۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

معجزه: جنتی بر اثر کهولت سن به «سید» تبدیل شد!


امروز خبری درباره احمد جنتی، یکی از پیرترین مقامات جمهوری اسلامی در رسانه‌های ایران انتشار یافته که از وی به عنوان «سید» نام برده شده است.امروز چند سایت اینترنتی خبری در ایران از جمله خبرگزاری ایسنا و سایت‌های تابناک و آفتاب، خبری را منتشر کرده‌اند که در آن از دبیر شورای نگهبان جمهوری اسلامی به عنوان «سید احمد جنتی» نام برده شده است.در این خبر «سید جنتی» پیش‌بینی کرده است که «به زودی شاهد سقوط آمریکا و متحدانش خواهیم بود.»وی همچنین گفته که علی‌رغم «سیلی محکم مردم ایران» آمریکا و اسرائیل از خواب غفلت بیدار نشده‌اند.اشتباه فاحش در نگارش این خبر نشان می‌دهد که دست‌اندکارارن رسانه‌های خبری ایران حوصله خواندن اخبار مربوط به جنتی را ندارند.یک روحانی سید برای نشان دادن سیدی خود باید عمامه‌ای سیاه یا سبز به سر خود ببندد و به عمامه سفیدها «شیخ» گفته می‌شود.از معروف‌ترین شیخ‌های جمهوری اسلامی، «شیخ اصلاحات» است که زمانی به مهدی کروبی گفته می‌شد.جنتی از پیرترین مقامات جمهوری اسلامی است که کهولت سن وی دستاویز ساخت و نقل جوک‌های فراوان حتی از سوی شخصیت‌های سیاسی مخالف وی شده است.


سهند خوانساری

نامه علی جمالی به فرزندش: رویای ایران آزاد و آباد برآورده خواهد شد

در آستانه دومین سالگرد تولد فرزند علی جمالی، عضو شورای مرکزی و رییس کمیته سیاسی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)، وی دل نوشته ای را خطاب به فرزندش منتشر کرد.علی جمالی ۳۱مرداد ماه ۱۳۸۹بازداشت شد. وی در دادگاه بدوی به ۴سال حبس محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۲سال کاهش یافت.در این نامه با امید به فردایی روشن آمده است: تو، فرزندان احمد زیدآبادی، عبدالله مومنی و همه ی فرزندان ایران، سرمایه های آینده این سرزمین هستید. بدانید که ظلم پایدار نخواهد ماند و رویای ما برای داشتن ایرانی آزاد و آباد برآورده خواهد شد. روزی ما در کنار هم خاطره این روزهای سخت دور از یک دیگر بودن را از ذهن های مان می زداییم و در آن روز من و مادرت می توانیم به دور از هر هراسی و تشویش زندان و اندوه این شیشه های کدر کابین های ملاقات، کنار هم بودن را تجربه کنیم.

متن این نامه به شرح زیر است:“یاهو”نیکان، پسرم؛در آستانه ی دومین جشن تولدت و از پشت میله های بند ۳۵۰زندان اوین چهره ی معصومت را می بوسم. احتمالا از آن چه که برایت می نویسم تا سال ها بعد بخوانی، چیزی درک نخواهی کرد که دنیای تو اکنون با مفهوم هایی از این دست بیگانه است. من برایت می نویسم تا سال های بعد بخوانی و بدانی که در روزهایی که تو به دنیا آمدی و همواره تنها مادرت را در کنار خود دیدی و بزرگ شدی و به دو سالگی رسیدی، چرا من در کنار شما نبودم و از پشت میله های سرد زندان اوین تو را تصور می کردم که در کنار سمیرایم در حال فوت کردن شمع های کیک تولدت هستی. باید بنویسم تا بدانی چرا به ناگاه من از زندگی تو کنار رفتم و تو با من چنان غریبه شدی که وقتی برای نخستین بار از زندان به خانه آمدم، دیگر مرا نمی شناختی.پسر عزیزم؛دقیقا ۳۱سال پیش از تولد تو، در ۱۲فروردین ۵۸پایه های نظامی بنیان نهاده شد که قرار بود «جمهوری اسلامی» باشد؛ نه یک کم و نه یک کلمه بیش. قرار بود جمهورش در آن اساس تصمیم گیری باشد و اسلامش رحمانی، اطمینان بخش و سازگار با دنیای جدید اما امروز و در روزهایی که تو به دنیا آمدی و به دو سالگی رسیدی، هم زمان با تو ۳۳مین سال تاسیس جمهوری اسلامی نیز سپری می شود، در حالی که زندان هایی که قرار بود دانشگاه باشد، لبریز است از دانشجویانی که به زندان شدن دانشگاه و شهر و کشور خود اعتراض دارند. تو ۲ساله می شوی و جمهوری اسلامی ۳۳ساله و چه کنایه آمیز که از کارزار سبز و پیوسته ما برای اعاده ی «جمهوریت» هم دو سال و اندی می گذرد.نیکان من؛پدرت و بسیاری از دوستان و خواهران و برادرانش در اعتراض به ظلم و جور ناروایی که بر مردم این دیار می گذرد، به بند کشیده شده اند و با وجود سختی های تاب آوردن حتا یک روز اسارت ظالمانه و دشواری ها و مرارت های ناگفتنی دوری از مادرت و تو، امید به فردایی بهتر برای تو و هم نسلانت، همه ی ما زندانیان سیاسی را در راه خود برای آزادی این کشور از مصیبتی که به آن گرفتار آمده، مصمم و جدی ساخته است. ما به فردای تک تک فرزندان ایران زمین می اندیشیم و به همین سبب از راهی که آغاز کرده ایم، بازنمی گردیم.فرزندم؛تو، فرزندان احمد زیدآبادی، عبدالله مومنی و همه ی فرزندان ایران، سرمایه های آینده این سرزمین هستید. بدانید که ظلم پایدار نخواهد ماند و رویای ما برای داشتن ایرانی آزاد و آباد برآورده خواهد شد. روزی ما در کنار هم خاطره این روزهای سخت دور از یک دیگر بودن را از ذهن های مان می زداییم و در آن روز من و مادرت می توانیم به دور از هر هراسی و تشویش زندان و اندوه این شیشه های کدر کابین های ملاقات، کنار هم بودن را تجربه کنیم. شاید آن وقت بتوانم، ذره ای از دریای بزرگ صبر و بردباری و مقاومت سمیرایم را جبران و جای همه نبودن هایم را هم برای تو پر کنم. امروز شاید از خود بپرسی که چرا جای پدر در کنار کیک تولدم، عکسی بی جان از او قرار دارد. پاسخش را زمانی خواهی گرفت که بزرگ تر می شوی و موهبت آزادی را در می یابی، جوانیت را به جای دانشگاه زندان در جامعه ای آزاد و آباد سپری می کنی که خود دانشگاه است. آن وقت پاسخ پرسشت را خواهی یافت و می توانی درک کنی که چرا پدرت در جشن تولد دو سالگی تو در کنارت نبود!با امید روزگاری بهتر برای تو و نسل توفرورودین ۹۱پدرت، علی جمالی، ساکن در بند ۳۵۰اوین

گزارش یک روزنامه نگار از زندگی در بند ۳۵۰ اوین؛ سال نو، اشک و لبخند

بهمن احمدی امویی، ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در منزل مسکونی اش بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در زندان اوین به سر می برد، وی که هر از گاهی برای همسرش ژیلا بنی یعقوب نامه نوشته و به توصیف بند ۳۵۰، هر بار از زاویه ای می پردازد، این بار اما نوروز و سفره هفت سین و لحظه تحویل سال را برای او روایت میکند.امویی که به اتهام «نگارش مقالات انتقادی درباره عملکرد اقتصادی دولت احمدی نژاد» در روزنامه «سرمایه» و وب سایت شخصی اش و همچنین سردبیری وب سایت «خرداد نو» در این بند روزگار می گذراند، پیش از این و در نامه قبلی خود بر «برداشته شدن دیوارها میان زندانیان» و «همدلی» آنان تاکید کرده بود.نامه ای که متن آن در اختیار جرس قرار گرفته است راوی حال و هوای زندانیان این بند در آخرین روزهای سال ۹۰ و همچنین نخستین روزهای سال جدید است؛ از چشم انتظاری تعدادی از زندانیان برای رفتن به مرخصی نوروزی، از برنامه های زندانیان برای آغاز سال نو از سرود خوانی ګرفته تا هفته نامه دیواری بند.متن کامل نامه به شرح زیر است:دو روزی است که سال نو شده است. سال ۱۳۹۱ روز سه شنبه ۸ و سی و چهار دقیقه صبح آغاز شد.ژیلا! این روزها خیلی بیش از گذشته به تو فکر می کنم .سه سالی است که تجربه خوبی از این روزهای نخست سال نو ندارم . نزدیک سه سال است که در کنار هم نیستیم. سه سال است که تو به مسافرت نرفته ای و هر چه از تو می خواهم که یک چند روزی به یک مسافرت خوب بروی قبول نمی کنی و همیشه یک جواب داری :«هر وقت آمدی با هم می رویم» از قول امیر مهدی هم می گویی «هر وقت دایی بهمن آمد دسته جمعی می رویم مسافرت».ژیلا! چه سالهایی را از دست داده ایم. زمانهایی را که نمی توانیم جبران کنیم برای آینده ای که قرار است بهتر باشد این کمترین هزینه ای است که باید بپردازیم . شاید با این حرف می خواهم خودم را راضی کنم. من آدم نسبتا بدبینی هستم وامیدی هم به بهتر شدن اوضاع در آینده نزدیک ندارم .آنقدر فساد از همه نوعش فراگیر شده که تنها یک معجزه می تواند به سرعت جامعه ایران را از این وضع نجات دهد . امید به معجزه این روزها از آن چیزهای ناب زندگی است.یک هفته، ده روزی هست که هر کس به سبک خودش به پیشواز بهار و سال نو رفته است؛ چند نفری به امید مرخصی عید، روز و شب خود را می گذرانند و تمام حرفها و خبرهایشان در مورد مرخصی نوروزی است . اینکه دادستان چه گفته و قرار است چند نفر بروند مرخصی، بعضی ها هم منتظرند دوباره فردا خبرهای مایوس کننده برسد: اینکه همه چیز منتفی شده است.عبدالله مومنی، سبزه کاشته است، یک بشقاب گندم برای سفره هفت سین اتاق وبا وسواس زیادی هم از آن مراقبت می کند، آبش می دهد و هر روز صبح آن را جلوی پنجره می گذارد تا از آفتاب کم فروغ روزهای آخر زمستان که کمیاب هم شده استفاده کند.بچه های اتاق های سه و چهار برای سفره هفت سین سمنو پخته اند، مدتی است مقدار زیادی جوانه گندم را برای این کار آماده کرده اند.کوروش کوهکن، از زندانی های باستان گرا که آدم خوش ذوقی است سبزه ای به شکل نقشه ایران طراحی کرده و چند روزی سخت مشغول رسیدگی به آن است. تمام نقشه را گندم کاشته است اما معلوم نیست به چه دلیلی تقریبا تمام حاشیه جنوبی و به ویژه قسمت شرقی آن رشد نکرده است. کوروش جابه جایش می کند و آب زیادی به قسمت جنوبی اش می دهد، اما فایده ندارد. به شوخی می گوید: جبر تاریخی است انگار و کاری نمی توان برای جنوب خشک ایران کرد.بعضی ها تا آخرین لحظات پایان سال منتظر خوانده شدن نامشان برای رفتن به مرخصی نوروزی بودند؛ هر اسمی که خوانده می شد گوش هایشان را تیز می کردند. فقط تعداد کمی از این بابت مطمئن بودند که به مرخصی می روند چون خودشان را به دادسرای اوین خواسته بودند، با خانواده هایشان حرف زده بودند و وثیقه ها و ضمانت های لازم را از آنها اخذ کرده بودند.شنبه و یکشنبه ۲۷ و ۲۸ اسفند آخرین روزهای اداری بود و با سپری شدن این دو روز نا امیدی و ناراحتی را می شد در چهره ی خیلی ها دید. یکجا بند نبودند و همه حرفهایشان درباره مرخصی رفتن و پی گیری خبرها و شایعاتی که در بند می پیچید، بود. شایعاتی از این قبیل : امسال نام هجده نفر در فهرست مرخصی هاست، کسی امسال به مرخصی نمی رود، دادستانی خیلی موافق نیست، وزارت اطلاعات موافقت نمی کند، انگار فقط ده نفر می روند.سرانجام دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴ نفر به مرخصی رفتند . مرخصی های سه روزه و پنج روزه.شورای فرهنگی بند که از هر اتاق یک نماینده در آن عضو است برنامه های متنوعی را برای روزهای عید پیش بینی کرده است.موسیقی، آواز، گردهمایی، تئاتر عروسکی و یک ناهار دسته جمعی در ظهر نخستین روز سال نو که قرار بود چلو کباب باشد . چلو کباب خوردن در زندان از آن غذاهای نادر و یک اتفاق است. اما دو سه نفر از زندانی ها در مورد چلوکباب درست کردن تخصص دارند و روز اول عید همه مان چلوکباب خوبی خوردیم . محمد صائمی ، از زندانیان مجاهدین خلق که در دهه ۶۰ نیز پنج سال زندانی بوده و پیش از دستگیری دوباره، یک رستوران و سالن پذیرایی داشت زحمتش را کشیده بود. قبل از او هم دو زندانی دیگر بودند که دراین زمینه تخصص داشتند.سال نو با شمارش معکوس ثانیه ها شروع می شود . نه، هشت، هفت، شش، پنج، چهار، سه، دو و یک و بعد یک بالن سبز رنگ که عماد بهاور تهیه کرده به هوا فرستاده می شود. با این نوشته ی رویش که زندانی های ۳۵۰ سال نو را تبریک می گویند. معلوم نیست این بالن کجا بر زمین نشسته است.سفره بزرگی در وسط حیاط بند ۳۵۰ با پارچه ی سه رنگ سبز، سفید و قرمز بدون هیچ علامت و نشان مشخصی تزئین شده است. قرآن، شاهنامه و حافظ ، سه ماهی قرمز کوچک که در یک استوانه پلاستیکی تنگ و کوچک به هم چسبیده اند، شش عدد تخم مرغ رنگ شده و چهار گلدان کوچک با گلهای بنفشه در چهار گوشه سفره به همراه سبزه ای به شکل نقشه ایران که حالا کاملا سبز شده، همه چیز را تحت الشعاع خود قرار داده است .دورتا دور سفره هفت سین را چند نوع گل گذاشته اند. از هر کس پرسیدم نام گلهای درون گلدان چیست کسی نمی دانست. اما از همانهایی است که در ابتدای سال نو در همه گل فروشی ها می فروشند و عمر زیادی هم ندارند. فقط یکی شان را شناختیم بنفشه. بقیه ی گلها گلبرگهای مخملی به رنگ صورتی ، سفید و زرد داشتند.روبه روی هفت سین و روی سکویی که از نیمکتهای فلزی ساخته شده یکی دو صندلی قرار دارد، پشت سرش بخش زیادی از دیوار را با ملحفه آبی رنگ پوشانده اند و تمام حاشیه آن را با نواری از کاغذهای رنگی مخصوص جشن ها پوشانده اند به اضافه چند رشته نوارهای رنگی خز مانند.سه پارچه سبز، سفید و قرمز به صورت عمودی به نشانه پرچم ایران آویزان است و با نسیم ملایم صبحگاهی می لرزد. بالای این سه پارچه هفت، هشت بادکنک رنگی آویزان شده .علی ملیحی و فرشید فتحی مجری برنامه اند .سرود ای ایران ، یار دبستانی و چندین آواز دیگر را دسته جمعی می خوانیم و بعد هم مراسم روبوسی و تبریک سال نو. تا حالا با این همه آدم یک جا دیده بوسی نکرده بودم و فکر کنم این رکورد را تا پایان عمر حفظ کنم. بیش از ۱۵۰ نفر یک دفعه شروع می کنیم همدیگر را بغل کردن و بوسیدن و در پایان دست زدن و تشویق یکدیګر. راستش را بخواهی این بخش برنامه تا حدی کسل کننده بود اما چاره ای نبود و باید تمامش می کردیم.آخرین هفته نامه دیواری بند ۳۵۰ در سال ۹۰ بخش زیادی از مطالبش را به سال نو اختصاص داده است با یک طرح زیبا از ایران . بالای این طرح نوشته شده : هفت سین طالبانی . تمام شرق ایران در نقشه با سه نماد ستم با یک حلقه طناب دار، سیم خاردار و یک قلم شکسته به نام سانسور پرشده است . در مرکز کشور یک سلول آهنی خودنمایی می کند. جنوب با یک باتوم تحت عنوان سرکوب، غرب با چهره یک زن که چند سنگ به سویش پرتاب شده و بالای آن نوشته شده سنگسار و در شمال غربی کشور یک سبزه سیاه رنگ با عنوان “سیاهه ” به چشم می خورد . از طراح آن پرسیدم سیاهه یعنی چه؟ گفت یعنی حکومت مخالف شادی و سرزندگی مردم است و مروج افسردگی تیرگی و غم.خاطرات مقابل چشمانم رژه می روند. ژیلا! تو همیشه اصرار داشتی که درخانه مان در سال نو هفت سین داشته باشیم و من معمولا خرید لوازم آن را پشت گوش می انداختم و لحظه های آخر سال مجبور می شدیم برای پیدا کردن یک سبزه سالم چندین فروشگاه و خیابان را با عجله بگردیم. معمولا یک هفت سین مینیاتوری می چیدی. در این سالهای آخر مخالف خرید ماهی قرمز برای سفره هفت سین بودی چرا که خیلی زود می مردند و تو ناراحت می شدی . ضمن اینکه ربطی هم به سفره هفت سین ندارد و معلوم نیست از کجا و کی آن را به سفره هفت سین اضافه کرده اند.مدتها قبل به تو قول نوشتن این نامه را داده بودم اما نوشتنش خیلی طولانی شد حالا هم که ظاهرا تمام شده با خودم فکر می کنم به درد نخور و با بی دقتی نوشته انگار فقط می خواستم قولی را که به تو داده ام انجام دهم .راستش را بخواهی مدتی است که احساس می کنم شاید دیگر نتوانم بنویسم، به این که فکر می کنم ترس برم می دارد . کسی که کارش نوشتن است اگر یک روز نتواند بنویسد از بین می رود به ویژه که از این راه زندگی را بگذراند.در طول روز مدام به این فکر می کنم که چه چیزی برایت بنویسم، بعضی وقتها آن را یادداشت می کنم که یادم نرود اما شب که می نشینم دستهایم فرمان نمی برد و نمی توانم فکر کنم. گاهی هنوز یک جمله ننوشته احساس خستگی شدید می کنم، بی هیچ دلیلی. آن وقت به خودم می گویم فردا می نویسم. چند جمله ای هم که پیش می روم آن قدر بدخط است که خودم هم نمی توانم بخوانم چه برسد به تو.به خودم می گویم انگار ترسو شده ای، دیگر خطر نمی کنی، انگار زندگی دارد عادی می شود، به خودت بیا و جدی تر کار کن . این طور که با خودم کنار آمده ام سال ۹۱ را می خواهم بیشتر از گذشته به نوشتن برای تو بگذرانم. امیدوارم از وفای به این عهد بر آیم، هر چند با این قول به تو وخودم از همین حالا روزهای کاری سختی را پیش روی خود می بینم.بهمن احمدی اموییزندان اوین-بند ۳۵۰فروردین سال ۱۳۹۱

۱۳۹۱ فروردین ۱۰, پنجشنبه

سومین نوروز ابوالفضل عابدینی در زندان


ابوالفضل عابدینی فعال حقوق بشر خوزستانی سومین نوروز خود را در زندان سپری می کند.خانواده‌ این زندانی سیاسی در شهرستان زنده‌گی می کنند و وی به خاطر قطع شدن تلفن‌ها در بند ۳۵۰زندان امکان تماس با خانواده خود را نیز ندارد.عابدینی در حالی محکومیت ۱۲سال زندان خود را در بند ۳۵۰سپری می‌کند که تاکنون از حق استفاده از مرخصی نیز با وجود داشتن بیماری قلبی محروم بوده است.ابوالفضل عابدینی از اعضای حزب پن ایرانیست ایران است و در حدفاصل سالهای ۱۳۸۴تا ۱۳۸۶چندین بار توسط نیروهای امنیتی استان خوزستان بازداشت و این بازداشت‌ها منجر به صدور حکم یک سال حبس تعزیری از سوی دادگاه انقلاب اهواز برای وی شد.ابوالفضل عابدینی در تاریخ نهم تیر ماه سال ۱۳۸۸بازداشت و در تاریخ ۴آبان با قرار وثیقه از زندان آزاد شد.وی بار دیگر در تاریخ ۱۲اسفند ماه ۱۳۸۸در جریان دستگیری‌های گسترده‌ی کنش‌گران حقوق بشر ایران توسط سپاه پاسداران همراه با ضرب و شتم در منزل پدری خود در رامهرمز خوزستان بازداشت و به سلول‌های انفرادی به بند ۲الف زندان اوین منتقل شد.درتاریخ ۱۵فروردین ماه در حالی که یک ماه از بازداشت وی نگذشته بود، دادگاه انقلاب اهواز ابوالفضل عابدینی را به اتهامات ارتباط با دول متخاصم ،فعالیت‌های حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه های بیگانه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم مربوط به پرونده پیشین عابدینی بود که به بازداشتش در تیرماه سال ۱۳۸۸و آزادی‌اش با قید وثیقه ۳۰۰میلیونی در آبان ماه همان سال منجر شده بود.در فروردین ماه سال ۱۳۸۹یک سال بعد از صدور حکم اول، ابوالفضل عابدینی بار دیگر از سوی شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعزیری محکوم شد، این در حالی بود که وی در پرونده‌ی قبلی نیز به همین اتهام محکوم به زندان شده و در حالی سپری کردن این محکومیت بود. این حکم ۱۳اردیبهشت ۹۰به عابدینی ابلاغ شد و محکومیت وی به ۱۲سال زندان افزایش یافت.
نوشته ای از مسعود نوری جاوید

آریا آرام نژاد در لحظه آزادی؛ تمام کینه هایم از روزهای سخت را با عشق به سرزمینم پاک کردم

قدمهایم که به آزادی رسید گوئی تپشهای قلبم از ایستایی و رخوت به ریتم منظمی از آواز و حرکت مبدل شد و من همان هنگام تمام کینه هایم از روزهای سخت گذشته را با عشق به سرزمینم پاک کردم.آریا آرام نژاد، هنرمند کشورمان در یادداشتی کوتاه در صفحه فیس بوک خود با اشاره به لحظه ی جدایی از محبت های کسانی که در طول بازداشت وی را فراموش نکرده بودند قدردانی کرد.آریا ارام نژاد در یادداشت بسیار کوتاه نوشته است:
وقتی مهر خروج از زندان را بر کف دستهایم کوبیدند،
هنوز باورم نمیشد که قرار است جهان را از پشت دیوار های بلند و سیمهای خاردار به نظاره بنشینم،
قدمهایم که به آزادی رسید گوئی تپشهای قلبم از ایستایی و رخوت به ریتم منظمی از آواز و حرکت مبدل شد و من همان هنگام تمام کینه هایم از روزهای سخت گذشته را با عشق به سرزمینم پاک کردم …
روزهایی که گذشت بسان پلی بود برای متفاوت دیدن خود، همنوعان و دنیای پر غوغایی که در آن روزگار می گذارانم.ارادتمند مهربانی هایی هستم که از ورای قفس هماره و عمیق جانم را لبریز می کرد، که ندیدن و نبودن هرگز بهانه ای برای از یاد بردن نیست.

با احترام آریا آرام نژاد
کلمه

۱۳۹۱ فروردین ۸, سه‌شنبه

بازداشت و بی خبری از وضعیت قاسم ناظری، از فعالین استان فارس


قاسم ناظری، از فعالین استان فارس، روز چهارشنبه ۲۴ اسفند ماه ۱۳۹۰، توسط ماموران امنیتی دستگیر و به بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز منتقل شده است.ناظری مدتی پیش به یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس سفر کرده بود، که پس از بازگشت، گذرنامه وی در فرودگاه توسط ماموران امنیتی ضبط و به وی اعلام گردید که برای دریافت آن و پاسخگویی به برخی سوالات، خود را به اداره اطلاعات شیراز معرفی نماید.بر اساس این گزارش، روز چهارشنبه ۲۴ اسفند ماه ۱۳۹۰، در حالیکه ناظری به اداره اطلاعات مراجعه کرده بود، مورد بازداشت واقع شده و ماموران امنیتی پس از بازداشت وی، به همراه او به منزل شخصیش مراجعه کرده و ضمن تفتیش آن محل، برخی وسایل شخصی، کامپیوتر، ادوات فیلمبرداری و سی دی های موجود را ضبط کرده و با خود به اداره اطلاعات منتقل نمودند.هنوز از علت دقیق بازداشت و سرنوشت قاسم ناظری خبری منتشر نشده است.گفتنی است، این شهروند ساکن شیراز، در جریان تجمعات سه شنبه های اعتراضی اسفند ماه ۸۹ نیز، مورد ضرب و شتم شدید و بازداشت سه هفته ای قرار گرفته و با قید وثیقه آزاد شده بود.
نوشته ای از مسعود نوری جاوید

جمهوری اسلامی ایران همچنان در شمار “حکومت‌های جلاد”


سازمان عفو بین‌الملل با انتشار گزارش سالانه خود در مورد شمار اعدام‌ها در جهان‌، حذف یا عدم اجرای این مجازات در ۱۴۱ کشور عضو سازمان ملل را بسیار دلگرم‌کننده می‌داند. این دلگرمی در مورد ایران به سردی و تلخی می‌گراید.
گزارش سالانه سازمان حقوق‌بشری عفو بین‌الملل در مورد شمار اعدام‌ها در کشورهای مختلف جهان، سه‌شنبه (۲۷ مارس/ ۸ فروردین) منتشر شد. در این گزارش باردیگر چین در رتبه نخست و ایران در رتبه دوم کشورهایی قرار دارند که سال ۲۰۱۱ میلادی بیشترین آمار اعدام‌ها را در جهان داشتند.سازمان عفو بین‌الملل در گزارش سالانه خود تأکید کرده که آمار کاملی از تمام اعدام‌های صورت گرفته در چین و ایران ندارد و آمار منتشر شده بر اساس اطلاعاتی تهیه شده است که این دو کشور رسمأ اعلام کردند. به استثنای چین و ایران، با توجه به کاهش آمار اعدام‌ها در جهان، عفو بین‌الملل این روند را دلگرم‌کننده خوانده است.
اجرای اعدام تنها در ۲۰ کشور
گزارش سالانه سازمان عفو بین‌الملل نشان می‌دهد شمار کشورهای که مجازات اعدام را در قوانین جزایی خود دارند رو به کاهش است. در این گزارش تأکید شده است که حتی در جمهوری خلق چین هم تردید در مورد ثمربخش بودن مجازات اعدام رو به افزایش است.این گزارش با اشاره به کاهش شمار “حکومت‌های جلاد” در جهان، خاطر نشان شده که از ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل متحد تنها ۲۰ کشور در سال گذشته مجازات اعدام را اجرا کردند.مجازات اعدام در ۱۴۱ کشور جهان از قوانین جزایی یا حذف شده است یا اینکه صادر می‌شود اما اجرا نمی‌شود. ولفگانگ گرنتس، دبیرکل بخش آلمانی سازمان عفو بین‌الملل تأکید می‌کند: «‌روند جهانی به سوی دنیایی بدون مجازات مرگ، بسیار دلگرم‌کننده است. به عنوان مثال سال گذشته، ژاپن و سنگاپور برای نخستین بار پس از سال‌ها، از اجرای هرگونه مجازات اعدام چشم‌پوشی کردند. در آفریقا، نیجریه به عنوان پرجمعیت‌ترین کشور این قاره رسماً اجرای مجازات اعدام را متوقف کرد. در ایالات متحده آمریکا نیز، ایالت ایلینوی به عنوان شانزدهمین ایالات این کشور مجازات اعدام را از قوانین جزایی خود حذف کرد.
عدم تمایل آخرین دیکتاتور اروپا به عفو
بر اساس گزارش سازمان عفو بین‌الملل در سال ۲۰۱۱ میلادی دستکم ۶۷۶ نفر (بدون در نظر گرفتن شهروندان چین) توسط حکومت‌ها با زدن گردن، سپردن به چوبه دار، شلیک گلوله یا تزریق سم اعدام شدند.این سازمان همزمان تأکید کرده است که رقم رسمی این آمار بسیار بالاتر از ۶۷۶ مورد است. حکومت‌های جلادی که در اجرای مجازات اعدام مصر هستند، علاقه به همکاری با نهادهای حقوق‌بشری ندارند.به عنوان مثال در اروپا، در حالی که بیش از ۳۰ سال از اجرای آخرین حکم اعدام در خاک آلمان می‌گذرد، روسیه سفید همچنان در شمار حکومت‌های جلاد جهان به شمار می‌رود.در ماه جاری میلادی (مارس) در مینسک، پایتخت این کشور دو مرد جوان اعدام شدند. این دو جوان مظنون به بمب‌گذاری در متروی شهر مینسک بودند که در دادگاهی مناقشه‌برانگیز به اعدام محکوم شدند.علی‌رغم اعتراض سازمان‌های حقوق بشری و کشورهای اروپایی به روند دادگاه این دوجوان، این دو حکم در ماه مارس کاملأ محرمانه و با شلیک گلوله به پشت گردن آنها اجرا شد.سازمان عفو بین‌الملل در گزارش سالانه خود تخمین زده است که در روسیه سفید از زمان فروپاشی اتحادجماهیر شوروی تا کنون حدود ۴۰۰ نفر اعدام شدند. الکساندر لوکاشنکو، رئیس‌جمهور روسیه سفید که آخرین دیکتاتور اروپا خوانده می‌شود در تمام سال‌های حکومت خود تنها یک‌بار یک فرد محکوم به اعدام را عفو کرده است.
آمار واقعی اعدام، بخشی از اسناد محرمانه حکومتی
سازمان عفو بین‌الملل تأکید می‌کند که در چین به احتمال زیاد شمار اعدام‌ها از مجموع تمامی موارد اعدام در سایر کشورهای جهان بیشتر است. کارشناسان سازمان عفو بین‌الملل تخمین می‌زنند که در این کشور سالانه حدود ۴ هزار حکم اعدام اجرا می‌شود. آمار دقیق اعدام‌ها در چین در شمار اسناد محرمانه حکومتی به شمار می‌رود.چین نیز مانند ایران بخشی از مناطق خاکستری محسوب می‌شود که اطلاعات دقیقی در مورد شمار افرادی که مجازات مرگ در مورد آنها اجرا شده وجود ندارد. کارشناسان سازمان عفو بین‌الملل در گزارش سالانه خود از اعلام رقم مشخصی در مورد شمار اعدام‌ها در چین چشم‌پوشی کردند.
در رتبه دوم، جمهوری‌اسلامی ایران با “دستکم ۳۶۰ مورد” اجرای حکم اعدام قرار دارد. این احکام در مورد افرادی اجرا شده که به اتهام داشتن رابطه خارج از ازدواج، همجنس‌خواهی یا ارتداد از دین اسلام محکوم به مرگ شدند.
افزایش آمار اعدام‌ها در ایران همزمان با احتمال کاهش اعدام‌ها در چین
سازمان عفو بین‌الملل پیشتر اعلام کرده بود در سال ۱۳۹۰ خورشیدی تعداد اعدام‌های انجام شده در ملاءعام در ایران، نسبت سال قبل چهار برابر شده است. فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های دفاع از حقوق بشر نیز در گزارشی مستند اعلام کرد که از آذر سال ۸۹ تا آذر سال ۹۰ بیش از ۶۰۰ نفر در ایران اعدام شده‌اند.هم‌چنین در پاییز سال ۱۳۹۰ از سوی “کمپین بین‌الملل حقوق بشر در ایران” مواردی از اعدام‌های دسته‌جمعی در زندان‌وکیل آباد مشهد فاش شد. علاوه بر مشهد، در بابل، کرمانشاه و شهرهای کردستان نیز اعدام‌های دسته‌جمعی صورت گرفتند.برخلاف ایران، نکته قابل توجه در مورد چین این است که مفهوم و هدف از اجرای مجازات اعدام از چندی پیش در محافل سیاسی این کشور مورد بحث است. سازمان عفو بین‌الملل در گزارش خود به این نکته اشاره می‌‌کند که تا چند سال پیش شمار اعدام‌های سالانه در چین بیش از ۸ هزار مورد بوده است.
پایین‌ترین آمار سا‌ل‌های اخیر در عربستان، عراق، کره‌شمالی و یمن
پس از چین و ایران عربستان سعودی با رقمی به مراتب کمتر یعنی ۸۲  مورد اجرای مجازات اعدام در سال در رتبه سوم، عراق با ۶۸ مورد در رتبه چهارم، ایالات متحده آمریکا با ۴۳ مورد در رتبه پنجم، یمن با ۴۱ مورد در رتبه ششم و کره‌شمالی با ۳۰ مورد در رتبه هفتم کشورهایی هستند که بیشترین شمار اعدام‌ها را در سال ۲۰۱۱ میلادی داشتند.نکته قابل توجه اینجاست که آمار اعدام‌های سال ۲۰۱۱ میلادی در تمامی این کشورها به ا‎ستثنای آمریکا، کمترین رقم در سال‌های اخیر به شمار می‌رود.
ولفگانگ گرنتس، مسئول بخش آلمانی سازمان عفو بین‌الملل معتقد است اگر این کشورها از مجازات اعدام چشم‌پوشی کنند مشکل اجرای مجازات مرگ ابعاد بسیار کوچکتری به خود خواهد گرفت. اما او نیز مانند سایر کارشناسان سازمان عفوبین‌الملل به خوبی می‌داند که چنین امیدی تا پوشیدن جامه عمل راه درازی پیش‌رو دارد.
نوشته ای از فرزاد سلطانزاده نادری

۱۳۹۱ فروردین ۴, جمعه

مادر، بهار آمده است


فروردین و بهار از آغاز سخن می گویند؛ از دوباره شروع شدن، دوباره جان گرفتن، دوباره روییدن، و دوباره به ثمر نشستن. علاوه بر اینها فروردین و بهار از پایان هم سخن می گویند؛ از پایان سرمای سخت سوزان، از پایان هوای بس ناجوانمردانه سرد، و از پایان شب های یلدایی سیاه و بلند.و اکنون فروردین است و دو سال می گذرد؛ دو سال از رحلت مادر گرامی می گذرد. و این آغاز و پایانهای بهاری در خصوص مادر چه زیبا معنا می یابد. برای مادری که خلاصه ای از صبر بود و تمام وجودش صبوری بود و صبوری، زیباترین بهار پایان انتظار است.مادر، بهار آمده است؛ این بهار برای تو آغاز زندگی دیگری را به همراه آورده است. این بهار بانگ برآورده که سرمای سخت سوزان و هوای بس ناجوانمردانه سرد، دیگر بس است تو را. دیگر بس است تو را این همه شب های یلدایی سیاه و بلند.دیگر بس است تو را این همه مصائب در این دنیای دون. بس است تو را تحمل این همه مرارت برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی؛ مرارتهایی که زمان نشناختند و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تن رنجور تو را آزردند و ساییدند، و پس از پیروزی انقلاب نیز بیشتر از گذشته بر تو تاختند! و تو ای مادر، چه استوار ماندی در برابر این مرارتها! همه زندگی تو صبر بود و رضایت بر رضای الهی.مادر، بهار آمده است؛ دیگر بس است تو را این همه هزینه نمودن در مبارزه با ظلم و استبداد، و این همه نگرانی و دلواپسی برای به ثمر نشستن مجاهدات و پایمال نشدن مبارزات؛ دیگر بس است خانه بر دوشی های تو قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، و تجاوز به حریم خانه و کاشانه تو پس از پیروزی انقلاب.مادر، دیگر بس است تو را شاهد بودن بر این همه ناسپاسی؛ ناسپاسی از جانب آنان که شأن تو را و شأن شویت را و فرزند شهیدت را می شناختند اما حرمت نگاه نداشتند؛ و نیز بی ادبی از جانب نابخردانی که پرورش یافته اند برای هتک حرمت و برای ناسپاسی.مادر، دیگر بس است تو را تحمل این همه مصائب؛ ندا آمده است از جانب پروردگار که این تن رنجور و ستمدیده را دیگر طاقتی نمانده است برای ماندن در این دنیا و زجر کشیدن و جفا دیدن و ناسپاسی شنیدن. ندا آمده است و تو را می خوانند:«یا أیتها النفس المطمئنة، إرجعی إلی ربک راضیة مرضیة، فادخلی فی عبادی، و ادخلی جنتی»مادر، ندایشان را پاسخ گو؛ و پا گذار در حریم یار. آنجایی که به صابران وعده پاداش داده شده است: «اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة». که این دنیا به مانند مزرعه ای است برای آخرت؛ و چه نیکو زراعتی انجام دادی در این دنیا که آن را در سرای پسین درو خواهی کرد.دریغ و صد دریغ که بر مادر سفر کرده بسیار جفاها رفت؛ اما فراتر از آن این که شرح بسیاری از جفاها در سینه او ماند. عمر او در روزگاری سپری شد که فریادها در سینه ها و در خانه ها مدفون می شد؛ فریاد دادخواهی او نه شنیده شد و نه نگاشته.امید این که پروردگار متعال او را در رحمت واسعه خود در بهشت برین مأوا دهد؛ و ما را چونان او از صابران قرار دهد.و امید این که پوینده راه حق و حقیقت باشیم. منبع: وبلاگ نویسنده سعیده منتظری

پیام نوروزی اعضا و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج از کشور


در ادامه پیام های تبریک و تهنیت نوروزی، اعضا و علاقمندان نهضت آزادی ایران(خارج از کشور) نیز، با انتشار پیامی، فرارسیدن نوروز ۱۳۹۱ را به تمامی هموطنان تبریک گفتند.
متن این پیام نوروزی که در آن خاطرنشان شده "رنجور اما امیدوار، سال ١٣٩١ را پذیرا باشیم"، به شرح زیر است:


 نغمۀ بلبل، خندۀ سنبل
 نم نم باران، رقص گلبرگان
 دشتها سبز است، آسمان آبی
 برفها رفته، آبها جاری
 مژدۀ عید است، جشن نوروز است
 مردمی جمعند، سفره ای پهن است


 سفرۀ هفت سین رنگارنگ
 گرد آن خانواده ای دلتنگ
 نور چشم و عزیزش آنجا نیست
 حبس گشته کنار آنها نیست
 همسرش مادرش یا پدرش
 در اوین است دخترش یا پسرش


 همرهان، دوستان گردهم آییم
 همه با هم از خدا چنین خواهیم
 يا مقلب القلوب والابصار
 يا مدبرالليل والنهار
 يا محول‌‌الحول والاحوال
 حول حالنا الي احسن‌الحال


 فال حافظ زدم چنین گفته
 سخنی نغز و گوهری سفته
 "رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند"
 "چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند"
 "من ار چه در نظر یار خاکسار شدم"
 "رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند.
 سالی دیگر سپری شد. یک سال دیگر به سالهای استبداد اضافه و از سویی دیگر، آگاهی، صبر و همتِ تداوم جنبش سبز افزایش یافت.سالی سخت را پشت سر نهادیم. نگاهی بسیار خلاصه آنچه در ١٣٩٠ بر ما گذشت؛ 
 اردیبهشت سال ٩٠، نهضت آزادی ایران ٥٠ ساله شد. حزبی که از نخستین روزهای میلاد پر برکتش، همواره به خشونت نه گفت، زندان طاغوتیان را به جان خرید، پیمان شکنی دوستان دیروزی و تشنگان قدرت را تحمل کرد، همسفرگی با انحصارطلبان را هرگز نپذیرفت و با آگاهی به این اصل که برای مبارزه و رسیدن به آزادی هر کاری را نمیباست کرد و هر حرفی را نمی باست زد، صبر پیشه نمود و اکنون با بیش از نیم قرن تجربه، همچنان سرفراز و استوار است.


 اگر همهء در ها را ببندند، در "امید" هرگز بسته نخواهد شد.


 امید و "صبر" را نیز به سفره های هفت سینمان بیافزاییم.


 رنجور اما امیدوار سال ١٣٩١ را پذیرا باشیم.


اعضاء و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج از کشور در پگاه سال نو و در آستانه بهار، عيد ملی نوروز را به دوستان و همفكران و هموطنان تبريك می‌گويند و از خداوند دانای توانا، سعادت ملت عزيز و صبور ایران را درخواست می‌نمايند.ما بر این باوریم که صلح و تفاهم ، بهروزی و آینده ای بهتر و سرفرازی ملت در تدوام و پایداری و ادامهء جنبش سبز قابل حصول است.
 اعضا و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج از کشور
 نوروز ١٣٩١
 ندای آزادی


حضور پور شور و چند هزار نفری مردم شیراز و خواندن سرود ای ایران در لحظه تحویل سال ۱۳۹۱ در حافظیه شیراز

سالهاست که نام شیراز با حافظ توام شده اما چند سال است که در رسمی زیبا مردم در لحظه ی تحویل سال در کنار مقبره ی این شاعر تجمع میکنند . امسال این رسم زیبا با حضور چند صدهزار شیرازی و استقبال بی نظیر آنها همراه بود به طوری که از 1 ساعت قبل تمام راه های منتهی به حافظیه با ترافیک شدید همراه بود و هزاران نفر به صورت پیاده به سمت آرامگاه حافظ می آمدند تا در لحظه ی تحویل سال در کنار مقبره ی این شاعر باشند نیم ساعت مانده به تحویل سال صف های قطور و با طول چند صد متری در اطراف چند ورودی این مکان تشکیل شده بود که البته در اقدامی تحسین بر انگیز مسئولان حافظیه که اغلبا دارای شخصیتی مستقل هستند 10 دقیقه مانده به تحویل سال کل درب های آرامگاه را به روی جمعیت باز کرده و اجازه دادند بدون داشتن بلیط هزاران نفر که پشت صف های دریافت بلیط مانده بودند وارد آرامگاه شوند هر سال تحویل سال در این مکان با شور و هیجان بی نظیری برگزارمی شود و مردم اقدام به خواندن سرود ای ایران و یا ر دبستانی میکنند امسال هم مردم شیراز با خواندن سرود زیبای ای ایران و یار دبستانی به استقبال سال نو رفتند

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...