۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

محکومیت نرگس محمدی به یازده سال حبس

نرگس محمدی، نائب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر و رئیس هیئت اجرائی شورای ملی صلح به یازده سال حبس تعزیری محکوم شد.نرگس محمدی به دلیل فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر آبان ماه سال ۱۳۸۸ از محل کار خود (شرکت بازرسی مهندسی ایران) اخراج شد و در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ به اتهام عضویت در کانون به شعبه ۴ دادگاه انقلاب احضار و پس از چند جلسه دفاع برای وی قرار ۵۰ میلیون تومان صادر شد.اما تنها چند روز بعد، توسط مأموران امنیتی، شبانه و در منزل خود بازداشت شد و در تیرماه سال جاری در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب محاکمه شد.محمدی به استناد ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی (اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور) به تحمل ۵سال حبس تعزیری، به استناد ماده ۴۹۹ ق.م. (عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر) به تحمل ۵ سال حبس تعزیری و به استناد ماده ۵۰۰ ق.م. (در خصوص فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران) به تحمل ۱ سال حبس تعزیری و در مجموع به تحمل ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شده است.رای نرگس محمدی در ۲۳ صفحه انشا شده که بارها در آن از فعالیت حقوق بشری به عنوان فعالیت براندازانه یاد شده است. همچنین تلاش وی برای تشکیل شورای ملی صلح و تأسیس کمیته انتخابات آزاد سالم منصفانه و تشکیل کمپین اعدام بس کودکان، صدور اطلاعیه‌ها و گزارشات کانون در مورد نقض حقوق بشر و همکاری وی با شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل و ملاقات با زندانیان سیاسی و اهداء جایزه آیت‌الله منتظری و ملاقات با مهدی کروبی همگی در راستای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران تعریف شده است که بارها در رأی صادره از وی به عنوان مخالف و برانداز نظام جمهوری اسلامی ایران، عامل سیاه‌نمایی و دروغگویی علیه نظام یاد شده و تصریح شده که دادگاه با توجه به عناد و لجاجت متهم و پافشاری بر صحت مواضع ضدامنیتی و تبلیغات مسموم و شاعرانه، وی را به ۱۱ سال زندان تعزیری محکوم می‌نماید.دادگاه رأی ۲۳ صفحه‌ای صادره علیه محمدی را تنها قطره‌ای از عملکرد ضد امنیتی و تخریبگر متهم می‌داند که در یک تشکل امنیتی – سیاسی فعالیت نموده است. همچنین دادگاه دفاعیات وکلای وی دکتر محمد شریف و یلدا مظفریان را دفاعیات غیرموجه تلقی نموده است.

جرس  

اعلام هویت یکی دیگر از جان باختگان اعتراضات مردمی

الیاس را کشتند و خانواده اش را به سکوت واداشتند

پس از گذشت دو سال و سه ماه از برگزاری انتخابات مخدوش ریاست جمهوری 88 ، هویت یکی دیگر از جان باختگان اعتراضات مردمی اعلام شد.سیدالیاس میرجعفری در درگیری های بعد از انتخابات ناپدید شد.به خانواده او گفته بودند فرزندشان در بازداشت است اما بعد از مدتی جنازه اش را در پزشکی قانونی کهریزک به آنان تحویل دادند. در حالیکه رئیس قوه قضائیه تعداد کشته شدگان بعد از انتخابات را در یک نفر خلاصه کرده و محمود احمدی نژاد این تعداد را به 32 نفر رسانده که به زعم او اکثر آنها هم بسیجی و نیروهای طرفدار دولت بوده اند، بسیاری از خانواده های کشته شدگان و آسیب دیدگان بعد از انتخابات براثر فشارهای امنیتی همچنان سکوت اختیار کرده اند. در این میان جانباختگانی هم هستند که تاکنون حتی نام آنها هم اعلام نشده است.سیدالیاس میرجعفری یکی از اینهاست که براثر اصابت گلوله جان باخته اما خانواده اش تاکنون سکوت اختیار کرده اند. نام او در لیست 72 جانباخته ای که از سوی کمیته پی گیری آسیب دیدگان بعد از انتخابات اعلام شد هم نیست؛در واقع تاکنون حتی نام این جان باخته گمنام هم اعلام نشده بود. امید میرجعفری ، برادر او در تماس "روز" تنها به این بسنده میکند که "برادرم شهید شد و رفت؛ ما هم به اندازه کافی درد داریم و نمیخواهیم بیش از این دچار دردسر شویم". او حاضر به بیان جزئیات جان باختن برادرش نمی شود اما فاطمه محسنی، مادر مسعود هاشم زاده، از دیگر جان باختگان وقایع بعد از انتخابات با تایید کشته شدن سید الیاس میرجعفری در اعتراضات بعد از انتخابات به "روز" می گوید: این خانواده ساکن رشت هستند اما پسرشان در تهران کار میکرد. در رشت و در شهرک گل ها همه این خانواده را می شناسند و قضیه شهادت فرزندشان را میدانند اما متاسفانه این خانواده براثر فشارها و مشکلاتی که برای آنها ایجاد شده حاضر به سخن گفتن از فرزندشان نیستند. مسعود هاشم زاده، جوان 27 ساله روز 30 خرداد در خیابان شادمان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت.مادرش به "روز" می گوید: دو ماه از شهادت مسعود می گذشت که ما برای پیدا کردن خانه به رشت امدیم و برای اینکه نزدیک مزار مسعود باشیم کلا ساکن رشت شدیم و همان موقع چهلم الیاس بود که درتیرماه شهید شده بود. اما خانواده او هم مثل ما هیچ مراسمی نداشتند؛یعنی نگذاشتند مراسمی برگزار کنند. من به مادران صلح و مادران عزادار این مساله را اطلاع دادم اما پدر و مادر این شهید به شدت می ترسند، برای بچه های دیگرشان می ترسند و نمی خواهند برای آنها مشکلی پیش بیاید برای همین هیچ حرفی نمی زنند. او می افزاید: عکس مسعود را پشت شیشه ماشین زده ایم و نگهبان شهرک گل ها یکبار که عکس مسعود را دید شناخت و گفت در شهرک ما هم بچه ای شهید شده اما هیچ اطلاع رسانی نشده و خانواده اش می ترسند اما او هم مثل پسر شماست و گلوله خورده است. بعد که پی گیری کردیم دیدیم همین الیاس است. خیلی این مساله مرا ناراحت کرد چون این بچه هم همچون بچه من و بقیه برای آزادی خون داده و وقتی حتی نامی از این بچه ها نیست واقعا خیلی زجر آور است. 

بیضه هایش ترکیده بود 

خانواده سید الیاس میرجعفری حاضر به سخن گفتن نیستند. برادرش می گوید الیاس دیگر زنده نمی شود و خانواده او تصمیم به مصاحبه ندارند. اما یکی از نزدیکان آنها به "روز" می گوید جنازه اش در شهر ماسال به خاک سپرده شده است. او می افزاید: خانواده میرجعفری اهل ماسال هستند و در رشت زندگی میکنند. اما الیاس در بازار تهران و نزد یک بازاری کار میکرد. او که نزدیک سی سال داشت، بعد از انتخابات ناپدید شده بود. خانواده اش همه جا را زیر پا گذاشتند اما خبری نشد هر روز مقابل زندان اوین بودند و اسامی بازداشت شدگان را میخواندند به امید اینکه نامی از پسرشان ببینند. بعد به آنها می گویندپسرشان بازداشت است و قرار است آزاد شود و بروند او را تحویل بگیرند. اما وقتی مراجعه میکنند به انها می گویند بروید پزشکی قانونی کهریزک و آنجا تحویل بگیرید. او سپس توضیح می دهد: برادر الیاس جنازه را دیده؛جنازه اینقدر وضعیت وحشتناکی داشته که اجازه نمیدهد پدر و مادرش ببینند.او می گفت همه بدن الیاس کبود بوده ، بیضه هایش ترکیده و یک چشم اش هم از کاسه درآمده بود. بعد از تشکیل پرونده جنازه را گرفتند و در ماسال دفن کردند. اما اجازه ندادند هیچ مراسمی بگیرند و آنها هم سکوت کردند. به گفته این راوی "متاسفانه در شهرستان ها فضا خیلی بدتر است و فشارها خیلی بیشتر؛ اصلا نفس کشیدن هم سخت است. اینقدر به این خانواده فشار آوردند و تهدید کردند که آنها از ترس آسیب رسیدن به بچه های دیگرشان سکوت کردند.حالا با اینکه در ماسال و در شهرک گلهای رشت همه موضوع را میدانند اما کسی در این مورد حرف نمی زند. گاهی مردم میروند سر خاک الیاس و گلی می گذارند اما کلا این شهید خیلی مظلوم و گمنام ماند . نه اسمی از او جایی آمد و نه جایی نوشته شد که او هم مثل سهراب و ندا برای همین مملکت خون داده، او هم در اعتراضات کشته شده و او هم نمیدانم شاید مثل خیلی ها دنبال رای خود بود شاید هم مثل خیلی های دیگر رهگذری بود که گلوله ای خورد و بازداشت شد و شهید شد. چون هنوز خانواده اش هم نمیدانند آیا در خیابان و در جا شهید شده یا اینکه زخمی و بازداشت و بعد شهید شده. هیچ توضیحی هم به آنها نمیدهند اما مهم این است که الیاس شهید شده و مردم باید بدانند از این شهدا زیاد هستند که نه عکسی از آنها منتشر شده و نه اسمی.به او می گویم آیا امکان دارد عکسی از الیاس برای انتشار در اختیار ما قرار دهید؟ می گوید: شاید باورتان نشود این خانواده را چقدر اذیت کرده و ترسانده اند که عکسی از فرزندشان هم نمیدهند آنها فکر میکنند اگر عکسی از فرزندشان منتشر شود بقیه فرزندانشان به خطر می افتند و ....

فرشته قاضی / روز

پارس دیلی نیوز

انجمن بین المللی قلم خواستار رسیدگی به وضعیت فرانک فرید شد

کمیته نویسندگان زندانی از انجمن بین المللی قلم، دراطلاعیه ای که در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۱ منتشر کرد، خواستار اقدامی فوری در جهت رسیدگی به وضعیت فرانک فرید، نویسنده، مترجم و شاعر آذربایجانی و فعال حقوق زنان در تبریز شد.فرانک فرید روز ۱۲ شهریور ۱۳۹۰ به هنگام خرید در تبریز بازداشت شد. به گفته یکی از همبندیان وی، در نتیجه ضربات شدید وارده به فرید در روز اول بازداشت، گوش چپ وی دچار مشکل شنوایی شده و با توجه به امکانات محدود پزشکی و دارویی زندان، امکان دارد این فعال فرهنگی و شاعر بنام تبریزی، ناقص العضو شود.انجمن بین المللی قلم در این راستا خواستار رسیدگی به وضعیت فرانک فرید شد. این انجمن از مردم خواسته تا در اقدامی فوری و در نامه هایی به مقام های مسئول، رئیس قوه قضائیه، رئیس دادگستری آذربایجان شرقی، رئیس جمهور و رهبر جمهوری اسلامی ایران، ضمن اظهار نگرانی جدی از وضعیت فرانک فرید، خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط وی شوند. متن کامل این اطلاعیه را در ادامه می بینید.ایران: بازداشت فرانک فرید، ژورنالیست، شاعر و فعال زنان؛ نگرانی های جدی از وضعیت سلامت وی
کمیته نویسندگان در زندان[۲] (WiPC) از انجمن بین المللی قلم[۳](PEN) نسبت به وضعیت سلامت فرانک فرید، روزنامه نگار، شاعر و فعال زنان که در ۳ سپتامبر ۲۰۱۱ در تبریز واقع در شمال غرب ایران و ظاهرا به دلیل فعالیت های صلح آمیز و نوشته هایش در مورد مسائل زیست محیطی و حقوق زنان دستگیر شده است، به شدت نگران است. گزارش های بدست آمده حاکیست که فرانک فرید در طول بازداشت و در جلسات طولانی بازجویی، در روزهای اولیه دستگیری به شدت مورد ضرب و شتم و بدرفتاری قرار گرفته است. درخواست های معالجه پزشکی او نیز رد شده، بنابراین وضعیت جسمی وی نگران کننده است. شبکه بین المللی قلم می خواهد که فرانک فرید فورا و بدون قید و شرط مطابق با ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران نیز به آن پیوسته است، آزاد شود. همچنین اصرار دارد که تمام معالجات ضروری پزشکی فورا برای فرانک انجام شود.طبق اطلاعات شبکه بین المللی قلم فرانک فرید سردبیر ماهنامه تعطیل شده دیلماج، شاعر و فعال حقوق زنان توسط لباس شخصی ها و در حال خرید در ۳ سپتامبر ۲۰۱۱ در تبریز بازداشت شد. پس از آن نیروهای اطلاعات منزل او را تفتیش و کامیپوتر و وسایل شخصی او را ضبط کردند. فرانک بعد از حضور در یک تظاهرات مسالمت آمیز علیه سیاست های تأثیر گذار دولت در ارتباط با خشک شدن دریاچه ارومیه بازداشت شد و همینطور به نظر می رسد که نوشته ها و فعالیت هایش در زمینه حقوق زنان نیز یکی دیگر از دلایل دستگیری اش باشد. براساس شنیده ها، اتهام های وی توهین به رهبر، تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی است.فرانک فرید (با تخلص ایپک) ۵۰ سال دارد و صاحب مجموعه شعری منتشر شده «یوخودا آییلماق» در سال ۲۰۰۹ است. مجموعه دیگری از اشعار او با نام «جیزیق» زیر چاپ است. وی یکی از بنیان گذاران کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز است و در کنفرانس های متعددی در داخل و خارج از ایران حضور داشته است.فرانک در حال حاضر در بازداشتگاه مرکزی تبریز زندانی است، جایی که بیم آن می رود در معرض خطر بدرفتاری قرار گیرد. در روز ۱۲ سپتامبر تنها خواهر وی اجازه یافت که به مدت ۴۵ دقیقه با وی ملاقات کند در حالی که امکان ملاقات با وکیل تعیین شده برای او از سوی خانواده اش داده نشد.طبق اطلاعات ارائه شده توسط عفو بین الملل، فرانک فرید عضو کمپین یک میلیون امضاء که به کمپین برابری هم شناخته می شود، است. او همچنین جزء اقلیت آذربایجانی در ایران، شاعر، مترجم و ویراستار بخش زنان نشریه توقیف شده دیلماج است. وی در سال ۲۰۰۸ هم به وزارت اطلاعات احضار شده بود تا در مورد حضور در یک کنفرانس مربوط به زنان در ترکیه توضیح دهد.کمپین یک میلیون امضا، که در سال ۲۰۰۶ آغاز به کار نمود، یک ابتکار مردمی متشکل از شبکه ای از افراد متعهد برای پایان دادن به تبعیض علیه زنان در قوانین ایران است. کمپین، آموزش های پایه ای قانونی به داوطلبانی می دهد که به سراسر کشور برای ترویج کمپین سفر می کنند. داوطلبان با هدف جمع آوری یک میلیون امضا از شهروندان ایرانی برای بیانیه ای که خواستار پایان دادن به تبعیض قانونی علیه زنان در ایران است، با زنان در خانه های خود، و همچنین در اماکن عمومی صحبت کرده، به آنها در مورد حقوق خود و نیاز به اصلاحات قانونی می گویند. دهها نفر از فعالان کمپین برای فعالیت های خود در کمپین، یا در حال جمع آوری امضا برای طومار، بازداشت شده یا مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. برخی در حال حاضر بازداشت بوده یا در حال گذراندن دوره محکومیت خود در زندان به دلیل فعالیت در کمپین، هستند.آذربایجانی های ایران به یک زبان ترکی صحبت می کنند و عمدتا شیعه هستند. آنها به عنوان بزرگترین اقلیت در ایران، ۲۵ تا ۳۰ درصد از جمعیت ایران را تشکیل می دهند؛ که عمدتا این جمعیت در شمال و شمال غرب کشور و در تهران زندگی می کنند. اگر چه عمدتا در جامعه ایرانی ادغام شده اند، در سالهای اخیر آنها به طور فزاینده ای خواستار حقوق فرهنگی و زبانی بیشتری، از جمله حق آموزش به زبان ترکی، بوده اند.دریاچه ارومیه (اورمیا)، یک دریاچه نمک در شمال غربی ایران است. دریاچه بین استانهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی ایران واقع شده است. این بزرگترین دریاچه در خاورمیانه و سومین بزرگترین دریاچه نمک آب بر روی زمین است. بیش از ۴۰ سد بر روی بیش از ۱۳ رودخانه ای که به دریاچه می ریزد، ساخته شده است و خشکسالی های اخیر، که از سال ۱۹۹۹ آغاز شده، بطور قابل ملاحظه ای مقدار سالانه از آب دریاچه را کاهش داده است. این به نوبه خود به افزایش شوری آب منجر شده که باعث ترس از یک فاجعه زیست محیطی در منطقه شده است.در ابتدای آوریل ۲۰۱۱ اعتراض هایی در تبریز علیه اقدامات دولت در ارتباط با خشک شدن دریاچه ارومیه صورت گرفت و گفته می شود در دیگر شهرهایی که ایرانیان آذربایجانی زندگی می کنند نیز از مقامات ایرانی خواسته شده تا سدهای ایجاد شده بر روی رودخانه های منتهی به دریاچه ارومیه را بردارند تا خطر خشک شدن دریاچه ارومیه از بین برود. مشابه اعتراضات سال های گذشته، معترضان شیشه های آب حمل می کردند تا در رودخانه های تغذیه کننده دریاچه خالی کنند.تظاهرات مسالمت آمیزی هم در تاریخ های ۲۲ اوت و ۸ سپتامبر ۲۰۱۱ برگزار شد. در مقابل مقامات با حمله به معترضان تعداد زیادی از آنها را بازداشت کردند. گزارش های تأیید نشده ای هم حاکی از کشته شدن چند نفر است.

واکنش خانواده های کشته شدگان به احمدی نژاد: فرزندان ما نه خرابکارند نه بسیجی، دنبال رای شان بودند

محمود احمدی نژاد در هشتمین سفر خود به ایالات متحده آمریکا، طی یک نشست خبری که با حضور ۲۰ خبرنگار رسانه‌های آمریکایی در هتل محل اقامت وی برگزار شده بود، معترضان حوادث پس از انتخابات دهمین دوزه ریاست جمهوری ایران را عده قلیلی نامید که ساختمان‌ها را تخریب می‌کنند و خودروها را به آتش می‌کشند.وی در عین حال ادعا کرد که «متاسفانه ۳۳ نفر در حوادث بعد از انتخابات کشته شدند که بیش از دو سوم آنها از نیروهای انتظامی یا مردم عادی هوادار دولت بودند.»اگر چه تا کنون آمار متعددی از سوی مقامات دولتی و نظامی ایران در مورد کشته شدگان حوادث پس از انتخابات منتشر شده است اما پیش از این نیز سایت پرچم که گفته می شود متعلق مجتبی هاشمی ثمره، معاون ارشد و یکی از چهره های اصلی دولت احمدی نژاد به شمار می روذ نیز اسامی ۳۳ تن از کشته شدگان را به صورت رسمی مورد تایید قرار داده بود که همان زمان هم در این سایت اعلام شده بود بیش از ۷۰ در صد از این کشته شدگان از «بسیجیان و طرفدارت دولت» محسوب می شوند.به نظر می رسد احمدی نژاد که به اتفاق هاشمی ثمره برای هشتمین بار به آمریکا سفر کرده بود به آمار اعلام شده از همین سایت اکتفا کرده است و ترجیح داد به جای آنکه همانند صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه تعداد کشته شدگان حوادث دس از انتخابات را تنها یک نفر اعلام کند و یا به جای فرمانده هان نظامی همه ی این جان باختگان را بسیجی معرفی کند، برای نخستین بار یک آمار دقیقی را اشاره کند تا انی ادعا واقعی تر به نظر برسد . به همین دلیل اعلام کرد که ۲۲ نفر از کشته شدگان بسیجی و از طرفداران دولت بوده و بر اساس این آمار تنها ۱۱ نفر از این کشته شدگان به عنوان معترضان محسوب می شوند.در گزارشی که از سوی سایت پرچم ارائه شده و اینک مورد استناد احمدی نژاد قرار گرفته است به جز محمد حسین فیض و غلام کبیری اسامی کشته شدگانی به چشم می خورد که خانواده های آنان معتقد هستند دولت احمدی نژاد در مورد بسیجی معرفی کردن آنها «دروغ» می گوید.این خانواده ها می گویند که احمدی نژاد و حکومت ایران نه تنها در طی دو سال هیچ قاتلی را معرفی نکرده اند بلکه با اظهارات دروغین نمک به زخم آنها می پاشد. آنها معتقد هستند رسانه های بین المللی به جای آنکه چندین بار در طی دو سال پای مصاحبه های دروغ و خلاف واقع احمدی نژاد بنشینند بهتر است صدای خانواده هایی را بشنوند که علی رغم نا امنی در داخل ایران بارها از مراجع قانونی مدد خواسته اند تا آنها را در شناسایی قاتلین یاری کند.

گفتگوی جرس با برخی از خانواده های کشته شدگان حوادث پس از انتخابات را بخوانید:

پدر احمد نعیم آبادی: پسرم با سربند سبز رفت، هرگز طرفدار دولت نبود

پدر احمد نعیم آبادی در پاسخ به این پرسش که اسم فرزندتان در سایت پرچم آمده است و تاکید شده ۷۰ درصد از این بسیجیان طرفدار نظام بوده اند، آقای احمدی نژاد هم اکنون اعلام کرد که ۲۲ نفر از این کشته شدگان بسیجی و از طرفداران دولت بوده اند خود شما بگویید آیا فرزند شما بسیجی بوده است، می گوید: احمد من وقتی در روز راهپیمایی از خانه بیرون می رفت پیشانی بند سبز بسته بود، دو تا دستبند سبز به دستش بسته بود و با لباس و کفش سبز هم به خیابان رفت، یعنی کاملا مشخص بود که به طرفداری از آقای موسوی و در اعتراض به تقلب در انتخابات به خیابان رفته بود و نه به طرفداری از احمدی نژاد، اجازه نمی دهم از نام فرزندم سو استفاده کنند.پدر احمد نعیم آبادی، جوانی که در راهپیمایی ۲۵ خرداد با اصابت گلوله جان باخته بود می گوید من هر گونه سو استفاده از نام احمد را محکوم می کنم و این دروغ بزرگ را محکوم می کنم و احمدی نژاد یا هر کسی از نام احمد سو اتفاده کند از دیدگاه ما محکوم است و در پیشگاه خداوند هم محکوم خواهد بود.وی گفت: اینها اگر خیلی انصاف داشتند، کلمه ی شهید را برمی تابیدند و نمی رفتند سر مزار فرزندم و کلمه شهید را فلز نمی گرفتند. اسم شهید را از قبر احمد پاک می کنند بعد از اسم احمد اینطوری استفاده می کنند و کشته شدگان را بسجی معرفی می کنند، پسرم مخالف بسیج بود، نه مخالف بسیج واقعی بلکه مخالف این بسیجی که الان وجود دارد.پدر احمد نعیم آبادی با بیان اینکه احمد به وسیله ی تفنگ ساچمه ای کشته شد، می گوید: ما ابتدا گفتیم از پایگاه بسیج شکایت داریم بعد که گفتند تفنگ های جنگی نبوده و پزشک قانونی تایید کرد با گلوله ساچمه ای به فرزندم شلیک شده ما گفتیم خب باید پیگیری شود این تفنگ های ساچمه ای دست چه کسانی بود. معلوم است این تفنگ ها را در اختیار سازمانی قرار داده اند که نیروهای غیر رسمی خود را مسلح کند تا جوانان مردم را در جمعیت شناسایی کنند و بزنند.وی در مورد فرجام پیگیری های قضایی خود برای شناسایی قاتلان تاکید کرد: چون ایران جواب ما را نداد حتما باید از طریق سازمان های بین المللی پیگیری شود. جنایت و ظلمی که در حق خانواده شد را کسی نمی تواند پاسخ بگوید، از خدا می خواهم یقه ی کسانی که این ظلم را در حق فرزندانم کرده اند را بگیرد و آبرویشان را برود که چطور دارند از اسم بچه های ما سو استفاده می کنند.پدر احمد نعیم آبادی در پایان تاکید می کند: احمدی نژاد تا کنون بیش از هفت بار به سازمان ملل رفته است، و هر دفعه جز یک مشت دروغ و اراجیف هیچ حرف دیگری نزد. اگر مراجع بین المللی می خواستند از خون هایی که به ناحق در ایران ریخته شده می خواستند دفاع کنند اصلا نباید راهش می دادند، درست است که به عنوان رییس جمهور رفته اما رییس جمهور منتخب مردم نیست. احمدی نژاد با آزادی می رود در سازمان ملل سخنرانی می کند اما آیا همین آزادی را در داخل کشور از طریق رسانه های داخلی به مردم خودش و به خانواده های کشته شدگان می دهد تا آنها هم حرف بزنند.

مادر سهراب اعرابی: صدا و سیمای جمهوری اسلامی بیاید، با من مصاحبه کند تا من بگویم بچه های ما چگونه کشته شدند

پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی جوانی که در راهپیمایی ۲۵ خرداد کشته شد، در پاسخ به اظهارات احمدی نژاد در گفتگو با رسانه های آمریکایی مبنی بر اینکه دو سوم کشته شدگان پس از انتخابات بسیجی بوده و عده قلیلی هم ساختمان ها را تخریب کرده بودند، گفت: این دفعه ی اول نیست که احمدی نژاد دروغ می گوید. من اصلا حرف ایشان را قبول ندارم، ایشان را اصلا به عنوان رییس جمهور نمی دانم، اگر راست می گویند، صدا و سیمای جمهوری اسلامی بیاید، با من مصاحبه کند، بدون سانسور پخش کند تا من بگویم بچه های ما چه کسانی بودند و چگونه کشته شدند.مادر این جوان ۱۹ ساله ای که در خیابان مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود، در مصاحبه با جرس با بیان اینکه بچه ی من نه بسیجی بوده و نه خرابکار تاکید می کند که سهراب اعرابی یک ایرانی وطن پرست بوده که به خاطر رای گمشده اش به خیابان رفت و کشته شد.وی با بیان این نکته که تمام خانواده ها در سایت ها و رسانه های خارج از ایران اعلام کردند که این بچه ها چگونه کشته شدند می گوید: در رسانه های داخل ایران که اصلا به ما اجازه نمی دهند صحبت کنیم تا ما بگوییم که بچه های ما توی چه راهی کشته شدند، بچه من طرفدار آقای موسوی بوده و به همین دلیل هم او را کشتند.وی ادامه داد: این باعث افتخار من است و هیچ هم پنهان نمی کنم که بچه ی من طرفدار موسوی بود و من خودم شخصا احمدی نژاد را به عنوان رییس جمهور نمی دانم، احمدی نژاد از همان روز اول با دروغ آمد و الان هم ما به دروغ های احمدی نژاد عادت کردیم.وی در خصوص پیگیری های قضایی پرونده ی کشته شدن فرزندش می گوید: به ما گفته اند بیایید دیه بگیرید ولی ما نپذیرفتیم، اما چون در ایران پاسخی به ما ندادند مطمئن باشند که از طریق سازمان ملل پیگیری خواهیم کرد.وی در پاسخ به این پرسش که احمدی نژاد تابلویی را به دبیر کل سازمان ملل هدیه کرده است که این شعر به روی آن نوشته شده است؛ «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند»،می گوید: چرا در ایران بنی آدم اعضای یکدیگر نیستند؟ بچه ی من نوزده سالش بود، که با تیر زدند کشتند، این اسلحه ها دست چه کسانی هست؟ جز اینکه این اسلحه ها دست بسیج و سپاه و نیروهای مسلح است، مگر دست مردم اسلحه است؟ آیا در دست بچه ی من اسلحه بود؟ فقط چون گفته بود که با رای من چه کرده اید زدند کشتند.خانم فهیمی ادامه می دهد: وقتی رییس قوه قضاییه کشور ما که باید رییس قوه عدالت باشد توی این مملکت، می گوید فقط یک نفر کشته شده و آقای احمدی نژاد هم می گوید ۳۳ نفر کشته شدند که ۲۲ نفر بسیجی بودند، خوب چرا اعلام نمی کنند، چرا قاتل آنها را معرفی نمی کنند. قانون در کشور ما اجرا نمی شود.وی در پاسخ به پرسش در خصوص واکنش مراجع بین المللی می گوید؛ همه منافع خودشان را می خواهند و منافع ملت ها رفته کنار، متاسفانه خون بچه های ما را دارند پایمال می کنند. من خودم شخصا این اجازه را نخواهم داد .

پدر میثم عبادی: پسر من بسیجی نبود، کارگر خیاط خانه بود

میثم عبادی نام دیگری است که در صدر لیست پرچم قرار دارد و در ذیل آن نوشته شده که هفتاد در صد از این کشته شدگان از بسجیان و طرفداران دولت بوده اند، پدر این جوان که در حوادث خرداد سال ۸۸ با اصابت گلوله جان باخت می گوید: بچه ی من ۱۶ سال و سه ماه داشت، گلوله به شکمش شلیک کردند. اما چون گلوله از شکم او بیرون نرفته بود ، شکمش را پاره کردند و گلوله را در آوردند. من خودم دیدم که پوکه ی گلوله را هم در آوردند اما هرچه پیگیری کردم هیچ نتیجه ای نداد.وی می گوید: من رفتم در محلی که به بچه ام شلیک کردند پرس و جو کردم، مردم می گفتند آن روز بسیجی و یگان ویژه به مردم شلیک می کردند. پرونده ای برای شناسایی قاتل تشکیل دادیم اول کسی را به عنوان قاتل دستگیر کردند، به من قاتل را نشان ندادند و گفتند روز دادگاه قاتل را می بینی ولی بعد آزادش کردند.وی گفت: قاضی پرونده را هم عوض کردند و فرستادند یک شعبه ی دگیر و در آنجا به من گفتند؛ از نظر من پرونده ی قتل میثم بسته شده است و پرونده را فرستادم آگاهی. رفتم آگاهی گفتند قاضی نوشته است قاتل پیدا نشد، هر وقت پیدا شد خبرتان می کنیم، گفتم پس من چه کنم، گفت برو خانه ات بخواب هر وقت قاتل پیدا شد خبرت می کنیم.وی در پاسخ به این پرسش که پیگیری بعدی شما چه خواهد بود، گفت: من شنیدم نماینده حقوق بشر می آید ایران، چشمم را دوخته بودم که دردم را به آنها بگویم ، اینجا کسی درد ما را نشنید اما مثل اینکه از سازمان های حقوق بشری هم هیچ کسی به ایران نیامد.

برادر محرم چگینی: برادرم نه بسیجی بود و نه وابسته به هیچ ارگانی بود

نام محرم چگینی هم در لیستی که از سوی سایت های اصولگرا منتشر شده بود آمده است و تاکید شده است که هفتاد درصد از این اسمی از طرفداران دولت و یا بسیجی بوده اند اما برادر محرم چگینی می گوید: برادرم یک شهروند معمولی بود، محرم نه بسیجی بود و نه به هیچ ارگان و جریانی وابستگی سیاسی داشت.وی در پاسخ به اظهارات اخیر احمدی نژاد می گوید: خیلی ها بارها چنین حرف هایی زدند ولی من تاکید می کنم که برادرم یک شروند ساده و معمولی بود و به هیچ وجه به هیچ جریان سیاسی هم وابستگی نداشت.برادر محرم چگینی تاکید کرد ما شکایت و پیگری هم کردیم اما هیچ پاسخی نگرفیتم.

مادر حمید حسین بیک عراقی: بچه من بسیجی نبود، با کلاشینکف کشتند

حمید حسین بیک عراقی نام دیگری است که علاوه بر این سایت نزدیک به دلت خبرگزار فارس و کیهان هم طی مصاحبه های اختصاصی او را بسیجی معرف یکرده اند. اما مادر وی گفته است: وقتی خبرگزاری فارس با ما مصاحبه کرد، من فردای همان روز با خانمی که مصاحبه را انجام داده بود تماس گرفتم و گفتم بچه من بسیجی نبود، یک جوان معمولی بود، چرا نوشتید بسیجی، به ایشان هم گفتم، به شما هم می گویم، دید من نسبت به بسیجی ها بد نیست اما وقتی پسر من بسیجی نبود چرا باید خلاف واقعیت را بگویند.خانواده ی حمید خبر دادند که در پیگیری های قضایی به آنها گفته شد فرزندشان با کلاشینکف کشته شد اما بعد از گذشت بیش از دو سال هنوز قاتلی را معرفی نکرده اند .مادر این جان باحته راهپیمایی سی خرداد گفت است: از رهبری کشور خودمان که همیشه در مورد جوانان حرف می زنند و می گویند جوانان سرمایه های کشورمان هستند این پرسش را دارم که چرا فرزند بیگناه من در کشور خودش کشته می شود اما مسولان همین کشور هیچ قاتلی را در تمام این مدت شناسایی نکردند.

پدر کاوه سبزعلی پور: پسرم بسیجی نبود، هنرجوی سینما بود

کاوه(سجاد) سبزعلی پور، که در راهپیمایی سی خردادماه و در درگیری مسجد لولاگر بر اثر اصابت گلوله کشته شد نام دیگری است که در این سایت منتشر شده و خبرگزاری فارس هم مطلبی به نقل از آنان منتشر کرد اما پدر این جوان گفته است، فرزندم نه بسیجی بوده و نه سیاسی، یک هنرجوی ساده بود که رفته بود برای بازیگری قرارداد ببندد اما به چشم هایش شلیک کردند.وی گفته است ، ما تنها نیستیم آدم های بیگناهی کشته شدند، ما می خواهیم ببینیم قاتل اینها کیست اما به ما می گویند پرونده ها چون زیاد است دارند رسیدگی می کنند ولی هیچ جوابی ندادند.مادر این جوان بعد از گذشت بیش از دو سال با تاثر می گوید: هیچ قاتلی معرفی نشده است ، ما فقط منتظریم پدرش که سرایدار یک ساختمان پزشکی است، بازنشسته شود تا برگردیم کنار فرزندمان که در رشت دفن شده آنجا مردم خیلی مهربان هستند و همه به یاد ما هستند و ما را تنها نمی گذارند.

مادر رامین رمضانی: من به خون بچه ام خیانت نمی کنم

رامین رمضانی نام دیگری است که از سوی همین سایت هوادار دولت منتشر شده است اما پدر و مادر این جانباخته پس از انتخابات را تنها به دلیل حضور در بهشت زهرا دستگیر کرده بودند که مادر وی در هماین دقایق نخست آزاد شد اما پدر این جوان بیش از چند ماه در زندان بود و سپس با قید وثیقه آزاد شد.مادر رامین رمضانی هم فرزندش را بسیجی نمی داند بلکه او را شهید واقعی می داند که برای حقش رفت و بیگناه کشته شد. مادر این جان باخته ی جوان هم با بیان اینکه مگر من خیانتی به خون بچه ام می کنم خطاب به مسولان گفته بود: شما به من رادیو تلویزیون بدهید که من چهار کلمه برای شناساندن بچه ام به مردم حرف بزنم که نروم با رسانه های خارج از ایران حرف بزنم.پدر داوود صدری: بنیاد شهید گفت باید افتخار هم بکنید که بچه شما بسیجی باشد, پدر داود صدری جوان دیگری که در راهپیمایی ۲۵ خرداد با اصابت گلوله کشته شد و خبرگزاری فارس او را بسجی معرفی کرده است نیز پیشتر گفته است: بچه من بسیجی نبود. یک کارگر معمولی بوده، در بنیاد شهید هم به من گفتند که خیلی هم باید افتخار کنید که بچه شما بسجی باشد، گفتم وقتی بسیجی نبود چرا دروغ بگویم ، بچه ام کاره ای در این مملکت نبود، من به معاون سیاسی استاندار هم گفتم بچه من خیلی اهل تظاهرات هم نبود ولی فرض بر این که بود، اما آیا جواب «رای من کو» باید گلوله باشد.وی گفته بود: از طرف سپاه و بسیج به خانه ی ما آمدند گفتند شما قاتل را می شناسید، گفتم اگر مسولان بخواهند می توانند خیلی راحت قاتل را پیدا کنند. من از اهالی جایی که به فرزندم شلیک کرده بودند، سوال کردم جلوی پایگاه بسیج بود اهالی محل همه می گفتند که از بالای پشت بام شلیک می کردند. اگر بخواهند قاتل را پیدا کنند خیلی راحت می توانند پیدا کنند، من خودم نظامی هستم، خب مشخص است آن روز در آن پایگاه بسیج چه کسانی حضور داشتند، ما زورمان نمی رسد و دست ما به هیچ جایی هم نمی رسد.اسامی کشته شدگانی که سایت هوادار دولت آنان را مورد تایید قرار داده و ۷۰ درصد آنان را بسیجی و طرفدار دولت معرفی کرده است به شرح زیر است:

۱- میثم عبادی

۲- رامین رمضانی

۳- ناصر امیر نژاد

۴- حسام حنیفه

۵- مصطفی غنیان

۶- حسین غلام کبیری

۷- سرور برومند

۸- فاطمه رجب پور

۹- داوود صدری

۱۰- سهراب اعرابی

۱۱- احمد نعیم آبادی

۱۲- کیانوش آسا

۱۳- حسین طوفان پور

۱۴- یعقوب بروایه

۱۵- حمید حسین بیگ عراقی

۱۶- مسعود خسروی دوست محمد

۱۷- بهمن جنابی

۱۸- سعید عبای قزگلی

۱۹- محمد حسین فیض

۲۰- سجاد قائد رحمتی

۲۱- فاطمه سمسار پور

۲۲- محرم چگینی قشلاقی

۲۳- سعید اسماعیلی

۲۴- سجاد سبزعلی پور

۲۵- مسعود هاشم زاده

۲۶- اشکان سهرابی

۲۷- نداآقا سلطان

۲۸- علی فتحعلیان

۲۹- بهزاد مهاجر

۳۰- علیرضا افتخاری

۳۱- چهار نفر دیگر مجهول الهویه بوده و سه نفر دیگر نیز (امیر جوادی‎فر، محمد کامرانی و محسن روح الامینی) در کهریزک کشته شده اند.گفتنی است مروری به این لیست و نیز مروری به کلیه رسانه های فارسی زبان داخلی و خارجی نشان می دهد که تا این لحظه خانواده ی ۵۳ تن از جان باختگان به صورت رسمی مصاحبه کرده و تایید کرده اند که فرزندان آنها در جریان اعتراضات انتخاباتی سال ۸۸ کشته شدند که در این میان تنها دو نفر به صورت رسمی مصاحبه کرده و گفتند که فرزندان آنها بسیجی بوده اند.

تهیه و تنظیم _ مسیح علی نژاد

فاکس نیوز:آیا باید این اجازه را بدهیم که تاریخ تکرار شود؟

دیکتاتور هاي حاکم بر ایران خواستار محو شدن اسرائیل از نقشه زمین هستند و به صراحت مي گویند تشکیل کشور فلسطین ابتداي راه است. آنها رویاي پیروزي االله را در سر مي پرورانند و معتقدند که نابودي اسرائیل و آمریکا نزدیک است. در عین حال، آمریکا و متحدان اروپایي اش که از جنگ واهمه دارند، دائما تقاضاي مذاکره با رژیم ایران را دارند و گمان مي کنند بهترین راه مدارا است. این نکته است که به جمهوری اسلامی اجازه مي دهد برنامه هاي اتمي و موشکي اش را گسترش بدهد.
 
مقاله اي از فاکس نیوز:آیا آمریکا ایران هسته اي را مي پذیرد؟

زماني که دنیا از ترس جنگ به آدولف هیتلر اجازه داد تا توافقنامه ورساي را زیر پا بگذارد و رایش بزرگ را تاسیس کند، به بهاي سنگین مدارا کردن با دیکتاتور پي برد. بیش از 50 میلیون نفر کشته شدند و بهاي آن را پرداختند. حالا جهان با دیکتاتوري دیگري در ایران روبرو است که در پي دستیابي به سلاح کشتار جمعي است. آمریکایي ها و ناتو بعد از سال ها مبارزه از جنگي دیگر مي ترسند. آیا ایران هم درحالیکه مشغول ساخت سلاح کشتار جمعي است و قصد دارد اسرائیل و آمریکا را نابود کند، مورد مدارا قرار خواهد گرفت؟ 

روزنامه کیهان، که تحت نظارت رهبر ایران، آیت الله خامنه اي، منتشر مي شود اخیرا در تحلیلي نوشته است که آمریکا هیچ چاره اي جز پذیرفتن ایران اتمي ندارد. کیهان به نقل از سرمقاله روزنامه الوطن، چاپ عربستان نوشته است که گزینه حمله نظامي به تاسیسات اتمي ایران دیگر مطرح نیست.الوطن گزارش داده است که فرمانده سابق ستاد ارتش آمریکا، ژنرال جیمز کارترایت، گفته است: "تنها راه براي پایان دادن به برنامه هاي اتمي ایران اشغال کردن تاسیسات اتمي این کشور بخصوص در نطنز و اراک است اما با توجه به عواقب آن، این اقدام عملي نیست.الوطن از قول جفري وایت، تحلیلگر سابق وزارت دفاع آمریکا نوشت: "ممکن است حمله هوایي به تاسیسات اتمي ایران در ابتدا آسان به نظر برسد، اما این با واقعیت جور در نمي آید زیرا حمله هوایي به ایران عواقب سنگیني دارد.یک تحلیلگر نظامي در تهران گفت که اظهارات کارتوایت دو چیز را نشان مي دهد: اول اینکه آمریکا قادر به حمله نظامي به ایران نیست، دوم، هیچ راهي بجز حمله نظامي به تاسیسات اتمي ایران براي متوقف کردن برنامه هاي اتمي این کشور نمي شناسد. به همین دلیل آمریکا بطور مشخص خود را براي ایران اتمي آماده مي کند. سایت گرداب وابسته به سپاه پاسداران در مقاله اي نوشت که "دنیا زماني که ایران اولین موشک اتمي اش را آزمایش کند، اقدامي نخواهد کرد و آن روز یک روز پر افتخار ملي براي کشور است.رهبران ایران به این نتیجه رسیده اند که آمریکا به دلیل مشکلات اقتصادي و اینکه دیگر توان جنگ دیگري مثل جنگ در عراق و افغانستان را ندارد، ضعیف شده است.این نتیجه گیري ایران را به سمت سرعت بخشیدن به برنامه هاي اتمي اش سوق مي دهد و این نه تنها شامل غني سازي اورانیوم مي شود بلکه با وجود چهار قطعنامه سازمان ملل علیه این کشور، شامل ساخت سلاح اتمي هم مي شود. تحریم هاي سازمان ملل موفق به متوقف کردن برنامه هاي اتمي ایران نشده اند. طبق آخرین گزارش آژانس بین المللي انرژي اتمي، ایران اورانیوم غني سازي شده براي شش بمب اتمي را دارد. امروز حکومت تندرو ایران هزار موشک بالیستیک در اختیار دارد که به سمت پایگاه هاي آمریکا در منطقه، همه شهر هاي اسرائیل و پایتخت هاي همه کشور هاي اروپاي غربي نشانه رفته اند. ایران فن آوري موشکي خود را گسترش داده است. سپاه پاسداران ایران با موشک هاي بالیستیکي که در اختیار دارد نشان داد که نقش مهمي در در خلیج فارس ایفا مي کند و مي تواند از ناو هاي جنگي به اهدافش در زمین و هوا شلیک کند. سپاه پاسداران نیروي دریایي خود را با موشک هاي بالیستیک زمین به زمین که از ناو هاي جنگي پرتاب مي شوند و همچنین موشک هایي که از ناو ها به هوا شلیک مي شوند مجهز کرده است. تنها هدف از آزمایش این موشک ها ایجاد تنش و ترس از جنگ است که آمریکا را به زانو در مي آورد. دیکتاتور هاي ایران خواستار محو شدن اسرائیل از نقشه زمین هستند و به صراحت مي گویند تشکیل کشور فلسطین ابتداي راه است. آنها رویاي پیروزي الله را در سر مي پرورانند و معتقدند که نابودي اسرائیل و آمریکا نزدیک است. در عین حال، آمریکا و متحدان اروپایي اش که از جنگ واهمه دارند، دائما تقاضاي مذاکره با ایران را دارند و گمان مي کنند بهترین راه مدارا است. این نکته است که به ایران اجازه مي دهد برنامه هاي اتمي و موشکي اش را گسترش بدهد. استادان ترس در ایران از همه خطوط قرمز عبور کرده اند و بزودي موشک هایشان را با بمب هاي اتمي مسلح مي کنند. اسرائیل نابود مي شود و تنها یک بمب اتمي در آسمان آمریکا، این قدرت را دارد که ساختار این کشور رااز بین ببرد. تخمین زده مي شود که 200 میلیون آمریکایي در نتیجه این حمله در عرض یک سال از بین مي روند. نظم جهاني از بین مي رود و میلیون ها نفر دیگر در نبرد اتمي جان خود را از دست مي دهند. 

آیا باید این اجازه را بدهیم که تاریخ تکرار شود؟ 

فاکس نیوز، 18 سپتامبر

روز

پارس دیلی نیوز

۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

دانشجوی نخبه دانشگاه شریف از اوین به بیمارستان منتقل شد

علی اکبر محمدزاده، دانشجوی نخبه دانشگاه شریف که حدود ده روز پیش از سوی قاضی صلواتی به شش سال حبس محکوم شد، هفته پیش در پی تشدید یک بیماری خونی از زندان اوین به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شده است و از وضعیت جسمی او اطلاعی در دست نیست….محمدزاده که به بیماری خونی فاویسم مبتلا بوده، به دلیل بی توجهی در ارائه خدمات پزشکی به وی در زندان، بیماری اش حاد شده است. بی خبری از وی پس از انتقالش به بیمارستان، موجب نگرانی شدید هم بندانش شده است.بی توجهی مسوولان زندان به بیماری محمدزاده، هفته گذشته موجب بروز مشکلات حاد جسمی برای وی شد، به طوری که مسوولان مجبور به انتقال وی به بیمارستان طالقانی شدند.محمد زاده که دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شریف است، ۲۶ بهمن ماه سال گذشته به هنگام خروج از دانشگاه توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به اوین انتقال داده شد. از وضعیت جسمی این زندانی از هنگام اعزام وی به بیمارستان اطلاعی در دست نیست.


نوشته ای از فرزان صفائیان

مادر مسعودهاشم زاده: ما از جان مان گذشته ایم و دیگر نمی ترسیم…

مادر مسعود هاشم زاده تاکید کرد فرزندش دنبال آزادی بود و بعد از انتخابات کشته شد؛ او نه بسیجی بود و نه اغتشاشگر.مسعود هاشم زاده، جوان ۲۷ ساله ای بود که روز ۳۰ خرداد در خیابان شادمان مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان باخت.خانواده او با طرح شکایتی خواهان معرفی قاتل فرزندشان شدند اما فاطمه محسنی، مادر مسعود می گوید : “به ما گفتند دیه بگیرید گفتیم ما دیه نمیخواهیم و قاتل را میخواهیم بعد دیگر پرونده مسکوت ماند. گفتند رسیدگی نمی شود. پدر مسعود هاشم زاده که پی گیر پرونده فرزندش بود ۲۲ شهریور ماه در گذشت.مادر مسعود می گوید: او آرزو داشت محاکمه قاتل مسعود و سایر بچه ها را ببیند اما به آرزویش نرسید. اینقدر غصه خورد که مریض شد یکسال خانه نشین بود و بعد هم رفت اما من هستم ایستاده ام و جواب میخواهم.

مصاحبه با فاطمه محسنی، مادر مسعود هاشم زاده را در ذیل بخوانید:

خانم محسنی بیش از دو سال از جان باختن فرزند شما می گذرد، نتیجه شکایت شما چه شد؟ آخرین پاسخی که به شما دادند چه بود؟

هیچ. هر بار پی گیری کردیم بی نتیجه بوده. یک بار ما را دادگاه خواستند و من و پدر مسعود رفتیم. گفتند باید دیه بگیرید. ما هم گفتیم دیه نمیخواهیم، قاتل را میخواهیم ببینیم و بپرسیم به چه گناهی بچه های ما را کشتند؟ مگر بچه های ما چه می خواستند؟ اما گفتند پرونده پی گیری نمی شود. پیگری هم نشد هر چه رفتیم و امدیم بی نتیجه بوده. الان یک سال و خورده ای از آن جلسه که گفتند دیه بگیرید گذشته و پرونده را مسکوت گذاشته اند. هیچ جوابی هم به ما نمیدهند. پدر مسعود هم که رفت اما من همچنان پی گیر خواهم بود.

گفتید پدر مسعود رفت. ایشان بعد از جان باختن مسعود بیمار شدند و به تازگی هم فوت کرده اند. درست است؟

بله. برایش خیلی دردناک بود طاقت نیاورد. یکسال به خاطر بیماری خانه نشین شده و در خانه بود. یکبار داشت تلویزیون نگاه میکرد صدایم کرد و گفت ببین رئیس قوه قضائیه چه می گوید به جای اینکه داد ما را بستاند می گوید فقط یک جوان کشته شده. پس این همه جوان های ما که کشته شدند چی؟ بچه های ما چی شدند؟ داغون شده بود دیگر. شما نمیدانید چقدر سخت است برای پدر و مادرها وقتی این سخنان را می شوند واقعا داغون می شوند و از درون از بین می روند. خیلی سخت است برای پدر و مادرها که جوان هایشان را پر پر کردند و بعد به راحتی می گویند فقط یک نفر کشته شده و… وقتی این ها را می شنویم دیگر تحملی برایمان نمی ماند. آقای هاشم زاده پارسال سر اولین سالگرد شهادت مسعود وقتی نگذاشتند مراسم بگیریم و اذیت کردند خیلی ناراحت شد کلا این مدت خیلی غصه میخورد. یکباره گفت پهلویم به شدت درد میکند. دکتر رفتیم و گفتند سرطان است و چند جلسه شیمی درمانی کردیم. دقیقا یکسال خانه بود و ۲۲ شهریور هم که تمام کرد و رفت پیش مسعود. او کارمند وزارت ارشاد بود. خیلی انسان مهربانی بود به داد همه می رسید اما این یکساله مریض و خانه نشین بود. از وقتی مریض شد تا وقتی که درگذشت حدود یکسال طول کشید،از وقتی مسعود شهید شد او مدام می پرسید گناه بچه های ما چه بود؟ به چه گناهی کشته شدند؟ آرزو داشت دادگاه محاکمه قاتلان بچه های مان را ببیند اما خب طاقت نیاورد. دادگاه هم که ما را خواسته بودند رفتیم همین ها را پرسید اما خب نمی توانست خوب حرف بزند من از قاضی پرسیدم و گفتم اگر بچه خودت بود، اگر خواهر زاده خودت بود باز هم می گفتی دیه بگیر؟ جوابی نداد…در مصاحبه ای که قبلا با شما داشتیم از بازداشت خود و همسرتان در همان روزهای اول جان باختن مسعود گفته بودید.ممکن است به عقب برگردیم و بفرمایید قضیه بازداشت شما و پدر مسعود چه بود؟

ما با کمک پزشک درمانگاه جنازه مسعود را گرفتیم و با ماشین شخصی به روستای ولی آباد زیباکنار که روستای خودمان است بردیم که دفن کنیم، اما ماموران امدند و راننده ماشین و برادر مسعود را بازداشت کردند و گفتند حق ندارید دفن کنید. تعهد دادیم که مراسمی نخواهیم گرفت، گواهی پزشکی قانونی را دادند که نوشته بود مرگ بر اثر اصابت گلوله به قلب و سوراخ شدن ریه. بعد مسعود را به خاک سپردیم و برادر مسعود را آزاد کردند. بعد به ما گفتند حق ند ارید اینجا بمانید؛ یعنی نگذاشتند سر خاک بچه ام بمانم. برگشتیم تهران. همسایه ها و دوستان بر سر در منزلمان پارچه سیاه و اعلامیه زده بودند. ماموران امدند و گفتند چرا پارچه مشکی زده اید و چرا عکس اش را جلوی در زده اید. باید بردارید. گفتیم بر نمیداریم خودشان انها را پاره کردند و من و پدر مسعود را بازداشت کردند گفتند جوان ها این پارچه سیاه و عکس را می بینند و خشمگین می شوند و حق ندارید بزنید. بعد گفتند سند بیاورید گفتیم سند نداریم؛ اصلا گناه ما چیست؟ بی بی سی خبر بازداشت ما را اعلام کرده بود. به ما گفتند اینها خوبی شما را نمی خواهند و بدخواه شما هستند و… بعد کارتهای ملی ما را گرفتند و آزادمان کردند. دو ماه بعد کارت ملی ما را پس دادند. در اصل میخواستند همه سکوت کنیم نه پارچه مشکی بزنیم نه بگوییم که بچه ما کشته شده؛ می گفتند نباید حرف بزنید…

بعد از آن دیگر مشکلی پیش نیامد؟

مراسم که نتوانستیم بگیریم تا سر سالگرد هم که از یک ماه قبل گفتند حق ندارید مراسمی بگیرید. ما هم مراسم نگرفتیم با آشنایان و دوستان رفتیم سر مزار پسرم. آنجا هم آمدند و اذیت کردند. بعد از آن بود که پدر مسعود مریض شد… الان هم که دیگر پیش مسعود است. ما ساکن تهران بودیم در اصل اما بعد از شهادت مسعود آمدیم و ساکن رشت شدیم. پدر مسعود تهران بود کار میکرد و پنج شنبه و جمعه ها می امد پیش ما. اما بعد از اینکه بیمار شد دیگر خانه نشین شد…

و باز میخواهم عقب تر برگردم. مسعود چگونه کشته شد؟ شما چگونه خبردار شدید؟

من شمال بودم که به من زنگ زدند و گفتند مسعود بازداشت شده؛ خیلی نگران شدم اما خب فکر میکردم بازداشت شده و آزاد می شود با این حال طاقت نیاوردم راه افتادم به سمت تهران. اما پسر دیگرم زنگ زد و گفت مسسعود کشته شده و ما با جنازه در راه رشت هستیم…. او در خیابان شادمان تیر خورده بود و دوستانش سریع او را به درمانگاهی که همان نزدیک بود رسانده بودند اما خب شهید شد دیگر. زنده نماند.و اکنون با گذشت دو سال و چند ماه، آقای احمدی نژاد اعلام کرده که کشتهشدگان بعد از انتخابات ۳۲ نفر بوده اند که اکثر آنها هم بسیجی و نیروهای پلیس بوده اند.بله. ما عزادار بودیم و درگیر عزاداری برای همسرم که این سخنان را شنیدیم. باور کنید وقتی اینها را می شنویم واقعا داغون می شویم. ما پدر و مادرها چگونه باید تحمل کنیم و دردمان را به چه کسی باید بگوییم که پاسخگو باشد؟ مسعود من نه بسیجی بود نه طرفدار احمدی نژاد و نه اغتشاشگر. او و سهراب و کیانوش و سایر بچه های ما دنبال آزادی بودند. چیز زیادی نمی خواستند. بعد از انتخابات کشته شدند و مسئولان حرفی برای گفتن ندارند که هر بار حرف جدیدی می زنند و با دروغ هایشان خون به دل ما می کنند. جواب ما را که نمیدهند هیچ، می گویند فقط یک نفر کشته شده یا می گویند بسیجی بوده اند و…در پرونده پسر من مشخصات قاتل او هست و شاهدان عینی قاتل او را شناسایی کرده اند. بخواهند رسیدگی کنند خیلی راحت می توانند قاتل را معرفی کنند اما می بینید که نمی کنند و میخواهند با یک دیه همه چیز را تمام کنند و ازآن طرف هم اصلا منکر بچه های ما می شوند. چه بگوییم واقعا.

خانم محسنی با این اوصافی که و نه به شکایات شما رسیدگی میکنند و نه اصلا شهادت فرزندانتان را قبول دارند چه خواهید کرد؟

ما دیگر از جانمان گذشته ایم. ما پدر و مادرها دیگر نمی ترسیم. باور کنید جانمان را کف دستمان گرفته ایم دیگر و تا روزی که زنده هستیم پی گیری میکنیم. پدر مسعود همیشه می گفت از خدا هیچی نمیخواهم فقط میخواهم ظلمی را که به ما و به بچه های ما شده ببیند. او آرزو داشت محاکمه قاتل بچه اش را ببینداما رفت. ولی من هستم ایستاده ام و جواب میخواهم. تا روزی که زنده ام جواب میخواهم. بچه های ما نتوانستند ظلم را تحمل کنند ناحق را نتوانستند تحمل کنند و رفتند و کشته شدند ما نیز تحمل نخواهیم کرد باید مشخص شود بچه های ما به چه گناهی کشته شدند. اینجا جواب ندهند از سازمان ملل جواب خواهم خواست. از نهادهای بین المللی و سازمان ملل خواهم خواست که صدای ما را بشنوند و نگذارند خون جوان های ما پایمال شود.


نوشته ای از رضا صالحی

مدیریکی از زندان‌های ولایت وقیح:ترويج تفكر بسيجي وظيفه زندانبانان اسلامي است+عکس

منبع حکومتی :مدیرکل زندان‌های قزوین گفت: ترویج تفکر بسیجی در این برهه از زمان، وظیفه خطیر و سنگین زندانبانان اسلامی است.سایت حکومتی فارس، وابسته به برادران قاچاقچی:مدیرکل زندان‌های قزوین اضافه کرد: حفظ ارزش‌ها و آرمان‌های دفاع مقدس وظیفه آحاد جامعه است و انتشار آن موجب عزت و بالندگی ایران اسلامی است، دستاوردهای دفاع مقدس برای همه زندانیان و خانواده آنها تبیین و برنامه‌های این هفته هرچه باشکوه‌تر در زندان‌ها برگزار می‌شود.وی افزود: باید از همه فرصت‌های پیش‌رو برای ظرفیت سازی و الگوگیری از این دوران در عرصه‌های مختلف استفاده کرد.فراست طلب مکتب انسان‌سازی را از دستاوردهای مهم دوران دفاع مقدس دانست و خاطر نشان کرد: شهادت در راه خدا اوج منزلت انسانیت و ارزشمندترین سعادت‌هاست، شهدای جنگ تحمیلی راه را برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی هموار کردند. وی عنوان کرد: جنگ در همه عرصه‌های فردی و اجتماعی اثرگذار بوده و با شروع پیروزی انقلاب اسلامی، درس مقاومت و ایستادگی را به همه مردم آموخت.مدیرکل زندان‌های قزوین به ضرورت ترویج روحیه بسیجی اشاره کرد و توضیح داد: شجاعت، دینداری، فداکاری و ایثار از ویژگی‌های برجسته بسیجی بودن است و رمز سربلندی و اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران، در برابر قدرت‌های استکباری و سلطه‌گر است.وی در ادامه با اشاره به نقش اثرگذاری مثبت کارکنان متعهد بر منش و رفتار زندانیان گفت: ترویج تفکر بسیجی در این برهه از زمان، وظیفه خطیر و سنگین زندانبانان اسلامی است که در سنگر اصلاح و تربیت و با سلاح اخلاق و ایمان به بازسازی شخصیت زندانیان منجر خواهد شد.

پارس دیلی نیوز 

اعتراض شدید دو آمریکایی آزاد شده به نقض حقوق بشر در ایران و روایت آنها از زندانها و شکنجه زندانیان سیاسی

جاش فتال، شان باوئر وسارا شورد گفتند که در طول مدتی که در زندان بوده اند مزه بی رحمی دستگاه قضایی ایران را چشیده اند، در مدت بازداشت بارها به آنها دروغ گفته شده است، از دنیای خارج کاملا منزوی بودند و اینکه بارها صدای فریاد زندانیانی که مورد ضرب و شتم قرارگرفته بودند را شنیده بودند اما کاری نمی توانستند بکنند.به گزارش خبرنگار کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران شان بائر در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود درنیویورک به خبرنگاران رسانه های آمریکا گفت:‌«شاید شما بپرسید: حالا که آزاد شدید می توانید دولت ایران را برای آنچه با شما کرد ببخشید؟ جواب ما این است:‌چطور می توانیم دولتی را ببخشیم که به زندانی کردن تعداد بسیار زیادی از افراد بیگناه و زندانیان عقیدتی اقدام می کند و به آن ادامه می دهد؟ این مردم ایران هستند که فشار سنگین و سخت دولت بی رحمی که هیچ احترامی برای حقوق بشر ندارد را تحمل می کنند. مردمی در ایران هستند که تنها برای شرکت در یک تظاهرات یا نوشتن یک بلاگ طرفدار دموکراسی یا برای عقاید مذهبی زندانی شده اند. روزنامه نگاران پشت میله های زندان می مانند و مردم بیگناه اعدام می شوند. اگر دولت ایران می خواهد که تصویر خود را در جهان تغییر دهد و فشار بین المللی را کاهش دهد، باید تمام زندانیان سیاسی و زندانیان عقیدتی را آزاد کند. آنها شایسته آزادی داشتن هستند همچنان که ما آن را به دست آوردیم.»نماینده کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در خصوص صدای فریاد زندانیان وضرب وشتم آنها پرسید که وی گفت این صداها تاثیر عمیقی برآنها گذاشته است. سارا شورد همچنین درجواب این سوال کمپین که چه کسی شما را دستگیر کرده بود گفت که ما تا اخر هم نفهمیدیم که چه کسی ما را دستگیر کرد.» آنها تاکید کردند اگر آمریکایی نبودند هیچگاه چنین سرانجامی نداشتند. سارا شورد در بخشی دیگری به سوالات کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران به صورت اختصاصی پاسخ داد که به زودی روی وب سایت کمپین قرار خواهد گرفت. جاش فتال و شان بائر امروز صبح (یکشنبه) از عمان به نیویورک رسیدند. در محل کنفرانس دهها دوربین تلویزویونی و نمایندگان روزنامه های آمریکا حضور داشتند.جاش فتال در سخنان خود گفت: « بعد از ۷۸۱ روز شان و من دوباره مردانی آزاد هستیم. چهار شنبه گذشته وقتی که ورزش روزانه مان را در زندان اوین تمام کرده بودیم چیزی کاملا غیر منتظره اتفاق افتاد. در هر روز دیگری ما بعد از تمرین روزانه باید چشم بند می زدیم و به به سالن هدایت می شدید دتا به سلول ۴ در ۲/۵ دو متری مان برویم. اما آن روز نگهبانان ما را به طبقه پایین بردند. آنها از ما انگشت نگاری کردند و لباس های معمولی مان را به ما برگرداندند. آنها به ما نگفتند چه قراراست به کجا برویم به جای آن آنها ما را به بخش دیگیری از زندان بردند که ما دکتر سالم الاسلامی که نماینده سلطان قابوش پادشان عمان بود رفتیم. اولین چیزی که به ما گفت این بود: «بگذارید به خانه برویم»او همچنین گفت:‌« چیزی که ما دنبال کردیم شگفت انگیزترین تجربه زندگی مان بود. ما در اسارت بودیم بد انزوای تقریبا کامل برای مدت دو سال. اما در چند روز آخر آزادی را تجربه کردیم. » جاش فتال در بخش دیگری ازسخنانش با اینکه بالاخره دولت ایران کاردرست را در مورد این پرونده انجام داد گفت که دولت ایران نمی تواند برای آزادی ما بخواهد اعتبار(کردیت)‌کامل بگیرد. او گفت که از همان ابتدا دستگیر شده اند به خاطراینکه آمریکایی بودند: «سارا ۴۱۰ روز زندانی بود و ما دو نفر ۷۸۱. این زمان بیشتری از مدت زمانی است که گروگان های امریکایی در سفارت آمریکا در تهران زندانی بودند. » جاش فتال همچنین گفت که صدای فریاد زندانیان دیگر را می شیندند اما نمی توانستند برای آنها کاری کنند. او همچنین گفت که به دروغ به آنها گفته شده بود که خانواده آنها ازنامه نوشتن به آنها دست کشیده اند.جاش فتال افزود: « ما در دنیای دروغها و امیدپوچ زندگی کردیم. بازجوها در مورد سفیر سوییس در تهران دروغ می گفتند که نمی خواهد ما راببیند. آنها به دروغ به ما گفتند که دادرسی عادلانه نصیبمان خواهد شد وبه وکیل دسترسی خواهیم داشت: وکیل شجاع و استوارمان آقای مسعود شفیعی. وحشتناک تر از همه آنها به ما گفتند که خانواده های از فرستادن نامه به ما خودداری کردند.»جاش فتال همچنین گفت: « در تمام مدتی که در بازداشت بودیم کلا ۱۵ دقیقه با تلفن با خانواده هایمان صحبت کردیم و یک ملاقات کوتاه با مادرانمان داشتیم. برای اینکه بتوانیم نامه هایی که از طرف عزیزانمان فرستاده می شد مجبور بودیم که اعتصاب غذا کنیم. خیلی از اوقات، در مواردبسیار زیادی، صدای فریاد زندانیان دیگر را می شنیدیم که موردضرب و شتم قرار می گرفتند و واقعا کاری برای کمک کردن به آنها نمی توانستیم انجام بدهیم. سلول انفرادی بدترین تجربه زندگی ما بود و کابوسی بود که سارا ۱۴ ماه آن را تحمل کرد. قدرت سارا در آن یک ساعت ملاقات های روزانه به ما اجازه داد که بتوانیم این وضعیت را تحمل کنیم.»جاش فتال افزود: « ما در دنیای دروغها و امیدپوچ زندگی کردیم. بازجوها در مورد سفیر سوییس در تهران دروغ می گفتند که نمی خواهد ما راببیند. آنها به دروغ به ما گفتند که دادرسی عادلانه نصیبمان خواهد شد وبه وکیل دسترسی خواهیم داشت: وکیل شجاع و استوارمان آقای مسعود شفیعی. وحشتناک تر از همه آنها به ما گفتند که خانواده های از فرستادن نامه به ما خودداری کردند.»جاش فتال گفت که هرگونه اقدام مثبت باید مورد توجه قرار گیرد. ما تحسین کردیم تصمیم مقامات ایرانی را مبنی براینکه بالاخره تصمیم درست را گرفتند در مورد پرونده ما. اما می خواهیم کاملا روشن باشیم که که آنها شایسته این نیستند که اعتبار کامل را برای این عمل بگیرند چرا که آنها حق نداشتند و توجیهی نداشتند که این کار از از همان ابتدا اصلا آغاز کنند( دستگیری).» بنابرگزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در این جلسه شان باوئر نیز با تشکر افراد حاضر گفت: « می خواهم خیلی روشن باشم. این ( دستگیری) هیچ وقت به خاطر عبور از مرزهای مشخص نشده نبود.. در واقع پرونده های زیادی از ورود غیرقانونی وجود دارد که افراد در مدت خیلی کمی یا کشور را ترک کردند یا اخراج شدند. ما نمی دانیم که آیا از مرز عبور کردیم. ما شاید هیچ وقت نخواهیم دانست. اما حتی اگر ما داخل ایران شده باشیم هیچ وقت آن دلیل آن نبود که مسوولان ایرانی ما را برای این مدت نگهداری کردند. تنها توضیح برای بازداشت بلندمدت ما دشمنی بین دولت ایران و آمریکا در طی ۳۲ سال گذشته است.نکته جالب این است که جاش و من و سارا مخالف سیاست های آمریکا در مورد ایران هستیم که این دشمنی را ادامه دار می کند. ما به جاسوسی متهم شده بودیم چون آمریکای هستیم. هیچ مدرکی علیه ما هیچ وقت ارائه نشد. این برای این است که که هیچ شاهدی وجود نداشت و ما کاملا بی گناه بودیم. دو دادگاهی که در آن شرکت کردیم کاملا دروغی و ساتگی بود. دادگاه ساخته شده بود از دروغ های مسخره که ما را به عنوان بخشی از توطیه آمریکایی اسراییلی معرفی می کرد.»او همچنین گفت: « سارا وجاش و من مزه بی رحمی دولت ایران را چشیدیم. ما در ایزوله کامل از دنیای خارج و‌انچه دوست داشتیم نگهداری شدیم و حقوق و آزادی هایمان را از ما گرفتند. » در بخشی دیگری باوئر به شرح آنچه دولت ایران با مردمش می کند و زندانیان ایرانی و خواستار آزادی زندانیان ایرانی شد چنانکه خود آزاد شدند. شان از وکیل خود مسعود شفیعی تمجید کرد که با اینکه نمی توانسته به راحتی از انها دفاع کند اما تا دقیقه آخر از دفاع خود دست برنداشت و تسلیم نشد.بائر افزود: « در زندان هر گاه که از وضعیت شکایت می کردیم نگهبانان بلافاصله به ما شرایط مشابه در زندان گوانتانامو بی را یاد آوری می کردند. آنها به ما یاداوری می کردند شرایط زندان های سیا را در دیگر نقاط دنیا و شرایط ایرانی ها و دیگرانی را که در زندان های آمریکا شرایط مشابهی دارند. ما اعتقاد نداریم که چنین نقض حقوق بشری از طرف دولت ما توجیه می کند آنچه با ما انجام شده است. نه حتی برای یک لحظه. اگر چه ما اعتقاد داریم که این اعمال دولت آمریکابرای برخی از دولت ها از جمله دولت ایران بهانه ایجاد می کند که به این طریق عمل کنند.»سارا شورد پس از سخنان شان وجاش به همراه خانواده به سوالات پاسخ داد. او گفت که طی مدتی که انجا بودند هر وقت صحبت می کردند در مورد زندانی شدنشان ماموران ایرانی دائما به آنها وضعیت زندانیان در زندان های گونتاناموا و ابوغریب را به آنها یادآوری می کردند: « ما می گفتیم که یکی اشتباه کرد که با اشتباه دیگری کار درست نمی شود. این درحالی است که من و شان همواره با سیاست های آمریکا در زمینه زندانیان و جنگ مخالف بوده ایم.» سارا شورد همچینن گفت در مدتی که زندان بوده اند به صورت گسترده تحت فشارهای روانی بوده اند.»

۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

واکنش مادر ندا آقا سلطان به اظهارات احمدی نژاد در مورد شهدای جنبش سبز

هاجر رستمی مطلق، مادر ندا آقا سلطان در مورد سخنان اخیر محمود احمدی نژاد گفت: آقای احمدی نژاد هر چه می خواهند بگویند هیچ اهمیتی ندارد؛ مردم ایران و جهان می دانند چه کسی ندا را کشت. محمود احمدی نژاد در مصاحبه با روزنامه نیویورک تایمزصحنه جان باختن ندا آقا سلطان را نمایشی و شبکه بی بی سی را کارگردان این صحنه نمایش خوانده و ادعا کرده است که "ما اسنادی داریم که نشان می دهد او بعدا کشته شده و بی بی سی کارگردانی می کرده است. ندا آقاسلطان، 30 خرداد سال 88 و تنها 8 روز پس از انتخابات ریاست جمهوری، بر اثر اصابت گلوله جان باخت و به نماد جنبش اعتراضی مردم ایران تبدیل شد. فیلم لحظه جان باختن او در جریان سرکوب اعتراضات مردمی، به نوشته "تایم"، به عنوان پربیننده‌ترین لحظه مرگ یک انسان در تاریخ بشریت ثبت شد؛ لحظه ای که چشم های بازاین دختر جوان در واپسین لحظه زندگی، چشم های بسته جهانیان را به وقایع ایران گشود.مادر ندا آقاسلطان دررابطه با اظهارات احمدی نژاد به روز آنلاین گفته است با دیدن مصاحبه احمدی نژاد خیلی خندیدم. خودشان هم هیچ جوابی ندارند بدهند، هر روز قصه جدیدی می بافند.اومی گوید: بعد از دو سال و سه ماه وقتی چنین می گویند من چه باید بگویم؟ کسی که اینجا به داد ما نمی رسد. به چه کسی بگویم؟ این همه حرف زدم صحبت کردم در فیلم و مصاحبه و... چه کسی به داد ما میرسد؟

مادر ندا آقاسلطان می افزاید: یک مقام رسمی می رود امریکا و می گوید ناراحت شدم و بی بی سی کشته و نمایش بوده و... من هم فقط می خندم به حرف های این آقا. مردم خوب میدانند چه کسی ندا را کشت. آقای احمدی نژاد سال اول که رفت عکس آن خانم مصری را بالا برد و وقتی از ندا پرسیدند او از آن خانم مصری حرف زد. سال گذشته هم که انطور حرف زد و گفت همه آزاد هستند و... امسال هم که چنین می گوید. هر سال می رود و یک چیزهایی می گوید خب چه باید بگویم؟ بروم به او بگویم اخر تو رئیس دولت هستی وجدان داری؟ چگونه به خود اجازه میدهی بگویی ساختگی بوده و... اما این هم فایده ای ندارد.او سپس با اشاره به لحظه جان باختن فرزندش که مردم جهان به نظاره نشستند می گوید: مهم این است که مردم ایران و مردم جهان میدانند قضیه چیست و چه اتفاقی افتاده. حال اینها هر چه میخواهند بگویند. برای من مهم مردم هستند که بعد از دو سال و سه ماه همچنان پشتیبان ما هستند و تنهایمان نگذاشته اند.من همیشه قدردان محبت های همه مردم هستم؛مهم این است که بعد دو سال مردم همچنان می آیند و دلگرمی میدهند حال احمدی نژاد هر چه میخواهد بگوید کسی که باور نمیکند.خانم رستمی مطلق در عین حال با خنده می گوید به هر حال دستشان هم درد نکند بعد از دو سال و سه ماه حداقل یک قاتلی معرفی کردند اما خودشان هم خوب میدانند که ندا را چه کسی کشت.


جرس

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...