۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

اینترنت را با اصطبل عوضی گرفته اید!

کدام نادانی به شما گفته که شبکه ای ملی راه بیاندازید، می تواند جایگزین اینترنت شود؟ هنوز تفاوت شبکه ای جهانی با شبکه ای ملی را نمی فهمید؟
اهمیت شبکه اینترنت در همان ارتباط جهانی آن است و گرنه هر کشور صاحب تکنولوژی ای یک اینترنت ملی راه می انداخت. اگر نگرانی اید که چرا کنترل فضای اینترنت را در دست ندارید، همان بهتر که در اختیار ندارید و گرنه چون دیگر بخش های مملکت به گند کشیده بودید!
آنجایی که کنترل اش کاملاً دست شما باشد، شبکه جهانی نیست، اصطبل است و همان جایی که در آن بزرگ شده اید که احتمالاً اینترنت را هم با لگنچه عوضی گرفته اید!
قطع شبکه جهانی اینترنت نیز زیاد طول نخواهد کشید و با تکنولوژی جدید جایگزین خواهد شد.مگر این که خودتان به این نتیجه رسیده اید که بزودی سرنگون می شوید و برای همیشه گورتان را گم می کنید و جز لعنت ابدی چیزی نمی خواهید برای خود بگذارید و می خواهید کار نکرده نگذارید تا بدتر از چنگیزخان –در قرن بیست و یکم- از شما یاد کنند، دیگر خود دانید، اما با این روالی که در پیش گرفته اید، یک سال دوام نخواهید آورد. لعنت و نفرین ابدی بدرقه راهتان باد.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز

۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

ابراز نگرانی اتحادیه اروپا از رشد اعدام‌ها در ایران

مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از شمار اعدام‌ها در ایران ابراز نگرانی کرده وخواهان توقف این مجازات از جمله در مورد سکینه آشتیانی شده است. روز گذشته یک سازمان حقوق بشری اسامی ۱۰۱ قربانی اعدام‌های مخفیانه را منتشر کرد.کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا روز جمعه (۶ ژانویه/۱۶ دی) در بروکسل از سیر صعودی اعدام در ایران ابراز نگرانی کرد. او گفت که تعداد اعدام‌های سال گذشته در جمهوری اسلامی از همیشه بیشتر بوده و این آمار، ایران را با توجه به جمعیت آن در صدر کشورهایی قرار می‌دهد که مجازات اعدام در آنها اعمال می‌شود. خانم اشتون افزوده که این مجازات با گرایش عمومی جهان به لغو اعدام مغایرت دارد. چین در حال حاضر رکورددار اعدام در سطح جهان است و ایران در دمین جایگاه قرار دارد.سازمان عفو بین‌الملل پیش از این و در میانه ماه دسامبر اعلام کرده بود که تعداد کل اعدام‌شدگان سال ۲۰۱۱ در ایران بالغ بر ۶۰۰ نفر است.کاترین اشتون با انتقاد از نقض حقوق قانونی محکومان در دادگاه‌های ایران، از سایه اعدام بر سر هزاران زندانی دیگر در ایران از جمله سکینه آشتیانی یاد کرده است. سکینه آشتیانی به اتهام زنای محصنه و قتل همسرش به سنگسار محکوم شده و اتحادیه اروپا بارها خواستار لغو حکم وی و برچیده شدن مجازات اعدام از قوانین جزایی ایران شده است.مجازات اعدام در ۹۶ کشور جهان از جمله در برزیل، ترکیه و رواندا به صورت رسمی لغو شده است. ۳۴ کشور دیگر دنیا چون کنیا، مراکش و روسیه نیز عملا مجازات اعدام را اجرا نمی‌کنند. شاخص‌ترین کشورها در اعدام محکومان عبارتند از چین، ایران، آمریکا، سوریه، عربستان سعودی و کره شمالی.

انتشار فهرست اعدام‌‌های مخفیانه در مشهد

نگرانی کاترین اشتون از شمار اعدام‌ها در ایران پس از آن ابراز می‌شود که کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، فهرستی از نام ۱۰۱ محکوم را منتشر کرد که به‌‌‌‌شکل مخفیانه در زندان وکیل آباد مشهد اعدام شده‌اند. خبر این اعدام‌ها که طی هفت ماه انجام گرفته‌اند، توسط فعالان و منابع محلی اعلام شده است.فهرست این کمپین در روز پنجشنبه (۵ ژانویه/۱۵ دی) در رسانه‌ها منتشر شد. این کمپین هم‌چنین می‌گوید که از بین ۶۰۰ مورد اعدام سال گذشته، دستکم ۱۶۱ مورد پنهانی بوده‌اند.اعدام‌هایی که توسط مقامات به صورت علنی گزارش نشده و خانواده قربانیان و وکلای آنها نیز هیج اطلاع قبلی از اجرای آنها نداشته‌اند، اعدام‌های مخفی به شمار می‌روند. هفته‌ی گذشته صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ایران منکر اعدام مخفیانه در ایران شد.در گزارش این کمپین آمده که مقامات زندان تنها ساعاتی قبل از اعدام، زندانیان را از اجرای حکم خود آگاه کرده و از آنها خواسته‌اند که وصیت‌نامه نوشته و غسل کنند. در این گزارش با استناد به گواهی فعالان و منابع محلی آمده است: «مقامات زندان وکیل‌آباد زندانیان را حوالی غروب آفتاب در یک راهرو سرباز که به سالن ملاقات زندان منتهی می‌شود حلق‌آویز کردند و تلفن زندان وکیل آباد از ساعت‌ها پیش از اجرای احکام به منظور محرمانه نگاهداشتن موضوع قطع شده بود.»در این گزارش هم‌چنین قید شده که پزشکی قانونی گواهی فوت برخی افراد اعدام شده را یک روز پیش از اجرای حکم صادر کرده و در گواهی فوت، علت مرگ افراد را «قتل قانونی» نوشته است.منابع محلی هم‌چنین شهادت داده‌اند که در زمان اجرای احکام اعدام، نمایندگان چند سازمان دولتی چون دفتر دادستانی مشهد، پلیس محلی و منطقه‌ای، قوه قضاییه، پزشکی قانونی، رییس زندان وکیل‌آباد و رییس اداره اطلاعات به عنوان شاهد حضور داشته‌اند.در بخش دیگری از گزارش کمپین به نقل از منابع محلی آمده که برخی زندانیان اعدام شده در زندان وکیل‌آباد، اتباع خارجی از جمله شهروندان افغانستان، غنا و نیجریه بوده‌اند. به قرار خبرها، پرونده اکثریت قریب به اتفاق افراد اعدام شده در ارتباط با مواد مخدر بوده است. این ۱۰۱ نفر در یک فاصله زمانی هفت ماهه، از ۱۹ خرداد ۱۳۸۹ تا ۲۹ آذر همین سال اعدام شده‌اند.ماده شش میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران آن را در سال ۱۳۵۴ امضا کرده، تصریح می‌کند که « حکم اعدام در کشورهایی که در آنها این مجازات لغو نشده است، فقط برای جدی‌ترین جرایم اعمال شود.»شورای حقوق بشر سازمان ملل و گزارشگر ویژه این سازمان می‌گویند که جرم‌های مربوط به مواد مخدر فاقد استاندارد “جدی‌‌ترین جرایم” هستند و این به معنای نقض تعهدات بین‌المللی توسط دولت ایران است.

دویچه وله

پاره شدن پرده‌ی گوش علی عجمی در پی درگیری یکی از مسئولان امنیتی با وی

گزارش‌ها حاکی از آن است که درگیری رئیس حفاظت اطلاعات در زندان رجایی شهر کرج با علی عجمی، به پاره شدن پرده‌ی گوش این زندانی سیاسی منجر شده است.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، چندی پیش، علی عجمی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج به علت وضعیت نامساعد جسمی به بهداری زندان منتقل شد.آقای عجمی که به بیماری سینوزیت مبتلاست، هنگامی که با وضعیتی نامساعد در انتظار پزشک در راهروی بهداری به سر می‌برده است، با مسئول حفاظت اطلاعات روبه رو می‌شود. این مسئول اطلاعاتی پس از پرسیدن علت چرایی حضور وی و شنیدن پاسخی متداول در این خصوص، با برخوردی تند و زننده سیلی‌ای به گوش علی عجمی می زند که همین حرکت باعث پاره شدن پرده‌ی گوش سمتِ چپِ نامبرده می‌شود.این مشکل در حالی از سوی رئیس حفاظت اطلاعات زندان برای این زندانی سیاسی به وجود آمده که تاکنون هیچ اقدام موثری در جهت درمان منجمله انتقال به بیمارستان صورت نگرفته است.گفتنی ست که علی عجمی دهم بهمن ماه سال جاری و با پایان دوره‌ی محکومیتش از آزاد خواهد شد.



گزارشگران هرانا 

آشنایی با شورای دمکراسی برای ایران

کیهان لندن : دکتر بهروز بهبودی برای جامعه ایرانی در داخل و خارج چهره‌ای آشناست. او که طی سال‌های متمادی فعالیت‌های مستمر و پیگیری در زمینه خدمات اجتماعی و امور خیریه داشته، از چندین سال قبل تلاش‌های خود را در امور سیاسی و مشخصاً به منظور استقرار و توسعه دمکراسی در ایران متمرکز کرده و گام‌های موثری در این راه برداشته که از او یک چهره موفق و تاثیرگذار به جامعه ایرانی معرفی کرده است.دکتر بهروز بهبودی که نواده سلیمان خان بهبودی پیشکار صدیق و مورد اعتماد رضا شاه است، تحصیلات خود را که از دوره جوانی در استرالیا آغاز کرده بود، در کانادا و آمریکا به پایان برده و پس از اخذ درجه دکترا وارد فعالیت‌های اقتصادی شده و به موفقیت‌های چشمگیر دست یافته است. او از جمله ایرانیان موفق و سرمایه‌داری است که امکانات مالی خود را در راه خدمت به موطن خویش و مردم ایران به کار گرفته است. وی پس از وقوع زلزله در خراسان و بم با کمک‌های میلیون دلاری به یاری هم میهنان خود شتافت. در سال 1998 با همکاری یکی از دوستان آمریکایی خود شورای اتحاد برای مشارکت جهانی را بنیاد نهاد که هدف آن ایجاد پلی میان ملت‌ها برای درک متقابل، صلح و آشتی با احترام به فرهنگ‌ها و مذاهب و ارزش‌های قومی در سراسر جهان است.دکتر بهبودی در سال 2009 شورای دمکراسی برای ایران را تأسیس کرد و همچنین تلویزیون win-tv را در واشنگتن بنیاد گذاشت که متأسفانه به علت پاره ای از مشکلات از حدود یک سال قبل پخش برنامه‌های آن موقتاً متوقف شده است. هدف از تأسیس این شورا، استقرار و توسعه دمکراسی در ایران است. بهبودی در مقاله‌های خویش در کیهان لندن و سایت شورا، نقطه نظرهای خود را در زمینه‌های مختلف بیان کرده است .به منظور آشنایی با شورای دمکراسی برای ایران و هدف‌های آن گفتگوهایی با دکتر بهبودی انجام گرفت که بخش نخست آن را می‌خوانید.دکتر بهبودی، شما به موازات فعالیت‌هایی که در زمینه اقتصادی داشته و شخص موفقی نیز بوده‌اید، سال‌هاست که در عرصه امور سیاسی نیز تلاشی پیگیر داشته اید و خوانندگان ما از طریق مقالاتی که در کیهان لندن منتشر شده با نقطه نظرهای شما تا حدود زیادی آشنا هستند. همچنین این را هم می‌دانیم که شما بنیانگذار شورای دمکراسی برای ایران هستید که موضوع این گفتگوی ماست. امّا قبل از پرداختن به مسأله شورای دمکراسی یک سؤال کلی پیش می‌آید و آن اینکه شما در زمینه مسائل تحصیلی و اقتصادی درآمریکا و کانادا موفقیت چشمگیری داشته‌اید و از زمره ایرانیانی هستید که در رفاه کامل به سر می‌برند و از امکانات مالی کافی برخوردارند. معمولاً ایرانی‌هایی که به تجارت و امور اقتصادی می‌پردازند، به دلایل گوناگون از مسائل سیاسی پرهیز می‌کنند و برخی نیز اساساً به ایران و مشکلات آن نمی‌اندیشند. سؤال من این است که چه انگیزه‌ای سبب شد که شما به مسائل و موضوعات سیاسی در رابطه با ایران روی بیاورید؟
با سپاس از شما، باید عرض کنم برای من هم مایه تعجب است که برخی از ایرانیان مقیم کشورهای غربی که از امکانات کافی نیز برخوردارند متأسفانه کمتر به مسأله ایران و مردم ایران می‌پردازند. امّا در مورد خودم باید بگویم من از خانواده‌ای برخاسته‌ام که بهرحال در متن سیاست بوده‌اند و اعضای آن به نوعی با امور سیاسی پیوند داشته‌اند. از این مسأله که بگذریم، این را هم باید در نظر داشت که هزاران نفر امثال من که در دوران گذشته با استفاده از امکانات مملکت در کشورهای پیشرفته تحصیل کردیم، قرار بود پس از تحصیلات به میهن خود بازگردیم و منشاء خدمت قرار بگیریم. البته با شرایطی که پیش آمد، بسیاری از ما ناگزیر از اقامت در کشورهای خارج شدیم. امّا به عقیده من این امر چیزی از بار مسئولیت ما کم نمی‌کند و هر یک از ما باید آنچه را که در توان داریم برای خدمت به وطن خود و هم میهنان خویش انجام دهیم.من همواره نسبت به ایران و مردم آن احساس دین کرده‌ام. بر این عقیده بوده‌ام که ما نمی‌توانیم خود را از گذشته خویش جدا بدانیم. این ایران و مردم ایران بوده‌اند که برای ما امکانات لازم را فراهم کرده‌اند تا بتوانیم در دانشگاههای معتبر تحصیل کنیم و اگر هم بعد از آن توانسته ایم موفقیت اقتصادی به دست آوریم، نتیجه همان امکاناتی بوده که در اختیار ما گذاشته‌اند. لذا به نظر من این دین بر عهده ماست و باید تا جایی که می‌توانیم در ادای آن تلاش کنیم.پیش از اینکه مشخصاً به مسأله شورای دمکراسی بپردازیم، این سؤال مطرح می‌شود که شما در نقطه نظرهایتان که در مقالات خویش بیان می‌کنید بیش از هر چیز بر دمکراسی تاکید دارید.حتی به نظر می‌رسد سرنگونی رژیم اسلامی و تغییر در نظام حکومتی ایران را برای رسیدن به امنیت و آرامش در مملکت کافی نمی‌دانید مگر این که این تغییر موجب حرکت در مسیر دمکراسی شود. اصولاً تأسیس شورای دمکراسی برای ایران هم همین دیدگاه را تائید می‌کند. در این زمینه لطفاً توضیح دهید.درست است. من دمکراسی را دوای همه دردهای ایران و مردم ایران می‌دانم. من از نوجوانی برای تحصیل به استرالیا رفتم و تحصیلات بعدی خود را در کانادا و امریکا ادامه دادم و از همان زمان در کشورهای پیشرفته اقامت داشته‌ام. در مقام مقایسه این کشورها با زادگاه و وطن خودم، همواره در این زمینه کنکاش و مطالعه کرده‌ام که دلیل پیشرفت و توسعه یافتگی این کشورها چیست و چرا ما با وجود آنکه تلاش‌های خود را از انقلاب مشروطه آغاز کرده و بیش از یکصد سال فعالیت کرده‌ایم نتوانسته‌ایم به مقصد برسیم. شاید برخی تصور کنند که این موهبت مخصوص جوامع مسیحی است، یا دلیل این پیشرفت‌ها داشتن ذخائر زیرزمینی، امکانات اقتصادی، شرایط اقلیمی و دیگر موارد است. ولی من هنگامی که درباره هر یک از این موارد مطالعه و تفحص کردم، هیچیک را دلیل اصلی این پیشرفتگی ندیدم. کره شمالی و کره جنوبی را در نظر بگیرید، یا آلمان شرقی و غربی سابق را. دو کشور، در جوار یکدیگر و هر دو دارای خصوصیات مشابه اجتماعی و اقتصادی و اقلیمی هستند ولی در یکی شاهد رفاه و امنیت و آزادی و پیشرفت هستیم و در دیگری جز عقب ماندگی و اختناق و عدم امنیت و ناهماهنگی با جهان آزاد چیزی نمی‌بینیم.پس ازمدت‌ها بررسی و تحقیق، به این نتیجه رسیدم که آنچه کشورهای پیشرفته را متمایز می‌کند، دمکراسی است. سیستم حکومتی این کشورها و نهادهایی که اداره امور مملکت را در دست دارند براساس دمکراسی اداره می‌شوند. فارغ از اینکه چه نوع نظام حکومتی در این کشورها وجود دارد، اعم از پادشاهی یا جمهوری، آنچه اهمیت دارد محتوای حکومت است که بر بنیان اصول دمکراتیک بنا نهاده شده است. در مورد کشور ما ایران هم باید در نظر داشت که رژیم مذهبی و دیکتاتوری کنونی، بخصوص با توجه به تحولاتی که در منطقه جریان دارد، بهرحال فرو خواهد پاشید و سرنگون خواهدشد. امّا اگر قرار باشد رژیم خامنه‌ای و احمدی‌نژاد برود و باز هم دیکتاتوری از نوع دیگری، با رنگ و لعاب تازه و ظاهر مردم پسند بر سر کار آید، معضل ایران باز هم حل نشده باقی می‌ماند. تنها را هی که برای ایران و مردم ایران وجود دارد این است که در ریل قطار دمکراسی قرار گیرد و از روز اول بعد از سرنگونی این نظام، حرکت به سوی دمکراسی را آغاز کند.برگردیم به مسأله شورای دمکراسی برای ایران. شما بعد از تجربیاتی که در مورد تأسیس شورای اتحاد برای مشارکت جهانی داشتید، شورای دمکراسی برای ایران را در سال 2009 تأسیس کردید. در مورد این شورا و هدف‌های آن توضیح بفرمائید.همانگونه که توضیح دادم به اعتقاد من آنچه که ایران و مردم ایران به آن نیاز دارند برپایی یک نظام دمکراتیک است. برای رسیدن به دمکراسی نمی‌توان تنها به شعار دادن و بیانیه دادن بسنده کرد و از نظر تئوریک و آکادمیک در مزیت آن سخنرانی کرد. باید تلاش برای رسیدن به دمکراسی را، از هم اکنون و قبل از آنکه عمر نظام دیکتاتوری فعلی به پایان برسد آغاز کرد و زمینه‌های دستیابی به یک نظام دمکراتیک را فراهم ساخت. از این رو شورای دمکراسی برای ایران را در سال 2009 تأسیس کردم که اعضاء آن را جمعی از هموطنان ایرانی، از متخصصان، آکادمیسین‌ها، سیاستمداران، فعالان حقوق بشر و فعالان مدنی تشکیل می‌دهند. این شورا دفاتری در واشنگتن، نیویورک، پاریس و ونکوور کانادا تأسیس کرده است.این شورا طبعاً در راه دستیابی به دمکراسی فعالیت می‌کند. بفرمائید تا کنون چه اقداماتی صورت گرفته و چه اقداماتی در آینده انجام خواهد شد.ما بر این باوریم که برای رسیدن به یک ایران دمکراتیک از هم اکنون باید در هم میهنان آمادگی‌های لازم را ایجاد کرد. آن بخش از ایرانیانی که در کشورهای دمکراتیک اقامت دارند به طور ملموس از آزادی‌ها و موهبت‌هایی که دمکراسی ایجاد کرده آشنا هستند و از جزئیات آن آگاهی دارند. اعضاء شورا در این مدت مطالعات گسترده‌ای به عمل آورده‌اند در این زمینه که چگونه می‌توان اصول دمکراتیک را در ایران آینده پیاده کرد. طبعاً در ایران آینده کلیه نهادهای حکومتی از جمله قوه قضائیه، قوه مقننه، قوه مجریه باید به صورت دمکراتیک اداره شود. از سوی دیگر برقراری دمکراسی در هر کشوری موکول به وجود نهادهای مدنی، احزاب، انجمن‌ها و سازمان‌های سیاسی و اجتماعی و نیز مهم‌تر از همه آزادی بیان، مطبوعات و رسانه‌های آزاد است. مردم ضمن اینکه در شکل دادن به نهادهای حکومتی از طریق رأی خود باید سهم داشته باشند، با استفاده از آزادی بیان و از طریق مطبوعات و رسانه‌های آزاد باید امکان انتقاد و ابراز نظر نیز داشته باشند. و بالاخره باید یک نظام نظارتی و کنترل نیز در مملکت وجود دا شته باشد که عملکرد نهادهای حکومتی را به طور مداوم کنترل کند تا از مسیری که در قانون اساسی تعیین شده خارج نشوند. از طرف دیگر این نهادهای نظارتی باید به گونه‌ای عمل کنند که حق مشارکت و آزادی بیان و آزادی‌های سیاسی و اجتماعی مردم نیز تضمین شود.
برای دستیابی به این موارد از هم اکنون باید مطالعات کافی صورت بگیرد و برنامه‌های مدنی تنظیم شود. شورای دمکراسی برای ایران در این مدت فعالیت‌های مستمری انجام داده است و این تلاش‌ها را دنبال می‌کند. حتی در صورت کامل آن، برای انواع فعالیت‌ها، از اداره امور ترافیک گرفته تا ایجاد واحدهای تولیدی، و از مسائل هنری و فرهنگی گرفته تا شیوه‌های آموزش و پرورش، باید از هم اکنون برنامه‌ریزی‌هایی انجام شود که این نیز یکی از وظائف شوراست.به نظر می‌رسد برای دستیابی به این اهداف، باید از سایر نیروها و ظرفیت‌ها که در خارج از شورا قرار دارند نیز استفاده شود. یا به عبارت دیگر سایر سازمان‌ها و احزاب ایرانی نیز باید در این کار سهیم باشند.اتفاقاً یکی از برنامه‌های شورای دمکراسی همین است که از کلیه احزاب و سازمان‌ها برای ایفای نقش در چنین برنامه‌هایی دعوت به همکاری کند. کلیه احزاب و سازمان‌ها نیز قاعدتاً به دنبال دسترسی به دمکراسی هستند مگر معدودی از سازمان‌ها که تنها قصد رسیدن به حکومت دارند و مسأله آنها برقراری نوع دیگری از دیکتاتوری است که ما را با آنها کاری نیست. بقیه سازمان‌ها و احزاب می‌توانند با حفظ هویت سیاسی و گرایش‌های خود در شورا عضویت داشته باشند و در سطوح برابر بار دیگر احزاب در راه رسیدن به این هدف‌ها همکاری کنند.

دکتر بهروز بهبودی

۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

سرکوب دراویش به بهانه مبارزه با عرفان های کاذب

زارا نورانی، مسئول انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران، شاخه لندن،از آخرین وضعیت دراویش گنابادی می گوید.فرزان فرامرزی: در تابستان سال جاری، فشار بر دراویش گنابادی با درگیری هایی پراکنده در شهرستان کوار به اوج خود رسید. در همین زمینه گفتگویی انجام داده‌ایم با زارا نورانی، مسئول انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران (شاخه لندن)، و از ایشان در مورد آخرین وضعیت دراویش گنابادی در این سوال کردیم. خانم نورانی از وضعیت دراویش در ایران می‌گوید:
خانم نورانی! در ابتدای گفتگو بفرمائید چرا با وجود اینکه، دراویش گنابادی مسلمان هستند، باز هم در حکومت اسلامی ایران، تحت فشارند و حقوقشان نقض می شود؟

این مسئله مربوط به مسلمان بودن یا نبودن دراویش و سایر گروه های قومی یا عقیدتی نیست. بلکه به ماهیت نظام حاکم برمی گردد که یک نظام دیکتاتوری فرقه ای می باشد که هیچ گونه عقیده و باور دیگری را به غیر از خود نمی پذیرند و در صدد پاکسازی هر گونه تعریف و طرز تفکر دیگری می باشند.از اواخر تابستان سال جاری موجی از بازداشت های گسترده و ضرب و شتم دراویش در شهرستان کوار و شهرهای تهران و شیراز آغاز و فشار بر دراویش ابعاد تازه ای به خود گرفت. ماجرای کوار از کجا شروع شد؟ برخی از وب سایت های مدافع حقوق دراویش مدعی هستند که نیروهای حکومتی به سوی دراویش شلیک کرده اند و از آن طرف وب سایت های حامی دولت نظیر رجانیوز مدعی است که این دراویش گنابادی بوده اند که به سوی مردم شلیک کرده اند؛ می شود در این مورد توضیح بدهید؟
ماجرای حمله به کوار ادامه حمله های سلسله واری است که بعد از سال ۱۳۸۴ بصورت سیستماتیک و طراحی شده به صورت ظاهر زیر نظر و با مسئولیت “جامعه مدرسین حوزه علمیه قم” به ریاست آخوند محمدیزدی، و درحقیقت به دستور رهبر نظام، همزمان با روی کار آمدن دولت نهم به صورت گسترد ه ای آغاز گشت.برای مثال آخوندی بنام “آخوند مدنی” در خراسان، که با روی کارآمدن نظام به اصطلاح اسلامی این آخوند قدرت زیادی در گناباد و بیدخت پیدا کرده بود، به سرکوب دروایش روی آورد و کتاب هایی علیه آنها نوشت. به تازگی هم در مصاحبه با سایت “جوان آنلاین” اعلام کرد که “دراویش مانند موش خانگی هستند که باید آنها را با سم مهلک از میان برداشت”. این درست همان حرفی است که هیتلر در مورد یهودیان زد.چند ماه قبل از حمله به کوار، طلبه -بسیجی هایی را به ایستگاه های مترو به عنوان مبارزه با عرفانهای کاذب روانه کردند که پشت میزی مینشستند و زیر عنوان مبارزه نرم علیه عرفان های کاذب و نوظهور، علیه تصوف و درویشی سمپاشی می کردند. در همین اثنا، یکی از همین طلبه- بسیجی ها با نام شهبازی به کوار فرستاده شد و با استفاده از عناصر بسیجی پایگاه هایِ بسیج شهرستان های استان فارس، شروع به تبلیغ و جوسازی کرد، و آنها علیه تصوف به فحاشی و توهین پرداخته و به خانه و مغازه دراویش هجوم بردند و حتی به شعار نویسی بر روی دیوارهای شهر با عنوان “مرگ بر درویشهای آمریکایی” اقدام کردند و عکس های بزرگان آنها را شکسته و سعی در آتش زدن خانه و مغازه های آنها کردند.دراویش شهرستان های دیگر استان فارس برای کمک به دراویش کوار خود عازم این شهرستان شدند که متاسفانه در ورودی شهر کوار از آنها با گلوله سلاح های جنگی مثل کلت و کلاشینکف استقبال شد.شش نفر از دراویش به ضرب گلوله از پا افتادند که در این میان یک جوان به نام وحید بنانی سروستانی پس از سه روز در اثر شدت خونریزی شهید شد. ماموران اداره اطلاعات پیکر این شهید را به خانواده اش نمی دادند و با ایجاد فشار روانی می خواستند از پدر و مادر او گواهی بگیرند که پسرشان بسیجی بوده و درویش نبوده!!! حتی در سردخانه سبیل های او را تراشیده بودند تا ادعا کنند که درویش نبوده.بعد از آن اداره اطلاعات و دستگاه های پروپاگاندای نظام با درست کردن یک ویدئوی فضیحت بار خواستند نعل وارونه بزنند و بگویند که دراویش به بسیجی هایی که سرگرم ارشاد آنها بوده اند حمله کرده اند و دست به کشتار زده اند. بعد هم دراویش را دسته دسته به اداره اطلاعات احضار کرده و به زندان عادل آباد شیراز و اوین تهران.همانطور که خودتان نیز اشاره کردید، جمهوری اسلامی دراویش گنابادی را “دراویش آمریکایی” می خواند و ادعا می کند که دراویش قصد مخدوش کردن چهره ایران و اسلام را دارند، آیا شما واقعا چنین هدفی دارید؟ بنظر شما هدف از ایراد چنین اتهاماتی چیست؟
در جواب این سوال دوباره برمی گردیم به ماهیت این نظام فرقه ای که هرکجا طرز تفکری متفاوت از خود یا فریادی که صدای مردم مظلوم و ستمدیده ایران را به گوش جهانیان و نهادهای حقوق بشری می رساند را می بینند برچسب جاسوس، آمریکایی، صهیونیست یا… را برای آنها بکار می برند. در این نظام همان طور که می دانید این یک امری عادی می باشد مثلا علاوه بر برچسب آمریکایی می بینیم که در سایت های وابسته به سپاه مانند جوان آنلاین، فارس نیوز و سایر سایتهای وابسته به نظام و یا وبلاگ “خرقه پشمینه” که زیر نظر “عبدالحسین خسروپناه” همان نگارنده کتاب “درکوی صوفیان” اداره می شود به دراویش برچسب های واهی مانند ارتباط با منافقین!! و ارتباط با استکبار جهانی!! می زنند، که از اصل کذب محض است… ولی چون دراویش تعریفی مملو از عشق و مدارا و صلح از اسلام ارائه می دهند همین امر بسیجی ها و عناصر حزب پادگانی را به نقابل و دشمنی با دراویش می کشاند. به این دلیل که تفسیر آنها از اسلام جنگ و خون و تجاوز است، درحالی که دراویش تفسیر و برداشتشان از قرآن رحمت و شفقت با خلق خدا و مراعات حرمت حقوق شهروندان هموطن ایرانی از هر قوم و آئینی است.
در حال حاضر چه تعداد از دراویش گنابادی در زندان هستند و به چه اتهامی؟ با توجه به اینکه تعدادی از وکلای این دراویش نیز بازداشت شده اند، شما چه راهکاری برای دفاع از حقوق این دراویش در نظر دارید؟

در جواب به این سوال به توجه شما را به آخرین خبری که امروز در این مورد منتشر شد جلب می کنم. آقایان امیر اسلام٬ امید بهروزی٬ ‌مصطفی دانشجو٬ فرشید یداللهی٬‌ حمید مرادی٬ افشین کرم پور و رضا انتصاری وکلا و مدیران سایت مجذوبان نور تفهیم اتهام شدند.اتهامات وارده بر این دراویش گنابادی از این قرار است: توهین به رهبری٬ تشویش اذهان عمومی، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی٬ نشر اکاذیب٬ و عضویت در گروهک انحرافی٬ لازم به ذکر است٬‌ حمید مرادی از مدیران سایت مجذوبان نور علاوه بر این اتهامات واهی و بی‌اساس٬ متهم به تخریب اموال عمومی نیز شده ‌است.یادآور می‌شود که چهار ماه از بازداشت و حبس وکلا و مدیران سایت مجذوبان نور در زندان اوین می‌گذرد و در این مدت ایشان شرایطی بسیار پر فشار و سخت را گذرانیده‌اند٬ که از میان می‌توان به بیش از دوماه نگهداری در سلول انفرادی تحت بازجویی و فشار بر این زندانیان اشاره کرد که منجر به وخامت وضعیت جسمی این دراویش زندانی از جمله حمید مرادی و امیر اسلامی شد.این دراویش زندانی در تاریخ ۲۹ آذر ماه از بند ۲۰۹ زندان اوین به بند ۳۵۰ منتقل شدند. همچنین در هفته گذشته آقای نصر الله لاله مدیر انتشارات حقیقت نیز بازداشت و به منزل شخصی ایشان حمله و وسائل شخصی ایشان را ضبط کرده و تا به امروز هیچ اطلاعی از ایشان در دست نمی باشد.در آخر، پیشنهاد شما برای مبارزه با نقض روزافزون و گسترده ی حقوق بشر در ایران چیست؟

“انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران” که من نیز یکی از اعضای آن هستم تلاش می کند تا با جمع کردن دقیق ترین اخبار از وضعیت خطیر هموطنانمان در شرایط نقض مستمرحقوق بشر، گزارش های مداوم تهیه کرده و در اختیار شخصیت هایی مانند آقای دکتر احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در امر حقوق بشر و سازمان های مدافع حقوق بشر مانند سازمان عفو بین الملل برای بیدار کردن افکار بین المللی بگذارد و اجازه ندهد که سرکوب هموطنان ما در فضای اختناق و ارعاب و سانسور و بیخبری پیش برود. بیداری افکار عمومی بزرگترین آسیب علیه نظام های بیدادگر و ضدحقوق بشر است.



خبرنگار خانه حقوق بشر ایران

مجید دری: اخراجم از دانشگاه را به خودم تبریک می گویم

مجید دری دانشجوی زندانی در زندان بهبهان در یادداشتی پس از اخراج خود از دانشگاه با تاکید بر اینکه شادم که سکوت نکردم که هرچی می‌خواهید بکنید و سربلندم که در برابرتان سر خم نکردم و در اینجا جا دارد اخراجم را به خودم تبریک بگویم، نوشته است: به تازگی نامه اخراجم به دستم رسید و دلیل اخراجم را عدم حضور موجه به مدت ۴ ترم عنوان کردند و حق ادامه تحصیلم را گرفتند. یاد صحبت یکی از مسئولین افتادم که گفته بود زندانهای ایران مثل هتل است شاید به این جهت است پذیرشش زیاد است چیزی حدود ۳ برابر ظرفیت‎‏، قابل توجه قوه قضائیه.این فعال دانشجویی در یادداشت خود آورده است: امیدوارم زنده باشند و این روزهای شاد و خرم نصیبشان شود. چرا همیشه شادی و هتل از آن ما باشد و آنان محروم. از قدیم گفتند آسیاب به نوبت! نوبت به شما هم می‌رسد ناراحت نباشید.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
به تازگی نامه اخراجم به دستم رسید و دلیل اخراجم را عدم حضور موجه به مدت ۴ ترم عنوان کردند و حق ادامه تحصیلم را گرفتند. یاد صحبت یکی از مسئولین افتادم که گفته بود زندانهای ایران مثل هتل است شاید به این جهت است پذیرشش زیاد است چیزی حدود ۳ برابر ظرفیت‎‏، قابل توجه قوه قضائیه.حال با اعلام اینکه بنده در جزایر قناری و باغ البرواتور و آنتالیا و… به کار می‌برم و آنقدر سرگرم تفریحات که از خاطر بردم باید به دانشگاهم اطلاع دهم. ضمن عرض پوزش از مسئولین خدوم دانشگاه به خصوص رئیسش صدرالدین شریعتی که از هیچ عملی برای به سفر رفتن من و دیگر دانشجویان فرونگذاشت و هتل برایمان ردیف کرد و اقامت طولانیمان را میسر ساخت آرزو می‌کنم این هتل مسیر یکایک شان شود تا مدتهای مدید از آن بهره‌مند شوند.امیدوارم زنده باشند و این روزهای شاد و خرم نصیبشان شود. چرا همیشه شادی و هتل از آن ما باشد و آنان محروم. از قدیم گفتند آسیاب به نوبت! نوبت به شما هم می‌رسد ناراحت نباشید.در آخر می‌گویم بسیار خوشحالم که اخراج شدم که ننگ درس خواندن در چنان محیطی با چون ایشان کسانی هیچگاه برایم امکان پذیر نبود.شادم که در مقابلتان سکوت نکردم که هرچی می‌خواهید بکنید و سربلندم که در برابرتان سر خم نکردم و در اینجا جا دارد اخراجم را به خودم تبریک بگویم.

مجید دری

۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

جهت اطلاع عموم مراسم یاد بود رئوف اسدی ( روز جمعه ٦ ژانويه ٢٠١٢)

اکنون نزدیک به یک سال است که رئوف عزیزمان از میان ما رفته است. آنچه برای ما خانواده و بستگان رئوف بجا مانده این است که جای همیشه خالی او را با یاد و خاطرات شیرینی از تصاویر دوران حیاتش پر کنیم و بس.غم از دست دادن رئوف در یک سال گذشته برای ما خانواده و بستگان و دوستان رئوف، تنها درمیان محبت و همدردی صمیمانه و بیدریغ دوستان و مردم شریف و انساندوست از دور و نزدیک قابل تحمل بود.بی شک در سالروز پرپر شدن امید و آرزوهای رئوف عزیزمان حضور شما عزیزان این نیرو را به ما خواهد داد تا بار سنگین این غم جانکاه را با صبر و استقامت بیشتری تحمل کنیم.روز جمعه ششم ژانویه ۲۰۱۲ ساعت ۱۵ در آرامگاه کویبری ) Kviberg ( بر سر مزار رئوف گردهم میائیم و سپس مجلس یادبود وی در لوکال انجمن اوین ادامه خواهد یافت.

محل: Mari Holm
Vasgatan3 لوکال انجمن اوین

از طرف:
خانواده های احمدی، زرین، مهجوب، مرادی و اسدی

۱۳۹۰ دی ۱۳, سه‌شنبه

انتقال زندانی سیاسی مهدی محمودیان به محلی نامعلوم

یک روز پس از بازداشت و بازجوییِ چند ساعتۀ مادر زندانی سیاسی مهدی محمودیان، منابع حقوق بشری اعلام کرده اند که مهدی محمودیان نیز از یک روز قبل تر، از بند چهار زندان گوهردشت به نقطه ای نا معلوم منتقل شده است. روز یکشنبه 11 دی ماه زندانی سیاسی مهدی محمودیان از سالن ایزوله شده بند 4 زندان گوهردشت کرج تحت عنوان انتقال به دادگاه فرا خوانده شد و از آن روز تا به حال هنوز به بند 4 زندانیان سیاسی بازنگردانده نشده است.بر اساس این گزارش، از محل نگهداری، وضعیت، شرایط و سرنوشت این افشاگر بازداشتگاه کهریزک و علت انتقال وی، هنوز خبری در دست نیست.این پایگاه حقوق بشری می افزاید معمولا در اکثر مواقع زندانیان سیاسی به بندهای وزارت اطلاعات جهت تحت فشار قرار دادن آنها برده می شوند. گفتنی است، روز دوشنبه دوازدهم دی ماه فاطمه الوندی مادر مهدی محمودیان با حکم دادستانی برای چند ساعتی بازداشت و مورد بازجویی و تهدید مبنی بر عدم اطلاع رسانی در مورد فرزندش شده بود.طی ماههای گذشته مسئولین به محمودیان و خانواده اش وعده داده بودند که اگر مصاحبه نکنند و از وضعیت خود اطلاع رسانی نکنند محمودیان را به اوین منتقل کرده و به او مرخصی می دهند اما با گذشت ماهها از وعده مسئولین و سکوت اجباری خانواده محمودیان، این وعده تحقق نیافت.



«فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران»

مادر مهدی محمودیان: مرا با حکم دادستانی بردند

فاطمه الوندی، مادر محمودیان که برای پاره ای توضیحات به دادستانی رفته بود، آزاد شد.فاطمه الوندی در خصوص بازداشتش گفت: صبح با حکم دادستانی به منزل آمدند و من را با خودشان بردند و بعد از چند تا پرسش و پاسخ ساعت چهار بعدازظهر آزادم کردند و به خانه آمدم و اصلا چیز مهمی نبود.وی در پاسخ به این سوال که پرسش ها در چه خصوصی بوده است، ادامه می دهد: یکسری سوال داشتند و مسائلی برای آنها پیش آمده بود از جمله خانواده ها و مهدی و مصاحبه که جواب دادم و من هم گلایه هایم را از آنها کردم و مشکلی پیش نیامد. بعد آزادم کردند و الان در منزل هستم و جای نگرانی نیست.احضار و بازپرسی خانواده زندانیان طی سه سال گذشته به رویه معمول دادستانی تبدیل شده است.احضار مادر امید کوکبی، فرزند فیض الله عرب سرخی و همسر مصطفی تاج زاده از جمله این موارد است.روز گذشته کلمه به نقل از صفحه فیس بوک فخرالسادات محتشمی پور نوشت: مادر مهدی محمودیان با حکم دادستانی بازداشت شده است.در همین حال فاطمه الوندی درباره وضعیت فرزندش با ابراز نگرانی به روز آنلاین گفته است: تلفن ها که همچنان قطع است و مهدی تماس تلفنی نمی تواند با ما بگیرد اما میدانیم که سه روز پیش او را از سلول اش برده اند؛ مشخص او را نیست کجا منتقل کرده اند و همین باعث نگرانی مان شده. حتی دیروز از آقایانی که مرا بردند پرسیدم و گفتم آیا می توانم از بچه ام خبری بگیرم و بدانم او را کجا برده اند؟ اما گفتند ما از مسائل زندان خبری نداریم.مهدی محمودیان پس از یک دوره بیماری ناشی از شرایط زندان، چندی پیش تحت عمل جراحی قرار گرفت و تلاش خانواده برای گرفتن مجوز مرخصی استعلاجی تاکنون به نتیجه نرسیده است.


جرس 

فخرالسادات محتشمی پور: مادرانه ها دربند!

سلام عشق اولین و آخرینم

یادم نیست این چندمین نامه ای است که طی این سال ها و ماه ها و روزهای بند و حبس تو برایت می نویسم؟ یادم نیست که تو چندتا از این نامه ها را خوانده ای ولی می توانم با اطمینان بگویم که خواندنی ترین نامه ها را میزبانان اجباری من در شکنجه گاه دو الف، توقیف کردند تا تو هرگز نخوانی و ندانی که من در شیرین ترین سوانح عمرم که بندی شدن دوباره برای تو بود و این بار نه به اختیار خودم و به دست تو بلکه به اراده و به دست آنان که من و تو را بنده خویش می پندارند به دلیل ضعف ایمانش و عدم معرفت پروردگارشان، خالق شب و روز و بهار و خزان!
عزیزم من گفتنی ها از آن روزهای شکنجه و عبادت تؤامان، فراوان دارم هرچند نوشته هایم جمله غاصبانه ضبط شد!
نرگس مست خمار من!
دلتنگ که می شوم تنها تو را می خواهم حتی اگر این دلتنگی برای بچه ها باشد یا برای دوستان و خویشانی که دیدارشان عمر را طولانی می کند و دل را شاد. تنها تو را می خواهم که بی گفتگو و تنها با یک نگاه ژرف می شود با تو هم کلام شد و راز دل گفت. دلتنگ که می شوم، چشم ها را می بندم و تو را در مقابل خویش می نشانم و سفره دل می گشایم. و آن گاه که پهنه صورت از زلالی اشک های جوشان خیس خیس شد، پشیمان از اندوهی که به دلت نشانده ام، شاد می شوم که این مقابل نشینی اندوه آفرین، تخیلی بوده و تو فارغ از دغدغه های حقیر من به کارهای بزرگ خویش مشغولی.امروز دلتنگی من شکلی دیگر داشت. بیماری فاطمه که این روزها می آید و می رود، شکوه های مادرجان از دردهای مزمن و نو به نو، فشردگی قلبم از دوری جگرگوشگان، دلتنگی های مادرت و ابراز مدام آن، حسرت دیدارت دور از چشم اغیار و همه آن چه که همیشه هست و باید آدم خودش را به راه های دور و بیراه بزند تا یادش برود همه این اندوه های تنگ کننده دل های بی دلان و حتی دلِ تنگ و ابری آسمان و بارش های مدامی که امروز به رنگین کمان نرسید عاقبت، این همه، روز مرا خاکستری و غم آلود نکرد عزیزِجان! آن چه این دل آشوبه لعنتی را از سر صبح بر من مستولی کرد، خبر نابهنگام بازداشت یک مادر بود. نه از آن نوع مادران سر به هوایی که در گیرو دار روزمرگی هایشان دغدغه های مادری شان رنگ می بازد و یا غلبه خواسته های فردی شان و پادر هوایی در فضای مبهم میان سنت و مدرنیته تکلیف و وظایفش را با حق و حقوقش خلط کرده و به سرگردانی و بی عملی کشانده. نه از این نوع مادران فراموش کرده مادری را. بلکه مادری که تاج خار بر سرنهاده و سپر آهنین برتن پوشیده و کفش آهنین برپای کرده هر روز را طواف عشق می کند تا «بهی» را برای فرزند به ارمغان آورد. مادری که خود را فراموش کرده همه آن چه می بیند صورت و قامتِ حاصل عمر و ثمره زندگی اش است: مهدی! افشاگر کهریزک و مرد جوان استوار رجایی شهر که وقتی سرانجام به خاطر دلِ مادر، دست ها را به دستبند سپرد تا دل ظالم خنک شود و رخصت درمانش دهند، تازه در بیمارستان فهمید که چرا قهرمان است و چرا مردم دوستش دارند. و چرا مادرش دوست داشتنی نباشد که شب و روزش با نام مهدی سرشار است. مادر ساده و صادق و بی آلایشی که الفبای سیاست را از راست کرداری و راست گفتاری فرزند آموخته و معجزه جماعت را پس از حبس فرزند در جمع خودمانی ما، خانواده بزرگ زندانیان سیاسی درک کرده و خانه اش چون خانه همه ما روزهایی به وجود دردمندان رنجور گرم شده و به برکت قرآن مبروک گشته است.
عزیرتر از جان!
این روزهای سرد زمستانی هرچه به نیمه نزدیک تر می شود، یادهای ما به روزهای تلخ چشیدن شلاق ستم بر تن و قامتمان الفت دوباره می یابد. فردای شب بازداشت من و دوستان، قرار بود که بار دیگر خواسته هایمان را به نزد رئیس قوه قضائیه ببریم و من در تمام آن روز چهارشنبه در خیال با اعضای خانواده ام، خانواده زندانیان سیاسی، همراه بودم و سه شنبه بعدش نیز از همان سلول انفرادی، راهی خیابان وحدت اسلامی شدم و خانه مهدی محمودیان برای شرکت در جلسه هفتگی قرآن. بعدها مادر مهدی برایم گفت که طفلکی هایی که به خانه اش هجوم برده بودند برای برهم زدن جلسه قرآن و جماعت مؤمنانه خانواده ها، گفته بودند فلانی را که گرفته ایم پس چه کسی مدیریت می کند این جلسات را؟! می بینی نازنین! می بینی صاحبان مغزهای کوچک چگونه از درک ساده ترین و ابتدایی ترین ارتباطات انسانی عاجزند؟! امروز وقتی این خبر عجیب، تار و پود وجودم را به سوز و سرمایی زمستانی آغشت، یادم آمد که دو هفته ای است خانواده های ستم کشیده زندانیان سیاسی، تنها برای یافتن پاسخ هایی ساده به سوالات مکررشان در مورد حقوق خودشان و عزیزانشان، به دادستانی می روند و هربار تهدید می شوند و توهین می شوند و تکریم نمی شوند و توجیه نمی شوند و پاسخ ناگرفته و آسیب دیده تر از قبل به خانه هایشان بازمی گردند. این بار نیز تهدیدها را عملی کردند با بازداشت مادری مضطر. هرچند برای ساعاتی اما چه کسی است که نداند دردی که به جان همه ما در همین چند ساعت ریختند، به قدر همه سال ها و ماه ها و روزهای ستمی بود که درست از فردای کودتا بر ما رفته و می رود.
مهربانم!
مقام مادر را این چنین در دیار سبزباوران ژرف اندیش پاس می دارند. و عظمت و شکوه مادری را این چنین ارج می نهند. می بینی؟ خدا کند که مهدی از این خبر شوم بی خبر مانده باشد و خدا کند که هیچ فرزندی مادر را در چنین وضعیتی نبیند و در ذهن و خیال نیاورد. هرچند که فرزند تو، هم پدر و هم مادر را در رخت عاریه زندان رویت کرد و فرونریخت. زیرا بزرگی تو از زیر آن لباس زمخت خاکستری چشم ها را می زد و آن دمپایی های پلاستیکی حکم عرابه های سلیمانی داشت که تو را بر فراز ابرها به پرواز می برد. و رخت های من! آن ها را ندید فرزندمان آن گاه که من همه مهر مادری را از دریچه نگاه فواره گون روانه دل کوچک مهربانش می کردم در هر ملاقات در آن اتاق نکبتی!
باری باید گذشت! امروز من در صفحه یادداشت تلفن همراهم سخت و پرطنین این گونه نگاشتم: این نیز بگذرد! اما کاش نوشته های روزهای خاص را هیچ دست نامحرمی توان سرقت نداشته باشد!
من این روز دلتنگی را در خواب و بیداری گذراندم. کاش همه این وقایع تنها خوابی بود کابوس گون که با بیداری خودخواسته ای به حافظه دور آدمی می پیوست. اما دریغ که همه آن چه می کنند، برگ برگ تاریخ کشورمان را می سازد و فردا این برگ ها نشان فرومایگی کسانی است که رابطه انسانی و عاطفی آدم ها در ذهن های مریضشان ضد امنیت و آرامشی است که عملشان آن را تباه کرده و عامل را در پستوی این خانه و آن خانه و در میان عکس های خانوادگی و یادگاری های خصوصی جستجو می کنند!
دلتنگی های امروزم ای مرد بزرگ سرنوشت من اما با صدای اندوهبار برادر مرد هم اتاق تو که روزهای اعتراض خودآزارنده اش با اعتصاب غذا دارد به نه روز می رسد، افزون شد و دل آشویه ها بیشتر. سختی روزگار این آدم های ستم دیده از یک سو روح مرا می آزارد و تصور تحملی که تو باید داشته باشی این آدم های انبوه شده دل از درد را، مرا به تحیر می اندازد از کینه توزی دشمنانت که روح بزرگ تو را آنقدر حقیرانه و عاجزانه با این گونه رفتار شرمگنانه آزار می دهند. بی شک روزگارشان بی رنگ از اعمالشان نخواهد بود. بیا ای یار بی مثال من بیا برای روزهای آنان نیز سبزی و سپیدی آرزو کنیم.باشد که فرزندانشان با بدی وداع کنند و تخم کینه و نفرت از دل های فرزندان ما نیز به دیار اهریمنان کوچانده شود با این مهر سرشار و گذشت و ایثار بی دریغ!

چشم انتظار روزهای باتو بودن

فخری تو

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...