۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

ضرب وشتم و تشکیل پرونده جدید برای مازیار یزدان نیا

در ادامه آزار و فشار بر فعالین دانشجویی محبوس در زندان متی کلای بابل با دانشجویان، مازیار یزدان نیا فعال دانشجویی دانشگاه مازندران توسط زندانیان جرایم عادی، مورد ضرب و شتم قرار گرفت.مازیار یزدان نیا ،رحمان یعقوبی و علی عباسی سه تن از فعالین دانشگاه مازندران بودند که در جریان اعتراضات سال ۸۸ این دانشگاه به همراه ده ها نفر دیگر از دانشجویان، بازداشت و به شش ماه حبس تعلیقی محکوم شده بودند، اما ماه گذشته بصورت غیرمنتظره دادستانی بابلسر به این فعالان دانشجویی و چند تن دیگر از دانشجویان این دانشگاه اطلاع داد که احکامشان به تعزیری تغییر یافته است.مازیار یزدان نیا در سال ۸۸ بیش از یک ماه را در زندان اداره اطلاعات ساری بسر برده بود و هم اکنون نیز در حالی که تنها دو هفته از بازگشت او به زندان می گذرد سه بار توسط زندانیان جرایم عادی مورد ضرب وشتم قرار گرفته است.این گزارش ها می افزاید در گذشته نیز مسوولین زندان متی کلا با قرار دادن زندانیان سیاسی در بند مجرمین خطرناک و تحریک زندانیان عادی به ازار و اذیت این زندانیان،ان ها را تحت فشار قرار می دادند.یکی از دوستان مازیار یزدان نیا در این خصوص می گوید:"حدود ده روز پیش در حالی که مازیار در بند مجرمین خطرناک بسر می برد فقط بدلیل بلند خندیدن توسط یکی از زندانیان خلافکار مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بعد از این درگیری به دلایلی نامشخص او را به سلول انفرادی منتقل کردند،اما پس از چند روز دوباره مازیار به همان بند انتقال یافت و دو بار دیگر توسط زندانیان ضرب و شتم شد که با سکوت تایید امیز زندانبانان مواجه بود.در بخش دیگری از اظهارات وی است: "دوستانی که در دو سال اخیر بازداشت می شدند و یا به نهادهای امنیتی احضار می شدند،همواره تاکید می کنند که در بازجویی ها به انها گفته می شد اگر دانشگاه مازندران ساکت نشود همه ی پرونده ها را دوباره به جریان خواهیم انداخت و احکام قضایی را از تعلیقی به تعزیری تغییر خواهیم داد. اتفاقی که عملی شده و نشان می دهد هیچ استقلالی برای دستگاه قضایی مازندران باقی نمانده است.همچنین بر اساس گزارش ها، مازیار در تماسی تلفنی به خانواده اش گفته که پرونده دیگری برای این فعال دانشجویی به اتهام "توهین به مقدسات و اهانت به رهبری" تشکیل شده است.گفتنی است علی اکبر سروش، علیرضا فلاحتی، علیرضا شهیری و احمد میری چهار تن دیگر از فعالین سیاسی استان مازندران هستند که هم اکنون در زندان متی کلای بابل بسر می برند.



گزارش خانه حقوق بشر ایران

ژیلا کرم‌زاده، از همراهان مادران پارک لاله بازداشت شد

"ژیلا کرم‌زاده مکوندی"، از همراهان مادران پارک لاله(مادران عزادار)، جهت اجرای حکم ۲ سال حبس تعزیری بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است.خبرگزاری حقوق بشر ایران، صبح روز ششم دی ماه ژیلا کرم‌زاده، که برای انجام کارهای اداری مربوط به گذرنامه به اداره‌ی گذرنامه تهران مراجعه کرده بود، توسط ماموران اطلاعات این ارگان دستگیر و جهت اجرای حکم حبس به دادسرای زندان اوین و از آنجا به بند نسوان منتقل شد.خانم کرم‌زاده، پیش از این در روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۸۸ در منزل دستگیر و مدت ۳۴ روز را در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر برده بود و سپس با قرار کفالت ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد. هم‌چنین در بهمن ماه سال ۱۳۸۹ دادگاه بدوی جهت بررسی اتهامات وی تشکیل و در ۲۰ام فروردین ماه ۱۳۹۰ حکم چهار سال حبس تعزیری را برای او صادر کرد.دادگاه تجدید نظر نیز سرانجام حکم وی را به ۲ سال حبس تعزیری و ۲ سال حبس تعلیقی در مدت ۵ سال تقلیل داد، که از زمان صدور حکم، یعنی ۲۲ شهریور ۱۳۹۰، قابل اجرا بوده است.گفتنی ست که دستگاه امنیتی فشار بر مادران پارک لاله را افزایش داده و هزینه فعالیت را برای آن‌ها و حامیانشان را به شدت بالا برده است. از جمله این احکام می‌توان به احکام صادره برای خانم‌ها لیلا سیف اللهی و ژیلا مهدویان اشاره کرد. ژیلا کرم‌زاده مکوندی، شاعر و از همراهان مادران پارک لاله است.



بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
بند ۱ ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هرکس حق آزادی و امنیت شخصی دارد.
بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.
بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد.
ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد.



هرانا

نامه سروش به خامنه ای نشانه ای از چیست؛ وطن پرستی، یا سودجویی و بقای رژیم؟

وام گرفته از سایت همکارانمان ما فضول محله 
عبدالکریم سروش مانند تنی چند از سودجویان دیگر، با پوشاندن پرونده سیاه گذشته، و تبلیغات و صحنه سازی تلاش می کند تا خود را فردی میهن دوست و مردمی نشان دهد، و اعتبار سیاسی کسب کند. تلاشی که شاید برای گروهی نا آگاه، و ساده اندیش پذیرفته باشد ولی بی تردید عده زیادی در جامعه هستند که این زرنگی، فرصت طلبی، و نقش بازی ها را به درستی در می یابند و به نقش مخرب این بازیگر افکار عمومی آگاهی دارند.ما هنوز یادمان نرفته و فراموش نمی کنیم که چگونه این فرد همراه با همکارانی چند، بی رحمانه با داس و تبر به جان دانشگاههای کشورافتادند، استادان و فرهنگ کشورمان را از دم درو کردند، و چه سهم به سزایی در جایگزینی این انقلاب ضد مردمی و تخریب جامعه ایرانی داشتند؟. آخر آخوند که نمی تواند در محیط علم و دانش رشد و فعالیت کند. بلکه او به محیط هایی گسترده و پر از انسان های ناآگاه و ساده دل نیازمندست تا کورکورانه و بدون اندیشیدن، گفته های خرافاتی و زهرآگینی به آنان بخوراند.به همین دلیل، خامنه ای تاکنون بارها به نوکران خود مانند کامران دانشجو وزیر به اصطلاح علوم دستور داده است که علوم فرنگی را از دانشگاهها حذف نموده، و به جای آنها بساط روضه خوانی، دعا نویسی، رمالی، و جادوگری برپا کنند، و در این راه از استادان فوق تخصص حوضچه علمیه قم و علمای اعلامی چون احمد خاتمی، مصباح یزدی، و مانند آن ها مدد و یاری بطلبند.آقای سروش که خود را متفکر دینی می نامد، مانند گذشته با بازی کلمات و ردیف کردن واژه های مترادف و فریبنده، خامنه ای را از فروپاشی اسلام عزیز و دور ماندن از سرشت پاک پیامبران آگاهی می دهد و به او توصیه می کند که دیگران را هم که یقیناً منظور خود ایشان است، در قدرت شرکت دهد.نخستین پرسش ما از این عالم ربانی که به راستی نقش جادوگری خود را در میان ناآگاهان به خوبی بازی می کند، اینست که متفکر دینی یعنی چه؟!.دینی که میان دو قبیله صحرانشین ۱۴۰۰ سال پیش به وسیله فردی به نام محمدابن عبدالله، که از کودکی با یتیمی و دربدری بزرگ شده بود، و به دلیل تحقیر شدن و سرکوب در اجتماع، خودکامه و زنباره بار آمده بود، ابداع و اختراع گردیده، دیگر کجای آن جای تفکر و اندیشیدن است که القاب کریه و زننده ای به نام «متفکر اسلامی»، به دنبال داشته باشد.آخر کلاه برداری و تحمیر مردم بینوا تا چه اندازه؟. چرا عده ای از بی وطن های ایرانی نما این چنین برای خود قداست و اندیشمندی به وجود می آورند، تا مانند همیشه بر جامعه سوار باشند؟. کسی که متفکر باشد هرگز خود را پای بند دین بی محتوا و بی اساس ننموده، و به ریسمان میان پیامبر و آسمان آویزان نمی شود. عنوان هایی چون آیت الله، آیت الله عظمی، و یا فوق تخصص، و مانند آن، سوای حقه بازی، و گمراه کردن مردم چیز دیگری نیست.عنوان «متفکر دینی»، یک نوع حقه بازی و مردم فریبی است. بنابراین، باید گفت ایشان «معتقد دینی» است، نه متفکر دینی. دیگر این که آن چه بلا و مصیبت است از این اسلام و همان پیامبر عزیز بر ما وارد شده. این رژیم نماینده راستین همان پیامبر و امامی است که آقای سروش سنگ آن را به سینه می زند. پس هرگونه کوششی برای بقای رژیم اسلامی و یا تبلیغ به اسلام به وسیله ایشان و هم قطارانشان، خیانت به مردم کشورمان است.نکته قابل توجه این است که خامنه ای مانند دیگر جنایتکاران، از کردار و رفتار خود به خوبی آگاه بوده، و از زورگویی و برسر قدرت بودن شادمان است و لذت می برد. حال، چگونه ممکن است با دریافت و خواندن چند نامه، حاضر بشود دیگران مانند سروش را در این دیکتاتوری و زورگویی شرکت دهد؟. وانگهی، زورگویان و خودکامگان عادت ندارند که نصیحت شوند. از این روی، آنان نامه های رسیده را نخوانده روانه سطل خاکروبه می کنند.نکته دیگر این که سروش خامنه ای را نصیحت می کند تا نقدپذیری را شروع کند زیرا به گفته او؛ «این کار مقدمه آشتی ملی و نقطه آغاز ورود به عرصه مدنیت و مدرنیت خواهد بود.». با این کار او به خود اجازه می دهد تا به نمایندگی ملت ایران از یک جنایت کار و کسی که سر تا پایش غرق در خون زنان و مردان کشورمان است، دعوت به آشتی ملی کند. گرچه طبیعت و سرشت ذاتی یک دیکتاتور به او اجازه نمی دهد که دست از خودکامگی خود برداشته، و با مردم همراه باشد، ولی حتی عنوان این مطلب و پیشنهاد آشتی ملی یک نوع دهن کجی و نادیده گرفتن حقوق پایمال شده یک ملت است.از آن چه گفته شد این پرسش پیش می آید که به چه دلیل سروش هرچندگاه نامه ای پندآمیز و فدایت شوم برای خامنه ای می فرستد؟. آنچه بدیهی و مسلم است، سروش هم مانند بسیاری از فرصت طلبان دیگر دلش برای مردم نمی سوزد. به گفته ای گربه محض رضای خدا موش نمی گیرد.نگارنده بر این باور است سروش که در آغاز انقلاب همراه و همتای خامنه ای به پیاده کردن اسلام ناب محمدی می پرداخت، ناگهان از دایره قدرت و سهیم بودن درعملکرد رژیم آخوندی به کنار زده شد. این بدان دلیل بود که آخوند نمی تواند کسی را همراه و همتای خود بداند. آخوند همیشه به بالای منبر می رود، و دوست دارد که مردم در زیر پای او نشسته، و بدون آن که بتوانند از گفتار او پرسش ویا انتقادی داشته باشند، به موعظه و نصیحت کردن او گوش فرا دهند.بر این اساس، سروش جاه طلب و خود بزرگ بین، از رده آخوندها به کنار زده شد، و راهی فرنگ گردید. اکنون، نیز با نوشتن نامه هایی وانمود می کند که می خواهد خامنه ای را بر سر عقل در آورد، و خود نیز در آن آبشخورملی مانند گذشته
سهمی داشته باشد.از سوی دیگر، این نامه ها تبلیغات، صندوق پس اندازی است که نشان می دهد تا چه اندازه این آقا دلش به حال اسلام عزیز می سوزد، و دوست دارد با یک آشتی ملی روی همه چیز سرپوش گذاشته شود، و در آینده نیز باوجود این رژیم و یا در نبودن آن، شرکت و سهم ایشان محفوظ و پا برجای بماند. این همان روشی است که دولت آمریکا نیز به دنبال ارتباط با این رژیم و شرکت در منافع و در آمد ملی ما است.



نوشته ای از فرزاد سلطانزاده نادری

۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

توسط جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی, برگزاری مراسم دومین دوشنبه اعتراض+عکس


جمعی از اعضای خانواده های زندانیان سیاسی و زنان و جوانان معترض به رفتارهای بی خردانه صورت گرفته توسط حاکمیت به خصوص حصر رهبران جنبش، آقایان کروبی و موسوی و نیز خانم رهنورد و زندانی کردن منتقدین دومین روزه اعتراضی خود را در کنار یکدیگر افطار کردند.این مراسم که با قرائت فاتحه برای شادی روح شهید مظلوم عاشورا، سید علی موسوی خامنه، و مروری بر نحوه شهادت ایشان شروع شد، در فضایی معنوی ادامه یافت و حاضرین پس از دعا برای رهایی همه عزیزان دربند ستم، روزه شان را افطار کردند. و سپس پیرامون مشکلات مبتلا به زندانیان سیاسی و خانواده هایشان گفتگو کردند.گفتنی است دومین دوشنبه اعتراض، به نام شهید عاشورای ۸۸، خواهرزاده میرحسین موسوی، سید علی موسوی نام گذاری شده بود. دوشنبه آذرماه با نام شهید نداآقاسلطان مزین شده بود و اولین دوشنبه بهمن ماه نیز به پیشنهاد مصطفی تاجزاده و حامیان جنبش سبز، به نام شهید سهراب اعرابی، نام گذاری شده است.تاجزاده پس از یک سال روزه داری اعتراضی خود به مردم پیشنهاد داده بود که دوشنبه های اول هر ماه شمسی را به نام یک شهید جنبش در اعتراض به حصر رهبران جنبش و استمرار ظلم و فشار بر زندانیان سیاسی، روزه بگیرند یا اعتصاب غذای یک روزه داشته باشند و در پایان روز با جمع شدن در کنار یکدیگر پیرامون مسائل روز و مشکلات جامعه بحث و گفتگو کنند.تاجزاده هم چنین سوالاتی که می تواند این روزها توسط مردم و به ویژه جوانان، دانشجویان، فرهنگیان و اهل اندیشه و نظر مورد بررسی قرار گیرد به شرح زیر مطرح کرده است:
چرا پس از انتشار گزارش دبیرکل آژانس بین الملل انرژی هسته ای علیه ایران، نظام با دعوت از نمایندگان آن سازمان برای بازدید از تأسیسات هسته ای کشورمان و نیز با سفر وزیر اطلاعات ایران به عربستان برای ارائه توضیحات درباره اتهام ترور سفیر آن کشور در آمریکا موافقت کرد. اما تاکنون با سفر نماینده ویژه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل به تهران برای رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر مخالفت کرده است؟
چرا در آن دو مورد جناح حاکم قائل به گفتگو با مدعیان است اما از گفت و گو درباره نقض حقوق بشر استقبال نمی کند؟
عضو ارشد جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین پیش از این نیز با مطرح نمودن سوالاتی از هموطنان خواسته بود تا برخلاف میل حاکمیت به طرح این سوالات در جامعه بپردازند. سوالات پیشنهادی تاجزاده به شرح زیر بود:

۱- چرا احزاب اسلام گرایی که در انتخابات تونس، مراکش و مصر حائز اکثریت نسبی آرا شدند تاکید کرده اند حقوق اساسی همه رقبا و هم وطنان خود از قبیل انتخابات آزاد ، مطبوعات آزاد، احزاب آزاد، تجمعات آزاد و آزادی سبک زندگی را رعایت می کنند؟

۲- چرا این احزاب اعلام کرده اند حجاب اسلامی را اختیاری خواهند کرد و با وجود مخالفت با رژیم اسراییل خواهان روابط خوب و تداوم همکاری ها با کشورها و دولت های بزرگ می باشند؟

۳- چرا آنان به امتیاز ویژه و حق انحصاری رهبری کشور برای فقها معتقد نیستند و تنها از مشارکت و رقابت آزاد روحانیون مانند دیگر قشرها در عرصه های اجتماعی و سیاسی دفاع می کنند؟

۴- چرا هیچ کدام از این احزاب خواهان تاسیس و استقرار نظام سیاسی به شکل جمهوری اسلامی نشده اند؟

۵- چرا صدا و سیمای میلی درباره دیدگاه ها و مواضع این احزاب درباره مسائل فوق سکوت کرده است؟



تحول سبز

کاندیداهای پاستوریزه، رقابت های واکسینه شده، انتخابات گلخانه ای

جنبش سبز آرزویی برای کامگیری از قدرت ندارد،می خواهد طعم قدرت را به کام حاکمان تلخ کند تا آن را آسانتر فروبگذارند
روزهای آغازین جنبش سبز از هر فرصتی برای کنشگری استفاده می کردیم. نماز جمعه ی هاشمی، روز قدس، روز دانش آموز، روز دانشجو ، عاشورا،... انتخابات دانش آموزی، دعاهای کمیل، دید و بازدیدها، هتک حرمت مجید توکلی و...
به تدریج فرصت ها برای کنشگری سبزها در عرصه های اجتماعی و سیاسی محدود و محدودتر شد. فضای امنیتی، دستگیری فعالان، محدود شدن رسانه ها، از هم گسیختگی شبکه های آغازین، مهاجرت نخبگان و مهمتر از همه « سیاسی شدن جنبش» فرصت کنش های اجتماعی را از ما گرفت. 
اما همه چیز طبیعی بود. نمی شود همواره یک «جنبش فراگیرِ مسالمت آمیز» را در کف خیابان نگه داشت. نمی شود از مردمِ عادی خواست که زندگی روزمره و مشکلات شخصی و خانوادگی را کنار بگذارند و زندگی را در سیاست خلاصه کنند. هیچ فرمولی برای نگه داشتن جنبش در وضعیت چند ماه اول وجود نداشت، هنوز هم وجود ندارد!
جنبش سبز یک جنبش اصلاح طلبانه بود و هنوز هم گفتمان غالبِ آن اصلاحطلب باقی مانده است.این جنبش اگر هوای براندازی داشت در همان روزهای نخست می توانست دستاوردهای متفاوتی داشته باشد و چه بسا به خواسته ی خود برسد. اما در آن روزها هیچ خواسته ی براندازانه و انقلابی نمیتوانست چنان جنبشی را در جامعه ایجاد کند؛ هنوز هم نمیتواند.

 25 بهمن 89 تنها «آزمونِ رفتارِ حاکمیت» نبود، تنها «آزمون موجودیتِ جنبش» نبود، تنها «آزمون پایمردی و همراهی» میرحسین و شیخ مهدی با مردم نبود، تنها « آزمون مردود شدنِ» کسانی نبود که میرو شیخ و مردم را تنها گذاشتند، بلکه آزمون «اصلاحطلب ماندنِ جنبش» هم بود. درخواست قانونی میرحسین و کروبی به وزارت کشور و رفتار مدنی جنبش در 25 بهمن89، باز هم گویای اصلاح طلب ماندن گفتمان غالبِ جنبش بود. هیچ خواسته ی انقلابی و هیچکدام از مدعیان انقلاب! نتوانسته اند روز دیگری را آزمونِ حیاتِ خود و قوتِ گفتمان خویش و آزمونِ پایمردی و همراهی خود با مردم قرار دهند، هنوز هم نمی توانند!
اگر نماز جمعه ی هاشمی را تحریم می کردیم، اگر روز قدس را به بهانه ی عربی بودن آن تحریم می کردیم، اگر روز دانش اموز را به بهانه ی مخالفت با تسخیرِسفارت، تحریم می کردیم و اگر عاشورا را به بهانه ی مذهبی! بودن آن تحریم می کردیم، نه تنها جنبشی نبود، بلکه مردمی هم نبودند. جنبشی بدون مردم مگر می تواند وجود داشته باشد؟ بدون کسانی که در روز قدس علیه نژادپرستی و صهیونیستِ اسرائیل شعار می دهند، بدون کسانی که نماز می خواندند، بدون دانش آموزان و بدونِ دانشجویان و بدون عاشورائیان مگر جنبشی مردمی در ایران شکل می گیرد؟ مگر هم وجود می داشت؟ هنوز هم نمی تواند وجود داشته باشد!
در غیبتِ نهادهای مدنی و در جامعه ی جنبشی ایران، همان اندازه که «جنبش »عرصه ی «کنشگری» و «تاثیرگذاری» و «غافلگیر کردن حریف» است و میدان «هزینه و فایده» است، «تحریم» کنجِ عافیتِ بی خاصیتی هاست ،تحریم، واژه ی تمام نمای «غیبت» در عرصه ی اجتماعی و سیاسی است، «مرز»جدیدی است برای قبیله قبیله شدن ملت. «تحریم» تعبیر رویای اقتدارگرایی است. 
تحریم، تنها شکست «اصلاح طلبی» نیست، «مرگِ جنبش» هم هست. تحریم اگر بود، جنبشی هم نبود. در 2 خرداد، جنبش اصلاحات را پی ریختیم، با حضورمان. در انتخابات 22 خرداد مشارکت کردیم تا جنبش سبز را بسازیم. این بار اگرچه انتخاباتی نمی بینیم و اگرچه در پای صندوق های رای نمی رویم و اگر چه کاندید نمی شویم، اما بر بستر فضای انتخاباتی و در حاشیه سوروساتِ «کاندیداهای پاستوریزه، رقابت های واکسینه شده و انتخابات گلخانه ای»، دوباره مشتی خس و خاشاک می شویم و ادبیات زنده ی جنبش را پی میگیرم نه واژگان عاریتی و مرگ افکن همچون «تحریم» را؛ حتی اگر به فتوای مرجع سفرکرده ی جنبش، حضور در انتخابات را «حرام» بدانیم.
ما هستیم و «انتخابات مالِ ماست»، اگر چه این بار برگه های رایمان را به دست نامحرمان نمی سپاریم. این بار انتخاباتی نیست ، روزِ انتخاباتی نیست، فرصتی برای رسیدن به قدرت نیست، عرصه ی شکست و پیروزی نیست، بلکه هر روزِ این سیاه بازیهای انتخاباتی برای ما یک «فرصت سیاسی» است. بهترین فرصتی که می شود شعارهای جنبش و خواسته های آغازین جنبش را یادآوری کنیم. در هر فرصتی یاداوری می کنیم «رای من کجاست؟» در لابلای منازعاتِ سیاسی، در میان مناظره های آبکیِ کاندیداهای پاستوریزها هر از گاهی حالشان را جا می آوریم؛ با سوالی از «شیخ»، با کلامی از «میر». می پرسیم چه برنامه ای برای آزادی اسیران سیاسی دارند. می پرسیم آن 3000 میلیارد تومان کجا رفت؟ می پرسیم چرا اصلاحطلبان کاندید نشده اند؟ می پرسیم چرا باید رای بدهیم؟ می پرسیم چه تضمینی برای عدم تقلب در سیاه بازیتان وجود دارد؟ می پرسیم نامه های نوریزاد را خوانده اید یا نه؟ در لابلای تبلیغات کاندیداها، روزنامه های تک صفحه ای را توزیع می کنیم.عکس هایی از زندانیان را به دیوار می زنیم، پیامی از میرحسین را تبلیغ می کنیم. اصلاٌ این بازی این بار برای ما فرصتِ «حیاتی متفاوت» است نه تحریم.
تحریم یعنی «تماشاچی» شدن در بازی اقتدارگرایی ، آنهم یک بازی بی ثبات که هر آن ممکن است به هم بخورد. تحریم که گفتیم یعنی برویم خانه هایمان بنشینیم و فراموش کنیم اصل بازی را . فراموش کنیم مردمانی هستند که در پای صندوق ها میروند، اگرچه ناراضی. فراموش کنیم «انتخابات یارانه ای» ومردم نیازمندِ یارانه ها را. فراموش کنیم الگوی مبارزه مدنی در جغرافیای ایران زمین را. «تحریم» شعار و استراتژی نیست، استراتژی بی عمل هاست. تحریم، توجیه ناتوانی و عافیت طلبی است. تحریم، محصور شدن در کیهانی موهوم وتسلیم شدن به واژگانِ دشمن تراشِ حسین شریعتمداری است. تحریم سخن گفتن به زبان الکنی است که دموکراسی را در عمل تجربه نکرده است و مشق دموکراسی را ننوشته است و بی آزمون به خودش بیست می دهد.
«تحریم» واژه ی بی خاصیتی است بر وزنِ «تسلیم». ما می خواهیم در حاشیه ی این حادثه ی سیاسی-اجتماعی حی و حاضر باشیم تا از این «فرصتِ ناب» استفاده کنیم. سیاست ورزی در ایران عرصه ی همین فرصت هاست. فعلاً فرصت های دیگر! همه «بیگانه» اند.
«تحریم»، تسلیم شدن به «دموکراسی آسمانی» است. از همان نوعی که از آسمان عراق و افغانستان و لیبی باریدن گرفت ؛ ما مردمانیم در سرزمینِ ایران، «دموکراسی زمینی» می خواهیم حتی اگرگاهی محتاجِ گونی های سیب زمینی باشیم.
یادمان باشد: «جنبش سبز» آرزویی برای کامگیری از قدرت ندارد، می خواهد طعمِ قدرت را به کامِ حاکمان تلخ کند تا آن را « آسان تر» فروبگذارند. این رسالتِ تاریخیِ جنبشِ ماست.





نوشته ای بود ازسارا زرتشت

۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

از کیسه ملت به جیب نورچشمی ها

حاتم بخشی ۸۰۰ میلیارد تومانی احمدی نژاد

افشای زنجیره اختلاس ها ادامه دارد؛اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در شبکه بانکی کشور، اختلاس هزار میلیارد تومانی در شستا (بهزیستی) و اینک فرمان واگذاری معادن سنگ کشور به یکی از نزدیکان دولت با سود ماهیانه 800 میلیارد تومانی.براساس دستورالعمل احمدی نژاد به غضنفری وزیر صنعت و معدن، قرار شده معادن سنگ آهن کشور به تملک شخصی درآید که میلیاردها تومان به شبکه بانکی کشور بدهکارست.پس از افشای اختلاس سه هزارمیلیارد تومانی، محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضاییه و دادستان کل کشور،گفته بود این اختلاس بدون وابستگی به قدرت یک شخص حقیقی و یا حقوقی، امکان پذیر نبوده؛پس از آن هم بر اساس سندی كه در روزنامه تهران امروز به چاپ رسید، مشخص شداسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر احمدی نژاد در نامه‌ای به وزرای اقتصاد و راه خواستار تسریع در واگذاری سهام شرکت فولاد خوزستان به گروه امیر منصور آریا كه از آن به‌عنوان عامل اصلی اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی یاد می‌شود، شده است.روزنامه تهران امروز،نزدیک به گروههای اصولگرا،بااستناد به این سند و"با توجه به برخی قرائن دیگر"، نوشته بود جریان انحرافی -ـ عنوانی که اصولگرایان به حلقه نزدیکان احمدی نژاد و مشایی می دهند-ـ به احتمال قوی در اختلاس 3 هزار میلیاردی دخالت دارد.همان زمان سید ناصر موسوی، نماینده مردم فلاورجان و عضو هیات رئیسه کمیسیون اقتصادی مجلس نیز با اشاره به پرونده اختلاس 3 هزار میلیاردی گفت: شکی در این نیست که در این اختلاس با این حجم عظیم، افرادی دست داشتند که دارای قدرت بالایی بودند.حالا براساس همان "وابستگی ها" قرار است یک حاتم بخشی دیگر در جمهوری اسلامی انجام شود؛ واگذاری معادن سنگ آهن کشور به شخصی به نام محمد رضا زنوزی مطلق. فردی که درحال حاضر 12 هزارمیلیارد تومان بدهی بانکی دارد. براساس دستورالعمل احمدی نژاد به غضنفری وزیر صنعت و معدن، قرار شده معادن سنگ آهن کشور به تملک وی درآید.محمدرضا زنوزی در دهه هفتاد فعالیت خود را با یک سوله ۵۰۰ متری شروع کرد و امروز صاحب ده‌ها کارخانه و مجموعه بزرگ اقتصادی است. افزایش خیره کننده ثروت وی اما در طول دولت احمدی‌نژاد رخ داد تا جایی که او هم اکنون مالک اصلی بانک گردشگری و صاحب ۲۴ درصد بانک سامان است؛ هر چند ادعا کرده تاکنون هیچ گونه رانت وتسهیلاتی دریافت نکرده است؛آن هم در حالیکه براساس سندی که در تاریخ 20 مهر 90 در سایت آینده منتشر شده وی در نامه ای به احمدی‌نژاد خواستار دریافت سهمیه ماهیانه ۶۵ هزار تنی شمش از تولید فولاد خوزستان شده که با دستور احمدی‌نژاد مبنی بر «عمل فوری و اعلام نتیجه» همراه بوده است.ما به التفاوت قیمت هر کیلو از این فولاد در بازار، حدود ۱۳۰ تومان است که برای ۶۵هزار تن معادل ۸ و نیم میلیارد تومان در ماه و بیش از ۱۰۰میلیارد تومان در سال می شود.براساس گزارشی که معاون وزیر صنعت و معدن به دفتر آیت الله خامنه ای ارسال کرده است، سود ماهیانه معادن واگذار شده به زنوزی مطلق 800 میلیارد تومان خواهد بود. به عبارت دیگر طی مدت یک سال حدود 10 هزار میلیارد تومان نصیب هواداران احمدی نژاد خواهد شد.با توجه به اینکه نمایندگان مجلس گفته اند دولتی ها برای در اختیار گرفتن ۱۵۰ صندلی مجلس، نهصد میلیاردتومان کنار گذاشته اند، می توان به این نتیجه رسید که سود یکسال این معادن قادر است هزینه290 کرسی مجلس را تامین و یا در انتخابات ریاست جمهوری برای هراستان به طور متوسط 333 میلیارد تومان هزینه کند.به نوشته سایت های رسمی زنوزی مطلق برای ملاقات با احمدی نژاد نیاز به گرفتن وقت قبلی ندارد و گاه با بالگرد به نزد وی می رود.
از اقتصاد به سیاست
دستور احمدی نژاد برای واگذاری معادن به زنوزی مطلق که امروز 12 شرکت فولاد را درمالکیت خود دارد از نظر ناظران اقتصادی معنای دیگری هم می دهد؛ تولید طبقه جدیدی از «یقه سفیدان» ـ آن طور که توکلی گفته ـ برای تحکیم قدرت و پیروزی در انتخابات های آینده. سید ناصر موسوی نماینده مردم فلاورجان و عضو هیات رئیسه کمیسیون اقتصادی مجلس در همین راستا گفته است: "جریان انحرافی قصد دارد با کسب قدرت و مال، در آینده، قدرت سیاسی و اقتصادی را در کشور به دست بگیرد.اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر رئیس جمهور هم در همین راستا، به نوشته سایت های حکومتی،ریاست ستاد حامیان دولت را در انتخابات نهم مجلس بر عهده گرفته و تا کنون 150 نفر از فهرست نامزدهای این جریان قطعی شده اند. پیش بینی می شود تا 210 نامزد از سوی حامیان احمدی نژاد برای انتخابات مجلس نامزد شوند که برای هر یک از آنها میان یک تا چهار میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده است .بودجه انتخاباتی این ستاد را افرادی همچون زنوزی تامین می کنند .گفته می شود دفتر آیت الله خامنه ای با مطالعه گزارش گردش کار معاون وزیر صنعت و معدن ، با واگذاری معادن کشور به زنوزی مخالفت کرده ولی احمدی نژاد از وزیر صنایع خواسته هر چه زودتر دستور مذکور اجرایی شود.

از ساده زیستی تاجنایت سازمان یافته

محمود احمدی نژاد که با شعار افشای مفسدان اقتصادی و بدهکاران بانکی به مسند قدرت رسید، اکنون پس از 6 سال حضور در کرسی قدرت نه تنها تاکنون حتی یک اسم را اعلام نکرده که اکنون احمد توکلی و در نطق علنی خود از اختلاس 3 هزارمیلیاردی او به عنوان جنایت سازمان یافته یاد می کند.هر چند احمدی نژاد زمانی که درمیان هواداران ستاد انتخاباتی اش سخن می گفت برای بی اهمیت جلوه دادن اختلاس هزارمیلیارد تومانی در شستا ، آن را " سوء استفاده" ای نامید که وجود دارد ولی تاکید کرد که "این قضیه یک بازی است.روزنامه دنيای اقتصاد که نطق ميان دستور احمد توکلی را منتشر کرده ، از قول او نوشته که "فساد اقتصادی در ايران طی يک سال اخير ۳۴ ميليارد دلار ميليارد" هزينه داشته است. براساس "برآورد سازمان شفافيت بين‌المللی تنها در يک سال، فساد، ۳۴ ميليارد دلار برای اقتصاد ايران هزينه داشته است، که ۳۱ ميليارد از کاهش بهره‌وری و ۳ ميليارد با فراری دادن سرمايه‌گذاری خارجی رخ داده است." به عبارت دیگر براساس سخنان توکلی "یقه سفيد ها" طی يک سال "34 ميليارد دلار را بالا کشيدند."

نوشته:میلاد رضوانی ، روز

اطلاعیه، پشتیبانی‌ از طرح شکایت شاهزاده رضا پهلوی از خامنه‌ای در شورای امنییت

اگر سر به سر تن‌ به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم
پشتیبانی‌ انجمن پادشاهی ایران از درخواست شاهزاده رضا پهلوی
برای محاکمه ملا خامنه‌ای در دادگاه بین‌المللی
رژیم ددمنش انیران اسلامی در درازای این ۳۳ سال نشان داده تا چه اندازه خونخوار و جنایتکار هست. در کشوری که ۷۰۰۰ سال تاریخ را پشت سرگذشته و نخستین منشور حقوق بشر را بوجود آورده حقوق انسانی ایرانیان نادیده گرفته میشود .بارها فریادهای دردمند مردم ایران به گوش سازمان‌های حقیقی‌ و حقوقی رسیده است اما یک پیوند همگا نی و یکپارچه وجود نداشته که آوای ما ایرانیان را در سطح بین‌المللی به گوش همگان برساند.شاهزاده رضا پهلوی با همکاری با سازمان‌های حقیقی‌ و حقوقی طرح شکایت نامه رسمی از ولایت فقیه و ملا خامنه ای‌‌ برای کشتار هزاران هزار ایرانی‌ و نقض حقوق بشر در ایران را انجام داده, زمان آن فرا رسیده است که با به اجرا گذاشتن این شکایت توجه بین‌المللی به نقض حقوق‌بشر در ایران هر چه بیشتر جلب کنیم.انجمن پادشاهی ایران در این راستا با پشتيباني از شاهزاده رضا پهلوی و دیگر فعالان حقوق بشر از تمامی شما هممیهنان به ویژه ایرانیان برون مرز درخواست دارد این فراخوان را پشتیبانی‌ کنید و شکایت نامه را امضا کنید.ما میتوانیم با هموندی با یکدیگر این رژیم اهریمنی را واژگون کنیم بدون آنکه نیاز به دولتهای بیگانه داشته باشیم. سکوت را بشکنیم و بلند فریاد بزنیم ما مردم ایران اراده کردیم برای آزادسازی کشورمان از چنگال ایران ستیزان . کشور ایران به دست ایرانیان آزاد خواهد شد.

پاینده ایران

برقرار باد درفش شیر و خورشید ایران


رزیتا

سخنگوی انجمن پادشاهی ایران

۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

محاکمۀ یک وبلاگ نویس بدون حضور وکیل مدافع

محمدرضا پورشجری وبلاگ‌نویس، به اتهام ابرازنظر شخصی در وبلاگ خود، بدون داشتن وکیل محاکمه شده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، میترا پورشجری فرزند او طی گفتگویی اظهار داشت: قاضی به پدرم گفت، حکم صادر شده حالا اگر می‌خواهی از خودت دفاع کن.محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) وبلاگ‌نویس زندانی در زندان رجایی شهر، روز پنج‌شنبه ۳۰ آذر در دادگاه انقلاب کرج به ریاست قاضی غلام سرابی، به دلیل نوشته‌هایی که در وبلاگ خود به نام “گزارش به خاک ایران” منتشر کرده، محاکمه شده است.محمدرضا پورشجری شهریور ۱۳۸۹ دستگیر شده و در این مدت اخبار مختلفی از سایت‌های حقوق‌بشری درباره وخامت حال او در زندان به دلیل شکنجه منتشر شده است.میترا پورشجری فرزند محمدرضا پورشجری اتفاقات رخ داده در آخرین دادگاه پدرش را شرح داده و گفته است: “محمدرضا پورشجری فقط عقاید شخصی خود را در وبلاگش منتشر کرده است.پورشجری در برخی نوشته‌های خود در وبلاگ “گزارش به خاک ایران”، به نقد شریعت اسلامی پرداخته است.میتراپورشجری گفت: پدرم وکیل نداشتند. من با آقای شریف و بعد با آقای دادخواه صحبت کردم. با آقای دادخواه به زندان رفتیم، فرم اختیار وکیل را برای پدرم فرستادیم که امضا کند، اما نگذاشتند و گفتند که حق گرفتن وکیل ندارید.وی تصریح کرد: “آن‌طور که پدرم تعریف کرد، روزهای اول او را شکنجه‌ می‌کردند، می‌زدند، با شوکر الکتریکی می‌زدند و می‌گفتند که تو در فلان تاریخ این‌گونه نوشته‌ای. یعنی اتهام پدر من فقط نویسندگی و وبلاگ‌نویسی بوده است و هیچ کار دیگری نکرده است.وقتی پدرم در زندان گوهردشت بود، دیسک کمر و سنگ کلیه داشتند. دو تن از پزشکان زندان گوهردشت تشخیص داده بودند که ایشان باید به بیمارستان رسول اکرم تهران برود. یک کلیه‌ی پدرم تقریبا از کار افتاده، کلیه‌ی دیگرشان هم سنگ شدید دارد.روزی که می‌خواستند پدرم را به زندان مرکزی کرج منتقل کنند، به او گفته بودند، می‌خواهیم شما را به بیمارستان ببریم. من هم خبر داشتم. او داخل ون بود و فکر کرد می‌خواهند او را به بیمارستان منتقل کنند. اما بعد از یک ساعت متوجه می‌شود که او را به زندان دیگری منتقل کرده‌اند.



تحول سبز

۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

حکم زندان پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی، یکی از فعالان حقوق بشر که برای پسر دربندش مصاحبه می داد

مجتبی سمیع‌نژاد، فعال حقوق بشر در این باره به بی بی سی فارسی گفت که بر اساس حکم شعبه دوم دادگاه انقلاب کرمان خانم مخترع به “اتهام تبلیغ علیه نظام” به ۲۳ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.به گفته آقای سمیع‌نژاد این حکم به دلیل مصاحبه‌های خانم مخترع با رسانه‌ها درباره پرونده پسرش در زمان بازداشت او، صادر شده است.خانم مخترع، حدود ۵ ماه پیش، دهم مرداد ماه در کرمان بازداشت شده و به گفته آقای سمیع نژاد از زمان بازداشت و در دادگاه از داشتن وکیل محروم بوده است.کوهیار گودرزی نیز از مرداد ماه گذشته در بازداشت به سر می‌برد و چندی پیش سازمان عفو بین الملل با انتشار بیانیه‌ای بازداشت این فعال حقوق بشر را محکوم و اعلام کرد که احتمالا این فعال حقوق بشری در زندان اوین در حبس انفرادی است.پیش از این کوهیار گودرزی در آذرماه سال ۸۸ در حالی که برای شرکت در مراسم تشییع پیکر آیت‌الله منتظری عازم قم بود به همراه عده‌‌ای دیگر بازداشت شد و ۲۳ آذرماه سال گذشته، پس از سپری ‌کردن یک ‌سال محکومیت خود از زندان رجایی‌‌شهر کرج آزاد شد.



خانه حقوق بشر ایران

مراسم تولد ضیا نبوی با حضورجمعی از فعالین دانشجویی و سیاسی

روز گذشته جمعی از فعالین دانشجویی و سیاسی با برگزاری مراسمی، تولد ضیا نبوی دانشجوی ستاره دار در بند را جشن گرفتند.‏
در این مراسم جمعی از دوستان ضیا نبوی ، فعالین دانشجویی دانشگاه نوشیروانی بابل ، تعدادی از دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل و محمد نوریزاد حاضر بودند.‏حاضران در جشن تولد ضیا نبوی با گرامیداشت یاد این دانشجوی ستاره دار زندانی که به حکم سنگین ده سال حبس در تبعید محکوم شده است ، مقاومت وی در شرایط غیرانسانی زندان کارون اهواز را ستودند.‏محمد نوریزاد، فعال سیاسی و هم بندی سابق سید ضیا نبوی با ذکر خاطراتی از وی گفت: ” در مدت دو هفته ای که با ضیا هم بند بودم ، هر روز شانه هایش را میگرفتم و از وی عذرخواهی می کردم و می گفتم قرار نبود انقلاب ما اینگونه شود.وی همچنین با تبریک این روز به ضیا و خانواده اش گفت:” من نسبت به آینده خوش بینم. دعا نمی کنم که ضیا سال آینده در چنین روزی در کنار ما باشد، چون می خواهم خیلی زودتر در کنارمان باشد.همچنین دیگر حاضران در این جلسه با ذکر خاطراتی به ستایش از این عضو شورای دفاع از حق تحصیل پرداختند و یاد و خاطره وی را گرامی داشتند.‏گفتنی است یاد و خاطره دیگر دانشجویان زندانی به ویژه مجید دری ، دیگر دانشجوی محروم از تحصیل که به شش سال حبس در تبعد محکوم شده و هم اکنون در زندان بهبهان نگهداری می شود، مهدیه گلرو دیگر عضو زندانی شورای دفاع از حق تحصیل و همسر زندانی اش وحید لعلی پور، عاطفه نبوی و بهاره هدایت در این جلسه گرامی داشته شد و حاضران خواستار آزادی هرچه سریعتر آنان شدند.در این مراسم محمد نوریزاد از طرف ضیا و خانواده اش شمع های بیست و هشتمین کیک تولد ضیا را فوت کرد.‏گفتنی است حاضران در این مراسم و جمعی از فعالین دانشجویی استان سمنان برای دیدار با خانواده نبوی عازم شهر سمنان شدند.‏


گزارش جرس  

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...