اشپیگل :تازگی ماجرای یک زن جوان ایرانی را شنیدم. پاسدار انقلاب شهرش سراغش می رود و این پیام را به او می دهد: «دختر، باید به این فکر باشی که در کشور دیگری به زندگیت ادامه دهی. اینجا فقط مال ماست، و ما می خواهیم که فقط بچه های ما در این کشور به جایی برسند. برای شماها جایی نیست – خوب، اگر می توانی برو یک جای دیگر. زیرا دفعۀ بعد دیگر اینقدر خوب برخورد نخواهیم کرد.از طرابلس تا تهران؛ درسی که دنیا می تواند از اشتباهتش در لیبی در مورد ایران بگیردوقتی عملیات نظامی در لیبی شروع شد باید به این ماجرای تکان دهنده فکر می کردم. اینکه چنین عملیاتی اجتناب ناپذیر بود و با این وجود بیش از حد دیر انجام شد برای اوضاع ایران به این معناست: برای حمایت از تغییر بدون خونریزی در ایران باید جنبید که دیر می شود.تشابهات را می توان دید: هر دو نظام های خودکامه اند که به ارتش های خود بی اعتمادند و واحدهای شبه نظامی ایجاد کرده اند. در هر دو کشور حکومت ها قدرت خود را بر گاردهای انقلاب بنا کرده اند. نهایت سبوعیت و میزان نقض حقوق بشر در این دو کشور، دیکتاتورهای سابق مصر و تونس را چون پسر بچگانی جلوه می دهد که در گروه همسرایان کلیسا آواز می خوانند.ابعاد کار در ایران حتی بزرگ تراست زیرا نیروهای سپاه سهم عمده ای هم در پیش برد برنامۀ اتمی دارند. اگر با دقت بیشتر به نام کامل سپاه دقت کنیم متوجۀ خطر آن برای جهان می شویم: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.» از ایران صحبتی نیست. موضوع سر دفاع خشونت بار از قدرت در داخل و خاورمیانه و بسیار فراتر از آن است.نباید دیگر تعجب کرد که چرا حاکمان عربِ منطقه با نگرانی زیاد فعالیت های سپاه را زیر نظر دارند. برای پاسداران هر وسیله ای مباح است تا منطقه را بی ثبات کنند و از آشوب بهره برند. از این رو نظرهایی مانند این که افغانستان و عراق را فقط می توان با همکاری حاکمان ایران به ثبات رساند داستان سرایی است.جامعۀ بین المللی چه باید کند؟ از تابستان گذشته و با آغاز دورجدید از مجازات علیه ایران که حتی با توجه به قواره های سازمان ملل هم شدید است و تحریم های برخاسته از آن به دست آمریکا و اروپا، غرب از سیاست مماشات خود دست برداشت – سرانجام. اما هنوز آن راهبرد یکپارچه وجود ندارد که ارادۀ ایرانی ها را برای رسیدن به آزادی به رسمیت شناسد و از اشتباهاتی که در لیبی انجام شد در مورد ایران پرهیز کند.خوشبختانه پرسش اساسی در ایران دیگر این نیست که آیا حکومت فرو می پاشد یا چه زمانی بلکه تنها چگونه. و این چگونگی را جنبش آزادی خواهی ایران از قبل مشخص کرده است: بدون خشونت. مردم مقاومت خود را بدون خشونت آغاز کرده اند و می خواهند بدون خشونت به نتیجه برسانند. وقتی گروه ۱۳۰ هزار نفری از شبه نظامیان ملت بیش از هفتاد میلیونی را گروگان می گیرد معلوم است که باید این شبه نظامیان را بسیار شدیدتر از آنچه هست مجازات کرد تا به جنبش آزدی خواهی کمک شده باشد. بویژه که این موضوع خواست و مطالبۀ ایرانی های آزدایخواه نیز هست.در تهران تابلویی وجود دارد که دو جهت را نشان می دهد. یک طرف به خیابان «جمهوری اسلامی» می رود و طرف دیگر راه را به «خیابان آزادی» نشان می دهد. ایران بر سر دو راهی قرار گرفته است – یا آیندۀ کشور برای اولین بار واقعاٌ دمکراتیک می شود یا روزهای بدتری از آنچه شاهدش هستیم خواهد آمد. ملت ایران با اعتقاد برای خیابان آزادی تصمیم گرفته است و با استواری این راه را می رود.درعین حال دست خود را به سوی پاسداران انقلاب دراز کرده است تا آنها را دوباره به جامعه برگرداند. آشتی به موازات انقلاب آغاز شده است – با توجه با نقض سنگین حقوق بشر این آشتی جویی بزرگواری واقعی را نشان می دهد. جامعۀ جهانی تا کی می خواهد این بزرگواری را نادیده بگیرد؟
از: صبا فرزان / در: دی تاگس تسایتونگ
منبع خبر:ایران در جهان
از: صبا فرزان / در: دی تاگس تسایتونگ
منبع خبر:ایران در جهان