‏نمایش پست‌ها با برچسب سپاه پاسداران؛ استعمارگر جدید نفت ایران. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب سپاه پاسداران؛ استعمارگر جدید نفت ایران. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

سپاه پاسداران؛ استعمارگر جدید نفت ایران

رستم قاسمی، نهمین وزیر نفت ایران شد؛ به ارزانی برای او، و به بهای گزاف برای ایرانیان و بزرگترین سرمایه‌ی ملی‌شان به نام «نفت». گویی برای ایرانیان نفت ثروثی است که چیزی از آن به صاحبان اصلی‌اش نمی‌رسد. در این میان فقط استعمارگران تغییر می‌کنند.نفت ایران از سال ۱۲۸۷ که در مسجد سلیمان کشف شد تا امروز که ۱۰۳ سال از آن می‌گذرد، دوران پر نشیب و فرازی را گذرانده است؛ چه آن روزها که بختیاری‌ها برای انگلستان کارگری می‌کردند و دله دله، سطل سطل، نفت تازه استخراج شده را به نخستین پالایشگاه نفتی خاورمیانه که چند صد متر آن طرف‌تر از نخستین چاه نفت خاورمیانه بود، می‌رساندند، و چه حالا که سپاه پاسداران در دعوای چنگ‌اندازی برای ثروت ملی، وزیر نفت را هم از میان خود تعیین می‌کند.آن روزها نفت ایرانی‌ها مال خودشان نبود، حالا هم نیست. گویی برای ایرانیان نفت ثروثی است که چیزی از آن به صاحبان اصلی‌اش نمی‌رسد. در این میان فقط استعمارگران تغییر می‌کنند؛ هر چند که صدقه سر انگلیسی‌ها و مسجد سلیمان صاحب اولین فرودگاه، مدرسه و سینما و باشگاه ورزشی و جاده و خیابان آسفالت و خیلی چیزهای دیگر شدند، اما حالا اهالی همان نخستین شهر نفتی خاورمیانه حتی همان‌ رفاه انگلیسی‌ را هم ندارند. عمر آن روزها زیاد نبود و بیشتر از سه دهه نپایید، اما لکه سیاهش بر دل همه ایرانی‌ها مانده است. از آن بدتر کودتایی بود که سبب سقوط معمار ملی شدن نفت کشورمان شد. هرچند به یمن حضور دکتر محمد مصدق هم نفت‌مان ملی شد هم دست خارجی‌ها از آن کوتاه شد. اگر مصدق همان روزها که وکیل اول مجلس تهران و قهرمان احقاق حقوق ملت ایران بود و نگذاشت دولت کودتای رضاخانی تا وقتی خارجی‌ها در ایران هستند امتیازی از نفت ایران را به آنها واگذار کند یا قراردادی را در این زمینه امضا کند، اگر او نفت ایران را ملی کرد و شاه مستبد را وادار به امضای طرح اجرایی شدن آن کرد، اگر روزی مهدی بازرگان نامی بوده که می‌رفت به آبادان تنها برای خلع ید انگلیسی‌ها از سرمایه ملی ایران و بیرون راندن آنها از کشور، اگر روزی مصدقی بود و حسین فاطمی که به گواه و شهادت دکتر مصدق نخستین پیشنهاددهنده ملی شدن نفت بوده و حق بزرگی به گردن ایرانیان دارد و سر آخر هم شهید راه وطن شد، تنها برای اینکه ایران مستقل بماند و آباد شود؛ در عوض چند سالی‌ست که به دلیل حضور سپاه نه کسی رغبت می‌کند در ایران سرمایه‌گذاری کند و نه پروژه‌ای پیش می‌رود.هرچند این روزها تاریخ را تحریف می‌کنند و ناتوان از پاک‌کردن یا کمرنگ‌کردن نقش دکتر مصدق، کاشانی را مهره اصلی ملی شدن نفت معرفی می‌کنند و حرفی از پیوستن او به کودتاچیان ۲۸ مرداد سال ۳۲ نمی‌زنند، هرچند به یمن و برکت همین تحریف‌ها امروز ترورکننده دکتر فاطمی، محمدمهدی عبدخدایی بر صدر می‌نشیند و سرکرده جمعیت فدائیان اسلام می‌شود، اما ایرانیان همه اینها را خوب در خاطر نگه می‌دارند.اگر روزی با ملی شدن نفت، خارجی‌ها تنها ماندند تا برای ایران سرمایه‌گذاری و کار کنند، حالا، همین خارجی‌ها ایران را تحریم می‌کنند واجازه نمی‌دهند کسی به این کشور وسایل و ابزار بفروشد تا روی پای خود بایستد. چند سالی‌ست که پروژه‌های بزرگ نفتی یکی‌یکی بدون مناقصه و بدون گذشتن از فیلترهای لازم به سپاه پاسداران واگذار می‌شود. قرارگاه خاتم وابسته به سپاه بدون نیاز به عبور از آزمونی برای اثبات توانایی خویش، پروژه‌های نفتی را از آن خود می‌کند. اگر تا دیروز سخن از عدم توانایی و تخصص این نهاد عقیدتی و نظامی در اداره پروژه‌های اقتصادی بود، اکنون ایرانیان باید نگران این باشند که قرارگاه خاتم سپاه پاسداران همه امکانات اقتصادی کشور را به ملک طلق خود تبدیل کرده است، آنچنان که وزارت را کاملن از آن خود می‌کند و وزیر به آنجا می‌فرستد.قرارگاه خاتم الانبياء پيش از به قدرت رسيدن محمود احمدى‌نژاد، در بخش‌هاى راه و سدسازى فعال بود، ولى پس از روى كار آمدن دولت نهم، به يك پاى ثابت پروژه‌هاى نفتى بدل شده است؛ هرچند پروژه‌های به‌عهده گرفته شده از سوی سپاه یا شکست خورده و یا بر زمین مانده و به نتیجه نرسیده است. نفت ایران در چند سال اخیر به گواه آنها که شاهد بوده‌اند و دستی در امور و قضایا داشته‌اند، خام به فروش رفت و خرج واردات شد. همچنان که به گفته اکبر ترکان، معاون وزیر نفت در چهار سال اول ریاست جمهوری احمدی‌نژاد در کل تاریخ کشف نفت در ایران، درآمد حاصل از فروش نفت ۹۹۵/۶ میلیارد دلار بوده که سهم دولت احمدی‌نژاد در شش سال اخیر به ۴۵۰ میلیارد دلار می‌رسیده است.اما جالب اینجاست که دولت‌های نهم و دهم در این شش سال، به همان اندازه که از محل فروش نفت درآمد داشته‌اند، یعنی درست به میزان ۴۵۰ میلیارد دلار، واردات هم داشته‌اند. او تصریح می‌کند که تنها ۱۵ درصد واردات این شش ساله متعلق به کالاهای سرمایه‌ای و ماشین‌آلات بوده و بقیه کالاها واسطه‌ای و مصرفی بوده است؛ و این یعنی بخش عمده‌ی درآمد نفتی کشور در دولت احمدی‌نژاد، به جای اینکه در تولید به کار گرفته شود یا سرمایه‌ای بر داشته‌های ملت بیفزاید، هدر رفته است. و در این شش سال روزبه‌روز از حضور بخش سرمایه‌گذاری خارجی و خصوصی ایران کم شده و بر شرکت سپاه در پروژه‌های نفتی افزوده شده است. بی‌راه نیست اگر بگوییم تاریخ ایران از روزهای «خلع ید» به بعد هرگز چنین دوران تلخی را در صنعت نفت به خاطر ندارد. حتی در دوران جنگ که مدام پایانه‌های نفتی ایران بمباران می‌شد، صنعت نفت ایران چنین ورشکسته نشد. اگر صدامیان از این طرف پالایشگاهی را بمباران می‌کردند تا اقتصاد ایران فلج شود، مردم از آن طرف آجرها را دوباره روی هم می‌چیدند، اگر از این سو اسکله‌های صادراتی خارک را بعثی‌ها آتش می‌زدند، از آن سو مردم خود را به درون آتش می‌انداختند تا خاموشش کنند. همین شد که حتی در طول هشت سال جنگ و تحریمی که مردم هرگز خواستارش نبودند و سیاست و جنگ میان دولت‌ها و «هل من مبارز» طلبیدن عده‌ای برای صدور انقلاب به همه دنیا آتش آن را برافروخت، اما کشور چنین به ورشکستگی نرسید. پیش از آن نیز نفت ایران روزهای پر غرور و مردان بزرگی را در خاطر خود دارد؛ از دکتر منوچهر اقبال، مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران گرفته که نفتی‌ها هنوز خاطره خوش ریاستش را به یاد دارند تا نخستین وزیر نفت پس از انقلاب، مهندس معین‌فر که هرچند سابقه حضور در مجموعه نفت را نداشت اما در مدت کوتاه وزارتش نه تنها نقطه تاریکی نیست، بلکه تنها در دوره او کارمندان وزارتخانه تحت امرش موظف شدند که روزهای پنج‌شنبه هم کار کنند، چرا که این عضو کابینه دولت بازرگان معتقد بود که کشور به فعالیت و تلاش بیشتر برای سازندگی در دوره جدید احتیاج دارد.وزیر بعدی که چهل روز بیشتر حضورش در این پست دوام نیاورد هم در روزهای کوتاه که تازه جنگ آغاز شده بود هرچه در توانش بود انجام داد. مهندس تندگویان که خود دانش‌آموخته دانشکده نفت آبادان بود، سخت در پی تقسیم پالایشگاه‌ها در همه کشور بود؛ چرا که معتقد بود به دلیل وقوع جنگ باید صنعت نفت را در سراسر کشور پراکنده سازد تا از گزند آسیب مصون بماند، اما در سرکشی به پالایشگاه آبادان در جاده‌ای که آن موقع تازه به دست عراقی‌ها محاصره شده بود، اسیر شد. نه در دوران جنگ که درآمد نفت به دلیل تحریم و بمباران به کمترین میزان خود یعنی حدود ۶ تا ۷/۵ میلیارد دلار رسیده بود و نه در روزهای بازسازی و سازندگی که فروش نفت ایران رونق گرفت و تا روزهای آخر آن دوران به ۳/۳ میلیون بشکه در روز رسید، هرگز پروژه‌های نفتی این‌چنین از سوی کسانی در داخل ایران ویران نشد که در چند سال اخیر سپاه با آن چنین کرد. اواخر سال ۸۸ بود که مدیرعامل شرکت ملی نفت در جمع خبرنگاران از کسری بودجه ۲۰ میلیارد دلاری این شرکت خبر داد و گفت که اگر این مشکل حل نشود به زودی این شرکت با ورشکستگی روبه‌رو خواهد شد، اما در کمتر از یک‌سال بعد گزارش‌ها نشان می‌داد که نه تنها این کسری مرتفع نشده، بلکه تقریبن ۵۰ درصد پروژ‌ه‌های نفتی کشور که پیمانکار آن سپاه بود، به تعطیلی کشانده شده است. حتی در دوره اصلاحات که باز ایران روزهای سخت نفتی را از سر گذراند، روزهایی که قیمت هر بشکه نفت به زیر ۱۰ دلار نزول کرد، روزهایی که نه از پارس جنوبی خبری بود و نه از حضور و سرمایه‌گذاری خارجی‌ها باز هم نفت چنین خام به فروش نرفت و پولش صرف واردات نشد. در همان روزهایی که بیژن نامدار زنگنه اولین وزیر نفت دوران خاتمی بود و نفت آن قدر ارزان شده بود، صنعت پتروشیمی رشد چشمگیری یافت و اندکی بعد عملیات اجرایی 5 فاز پارس جنوبی پایان یافت و 9 میلیارد دلار قرارداد منعقد شد و روزهای پر کاروبار این صنعت را رقم زد.شاید کسی خوابش را هم نمی‌دید که اندکی بعد از شروع دولت نهم چنان اوضاع سیاسی کشور دچار بی‌ثباتی شود و سپاه چنان دعوی حق و حقوق در امور اقتصادی کند که نه تنها جا برای پول خرج کردن خارجی‌ها باقی نماند بلکه بخش خصوصی داخل کشور هم به کناری رانده شود. اما در طی شش سال گذشته استراتژیک‌ترین و مهم‌ترین وزارتخانه کشور چنان زیر و رو و به قولی شخم زده شد که اکنون هم بخش خصوصی ایران ورشکسته و فلج شده و هم سپاه ناکارآمد و غیر متخصص هیچ پروژه‌ای را سالم و سرپا نگذاشته است. بعد از وزرای رنگارنگی که احمدی‌نژاد در این چند سال عوض کرد، حالا «برگ آس» تمامیت‌طلبان رو شده است: «رستم قاسمی» نامی که هیچ سابقه‌ای از او در گوگل پیدا نمی‌شود مگر همان‌ها که در قرارگاه خاتم بوده است. عجیب آنکه موافقان و مدافعانش این را به عنوان نکته مثبت سابقه او و گواهی بر آشنایی او با صنعت نفت دانسته‌اند، همچنان که علی لاریجانی، رئیس مجلس هشتم در جلسه رأی اعتماد او گفته است که او «فعالیت‌های چشمگیری در قرارگاه» داشته‌ است. درست است! رستم قاسمی سابقه فعالیت نفتی دارد، اما در همان پروژه‌های ورشکسته‌ای که پیشتر وصفش رفت و واضح است که شرط و اولویت حضور در قرارگاه خاتم نه توانایی و تخصص، بلکه خودی بودن در جمع نیروهایی‌ست که روزی اسلاف‌شان به بهانه‌ی دفاع از کشور جمع شده بودند و اکنون هدف این جمع، تنها چیزی که نیست همین دفاع از ایران است. شاید هاشمی رفسنجانی که در ابتدای دوران ریاست‌جمهوری‌اش در سال‌های پس از جنگ از سپاه برای شرکت در فعالیت‌های اقتصادی دعوت کرد در خواب هم نمی‌دید که روزی این نهاد نظامی- عقیدتی چنان قدرتمند شود که نه تنها همه فعالیت‌های بزرگ اقتصادی را در دست بگیرد، نه تنها بخش خصوصی را ورشکسته کند، بلکه همان پروژه‌های اقتصادی را هم با ناکارآمدی خود به تعطیلی بکشاند و دست هم برندارد. لاریجانی در جلسه رأی اعتماد به رستم قاسمی از نمایندگان خواسته است یک رأی نمادین به او بدهند. مجلس هم بالاخره او را وزیر نفت کرد. می‌گویند قاسمی خودش با احمدی‌نژاد شرط کرده که اگر بخواهد وزیر بشود فقط به نفت می‌رود که چندان هم عجیب نیست. اما مجلس ایران امروز با این رأی اعتماد روسیاهی بزرگی را به جان خرید. با ورود رستم قاسمی روزگاری تلخ‌تر از دوران حضور انگلیسی‌ها بر نفت ایران شاهد خواهیم بود. شاید فاطمی و مصدقی دیگر لازم است تا دست استعمارگران جدید را از کشور کوتاه کند.


سهند خوانساری

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...