هوشیاری و آگاه بودن یک ملت، در کشورهائی که با سیستم دموکراتیک اداره می شوند؛ موجب افتخار دولتمردان آن ممالک است. اما هوشیاری ملتی مانند ایرانیان، که اسیر چنگال ظالمانه گرگهای حکومت جلادها و خون آشامان و خودکامگان رژیم آخوندی هستند؛ برای این ددمنشان غیرقابل تحمل می باشد. به همین خاطر هم ایشان پیوسته می کوشند، که تا ملتی بیدار را، به خوابی مصنوعی ببرند؛ و خود تا می توانند، بر خر مراد سوار باشند. به همین دلیل هم، جباران جمهوری اسلامی در سرزمین ما، همواره تلاش می کنند که تا در مردم، یک نوع خلسه مصنوعی ایجاد بکنند؛ و بهره های فراوانش را هم به دست بیاورند.آیا گاهی مشاهده کرده اید که مادران نوزدان خودشان را چگونه به خواب می برند؟ نوزادان وقتی که در دوران جنینی خودشان در بطن مادرهایشان هستند؛ با طنین یکنواخت تپش قلب مادر خود، به خواب می روند. وقتی هم که متولد می شوند، چون دیگر از آن صدای خوش طنین تپشهای یکنواخت قلب مادرشان خبری نیست؛ به خواب رفتنشان مشکل می شود. ولی مادران ایشان، روشی را می شناسند؛ که برای به خواب بردن طفلشان، همان صدای یکنواخت قلب خویش را در گوشهای کودک تداعی می کند و آرام آرام او را به خواب می برند.روال کار مادر نوزاد چنین است، که آنها با دستشان، ضربات سبک و یکنواختی را، به گونه ای منظم بر بدن کودک، به طور مثال بر شانه های او می نوازند؛ و طفل خودشان را به خواب می برند. شنیدن آن ضربه های یکنواخت، که مادر بر پشت کودکش می زند؛ همان صدای تپش های یکواخت قلب وی را، مانند دوران زندگی جنینی کودک، برایش تداعی می کند و او را به خواب می برد.این حالت در مورد به خواب مصنوعی بردن وجدان آگاه و بیدار آدمها نیز مدخلیت دارد. کسی که دزد قهاری می شود، ابتدا با ترس و وحشت بسیار، و با تخم مرغ دزدی شروع به انجام دادن چنین خلافی می نماید؛ اما همینکه دزدی های کوچک، پشت سرهم تکرار و تکرار شوند؛ دیگر شتردزدی هم برایش آسان می شود و او را نمی ترساند! چرا که وجدان آگاهی که قبلأ داشته، و او را موقع تصمیم گرفتن برای انجام دادن یک کار بد، مورد شماتت و مؤآخذه قرار می داد؛ دیگر در اثر ضربات یکنواخت تکرار شدنهای اعمال خلاف، در وجود فرد خطاکار، به خواب و خلسه ای مصنوعی که بر آن تحمیل نموده اند می رود؛ تا جائی که نمی تواند صاحبش را، از انجام دادن آن تخلفات متعدد منع بکند. چونکه خودش هم در خوابی عمیق فرو رفته و تکرار عملیات خلاف پی در پی، برای وجدان آن خاطی، همان ضربات یکنواختی است که کودک درون وجودش را، از منع کردن وی و آگاه بودنش منفعل نموده است.مزدوران حاکم بر میهنمان، از آغاز حکومت ننگین و شومشان، از همین ترفند سود جسته اند؛ اینها با به کار بردن روش ایجاد خواب مصنوعی در میان مردم، توان مقابله های سیاسی آنان را، در وجود ایشان به خوابی مصنوعی واداشته اند؛ و مزورانه به منفعفل نمودن نیروهای فعال جامعه پرداخته اند.این جنایتکاران، برای تحقق چنین امر مهمی، و مصون نگه داشتن خود از فعالیت های نیروهای هوشیار در میان ملت، به طور دائم و همه روزه، تعدادی از آن بی گناهان را، یا می کشند و یا ناحق و بدون وقوع هر گونه جرمی، به زندانهای سیاه خودشان می افکنند. منظورشان هم این است، که با وارد ساختن این ضربات یکنواخت بر پیکره جامعه و مردم آن، و با تکرار نمودن مصیبت هائی که به طور عمد، برای ایشان به وجود می آورند؛ می کوشند که جلوی تحرک داشتن و فعال بودنشان را مسدود کنند. تا دیگرکسی نتواند به اعمال شنیع و وحشیانه کارگزاران این رژیم سفاک معترض گشته و صدایش را به گوش جهانیان برساند.هنوز از کشته شدن هاله سحابی به دست مزدوران جمهوری اسلامی، در هنگام خاکسپاری پدرش، ومراسم خاکسپاری شبانه وی، و آئین های ترحیم و سوگواری برای آن پدر و دختر، چیزی نگذشته است؛ که یک مظلوم دیگر، فردی از تبار معترضان بر ستمگری های رژیم شقاوت پیشه اسلامی را نیز به قتل می رسانند؛ تا این ملت، همه وقتش به انجام دادن مراسم مذهبی مربوط به خاک سپردن نخبه های میهنشان سپری بشود؛ تا دست آقایان برای هر غلطی که می خواهند بکنند باز بماند.غم جانگداز شهادت هاله سحابی، هنوز در دل مردم داغ و تازه است؛ که این نامردمان، یکی دیگر از هم میهنان ما را، به قتل می رسانند. در حالی که شادروان هدی صابر، در اعتصاب غذای اعتراضی خود، در ارتباط با کشته شدن هاله سحابی بیمار شده بود؛ به همین سبب هم درد شدیدی را در ناحیه قلبش احساس نموده بود؛ درد می کشید و درد می کشید؛ تا جائی که دژخیمان رژیم منفورملاها در زندان، او را به بهداری آنجا می برند. در همان اتاق بهداری نیز، دست از شکنجه نمودن وی برنمی دارند؛ مأمورانی که در لباس زندانبانان در آن اتاق بوده اند؛ هدی صابر را، که درد امانش نمی داده، مورد ضرب و شتم خویش قرار می دهند.او را به درمانگاه نبردند که مداوایش کنند؛ بلکه بردند تا با ضرب و شتم وی، زبان اعتراضاتش را بند بیاورند؛ و همان زندگی درون محبس را هم از او بگیرند.هدی صابر، هاله سحابی، برادران فتحی و ......... نه اولین ستمدیدگان و به قتل رسیدگان در این تیره روزهای حکومت سیاه آخوندی بوده اند؛ و نه آخرین آنها خواهند بود. چرا که مارهای گرسنه ی روی شانه های ضحاک زمانه، سیرائی ندارند و روز به روز با هجوم سپاهیان حمله ور قدرت خانم بر وجود ملعونش، گرسنه تر هم می شوند.تا وقتی که، از میان در خلسه فروشدگان کشورمان، کاوه ای برخیزد و پیشبند چرمین اش را درفشی کند و دیگر خواب شدگان را نیز هوشیار بسازد؛ که تا همگی شان مصمم و کوبنده، همانند طوفانی توفنده و خشمگین، بر این ضحاک ماردوش زمانه بتازند و از هستی ساقط بکنند.کسی برخیزد که درهای امید را، بر روی ملتی رنجدیده بگشاید؛ و دشمنش را از اوج رفیعی که هم اکنون بر آن جلوس نموده، پائین بکشاند و به حضیض ذلت بیفکند.
بهار 2719 آریائی هلند
محترم مومنی روحی
بهار 2719 آریائی هلند
محترم مومنی روحی