این فقط گماشته آقای خامنه ای بر مسند ریاست جمهوری نبود که در مراسم سالمرگ آیت الله خمینی - به گفته رقبایش - "کنترل اعصاب خود را از دست داد" و سخنانی به لحاظ مضمون بیهوده و از نظر سیاسی مضر به حال خود به زبان آورد. رییس او نیز با پدیدار شدن زیر گریم ضخیم مسامحه برای اجرای سالانه در محل دفن سلف خود، نشان داد که زیر فشار، انتخابهای دُرُستی نمی تواند بکند. آقای احمدی نژاد برای سر خوردن این بار خود روی شیب پرت و پلا گویی یک توجیه داشت؛ سخنرانی او به طور مُداوم و تحقیرکننده توسط مامورانی که حریفانش به سراغ وی فرستاده بودند، بر هم زده می شد. دلیل آقای خامنه ای اما برای اعلام مصونیت "مذاق و تفکر سیاسی مختلف" از آنچه که وی "اهانت، ایذا، آزار و له شدن" نامید، بیشتر محصول فاکتورهای درونی و به عبارتی، ارزیابیهای خود او است.او قصد داشت با یک ترفند ارزان، خود را بر فراز آنچه که مجموعه تحت اداره اش مرتکب می شود، قرار داده و سوار بر دوش عبارت پردازیهای بی پا، به تاخت از آن فاصله بگیرد. پس از موج گسترده داخلی و بین المللی ابراز تنفر نسبت به تازه ترین جنایت تکان دهنده دستگاه آیت الله خامنه ای و به قتل رساندن خانم هاله سحابی در مراسم وداع با پدر درگذشته اش، او در تنگنا قرار گرفته و تصمیم گرفته بود، دست آلوده به خون اش را در کاسه بیگناهی بشوید.از طرف دیگر، وی که بعد از سر به یاغی گری گذاشتن پادوهای نظامی – امنیتی خود و "فاسد" و "انحرافی" از آب درآمدن حاصل طرحهایش، به شدت از جانب همدستان و رقبا تحت فشار قرار گرفته، فرصت را برای دلبری از "بی بصیرتها" و بستن سوراخ حمله از زاویه آنها مناسب شمرده بود.نتیجه ابتکار هجومی "رهبر فرزانه"، آشکار شدن این واقعیت بود که او یک بار دیگر گز نکرده، کرباس پاره کرده است. او در انتخاب بهترین زمان برای فروختن نقشی که می خواست بازی کند، دچار اشتباه گزافی شده بود. چه، همزمان با تبدیل مقبره آیت الله خمینی به بساط معرکه گیری، داروغه ها و فراشهای "مقام معظم" مشغول درکردن تیر و کوفتن چماق و زدن شوکر به "مذاق" هایی بودند که به خانُم هاله سحابی ادای احترام می کردند.اما این هنوز آخرین شاهدی نبود که آقای خامنه ای در روز شنبه برای تردید نسبت به توان تصمیم گیری عاقلانه و سازگار با منافع خود ارایه می کرد. او در حالی که با یک چشم به "بزرگان بی بصیرت" چشمک می زد، با چشم دیگر به کارمندانش در تلویزیون دولتی اشارت می رساند که جز سخنرانی او، هیچ بخش دیگری از مراسم سالمرگ آقای خُمینی را زنده و بدون دستکاری پخش نکنند.از این هم بدتر، وی لازم دید برای ایجاد توازن بین ژست مدارا نمایانه اش با نقش اصلی، با منتسب کردن اعتراضها علیه تقلُب انتخاباتی 88 به "توطیه ده ساله دشمن"، برای همین بخش از مخاطبانش روشن کند که پز مزبور در حقیقت برای دست یافتن به آتش بس مجانی و خریدن زمان برای ادامه "له کردن" آنها در ایام بهتر گرفته شده است. "قایق نظام" روی موج رویدادهایی که هیچ ناخدایی زیر علم ولایت قادر به فرمان راندن بر آنها نیست، به هر سو کشیده می شود. چنین می نماید که سرنشینان نه فقط "کنترل اعصاب" بلکه، تعادل خود به گونه کلی را از دست داده اند.
نویسنده: منصور امان