۱۳۹۰ آذر ۱۷, پنجشنبه

بیانیهٔ کانون نویسندگان در سالگرد محمد مختاری و جعفر پوینده

در سیزدهمین سالگرد کشته شدنِ محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، دو تن از نویسندگان کشور و قربانیان قتل های زنجیره ای، کانون نویسندگان ایران با صدور بیانیه ای، بار دیگر بر خواست خود مبنی بر ریشه‌یابی قتل‌ آنان با هدف بیانِ بی‌کم‌وکاستِ حقیقت تاکید کرده و خواستار شناسایی و محاکمهٔ مسببان تمامی قتل‌های سیاسی-عقیدتی شد.کانون نویسندگان ایران در سیزدهمین سالگشت قتل دو تن از اعضای خود، خاطرنشان کرده است که تا “همهٔ آمران و عاملان این قتل‌ها به اتهام آزادی‌کُشی و با چشم‌انداز پایان دادن به هرگونه قتل سیاسی-عقیدتی محاکمه و مجازات نشوند، این پرونده هم‌چنان مفتوح خواهد ماند.این تشکل مستقل و غیردولتی، همچنین اعلام کرد: روز جمعه ۱۸ آذر ۱۳۹۰ ساعت ۲ بعد از ظهر در گورستان امام‌زاده طاهر کرج همراه با خانواده‌های محمد مختاری و جعفر پوینده مزار این عزیزانِ ازدست‌رفته را گلباران می‌کنیم.متن بیانیۀ کانون نویسندگان ایران به مناسبت سالگرد جانباختن دو تن از قربانیان قتلهای زنجیره ی، به شرح زیر است:
حدیث طنابِ دار و آزادی از هر زبان و هر اندازه گفته شود نامکرر است. نیاز انسان است که آزادی‌خواهی چندان گسترش یابد و مخالفت با آزادی‌ستیزی به فرهنگی چنان ریشه‌دار بدل شود که هیچ نهاد و هیچ احدی به خود اجازه ندهد برای مخالف خویش کمترین محدودیتی ایجاد کند، چه رسد به آن‌که طناب به گردن‌اش اندازد و صدای‌اش را در گلو خفه سازد. یکی از هدف‌های مهم و اساسیِ کانون نویسندگان ایران از گرامی‌داشتِ هرسالهٔ یاد و نام جان‌باختگان راه آزادی، محمد مختاری و جعفر پوینده، همین گسترش و تعمیق فرهنگ آزادی‌خواهی در جامعهٔ استبدادزدهٔ ایران است. سکوت در مورد فاجعهٔ پلشت و شنیعی چون قتل‌های سیاسی-عقیدتیِ پاییز ۱۳۷۷ و پیش از آن، دور از شأن آزادی‌خواهانهٔ انسان است و مباد که چنین کنیم، حتی اگر اعتراض به آزادی‌کُشی برای ما بهایی گزاف داشته باشد، که تاکنون داشته است. منظور البته نه جنجال و هیاهو بلکه بیان حقیقت است، درست همان‌گونه که روی داده است.در این نکته هیچ تردیدی نیست که جعفر پوینده و محمد مختاری – اعضای فعال و خستگی‌ناپذیر کانون نویسندگان ایران – در راه مبارزه برای آزادی بیان کشته شدند. اما همین حقیقت ساده و روشن برای آن‌که به زبان در نیاید دستخوش چه تحریف‌ها و پرده‌پوشی‌ها که نشد! نخست گفتند که اینان قربانی اختلافات داخلی خودشان شده‌اند. سپس گفته شد کار صهیونیست‌ها بوده و عده‌ای از خارج کشور آمده و آن‌ها را کشته‌اند. بعد اعلام کردند که عده‌ای مأمور «خودسر» و «مسئولیت‌نا‌شناس» و «کج‌اندیش» به گردن مختاری و پوینده طناب انداخته و پروانه اسکندری و داریوش فروهر را کاردآجین کرده‌اند. اما نگفتند چرا؟ قاتلانی که «خودسر» نامیده شده بودند در بازجویی‌ها مدعی شدند که دستور را اجرا کرده‌اند. از این‌ مهم‌تر، رئیسِ وقتِ سازمان قضایی نیروهای مسلح – که رسیدگی به پروندهٔ قتل‌ها به او سپرده شده بود – در یکی از مصاحبه‌های تلویزیونیِ خود اعلام کرد که قاتلان در مورد مقتولان ادعاهایی دارند که آن‌ها را باید بر اساس مادهٔ ۲۲۶ قانون مجازات اسلامی اثبات کنند؛ سخنی دال بر این معنای آشکار که قاتلان ادعا کرده‌اند جان‌باختگان آذرماه ۱۳۷۷ شرعاً مستحق قتل بوده‌اند.به‌رغم کوشش برای پرده‌پوشی و وارونه‌نمایی‌ِ قتل‌های پاییز ۱۳۷۷ و با برملا شدن ده‌ها قتل سیاسی مشابه دیگر که پیش از آن تاریخ روی داده بود، سرانجام این واقعیت از پرده برون افتاد که حذف آزادی‌خواهان و مخالفان بدون دادرسی و دادگاه سیاستی کلان بوده که سال‌ها اجرا می‌شده است. در چنین شرایطی، نهادهای مسئول حکومت یا می‌بایست به‌صراحت از قاتلان دفاع می‌کردند، اقدام آنان را قانونی و شرعی اعلام می‌نمودند و حتی مورد تشویق قرار می‌دادند یا، علاوه بر محکومیت این اقدام به عنوان عملی آزادی‌ستیزانه و نه اقدامی که به نظام ضربه زده است، آن را ریشه‌یابی می‌کردند، مبانی‌اش را به نقد می‌کشیدند و تا حدِّ به قول خودشان «جراحی این غدّهٔ سرطانی» و دست‌کم الغای موادی قانونی چون مادهٔ نام‌برده و نظایر آن – بر اساس مغایرت آشکارشان حتی با قانون اساسی خودِ جمهوری اسلامی – پیش می‌رفتند. این نهاد‌ها به هیچ‌یک از این دو کار دست نزدند و، به جای آن‌، به اعلام «خودسر» ‌ی و «مسئولیت نا‌شناس» ‌ی و «کج اندیش» ‌ی عواملی صرفاً اجرایی و سپس محاکمهٔ اینان در پشت درهای بسته به اتهام فقط چهار قتلِ آذر ۱۳۷۷ و در ‌‌نهایت صدور چند حکم قصاص – که از پیش معلوم بود خانواده‌های جان‌باختگان از خواستِ اجرای آن‌ها سر باز خواهند زد – و چندین حکم زندان برای عوامل دست‌چندمِ قتل‌ها بسنده کردند. این برخورد هیچ معنایی نداشت مگر پرهیز از رویارویی با واقعیت و در واقع پاک کردن صورت مسئله با هدف سرپوش گذاشتن بر محدودیتِ هرچه بیشترِ آزادی از طریق کشتار آزاداندیشان و آزادی‌خواهان. واقعیت آن بود که طنابی که به گردن پوینده و مختاری انداخته شد برای خفه کردن صدای آزادی‌خواهانهٔ آنان بود و، از همین رو، قاتلانشان باید به اتهام سرکوب آزادی محاکمه می‌شدند و نه صرفاً به سبب ارتکاب قتل، آن هم فقط چهار قتل پاییز ۱۳۷۷ از میان سلسلهٔ قتل‌های سیاسی مشابه. اگر این‌گونه افراد به اتهام سرکوب آزادی محاکمه می‌شدند و نهادهای متبوع آنان نیز خود را در برابر تمامی قتل‌های سیاسی-عقیدتی پاسخ‌گو و مسئول می‌دانستند، بی‌گمان جامعه اکنون شاهد تشدید سرکوب آزادی‌خواهان و حضور این‌همه فعال فرهنگی و اجتماعی و کارگری و سیاسی در زندان‌ها نبود.
کانون نویسندگان ایران در سیزدهمین سالگرد قتل تبهکارانهٔ محمد مختاری و جعفر پوینده ضمن گرامی‌داشت یاد عزیز اینجان‌باختگانِ راه آزادی، بار دیگر بر خواست خود مبنی بر ریشه‌یابی قتل‌ آنان با هدف بیانِ بی‌کم‌وکاستِ حقیقت پای می‌فشارد و شناسایی و محاکمهٔ مسببان تمامی قتل‌های سیاسی-عقیدتی را خواستار است. تا زمانی‌که همهٔ آمران و عاملان این قتل‌ها به اتهام آزادی‌کُشی و با چشم‌انداز پایان دادن به هرگونه قتل سیاسی-عقیدتی محاکمه و مجازات نشوند، این پرونده هم‌چنان مفتوح است.
روز جمعه ۱۸ آذر ۱۳۹۰ ساعت ۲ بعد از ظهر در گورستان امام‌زاده طاهر کرج همراه با خانواده‌های محمد مختاری و جعفر پوینده مزار این عزیزانِ ازدست‌رفته را گلباران می‌کنیم.

کانون نویسندگان ایران
۱۶ آذر

گزارش گویا

شانزدهم آذری دیگر از راه رسید:عکسهایی از تظاهرات در استکهلم به مناسبت روز ۱۶ آذر(روز دانشجو)




ضمن گرامیداشت یاد و خاطره دانشجویان جانباخته ،بررسی تاریخ پر فراز و نشیب جنبش دانشجویی ایران به عنوان حاملان گفتمان تجدد خواهی و آزادی طلبی این نکته را به اثبات می رساند که دانشجو می میرد...ذلت نمی پذیرد

پدرام طنازی

۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه

شما حقیقت را از پشت میله های زندان فریاد می زنید

پس از سالهای مدیدی که از حماسه عاشورا می گذرد، هنوز هم ندای آزادی و آزادگی از لا بلای غل و زنجیر به گوش می رسد. 
زهرا سلیمانی طی یادداشتی خطاب به برادرش آورده است: “هنوز هم هستند مردان حسینی چون مثال شما که در پشت میله ی زندان قفل بر زبان دارند.”وی در این یادداشت می نویسد:”شما حقیقت را از پشت میله های زندان فریاد می زنید و ما کام در دهان فرو بسته ایم و در حسینیه و مسجد و تکیه حسین حسین می کنیم.
گفتنی است، دکتر داوود سلیمانی، عضو دربند شورای مرکزی جبهه مشارکت، نماینده مجلس ششم و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات، در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، قائم مقام ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در تهران بود، که روز ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ دستگیر، و بعد از ماهها بازداشت، به اتهام “نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی، تبانی و اجتماع و تبلیغ علیه نظام” به ۶ سال حبس تعزیری و ۱۰ سال محرومیت از فعالیت‌های حزبی و مطبوعاتی محکوم شد.
متن یادداشتِ خواهرِ این عضو زندانیِ انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها و استاد دانشگاه تهران خطاب به برادرش به شرح زیر است:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز…

باز نوای خروش عاشورای حسینی؛ از کوچه پس کوچه های این سرزمین به گوش میرسد. ندای هل من ناصر ینصرنی…

داوودم، پس از سالهای مدیدی که از حماسه عاشورا می گذرد هنوز هم ندای آزادی و آزادگی از لا بلای غل و زنجیر به گوش می رسد. هنوز هم هستند مردان حسینی چون مثال شما که در پشت میله ی زندان قفل بر زبان دارند.

وای بر ما که از قیام نینوا چه ها آموخته ایم…

داوودم؛ کربلا به من آموخت تا بدانم؛ آزادگی و ایثار از آن شماهاست. شما آزاده اید و من و امثال من در بند هستیم.

شما حقیقت را از پشت میله های زندان فریاد می زنید و ما کام در دهان فرو بسته ایم و در حسینیه و مسجد و تکیه حسین حسین می کنیم…

و دوریم و دور تر می شویم از راه حسین

داوودم؛ تو را در بند می بینم و خود را در بند تو. پس چگونه رها شوم از کسی که به من حسینی بودن را آموخت و خود اسیر…..

ما نیز تشنگانیم و حسین می دانست که عباس ساقی تشنگان عالم عشق.

یا حسین رنگ مرا زرد مکن، محتاج مرا به خلق نامرد مکن



گزارش کلمه 

بيانيه هشدارآمیز ۲۳۱ فعال ایرانی : متجاوزین به حریم دیپلماتیک بریتانیا،‌ سالهاست به حریم شهروندی مردم ایران تجاوز می‌کنند

بیش از ۲۳۱ نفر از فعالان سیاسی و مدنی و حقوق بشری ایرانی، با صدور بیانیه ای در محکومیت حمله لباس شخصی های حامی حکومت جمهوری اسلامی به سفارت بریتانیا در تهران، بر ضرورت فوری تنش زدایی در بحران هسته ای توسط حاکمیت تاکید کرده و خواستار توقف روند فعلی و برون رفت از وضعیت موجود داخلی – منطقه ای بین المللی شدند.در بیانیه فعالان ایرانی همچنین خاطرنشان شده است: “ما به عنوان مخالفان فعال جنگ، برای این تنش‌آفرینی‌های روزافزون و آینده میهن‌مان بیمناکیم و خروج از وضعیت خطرناک فعلی را ضروری می‌دانیم. نیروهایی که به حریم دیپلماتیک کشور بریتانیا تجاوز کرده‌‌اند،‌ سال‌هاست که به حریم شهروندی مردم ایران تجاوز می‌کنند.در این بیانیه تاکید شده است که “راه حل موثر برای پایان بخشی به بحران های داخلی و خارجی ،واگذاری قدرت به مردم و فراهم کردن فضا برای انتخاب آنان با مشارکت و همبستگی همه گروه های سیاسی آزاد اندیش، دموکرات و معتقد به سربلندی ایران است.
متن بیانیه بیش از ۲۳۱ نفر از مخالفان فعال جنگ در محکومیت حمله به سفارت بریتانیا و ضرورت فوری تنش زدایی در بحران هسته ای به شرح زیر است:
تنش‌آفرینی‌های بین‌المللی نظام جمهوری‌اسلامی وارد مرحله‌ای بسیار خطرناک شده است. حکومت نه تنها گام موثری در جهت رفع ابهامات روزافزون در مورد برنامه‌ هسته‌ای‌اش برنداشته، بلکه به سیاست‌های ماجراجویانه خود نیز افزوده است. حمله سازمان یافته به سفارت بریتانیا، انزوای بیشتر بین‌المللی و تشدید تحریم‌ها به عنوان پیامدهای آن، گام بلندی برای کشیدن مردم ایران به جنگی ناخواسته است. مسئولان نظام درحالی سرنوشت ملت ایران را به سوی رویارویی با جامعه جهانی می‌برند که بی‌کفایتی اقتصادی حکومت روزبه‌روز بر وخامت وضعیت رفاه و معیشت مردم ایران افزوده است. محکومیت فراگیر بین‌المللی ایران در حمله به سفارت بریتانیا، دور جدید تحریم‌ها و بخصوص در تنگنا قرارگرفتن بانک مرکزی، نتایج اسفناکی برای کشورمان خواهد داشت.جمهوری اسلامی بمانند همیشه برای حل بحران‌های داخلی و خارجی،‌ سیاست غیر مسئولانه تهاجمی خود را که همواره در سرکوب مردم و تعرض به اموال آنها استفاده می‌کند، این بار در عرصه دیپلماتیک بکار گرفته است.
برای دومین بار در تاریخ ۳۳ ساله جمهوری اسلامی با تاراج اموال سفارت‌خانه‌ بریتانیا توسط شبه‌ نظامیان حکومتی و برخی مسئولان و عوامل بسیج دانشجویی (از نهاد های سرکوب در دانشگاه ها) ،شاهد نقض بدیهی‌ترین تعهدات دیپلماتیک و تصرف سفارتخانه ای خارجی هستیم.ملت ایران به عنوان یکی از پایه‌گذاران تمدن بشری،‌ به عرف و آداب دیپلماتیک احترام می‌گذارد و جهان نیز می‌داند که مسئول این اقدام شرم‌آور جمهوری اسلامی است.حکومت درحالی به این مخالف‌خوانی‌های خطرناک دامن می‌زند که نمی‌تواند ایمنی یکی از حساسترین مراکز تحقیقات نظامی خود را در پادگانی نزدیک به مناطق مسکونی اطراف تهران حفظ کند. سرداران سپاه یک به یک از هر تریبونی استفاده کرده اند و بارها از واکنش پشیمانی آور در صورت تجاوز به ایران سخن می‌گویند،‌ اما تاکنون از دلایل انهدام یکی از پیشرفته ترین مراکز تحقیقات موشکی خود و از دست دادن یکی از کلیدی‌ترین فرمانده‌های سپاه سخنی نگفته‌اند. اکنون پرسش جدی این است که چه کسانی امنیت ملی مردم را به بازی گرفته‌اند و تا چه حد قادر به دفاع از مردم در قبال پیامدهای سیاست‌های ماجراجویانه خود هستند؟
ما به عنوان مخالفان فعال جنگ، برای این تنش‌آفرینی‌های روزافزون و آینده میهن‌مان بیمناکیم و خروج از وضعیت خطرناک فعلی را ضروری می‌دانیم. نیروهایی که به حریم دیپلماتیک کشور بریتانیا تجاوز کرده‌‌اند،‌ سال‌هاست که به حریم شهروندی مردم ایران تجاوز می‌کنند. حمله وحشیانه‌ای که سفارت بریتانیا این بار قربانی آن بود نمونه‌ای بیش نیست از آنچه جنبش راستین دانشجویی (که نمایندگان بر حق آن در زندان هستند)، فعالان حقوق بشری، مدنی، دگر اندیش، قومیتی و سیاسی در ایران روزانه با آن مواجه اند.
ما خواستار انحلال کامل گروه های فشار و پایان بخشی به غوغاسالاری و خشونت پراکنی در عرصه سیاست ایران و قربانی شدن منافع ملی در جنگ قدرت جناح های حکومتی هستیم. مقامات حکومت ایران در صورت سکوت و تحت تعقیب قرار ندادن عاملان حمله به سفارت ثابت کرده اند که مسئول و شریک سازماندهی این تهاجم خطرناک هستند و ادعای رهبری در خصوص دنبال کردن عزت ، مصلحت و حکمت در سیاست خارجی ،شعاری بی پایه بیش نیست.جمهوری اسلامی به جای رفتارهای غیرعقلانی و خلاف عرف و خطرساز برای امنیت ملی، باید برای حل بحران موجود بر سر سیاست های هسته ای اقدام موثر انجام دهد. توقف موقت غنی‌سازی اورانیوم، ‌همکاری شفاف با آژانس انرژی هسته‌ای ، اجرای قطعنامه های شورای امنیت و دیگر تعهدات بین المللی در این زمینه گام‌های لازم برای خروج از تنگنای فعلی و رفع فشارهای اقتصادی و سیاسی بر جامعه است که اثرات منفی آن زندگی مردم سرزمین ما را از آنچه هست سخت تر می کند.ما ضمن تاکید بر حق ملت ایران در استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای ، با هر تلاشی برای دست یابی به قابلیت تولید جنگ افزارهای هسته‌ای توسط جمهوری اسلامی مخالف هستیم و آن را خلاف منافع و اولویت های ملی و صلح جهانی می‌دانیم. حاکمان جمهوری اسلامی باید بدانند که در جهان امروز، خشونت، تهاجم و تخریب دیگر کاربردی ندارد، و تنها عدم اعتماد فعلی در داخل و خارج را عمیق تر می سازد. عدم اعتماد و عدم مشروعیت داخلی با اختلال در روابط بین‌المللی هردو ریشه یک بحران و دو روی یک سکه هستند.جمهوری اسلامی باید یکبار برای همیشه این سیاستهای ناکام و اعتمادسوز را کنار بگذارد. هرگونه تنش زایی با جهان خیانت به مردم ایران و آینده وطن ما خواهد بود.ما جامعه جهانی و بخصوص کشور‌های غربی را نیز به خویشتن‌داری، رعایت حقوق مردم ایران و اجتناب از جنگ فرا می‌خوانیم. هرگونه اقدام نسنجیده، تهدید های تحریک کننده و حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ،خسارات غیرقابل جبرانی را به آب و خاک ایران وارد می کند که تا سالها آلودگی آن مردم ما را رنجور خواهد کرد و به دیدگاه مبتنی بر رابطه خصمانه با غرب دامن خواهد زد.به باور ما سعادت و رفاه مردم ایران و امنیت جامعه نه با ادامه فضای امنیتی و نقض گسترده حقوق شهروندی در داخل، و نه با ماجراجویی‌های بین‌المللی، بلکه با پذیرش اراده ملت، آزادی فوری رسانه های عمومی و نشر کتاب، لغو سانسور در همه زمینه ها، الغاء بی درنگ تبعیضات جنسیتی، قومیتی و مذهبی و صلح و همکاری شرافتمندانه با سایر کشورهای جهان تحقق می‌یابد. از این رو ما نسبت به هر اراد‌ه‌ای که فضا را برای درگیری نظامی مساعد گرداند هشدار داده، و تلاش برای توقف بحران‌سازی‌های مصیبت بار نظام جمهوری‌اسلامی و تحقق حاکمیت اراده مردم ایران را وظیفه خود می‌دانیم. راه حل موثر برای پایان بخشی به بحران های داخلی و خارجی ،واگذاری قدرت به مردم و فراهم کردن فضا برای انتخاب آنان با مشارکت و همبستگی همه گروه های سیاسی آزاد اندیش، دموکرات و معتقد به سربلندی ایران است.در شرایطی که اقتدارگرایان حاکم با اینگونه اقدامها به سوی جنگ و مقابله با جهان و ویرانی ایران حرکت می کنند، تنها قدرت مردم است که می تواند از طریق مخالفت فعال با ماجراجویی هسته ای مانع حرکات و تصمیمات لجام گسیخته حکومت شود.
امضا کنندگان:
حامد ابراهیمی ، میترا ابراهیمی ،عبدالرضا احمدی ،فریدون احمدی ،احمد احمدیان ،کمال ارس ،اردوان ارشاد ،جمشید اسدی ،لیلا اصفاری ،مرتضی اصلاحچی ،امیر حسین اعتمادی ،بیژن افتخاری ،علی افشاری ،کوروش افطسی ،مریم اکبری ،محمد جواد اکبرین ،بهرام امامی ،کیان امانی ،مهرزاد امید مهر ،مهدی امینی ،فریبا امینی ،مریم اهری ،ونداد اولاد عظیمی ،فرامرز آذر نوشا ،فرشید آذرنیوش ،کمال آذری ،احمد آزاد ،آینده آزاد ،صمد آقایی ،کاوه آهنگری ،جمشید بابایی ،رحیم باجغلی ،عبدالعلی بازرگان ،احمد باطبی ،حسین باقرزاده ،مهناز بدیهیان ،فرزانه بذر پور ،مهران براتی ،بهداد بردبار ،رضا برومند ،مقداد بریمانی ،عشرت بستجانی ،فریبا بستجانی ،فرزین بستجانی ،خسرو بندری ،شهلا بهاردوست ،بهروز بیات ،عباس بیگدلی ،امیر بیگلری ،میثاق پارسا ،کوروش پارسا،حبیب پرزین ،بهزاد پرنیان ،سهیل پرهیزی،سعید پور حیدر ،مریم پیر موذن ،بیژن پیرزاده ،سعید پیوندی ،حبیب تبریزیان ،محمود تجلی مهر ،محمد تقدیری ،نیره توحیدی ،امیر حسین توسطی ،محمد علی توفیقی ،کیانوش توکلی ،ستاره ثابتی ،مهدی جامی ،جهانشاه جاوید ،محمد حسین جعفری ،رضا جعفریان ،مهدی جلالی ،آرش جنتی عطایی ،مهران جنگلی مقدم ،محمد جهان پرور ،آیدین جهانبخش ،پویا جهاندار ،جواد جواهری ،رضا چرندابی،سعید حبیبی ،آرام حسامی ،سعید حقجو ،بیژن حکمت ،هرمز حکمت ،عباس حکیم زاده ،فریدون خاوند ،عباس خرسندی ،نازنین خسروشاهی ،سالار خسروی ،آریا خسروی ،کمال داوودی ،فریبا داوودی مهاجر ،مهرداد درویش پور ،عبدالستار دوشوکی ،فریبا راد ،نیما راشدان ،احمد رافت ،امیر رشیدی ،آرمان رضاخانی ،پوران رضایتی ،شیده رضایی ،فرامرز رفیعی ،علی اصغر رمضانپور ،مریم روزبهانی ،مینا زند سیگل ،گیو زندی ،متین سالمه ،بهروز ستوده ،امیر سراجی ، نسیم سرابندی ،حسن سربخشیان ،سلمان سیما ، رضا سیاووشی ،رحیم شامبیاتی ،کریم شامبیاتی ،حمید شاهسیا ،مسعود شب افروز ،داراب شباهنگ ،منصوره شجاعی ،حسن شریعتمداری ،عباس شیرازی ،فرح شیلاندری ،محمد صادقی ،کوروش صحتی ،علی صدر حاج سید جوادی ،بیژن صفسری ،سیاوش صفوی ،رامین صفی زاده ،حسن طالبی ،اسفندیار طبری،رویا طلوعی ،میثم طهماسبی ،شهره عاصمی،مزدک عبدی پور ،رویا عراقی ،مهدی عربشاهی ،یوسف عزیزی بنی طرف ،خسرو علاف اکبری ،کاظم علمداری ،حسین علوی ،مهرنوش علی آقایی ،مسیح علی نژاد ،حسین علیزاده ،پویا غلامرضایی ،سپیده فارسی ،باقر فاطمی ،امیر حسین فتوحی ،آذر فخر ،پویان فخرائی ،تایاز فخری ،خیر الله فرخی ،منصور فرهنگ ،ویدا فرهودی ،روزبه فروزان،کیوان فروزان ،کامبیز فروهر ،شهلا فرید ،دخی فصیحیان ،شروین فکری ،فیروزه فولادی ،شهاب فیضی ،ایران قادری ،امیر قاسمی ،اختر قاسمی ،سعید قاسمی نژاد ،آیدا قجر ،رضا قریشی ،مهدی قلی زاده اقدم ،فرزاد قنبری،مهرانگیز کار ،منیر کاشف ،حجت کسرائیان ،کیانوش کلانتر ،امیر کلینی ،علیرضا کیانی ،تقی کیمیایی اسدی ،امیر حسین گنج بخش ،حسن ماسالی ،حمید مافی ،پروین مالک ،رضا مبین ،داریوش مجلسی ،حمید محبی ،مجید محمدی ،رحیم محمدی ،فرشاد محمدی ،امیر حسین محمدی،پویان محمودیان ،پرویز مختاری ،احمد مدادی ،فریبا مرزبان ،مصطفی مرید ،علی مستشاری ،تراب مستوفی ،ویدا مشایخی ،نریمان مصطفوی ،فواد مظفری ،منصور معدل ،عباس معروفی ،امیر معماریان ،حسن مکارمی ،الهام ملک پور ،رویا ملکی ،اشکان منفرد ،علی مهتدی ،محمد مهدیان ،بهناز مهرانی ،بهزاد مهرانی ،سید داوود موسوی ،محسن موسوی ،زیبا میر حسینی، احمد میر فخرایی ،مهران میر فخرایی ،آرسان ناظریان ،حسن نایب هاشم ،یوحنا نجدی ،روجا نجفی ، پری نشاط ،بورگان نظامی نرج آباد ،علی نظری ،شروین نکوئی ، مرتضی نگاهی ،شیوا نوجو ،مهدی نوربخش ،پرتو نوری اعلا ،کامران نوزاد ،نادر هاشمی ،محمد هدایتی ،رضا هیوا ،سجاد ویس مرادی ،سپیده یوسف زاده ،حسن یوسفی اشکوری

تحول سبز

شهین مهین فر مادر امیرارشد تاجمیر: امیرارشدم را سه بار کشتند

شهین مهین فر، مجری باسابقه رادیو و تلویزیون و مادر امیرارشد تاجمیر، همزمان با دومین سالگرد عاشورای خونین تهران سکوتش را شکست و در مصاحبه با “روز” گفت که فرزندش راه خود را انتخاب کرده بود: “او در تمام اعتراضات بعد از انتخابات همراه و همپای مردم بود و با شرافت و سربلندی جان داد”. او بر این باور است که یک امیر داده و هزاران امیر گرفته است.
امیر ارشد تاجمیر، روز عاشورای سال ۸۸ در جریان اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش ۲۲ خرداد، جان باخت. خانواده او تاکنون سکوت اختیار کرده بودند، اما مادرش همزمان با دومین سالگرد عاشورای خونین تهران به “روز” گفت که فرزندش زیر ماشین نیروی انتظامی له شده است.او توضیح داد که فرزندش برای نجات دو دختر جوان از دست ماموران، جانش را با افتخار از دست داد: “به امیر گفتم نرو، گفت به خاطر وطنم میروم. گفتم تو وطن من هستی، گفت خودخواه نباش مادر، وطن تو امیراست اما وطن من ۷۰ میلیون ایرانی است و برای آنها میروم. او با این حرفش مرا شرمنده کرد و رفت و دیگر بازنگشت…
در عاشورای ۸۸، بیش از ۹ نفر جان باختند و خیابان های تهران به خون نشست. شبنم سهرابی، شهرام فرج زاده، شاهرخ رحمانی و امیر ارشد تاجمیر زیر خودروهای نیروی انتظامی له شدند و مصطفی کریم بیگی، سید علی موسوی، محمدعلی راسخ نیا و مهدی فرهادی راد هدف گلوله قرار گرفتند و جان باختند. جهان بخت پازوکی دیگر جان باخته این روز است که تاکنون عکس یا جزئیاتی از نحوه جان باختن او منتشر نشده است.مسئولان جمهوری اسلامی مسئولیت جان باختن این ۹ نفر را برعهده نگرفته اند و شکایات خانواده های آنها بدون نتیجه مانده است.
یک امیر دادم، هزاران امیر گرفتم
شهین مهین فر، مادر امیرارشد تاجمیر می گوید که به فرزندش افتخار میکند.
او سکوتش را بعد از دوسال با گله از رسانه ها می شکند و می گوید: “شنیدم که تلویزیون های خارج از کشور، نام فرزند مرا حذف کرده اند؛ فیلم شهادت فرزندم را پخش می کنند و نام عزیز دیگری را می گویند، آن عزیز نیز، عزیز من و جگرگوشه من است اما بنویسید و لطفا تصحیح کنید آن کسی که در فیلم ماشین نیروی انتظامی از رویش سه بار می گذرد و له اش میکند امیرارشد من است.مادر امیرارشد تاجمیر می افزاید: “امیرارشد همان جوانی است که برای نجات دو هموطنش رفت اما جانش را گرفتند. دو دختر را گرفته بودند و به شدت می زدند؛ بعدها یکی از دختران آمد سرخاک امیرارشد و همه را برای من تعریف کرد… آنها را می زدند و مردم هو میکردند، امیرارشد فریاد زده که هو کردن شما دردی دوا نمی کند نجاتشان بدهید و خود جلو میرود و یکی از ماموران را هل میدهد مردم هم می آیند که کمک کنند و نجات دهند اما ماموران می ریزند؛نمیدانم بچه من چقدر باتوم خورد، نمیدانم چقدر کتک خورد اما از پشت، ماشین نیروی انتظامی با سرعت به او می زند و او را می اندازد و همان موقع یک ماشین دیگر که آن هم مال نیروی انتظامی بود و همان جا پارک کرده بود می آید و از روی امیرارشد من سه بار رد می شود. خواهش میکنم بنویسید تا تصحیح شود همان طور که روز اول پخش کرده و اعلام کردند این امیرارشد تاجمیر فرزند شهین مهین فر است.
خانم مهین فر می گوید که هرگز تصور چنین مساله ای را نداشته: “نهایت او را بازداشت میکردند، می گرفتند و می بردند ولی کشتند، بدجور کشتند، سه بار امیرارشد مرا کشتند، سه بار از روی او رد شدند و هیکل نازنین بچه ام به وسیله ماشین نیروی انتظامی اول خورد شد ولی او هنوز زنده بوده و سه بار او را کشتند…. نمیدانم نام این را چه باید گذاشت هیچ اسمی پیدا نمیکنم؛ من برای حیوان هم شرافت قائلم و معتقدم حیوان هم شرافت دارد اما…
از او درباره حضور فرزندش در اعتراضات می پرسم؛ می گوید: “امیرارشد راهش را خودش انتخاب کرده بود؛ او خودش رفت، در تمام اعتراضات همپای مردم حضور داشت و من سرم بالاست و به وجودش افتخار میکنم، خوشحالم که شرافتمندانه جوانی ایران دوست و ایرانی دوست تحویل جامعه دادم که اگر من، مادر خوبی نبودم اما فرزندم سرم را بلند کرد، او مرا سربلند کرد اما کمرم شکست. فرزند من خودش رفت و با شجاعت؛ اومیدانست که در نهایت بازداشت اش میکنند و شکنجه است؛ اما رفت و کشته شد در حالیکه فریاد میزد اینها ناموس ما و هم وطن ما هستند….
به چه کسی شکایت کنیم؟
مادر امیر ارشد تاجمیر سپس می گوید که اوتاکنون شکایتی نکرده و توضیح میدهد: “به من خرده می گیرند که چرا شکایت نمیکنی؟ آخر من به چه کسی شکایت کنم؟ این همه آدم شکایت کردند به کجا رسید؟ من هم یک مادرم مثل همه مادران دیگر که دلشان سوخته و جگرشان تکه تکه است؛ آخر فقط امیر من که نبود؛ مگر امیر فقط فرزند من بود؟ نه، مصطفی هم فرزند من بود، ندا، سهراب و همه جگرگوشه گان ما که در خون خود غلتیدند فرزندان من بودند و من به همه آنها افتخار میکنم که برای آزادی جان دادند. جرم آنها فقط بی گناهی بود و شما هم گریه نکنید چون من دو سال است دارم گریه میکنم هیچ نتیجه ای نگرفته ام بچه من برنگشت او دیگر برنمیگردد بچه های دیگر من دیگر برنمیگردند…
او می افزاید: “هرچند دیگر آدم سالمی نیستم و مرده متحرکم اما چه کنم؟ به چه کسی پناه ببرم که داد بستاند و بگویم که ۲۵ سال شب تا صبح جان کندم و زحمت کشیدم تا امیرارشد من زندگی کند. ۲۵ سال شب ها نخوابیدم تا امیرارشد من بخوابد… کسی هست که بفهمد؟ با همه این دردها اما تا این ساعت نمیدانم چرا نتوانسته ام حتی قاتلان بچه ام را نفرین کنم. نه اینکه بلد نباشم اما دلم اجازه نمیدهد آخر بچه های قاتلان بچه من هم بچه های من هستند آنها که گناهی ندارند اما شرمنده ام از اینکه آدم هایی در مملکت ما زندگی میکنند که سه بار با ماشین از روی یک جوان ۲۵ ساله رد می شوند و او را له می کنند فقط به جرم انسان دوستی، و شرف هم ندارند و می گویند که صحنه سازی بوده و… شما بگویید آخر من به چه کسی پناه ببرم؟ آیا شب راحت سر بر بالین میگذارند؟
سکوت من از ترس نیست
مادر امیرارشد تاجمیر می گوید که سکوت دوساله او و خانواده اش از ترس نبوده است:
می گویند که ما از ترس سکوت کردیم و حرف نزدیم. اما خواهش میکنم بنویسید و بگویید که سکوت مرا به حساب ترس نگذارید؛ من از هیچی نمی ترسم، من دیگر زنده نیستم، مرده متحرکی هستم که زندگی ام مثل هر پدر و مادری بچه هایم بوده اند آرزوهایی داشتم، نه پولدار بودم نه پدر یا شوهر پولدار داشتم سالیان سال زحمت کشیدم که انسانی سالم تحویل جامعه بدهم؛ اکنون برای من چه مانده که بترسم؟ الان هم میدانم که تلفنم کنترل می شود اما می گویم که از ترس، سکوت نکردم بلکه نمیخواهم یک امیرارشد دیگر از دست بدهم نمیخواهم یک مادر دیگر داغدار شود.خانم مهین فر به بازداشت تعدادی از مادران عزادار در سالگرد تولد فرزندش در بهشت زهرا اشاره می کند و می گوید: “باور می کنید من دیگر حتی سر خاک بچه ام هم نمی روم؟ میدانید چرا؟ به خاطر اینکه اگر بروم ممکن است باز لباس شخصی و پلیس و… بریزند و باز مشکلی برای کسی پیش بیاید. نمی روم و می ترسم برای جوان دیگری مشکلی پیش آید یا مادر دیگری داغدار شود. آن موقع من چه جوابی دارم بدهم؟ جوان های دیگر وطنم هم، فرزندان من هستند؛من نمیخواهم برای هیچ کسی مشکلی پیش بیاید. من که توانی ندارم یک پیرزن ۶۳ ساله هستم که توان حضور درجمع را هم دیگر ندارم؛ سر خاک بچه ام نمی روم و گاهی اما مثل دزدها می روم و مثل دزدها برمیگردم بدون اینکه کسی بفهمد.
۱۴ آذرماه سال گذشته خانواده امیرارشد، مراسم تولدش را بر مزار او برگزار کردند اما ماموران امنیتی با هجوم بر سر مزار امیرارشد، مادر سهراب اعرابی، مادر رامین رمضانی و مادر و خواهر مصطفی کریم بیگی را بازداشت و بعد از بازجویی چند ساعته در همان محل آزاد و پدر رامین رمضانی و دو تن از مادران عزادار را به بازپرسی شهر ری منتقل و برای آنها قرار بازداشت صادر کردند. آنها پس از ماهها بازجویی و زندانی در سلول های انفرادی بند ۲۰۹ اوین، با قرار وثیقه آزاد شدند.
مادر امیرارشد تاجمیر سپس می گوید: “من و پدر پیر امیر به او افتخار میکنیم که برای نجات دو انسان خود را به کشتن داد اما آرزو میکنیم هیچ پدر و مادری، حتی دشمنان و قاتلان فرزند و فرزندان ما، داغ جوان هایشان را نبینند. این را با تمام وجودم می گویم؛ آخر میدانم داغ فرزند، داغ جگر گوشه یعنی چی؟ من کشیدم اما برای دشمن ام هم نمی خواهم، امیر از بطن من جدا شد، شیره جان مرا خورد. او رفت اما این روزها هر جوانی ما را می بیند خود را امیرارشد ما معرفی میکند من دیگر چه میخواهم؟ یک امیر دادم هزاران امیر گرفتم. قاتلان امیر من خود نمی دانند چه کردند اما من میدانم بچه ام چه کرد، می دانم جوانمردم چه کرد و دو سال است سرم بالاست؛ ۶ دی می شود دو سال و من سرم بالاست اما می توانی کاری کنی که کمر شکسته ام راست شود؟ می توانی کمکم کنی قد راست کنم؟ هنوز صدای امیر در گوشم است که شب یلدا توی گوشم گفت عاشقتم؛ یعنی میخواست با من خداحافظی کند و من نمیدانستم؟
خانم مهین فر سرانجام می پرسد: “جرم بچه های ما چه بود جز خواستن آزادی و امنیت برای هموطنانشان که با آنها چنین کردند؟ دو سال گذشته ولی هر لحظه برایم زنده می شود و هر لحظه جلو چشمم بچه ام را می کشند و من هیچ کاری نمیتوانم بکنم. اما تنها من که نیستم همه مادران مثل من کشیدند و می کشند مگر مادر ندا نکشید این دردها را؟ مادر مصطفی، مادر سهراب و سایر عزیزان ما مگر نکشیدند این دردها را؟ من هم مثل آنها. فقط گاهی می گویم خدا این ناله های مادران دلسوخته را نمی شنود؟ این همه سال، ناله ها و نفرین های مادران را نمی شنود؟ کجاست آن خدای عادلی که به ما یاد داده بودند؟

تهیه و تنظیم: فرشته قاضی

احمد شهید: انکار نقض حقوق بشر در ایران، نشانه وخامت اوضاع است

احمد شهید، گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران در تور اروپایی خود با بسیاری از نخبگان و کنشگران ایرانی دیدار می‌کند تا به تصویر کامل‌تری از اوضاع ایران برسد. او در سفرش به فرانکفورت، با دویچه‌وله گفت‌وگو کرده است.
دکتر احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل که مقامات ایرانی از ورودش به کشور جلوگیری کرده‌اند، برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران، در حال گذراندن یک تور اروپایی برای دیدار با نخبگان، فعالان و کنشگران ایرانی است. او پس از سفرش به فرانسه، به فرانکفورت آمد تا با فعالان ایرانی ساکن آلمان هم دیدار کند؛ دیدارهایی که به گفته او با هدف «واقعیت‌یابی» انجام می‌شود.
احسان نوروزی، مهدی محسنی
تحریریه: فرید وحیدی
احمد شهید گزارش مقطعی خود درباره وضعیت حقوق بشر در ایران را اواخر ماه گذشته ارائه کرد و در پی آن سازمان ملل با رایی بی‌سابقه قطعنامه‌ای در محکومیت نقض گسترده حقوق بشر در ایران صادر کرد. او قرار است گزارش نهایی خود را اوایل ماه مارس به شورای حقوق بشر سازمان ملل ارائه کند و حالا در صدد است تا با ملاقات شبکه گسترده فعالان ایرانی در خارج از کشور، تصویر درست‌تر و کامل‌تری از اوضاع ایران را در گزارش خود منعکس کند.در فرانکفورت به گفت‌وگو با احمد شهید نشسته است که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید.
دویچه‌ وله: بگذارید از تور اروپایی‌تان شروع کنیم. هدف‌تان از سفر به اروپا پیش از تدوین نهایی گزارش وضعیت حقوق بشر در ایران چیست؟ با چه افراد و گروه‌هایی دیدار می‌کنید؟
احمد شهید: سفر من به کشورهای اروپایی و ملاقات با نخبگان و فعالان ایرانی، واقعیت‌یابی است. با توجه به این‌که امکان سفر به ایران از من سلب شده، تلاش کرده‌ام تا با ایرانیان ساکن اروپا دیدار کنم، از جمله با کسانی که پس از انتخابات مجبور به ترک کشورشان شده‌اند و نیز کسانی که از مدت‌ها پیش ناظر تحولات و رویدادهای ایران بوده‌اند و با چهره‌های فعال در حوزه حقوق بشر در ایران ارتباط نزدیک دارند.ملاقات با شبکه گسترده‌ای از کنشگران، خانواده‌های زندانیان، بستگان قربانیان شکنجه و اعدام، روزنامه‌نگاران، بلاگرها و سازمان‌های فعال در حوزه‌های مرتبط با حقوق بشر، از اولویت‌های کار من در ارتباط با ایران است و پیش از ارائه گزارش به شورای حقوق بشر سازمان ملل در نقاط دیگری از دنیا از جمله آمریکای شمالی هم ادامه خواهد یافت.نمایندگان یا وابستگان دولت در این میان چه جایگاهی خواهند داشت؟ آیا برای برقراری ارتباط با آنها هم تلاش کرده‌اید؟ دیدگاه‌های دولت ایران و وابستگانش در این گزارش چه‌طور منعکس خواهد شد؟
اگر بخواهم تلاشی برای ملاقات با نمایندگان دولتی بکنم، ترجیح می‌دهم که چنین ملاقاتی در جایی مانند ژنو انجام شود که هیات رسمی ایران در سازمان ملل آنجا حضور دارد. هم‌چنان به تلاش‌هایم برای متقاعد کردن مقامات ایرانی برای سفر به این کشور هم ادامه خواهم داد. سفر به کشوری که حوزه ماموریت من است، ضرورتی است که توسط مقامات ایرانی نادیده گرفته شده. این می‌تواند سریع‌ترین راه برای ایجاد تغییرات مثبت باشد. کار کردن با دولت ضرورتی انکارناپذیر است، چون آنها در جایگاهی هستند که اگر بخواهند می‌توانند به بهترین نحو و با بیشترین سرعت، تغییرات لازم را اعمال کنند.پس از تدوین گزارش، پیش‌نویس آن را برای هیات رسمی ایران در ژنو ارسال خواهم کرد تا نظرات آنها را هم بدانم. اما همه این‌ها فقط در صورتی ممکن است که آنها بخواهند با من ارتباط داشته باشند.با توجه به اظهارات مقامات ارشد جمهوری اسلامی، فکر می‌کنید مهم‌ترین دلایل ممانعت آنها از سفر شما به ایران چیست؟
مساله این است که بسیاری از کشورها گمان می‌کنند انتصاب گزارشگر ویژه سازمان ملل، اقدامی تنبیهی علیه آنان است و به همین خاطر است که از همکاری با گزارشگران ویژه سر باز می‌زنند. اگر مثلا به سخنان محمدجواد لاریجانی در یک کنفرانس خبری در نیویورک درباره ماموریت من دقت کنید، می‌بینید که به اعتقاد او این ماموریت بخشی از سناریوی قدرت‌های بزرگ جهانی برای اعمال فشار بر ایران است. واقعیت این نیست. من یک گزارشگر مستقلم و گزارشم را به شورای حقوق بشر ارائه می‌کنم و همه زوایای کارم شفاف است؛‌ حتی باید همه منابعی که برای تدوین گزارش از آنها بهره گرفته‌ام را به‌صورت شفاف به شورا ارائه کنم.
شاید آنها از این می‌ترسند که گزارش نهایی، گزارشی منصفانه و متوازن نباشد. آقای لاریجانی گفته اگر من به ایران بروم و برگردم، ممکن است بگویم شرایط از آنچه گفته می‌شود بسیار وخیم‌تر و نگران‌کننده‌تر است. اگر وضعیت ایران واقعا از آنچه دیگران درباره این کشور می‌گویند بدتر و وخیم‌تر نیست، مسئولان جمهوری اسلامی نباید درباره آن نگرانی خاصی داشته باشند.
وقتی سازمان ملل قطعنامه‌ای در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران صادر کرد، آقای لاریجانی گفت باید به گزارشگر ویژه وقت و فرصت بیشتری داد تا به دور از پیش‌داوری به کار خود ادامه دهد. این سخنان به نوعی پذیرش مشروعیت ماموریت من بود که پیش‌تر آقای لاریجانی آن را زیر سوال برده بود. اتفاقا یکی از کسانی که می‌توانند چنین فرصتی در اختیار من قرار دهد، شخص محمدجواد لاریجانی است. مقامات ایران باید اجازه سفر من را صادر کنند. در این سفر من باید بتوانم با هر کسی که می‌خواهم ملاقات داشته باشم، از هر مکانی که می‌خواهم دیدن کنم، از جمله زندان‌ها و زندانیان، قربانیان خشونت دولتی و تجاوزها و … همه این‌ها فرصت‌هایی است که دولت ایران باید در اختیار من قرار دهد اما از پذیرش آن امتناع می‌کند.اما دست‌کم از پس از انتخابات پرشبهه و بحث‌برانگیز ریاست‌جمهوری در ایران، مقامات جمهوری اسلامی نشان داده‌اند که نه فقط برای شما، که برای هیچ شخص یا نهاد دیگری هم چنین امکانی را فراهم نخواهند کرد.به نظر من هنوز همه درها بسته نیست. ایران چندی پیش اعلام کرد که سال آینده از دو گزارشگر ویژه دعوت خواهد کرد، البته اشاره‌ای به هویت آنها نشد. اگر چنین دعوتی صورت گیرد و امکان فعالیت آزادانه به آنها داده شود، نشانه مثبتی است. آنها حتی هنوز در پاسخ درخواست‌های من، مستقیما آن را رد نکرده‌اند و گفته‌اند که می‌خواهند پیش از هرچیز درباره متدولوژی گزارش، در ژنو بحث کنند. سیگنال‌هایی که تا کنون آقای لاریجانی فرستاده، کمی آشفته و ترکیبی از سیگنال‌های مثبت و منفی بوده، اما آخرین سیگنال به نظرم مثبت بوده و قابل تامل.با بررسی‌هایی که تا کنون درباره وضعیت حقوق بشر در ایران انجام داده‌اید، آیا با واقعیت‌های شوکه‌کننده‌ای مواجه شده‌اید؟ به نظرتان اوضاع حقوق بشر در داخل کشور، تا چه اندازه با توصیفی که مقامات ایرانی در نشست‌های رسمی ارائه می‌دهند، تفاوت دارد؟
همه دولت‌ها تلاش می‌کنند که تصویر مثبتی از وضعیت کشورشان ارائه دهند و به همین خاطر بین ادعاهای آنان با واقعیت‌ها معمولا فاصله وجود دارد، به‌خصوص وقتی این ادعاها از سوی دولت‌هایی بیان می‌شوند که با باز شدن فضا در کشورشان به شدت مخالف‌اند. اما کشورهایی هم هستند که نواقص و کاستی‌ها را می‌پذیرند و اعتراف می‌کنند که مشکلاتی وجود دارد، اما می‌توان در یک فضای باز و آزاد برای حل آنها تلاش کرد. وقتی کشوری وجود مشکلات را انکار می‌کند، معمولا واقعیت این است که اوضاع در آنجا به‌شدت وخیم است.در سطح شخصی، من روایت‌های واقعا شوکه‌کننده‌ای از موارد نقض حقوق بشر در ایران شنیده‌ام. گزارش‌هایی که از شکنجه در زندان‌ها، اعدام‌ها، نقض حقوق اساسی متهمان در روند دادرسی، تهدید و بازداشت وکلا و فعالان حقوق بشر، نقض حقوق زنان و سرکوب فعالان زن، نقض حقوق اقلیت‌های دینی و قومی و محدودیت‌های عجیبی که برای بهاییان وجود دارد، واقعا نگران‌کننده است، اما همه این موارد نیازمند بررسی بیشتر است.نسبت به حاکمیت قانون و استقلال قوه قضاییه در ایران نیز تردیدهای جدی وجود دارد. گسترش روزافزون سرکوب و سانسور رسانه‌ها، فیلترینگ اینترنت، حمله به جریان اطلاع‌رسانی و کنشگران مدنی هم از موارد مهمی است که بسیار نگران‌کننده است.بخش عمده‌ای از موارد نقض حقوق بشر در ایران توسط نهادهای موازی غیررسمی یا نیمه‌رسمی انجام می‌شود. این نهادها که وابستگی مستقیم به مراکز قدرت دارند، امکانات گسترده‌ای در سراسر کشور در اختیار دارند؛ از جمله زندان‌های مخفی و بی‌نام و نشان و سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی زیرزمینی با کارکردهای خاص. برای بررسی این نهادهای موازی چه تدابیری اندیشیده‌اید؟
وجود چنین نهادهایی مانع از درک درست ساختار قدرت در ایران می‌شود. اگر دولت ایران واقعا درصدد این است که چهره مثبتی از خود به جامعه جهانی ارائه کند، باید با گشایش فضا برای بررسی‌های دقیق و عمیق، همه سوءتفاهم‌ها و نگرانی‌های موجود را برطرف کند. من هنوز به نتیجه مشخصی در این باره نرسیده‌ام، اما مطمئنا از موضوعات مهمی است که باید موشکافانه بررسی شود. همان‌طور که گفتید همین مراکز موازی در بسیاری از موارد، نقشی کلیدی در نقض حقوق شهروندان ایفا کرده‌اند و نیروی محرکه ماشین نقض حقوق بشر بوده‌اند.انتشار گزارش وضعیت حقوق بشر در ایران، از چه راه‌هایی می‌تواند به بهبود وضعیت حقوق بشر در داخل کشور کمک کند و چه پیامدهایی می‌تواند برای دولت ایران داشته باشد؟
مستندسازی موارد نقض حقوق بشر و ارائه راهکارها و توصیه‌هایی برای ارتقای وضعیت در داخل کشور، از جمله وظایفی است که بر عهده گزارشگر گذاشته شده. نتیجه این است که در ابعاد گسترده‌تری درباره نگرانی‌های موجود اطلاع‌رسانی می‌شود و توجه جامعه جهانی به نقض گسترده حقوق اساسی شهروندان در یک کشور خاص جلب خواهد شد. تا همین الان هم تاثیر زیادی گذاشته و اگر به پیامدهای تصویب قطعنامه بر ضد ایران نگاه کنید، دشواری‌های پدید آمده برای ایران را خواهید دید.درباره پیامدهای احتمالی، اگر موارد پیشین را در نظر بگیریم، مشخص است که اگر نقض حقوق بشر به‌صورت جدی در کشوری صورت گیرد، تحریم‌های سازمان ملل را به دنبال خواهد داشت. من در شرایط کنونی همه تلاشم را می‌کنم که به بهترین نحو با بهره‌گیری از معتبرترین منابع، اطلاعات را جمع‌آوری کنم و مشخصا نمی‌توانم به پیامدهای آتی اشاره کنم.با توجه به آنچه درباره نگرانی‌های موجود نسبت به گسترش فزاینده سانسور و سرکوب رسانه‌ها و تشدید فیلترینگ در ایران گفتید، مایلم بدانم برای مستندسازی موارد سرکوب اکتیویست‌های آنلاین چه اقداماتی انجام داده‌اید. مقابله جمهوری اسلامی با گردش آزاد اطلاعات در جهان آنلاین و آفلاین، موج گسترده‌ای از سرکوب و نقض حقوق اساسی فعالانی را به دنبال داشته که تمرکز فعالیت‌هایشان بر دنیای مجازی بود و خیلی از آنها حتی چندان شناخته‌شده نیستند. یکی از آنها حسین رونقی است، که چندی پیش در اثر برخوردهای سوء مسئولان زندان، یکی از کلیه‌هایش را از دست داده است.
بستن فضا برای فعالیت رسانه‌ها و رسانه‌نگاران، از جمله ژورنالیست‌ها، بلاگرها و همین‌طور اکتیویست‌های آنلاین، از نگرانی‌های جدی من است. در توصیه‌هایی که به ایران ارائه خواهیم کرد، بخشی را به ضرورت بهبود وضعیت در این زمینه اختصاص خواهیم داد. آزادی بیان و اندیشه و آزادی دسترسی به اطلاعات، از حقوق اساسی است که به فضای سایبر هم قابل تعمیم است. یکی از مواردی که در قطعنامه اخیرا صادرشده توسط سازمان ملل بارها تکرار شده، ضرورت آزادی رسانه‌ها است.

احسان نوروزی، مهدی محسنی

تحریریه: فرید وحیدی

دویچه‌وله

اطلاعیه شماره ۲ کمیته دفاع از رضا شهابی

امروز ۱۵ روز از اعتصاب غذای رضا شهابی،کارگر زندانی در بند ۲۰۹ زندان اوین میگذرد.و هنوز هیچ خبری از وضعیت رضا شهابی در دست نداریم. آخرین بار که صدای رضا را شنیدیم روز یکشنبه،۱۳ آذر بود که او با صدای بسیار لرزان که حکایت از حال وخیم او میداد،صحبت میکرد.رضا ممکن است فلج شود و ما هنوز بی اطلاعیم که آیا او را به بیمارستان منتقل کرده اند یا خیر.دادستان تهران تاییدیه ی پزشک قانونی را به زندان ارسال کرده که در آن تاکید شده رضا شهابی باید به سرعت برای عمل جراحی به بیمارستان منتقل شود.روز یکشنبه به هنگام صحبت کردن رضا با همسر و فرزندانش،از آن سوی خط دائم رضا را تحت فشار قرار میدادند که باید گوشی را بگذارد و تماس را قطع کند.این در حالی است که تماس تلفنی هر یکشنبه سهمیه ی زندانیان بند ۲۰۹ است.اما ماموران برای ایجاد فشار روانی بر رضا با وجود اینکه او از امکان معمول و همگانی تلفن هفتگی استفاده می کرده،وی را ناچار میکردند که هرچه زودتر مکالمه را پایان دهد.خانواده ی رضا مدت هاست که موفق نشده اند رضا را ملاقات کنند.زیرا در ملاقات دو هفته یک بار و در آخرین نوبت ملاقات، رضا شهابی به دلیل ضعف مفرط جسمی در اثر بیماری و نیز بیحالی ناشی از اعتصاب غذا نتوانسته بود به سالن ملاقات بیاید.ماموران اطلاعات برای تخریب روحیه ی خانواده به آنها گفته بودند رضا خودش میگوید دوست ندارم خانواده ام را ببینم!
شهابی کارگری است که از حقوق صنفی خود و دیگر کارگران دفاع کرده است و اکنون ۱۹ ماه است بیگناه و اکنون در شرایطی که احتمال فلج شدنش وجود دارد و جانش نیز در خطر است در زندان اوین و در شرایط دشواری محبوس است.کمیته دفاع از رضا شهابی از تمام تشکل ها و افرادی که حمایت یا عضویت خود را به ما اعلام داشته اند تشکر نموده و به زودی اسامی اعضای جدید کمیته اعلام خواهد شد.این کمیته خواهان اقدام فوری و هرچه بیشتر برای آزادی بی قید و شرط و فوری رضا شهابی است.

کمیته دفاع از رضا شهابی – ۱۶ آذر ۹۰

جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه امیرکبیر: مجید توکلی به جرم نفی استبداد و ستایش آزادی در زندان است

جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) در دومین سالروز بازداشت مجید توکلی، با صدور پیامی ضمن محکومیت بازداشت وی، خواستار آزادی فوری مجید توکلی از زندان شدند.در بخشی از این نامه که با قسمتی از پیام مجید توکلی به مناسبت مهرماه آغاز شده، آمده است: “دو سال گذشت… از آن روز که مجید از عشق به آزادی سخن گفت و بر سر استبداد بی صبرانه فریاد کشید. گفته بود که هر چه فریاد در گلو دارد، بر سر استبداد می کوبد. از آن روز که به قصد تحقیرش برخاستند، و ندانستند که همه ما “مجید توکلی” هستیم و شرافت او زاییده شجاعتش بود، نه جامه اش. این روزها مجید در حبس، نماد نسلی است که سخنی جز آزادی بر زبان نداشت و سلاحی جز قلم در دست.در حالی که دو سال از بازداشت غیرقانونی مجید توکلی در سالگرد روز دانشجو در دانشگاه امیرکبیر می گذرد، وی هم چنان از حق مرخصی محروم و کلیه تماس های تلفنی وی نیز با خارج از زندان مسدود شده است. مادر مجید توکلی که به دلیل بیماری قادر به سفر نیست، بیش از دو سال است که فرزندش را ملاقات نکرده است. وی همچنین نزدیک به یازده ماه است که به دلیل قطع تماس های تلفنی زندانیان سیاسی در زندان رجائی شهر کرج با پسرش سخن نگفته است. مجید توکلی به هشت سال و نیم زندان و محرومیت مادام العمر از تحصیل محکوم شده است.
متن کامل نامه جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه امیرکبیر به شرح زیر است:
چنین است که امید مردم به دانشگاه است و گویا مردم از دانشجویان پیمانی گرفته اند. آن ها پیمان گرفته اند که آزادی باید زنده بماند، شادی میهمان هر خانه شود، خشونت چنان رسوا شود که اجازه ی حضور و بروز نیابد، زنجیر های عقاید و بیان و اندیشه ها پاره شود، دوستی و همدلی افزون گردد، به جای برتری جویی ها، روا داری و احترام به همدیگر نشانده شود و آزادی و عدالت، دموکراسی و رفاه و حقوق بشر و زیست اخلاقی و انسانی و همه با هم محقق گردد. مردم پیمانی سخت گرفته اند و کاری سخت پیش رو دارید. اما می دانم که با همت تان پیروز می شوید و احترام مردم را بر می انگیزید. آن گاه اگر استبداد همه ی توان اش را به خشونت و سرکوب تبدیل کند، باز شکست خواهد خورد.” (بخشی از پیام مجید توکلی به دانشجویان در مهرماه ١٣٨٩)
آذر ارمغان طلب آزادی و آزادگی است، که با خون و زندان درآمیخته است. یادآور سه آذر اهورایی است و هزاران آذرخش دیگر. آذر برای پلی تکنیک یادآور مجید توکلی، شرف جنبش دانشجویی، است.دو سال گذشت… از آن روز که مجید از عشق به آزادی سخن گفت و بر سر استبداد بی صبرانه فریاد کشید. گفته بود که هر چه فریاد در گلو دارد، بر سر استبداد می کوبد. از آن روز که به قصد تحقیرش برخاستند، و ندانستند که همه ما “مجید توکلی” هستیم و شرافت او زاییده شجاعتش بود، نه جامه اش. این روزها مجید در حبس، نماد نسلی است که سخنی جز آزادی بر زبان نداشت و سلاحی جز قلم در دست.دو سال گذشت. ١۶ آذر سال ١٣٨٨، تریبون “برای آزادی”، سالگرد روز دانشجو در دانشگاه پلی تکنیک تهران، مجید توکلی جز “برای آزادی” سخن نگفت. وی در حالی پس از ضرب و شتم ماموران امنیتی بازداشت شد، که در دو دادگاه مختلف، به دلیل سخنان و نوشته هایش در مجموع به نه سال زندان محکوم شد و مادام العمر از ادامه تحصیل محروم شد.مجید اکنون در حالی در زندان رجایی شهر کرج در حال گذراندن دوران حبس خود در تبعید به سر می برد، که مادر بیمار وی بیش از دو سال از دیدار فرزند محروم مانده و با قطع کلیه تماس های تلفنی زندانیان سیاسی توسط زندانبانان، بیش از ده ماه است که با مجید سخن نگفته است. این ها تنها گوشه ای از ظلم هایی است که بر وی و خانواده اش رفته است.دانشگاه خانه آزادی است. در جامعه ای که در دانشگاهش نتوان آزادانه سخن گفت و ابراز عقیده نمود، نمی توان به انتظار شکوفایی و توسعه نشست. در چنین جامعه ای فساد رشد می کند و مداحی جایگزین نقادی می شود. بی خردان و چاپلوسان بر مسند امور می نشینند و حکم می رانند، و آگاهان و دل سوزان یا در بند جاهلانند و یا در بند سکوت.ما جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) ضمن محکومیت مجدد بازداشت و صدور حکم ناعادلانه نه سال حبس برای مجید توکلی، خواستار آزادی هر چه زودتر وی از زندان هستیم؛ که تنها در سخنان و نوشته هایش از نفی استبداد و ستایش آزادی سخن گفته است. و اگر جرم اینست ما همه گناهکاریم و مستحق مجازات.

امضا کنندگان
پیمان احمدپور
آیلین اسدی نژاد
فرناز اسلامی
مهدی اشراقی
علی افشاری
میلاد ایران نژاد
احسان ایری
امیررضا آهویی
هادی باقری
بهنام برهمن
ایمان بهرام زاده
ناهید پرویزی
هادی پلاور
بیژن پوریوسفی
ناصر پویافر
یاسر ترکمن
عابد توانچه
دلارام جلیلی
آیدا حاجی زاده
سید امیر حسینی پرور
عباس حکیم زاده
حسین خائفی
مقداد خلیل پور
حمید خوانین
مسعود دهقان
وحید دولت آبادی
میثم رزم آرا
محمد یوسف رشیدی
پدرام رفعتی
فرشته رفیعیان
فواد سجودی فریمانی
مهدی سعیدی پور
محمد اسماعیل سلمانپور
محسن سهرابی
ثمره شاه صفی
سامان شاه محمدی
حامد شجاعی
مریم شعبانی
مجید شیخ پور
علی صابری
احد صراف شیرازی
بیتا صمیمی زاد
آروین طاهائی
هومن طاهری
توحید علی اشرفی
مصطفی غفوری ورزنه
مهرداد فرنوش
شکوفه قاسمی
علیرضا قراگزلو
احمد قصابان
محسن قمری
مازیار کریمی
میثم محمد
کورش محمودکلایه
پویان محمودیان
سید نریمان مصطفوی
البرز ملیحی
مهسا مهرداد
بهزاد نبوی
بتسابه نبی ییان
سیاوش نیشابوری
حامد ورمزیار
سجاد ویس مرادی
علی هنری
حسین یکتایی
محمد یوسفی
رضا یونسی

گزارش دانشجونیوز

برگزاری مراسم روز دانشجو در ترکیه به دعوت جبهه متحد سبز برای آزادی ایران

امروز همزمان با روز دانشجو عده ای از پناهجویان ایرانی مقیم ترکیه در جلوی سفارت ایران دست به اعتراض زده و با شعارهایی حمایت خود را از دانشجویان در بند اعلام کردند.در پی فراخوان گسترده چبهه متحد جنبش سبز برای آزادی ایران ، درایران وکشور ترکیه درخصوص برگزاری تجمع اعتراضی روز شانزدهم آذر درشهرهای تهران ، اصفهان ، قم ، نجق آباد و شیراز ، و در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در آنکارا وبا اخذ مجوزبصورت شفاهی و گرو گداشتن کیملک چند تن از پناهجویان ، این مراسم از ساعت ۱۴ بعد از ظهر تحت تدابیر امنیتی برگزار شد.به گزارش روابط عمومی جبهه متحد جنبش سبز ، تجمع کنندگان که از ابتدا در پارک مجاور سفارت ایران گرد هم آمده بودند راس ساعت ۱۴ برای حرکت به سمت سفارت جمهوری اسلامی آماده شدندد اما در زمان مقرر برای حرکت به سوی سفارت ، با ممانعت پلیس ترکیه مواجه گردیده و نهایتا مجبور به اجرای مراسم در همان پارک” قو “شدند .ابتدا تجمع کنندگان با خواندن سرود “یار دبستانی من” آغاز نموده و درادامه، معترضان با سر دادن شعارهایی همچون: “مرگ بر دیکتاتو = دانشجوی زندانی آزاد باید گردد” ؛ ”رفراندوم رفراندوم این است شعار مردم = دیکتاتورا بدونن، بزودی سرنگونن” ؛ “زندانی سیاسی آزاد باید گردد این قانون اساسی ملغی باید گردد =پیروزی نهایی، دموکراسی آزادی” ؛ “نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی = ستاره دانشجو، مدال افتخاره مراتب” و … اعتراض شدید خود را نسبت به زندانی شدن هموطنانشان و دیگر اعمال ضدبشری حاکمیت ابراز کردند.بر اساس این گزارش، درحالی که معترضان تصاویر دانشجویان دربند از جمله ضیائ نبوی. بهاره هدایت. مجید توکلی…. وشهدای جنبش سبز و پلاکاردهایی با مضمون آزادی زندانیان سیاسی و نه به جمهوری اسلامی و نه به جنگ را در دست داشتند ، ماموران سفارت نیز که در پارک قو حضور داشته و با فیلمبرداری مستقیم و چهره به چهره ، سعی در شناسایی تجمع کنندگان داشتند با اعتراض شدید شرکت کنندگان در این تظاهرات مجبور به ترک محل گردیدند .در ادامه یکی از معترضین و از فعالان جامعه کارگری ایران، متنی اعتراضی را قرائت نمود که همزمان در مقابل دوربین های رسانه های مختلف به زبان ترکی نیز ترجمه گردید. در این متن با اشاره به تاریخ مبارزات جنبش دانشجویی ایران قبل و بعد از انقلاب، روش استبدادی حاکمیت جمهوری اسلامی در به زندان کشیدن دانشجویان محکوم گردید.این فعال کارگری در پایان اعلام کرد: “ما در راه آزادی همه زندانیان سیاسی تا آخر ایستاده ایم”. و متذکر شده خط قرمز ما موسوی و کروبی هستند اگر از جانب حکومت کوچکترین مشکلی برای آنان پیش آید از راه دیگری وارد مبارزه با حاکمان خواهیم شد.گزارش مذکور همچنین خاطرنشان کرد در پایان مراسم روز دانشجو در آنکارا، تجمع کنندگان با شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” و خواندن سرود ای ایران محل تجمع را ترک نمودند.طی روزهای اخیردر اکثر کشورهای جهان فعالین سیاسی و دانشجویی ایرانی و همچنین کنشگران حقوق بشری، مراسم مختلفی را به مناسبت بزرگداشت روز دانشجو و گرامیداشت دانشجویان زندانی در ایران برگزار نمودند.



گزارش رهسا نیوز

۱۳۹۰ آذر ۱۵, سه‌شنبه

پیمان عارف به بهداری زندان اوین منتقل شد

پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی که در زندان اوین به سر می‌برد، به دلیل شرایط نامساعد جسمی‌اش به بهداری زندان منتقل شده است.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشز در ایران، پیمان عارف که هفتم آذر ماه ۱۳۹۰ به بند ۲۰۹ اطلاعات منتقل شده بود، به دلیل ناراحتی قلبی در روز پنجشنبه به بهداری زندان منتقل و بعد از رسیدگی‌ جزئی به بند ۲۰۹ بازگردانده شده است.این فعال سابق دانشجویی بعد از گذراندن دو و نیم سال حبس در ادوار مختلف در اوایل مهرماه سال جاری پس از اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاق به جرم توهین به رئیس جمهوری آزاد شد.این در حالیست که که بعد از گذشت حدود تنها ۲ هفته از آزادی به‌علت مصاحبه با رسانه‌های خارجی و هم‌چنین حضور بر مزار ندا آقا سلطان، بازداشت و در زندان اوین نگهداری گردید.



بنا به اطلاع گزارشگران هرانا  

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...