پیمان کریمی آزاد در پی ضرب و شتم توسط پزشک بهداری زندان، اعلام اعتصاب غذای خشک و دارو کرد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران این زندانی سیاسی که اخیرا به اتهام توهین به رهبری مجددا مورد محاکمه قرار گرفته است در پی وخامت حال جسمی و ضرب و شتم وی در بهداری زندان اعلام اعتصاب غذای خشک نمود. این زندانی که در بهداری زندان اقدام به گفتگو با یک زندانی سیاسی زن کرده بود توسط پزشک بهداری مورد ضرب و شتم قرار گرفت.در پی شکایت پزشک متخلف وی روز چهارشنبه ۱۵ تیر ماه به دادسرای غیر قانونی مستقر در زندان اوین احضار و با قرار تامین جدیدی مواجه گردید.این زندانی بازداشتی وقایع ۶ دی (عاشورا) پس از برخوردهای فوق و هم چنین کاهش انسولین دریافتی، دست به اعتصاب غذای خشک و دارویی زده است.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه
نامه حسین رونقی ملکی به دادستان تهران و درخواست مرخصی استعلاجی
حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس که از وضعیت بد جسمی و بیماری کلیوی در زندان اوین رنج میبرد، طی نامهای به دادستان تهران نوشته است که «هر چند تاکنون در برابر حکم ناعادلانه دادگاه سکوت کردهام اما این بار به حکم وجدان و عقل در برابر به خطر افتادن سلامتیام سکوت نمیکنم.» وی طی این نامه با توجه به وضعیت جسمیاش و نیاز مبرم به تحت مراقبت بودن در شرایطی خارج از زندان درخواست «مرخصی استعلاجی» خود را مطرح کرده است.
متن کامل این نامه که در اخیتار «خانه حقوق بشر ایران» قرار گرفته است بدین شرح است:
جناب آقای جعفری دولت آبادی دادستان تهران
با سلام و احترام
همانگونه که مستحضرید اینجانب به دلیل نارسایی کلیوی و بیماری سنگ کیسه صفرا برای درمان و پیوند هالب کلیه به بیمارستان شهید هاشمی نژاد منتقل و فرایند درمانی ام از ا/۲/۹۰ شروع شد برای بار دوم جهت عمل جراحی و خروج دی جی هنگامی که کلیه من دچار عفونت و خونریزی شده بود در تاریخ ۱۸/۳/۹۰ به بیمارستان شهید هاشمی نژاد منتقل شدم و فرایند درمانی ام ادامه یافت. این در حالی است که هنوز در مورد سنگ کیسه صفرا مشکلات مثانه و سوزش و تکرر ادرار درمانی در من صورت نگرفته است.هم اکنون نیز به خاطر عفونت کلیه و آنژین قلبی که مشخصا پیش از این در مورد وقوع آن هشدار داده بودند چندین بار به بهداری اوین انتقال داده شده و و تحت درمان قرار گرفتهام، به طوری که پزشکان بهداری نیز وخامت حال مرا تایید کرده و دستور درمان سریع و عاجل در مورد من صادر کرده اند.
جناب آقای دادستان
این تحولات و مخصوصا عفونت کلیه من در حالی صورت پذیرفته که به تشخیص متخصصان بیمارستان هاشمینژاد و نیز پزشکی قانونی ادامه درمان و نگهداری من (از جمله انجام منظم سی تی اسکن کلیوی) باید خارج از زندان و زیر نظر مستقیم پزشکان معالجه صورت پذیرد. کاملا روشن است که وضعیت فعلی و عدم انجام مراقبت های بعد از عمل و از جمله نبود سی تی اسکن وآی وی پی فقرغذایی و دارویی در زندان در محیط زندان ادامه به درمان و نگهداری مناسب از من نیز غیر ممکن است و با اوضاع موجود احتمال آسیب پذیری روند درمانی ام به طور جدی افزایش می یابد.به خوبی میدانید که تمامی روند درمانی ذکر شده و تمام هزینههای آن از سوی خانوادهام پیگیری و پرداخت شده حال آنکه این هزینهها علی الاصول باید به وسیله قوه قضاییه و سازمان زندانها پرداخت میشد.
دادستان محترم تهران بیش از سیزده میلیون تومان برای درمان نارسایی های کلیوی فقط برای بازگشت سلامتی من هزینه شده و عدم رسیدگیهای ضروری و مراقبتهای لازم نه فقط هزینه گزاف درمان و عمل جراحی را به هدر میدهد بلکه وضعیت جسمانی و سلامتیام را نیز به سوی شرایط وخیم و خطرناک سوق میدهد. این امر نه فقط برای من که برای خانوادهام نیز غیر قابل تحمل است. به این دلیل هر چند تاکنون در برابر حکم ناعادلانه دادگاه سکوت کردهام اما این بار به حکم وجدان و عقل در برابر به خطر افتادن سلامتیام سکوت نمیکنم.از این بابت از حضور مقام عالی دادستان محترم تهران تقاضا می نمایم همانگونه که پزشکان متخصص معالج من و متخصصان پزشکی قانونی رای به اعطای مرخصی استعلاجی به اینجانب دادهاند آن مقام قضایی نیز با اعزام من به مرخصی استعلاجی موافقت فرمایید.
با تشکر و احترام مجدد
حسین رونقی ملکی
متن کامل این نامه که در اخیتار «خانه حقوق بشر ایران» قرار گرفته است بدین شرح است:
جناب آقای جعفری دولت آبادی دادستان تهران
با سلام و احترام
همانگونه که مستحضرید اینجانب به دلیل نارسایی کلیوی و بیماری سنگ کیسه صفرا برای درمان و پیوند هالب کلیه به بیمارستان شهید هاشمی نژاد منتقل و فرایند درمانی ام از ا/۲/۹۰ شروع شد برای بار دوم جهت عمل جراحی و خروج دی جی هنگامی که کلیه من دچار عفونت و خونریزی شده بود در تاریخ ۱۸/۳/۹۰ به بیمارستان شهید هاشمی نژاد منتقل شدم و فرایند درمانی ام ادامه یافت. این در حالی است که هنوز در مورد سنگ کیسه صفرا مشکلات مثانه و سوزش و تکرر ادرار درمانی در من صورت نگرفته است.هم اکنون نیز به خاطر عفونت کلیه و آنژین قلبی که مشخصا پیش از این در مورد وقوع آن هشدار داده بودند چندین بار به بهداری اوین انتقال داده شده و و تحت درمان قرار گرفتهام، به طوری که پزشکان بهداری نیز وخامت حال مرا تایید کرده و دستور درمان سریع و عاجل در مورد من صادر کرده اند.
جناب آقای دادستان
این تحولات و مخصوصا عفونت کلیه من در حالی صورت پذیرفته که به تشخیص متخصصان بیمارستان هاشمینژاد و نیز پزشکی قانونی ادامه درمان و نگهداری من (از جمله انجام منظم سی تی اسکن کلیوی) باید خارج از زندان و زیر نظر مستقیم پزشکان معالجه صورت پذیرد. کاملا روشن است که وضعیت فعلی و عدم انجام مراقبت های بعد از عمل و از جمله نبود سی تی اسکن وآی وی پی فقرغذایی و دارویی در زندان در محیط زندان ادامه به درمان و نگهداری مناسب از من نیز غیر ممکن است و با اوضاع موجود احتمال آسیب پذیری روند درمانی ام به طور جدی افزایش می یابد.به خوبی میدانید که تمامی روند درمانی ذکر شده و تمام هزینههای آن از سوی خانوادهام پیگیری و پرداخت شده حال آنکه این هزینهها علی الاصول باید به وسیله قوه قضاییه و سازمان زندانها پرداخت میشد.
دادستان محترم تهران بیش از سیزده میلیون تومان برای درمان نارسایی های کلیوی فقط برای بازگشت سلامتی من هزینه شده و عدم رسیدگیهای ضروری و مراقبتهای لازم نه فقط هزینه گزاف درمان و عمل جراحی را به هدر میدهد بلکه وضعیت جسمانی و سلامتیام را نیز به سوی شرایط وخیم و خطرناک سوق میدهد. این امر نه فقط برای من که برای خانوادهام نیز غیر قابل تحمل است. به این دلیل هر چند تاکنون در برابر حکم ناعادلانه دادگاه سکوت کردهام اما این بار به حکم وجدان و عقل در برابر به خطر افتادن سلامتیام سکوت نمیکنم.از این بابت از حضور مقام عالی دادستان محترم تهران تقاضا می نمایم همانگونه که پزشکان متخصص معالج من و متخصصان پزشکی قانونی رای به اعطای مرخصی استعلاجی به اینجانب دادهاند آن مقام قضایی نیز با اعزام من به مرخصی استعلاجی موافقت فرمایید.
با تشکر و احترام مجدد
حسین رونقی ملکی
آزادی ، یک هدف مشترک
من پدرام طنازی ، متولد ۲۱ مهر ماه ۱۳۶۱ در شهر شیراز هستم ، تمام داشته من در راه همراهی با جنبش اعتراضی سبز مردم ، یک وبلاگ است ،وبلاگی که هیچ ندارد جز بازتاب صدایی که از درد سانسور شما زخمیست ، و پیامش خبرهای ممنوعه ،با امید به ادامه راه آزادی منتظر به پیروزی نشسته ام.آمده ام با هیچ خود،با توان ناتوانم،با حرمت و بزرگی عکس عاشقان میهن،خوابتان راآشفته کنم.ای خداوندگان قدرت بدانید جنبش زنده است،بدانید بهارو شکفتن شکوفه های آزادی را نمی توانید زندانی کنید.اگرچه بهاره هدایت زندانی است.اندیشه او در حال زایش و پرورش آزادی است
احمد زید آبادی شرف اهل قلم را شاید که به محبس بردید،اما او جاودانه گشته چو نام ایران زمین.آریا آرام نژاد را به بند کشیدید ومحکوم به ناحق نمودید،اما او هنوز هم برای لمس آزادی می خواندو صدایش حنجره عاشقان وطن گشته
نسرین ستوده در حبس است و پروانه وکالتش باطل گشته،اما او امروز وکیل نام آزادی است و آزادی به نام او می بالد
مجید توکلی نماد آزادیخواهی و حق طلبی جنبش دانشجویی را چادر پوشاندید تا تحقیرش کنید ولی چه سود که خود تحقیر شدید و فریادش مردم را از ادعا به عمل و همراهی کشاند تا تابوی زشت اندیشی شما را بشکند
حشمت الله طبرزدی را به پشت دیوارهای جهل خود کشاندید اما اندیشه اش چون نوری بر دل خستگان باعث ادامه راه می شود
امید میر صیافی را کشتیداما او زنده است و پیامش هنوز شنیده می شود
شیوا نظر آهاری این روزها در خیابان های ایران قدم نمی زند اما مهرش در دل دوستداران آزادی رژه عشق می رود
مسعود باستانی را پیش چشم نگران مادرش مورد ضرب و شتم قرار میدهید تا اراده و بزرگیش را به دست زبون خویش به زیر کشید اما ای بی خبران که نمیدانید اراده او از جنس محبت و عشق به میهن است
ننگ زمان بر شما باد.نفرین بر شما شب پرستان
احمد زید آبادی شرف اهل قلم را شاید که به محبس بردید،اما او جاودانه گشته چو نام ایران زمین.آریا آرام نژاد را به بند کشیدید ومحکوم به ناحق نمودید،اما او هنوز هم برای لمس آزادی می خواندو صدایش حنجره عاشقان وطن گشته
نسرین ستوده در حبس است و پروانه وکالتش باطل گشته،اما او امروز وکیل نام آزادی است و آزادی به نام او می بالد
مجید توکلی نماد آزادیخواهی و حق طلبی جنبش دانشجویی را چادر پوشاندید تا تحقیرش کنید ولی چه سود که خود تحقیر شدید و فریادش مردم را از ادعا به عمل و همراهی کشاند تا تابوی زشت اندیشی شما را بشکند
حشمت الله طبرزدی را به پشت دیوارهای جهل خود کشاندید اما اندیشه اش چون نوری بر دل خستگان باعث ادامه راه می شود
امید میر صیافی را کشتیداما او زنده است و پیامش هنوز شنیده می شود
شیوا نظر آهاری این روزها در خیابان های ایران قدم نمی زند اما مهرش در دل دوستداران آزادی رژه عشق می رود
مسعود باستانی را پیش چشم نگران مادرش مورد ضرب و شتم قرار میدهید تا اراده و بزرگیش را به دست زبون خویش به زیر کشید اما ای بی خبران که نمیدانید اراده او از جنس محبت و عشق به میهن است
ننگ زمان بر شما باد.نفرین بر شما شب پرستان
شمشیر دولبهی نقد؛ اپوزسیون منفعتطلب یا حاکم ظالم
همیشه در میان موجهای اعتراضی به حکومتهای جائر، دستهای یا افرادی هستند که در لباس اپوزسیون و با شعارهایی دهانپر کن، در پی جایگاه و غنیمتهایی بهدست نیامده میگردند. غنیمتهایی که سعی میکنند برای آن ردای بشردوستانه و دموکراتیک بر تن کنند. در میان موج اعتراضی و اپوزسیونهای امروز نیز، از این دست افراد و دستههای برچسبدار و شناخته شده کم نیستند. کسانی که برای رسیدن به منافع کوتاه مدت سیاسیشان، حاضرند منافع ملی را زیر پا بگذارند و چوب حراج بر همه چیز و همه کس و حتی خاک سرزمینشان بزنند. رفتارهایی که بیشتر یادآور ترکمنچایها و امثال آن است. اپوزسیونی که با مدحی و مدحیها قهوه و چای صلح مینوشند و فردا که صدای سیاه شدنشان گوش فلک را کر کرد، روبروی رسانههایشان مینشینند و با ژست انسان دوستانه ماستها را کیسه میکنند تا خدایی نکرده دیگر پروژههای بیسرنجامشان را تحت تاثیر قرار دهد. همیشه در میان موجهای اعتراضی کسانی هستند که با مردم و خیراندیشان و نخبهگان سیاسی همراه میشوند، تا عکس یادگاری بگیرند و صد افسوس که تریبونها و رسانهها در اختیارشان است تا از کاه کوه بسازند و از کوه، کف روی آب!همیشه صحبت و نوشتن و نقد این قشر از اپوزسیون بهدلیل آتو ندادن به کیهان و حضراتی که از آب کره میگیرند، با احتیاط بوده و حتی با چشمپوشی و اغماض گذر و تنها تذکر همراه بوده. اما رسالت روزنامهنگاری و حقطلبی چیزی فراتر از جبههبندیهای سیاسی و فرمایشیست. روزنامهنگاران و منتقدان و معترضان با حکومتی که نخبهگان و منتقدانش را همچون دربار حجاجبنیوسف به قل و زنجیر میکشد و از کشتن و حقخوری ابایی ندارد، مبارزه میکنند و نقدشان را بیپروا فریاد میزنند. اما این دلیل نمیشود که دربارهی قشری محدود، اما قدرت طلب، که از اعتراض بهحق مردم سواستفادههای شخصی میکنند چیزی نگوید و زبان ببندد. اگر قرار بر سکوت درباره ناحق بود، پس چرا اینهمه هزینههای جانی و مالی و روحی متحمل معترضین و منتقدین شد؟ اگر قرار بر سکوت در برابر ناحق بود، پس چرا بهگفتهی اسناد و آمارها اینهمه روزنامهنگار و منتقد از چنگال حکومت جائر کوچ کردند تا بتوانند بیپرواتر بگویند و بنویسند؟ سکوت جایز نیست، چه دربرابر حکومتی که خون میخورد و چه در برابر اپوزسیونی که نانش را در خون و آبرو و چوب حراج زدن به خاک مهین میزند تا ارتزاق کند.
روزنامهنگار و منتقد پرسشگر است و مینویسند، میپرسد و تحقیق و افشا و بر ملا میکند. چه از حاکمان ظالم و غیرظالم، چه از اپوزسیون خیرخواه و غیرخیرخواه. وظیفهی هردو جوابگو بودن به سوالات و شفافسازیست. درهای بسته و فریاد به شما ربطی ندارد، فریاد خودکامهگان و دیکتانورهاست. برچسب زدن و تهمت زدن رفتار بازجوها و منفعتطلبان و قاضیان رشوه خوار است. همهگی باید پاسخگو باشند نسبت به رفتارهایی که میکنند. مخصوصن هنگامی که پای شرف و آبروی یک میهن درمیان است. باید جوابگو باشند که چه میکنند و نسخهها و سخنرانیهاشان بر چه اساس و منطقی توجیهپذیر است. نه اینکه با اولین سوال، شمشیر هتاکی و فحاشی را بکشند و برچسب مزدور نظام را هوالهی منطق کنند، یا با لبخندهای دیپلماتیک بگویند صلاح نیست حالا بحثش مطرح شود! پس ما به چه چیز حکومت جمهوری اسلامی، قوهی قضاییه و آقای خامنهای اعتراض میکنیم؟ مگر نه این است که آنها نیز به معترضان خود برچسب منافق، جیرهبگیر دشمن، جاسوس و الخ میدهند و دربرابر سوالات میگویند مصلحت چنین است؟ فرق دموکراسیخواهان و اپوزسیون آزادیخواه و حق طلب با آنها پس کجا باید مشخص شود؟ این خط جدایی رفتارهای رادیکال و پوپولیستی، پس کی قرار است کشیده شود و از حرف، به عمل تبدیل شود؟
نسل جدید و نخبهگان و منتقدان و روزنامهگاران امروز، بهخوبی توانستهاند مابین خود و این رفتارهای رادیکال خط عمیق قرمزی بکشند و جایگاه خود را به عنوان منتقد و آزادیخواه مشخص کنند.بر ماست که در برابر این قشر خودکامهی اپوزسیون که فرق آنچنانی با حاکمان خودکامهی امروز حکومت ایران ندارند بایستیم، بگوییم، بنویسیم و فریاد سر بدهیم و تکلیفمان را با آنها روشن کنیم و نشان دهیم که خطمان از آنها جداست. نباید از تیترهای کذایی و همیشگی کیهانیها و تفرقهافکنیهای دیرینهی آنها که ردای انسان برایشان گشاد است، در این میان بیمناک بود که آنها بر کوس رسوایی خود میزنند و خندهشان شام عزایشان خواهد شد... اما باید باور کنیم تا نتوان سایهی دیکتاتوری آنها را از مبارزات حقطلبانهی و آرمانخواهانهی جنبش برچید، هیچگاه نمیتوان بر قلم بیمار و پر از دروغ و تهمت شریعتمداریها و کیهانیها، و حاکمان جائر و دنیاطلب کنونی ایران پیروز شد!
روزنامهنگار و منتقد پرسشگر است و مینویسند، میپرسد و تحقیق و افشا و بر ملا میکند. چه از حاکمان ظالم و غیرظالم، چه از اپوزسیون خیرخواه و غیرخیرخواه. وظیفهی هردو جوابگو بودن به سوالات و شفافسازیست. درهای بسته و فریاد به شما ربطی ندارد، فریاد خودکامهگان و دیکتانورهاست. برچسب زدن و تهمت زدن رفتار بازجوها و منفعتطلبان و قاضیان رشوه خوار است. همهگی باید پاسخگو باشند نسبت به رفتارهایی که میکنند. مخصوصن هنگامی که پای شرف و آبروی یک میهن درمیان است. باید جوابگو باشند که چه میکنند و نسخهها و سخنرانیهاشان بر چه اساس و منطقی توجیهپذیر است. نه اینکه با اولین سوال، شمشیر هتاکی و فحاشی را بکشند و برچسب مزدور نظام را هوالهی منطق کنند، یا با لبخندهای دیپلماتیک بگویند صلاح نیست حالا بحثش مطرح شود! پس ما به چه چیز حکومت جمهوری اسلامی، قوهی قضاییه و آقای خامنهای اعتراض میکنیم؟ مگر نه این است که آنها نیز به معترضان خود برچسب منافق، جیرهبگیر دشمن، جاسوس و الخ میدهند و دربرابر سوالات میگویند مصلحت چنین است؟ فرق دموکراسیخواهان و اپوزسیون آزادیخواه و حق طلب با آنها پس کجا باید مشخص شود؟ این خط جدایی رفتارهای رادیکال و پوپولیستی، پس کی قرار است کشیده شود و از حرف، به عمل تبدیل شود؟
نسل جدید و نخبهگان و منتقدان و روزنامهگاران امروز، بهخوبی توانستهاند مابین خود و این رفتارهای رادیکال خط عمیق قرمزی بکشند و جایگاه خود را به عنوان منتقد و آزادیخواه مشخص کنند.بر ماست که در برابر این قشر خودکامهی اپوزسیون که فرق آنچنانی با حاکمان خودکامهی امروز حکومت ایران ندارند بایستیم، بگوییم، بنویسیم و فریاد سر بدهیم و تکلیفمان را با آنها روشن کنیم و نشان دهیم که خطمان از آنها جداست. نباید از تیترهای کذایی و همیشگی کیهانیها و تفرقهافکنیهای دیرینهی آنها که ردای انسان برایشان گشاد است، در این میان بیمناک بود که آنها بر کوس رسوایی خود میزنند و خندهشان شام عزایشان خواهد شد... اما باید باور کنیم تا نتوان سایهی دیکتاتوری آنها را از مبارزات حقطلبانهی و آرمانخواهانهی جنبش برچید، هیچگاه نمیتوان بر قلم بیمار و پر از دروغ و تهمت شریعتمداریها و کیهانیها، و حاکمان جائر و دنیاطلب کنونی ایران پیروز شد!
۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه
حسام قربانی دانشجوی یاسوجی در بازداشت وزارت اطلاعات
حسام قربانی از فعالین دانشجویی دانشگاه یاسوج در حالی که مشغول امتحانات پایان ترم خود بود در تاریخ ۲۷ خرداد به دلایل نامشخص، با یورش شبانه نیروهای اطلاعاتی به محل خوابگاه ضمن ضبط کتابها و جزوهها بازداشت شد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران اتهام این دانشجوی بازداشتی از سوی بازجویان وزارت اطلاعات توهین به رهبری، توهین به مقدسات و نگهداری کتب ممنوعه دینی و ضد نظام اعلام شده است. خانواده این دانشجوی بازداشتی در نگرانی از وضعیت وی به سر میبرند و بازجویان وزارت اطلاعات با اعلام اتهامات واهی آنها را تهدید کردهاند.
خیز احمدینژاد برای تصرف منابع مالی خامنه ای
اوقاف از زیر نظر نماینده ولی فقیه خارج خواهد شد.غلامرضا مصباحیمقدم نماینده مجلس گفت که شنیده است دولت احمدینژاد بدون اجازه از علی خامنهای قصد دارد اداره اوقاف در استانها را به استانداران واگذار کند.آقای مصباحیمقدم روز یکشنبه (۱۹تیر) به سایت «خانه ملت» گفته که اداره اوقاف از وظایف ولی فقیه است و «این اقدام دولت به این معنا است که مدیریت کل اوقاف از دست نماینده ولی فقیه خارج خواهد شد.»این نماینده مجلس با «خلاف شرع» خواندن این تصمیم دولت دهم افزوده است: «این مصوبه را دولت باید لغو کند و اگر چنین مصوبهای به شورای نگهبان و مجلس برود با مشکل روبهرو خواهد شد.»وی همچنین اضافه کرده که دولت برای مصوبه خود هیچ اجازهای از رهبر جمهوری اسلامی نگرفته است.مسئولیت اداره بسیاری از اراضی٬ موقوفات و بیش از هشت هزار امامزاده و درآمدهای هنگفت آنها تحت نظر سازمانی به نام سازمان اوقاف و امور خیریه است.رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه به طور مستقیم از سوی علی خامنهای منصوب میشود که حیدر مصلحی وزیر اطلاعات کنونی٬ پیشتر رئیس این سازمان بود.به نظر میرسد احمدینژاد پس از ناکامی در برکناری حیدر مصلحی٬ تلاشهای تازهای برای خارج کردن برخی منابع مالی و اقتصادی از زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی را آغاز کرده باشد.احمدینژاد در همین راستا٬ روز گذشته برخلاف «نگرانیهای» خامنهای٬ بار دیگر بر اجرای طرح «باغشهرها» تاکید کرده است.اختلافها میان علی خامنهای و محمود احمدینژاد که از دو ماه پیش بر سر ادامه کار حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات علنی شد٬ هم اکنون در حوزههای دیگر اجتماعی٬ سیاسی و اقتصادی نمایان شده است.محافظهکاران حامی خامنهای میگویند احمدینژاد تلاش میکند با تصویب و اجرای طرحهای جنجال برانگیز٬ رهبر جمهوری اسلامی را وادار به دخالت کند.این دسته از محافظهکاران میگویند مخالفتهای پی در پی رهبر جمهوری اسلامی با این طرحها و مصوبات منجر به لطمه خوردن به جایگاه وی شده و دولت را در افکار عمومی «مظلوم» نشان خواهد داد.
دیگربان
دیگربان
شکایت پناهجویان ایرانی در ترکیه از عدم کفایت وکلای کمیساریای عالی پناهندگی
انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی در ترکیه با صدور بیانیه ای، به عملکرد ضعیف وکلای کمیساریای عالی پناهندگان اعتراض کرد. بیانیه، با اشاره به اقدام به خودکشی در بین چند پناهجو، سازمان های حقوق بشری را به ضرورت رسیدگی عاجل به وضعیت پناهجویان فرا می خواند.انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی در ترکیه با صدور بیانیه چهارم خود به عملکرد ضعیف وکلای کمیساریای عالی پناهندگان اعتراض کرده و درخواست نموده تا کمیسیون مستقلی برای رسیدگی به این امور تشکیل شود.بیانیه انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی علاوه بر کمیساریای عالی پناهندگان برای ریاست کانون وکلای دادگستری بین الملل، کمیساریای عالی حقوق بشر اتحادیه اروپا، سازمان عفو بین الملل نیز فرستاده شده و از آنها برای رفع معضل پناهندگان درخواست کمک شده است.انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی در نامه خود، با آوردن چند نمونه متنوع از بین پناهجویانی که کار آنها با مشکل روبرو شده است، نواقص هر پرونده را توضیح داده و دلایل آن را به عدم کفایت وکلا و عدم آشنائی آن ها به قوانین و شرایط اجتماعی ایران مربوط می داند.آرش شریفی، مسئول روابط عمومی شورای نمایندگان انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی در ترکیه، برخورد مقامات مسئول پناهندگی در ترکیه را غیر انسانی و تحقیر کننده می داند و توضیح می دهد که این برخورد ناراحت کننده، چه در سازماندهی ملاقات اولیه، مکانی که برای مصاحبه ها در نظر گرفته شده است و چه در نحوه مصاحبه و رسیدگی به پرونده پناهجو دیده می شود. وی تأکید می کند که وکیل در این مصاحبه نقش بازجو را بازی می کند و پناهجویان را به یاد تجربه بازجویی در ایران می اندازد. آرش شریفی، شرح می دهد که چگونه پناهنده ای که از شوک خروج اجباری و تجربیات گذشته اش رنج می برد، با قرار گرفتن در شرایط بد عصبی تمرکز خود را در پاسخگوئی به جزئیات پرونده از دست می دهد، دچار تناقض می شود و در اثر همین اشتباهات به مشکل بر می خورد. سرنوشت مرگ و زندگی پناهجویان در لحظات حساسی رقم می خورد که با درهم شکسته شدن اعصاب و روانشان همراه است.چنانچه در بخش پایانی این بیانیه می خوانیم، "درحال حاضر شرایط روحی و جسمی نامناسبی قرار دارندو از بی عدالتی که در حقشان شده، درمانده و گرفتار زندگی خود را دست خوش حوادثی نموده اند که اگر چنین روندی بطول بیانجامد، عواقب و فجایع ناگواری را در پیش خواهند داشت ..." بیانیه با اشاره به اقدام به خودکشی در بین چند پناهجو ، سازمان های حقوق بشری را به ضرورت رسیدگی عاجل به وضعیت پناهجویان فرا می خواند.
بشنوید:گفتگو با آرش شریفی
نوشتۀ لیدا پرچمی ، رادیو فرانسه
بشنوید:گفتگو با آرش شریفی
نوشتۀ لیدا پرچمی ، رادیو فرانسه
بیانیۀ فعالین دانشجویی و وکیل زندانی محبوس در بند 350 زندان اوین به مناسبت 18 تیر
بیانیۀ فعالین دانشجویی و وکیل زندانی محبوس در زندان اوین که به مناسبت گرامیداشت 18 تیر نوشته شده است و جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران "قرار گرفته است که متن آن به قرار زیر می باشد: 12سال از آن شب تاریک استبداد عریان و ددمنش و دوازده سال گذشت از آن صبح دمان دموکراسی خواهی و حقوق بشر طلبی.آری ، 18 تیر 78 آغاز جنبش سترگ دموکراسی خواهی با عبور از تمامی ساختارهای دموکراسی ستیز و گذز از آن گفتار سیاسی بود که کنش شهروندان را نه در خیابان ، بلکه تنها در جعبه های انتخابات می خواست و چانه زنی اش بر چانه قدرت و ساختار استوار می خواست و بی آنکه متفتن ذات غیر دموراتیک ساختار باشد ، خام اندیشانه راه گذار به دموکراسی را نه در جامعه مدنی و عاملیت شهروندان توانمند و دموکراسی خواه ، بلکه در فعالیت ساز و کارهای دولت گرایانه و عمودی می جست و نهالی که در آن دوران سرنوشت ساز و روزگاران حماسه و شورمندی کاسته شد و با خون جانهای شیفته ای چون عزت ابراهیم نژاد ، مژگان توکلی ( شهید 2 تیر دانشگاه تبریز) ، سعید زینالی و اکبر محمدی آبیاری شد .امروز درخت تنومند و باروری گشته است که از آن به جنبش سبز یاد می شود .جنبش سبز همان جنبش خیابانی رادیکالی طبقه متوسط شهری است که ریشه در جنبش دانشجویی به مثابه جنبش پیشرو و آوانگارد اجتماعی دارد .در آن شب 18 تیر که به ایرانیان الگوی مبارزات به دور از خشونت را آموخت اما لشگر اوباش و اراذل که در تمام این سالها به سان پاسداران ساختار عمل نموده اند ، مغول وار ریختند وسوختند وکشتند وبردند تا در ادامه مسیر و در دادرسی فرمایشی – در حالیکه وکیل دانشجویان به جرم افشای حقایق به زندان دچار آمد – تنها یک سرباز وظیفه به جرم سرقت یک ریش تراش محکوم شناخته شود و قاتلان و ضامنان آن خون های به ناحق ریخته و چشمهای به ناحق در آمده و دستان به ناحق شکسته ، بی هیچ گزندی در خیابان راست راست راه روند و در چهار چوب پروژه های امنیتی نهادهای موازی در آن سالها ، صرافت فتح قلل قدرت شبه انتخاباتی را در سر بپروند .آری ، بادی که حاکمیت در شب 18 تیر 78 کاشت به طوفانی بدل گردید که امروز خواب راحت از چشمان شان ربوده است .و اما اجر آن 18 تیر برای ارازل آنچنان پسند آمد که در پی اجری دیگر ،10 سال بعد نیز در شب 25 خرداد 88 راه کوی در پیش گرفتن و کردند هر آنچه نباید می کردند و پشت سر نهادند تمامی مرزهای شقاوت و ددمنشی را .و امروز رفتاری به مراتب وقیحانه تر از رفتار 18 تیر از آنجا که دستگاه قضاییش می خوانند صورت پذیرفته و به جای آن اراذل ، 14 دانشجوی دانشگاه تهران در دادگاه نظامی در جایگاه متهم نشانده شده به زندان محکوم گردیده اند .ما امضا کنندگان این مکتوب که خود دانشگاهیان و فعالین دانشجویی زندانی و سند مظلومیت این جنبش هستیم بار دیگر از حاکمیت می خواهیم پیش از آنکه خیلی دیر شود ، به خود آید و با پذیرش راه محتوم دموکراسی ، ضمن تلاش برای جبران گذشته به بازگشایی فضای آکادمیک اقدان نماید .
1- آرش صادقی – فعال دانشجویی زندانی علامه طباطبایی
2- جواد علیخانی – فعال دانشجویی زندانی چمران اهواز
3- پیمان عارف – فعال دانشجویی زندانی دانشگاه تهران
4- سام محمودی – فعال دانشجویی سابق زندانی داانشگاه تهران
5- مجید دری – فعال دانشجویی زندانی علامه طباطبایی
6- سیامک قادری – فعال دانشجویی سابق زندانی دانشگاه تهران
7- ضیا نبوی- فعال دانشجوییزندانی نوشیروانی بابل
8- نوید کامران – فعال دانشجویی دانشگاه آزاد
9- میثم رودکی – فعال دانشجویی زندانی پیام نور
10- سید محمد سیف زاده – وکیل دادگستری و عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر
بیانیۀ جمعی از فعالین دانشجویی و وکیل زندانی در بند 350 زندان اوین
تیر ماه ۱۳۹۰
1- آرش صادقی – فعال دانشجویی زندانی علامه طباطبایی
2- جواد علیخانی – فعال دانشجویی زندانی چمران اهواز
3- پیمان عارف – فعال دانشجویی زندانی دانشگاه تهران
4- سام محمودی – فعال دانشجویی سابق زندانی داانشگاه تهران
5- مجید دری – فعال دانشجویی زندانی علامه طباطبایی
6- سیامک قادری – فعال دانشجویی سابق زندانی دانشگاه تهران
7- ضیا نبوی- فعال دانشجوییزندانی نوشیروانی بابل
8- نوید کامران – فعال دانشجویی دانشگاه آزاد
9- میثم رودکی – فعال دانشجویی زندانی پیام نور
10- سید محمد سیف زاده – وکیل دادگستری و عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر
بیانیۀ جمعی از فعالین دانشجویی و وکیل زندانی در بند 350 زندان اوین
تیر ماه ۱۳۹۰
علی افشاری: حاکمیت از تردید و تفرقه موجود برای سرکوب جنبش ۱۸ تیر استفاده کرد
18 تیرماه ۷۸ نقطه عطف جنبش دانشجویی ایران در یک قرن گذشته بوده است. اعتراضات دانشجویی در پی توقیف روزنامه سلام و تحصن شبانه دانشجویان کوی دانشگاه تهران آغاز شد و پس از چند شبانه روز درگیری خشونت بار و حمله بی سابقه نیروهای لباس شخصی و انتظامی به حریم دانشگاه و شهادت عزت ابراهیم نژاد، و نهایتا با راهپیمایی حکومتی طرفداران آیت الله خامنه ای سرکوب شد و صدها تن از دانشجویان دستگیر شدند.علی افشاری فعال دانشجویی که در آن سال عضو دفتر سیاسی تحکیم وحدت بود در روایت خود از این حادثه با اشاره به حمله گروه فشار و انصار حزب الله به دانشجویان می گوید : کوی دانشگاه پس از ۱۸ تیر مثل مناطق جنگی بود. وضع تکان دهنده ای به وجود آمده بود که باعث تاثر و خشم هر ناظری می شد. افشاری این جنبش را محدود به دانشجویان نمی داند و می گوید پس این حادثه جنبش اعتراضی فراگیر دانشجویی علیه این یورش وحشیانه و دفاع از کیان دانشگاه و شان دانشگاه شکل می گیرد و مردم هم به آن می پیوندند و حمایت می کنند. اما این عضو سابق دفتر تحکیم وحدت از اختلافات و تفرقه ای میگوید که باعث شد جنبش دانشجویی به اهداف مطلوب خود نرسد.گفتگوی جرس با علی افشاری را بخوانید. جناب افشاری با توجه به اینکه شما در هجدم تیر ماه سال ۷۸ عضو دفتر مرکزی تحکیم و مسوول دفتر سیاسی دفتر تحکیم وحدت بودید، می خواستیم روایت شما رابشنویم ، روایتی که برای جوانانی که آن حادثه را ندیدند جالب است ؟
اتفاق کوی دانشگاه ۷۸ از دو فاز تشکیل می شود یکی شب حادثه است ، دانشجویان دانشگاه تهران که در کوی اقامت داشتند، بین آنها یک رویه بود در آن سالها که اگر اعتراضی داشتند آنها می آمدند و در محوطه کوی جمع می شدند و در خیابان امیر آباد تظاهراتی میک ردند و بر می گشتند و کلانتری امیر آبا د هم به یک سازگاری رسیده بود و مشکلی پیش نمی آمد. در ۱۵ تیر ماه نمایندگان مجلس پنجم به دنبال تغییر قانون مطبوعات بودند که در آن آزادی مطبوعاتی مخدوش می شد. روزنامه سلام سندی را فردای آن روز فاش کرد که سعید امامی تئوری پرداز این طرح مجلس بوده است. فردای آن روز حکم توقیف روزنامه سلام مطرح شد. در دانشگاه و دراعتراض به این حکم آقای فرخ شهیدی دانشجویان را جمع می کند که اگر معترض به این توقیف هستید، تحصن کنیم که جمع چند صد نفره ای می شوند و سر امیر آباد می آیند و پلیس منطقه هم می آیند و از دانشجویان هم می خواهند که چون اجتماع غیر قانونی است بر گردند. اما نا گاه تماسی می گیرند از پلیس ضد شورش و بخش ویژه نیروی انتظامی به فرماندهی فرهاد نظری و از پلیس امیر آباد می خواهند که در منطقه بمانند. این سابقه نداشت و عجیب بود ، بلافاصله گروه فشار و انصار حزب الله هم حضور پیدا می کنند، شعارها تندتر می شود و تعرض و درگیری آغاز می شود و دانشجویان هم یکی از از این سربازها را به گروگان می گیرند و به داخل کوی می برند و از نیروی انتظامی می خواهند که دانشجویان بازداشتی را آزاد کند. بعد از مدتی هم این سرباز را رها می کنند. بعد نیروی انتظامی حمله می کند و وضعیت آشفته ای به وجود می آورند و دانشجویان را ضرب و شتم می کنند و چند صد نفر را هم آن شب بازداشت می کنند. وضع تکان دهنده ای به وجود آمده بود که ه باعث تاثر و خشم هر ناظری می شد. کوی دانشگاه پس از ۱۸ تیر مثل مناطق جنگی بود. بعد از این مرحله فاز دوم شروع می شود، جنبش اعتراضی فراگیر دانشجویی علیه این یورش وحشیانه و دفاع از کیان دانشگاه و شان دانشگاه شکل می گیرد و این جنبش هم محدود به دانشجویان نمی ماند و بخشی از اقشار و مردم هم به آن می پیوندند و حمایت می کنند. بعد از ۱۸ تیر برخی از دانشجویان به صورت خودجوش آمدند کوی و نیروی انتظامی هم فاصله دار موضع گرفته بود و درگیری محدودی بود. آن شب حادثه بحث بود که افرادی شهید شدند که بعد معلوم شد در آن شب کشته ای نبود. بعد از آن بود که انجمن دانشجویی دانشگاه تهران وارد قضیه شد و خواستار پاسخگویی مسوولان عالی رتبه نظام و مجازات عاملان و آمران شد. در کنار اینها مطالبات دیگری هم مطرح بود ، مثل اینکه رفع توقیف روزنامه سلام ، توقف طرح محدودکننده مجلس و همچنین عزل فرمانده نیروی انتظامی ، این خواسته ها را مطرح کردند . ابتدا تحصن در دانشگاه تهران و بعد کوی دانشگاه اعلام شد. با توجه به اینکه بخش هایی از مردم هم پیوسته بودند و جمعیت معترضان بیشتراز دانشجویان بود ، از این مقطع شکافی هم در مجموعه معترضین به وجود آمد و برخی معتقد بودند که بروند به خیابانها و تظاهرات انجام دهند که عملا شورشی کور محسوب می شد.می توان گفت که اعتراضات از کنترل جنبش داشنجویی خارج شد و بنا بر نظر برخی نفوذی ها انرژی این اعتراض را هدر دادند؟
از ابتدا هم اعتراضات فراتر از توانِ تشکل های دانشجویی بود ، حجم بسیاری از دانشجویان آمده بودند. خود حرکت واکنشی بود و برنامه از قبل تعیین شده نداشت. بنابراین این مشکل وجود داشت و بخش هایی از مردم که پیوسته بودند، مدیریت را برای دانشجویان سخت کرده بود. این شکاف باعث شد که بخشی از معترضان به سمت بیرون دانشگاه بروند، که به اعتقاد من نفوذی هایی از همان جریان حمله کننده به کوی هم بودند و قصد داشتند کشور به آشوب کشیده بشود در مقطعی و بر نامه های خودشان را جلو ببرند. برخی هم معترضان تازه کار بودند که مطالبات فراتری داشتند. اکثریت دانشجویان به حرکت قانون و مسالمت آمیز پا بند بودند. در پایان این دوره بود که متاسفانه نهادهای قانونی و انتخابی نظام و مسوول بودند برای برآورده کردن دانشجویان پاسخی ندادند. از طرف دیگر دولت آقای خاتمی هم مردد بود و ابتکار عملی را در دست نداشت و عملکردش ضعیف بود. از آنجا اعتراضات از مدیریت و سازماندهی خارج شده بود در ۲۱ تیر ماه در دانشگاه تهران تمام شد و شورای متشکل ازنمایندگان داشجویان که شرکت داشتند انتخاب شندند. این شورای متحصنین پیگیر خواسته ها و جبران خسارات بودند. که اینجا فاز دوم تمام می شود. و مرحله بعدی ۲۳ تیر ماه و تظاهرات حکومتی بود که ورق بر می گردد و با وجود قول مسوولان نظام به سرکوب سنگین پر داختند و دانشجویان بازداشت شدند و قضیه وارونه شد و دانشجویان به عنوان خرابکار مطرح شدند و عنوان شد که این اعتراض دانشجویی طرح آمریکایی بوده و برخی اصلاح طلبان به عنوان قدرت طلب این را به وجود آوردند و می خواستند رهبری را عزل کنند و این آتش تهیه بوده است.اشاره کردید به اتفاقاتی که افتاد ، سخنرانی آقای خامنه ای راچگونه ارزیابی می کنید، سخنرانی که به نظر می رسید از سر ضعف بود و بعد از این سخنرانی سرکوب پیش آمد ، تحلیل شما چگونه است؟
پیش از آن سخنرانی نمایندگان تحکیم با آقای حجازی مسوول امنیتی بیت گفتگویی داشتند و موضع بیت پایین و ضعیف بود و حتی درباره عزل لطفیان فرمانده نیروی انتظامی صحبت شد. اما از روز ۲۱ تیر ماه فهمیدند که توان سرکوب دارند و جنبش هم بخشی از توانش مصروفِ اختلافها شد و از طرفی مجموعه ای که مدیریت را انجام می دادند ابزار لازمه را نداشتند و بی نظمی به وجود آمده بود. بخش های نظامی و سپاه را به این نتیجه رساند که امکان برخورد را دارد. بخش از معترضان هم احساساتی شده بودند و توجه نداشتند که صرف شعار تند موفقیت نیست و نیاز به برنامه ریزی و حوصله است. از این ها سواستفاده کردند و آن سناریوههای همیشگی که بانک آتش زدند و تبلیغات سنگینی راه انداختند. در اصل به میزانی که جنبش اعتراضی برخلاف آن روزهای اول که ورود تو فانی داشت و دچار نا بسامانی هایی شد ، سرکوب بیشتر شد و نتیجه هم گرفتند که برخورد سنگین و امنیتی انجام دهند به کل اصلاحات. این تلقی بود که در مسوولین نظام ظرفیت اصلاحی و ساختار قانوی هست حتی در شخص رهبری و تصور این بود که آقای خاتمی بعد از قتل های زنجیره ای این قابلیت را دارد که از دانشگاه اعاده حیثیت کند. اما دیدیم و روشن شد در کوی داشنگاه که ساختار قانونی یکسری انسداد دارد که اجازه فعالیت اعتراضی را نمی دهد و عقیم می کند و عملکرد ضعیف آقای خاتمی چون در آن مقطع اکثریت دانشجویان پا بند به اصلاحات و قانون اساسی بود خیلی هم بر آقای خاتمی حساب کرده بودند، عملکر ایشان هم نقش داشت در زمینگیر شدن آن جنبش .رسانه ها به صورت آزاد و تاثیر گذاری این واقعه را پوشش دادند ، این واکنش ها و رفتار های مطبوعاتی واقعه کوی دانشگاه را منحصر به فرد می کند نسبت به حوادثی که سالهای بعد اتفاق افتاد، به نظر شما این پیگیری مطبوعاتی تا چه حد منجر به پیوستن گسترده مردم به جنبش دانشجویی شد؟ دو پایه اساسی که منجر به توجه مردم می شدند مطبوعات بودند و دانشجویان و این دو نهاد بودند که مکانیزم و بستر ارتباطی بین رهبران جنبش اصلاحی و توده مردم بودند و مردم با از این طریق بودند که وارد کنش ها و فعالیتهای اعتراضی و حمایتی می شدند، روزنامه ها در آن مقطع تیراژ خوبی داشتند و این باعث می شد که آن حساسیتی که ایجاد کردند و تلاش قابل تقدیری که روزنامه نگاران انجام دادند باعث شد که آن بخش خارج دانشگاه به آن پیوستند. اگر مطبوعات این کار را انجام نمی دادند ، جنبش محدود به دانشگاه باقی می ماند.پس از واقعه ۱۸ تیر ماه سال ۷۸ جنبش دانشجویی دچار رکود و رخوت شد آیا دلیل آن این بود که از اعتراضات دانشجویی حمایت نشد و دانشجویان حاضر به هزینه دادن نبودند؟جنبش دانشجویی بعد از ۱۸ تیر ماه به آن نشاط قبلی نرسید و دانشجویان در آن فعالیت ندارند با آن حجم قبلی. بخشی از آن دلسرد شدن نسبت به آن عملکرد های ضعیف . امافراموش نکنید که به مرور هزینه ها افزایش یافت و تا امروز می توان دید که این هزینه ها تحمل بسیار می خواهخد . این فاکتور را باید در نظر گرفت و از طرف دیگر اینکه جنبش دانشجویی ماهیت سیالی دارد و افت و خیز زیادی دارد و جنبش دانشجویی محدود است و این را به عنوان یک فاکتور دیگر می توان در نظر گرفت و از طرفی ما در جنبش سبز هم شاهد بودیم که حضور پر رنگی داشتند اگر چه به صورت سازماندهی شده نبود اما به عنوان یکی از پایه ههای این حرکت بودند و ضربات نهادهای امنیتی و قضایی بر پیکره دانشجویان را نباید فراموش کنیم که به سیر پویایی این جنبش و لحظه ای شدن آن نقش زیادی داشت.
اتفاق کوی دانشگاه ۷۸ از دو فاز تشکیل می شود یکی شب حادثه است ، دانشجویان دانشگاه تهران که در کوی اقامت داشتند، بین آنها یک رویه بود در آن سالها که اگر اعتراضی داشتند آنها می آمدند و در محوطه کوی جمع می شدند و در خیابان امیر آباد تظاهراتی میک ردند و بر می گشتند و کلانتری امیر آبا د هم به یک سازگاری رسیده بود و مشکلی پیش نمی آمد. در ۱۵ تیر ماه نمایندگان مجلس پنجم به دنبال تغییر قانون مطبوعات بودند که در آن آزادی مطبوعاتی مخدوش می شد. روزنامه سلام سندی را فردای آن روز فاش کرد که سعید امامی تئوری پرداز این طرح مجلس بوده است. فردای آن روز حکم توقیف روزنامه سلام مطرح شد. در دانشگاه و دراعتراض به این حکم آقای فرخ شهیدی دانشجویان را جمع می کند که اگر معترض به این توقیف هستید، تحصن کنیم که جمع چند صد نفره ای می شوند و سر امیر آباد می آیند و پلیس منطقه هم می آیند و از دانشجویان هم می خواهند که چون اجتماع غیر قانونی است بر گردند. اما نا گاه تماسی می گیرند از پلیس ضد شورش و بخش ویژه نیروی انتظامی به فرماندهی فرهاد نظری و از پلیس امیر آباد می خواهند که در منطقه بمانند. این سابقه نداشت و عجیب بود ، بلافاصله گروه فشار و انصار حزب الله هم حضور پیدا می کنند، شعارها تندتر می شود و تعرض و درگیری آغاز می شود و دانشجویان هم یکی از از این سربازها را به گروگان می گیرند و به داخل کوی می برند و از نیروی انتظامی می خواهند که دانشجویان بازداشتی را آزاد کند. بعد از مدتی هم این سرباز را رها می کنند. بعد نیروی انتظامی حمله می کند و وضعیت آشفته ای به وجود می آورند و دانشجویان را ضرب و شتم می کنند و چند صد نفر را هم آن شب بازداشت می کنند. وضع تکان دهنده ای به وجود آمده بود که ه باعث تاثر و خشم هر ناظری می شد. کوی دانشگاه پس از ۱۸ تیر مثل مناطق جنگی بود. بعد از این مرحله فاز دوم شروع می شود، جنبش اعتراضی فراگیر دانشجویی علیه این یورش وحشیانه و دفاع از کیان دانشگاه و شان دانشگاه شکل می گیرد و این جنبش هم محدود به دانشجویان نمی ماند و بخشی از اقشار و مردم هم به آن می پیوندند و حمایت می کنند. بعد از ۱۸ تیر برخی از دانشجویان به صورت خودجوش آمدند کوی و نیروی انتظامی هم فاصله دار موضع گرفته بود و درگیری محدودی بود. آن شب حادثه بحث بود که افرادی شهید شدند که بعد معلوم شد در آن شب کشته ای نبود. بعد از آن بود که انجمن دانشجویی دانشگاه تهران وارد قضیه شد و خواستار پاسخگویی مسوولان عالی رتبه نظام و مجازات عاملان و آمران شد. در کنار اینها مطالبات دیگری هم مطرح بود ، مثل اینکه رفع توقیف روزنامه سلام ، توقف طرح محدودکننده مجلس و همچنین عزل فرمانده نیروی انتظامی ، این خواسته ها را مطرح کردند . ابتدا تحصن در دانشگاه تهران و بعد کوی دانشگاه اعلام شد. با توجه به اینکه بخش هایی از مردم هم پیوسته بودند و جمعیت معترضان بیشتراز دانشجویان بود ، از این مقطع شکافی هم در مجموعه معترضین به وجود آمد و برخی معتقد بودند که بروند به خیابانها و تظاهرات انجام دهند که عملا شورشی کور محسوب می شد.می توان گفت که اعتراضات از کنترل جنبش داشنجویی خارج شد و بنا بر نظر برخی نفوذی ها انرژی این اعتراض را هدر دادند؟
از ابتدا هم اعتراضات فراتر از توانِ تشکل های دانشجویی بود ، حجم بسیاری از دانشجویان آمده بودند. خود حرکت واکنشی بود و برنامه از قبل تعیین شده نداشت. بنابراین این مشکل وجود داشت و بخش هایی از مردم که پیوسته بودند، مدیریت را برای دانشجویان سخت کرده بود. این شکاف باعث شد که بخشی از معترضان به سمت بیرون دانشگاه بروند، که به اعتقاد من نفوذی هایی از همان جریان حمله کننده به کوی هم بودند و قصد داشتند کشور به آشوب کشیده بشود در مقطعی و بر نامه های خودشان را جلو ببرند. برخی هم معترضان تازه کار بودند که مطالبات فراتری داشتند. اکثریت دانشجویان به حرکت قانون و مسالمت آمیز پا بند بودند. در پایان این دوره بود که متاسفانه نهادهای قانونی و انتخابی نظام و مسوول بودند برای برآورده کردن دانشجویان پاسخی ندادند. از طرف دیگر دولت آقای خاتمی هم مردد بود و ابتکار عملی را در دست نداشت و عملکردش ضعیف بود. از آنجا اعتراضات از مدیریت و سازماندهی خارج شده بود در ۲۱ تیر ماه در دانشگاه تهران تمام شد و شورای متشکل ازنمایندگان داشجویان که شرکت داشتند انتخاب شندند. این شورای متحصنین پیگیر خواسته ها و جبران خسارات بودند. که اینجا فاز دوم تمام می شود. و مرحله بعدی ۲۳ تیر ماه و تظاهرات حکومتی بود که ورق بر می گردد و با وجود قول مسوولان نظام به سرکوب سنگین پر داختند و دانشجویان بازداشت شدند و قضیه وارونه شد و دانشجویان به عنوان خرابکار مطرح شدند و عنوان شد که این اعتراض دانشجویی طرح آمریکایی بوده و برخی اصلاح طلبان به عنوان قدرت طلب این را به وجود آوردند و می خواستند رهبری را عزل کنند و این آتش تهیه بوده است.اشاره کردید به اتفاقاتی که افتاد ، سخنرانی آقای خامنه ای راچگونه ارزیابی می کنید، سخنرانی که به نظر می رسید از سر ضعف بود و بعد از این سخنرانی سرکوب پیش آمد ، تحلیل شما چگونه است؟
پیش از آن سخنرانی نمایندگان تحکیم با آقای حجازی مسوول امنیتی بیت گفتگویی داشتند و موضع بیت پایین و ضعیف بود و حتی درباره عزل لطفیان فرمانده نیروی انتظامی صحبت شد. اما از روز ۲۱ تیر ماه فهمیدند که توان سرکوب دارند و جنبش هم بخشی از توانش مصروفِ اختلافها شد و از طرفی مجموعه ای که مدیریت را انجام می دادند ابزار لازمه را نداشتند و بی نظمی به وجود آمده بود. بخش های نظامی و سپاه را به این نتیجه رساند که امکان برخورد را دارد. بخش از معترضان هم احساساتی شده بودند و توجه نداشتند که صرف شعار تند موفقیت نیست و نیاز به برنامه ریزی و حوصله است. از این ها سواستفاده کردند و آن سناریوههای همیشگی که بانک آتش زدند و تبلیغات سنگینی راه انداختند. در اصل به میزانی که جنبش اعتراضی برخلاف آن روزهای اول که ورود تو فانی داشت و دچار نا بسامانی هایی شد ، سرکوب بیشتر شد و نتیجه هم گرفتند که برخورد سنگین و امنیتی انجام دهند به کل اصلاحات. این تلقی بود که در مسوولین نظام ظرفیت اصلاحی و ساختار قانوی هست حتی در شخص رهبری و تصور این بود که آقای خاتمی بعد از قتل های زنجیره ای این قابلیت را دارد که از دانشگاه اعاده حیثیت کند. اما دیدیم و روشن شد در کوی داشنگاه که ساختار قانونی یکسری انسداد دارد که اجازه فعالیت اعتراضی را نمی دهد و عقیم می کند و عملکرد ضعیف آقای خاتمی چون در آن مقطع اکثریت دانشجویان پا بند به اصلاحات و قانون اساسی بود خیلی هم بر آقای خاتمی حساب کرده بودند، عملکر ایشان هم نقش داشت در زمینگیر شدن آن جنبش .رسانه ها به صورت آزاد و تاثیر گذاری این واقعه را پوشش دادند ، این واکنش ها و رفتار های مطبوعاتی واقعه کوی دانشگاه را منحصر به فرد می کند نسبت به حوادثی که سالهای بعد اتفاق افتاد، به نظر شما این پیگیری مطبوعاتی تا چه حد منجر به پیوستن گسترده مردم به جنبش دانشجویی شد؟ دو پایه اساسی که منجر به توجه مردم می شدند مطبوعات بودند و دانشجویان و این دو نهاد بودند که مکانیزم و بستر ارتباطی بین رهبران جنبش اصلاحی و توده مردم بودند و مردم با از این طریق بودند که وارد کنش ها و فعالیتهای اعتراضی و حمایتی می شدند، روزنامه ها در آن مقطع تیراژ خوبی داشتند و این باعث می شد که آن حساسیتی که ایجاد کردند و تلاش قابل تقدیری که روزنامه نگاران انجام دادند باعث شد که آن بخش خارج دانشگاه به آن پیوستند. اگر مطبوعات این کار را انجام نمی دادند ، جنبش محدود به دانشگاه باقی می ماند.پس از واقعه ۱۸ تیر ماه سال ۷۸ جنبش دانشجویی دچار رکود و رخوت شد آیا دلیل آن این بود که از اعتراضات دانشجویی حمایت نشد و دانشجویان حاضر به هزینه دادن نبودند؟جنبش دانشجویی بعد از ۱۸ تیر ماه به آن نشاط قبلی نرسید و دانشجویان در آن فعالیت ندارند با آن حجم قبلی. بخشی از آن دلسرد شدن نسبت به آن عملکرد های ضعیف . امافراموش نکنید که به مرور هزینه ها افزایش یافت و تا امروز می توان دید که این هزینه ها تحمل بسیار می خواهخد . این فاکتور را باید در نظر گرفت و از طرف دیگر اینکه جنبش دانشجویی ماهیت سیالی دارد و افت و خیز زیادی دارد و جنبش دانشجویی محدود است و این را به عنوان یک فاکتور دیگر می توان در نظر گرفت و از طرفی ما در جنبش سبز هم شاهد بودیم که حضور پر رنگی داشتند اگر چه به صورت سازماندهی شده نبود اما به عنوان یکی از پایه ههای این حرکت بودند و ضربات نهادهای امنیتی و قضایی بر پیکره دانشجویان را نباید فراموش کنیم که به سیر پویایی این جنبش و لحظه ای شدن آن نقش زیادی داشت.
محکومیت آزار و اذیّت اقلیتهای مذهبی در جمهوری اسلامی ایران
این متن جهت انتشار در اختیار “فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران” قرار گرفته است که به قرار زیر می باشد:۱۸ تیر ماه سال ۷۸ یاد روزهای تلخ و دهشتناکی است که هیچگاه از حافظۀ تاریخی ملت ایران پاک نخواهد شد .آن روزها من ۲۱ سال داشتم و دانشجوی دانشگاه آزاد بودم.بدلیل شرکت در تظاهرات مسالمت آمیز مردمی که خواسته اش تنها اجرای عدالت در خصوص برخورد با عاملین وآمرین حمله به کوی دانشگاه و اعادۀ حیثیت از دانشجویان صدمه دیده و کشته شده بود دستگیر شدم و در کلانتری پارک الغدیر سابق و زندان اوین تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفتم .آری ۱۸ تیر برای من یادآور دردهای عمیق و جانکاهی است که هیچگاه کهنه نمی شوند. من برای اولین بار خشونت و قساوت عریان یک حکومت تمامیت خواه مستبد را با خود لمس کردم و با چشمانم جهل مرکب را دیدم که چماق بدستها با شعار نظام از اوجب واجبات است. آزادی و کرامت انسانی را قلع و قم می کردند.این حکومت تمامی ارزشها و باورهای الهی و انسانی را برای حفظ قدرت نامشروع خود قربانی می نماید. پی بردن به دشمنان ما نه امریکا ونه اسرائیل و استکبار جهانی بلکه حاکمیتی است که با نقاب دین ،می زند و می برد و می کشد و فرزندان آزادیخواه این دیار را به زنجیر می کشد و روانۀ زندانها می کند.
من و تو یکی شوریم
از هر شعله ای برتر
که هیچگاه شکست بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق…
رویینه تنیم….
درور بر جانباختگان ۱۸ تیر ۷۸ و همۀ مبارزان راه آزادی ،
جعفر اقدامی (شاهین)
تیر ۱۳۹۰
زندان رجایی شهر
من و تو یکی شوریم
از هر شعله ای برتر
که هیچگاه شکست بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق…
رویینه تنیم….
درور بر جانباختگان ۱۸ تیر ۷۸ و همۀ مبارزان راه آزادی ،
جعفر اقدامی (شاهین)
تیر ۱۳۹۰
زندان رجایی شهر
اشتراک در:
پستها (Atom)
رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحرانزده در آستانه فروپاشی
آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریبالوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراههای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...