یکی از شگفتی های طبیعت دانش آموختگان آخوندزده این است که طی گذران مراحل مختلف تحصیلی هرآنچه را در یک مرحله می خوانند، در مقطع بعدی فراموش می کنند؛ به دبیرستان که می روند، آنچه را در دبستان ياد گرفته اند از یاد می برند و چون وارد دانشگاه می شوند، آنچه را در دبستان و دبیرستان آموخته اند به فراموشی می سپارند و وقتی دوره دانشگاه را به پایان می رسانند، کليه مطالبی را که در دبستان و دبیرستان و دانشگاه فراگرفته اند از یاد برده و با ذهنی پاک و دست نخورده، عين طلبه نوجوانی که تازه از روستا به شهر آمده باشد، پای منبر حجج اسلام و آیات عظام می نشينند و به تقليد از آنان مهمل می بافند؛ اگر نتوانند مثل مهندس بازرگان تفسیر قرآن بنویسند و یا چون دکتر شريعتی میکرب جنی کشف کنند، حداقل مثل دکتر ابراهیم یزدی برای دیگر نوابغ انقلابی جوامع اسلامی نامه پندآموز می نویسند و یا چون استاد دکتر سروش برای ولایت فقیه اندرزنامه های ادبی می سرایند و يا چون دکتر احمد صدر حاج سيد جوادی خطاب به ملت پوزش نامه می نگارند و خلاصه عموماً در پيرانه سری و خزان عمر به بلوغ سياسی می رسند و به مزايای آزادی و دمکراسی پی می برند و ضمن طلب بخشايش از ملت نجیب و بردبار ایران، توشه آخرت را می بندند و به لقاآلله می پیوندند . خدا همه رفتگان را بیامرزد و به بازماندگان طول عمر عطا فرماید!
امروز نسل جدیدی از آخوندزدگان تحصیل کرده در صحنه سیاسی ميهن ما حضور به هم رسانده اند؛ برادران به اصطلاح دیپلمات لاریجانی: علی و صادق و محمد جواد، برادران دانشجو: کامران و فرهاد و خسرو، صالحی و معاونانش و بسیاری دیگر از جمله آخوندزدگانی هستند که دوران دبستان و دبيرستان و دانشگاه را با موفقيت گذرانده و آموخته ها را به زباله دان ذهن سپرده اند و حالا چند سالی است پای منبر آیت الله خامنه ای نشسته اند و مفتون و شيدای کرامات مراد و مقتدای خود، اوامر او را مو به مو اجرا می کنند. اما قطعاً حدود ده سال دیگر که انشآلله در عنفوان هفتاد، هشتاد سالگی به بلوغ سیاسی می رسند و با انتشار رنجنامه های سوزناک، مراتب ندامت خود را از اشتباهی که در طول عمر مفیدشان مرتکب شده اند، به اطلاع ملت نجیب و بردبار ایران می رسانند و ضمن حمایت از اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصول فکری و مبانی نظری و قواعد دمکراسی، بر لزوم تساهل و تعامل و تکثر و تحمل و غيره ... تاکيد کرده، توشه آخرت را می بندند و احتمالاً در واپسین دم حیات اشعار ليبرالی نیز خواهند خواند! «این قافله عمر عجب می گذرد ، درياب دمی ... !
پدرام طنازی