۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

شمشیر دولبه‌ی نقد؛ اپوزسیون منفعت‌طلب یا حاکم ظالم

همیشه در میان موج‌های اعتراضی به حکومت‌های جائر، دسته‌ای یا افرادی هستند که در لباس اپوزسیون و با شعارهایی دهان‌پر کن، در پی جایگاه و غنیمت‌هایی به‌دست نیامده می‌گردند. غنیمت‌هایی که سعی می‌کنند برای آن ردای بشردوستانه و دموکراتیک بر تن ‌کنند. در میان موج اعتراضی و اپوزسیون‌های امروز نیز، از این دست افراد و دسته‌های برچسب‌دار و شناخته شده کم نیستند. کسانی که برای رسیدن به منافع کوتاه مدت سیاسی‌شان، حاضرند منافع ملی را زیر پا بگذارند و چوب حراج بر همه چیز و همه کس و حتی خاک سرزمین‌شان بزنند. رفتارهایی که بیشتر یادآور ترکمن‌چای‌ها و امثال آن است. اپوزسیونی که با مدحی‌ و مدحی‌ها قهوه و چای صلح می‌نوشند و فردا که صدای سیاه شدن‌شان گوش فلک را کر کرد، روبروی رسانه‌هایشان می‌نشینند و با ژست انسان دوستانه ماست‌ها را کیسه می‌کنند تا خدایی نکرده دیگر پروژه‌های بی‌سرنجامشان را تحت تاثیر قرار دهد. همیشه در میان موج‌های اعتراضی کسانی هستند که با مردم و خیراندیشان و نخبه‌گان سیاسی همراه می‌شوند، تا عکس یادگاری بگیرند و صد افسوس که تریبون‌ها و رسانه‌ها در اختیارشان است تا از کاه کوه بسازند و از کوه، کف روی آب!همیشه صحبت و نوشتن و نقد این قشر از اپوزسیون به‌دلیل آتو ندادن به کیهان و حضراتی که از آب کره می‌گیرند، با احتیاط بوده و حتی با چشم‌پوشی و اغماض گذر و تنها تذکر همراه بوده. اما رسالت روزنامه‌نگاری و حق‌طلبی چیزی فراتر از جبهه‌بندی‌های سیاسی و فرمایشی‌ست. روزنامه‌نگاران و منتقدان و معترضان با حکومتی که نخبه‌گان و منتقدانش را همچون دربار حجاج‌بن‌یوسف به قل و زنجیر می‌کشد و از کشتن و حق‌خوری ابایی ندارد، مبارزه می‌کنند و نقدشان را بی‌پروا فریاد می‌زنند. اما این دلیل نمی‌شود که درباره‌ی قشری محدود، اما قدرت طلب، که از اعتراض به‌حق مردم سواستفاده‌های شخصی می‌کنند چیزی نگوید و زبان ببندد. اگر قرار بر سکوت درباره ناحق بود، پس چرا این‌همه هزینه‌های جانی و مالی و روحی متحمل معترضین و منتقدین شد؟ اگر قرار بر سکوت در برابر ناحق بود، پس چرا به‌گفته‌ی اسناد و آمارها این‌همه روزنامه‌نگار و منتقد از چنگال حکومت جائر کوچ کردند تا بتوانند بی‌پرواتر بگویند و بنویسند؟ سکوت جایز نیست، چه دربرابر حکومتی که خون می‌خورد و چه در برابر اپوزسیونی که نانش را در خون و آبرو و چوب حراج زدن به خاک مهین می‌زند تا ارتزاق کند.
روزنامه‌نگار و منتقد پرسشگر است و می‌نویسند، می‌پرسد و تحقیق و افشا و بر ملا می‌کند. چه از حاکمان ظالم و غیرظالم، چه از اپوزسیون خیرخواه و غیرخیرخواه. وظیفه‌ی هردو جواب‌گو بودن به سوالات و شفاف‌سازی‌ست. درهای بسته و فریاد به شما ربطی ندارد، فریاد خودکامه‌گان و دیکتانورهاست. برچسب زدن و تهمت زدن رفتار بازجوها و منفعت‌طلبان و قاضیان رشوه خوار است. همه‌گی باید پاسخگو باشند نسبت به رفتارهایی که می‌کنند. مخصوصن هنگامی که پای شرف و آبروی یک میهن درمیان است. باید جواب‌گو باشند که چه می‌کنند و نسخه‌ها و سخنرانی‌هاشان بر چه اساس و منطقی توجیه‌پذیر است. نه این‌که با اولین سوال، شمشیر هتاکی و فحاشی را بکشند و برچسب مزدور نظام را هواله‌ی منطق کنند، یا با لبخندهای دیپلماتیک بگویند صلاح نیست حالا بحثش مطرح شود! پس ما به چه چیز حکومت جمهوری اسلامی، قوه‌ی قضاییه و آقای خامنه‌ای اعتراض می‌کنیم؟ مگر نه این است که آن‌ها نیز به معترضان خود برچسب منافق، جیره‌بگیر دشمن، جاسوس و الخ می‌دهند و دربرابر سوالات می‌گویند مصلحت چنین است؟ فرق دموکراسی‌خواهان و اپوزسیون آزادی‌خواه و حق طلب با آن‌ها پس کجا باید مشخص شود؟ این خط جدایی رفتارهای رادیکال و پوپولیستی، پس کی قرار است کشیده شود و از حرف، به عمل تبدیل شود؟
نسل جدید و نخبه‌گان و منتقدان و روزنامه‌گاران امروز، به‌خوبی توانسته‌اند مابین خود و این رفتارهای رادیکال خط عمیق قرمزی بکشند و جایگاه خود را به عنوان منتقد و آزادی‌خواه مشخص کنند.بر ماست که در برابر این قشر خودکامه‌ی اپوزسیون که فرق آن‌چنانی با حاکمان خودکامه‌ی امروز حکومت ایران ندارند بایستیم، بگوییم، بنویسیم و فریاد سر بدهیم و تکلیف‌مان را با آن‌ها روشن کنیم و نشان دهیم که خط‌مان از آن‌ها جداست. نباید از تیترهای کذایی و همیشگی کیهانی‌ها و تفرقه‌افکنی‌های دیرینه‌ی آن‌ها که ردای انسان برایشان گشاد است، در این میان بیم‌ناک بود که آن‌ها بر کوس رسوایی خود می‌زنند و خنده‌شان شام عزایشان خواهد شد... اما باید باور کنیم تا نتوان سایه‌ی دیکتاتوری آن‌ها را از مبارزات حق‌طلبانه‌ی و آرمان‌خواهانه‌ی جنبش برچید، هیچ‌گاه نمی‌توان بر قلم بیمار و پر از دروغ و تهمت شریعت‌مداری‌ها و کیهانی‌ها، و حاکمان جائر و دنیاطلب کنونی ایران پیروز شد!

هیچ نظری موجود نیست:

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...