۱۳۹۰ دی ۱۸, یکشنبه

نگاهی بر بیغوله های تاریک دیکتاتوری و قله های درخشان دموکراسی

درباره دو کشور چک و کره شمالی همگان کما بیش خوانده و یا شنیده اند؛ دو کشوری که به سبب داشتن رهبرانی با دیدگاه های متضاد، در مسیرهای متفاوت نیز گام برداشته اند، یکی در جاده پسرفت و تحجر تا مرزهای تاریکی و تباهی گام زده و دیگری قله های پیشرفت را در سایه آزادی و مردم سالاری فتح کرده است.این روزها دو کشور کره شمالی و چک رهبران خود را از دست داده اند؛ "کیم جونگ ایل" و "واسلاو هاول" را ، شباهت عمده میان این دو آن است که هر دو نظام کمونیستی را تجربه کرده بودند اما اولی از آن گذشت و دیگری بدان وفادار ماند نه به آن سبب که آموزه های آن را برای مردم کشورش مفید تشخیص می داد نه، تنها از آن رو که بودن آن را ضامن بقای خود می دانست. واسلاو هاول اما از این کلاه نمدی برای خود نمی خواست به همین دلیل پس از چندی دنباله هنر را گرفت چون دنیا را زیبا می خواست و زیبایی را برای مردم کشورش.هاول چون رهبر کره شمالی خود را خورشید و نور و ... نخواند زیرا نیازی به آن نداشت او خود نور می افشاند و مردم کشورش به واقع آن را لمس می کردند. ایل حتی شمعی در غار تنهایی مردم ستمدیده کره شمالی نبود که همین میزان نور را هم از آنان دریغ می کرد. هاول با منش خود و اتصال مردم کشورش به منبع نور از آنان خورشیدی ساخت که خود می تابند و نور می افشانند و مردم دنیا را به ستایش واداشته اند.او بر آن کوشید که از مردم چک ، هر یک خورشیدی بسازد و نور آگاهی را بر زندگی آنان بتاباند اما در آن سو ایل، مردم کره را نا آگاه می خواست زیرا آگاهی مقدمه پرسش است و نظامی که بر بنیاد آزادی و احترام به حقوق انسانیت شکل نگرفته باشد، آگاهی را دشمن خود می بیند. نظام کره شمالی در سال های پس از موجودیت تنها واژه متناقض دموکراتیک را بر دوش می کشیده در حالیکه در عمل بر طبل استبداد می کوبیده است و از قضای روزگار مردم نیز آن را پذیرفته اند. امروز کره شمالی در سایه تفکرات متحجر امثال ایل برده داری را تبلیغ می کند. در نگاه سردمداران کره، مردم تنها برای آن هستند که وجود حاکمیت را اثبات کنند و بیرون از این معادله محلی از اعراب ندارند. اگر حکومت بخواهد آنها در خیابان ها حاضر می شوند، شعار می دهند، شادی می کنند یا گریه سر می دهند و این روزها در سوگ رهبر خود بر سر وسینه می زنند؛ رهبری که مزورانه چهره نامردمی خود را از آنان پنهان می کرد و در این سال ها چیزی جز چنگ و دندان به آنان نشان نداد. این ویژگی تمام حکومت های دیکتاتور است که مردم را به قدرت چنگ و دندان مطیعان همیشه بخواهند و نگاه دارند. واقعیت آن است که همه دیکتاتورها لحظه لحظه زندگی خود را در هراس به سر می برند، هراس از مردم کشور خود و جامعه جهانی بنابراین بمب می سازند تا قدرت اتمی خود را به رخ دیگران بکشند و مردم را در داخل سرکوب می کنند تنها به آن دلیل که می ترسند و مردم را بیگانگان مزاحم می بینند در حالیکه خود بیگانه اند؛ بیگانه با مردم، تاریخ، سرزمین و باورهای خود. دیکتاتورها می ترسند بنابراین برای کم کردن شر مردم ضحاک وار مغز آنان را خوراک مارهای دوش خود می کنند و مغز نمادی است از اندیشیدن و آگاهی. امروز به لطف ! ایل، اخلاف و اسلافش مردم کره شمالی در ناآگاهی مطلق به سر می برند و چنانکه بارها گفته و نوشته ایم دموکراسی و آزادی در پیوند تنگاتنگ با میزان آگاهی، درک و مطالبات مردم است. خاندان ایل ساختار کره شمالی را به گونه ای پی ریزی کرد که مردم وامداران همیشه حکومت باشند بنابراین حکومت همیشه طلبکار بوده و مردم بدهکار و مدیون.ایل با مردم آن کرد که هیچ تصوری از دنیای بیرون نداشته باشند تا بتوانند انتخاب کنند یا انتخاب شوند. در دوران ایل آنها به محض باز کردن چشم در چنبره باورهای حکومتی گرفتار می آمدند و دنیا را از چشم رهبران خود می دیدند، کیم ایل سونگ، پدر کیم جونگ ایل مقرر کرد کودکان کره ای با ورود به سن سه سالگی ، به کودکستان تحویل داده شوند و مدت دوسال تحت تعلیم وتربیت مخصوص قرار گیرند. طی این دوره والدین کودک هر ماه فقط یک بار می توانستند فرزندان خود را ببینند . بر اساس همین تعلیم وتربیت مردم کره، خود را دارای بهترین امکانات رفاهی و زیستی در سراسر جهان می دانسته و می دانند. درست مثل ماهی سیاه کوچولوی داستان صمد بهرنگی که تمام دنیا را برکه ای می دانست که در آن به دنیا آمده بود و می زیست. رهبر چک امّا ماهی های سیاه کوچک برکه کشورش را به اقیانوس جهان برد به دیدار تجربه های جدید به بارگاه مردم سالاری در حالیکه رهبر کره شمالی برکه کشورش را اقیانوس جهان خواند و دیگرگون زیستن را از آنان گرفت. رهبر کره شمالی بر هر کوی و برزن خود را فریاد زد در حالیکه هاول خود را نادیده گرفت زیرا می دانست در خود دیدن فرصت دیگر بینی نیست.مردم چک بنیاد تمدن و دموکراسی را بر ویرانه های کمونیسم بنا نهاده، به دنیای مدرن پیوستند. هاول می دانست که اگر مردم طعم آزادی را بچشند این گوهر گرانبها را از دست نمی نهند و خود دلسوزانه در نگهداری از آن از جان و دل مایه می گذارند. از همین رو نگران بنای تازه بنیاد خود نبود چرا که بینش آزاد و آزادی خواهی را در مردم به وجود آورده بود. چنین بنیادی دائم خود را تازه می کند و عیوب را برطرف به همین دلیل وقتی او کار و ماموریت خود را تمام شده دید، دست از بنیاد قدرت کشید. او می دانست مردم به آن اندازه از شعور و آگاهی دست یافته اند که خوب و بد خود را ببینند و تشخیص دهند. مردم در نگاهش صغیر نبودند که نیاز به قیم داشته باشند. از آنجایی که خود نیز دلبسته قدرت نبود دروازه های آگاهی را همچنان بر مردم باز نگاه داشت. هاول در عمل نشان داد اومانیسم مورد ادعای کمونیسم چیزی در حد استعمار انسان به نام انسانیت است از همین رو مقام انسان را ارج نهاد. تجربه دو کشور کره شمالی و چک، امروز نشان داده است که آبادی، اقتصاد پویا، پیشرفت و خلاصه همه چیز با دموکراسی گره خورده است و اگر مردم بر سرنوشت خود حاکم شوند پله های ترقی را طی می کنند.هاول نشان داد دنیای امروزدنیای ستیزه با دیگران نیست. او به جای صرف وقت و نیروی کشورش برای مبارزه های بی بنیاد، بنیاد تفاهم با دنیا را نهاد در حالیکه رهبر کره شمالی به پیروی از پدر خود، راه ستیزه را در پیش گرفت. حکومت تمام داشته های اعتقادی خود را از غرب و مارکسیسم دارد ولی در لباس یک غرب ستیز به جان دنیا و مردم کشور خود افتاده است. این حکومت آمیزه ای بوده و هست از تناقض، تناقضی که ریشه در نمونه ای دارد که همسان با انسان کره ای نیست. حکومت کره شمالی چنانکه گفتیم از یک سو انسانیت انسان ها را از آنها گرفته است و آنها را آنگونه می خواهد که خود می پسندد و از سوی دیگر بر طبل اومانیسم می کوبد و می خواهد انسانیت انسان ها را به آنان برگرداند و نمی داند آزادی گوهر گرانبهایی است که انسان امروز به داشتن آن شناخته می شود. رهبران کره، اندیشیدن را از انسان ها گرفتند. در واقع چنانکه آمد رهبر کره شمالی با ویران کردن انسانیت دم از انسانیتی من درآوردی می زد. او همواره انسان ها را متاثر از مادی گری قرن هیجدهم همانند ماشین می خواست. هرچند این نظریه در قرن نوزدهم مردود شناخته شد و مادی گری دیالکتیکی جای آن را گرفت، کیم جونگ ایل متحجرانه به قرائت خود از مارکسیسم بسنده کرد.پس از مرگ کیم جونگ ایل، علی لاریجانی رئیس مجلس ایران از درگذشت آن مرحوم! اظهار تاسف کرد و آگاهانه جنایت های ایل را نادیده گرفت و نشان داد نظام ولایت فقیهی ایران نیز کم از ایل، اخلاف و اسلافش ندارد وگرنه مگر می توان داعیه مدیریت جهانی! داشت و چشم ها را بر آنچه در کره شمالی بر مردم ستمدیده آن گذشته و می گذرد بست؟ سردمداران نظام ولایت فقیهی البته از مرگ دیکتاتوری چون قذافی که سابقه ستیزه با آمریکا را در کارنامه داشت ابراز تاسف نکردند تنها به آن دلیل که او را مهره سوخته می دیدند. در نگاه سردمداران رژیم ولایت، کیم جونگ ایل، این دشمن آزادی و انسانیت، دوست خوانده می شود زیرا هنوز مهره سوخته به حساب نمی آید و جانشین متحجرش همان راه پدر را دنبال خواهد کرد. او نیز به بهای تنگ کردن عرصه بر مردم کشورش چونان پدر با آمریکا و اسرائیل به ستیز برخواهد خاست و این در نگاه پیروان ولایت فقیه اصل اساسی در مناسبات داخلی و خارجی به حساب می آید. برای آنها نیز انسانیت و دفاع از حقوق انسانی تا جایی معنا دارد که کس یا کسانی در راستای سیاست های آنان در برابر آمریکا و اسرائیل بایستد یا بایستند. نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران در اعتراضات مردم ستمدیده سوریه که آزادی را فریاد می زنند، میزان پایبندی خود به اصول انسانی و اسلامی را نیز نشان داد. حمایت از حکومت خونریز بشاراسد در سرکوب مردم سوریه، نشان می دهد چرا دولت مستبد ایران با دولتی متحجر چون کره ارتباطات دوستانه دارد و روابط با دولت چک را تنها به سبب راه اندازی یک رادیو به ورطه فراموشی سپرده است. پدران ما به درستی گفته اند:
کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
در پایان ذکر این نکته ضروری می نماید که با وجود تمام شباهت های بنیادین میان حکومت ایران و کره شمالی در مقایسه های موجود یک نکته اساسی نباید نادیده گرفته شود و آن اینکه میزان آگاهی مردم کره با سطح درک و آگاهی سیاسی، اجتماعی و جهانی مردم ایران قابل مقایسه نیست. به همین رو هر چند آبی از دیگ مردم کره شمالی برای داشتن آزادی و دموکراسی گرم نمی شود، اما حکایت آینده مردم ایران به گونه ای متفاوت رقم خواهد خورد. یقیناً مردم ایران نیز چونان مردم چک به قله های آزادی، پیشرفت و دموکراسی خواهند رسید. صاحب این قلم این آینده روشن را برای ایران دور نمی بیند و بی شک آن هنگام کره شمالی دیگر کشور دوست و برادر ایران نخواهد بود.
دکتر بهروز بهبودی
بنیانگذار و دبیر کل شورای دموکراسی برای ایران
ونکوور – ۵ ژانویه ۲۰۱۲

هیچ نظری موجود نیست:

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...