‏نمایش پست‌ها با برچسب چراغ ها را ما به موقع خاموش کردیم؛ پشت صحنه وقایع کودتای ۸۸. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب چراغ ها را ما به موقع خاموش کردیم؛ پشت صحنه وقایع کودتای ۸۸. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

چراغ ها را ما به موقع خاموش کردیم؛ پشت صحنه وقایع کودتای ۸۸

هیچ انقلابی با تظاهرات پیروز نمی شود. من در مقالات متعددم این نکته را توضیح دادم. چه در انقلاب های قرن بیستم و چه انقلاب های رنگین، تظاهرات نقطه عطفی در اوج اعتراضات مردمی بود، اما شرط مکفی برای پیروزی نبود. از این سبب، اگر انقلاب های رنگین در گرجستان و اوکراین پیروز شد، در اکثر کشورهای آسیانه میانه با وجود اعتراضات گسترده و حتی درگیری های شدید، فروپاشی اتفاق نیافتاد و در همان ایام حزب الله لبنان نیز برای سقوط دولت وقت دست به عمل مشابه ای زد که باز با سقوط دولت همراه نشد. چون تظاهرات و اعتصابات، نقطه اوج انقلاب را اعلام می کنند، اما نه ضرورتاً فروپاشی دیکتاتورها و نه قطعاً پیروزی انقلاب را. همان گونه که در سال ۵۷ دیکتاتوری فروپاشید، اما انقلاب پیروز نشد، بلکه توسط یک تیم امنیتی حرفه ای دزدیده شد و در مدت کوتاهی با مهندسی مجدد، به دیکتاتوری دیگری انجامید.از سویی، اگر انقلابیون هر انقلابی در حین مواجه با دیکتاتوری یا دشمن، تنها به اعتراض و نقد دیکتاتور و حکومت خودکامه اش فکر کنند، خود در موقعیت های حساس دچار همان اشتباهات دیکتاتورها می شوند و شما در بسیاری از انقلاب های قرن بیستم، این نوع از بازآفرینی دیکتاتوری ها را می توانید ببینید که انقلابیون دیروز به سرعت به دیکتاتورهای امروز بدل شدند. ما پس از کودتای خاموش ۸۸ توسط بخشی از حاکمیت، سعی کردیم که از افتادن در این تله خودساخته پرهیز کنیم، چون اگر آن گونه حاکمیت را نیز تصاحب می کردیم، تنها به بازآفرینی ظلم و استبداد با اشکال جدید روبرو می شدیم و سرخوردگی های حاصل از این تحولات تا مدت ها مردم را از عرصه فعال اداره جامعه و جامعه مدنی دور می کرد، همان گونه که در سال ۵۷ چنین شد.کودتاگران تنها شامل بخشی از حاکمیت می شدند. آنان در روزهای نخستین کودتا حتی بالاترین رهبران را از صحنه کنار زده بودند، اما با شروع اعتراضات مردمی در نخستین ساعات اعلام نتایج دروغین انتخابات، مردم به خیابان ها ریختند و خیل اعتراضات آنقدر بود که کودتاگران ناگزیر شدند، سایر بخش های حاکمیت را که کنار گذاشته بودند، وارد صحنه کنند و برای این ورود دست به انعطافاتی بزنند.تیم امنیتی ای که پشت صحنه گردانان ظاهری حاکمیت و کودتاگران ظاهری حرکت می کرد، تیمی حرفه ای است و دوره های متعددی را در سازمان امنیتی مطرح دنیا دیده و توسط موساد هدایت و برنامه ریزی می شود، درصدد بود تا فضای را نظامی کند و کشور را پس از تصاحب ارکان حکومت، با خنثی سازی جامعه مدنی و ناامید ساختن مردم به سمت هر چه قطبی تر شدن پیش ببرد؛ همان کاری که در ابتدای انقلاب ۵۷ کرد. اما با این حرکت مردم، هم مجبور شد از بخشی دیگر از حاکمیت کمک بگیرد و از این روی تقسیم قدرت کند و سپس خود را در مقابل خطر شکست کودتا بیابد. پس به سرکوب هر چه شدیدتر مردم و اعتراضات پرداخت، با تصور این که مردم را می شناسد و چون ۱۸ تیر اگر اراذل و اوباش حکومتی با قمه به خیابان بریزند، کار فیصله پیدا می کند.اما این موج سر ایستادن نداشت و نخستین تأثیر خارجی اش آن بود که ریاکاران که چون انقلاب ۵۷ با شعارهای خوش رنگ و آب به قدرت رسیدند، ناگهان رنگ عوض کردند و چنان با همان انقلابیون کردند که یزید با اسرای عاشورا نکرد، در خاورمیانه نزد قشری از اعراب جا باز کرده بودند و آن از طیف شیعه ای که سنتی به ایران تعلق خاطر دارد، فراتر می رفت، چهره بی نقاب آنان را دید و دید که کشتار، تجاوز، شکنجه و سربه نیست کردن توسط شیادان را و از آنان دست کشید، از این سبب خطر کودتای ۸۸ که ابتدا تنها برای کشور نبود و می رفت تا تندروی های خاورمیانه را به سوی خود بکشد، در سطح خارجی با شکست مواجه شد و اینک می بینید که چگونه در بهار عربی که موقع برداشت سال ها شیطنت رژیم در منطقه بود، چون محبوبیت اش را از دست داده است، نه تنها نتوانست تأثیری در روند تحولات داشته باشد، بلکه به مثابه حاکمیتی خارجی با مطامع مضر برای جامعه عربی شناخته شود.جایی که موساد با برنامه هایش از درون سپاه قدس، اهداف پلیدش را دنبال می کرد و به دودوزه بازی اش ادامه می داد، و با چندین طرحی که از داد و ستدهای باواسطه و بی واسطه اسرائیل با حکومت ایران در ابعادی، نظامی و امنیتی و تجاری پرده برداشته شد، این نقاب کنار رفت. درست همان کسانی که حتی یک نانوایی را نمی توانستند اداره کنند، حالا با کمک طراحان موساد می خواستند همچون عراق بر کل خاورمیانه چنگ بیاندازند. اما حتی در عراق نیز نه تنها محبوبیت مردمی را از دست دادند، بلکه تنها با گروگان گرفتن بخش کوچکی از حاکمیت به روزمرگی افتاده اند و کار پیش نمی برند.حال پس از شکست کودتاگران در خاورمیانه، نوبت خود ایران بود. سرکوب بی رحمانه مردم در ایران می توانست با درگیری ها و کشتار مردم همچون سوریه همراه باشد. اما جامعه ایرانی هم نتیجه انقلاب های مسلحانه و هم تحولات با کشتار بی رویه را در مشروطه و ۵۷ دیده بود و تغییراتی عمقی تر و موثرتر را در سطح جامعه مدنی طلب می کرد. از آن سوی، کسانی در سمت معترض نسبت به انتخابات فرمایشی قرار داشتند که سوابق بسیاری از آنان در انقلاب بیش از کودتاگران ظاهری بود و اصلاً بخشی از تاریخ انقلاب بودند و در میان ارزشی ترین نیروهای انقلاب و نظامیان، این دوگانگی دیده می شد، اما به سبب گستردگی اعتراضات و خطر انقلابی با کشتار و حتی تجزیه کشور، منفعلانه و با کجدار و مریض به موضع گیری در مقابل معترضان مردمی روی می آوردند. اینان از مخالفان کودتاگران بودند، اما امکان کشیدن پایشان از ترمز برایشان نبود.فراموش نکنیم که اعتراضات ۸۸ ابتدا خواهان تغییر چند پست حکومتی بین دو یا چند شخص در حاکمیت بود که همگی در گذشته سوابقی را نیز در اداره کشور داشتند، اما با همین روند مداوم سرکوب مردم، اعتراضات مردمی عمق یافت و از رأی من کو به حق من کو رسید و با فراتر رفتن حتی از تغییر قانون اساسی به سمت ارکان زنده حاکمیت در جامعه هدف گیری شد. اینک حتی کسانی که در کانون قدرت بودند، تنها در ظاهر از کودتاگران حمایت می کردند و نارضایتی زمانی به مساجد و حسینیه ها رسید که بخشی از حاکمیت متوجه کودتاگران حقیقی شد که پشت حاکمیت خوابیده و با آن ها بازی می کند و به سرعت رفتارهای غیرانسانی نظامیان با مردم نیز پشت بخشی از نظامیان را لرزاند و حساب خود را از کودتاگران جدا کردند که این دو عامل موجب شد که حاکمیت کودتا، بچه مسجدی ها و بسیجی های سابق خود را از دست دهد و در آخرین سرکوب ها دیدیم که بچه های کم سن و سالی را از مناطق محروم دیگر کشور آورده بودند، چون کودتاگران پشت صحنه متوجه شدند که بخشی از حاکمیت دست شان را خوانده، از این سبب به سرعت تحت عنوان جریان انحرافی سعی کرد تا آنان را خارج سازد.اما این آسان نبود، چون آن ها در تمام این سال ها توسط همین تیم امنیتی در همه جا رخنه کردند بودند، و حذف شان مساوی با حداقل از دست دادن بخشی از حاکمیت و پیوستن به معترضان بود. از سویی، با شدیدتر شدن اعتراضات، حاکمیت امنیتی کودتا که ابتدا برخی از بالاترین مقامات را از صحنه بیرون کرده بودند و برای مشروعیت دوباره شان مجبور شده بودند تا دوباره آنان را به صحنه آورند، حالا برای سرکوب شدیدتر مردم نمی توانستند از آنان تأییدیه بگیرند و حتی درخواست های متعددشان برای دستگیری و حبس برخی از رهبران نمادین جنبش سبز نیز رد شده بود، تصمیم به یک صحنه گردانی خطرناک گرفتند تا حاکمیت را کاملاً به وسیله تیم دیگری که در تمام این سال ها پرورانده و در آب نمک برای روز مبادا قرار داده بودند، بسپارند. آنان به یک صحنه سازی نیاز داشتند تا به حاکمیت بقبولانند که یا با سرکوب بیشتر موافقت کند یا ممکن است نظام سقوط کند. روز عاشورا که حساسیت برانگیز بود برای این کار انتخاب شد و کسانی که وقایع آن روز را زیر نظر داشتند، می دانند که از کنترل خارج کردن ۵ نقطه تهران از دست نیروی انتظامی، کار تیمی حرفه ای و درحقیقت با مدیریت و حتی اجرای همین تیم امنیتی بود و این سناریو زمانی کامل شد که در همان شب، بالاترین مقامات را تحت این عنوان که نمی توانند امنیت شان را تضمین کنند شبانه به یک پادگان نظامی منتقل ساختند و هواپیمایی نیز آماده کردند که در صورت وخیم شدن اوضاع او را به سوریه بفرستند.نقشه آن بود که در روزهای پیش رو از این طریق یا مجوز برخوردهای قهری تر را بگیرند یا با خارج کردن رهبران مزاحم به سوریه، کشور را در اختیار تیم امنیتی دیگری قرار دهند که بسیاری از نیروهای امنیتی حاضر از شاگردان شان بودند و در تمام بیت های قدرت نیز نفوذ داشتند و حتی برخی از معتمدترین آقازاده ها را نیز شست و شوی روانی داده بودند برای یک خلافت اسلامی که مجوز نه تنها ساخت که حتی استفاده از بمب هسته ای را نیز برای حفظ حکومت داده بود و اگر لازم می دید تا سخنی مخالف به میان می آمد، ناموس این و آن را برای ولایت اش می خواست!
سخن از فرعونی بود که در زمان شاه با ساواک همکاری داشت و همواره از پیش از انقلاب کادرسازی را مدنظر داشت و در تمام تحولات همواره سوی قدرت بود و ریسک نمی کرد تا با یک اشتباه از صحنه حذف نشود و می ایستاد تا ورق برگردد و بعد از این که شرایط جدید قدرت تثبیت شد، سوی طرف مقابل را می گرفت و البته با افراط و شدت بیشتر تا عقب افتادگی ای که از رقبا داشت با همین افراطی گری جبران نماید و در صدر قرا گیرد. از همین خاطر در دوران انقلاب نه به زندان افتاد و نه یک روز سوابق مبارزاتی داشت و حکومت پهلوی را تأیید و تثبیت می کرد و با سواک همکاری می نمود و حتی در ابتدای انقلاب ۵۷ که کسی فکر نمی کرد، به این راحتی شاه سقوط کند، مخالف انقلاب بود و انقلابیون را به باختن آخرت متهم می کرد. اما با تغییر و تثبیت انقلاب، یک انقلابی تمام عیار با خلوص کامل شد و همان هایی را که اگر پیش از انقلاب کتاب یا جزوه ای از ایشان در دست شاگردانش می دید، تنبیه می کرد، با مبالغه تأیید و یک مرکز نیز به نام همان ها زد تا بتواند نقشه یک کودتای خزنده و آرام را در فرصتی مناسب و با موفقیت عملی سازد و حالا به نظر می رسید که همه چیز آماده آن است تا فرعون زمان بیعت خود را بگیرد.
پس هر چهار مولفه اهداف و نتایج اعتراضات مردمی ۸۸، یعنی روی نیاوردن به تحول از طریق کشتار و عوض شدن چند پست حکومتی از یک سوی و عدم بازآفرینی خشونت توسط انقلابیون از سوی دیگر، و آن دو شکافی که در حاکمیت بین کودتاگران با سایر بخش های حاکمیت به وجود آمده بود از یک طرف و خلاصه نقشه یک کودتای خاموش در دل حاکمیت به معنای آن بود که رهبری مسئول که همزمان خواهان تحولاتی ژرف تر بود و خنثی سازی کودتای خزنده بود، می بایست چراغ ها را درست و به موقع -همین حالا- خاموش کند و این اتفاقی بود که در انتهای همان سال افتاد و اعتراضات مردمی به شعارهای شبانه پناه برد که هم اعتراضات را تداوم می بخشید و هم موجب می شد تا کودتاگران نتوانند با متوسل شدن بدان، خروج رهبران کنونی و کودتای خزنده شان را عملی سازند. وقتی این نقشه کودتاگران خاموش، این گونه خنثی شد و برنامه های آنان برای تصاحب قدرت تغییر کرد.
آنان چند سناریو را در دستور کار قرار دادند. چون با تغییر شرایط اعتراضات، دیگر نمی توانستند کسی را به سرکوب شدیدتر متقاعد سازند و کسانی را از صحنه بیرون کنند تا فرعون مقدّس شان بر کرسی بنشیند. پس تصاحب یک به یک نهادهای قدرت را تحت لوای حذف جریان انحرافی در پیش گرفتند و با بلوای این که تیم جریان انحرافی می خواهد در انتخابات پیروز شود، یک به یک استانداری ها و نهادهای اجرایی را از آنان خالی و شروع به پر نمودن فضا از طریق تیم فرعون نمودند و نظامیان را نیز آرام آرام به بیت شان آوردند تا به ایشان قول اختیارات بیشتر در زمان حکومت و همزمان بیعت با فرعون بگیرند. اما در این راه یک اشتباه مهلک کردند. طرح ترور رهبران انقلاب با همراهی کسانی که آنان تصور می کردند از تخم چشم شان بدان ها نزدیکترند. چون سر کلاس درس فرعون، اگر فرعون ولایت، ناموس تان را خواست باید بدهی، چه رسد ترور پدر برای مصالح و حفظ نظام و نشستن فرعون ولایت بر کرسی. این اشتباه مهلک وقتی لو رفت، کارها خراب شد، گرچه تیم امنیتی آنان که در اکثر سیستم های امنیتی هستند سعی می کنند آن را بپوشانند و برای رهبران کنونی طوری دیگر سناریوسازی کنند تا فرعونیان را از صحنه اتهام خارج کنند، اما فتنه شان لو رفته بود و تنها معذورات ناشی از هشدارهای دیگران به رهبران کنونی درخصوص مطامع این تیم برای تصاحب قدرت و بی توجهی ایشان بدان می توانست برای سرپوش گذاشتن کودتای خاموش مجوز صادر کند تا شاید در فرصتی دیگر کودتاگران فرعونیان را بر سر کار آورند.از آن سوی، اعتراضات مردمی آرام تر شد و فرو کش کرد و طبیعی نیز بود، چون هر انقلابی تلاطم و فراز و فرودی دارد و همواره ما در اوج موج بسر نمی بریم، بلکه شکل آن تغییر کرد؛ به هر بهانه ای از بهارعربی و خشک شدن دریاچه ارومیه گرفته تا جنبش های دانشجویی و تبعیض نسبت به زنان و حجاب اجباری گُر می گیرد و سپس دوباره می رود زیر استتار تا برای فرصتی دیگر بروز کند و مهمتر از آن، جامعه معترض که پیش از آن تماشاچی بود، اینک فعالانه جامعه مدنی را در اختیار گرفته و بر علیه خواسته های زورگویان و تصاحب کنندگان قدرت پیش می برد با جنبش هایی خاموش و بسیار کم تاوان تر و پربارتر از اعتراضات علنی؛ جنبش های دینی که با تغییر کیش همراه اند توسط جوانان کلید خورده و پیش از آن ها، جنبش اقوام مختلف ایرانی نیز ابراز وجود کردند و اختلاف در حاکمیت، اگر در گذشته با اعتراضات به حق مردمی، به شکاف منتهی شده بود، اینک با لو رفتن دست کودتاگران فرعون که می رفت، اعتراضات مردمی دیگری را به نفع خود مصادره کند، اینک با ریزش بخشی از کودتاگران توأم شده و بخشی دیگر با چراغ خاموش برای فرصت طلبی ادامه می دهند و در حالی که مبارزه مردمی و داخلی ما به شکلی خاموش ادامه دارد، اقدامات انتحاری کودتاگران با بی توجهی به هشدارهای منتقدان، چنان وضعیت سیاست خارجی و موقعیت جهانی حکومت را به هم ریخته که تنها به اندازه یک سال برای تغییراتی در حاکمیت که با خواسته های مردمی همراه باشد، فرصت دارد و گرنه باید خود را برای جنگ با دول خارجی آماده سازد که با خداحافظی همیشگی و البته متأسفانه کشتارهای بسیار همراه خواهد بود.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...