«تو» را من چشم در راهم .... نه تنها تو، همه در بندیان ، باهم!
تو “را من چشم در راهم،
نه نومیدم ، نه در زاری و در آهم!
به عهد عشق و آزادی،
به گلخند تو در شادی،
به خون سرخ هر،سبز”ی،
که در آمیخت ، بی مرزی!
به یاد آن شب دیجور ،
که می نالید جغد کور،
نفس در سینه اش مرده،
تو گویی “شوکران ” خورده!
به یاد و نام صد “بانو”،
حریف پست را آورده بر زانو!
به هر گلبانگ بیداری،
به سوگند وفاداری،
به آنانی که می ترسند،
ولی در خفیه می پرسند:
” خبرداری از آن مرد صداقت ها؟
سلام ما بر آن عزم و صلابت ها!”
به آیین شرافت ، رسم آگاهی،
هماره در دل مایی ، نه هر گاهی!
“تو “را من چشم در راهم،
نه تنها تو، همه در بندیان ، باهم!
تو “میر ” شیر از هر بند آزادی،
که تاوان سکوت ما ومن دادی!
وطن تب دارد از فقدان آزادی،
فروزان باد ، با “تو” مشعل شادی!
پیشکش مهندس میرحسین موسوی عزیز، در سالگرد حصر بیدادگرانه ی او و مهدی کروبی
منبع : فیس بووک نویسنده
احمد پورنجاتی
تو “را من چشم در راهم،
نه نومیدم ، نه در زاری و در آهم!
به عهد عشق و آزادی،
به گلخند تو در شادی،
به خون سرخ هر،سبز”ی،
که در آمیخت ، بی مرزی!
به یاد آن شب دیجور ،
که می نالید جغد کور،
نفس در سینه اش مرده،
تو گویی “شوکران ” خورده!
به یاد و نام صد “بانو”،
حریف پست را آورده بر زانو!
به هر گلبانگ بیداری،
به سوگند وفاداری،
به آنانی که می ترسند،
ولی در خفیه می پرسند:
” خبرداری از آن مرد صداقت ها؟
سلام ما بر آن عزم و صلابت ها!”
به آیین شرافت ، رسم آگاهی،
هماره در دل مایی ، نه هر گاهی!
“تو “را من چشم در راهم،
نه تنها تو، همه در بندیان ، باهم!
تو “میر ” شیر از هر بند آزادی،
که تاوان سکوت ما ومن دادی!
وطن تب دارد از فقدان آزادی،
فروزان باد ، با “تو” مشعل شادی!
پیشکش مهندس میرحسین موسوی عزیز، در سالگرد حصر بیدادگرانه ی او و مهدی کروبی
منبع : فیس بووک نویسنده
احمد پورنجاتی