». «آرامش ما» نشانهٔ شکایت ماست، چنان که سکوتمان، نشانهٔ فریادمان بود. «صبر ورزیدن» پیشهٔ ماست، چنانچه سبز بودن آئین ماست. ما صبر میورزیم و به برکت این صبر، اقتدارگرایان را به دموکراسی عادت میدهیم تا اقتدارگرایی را در این بازی شکست دهیم. پیش از آنکه به پیروزی بیاندیشم، میکوشیم تا تحملِ شکست را ممکن کنیم.در این بیانیه بر حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی تاکیده شده و سفیران سبز منشور جنبش سبز را به بازبینی در این باره فراخواندهاند. رویکرد انتقادی و حمایتی به رسانههای سبز و مدلهایی برای تامین منابع مالی نیز از اهم موارد مطروحه در این بیانهاند.
متن کامل این بیانیه را به نقل از وب سایت کانون دکتر شریعتی بخوانید:
به نام خدا
راههای خدا متکثر است و برای دفع ظلم و استبداد و تحقق ایرانی پیشرفته، ما نباید به قدم گذاشتن در یکی از آنها یا همراهی با یکی از همفکران خود اکتفا کنیم. ما در پیوندهای خود به نظمی نیاز داریم تا اگر دست تطاول و ظلم فردی یا افرادی از همراهانمان را ربود و واحد یا واحدهایی از این شبکه اجتماعی گسترده را ویران کرد، لطمهای به حیات و پویایی آن وارد نشود و با تکیه بر خرد جمعی، در هر مرحلهای از این مسیر بتوانیم اهداف پیشاروی خویش را شناسایی و با بلندترین گامها به سوی آن حرکت کنیم. اولین قدم در راهحل پیشنهادی اینجانب آن است که ما ایرانیان، در هر کجای جهان که هستیم، باید این هستههای اجتماعی را در میان خود تقویت کنیم. باید خانههایمان را رو در روی یکدیگر بسازیم؛ به تعبیر قرآن خانههای خود را قبله قرار دهیم، یعنی به این هستههای اجتماعی که واحدهای بنیادین جامعه ما هستند بپردازیم، اهمیت آنها را بشناسیم و بیش از پیش به آنها رو کنیم تا قدرتهای نهفتهای که دارند برای ما ظاهر شود.
(میرحسین موسوی، بیانیه شماره ۱۱)
«ما» آمدهایم تا در «منازعهٔ تاریخی» میان «جنبشهای اجتماعی» با استبداد و اینک «استبداد دینی»، دینِ خود را ادا کنیم.از «نگاه ما»، یک «جنبش اجتماعی» شبکهی تعامل میان بازیگران مختلفی است که هر کدام میتوانند یک سازمان رسمی، یک گروه، یک نهاد، یک فرد و یا یک شبکهٔ دیگر باشند. در این شبکه، هرکس برای دستیابی به اهداف فردی در کنار اهداف مشترک میکوشد و به شیوه و الگوی خویش، اعتراض خود را به «موضوعِ منازعه» اعلام میکند. بر این اساس جنبش از آغاز تا پایان، در ساختار و محتوا، در رفتار و اهداف، یک شبکهٔ غیر رسمی ِ غیرمتمرکز با پیوندهای متفاوت و چند گانه است.با این نگاه، «ما» شبکهای از «سفیران سبز امید» یم که نه تنها در ساختار، بلکه در برساختن هویت، تشخیصِ اهداف و تعیینِ شیوههای اعتراض، به منطق شبکه وفاداریم.هویت یک جنبش، فرایندی است که در حین منازعه شکل میگیرد و تابع ِ تعامل میانِ باورها و رفتارهایِ جمعی است وکردار و گفتار کنشگران اجتماعی موجبِ تداوم، تقویت، تضعیف و یا باز تعریفِ آن میشود. «هویتِ جمعی ما «یک منبع انسجام برای «هویت»های ماست؛ نه الزاماً یک عاملِ ادغام. ما با رفتار و گفتارِ خویش و به جای فراموش کردن و محو کردن هویتهای موجودِ در جنبش سبز، هویت سبزمان را برمی سازیم؛ هویتی که بتواند بر گفتمانِ مسلط جنبش تاثیر گذار باشد.هویتها اگرچه مدام در حال تغییرند، اما همواره مولفههای روشنی در آنها موجود است که امکان تشخیص ِ غیر و خودآگاهی را ممکن میکنند. به غیر از کسانی که زبانی جز خشونت و گلوله نمیشناسند، بجز آنانی که طمع به خاک ایران دارند وغیر از کسانی که به دام واپس گرایی گرفتارند؛ «ما» آغوش خود را به روی تمام گروهها و شبکههای اجتماعی و سیاسی گشودهایم. آن گونه که در جنبش سبز زیستهایم، «هیچ گفتهای» نمیتواند راه را بر گفتگو میانمان ببندد و به «هیچ واژهای» اجازه نخواهیم داد که» قسمتی از ملت را در مقابل قسمتی دیگر از آن قرار دهد و با طایفه طایفه کردن آنها منافعشان را در ستیز با هم تعریف کند و آنها را رو در روی هم قرار دهد.»تاریخ یکصد سالهٔ جنبشهای معاصر گواهی میدهد هر بار که سیاست ورزی را فدای بازی قدرتکردهایم، پشیمان شدهایم. این تاریخ، کارنامهٔ سیاه انسانهایی را روایت میکند که با سوابقی اگرچه نیک، چون در تلههای توجیه گر «کسب قدرت یا حفظ قدرت» گرفتار آمدهاند، استحاله شدهاند. «ما» سیاست را «هنری برای بهتر زیستن» میدانیم، نه تکنیکی برای عوام فریبی و کسب قدرت؛ پس» سیاست را زندگی میکنیم ».ما در جنبش سبز این مهارت را آموختهایم و این سیاست را تجربه کردهایم؛ بلکه زیستهایم. سیاست برای ما، گرایشی برای سبز کردن همهٔ چیزهایی است که رنگ خزان و غم دارند. با چراغ عقل و با فروغ ایمان، نه راه را گم میکنیم و نهخواهیم گذاشت که کدورت و غم و از آن بدتر سیاهی و کینه به دلهایمان راه یابند. در تنگراههای سیاست، از اصول خویش کوتاه نخواهیم آمد بلکه میکوشیم با «خلاقیت» روزنههای امید را باز کنیم و در این راه لحظهای از زیبایی، اخلاق، عشق و حقیقت غافل نشویم؛ مبادا در میانهٔ راه و در غوغای خشونت ورزان، آرمانهایمان و حقیقت ِ زندگی فراموش شوند.جنبشهای اجتماعی میتوانند ساختاری برای استفادهٔ حداکثری از فرصتهای سیاسی باشند. آنگاه که «بیثباتیهای انتخاباتی»، «اختلافات و رقابت نخبگان» و «حوادث سیاسی و اجتماعی» به صورت طبیعی میزان مشارکت سیاسی را بیشتر میکنند و آستانهٔ تحمل حاکمان به اجبار – و لو به صورت محدود – بالا میرود، فروگذاشتنِ این فرصتها، شرط سیاست ورزی نیست. «ما» نیز از این فرصتها بهره میگیریم تا در حین به چالش کشیدن نظم موجود، امکان تعاملات سیاسی و دسترسی به متحدان بالقوه را بیشتر کنیم.خاطر حاکمان آسوده مباد! که ما هیچگاه از حق طبیعی خود برای انتخاب کردن و از حقوق مدنی خویش برای انتخاب شدن نخواهیم گذشت. هیچگاه فراموش نمیکنیم که» ایران کشور ماست و این زندگی ماست «. «آرامش ما» نشانهٔ شکایت ماست، چنان که سکوتمان، نشانهٔ فریادمان بود. «صبر ورزیدن» پیشهٔ ماست، چنانچه سبز بودن آئین ماست. ما صبر میورزیم و به برکت این صبر، اقتدارگرایان را به دموکراسی عادت میدهیم تا اقتدارگرایی را در این بازی شکست دهیم. پیش از آنکه به پیروزی بیاندیشم، میکوشیم تا تحملِ شکست را ممکن کنیم.منشاء پیدایش یک جنبش اجتماعی، هم زیستی نظامهای ارزشی متعارض و گروههایی است که با یکدیگر متلاقیاند. ظهور هر جنبش به خودی خود، با ظهور هنجارهای جدیدی همراه است و موفقیت جنبش نیز منجر به اصلاح ارزشها و هنجارها میشود و در سایهای این اصلاح، آرامش به جامعه بر میگردد. از طرفی، گروههای اجتماعیدر کنار حقوق عام فردی و شهروندی از «نوعی حقوق گروهی» نیز برخوردارند که نه تنها انگیزهای برای حضور و بقای آنها در جامعه است، بلکه «ضامن» تقویت ملت هاست. این حقوق بنیادین، ریشه در «پیمانهای اجتماعی» دارند که در «هنگامهٔ ملت سازی» شکل گرفتهاند.قانون اساسی هر ملتی، راوی مکتوب این پیمان اجتماعی است. اگر بیاعتنایی به قانون اساسی، در عرصهٔ ملی به استبداد و دیکتاتوری میانجامد، آنجا که به حقوق اقلیتها و گروهها مربوط میشود «نقض پیمانهای بنیادین اجتماعی» نیز هست. یک اقلیت، قبل از آنکه «عارضهٔ نهاییِ بیقانونی» ظاهر شود و جامعه گرفتارِ «استبداد» شود، از نادیده گرفتن این پیمان اجتماعی به «رنج» میافتد.«ما» بر این باوریم که رویکرد سیاسی به این حقوق طبیعی، یک سوء تفاهم تاریخی و یک قانون شکنی آشکار است. اگر عدم اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی با سهل انگاری ما مواجهه نمیشد، شاید اینک مطالبهٔ ما اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی نمیبود. ما نه تنها به حق طبیعی اقوام برای آموزش زبان مادری در کنار زبان رسمی اعتقاد داریم، بلکه حکومت را موظف به تامین منابعِ مالی و تضمین اجرای آن آن میدانیم. ما به تنگناهای ایجاد شده برای زیستِ اقلیتهای قومی، مذهبی و عقیدتی در گسترهٔ ایران آگاهیم و به مجالِ اندک آن در منشورجنبش سبز معترضیم. ما منشور جنبش سبز را به بازخوانی و توجه بیشتر به حقوق اقلیتها فرا میخوانیم و بر این باوریم که نسخه یهای دیگر آن آشکارا باید به این حقوق حقه مزین شوند.جنبشِهای اجتماعی، از «رفتارها»، «نشانهها» و «روایتها» برای گسترش، تقویت و انتقال هویت خود بهره میگیرند. رفتارها و ظاهر ِ متفاوت ِ کنشگران میتواند، سبب ِ تمایز آشکار با» دیگران «شود. شناسههایی مانندِ رنگها، علامتها، شخصیتها، سرودها و مصنوعات هنری، میتواند هویت یک جنبش را به سرعت ابراز کند و انتقال دهد. روایتها هم اعم از مناسبتهای مهم، مکانهای نمادین و ماجراهایی هستند که برای اعضاء جنبش رخ میدهند و میتوانند سبب ِ هم ذات پنداری و هویت یابی اعضاء جنبش شوند و فرصتی برای تخلیهٔ احساسات و بروز رفتارهای جمعی فراهم کنند.جنبش سبز، نمونهٔ اعلای یک جنبش پیام محور و هویت آفرین است؛ اما ما نگرانیم که رسانههای صوتی و تصویری ما نتوانستهاند حاوی و حامل این هویت عظیم باشند. اگرچه شبکههای آنلاین و رسانههای نوشتاری ما توانستهاند در برسازی و انتقال این پیام با اقتدار ظاهر شوند، اما اقرار میکنیم که در پیوند میان آنها با شبکههای سنتی و محلی ناتوان بودهایم. پنهان نمیکنیم که بسیاری از ابعاد هنری و فرهنگی جنبش را در رسانههای ماهوارهای فراموش کردهایم و در جلب و جذب مشارکتها ضعیف بودهایم.بر این اساس، ما از ظرفیت شبکههای آنلاین برای فعالیت و مشارکت بهره میگیریم و به پیوند آنها با شبکههای سنتی و محلی میکوشیم. ما با تولید و تکثیر و توزیع روزنامههای تک صفحهای و تکیه بر ظرفیت شبکههای تلویزیونی و رادیویی به پیوند میان این شبکهها میاندیشیم. ما به سراغ روشهای تازهای برای خلق پیام و انتقال آن خواهیم رفت و تکنیکهای جدیدی را میآموزیم و میآزمائیم.باید رسانههایمان آوای رسای زندگی باشند. ما به یاری آنها برخواهیم خواست تا رساتر از قبل، صدای جنبش ما باشند. به تامین منابع مالی آنها میکوشیم تا از آنها برخوردار شویم. هنرمندان را به تولیدات هنری و همکاری با آنها دعوت میکنیم. صاحبنظران را به حضور در مجامع آنها میخوانیم و تحلیلگران را به یاری میطلبیم تا صدای رسای همهٔ فعالان جنبش سبز را به گوش همگان برسانیم. ما گردانندگان رسانههایمان را نیز به بازبینی کارنامهٔ خویش فرامی خوانیم و ضرورت یک بازنگری جدی را به آنان یادآوری میکنیم.مدل های سازمانی جنبش هایاجتماعی، در حین عمل ابداع میشوند و به تدریج خود را بر محیط فعالیت انطباق میدهند. ساختار ِفعالیت یک جنبش اغلب یک گزینش استراتژیک است و اساس این استراتژی در جنبشهای وسیع، توان جذب منابع و قابلیت بسیج عمومی است. یک جنبشِ موثر، اغلب ابزار و مکانیزمهای این مدل را به منظور بسیج منابع و برای تقویت اعتراض، به خدمت میگیرد. مدلی که در آن، عضویت جای خود را به مشارکت میدهد و امکان مداخله فراهم است و به سببفقدان منابع رسمی، پاداش ذاتی و همبستگی درونی جایگزین پاداش مادی و دستمزد میشود.ما ساختار جنبش سبز را در قالب شبکههای عضوگیری، مشورتی و بسترساز تقویت میکنیم. به شکل گیری گروههای محلی، فراگیر و مبتنی بر انگیزههای نمادین مانند جنبش دانشجویی میکوشیم و پویشی برای همگامی و همراهی با گروههای کوچک و انجمنها و پویشهای هم راستا خواهیم بود.جنبش اجتماعی، بستری برای فراهم کردن و گردآوری منابع لازم، برای عمل جمعی است. ما نه تنها از قابلیتهای جنبش برای «سازماندهی»، «کاهش هزینههای عمل»، «ایجاد شبکههای همبستگی»، «تقسیم انگیزهها» و «بسیج نارضایتیها» استفاده میکنیم، بلکه منابع مالی خود را نیز بر این نهج خواهیم یافت. ما با تکیه بر سرمایهٔ اجتماعی جنبش سبز و با بهره گیری از یک ساختار مالی شفاف، «کمکهای خُرد» یکان یکان مخالفان استبداد را میجوییم و آنان را در خدمت اهدافِ کلان خویش به کار خواهیم بست. ما عاشقانه به مبارزهای «معقول» و «ممکن» میاندیشیم، پس این امکان را درجامعهٔ ایرانیان مخالف با استبداد و نهادهای مردمی میجوییم تا با همراهی آنان جنبش سبز را با جشن پیروزی مردم به منزل برسانیم.
بــاری؛
ما سفیران سبز آمدبم تا نسیم سبز جنبش را به جهانیان برسانیم. ما حاملان و حامیان پیام جنبش در نزد تمام مجامع بین المللی و نزد همهٔ گروههای داخلی و خارجی خواهیم بود. ما استبداد ستیزی یک جنبش، مسالمت آمیز بودن یک حرکت و استقلال و استغنای یک ملت را به همگان ابلاغ خواهیم کرد.
آری؛
ما سفیران سبز آمدیم و میدانیم که همه ما در راهی پر از نورانیت وارد شدهایم که از هم اینک سالخوردگان را جوان و جوانان را پخته کرده است.ما سفیران سبز امیدیم و آموختهایم تا توفیقهایی که در هر مرحله به دست میآوریم پایان کار ندانیم و همواره نگاه به کمالی برتر بدوزیم.ما سفیران سبز امیدیم و در این مسیر چشم به جادههایی داریم که هدایت الهی پیشپایمان قرار میدهد. ما میاندیشیم و تدبیر میکنیم، اما ایمان داریم که در عمل، تنها راههایی که او برایمان میگشاید از خود کارسازی نشان میدهند.
سفیران سبز امید
تابستان ۱۳۹۰
پاریـس