۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

نامه ای از بهار؛ حسرت و دلتنگی های کوچک زندان

بهاره هدایت فعال دانشجویی ، از دهم دی ماه سال هشتاد و هشت بدون یک روز مرخصی با حکم نه سال و نیم در زندان اوین بسر می‌برد.

متن این دلنوشته به شرح زیر است:

دلم می خواد بدونم کجایی،چطور روزهایت می گذرند،ساعت چند از خواب بیدار میشی؟کی میرسی شرکت،چی می پوشی؟کی ها حموم میری؟حوصله داری؟هوا برات گرمه یا سرد؟اگه هوا آلودست یا غبارآلود تو احساسش می کنی؟دلم می خواد بدونم با چی میری شرکت؟دلم می خواد بدونم نور راه پله های خونمون چطوره؟یادم رفته گفته بودی سنگ های ساختمونمون چه رنگیه؟دلم می خواد بدونم کجا می خوابی؟لباسهات رو چطوری میشویی؟با کیا این مدت آشنا شدی که من نمی شناسم؟با کیا دعوا کردی که من خبر ندارم ،چی می خونی؟چی گوش میدی؟هنوزم تا سپیده صبح سر اینترنتی؟دلم می خواد حال و روزگارت رو بدونم ،می خوام بدونم از کجا خرید می کنی؟تره بارتون کجاست؟میوه میخوری اصلا؟تابستون شده ،طالبی و زردآلو و توت فرنگی و گوجه سبز و هندوانه خوردی؟خوشمزه بودند؟دوست داشتی؟دلم می خواد بدونم هنوزم اگه چای بعد از ظهرت دیر بشه سر درد میگیری؟هنوز موبایلت شارژ تموم می کنه؟هنوز فراموشش می کنی؟هنوز صبح ها سرت رو زیر شیر دستشویی میشوری؟هنوزم گاهی ماست با نون خشک می خوری؟هنوزم برای خودت یه کیف و پیراهن نو نخریده ای؟دلم می خواد بدونم وقتی به من فکر می کنی به چی فکر میکنی…دلت می خواد چی بدونی..اصلا کی ها به یاد منی؟وقتی برام خرید می کنی به چی فکر می کنی؟از گذشتمون چی یادت مونده؟حواست به سالگردهامون هست؟می دونی اول و دوم تیر ۸۲ اولین باری بود که من اومدم مجیدیه؟ و پنجم و ششم تیر۸۱ اولین باری بود که اصفهان رو به من نشون دادی؟

یادت هست روزهایی رو که خیابون ها رو گز می کردیم که با هم باشیم؟یادت مونده غروب های پارک ساعی رو؟یادت مونده زاو رو؟ یادت مونده اون قدیم ها که من رو می بردی دربند؟یادت مونده بار آخر با احمد رفته بودیم..بهار۸۷؟

یادت مونده دستپختم رو؟خودم که دیگه یادم نیست..یادت هست رفتیم ریز به ریز اسباب اثاثیه مون رو خودمون خریدیم؟یادت هست سال تحویل ۸۷ رو..یادت هست رفتیم شمال..رفتیم دریا؟احمد هم بود..یادت میاد ۱۶ خرداد ۸۱ رو که باهام اتمام حجت کردی و عتاب کردی که برم دنبال زندگیم؟یادته بار اولی که خرداد۸۵ از اوین آزاد شدم؟یادت هست ۱۸ اسفند ۸۵ را رفتم شورای مرکزی؟..یادت هست ۱۷ مرداد ۸۶ روزی که غروبش آزاد شده بودم توی پاگرد راه پله خونه پدرم گفتی:یه کم دیگه صبر کن..گفتی که توی این یه ماه تازه فهمیدم که بدون تو نمی تونم زندگی کنم؟..۱۷ اسفندمان رو یادت هست؟..هست می دانم..هفت سال و نیم پیش بود..امین دلم برای همه چیز تنگ شده..برای همه چیز..بند بند وجودم از این دلتنگی درد می کند..خسته ام از این همه آرزوهای کوچک که خفه ام می کند..حسرت..حسرت..می دانی چیست؟می دانم که می دانی..اما نمی دانی چه حالیست که توی این قفس لعنتی مانده باشی و در عرض یکسال سه نفر را از پیش چشمت تا زیر خاک بدرقه کرده باشی!! که دو نفرشان و بخصوص این آخریشان فرشته صفتهایی بودند مثال زدنی..نمی دانی چه حالیست..کاش ندانی هم..

دلم آغوش آرام تو را می خواهد…تا ابد‏

بهار تو

۱۸خرداد ۹۰

اوین

گیرم اصلاح‌طلبها کاندید هم شدن‌، کی می‌خواد بره رأی بده‌؟!

علی لاریجانی در یک دیدار محرمانه که ظاهراً زیر پتو اتفاق افتاده و برای همین هم تمام عالم و آدم از نتیجه‌ی آن با خبر شده‌اند با تعدادی از اصلاح طلبهای "معتدل" برای شرکت در انتخابات دیدار و گفتگو و گاوبندی کرد. توضیحاً اینکه اصلاح طلب معتدل به کسی اطلاق می‌شود که همیشه روی دمائی که جمهوری اسلامی می‌خواهد ثابت مانده باشد نه عین خاتمی یک روز منهای ده درجه فرداش بالای چهل درجه در نوسان باشد. البته ما از حضور اصلاح‌طلبها در انتخابات شدیداً حمایت می‌کنیم چون جمعاً با تعداد هیچ رأی وارد هیچ جائی نمی‌شوند و بلکه زد و اینجوری شد و جمع کردند رفتند پی کارشان دیگر هم برنگشتند‌. هر چند که اگر جمهوری اسلامی جمع کرد و رفت اینها هم حتماً جمع می‌کنند می‌روند‌. بر این اساس با خودمان فکر کردیم حالا گیرم و اینها کاندید هم شدند‌، کی اصلاً در انتخابات شرکت می‌کند که حالا به اینها رأی هم بدهد ؟ به همین مناسبت تصمیم گرفتیم پنج تا پیش بینی انجام بدهیم با این توضیح که عموماً هر وقت ما پیش بینی می‌کنیم دقیقاً همه جور اتفاقی در همه جای جهان می‌افتد الا اینهائی که ما گفتیم‌:

پیش بینی‌های ما :

۱. اصلاح طلبها کاندید می‌شوند و خاتمی بر ضرورت حفظ نظام از طریق شرکت در انتخابات تاکید می‌کند . بمدت دو روز کشور بدلیل کمبود فحش خواهر مادر با بحران جدی مواجه می‌شود و سه روز بعد خاتمی می‌گوید دیکتاتور ، به پایان سلام کن !

۲. کلاً بیست هزار نفر در این انتخابات پر شور شرکت می‌کنند که طبیعتاً توسط دوربین‌های صدا سیما مجهز به فن آوری تولید مثل تبدیل به میلیونها نفر می‌شوند . این بیست هزارتا دقیقاً همانهائی هستند که در تمام اجتماعات خودجوش صد دفعه ریختشان را دیده‌ایم دهن یکیشان هم خیلی گشاد است‌. اینها اگر که قرار بود به اصلاح‌طلب‌ها رأی بدهند الآن اینقدر اتوبوس سواری‌شان خوب نشده بود تهران را هم هنوز ندیده بودند .

۳. در هر حالش جهت مورد استناد قرار گرفتن در سخنرانی‌های بعدی احمدی نژاد در سازمان ملل کلاً پنج اصلاح‌طلب وارد مجلس می‌شوند : یکی نماینده توابع ... ، یکی ... و بر... و ... ، یکی نماینده پیازچه ، یکی اونجای سفلا و اونجا علیا ، یکی هم نماینده سیرتاپیازشهر که بعداً روابطش با امریکا از طریق جان.اف.کندی فاش و زندان می‌شود . خب ، الآن باید خوشحال باشیم که اصلاح طلبها رفته‌اند مجلس ؟!

۴. شورای نگهبان راه سبز که ارده شیر امیر ارجمند سخنگویش هست ولی عضوش نیست در اطلاعیه‌ی باشکوهی از ملت می‌خواهد تا بمنظور تشویق اصلاح طلبها در انتخابات بروند پشت بام نیم ساعت تکبیر بگویند . البته هیچکس نمی‌رود و هیچ تکبیری هم گفته نمی‌شود ولی بعد از انتخابات که همان اتفاقهائی می‌افتد که قبلاً قرار بوده بیفتد همین شورا در اطلاعیه بعدی تاکید می‌کند که شرکت در انتخابات خیانت است به قرآن . حالا هی برو بگو داداش شب بخیر ، انتخابات یکماهه تمام شده .

۵. این انتخابات البته واقعاً اهمیت دارد . دولت برای باقی ماندن حتماً باید مجلس را تصرف بکند مجلس هم دقیقاً به همین دلیل و دلایل دیگری که از بیت می‌رسد باید دولت را نابود بکند . خب اینها که اینقدر تمیز دارند همدیگر را جارو می‌کنند من واقعاً نمی‌فهمم اصلاح طلبها این وسط چه می‌گویند ؟ بجای اینکارها و قرار مدار با لاریجانی خب یکدفعه بردارند نامه بدهند در انتخابات از دارد و دسته‌ی لاریجانی حمایت بکنند . یعنی هنوز هم همینقدر صداقت را ندارند ؟ بقول بابک داد : ای بمیری !

علیرضا رضایی/خودنویس

۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

پوستر سبز/ شاهدان شهادت…


همسر جوان ترین اعتصاب کننده ی بند ۳۵۰ اوین: مسئولان صدای اعتراض را بشنوند تا اتفاق دیگری نیفتاده

حسن اسدی زید آبادی، یکی از ۱۲ اعتصاب کننده ی غذا در بند ۳۵۰ اوین. جوان ترین عضو این گروه که مردانه پای امضایش ایستاده است و بی آنکه ذره ای شک به دل خود راه دهد بار مسئولیت انسانیت خود را به دوش می کشد.حسن اسدی زید آبادی، کم سن ترین اعتصاب کننده ی این گروه. نماینده ی سازمان دانش آموختگان ادوار تحکیم. کافی است دیگر پای بیانیه ای را امضا نکند، کافی است در ملاقات ها نگوید من موضعم همان است که بود، کافی است فقط سکوت کند، کافی است قول دهد با همسر جوانش در ابتدای زندگی دو نفره، فقط زندگی کند، رها از دوستان دربندش، رها از آنچه در جامعه می گذرد، رها از سیاست، هر کدام از این ها کفایت می کند تا حسن به مرخصی بیاید و آزادی را مزه مزه کند.حسن اسدی زید آبادی اما زندگی در زندان بزرگ را رها کرده و پای امضایش ایستاده است.حسن اسدی زیدآبادی عضو سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) و مسئول حقوق بشر این سازمان، آبان ماه سال ۸۸ بازداشت و پس از ۴۰ روز با قید ضمانت از زندان آزاد شد. وی۳۱ مرداد ۱۳۸۹ برای بار دوم توسط نیروهای امنیتی بازداشت و شهریور ماه حکم ۵ سال حبس تعزیری، در ارتباط با پرونده پیشین حسن اسدی‌زیدآبادی، به وکیل وی ابلاغ شد.این فعال دانشجویی ۱۰ بهمن ۸۹ با ارسال نامه ای به دیوان عالی کشور با تشریح موارد نقض قانون در جریان رسیدگی به پرونده اش، خواستار بازنگری در حکم صادره علیه خود شد. نامه ای که ظاهرا هیچ گاه جوابی دریافت نکرده است.عاطفه خلفی، همسر اسدی زید آبادی در گفتگو با خبرنگار کلمه می گوید: وقتی هیچ راه دیگری برای رساندن صدای اعتراض وجود ندارد به آن ها حق می دهیم که این راه خطرناک را انتخاب کنند.به گفته ی وی که خود نیز از فعالان دانشجویی بوده است این روش ها برای خانواده ها چیزی جز نگرانی و دلهره ندارد. همچنین وی امیدوار است زودتر صدای بیرون و درخواست ها برای پایان اعتصاب را شنیده باشند و اعتصاب را تموم کنند.مصاحبه ی کلمه با همسر جوان ترین اعتصاب کننده ی بند ۳۵۰ اوین، عاطفه خلفی را با هم می خوانیم: از همسرتان آقای اسدی زید آبادی خبر جدیدی دارید؟

آخرین بار سومین روز از اعتصاب غذا توی ملاقات کابینی دیدمش که شکر خدا خوب بود و مشکل خاصی نداشت. اما از آن روز به بعد هیچ خبری فعلا ندارم.با توجه به اینکه همسر شما یکی از ۱۲ زندانی اعتصاب کننده در اوین هستند، شما می توانید برای ما خواسته های این عزیزان رو که منجر به گرفتن چنین تصمیم بزرگ و خطرناکی شده تبیین کنید؟

همانطور که توی بیانیه خودشون اعلام کردند این یک اعتصاب اعتراضی است. این ۱۲ نفر وارد یک حرکت اعتراضی شدند در برابر احکام ناعادلانه ای که وجود داره و حق و حقوقی که باید داشته باشند و از آن محرومند.

مثلا چه حقی؟

مثلا به همسر من ۱۰ ماه است که علیرغم تلاش های ما مرخصی نمی دهند. ما اصلا از احوال آن ها در طول هفته خبر نداریم. در این مدت هر مشکلی هم که پیش آید ما خبردار نمی شویم و به طور کلی نمیدوانیم به آن ها رسیدگی می شود یا نه. پس آن ها هم تصمیم به این اعتصاب گرفتند بلکه بتوانند صدای خودشان را به گوش مسئولان برسانند و آن ها خواسته های این عزیزان رو درک کنند.خانواده ها تصمیم دارند چه اقدامی انجام دهند؟

تا الان که هنوز تصمیمی نگرفتیم اما اگر این اعتصاب ادامه داشته و خدای نکرده ضرر جسمی برای عزیزانمان به همراه داشته باشد قطعا پیگیری می کنیم.ما امیدواریم زودتر این اعتصاب تمام شود چون برای ما چیزی جز نگرانی و دلهره ندارد. همچنین امیدوارم زودتر صدای بیرون و درخواست ها برای پایان اعتصاب را شنیده باشند و اعتصاب را تمام کنند. چون سلامت آن ها از هر چیزی مهم تر است.با توجه به سابقه ای که مسئولان از خود بر جای گذاشتند در مواجهه به زندانیان اعتصاب کننده فکر میکنید این روش جواب می دهد؟

خیلی قابل پیش بینی نیست اما به هر حال وقتی صدای زندانی شنیده نمی شود و وقتی هیچ حقوقی رعایت نمی شود این هم می شود یکی از گزینه ها. ما خودمان هم این روش را درست نمی دانیم ضرر های جسمی و روانی ای برای آنها دارد که ممکن است به این زودی هم جبران نشود، اما وقتی هیچ راه دیگری برای رساندن صدای اعتراض وجود ندارد به آن ها حق می دهیم که این راه خطرناک را انتخاب کنند.من امیدوارم مسئولان صدای آن ها را بشنوند تا دیر نشده و اتفاق خاص دیگری نیفتاده. امیدوارم تکلیف این زندانی هایی که بی گناه هستند و بدون ارتکاب جرمی آنجا محبوس شده اند زودتر مشخص شود تا دوباره شاهد وقوع اتفاق ناخوشایند دیگری نباشیم.سخنی با مسئولین دارید که از همینجا به اطلاع آن ها برسد؟

ما این مدت مرتب مشکلات زندانی ها را پیگیری کردیم و به جاهای مختلف مراجعه کردیم. به ما قول های زیادی داده شد اما متاسفانه هیچ قولی عملی نشد. برای مسئولان قضایی و تصمیم گیرنده اصلا خوب نیست که زندانی را به جایی برسانند که تنها راه دستیابی به حقوق اولیه اش یا بروز اعتراضش، اعتصاب غذا باشد. کسی صدای ما را نمی شنود. ما ملاقات افراد زیادی رفته ایم، نامه نوشتیم، حرف زدیم… اما واقعا نتیجه ای نگرفتیم.مثلا برای خود ما، من فکر میکنم حداقل حق همسرم این بود که نوروز به مرخصی بیاید بعد از آن همه وقت. اما همین را هم اجازه ندادند. به خواسته ها اهمیت نمی دهند هیچ، شرایط را هم برای ما سخت تر می کنند. فکر میکنم چاره ای برای اعتصاب کننده ها نمانده و خود مسئولان راه دیگری باقی نگذاشته اند.اما الان اعلام می کنم که مسئول سلامت زندانیان ما با مسئولان زندان است. همسر من صحیح و سالم است و هیچ مشکلی ندارد، اگر اتفاقی برایش بیفتد مسئولیت آن متوجه مسئولین قضایی کشور است.

محمد امین علیزاده‌ دانشجوی دانشگاه‌ اصفهان بازداشت شد

محمد امین علیزاده‌ دانشجوی ترم ۸ جامعه‌‌شناسی دانشگاه‌ اصفهان بازداشت شد. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، محمد امین علیزاده‌ دانشجوی ترم ۸ جامعه‌‌شناسی دانشگاه‌ اصفهان چهارشنبه‌ ۲۵ / ۳ /۱۳۹۰ از سوی مامورین وزارت اطلاعات بازداشت و هم اکنون در زندان مرکزی اصفهان در بازداشت به‌ سر می‌برد. گفتنی است که‌ محمدامین علیزاده‌ سردبیر نشریه‌ دانشگاهی چیا و از فعالین دانشجویی کرد فعال در دانشگاه‌ اصفهان است. همزمان با بازداشت این دانشجو کلیه‌ وسایل شخصی ایشان هم ضبط گردیده‌ است. در حال حاضر هیچ گونه‌ اطلاعی از وضعیت نامبرده‌ در دست نیست و از زمان بازداشت تا به‌ حال خانوده‌ این فعال دانشجویی موفق به‌ دیدار و یا دریافت خبری از وضعیت ایشان نشده‌اند. در طی این مدت خانواده‌ آقای علیزاده‌ چندین بار به‌ زندان مذکور مراجعه‌ کرده‌‌اند ولی به‌ آن‌ها اجازه‌ ملاقات نداده‌‌اند. قابل ذکر ست که‌ این فعال دانشجویی کرد ساکن شهرستان سردشت است.

ابراز نگرانی نسبت به وضعیت احمد زیدآبادی در زندان گوهردشت

در حالیکه احمد زیدآبادی، فعال مطبوعاتی و دبیرکل سازمان ادوار تحکیم طی دو سال اخیر کماکان بدون مرخصی به سر می برد، خانواده وی از ملاقات با وی در زندان و وضعیت وخیم جسمانی وی خبر داده اند.به گزارش جرس و بر اساس آخرین پست فیس بوک یکی از نزدیکان زیدآبادی، خانواده این فعال ملی- مذهبی، بعد از ملاقات صورت گرفته در پنجشنبه (دوم تیرماه) در زندان رجایی شهر اعلام کردند که “از سه هفته پیش تا کنون، به نظر می رسد حداقل ده کیلو لاغر شده و این جای نگرانی بسیاری دارد.” خانواده زیدآبادی با ابراز نگرانی نسبت به وضعیت وی همچنین گفته اند “یقینا به دلیل مرگ مرحوم مهندس عزت الله سحابی و هاله سحابی و هدی صابر- که از دوستان زیدآبادی بودند- تحمل این مصیبتها نیز که در زندان طاقت فرساست، سبب وضعیت فعلی وی شده است، چرا که هر چه از او پرسیدیم چرا لاغر شدی، جواب داد هیچ مشکلی ندارم… همه جور آزمایش داده ام … اما گفته اند طوری نیست …”احمد زیدآبادی روزنامه نگار زندانی از خرداد سال ٨٨ بازداشت شد و از آن روز تاکنون حتی برای یک روز به مرخصی نیامده است.دادگاه انقلاب وی را به حکم سنگین و غیر انسانی شش سال زندان ،پنج سال تبعید و محرومیت مادام العمر از هرگونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث،به صورت کتبی یا شفاهی محکوم کرد، که دادگاه تجدید نظر حکم دادگاه بدوی را مورد تایید قرار داد.هم اکنون شش زندانی در زندان رجایی شهر و دوازده زندانی در زندان اوین، در اعتراض به جانباختن هدی صابر، زندانی سیاسی اعتصابی، در اعتصاب غذا به سر می برند.

محکومیت محسن برزگر دانشجوی بابل به ۲ سال حبس تعزیری

محسن برزگر دبیر فرهنگی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل و دانشجوی فعلی این دانشگاه که در روز ۲۵ بهمن ۸۹ پس از خروج از دانشگاه نوشیروانی بازداشت شده بود، از سوی دادگاه انقلاب شهرستان بابل به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و توهین به رهبری به دو سال حبس تعزیری محکوم شد. به گزارش کلمه، اتهام اقدام علیه امنیت ملی به دلیل قصد شرکت وی در تجمع ۲۵ بهمن اعلام شده است در حالیکه تجمع مردم بابل در این روز پس از بازداشت برزگر و صدها متر دورتر از دانشگاه نوشیروانی و خارج از مسیر وی برگزار شدو این دانشجو از برگزاری این تجمع بی اطلاع بوده است. در مورد اتهام توهین به رهبری نیز هیچ مصداقی اعلام نشده است.یک منبع مطلع به پرونده این دانشجو در گفتگو با کلمه اعلام کرد «دادگاه برزگر بدون اطلاع این دانشجو و بصورت غیابی برگزار شده و چند روز قبل از برگزاری امتحانات پایان ترم دانشگاه این حکم به وی اعلام شد. اعتراض این دانشجو به نحوه برگزاری دادگاه بی فایده بوده و حکم بدوی ۲ سال حبس مجددا تایید شد. اکبرزاده معاون دادستان بابل نیز پیش از این، اقدام به تهدید این دانشجو کرده و در هنگام تفهیم اتهام اولیه به برزگر گفته بود: اگر وجود تو را برای امنیت ملی خطرناک احساس کنیم، بدون تشکیل هرگونه دادگاهی تو را خواهیم کشت!»پس از تجمع مردم بابل در روز ۲۵ بهمن و بازداشت جمعی از مردم و پنج دانشجوی دانشگاه نوشیروانی در روزهای ۲۵ بهمن و اول اسفند، فشارها بر دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل افزایش یافته است بطوریکه سینا مهدی نیا به ۶ ماه حبس تعزیری و پنج دانشجوی دیگر این دانشگاه توسط کمیته انضباطی هرکدام به یک ترم تعلیق محکوم شده اند.محسن برزگر عضو ستاد دانشجویی مهدی کروبی در بابل و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، پس از انتخابات ریاست جمهوری بارها توسط نیروهای امنیتی احضار و بازداشت شده است.

چطور انسانی که دغدغه اش حقوق مردم سرزمینش است می تواند قصد اقدام علیه امنیت ملی داشته باشد؟

خانواده امیرخسرو دلیرثانی در نامه ای به این زندانی سیاسی و زندانیان اعتصاب کننده نوشتند: امروز دوباره قامت افراشتیم. قامت افراشتیم به افتخار مردانگی و غیرتت ، قامت افراشتیم و سربلند و با غرور ایستادیم که برادرمان و ۱۲ برادر آزاده دیگرمان ، تکریم به مقام شامخ انسان ، دفاع از داد مظلومانه مسلمان و همه آنچه در یک کلام شرافت انسانی خوانده می شود را به مقام عمل اثبات می کند؛ سربلند می ایستیم علیرغم همه این فشارها به افتخار تو و همرزمانت ، به افتخار آنچه به بهای جانتان به ما می آموزید: شرافت.

متن این نامه که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

به نام خدا

به برادر آزاده مان امیر و ۱۲ امیرِ آزادگی سرزمین مان

برادرم ! بغضی راه گلویمان را سد کرده است و اشک همدم این روزهای چشمانمان است. اندک اندک خم می شدیم زیر بار همه فشارهای این روزهای نفرین شده. درمانده و دردمند بودیم از نگاه های ملتمس پدر و مادری که ناامید از همه جا ، از خدا طلب کمک می کنند ، از سرگردانی های همسری که بار مسئولیتی سنگین را به دوش می کشد ، و از چهره معصوم کودکی که در عالم کودکانه خود غصه دار دوری از پدر است.ماتممان دو چندان شد از خبر درگذشت بانویی که او نیز رنج این روزهای شما و ما را به دوش می کشید ، خود در بند بود و خود مادری و همراهی برای خانواده بزرگ زندانیان سیاسی بود .روزی که با هدی صابرِ بزرگ اعتصاب غذا کردی سرشار افتخار شدیم از این همه مردانگی و غیرت که در این روزها، اگر نه نایاب ، بسی کمیاب گشته است ؛ اگر چه دلهره این اقدام ، آتش دلشوره را در جانمان افروخت و این آتش چه سوزناک شعله گرفت با درگذشت هدی صابر ؛ سوگوار شدیم از رفتن هدی و از سوگواری تو و باز اشک امانمان نداد و قامتمان خمیده تر شد.اما امروز دوباره قامت افراشتیم. قامت افراشتیم به افتخار مردانگی و غیرتت ، قامت افراشتیم و سربلند و با غرور ایستادیم که برادرمان و ۱۲ برادر آزاده دیگرمان ، تکریم به مقام شامخ انسان ، دفاع از داد مظلومانه مسلمان و همه آنچه در یک کلام شرافت انسانی خوانده می شود را به مقام عمل اثبات می کند؛ سربلند می ایستیم علیرغم همه این فشارها به افتخار تو و همرزمانت ، به افتخار آنچه به بهای جانتان به ما می آموزید: شرافت. اما باز نگرانی همراهمان است ، نگرانی از سلامتی تو و دوستانت در بین خانواده ها هر لحظه بیشتر و بیشتر می شود.برادرم ! می دانیم که روح بلند تو در این راه مقاوم و استوار می ماند ، اما نگرانیم که جسمت – که این روزها به خاطر عوارض زندان و اعتصاب غذا تکیده تر شده – تا چه اندازه توان همراهی خواهد داشت؟ عوارض اعتصاب غذا را می دانیم و آنرا به خاطر هدف مقدسی که تو داری می پذیریم ؛ آگاهیم که برای هدفی که برگزیده ای – که پاسداری از حقوق اولیه انسانی است – دست از جان نیز شسته ای و در این بین از خود می پرسیم چطور انسانی که دغدغه روز و شبش حقوق مردم سرزمینش است می تواند قصد اقدام علیه امنیت ملی داشته باشد؟ جرمی که توجیه ۴ سال حبس تو و بسیاری از دوستان در بندت است.ما نگرانیم ، نگران سلامتی و جان عزیزتان هستیم ، جانی که روزها، هفته ها، و ماه هاست رنج دوری از خانواده ، محبوس بودن در حصار دیوارهای زندان ، دغدغه مشغله و کار، رنج بیماری های درمان نشده ، دردهای پنهان و ده ها رنج گفته و ناگفته تان ، تکیده اش کرده است.امیر عزیز و دوستان آزاده دربند، ایستادگی تان را می ستاییم و سپاسگزاریم ، در برابر بزرگی ، شرافت و پایداری تان به عهدی که با خدایتان بسته اید ، به احترام سر خم می کنیم و علیرغم همه این دل نگرانی ها در کنار شما می ایستیم و آزادی تان را می طلبیم.از مقامات مسئول می خواهیم با نگاهی منصفانه ضمن بررسی درخواست شما برای رسیدگی به جریان درگذشت هاله سحابی و هدی صابر ، موجبات آزادی عزیزان دربندمان را ، که امروز بر همه عیان است که قصدی جز خیرخواهی برای مردم این مرز و بوم نداشته و ندارند ، و برای رسیدن به حقوق انسانی ، جان خویش را در طبق اخلاص گذاشته و به آخرین چاره که اعتصاب غذا است متوسل شده اند ، فراهم آورده و ، از تکرار وقایع اسف بار پیشین ، قبل از وقوع ، جلوگیری کنند.

جاء الحق و ذهق الباطل إنّ الباطل کان ذهوقاً؛

خانواده دلیر ثانی

محکومیت تارا سپهری‌فر٬دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف به ۷ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق

تارا سپهری‌فر٬ دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف٬ به ۷ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. همچنین دادستانی تهران وثیقه وی را نیز ضبط کرده است.به گزارش تحول سبز، پرونده این فعال دانشجوی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب و به ریاست قاضی پیرعباس مورد رسیدگی قرار گرفت. این در حالی است که حتا وکیل وی نیز در جریان تشکیل چنین دادگاهی قرار نگرفته بود و حکم دادگاه به صورت غیابی صادر شده است.براساس رای صادر شده٬ سپهری‌فر به اتهام «تبانی و اجتماع علیه امنیت کشور» به ۵ سال حبس٬ به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس و به اتهام «اختلال در نظرم عمومی» به یک سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است. علاوه بر این دادستانی تهران وثیقه‌ای که برای ازادی وی در اسفند ۸۸ سپرده شده بود را نیز ضبط کرده است.تارا سپهری‌فر در اعتراضات پس از انتخابات دو بار بازداشت شده بود. وی نخستین بار تیرماه سال ۸۸ بازداشت و مدت یک هفته را در زندان اوین سپری کرد. بار دوم او در تاریخ ۲۰ بهمن ۸۸ بازداشت و پس از گذراندن بیش از یک ماه در زندان و چند روز مانده به عید نوروز با قرار وثیقه از زندن آزاد شد.

بازداشت زهرا یزدانی، فعال مطبوعاتی و روزنامه نگار منتقد

نیروهای امنیتی روز سه شنبه ٣١ خرداد، با یورش به منزل زهرا یزدانی، روزنامه نگار و فعال مطبوعاتی، پس از تفتیش منزل، او را به زور و با برخورد توهین آمیز بازداشت و به محلی نامعلوم منتقل کردند.خبرگزاری آذربایجان در این زمینه گزارش داده است که یکی از دوستان نزدیک زهرا یزدانی گفته است که، نیروهای امنیتی با هجوم به منزل وی، ضمن بدرفتاری و ایجاد ارعاب برای دیگر اعضای خانواده، نوشته ها و اسناد وی را نیز ضبط کردند. این گزارش می افزاید که زهرا یزدانی از شاگردان محمد علی طاهری روزنامه نگار می باشد که وی نیز مدت دو ماه است در بازداست بسر می برد.هنوز علت بازداشت این روزنامه نگاران منتشر نشده است.ایران طبق آمار جهانی، بزرگترین زندان روزنامه نگاران جهان محسوب می شود.

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...