۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

دانشگاه شيراز پادگاني مي شود


به گفته يكي از دانشجويان دانشگاه شيراز بعد از اسفند سال گذشته كه دانشجويان را به كميته انضباطي كشيدند, اولين بار است كه فضاي نظامي و پليسي در دانشگاه حاكم شده است.لباس شخصي ها در دانشگاه زياد هستند و فضاي دانشگاه مانند پادگان شده است.به گفته اين دانشجو, با نزديك شدن به اسفند ماه جاري اين فشارها در دانشگاه بيشتر مي شود ولي نتيجه عكس خواهد داد و باعث مي شود دانشجويان به هم نزديكتر شوند. او مي گويد, ممكن است الان نتوانيم كاري كنيم اما يك دفعه شرايط براي حكومت خطرناك مي شود!گزارش ديگري نيز از دانشگاه سراسري شيراز به دستمان رسيده مبني بر اينكه دانشجويان را به بهانه هاي مختلف از جمله حجاب, مورد اذيت و آزار قرار مي دهند.
انجمن جهانی پاسداشت ازحقوق بشر در ایران

نهادهای مدافع حقوق بشر خواستار لغو حکم اعدام امیر حکمتی شدند


نهادهای مدافع حقوق بشر نسبت به محکومیت یک شهروند آمریکایی ایرانی تبار در جمهوری اسلامی اعتراض کرده و خواستار لغو سریع این حکم شده اند.روز گذشته، رسانه های خبری ایران گزارش کردند که شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران امیر میرزایی حکمتی، شهروند آمریکایی ایرانی تبار را در ارتباط با اتهامات "رابطه با دولت متخاصم و عضویت در سازمان جاسوسی آمریکا و همچنین تلاش برای متهم سازی ایران در تروریسم، محارب و مفسد فی الارض تشخیص داده و برای او حکم اعدام صادر کرده است.براساس این گزارش، امیر حکمتی در دفاع از خود، تمامی اتهامات مندرج در کیفرخواست دادستان را پذیرفت.در جریان محاکمه قاضی دادگاه این سئوال را مطرح کرده که آیا متهم در نظر داشته که جمهوری اسلامی را به ارتباط با تروریسم متهم کند که آقای حکمتی این نظر را پذیرفت و ولی هدف او ضربه زدن به جمهوری اسلامی نبوده است.در پی صدور این حکم، عفو بین الملل، از سازمان های جهانی مدافع حقوق بشر، با صدور بیانیه ای، از ایران خواسته است تا از اجرای حکم شهروند آمریکایی مرتبط با "پرونده جاسوسی" که در پی "محاکمه ای غیرمنصفانه" به اعدام محکوم شده خودداری ورزد.عفو بین الملل افزوده است که "این نگرانی وجود دارد که ممکن است وی ظرف چند هفته آینده اعدام شود.این سازمان مدافع حقوق بشر یادآور شده است که امیر حکمتی، متولد ایالات آریزونا در آمریکا، زمانی به عنوان مترجم زبان عربی در استخدام واحد تفنگداران دریایی آمریکا بود و پس از بازداشت در ایران در ماه اوت سال گذشته (تابستان ۱۳۹۰)، اجازه ارتباط با اعضای خانواده، وکیل مدافع نداشت و از حمایت کنسولی، برخوردار نبود.آن هریسون، مدیر موقت عفو بین الملل برای منطقه خاورمیانه و شمال آفریفا، ضمن اشاره به پخش برنامه تلویزیونی "اعترافات" این شهروند آمریکایی در ماه دسامبر، گفته است که "امیر حکمتی هم، مانند بسیاری از بازداشتیان در ایران، از محاکمه ای عادلانه برخوردار نشد و زمانبندی و شرایط سیاسی صدور این حکم هم برای ما پرسش برانگیز است.خانم هریسون افزوده است که با توجه به تجربه قبلی، "گاه مقامات ایرانی در شرایط حساس سیاسی، احکام اعدام زندانیان سیاسی - از جمله افراد دارای تابعیت دوگانه - را به سرعت به اجرا می گذارند و ما نگران آن هستیم که حکم اخیر نیز ظرف چند روز یا چند هفته آینده اجرا شود.کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران نیز با صدور بیانیه ای با عنوان "حکم صادره در فقدان مراحل دادرسی عادلانه صادر شده است" از قوه قضاییه ایران خواست تا "فورا درمرحله تجدید نظر، حکم اعدام امیر میرزایی حکمتی را لغو کند.
 عفو بین الملل از احتمال اجرای احکام اعدام در آستانه راهپیمایی سالگرد انقلاب ابراز نگرانی کرده است
این بیانیه به نقل از سخنگوی کمپین بین المللی نوشته است که "ما در خصوص حکم اعدام، اقدامات پنهانی و عدم شفافیت مستمر در خصوص محاکمه تبعه ایرانی - آمریکایی جدا نگران هستیم و از قوه قضاییه ایران می خواهیم تا با رعایت استانداردهای بین المللی آیین دادرسی، به ناظران بین المللی اجازه حضور در دادگاه تجدید نظر وی را بدهند.در پی انتشار خبر صدور حکم اعدام برای امیر حکمتی، به نقل از یک مقام قضایی ایران گزارش شد که متهم پرونده می تواند در موعد قانونی خواستار تجدید نظر در این حکم شود.کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در ادامه این بیانیه، ضمن ذکر جزئیاتی در مورد وضعیت آقای حکمتی، می نویسد که طی سال های گذشته هم چندین شهروند آمریکایی - ایرانی که به ایران سفرکرده بودند با اتهامات مشابهی مانند به خطر انداختن امنیت ملی، اقدام برای براندازی و جاسوسی برای سازمان های آمریکایی مواجه شدند اما در همه این پرونده ها، متهمان بعد از چندین ماه، از اتهامات تبرئه و یا در برابر سپردن وثیقه آزاد شده و ایران را ترک کردند.سخنگوی کمیپن افزوده است: "بسیاری از عناصری که در جریان پرونده آقای حکمتی وجود دارد، شبیه همان الگوی مشخصی است که در مورد بقیه زندانیان با تابعیت دوگانه وجود داشته است.
'انگیزه احکام اعدام'
اگرچه مقامات جمهوری اسلامی بر استقلال قوه قضاییه تاکید می گذارند، اما به گفته منتقدان حکومت و نهادهای مدافع حقوق بشر، عملکرد این قوه به ویژه در زمینه محاکمات سیاسی در سال های اخیر، شبهاتی را در مورد تاثیر پذیری این قوه از نهادهای امنیتی و رهبران سیاسی ایجاد کرده است.خانواده امیر حکمتی و مقامات آمریکایی هر گونه ارتباط او با فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی را به شدت تکذیب کرده و گفته اند که او قبل از سفر به ایران، در تماس با دفتر حفاظت از منافع جمهوری اسلامی در واشنگتن، تمامی اطلاعات مربوط به سوابق کاری خود را در اختیار آنان قرار داد و اطمینان گرفت که سفر به ایران برای او مشکلی در پی نخواهد داشت.با اینهمه، آقای حکمتی ظاهرا کوتاه مدتی پس از ورود به ایران توسط ماموران امنیتی، و شاید بر اساس جزئیات دریافتی از دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی در واشنگتن، بازداشت و چند ماه بعد، در یک برنامه تلویزیونی به تلاش به نفع ایالات متحده و جرایم دیگر "اعتراف" کرد.حکمتی قبل از سفر به ایران جزئیات سوابق خود را در اختیار دفتر حفاظت از منافع جمهوری اسلامی قرار داده بود.اگرچه بسیاری از حقوقدانان صدور حکم قضایی براساس اعترافات متهم علیه خود را، به خصوص زمانی که شبهه اعمال فشار در اخذ اعتراف وجود دارد، فاقد ارزش حقوقی می دانند، اما در محاکم جمهوری اسلامی، به ویژه در محاکمات قضایی، "اعترافات" متهمان، که گاه پیشاپیش انتشار عمومی هم می یابد، مبنای محکومیت قرار می گیرد.در گزارش های مربوط به محاکمه امیر حکمتی نیز آمده است که حکم اعدام "براساس اقاریر متهم" و اظهارات مقامات وزارت اطلاعات صادر شده است.عفو بین الملل در مورد اعدام های سیاسی در سال های اخیر، می نویسد در پی انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۰۹، مقامات جمهوری اسلامی به منظور هشدار در مورد اقدام احتمالی مخالفان در برگزاری تظاهرات در سالروز انقلاب اسلامی در یازدهم ماه فوریه، به اعدام زندانیان سیاسی در دو سال گذشته روی آورده اند و چنین خطری در سال جاری نیز متوجه متهمان پرونده های سیاسی است.عفو بین الملل به پرونده زهرا بهرامی، که دارای تابعیت دوگانه ایرانی و هلندی بود، اشاره می کند که در ماه ژانویه سال ۲۰۱۱ ظاهرا به اتهام قاچاق مواد مخدر اعدام شد در حالیکه همچنان در انتظار محاکمه در ارتباط با اتهامات سیاسی مربوط به ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری بود.این بیانیه یادآور می شود که انتخابات پارلمانی جمهوری اسلامی، که نخستین انتخابات پس از انتخابات جنجال برانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری است، برای ماه مارس برنامه ریزی شده و به نقل از خانم هریسون می افزاید: "در این ماه، زندگی بازداشتیان سیاسی محکوم به اعدام به مویی بند است.این بیانیه از غلامرضا خسروی سونجی، علی صارمی، جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی یاد می کند که طی دو سال گذشته با اتهامات سیاسی اعدام شدند و می افزاید که وحید اصغری و سعید ملک پور، به دلیل فعالیت به عنوان وبلاگ نویسان منتقد دولت به اعدام محکوم شده اند.به گفته عفو بین المل، دولت جمهوری اسلامی رسما اعدام هفده تن را در ده روز اول سال جاری تایید می کند اما اطلاعات به دست آمده حاکی از آن است که دست کم سی و نه تن تنها در هفته اول سال جدید میلادی اعدام شده اند در حالیکه در یازده ماه اول سال گذشته نیز، بیش از ششصد نفر در ایران اعدام شدند.بیانیه عفو بین الملل می افزاید که حکم اعدام امیر حکمتی در حالی صادر شده است که با اعلام غنی سازی اورانیوم در ایران و تشدید تحریم های ایالات متحده علیه این کشور، روابط دو طرف شاهد افزایش تنش بوده است.همزمان، با نزدیک شدن زمان انتخابات پارلمانی در ایران، مقامات و رسانه های دولتی تلاش خود را برای قانع کردن رای دهندگان به حضور در پای صندوق های اخذ رای شدت بخشیده اند در حالی که نحوه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دو سال و نیم پیش و خودداری برخی از فعالان سیاسی اصلاح طلب از مشارکت در انتخابات، می تواند تحقق این هدف را دشوار کند.در گذشته، مقامات جمهوری اسلامی در مواردی از فشار و تهدید خارجی به عنوان عاملی برای بسیج مردم و تشویق آنان به حضور در صحنه های سیاسی استفاده کرده و چنین حضوری را عاملی مهم در خنثی کردن "توطئه های خارجی" و بهبود شرایط داخلی قلمداد کرده اند.خبر صدور حکم اعدام برای امیر حکمتی در حالی انتشار می یابد که برخی مقامات جمهوری اسلامی در واکنش به تشدید تحریم های بین المللی، مواضع بسیار تندی اتخاذ کرده و گاه حتی از احتمال اقدامات نظامی سخن گفته اند هر چند این اظهارات، واکنش های تندتری را برانگیخته است.
انجمن جهانی پاسداشت ازحقوق بشر در ایران

سالنامهء آماری نقض حقوق بشر در ایران – ویژهء سال ۲۰۱۱


گزارش پیش رو دربردارنده اطلاعات اماری یکسال میلادی (۲۰۱۰-۲۰۱۱) نقض حقوق بشر در ایران است. این گزارش که بصورت آماری-تحلیلی ارایه می شود،  به همت نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران تهیه شده است.
مسلماْ به دلیل عدم اجازه دولت ایران به مدافعان حقوق بشر جهت فعالیت به خصوص در حوزه گزارشگری نقض حقوق بشر و همینطور ممانعت از گردش آزاد اطلاعات و بالطبع به رسمیت نشناختن حوزه مستقل در فعالیتهای مدنی از سوی دولت ایران، در حال حاضر مسئله گزارشگری، امری دشوار و خطیر با محدودیتهای فراوان در ایران محسوب می‌شود. در چنین شرایطی بدیهی است مدافعان حقوق بشر علیرغم دشواری بسیار، تنها می‌توانند حجم بسیار اندکی از نقض گسترده حقوق بشر در ایران را دیده بانی کرده و یا امکان تحقیق و مستند کردن در رابطه با گزارشات سایر گروهها و رسانه ها را بیابند. با این حال هر چند با توجه به محدودیتهای فوق نمیتوان وجود کسر و نقض و خطا را در گزارش پبش رو رد کرد اما این نهاد حقوق بشری، گزارش پیش رو را به لحاظ محتوای آماری-تحلیلی و مستند بودن با ۳% خطا در نوع خود کم سابقه می داند.بعنوان مقدمه در اولین بخش گزارش پیش رو لازم است اشاره شود گروههای مدافع حقوق بشر در ایران تلاش زیادی برای بهبود وضعیت گزارشگری نقض حقوق بشر در ایران می‌کنند با این حال تفاوت فاحشی را حسب آمار می‌توان در تمرکز گزارشات بر مرکز کشور در مقایسه با سایر نقاط کشور بعنوان یکی از ضعفهای نهادهای مدنی ایرانی مشاهده کرد.با در نظر گرفتن آمار ۱۱۲۰۰۷۷ مورد نقض موارد و بندهای مقاوله نامه های حقوق بشری جاری مستند شده در ایران از مجموع ۲۷۵۱ گزارش، به نقشه زیر بنگرید.
خبرگزاری هرانا 

عفو بین‌الملل نگران اعدام احتمالی سکینه آشتیانی است


سازمان حقوق بشری “عفو بین‌الملل” دوشنبه (۱۹ دی/۹ ژانویه) از اعدام احتمالی سکینه محمدی آشتیانی، متهم به زنا و محکوم به سنگسار ابراز نگرانی کرده است.این سازمان بین‌المللی با اشاره به گزارش خبرگزاری ایسنا مبنی بر اینکه آشتیانی ممکن است به جای سنگسار به دار آویخته شود می‌نویسد، حکم اعدام وی ممکن است هر لحظه به اجرا در بیاید.سکینه محمدی آشتیانی مادر ۴۴ ساله دو فرزند در سال ۲۰۰۵ بازداشت و به اتهام همدستی در قتل همسرش به ۱۰ سال حبس و پرداخت دیه محکوم شد. وی بعدها به زنا متهم و به سنگسار محکوم شد.به گفته عفو بین‌الملل، خانم آشتیانی که اینک در زندان تبریز به سر می‌برد پس از خروج محمد مصطفایی، وکیل او از ایران، وکیل رسمی دیگری برای دفاع از خود ندارد.رئیس کل دادگستری استان آذربایجان شرقی روز یکشنبه (۴ دی) گفته بود: «آیت‌الله آملی لاریجانی (رئیس قوه قضائیه) بر این نظرند که چون هدف اصلی اعدام است، پس اگر امکان رجم (سنگسار) نیست به لحاظ فقهی می‌شود اعدام را با چوبه دار انجام داد، منتها دستور داده‌اند قدری صبر کنیم تا با فقهای دیگر بحث شود و نتیجه دقیق و روشنی اتخاذ شود.» وی چند روز بعد کلیه مطالب منتشر شده از او و منتسب به رئیس قوه قضائیه در باره پرونده سکینه محمدی آشتیانی را مخدوش قلمداد کرد.




دویچه وله

۱۳۹۰ دی ۱۸, یکشنبه

گرامیداشت هفدهم دی: روز آزادی زنان ایرانی ، از بند حجابی اجباری

به مناسبت هفدهم دی ، روز آزادی زنان ایرانی ، از بند حجابی اجباری ، که در حقیقت محبسی سیاه و حقارت آمیز بر اندام شیرزنان ایرانی بود . هاله ای از تاریکی جهل و نادانی ، که از اذهان متحجر و تفکرات باطل و عقب مانده و خود محورانه گروهی نشأت می گیرد ؛ که زن را فقط برای دو امر خاص ، که نیازهای جسمی و جنسی آنان را برآورده بکند می ستودند . و برای تثبیت اسارت دائمی ایشان ، آنان را تا وادی جهل و ناآگاهی ، در عرصه میان آشپزخانه و اتاق خواب ، برای تأمین غرائز شکم و زیر شک خودشان محدود می ساختند .اینگونه بود که در حدود یک قرن پیش ، تنها زنانی می توانستند از نعمت سواد آموزی برخوردار بشوند ؛ که یا در یک فامیل و خانواده تحصیل کرده و روشنفکر آن دوران به دنیا می آمدند ؛ و یا در میان معتقدان به یک دین و مذهبی بود ند ، که بایستی کتاب مقدس و مثلا آسمانی خودشان را بیاموزند .در تمامی ایران ، اگر هم محلی برای آموخته شدن زنان یافت می شد ؟ به گونه بسیار محد ود و اندک ، در خانه هائی که یک زن تقریبأ با سواد در آن زندگی می کرد ؛ و توسط همان زنانی که کتابهای دینی خودشان را نزد پدر باسواد ، و یا مادرشان که او نیز با آموختن همان کتاب دینی خودشان چیزی یاد گرفته بود آموزش می دیدند و به اصطلاح سواد می آموختند . به آن محل نیز مکتبخانه می گفتند ، چون در آنجا کتابت کردن ( نوشتن و خواندن ) را فرا می گفتند . به آموزگاران مرد مکتبخانه ها " ملاّ " یعنی آموخته و درس خوانده ، و به آموزگاران زن آن آموزشگاهها هم " ملا باجی " می گفتند .کسانی که مایل بودند دخترانشان بتوانند کتاب دینی خودشان را بخوانند ؛ آنها را به مکتب خانه ها و نزد ملا باجی ها می فرستادند . اما گروه وسیعی هم در آن هنگام بودند ؛ که سواد آموزی زنان و دختران را ، مایه فاسد شدن آنها تلقی می کردند ! اگر هم خیلی روشنفکری به خرج می دادند ؟ به آنها اجازه داده می شد که خواندن دیوان اشعار شعرا را نیز نزد آن ملا باجیها بیاموزند !
وقتی کم و بیش توسط زنان دلاور آن زمان ، که به دنبال کسب آزادی برای خود و هم جنسانشان برآمدند ؛ و مدارس کوچکی را با هزاران مشکل و سختی تأسیس نموده ؛ دخترانی که پدرانشان به آنان اجاز درس خواندن می دادند ، مجاز بودند که فقط تا پایان مقطع ابتدائی به مدرسه می رفتند . پس از گرفتن " تصدیق ششم ابتدائی " اجازه ادامه تحصیل را نداشتند .ولی کم و بیش از سال هزار و سیصد و یک خورشیدی ، در برخی از مراکز استانهای بزرگ و مهم کشور ، مدارس دارای مقطع درسی متوسطه هم برای دختران آن دوران ایجاد گشتند . اما در همان مدارسی که خانمهای تحصیل کرده و روشنفکر آن زمان با هزاران زحمت تأسیس نموده بودند ؛ در کلاسهای درس بین شش تا ده دختر برای فراگیری دانش حضور می یافتند !!
از حدود سال 1304 خورشیدی ، رفته رفته بر تعداد دانش آموزان دختر افزوده شد . اما این کافی نبود ؛ آنچه که دست و پای دختران و زنان ایرانی را کاملأ بسته بود و از پیشرفت های اجتماعی آنان ممانعت به عمل می آورد ، درد سر بزرگ و خفت آوری به نام حجاب بود !
زنان و دوشیزگان ایرانی ، به ویژه در میان خانواده های مسلمان ، مجبور بودند که با حجابی کاملأ پوشیده ، در خیابانها رفت و آمد بکنند و در مجامع و محافل عمومی مانند مدارس حضور بیابند .دلیل عمده و مسخره آن را هم ، که نه خود زنان می دانستند ، و نه همان مردانی که ایشان بایستی از آنان رو می گرفتند ! این موضوع بود که آقایان هوسباز ، نمی توانستند و یا نمی خواستند با چشمی پاک و قلبی بدون رغبت جنسی به آن بانوان و دوشیزگان بنگرند و به آنان توجه داشته باشند .از آنجائی که خودشان عیب خویشتن و هم جنسانشان را به خوبی دریافته بودند ؛ به خاطر آن که مردان دیگری به ناموسشان نگاه نامحرمانه و هوس آلود نیندازند ؛ به محدود کردن آن زنان مبادرت می نمودند . در حالی که در وحله اول بایستی چشم و دل خودشان را از ناپاک بودن مصون می داشتند .بعد از پای گرفتن حکومت مترقی و مدرن پهلوی ، به همت رضا شاه کبیر
تفکری روشنفکرانه ، بر ساحت ملک و میهن نورافشانی کرد و به بانوان و دوشیزگان ایرانی ، از هر قوم و طایفه و مذهب و مسلکی که بودند ؛ اجازه داده شد که خوشان را از آن زندان ننگین نجات بدهند وبه دامان آزادی که حق آنان بود دسترسی بیابند . 
در این رابطه ، از آن باب که به آشکارا می دانستند که برخی از خانواده های ایرانی ، که به شدت در محبس دگماتیسم مذهبی ، گرفتار افکار متحجر و فناتیک خودشان بودند ؛ و نمی خواستند به چنین نگرش آزاد اندیشانه ای پاسخ مثبت بدهند . جهت پیشگیری از هر حرکتی که جلوی پیشرفت آن نظرگاه افتخار برانگیز را بگیرند ؛ به دستور پادشاه کبیر ایران ، تحقق این امر از بانوان و دوشیزگان دربار سلطنتی آغاز گردید ؛ سپس در میان اقشار دیگر تسّری داده شد .بنیان دادن آزادی به زنان ایرانی ، توسط آن بزرگمرد تاریخ ایران پایه گذاری شد . و گفتنی است که همه خانمهای ایرانی ، که از شر آن بندهای سیاه اجتماعی رها شدند ؛ بایستی تا انتهای تاریخ قدردان و سپاسگزار آن مرد روشن اندیش کشورشان باشند .قطعه شعر زیر را در دیماه سال 1352 خورشیدی ، در گرامیداشت چنین روزی برای انتشار در نشریه ای که ارگان رسمی حزب " ایرانیان " بود سروده ام . آرزومندم که زنان ارجمند میهنم ، به روشنی تفاوت بی حجابی و بی عفتی را نیز بدانند .آنانی که دست و پای ما زنان ایرانی را ، در تابوی حجاب به زنجیر می کشند ؛ همان خشکه مقدسانی هستند ، که به راحتی با بیان چند سطر عربی ، که خودشان هم به درستی از مفهوم آن چیزی درک نمی کنند ؛ قداست و پاکدامنی زن پارسای ایرانی را ، با انجام امری به نام صیغه ( ازدواج موقت ) به انتهای بن بست دالان فحشا می برند ؛ تا به آن وسیله به اطفای حریق آتشفشان نفس هرزه خودشان بپردازند .

تهنیت با د ز من بر تو زن آزاده

ذات حق بر تو چنین شأن و کرامت داده

هفده دی بود و نوبت آزادی زن

آن خدنگی که بر اندام عدوش افتاده

زان شهنشاه عظیم ، رهبر نیکو ا فکا ر

پدر مام وطن ، کو بود از زن زاده

آمده است رحمت آزا د گی ات در آن سا ل

خوش طنینی که ملکزا د ازل سر داده

بزدود از سر زنهای وطن ظلم سیه چادر را

گفت زان پس که توئی چون پدرت آزاده

آن که خواهد که تو در بند اسارت ما نی

کی چشیده است شراب مد نی زان باده

نام انسان نتوان داد به چنین مردانی

که به مطبخ بدهند جای به زن فرزا نه

مدنی نیست ره و کیش چنین مردا نی

که ز همسر طلبند طفل و غذا آما ده

همه ی فکرت او هست که زن در برزخ

روزگارش به ستم بگذرد و صد ناله

چون عدو بود ورا د ین تهی از رأ فت

گشت محزون و گلوگاه ش پر از غمبا ده

تا رضا شاه کبیر یوغ ستم را برداشت

بر لب خصم ازین غیظ دو صد فریاده

کرده چادر چو به گور و به اجل دا ده حجاب

گوهر عفت زن بوده ز پیش آ ما ده

که رود پاکتر از پیش به میدان نبرد

و بدوزد لب بد خواه و عدو بر یاوه

آن زمان رفت کلاغ سیه ا ز عرصه برون

نقش تا بنده زن گشت به ایران زا ده

چون شد از همت شاهنشه شاهان ز زنان

طوق ننگین اسارت به حقیقت پاره

شاد شد مومنی و گفت به صد لحن نکو

تهنیت باد ز من بر تو زن آزاده

در دیماه 1352 در تهران سروده شده است . و در همان ماه هم منتشر گردیده است . اکنون که زنان دلاور میهنمان را ، که برای انتقاد بر یک رژیم خودکامه و زور گو، در میدانهای مبارزات حق طلبانه شان ، دوش به دوش مردان جامعه مان می بینیم ؛ به نیکوئی ثمرات آن همت شاهانه را در چنین تعالی فکری بانوان میهنمان بیشتر در می یابیم
زمستان 1390هلند 
محترم مومنی روحی

                                                                                                                                             پارس دیلی نیوز

وخامت وضعیت جسمی مسعود باستانی/ ضرب و شتم مهدی محمودیان در بند سپاه

خبرهای رسیده حکایت از ضرب و شتم شدید مهدی محمودیان در بند دوالف سپاه پاسداران و وخامت وضعیت جسمانی مسعود باستانی دارد.این دو روزنامه نگار زندانی که بعد از انتخابات سال ۸۸ زندانی شده و اکنون در زندان رجایی شهر به سر می برند هر یک با وضعیت دشواری در روزهای اخیر مواجه شده اند.طبق گزارش رسیده هفته گذشته مهدی محمودیان، روزنامه نگار را بازجویان سپاه به دلایل نامشخص و در حالی که مشغول گذراندن حکم شش سال زندانش است به بند دو الف که متعلق به سپاه پاسداران است منتقل کردند.این در حالی است که در تمام راه انتقال این فعال اجتماعی از کرج تا زندان اوین ماموران او را به شدت مورد ضرب شتم قرار دادند. همچنین دربند دو الف هم این ضرب و شتم با باتوم ادامه یافت و محمودیان ضمن بازجویی مجدد مدام با کلمات رکیک بازجوها مواجه بود که او را به خاطر نگارش نامه هایی از زندان تهدیدمی کردند. شدت ضرب و شتم ها تا حدی بوده که گفته می شود مهدی محمودیان بی‌هوش شده و بازجویان مجبور شده‌انداو را به بهداری زندان منتقل کرده و دستگاه اکسیژن به او وصل کنند.مهدی محمودیان چندی پیش به دلیل مشکلات قلبی در بیمارستان بستری بود و مسوولان زندان خود می دانند که او وضعیت جسمانی نامناسبی دارد. همچنین بازجویی یک زندانی که در حال گذراندن حکم زندانش است غیر قانونی است.مهدی محمودیان، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر، در تاریخ ٢۶ شهریور ٨٨، در جریان اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.این مسئول ستاد اطلاع رسانیِ جبهه مشارکت، در دوران زندانش نامه ای را خطاب به رهبری منتشر کرد که در آن پرده از وضعیت بسیار نامناسب زندان رجایی شهر بر می داشت.

وضعیت وخیم جسمانی مسعود باستانی ، روزنامه نگار زندانی

با وجود وضعیت نامناسب جسمی مسعود باستانی در زندان، مسوولان زندان رجایی‌شهر و دستگاه قضایی از اعزام وی به بیمارستان خودداری می‌کنند.مسعود باستانی روزنامه‌نگار منتقد دولت، که دوران محکومیت شش سال زندان خود را در زندان رجایی‌شهر کرج سپری می‌کند از سردردهای شدید و مداوم در زندان رنج می‌برد و این وضعیت سبب شده که چندین بار وی دچار لمسی بدن شده و به بهداری زندان منتقل شود.بنابه گفته پزشکان پزشکی قانونی که به زندان آمده و وی را مورد معاینه قرار داده‌اند، این روزنامه‌نگار باید در اسرع وقت به بیمارستان برای معاینه و سی.تی.اسکن و درمان اعزام شود.باستانی پیش از این نیز مشکلات گوارشی و دندان درد داشت و در هفته‌های اخیر سردردهای شدید و لمس شدن یک طرف بدنش، به این مشکلات اضافه و موجب بیماری شدید او در زندان شده است.با این وجود مسوولان زندان رجایی‌شهر و دادستان تهران از اعزام وی به بیمارستانی خارج از زندان خودداری کرده‌اند. بر اساس این گزارش، وضعیت بد مسعود باستانی در زندان سبب نگرانی شدید خانواده‌و همبندان او شده است.مسعود باستانی از تاریخ ۱۴ تیر ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی برای ایجاد اغتشاش به شش سال زندان محکوم شده است. وی تا بهمن ماه ۱۳۸۸ در زندان اوین به سر می‌برد، اما در تاریخ پنجم بهمن ماه ۱۳۸۸ در اقدامی خلاف قانون و بر خلاف اصل تفکیک و طبقه‌بندی زندانیان از زندان اوین به زندان رجایی‌شهر که محل نگهداری مجرمین خطرناک است، منتقل و در این زندان نگهداری شد.وی تاکنون از حق مرخصی استفاده نکرده و از جمله زندانیانی است که به صورت مداوم در زندان بوده است.

کلمه  

وحید اصغری پس از اعتراف تلویزیونی به اعدام محکوم شد


وحید اصغری فعال سایبری، در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی به اعدام ایشان محکوم شده است.این فعال بیست و پنج ساله، چهل و دو ماه را در بازداشت به سر برده است. آقای اضغری در تاریخ ۸۷/۷/۱۳ توسط مامورين لباس شخصی سپاه بازداشت شد.دراسفند ماه 87، شبکه سایبری سپاه پاسداران، خبر بازداشت وحید اصغری و چند نفر دیگر را به اتهام مدیریت "سایت‌های ضد دینی"، اعلام کرد.تارنمای سازمان حقوق بشر کردستان می گوید، وحید اصغری همراه دیگر متهمان پرونده در طول دوره‌ی بازداشت متحمل فشارهای جسمی‌و روحی فراوانی شده است.آقای اصغری پیش از این مجبور به اعترافات تلویزیونی علیه خود شده بود. این اعترافات در حالی در شبکه‌های تلویزیونی پخش شد که هنوز این متهمان در هیچ دادگاهی محاکمه نشده بودند.


انجمن جهانی پاسداشت ازحقوق بشر در ایران

نگاهی بر بیغوله های تاریک دیکتاتوری و قله های درخشان دموکراسی

درباره دو کشور چک و کره شمالی همگان کما بیش خوانده و یا شنیده اند؛ دو کشوری که به سبب داشتن رهبرانی با دیدگاه های متضاد، در مسیرهای متفاوت نیز گام برداشته اند، یکی در جاده پسرفت و تحجر تا مرزهای تاریکی و تباهی گام زده و دیگری قله های پیشرفت را در سایه آزادی و مردم سالاری فتح کرده است.این روزها دو کشور کره شمالی و چک رهبران خود را از دست داده اند؛ "کیم جونگ ایل" و "واسلاو هاول" را ، شباهت عمده میان این دو آن است که هر دو نظام کمونیستی را تجربه کرده بودند اما اولی از آن گذشت و دیگری بدان وفادار ماند نه به آن سبب که آموزه های آن را برای مردم کشورش مفید تشخیص می داد نه، تنها از آن رو که بودن آن را ضامن بقای خود می دانست. واسلاو هاول اما از این کلاه نمدی برای خود نمی خواست به همین دلیل پس از چندی دنباله هنر را گرفت چون دنیا را زیبا می خواست و زیبایی را برای مردم کشورش.هاول چون رهبر کره شمالی خود را خورشید و نور و ... نخواند زیرا نیازی به آن نداشت او خود نور می افشاند و مردم کشورش به واقع آن را لمس می کردند. ایل حتی شمعی در غار تنهایی مردم ستمدیده کره شمالی نبود که همین میزان نور را هم از آنان دریغ می کرد. هاول با منش خود و اتصال مردم کشورش به منبع نور از آنان خورشیدی ساخت که خود می تابند و نور می افشانند و مردم دنیا را به ستایش واداشته اند.او بر آن کوشید که از مردم چک ، هر یک خورشیدی بسازد و نور آگاهی را بر زندگی آنان بتاباند اما در آن سو ایل، مردم کره را نا آگاه می خواست زیرا آگاهی مقدمه پرسش است و نظامی که بر بنیاد آزادی و احترام به حقوق انسانیت شکل نگرفته باشد، آگاهی را دشمن خود می بیند. نظام کره شمالی در سال های پس از موجودیت تنها واژه متناقض دموکراتیک را بر دوش می کشیده در حالیکه در عمل بر طبل استبداد می کوبیده است و از قضای روزگار مردم نیز آن را پذیرفته اند. امروز کره شمالی در سایه تفکرات متحجر امثال ایل برده داری را تبلیغ می کند. در نگاه سردمداران کره، مردم تنها برای آن هستند که وجود حاکمیت را اثبات کنند و بیرون از این معادله محلی از اعراب ندارند. اگر حکومت بخواهد آنها در خیابان ها حاضر می شوند، شعار می دهند، شادی می کنند یا گریه سر می دهند و این روزها در سوگ رهبر خود بر سر وسینه می زنند؛ رهبری که مزورانه چهره نامردمی خود را از آنان پنهان می کرد و در این سال ها چیزی جز چنگ و دندان به آنان نشان نداد. این ویژگی تمام حکومت های دیکتاتور است که مردم را به قدرت چنگ و دندان مطیعان همیشه بخواهند و نگاه دارند. واقعیت آن است که همه دیکتاتورها لحظه لحظه زندگی خود را در هراس به سر می برند، هراس از مردم کشور خود و جامعه جهانی بنابراین بمب می سازند تا قدرت اتمی خود را به رخ دیگران بکشند و مردم را در داخل سرکوب می کنند تنها به آن دلیل که می ترسند و مردم را بیگانگان مزاحم می بینند در حالیکه خود بیگانه اند؛ بیگانه با مردم، تاریخ، سرزمین و باورهای خود. دیکتاتورها می ترسند بنابراین برای کم کردن شر مردم ضحاک وار مغز آنان را خوراک مارهای دوش خود می کنند و مغز نمادی است از اندیشیدن و آگاهی. امروز به لطف ! ایل، اخلاف و اسلافش مردم کره شمالی در ناآگاهی مطلق به سر می برند و چنانکه بارها گفته و نوشته ایم دموکراسی و آزادی در پیوند تنگاتنگ با میزان آگاهی، درک و مطالبات مردم است. خاندان ایل ساختار کره شمالی را به گونه ای پی ریزی کرد که مردم وامداران همیشه حکومت باشند بنابراین حکومت همیشه طلبکار بوده و مردم بدهکار و مدیون.ایل با مردم آن کرد که هیچ تصوری از دنیای بیرون نداشته باشند تا بتوانند انتخاب کنند یا انتخاب شوند. در دوران ایل آنها به محض باز کردن چشم در چنبره باورهای حکومتی گرفتار می آمدند و دنیا را از چشم رهبران خود می دیدند، کیم ایل سونگ، پدر کیم جونگ ایل مقرر کرد کودکان کره ای با ورود به سن سه سالگی ، به کودکستان تحویل داده شوند و مدت دوسال تحت تعلیم وتربیت مخصوص قرار گیرند. طی این دوره والدین کودک هر ماه فقط یک بار می توانستند فرزندان خود را ببینند . بر اساس همین تعلیم وتربیت مردم کره، خود را دارای بهترین امکانات رفاهی و زیستی در سراسر جهان می دانسته و می دانند. درست مثل ماهی سیاه کوچولوی داستان صمد بهرنگی که تمام دنیا را برکه ای می دانست که در آن به دنیا آمده بود و می زیست. رهبر چک امّا ماهی های سیاه کوچک برکه کشورش را به اقیانوس جهان برد به دیدار تجربه های جدید به بارگاه مردم سالاری در حالیکه رهبر کره شمالی برکه کشورش را اقیانوس جهان خواند و دیگرگون زیستن را از آنان گرفت. رهبر کره شمالی بر هر کوی و برزن خود را فریاد زد در حالیکه هاول خود را نادیده گرفت زیرا می دانست در خود دیدن فرصت دیگر بینی نیست.مردم چک بنیاد تمدن و دموکراسی را بر ویرانه های کمونیسم بنا نهاده، به دنیای مدرن پیوستند. هاول می دانست که اگر مردم طعم آزادی را بچشند این گوهر گرانبها را از دست نمی نهند و خود دلسوزانه در نگهداری از آن از جان و دل مایه می گذارند. از همین رو نگران بنای تازه بنیاد خود نبود چرا که بینش آزاد و آزادی خواهی را در مردم به وجود آورده بود. چنین بنیادی دائم خود را تازه می کند و عیوب را برطرف به همین دلیل وقتی او کار و ماموریت خود را تمام شده دید، دست از بنیاد قدرت کشید. او می دانست مردم به آن اندازه از شعور و آگاهی دست یافته اند که خوب و بد خود را ببینند و تشخیص دهند. مردم در نگاهش صغیر نبودند که نیاز به قیم داشته باشند. از آنجایی که خود نیز دلبسته قدرت نبود دروازه های آگاهی را همچنان بر مردم باز نگاه داشت. هاول در عمل نشان داد اومانیسم مورد ادعای کمونیسم چیزی در حد استعمار انسان به نام انسانیت است از همین رو مقام انسان را ارج نهاد. تجربه دو کشور کره شمالی و چک، امروز نشان داده است که آبادی، اقتصاد پویا، پیشرفت و خلاصه همه چیز با دموکراسی گره خورده است و اگر مردم بر سرنوشت خود حاکم شوند پله های ترقی را طی می کنند.هاول نشان داد دنیای امروزدنیای ستیزه با دیگران نیست. او به جای صرف وقت و نیروی کشورش برای مبارزه های بی بنیاد، بنیاد تفاهم با دنیا را نهاد در حالیکه رهبر کره شمالی به پیروی از پدر خود، راه ستیزه را در پیش گرفت. حکومت تمام داشته های اعتقادی خود را از غرب و مارکسیسم دارد ولی در لباس یک غرب ستیز به جان دنیا و مردم کشور خود افتاده است. این حکومت آمیزه ای بوده و هست از تناقض، تناقضی که ریشه در نمونه ای دارد که همسان با انسان کره ای نیست. حکومت کره شمالی چنانکه گفتیم از یک سو انسانیت انسان ها را از آنها گرفته است و آنها را آنگونه می خواهد که خود می پسندد و از سوی دیگر بر طبل اومانیسم می کوبد و می خواهد انسانیت انسان ها را به آنان برگرداند و نمی داند آزادی گوهر گرانبهایی است که انسان امروز به داشتن آن شناخته می شود. رهبران کره، اندیشیدن را از انسان ها گرفتند. در واقع چنانکه آمد رهبر کره شمالی با ویران کردن انسانیت دم از انسانیتی من درآوردی می زد. او همواره انسان ها را متاثر از مادی گری قرن هیجدهم همانند ماشین می خواست. هرچند این نظریه در قرن نوزدهم مردود شناخته شد و مادی گری دیالکتیکی جای آن را گرفت، کیم جونگ ایل متحجرانه به قرائت خود از مارکسیسم بسنده کرد.پس از مرگ کیم جونگ ایل، علی لاریجانی رئیس مجلس ایران از درگذشت آن مرحوم! اظهار تاسف کرد و آگاهانه جنایت های ایل را نادیده گرفت و نشان داد نظام ولایت فقیهی ایران نیز کم از ایل، اخلاف و اسلافش ندارد وگرنه مگر می توان داعیه مدیریت جهانی! داشت و چشم ها را بر آنچه در کره شمالی بر مردم ستمدیده آن گذشته و می گذرد بست؟ سردمداران نظام ولایت فقیهی البته از مرگ دیکتاتوری چون قذافی که سابقه ستیزه با آمریکا را در کارنامه داشت ابراز تاسف نکردند تنها به آن دلیل که او را مهره سوخته می دیدند. در نگاه سردمداران رژیم ولایت، کیم جونگ ایل، این دشمن آزادی و انسانیت، دوست خوانده می شود زیرا هنوز مهره سوخته به حساب نمی آید و جانشین متحجرش همان راه پدر را دنبال خواهد کرد. او نیز به بهای تنگ کردن عرصه بر مردم کشورش چونان پدر با آمریکا و اسرائیل به ستیز برخواهد خاست و این در نگاه پیروان ولایت فقیه اصل اساسی در مناسبات داخلی و خارجی به حساب می آید. برای آنها نیز انسانیت و دفاع از حقوق انسانی تا جایی معنا دارد که کس یا کسانی در راستای سیاست های آنان در برابر آمریکا و اسرائیل بایستد یا بایستند. نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران در اعتراضات مردم ستمدیده سوریه که آزادی را فریاد می زنند، میزان پایبندی خود به اصول انسانی و اسلامی را نیز نشان داد. حمایت از حکومت خونریز بشاراسد در سرکوب مردم سوریه، نشان می دهد چرا دولت مستبد ایران با دولتی متحجر چون کره ارتباطات دوستانه دارد و روابط با دولت چک را تنها به سبب راه اندازی یک رادیو به ورطه فراموشی سپرده است. پدران ما به درستی گفته اند:
کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
در پایان ذکر این نکته ضروری می نماید که با وجود تمام شباهت های بنیادین میان حکومت ایران و کره شمالی در مقایسه های موجود یک نکته اساسی نباید نادیده گرفته شود و آن اینکه میزان آگاهی مردم کره با سطح درک و آگاهی سیاسی، اجتماعی و جهانی مردم ایران قابل مقایسه نیست. به همین رو هر چند آبی از دیگ مردم کره شمالی برای داشتن آزادی و دموکراسی گرم نمی شود، اما حکایت آینده مردم ایران به گونه ای متفاوت رقم خواهد خورد. یقیناً مردم ایران نیز چونان مردم چک به قله های آزادی، پیشرفت و دموکراسی خواهند رسید. صاحب این قلم این آینده روشن را برای ایران دور نمی بیند و بی شک آن هنگام کره شمالی دیگر کشور دوست و برادر ایران نخواهد بود.
دکتر بهروز بهبودی
بنیانگذار و دبیر کل شورای دموکراسی برای ایران
ونکوور – ۵ ژانویه ۲۰۱۲

۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

دهه یادبود و حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی 10 تا 20 ژانویه برابر با 20 تا 30 دیماه

دهه یادبود و حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی 10 تا 20 ژانویه برابر با 20 تا 30 دیماه.
در اين روزهای سرد و شبهای طولانی زمستانی ، يـاد بـاد يـاد همه آنهايی که بخاطر دگر انديشی ( چه سياسی ، چه مذهبی و چه قومی ) و همه آنهايی که به جرمی واهی و يا به حکمی برآمده از دادگاه های ناعادلانه جمهوری اسلامی در سياه چالهای رژيم ولايت فقيهی در انتظار تلاش ما برای رهايی خود و ميهن خود از کابوس حکومت اسلامی هستند .بر همگان آشکار است که همانطور که هيچ کدامين از انتخابات در اين رژيم منصفانه و آزاد نبوده اند ، هيچ کدامين از دادگاه ها و محاکمات انجام شده در جمهوری اسلامی از عدل و عدالت رنگ و بويی نداشته اند . نه تنها احکام قرون وسطايی ای همچون قصاص ، سنگسار ، قطع دست و پـا و اعدام در ملاء عام و غيره ... همگی محکوم و مغاير با اصول حقوق بشر هستند ، بلکه تمامی حبسهای انجام شده نيز بدون توجه به حقوق اوليه انسانی متهمين بوده و مردود هستند .اين همه بر من و شمای ايرانی که دغدغه انسانيت و دغدغه ايران را داريم همواره روشن بوده و هست . امروز و در اين روزهای خطير وظيفه ماست که فشار بر ستم پيشه و مقابله با ستم را با نافرمانی و ضربه زنی بيشتر مضاعف کنيم .بـيـاييـم و در دی مـاه ( از بيستم تا سی ام دی مـاه 1390 ) ياد هـمه قـربانيـان جـمهوری اسلامی و ياران دربند را گرامی بداريـم . در اين مدت تا آنجا که می توانيـم با يادآوری اسـامی زندانيـان بی گنـاه سـياسی و غير سياسی ، با افشای نام جلادان و شکنجه گران و وضعيت و مکان سياه چالهای آشکار و پنهان هم دلگرمی اين عزيزان را مـوجب شـويم که بداننـد که برای آزاديشان تلاش و روز شـماری می کـنيم و هـم آگاهی رسـانی لازم را بـرای جامـعه بين المللی و آنهايی که هنوز فريب اين رژيم را می خورند را کرده باشـيم . آنهايی که هنوز بر اين پندارند که در جمهوری اسلامی عدل و عدالت حکمرانی می کند !!! و هيچ بی بضاعتی و هيچ بی گناهی در رنج و درد نيست !!! اين جماعت معـدودند ولی بـخاطر در دسـت داشـتن اهـرمهای زر و زور ، وجودشان و باورشان تا به امروز کمک فراوانی به دوام جمهوری اسلامی کرده است .از همه خانواده های زندانيان در ميهنمان ايران تقاضا داريم که در اين هفته تا آنجا که می توانند به ملاقات عزيزان خود بروند و بر ديگر هم ميهنان نيز وظيفه است که خانواده های زندانيان را دلگرمی ، همياری و همراهی نمايند .افـشای ستم های رفته به هر وسـيله ممـکن وکمـک مالی و معنـوی به هر خانواده سـتمديده در جمهوری اسلامی ، ياری و خدمـت به خويش و به انسـانيت است . همگان می دانيم که متاسفانه ظلم اين رژيم هر کدامين از ما را می توانـد در بـر گيـرد . چه بسيار آنهايی که در کناری نشسته بودند و يا حتی با اين رژيم همراه بودند ولی امروز تيزی شـمشـير عـدل و عـدالت ولايـت فقيـه را می چشـند .با برپايی پر شـکوه دهــه يادبود و ديـدار با زندانيـان در جمهوری اسـلامی ، ياد همه ياران از دسـت رفته و همه بيگناهان در بـند را گـرامی بـداريـم ، تـا باشــد که هيچ انسـانی به ناحق رنج نبـرد ، هيچ قلمی نشـکند و هيچ زبانی بريده نـشود .
جمعی از کنشگرايان مبارز و ميهن دوست
دی ماه 1390

بمناسبت فرارسیدن ۱۷ دی ماه، سالروز اعطای آزادی به زنان آزاده و مبارز ایران؛ همراه تصاویر و اشعار






رضا شاه بزرگ با رفع حجاب و اعطای آزادی به بانوان، فصل نوینی در تاریخ زندگی “زن” ایرانی گشود، در مراسمی که به این مناسبت در دانشسرای مقدماتی برپا گردید، ملکه پهلوی و شاهدخت ها شمس پهلوی و اشرف پهلوی بدون حجاب همراه رضا شاه پهلوی به دانش سرای مقدماتی وارد شدند و رضا شاه پهلوی پس از بازدید از قسمت های مختلف دانش سرا و اعطاء دیپلم دوشیزگانی که در رشته های طب و قابگی فارغ التحصیل شده اند، ضمن بیانات مبسوطی فرمود: “شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شده اید و برای سعادت خود و وطنتان گام به پیش نهاده اید باید پیوسته در راه پیشرفت وطن تلاش کنید، چه سعادت کشور و آینده ملّت در دست شماست، زیرا شما تربیت کننده نسل آینده این آب و خاک هستید.

تاریخچه کوتاهی از کشف حجاب:

نخستین بار امان‌الله خان و ملکه ثریا، شاه و ملکه افغانستان در سال ۱۳۰۸ به ایران آمدند. ملکه افغانستان بی‌حجاب بود و جنجالی در میان روحانیون ایران برانگیخت. آنان از رضاشاه خواستند ملکه افغانستان را در ایران مجبور به داشتن حجاب کند که رضاشاه نپذیرفت. از ساعت یک بعدازظهر روز هفدهم دى سال ۱۳۱۴، زنان روساى ادارات و بانوان عضو کانون بانوان با «لباس تجدد» و دختران پیشاهنگ بى‏حجاب در برابر دانشسراى مقدماتى صف کشیده بودند. رضاشاه در ساعت سه بعدازظهر در محل حاضر شد و در سخنرانى خود از ورود بانوان به عرصه تجدد، ابراز خشنودى کرد.

ایرج میرزا حجاب را اسباب عقب ماندگی زنان دانسته و نیز عاملی بر ادامۀ سلطۀ مفتیان بر نیمی از مردم عنوان نموده است:

نقاب بر رخ زن سدّ باب معرفت است کجاست دست حقیقت که فتح باب کند

بلی نقاب بود کاین گروه مفتی را به نصف مردم ما مالک الرقّاب کند

مهرانگیز نامی اشعاری در ستایش کشف حجاب می‌سراید:

تا به کی در کفن تیره بود پیکر ما

شیخنا بهر خدا دست بدار از سر ما

شیخنا این همه تزویر مکن بس است 

کس ندیده است که گل پرده‌نشین در بر ما

ای ثمین‌درّه بکن تیره کفن از سر خود

چون سبب گشت سیه رویی از این چادر ما

رازق فانی با تخلص فانی اشعاری سروده است که گزیدۀ از آنها آورده می شود:

ای بت ماهرخ از روی برانداز حجاب

که بود عیب برآن عارض چون ماه نقاب

پرده بردار ز رخ، رونق خورشید ببر 

حیف باشد به چنین حسن خدا داده حجاب

پرده بر روی چو ماه تو مناسب نبود 

که کتان را نبود تاب به پیش مهتاب

غفت وعصمت هر کس به شرف پا بند است

کی شود حافظ ناموس کس این تیره ثیاب

هر چه خوب است سزاوار تماشا باشد 

چون حرام است رخ خوب نهان از احباب

منابع:

دیوان ایرج میرزا

دیوان رزاق فانی

کتاب کشف حجاب؛ مهدی صلاح

جنبش حقوق زنان در ایران؛ الیز ساناساریان

گاهنامه پنجاه ساله پهلوی
نوشته ای از فرزاد سلطانزاده نادری

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...