نگرانیها نسبت به وضعیت جسمی کمال شریفی، زندانی سیاسی کرد محبوس در زندان میناب واقع در استان هرمزگان، باگذشت بیش از چهل روز اعتصاب غذا، شدت یافته است.برادر کمال شریفی، در گفتگو با گزارشگر هرانا، ضمن تایید اعتصاب طولانی مدت برادرش می گوید: "از سال ۸۷ تاکنون که وی بازداشت شده ما تنها یکبار و آن هم در ادارهٔ اطلاعات موفق به دیدن وی شدیم."وی می افزاید: "در حکم سی سال زندانی که به اتهام محاربه از سوی دادگاه انقلاب سقز برای وی صادر کردند، قید شده است که در تمامِ این مدت ممنوع الملاقات خواهد بود."آقای شریفی در مورد علت اعتصاب غذای برادرش می گوید که وی تنها در اعتراض به نگهداری خودش در کنار زندانیانی که اتهاماتی مثل قاچاق مواد مخدر دارند و دیدار با قاضی پرونده، دست به اعتصاب غذا زده، اما متاسفانه تا امروز به هیچ یک از این خواسته ها توجهی نکردند و هیچ گونه اجازهٔ ملاقاتی هم به ما نمی دهند و حتی از وقتی دست به اعتصاب غذا زده تلفن هایش را هم قطع کردند."این در حالی ست که قاضی پرونده در برابر پیگیری های خانوادهٔ این زندانی سیاسی گفته است که اجازه ی ملاقات به شما نخواهم داد، بگذارید پسرتان بمیرد!گفتنی ست این روزنامه نگار کرد، در حال حاضر در وضعیت جسمی نامساعدی به سر میبرد و گفته میشود علی رغم وخامت حالش و انتقال به بهداری، حاضر به شکستن اعتصاب غذای خود نشده است.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه
تشنج حسین رونقی در زندان و مخالفت وزارت اطلاعات با مرخصی استعلاجی
حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که از بیماری کلیوی رنج میبرد، در طی دو روز گذشته دوبار دچار تشنج شده است.منابع آگاه به هرانا گفتند وی به دلیل نامعلومی دوبار دچار تشنج شده است و مسئولین زندان تا کنون اقدامی موثری برای انتقال وی به بیمارستان و یافتن علت آن انجام ندادهاند. همبندیان وی تشنج این زندانی را توام با حمله قلبی تشخیص دادهاند.خانواده این زندانی به گزارشگر هرانا اعلام داشتند اطلاعی از وضعیت اخیر فرزندشان ندارند و در آخرین اقدام قانونی برای تدوام درمان وی در خارج از زندان دادستانی بر اساس گزارش پزشکی قانونی با مرخصی ۴۰ روزه وی موافقت کرده است.نزدیکان این زندانی میگویند علی رغم موافقت دادستانی وزارت اطلاعات با صدور مرخصی برای این زندانی بیمار مخالفت کرده است.حسین رونقی ملکی که به تازگی و دو بار جهت انجام عمل جراجی کلیه به بیمارستان منتقل شده است برای تدوام درمان بیماریاش میبایست در محیط مناسب استراحت کند.
۱۳۹۰ تیر ۱۴, سهشنبه
احمد رونقی ملکی: بهترین هدیه تولد حسین آزادی او از زندان است
حسین رونقی ملکی وبلاگنویسی است که از تاریخ ۲۲ آذر ماه سال ۱۳۸۸ در زندان به سر میبرد و تا به امروز حق استفاده از مرخصی را نداشته است. چهاردهم تیر ماه (فردا) این وبلاگنویس دومین تولدش را در زندان اوین میگذارد. این در حالی است که وی همچنان از بیماری در زندان رنج میبرد و مسئولین قضایی و نهادهای امنیتی با مرخصی استعلاجی وی مخالفت میکنند.پدر و مادر این زندانی سیاسی طی ۱۸ ماهه گذشته برای ملاقات و پیگیری وضعیت فرزندشان هر هفته و به صورت مداوم از شهر ملکان در نزدیکی تبریز تا تهران مسافرت میکنند و مجبور هستند برای ۲۰ دقیقه ملاقات این مسافت طولانی را سفر کنند. احمد رونقی ملکی پدر این وبلاگنویس با اشاره به وضعیت بیماری فرزندش و بیم و نگرانیهای خود در مورد آن به “خانه حقوق بشر ایران” گفت: «بهترین هدیهای که برای تولد میتواند به ما داده شود، آزادی او از زندان است. ما میخواهیم که با توجه به شرایطی که حسین دارد دست کم به مرخصی بیاید تا ما بتوانیم از او مراقبت کنیم.»حسین رونقی ملکلی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در منزل پدری خود در شهر ملکان به همراه برادرش بازداشت و یک روز بعد به بند ۲ الف زندان اوین که زیر نظر اطلاعات سپاه پاسداران و خارج از نظارت سازمان زندانها اداره میشود، منتقل شد. رونقی نزدیک به ۱۰ ماه در سلولهای انفرادی این بند به صورت تک نفره و چند نفره نگهداری و مورد بازجوییهای مداوم و فشارهای روحی و جسمی برای اخذ اعترافات تلویزیونی قرار گرفت.رونقی سرانجام و بعد از ۱۰ ماه «بازداشت موقت» از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۰ سال زندان محکوم شد و این حکم عینا در دادگاه تجدیدنظر به تأیید رسید. در مورد آخرین وضعیت وی در زندان و در حالی که روز ۱۴ تیرماه تولد این وبلاگنویس است با احمد رونقی پدر وی گفتوگویی کردم.پدر و مادر حسین رونقی طبق روال هفتهها و ماههای گذشته برای دیدار و ملاقات با وی به تهران سفر کرده و در روز جاری او را ملاقات کردند. احمد رونقی در خصوص آخرین وضعیت وی به “خانه”ی ما گفت: «امروز با حسین به صورت کابینی ملاقات داشتیم، به ما که ملاقات حضوری نمیدهند. حسین را امروز دیدیم، وضعیت جسمیاش خوب نبود و من هر هفته میبینم که از نظر جسمی وضعیت بدتری پیدا میکند. مرخصی هم که به او نمیدهند دیگر و ما هر چه تلاش میکنیم به جایی نمیرسیم.»حسین رونقی ملکی در طی ماههای گذشته در زندان دچار عفونت کلیوی شده و از این بیماری رنج برد. در ماههای پایانی سال گذشته با نزدیک به چهار ماه تأخیر به بیمارستان منتقل و قبل از پایان درمان به زندان اوین باگردانده شد. این مساله سبب شد وی بار دیگر از این مساله دچار مشکلات جدی شده و بار دیگر هر چند با تأخیر به بیمارستانی خارج از زندان اوین منتقل شود. اما این بار نیز قبل از پایان کامل دورهی درمان به زندان باز گردانده شد.پدر وی در خصوص بیماری حسین رونقی گفت: «خود پزشکان گفتهاند که حسین باید تحت نظر مداوم پزشک متخصص باشد و در محیطی غیر از محیط زندان از او مراقبت شود، اما با این وجود با مرخصی او مخالفت میکنند. حسین با این شرایطی که دارد باید به مرخصی بیاید. حسین تا به حال دو بار عمل جراحی داشته است. در عمل اول پزشکان گفتند که یک کلیه حسین ۸۰ درصد و کلیه دیگرش ۲۰ درصد از کار افتاده است. بار دیگر نیز وی ماه گذشته به به بیمارستان رفت و ۱۴ روز در آنجا ماند. بعد از آن به زندان بازگرداند شد. این در حالی بود که باید بعد از بیمارستان اجازه میدادند به خانه بیایید و باید به او مرخصی میدادند. اما این کار را نکردند و حسین را به زندان بردند.»احمد رونقی ادامه داد: «من بعد از اینکه حسین را دوباره به زندان برگرداندند، نامه نوشتم و گفتم که اگر بار دیگر حسین از ناحیه کلیه دچار عفونت شود، دیگر هیچوقت درمان نخواهد شد. این مسألهای که پزشکان هم آن را تأیید کردهاند. پزشکان گفتهاند سه ماه طول خواهد کشید که این پیوندها نتیجه بدهد، حسین در این مدت باید از تغذیه و شرایط مناسب محیطی برخوردار باشد وگرنه این عملها موفقیت آمیز نخواهد بود. خود حسین هم نامه نوشته است و این مسائل را با مسئولین قضایی مطرح کرده است.»از احمد رونقی پرسیدم چه کسی یا نهادهایی و به چه دلیل اجازهی مرخصی به فرزند شما را نمیدهند؟ وی به “خانه”ی ما گفت: «یکی بازجویان پرونده و دیگری رئیس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب قاضی پیرعباسی و رئیس دفتر وی آقای ستاری هستند که این اجازه را نمیدهند. من وقتی درخواست مرخصی را به ایشان ارائه دادم گفتند که اگر از زندان به مرخصی بیاید فرار میکند و دیگر به زندان بازنمیگردد. گفتم کجا قرار است فرار کند؟ زندگی حسین اینجا است کجا قرار است برود؟ حسین الان مریض است و باید تحت درمان و مراقبت باشد. اینجا کشور ما است و دلیلی ندارد حسین از کشور فرار کند. به نظر من اینها بهانه است؛ سال قبل گفتند یک میلیارد وثیقه بگذارید و ما گفتم میگذاریم که حسین آزاد بشود، بعد قبول نکردند. یک بار دیگر هم وثیقه ۳۳۰ میلیون تومانی گذاشتیم و همه کارها انجام شد، اما باز به حسین مرخصی نداده بودند.»پدر این وبلاگنویس ادامه داد: «به دفتر دادستانی و آقای جعفری دولتآبادی هم مراجعه کردهایم. چندینبار نامه دادهایم برای مرخصی حسین، در این چند روز هم برای پیگیری و جواب نامهها مراجعه کردیم که هنوز جوابی ندادهاند و منتظریم تا ببینیم چه میشود. برای پیگری باید در روزهای آینده نیز مجددا به تهران بیایم.»آقای رونقی فردا تولد حسین است و این دومین سالی است که او در زندان است…«بهترین هدیهای که برای تولد میتواند به ما داده شود، آزادی او از زندان است. ما میخواهیم که با توجه به شرایطی که حسین دارد دست کم به مرخصی بیاید تا ما بتوانیم از او مراقبت کنیم. ما از مسئولین قضایی و زندان میخواهیم که شرایط او را درک کنند و با مرخصی او موافقت کنند تا او تحت درمان باشد. مسئولین قضایی میگویند که اگر به مرخصی بیاید فرار میکند، که چنین چیزی صحیح نیست، حسین کشورش را دوست دارد و بعد از درمانش و استفاده از حق مرخصیاش به زندان باز میگردد. مسأله اصلی اینجا است که سلامت فرزندمان در خطر است و ما میخواهیم از او در خانه مراقبت کنیم. همهی انسانها باید به انسانی که مریض است کمک کنند، این را هم قانون میگوید و هم شرع و یک مسأله انسانی است.
چگونه قهرمان پوشالی مبارزه با مفاسد اقتصادی سرمنشاء فساد اقتصادی شد
بسیاری از کسانی که سخنرانی آیت الله خامنهای را در بهار ۸۸ در کردستان شنیدند، آن را به حمایت از آقای احمدینژاد تعبیر کردند و آقای دانش جعفری در دیداری که نمایندگان کاندیداها با رهبری داشتند، این موضوع را به صراحت به ایشان اعلام کردند. با این وجود آنچه سبب شد همهٔ مخالفان و موافقان به حمایت بیدریغ رهبری از آقای احمدینژاد پی ببرند تبریک زود هنگام و سخنان رهبری در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ بود که اعلام کردند در آنچه میان هاشمی رفسنجانی و محمود احمدینژاد میگذرد، «نظر آقای احمدینژاد به من نزدیکتر است». معنای نهفته در این نزدیکی هنگامی آشکار میشود که به یاد بیاوریم، آیت الله خامنهای همزمان با انتخابات ۲ خرداد ۷۶ گفته بود که «هیچکس برای او هاشمی نخواهد شد.»البته این مقایسه، نکتههای دیگری را نیز در خود دارد. محمود احمدینژاد در سال ۸۴ در رقابت با هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری نهم رسید و در طول ۴ سال ریاست جمهوری تا توانست بر هاشمی رفسنجانی و گفتمان منتسب به هاشمی تاخت و حتی در رقابتها و مناظرههای انتخابات دهم نیز از این تقابل بهره گرفت. (البته شیخ مهدی کروبی همواره بر این اعتقاد بود که او را در انتخابات ۸۴ کنار گذاشتهاند و محمود احمدینژاد را برای رقابت با هاشمی برکشیدهاند. شیخ مهدی در نامهای مشهور به رهبری، این گلایه و شکوائیهٔ خود را از دخالت بیت رهبری و آقازادهها اعلام کرد.)«گفتمان اشرافیت و فساد اقتصادی»، بر اساس «استراتژی تضعیف» و همزمان با آغاز ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، پی ریخته شد و به تدریج با حمایتهای بیدریغ «کانونهای نهان قدرت» توانست برای خودشان و منزلتی بیابد و به غلط خود را به هاشمی رفسنجانی منتسب کند. البته آغاز اصلاحات اقتصادی در دولت هاشمی رفسنجانی و غفلت او از توسعهٔ سیاسی، به این گفتمان انحرافی اجازه داد که به اندازه کافی رشد کند و رونق بیابد تا جایی که مدعیان مبارزه با این گفتمان موهوم، در حملهای دن کیشوت وار به آن توانستند دل عدهای را به دست بیاورند و با شعار عوام فریب و مشهور «مردی از جنس مردم» و به یاری رایهای پنهان به قدرت برسند.محمود احمدینژاد، خود را نماد مبارزه با مفاسد اقتصادی اعلام کرد. در اغلب سخنرانیهای عمومی خود در سطح کشور مبارزه با مفاسد اقتصادی را با ادبیاتی عوامانه و صریح اعلام میکرد و حتی در صحن علنی مجلس اعلام کرد که اسامی انها را در جیب کت خود دارد. یکبار هم به چند تن از بدهکاران بانکی یک فرصت چند روزه داد که بدهی خود را به بانکها بپردازند وگرنه اسامی آنها را اعلام میکند.روزها و ماهها، ۴ سال و بل ۶ سال از از تهدیدهای مردی از جنس مردم گذشت اما مردم خبری از اسامی مفسدان اقتصادی و بدهکاران بانکی نشنیدند. دستان خالی محمود احمدینژاد حاکی از آن بود که نه تنها بسیاری از اتهامات او علیه رقبا برای رسیدن به قدرت بوده است، بلکه اصل مبارزه با مفاسد اقتصادی که یک خواسته همیشگی است، به فراموشی سپرده شده و از آن جز شعاری باقی نمانده است.در این میان، همزمان با بالا گرفتن درآمدهای نفتی، هشدار اقتصاد دانان و دلسوزان کشور در خصوص چگونگی بهره گیری از منابع مالی شدت گرفت. رویکرد استثنایی و خلیفه وار به منابع مالی در دولت نهم و دهم باب شد و بینظمیهای مالی در ساختار اقتصادی کشور شدت گرفت.احمدینژاد در اولین گام سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور را منحل کرد تا در مصرف خلیفه وار از منابع مالی مزاحمی بر سر راه خود نداشته باشد. بیتوجهی به بودجه مصوبهٔ کشور و بیاعتنایی به ردیفهای اصلی بودجه، به عادتی مرسوم در میان دولتیان تبدیل شد. گزارشهای دیوان محاسبات از مصارف بیمبنا و تصرف غیر قانونی در بودجهٔ کشور خبر میداد. صندوق ذخیره ارزی کارکرد اقتصادی خود را از دست داد و از آن جز نامی باقی نماند و رشد اقتصادی کشور که در دوران اصلاحات اوج گرفته بود، به تدریج سقوط کرد و به صفر نزدیک شد.دولت برای پوشاندن مفاسد اقتصادی و عملکرد ناموفق اقتصادی، به تغییر در آمارها و نهادهای ناظر روی آورد. بانک مرکزی به حصار خلوت دولت تبدیل شد و با کمترین مقاومتی روسای آن برکنار شدند. سازمان آمار به تولید و ساخت آمار مشغول شد. شاخصهای بیکاری تغییر کرد تا دولت مبارزه با مفاسد اقتصادی «دولتِ کار» معرفی شود؛ شاید عوام فریب، «دولتِ واردات» را از چشم مردم بپوشاند.اما این همهٔ ماجرا نبود. در کنار این بینظمیهای مالی، دلالان و مفسدان اقتصادی مجالی برای کسب و کار یافتند و سپاه در فراغ قانون، به بزرگترین پیمانکار دولت تبدیل شد تا قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی در یکجا جمع شوند. بیدلیل نیست که پس از گذشت ۶ سال از مبارزه با مفاسد اقتصادی و کار کردن و کارسازی، هر روز خبری از دستگیری مفسدان اقتصادی به گوش میرسد و اخباری در خصوص بیکار شدن مردم و اوضاع بد اقتصادی منتشر میشود.طنز تلخی است که پس از گذشت ۶ سال از ریاست احمدینژاد بر دولت، تنها بدهکار بانکی را که همه میشناسند خریدار خودرو شخصی محمود احمدینژاد است که باز هم بر اساس یک طرح عوام فریبانه، لو رفت. هر روز نام مفسدانی اقتصادی در رسانهها میایند که از نزدیکترین یاران محمود احمدی نژاداند و به حلقهٔ اصلی او منتسباند. محمود احمدینژاد که روزگاری میگفت هر کس کمترین پروندهای از نزدیکان او دارد اعلام کند، اینک آنان را «خط قرمز» خود برای اجرای وظیفه میداند. اینک قهرمان پوشالی مبارزه با مفاسد اقتصادی به سرمنشاء مفاسد اقتصادی تبدیل شده است.
منبع: کلمه
منبع: کلمه
اعدام پنهانی و گروهی ۲۵ زندانی قزلحصار
زندانی که بیشترشان جرائم مرتبط با مواد مخدر داشتهاند، دیروز به صورت دستهجمعی و پنهانی در زندان قزلحصار کرج اعدام شدند. همه اعدام شدهها از زندانیان اندرزگاه ۲ زندان قزلحصار بودهاند و اعدامها بدون حضور و اطلاع خانواده و وکلای اعدام شدهها اجرا شده است.به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در دو سال اخیر «دهها زندانی» در این زندان به همین شیوه اعدام شدهاند و اخبار آنها به صورت رسمی اعلام نشده است.این کمپین نسبت به اعدامهای گروهی، پنهانی و گسترده در زندان قزلحصار کرج و همچنین زندانهای وکیل آباد مشهد، زندان بیرجند، زندان تایباد، زندان کارون اهواز و زندان ارومیه هشدار داده است. از دو سال پیش که غلامحسین محسنی اژهای به سمت دادستان کل کشور منصوب شده است، اعدامهای گسترده در ایران اجرا شده و علاوه بر افزایش اعدامهای اعلام شده، اعدامهای پنهانی و مخفی که توسط مقامات قوه قضاییه به رسانهها اعلام نمیشود نیز افزایش یافته است.طبق قوانین داخلی ایران پیش از اعدام باید خانوادهها و وکلا از زمان اجرای حکم مطلع شوند و هنگام اجرای حکم در محل حاضر باشند.
منبع: کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران
منبع: کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران
عکاسان مطبوعاتی ایرانی: خواستار آزادی بی قید و شرط مریم مجد هستیم
شماری از عکاسان مطبوعاتی ایرانی، ضمن انتقاد از بی خبری و فقدان اطلاع رسانی حکومت ایران در خصوص مریم مجد، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط وی شده اند.به گزارش وبگاه «انجمن زنان دربند»، ٣٢ عکاس مطبوعاتی با امضای این بیانیه خواهان روشن شدن تکلیف مجد شده و در بیانیه خود آورده اند “اگر چه خبر بازداشت مریم مجد، تا لحظه نوشتن این نامه، از سوی مراجع رسمی به صراحت تایید نشده، اما برخورد های غیر قانونی با برخی فعالان رسانه ای که رویه ای با سابقه در کشور ما است، نگرانی جدی از برخورد با این عکاس جوان مطبوعاتی را باعث شده است.”در ادامه این بیانیه آمده “از انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی کشور می خواهیم که به وظیفه صنفی خود عمل کرده و پیگیر بازداشت این عکاس-خبرنگار بوده و جامعه عکاسان مطبوعاتی را از این اتفاق آگاه کند.”
متن این بیانیه و اسامی امضا کنندگان به شرح زیر است:
ما عکاسان امضا کننده این بیانیه خواستار آزادی بی قید و شرط مریم مجد و امکان ادامه فعالیت مطبوعاتی او هستیم.
با خبر شدیم که همکارمان خانم مریم مجد،عکاس مطبوعاتی، در آستانه برگزاری جام جهانی فوتبال زنان و در شرایطی که در تدارک عکاسی از مراسم این جام و شروع پروژه ای از فوتبال زنان در جهان بود، بناگاه، ناپدید شده و پس از چندی گفته شد که ایشان در زندان اوین و در بند ۲۰۹ در بازداشت به سر می برد.اگر چه خبر بازداشت مریم مجد، تا لحظه نوشتن این نامه، از سوی مراجع رسمی به صراحت تایید نشده، اما برخورد های غیر قانونی با برخی فعالان رسانه ای که رویه ای با سابقه در کشور ما است، نگرانی جدی از برخورد با این عکاس جوان مطبوعاتی را باعث شده است. مریم مجد سال ها در مطبوعات مختلف ایران به انعکاس اخبار و اتفاقات خبری از دریچه دوربینش پرداخته است. او یکی از معدود عکاسانی است که همواره تلاش کرده تا ورزش زنان را به عنوان یک موضوع جدی، دنبال و تصویر کند.ما عکاسان امضا کننده این بیانیه خواستار آزادی بی قید و شرط مریم مجد و امکان ادامه فعالیت مطبوعاتی او هستیم. همچنین از انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی کشور می خواهیم که به وظیفه صنفی خود عمل کرده و پیگیر بازداشت این عکاس-خبرنگار بوده و جامعه عکاسان مطبوعاتی را از این اتفاق آگاه کند.
اسامی عکاسان امضا کننده این بیانیه:
مریم آموزگار – مریم اشرافی – کیان امانی – علی اوغازیان – پیام براز جانی – بابک برزویه – مهگامه پروانه – محمد تاجیک – ابراهیم حیدری – علی خلیق – هاله حیدری – رضا دقتی – جهانگیر رزمی – فرهاد رنجبران – آکو سالمی – حسن سربخشیان – حسین سلمانزاده – حنیف شعاعی – امیر صادقی – امید صالحی – بهنام صدیقی – آرش عاشوری نیا – رها عسگری زاده – فرشاد فرح سا – مصطفی مجیدی نصب – مریم محمدی – نفیسه مطلق – جواد مقیمی پارسا – جواد منتظری – بهنام مؤذن – زوبین ناوی – پیمان هوشمندزادهگفتنی است چندی پیش قرار بود مریم مجد برای پوشش فوتبال زنان به آلمان سفر کند، که پیش از سفر توسط ماموران امنیتی ربوده و به بازداشتگاه منتقل می شود.
متن این بیانیه و اسامی امضا کنندگان به شرح زیر است:
ما عکاسان امضا کننده این بیانیه خواستار آزادی بی قید و شرط مریم مجد و امکان ادامه فعالیت مطبوعاتی او هستیم.
با خبر شدیم که همکارمان خانم مریم مجد،عکاس مطبوعاتی، در آستانه برگزاری جام جهانی فوتبال زنان و در شرایطی که در تدارک عکاسی از مراسم این جام و شروع پروژه ای از فوتبال زنان در جهان بود، بناگاه، ناپدید شده و پس از چندی گفته شد که ایشان در زندان اوین و در بند ۲۰۹ در بازداشت به سر می برد.اگر چه خبر بازداشت مریم مجد، تا لحظه نوشتن این نامه، از سوی مراجع رسمی به صراحت تایید نشده، اما برخورد های غیر قانونی با برخی فعالان رسانه ای که رویه ای با سابقه در کشور ما است، نگرانی جدی از برخورد با این عکاس جوان مطبوعاتی را باعث شده است. مریم مجد سال ها در مطبوعات مختلف ایران به انعکاس اخبار و اتفاقات خبری از دریچه دوربینش پرداخته است. او یکی از معدود عکاسانی است که همواره تلاش کرده تا ورزش زنان را به عنوان یک موضوع جدی، دنبال و تصویر کند.ما عکاسان امضا کننده این بیانیه خواستار آزادی بی قید و شرط مریم مجد و امکان ادامه فعالیت مطبوعاتی او هستیم. همچنین از انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی کشور می خواهیم که به وظیفه صنفی خود عمل کرده و پیگیر بازداشت این عکاس-خبرنگار بوده و جامعه عکاسان مطبوعاتی را از این اتفاق آگاه کند.
اسامی عکاسان امضا کننده این بیانیه:
مریم آموزگار – مریم اشرافی – کیان امانی – علی اوغازیان – پیام براز جانی – بابک برزویه – مهگامه پروانه – محمد تاجیک – ابراهیم حیدری – علی خلیق – هاله حیدری – رضا دقتی – جهانگیر رزمی – فرهاد رنجبران – آکو سالمی – حسن سربخشیان – حسین سلمانزاده – حنیف شعاعی – امیر صادقی – امید صالحی – بهنام صدیقی – آرش عاشوری نیا – رها عسگری زاده – فرشاد فرح سا – مصطفی مجیدی نصب – مریم محمدی – نفیسه مطلق – جواد مقیمی پارسا – جواد منتظری – بهنام مؤذن – زوبین ناوی – پیمان هوشمندزادهگفتنی است چندی پیش قرار بود مریم مجد برای پوشش فوتبال زنان به آلمان سفر کند، که پیش از سفر توسط ماموران امنیتی ربوده و به بازداشتگاه منتقل می شود.
دهان ها همچنان بسته ، دکان ها همچنان باز است !
اعتصاب کار زندانی نیست ، زندانی با اعتراضش به شرایط دیکتاتوری موجود در کشور دین خود را به میهنش ادا کرده است . به نقل از وبلاگ کافه نادری آنچه باقی میماند کار من و توست که و نهاده ایم به اسیران دربند واگذارش کردیم . زندانیان سیاسی با شرافت ، چه در بیدادگاه های رژیم اسلامی و چه در سیاهچالهای آن ، برای جانشان حتی چانه نمیزنند و همچنان با صلابت و استواری بر سر پیمانشان ایستاده اند و تاریخ میسازند و وقاهت حاکمیت را افشا میکنند . با دهان بسته میمیرند و دم بر نمی آورند .اما ما در کجای تاریخ ایستاده ایم ؟ آنها که بجای ما میگویند ، میمیرند ، اعتصاب میکنند ، پس براستی معنای مقدس ملت چیست ؟ هیچ ملتی با آزادی نرسید مگر آنکه از حرف کاست و به عمل افزود . زندانیان با اعتصاب غذای خود ، هر لحظه به ما می آموزند که ، اگر از جان میشود گذشت ، پس دکانها را هم می توان بست . بیائیم بار فرو نهاده بر زمین را بدوش آنها نگذاریم ، و با اعتصاب بازار و مغازه ها حتی برای مدت محدود همراهی خود را با آنان اعلام کنیم ، میتواند شروع خوبی برای ادامه آن باشد ، با این کار هم به آنها پیام میدهیم که صدای سکوتشان را از اعماق سیاه چالها شندیده ایم هم به خود یادآوری میکنیم که ما ملت اگر بخواهیم میتوانیم . راه اعتصابات سالم ترین ، مطمئن ترین و پر نتیجه ترین راه برای پیروزی ماست ، کاری را که در نهایت انجام میدهیم را به فردا موکول نکنیم . اعتصابات تنها راه امتحان نکرده ماست ، پس به امتحانش می ارزد .
اشتراک در:
پستها (Atom)
رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحرانزده در آستانه فروپاشی
آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریبالوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراههای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...