مسیح علی نژاد
زندگی بسیاری از زندانیان حوادث پس از انتخابات بعد از آزادی دچار فراز و فرودهایی در حوزه شغلی و شخصی می شود که از نگاه رسانه ها دور می ماند. بسیاری از زندانیان خصوصا کسانی که کمتر شناخته شده هستند پس از آزادی دچار مشکلات جدی در زندگی شخصی خود می شوند که هیچ مرجعی پاسخگوی آنها نیست. در این میان آنچه بر زندانیان گمنام پس از آزادی می گذرد گاهی وقت ها به مراتب دشوار تر از روزهایی است که آنها روزهای محکومیت خود را در زندان سپری می کردند.اکبر امینی از جمله ی این زندانیان جوان سیاسی بود که در نخستین روزهای پس از انتخابات خرداد ۸۸ دستگیر شد و پس از تحمل انفرادی و زندان، زندگی خانوادگی و شغلی اش دچار مشکلات جدی شده بود. برادر وی به تازگی در گفتگویی با جرس به رنج های زندگی این جوان سیاسی اشاره کرد و گفت او در راهپیمایی ۲۵ بهمن با عکس هایی از خودش و فرزندش طی یک اعتراض نمادین به بالای جرثقیل رفت تا بگوید که چگونه برای دلسوزی اش به خاطر کشور قربانی شده است. اما به جای آنکه صدایش شنیده شود بار دیگر روانه زندان شد و اینک زندگی او و خانواده اش دستخوش تلاطم دیگری شده است.
مشکلات شغلی برای یک زندانی سیاسی
علیرضا فلاحتی از جمله زندانیانِ شهرستان بابل است که او در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شبانه و در برابر چشمان همسر و دختر خردسالش توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگیر و به ده ماه زندان محکوم شد.زندگی او نیز پس از آزادی با مشکلات جدی مواجه شد که تا کنون کسی پاسخگوی او نبوده. زندانیان سیاسی ترجیح می دهد در برابر مشکلاتی که پس از آزادی برایش به وجود آمده است سکوت کند. اما دوستان وی گوشه ای از شرح رنجی که او کشیده است را بازگو می کنند و همسر او نیز از همدلی اش با این فعال سیاسی می گوید.وی هنگامی که کارمند اداره مخابرات بابل بود دستگیر و در آخرین روزهای سال 88با قید وثیقه آزاد شد .یکی از دوستانِ وی به جرس گفته است: وی پس از ایام تعطیلاتِ عید89 ، پس از آزادی در اولین روز کاری برای ادامه فعالیت شغلی اش به اداره مخابرات مراجعه می کند اما در کمال تعجب می بیند که از ادامه فعالیت او جلوگیری کرده اند. حراست مخابرات به او اعلام کرد که باید نامه ای از دادگاه به منظورِ موافقت با ادامه کار وی در مخابرات ارائه دهد.رفت و آمدهای مکرر این فعال سیاسی به دادستانی، وزارت اطلات، دادگاه، حراست مخابرات نتیجه ای نداد و علی رغم همه تلاشهایش نامه ای که اداره مخابرات برای استعلام از دادگاه تهیه کرده بود را هیچ یک از مسئولان حاضر به امضا نشدند و حتی از ارائه یک حکم مکتوب مبنی بر اخراج ، تعدیلِ نیرو و یا توقف کار اداری به وی نیز خودداری کرده اند و نتیجه تلاش های یک ساله ی وی تنها بلاتکلیفی بود.همه این بلاتکلیفی ها در نهایت فرصت شکایت برای دریافت بیمه بیکاری را نیز از این فعالِ جوانِ سیاسی گرفته است و به نظر می رسد روزنه های امرار معاش و تامین هزینه ی زندگی معمولی یک فعالِ سیاسی نیز پس از آزادی به این طریق بسته می شود تا او که تنها نان آور خانه بود نیز نتواند کاری انجام دهد.علیرضا فلاحتی ناگزیر به شرکت های خصوصی مراجعه می کند تا پس از اخراج از اداره مخابرات راه دیگری برای تامین مخارجِ زندگی اش بیابد اما در شهرستان، ناامنی برای شرکت های خصوصی جهت استخدام چهره هایی که به زندان محکوم شده اند تا آنجاست که علی رغم موافقتِ یک شرکتِ خصوصی پس از طی مراحلِ دشوار گزینش در نهایت مدیرِ شرکت در اولین روزِ کاری عذر وی را می خواهد و بدون ارائه دلیلی تنها اعلام می کند که شرایط، اجازه همکاری با این فعالِ سیاسی را به وی نمی دهد.یکی از شرایط یافتن کار در شرکت های دیگر داشتن سابقه کار است .اداره ی مخابرات به درخواست های مکرر این فعال سیاسی برای ارائه گواهیِ سابقه ی کار خودداری می کند و حاضر نمی شود حتی به وی که سابقه سه سال کار در آن اداره را دارد توضیح دهند که چرا او را از این حقِ ساده محروم می کنند و حتی حاضر نمی شوند زیر درخواست نامه ی او به صورتِ مکتوب اعلام کنند که نمی توانند گواهی سابقه کار را در اختیارش قرار دهند.
گناه فرزندی که پدرش یک زندانی سیاسی است
علیرضا فلاحتی دانشجوی جوانی بود که به هنگام دستگیری، فرزند خردسال و همسر وی نیز در شرایط روحی بدی قرار گرفته اند اما این شرایط پس از روزهای آزادی هم سامان نیافت.هزینه های تحصیل و پرداخت اقساط خانه و مخارج دیگر تا اندازه ای برای جوانانی که زندانی می شوند کمرشکن می شود که بسیاری از این زندانیان وادار به فروش و یا پس دادن اموال ودارایی های معمولی خود می شوند.علیرضا فلاحتی به گفته ی دوستانش از حمایت خانواده اش بهره مند است و اگر نبود حمایت های خانواده شاید او نیز باید همین مسیر را طی می کرد که به شوخی یا جدی می گفت: بعد از زندان و پس از اخراج از اداره و عدم پذیرش در شرکت های خصوصی به دلیل سوابق سیاسی شاید باید کارتن خوابی را هم تجربه کرد تا خیال کسانی که حتی حقِ زندگی هم برای منتقدان قائل نیستند راحت شود که پیروز شده اند.علیرضا فلاحتی که خود با مشکلات جدی دست و پنجه نرم می کند حاضر به توصیف شرایط دشوار خود نمی شود و به این بسنده می کند که بگوید ، مشکلات به وجود آمده برای زندانیان سیاسی تنها مشمول حال او نمی شود. وی می گوید که آریا آرام نژاد از دو جهت در فشار است .هم از سوی کسانی که برایش پرونده درست کرده اند و حکم زندان صادر کرده اند و هم به خاطر موضع گیری خوبش در برابر سوءاستفاده مجاهدین از آهنگهایش نیز مورد حمله قرار می گیرد.حمله ای که ناجوانمردانه است .فلاحتی می گوید این گروه باید بدانند با دست دوستی که به دیکتاتور عراق دادند و گلوله هایی که به سمت کشور خود شلیک کرده اند و خشونتی که ترویج می کنند جایی در حرکت آرام و صلح آمیز مردم ندارند.بسیاری از زندانیان شهرستان ها پس از آزادی احساس می کنند زندانِ بیرون تحملش بسیار سخت تر از زندانِ پشتِ میله ها است.علیرضا فلاحتی شاید تنها پدرِ جوانی نیست که به جرم زندانیِ سیاسی بودن باید تا همیشه نگرانِ آینده ی فرزند خودش باشد و زندان را به چنین آزادیِ نیم بندی ترجیح دهد؛ زمانی که فرزندت بیمار می شود و فقط چون پدرش زندانی سیاسی است نه بیمه است و نه می تواند از پس هزینه های درمان کودکش برآید، آنوقت در زندان بودن بهتر از نگاه کردن در چشم های کودکی است که هیچ گناهی ندارد جز فرزندِ یک زندانیِ سیاسی بودن. زمانی که فرزندت تب دارد و ناامیدانه او را خود درمانی می کنی چون تامین هزینه پزشک نیز سخت است آنوقت پشتِ میله ها بودن شاید راحت تر است تا بیرون میله ها باشی اما دست هایت بسته باشد.
همسرانی که همراهِ زندانیان سیاسی می شوند
پس از انتخابات مخدوش ریاست جمهوری سال ۸۸ بخش هایی از زندانیان سیاسی پس از آزادی دچار بحران و اختلافات خانوادگی شده اند. یکی از زندانیان جوانی که عاشورای سال ۸۸ در مشهد دستگیر و پس از تحمل سه ماه زندان آزاد شده بود به جرس می گوید: هزینه ای که پرداخته ام تنها محرومیت تحصیلی نبود بلکه تماس های تهدید آمیز بازجوهای من با همسرم ، خانواده همسرم که اصلا سیاسی نبوده اند را بسیار نگران کرد و این موجب جدایی ما شد.این دانشجوی جوان که دو ترم محرومیت تحصیلی نیز در پرونده او بود می گوید: گلایه ای از همسرم ندارم و حتی گاهی فکر می کنم از دست دادن امکان تحصیل و از دست دادن کانون گرم خانوادگی بی تردید مرا مصمم تر می کند که راه های جدی تری برای مبارزه با حکومتی پیدا کنم که حتی حق زندگی را هم از معترضان و منتقدانش سلب می کند.اما از سوی دیگر همراهی برخی از همسران با زندانیان سیاسی نیز در دو سال گذشته روی دیگر این ماجرا بود.همراهی جوانانی چون امین احمدیان، وحید لعلی پور با همسران دربندشان بهاره هدایت و مهدیه گلرو نیز وجهه دیگر این بحران های سیاسی بوده است و به این لیست می توان شمار زیادی از همسرانی را افزود که با نوشتن نامه ها و مصاحبه ها همسران دربند خودشان را حمایت کرده اند.به گفته نزدیکان به این خانواده ،فائزه نیازآذری همسر علیرضا فلاحتی ،یکی از همین همسران همراه است. او اعتقاد داردکه این فشارهای شغلی یک روش ناپسند و یک شکنجه ملالت آور برای تسلیم کردن کسانی است که نمی خواهند مثل آنها فکر کنند. آنها ما خانواده ها را تحت فشار قرار می دهند تا اینگونه مشکلات سبب شود خانواده های زندانیانِ سیاسی، سد و مانعِ تلاش های قانونی فعالینِ سیاسی شوند اما این را باید بدانند که ما در این راه در کنار همسرانمان می مانیم و به همه سختی های این راهِ پاک ایمان داریم .از این رفتارها متنفریم ولی هرگز در این تنفرمان حس انتقام جویی نیست و این رمز پیروزی ماست.
وی می گوید: هرگز همسرم را نمی بخشم اگر روزی نسبت به سرنوشت جامعه بی تفاوت باشد. دلیل ما برای انتقاد و اعتراض، دلسوزی مان برای کشور و برای آرمان های انقلابی بوده است که مردم با امید و آرزوهای بلند در آن نقش داشتند.فائزه نیازآذری که پدرش سالها در جنگ بود و عمویش نیز در جبهه به شهادت رسید، با گفتن این دو نکته تاکید می کند خانواده ما در برابر انقلاب و کشور بی تفاوت نبوده و حالا هم ما حق داریم که در برابر این انحرافاتی که انقلابِ ما را در انحصار خودشان در آورده اند، بی تفاوت نباشیم.
احضار پدری که معلول ضایعه نخاعی است
فشار و احضار خانواده های زندانیان و کشته های پس از انتخابات نیز یکی دیگر از شیوه های تزریق نا امیدی در فضای سیاسی است که تازگی هم ندارد. همانگونه که در تهران خانواده های بسیاری از چهره های شناخته شده سیاسی را تنها به دلیل فعالیت سیاسی سایر اعضای خانواده دستگیر و تحت فشار قرار می دهند، در شهرستانها نیز چنین اتفاقاتی رخ می دهد اما معمولا به دلیل کمتر شناخته شده بودنِ این فعالین سیاسی احضار اعضای خانواده ی آنها و همچنین مقاومت ها و همراهی های این خانواده ها نیز در سکوت خبری رخ می دهد آنچنان که فروپاشی های خانوادگی و مشکلات و بحران های معیشتی و شغلی زندانیانِ کمترشناخته شده تر نیز در رسانه ها انعکاس کمتری می یابد.پدر علیرضا فلاحتی که یکی از حامیانِ فرزندِ جوانش در روزهای دستگیری و روزهای دشوارِ پس از آزادی بوده است معلول ضایعه نخاعی است و شاهدان گواهی داده اند که او بارها در برابر دادگاه دچار عصبانیت و تشدید بیماری می شد. اینک پس از گذشت تقریبا یک سال برای این پدرِ بیمار احضاریه ای فرستاده اند به اتهام توهین به مسوولان و بدین ترتیب این پدر باید به جرم فعالیت انتخاباتی فرزندش مورد سوال قرار گیرد.
زندگی بسیاری از زندانیان حوادث پس از انتخابات بعد از آزادی دچار فراز و فرودهایی در حوزه شغلی و شخصی می شود که از نگاه رسانه ها دور می ماند. بسیاری از زندانیان خصوصا کسانی که کمتر شناخته شده هستند پس از آزادی دچار مشکلات جدی در زندگی شخصی خود می شوند که هیچ مرجعی پاسخگوی آنها نیست. در این میان آنچه بر زندانیان گمنام پس از آزادی می گذرد گاهی وقت ها به مراتب دشوار تر از روزهایی است که آنها روزهای محکومیت خود را در زندان سپری می کردند.اکبر امینی از جمله ی این زندانیان جوان سیاسی بود که در نخستین روزهای پس از انتخابات خرداد ۸۸ دستگیر شد و پس از تحمل انفرادی و زندان، زندگی خانوادگی و شغلی اش دچار مشکلات جدی شده بود. برادر وی به تازگی در گفتگویی با جرس به رنج های زندگی این جوان سیاسی اشاره کرد و گفت او در راهپیمایی ۲۵ بهمن با عکس هایی از خودش و فرزندش طی یک اعتراض نمادین به بالای جرثقیل رفت تا بگوید که چگونه برای دلسوزی اش به خاطر کشور قربانی شده است. اما به جای آنکه صدایش شنیده شود بار دیگر روانه زندان شد و اینک زندگی او و خانواده اش دستخوش تلاطم دیگری شده است.
مشکلات شغلی برای یک زندانی سیاسی
علیرضا فلاحتی از جمله زندانیانِ شهرستان بابل است که او در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شبانه و در برابر چشمان همسر و دختر خردسالش توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگیر و به ده ماه زندان محکوم شد.زندگی او نیز پس از آزادی با مشکلات جدی مواجه شد که تا کنون کسی پاسخگوی او نبوده. زندانیان سیاسی ترجیح می دهد در برابر مشکلاتی که پس از آزادی برایش به وجود آمده است سکوت کند. اما دوستان وی گوشه ای از شرح رنجی که او کشیده است را بازگو می کنند و همسر او نیز از همدلی اش با این فعال سیاسی می گوید.وی هنگامی که کارمند اداره مخابرات بابل بود دستگیر و در آخرین روزهای سال 88با قید وثیقه آزاد شد .یکی از دوستانِ وی به جرس گفته است: وی پس از ایام تعطیلاتِ عید89 ، پس از آزادی در اولین روز کاری برای ادامه فعالیت شغلی اش به اداره مخابرات مراجعه می کند اما در کمال تعجب می بیند که از ادامه فعالیت او جلوگیری کرده اند. حراست مخابرات به او اعلام کرد که باید نامه ای از دادگاه به منظورِ موافقت با ادامه کار وی در مخابرات ارائه دهد.رفت و آمدهای مکرر این فعال سیاسی به دادستانی، وزارت اطلات، دادگاه، حراست مخابرات نتیجه ای نداد و علی رغم همه تلاشهایش نامه ای که اداره مخابرات برای استعلام از دادگاه تهیه کرده بود را هیچ یک از مسئولان حاضر به امضا نشدند و حتی از ارائه یک حکم مکتوب مبنی بر اخراج ، تعدیلِ نیرو و یا توقف کار اداری به وی نیز خودداری کرده اند و نتیجه تلاش های یک ساله ی وی تنها بلاتکلیفی بود.همه این بلاتکلیفی ها در نهایت فرصت شکایت برای دریافت بیمه بیکاری را نیز از این فعالِ جوانِ سیاسی گرفته است و به نظر می رسد روزنه های امرار معاش و تامین هزینه ی زندگی معمولی یک فعالِ سیاسی نیز پس از آزادی به این طریق بسته می شود تا او که تنها نان آور خانه بود نیز نتواند کاری انجام دهد.علیرضا فلاحتی ناگزیر به شرکت های خصوصی مراجعه می کند تا پس از اخراج از اداره مخابرات راه دیگری برای تامین مخارجِ زندگی اش بیابد اما در شهرستان، ناامنی برای شرکت های خصوصی جهت استخدام چهره هایی که به زندان محکوم شده اند تا آنجاست که علی رغم موافقتِ یک شرکتِ خصوصی پس از طی مراحلِ دشوار گزینش در نهایت مدیرِ شرکت در اولین روزِ کاری عذر وی را می خواهد و بدون ارائه دلیلی تنها اعلام می کند که شرایط، اجازه همکاری با این فعالِ سیاسی را به وی نمی دهد.یکی از شرایط یافتن کار در شرکت های دیگر داشتن سابقه کار است .اداره ی مخابرات به درخواست های مکرر این فعال سیاسی برای ارائه گواهیِ سابقه ی کار خودداری می کند و حاضر نمی شود حتی به وی که سابقه سه سال کار در آن اداره را دارد توضیح دهند که چرا او را از این حقِ ساده محروم می کنند و حتی حاضر نمی شوند زیر درخواست نامه ی او به صورتِ مکتوب اعلام کنند که نمی توانند گواهی سابقه کار را در اختیارش قرار دهند.
گناه فرزندی که پدرش یک زندانی سیاسی است
علیرضا فلاحتی دانشجوی جوانی بود که به هنگام دستگیری، فرزند خردسال و همسر وی نیز در شرایط روحی بدی قرار گرفته اند اما این شرایط پس از روزهای آزادی هم سامان نیافت.هزینه های تحصیل و پرداخت اقساط خانه و مخارج دیگر تا اندازه ای برای جوانانی که زندانی می شوند کمرشکن می شود که بسیاری از این زندانیان وادار به فروش و یا پس دادن اموال ودارایی های معمولی خود می شوند.علیرضا فلاحتی به گفته ی دوستانش از حمایت خانواده اش بهره مند است و اگر نبود حمایت های خانواده شاید او نیز باید همین مسیر را طی می کرد که به شوخی یا جدی می گفت: بعد از زندان و پس از اخراج از اداره و عدم پذیرش در شرکت های خصوصی به دلیل سوابق سیاسی شاید باید کارتن خوابی را هم تجربه کرد تا خیال کسانی که حتی حقِ زندگی هم برای منتقدان قائل نیستند راحت شود که پیروز شده اند.علیرضا فلاحتی که خود با مشکلات جدی دست و پنجه نرم می کند حاضر به توصیف شرایط دشوار خود نمی شود و به این بسنده می کند که بگوید ، مشکلات به وجود آمده برای زندانیان سیاسی تنها مشمول حال او نمی شود. وی می گوید که آریا آرام نژاد از دو جهت در فشار است .هم از سوی کسانی که برایش پرونده درست کرده اند و حکم زندان صادر کرده اند و هم به خاطر موضع گیری خوبش در برابر سوءاستفاده مجاهدین از آهنگهایش نیز مورد حمله قرار می گیرد.حمله ای که ناجوانمردانه است .فلاحتی می گوید این گروه باید بدانند با دست دوستی که به دیکتاتور عراق دادند و گلوله هایی که به سمت کشور خود شلیک کرده اند و خشونتی که ترویج می کنند جایی در حرکت آرام و صلح آمیز مردم ندارند.بسیاری از زندانیان شهرستان ها پس از آزادی احساس می کنند زندانِ بیرون تحملش بسیار سخت تر از زندانِ پشتِ میله ها است.علیرضا فلاحتی شاید تنها پدرِ جوانی نیست که به جرم زندانیِ سیاسی بودن باید تا همیشه نگرانِ آینده ی فرزند خودش باشد و زندان را به چنین آزادیِ نیم بندی ترجیح دهد؛ زمانی که فرزندت بیمار می شود و فقط چون پدرش زندانی سیاسی است نه بیمه است و نه می تواند از پس هزینه های درمان کودکش برآید، آنوقت در زندان بودن بهتر از نگاه کردن در چشم های کودکی است که هیچ گناهی ندارد جز فرزندِ یک زندانیِ سیاسی بودن. زمانی که فرزندت تب دارد و ناامیدانه او را خود درمانی می کنی چون تامین هزینه پزشک نیز سخت است آنوقت پشتِ میله ها بودن شاید راحت تر است تا بیرون میله ها باشی اما دست هایت بسته باشد.
همسرانی که همراهِ زندانیان سیاسی می شوند
پس از انتخابات مخدوش ریاست جمهوری سال ۸۸ بخش هایی از زندانیان سیاسی پس از آزادی دچار بحران و اختلافات خانوادگی شده اند. یکی از زندانیان جوانی که عاشورای سال ۸۸ در مشهد دستگیر و پس از تحمل سه ماه زندان آزاد شده بود به جرس می گوید: هزینه ای که پرداخته ام تنها محرومیت تحصیلی نبود بلکه تماس های تهدید آمیز بازجوهای من با همسرم ، خانواده همسرم که اصلا سیاسی نبوده اند را بسیار نگران کرد و این موجب جدایی ما شد.این دانشجوی جوان که دو ترم محرومیت تحصیلی نیز در پرونده او بود می گوید: گلایه ای از همسرم ندارم و حتی گاهی فکر می کنم از دست دادن امکان تحصیل و از دست دادن کانون گرم خانوادگی بی تردید مرا مصمم تر می کند که راه های جدی تری برای مبارزه با حکومتی پیدا کنم که حتی حق زندگی را هم از معترضان و منتقدانش سلب می کند.اما از سوی دیگر همراهی برخی از همسران با زندانیان سیاسی نیز در دو سال گذشته روی دیگر این ماجرا بود.همراهی جوانانی چون امین احمدیان، وحید لعلی پور با همسران دربندشان بهاره هدایت و مهدیه گلرو نیز وجهه دیگر این بحران های سیاسی بوده است و به این لیست می توان شمار زیادی از همسرانی را افزود که با نوشتن نامه ها و مصاحبه ها همسران دربند خودشان را حمایت کرده اند.به گفته نزدیکان به این خانواده ،فائزه نیازآذری همسر علیرضا فلاحتی ،یکی از همین همسران همراه است. او اعتقاد داردکه این فشارهای شغلی یک روش ناپسند و یک شکنجه ملالت آور برای تسلیم کردن کسانی است که نمی خواهند مثل آنها فکر کنند. آنها ما خانواده ها را تحت فشار قرار می دهند تا اینگونه مشکلات سبب شود خانواده های زندانیانِ سیاسی، سد و مانعِ تلاش های قانونی فعالینِ سیاسی شوند اما این را باید بدانند که ما در این راه در کنار همسرانمان می مانیم و به همه سختی های این راهِ پاک ایمان داریم .از این رفتارها متنفریم ولی هرگز در این تنفرمان حس انتقام جویی نیست و این رمز پیروزی ماست.
وی می گوید: هرگز همسرم را نمی بخشم اگر روزی نسبت به سرنوشت جامعه بی تفاوت باشد. دلیل ما برای انتقاد و اعتراض، دلسوزی مان برای کشور و برای آرمان های انقلابی بوده است که مردم با امید و آرزوهای بلند در آن نقش داشتند.فائزه نیازآذری که پدرش سالها در جنگ بود و عمویش نیز در جبهه به شهادت رسید، با گفتن این دو نکته تاکید می کند خانواده ما در برابر انقلاب و کشور بی تفاوت نبوده و حالا هم ما حق داریم که در برابر این انحرافاتی که انقلابِ ما را در انحصار خودشان در آورده اند، بی تفاوت نباشیم.
احضار پدری که معلول ضایعه نخاعی است
فشار و احضار خانواده های زندانیان و کشته های پس از انتخابات نیز یکی دیگر از شیوه های تزریق نا امیدی در فضای سیاسی است که تازگی هم ندارد. همانگونه که در تهران خانواده های بسیاری از چهره های شناخته شده سیاسی را تنها به دلیل فعالیت سیاسی سایر اعضای خانواده دستگیر و تحت فشار قرار می دهند، در شهرستانها نیز چنین اتفاقاتی رخ می دهد اما معمولا به دلیل کمتر شناخته شده بودنِ این فعالین سیاسی احضار اعضای خانواده ی آنها و همچنین مقاومت ها و همراهی های این خانواده ها نیز در سکوت خبری رخ می دهد آنچنان که فروپاشی های خانوادگی و مشکلات و بحران های معیشتی و شغلی زندانیانِ کمترشناخته شده تر نیز در رسانه ها انعکاس کمتری می یابد.پدر علیرضا فلاحتی که یکی از حامیانِ فرزندِ جوانش در روزهای دستگیری و روزهای دشوارِ پس از آزادی بوده است معلول ضایعه نخاعی است و شاهدان گواهی داده اند که او بارها در برابر دادگاه دچار عصبانیت و تشدید بیماری می شد. اینک پس از گذشت تقریبا یک سال برای این پدرِ بیمار احضاریه ای فرستاده اند به اتهام توهین به مسوولان و بدین ترتیب این پدر باید به جرم فعالیت انتخاباتی فرزندش مورد سوال قرار گیرد.