۱۳۹۰ دی ۱۸, یکشنبه

نگاهی بر بیغوله های تاریک دیکتاتوری و قله های درخشان دموکراسی

درباره دو کشور چک و کره شمالی همگان کما بیش خوانده و یا شنیده اند؛ دو کشوری که به سبب داشتن رهبرانی با دیدگاه های متضاد، در مسیرهای متفاوت نیز گام برداشته اند، یکی در جاده پسرفت و تحجر تا مرزهای تاریکی و تباهی گام زده و دیگری قله های پیشرفت را در سایه آزادی و مردم سالاری فتح کرده است.این روزها دو کشور کره شمالی و چک رهبران خود را از دست داده اند؛ "کیم جونگ ایل" و "واسلاو هاول" را ، شباهت عمده میان این دو آن است که هر دو نظام کمونیستی را تجربه کرده بودند اما اولی از آن گذشت و دیگری بدان وفادار ماند نه به آن سبب که آموزه های آن را برای مردم کشورش مفید تشخیص می داد نه، تنها از آن رو که بودن آن را ضامن بقای خود می دانست. واسلاو هاول اما از این کلاه نمدی برای خود نمی خواست به همین دلیل پس از چندی دنباله هنر را گرفت چون دنیا را زیبا می خواست و زیبایی را برای مردم کشورش.هاول چون رهبر کره شمالی خود را خورشید و نور و ... نخواند زیرا نیازی به آن نداشت او خود نور می افشاند و مردم کشورش به واقع آن را لمس می کردند. ایل حتی شمعی در غار تنهایی مردم ستمدیده کره شمالی نبود که همین میزان نور را هم از آنان دریغ می کرد. هاول با منش خود و اتصال مردم کشورش به منبع نور از آنان خورشیدی ساخت که خود می تابند و نور می افشانند و مردم دنیا را به ستایش واداشته اند.او بر آن کوشید که از مردم چک ، هر یک خورشیدی بسازد و نور آگاهی را بر زندگی آنان بتاباند اما در آن سو ایل، مردم کره را نا آگاه می خواست زیرا آگاهی مقدمه پرسش است و نظامی که بر بنیاد آزادی و احترام به حقوق انسانیت شکل نگرفته باشد، آگاهی را دشمن خود می بیند. نظام کره شمالی در سال های پس از موجودیت تنها واژه متناقض دموکراتیک را بر دوش می کشیده در حالیکه در عمل بر طبل استبداد می کوبیده است و از قضای روزگار مردم نیز آن را پذیرفته اند. امروز کره شمالی در سایه تفکرات متحجر امثال ایل برده داری را تبلیغ می کند. در نگاه سردمداران کره، مردم تنها برای آن هستند که وجود حاکمیت را اثبات کنند و بیرون از این معادله محلی از اعراب ندارند. اگر حکومت بخواهد آنها در خیابان ها حاضر می شوند، شعار می دهند، شادی می کنند یا گریه سر می دهند و این روزها در سوگ رهبر خود بر سر وسینه می زنند؛ رهبری که مزورانه چهره نامردمی خود را از آنان پنهان می کرد و در این سال ها چیزی جز چنگ و دندان به آنان نشان نداد. این ویژگی تمام حکومت های دیکتاتور است که مردم را به قدرت چنگ و دندان مطیعان همیشه بخواهند و نگاه دارند. واقعیت آن است که همه دیکتاتورها لحظه لحظه زندگی خود را در هراس به سر می برند، هراس از مردم کشور خود و جامعه جهانی بنابراین بمب می سازند تا قدرت اتمی خود را به رخ دیگران بکشند و مردم را در داخل سرکوب می کنند تنها به آن دلیل که می ترسند و مردم را بیگانگان مزاحم می بینند در حالیکه خود بیگانه اند؛ بیگانه با مردم، تاریخ، سرزمین و باورهای خود. دیکتاتورها می ترسند بنابراین برای کم کردن شر مردم ضحاک وار مغز آنان را خوراک مارهای دوش خود می کنند و مغز نمادی است از اندیشیدن و آگاهی. امروز به لطف ! ایل، اخلاف و اسلافش مردم کره شمالی در ناآگاهی مطلق به سر می برند و چنانکه بارها گفته و نوشته ایم دموکراسی و آزادی در پیوند تنگاتنگ با میزان آگاهی، درک و مطالبات مردم است. خاندان ایل ساختار کره شمالی را به گونه ای پی ریزی کرد که مردم وامداران همیشه حکومت باشند بنابراین حکومت همیشه طلبکار بوده و مردم بدهکار و مدیون.ایل با مردم آن کرد که هیچ تصوری از دنیای بیرون نداشته باشند تا بتوانند انتخاب کنند یا انتخاب شوند. در دوران ایل آنها به محض باز کردن چشم در چنبره باورهای حکومتی گرفتار می آمدند و دنیا را از چشم رهبران خود می دیدند، کیم ایل سونگ، پدر کیم جونگ ایل مقرر کرد کودکان کره ای با ورود به سن سه سالگی ، به کودکستان تحویل داده شوند و مدت دوسال تحت تعلیم وتربیت مخصوص قرار گیرند. طی این دوره والدین کودک هر ماه فقط یک بار می توانستند فرزندان خود را ببینند . بر اساس همین تعلیم وتربیت مردم کره، خود را دارای بهترین امکانات رفاهی و زیستی در سراسر جهان می دانسته و می دانند. درست مثل ماهی سیاه کوچولوی داستان صمد بهرنگی که تمام دنیا را برکه ای می دانست که در آن به دنیا آمده بود و می زیست. رهبر چک امّا ماهی های سیاه کوچک برکه کشورش را به اقیانوس جهان برد به دیدار تجربه های جدید به بارگاه مردم سالاری در حالیکه رهبر کره شمالی برکه کشورش را اقیانوس جهان خواند و دیگرگون زیستن را از آنان گرفت. رهبر کره شمالی بر هر کوی و برزن خود را فریاد زد در حالیکه هاول خود را نادیده گرفت زیرا می دانست در خود دیدن فرصت دیگر بینی نیست.مردم چک بنیاد تمدن و دموکراسی را بر ویرانه های کمونیسم بنا نهاده، به دنیای مدرن پیوستند. هاول می دانست که اگر مردم طعم آزادی را بچشند این گوهر گرانبها را از دست نمی نهند و خود دلسوزانه در نگهداری از آن از جان و دل مایه می گذارند. از همین رو نگران بنای تازه بنیاد خود نبود چرا که بینش آزاد و آزادی خواهی را در مردم به وجود آورده بود. چنین بنیادی دائم خود را تازه می کند و عیوب را برطرف به همین دلیل وقتی او کار و ماموریت خود را تمام شده دید، دست از بنیاد قدرت کشید. او می دانست مردم به آن اندازه از شعور و آگاهی دست یافته اند که خوب و بد خود را ببینند و تشخیص دهند. مردم در نگاهش صغیر نبودند که نیاز به قیم داشته باشند. از آنجایی که خود نیز دلبسته قدرت نبود دروازه های آگاهی را همچنان بر مردم باز نگاه داشت. هاول در عمل نشان داد اومانیسم مورد ادعای کمونیسم چیزی در حد استعمار انسان به نام انسانیت است از همین رو مقام انسان را ارج نهاد. تجربه دو کشور کره شمالی و چک، امروز نشان داده است که آبادی، اقتصاد پویا، پیشرفت و خلاصه همه چیز با دموکراسی گره خورده است و اگر مردم بر سرنوشت خود حاکم شوند پله های ترقی را طی می کنند.هاول نشان داد دنیای امروزدنیای ستیزه با دیگران نیست. او به جای صرف وقت و نیروی کشورش برای مبارزه های بی بنیاد، بنیاد تفاهم با دنیا را نهاد در حالیکه رهبر کره شمالی به پیروی از پدر خود، راه ستیزه را در پیش گرفت. حکومت تمام داشته های اعتقادی خود را از غرب و مارکسیسم دارد ولی در لباس یک غرب ستیز به جان دنیا و مردم کشور خود افتاده است. این حکومت آمیزه ای بوده و هست از تناقض، تناقضی که ریشه در نمونه ای دارد که همسان با انسان کره ای نیست. حکومت کره شمالی چنانکه گفتیم از یک سو انسانیت انسان ها را از آنها گرفته است و آنها را آنگونه می خواهد که خود می پسندد و از سوی دیگر بر طبل اومانیسم می کوبد و می خواهد انسانیت انسان ها را به آنان برگرداند و نمی داند آزادی گوهر گرانبهایی است که انسان امروز به داشتن آن شناخته می شود. رهبران کره، اندیشیدن را از انسان ها گرفتند. در واقع چنانکه آمد رهبر کره شمالی با ویران کردن انسانیت دم از انسانیتی من درآوردی می زد. او همواره انسان ها را متاثر از مادی گری قرن هیجدهم همانند ماشین می خواست. هرچند این نظریه در قرن نوزدهم مردود شناخته شد و مادی گری دیالکتیکی جای آن را گرفت، کیم جونگ ایل متحجرانه به قرائت خود از مارکسیسم بسنده کرد.پس از مرگ کیم جونگ ایل، علی لاریجانی رئیس مجلس ایران از درگذشت آن مرحوم! اظهار تاسف کرد و آگاهانه جنایت های ایل را نادیده گرفت و نشان داد نظام ولایت فقیهی ایران نیز کم از ایل، اخلاف و اسلافش ندارد وگرنه مگر می توان داعیه مدیریت جهانی! داشت و چشم ها را بر آنچه در کره شمالی بر مردم ستمدیده آن گذشته و می گذرد بست؟ سردمداران نظام ولایت فقیهی البته از مرگ دیکتاتوری چون قذافی که سابقه ستیزه با آمریکا را در کارنامه داشت ابراز تاسف نکردند تنها به آن دلیل که او را مهره سوخته می دیدند. در نگاه سردمداران رژیم ولایت، کیم جونگ ایل، این دشمن آزادی و انسانیت، دوست خوانده می شود زیرا هنوز مهره سوخته به حساب نمی آید و جانشین متحجرش همان راه پدر را دنبال خواهد کرد. او نیز به بهای تنگ کردن عرصه بر مردم کشورش چونان پدر با آمریکا و اسرائیل به ستیز برخواهد خاست و این در نگاه پیروان ولایت فقیه اصل اساسی در مناسبات داخلی و خارجی به حساب می آید. برای آنها نیز انسانیت و دفاع از حقوق انسانی تا جایی معنا دارد که کس یا کسانی در راستای سیاست های آنان در برابر آمریکا و اسرائیل بایستد یا بایستند. نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران در اعتراضات مردم ستمدیده سوریه که آزادی را فریاد می زنند، میزان پایبندی خود به اصول انسانی و اسلامی را نیز نشان داد. حمایت از حکومت خونریز بشاراسد در سرکوب مردم سوریه، نشان می دهد چرا دولت مستبد ایران با دولتی متحجر چون کره ارتباطات دوستانه دارد و روابط با دولت چک را تنها به سبب راه اندازی یک رادیو به ورطه فراموشی سپرده است. پدران ما به درستی گفته اند:
کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
در پایان ذکر این نکته ضروری می نماید که با وجود تمام شباهت های بنیادین میان حکومت ایران و کره شمالی در مقایسه های موجود یک نکته اساسی نباید نادیده گرفته شود و آن اینکه میزان آگاهی مردم کره با سطح درک و آگاهی سیاسی، اجتماعی و جهانی مردم ایران قابل مقایسه نیست. به همین رو هر چند آبی از دیگ مردم کره شمالی برای داشتن آزادی و دموکراسی گرم نمی شود، اما حکایت آینده مردم ایران به گونه ای متفاوت رقم خواهد خورد. یقیناً مردم ایران نیز چونان مردم چک به قله های آزادی، پیشرفت و دموکراسی خواهند رسید. صاحب این قلم این آینده روشن را برای ایران دور نمی بیند و بی شک آن هنگام کره شمالی دیگر کشور دوست و برادر ایران نخواهد بود.
دکتر بهروز بهبودی
بنیانگذار و دبیر کل شورای دموکراسی برای ایران
ونکوور – ۵ ژانویه ۲۰۱۲

۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

دهه یادبود و حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی 10 تا 20 ژانویه برابر با 20 تا 30 دیماه

دهه یادبود و حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی 10 تا 20 ژانویه برابر با 20 تا 30 دیماه.
در اين روزهای سرد و شبهای طولانی زمستانی ، يـاد بـاد يـاد همه آنهايی که بخاطر دگر انديشی ( چه سياسی ، چه مذهبی و چه قومی ) و همه آنهايی که به جرمی واهی و يا به حکمی برآمده از دادگاه های ناعادلانه جمهوری اسلامی در سياه چالهای رژيم ولايت فقيهی در انتظار تلاش ما برای رهايی خود و ميهن خود از کابوس حکومت اسلامی هستند .بر همگان آشکار است که همانطور که هيچ کدامين از انتخابات در اين رژيم منصفانه و آزاد نبوده اند ، هيچ کدامين از دادگاه ها و محاکمات انجام شده در جمهوری اسلامی از عدل و عدالت رنگ و بويی نداشته اند . نه تنها احکام قرون وسطايی ای همچون قصاص ، سنگسار ، قطع دست و پـا و اعدام در ملاء عام و غيره ... همگی محکوم و مغاير با اصول حقوق بشر هستند ، بلکه تمامی حبسهای انجام شده نيز بدون توجه به حقوق اوليه انسانی متهمين بوده و مردود هستند .اين همه بر من و شمای ايرانی که دغدغه انسانيت و دغدغه ايران را داريم همواره روشن بوده و هست . امروز و در اين روزهای خطير وظيفه ماست که فشار بر ستم پيشه و مقابله با ستم را با نافرمانی و ضربه زنی بيشتر مضاعف کنيم .بـيـاييـم و در دی مـاه ( از بيستم تا سی ام دی مـاه 1390 ) ياد هـمه قـربانيـان جـمهوری اسلامی و ياران دربند را گرامی بداريـم . در اين مدت تا آنجا که می توانيـم با يادآوری اسـامی زندانيـان بی گنـاه سـياسی و غير سياسی ، با افشای نام جلادان و شکنجه گران و وضعيت و مکان سياه چالهای آشکار و پنهان هم دلگرمی اين عزيزان را مـوجب شـويم که بداننـد که برای آزاديشان تلاش و روز شـماری می کـنيم و هـم آگاهی رسـانی لازم را بـرای جامـعه بين المللی و آنهايی که هنوز فريب اين رژيم را می خورند را کرده باشـيم . آنهايی که هنوز بر اين پندارند که در جمهوری اسلامی عدل و عدالت حکمرانی می کند !!! و هيچ بی بضاعتی و هيچ بی گناهی در رنج و درد نيست !!! اين جماعت معـدودند ولی بـخاطر در دسـت داشـتن اهـرمهای زر و زور ، وجودشان و باورشان تا به امروز کمک فراوانی به دوام جمهوری اسلامی کرده است .از همه خانواده های زندانيان در ميهنمان ايران تقاضا داريم که در اين هفته تا آنجا که می توانند به ملاقات عزيزان خود بروند و بر ديگر هم ميهنان نيز وظيفه است که خانواده های زندانيان را دلگرمی ، همياری و همراهی نمايند .افـشای ستم های رفته به هر وسـيله ممـکن وکمـک مالی و معنـوی به هر خانواده سـتمديده در جمهوری اسلامی ، ياری و خدمـت به خويش و به انسـانيت است . همگان می دانيم که متاسفانه ظلم اين رژيم هر کدامين از ما را می توانـد در بـر گيـرد . چه بسيار آنهايی که در کناری نشسته بودند و يا حتی با اين رژيم همراه بودند ولی امروز تيزی شـمشـير عـدل و عـدالت ولايـت فقيـه را می چشـند .با برپايی پر شـکوه دهــه يادبود و ديـدار با زندانيـان در جمهوری اسـلامی ، ياد همه ياران از دسـت رفته و همه بيگناهان در بـند را گـرامی بـداريـم ، تـا باشــد که هيچ انسـانی به ناحق رنج نبـرد ، هيچ قلمی نشـکند و هيچ زبانی بريده نـشود .
جمعی از کنشگرايان مبارز و ميهن دوست
دی ماه 1390

بمناسبت فرارسیدن ۱۷ دی ماه، سالروز اعطای آزادی به زنان آزاده و مبارز ایران؛ همراه تصاویر و اشعار






رضا شاه بزرگ با رفع حجاب و اعطای آزادی به بانوان، فصل نوینی در تاریخ زندگی “زن” ایرانی گشود، در مراسمی که به این مناسبت در دانشسرای مقدماتی برپا گردید، ملکه پهلوی و شاهدخت ها شمس پهلوی و اشرف پهلوی بدون حجاب همراه رضا شاه پهلوی به دانش سرای مقدماتی وارد شدند و رضا شاه پهلوی پس از بازدید از قسمت های مختلف دانش سرا و اعطاء دیپلم دوشیزگانی که در رشته های طب و قابگی فارغ التحصیل شده اند، ضمن بیانات مبسوطی فرمود: “شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شده اید و برای سعادت خود و وطنتان گام به پیش نهاده اید باید پیوسته در راه پیشرفت وطن تلاش کنید، چه سعادت کشور و آینده ملّت در دست شماست، زیرا شما تربیت کننده نسل آینده این آب و خاک هستید.

تاریخچه کوتاهی از کشف حجاب:

نخستین بار امان‌الله خان و ملکه ثریا، شاه و ملکه افغانستان در سال ۱۳۰۸ به ایران آمدند. ملکه افغانستان بی‌حجاب بود و جنجالی در میان روحانیون ایران برانگیخت. آنان از رضاشاه خواستند ملکه افغانستان را در ایران مجبور به داشتن حجاب کند که رضاشاه نپذیرفت. از ساعت یک بعدازظهر روز هفدهم دى سال ۱۳۱۴، زنان روساى ادارات و بانوان عضو کانون بانوان با «لباس تجدد» و دختران پیشاهنگ بى‏حجاب در برابر دانشسراى مقدماتى صف کشیده بودند. رضاشاه در ساعت سه بعدازظهر در محل حاضر شد و در سخنرانى خود از ورود بانوان به عرصه تجدد، ابراز خشنودى کرد.

ایرج میرزا حجاب را اسباب عقب ماندگی زنان دانسته و نیز عاملی بر ادامۀ سلطۀ مفتیان بر نیمی از مردم عنوان نموده است:

نقاب بر رخ زن سدّ باب معرفت است کجاست دست حقیقت که فتح باب کند

بلی نقاب بود کاین گروه مفتی را به نصف مردم ما مالک الرقّاب کند

مهرانگیز نامی اشعاری در ستایش کشف حجاب می‌سراید:

تا به کی در کفن تیره بود پیکر ما

شیخنا بهر خدا دست بدار از سر ما

شیخنا این همه تزویر مکن بس است 

کس ندیده است که گل پرده‌نشین در بر ما

ای ثمین‌درّه بکن تیره کفن از سر خود

چون سبب گشت سیه رویی از این چادر ما

رازق فانی با تخلص فانی اشعاری سروده است که گزیدۀ از آنها آورده می شود:

ای بت ماهرخ از روی برانداز حجاب

که بود عیب برآن عارض چون ماه نقاب

پرده بردار ز رخ، رونق خورشید ببر 

حیف باشد به چنین حسن خدا داده حجاب

پرده بر روی چو ماه تو مناسب نبود 

که کتان را نبود تاب به پیش مهتاب

غفت وعصمت هر کس به شرف پا بند است

کی شود حافظ ناموس کس این تیره ثیاب

هر چه خوب است سزاوار تماشا باشد 

چون حرام است رخ خوب نهان از احباب

منابع:

دیوان ایرج میرزا

دیوان رزاق فانی

کتاب کشف حجاب؛ مهدی صلاح

جنبش حقوق زنان در ایران؛ الیز ساناساریان

گاهنامه پنجاه ساله پهلوی
نوشته ای از فرزاد سلطانزاده نادری

اینترنت را با اصطبل عوضی گرفته اید!

کدام نادانی به شما گفته که شبکه ای ملی راه بیاندازید، می تواند جایگزین اینترنت شود؟ هنوز تفاوت شبکه ای جهانی با شبکه ای ملی را نمی فهمید؟
اهمیت شبکه اینترنت در همان ارتباط جهانی آن است و گرنه هر کشور صاحب تکنولوژی ای یک اینترنت ملی راه می انداخت. اگر نگرانی اید که چرا کنترل فضای اینترنت را در دست ندارید، همان بهتر که در اختیار ندارید و گرنه چون دیگر بخش های مملکت به گند کشیده بودید!
آنجایی که کنترل اش کاملاً دست شما باشد، شبکه جهانی نیست، اصطبل است و همان جایی که در آن بزرگ شده اید که احتمالاً اینترنت را هم با لگنچه عوضی گرفته اید!
قطع شبکه جهانی اینترنت نیز زیاد طول نخواهد کشید و با تکنولوژی جدید جایگزین خواهد شد.مگر این که خودتان به این نتیجه رسیده اید که بزودی سرنگون می شوید و برای همیشه گورتان را گم می کنید و جز لعنت ابدی چیزی نمی خواهید برای خود بگذارید و می خواهید کار نکرده نگذارید تا بدتر از چنگیزخان –در قرن بیست و یکم- از شما یاد کنند، دیگر خود دانید، اما با این روالی که در پیش گرفته اید، یک سال دوام نخواهید آورد. لعنت و نفرین ابدی بدرقه راهتان باد.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز

۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

ابراز نگرانی اتحادیه اروپا از رشد اعدام‌ها در ایران

مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از شمار اعدام‌ها در ایران ابراز نگرانی کرده وخواهان توقف این مجازات از جمله در مورد سکینه آشتیانی شده است. روز گذشته یک سازمان حقوق بشری اسامی ۱۰۱ قربانی اعدام‌های مخفیانه را منتشر کرد.کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا روز جمعه (۶ ژانویه/۱۶ دی) در بروکسل از سیر صعودی اعدام در ایران ابراز نگرانی کرد. او گفت که تعداد اعدام‌های سال گذشته در جمهوری اسلامی از همیشه بیشتر بوده و این آمار، ایران را با توجه به جمعیت آن در صدر کشورهایی قرار می‌دهد که مجازات اعدام در آنها اعمال می‌شود. خانم اشتون افزوده که این مجازات با گرایش عمومی جهان به لغو اعدام مغایرت دارد. چین در حال حاضر رکورددار اعدام در سطح جهان است و ایران در دمین جایگاه قرار دارد.سازمان عفو بین‌الملل پیش از این و در میانه ماه دسامبر اعلام کرده بود که تعداد کل اعدام‌شدگان سال ۲۰۱۱ در ایران بالغ بر ۶۰۰ نفر است.کاترین اشتون با انتقاد از نقض حقوق قانونی محکومان در دادگاه‌های ایران، از سایه اعدام بر سر هزاران زندانی دیگر در ایران از جمله سکینه آشتیانی یاد کرده است. سکینه آشتیانی به اتهام زنای محصنه و قتل همسرش به سنگسار محکوم شده و اتحادیه اروپا بارها خواستار لغو حکم وی و برچیده شدن مجازات اعدام از قوانین جزایی ایران شده است.مجازات اعدام در ۹۶ کشور جهان از جمله در برزیل، ترکیه و رواندا به صورت رسمی لغو شده است. ۳۴ کشور دیگر دنیا چون کنیا، مراکش و روسیه نیز عملا مجازات اعدام را اجرا نمی‌کنند. شاخص‌ترین کشورها در اعدام محکومان عبارتند از چین، ایران، آمریکا، سوریه، عربستان سعودی و کره شمالی.

انتشار فهرست اعدام‌‌های مخفیانه در مشهد

نگرانی کاترین اشتون از شمار اعدام‌ها در ایران پس از آن ابراز می‌شود که کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، فهرستی از نام ۱۰۱ محکوم را منتشر کرد که به‌‌‌‌شکل مخفیانه در زندان وکیل آباد مشهد اعدام شده‌اند. خبر این اعدام‌ها که طی هفت ماه انجام گرفته‌اند، توسط فعالان و منابع محلی اعلام شده است.فهرست این کمپین در روز پنجشنبه (۵ ژانویه/۱۵ دی) در رسانه‌ها منتشر شد. این کمپین هم‌چنین می‌گوید که از بین ۶۰۰ مورد اعدام سال گذشته، دستکم ۱۶۱ مورد پنهانی بوده‌اند.اعدام‌هایی که توسط مقامات به صورت علنی گزارش نشده و خانواده قربانیان و وکلای آنها نیز هیج اطلاع قبلی از اجرای آنها نداشته‌اند، اعدام‌های مخفی به شمار می‌روند. هفته‌ی گذشته صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ایران منکر اعدام مخفیانه در ایران شد.در گزارش این کمپین آمده که مقامات زندان تنها ساعاتی قبل از اعدام، زندانیان را از اجرای حکم خود آگاه کرده و از آنها خواسته‌اند که وصیت‌نامه نوشته و غسل کنند. در این گزارش با استناد به گواهی فعالان و منابع محلی آمده است: «مقامات زندان وکیل‌آباد زندانیان را حوالی غروب آفتاب در یک راهرو سرباز که به سالن ملاقات زندان منتهی می‌شود حلق‌آویز کردند و تلفن زندان وکیل آباد از ساعت‌ها پیش از اجرای احکام به منظور محرمانه نگاهداشتن موضوع قطع شده بود.»در این گزارش هم‌چنین قید شده که پزشکی قانونی گواهی فوت برخی افراد اعدام شده را یک روز پیش از اجرای حکم صادر کرده و در گواهی فوت، علت مرگ افراد را «قتل قانونی» نوشته است.منابع محلی هم‌چنین شهادت داده‌اند که در زمان اجرای احکام اعدام، نمایندگان چند سازمان دولتی چون دفتر دادستانی مشهد، پلیس محلی و منطقه‌ای، قوه قضاییه، پزشکی قانونی، رییس زندان وکیل‌آباد و رییس اداره اطلاعات به عنوان شاهد حضور داشته‌اند.در بخش دیگری از گزارش کمپین به نقل از منابع محلی آمده که برخی زندانیان اعدام شده در زندان وکیل‌آباد، اتباع خارجی از جمله شهروندان افغانستان، غنا و نیجریه بوده‌اند. به قرار خبرها، پرونده اکثریت قریب به اتفاق افراد اعدام شده در ارتباط با مواد مخدر بوده است. این ۱۰۱ نفر در یک فاصله زمانی هفت ماهه، از ۱۹ خرداد ۱۳۸۹ تا ۲۹ آذر همین سال اعدام شده‌اند.ماده شش میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران آن را در سال ۱۳۵۴ امضا کرده، تصریح می‌کند که « حکم اعدام در کشورهایی که در آنها این مجازات لغو نشده است، فقط برای جدی‌ترین جرایم اعمال شود.»شورای حقوق بشر سازمان ملل و گزارشگر ویژه این سازمان می‌گویند که جرم‌های مربوط به مواد مخدر فاقد استاندارد “جدی‌‌ترین جرایم” هستند و این به معنای نقض تعهدات بین‌المللی توسط دولت ایران است.

دویچه وله

پاره شدن پرده‌ی گوش علی عجمی در پی درگیری یکی از مسئولان امنیتی با وی

گزارش‌ها حاکی از آن است که درگیری رئیس حفاظت اطلاعات در زندان رجایی شهر کرج با علی عجمی، به پاره شدن پرده‌ی گوش این زندانی سیاسی منجر شده است.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، چندی پیش، علی عجمی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج به علت وضعیت نامساعد جسمی به بهداری زندان منتقل شد.آقای عجمی که به بیماری سینوزیت مبتلاست، هنگامی که با وضعیتی نامساعد در انتظار پزشک در راهروی بهداری به سر می‌برده است، با مسئول حفاظت اطلاعات روبه رو می‌شود. این مسئول اطلاعاتی پس از پرسیدن علت چرایی حضور وی و شنیدن پاسخی متداول در این خصوص، با برخوردی تند و زننده سیلی‌ای به گوش علی عجمی می زند که همین حرکت باعث پاره شدن پرده‌ی گوش سمتِ چپِ نامبرده می‌شود.این مشکل در حالی از سوی رئیس حفاظت اطلاعات زندان برای این زندانی سیاسی به وجود آمده که تاکنون هیچ اقدام موثری در جهت درمان منجمله انتقال به بیمارستان صورت نگرفته است.گفتنی ست که علی عجمی دهم بهمن ماه سال جاری و با پایان دوره‌ی محکومیتش از آزاد خواهد شد.



گزارشگران هرانا 

آشنایی با شورای دمکراسی برای ایران

کیهان لندن : دکتر بهروز بهبودی برای جامعه ایرانی در داخل و خارج چهره‌ای آشناست. او که طی سال‌های متمادی فعالیت‌های مستمر و پیگیری در زمینه خدمات اجتماعی و امور خیریه داشته، از چندین سال قبل تلاش‌های خود را در امور سیاسی و مشخصاً به منظور استقرار و توسعه دمکراسی در ایران متمرکز کرده و گام‌های موثری در این راه برداشته که از او یک چهره موفق و تاثیرگذار به جامعه ایرانی معرفی کرده است.دکتر بهروز بهبودی که نواده سلیمان خان بهبودی پیشکار صدیق و مورد اعتماد رضا شاه است، تحصیلات خود را که از دوره جوانی در استرالیا آغاز کرده بود، در کانادا و آمریکا به پایان برده و پس از اخذ درجه دکترا وارد فعالیت‌های اقتصادی شده و به موفقیت‌های چشمگیر دست یافته است. او از جمله ایرانیان موفق و سرمایه‌داری است که امکانات مالی خود را در راه خدمت به موطن خویش و مردم ایران به کار گرفته است. وی پس از وقوع زلزله در خراسان و بم با کمک‌های میلیون دلاری به یاری هم میهنان خود شتافت. در سال 1998 با همکاری یکی از دوستان آمریکایی خود شورای اتحاد برای مشارکت جهانی را بنیاد نهاد که هدف آن ایجاد پلی میان ملت‌ها برای درک متقابل، صلح و آشتی با احترام به فرهنگ‌ها و مذاهب و ارزش‌های قومی در سراسر جهان است.دکتر بهبودی در سال 2009 شورای دمکراسی برای ایران را تأسیس کرد و همچنین تلویزیون win-tv را در واشنگتن بنیاد گذاشت که متأسفانه به علت پاره ای از مشکلات از حدود یک سال قبل پخش برنامه‌های آن موقتاً متوقف شده است. هدف از تأسیس این شورا، استقرار و توسعه دمکراسی در ایران است. بهبودی در مقاله‌های خویش در کیهان لندن و سایت شورا، نقطه نظرهای خود را در زمینه‌های مختلف بیان کرده است .به منظور آشنایی با شورای دمکراسی برای ایران و هدف‌های آن گفتگوهایی با دکتر بهبودی انجام گرفت که بخش نخست آن را می‌خوانید.دکتر بهبودی، شما به موازات فعالیت‌هایی که در زمینه اقتصادی داشته و شخص موفقی نیز بوده‌اید، سال‌هاست که در عرصه امور سیاسی نیز تلاشی پیگیر داشته اید و خوانندگان ما از طریق مقالاتی که در کیهان لندن منتشر شده با نقطه نظرهای شما تا حدود زیادی آشنا هستند. همچنین این را هم می‌دانیم که شما بنیانگذار شورای دمکراسی برای ایران هستید که موضوع این گفتگوی ماست. امّا قبل از پرداختن به مسأله شورای دمکراسی یک سؤال کلی پیش می‌آید و آن اینکه شما در زمینه مسائل تحصیلی و اقتصادی درآمریکا و کانادا موفقیت چشمگیری داشته‌اید و از زمره ایرانیانی هستید که در رفاه کامل به سر می‌برند و از امکانات مالی کافی برخوردارند. معمولاً ایرانی‌هایی که به تجارت و امور اقتصادی می‌پردازند، به دلایل گوناگون از مسائل سیاسی پرهیز می‌کنند و برخی نیز اساساً به ایران و مشکلات آن نمی‌اندیشند. سؤال من این است که چه انگیزه‌ای سبب شد که شما به مسائل و موضوعات سیاسی در رابطه با ایران روی بیاورید؟
با سپاس از شما، باید عرض کنم برای من هم مایه تعجب است که برخی از ایرانیان مقیم کشورهای غربی که از امکانات کافی نیز برخوردارند متأسفانه کمتر به مسأله ایران و مردم ایران می‌پردازند. امّا در مورد خودم باید بگویم من از خانواده‌ای برخاسته‌ام که بهرحال در متن سیاست بوده‌اند و اعضای آن به نوعی با امور سیاسی پیوند داشته‌اند. از این مسأله که بگذریم، این را هم باید در نظر داشت که هزاران نفر امثال من که در دوران گذشته با استفاده از امکانات مملکت در کشورهای پیشرفته تحصیل کردیم، قرار بود پس از تحصیلات به میهن خود بازگردیم و منشاء خدمت قرار بگیریم. البته با شرایطی که پیش آمد، بسیاری از ما ناگزیر از اقامت در کشورهای خارج شدیم. امّا به عقیده من این امر چیزی از بار مسئولیت ما کم نمی‌کند و هر یک از ما باید آنچه را که در توان داریم برای خدمت به وطن خود و هم میهنان خویش انجام دهیم.من همواره نسبت به ایران و مردم آن احساس دین کرده‌ام. بر این عقیده بوده‌ام که ما نمی‌توانیم خود را از گذشته خویش جدا بدانیم. این ایران و مردم ایران بوده‌اند که برای ما امکانات لازم را فراهم کرده‌اند تا بتوانیم در دانشگاههای معتبر تحصیل کنیم و اگر هم بعد از آن توانسته ایم موفقیت اقتصادی به دست آوریم، نتیجه همان امکاناتی بوده که در اختیار ما گذاشته‌اند. لذا به نظر من این دین بر عهده ماست و باید تا جایی که می‌توانیم در ادای آن تلاش کنیم.پیش از اینکه مشخصاً به مسأله شورای دمکراسی بپردازیم، این سؤال مطرح می‌شود که شما در نقطه نظرهایتان که در مقالات خویش بیان می‌کنید بیش از هر چیز بر دمکراسی تاکید دارید.حتی به نظر می‌رسد سرنگونی رژیم اسلامی و تغییر در نظام حکومتی ایران را برای رسیدن به امنیت و آرامش در مملکت کافی نمی‌دانید مگر این که این تغییر موجب حرکت در مسیر دمکراسی شود. اصولاً تأسیس شورای دمکراسی برای ایران هم همین دیدگاه را تائید می‌کند. در این زمینه لطفاً توضیح دهید.درست است. من دمکراسی را دوای همه دردهای ایران و مردم ایران می‌دانم. من از نوجوانی برای تحصیل به استرالیا رفتم و تحصیلات بعدی خود را در کانادا و امریکا ادامه دادم و از همان زمان در کشورهای پیشرفته اقامت داشته‌ام. در مقام مقایسه این کشورها با زادگاه و وطن خودم، همواره در این زمینه کنکاش و مطالعه کرده‌ام که دلیل پیشرفت و توسعه یافتگی این کشورها چیست و چرا ما با وجود آنکه تلاش‌های خود را از انقلاب مشروطه آغاز کرده و بیش از یکصد سال فعالیت کرده‌ایم نتوانسته‌ایم به مقصد برسیم. شاید برخی تصور کنند که این موهبت مخصوص جوامع مسیحی است، یا دلیل این پیشرفت‌ها داشتن ذخائر زیرزمینی، امکانات اقتصادی، شرایط اقلیمی و دیگر موارد است. ولی من هنگامی که درباره هر یک از این موارد مطالعه و تفحص کردم، هیچیک را دلیل اصلی این پیشرفتگی ندیدم. کره شمالی و کره جنوبی را در نظر بگیرید، یا آلمان شرقی و غربی سابق را. دو کشور، در جوار یکدیگر و هر دو دارای خصوصیات مشابه اجتماعی و اقتصادی و اقلیمی هستند ولی در یکی شاهد رفاه و امنیت و آزادی و پیشرفت هستیم و در دیگری جز عقب ماندگی و اختناق و عدم امنیت و ناهماهنگی با جهان آزاد چیزی نمی‌بینیم.پس ازمدت‌ها بررسی و تحقیق، به این نتیجه رسیدم که آنچه کشورهای پیشرفته را متمایز می‌کند، دمکراسی است. سیستم حکومتی این کشورها و نهادهایی که اداره امور مملکت را در دست دارند براساس دمکراسی اداره می‌شوند. فارغ از اینکه چه نوع نظام حکومتی در این کشورها وجود دارد، اعم از پادشاهی یا جمهوری، آنچه اهمیت دارد محتوای حکومت است که بر بنیان اصول دمکراتیک بنا نهاده شده است. در مورد کشور ما ایران هم باید در نظر داشت که رژیم مذهبی و دیکتاتوری کنونی، بخصوص با توجه به تحولاتی که در منطقه جریان دارد، بهرحال فرو خواهد پاشید و سرنگون خواهدشد. امّا اگر قرار باشد رژیم خامنه‌ای و احمدی‌نژاد برود و باز هم دیکتاتوری از نوع دیگری، با رنگ و لعاب تازه و ظاهر مردم پسند بر سر کار آید، معضل ایران باز هم حل نشده باقی می‌ماند. تنها را هی که برای ایران و مردم ایران وجود دارد این است که در ریل قطار دمکراسی قرار گیرد و از روز اول بعد از سرنگونی این نظام، حرکت به سوی دمکراسی را آغاز کند.برگردیم به مسأله شورای دمکراسی برای ایران. شما بعد از تجربیاتی که در مورد تأسیس شورای اتحاد برای مشارکت جهانی داشتید، شورای دمکراسی برای ایران را در سال 2009 تأسیس کردید. در مورد این شورا و هدف‌های آن توضیح بفرمائید.همانگونه که توضیح دادم به اعتقاد من آنچه که ایران و مردم ایران به آن نیاز دارند برپایی یک نظام دمکراتیک است. برای رسیدن به دمکراسی نمی‌توان تنها به شعار دادن و بیانیه دادن بسنده کرد و از نظر تئوریک و آکادمیک در مزیت آن سخنرانی کرد. باید تلاش برای رسیدن به دمکراسی را، از هم اکنون و قبل از آنکه عمر نظام دیکتاتوری فعلی به پایان برسد آغاز کرد و زمینه‌های دستیابی به یک نظام دمکراتیک را فراهم ساخت. از این رو شورای دمکراسی برای ایران را در سال 2009 تأسیس کردم که اعضاء آن را جمعی از هموطنان ایرانی، از متخصصان، آکادمیسین‌ها، سیاستمداران، فعالان حقوق بشر و فعالان مدنی تشکیل می‌دهند. این شورا دفاتری در واشنگتن، نیویورک، پاریس و ونکوور کانادا تأسیس کرده است.این شورا طبعاً در راه دستیابی به دمکراسی فعالیت می‌کند. بفرمائید تا کنون چه اقداماتی صورت گرفته و چه اقداماتی در آینده انجام خواهد شد.ما بر این باوریم که برای رسیدن به یک ایران دمکراتیک از هم اکنون باید در هم میهنان آمادگی‌های لازم را ایجاد کرد. آن بخش از ایرانیانی که در کشورهای دمکراتیک اقامت دارند به طور ملموس از آزادی‌ها و موهبت‌هایی که دمکراسی ایجاد کرده آشنا هستند و از جزئیات آن آگاهی دارند. اعضاء شورا در این مدت مطالعات گسترده‌ای به عمل آورده‌اند در این زمینه که چگونه می‌توان اصول دمکراتیک را در ایران آینده پیاده کرد. طبعاً در ایران آینده کلیه نهادهای حکومتی از جمله قوه قضائیه، قوه مقننه، قوه مجریه باید به صورت دمکراتیک اداره شود. از سوی دیگر برقراری دمکراسی در هر کشوری موکول به وجود نهادهای مدنی، احزاب، انجمن‌ها و سازمان‌های سیاسی و اجتماعی و نیز مهم‌تر از همه آزادی بیان، مطبوعات و رسانه‌های آزاد است. مردم ضمن اینکه در شکل دادن به نهادهای حکومتی از طریق رأی خود باید سهم داشته باشند، با استفاده از آزادی بیان و از طریق مطبوعات و رسانه‌های آزاد باید امکان انتقاد و ابراز نظر نیز داشته باشند. و بالاخره باید یک نظام نظارتی و کنترل نیز در مملکت وجود دا شته باشد که عملکرد نهادهای حکومتی را به طور مداوم کنترل کند تا از مسیری که در قانون اساسی تعیین شده خارج نشوند. از طرف دیگر این نهادهای نظارتی باید به گونه‌ای عمل کنند که حق مشارکت و آزادی بیان و آزادی‌های سیاسی و اجتماعی مردم نیز تضمین شود.
برای دستیابی به این موارد از هم اکنون باید مطالعات کافی صورت بگیرد و برنامه‌های مدنی تنظیم شود. شورای دمکراسی برای ایران در این مدت فعالیت‌های مستمری انجام داده است و این تلاش‌ها را دنبال می‌کند. حتی در صورت کامل آن، برای انواع فعالیت‌ها، از اداره امور ترافیک گرفته تا ایجاد واحدهای تولیدی، و از مسائل هنری و فرهنگی گرفته تا شیوه‌های آموزش و پرورش، باید از هم اکنون برنامه‌ریزی‌هایی انجام شود که این نیز یکی از وظائف شوراست.به نظر می‌رسد برای دستیابی به این اهداف، باید از سایر نیروها و ظرفیت‌ها که در خارج از شورا قرار دارند نیز استفاده شود. یا به عبارت دیگر سایر سازمان‌ها و احزاب ایرانی نیز باید در این کار سهیم باشند.اتفاقاً یکی از برنامه‌های شورای دمکراسی همین است که از کلیه احزاب و سازمان‌ها برای ایفای نقش در چنین برنامه‌هایی دعوت به همکاری کند. کلیه احزاب و سازمان‌ها نیز قاعدتاً به دنبال دسترسی به دمکراسی هستند مگر معدودی از سازمان‌ها که تنها قصد رسیدن به حکومت دارند و مسأله آنها برقراری نوع دیگری از دیکتاتوری است که ما را با آنها کاری نیست. بقیه سازمان‌ها و احزاب می‌توانند با حفظ هویت سیاسی و گرایش‌های خود در شورا عضویت داشته باشند و در سطوح برابر بار دیگر احزاب در راه رسیدن به این هدف‌ها همکاری کنند.

دکتر بهروز بهبودی

۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

سرکوب دراویش به بهانه مبارزه با عرفان های کاذب

زارا نورانی، مسئول انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران، شاخه لندن،از آخرین وضعیت دراویش گنابادی می گوید.فرزان فرامرزی: در تابستان سال جاری، فشار بر دراویش گنابادی با درگیری هایی پراکنده در شهرستان کوار به اوج خود رسید. در همین زمینه گفتگویی انجام داده‌ایم با زارا نورانی، مسئول انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران (شاخه لندن)، و از ایشان در مورد آخرین وضعیت دراویش گنابادی در این سوال کردیم. خانم نورانی از وضعیت دراویش در ایران می‌گوید:
خانم نورانی! در ابتدای گفتگو بفرمائید چرا با وجود اینکه، دراویش گنابادی مسلمان هستند، باز هم در حکومت اسلامی ایران، تحت فشارند و حقوقشان نقض می شود؟

این مسئله مربوط به مسلمان بودن یا نبودن دراویش و سایر گروه های قومی یا عقیدتی نیست. بلکه به ماهیت نظام حاکم برمی گردد که یک نظام دیکتاتوری فرقه ای می باشد که هیچ گونه عقیده و باور دیگری را به غیر از خود نمی پذیرند و در صدد پاکسازی هر گونه تعریف و طرز تفکر دیگری می باشند.از اواخر تابستان سال جاری موجی از بازداشت های گسترده و ضرب و شتم دراویش در شهرستان کوار و شهرهای تهران و شیراز آغاز و فشار بر دراویش ابعاد تازه ای به خود گرفت. ماجرای کوار از کجا شروع شد؟ برخی از وب سایت های مدافع حقوق دراویش مدعی هستند که نیروهای حکومتی به سوی دراویش شلیک کرده اند و از آن طرف وب سایت های حامی دولت نظیر رجانیوز مدعی است که این دراویش گنابادی بوده اند که به سوی مردم شلیک کرده اند؛ می شود در این مورد توضیح بدهید؟
ماجرای حمله به کوار ادامه حمله های سلسله واری است که بعد از سال ۱۳۸۴ بصورت سیستماتیک و طراحی شده به صورت ظاهر زیر نظر و با مسئولیت “جامعه مدرسین حوزه علمیه قم” به ریاست آخوند محمدیزدی، و درحقیقت به دستور رهبر نظام، همزمان با روی کار آمدن دولت نهم به صورت گسترد ه ای آغاز گشت.برای مثال آخوندی بنام “آخوند مدنی” در خراسان، که با روی کارآمدن نظام به اصطلاح اسلامی این آخوند قدرت زیادی در گناباد و بیدخت پیدا کرده بود، به سرکوب دروایش روی آورد و کتاب هایی علیه آنها نوشت. به تازگی هم در مصاحبه با سایت “جوان آنلاین” اعلام کرد که “دراویش مانند موش خانگی هستند که باید آنها را با سم مهلک از میان برداشت”. این درست همان حرفی است که هیتلر در مورد یهودیان زد.چند ماه قبل از حمله به کوار، طلبه -بسیجی هایی را به ایستگاه های مترو به عنوان مبارزه با عرفانهای کاذب روانه کردند که پشت میزی مینشستند و زیر عنوان مبارزه نرم علیه عرفان های کاذب و نوظهور، علیه تصوف و درویشی سمپاشی می کردند. در همین اثنا، یکی از همین طلبه- بسیجی ها با نام شهبازی به کوار فرستاده شد و با استفاده از عناصر بسیجی پایگاه هایِ بسیج شهرستان های استان فارس، شروع به تبلیغ و جوسازی کرد، و آنها علیه تصوف به فحاشی و توهین پرداخته و به خانه و مغازه دراویش هجوم بردند و حتی به شعار نویسی بر روی دیوارهای شهر با عنوان “مرگ بر درویشهای آمریکایی” اقدام کردند و عکس های بزرگان آنها را شکسته و سعی در آتش زدن خانه و مغازه های آنها کردند.دراویش شهرستان های دیگر استان فارس برای کمک به دراویش کوار خود عازم این شهرستان شدند که متاسفانه در ورودی شهر کوار از آنها با گلوله سلاح های جنگی مثل کلت و کلاشینکف استقبال شد.شش نفر از دراویش به ضرب گلوله از پا افتادند که در این میان یک جوان به نام وحید بنانی سروستانی پس از سه روز در اثر شدت خونریزی شهید شد. ماموران اداره اطلاعات پیکر این شهید را به خانواده اش نمی دادند و با ایجاد فشار روانی می خواستند از پدر و مادر او گواهی بگیرند که پسرشان بسیجی بوده و درویش نبوده!!! حتی در سردخانه سبیل های او را تراشیده بودند تا ادعا کنند که درویش نبوده.بعد از آن اداره اطلاعات و دستگاه های پروپاگاندای نظام با درست کردن یک ویدئوی فضیحت بار خواستند نعل وارونه بزنند و بگویند که دراویش به بسیجی هایی که سرگرم ارشاد آنها بوده اند حمله کرده اند و دست به کشتار زده اند. بعد هم دراویش را دسته دسته به اداره اطلاعات احضار کرده و به زندان عادل آباد شیراز و اوین تهران.همانطور که خودتان نیز اشاره کردید، جمهوری اسلامی دراویش گنابادی را “دراویش آمریکایی” می خواند و ادعا می کند که دراویش قصد مخدوش کردن چهره ایران و اسلام را دارند، آیا شما واقعا چنین هدفی دارید؟ بنظر شما هدف از ایراد چنین اتهاماتی چیست؟
در جواب این سوال دوباره برمی گردیم به ماهیت این نظام فرقه ای که هرکجا طرز تفکری متفاوت از خود یا فریادی که صدای مردم مظلوم و ستمدیده ایران را به گوش جهانیان و نهادهای حقوق بشری می رساند را می بینند برچسب جاسوس، آمریکایی، صهیونیست یا… را برای آنها بکار می برند. در این نظام همان طور که می دانید این یک امری عادی می باشد مثلا علاوه بر برچسب آمریکایی می بینیم که در سایت های وابسته به سپاه مانند جوان آنلاین، فارس نیوز و سایر سایتهای وابسته به نظام و یا وبلاگ “خرقه پشمینه” که زیر نظر “عبدالحسین خسروپناه” همان نگارنده کتاب “درکوی صوفیان” اداره می شود به دراویش برچسب های واهی مانند ارتباط با منافقین!! و ارتباط با استکبار جهانی!! می زنند، که از اصل کذب محض است… ولی چون دراویش تعریفی مملو از عشق و مدارا و صلح از اسلام ارائه می دهند همین امر بسیجی ها و عناصر حزب پادگانی را به نقابل و دشمنی با دراویش می کشاند. به این دلیل که تفسیر آنها از اسلام جنگ و خون و تجاوز است، درحالی که دراویش تفسیر و برداشتشان از قرآن رحمت و شفقت با خلق خدا و مراعات حرمت حقوق شهروندان هموطن ایرانی از هر قوم و آئینی است.
در حال حاضر چه تعداد از دراویش گنابادی در زندان هستند و به چه اتهامی؟ با توجه به اینکه تعدادی از وکلای این دراویش نیز بازداشت شده اند، شما چه راهکاری برای دفاع از حقوق این دراویش در نظر دارید؟

در جواب به این سوال به توجه شما را به آخرین خبری که امروز در این مورد منتشر شد جلب می کنم. آقایان امیر اسلام٬ امید بهروزی٬ ‌مصطفی دانشجو٬ فرشید یداللهی٬‌ حمید مرادی٬ افشین کرم پور و رضا انتصاری وکلا و مدیران سایت مجذوبان نور تفهیم اتهام شدند.اتهامات وارده بر این دراویش گنابادی از این قرار است: توهین به رهبری٬ تشویش اذهان عمومی، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی٬ نشر اکاذیب٬ و عضویت در گروهک انحرافی٬ لازم به ذکر است٬‌ حمید مرادی از مدیران سایت مجذوبان نور علاوه بر این اتهامات واهی و بی‌اساس٬ متهم به تخریب اموال عمومی نیز شده ‌است.یادآور می‌شود که چهار ماه از بازداشت و حبس وکلا و مدیران سایت مجذوبان نور در زندان اوین می‌گذرد و در این مدت ایشان شرایطی بسیار پر فشار و سخت را گذرانیده‌اند٬ که از میان می‌توان به بیش از دوماه نگهداری در سلول انفرادی تحت بازجویی و فشار بر این زندانیان اشاره کرد که منجر به وخامت وضعیت جسمی این دراویش زندانی از جمله حمید مرادی و امیر اسلامی شد.این دراویش زندانی در تاریخ ۲۹ آذر ماه از بند ۲۰۹ زندان اوین به بند ۳۵۰ منتقل شدند. همچنین در هفته گذشته آقای نصر الله لاله مدیر انتشارات حقیقت نیز بازداشت و به منزل شخصی ایشان حمله و وسائل شخصی ایشان را ضبط کرده و تا به امروز هیچ اطلاعی از ایشان در دست نمی باشد.در آخر، پیشنهاد شما برای مبارزه با نقض روزافزون و گسترده ی حقوق بشر در ایران چیست؟

“انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران” که من نیز یکی از اعضای آن هستم تلاش می کند تا با جمع کردن دقیق ترین اخبار از وضعیت خطیر هموطنانمان در شرایط نقض مستمرحقوق بشر، گزارش های مداوم تهیه کرده و در اختیار شخصیت هایی مانند آقای دکتر احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در امر حقوق بشر و سازمان های مدافع حقوق بشر مانند سازمان عفو بین الملل برای بیدار کردن افکار بین المللی بگذارد و اجازه ندهد که سرکوب هموطنان ما در فضای اختناق و ارعاب و سانسور و بیخبری پیش برود. بیداری افکار عمومی بزرگترین آسیب علیه نظام های بیدادگر و ضدحقوق بشر است.



خبرنگار خانه حقوق بشر ایران

مجید دری: اخراجم از دانشگاه را به خودم تبریک می گویم

مجید دری دانشجوی زندانی در زندان بهبهان در یادداشتی پس از اخراج خود از دانشگاه با تاکید بر اینکه شادم که سکوت نکردم که هرچی می‌خواهید بکنید و سربلندم که در برابرتان سر خم نکردم و در اینجا جا دارد اخراجم را به خودم تبریک بگویم، نوشته است: به تازگی نامه اخراجم به دستم رسید و دلیل اخراجم را عدم حضور موجه به مدت ۴ ترم عنوان کردند و حق ادامه تحصیلم را گرفتند. یاد صحبت یکی از مسئولین افتادم که گفته بود زندانهای ایران مثل هتل است شاید به این جهت است پذیرشش زیاد است چیزی حدود ۳ برابر ظرفیت‎‏، قابل توجه قوه قضائیه.این فعال دانشجویی در یادداشت خود آورده است: امیدوارم زنده باشند و این روزهای شاد و خرم نصیبشان شود. چرا همیشه شادی و هتل از آن ما باشد و آنان محروم. از قدیم گفتند آسیاب به نوبت! نوبت به شما هم می‌رسد ناراحت نباشید.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
به تازگی نامه اخراجم به دستم رسید و دلیل اخراجم را عدم حضور موجه به مدت ۴ ترم عنوان کردند و حق ادامه تحصیلم را گرفتند. یاد صحبت یکی از مسئولین افتادم که گفته بود زندانهای ایران مثل هتل است شاید به این جهت است پذیرشش زیاد است چیزی حدود ۳ برابر ظرفیت‎‏، قابل توجه قوه قضائیه.حال با اعلام اینکه بنده در جزایر قناری و باغ البرواتور و آنتالیا و… به کار می‌برم و آنقدر سرگرم تفریحات که از خاطر بردم باید به دانشگاهم اطلاع دهم. ضمن عرض پوزش از مسئولین خدوم دانشگاه به خصوص رئیسش صدرالدین شریعتی که از هیچ عملی برای به سفر رفتن من و دیگر دانشجویان فرونگذاشت و هتل برایمان ردیف کرد و اقامت طولانیمان را میسر ساخت آرزو می‌کنم این هتل مسیر یکایک شان شود تا مدتهای مدید از آن بهره‌مند شوند.امیدوارم زنده باشند و این روزهای شاد و خرم نصیبشان شود. چرا همیشه شادی و هتل از آن ما باشد و آنان محروم. از قدیم گفتند آسیاب به نوبت! نوبت به شما هم می‌رسد ناراحت نباشید.در آخر می‌گویم بسیار خوشحالم که اخراج شدم که ننگ درس خواندن در چنان محیطی با چون ایشان کسانی هیچگاه برایم امکان پذیر نبود.شادم که در مقابلتان سکوت نکردم که هرچی می‌خواهید بکنید و سربلندم که در برابرتان سر خم نکردم و در اینجا جا دارد اخراجم را به خودم تبریک بگویم.

مجید دری

۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

جهت اطلاع عموم مراسم یاد بود رئوف اسدی ( روز جمعه ٦ ژانويه ٢٠١٢)

اکنون نزدیک به یک سال است که رئوف عزیزمان از میان ما رفته است. آنچه برای ما خانواده و بستگان رئوف بجا مانده این است که جای همیشه خالی او را با یاد و خاطرات شیرینی از تصاویر دوران حیاتش پر کنیم و بس.غم از دست دادن رئوف در یک سال گذشته برای ما خانواده و بستگان و دوستان رئوف، تنها درمیان محبت و همدردی صمیمانه و بیدریغ دوستان و مردم شریف و انساندوست از دور و نزدیک قابل تحمل بود.بی شک در سالروز پرپر شدن امید و آرزوهای رئوف عزیزمان حضور شما عزیزان این نیرو را به ما خواهد داد تا بار سنگین این غم جانکاه را با صبر و استقامت بیشتری تحمل کنیم.روز جمعه ششم ژانویه ۲۰۱۲ ساعت ۱۵ در آرامگاه کویبری ) Kviberg ( بر سر مزار رئوف گردهم میائیم و سپس مجلس یادبود وی در لوکال انجمن اوین ادامه خواهد یافت.

محل: Mari Holm
Vasgatan3 لوکال انجمن اوین

از طرف:
خانواده های احمدی، زرین، مهجوب، مرادی و اسدی

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...