نشست گروه پنج + یک حدود پانزده ماه پیش در استانبول برگزار شد و از آنجا که ایران انجام مذاکره را به برآورده شدن پیش شرط های خود منوط کرده بود، مذاکرات بدون هرگونه نتیجه ای رها گردید. افزایش تحریم ها و فشارهای جهانی باعث آمد تا سران ایران دوباره به پای میز مذاکره بیایند و اینبار بدون هرگونه پیش شرط و هوچی گری سخنان نمایندگان قدرت های بزرگ دنیا را بشنوند، هرچند سخنان برخی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی از چیز دیگری حکایت دارد و نشان می دهد به رغم شروع خوشایند پایان خوشایندی برای مذاکرات نمی توان متصور بود.همزمان باانجام مذاکرات در استانبول، سردار جوانی مشاور نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران با خبرگزاری فارس مصاحبه کرد و گفت: «ایران حسن نیت نشان داده و دلیلی ندارد که در برخی از فعالیتهای هستهای خود تجدید نظر کند.» او تاکید کرد که «جمهوری اسلامی هیچگونه انعطافی در راستای مطالبات غرب به خرج نخواهد داد.» واکاوی سخنان جوانی نشان می دهد که در سران ایران و یا حداقل در میان گروه تاثیرگذار در قدرت، عزم جدی برای تعامل وجود ندارد. سخنان نماینده ولی فقیه تنها جنبه تبلیغاتی ندارد. او تنها نمی خواهد قدرت و استقلال ایران را در بوق و کرنا کند، بلکه خبر از وجود واقعیاتی در پس پرده می دهد. جوانی می گوید ایران حسن نیت نشان داده، اما چرا در این برهه باید حسن نیت نشان داد و چرا این حسن نیت پیشتر از این نشان داده نشد؟ منظور جوانی از برخی فعالیت های هسته ای چیست؟ و اساساً اگر قرار نیست ایران در برخی از فعالیت های هسته ای خود تجدیدنظر کند حسن نیت چه معنایی می تواند داشته باشد؟ اصلاً وقتی ایران پای معاهدات بین المللی را امضا کرده است که دیگر نباید و نمی تواند بر سر دنیا منت بگذارد و آمدن به پای میز مذاکره را حسن نیت بخواند. ایران بر اساس قراردادهای بین المللی باید نسبت به نگرانی های موجود در دنیا پاسخگو باشد. واقعیت آن است که جمهوری اسلامی نمی خواهد غرور بند زده اش بیشتر از این دچار ترک شود بنابراین تن دادن به مذاکره را حسن نیت می خواند نه هراس از درافتادن به سراشیبی سقوط به سبب فشار تحریم های جهانی.
جوانی از همین ابتدا پایان مذاکرات را هم ترسیم می کند و می گوید قرار نیست چیزی تغییر کند و ایران در مقابل خواسته های غرب انعطاف نشان دهد. عمده خواست غرب توقف غنی سازی و شفافیت فعالیت های هسته ای است که جوانی می گوید قرار نیست ایران انعطافی در برابر آن نشان دهد. دقت داشته باشیم که سردارجوانی نماینده ولی فقیه است آیا نباید سخنان او را سخنان همان کسی دانست که وی را به این سمت گماشته است؟ در نگاه رهبر جمهوری اسلامی، ایران نباید از مواضع خود عقب نشینی کند زیرا عقب نشینی باعث می شود که مطالبات طرف مقابل بیشتر شود و و فردا روز، مطالبلت بیشتری را مطرح کنند.مرور تاریخ سی و چند ساله حکومت ایران نشان می دهد این یک روال ثابت در عملکرد آنان بوده است. سران ایران تا وقتی که خود را در موضع قدرت ببینند و یا خطر چندانی را متوجه خود ندانند منش لجبازی را دنبال می کنند و از دست رفتن منافع ملی و میهنی نیز برایشان اهمیتی ندارد. از این منظر جمهوری اسلامی بسیار شبیه کره شمالی است، البته با یک تفاوت کوچک؛ کره ای ها مسیر لجبازی را تا انتها ادامه می دهند حتی اگر موشکی که پرتاپ می کنند ناکارآمد باشد و به جایی نرسد، اما سران ایران چنانکه که گفتیم لجبازی را تا جایی ادامه می هند که خطری آنها و نظامشان را تهدید نکند و در صورت احساس خطر بلافاصله امتیازهایی به طرف مقابل می دهند تا از مخمصه و مهلکه جان سالم به در ببرند. البته به رغم این تفاوت در منش دو کشور، نتیجه اقدام آنان یکسان است.دو کشور ایران و کره شمالی توان رویارویی با قدرت رسانه های دنیا را ندارند، آنها نمی توانند اذهان مردم دنیا را در جنگ رسانه ای با خود همراه کنند، اما با بستن راه های ارتباطی با خارج می توانند اذهان طرفداران را در داخل با خود همراه سازند. بنابراین هر دو کشور ایران و کره شمالی در پی اجرای نمایشی مشترک هستند، نمایشی که استقلال و قدرت آنان را نشان دهد. به همین دلیل است که روسیه هم از نمایش سیاسی جمهوری اسلامی دچار نگرانی شده و در حالیکه از یک طرف از پیشرفت مذاکرات ابراز رضایت می نماید از طرف دیگر تجهیزات نظامی ویژه در مرزهای جنوبی خود مستقر می کند.
پر واضح است که ایران راه رفته را نمی تواند برگردد زیرا تا کنون هزینه های فراوانی برای رسیدن به مقصود کرده است. جدای از این مسئله، جمهوری اسلامی می کوشد قدرت بلامنازع منطقه باشد و قدرت خود را به رخ دنیا نیز بکشد و از قضای روزگار غرب نیز همه اینها را می داند با این وجود این سوال همچنان بر قوت خود باقی می ماند که چرا طرف غربی تن به مذاکره ای داده و می دهد که از پایان آن خبر دارد؟
به نظر من هرچند فرصت سوزی در شرایط عادی و امتیاز دادن در شرایط بحرانی، روال سران جمهوری اسلامی است . به رغم خنده های روزهای آغازین مذاکره، پایان خوشی را نه برای مذاکره و نه برای روابط میان ایران و غرب می بینم. بی شک دور دوم مذاکرت با اختلافات عمیقی میان طرفین همراه خواهد بود زیرا اساسا چنانکه گفتیم جمهوری اسلامی در پی حل مسئله نیست و حتی در صورت پذیرش احتمالی شروط غرب که فرضی محال است به فعالیت های خود همچنان ادامه خواهد داد.
سران ایران در پی بازی با افکار دنیا هستند و می خواهند در جنگی تبلیغاتی نشان دهند که آنها حسن نیت داشتند و این غرب بود که نخواست حق ایران را به رسمیت بشناسد و به دشمنی خود پایان ببخشد. چنانکه گفتیم ایران نمی تواند برنده نبرد تبلیغاتی باشد اما حداقل چون کره شمالی افکار طرفداران داخلی را می تواند با خود همراه سازد، افکار اقلیتی که شاید، تنها شاید، در روزهای سخت بتوانند یاریگر سران ایران باشند.از قضای روزگار طرف غربی نیز همین روال را دنبال می کند با این تفاوت که با در دست داشتن ابزار رسانه می تواند اذهان دنیا را با خود همراه سازد. در آن روز دنیا دیگر بهانه ای را از سران ایران نمی پذیرد. بنابراین در هر دو صورت پذیرش یا عدم پذیرش خواسته های غرب برنده این بازی غرب خواهد بود نه جمهوری اسلامی. غرب با انجام مذاکرات در پی انزوای بیشتر جمهوری اسلامی است.و در یک نگاه بازی جمهوری اسلامی عاقبت خوشی را برای آن نظام فاسد در پی نخواهد داشت و اولین کشوری که در آتش به پا شده به دست جمهوری اسلامی، می افتد خود ایران خواهد بود. سران ایران باید بدانند دنیا همواره بر مدار مسالمت نمی گردد و روزهای نمایش، آری نمایش قدرت به پایان خواهد رسید در آن روز به یقین از دست متحدان ایران یعنی چین و روسیه نیز کاری ساخته نخواهد بود زیرا آنان نیز در پی تامین منافع بیشتر به صف مخالفان جمهوری اسلامی خواهند پیوست. نکته آخر اینکه راهی را که ایران در پیش گرفته پایانی جبری دارد و آن از هم پاشیدگی کلیت نظام است .
بهروز بهبودی
ونکوور –اپریل ۲۰۱۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر