به مناسبت دوازدهمین سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران در هیجدهم تیر ۱۳۷۸ نمایشگاهی از عکس های آقای حسن سربخشیان از این حمله در شهر «کرونا»ی سوئد و در خانه-موزه پایهگذار این شهر برگزار شد. هرساله در این روز فعالان دانشجویی و گروههای سیاسی در سراسر جهان اقدام به برگزاری مراسم بزرگداشت این واقعه میکنند. امسال علاوه بر شهرهای بزرگ جهان، این مراسم برای اولین بار در شهر کوچک «کرونا» در شمال سوئد و به همت دو تن از فعالین سیاسی-دانشجویی نیز برگزار شد.این مراسم در خانه-موزه پایه گذار شهر برگزار شد و تعداد بیست و شش قطعه عکس از کارهای حسن سربخشیان با حضور مدیر بخش فرهنگی شهر آقای Dan Lundstrom افتتاح شد. در این مراسم سید داوود موسوی -عکاس خبری و فعال سیاسی دانشجویی- که در آن سال در متن حادثه حضور داشته درباره جنبش دانشجویی و واقعه ۱۸ تیر به ایراد سخنانی پرداخت و به بازدیدکنندگان برگههایی درباره این حمله و همچنین آخرین وضعیت حقوق بشر در ایران ارائه شد. در همین رابطه روزنامه مهم شمال سوئدNSD طی مصاحبهای با آقای موسوی گزارشی درباره این واقعه نیز منتشر کرد.در واقعه کوی دانشگاه نیروهای امنیتی و گروههای فشار(موسوم به انصار حزب الله) به دانشجویان معترض به بسته شدن روزنامه «سلام» در کوی دانشگاه تهران و خوابگاه های کوی در شبانگاه ۱۸ تیر ۷۸ حمله کردند. در این حمله حداقل سه نفر از دانشجویان به نام های عزت الله ابراهیم نژاد، فرشته علیزاده و تامی حامیفر (بیانیه شورای متحصنین ۲۶ تیر )کشته شدند. سعید زینالی توسط ماموران دستگیر و ناپدید شد. چشم یک دانشجوی پزشکی بر اثر اصابت گلوله به طور کامل تخلیه و دست و پای عده ای شکسته شد و تعداد زیادی از دانشجویان ضرب و شتم شدند.این واقعه به نقطه عطفی در فعالیتهای آزادیخواهانه دانشجویان تبدیل شد. عاملان و آمران این حمله هیچگاه دادگاهی نشدند.با تشکر از لطف حسن سربخشیان عکاس حرفه ای که مجموعه ای عالی از عکس های مربوط به وقایع ۱۸ تیر و حمله به کوی دانشگاه تهران و اعتراضات را بی هیچ چشمداشتی در اختیارمان قرارداد و شهابالدین یوسفی از فعالین سیاسی دانشجویی و علیرضا درودیانفر (قهرمان جهان در کیک بوکسینگ) در شهر «کرونا»، سوئد.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه
وضعیت وخیم جسمانی انور خضری در چهلمین روز اعتصاب غذا
در چهلمین روز از اعتصاب غذای انور خضری، زندانی سیاسی کرد، و در حالی که وضعیت جسمانی این زندانی بسیار نامناسب و بحرانی گزارش می شود، مسئولان زندان رجایی شهر همچنان نسبت به خواسته های این زندانی سیاسی بی توجه اند.به گزارش کلمه، این زندانی از چهل روز پیش در اعتراض به وضعیت خود در بند ۶ سالن ۱۸ این زندان دست به اعتصاب غذا زده است. این زندانی سیاسی به مدت دو سال است که به صورت کاملا بلاتکلیف در زندان به سر می برد و نه تنها تاکنون برایش دادگاهی برگزار نشده، که حتی برای بازپرسی نیز احضار نشده است.وی در اعتراض به این شرایط و همچنین نگهداری در بند زندانیان عادی زندانیان رجایی شهر، اعتصاب غذای تر کرده است. در اعتصاب غذای تر، زندانی تنها به خوردن آب و چای بسنده و از خوردن هرگونه غذا خودداری می کند.همبندان خضری که به شدت نگران وضعیت جسمانی او هستند، از این همه بی توجهی مسوولان زندان رجایی اظهار تعجب می کنند و می ترسند سرنوشتی چون هدی صابر در انتظار این زندانی باشد.خواسته اصلی این زندانی سیاسی کرد، رسیدگی قضایی به پروندهاش بعد از دوره طولانی بلاتکلیفی و همچنین انتقال به بند زندانیان سیاسی است.کامران شیخی و سید ابراهیم سیدی، دو زندانی سیاسی دیگر کرد که همزمان با انور خضری اعتصاب غذایشان را آغاز کرده بودند، چند روز پیش به این اعتصاب پایان دادند.این دو زندانی به همراه احمد کمال رمضان، رمضان سعیدی و هادی امینی از دیگر زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر هستند که در شرایط بسیار نامناسب در میان زندانیان عادی این زندان نگهداری می شوند و خواهان انتقال به بند زندانیان سیاسی هستند.چند روز پیش در پی تداوم اعتصاب غذای چند تن از زندانیان سیاسی کُرد در زندانهای مختلف ایران، گروهی از فعالان تحت عنوان «کمپین حمایت از اعتصاب زندانیان سیاسی کرد»، با صدور بیانیه ای خطاب به مجامع بین المللی، نهادهای حقوق بشری، سازمان ها و جریان های سیاسی، خواستار واکنش آنها و “شکستن سکوت” در برابر وضعیت زندانیان سیاسی کرد شدند.
پیمان کریمی در زندان اوین دست به اعتصاب غذای خشک و دارو زد
پیمان کریمی آزاد در پی ضرب و شتم توسط پزشک بهداری زندان، اعلام اعتصاب غذای خشک و دارو کرد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران این زندانی سیاسی که اخیرا به اتهام توهین به رهبری مجددا مورد محاکمه قرار گرفته است در پی وخامت حال جسمی و ضرب و شتم وی در بهداری زندان اعلام اعتصاب غذای خشک نمود. این زندانی که در بهداری زندان اقدام به گفتگو با یک زندانی سیاسی زن کرده بود توسط پزشک بهداری مورد ضرب و شتم قرار گرفت.در پی شکایت پزشک متخلف وی روز چهارشنبه ۱۵ تیر ماه به دادسرای غیر قانونی مستقر در زندان اوین احضار و با قرار تامین جدیدی مواجه گردید.این زندانی بازداشتی وقایع ۶ دی (عاشورا) پس از برخوردهای فوق و هم چنین کاهش انسولین دریافتی، دست به اعتصاب غذای خشک و دارویی زده است.
نامه حسین رونقی ملکی به دادستان تهران و درخواست مرخصی استعلاجی
حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس که از وضعیت بد جسمی و بیماری کلیوی در زندان اوین رنج میبرد، طی نامهای به دادستان تهران نوشته است که «هر چند تاکنون در برابر حکم ناعادلانه دادگاه سکوت کردهام اما این بار به حکم وجدان و عقل در برابر به خطر افتادن سلامتیام سکوت نمیکنم.» وی طی این نامه با توجه به وضعیت جسمیاش و نیاز مبرم به تحت مراقبت بودن در شرایطی خارج از زندان درخواست «مرخصی استعلاجی» خود را مطرح کرده است.
متن کامل این نامه که در اخیتار «خانه حقوق بشر ایران» قرار گرفته است بدین شرح است:
جناب آقای جعفری دولت آبادی دادستان تهران
با سلام و احترام
همانگونه که مستحضرید اینجانب به دلیل نارسایی کلیوی و بیماری سنگ کیسه صفرا برای درمان و پیوند هالب کلیه به بیمارستان شهید هاشمی نژاد منتقل و فرایند درمانی ام از ا/۲/۹۰ شروع شد برای بار دوم جهت عمل جراحی و خروج دی جی هنگامی که کلیه من دچار عفونت و خونریزی شده بود در تاریخ ۱۸/۳/۹۰ به بیمارستان شهید هاشمی نژاد منتقل شدم و فرایند درمانی ام ادامه یافت. این در حالی است که هنوز در مورد سنگ کیسه صفرا مشکلات مثانه و سوزش و تکرر ادرار درمانی در من صورت نگرفته است.هم اکنون نیز به خاطر عفونت کلیه و آنژین قلبی که مشخصا پیش از این در مورد وقوع آن هشدار داده بودند چندین بار به بهداری اوین انتقال داده شده و و تحت درمان قرار گرفتهام، به طوری که پزشکان بهداری نیز وخامت حال مرا تایید کرده و دستور درمان سریع و عاجل در مورد من صادر کرده اند.
جناب آقای دادستان
این تحولات و مخصوصا عفونت کلیه من در حالی صورت پذیرفته که به تشخیص متخصصان بیمارستان هاشمینژاد و نیز پزشکی قانونی ادامه درمان و نگهداری من (از جمله انجام منظم سی تی اسکن کلیوی) باید خارج از زندان و زیر نظر مستقیم پزشکان معالجه صورت پذیرد. کاملا روشن است که وضعیت فعلی و عدم انجام مراقبت های بعد از عمل و از جمله نبود سی تی اسکن وآی وی پی فقرغذایی و دارویی در زندان در محیط زندان ادامه به درمان و نگهداری مناسب از من نیز غیر ممکن است و با اوضاع موجود احتمال آسیب پذیری روند درمانی ام به طور جدی افزایش می یابد.به خوبی میدانید که تمامی روند درمانی ذکر شده و تمام هزینههای آن از سوی خانوادهام پیگیری و پرداخت شده حال آنکه این هزینهها علی الاصول باید به وسیله قوه قضاییه و سازمان زندانها پرداخت میشد.
دادستان محترم تهران بیش از سیزده میلیون تومان برای درمان نارسایی های کلیوی فقط برای بازگشت سلامتی من هزینه شده و عدم رسیدگیهای ضروری و مراقبتهای لازم نه فقط هزینه گزاف درمان و عمل جراحی را به هدر میدهد بلکه وضعیت جسمانی و سلامتیام را نیز به سوی شرایط وخیم و خطرناک سوق میدهد. این امر نه فقط برای من که برای خانوادهام نیز غیر قابل تحمل است. به این دلیل هر چند تاکنون در برابر حکم ناعادلانه دادگاه سکوت کردهام اما این بار به حکم وجدان و عقل در برابر به خطر افتادن سلامتیام سکوت نمیکنم.از این بابت از حضور مقام عالی دادستان محترم تهران تقاضا می نمایم همانگونه که پزشکان متخصص معالج من و متخصصان پزشکی قانونی رای به اعطای مرخصی استعلاجی به اینجانب دادهاند آن مقام قضایی نیز با اعزام من به مرخصی استعلاجی موافقت فرمایید.
با تشکر و احترام مجدد
حسین رونقی ملکی
متن کامل این نامه که در اخیتار «خانه حقوق بشر ایران» قرار گرفته است بدین شرح است:
جناب آقای جعفری دولت آبادی دادستان تهران
با سلام و احترام
همانگونه که مستحضرید اینجانب به دلیل نارسایی کلیوی و بیماری سنگ کیسه صفرا برای درمان و پیوند هالب کلیه به بیمارستان شهید هاشمی نژاد منتقل و فرایند درمانی ام از ا/۲/۹۰ شروع شد برای بار دوم جهت عمل جراحی و خروج دی جی هنگامی که کلیه من دچار عفونت و خونریزی شده بود در تاریخ ۱۸/۳/۹۰ به بیمارستان شهید هاشمی نژاد منتقل شدم و فرایند درمانی ام ادامه یافت. این در حالی است که هنوز در مورد سنگ کیسه صفرا مشکلات مثانه و سوزش و تکرر ادرار درمانی در من صورت نگرفته است.هم اکنون نیز به خاطر عفونت کلیه و آنژین قلبی که مشخصا پیش از این در مورد وقوع آن هشدار داده بودند چندین بار به بهداری اوین انتقال داده شده و و تحت درمان قرار گرفتهام، به طوری که پزشکان بهداری نیز وخامت حال مرا تایید کرده و دستور درمان سریع و عاجل در مورد من صادر کرده اند.
جناب آقای دادستان
این تحولات و مخصوصا عفونت کلیه من در حالی صورت پذیرفته که به تشخیص متخصصان بیمارستان هاشمینژاد و نیز پزشکی قانونی ادامه درمان و نگهداری من (از جمله انجام منظم سی تی اسکن کلیوی) باید خارج از زندان و زیر نظر مستقیم پزشکان معالجه صورت پذیرد. کاملا روشن است که وضعیت فعلی و عدم انجام مراقبت های بعد از عمل و از جمله نبود سی تی اسکن وآی وی پی فقرغذایی و دارویی در زندان در محیط زندان ادامه به درمان و نگهداری مناسب از من نیز غیر ممکن است و با اوضاع موجود احتمال آسیب پذیری روند درمانی ام به طور جدی افزایش می یابد.به خوبی میدانید که تمامی روند درمانی ذکر شده و تمام هزینههای آن از سوی خانوادهام پیگیری و پرداخت شده حال آنکه این هزینهها علی الاصول باید به وسیله قوه قضاییه و سازمان زندانها پرداخت میشد.
دادستان محترم تهران بیش از سیزده میلیون تومان برای درمان نارسایی های کلیوی فقط برای بازگشت سلامتی من هزینه شده و عدم رسیدگیهای ضروری و مراقبتهای لازم نه فقط هزینه گزاف درمان و عمل جراحی را به هدر میدهد بلکه وضعیت جسمانی و سلامتیام را نیز به سوی شرایط وخیم و خطرناک سوق میدهد. این امر نه فقط برای من که برای خانوادهام نیز غیر قابل تحمل است. به این دلیل هر چند تاکنون در برابر حکم ناعادلانه دادگاه سکوت کردهام اما این بار به حکم وجدان و عقل در برابر به خطر افتادن سلامتیام سکوت نمیکنم.از این بابت از حضور مقام عالی دادستان محترم تهران تقاضا می نمایم همانگونه که پزشکان متخصص معالج من و متخصصان پزشکی قانونی رای به اعطای مرخصی استعلاجی به اینجانب دادهاند آن مقام قضایی نیز با اعزام من به مرخصی استعلاجی موافقت فرمایید.
با تشکر و احترام مجدد
حسین رونقی ملکی
آزادی ، یک هدف مشترک
من پدرام طنازی ، متولد ۲۱ مهر ماه ۱۳۶۱ در شهر شیراز هستم ، تمام داشته من در راه همراهی با جنبش اعتراضی سبز مردم ، یک وبلاگ است ،وبلاگی که هیچ ندارد جز بازتاب صدایی که از درد سانسور شما زخمیست ، و پیامش خبرهای ممنوعه ،با امید به ادامه راه آزادی منتظر به پیروزی نشسته ام.آمده ام با هیچ خود،با توان ناتوانم،با حرمت و بزرگی عکس عاشقان میهن،خوابتان راآشفته کنم.ای خداوندگان قدرت بدانید جنبش زنده است،بدانید بهارو شکفتن شکوفه های آزادی را نمی توانید زندانی کنید.اگرچه بهاره هدایت زندانی است.اندیشه او در حال زایش و پرورش آزادی است
احمد زید آبادی شرف اهل قلم را شاید که به محبس بردید،اما او جاودانه گشته چو نام ایران زمین.آریا آرام نژاد را به بند کشیدید ومحکوم به ناحق نمودید،اما او هنوز هم برای لمس آزادی می خواندو صدایش حنجره عاشقان وطن گشته
نسرین ستوده در حبس است و پروانه وکالتش باطل گشته،اما او امروز وکیل نام آزادی است و آزادی به نام او می بالد
مجید توکلی نماد آزادیخواهی و حق طلبی جنبش دانشجویی را چادر پوشاندید تا تحقیرش کنید ولی چه سود که خود تحقیر شدید و فریادش مردم را از ادعا به عمل و همراهی کشاند تا تابوی زشت اندیشی شما را بشکند
حشمت الله طبرزدی را به پشت دیوارهای جهل خود کشاندید اما اندیشه اش چون نوری بر دل خستگان باعث ادامه راه می شود
امید میر صیافی را کشتیداما او زنده است و پیامش هنوز شنیده می شود
شیوا نظر آهاری این روزها در خیابان های ایران قدم نمی زند اما مهرش در دل دوستداران آزادی رژه عشق می رود
مسعود باستانی را پیش چشم نگران مادرش مورد ضرب و شتم قرار میدهید تا اراده و بزرگیش را به دست زبون خویش به زیر کشید اما ای بی خبران که نمیدانید اراده او از جنس محبت و عشق به میهن است
ننگ زمان بر شما باد.نفرین بر شما شب پرستان
احمد زید آبادی شرف اهل قلم را شاید که به محبس بردید،اما او جاودانه گشته چو نام ایران زمین.آریا آرام نژاد را به بند کشیدید ومحکوم به ناحق نمودید،اما او هنوز هم برای لمس آزادی می خواندو صدایش حنجره عاشقان وطن گشته
نسرین ستوده در حبس است و پروانه وکالتش باطل گشته،اما او امروز وکیل نام آزادی است و آزادی به نام او می بالد
مجید توکلی نماد آزادیخواهی و حق طلبی جنبش دانشجویی را چادر پوشاندید تا تحقیرش کنید ولی چه سود که خود تحقیر شدید و فریادش مردم را از ادعا به عمل و همراهی کشاند تا تابوی زشت اندیشی شما را بشکند
حشمت الله طبرزدی را به پشت دیوارهای جهل خود کشاندید اما اندیشه اش چون نوری بر دل خستگان باعث ادامه راه می شود
امید میر صیافی را کشتیداما او زنده است و پیامش هنوز شنیده می شود
شیوا نظر آهاری این روزها در خیابان های ایران قدم نمی زند اما مهرش در دل دوستداران آزادی رژه عشق می رود
مسعود باستانی را پیش چشم نگران مادرش مورد ضرب و شتم قرار میدهید تا اراده و بزرگیش را به دست زبون خویش به زیر کشید اما ای بی خبران که نمیدانید اراده او از جنس محبت و عشق به میهن است
ننگ زمان بر شما باد.نفرین بر شما شب پرستان
شمشیر دولبهی نقد؛ اپوزسیون منفعتطلب یا حاکم ظالم
همیشه در میان موجهای اعتراضی به حکومتهای جائر، دستهای یا افرادی هستند که در لباس اپوزسیون و با شعارهایی دهانپر کن، در پی جایگاه و غنیمتهایی بهدست نیامده میگردند. غنیمتهایی که سعی میکنند برای آن ردای بشردوستانه و دموکراتیک بر تن کنند. در میان موج اعتراضی و اپوزسیونهای امروز نیز، از این دست افراد و دستههای برچسبدار و شناخته شده کم نیستند. کسانی که برای رسیدن به منافع کوتاه مدت سیاسیشان، حاضرند منافع ملی را زیر پا بگذارند و چوب حراج بر همه چیز و همه کس و حتی خاک سرزمینشان بزنند. رفتارهایی که بیشتر یادآور ترکمنچایها و امثال آن است. اپوزسیونی که با مدحی و مدحیها قهوه و چای صلح مینوشند و فردا که صدای سیاه شدنشان گوش فلک را کر کرد، روبروی رسانههایشان مینشینند و با ژست انسان دوستانه ماستها را کیسه میکنند تا خدایی نکرده دیگر پروژههای بیسرنجامشان را تحت تاثیر قرار دهد. همیشه در میان موجهای اعتراضی کسانی هستند که با مردم و خیراندیشان و نخبهگان سیاسی همراه میشوند، تا عکس یادگاری بگیرند و صد افسوس که تریبونها و رسانهها در اختیارشان است تا از کاه کوه بسازند و از کوه، کف روی آب!همیشه صحبت و نوشتن و نقد این قشر از اپوزسیون بهدلیل آتو ندادن به کیهان و حضراتی که از آب کره میگیرند، با احتیاط بوده و حتی با چشمپوشی و اغماض گذر و تنها تذکر همراه بوده. اما رسالت روزنامهنگاری و حقطلبی چیزی فراتر از جبههبندیهای سیاسی و فرمایشیست. روزنامهنگاران و منتقدان و معترضان با حکومتی که نخبهگان و منتقدانش را همچون دربار حجاجبنیوسف به قل و زنجیر میکشد و از کشتن و حقخوری ابایی ندارد، مبارزه میکنند و نقدشان را بیپروا فریاد میزنند. اما این دلیل نمیشود که دربارهی قشری محدود، اما قدرت طلب، که از اعتراض بهحق مردم سواستفادههای شخصی میکنند چیزی نگوید و زبان ببندد. اگر قرار بر سکوت درباره ناحق بود، پس چرا اینهمه هزینههای جانی و مالی و روحی متحمل معترضین و منتقدین شد؟ اگر قرار بر سکوت در برابر ناحق بود، پس چرا بهگفتهی اسناد و آمارها اینهمه روزنامهنگار و منتقد از چنگال حکومت جائر کوچ کردند تا بتوانند بیپرواتر بگویند و بنویسند؟ سکوت جایز نیست، چه دربرابر حکومتی که خون میخورد و چه در برابر اپوزسیونی که نانش را در خون و آبرو و چوب حراج زدن به خاک مهین میزند تا ارتزاق کند.
روزنامهنگار و منتقد پرسشگر است و مینویسند، میپرسد و تحقیق و افشا و بر ملا میکند. چه از حاکمان ظالم و غیرظالم، چه از اپوزسیون خیرخواه و غیرخیرخواه. وظیفهی هردو جوابگو بودن به سوالات و شفافسازیست. درهای بسته و فریاد به شما ربطی ندارد، فریاد خودکامهگان و دیکتانورهاست. برچسب زدن و تهمت زدن رفتار بازجوها و منفعتطلبان و قاضیان رشوه خوار است. همهگی باید پاسخگو باشند نسبت به رفتارهایی که میکنند. مخصوصن هنگامی که پای شرف و آبروی یک میهن درمیان است. باید جوابگو باشند که چه میکنند و نسخهها و سخنرانیهاشان بر چه اساس و منطقی توجیهپذیر است. نه اینکه با اولین سوال، شمشیر هتاکی و فحاشی را بکشند و برچسب مزدور نظام را هوالهی منطق کنند، یا با لبخندهای دیپلماتیک بگویند صلاح نیست حالا بحثش مطرح شود! پس ما به چه چیز حکومت جمهوری اسلامی، قوهی قضاییه و آقای خامنهای اعتراض میکنیم؟ مگر نه این است که آنها نیز به معترضان خود برچسب منافق، جیرهبگیر دشمن، جاسوس و الخ میدهند و دربرابر سوالات میگویند مصلحت چنین است؟ فرق دموکراسیخواهان و اپوزسیون آزادیخواه و حق طلب با آنها پس کجا باید مشخص شود؟ این خط جدایی رفتارهای رادیکال و پوپولیستی، پس کی قرار است کشیده شود و از حرف، به عمل تبدیل شود؟
نسل جدید و نخبهگان و منتقدان و روزنامهگاران امروز، بهخوبی توانستهاند مابین خود و این رفتارهای رادیکال خط عمیق قرمزی بکشند و جایگاه خود را به عنوان منتقد و آزادیخواه مشخص کنند.بر ماست که در برابر این قشر خودکامهی اپوزسیون که فرق آنچنانی با حاکمان خودکامهی امروز حکومت ایران ندارند بایستیم، بگوییم، بنویسیم و فریاد سر بدهیم و تکلیفمان را با آنها روشن کنیم و نشان دهیم که خطمان از آنها جداست. نباید از تیترهای کذایی و همیشگی کیهانیها و تفرقهافکنیهای دیرینهی آنها که ردای انسان برایشان گشاد است، در این میان بیمناک بود که آنها بر کوس رسوایی خود میزنند و خندهشان شام عزایشان خواهد شد... اما باید باور کنیم تا نتوان سایهی دیکتاتوری آنها را از مبارزات حقطلبانهی و آرمانخواهانهی جنبش برچید، هیچگاه نمیتوان بر قلم بیمار و پر از دروغ و تهمت شریعتمداریها و کیهانیها، و حاکمان جائر و دنیاطلب کنونی ایران پیروز شد!
روزنامهنگار و منتقد پرسشگر است و مینویسند، میپرسد و تحقیق و افشا و بر ملا میکند. چه از حاکمان ظالم و غیرظالم، چه از اپوزسیون خیرخواه و غیرخیرخواه. وظیفهی هردو جوابگو بودن به سوالات و شفافسازیست. درهای بسته و فریاد به شما ربطی ندارد، فریاد خودکامهگان و دیکتانورهاست. برچسب زدن و تهمت زدن رفتار بازجوها و منفعتطلبان و قاضیان رشوه خوار است. همهگی باید پاسخگو باشند نسبت به رفتارهایی که میکنند. مخصوصن هنگامی که پای شرف و آبروی یک میهن درمیان است. باید جوابگو باشند که چه میکنند و نسخهها و سخنرانیهاشان بر چه اساس و منطقی توجیهپذیر است. نه اینکه با اولین سوال، شمشیر هتاکی و فحاشی را بکشند و برچسب مزدور نظام را هوالهی منطق کنند، یا با لبخندهای دیپلماتیک بگویند صلاح نیست حالا بحثش مطرح شود! پس ما به چه چیز حکومت جمهوری اسلامی، قوهی قضاییه و آقای خامنهای اعتراض میکنیم؟ مگر نه این است که آنها نیز به معترضان خود برچسب منافق، جیرهبگیر دشمن، جاسوس و الخ میدهند و دربرابر سوالات میگویند مصلحت چنین است؟ فرق دموکراسیخواهان و اپوزسیون آزادیخواه و حق طلب با آنها پس کجا باید مشخص شود؟ این خط جدایی رفتارهای رادیکال و پوپولیستی، پس کی قرار است کشیده شود و از حرف، به عمل تبدیل شود؟
نسل جدید و نخبهگان و منتقدان و روزنامهگاران امروز، بهخوبی توانستهاند مابین خود و این رفتارهای رادیکال خط عمیق قرمزی بکشند و جایگاه خود را به عنوان منتقد و آزادیخواه مشخص کنند.بر ماست که در برابر این قشر خودکامهی اپوزسیون که فرق آنچنانی با حاکمان خودکامهی امروز حکومت ایران ندارند بایستیم، بگوییم، بنویسیم و فریاد سر بدهیم و تکلیفمان را با آنها روشن کنیم و نشان دهیم که خطمان از آنها جداست. نباید از تیترهای کذایی و همیشگی کیهانیها و تفرقهافکنیهای دیرینهی آنها که ردای انسان برایشان گشاد است، در این میان بیمناک بود که آنها بر کوس رسوایی خود میزنند و خندهشان شام عزایشان خواهد شد... اما باید باور کنیم تا نتوان سایهی دیکتاتوری آنها را از مبارزات حقطلبانهی و آرمانخواهانهی جنبش برچید، هیچگاه نمیتوان بر قلم بیمار و پر از دروغ و تهمت شریعتمداریها و کیهانیها، و حاکمان جائر و دنیاطلب کنونی ایران پیروز شد!
۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه
حسام قربانی دانشجوی یاسوجی در بازداشت وزارت اطلاعات
حسام قربانی از فعالین دانشجویی دانشگاه یاسوج در حالی که مشغول امتحانات پایان ترم خود بود در تاریخ ۲۷ خرداد به دلایل نامشخص، با یورش شبانه نیروهای اطلاعاتی به محل خوابگاه ضمن ضبط کتابها و جزوهها بازداشت شد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران اتهام این دانشجوی بازداشتی از سوی بازجویان وزارت اطلاعات توهین به رهبری، توهین به مقدسات و نگهداری کتب ممنوعه دینی و ضد نظام اعلام شده است. خانواده این دانشجوی بازداشتی در نگرانی از وضعیت وی به سر میبرند و بازجویان وزارت اطلاعات با اعلام اتهامات واهی آنها را تهدید کردهاند.
خیز احمدینژاد برای تصرف منابع مالی خامنه ای
اوقاف از زیر نظر نماینده ولی فقیه خارج خواهد شد.غلامرضا مصباحیمقدم نماینده مجلس گفت که شنیده است دولت احمدینژاد بدون اجازه از علی خامنهای قصد دارد اداره اوقاف در استانها را به استانداران واگذار کند.آقای مصباحیمقدم روز یکشنبه (۱۹تیر) به سایت «خانه ملت» گفته که اداره اوقاف از وظایف ولی فقیه است و «این اقدام دولت به این معنا است که مدیریت کل اوقاف از دست نماینده ولی فقیه خارج خواهد شد.»این نماینده مجلس با «خلاف شرع» خواندن این تصمیم دولت دهم افزوده است: «این مصوبه را دولت باید لغو کند و اگر چنین مصوبهای به شورای نگهبان و مجلس برود با مشکل روبهرو خواهد شد.»وی همچنین اضافه کرده که دولت برای مصوبه خود هیچ اجازهای از رهبر جمهوری اسلامی نگرفته است.مسئولیت اداره بسیاری از اراضی٬ موقوفات و بیش از هشت هزار امامزاده و درآمدهای هنگفت آنها تحت نظر سازمانی به نام سازمان اوقاف و امور خیریه است.رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه به طور مستقیم از سوی علی خامنهای منصوب میشود که حیدر مصلحی وزیر اطلاعات کنونی٬ پیشتر رئیس این سازمان بود.به نظر میرسد احمدینژاد پس از ناکامی در برکناری حیدر مصلحی٬ تلاشهای تازهای برای خارج کردن برخی منابع مالی و اقتصادی از زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی را آغاز کرده باشد.احمدینژاد در همین راستا٬ روز گذشته برخلاف «نگرانیهای» خامنهای٬ بار دیگر بر اجرای طرح «باغشهرها» تاکید کرده است.اختلافها میان علی خامنهای و محمود احمدینژاد که از دو ماه پیش بر سر ادامه کار حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات علنی شد٬ هم اکنون در حوزههای دیگر اجتماعی٬ سیاسی و اقتصادی نمایان شده است.محافظهکاران حامی خامنهای میگویند احمدینژاد تلاش میکند با تصویب و اجرای طرحهای جنجال برانگیز٬ رهبر جمهوری اسلامی را وادار به دخالت کند.این دسته از محافظهکاران میگویند مخالفتهای پی در پی رهبر جمهوری اسلامی با این طرحها و مصوبات منجر به لطمه خوردن به جایگاه وی شده و دولت را در افکار عمومی «مظلوم» نشان خواهد داد.
دیگربان
دیگربان
شکایت پناهجویان ایرانی در ترکیه از عدم کفایت وکلای کمیساریای عالی پناهندگی
انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی در ترکیه با صدور بیانیه ای، به عملکرد ضعیف وکلای کمیساریای عالی پناهندگان اعتراض کرد. بیانیه، با اشاره به اقدام به خودکشی در بین چند پناهجو، سازمان های حقوق بشری را به ضرورت رسیدگی عاجل به وضعیت پناهجویان فرا می خواند.انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی در ترکیه با صدور بیانیه چهارم خود به عملکرد ضعیف وکلای کمیساریای عالی پناهندگان اعتراض کرده و درخواست نموده تا کمیسیون مستقلی برای رسیدگی به این امور تشکیل شود.بیانیه انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی علاوه بر کمیساریای عالی پناهندگان برای ریاست کانون وکلای دادگستری بین الملل، کمیساریای عالی حقوق بشر اتحادیه اروپا، سازمان عفو بین الملل نیز فرستاده شده و از آنها برای رفع معضل پناهندگان درخواست کمک شده است.انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی در نامه خود، با آوردن چند نمونه متنوع از بین پناهجویانی که کار آنها با مشکل روبرو شده است، نواقص هر پرونده را توضیح داده و دلایل آن را به عدم کفایت وکلا و عدم آشنائی آن ها به قوانین و شرایط اجتماعی ایران مربوط می داند.آرش شریفی، مسئول روابط عمومی شورای نمایندگان انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی در ترکیه، برخورد مقامات مسئول پناهندگی در ترکیه را غیر انسانی و تحقیر کننده می داند و توضیح می دهد که این برخورد ناراحت کننده، چه در سازماندهی ملاقات اولیه، مکانی که برای مصاحبه ها در نظر گرفته شده است و چه در نحوه مصاحبه و رسیدگی به پرونده پناهجو دیده می شود. وی تأکید می کند که وکیل در این مصاحبه نقش بازجو را بازی می کند و پناهجویان را به یاد تجربه بازجویی در ایران می اندازد. آرش شریفی، شرح می دهد که چگونه پناهنده ای که از شوک خروج اجباری و تجربیات گذشته اش رنج می برد، با قرار گرفتن در شرایط بد عصبی تمرکز خود را در پاسخگوئی به جزئیات پرونده از دست می دهد، دچار تناقض می شود و در اثر همین اشتباهات به مشکل بر می خورد. سرنوشت مرگ و زندگی پناهجویان در لحظات حساسی رقم می خورد که با درهم شکسته شدن اعصاب و روانشان همراه است.چنانچه در بخش پایانی این بیانیه می خوانیم، "درحال حاضر شرایط روحی و جسمی نامناسبی قرار دارندو از بی عدالتی که در حقشان شده، درمانده و گرفتار زندگی خود را دست خوش حوادثی نموده اند که اگر چنین روندی بطول بیانجامد، عواقب و فجایع ناگواری را در پیش خواهند داشت ..." بیانیه با اشاره به اقدام به خودکشی در بین چند پناهجو ، سازمان های حقوق بشری را به ضرورت رسیدگی عاجل به وضعیت پناهجویان فرا می خواند.
بشنوید:گفتگو با آرش شریفی
نوشتۀ لیدا پرچمی ، رادیو فرانسه
بشنوید:گفتگو با آرش شریفی
نوشتۀ لیدا پرچمی ، رادیو فرانسه
بیانیۀ فعالین دانشجویی و وکیل زندانی محبوس در بند 350 زندان اوین به مناسبت 18 تیر
بیانیۀ فعالین دانشجویی و وکیل زندانی محبوس در زندان اوین که به مناسبت گرامیداشت 18 تیر نوشته شده است و جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران "قرار گرفته است که متن آن به قرار زیر می باشد: 12سال از آن شب تاریک استبداد عریان و ددمنش و دوازده سال گذشت از آن صبح دمان دموکراسی خواهی و حقوق بشر طلبی.آری ، 18 تیر 78 آغاز جنبش سترگ دموکراسی خواهی با عبور از تمامی ساختارهای دموکراسی ستیز و گذز از آن گفتار سیاسی بود که کنش شهروندان را نه در خیابان ، بلکه تنها در جعبه های انتخابات می خواست و چانه زنی اش بر چانه قدرت و ساختار استوار می خواست و بی آنکه متفتن ذات غیر دموراتیک ساختار باشد ، خام اندیشانه راه گذار به دموکراسی را نه در جامعه مدنی و عاملیت شهروندان توانمند و دموکراسی خواه ، بلکه در فعالیت ساز و کارهای دولت گرایانه و عمودی می جست و نهالی که در آن دوران سرنوشت ساز و روزگاران حماسه و شورمندی کاسته شد و با خون جانهای شیفته ای چون عزت ابراهیم نژاد ، مژگان توکلی ( شهید 2 تیر دانشگاه تبریز) ، سعید زینالی و اکبر محمدی آبیاری شد .امروز درخت تنومند و باروری گشته است که از آن به جنبش سبز یاد می شود .جنبش سبز همان جنبش خیابانی رادیکالی طبقه متوسط شهری است که ریشه در جنبش دانشجویی به مثابه جنبش پیشرو و آوانگارد اجتماعی دارد .در آن شب 18 تیر که به ایرانیان الگوی مبارزات به دور از خشونت را آموخت اما لشگر اوباش و اراذل که در تمام این سالها به سان پاسداران ساختار عمل نموده اند ، مغول وار ریختند وسوختند وکشتند وبردند تا در ادامه مسیر و در دادرسی فرمایشی – در حالیکه وکیل دانشجویان به جرم افشای حقایق به زندان دچار آمد – تنها یک سرباز وظیفه به جرم سرقت یک ریش تراش محکوم شناخته شود و قاتلان و ضامنان آن خون های به ناحق ریخته و چشمهای به ناحق در آمده و دستان به ناحق شکسته ، بی هیچ گزندی در خیابان راست راست راه روند و در چهار چوب پروژه های امنیتی نهادهای موازی در آن سالها ، صرافت فتح قلل قدرت شبه انتخاباتی را در سر بپروند .آری ، بادی که حاکمیت در شب 18 تیر 78 کاشت به طوفانی بدل گردید که امروز خواب راحت از چشمان شان ربوده است .و اما اجر آن 18 تیر برای ارازل آنچنان پسند آمد که در پی اجری دیگر ،10 سال بعد نیز در شب 25 خرداد 88 راه کوی در پیش گرفتن و کردند هر آنچه نباید می کردند و پشت سر نهادند تمامی مرزهای شقاوت و ددمنشی را .و امروز رفتاری به مراتب وقیحانه تر از رفتار 18 تیر از آنجا که دستگاه قضاییش می خوانند صورت پذیرفته و به جای آن اراذل ، 14 دانشجوی دانشگاه تهران در دادگاه نظامی در جایگاه متهم نشانده شده به زندان محکوم گردیده اند .ما امضا کنندگان این مکتوب که خود دانشگاهیان و فعالین دانشجویی زندانی و سند مظلومیت این جنبش هستیم بار دیگر از حاکمیت می خواهیم پیش از آنکه خیلی دیر شود ، به خود آید و با پذیرش راه محتوم دموکراسی ، ضمن تلاش برای جبران گذشته به بازگشایی فضای آکادمیک اقدان نماید .
1- آرش صادقی – فعال دانشجویی زندانی علامه طباطبایی
2- جواد علیخانی – فعال دانشجویی زندانی چمران اهواز
3- پیمان عارف – فعال دانشجویی زندانی دانشگاه تهران
4- سام محمودی – فعال دانشجویی سابق زندانی داانشگاه تهران
5- مجید دری – فعال دانشجویی زندانی علامه طباطبایی
6- سیامک قادری – فعال دانشجویی سابق زندانی دانشگاه تهران
7- ضیا نبوی- فعال دانشجوییزندانی نوشیروانی بابل
8- نوید کامران – فعال دانشجویی دانشگاه آزاد
9- میثم رودکی – فعال دانشجویی زندانی پیام نور
10- سید محمد سیف زاده – وکیل دادگستری و عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر
بیانیۀ جمعی از فعالین دانشجویی و وکیل زندانی در بند 350 زندان اوین
تیر ماه ۱۳۹۰
1- آرش صادقی – فعال دانشجویی زندانی علامه طباطبایی
2- جواد علیخانی – فعال دانشجویی زندانی چمران اهواز
3- پیمان عارف – فعال دانشجویی زندانی دانشگاه تهران
4- سام محمودی – فعال دانشجویی سابق زندانی داانشگاه تهران
5- مجید دری – فعال دانشجویی زندانی علامه طباطبایی
6- سیامک قادری – فعال دانشجویی سابق زندانی دانشگاه تهران
7- ضیا نبوی- فعال دانشجوییزندانی نوشیروانی بابل
8- نوید کامران – فعال دانشجویی دانشگاه آزاد
9- میثم رودکی – فعال دانشجویی زندانی پیام نور
10- سید محمد سیف زاده – وکیل دادگستری و عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر
بیانیۀ جمعی از فعالین دانشجویی و وکیل زندانی در بند 350 زندان اوین
تیر ماه ۱۳۹۰
اشتراک در:
پستها (Atom)
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحرانهای بیپایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانهای تبدیل کرد...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...