حید لعلی پور، همسر مهدیه گلرو، از فعالان دانشجویان زندانی در اوین، به مناسبت سالگرد ازدواج شان و همچنین سالروز تولد مهدیه گلرو دلنوشته ای خطاب به وی نوشته است.اول شهریور، سومین سالگرد ازدواج وحید لعلی پور و مهدیه گلرو بوده و همچنین دوم شهریور بیست و ششمین سالروز تولد مهدیه گلرو می باشد.مهدیه گلرو، دانشجوی دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی، که در ١١ آذر سال ١٣٨٨ با هجوم ماموران امنیتی به منزلش بازداشت شد در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس، به اتهام «تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی» به دو سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد. شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر این حکم را به دو سال زندان کاهش داد.مهدیه گلرو، نائب دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه علامه و عضو شورای دفاع از حق تحصیل، پیش از این نیز دو بار بازداشت شده بود.مهدیه گلرو هم چنین به دلیل انتشار مطالب از داخل زندان و صدور بیانیه به مناسبت روز دانشجو، از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محاکمه و به شش ماه حبس تعزیری دیگر محکوم شد. وی همچنین یک روز پیش از بازداشت، در دهم آذر ماه سال ۸۸، از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده بود که در پی بازداشت اخیر وی، این حکم نیز به اجرا گذاشته می شود.مهدیه گلرو دانشجوی محروم از تحصیل، هم اکنون دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری می کند.
متن دلنوشته وحید لعلی پور به نقل از فیس بوک وی به شرح زیر است :
برای نازنین همسرم که آرزوی من بود و هست.سالهاست که روزهای امردادی منتهی به شهریور روزهای پردلهره ای برای من بوده اند. فکر هدیه و جشنی برای میلاد بهترین اتفاق زنده گیم. از سال ۸۷ اما این حکایت رنگی تازه گرفت و آغاز زنده گی مشترکمان نیز به آن روز زیبا اضافه شد. فکر کردن به تلاش هایمان برای آماده کردن آشیانه عشقمان هنوز هم تمام وجودم را گرم می کند. “همه لرزش دست و دلم / از آن بود که عشق پناهی گردد.یادآوری کسانی که در این تلاش ها همراهی امان کردند و حالا هر کدام به شکلی، مسیر بی پشیمانی پی گرفتند عذابم می دهد. دوست دارم نام گل سرسبدشان مجید دری عزیز را بیاورم که در بهبهان، در تبعید، گرمای مردادی را حبس می کشد.زنده گی مشترکمان آغاز شد و هر چند که سال ۸۷ بی حادثه برایمان تمام نشد با آن بازداشت چند روزه در ماه دانشجو ولی به امید روزهای بهتر سال ۸۸ را آغاز کردیم. به امید ایرانی بهتر در انتخابات فعالانه شرکت کردیم ولی نتیجه آن طور نبود که می اندیشیدیم.مهدیه، نازنین همسرم، می دیدم که خبر بازداشتهای گسترده کسانی که به پاک بودنشون ایمان داشتیم وجودت را هر روز رنجورتر و عزمت را برای عشق و مبارزه قوی تر می کرد تا اینکه ۱۱ آذر ۸۸ خانه عشقمان زیر چکمه های بی عدالتی لگدمال شد. و بعد از آن روز شوم این دومین میلاد و سالگرد ازدواجمان است که من این بیرون در سلول بی دیوار و تو پشت اون دیوارهای سنگی باید جشن بگیریم.هر چند این بیش از ۶۰۰ روز جدایی، سخت بود اما محکی بود بر عشقمان و ایمانمان به حقی که از ما ضایع شد. و چقدر خوشحالم که در این روزها دوستانی پیدا کردیم بهتر از آب روان، دوستانی که حتی با عنوان خواهر و برادر صدایشان می کنم. و از همه مهم تر رضایت توست که همیشه بهترین احساس ها را برایم به ارمغان می آورد. به امید روزی که دهانت را نبویند تا مبادا گفته باشی دوستت دارم.
دوستت دارم
سومین سالگرد هم آشیانه گی امان مبارک
متن دلنوشته وحید لعلی پور به نقل از فیس بوک وی به شرح زیر است :
برای نازنین همسرم که آرزوی من بود و هست.سالهاست که روزهای امردادی منتهی به شهریور روزهای پردلهره ای برای من بوده اند. فکر هدیه و جشنی برای میلاد بهترین اتفاق زنده گیم. از سال ۸۷ اما این حکایت رنگی تازه گرفت و آغاز زنده گی مشترکمان نیز به آن روز زیبا اضافه شد. فکر کردن به تلاش هایمان برای آماده کردن آشیانه عشقمان هنوز هم تمام وجودم را گرم می کند. “همه لرزش دست و دلم / از آن بود که عشق پناهی گردد.یادآوری کسانی که در این تلاش ها همراهی امان کردند و حالا هر کدام به شکلی، مسیر بی پشیمانی پی گرفتند عذابم می دهد. دوست دارم نام گل سرسبدشان مجید دری عزیز را بیاورم که در بهبهان، در تبعید، گرمای مردادی را حبس می کشد.زنده گی مشترکمان آغاز شد و هر چند که سال ۸۷ بی حادثه برایمان تمام نشد با آن بازداشت چند روزه در ماه دانشجو ولی به امید روزهای بهتر سال ۸۸ را آغاز کردیم. به امید ایرانی بهتر در انتخابات فعالانه شرکت کردیم ولی نتیجه آن طور نبود که می اندیشیدیم.مهدیه، نازنین همسرم، می دیدم که خبر بازداشتهای گسترده کسانی که به پاک بودنشون ایمان داشتیم وجودت را هر روز رنجورتر و عزمت را برای عشق و مبارزه قوی تر می کرد تا اینکه ۱۱ آذر ۸۸ خانه عشقمان زیر چکمه های بی عدالتی لگدمال شد. و بعد از آن روز شوم این دومین میلاد و سالگرد ازدواجمان است که من این بیرون در سلول بی دیوار و تو پشت اون دیوارهای سنگی باید جشن بگیریم.هر چند این بیش از ۶۰۰ روز جدایی، سخت بود اما محکی بود بر عشقمان و ایمانمان به حقی که از ما ضایع شد. و چقدر خوشحالم که در این روزها دوستانی پیدا کردیم بهتر از آب روان، دوستانی که حتی با عنوان خواهر و برادر صدایشان می کنم. و از همه مهم تر رضایت توست که همیشه بهترین احساس ها را برایم به ارمغان می آورد. به امید روزی که دهانت را نبویند تا مبادا گفته باشی دوستت دارم.
دوستت دارم
سومین سالگرد هم آشیانه گی امان مبارک