سارا دلدار در شهر رشت هدف شلیک اسلحه ساچمهای قرار گرفت و بازداشت شد. ضعف قوای جسمانی، کمخونی شدید، بزرگ شدن طحال، کلیه و تخمدان از جمله مشکلات جسمی هستند که گفته شده سارا دلدار به آنها مبتلا شد.
او پس از بازداشت، به یک سال و سه ماه و شش روز زندان در زندان لاکان رشت محکوم شد و پس از گذراندن شش ماه و اندی بطور مشروط آزاد شد.
سارا دلدار در آخرین پست اینستاگرامی خود در ۳۱ تیرماه امسال، از ابتلا به عفونت در بدنش پس از آزادی از زندان و بستری شدن در بیمارستان خبر داده بود. وی تأکید کرده بود که شمار دیگری از زندانیان آزاد شده از زندان لاکان رشت نیز پس از آزادی با بیماریهای مشابه دست و پنجه نرم میکنند. او در توضیحاتی که درباره شرایطاش منتشر کرده بود، نوشت: «فردا روزی که یکسال پیش از دادگاه مستقیم به زندان لاکان رشت برده شدم هیچ حس و درد و ترسی نداشتم یا حتی نگفتم با خودم کاش این کارو نمیکردم. چون من کاری نکردم جز اینکه زخمیها رو نجات دادم و جراحی کردیم و سکوت نکردم در برابر وجدانم و جز قلمی که جز راستی هیچ ننوشت.» او افزوده که «روزها گذشت داخل زندان و تا حکمام اومد: دو تا حکم یک سال و سه ماه و ده روز و شش ماه و خوردهای. موندم و ازادی مشروطم اومد. این مدت هر چقدر هر ثانیه چه چیزایی گذشت و بگم بازم کمه. از بهداشت، از دعواها از سرما از گرما از اینکه آرزوت باشه ماه و آسمون رو ببینی ولی خب همه این چیزا و صد برابرش برای وطن کمه. وقتی که اومدم به هیچکس نگفتم، تا استقبالم نیان تا هیچ گلی نیارن، وقتی آزادی هیچ معنی نداشت.»
سارا دلدار در ادامه نوشته است: «روزها گذشت. هماش فکر و ذهنم زندان بود… پیش دخترایی که کمکشون کردم و ترک کردن. پیش اینکه وای دعوا نشه وای برف نیاد سردشون میشه… حتی غذاهایی که هوس کرده بودم و برام درست میکردن نمیخوردم تا اینکه گفتم اینجوری نمیشه… باید بلند شم مثل همیشه رفتم سرکار. خودم از صبح تا شب درگیر کردم تا برسم خونه بخوابم و فکری نکنم همه رو محل کار خندوندم و انرژی دادم تا اینکه کم کم مریض شدم. پیگیری کردم، دکتر رفتم تا اینکه هر روز بدتر عفونت…» سارا دلدار تأکید کرده که «هنوز از دومین ماه که زندان بودم پریود شدم، دیگه عادت ماهیانه نشدم. تو زندان فشار عصبی گرفتم و بعد مشکلای دیگه… گفتم شاید چون من کبدم مشکل داشت این عفونتها رو گرفتم. یه هفته بیمارستان خوابیدم. دیگه آدم قبل نبودم، ضعیف ضعیف شدم، کمخونی شدید و بزرگ شدن طحال و کلیه و تخمدان… بعد دیدم بچههایی که از زندان اومدن خیلیاشون بیماری زمینهای گرفتن.»
در این یادداشت که آخرین نوشته و پیام سارا دلدار است همچنین آمده: «ولی با تمام این رنجها و دردها ساچمههای تو بدنم و سرم هر لحظه، ناخوداگاه میبینم خیابون پر از صدای تیر و خون، رژه میرن تو ذهنم و جز مشت کردن ناخن داخل گوشتم هیچ تسلی نیست. ولی باز هم با تمام وجود به تمام شیر زنان سرزمینم افتخار میکنم و روحم پیش خواهرای تو بند که تمام رنجاشونو دیدم و باهاشون زندگی کردم …»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر