۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

پوستر سبز/ شاهدان شهادت…


همسر جوان ترین اعتصاب کننده ی بند ۳۵۰ اوین: مسئولان صدای اعتراض را بشنوند تا اتفاق دیگری نیفتاده

حسن اسدی زید آبادی، یکی از ۱۲ اعتصاب کننده ی غذا در بند ۳۵۰ اوین. جوان ترین عضو این گروه که مردانه پای امضایش ایستاده است و بی آنکه ذره ای شک به دل خود راه دهد بار مسئولیت انسانیت خود را به دوش می کشد.حسن اسدی زید آبادی، کم سن ترین اعتصاب کننده ی این گروه. نماینده ی سازمان دانش آموختگان ادوار تحکیم. کافی است دیگر پای بیانیه ای را امضا نکند، کافی است در ملاقات ها نگوید من موضعم همان است که بود، کافی است فقط سکوت کند، کافی است قول دهد با همسر جوانش در ابتدای زندگی دو نفره، فقط زندگی کند، رها از دوستان دربندش، رها از آنچه در جامعه می گذرد، رها از سیاست، هر کدام از این ها کفایت می کند تا حسن به مرخصی بیاید و آزادی را مزه مزه کند.حسن اسدی زید آبادی اما زندگی در زندان بزرگ را رها کرده و پای امضایش ایستاده است.حسن اسدی زیدآبادی عضو سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) و مسئول حقوق بشر این سازمان، آبان ماه سال ۸۸ بازداشت و پس از ۴۰ روز با قید ضمانت از زندان آزاد شد. وی۳۱ مرداد ۱۳۸۹ برای بار دوم توسط نیروهای امنیتی بازداشت و شهریور ماه حکم ۵ سال حبس تعزیری، در ارتباط با پرونده پیشین حسن اسدی‌زیدآبادی، به وکیل وی ابلاغ شد.این فعال دانشجویی ۱۰ بهمن ۸۹ با ارسال نامه ای به دیوان عالی کشور با تشریح موارد نقض قانون در جریان رسیدگی به پرونده اش، خواستار بازنگری در حکم صادره علیه خود شد. نامه ای که ظاهرا هیچ گاه جوابی دریافت نکرده است.عاطفه خلفی، همسر اسدی زید آبادی در گفتگو با خبرنگار کلمه می گوید: وقتی هیچ راه دیگری برای رساندن صدای اعتراض وجود ندارد به آن ها حق می دهیم که این راه خطرناک را انتخاب کنند.به گفته ی وی که خود نیز از فعالان دانشجویی بوده است این روش ها برای خانواده ها چیزی جز نگرانی و دلهره ندارد. همچنین وی امیدوار است زودتر صدای بیرون و درخواست ها برای پایان اعتصاب را شنیده باشند و اعتصاب را تموم کنند.مصاحبه ی کلمه با همسر جوان ترین اعتصاب کننده ی بند ۳۵۰ اوین، عاطفه خلفی را با هم می خوانیم: از همسرتان آقای اسدی زید آبادی خبر جدیدی دارید؟

آخرین بار سومین روز از اعتصاب غذا توی ملاقات کابینی دیدمش که شکر خدا خوب بود و مشکل خاصی نداشت. اما از آن روز به بعد هیچ خبری فعلا ندارم.با توجه به اینکه همسر شما یکی از ۱۲ زندانی اعتصاب کننده در اوین هستند، شما می توانید برای ما خواسته های این عزیزان رو که منجر به گرفتن چنین تصمیم بزرگ و خطرناکی شده تبیین کنید؟

همانطور که توی بیانیه خودشون اعلام کردند این یک اعتصاب اعتراضی است. این ۱۲ نفر وارد یک حرکت اعتراضی شدند در برابر احکام ناعادلانه ای که وجود داره و حق و حقوقی که باید داشته باشند و از آن محرومند.

مثلا چه حقی؟

مثلا به همسر من ۱۰ ماه است که علیرغم تلاش های ما مرخصی نمی دهند. ما اصلا از احوال آن ها در طول هفته خبر نداریم. در این مدت هر مشکلی هم که پیش آید ما خبردار نمی شویم و به طور کلی نمیدوانیم به آن ها رسیدگی می شود یا نه. پس آن ها هم تصمیم به این اعتصاب گرفتند بلکه بتوانند صدای خودشان را به گوش مسئولان برسانند و آن ها خواسته های این عزیزان رو درک کنند.خانواده ها تصمیم دارند چه اقدامی انجام دهند؟

تا الان که هنوز تصمیمی نگرفتیم اما اگر این اعتصاب ادامه داشته و خدای نکرده ضرر جسمی برای عزیزانمان به همراه داشته باشد قطعا پیگیری می کنیم.ما امیدواریم زودتر این اعتصاب تمام شود چون برای ما چیزی جز نگرانی و دلهره ندارد. همچنین امیدوارم زودتر صدای بیرون و درخواست ها برای پایان اعتصاب را شنیده باشند و اعتصاب را تمام کنند. چون سلامت آن ها از هر چیزی مهم تر است.با توجه به سابقه ای که مسئولان از خود بر جای گذاشتند در مواجهه به زندانیان اعتصاب کننده فکر میکنید این روش جواب می دهد؟

خیلی قابل پیش بینی نیست اما به هر حال وقتی صدای زندانی شنیده نمی شود و وقتی هیچ حقوقی رعایت نمی شود این هم می شود یکی از گزینه ها. ما خودمان هم این روش را درست نمی دانیم ضرر های جسمی و روانی ای برای آنها دارد که ممکن است به این زودی هم جبران نشود، اما وقتی هیچ راه دیگری برای رساندن صدای اعتراض وجود ندارد به آن ها حق می دهیم که این راه خطرناک را انتخاب کنند.من امیدوارم مسئولان صدای آن ها را بشنوند تا دیر نشده و اتفاق خاص دیگری نیفتاده. امیدوارم تکلیف این زندانی هایی که بی گناه هستند و بدون ارتکاب جرمی آنجا محبوس شده اند زودتر مشخص شود تا دوباره شاهد وقوع اتفاق ناخوشایند دیگری نباشیم.سخنی با مسئولین دارید که از همینجا به اطلاع آن ها برسد؟

ما این مدت مرتب مشکلات زندانی ها را پیگیری کردیم و به جاهای مختلف مراجعه کردیم. به ما قول های زیادی داده شد اما متاسفانه هیچ قولی عملی نشد. برای مسئولان قضایی و تصمیم گیرنده اصلا خوب نیست که زندانی را به جایی برسانند که تنها راه دستیابی به حقوق اولیه اش یا بروز اعتراضش، اعتصاب غذا باشد. کسی صدای ما را نمی شنود. ما ملاقات افراد زیادی رفته ایم، نامه نوشتیم، حرف زدیم… اما واقعا نتیجه ای نگرفتیم.مثلا برای خود ما، من فکر میکنم حداقل حق همسرم این بود که نوروز به مرخصی بیاید بعد از آن همه وقت. اما همین را هم اجازه ندادند. به خواسته ها اهمیت نمی دهند هیچ، شرایط را هم برای ما سخت تر می کنند. فکر میکنم چاره ای برای اعتصاب کننده ها نمانده و خود مسئولان راه دیگری باقی نگذاشته اند.اما الان اعلام می کنم که مسئول سلامت زندانیان ما با مسئولان زندان است. همسر من صحیح و سالم است و هیچ مشکلی ندارد، اگر اتفاقی برایش بیفتد مسئولیت آن متوجه مسئولین قضایی کشور است.

محمد امین علیزاده‌ دانشجوی دانشگاه‌ اصفهان بازداشت شد

محمد امین علیزاده‌ دانشجوی ترم ۸ جامعه‌‌شناسی دانشگاه‌ اصفهان بازداشت شد. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، محمد امین علیزاده‌ دانشجوی ترم ۸ جامعه‌‌شناسی دانشگاه‌ اصفهان چهارشنبه‌ ۲۵ / ۳ /۱۳۹۰ از سوی مامورین وزارت اطلاعات بازداشت و هم اکنون در زندان مرکزی اصفهان در بازداشت به‌ سر می‌برد. گفتنی است که‌ محمدامین علیزاده‌ سردبیر نشریه‌ دانشگاهی چیا و از فعالین دانشجویی کرد فعال در دانشگاه‌ اصفهان است. همزمان با بازداشت این دانشجو کلیه‌ وسایل شخصی ایشان هم ضبط گردیده‌ است. در حال حاضر هیچ گونه‌ اطلاعی از وضعیت نامبرده‌ در دست نیست و از زمان بازداشت تا به‌ حال خانوده‌ این فعال دانشجویی موفق به‌ دیدار و یا دریافت خبری از وضعیت ایشان نشده‌اند. در طی این مدت خانواده‌ آقای علیزاده‌ چندین بار به‌ زندان مذکور مراجعه‌ کرده‌‌اند ولی به‌ آن‌ها اجازه‌ ملاقات نداده‌‌اند. قابل ذکر ست که‌ این فعال دانشجویی کرد ساکن شهرستان سردشت است.

ابراز نگرانی نسبت به وضعیت احمد زیدآبادی در زندان گوهردشت

در حالیکه احمد زیدآبادی، فعال مطبوعاتی و دبیرکل سازمان ادوار تحکیم طی دو سال اخیر کماکان بدون مرخصی به سر می برد، خانواده وی از ملاقات با وی در زندان و وضعیت وخیم جسمانی وی خبر داده اند.به گزارش جرس و بر اساس آخرین پست فیس بوک یکی از نزدیکان زیدآبادی، خانواده این فعال ملی- مذهبی، بعد از ملاقات صورت گرفته در پنجشنبه (دوم تیرماه) در زندان رجایی شهر اعلام کردند که “از سه هفته پیش تا کنون، به نظر می رسد حداقل ده کیلو لاغر شده و این جای نگرانی بسیاری دارد.” خانواده زیدآبادی با ابراز نگرانی نسبت به وضعیت وی همچنین گفته اند “یقینا به دلیل مرگ مرحوم مهندس عزت الله سحابی و هاله سحابی و هدی صابر- که از دوستان زیدآبادی بودند- تحمل این مصیبتها نیز که در زندان طاقت فرساست، سبب وضعیت فعلی وی شده است، چرا که هر چه از او پرسیدیم چرا لاغر شدی، جواب داد هیچ مشکلی ندارم… همه جور آزمایش داده ام … اما گفته اند طوری نیست …”احمد زیدآبادی روزنامه نگار زندانی از خرداد سال ٨٨ بازداشت شد و از آن روز تاکنون حتی برای یک روز به مرخصی نیامده است.دادگاه انقلاب وی را به حکم سنگین و غیر انسانی شش سال زندان ،پنج سال تبعید و محرومیت مادام العمر از هرگونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث،به صورت کتبی یا شفاهی محکوم کرد، که دادگاه تجدید نظر حکم دادگاه بدوی را مورد تایید قرار داد.هم اکنون شش زندانی در زندان رجایی شهر و دوازده زندانی در زندان اوین، در اعتراض به جانباختن هدی صابر، زندانی سیاسی اعتصابی، در اعتصاب غذا به سر می برند.

محکومیت محسن برزگر دانشجوی بابل به ۲ سال حبس تعزیری

محسن برزگر دبیر فرهنگی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل و دانشجوی فعلی این دانشگاه که در روز ۲۵ بهمن ۸۹ پس از خروج از دانشگاه نوشیروانی بازداشت شده بود، از سوی دادگاه انقلاب شهرستان بابل به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و توهین به رهبری به دو سال حبس تعزیری محکوم شد. به گزارش کلمه، اتهام اقدام علیه امنیت ملی به دلیل قصد شرکت وی در تجمع ۲۵ بهمن اعلام شده است در حالیکه تجمع مردم بابل در این روز پس از بازداشت برزگر و صدها متر دورتر از دانشگاه نوشیروانی و خارج از مسیر وی برگزار شدو این دانشجو از برگزاری این تجمع بی اطلاع بوده است. در مورد اتهام توهین به رهبری نیز هیچ مصداقی اعلام نشده است.یک منبع مطلع به پرونده این دانشجو در گفتگو با کلمه اعلام کرد «دادگاه برزگر بدون اطلاع این دانشجو و بصورت غیابی برگزار شده و چند روز قبل از برگزاری امتحانات پایان ترم دانشگاه این حکم به وی اعلام شد. اعتراض این دانشجو به نحوه برگزاری دادگاه بی فایده بوده و حکم بدوی ۲ سال حبس مجددا تایید شد. اکبرزاده معاون دادستان بابل نیز پیش از این، اقدام به تهدید این دانشجو کرده و در هنگام تفهیم اتهام اولیه به برزگر گفته بود: اگر وجود تو را برای امنیت ملی خطرناک احساس کنیم، بدون تشکیل هرگونه دادگاهی تو را خواهیم کشت!»پس از تجمع مردم بابل در روز ۲۵ بهمن و بازداشت جمعی از مردم و پنج دانشجوی دانشگاه نوشیروانی در روزهای ۲۵ بهمن و اول اسفند، فشارها بر دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل افزایش یافته است بطوریکه سینا مهدی نیا به ۶ ماه حبس تعزیری و پنج دانشجوی دیگر این دانشگاه توسط کمیته انضباطی هرکدام به یک ترم تعلیق محکوم شده اند.محسن برزگر عضو ستاد دانشجویی مهدی کروبی در بابل و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، پس از انتخابات ریاست جمهوری بارها توسط نیروهای امنیتی احضار و بازداشت شده است.

چطور انسانی که دغدغه اش حقوق مردم سرزمینش است می تواند قصد اقدام علیه امنیت ملی داشته باشد؟

خانواده امیرخسرو دلیرثانی در نامه ای به این زندانی سیاسی و زندانیان اعتصاب کننده نوشتند: امروز دوباره قامت افراشتیم. قامت افراشتیم به افتخار مردانگی و غیرتت ، قامت افراشتیم و سربلند و با غرور ایستادیم که برادرمان و ۱۲ برادر آزاده دیگرمان ، تکریم به مقام شامخ انسان ، دفاع از داد مظلومانه مسلمان و همه آنچه در یک کلام شرافت انسانی خوانده می شود را به مقام عمل اثبات می کند؛ سربلند می ایستیم علیرغم همه این فشارها به افتخار تو و همرزمانت ، به افتخار آنچه به بهای جانتان به ما می آموزید: شرافت.

متن این نامه که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

به نام خدا

به برادر آزاده مان امیر و ۱۲ امیرِ آزادگی سرزمین مان

برادرم ! بغضی راه گلویمان را سد کرده است و اشک همدم این روزهای چشمانمان است. اندک اندک خم می شدیم زیر بار همه فشارهای این روزهای نفرین شده. درمانده و دردمند بودیم از نگاه های ملتمس پدر و مادری که ناامید از همه جا ، از خدا طلب کمک می کنند ، از سرگردانی های همسری که بار مسئولیتی سنگین را به دوش می کشد ، و از چهره معصوم کودکی که در عالم کودکانه خود غصه دار دوری از پدر است.ماتممان دو چندان شد از خبر درگذشت بانویی که او نیز رنج این روزهای شما و ما را به دوش می کشید ، خود در بند بود و خود مادری و همراهی برای خانواده بزرگ زندانیان سیاسی بود .روزی که با هدی صابرِ بزرگ اعتصاب غذا کردی سرشار افتخار شدیم از این همه مردانگی و غیرت که در این روزها، اگر نه نایاب ، بسی کمیاب گشته است ؛ اگر چه دلهره این اقدام ، آتش دلشوره را در جانمان افروخت و این آتش چه سوزناک شعله گرفت با درگذشت هدی صابر ؛ سوگوار شدیم از رفتن هدی و از سوگواری تو و باز اشک امانمان نداد و قامتمان خمیده تر شد.اما امروز دوباره قامت افراشتیم. قامت افراشتیم به افتخار مردانگی و غیرتت ، قامت افراشتیم و سربلند و با غرور ایستادیم که برادرمان و ۱۲ برادر آزاده دیگرمان ، تکریم به مقام شامخ انسان ، دفاع از داد مظلومانه مسلمان و همه آنچه در یک کلام شرافت انسانی خوانده می شود را به مقام عمل اثبات می کند؛ سربلند می ایستیم علیرغم همه این فشارها به افتخار تو و همرزمانت ، به افتخار آنچه به بهای جانتان به ما می آموزید: شرافت. اما باز نگرانی همراهمان است ، نگرانی از سلامتی تو و دوستانت در بین خانواده ها هر لحظه بیشتر و بیشتر می شود.برادرم ! می دانیم که روح بلند تو در این راه مقاوم و استوار می ماند ، اما نگرانیم که جسمت – که این روزها به خاطر عوارض زندان و اعتصاب غذا تکیده تر شده – تا چه اندازه توان همراهی خواهد داشت؟ عوارض اعتصاب غذا را می دانیم و آنرا به خاطر هدف مقدسی که تو داری می پذیریم ؛ آگاهیم که برای هدفی که برگزیده ای – که پاسداری از حقوق اولیه انسانی است – دست از جان نیز شسته ای و در این بین از خود می پرسیم چطور انسانی که دغدغه روز و شبش حقوق مردم سرزمینش است می تواند قصد اقدام علیه امنیت ملی داشته باشد؟ جرمی که توجیه ۴ سال حبس تو و بسیاری از دوستان در بندت است.ما نگرانیم ، نگران سلامتی و جان عزیزتان هستیم ، جانی که روزها، هفته ها، و ماه هاست رنج دوری از خانواده ، محبوس بودن در حصار دیوارهای زندان ، دغدغه مشغله و کار، رنج بیماری های درمان نشده ، دردهای پنهان و ده ها رنج گفته و ناگفته تان ، تکیده اش کرده است.امیر عزیز و دوستان آزاده دربند، ایستادگی تان را می ستاییم و سپاسگزاریم ، در برابر بزرگی ، شرافت و پایداری تان به عهدی که با خدایتان بسته اید ، به احترام سر خم می کنیم و علیرغم همه این دل نگرانی ها در کنار شما می ایستیم و آزادی تان را می طلبیم.از مقامات مسئول می خواهیم با نگاهی منصفانه ضمن بررسی درخواست شما برای رسیدگی به جریان درگذشت هاله سحابی و هدی صابر ، موجبات آزادی عزیزان دربندمان را ، که امروز بر همه عیان است که قصدی جز خیرخواهی برای مردم این مرز و بوم نداشته و ندارند ، و برای رسیدن به حقوق انسانی ، جان خویش را در طبق اخلاص گذاشته و به آخرین چاره که اعتصاب غذا است متوسل شده اند ، فراهم آورده و ، از تکرار وقایع اسف بار پیشین ، قبل از وقوع ، جلوگیری کنند.

جاء الحق و ذهق الباطل إنّ الباطل کان ذهوقاً؛

خانواده دلیر ثانی

محکومیت تارا سپهری‌فر٬دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف به ۷ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق

تارا سپهری‌فر٬ دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف٬ به ۷ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. همچنین دادستانی تهران وثیقه وی را نیز ضبط کرده است.به گزارش تحول سبز، پرونده این فعال دانشجوی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب و به ریاست قاضی پیرعباس مورد رسیدگی قرار گرفت. این در حالی است که حتا وکیل وی نیز در جریان تشکیل چنین دادگاهی قرار نگرفته بود و حکم دادگاه به صورت غیابی صادر شده است.براساس رای صادر شده٬ سپهری‌فر به اتهام «تبانی و اجتماع علیه امنیت کشور» به ۵ سال حبس٬ به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس و به اتهام «اختلال در نظرم عمومی» به یک سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است. علاوه بر این دادستانی تهران وثیقه‌ای که برای ازادی وی در اسفند ۸۸ سپرده شده بود را نیز ضبط کرده است.تارا سپهری‌فر در اعتراضات پس از انتخابات دو بار بازداشت شده بود. وی نخستین بار تیرماه سال ۸۸ بازداشت و مدت یک هفته را در زندان اوین سپری کرد. بار دوم او در تاریخ ۲۰ بهمن ۸۸ بازداشت و پس از گذراندن بیش از یک ماه در زندان و چند روز مانده به عید نوروز با قرار وثیقه از زندن آزاد شد.

بازداشت زهرا یزدانی، فعال مطبوعاتی و روزنامه نگار منتقد

نیروهای امنیتی روز سه شنبه ٣١ خرداد، با یورش به منزل زهرا یزدانی، روزنامه نگار و فعال مطبوعاتی، پس از تفتیش منزل، او را به زور و با برخورد توهین آمیز بازداشت و به محلی نامعلوم منتقل کردند.خبرگزاری آذربایجان در این زمینه گزارش داده است که یکی از دوستان نزدیک زهرا یزدانی گفته است که، نیروهای امنیتی با هجوم به منزل وی، ضمن بدرفتاری و ایجاد ارعاب برای دیگر اعضای خانواده، نوشته ها و اسناد وی را نیز ضبط کردند. این گزارش می افزاید که زهرا یزدانی از شاگردان محمد علی طاهری روزنامه نگار می باشد که وی نیز مدت دو ماه است در بازداست بسر می برد.هنوز علت بازداشت این روزنامه نگاران منتشر نشده است.ایران طبق آمار جهانی، بزرگترین زندان روزنامه نگاران جهان محسوب می شود.

جوانی را دیدم که سیلی و کتک فراوان خورده و لبش شکافته بود

گفت وگو با محمدنوری زاد: عبدالله مومنی وحمزه کرمی به شدت شکنجه شده بودند؛ جوانی را دیدم که سیلی و کتک فراوان خورده و لبش شکافته بود. محمد نوری زاد فیلمساز، روزنامه نگار و زندانی عقیدتی که هم اکنون در مرخصی به سر می برد در گفت وگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ضمن ذکر جزییاتی از پرونده خود در مورد آزارو اذیت دیگر زندانیان گفت: «‌ من جوانی را دیدم که کتک خورده بود و لبش شکافته بود و سیلی فراوان خورده بود.» اما به اعترافات آقایان حمزه کرمی و عبدالله مومنی و دکتر منتظرقائم ایمان دارم که درست است . آنها به شدت شکنجه شده بودند.» حمزه کرمی و عبدالله مومنی پیش از این با ارسال نامه ای از زندان از بدرفتاری وتحمل شکنجه در طول بازداشت خود خبر داده بودند. محمدنوری زاد به کمپین گفت:‌« من در ۲۹ آذر سال ۸۸ به زندان اوین منتقل شدم. ظاهرا همه قضایا از پیش فراهم شده بود. طی یک پرونده صوری و درخواست مبلغ پانصد میلیون تومان وثیقه در تنگنای زمانی بدیهی است که زندان اوین جایی بود که چشم به راه من بود… قاضی پیرعباسی سه سال ونیم برای من برید . دوسال برای توهین به رهبری. یکسال تبلیغ علیه نظام سه ماه توهین به رییس جمهورسه ماه توهین به رییس قوه قضاییه وپنجاه ضربه شلاق برا ی توهین به امام جمعه مشهد.» وی گفت که دقیقا یک سال و نیم از مدت زندان را سپری کرده است: « شلاق را درانتها می نوازند که طعمش باقی بماند.» آقای نوری زاد تصریح کرد که ۶۸ روز را درسلول انفرادی بند های ۲۰۹ و ۲۴۰ گذرانده و طی آن مدت از دسترسی به «کاغذوقلم وتلفن» دور بوده است. در ابتدای بازداشت به این زندانی عقیدتی اجازه در اختیار داشتن وکیل داده نشد اما پس از مدتی محمودعلیزاده طباطبایی وکالت وی را قبول کرد. او درخصوص امکاناتی که در زندان اوین دراختیارش بوده گفت: « همان چیزی که به یک اسب و الاغ باید بدهیم تا زنده بمانند. بعدها در بند عمومی است که امکاناتی مثل کتاب و کاغذ و قلم و … آزاد می شود.» محمد نوری زاد در خصوص آزاد واذیت اعمال شده در طی دوران بازداشتش گفت: « از توهین و فحش های ناموسی و ضرب و شتم . دوبار اینها اتفاق افتاد . در جلسات بعدی توهین به خانواده و تحقیر و تهدید ادامه داشت . و مطالبی که از گفتن آن شرم دارم. شاید حدودا یک سال ما از چشم بند استفاده می کردیم . بعدها که فهمیدم زدن چشم بند غیرقانونی است مقاومت کردم که داستان مفصلی دارد. تلفن و ملاقات و … به روی من قطع کردند. من می گفتم این قانون است می گفتند ریدیم تواین قانون…..چون به خانواده من فحش دادند من خود شخصا به عنوان اعتراض به خانواده ام زنگ نزدم . ۹۳ روز . عید سال ۸۹ بود که تلفن زدن های من شروع شد.» این زندانی عقیدتی در خصوص اتهام های مطرح شده خود گفت: « درموردمن بدلیل این که یک مورد را آنها به عنوان جرم مطرح می کردند و من ده تای دیگر به آن اضافه می کردم که : اگر نمی دانید بدانید که من به این ها هم معتقدم و اینها را هم گفته ام. پس طبق اعترافات خودم به من حکم دادند . اما به چه جرمهایی؟ مسخره این است.» آقای نوری زاد با اشاره به شنیدن خبر احضار اعضای خانواده اش به دادگاه به کمپین گفت: « برای این که از من چیزی عایدشان نشد تلاش کردند از ایجاد اختلاف بین خانواده و من به مقصود خود برسند . بازجوی کثیف من چیزهایی به دخترم گفته بود که اگر یک روز گیرش بیاورم که خواهم آورد به اوخواهم گفت : آیا تو انسانی ؟ همین . و هرگز زیرگوشش نخواهم زد و او را فحش نخواهم داد. انسان بودنش را به تردید خواهم انداخت . اگر که برای او محلی از تردید مانده باشد.» محمدنوری زاد با اشاره به بیمارهایی که مدت حضور در زندان برای وی به همراه آورده است ادامه داد:«عارضه پوستی مرا رنج می داد . دچار عفونت فک ها شدم . دندانهایم لق شد. اعتصاب های طولانی غذا شاید عاملش بود .اما ذات زندان هم خود عاملی است که به صورت پنهان تاثیر خود را می گذارد.» محمدنوری زاد که در خصوص شرایط زندان ها پیش از این در نامه های خود به سیدعلی خامنه رهبر ایران نیز نکاتی را متذکر شده درخصوص اگاهی او از وضعیتی که زندانیان با آن مواجه هستند گفت:‌« من نمی دانم ایشان خبردارند یا نه . که اگر خبرنداشته باشند مسئولیت از شانه های ایشان برداشته نمی شود. بعد از نگارشن نامه های داخل زندان مرا به دوسال حبس جدید محکوم کردند. آنهم به چه طنزی . با دوسئوال در سه دقیقه . دراصل حکم من پنج سال ونیم باضافه پنجاه ضربه شلاق است.»محمد نوری زاد از نویسندگان سابق روزنامه کیهان ومستند ساز پس از جریان انتخابات ۸۸ به دلیل نوشتن سه نامه انتقادی به علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی دستگیرشد.او به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به تعدادی از مقام های جمهوری اسلامی ایران به سه سال و نیم زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شد و در دادگاه چند دقیقه ای اخیرش که مربوط به شکایت وزارت اطلاعات از نوری زاده بوده که او در یکی از نامه هایش از آزار ماموران وزارت اطلاعات به زندانیان خبر داده است به حکم قاضی مقیسه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به دو سال دیگر حبس محکوم شد. این زندانی در روز عاشورا به دلیل اعتصاب غذایش که در پی اعتراض حکم دادگاهش صورت گرفته به بیمارستان فرستاده شد و مدت ها ممنوع ملاقات و تماس با خارج از زندان بود و خانواده اش هیچ خبری از او نداشتند. وی هم اکنون در مرخصی به سر می برد.

کمپین بین المللی حقوق بشردرایران

حقایق ناگفته از بازجویی مسیحیان نوکیش در ایران توسط بازجویان وزارت اطلاعات

نظام جمهوری اسلامی دعوی دارا بودن بهترین و عادلانه ترین سیستم حکومتی در جهان را دارد و شعار آزادی بیان و عقیده ( دین ) را مرتبا از تریبونهای دولتی سر میدهد. در پله بعدی مدعی است اقلیتهای مذهبی میتوانند زندگی دینی خود را در داخل ایران داشته باشند. تا اینجای گفتار، بسیار عالیست لیکن باید توجه داشت که جمهوری اسلامی فرهنگ واژگان مخصوص به خود را دارد و فقط فضلا! از اسرار دانش این فرهنگ واژگان آگاه هستند و عموم مردم را وادار می کنند از لغت نامه آنها استفاده کنند! گزارشی از دستگیری،زندان ،شکنجه و اذیت وآزار مسیحیان نوکیش جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران قرار داده شده است که متن آن به قرار زیر می باشد: بنابر تحقیقاتی که از مسیحیان نوکیش در ایران به عمل آمده و اخباری که از دستگیری و جفا بر این گروه مردمی در حکومت جمهوری اسلامی بدست آمده ، سعی بر آن داریم تا زوایایی را به شما خواننده محترم نشان دهیم که بسیار کم از آن، تصویری بدون سانسور در جامعه فعلی ایران به نمایش گذاشته شده است. تمامی مواردی که ذکر میشود مستند و بنابر گفته مسیحیانی است که بخاطر پایبندی در اصول اعتقادی خویش یا توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازجویی شده اند و یا مدتی را بخاطر اعتقاداتشان به ناحق در زندان به سر برده اند. محققین داخلی در بسیاری موارد اجازه اظهار نظر در چنین موضوعاتی را ندارند زیرا حاکمیت خود را عقل کل جامعه میخواند! از طرح برخی مسائل اجتناب مینماید زیرا معتقد است: طرح بعضی از مسائل موجب ایجاد مسئله جدیدی می شود . گرایش ایرانیان به مسیحیت که در چندسال گذشته رو به افزایش است را نیز یکی از همان مسائل مسئله ساز می پندارد و نگارنده در باب مستند بودن مطلب حاضر فقط به یک پایان نامه در دانشگاه مدرس تهران برخورد کردم که در این باب یکی از کارشناسان ارشد جامعه شناسی تحقیقی در این زمینه نموده است. اکنون شما را به درون بازداشتگاه هایی خواهیم برد که در آنها مسیحیان نوکیش مورد بازجویی قرار میگیرند.نظام جمهوری اسلامی دعوی دارا بودن بهترین و عادلانه ترین سیستم حکومتی در جهان را دارد و شعار آزادی بیان و عقیده ( دین ) را مرتبا از تریبونهای دولتی سر میدهد. در پله بعدی مدعی است اقلیت های مذهبی میتوانند زندگی دینی خود را در داخل ایران داشته باشند. تا اینجای گفتار، بسیار عالیست لیکن باید توجه داشت که جمهوری اسلامی فرهنگ واژگان مخصوص به خود را دارد و فقط فضلا! از اسرار دانش این فرهنگ واژگان آگاه هستند و عموم مردم را وادار می کنند از لغت نامه آنها استفاده کنند!بدین شکل که جمهوری اسلامی، ارامنه و آشوری زاده ها را مسیحی و جز اقلیت دیانت مسیح قلمداد می کند گویی هر اروپایی را لزوما باید مسیحی دانست . واقعا جای بسی تاسف است که جمهوری اسلامی، فرقی بین دیانت و ملیت قائل نمی شود. ارمنی یا آشوری بودن ملیت و قومیت است به این شکل که بگوییم شخصی ایرانی است و جمهوری اسلامی دیانت هر کس را بر مبنای زادگاهش محاسبه می کند و با این استدلال غلط مسیحیان نوکیش را تحقیر می کند و حاضر نیست به حقوق ایرانی بودن و مسیحی بودن این نوکیشان احترام بگذارد. یکی از مسیحیان چنین می گوید :( در بازجویی با لحنی تحقیر کننده و عصبانی بازجو می گفت کور خوندید ما نمیزاریم شماها ریشه بگیرید شماها مسیحی نیستید!میدونی اگه جلوتون رو نگیریم چی میشه؟ اون وقت زیاد میشید و باج می خواهید. اون موقع می گید ما هم یک نماینده در مجلس می خواهیم ) نیازی به تفسیر گفته های جناب بازجو نیست و به راحتی میتوان دلایل جمهوری اسلامی برای غیر موجه جلوه دادن مسیحیان نوکیش را در گفتار مستقیم این بازجو یافت. لیکن وقایع ظالمانه ای که در مورد مسیحیان در بازداشت صورت می پذیرد به همین جا ختم نمی شود.در ابتدای امر اتهامات کاذبی را در پرونده درج می کنند و مسیحیان را به این شیوه – البته در بهترین و مودبانه ترین حالت بازداشت – در زندان نگه می دارند. به طور معمول اتهامات عقیدتی رسما در پرونده درج نگشته است اما آنچه را از زبان مسیحیان می شنویم حاکی از آن دارد که در جلسات بازجویی سوالاتی پرسیده می شود که ارتباطی با اتهامات متهم ندارند و در پوشش اتهامات سیاسی یا امنیتی آنان رسما در بازجویی تفتیش عقاید می شوند. بازجو با توسل به راههای غیر قانونی از جمله

1- القا نمودن پاسخ به متهم

2- دادن وعده آزادی یا تخفیف در صورت اعتراف قابل قبول از نظر بازجو

3- تهدید بازداشت نمودن اعضا خانواده و عزیزان متهم

4- شکنجه و در برخی موارد – البته بسیار نادر – تجاوز جنسی

متهم را وادار می کند آنچه را که از تفسیر ذهن بازجو خارج می شود در برگه های بازجویی مکتوب نماید.یکی از مسیحیان پس از آزادی اش از زندان چنین می گفت : مرا با اتهامات غیر مذهبی بازداشت کردند اما نود درصد سوالات عقیدتی بود و هرگاه دلیل پذیرش مسیحیت را بیان میکردم بدون دلیل منطقی و باگفتن ناسزا و اهانت به اعتقاداتم مرا به سکوت می کشاندند. بارها و بارها مرا با اعدام تهدید می کردند تا از دینم برگردم. وقتی نتیجه دلخواهشان حصول نیافت با اتهامات کذب راهی زندان نمودند. بدون اینکه اتهامات عقیدتی داشته باشم بخاطر انجام اموری که تماما مذهبی بودند چندین ماه برایم حبس صادر کردند. جمهوری اسلامی ادعا دارد به حقوق مدنی مسیحیان احترام می گذارد و آنان را از انجام امور دینی منع نمی کند. دفاع از عقاید دینی توسط یک مسیحی و آموزش آن به هم کیشانش حق مسلم اوست اما جمهوری اسلامی با چنین مسیحیانی به شدت برخورد می کند و عملا مسیحیان نوکیش را از مجامع آموزشی رسمی خود دور میکنند حتی به کلیساهای ساختمانی داخل ایران اخطار داده اند که باید به زبانی غیر از فارسی جلسات عبادی خود را برگزار نمایند و حق راه دادن نوکیشان را به کلیسا ندارند؛در صورت تخطی از این فرامین ظالمانه با کلیسا و شخص مربوطه به شدت برخورد خواهد شد. جمهوری اسلامی ملت ایران را یک طرفه نزد قاضی حاضر می نماید و با استفاده از انحصار رسانه ای که در اختیار دارد از راههای مختلف سعی در تخریب چهره این گروه مذهبی دارد. به کتابهایی که توسط خود مسیحیان نگاشته می شود اجازه چاپ داده نمی شود و در معدود کتب معتبر مسیحی که ترجمه می شود مسیحیان مواردی را یافته اند که ترجمه را با ادبیات حکومتی تغییر داده اند. این مطالب کوتاه و مستند گوشه ای از جفاها و زیر پا گذاشتن حقوق مدنی مسیحیان نوکیش در جمهوری اسلامی می باشد. توضیح اینکه این موارد در مورد ارامنه و آشوری هایی که جمهوری اسلامی آنان را مسیحیان رسمی می داند هم صدق می کند لیکن برای مسیحیان نوکیش با شدت عمل بیشتر اعمال می شود و در عین حال سیستم حکومتی اش را الهی و الگویی عادلانه برای تمامی جهان معرفی می کند.

خرداد 1390

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

کمیساریای عالی حقوق بشر

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...