آیا باید شایعه تغییر موضع یکصد و هشتاد درجهای خامنهای و عواملش را در مورد مسأله هستهای باور کرد؟ و یا صرفاً آن را یک عقبنشینی تاکتیکی خواند؟ آیا این احتمال وجود داردکه سرنوشت محتوم متحد سیاسی او در سوریه وی را نگران آیندهاش کرده است و از این رو میخواهد با نشان دادن اندکی انعطاف یک بار دیگر خود را از مهلکه نجات دهد؟ شرایط این قمار سیاسی برای هردو طرف آن قدر سنگین است و هزینه شکست آنقدر سهمناک که نمیتوان به سهولت از کنار آن گذشت.در این معرکه نباید نقش روسیه و چین را نایده گرفت. ولادیمیر پوتین که اکنون خیالش از انتصاب مجددش به ریاست جمهوری آسوده شده نیازمند بازسازی روسیه است. اقتصاد روسیه بهطرز خطرناکی تنها به صادرات نفت متکی شده است. هرنوع تقویت اقتصادی روسیه نیازمند کمک کشورهای غربی است و از این رو پوتین سعی خواهد کرد تا آنجا که بتواند روابط خود را با غرب بهبود بخشد. مسأله برنامه هستهای جمهوری اسلامی یکی از مواردی است که بدون تحمل چندان هزینهای روسیه میتواند غربیها را راضی کند. از سوی دیگر چین هم نشان داده است که علاقهمند به بهبود روابطش با غرب است. برای اولین بار رشد اقتصادی چین از دو رقمی بودن به حدود هشت در صد در سال سقوط کرده است و برای زمامداران فعلی چین این زنگ خطری است که میتواند ثبات سیاسی آن کشور را متزلزل کند، از این رو احتمال همکاری چین با غرب در مورد پیشگیری از برنامه تسلیحات هستهای در جمهوری اسلامی به مراتب بیشتر از پیش است.اگر این برداشت با واقعیات سیاسی روز منطبق باشد باید دید چه امکاناتی برای حصول نوعی توافق میان دو طرف مذاکره وجود دارد. پارهای از دست اندرکاران مسائل سیاسی ایران معتقدند که بر خلاف همه تبلیغات و مبالغهگوییها جمهوری اسلامی دستیابی به بمب اتمی را برای اعتلای اسلام و جنگ با کفار تعقیب نمیکند زیرا با همه نادانی و جهالت منتسب به این نظام نمیتوان باور کرد که آنها آماده انهدام متقابل و خودکشی محتمل باشند. اگر قبول کنیم که آنها بمب اتم را برای جهان گشایی و سلطهجویی نمیخواهند آنگاه تِز دوم، یعنی استفاده از بمب برای حفظ موجودیت نظام مطرح میشود. سالهاست جمهوری اسلامی کره شمالی را بهعنوان نمونه موفقیت در برابر هر نوع تهاجم خارجی ستایش میکند. میگوید خامنهای از سرنوشت قذافی درس عبرت گرفته است و معتقد است که اگر قذافی تسلیحات هستهای خود را تسلیم نکرده بود این چنین بیرحمانه مورد تهاجم قرار نمیگرفت.شاید بشود این سؤال را مطرح کرد که آیا راهی وجود دارد که هم جمهوری اسلامی و هم غربیها بدون جنگ و خونریزی به اهداف خود نایل آیند؟ در تحلیل نظری پاسخ به این سؤال مثبت است یعنی غرب دارای امکانات و وسایلی هست که بتواند چنین «تضمینی» را به جمهوری اسلامی بدهد و یا حداقل آیتالله را مطمئن کند که اگر دست از بازی با اتم بردارد غربیها نیز به نوبه خود رژیم را اندک اندک تطهیر خواهند کرد و بدون هیچگونه توجهی به مسائل حقوق بشر با نظام جمهوری اسلامی ساخت و پاخت خواهند کرد. از سوی دیگر اگر هدف جمهوری اسلامی برای دستیابی به انرژی هستهای حفظ موجودیت نظام باشد دسترسی به این هدف از مجرای دیپلماسی، هم کمخطرتر است، هم میتوان بدون هیچگونه هزینه نظامی و سیاسی به آن دست یافت.
نوشته ای از پدرام طنازی
نوشته ای از پدرام طنازی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر