امروز بسیاری از مجلسیان و مردم خواستار استیضاح احمدینژاد هستند، اما پیش از او مسبب اصلی یعنی شخص سید علی خامنهای به سبب بیکفایتی و بردن کشور به سراشیب سقوط باید مورد استیضاح قرار بگیرد. برخی به امثال رئیس بانک مرکزی خرده میگیرند که پس از فاجعه اختلاس اخیر، همچنان بر سر کار خود حاضر میشود و دریغ از یک استعفا، نباید به او خرده
کارنامه اقتصادی دولت احمدینژاد یکی از رسواترین کارنامهها در تاریخ سی و سه ساله جمهوری اسلامی به شمار میآید و ناگفته پیداست که دولت احمدینژاد در بیحساب و کتابی از مقتدای خود یعنی رهبر جمهوری اسلامی پیروی میکند و چه تعریفی بهتر از این برای پیروی از ولایت فقیه. مگر امروز در ایران کسی از حساب و کتاب بیت رهبری و دستگاههای زیر نظر رهبر ایران با خبر است؟ مگر کسی میداند چه مبالغی از سرمایه های برباد رفته ملت ما خرج لبنان، فلسطین، افغانستان، عراق،ونزوئلا و... میشود؟ به همین قاعده دولت احمدینژاد نیز به کسی حساب پس نمیدهد زیرا پیروی از ولایت فقیه را عقیده و وظیفه خود میداند.
ایران کشوری فقیر نیست، اما نتیجه سیاستهای اقتصادی اشتباه، امروز کشورمان را به یکی از فقیرترین کشورهای دنیا تبدیل کرده است. یکی از اقبالهای احمدینژاد بالا رفتن قیمت نفت در دوران ریاست جمهوریاش بود اما از این فرصت چقدر در راستای عزت و آبادی ایران و ایرانی استفاده شد؟ دستاورد دولت احمدینژاد در حوزه اقتصاد تنها بهم ریختگی و بیحساب و کتابی بوده و هست. وقتی رئیس دولت آرزو میکند روزی لایحه بودجه آنقدر کوچک شود که هر ایرانی نسخه ای از آن را در جیب خود داشته باشد، میتوان حدس زد این لایحه تا چه میزان دقیق و کارآمد است.وارد کردن سپاهیان ثروت اندوخته از سرمایههای ملی، به امور اقتصادی، دادن رانتهای مختلف به آنان و نشاندن آنها در جایگاهی که اگر روزی رهبر نیز اعتراضی به آنان بکند، از خجالت او هم درخواهند آمد، همه و همه از شاهکارهای جمهوری اسلامی است که در دوران احمدینژاد شدت و گستره بیشتری یافته است.با وجود همه نابسامانیهای اقتصادی در دولت احمدینژاد، از تعطیل سازمان برنامه و بودجه گرفته تا برنامههای اقتصادی هیئتی، نظیر طرح هدفمند کردن یارانهها، عملکرد اخیر دولت در سقوط ارزش پول ملی نیز در نوع خود یک رکورد و شاهکار دیگر به حساب میآید. یکی از مشکلات عمدهای که دولت ایران اخیراً دست به گریبان آن شده افزایش نرخ ارز است. نرخ ارز در طول شش هفته هفتاد درصد رشد و قیمت طلا و سکه نیز افزایش چند برابری داشته است. قیمت مسکن نیز که چند سال راکد مینمود به ناگاه جهش بزرگی پیدا کرده است.موضعگیریهای چندگانه دولت در قبال آشفتگیهای اخیر نشان میدهد که پیش از هرچیز دولت خود سر درگم است و نمیداند با سیل تحریمها چه کند. امروز یکی از ادعاهای آقایان در افزایش تورمهای کمرشکن و نوسانات موجود در بازار، تحریمهایی بینالمللی است. باید پرسید چگونه است که پیش از این آقایان مدعی بیاثر بودن تحریمها بودند، ـ حتی وزیر اقتصاد در مصاحبه اخیر خود نیز بر مدیریت تحریمها در سال گذشته تاکید کرد ـ و اکنون از وجود تحریمها برای توجیه ناکارآمدی های خود بهره میجویند؟ حتی اگر تحریمها آنگونه که گفته میشود باعث فروپاشی اقتصاد بیرمق ایران شده، دوباره این سوال مطرح میگردد که چرا و به دست چه کسانی ایران دچار تحریمهای بین المللی گردیده است؟ آیا وقتی بنا به دستور برخی از آقایان عدهای از بسیجیان نابخرد از دیوار سفارت بریتانیا بالا رفتند، نباید به گوشمالیهای بین المللی میاندیشیدند؟ آیا وقتی در برابر قوانین و قواعد بینالمللی دهن کجی و لجبازی کردند، نباید به تبعات این چنین اعمالی فکر میکردند؟ آیا وقتی با شعار مبارزه با آمریکا و غرب به چاه روسیه و چین پناه بردند و ثروتهای ملی ایران را به کامشان ریختند، نباید به تبعات آن میاندیشیدند؟ اکنون که آب از سر گذشته تنها به این موضوع بسنده میکنند که زیر فشار تحریمها هستیم و از یاد میبرند که پیش از این با نابخردی دنیا را به مبارزه میطلبیدند و قطعنامههای سازمان ملل را کاغذپارههایی بیارزش میخواندند. امروز آقایان از یاد بردهاند که پیش از این همواره تحریمها را به عنوان فرصتی برای استقلال و خودکفایی بیشتر میدیدند و چشم بر همه نواقص ریز و درشت موجود میبستند. پس چگونه اکنون فریاد «واتحریما» سر میدهند؟
دولتمردان ایران، اساسا تصوری از اقتصاد و سیستمهای اقتصادی کارآمد ندارند. وزیر اقتصاد دولت احمدینژاد یکی از دلایل بالا رفتن نرخ ارز را گرفتن ارز توسط عدهای و هزینه نکردن آن میخواند و در ادامه میگوید دولت به دستور رئیس جمهور در حال پیگیری است که چه کسانی به چنین کاری دست زدهاند. چگونه بانک مرکزی میتواند تا بدین پایه بی حساب و کتاب باشد؟ هرچند بیحساب و کتابی بانک مرکزی در ماجرای اختلاس اخیر بیش از پیش خودنمایی کرد. آیا این افراد تاجران خرده پا هستند یا همان رانت خوارانیاند که در کسوتهای گوناگون در ایران حضور دارند، گاه به تعبیر احمدینژاد برادران قاچاقچی، گاه به تعبیر برخی، آقازادهها و... خلاصه اینها چه کسانی و با چه قدرتی هستند که اینگونه به راحتی اقتصاد ایران را به بازی میگیرند و به هر شکلی که بخواهند آن را میگردانند. جمهوری اسلامی همواره در شناخت و معرفی این اخلال گران و فاسدان اقتصادی ناموفق بوده است و علت آن هم روشن است: پای بسیاری از سردمداران ریز و درشت ایران در میان است!
دل مشغولیهای دیگر دولت ایران نیز خود یکی از دلایل فروپاشی اقتصاد ایران است، به همین دلیل رئیس جمهور، در بحبوحه کشاکشهای اخیر در بازار ارز به امریکای لاتین سفر میکند تا احتمالا سپر دفاعی برای جمهوری اسلامی در برابر امریکا به وجود بیاورد و یا باز به ریخت و پاش از جیب مردم ایران در آن کشورها بپردازد و همچنان به آنان باج بدهد. این بیتوجهی در همه سالهای عمر بی برکت جمهوری اسلامی همواره وجود داشته است تا جایی که به جرأت میتوان گفت ایرانیان که صاحب اصلی مملکت هستند شهروندان درجه دوم ایران به حساب میآیند و مردم بخشهایی از لبنان، فلسطین و ... شهروندان اصلی و درجه اول ایرانند.ورود رئیس قوه قضائیه و پلیس به معرکه ارز نشان میدهد که سران جمهوری اسلامی همچنان با سیاست ارعاب در پی کنترل بازار ارز هستند غافل از آنکه یار در خانه و آنها گرد جهان میگردند. ممکن است پلیس ایران در میدان فردوسی تهران یا خیابان منوچهری به جان فروشندگان خرده پای ارز بیفتند و آنان را دستگیر نمایند، اما با آنان که خانه زادند چه میتوانند کرد؟ گیریم که شیخ لاریجانی در این دهه، نقش صادق خلخالی را در اعدام فروشندگان مواد مخدر در دهه اول انقلاب بازی کند، با رانت خواران دولتی و آقازادهها چه میتواند بکند؟ گیرم چند فروشنده بی نام و نشان را با اعترافات ساختگی به دشمنان؛ آمریکا، انگلیس و اسرائیل وصل کرده و سپس به عنوان مفسد فیالارض اعدام کنند ـ سناریویی که بارها در این سی ساله تکرار شده است ـ با اقتصاد ورشکسته ایران چه خواهند کرد؟
مردم ایران سالهاست که چوب مداخله جمهوری اسلامی در امور مردم فلسطین و اسرائیل را میخورند. سالهاست که پول مردم ایران به جیب گروههای فلسطینی و لبنانی میرود. سالهاست که برای به اصطلاح ضربه زدن به آمریکا در آمریکای لاتین به کشورهایی چون ونزوئلا باج میدهند. سالهاست که به سبب رو آوردن به روسیه و چین هزینههای فراوان بر دوش مردم نهادهاند و در همه این سالها هرگز خود را به عنوان عامل اصلی تمام این مصیبتها ندیده و یا نخواسته ببینند. وگرنه کیست که نداند باج دادنهای بیحساب و کتاب به چین، چه بر سر تولیدات داخلی نیاورده است. کیست که نداند روسیه چه خیانتهایی در طول تاریخ معاصر به ایران و ایرانی کرده است؟ چگونه است که سیاست نه شرقی نه غربی، امروز تنها به سیاست نه غربی تبدیل شده و ایران آماج غارتها و تاراجهای امثال روسیه و چین شده است. سالهاست که روسیه بابت نیروگاههای اتمی ایران، مردم این کشور را غارت کرده است و سر بزنگاهها پشت سران ایران را خالی کرده و دستشان را در پوست گردو گذاشته و طلب باج بیشتر کرده است.کسی که امروز باید پاسخگوی تمام این نابسامانیها در حوزههای گوناگون و بخصوص اقتصاد باشد، شخص علی خامنهای است. کسی که با کشتار مردم برای ابقای احمدینژاد و چشم بستن بر تمام خرابکاریهایی که دولت او در چهار ساله اول ریاست جمهوری داشت، عملاً کشور را در مسیر سقوط قرار داد علی خامنه ای است. او صدای مردم معترض را نشنید و یا نخواست بشنود و به طمع یافتن غلامی حلقه بگوش چون احمدینژاد، در برابر زندانی کردن، شکنجه و کشتار مردم سکوت کرد و میکند. امروز بسیاری از مجلسیان و مردم خواستار استیضاح احمدینژاد هستند، اما پیش از او مسبب اصلی یعنی شخص سید علی خامنهای به سبب بیکفایتی و بردن کشور به سراشیب سقوط باید مورد استیضاح قرار بگیرد. برخی به امثال رئیس بانک مرکزی خرده میگیرند که پس از فاجعه اختلاس اخیر، همچنان بر سر کار خود حاضر میشود و دریغ از یک استعفا، نباید به او خرده گرفت، او دست پرورده همین نظام است.سران جمهوری اسلامی، در مقابل انتقادهایی که از وضع اقتصادی میشود، کشورهای غربی را مسئول نابسامانی اقتصادی میدانند که با تحریمهای گسترده، ایران را تحت فشار گذاشتهاند. اما واقعیت این است که بحران اقتصادی ایران، ریشه در اقداماتی دارد که سالها پیش از این تحریمها، توسط رهبران جمهوری اسلامی انجام شده است. از بیست سال قبل که جمهوری اسلامی برای تکمیل و راه اندازی نیروپاه بوشهر قراردادی با روسیه بست، دهها میلیارد دلار صرف این پروژه شده، بی آنکه پس از گذشت دو دهه خبری از انرژی هستهای باشد. هنوز هم جمهوری اسلامی در سطح کلان و در قالب بودجه چندصد میلیونی، پول به روسیه میدهد و هنوز هم معلوم نیست بالاخره چه زمانی این نیروگاه، برق هستهای را وارد مدار خواهد کرد. علاوه بر این طی این سالها میلیاردها دلار صرف پروژههای موشکی و فرستادن ماهوارههای مخابراتی به فضا شده بی آنکه سودی برای مردم ایران داشته باشد.با همه اینها، از آینده نباید ناامید بود. ایران به لحاظ منابع زیرزمینی و از جمله نفت، به لحاظ قابلیتهای تولید کشاورزی، به لحاظ جاذبههای توریستی، به لحاظ موقعیت جغرافیایی و قرار گرفتن در مرکز اتصال شرق و غرب، جنوب و شمال و از همه مهمتر به لحاظ داشتن جمعیتی جوان و خلاق که از استعدادی خارقالعاده در عرصه برنامهریزی و تولید دارد، بدون تردید دارای این توانایی است که ظرف چند سال عقب ماندگی اقتصادی خود را جبران کند و به قطب صنعتی و اقتصادی خاورمیانه و آسیای مرکزی تبدیل شود. تمام اینها در گرو برقراری حکومتی دمکراتیک در ایران است که مردم ایران به طور قطع در آیندهای نزدیک به آن دست خواهند یافت.
دکتر بهروز بهبودی
contact@bbehbudi.com
بنیانگذار و دبیرکل شورای دمکراسی برای ایران
کارنامه اقتصادی دولت احمدینژاد یکی از رسواترین کارنامهها در تاریخ سی و سه ساله جمهوری اسلامی به شمار میآید و ناگفته پیداست که دولت احمدینژاد در بیحساب و کتابی از مقتدای خود یعنی رهبر جمهوری اسلامی پیروی میکند و چه تعریفی بهتر از این برای پیروی از ولایت فقیه. مگر امروز در ایران کسی از حساب و کتاب بیت رهبری و دستگاههای زیر نظر رهبر ایران با خبر است؟ مگر کسی میداند چه مبالغی از سرمایه های برباد رفته ملت ما خرج لبنان، فلسطین، افغانستان، عراق،ونزوئلا و... میشود؟ به همین قاعده دولت احمدینژاد نیز به کسی حساب پس نمیدهد زیرا پیروی از ولایت فقیه را عقیده و وظیفه خود میداند.
ایران کشوری فقیر نیست، اما نتیجه سیاستهای اقتصادی اشتباه، امروز کشورمان را به یکی از فقیرترین کشورهای دنیا تبدیل کرده است. یکی از اقبالهای احمدینژاد بالا رفتن قیمت نفت در دوران ریاست جمهوریاش بود اما از این فرصت چقدر در راستای عزت و آبادی ایران و ایرانی استفاده شد؟ دستاورد دولت احمدینژاد در حوزه اقتصاد تنها بهم ریختگی و بیحساب و کتابی بوده و هست. وقتی رئیس دولت آرزو میکند روزی لایحه بودجه آنقدر کوچک شود که هر ایرانی نسخه ای از آن را در جیب خود داشته باشد، میتوان حدس زد این لایحه تا چه میزان دقیق و کارآمد است.وارد کردن سپاهیان ثروت اندوخته از سرمایههای ملی، به امور اقتصادی، دادن رانتهای مختلف به آنان و نشاندن آنها در جایگاهی که اگر روزی رهبر نیز اعتراضی به آنان بکند، از خجالت او هم درخواهند آمد، همه و همه از شاهکارهای جمهوری اسلامی است که در دوران احمدینژاد شدت و گستره بیشتری یافته است.با وجود همه نابسامانیهای اقتصادی در دولت احمدینژاد، از تعطیل سازمان برنامه و بودجه گرفته تا برنامههای اقتصادی هیئتی، نظیر طرح هدفمند کردن یارانهها، عملکرد اخیر دولت در سقوط ارزش پول ملی نیز در نوع خود یک رکورد و شاهکار دیگر به حساب میآید. یکی از مشکلات عمدهای که دولت ایران اخیراً دست به گریبان آن شده افزایش نرخ ارز است. نرخ ارز در طول شش هفته هفتاد درصد رشد و قیمت طلا و سکه نیز افزایش چند برابری داشته است. قیمت مسکن نیز که چند سال راکد مینمود به ناگاه جهش بزرگی پیدا کرده است.موضعگیریهای چندگانه دولت در قبال آشفتگیهای اخیر نشان میدهد که پیش از هرچیز دولت خود سر درگم است و نمیداند با سیل تحریمها چه کند. امروز یکی از ادعاهای آقایان در افزایش تورمهای کمرشکن و نوسانات موجود در بازار، تحریمهایی بینالمللی است. باید پرسید چگونه است که پیش از این آقایان مدعی بیاثر بودن تحریمها بودند، ـ حتی وزیر اقتصاد در مصاحبه اخیر خود نیز بر مدیریت تحریمها در سال گذشته تاکید کرد ـ و اکنون از وجود تحریمها برای توجیه ناکارآمدی های خود بهره میجویند؟ حتی اگر تحریمها آنگونه که گفته میشود باعث فروپاشی اقتصاد بیرمق ایران شده، دوباره این سوال مطرح میگردد که چرا و به دست چه کسانی ایران دچار تحریمهای بین المللی گردیده است؟ آیا وقتی بنا به دستور برخی از آقایان عدهای از بسیجیان نابخرد از دیوار سفارت بریتانیا بالا رفتند، نباید به گوشمالیهای بین المللی میاندیشیدند؟ آیا وقتی در برابر قوانین و قواعد بینالمللی دهن کجی و لجبازی کردند، نباید به تبعات این چنین اعمالی فکر میکردند؟ آیا وقتی با شعار مبارزه با آمریکا و غرب به چاه روسیه و چین پناه بردند و ثروتهای ملی ایران را به کامشان ریختند، نباید به تبعات آن میاندیشیدند؟ اکنون که آب از سر گذشته تنها به این موضوع بسنده میکنند که زیر فشار تحریمها هستیم و از یاد میبرند که پیش از این با نابخردی دنیا را به مبارزه میطلبیدند و قطعنامههای سازمان ملل را کاغذپارههایی بیارزش میخواندند. امروز آقایان از یاد بردهاند که پیش از این همواره تحریمها را به عنوان فرصتی برای استقلال و خودکفایی بیشتر میدیدند و چشم بر همه نواقص ریز و درشت موجود میبستند. پس چگونه اکنون فریاد «واتحریما» سر میدهند؟
دولتمردان ایران، اساسا تصوری از اقتصاد و سیستمهای اقتصادی کارآمد ندارند. وزیر اقتصاد دولت احمدینژاد یکی از دلایل بالا رفتن نرخ ارز را گرفتن ارز توسط عدهای و هزینه نکردن آن میخواند و در ادامه میگوید دولت به دستور رئیس جمهور در حال پیگیری است که چه کسانی به چنین کاری دست زدهاند. چگونه بانک مرکزی میتواند تا بدین پایه بی حساب و کتاب باشد؟ هرچند بیحساب و کتابی بانک مرکزی در ماجرای اختلاس اخیر بیش از پیش خودنمایی کرد. آیا این افراد تاجران خرده پا هستند یا همان رانت خوارانیاند که در کسوتهای گوناگون در ایران حضور دارند، گاه به تعبیر احمدینژاد برادران قاچاقچی، گاه به تعبیر برخی، آقازادهها و... خلاصه اینها چه کسانی و با چه قدرتی هستند که اینگونه به راحتی اقتصاد ایران را به بازی میگیرند و به هر شکلی که بخواهند آن را میگردانند. جمهوری اسلامی همواره در شناخت و معرفی این اخلال گران و فاسدان اقتصادی ناموفق بوده است و علت آن هم روشن است: پای بسیاری از سردمداران ریز و درشت ایران در میان است!
دل مشغولیهای دیگر دولت ایران نیز خود یکی از دلایل فروپاشی اقتصاد ایران است، به همین دلیل رئیس جمهور، در بحبوحه کشاکشهای اخیر در بازار ارز به امریکای لاتین سفر میکند تا احتمالا سپر دفاعی برای جمهوری اسلامی در برابر امریکا به وجود بیاورد و یا باز به ریخت و پاش از جیب مردم ایران در آن کشورها بپردازد و همچنان به آنان باج بدهد. این بیتوجهی در همه سالهای عمر بی برکت جمهوری اسلامی همواره وجود داشته است تا جایی که به جرأت میتوان گفت ایرانیان که صاحب اصلی مملکت هستند شهروندان درجه دوم ایران به حساب میآیند و مردم بخشهایی از لبنان، فلسطین و ... شهروندان اصلی و درجه اول ایرانند.ورود رئیس قوه قضائیه و پلیس به معرکه ارز نشان میدهد که سران جمهوری اسلامی همچنان با سیاست ارعاب در پی کنترل بازار ارز هستند غافل از آنکه یار در خانه و آنها گرد جهان میگردند. ممکن است پلیس ایران در میدان فردوسی تهران یا خیابان منوچهری به جان فروشندگان خرده پای ارز بیفتند و آنان را دستگیر نمایند، اما با آنان که خانه زادند چه میتوانند کرد؟ گیریم که شیخ لاریجانی در این دهه، نقش صادق خلخالی را در اعدام فروشندگان مواد مخدر در دهه اول انقلاب بازی کند، با رانت خواران دولتی و آقازادهها چه میتواند بکند؟ گیرم چند فروشنده بی نام و نشان را با اعترافات ساختگی به دشمنان؛ آمریکا، انگلیس و اسرائیل وصل کرده و سپس به عنوان مفسد فیالارض اعدام کنند ـ سناریویی که بارها در این سی ساله تکرار شده است ـ با اقتصاد ورشکسته ایران چه خواهند کرد؟
مردم ایران سالهاست که چوب مداخله جمهوری اسلامی در امور مردم فلسطین و اسرائیل را میخورند. سالهاست که پول مردم ایران به جیب گروههای فلسطینی و لبنانی میرود. سالهاست که برای به اصطلاح ضربه زدن به آمریکا در آمریکای لاتین به کشورهایی چون ونزوئلا باج میدهند. سالهاست که به سبب رو آوردن به روسیه و چین هزینههای فراوان بر دوش مردم نهادهاند و در همه این سالها هرگز خود را به عنوان عامل اصلی تمام این مصیبتها ندیده و یا نخواسته ببینند. وگرنه کیست که نداند باج دادنهای بیحساب و کتاب به چین، چه بر سر تولیدات داخلی نیاورده است. کیست که نداند روسیه چه خیانتهایی در طول تاریخ معاصر به ایران و ایرانی کرده است؟ چگونه است که سیاست نه شرقی نه غربی، امروز تنها به سیاست نه غربی تبدیل شده و ایران آماج غارتها و تاراجهای امثال روسیه و چین شده است. سالهاست که روسیه بابت نیروگاههای اتمی ایران، مردم این کشور را غارت کرده است و سر بزنگاهها پشت سران ایران را خالی کرده و دستشان را در پوست گردو گذاشته و طلب باج بیشتر کرده است.کسی که امروز باید پاسخگوی تمام این نابسامانیها در حوزههای گوناگون و بخصوص اقتصاد باشد، شخص علی خامنهای است. کسی که با کشتار مردم برای ابقای احمدینژاد و چشم بستن بر تمام خرابکاریهایی که دولت او در چهار ساله اول ریاست جمهوری داشت، عملاً کشور را در مسیر سقوط قرار داد علی خامنه ای است. او صدای مردم معترض را نشنید و یا نخواست بشنود و به طمع یافتن غلامی حلقه بگوش چون احمدینژاد، در برابر زندانی کردن، شکنجه و کشتار مردم سکوت کرد و میکند. امروز بسیاری از مجلسیان و مردم خواستار استیضاح احمدینژاد هستند، اما پیش از او مسبب اصلی یعنی شخص سید علی خامنهای به سبب بیکفایتی و بردن کشور به سراشیب سقوط باید مورد استیضاح قرار بگیرد. برخی به امثال رئیس بانک مرکزی خرده میگیرند که پس از فاجعه اختلاس اخیر، همچنان بر سر کار خود حاضر میشود و دریغ از یک استعفا، نباید به او خرده گرفت، او دست پرورده همین نظام است.سران جمهوری اسلامی، در مقابل انتقادهایی که از وضع اقتصادی میشود، کشورهای غربی را مسئول نابسامانی اقتصادی میدانند که با تحریمهای گسترده، ایران را تحت فشار گذاشتهاند. اما واقعیت این است که بحران اقتصادی ایران، ریشه در اقداماتی دارد که سالها پیش از این تحریمها، توسط رهبران جمهوری اسلامی انجام شده است. از بیست سال قبل که جمهوری اسلامی برای تکمیل و راه اندازی نیروپاه بوشهر قراردادی با روسیه بست، دهها میلیارد دلار صرف این پروژه شده، بی آنکه پس از گذشت دو دهه خبری از انرژی هستهای باشد. هنوز هم جمهوری اسلامی در سطح کلان و در قالب بودجه چندصد میلیونی، پول به روسیه میدهد و هنوز هم معلوم نیست بالاخره چه زمانی این نیروگاه، برق هستهای را وارد مدار خواهد کرد. علاوه بر این طی این سالها میلیاردها دلار صرف پروژههای موشکی و فرستادن ماهوارههای مخابراتی به فضا شده بی آنکه سودی برای مردم ایران داشته باشد.با همه اینها، از آینده نباید ناامید بود. ایران به لحاظ منابع زیرزمینی و از جمله نفت، به لحاظ قابلیتهای تولید کشاورزی، به لحاظ جاذبههای توریستی، به لحاظ موقعیت جغرافیایی و قرار گرفتن در مرکز اتصال شرق و غرب، جنوب و شمال و از همه مهمتر به لحاظ داشتن جمعیتی جوان و خلاق که از استعدادی خارقالعاده در عرصه برنامهریزی و تولید دارد، بدون تردید دارای این توانایی است که ظرف چند سال عقب ماندگی اقتصادی خود را جبران کند و به قطب صنعتی و اقتصادی خاورمیانه و آسیای مرکزی تبدیل شود. تمام اینها در گرو برقراری حکومتی دمکراتیک در ایران است که مردم ایران به طور قطع در آیندهای نزدیک به آن دست خواهند یافت.
دکتر بهروز بهبودی
contact@bbehbudi.com
بنیانگذار و دبیرکل شورای دمکراسی برای ایران