پیش از این در مقاله ای گفته بودم حکومت جمهوری اسلامی از یک طرف به سرکوب مردم ایران می پردازد و ازطرفی دیگر از دولت بشار اسد و جنایاتش حمایت می کند و از نگاه و تعبیر خود نهضت های دیگر در کشورهای اسلامی ، مانند بحرین، لیبی، مصر و ... را حاصل بیداری اسلامی و صدور انقلاب ایران می خواند. در عرف جمهوری اسلامی ملاک درستی از نادرستی میزان همراهی کشورها با ایده ها و آرمان های حکومت ایران است به همین دلیل جنبش سبز مردم ایران متاثر از تحریک های بیگانگان و بخصوص آمریکا خوانده می شود و قیام مردم سوریه هم از همان جنس. سران ایران مدعی آنند که مردم حق خواه دنیا پیام انقلاب ایران را گرفته و جنبش هایی را بر بنیاد خواسته های اسلامی و تشکیل حکومتی اسلامی شکل داده اند.به سبب توهم وجود این نوع تحریکات غربی در سوریه، رهبر ایران در دیدار با اردوغان، به صراحت بیان می کند جمهوری اسلامی با هرنوع اصلاح آمریکایی مخالف است، غافل از آنکه اصلاح - اصلاح است و مایه درستی. سخن رهبر جمهوری اسلامی نشان می دهد سران حکومت تا چه اندازه از دانش سیاسی بی بهره اند و از تجزیه و تحلیل دقیق وقایع ناتوان. در واقع آنان منافع مردم ایران را فدا و در کشتار مردم سوریه سکوت پیشه می کنند تنها به این دلیل که آمریکا خواهان برقراری دموکراسی در سوریه است. البته رهبر ایران نسخه اصلاحی خود را نیز در حل مشکل سوریه ارائه می دهد و به حمایت از اصلاحات در سوریه بر می خیزد، البته اصلاحاتی که منافع ایران را در نبرد با اسرائیل تامین کند و از خود نمی پرسد بر چه مبنایی اصلاحات مد نظر او خوب و از آن دیگران بد است.حاکمان ایران دلیل حمایت از سوریه را ایستادگی این کشور در خط مقدم مبارزه با اسرائیل عنوان می کنند، اسرائیلی که از نگاه آنان در فلسطین به قتل عام فلسطینیان می پردازد. دولتمردان ایران به قیمت حمایت از عده ای حاضر به فدا کردن عده ای دیگر هستند در حالیکه مردم سوریه نیز چون فلسطینیان مسلمان هستند. حمایتی اینچنینی نشان می دهد در مرام جمهوری اسلامی انسان و انسانیت ارزشی ندارد وگرنه چگونه می شود حکومتی مدعی دینمداری برای عده ای سینه چاک کند و در کنار آنان به عده ای دیگر بی توجه باشد؟ حمایت ایران از دولت اسد نشان می دهد، حمایت از مردم فلسطین هم ریایی بیش نیست و فلسطینیان نیز قربانی توهمات جمهوری اسلامی در مبارزه با اسرائیل شده اند. در واقع علت حمایت از مردم فلسطین و عدم حمایت از مردم سوریه یکسان است؛ دشمنی با اسرائیل. برای این دشمنی آنان نیاز به دولتی حامی دارند و دولت اسد تاکنون این نقش را به درستی بازی کرده است و اکنون در هنگامه خطر نباید و نمی توان او را تنها گذاشت. دولتمردان ایران از سویی دیگر نگران حکومت بعد از اسد هستند، حکومتی که شاید چنین نقشی را بازی نکند به همین دلیل در ضدیت با طرح کوفی عنان موضع گیری می کنند.چنانکه آمد سال هاست که دولتمردان ایران دم از صدور انقلاب خود می زنند و حتی نهضت های مردم آفریقا را متاثر از انقلاب خود می خوانند و در همان حال از دولت اسد حمایت می کنند تنها از ترس آنکه مبادا دولت پس از او در پی برآوردن خواسته های ایران در مبارزه با اسرائیل نباشد و با خود نمی اندیشند در صورت صدور انقلاب، دیگر جایی برای نگرانی از دولت آینده اسد نباید وجود داشته باشد زیرا آن دولت نیز متاثر از آرمان های انقلاب ایران بطور خودکار وظایف اسد را دنبال خواهد کرد. این هراس نشان می دهد موضوع صدور انقلاب نیز یکی از توهمات جمهوری اسلامی بوده است.متاسفانه دشمنی چندین و چند ساله با آمریکا و اسرائیل باعث شده است تا سران ایران همواره در جهت خلاف مسیر رودخانه حرکت کنند حتی اگر مسیر رودخانه حق باشد زیرا چنانکه گفتیم در نگاه آنان میزان حق جمهوری اسلامی است ، کشوری که رهبرش بر جای خدا و پیغمبر تکیه زده است. نکته مهم و عجیب اینکه ایران به عنوان کشوری با حاکمیت دینی و ادعای زعامت بر مسلمین جهان، به حمایت از حکومتی برمی خیزد که سویه های مذهبی ندارد و آشکارا از حمایت مردم مسلمان ـ مردمی که وحشیانه کشته می شوند ـ دست بر می دارد . بنابراین آنچه در این گیر و دار باقی می ماند تنها انگیزه های منفعت طلبانه سیاسی است. سران ایران، غرب را به سبب منفعت طلبی محکوم کرده و با طرح پیشنهادی آنان مخالفت می کنند، در حالیکه خود نیز در عمل به همان راه می روند. اگر منفعت طلبی نکوهیده است چگونه خود در پی آن، حق حقوق ضایع شده مردم سوریه را نادیده می گیرند و حتی در سرکوب ها به حمایت از دولت اسد می پردازند؟ حمایت از اسد نشان می دهد حکومت ایران تا چه اندازه ضد مردمی و به عبارت بهتر ضد انسانی است و تا چه اندازه از ایده ها و آرمان های اسلامی که مدعی آن است به دور.جمهوری اسلامی تنها غرب را رقیب و دشمن خود نمی داند که در راستای توهم زعامت بر مسلمین جهان، با کشورهای بزرگ و قدرتمند عربی نیز همواره کجدار و مریز رفتار کرده است. اگر دشمنی ایران با غرب بخصوص آمریکا جنبه سیاسی دارد، رقابت با کشورهایی نظیر عربستان جنبه دینی دارد. موضوع ولایت امری بر مسلمین جهان با نظریه ای کمابیش مشابه درباره شاه در عربستان، زمینه های رقابت میان ایران و عربستان و به عبارتی دشمنی این دو کشور را نیز فراهم آورده است. به این نکته دخالت های ایران را در کشورهای عربی به عنوان یک کشور غیر عربی باید افزود. ایران با پیش فرض گفته شده یعنی زعامت بر تمام مسلمین جهان خود را محق می داند که در امور کشورهای دیگر دخالت کند به گونه ای که خطیب نماز جمعه اش در تهران، خواستار فتح بحرین به دست مسلمین جهان می شود.به رغم وجود چنین زمینه ای میان دو کشور ایران و عربستان، و باز به رغم وجود دیدگاه های گاه مشترک درباره اسرائیل در دو کشور، عربستان رفتاری دیگرگونه در قبال مردم سوریه در پیش گرفت، رفتاری که به نظر من جای ستایش و تقدیر دارد. عربستان آشکارا طرف مردم را در این دعوا گرفت و از حمایت از دولت خونریز اسد خودداری نمود. چنین حمایتی خود به تنهایی و انزوای بیشتر ایران منجر می شود زیرا عربستان کشوری با نفوذ در دنیای اسلام و عرب به شمار می آید. هرچند برج عاج توهم سران ایران باعث می شود تا آنها همواره در خواب خرگوشی به سر ببرند و از تغییرات در دنیا غافل باشند، تاریخ نشان داده است که حکومت های روگردانده از مردم و جنایتکار تاب ایستادگی در برابر سیل بنیادکن خشم مردم را ندارند. به همین دلیل دولت اسد نه به سبب توطئه دولت های غربی ـ آنگونه که مدعای جمهوری اسلامی است ـ که به دلیل روگردانی از مردم و اعمال جنایت در حق آنان رفتنی خواهد بود. بی شک مردم آگاه ایران و دنیا حکومت دینی ایران را در کنار حکومت های غیر دینی مثل حکومت بعث سوریه قرار خواهند داد و در نگاه آنان این دو یکی خواهند بود به همان اندازه بی اعتقاد به دین و به همان میزان جنایتکار. و آنچه در پایان باز نصیب حکومت جمهوری اسلامی می شود یه آبرویی بیشتر در منطقه خاورمیانه و انزوای بین المللی است و ضرر و زیان آن نیز به جامعه تحمیل می شود .
۷ آوریل ۲۰۱۲ – ونکوور
بنیانگذار شورای دموکراسی برای ایران