۱۳۹۰ آذر ۱۵, سه‌شنبه

نامه مجید دری از زندان: ۱۶ آذر روزی است که دانشگاه در مقابل استبداد ایستاد

گامی ست پیش از گامی دیگر که جاده را بیدار می کند تداومی ست که زمان مرا می سازد لحظه هایی است که عمر مرا سرشار می‌کند “احمد شاملو”  
متن این نامه مجید دری، فعال دانشجویی و زندانی در تبعید به شرح زیر است:
۱۶ آذر روزی است که دانشگاه در مقابل استبداد ایستاد. ایستاد و کشته داد؛ ایستاد و به خاک و خون کشیده شد. اما نرفت، ماند؛ لرزید اما از پا نایستاد؛ سست شد اما کمر خم نکرد. این است که دانشگاه همیشه قدمی از جامعه اش، از مردمش جلوتر است و چشم مردمان به دستهای دانشجویانش. وظایفی را به دوش می نهد، خواسته یا ناخواسته. از او می خواهد که از حقوقش دفاع کند. واندهدو چرایش چیز دیگری است اما درست یا غلط از او می خواهد.پایین ترین قشرها چشم به دانشگاه دارند و خبرهایش را دنبال می‌کنند. حتی بالاترین قشرهم پیگری وضعیتش است. بماند که با تمامی این توقعات همیشه در بزنگاه تنهایش می گذارند. چه می شود کرد، قرعه فال به نام “دانشجو” زدند.رنجیده بودند کسانی که گفته بودم دانشگاه با مدرسه فرق دارد و دانشجو با محصل. خرده گرفتند که نمی دانی! شرایط بد است. اما آیا جز این است که شرایط را ما می‌سازیم! اگر شرایط جور باشد چه نیازی به تلاش است برای عوض کردن؟! حافظه تاریخی، نه، حافظه دیروزی به ما می گوید شرایط همیشه نامناسب بوده و هست. زمانی را سراغ دارید که شرایط بر وفق مرادمان بوده باشد؟ اگر بود پس چرا دانشگاه و دانشجو همیشه زیر هجمه سرکوب ها و تهدید ها می زید؟ و چرا این اندازه سعی در مهارش دارند؟ می بندند اما جرات بازگو کردنش را ندارند و انکار هم می کنند؟
مجیزگفتن آسان است اگر حس دلسوزی نباشد. من هم میتوانم متملق گویم و به قول دوستان، کسی را آزرده و رنجیده نکنم. اما آیا درست رفته ام؟!
اگر اشتباه می کنم بگویید. این سخن که چون زندانی ای پس کسی نباید نقدی بگویدت، توهین است. اگر زندانم در وهله اول برای خودم است. برای آزادی ام که با شرایط حاکم، قدرت سازگاری ام نبود و تحملش سخت. نه منتی برسر کسی می گذارم و نه اجازه منت گذاشتن را به کسی می دهم. زندانی، آری این منتی نیست برکسی. حتی آن هنگام که دوستان نزدیکم از درک شرایط بغرنج و اسفبارم عاجز ماندند و رفتند، رنجیده نشدم. چرا که میدانستم بی گمان زندگی در بیرون از این دیوارها همچنان با فراز و فرودهایش جاری است و آنان هم حق دارند از این لحظات استفاده کنند و لذت ببرند تا اینکه لحظه هایشان را صرف من کنند، تلف کنند. پس اشتباهاتم را بگویید. نقد کنید تا راه را بهتر بشناسیم و با دید بازتری به حرکت ادامه دهیم. بگویید تا حرف یکدیگر را بهتر بفهمیم، تا نقاط مثبت و مشترک یکدیگر را دریابیم.شرایط نا مناسب است، درست. هزینه ها بالارفته، درست. فشارها دو چندان شده، درست… کسی هم نمی گوید حرکتهای آنچنانی انجام دهید. آما آیا اعتراض های صنفی به تحمیل های چپ و راست هم جز برنامه کاریتان نیست؟
تفکیک جنسیتی توهین به شعور و شخصیت دانشجو که تنها مانده است بگوید دانشگاه مرکز فساد است قابل تحمل است؟ آیا تحمل نوع پوشش آنسان ها که در خیابانها صورت می گیرد زیر سوال بردن شخصیت دانشجو نیست؟ تغییر عناوین کتابهای دانشگاهی که تعیبر به انقلاب فرهنگی دوم می شود را می توان در مقابلش سکوت کرد؟ نمی دانم؟!
شاید چون از جامعه دورم و از همه جا بی خبر و چون جزیره ای شده ام بی سرنشین و هنوز در توهمات و فضای خودم غوطه ورم. شاید می توان ساکت ماند و چیزی نگفت، چه اگر نمی شد بی گمان خروش بر می آوردید.به هر روی این آخرین پیام من است بعنوان یک دانشجو. چرا که اخراج شده ام و از ملک شما که جز افتخاراتم بود بیرون رانده شده ام. دیگر دانشجو نیستم که بخواهم بعنوان یک دانشجو هرچند محروم از تحصیل و ستاره دار دست کم درد دلی بکنم، پیامی بدهم و عرض ارادتی نمایم. تنها گفتم در این روز سلامی کنم به هم کلامی و هم دانشگاهیانم هرچند حتی یک نفرشان هم نماینده. وداعی کنم با آنانی که روزگاری هرچند دور از ایشان عنوانشان را به یدک می کشیدم و خود را جزوشان می پنداشتم. پوزشی بخواهم اگر حرفهایم کسی را رنجاند و یا تکدر خاطری را سبب شد. اما این را هم بدانید که دلم جز برای سربلندی دانشگاه و دانشجو نتپید و قلمم جز برای بزرگی و پیشگامیش ننوشت. گفتم و رانده شدم چه مصلحت پیشه در آخر برای یکایکتان پیشرفت روز افزون و موفقت توام با سربلندی آرزو می کنم. در هر دانشگاهی هستید و دانشجوی هر رشته ای سلام مرا پذیرا باشید از دورها، از پس این دیوارها و رابطه ای که سالیان فاصله انداخته. با امید روزهای بهتر، آینده ای درخشان و سرزمینی سبز. همه می‌دانند دانشگاه هنوز زنده است و دانشجو همچنان پیشرو. “دانشجو روزت مبارک”.

من و تو یکی شویم از هرشعله‌یی برتر که هیچگاه شکست را برما چیرگی نیست چرا که از عشق رویینه تن ایم….

“احمد شاملو”

مجید دری دانشجوی سابق (اخراجی) دانشگاه علامه / آذر

سحام‌نیوز

درخواست از رضا شهابی برای پايان دادن به اعتصاب غذا

گروهی از شخصيت‌های ملی ـ مذهبی از رضا شهابی، فعال کارگری که هم‌اکنون در زندان به‌سر می‌برد خواستند تا به اعتصاب غذای خود پايان دهد.به‌گزارش تارنمای ندای آزادی، احمد صدر حاج‌سيدجوادی، حبيب‌الله پيمان، حسين شاه‌حسينی، اعظم طالقانی و لطف‌الله ميثمی، پنج تن از فعالان ملی ـ مذهبی در ايران خواهان پايان دادن به اعتصاب غذای رضا شهابی در زندان شدند.رضا شهابی، عضو هيأت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد و اتوبوسرانی تهران و حومه، از آغاز آذرماه جاری در زندان دست به اعتصاب غذا زده است.اين فعالان سياسی در پيام خود خطاب به رضا شهابی نوشته‌اند: "با توجه به نگرانی خانواده، دوستان و دوستداران‌تان نسبت به سلامت جسمی شما؛ اين جانبان تقاضا می‌کنيم که به اعتصاب خود پايان داده و با حفظ سلامتی‌تان پیگير وضعيت حقوقی خود شويد.آن‌ها اظهار اميدواری کرده‌اند که هر چه سريع‌تر به وضعيت اين فعال سنديکايی رسيدگی شده و خانواده‌ وی از نگرانی بيرون آيند.اعتصاب غذای اين فعال کارگری به دليل وضعيت جسمانی وی می‌تواند پيامدهای ناگواری برای سلامتی او داشته باشدرضا شهابی بيش از ۱۵ ماه است که همچنان در بازداشت موقت و در بلاتکليفی به‌سر می‌برد.وی در آخرين تماس تلفنی با خانواده‌اش اعلام کرده بود که ديگر توان تحمل چنين شرايطی را ندارد و دست به اعتصاب غذا خواهد زد.اعتصاب غذای اين فعال سنديکايی در حالی آغاز شده است که وضعيت جسمانی وی بسيار وخيم گزارش شده و به گفته پزشکان، غضروف بين تعدادی از مهره‌های ستون فقرات‌اش از بين رفته و به دليل فشار مهره‌ها روی اعصاب نخاعی، احتمال از کار افتادن دست و پای چپ او وجود دارد.رضا شهابی از درد شديد در ناحيه گردن، کمر و دست رنج می‌برد و قلب و کليه‌اش در وضعيت مناسبی قرار ندارند.در چنين شرايطی اعتصاب غذای اين فعال کارگری می‌تواند پيامدهای ناگواری برای سلامتی او داشته باشد.رضا شهابی پيش از اين يک بار ديگر نيز در آذرماه سال گذشته در اعتراض به وضعيت پرونده خود به‌مدت دو هفته دست به اعتصاب غذا زده بود.وی تنها به درخواست عده‌ای از فعالان کارگری و سياسی و همين‌طور خانواده‌اش که از وضعيت او نگران بودند پس از يک هفته اعتصاب غذای خشک خود را به اعتصاب تر تبديل کرد و سپس به آن پايان داد.رضا شهابی، خزانه‌دار سنديکای شرکت واحد، در روز ۲۲ خردادماه سال گذشته پس از فراخوانده شدن به دفتر مرکزی شرکت واحد، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد و در مدت نزديک به شش ماه در بند ۲۰۹ زندان اوين تحت بازجويی قرار گرفت.وی از جمله کسانی است که طی اعتصاب شش سال پيش کارگران شرکت واحد، حکم تعلیق از کار دریافت کرد. او چند هفته پیش از دستگیری، پس از چهار سال بیکاری و قطع دستمزد، با رأی دیوان‌عدالت اداری به سر کار بازگشته بود.مدافعان حقوق بشر سال گذشته گزارش دادند که شهابی تحت انواع فشارهای روحی و جسمی قرار گرفته است تا اتهامات طرح‌شده عليه خود را بپذيرد.با بازداشت رضا شهابی، گروه‌های مختلف در داخل ايران و خارج از اين کشور خواهان آزادی وی شدند.

رادیو زمانه

پنج دانشجوی زندانی به مناسبت 16 آذر : بر سر مواضع خود ایستاده ایم

پنج زندانی دانشجویی بیانیه ای از داخل زندان اوین به مناسبت 16 آذر روز دانشجو منتشر کردند و در آن ضمن گرامیداشت یاد و خاطره دانشجویان جانباخته، نوشته اند که بررسی تاریخ پر فراز و نشیب جنبش دانشجویی ایران به عنوان حاملان گفتمان تجدد خواهی و آزادی طلبی این نکته را به اثبات می رساند که همواره دانشگاه و دانشگاهیان پیشگام مبارزات استبداد ستیزانه مردم ایران بوده اند و در این راستا هزینه های سنگینی چون 16 آذر 1332 ،1 بهمن 40 ،18 تیر 78، خرداد 82 ، 25 خرداد 88 را متحمل شده اند.به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، جواد علیخانی، آرش صادقی، مصطفی نیلی، سید مهدی خدایی، پیمان عارف در بیانیه ای از زندان اوین به مناسبت روز دانشجو تاکید کرده اند بر سر مواضعی که به زندان افتاده اند ایستاده اند. متن این بیانیه به شرح زیر است.

"خودت بگو

زنجیر اگر برای گسستن نبود

پس این دستهای بسته را

برای کدام روز خسته آفریده اند."

16 آذر نقطه عطف مهمی در مبارزات دانشجویی برای دستیابی به دموکراسی،آزادی و برقراری حکومت قانون بوده است.روزی که سه آذر اهورایی آذر شریعت رضوی،ناصر قندچی ،مصطفی بزرگ نیا سکوت را در گلو شکستند و در دانشگاه وحشت زده فریاد بر آوردند..اینانی که سکوت شب را شکستند و خود نشکستند و جاودانه شدند و هوا را از بوی خون خویش غصه دار کردند و سر منشا تحولات بعدی ایران معاصر گردیدند.به همین مناسبت ما فعالان دانشجویی در بند، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره ستارگان سپهر دانشجویی ایران بر آن شدیم در این مقطع حساس از تاریخ معاصر ایران نکاتی چند را با یاران دبستانی مان در میان بگذاریم:

1 بررسی تاریخ پر فراز و نشیب جنبش دانشجویی ایران به عنوان حاملان گفتمان تجدد خواهی و آزادی طلبی این نکته را به اثبات می رساند که همواره دانشگاه و دانشگاهیان پیشگام مبارزات استبداد ستیزانه مردم ایران بوده اند و در این راستا هزینه های سنگینی چون 16 آذر 1332 ،1 بهمن 40 ،18 تیر 78، خرداد 82 ، 25 خرداد 88 را متحمل شده اندو خم به ابرو نیاورده و برای نیل به آزادی و دموکراسی با تمام توان به کارکرد نقادانه خود در مواجهه با قدرت ادامه داده است. اما وضعیت دانشگاه در سال های اخیر نشان از رویکرد سرکوبگرانه و مهندسی شده حکومت در قبال دانشگاه دارد تا بلکه به تصورواهی خویش از این طریق بتواند فریاد آزادی خواهی مردم ایران را خاموش بنماید.از اخراج و بازنشسته کردن پیش از موعد اساتید مستقل و دگر اندیش گرفته تا فراخوان گسترده فعالان دانشجویی به کمیته های انضباطی و تعلیق های بلند مدت و ستاره دار کردن دانشجویان؛ از اخراج و زندانی کردن فعالین دانشجویی تا پلمپ تشکل های سیاسی،فرهنگی، صنفی دانشجویی و غیر قانونی اعلام کردن آنها؛از لغو امتیاز نشریات دانشجویی گرفته تا تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها؛از اعمال تبعیض های مذهبی در گزینش دانشجویان گرفته تا مباحثی چون اسلامی کردن علوم انسانی و حذف برخی رشته های علوم انسانی در دانشگاه هاو... .
حال روی سخنمان با شما یاران دبستانی مان است تا بدانید تمامیت خواهان به خوبی نقش نقادانه و استبداد ستیز انه نهاد دانشگاه پی برده اند و از این حیث تمام توان خود را صرف تهی کردن معنا و کارکرد ذاتی دانشگاه و دانشجو خواهند کرد تا بلکه دانشگاه به ابزاری برای رسیدن به مطامع ایدئولوژیک و سیاسی انحصارطلبان تنگ نظر مبدل گردد.با آگاهی نسبت به این امر است که مسئولیت خطیر شما در حفظ استقلال دانشگاه و پای فشاری بر آزادی آکادمیک برای نیل به جامعه ای آزاد می تواند نقشه های شوم تمامیت خواهان را نقش بر آب کند.و شما یاران دبستانی مان بدانید و باور کنید که شب از ستارگان می هراسد.

2 . یاران دبستانی با توجه به اینکه حوادث پس از انتخابات 88 ، فصل نوینی از تاریخ معاصر ایران را رقم زده و فضلی عمومی جامعه بیش از پیش امنیتی شده است ؛ و نیز انتخابات مجلس نهم را در پیش داریم که به نظر می رسد مهمترین انتخابات مجلس تاریخ جمهوری اسلامی می باشد.از این رو ما بر آنیم تا پاره ای از مطلوبیت ها و خواسته های خود را پیرامون اولین انتخابات پسا- کودتا بیان نماییم.برگزاری انتخابات آزاد مبتنی بر موازین اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق سیاسی-مدنی که تحقق مولفه های زیر را ضروری می سازد: 1.آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی 2. لغو هر گونه سازو کار نظارتی غیر دموکراتیک برای کاندیداهای انتخابات پیش رو3. آزادی مطبوعات و سایر رسانه های جمعی و امکان برخورداری برابر و عادلانه تمامی کاندیداها از رسانه های جمعی 4. عذرخواهی و جبران خسارت وارده به آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات 88 به ویزه خانواده جان باختگان و محاکمه عاملان آن فجایع غیر انسانی 5. آزادی تمام احزاب سیاسی قائل به فعالیت در یک چارچوب دموکراتیک 6. تمکین حکومت به رای مردم به مثابه صاحبان اصلی قدرت سیاسی و اجتماعی 7. آزادی سبک زندگی برای تمام مردم ایران به عنوان مقدمه ای برای ورود به انتخابات آزاد.

 3. با توجه به وضعیت حساس منطقه خاورمیانه و تحولات اخیر منطقه که به سقوط دیکتاتورها منجر شده است. می بایست به یک تحلیل واقع گرایانه از مسائل منطقه و جایگاه جمهوری اسلامی ایران بپردازیم.متاسفانه حاکمبت جمهوری اسلامی ایران از روزهای آغازین استقرار این نظام سیاسی مدام از صدور انقلاب سخن گفته بی آنکه بداند لوازم آن چیست و چه توانی را می طلبد.البته به نظر می رسد که این رفتارهای واکنشی و ماجراجویانه بیشتر برای سر پوش گذاشتن بر بحران های اقتصادی-سیاسی - اجتماعی داخل کشور بوده است.و در واقع بیش از آنکه جنبه واقعی داشته باشد طنزگونه بوده است. متاسفانه در سالهای روی کار آمدن دولت نهم و شخص احمدی نژاد این ماجراجویی ها پررنگ تر شده است تا از این طریق بتواند عدم مدیریت دولت متبوعش را توجیه بنماید. از این رهگذر بوده است که با سخنان کارشناسی نشده و نسنجیده و موضع گیری های بی پایه و اساس ،چندین بار کشور را تا آستانه جنگ پیش برده است. لذا ما فعالان دانشجوی زندانی، از همه دانشگاهیان خواستاریم تا به جنگ به عنوان خطری بالقوه در این شرایط حساس منطقه ای نگاه کرده و اجازه ندهند که با فضاسازی های رسانه ای، مردم عزیزمان را نسبت به خطرات و عواقب خانمان سوز و ویرانگر جنگ فریب دهند.در پایان ضمن اطمینان از اینکه دوستان خارج از زندان خود به نیکی به تحلیل شرایط و بهترین عمل سیاسی ممکن دست خواهند زد، همراهی خویش را با مبارزات جنبش دانشجویی و کوششهای دموکراسی خواهانه و حقوق بشر طلبانه مردم ایران در خارج از ابراز داشته ، ایستادگی خویش را بر سر مواضع ای که بدان خاطر در زندان به سر می بریم ،اعلام می داریم .

جواد علیخانی

آرش صادقی

مصطفی نیلی

سید مهدی خدایی

پیمان عارف

  کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی  

بیانیه دفتر تحکیم وحدت به مناسبت ۱۶ آذر: دانشگاه فریادگر آزادی است

دفتر تحکیم وحدت با انتشار بیانیه ای به مناسبت روز دانشجو، ۱۶ تا ۲۳ آذر را به عنوان “هفته دانشجو” اعلام کرد.
اتحادیه انجمن‌های اسلامی سراسر کشور در این بیانیه ضمن اشاره به “ناپایداری این دوره ی سیاه و ظلمانی تاریخ میهن مان”، بر تلاش مداوم دانشجویان جهت انداختن طرحی نو و آغاز راهی جدید تأکید کرده و گفته است: “دانشگاه فریادگر آزادی ست و ندای آزادی خواهی را پرشورتر از همیشه بر فراز تمامیت خواهی مستبدین این دیار سر خواهد داد.دفتر تحکیم وحدت در بیانیه خود همچنین از تمامی دانشجویان خواسته است تا ایام تاسوعا و عاشورا را به عنوان فرصتی مغتنم جهت یادآوری ” سیاه روزی ظالمان در طول تاریخ” و اصرار بر راه حق خواهی در نظر بگیرند.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

ساعتی نیست که گفتگوهایمان خالی از اخباری چون حبس، شکنجه، بازداشت، سرکوب و حتی اعدام هموطنانمان باشد. توقیف و فیلترینگ مطبوعات، سایت ها و وبلاگ های مستقل و منتقد و در محبس انداختن نخبگان سیاسی-فکری جامعه، خواب راحت را از چشمانمان گرفته است. با آنکه به تجربه دیده ایم و شنیده ایم و می دانیم که این رفتارها در جمهوری اسلامی بی سابقه نیست و به نوعی ذاتی این حکومت شده است، اما شدت بی سابقه ی آن در این برهه از زمان و پس از انتخابات متقلبانه ی خرداد ١٣٨٨، هم باعث حیرت از این همه ددمنشی و هم موجد نفرت هرچه بیشتر از این حکومت گشته است و البته هزینه هایی بس سنگین برای خود حکومت و وجاهت شخص رهبری در پی داشته است.در ادامه ی چنین بی خردی هایی ست که حکومت، فشار همیشگی خود بر جنبش همیشه بیدار دانشجویی نیز دوچندان کرده و با تأکید بر همان رویه پیشین اجرای احکام زندان بی سابقه برای فعالان دانشجویی، به زعم خود قصد خط و نشان کشیدن برای این تاریخ سازان را دارد. احکام ظالمانه‏ و طویل‏ المدت زندان برای فعالین شاخص دانشجویی همچون بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، مجید توکلی، ضیا نبوی، مهدیه گلرو، مجید دری و و ده‏ ها دانشجوی زندانی دیگر که در بند استبداد دینی گرفتار آمده ‏اند، نشان از عمق کینه ی نظام ستمگر از جریان زنده و بالنده ی دانشجویی ست که در سخت ترین شرایط هم، خواب خوش سرکوبگران را آشفته می ساخت و می سازد.اگر عصاره و برآیند فکری و نخبگی یک جامعه را در قشر پیشرو و آگاه دانشجو تعریف کنیم و خصایص این قشر را محور بحث خود قرار دهیم، خواهیم دید که آزادی را در کنار آبادی جستجو می کنند و اصل خدشه ناپذیر عدالت را سرلوحه ی کنش های انتقادی خود قرار می دهتد و البته که عدالت را در عدالت اقتصادی خلاصه نکرده و صدالبته که عدالت اقتصادی را هم مترادف با صدقه پراکنی و گداپروری نمی دانند. آزادیخواهی، عدالت طلبی و توسعه گرا بودن دانشجویان تحول خواه ایرانی سابقه ای بس درخشان دارد و در حرکت ها، اعتراضات و ادوار مختلف خود را نشان داده است و تاریخ این مرز و بوم را مفتخر به فخر مبارزات ضد استبدادی کرده است که این استبداد است که هم آزادی را سلب می کتد، هم توسعه را به تعویق می اندازد و هم منافع شخصی را بر عدل ورزی ارجح می داند. پس باید که درود فرستاد بر پایداری چنین دانشجویانی که با تمام تضییق ها و تحدید ها، با شجره ی خبیثه ای به نام استبداد و به طور خاص با دستگاه مخوف امنیتی اش چنین مبارزه و مقابله کرده است. با این وصف و با این سابقه باز هم این پرسش در ذهن آدمی نقش می بندد که عقلانیت و دور اندیشی در سیستم جمهوری اسلامی چه نقشی بازی می کند که رای و نظر چنین دانشجویانی با چنین پیشینه ی درخشانی را به هیچ گرفته و آن گاه انتظار دارند که آب از آب تکان نخورد؟!
در این روزهای سخت، که فعالیت دانشجویی هزینه های بسیار بر دوش دانشجویان تحمیل کرده و بسیاری از آنان را با تهدید تعلیق و محرومیت از تحصیل و زندان رو به رو می سازد، بایسته است که فعالان دانشجویی با تغییر رویکرد اعتراضات از مسائل صرفا سیاسی به مسائل صنفی و دانشگاهی، به زنده نگاهداشت اصل اعتراض در سطح دانشگاه اهتمام داشته باشند و این مهم می تواند با تغییر رویکرد اعتراضات و کنترل هزینه ی فعالیت تحقق پذیرد. در واقع، در این برهه از زمان و با توجه به مختصات خاص سیاسی – امنیتی حاکم بر فضای دانشگاه ها، به جاست که از پتانسیل سرفصل های غیر سیاسی کنشگری در دانشگاه ها، بهره ی لازم گرفته شود. از جمله ی این سرفصل ها می توان به موضوعاتی مانند مسائل صنفی، علمی، ادبی، ورزشی اشاره کرد که می توانند کانون هایی برای فعالیت جمعی دانشجویان بوده و اصل همبستگی را تقویت کنند. همبستگی ای که می تواند در بزنگاه های تاریخی، از عوامل بسیار موثر ظفر های احتمالی بوده و به جبهه ی نیروهای دموکراسی خواه در تقابل با حاکمیت نالایق و ستمگر، یاری برساند.در کنار این مهم، شایسته است خود دانشجویان دانشگاه های مختلف از ارتباط گیری با یکدیگر غافل نبوده و دامنه ی این روابط را به حوزه های غیرسیاسی مانند برگزاری اردوهای مشترک تفریحی خارج از بستر دانشگاه نیز تعمیم دهند. در کنار لزوم ارتباط مستمر و مداوم و نه لزوما سیاسی، بین خود دانشجویان دانشگاه های مختلف کشور، ضروری به نظر می رسد که با توجه به خروج جمع قابل توجهی از فعالان دانشجویی از کشور، تعریف نوینی از رابطه ی دانشجویان داخل و خارج داده شود و تجربیات دانشجویان خارج از کشور در کنار آزادی عمل آنان در ابعاد رسانه های نوشتاری، دیداری و شنیداری، با تجارب عملی دانشجویان داخل ممزوج شده و این دو دسته بتوانند، به صورتبندی نوینی از فعالیت دانشجویی، ظهور و بروز ببخشند.با لحاظ کردن این هوشمندی هاست که جنبش دانشجویی می تواند باردیگر نقش حساس و غیرقابل انکار خود را به درستی ایفا کند. در واقع جنبش دانشجویی بایستی مقتضیات شرایط جدید فعالیت را درک کرده و با تحلیل دقیق مختصات سیاسی-امنیتی این دوره، فعالیت های خود را سامان و سازمان دهد تا بار دیگر نشان دهد، جنبش دانشجویی که در دهه‌های اخیر همواره در میان دیگر جنبش‌های اجتماعی ایران پیشرو و گفتمان‌ساز بوده است اکنون نیز می تواند و باید به عنوان یکی از بازیگران اصلی، نقش خود را در جنبش دموکراسی‌خواهی مردم ایران که امروز در جنبش سبز ظهور و بروز دارد، بازی کند و البته نبایستی فراموش کند که در عین تعامل با دیگر گروه ها و جنبش های آزادیخواهانه و عدالت طلبانه، هویت مشخص و مستقل خود را در دل جنبش کلان دموکراسی خواهی داشته باشد.تاریخ گواه صادقی ست بر فراز و نشیب حرکات استبداد ستیزانه که در نهایت به پیروزی و کامیابی رسیده و شاهد روشنی ست بر این مدعا که چگونه مرام استبدادی، در مقام ناپایداری قرار داشته است. پس نباید این دوره ی سیاه و ظلمانی تاریخ میهن مان را دوره ای پایدار و ماندنی انگاشته و با تاثیر پذیری از فضای یاس انگیز حاکم بر کشور، منفعل شده و از مبارزه با استبداد دست بشوییم. از این شایسته است که شور و شوق ایران فردا و میهنی سربلند را در خود تجدید کرده و فراموش نکنیم که نشاط از مقوّمات و مقدّمات کنشگری ست. از داغ و درفش سرکوبگران خانمان سوز نهراسیم، امید به ایرانی آباد و آزاد را در خودمان تزریق کنیم و بر آن باشیم ققنوسی که از خاکستر خویش بر می خیزد، داغ آتشی جانسوز را بر خود خریده است.دفتر تحکیم وحدت ضمن گرامیداشت یاد و خاطره ی شهدای اهورایی و روز دانشجو، در نظر دارد که روزهای ۱۶ تا ۲۳ آذر را هفته ی دانشجو اعلام نموده و بر یادآوری حقوق حقه ی دانشجویان در این مدت تاکید موکد ورزد. در این هفته نیز شایسته است که یاد و نام دانشجویان زندانی بیش از پیش سرلوحه قرار گرفته و بر کسب آزادی های سلب شده ی سیاسی و دانشگاهی تاکید بیشتری شود. همچنین مصادف شدن روز دانشجو با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی نه تنها یادآور یاد کشته شدگان عاشورای سال ۸۸ و همه درگذشتگان راه آزادی پس از انتخابات است، که فرصتی مغتنم برای دانشجویان است تا از این برهه زمانی جهت زنده نگاه داشتن آن ایام و سیاه روزی ظالمان در طول تاریخ اصرار ورزیده و بیش از گذشته بر راه حق خواهی بپویند.اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان سراسر کشور بر تلاش مداوم دانشجویان جهت انداختن طرحی نو و آغاز راهی جدید اصرار ورزیده و در این مسیر هر آنچه که در توان دارد به عرصه خواهد آورد تا این بار بساط استبداد برای همیشه از این سرزمین برچیده شود که فراموش نمی کنیم، دانشگاه فریادگر آزادی ست و ندای آزادی خواهی را پرشورتر از همیشه بر فراز تمامیت خواهی مستبدین این دیار سر خواهد داد.

اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان سراسر کشور
دفتر تحکیم وحدت
 آذرماه۱۳۹۰ 

دانشجونیوز

یادداشت بهاره هدایت از زندان اوین به مناسبت روز دانشجو

بهاره هدایت، فعال سرشناس دانشجویی و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، به مناسبت روز دانشجو شعری از دکتر شفیعی کدکنی را با دست خط خود از زندان اوین به بیرون فرستاده است.

 متن این شعر به شرح زیر است:

گفتم :‏
‏ این باغ ار گلِ سرخ بهاران بایدش ؟
گفت‏ :‏
‏ صبری تا كرانِ روزگاران بایدش
تازیانه ی رعد و نیزه ی آذرخشان نیز هست‏‏,‏
گر نسیم و بوسه های نرمِ باران بایدش
گفتمش :‏
‏خالی ست شهر از عاشقان , وینجا نماند,‏
مردِ راهی تا هوایِ كویِ یاران بایدش
گفت :‏
‏ چون روحِ بهاران آید از اقصای شهر
‏مردها جوشد ز خاك‏
‏آنسان كه از باران گیاه
و آنچه می باید كنون
صبرِ مردان و دلِ امیدواران بایدش"‏"

"شانزدهم آذر گرامی باد"
زندان اوین-آذرماه نود
بهاره هدایت

گفتنی است که بهاره هدایت اخیرا در دادگاهی به شش ماه حبس تعزیری دیگر به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محکوم شده است. بر اساس این حکم که در زندان به وی ابلاغ شد، حکم حبس بهاره هدایت در مجموع به ده سال زندان افزایش می یابد.



گزارش دانشجونیوز

مفقود شدن یک وبلاگ نویس و فعال سیاسی

بهار علی نیا، دانشجو و وبلاگ نویس هفته گذشته پس از خروج از منزل مفقود شده است.
نزدیکان وی گفتند:"این وبلاگ نویس و فعال سیاسی هفتهٔ گذشته از خانه خارج شده و به منزل بازنگشته است.
خانواده وی که احتمال بازداشت وی را محتمل می‌دانستند نیز با مراجعه به زندان اوین پیگیر وضعیت وی شدند که تاکنون بازداشت ایشان مورد تائید قرار نگرفته است.این دانشجو که در خارج از کشور مشغول به تحصیل بوده است دو هفتهٔ پیش برای دیدار خانوادهٔ خود به ایران بازگشته بود.با توجه به سابقه و فعالیت‌های وی احتمال می‌رود که وی توسط مامورین وزارت اطلاعات بازداشت شده باشد.اخیرا پلیس فتا ( پلیس سایبری) در گفتگو با رسانه های حکومتی اعلام داشته است که با متخلفین در فضایی مجازی برابر قانون برخورد می کند و در پی این اظهارات نیز چندین وبلاگ نویس در شهرهای مختلف بازداشت شده اند.



گزارشگران هرانا

خواهر شهرام فرج زاده: دیگر پرونده قضایی را پیگیری نمی‌کنیم؛ در دادگاه فقط به ما پوزخند می‌زنند و توهین می‌کنند




خواهر شهرام فرج زاده در آستانه ی دومین سالگرد کشته شدن برادرش در راهپیمایی اعتراضیِ عاشورای ۸۸ با بیان اینکه مدت هاست خانواده دیگر به دادگاه نمی روند و پیگیر پرونده قضایی نیستند، چرا که مسئولان تنها برخوردهای توهین آمیز می کنند و به آنها پوزخند می زنند؛ همچنین می گوید: برادرم آن زمان که در راهپیمایی شرکت می کرد، نه بچه بود و نه از زندگی اش سیر شده بود. عاشق دخترش بود و می دانست وقتی در چنین شرایطی قرار گرفت، خودش را توی چه خطری می اندازد. برادرم در تظاهرات های قبلی هم شرکت کرده بود و پدرم همیشه نگران بود. برادرم می گفت: نگرانی پدرم را درک می کنم، اما اگر ما شرکت نکنیم پس چه کسی شرکت کند؟
شهرام (عباس) فرج زاده طارانی، شبنم سهرابی و شاهرخ رحمانی سه شهروند معترضی بودند که صحنه ی عبور خودروی نیروی انتظامی از روی بدن آنها در مقابل چشم های سایر معترضان ثبت شد و به سرعت در فضای اینترنتی گسترش یافت و دنیا نظاره گر بود که چگونه این معترضان سیاسی، زیر چرخ های خودروی پلیس در ایران جان باختند.اکنون در دومین سالگرد آن جنایت، راحله خواهر شهرام فرج زاده در گفت و گو با خبرنگار کلمه می گوید: برادرم ظهر عاشورای ۸۸ زیر چرخ ماشین نیروی انتظامی له شد. صدای آن پیرمردی که گوشه خیابان ایستاده بود و داد می زد «سه بار، سه بار از روی این جوان رد شدند»، هنوز توی گوشم هست.او خاطرنشان می کند: سال گذشته به خانواده ام اجازه برگزاری مراسم ندادند. حتی یک صندلی برای آن قسمتی که قرار بود مراسمی برگزار شود، گذاشته بودند؛ گفتند همان را هم باید بردارید و فکر نمی کنم امسال هم اجازه بدهند.خانم فرج زاده در مورد کسانی که از راهپیمایی کنندگان به خاطر آنچه برخوردهای خشونت آمیزِ راهپیمایی کنندگان در خیابان خواندند، انتقاد کردند، می گوید: من بارها و بارها ویدیوهای مربوط به روز عاشورا را نگاه کردم تا تصویر درستی از شرایط داشته باشم از آنچه که اتفاق افتاده است. در این ویدیوها می بینیم که مردم دارند راه می روند و به محض اینکه مردم فریاد می زنند «مرگ بر دیکتاتور» آنها به مردم شلیک می کنند.وی ادامه می دهد: بعد از اینکه آنها به آدم های بی گناه شلیک می کنند یا یک کسی مثل برادر من زیر گرفته می شود و حتی او را به بیمارستان هم نمی رسانند، مردم واکنش نشان می دهند. آدم هایی که این مملکت را با این همه ادعا به اینجا رسانده اند، اصلا نمی دانم نامشان را می شود آدم گذاشت یا نه، چه بگویم… طبیعی است که مردم وقتی با این صحنه ها مواجه شدند، احساسات و نفرتشان را نشان دادند و دو تا ماشین آتش زدند. وقتی دیدند که آنها با این حالت فجیع و بی رحمی با مردم رفتار کردند، مردم باید احساساتشان را نشان می دادند تا حداقل دلشان آرام شود.وی در پاسخ به سوالی درباره میزان توجه مسئولان به خانواده و دختر خردسال شهرام فرج زاده، با بیان اینکه چنین توقعی از اینها خنده دار است، می افزاید: اولش فکر می کردیم ما نباید از قاتلان دیه بگیریم. بعدها برخی ها به ما گفتند اگر دیه ای که مسئولان می خواهند بدهند را قبول کنید، این به معنای این است که آنها قبول کرده اند برادرم را کشته اند. اما اینها رذل تر و غیر انسان تر از آن هستند که مسئولیت کارشان را بپذیرند. هیچ مسئولیتی نپذیرفتند و هیچ توجهی به خانواده اش و دختر خردسالش نشان ندادند. حتی ما پیگیر شدیم که یک بیمه ای برادرم داشت را برای فرزند خردسالش در نظر بگیریم اما حاضر نشدند همکاری کنند تا ما این بیمه را برای دختر خردسال برادرم تهیه کنیم.وی در مورد برخورد مسئولان قضایی با پرونده ی کشته شدن برادرش چنین توضیح می دهد: برخوردشان خیلی توهین آمیز بود و هر دفعه یک چیزی گفتند. یک بار گفتند یک پژوی مشکی دزدیده شده و به شهرام زده است. بهانه های مختلف آوردند. هر دفعه نگاه عاقل اندر سفیه می انداختند و پوزخند می زدند. مدت هاست که خانواده دیگر پیگیر پرونده قضایی نیستند.راحله فرج زاده با بیان اینکه اگر برادرم زنده بود و دوباره راهپیمایی اعتراضی برگزار می شد حتما او شرکت می کرد می گوید: برادرم آن زمان هم که در راهپیمایی شرکت می کرد، نه بچه بود و نه از زندگی اش سیر شده بود. عاشق دخترش بود و می دانست وقتی در چنین شرایطی قرار گرفت، خودش را توی چه خطری می اندازد. برادرم در تظاهرات های قبلی هم شرکت کرده بود و پدرم همیشه نگران بود. برادرم می گفت: نگرانی پدرم را درک می کنم، اما اگر ما شرکت نکنیم پس چه کسی شرکت کند؟
وی با اشاره به اینکه خانم لیلا توسلی به جرم شهادت دادن در مورد صحنه ی جان باختن شهرام فرج زاده به زندان محکوم شده بود، ضمن قدردانی از این اقدام شجاعانه لیلا توسلی، می گوید: به کمک لیلاها بود که حقیقت روشن شد و جمهوری اسلامی با معامله ای که با لیلا کرد، ماهیت خودش را بیشتر به مردم نشان داد.خواهر شهرام فرج زاده در مورد فضای فعلی جامعه می گوید: درست است که سرکوب های سنگینِ مردم بعد از انتخابات که به منظور خاموش کردن شعله اعتراضِ مردم صورت گرفته بود، منجر به ایجاد فضای یاس و ناامیدی شده است، اما این مردم آتش زیر خاکستر هستند. مردم نمی توانند به این شرایط تن دهند. می بینند که دشمن دیگر درِ همسایه شان را نمی زند، بلکه درِ خانه خودشان را دارد می زند.وی با اشاره به مشکلات امنیتی، اقتصادی، اختلاس مسئولان و احتمال حمله به کشور می گوید: خطرهای زیادی دارد کشور را تهدید می کند، هر انسانی یک آستانه ی تحملی دارد و بالاخره روزی آستانه تحمل این مردم هم لبریز خواهد شد.خواهر شهرام فرج زاده در پایان این مصاحبه، در پاسخ با پرسشی در مورد انتخابات های پیش رو و مواجهه ی مردم با این انتخابات می گوید: من به عنوان خواهر یکی از کسانی که جانش را در جریان انتخابات از دست داده است، وظیفه ام است که به مردم بگویم شرکت در این انتخابات، بی احترامی و زیر پا گذاشتن آرمان های شهدای بعد از انتخابات ۸۸ خواهد بود.



کلمه

افزایش فشار بر بهاییان شیراز, بازداشت کیوان کرمی، شهروند بهایی ساکن شیراز

 کیوان کرمی، شهروند بهایی ساکن شیراز صبح دیروز ۹ آذر‌ماه ۱۳۹۰ توسط ماموران امنیتی بازداشت و به بازداشت‌گاه اطلاعات شیراز معروف به «پلاک ۱۰۰» منتقل شد.صبح روز گذشته در حالی که ماموران وزارت اطلاعات ابتدا خود را مامور اداره‌ی آب معرفی کرده بودند با تهدید و ارعاب در حالی که تنها همسر و دختر ۱۱ ساله کیوان کرمی در منزل بودند وارد خانه‌ی وی می‌شوند.مامورین پس از ارا‍ئه‌ی حکم بازداشت و ظبط کامپیوتر شخصی و گوشی موبایل وی، کرمی را با خود به بازداشت‌گاه اطلاعات شیراز می‌برند. لازم به ذکر است پیگیری وضعیت وی توسط خانواده از سوی مقامات بازداشت‌گاه بی‌نتیجه مانده است.این درحالی است که در ادامه‌ی فشارها بر شهروندان بهایی، افشین احسنیان، فرهام معصومی و وحدت دانا سه شهروند بهایی ساکن شیراز جهت گذران دوران محکومیت خود احضار و دو تن از آن‌ها بازداشت شدند.



کمیته گزارشگران حقوق بشر  

۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

نامه همسر آریا آرام نژاد خطاب به همسر دربندش: تو محکومی به نبستن چشم‌ها

همسر آریا آرام نژاد، هنرمند مردمی حامی جنبش سبز در نامه ای خطاب به همسر دربندش نوشته است: تو محکومی به نبستن چشم‌ها. نبستن گوش‌ها و غیر قابل بخشش‌تر از همه اینکه، تو محکومی که نه تنها بی‌پروا و با وقاحت دروغ نگفتی، بلکه صدای حقگویت را آنقدر بلند کردی تا خراب شود روی سر تصمیمات اشتباهی که به قیمت تاراج رفتن ایران و ایرانی گرفته می‌شود. چه گناهی بزرگ‌تر ازاین می‌تواند باشد که درد مردم را فریاد بزنی، آیا نمی‌دانستی که مُجازی و می توانی، یا سکوت کنی و یا "دزد مردم" باشی، دزد روح و روان خسته هم وطنانت، و دراین روز‌ها که زخم‌های تازه و کهنه، گوش خراش‌تر از هر فریادی آوار می‌شوند، باید آن‌ها را در تنهائی و سکوت درمان که نه "محو" کنیم.عادله ضیایی، همسر آرام نژاد که خود نیز در دوران اسارت همسرش تحت فشار روانی نیروهای امنیتی بوده، در نامه خود آورده است: اینجا خدا خیلی زود‌تر از آنچه فکر کنی آه مظلوم را می‌شنود و این ویرانه‌هایی که می‌بینیم تاوان آن آهی است که با ضجه‌ها کشیده شد و حالا همه با هم تاوان می‌دهیم، و به باد رفتن اعتماد و اعتقاداتمان را به نظاره می‌نشینیم.‌ ای کاش می‌دانستی تو غریبه تر و نامحرم‌تر از آنی که بخواهی انسانیت کم کم مهجور شده را به داعیه داران مدعی یاد آوری کنی.دستگیری این فعال جنبش سبز اواسط آبان ماه سال جاری با ضرب و شتم همراه بوده و ماموران در داخل منزل به وی دستبند زده اند. آنها همچنین ضمن تفتیش منزل، بخشی از دست نوشته های آریا و مدارک کاری و همچنین کامپیوتر شخصی او را نیز توقیف کرده و با خود برده‌اند.آریا آرام نژاد، هنرمند جوان و آهنگ‌ساز نام‌آشنای هوادار جنبش سبز است که پس از عاشورای ۱۳۸۸ ترانه‌ای با عنوان «علی برخیز» منتشر کرد. او چندی بعد، در پی استقبال قابل توجه از این اثرش در فضای مجازی، در ۲۶ بهمن ماه ۱۳۸۸ توسط اداره اطلاعات بابل به اتهام اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شد.او پس از گذراندن نزدیک به ۵۰ روز انفرادی و زندان که تمام این مدت را در بند انفرادی زندانهای متی‌کلا شهرستان بابل و بازداشتگاه اداره اطلاعات شهرستان ساری سپری کرده بود، به قید وثیقه آزاد و در دادگاه انقلاب شهرستان بابل به نه ماه حبس تعزیری محکوم شد.از این آهنگ ساز و خواننده ی مردمی تا به حال آهنگ هایی چون علی برخیز، دلتنگی و برای لمس آزادی منتشر شده است.
متن کامل نامه همسر آریا آرام نژاد به همسر دربندش به شرح زیر است:
نمی‌توانم درک کنم ۲۴ روز یعنی چقدر نبودنت، اما می‌دانم این روز‌ها چیزی به بزرگی زندگی برای من کم شده است.
 متاسفم که باید اعتراف کنم تو، عزیز دل، عمیقا دچار اشتباه شدی. تو متهم به انسان ماندن و تعهدی. تو مجرمی به دلیل احساس وظیفه در قبال سرنوشت کشورت، باید به اعتقاداتت اعتراف کنی و پاسخگو باشی، در قبال این ظلمی که به خاطر رعایت کردن شرافت هنریت، به جامعه هنری تحمیل کردی. اشتباهات فاحشت را جبران کن! تو محکومی به نبستن چشم‌ها. نبستن گوش‌ها و غیر قابل بخشش تر از همه اینکه، تو محکومی که نه تنها بی‌پروا و با وقاحت دروغ نگفتی، بلکه صدای حقگویت را آنقدر بلند کردی تا خراب شود روی سر تصمیمات اشتباهی که به قیمت تاراج رفتن ایران و ایرانی گرفته می‌شود. چه گناهی بزرگ‌تر ازاین می‌تواند باشد که «درد مردم» را فریاد بزنی، آیا نمی‌دانستی که مُجازی و می توانی، یا سکوت کنی و یا «دزد مردم» باشی، دزد روح و روان خسته هم وطنانت، و دراین روز‌ها که زخم‌های تازه و کهنه، گوش خراش‌تر از هر فریادی آوار می‌شوند، باید آن‌ها را در تنهائی و سکوت درمان که نه «محو» کنیم.عزیز دل، اینجا خدا خیلی زود‌تر از آنچه فکر کنی آه مظلوم را می‌شنود و این ویرانه‌هایی که می‌بینیم تاوان آن آهی است که با ضجه‌ها کشیده شد و حالا همه با هم تاوان می‌دهیم، و به باد رفتن اعتماد و اعتقاداتمان را به نظاره می‌نشینیم.‌ ای کاش می‌دانستی تو غریبه تر و نامحرم‌تر از آنی که بخواهی انسانیت کم کم مهجور شده را به داعیه داران مدعی یاد آوری کنی.این روز‌ها که در سلول کوچکت، همدمت، تنها، تنهائی است، و تو تاوان معصومیت قلبت رامی دهی، چه کسی خبر از بغض‌های سمجی دارد که بار‌ها و بار‌ها گلویت را فشردند و مانع از خواندن این ترانه‌ها شدند؟ آیا کسی که به جرم خواندن “لمس آزادی” مشت به دهانت کوبید،‌‌ همان صدای محزونت را وقتی وصیت نامه را می‌خواندی شنیده بود؟ کاش می‌دانست ظلم هر جای تاریخ که اتفاق بیفتد نامش‌‌ همان ظلم است. کسی خبر از عمق عشق تو به سرزمینت دارد؟ آنقدر که زخم زبانهای دوستانت هرچند روح بلندت را غمگین می‌کرد تو را نا امید نکرد و تو با شور و شوقی می‌خواستی بخوانی از امید به آمدن فردائی بهتر. بخوانی و اینکه هنوز فرصت هست برای آبادی، همدلی. این قلب بزرگت به امید چه، پرتپش‌تر می‌شد؟ چه تلاش بیهوده‌ای نازنینم.می توانستی هر کجای این دنیای بزرگ باشی و برای سرزمینت هرچه می‌خواهی در امنیت و با افتخار بخوانی. اما اینجا! این چه گناه نابخشودنی بود که مرتکب شدی؟ اینجا باشی و از امید برای بهتر شدن بخوانی؟ چه جرمی سنگین‌تر از این می‌تواند برای یک هنرمند باشد تا به زندان راهنمائی نشود؟ این روز‌ها که نان و خدا را با هم می‌خورند، قناری سرمست، سهم تو شاید سکوت بود، نه صدا. چرا نمی‌دانستی اینجا عاشقانه‌های هجو خریداران پر پا قرصی دارد و تو جوجه اردک زشت منفور می‌شوی بین آن همه زیبائی و ملاحت؟ حالا ماندی در انفرادیت و تنگ نظری ها را به جان می‌خری، روز‌هایت را به جرم صداقت، بی‌آفتاب می‌گذارنی تا فراموش نکنی، شرافت و احساس وظیفه را مثل بسیاری، باید بگذاری در پستوی نمناک وجدان‌ها و نان تعهد را به نرخ روز بخوری.، ماندی، تا یادت بماند اینجا ایرانی شده که گاهی انتقاد به قیمت زندگی تمام می‌شود، چه برسد به هنر و تعهد که این روز‌ها هووی یکدیگر شده‌اند و انگار سر سازگاری ندارند، و تو عزیز دل محروم می‌مانی از همه دوست داشتنهایت، اگر بزرگوارانه کبک‌ها را فراموش کردی، سوراخ موش‌های مجلل را، و عافیت طلب هائی را که هر از چند گاهی برای اعلام حضور پاک و پاکیزه‌شان یکی به نعل می‌زنند و یکی به میخ. تا از این دوران پر تلاطم به سلامت و بی‌هزینه عبور کنند و دوباره با ژست‌های روشنفکرنه و طنازی‌هایشان در خیالشان بشوند محبوب قلبهای مردم خسته‌ای که گوششان پر شده از…
 این دلسوختن‌های تلخ به پایان می‌رسد، اما چه وقت، مردان سایه به این نتیجه شیرین می‌رسند که دشمن بودن الماسهایی چون تو، توهمی بیش نبوده. روزی که بی‌تاب بودن‌ها، که در روح و جان رنج کشیده‌ات می‌نشیند تو را هنرمند مغضوب نسازد. روزی که همه همخانه‌هایت، بدانند که این ذات هنرمند توست که تو را وادار به دیدی متفاوت و نقادانه به جهان می‌کند. و این بی‌پروا از امید خواندن تو هدیه ایست به قلبهای غمگینی که به عشق این سرزمین می‌تپند. من شرمگینم از تو و چشمان زیبابین و صدای صادقت به دلیل روزهای سختی که می‌گذرانی. از تو نازنین، به خاطر ظلمی که بر تو می‌رود و غربتی که خانواده بزرگوار هنر به آن دچار شده، شخصا عذر خواهی می‌کنم که آن همه حسن نیت و مرام، این چنین ناروا و زشت پاسخ داده می‌شود.با گذشت ده روز از ربایش و بازداشت مجدد، آریا آرام نژاد، خانوادۀ این هنرمند زندانی و حامی جنبش سبز، نسبت به وضعیت سلامت وی ابراز نگرانی کرده و خواستار تسریع در رسیدگی به پرونده و همچنین آزادی هرچه سریعتر او شده اند.آریا آرام نژاد، ترانه سرا و خواننده ی جوان بابلی که با سرودن آهنگ های اعتراضی خود بارها نسبت به وضعیت زندانیان دیگر ابراز نگرانی کرده بود، این بار خودش در زندان به سر می برد و خانواده اش نگران وضعیت او هستند.گفتنی است، آریا آرام‌نژاد که دو سال پیش، بعد از وقایع عاشورای سال ۸۸ پس از خواندن یک آهنگ اعتراضی نسبت به سرکوب جنبش سبز بازداشت شده بود، بار دیگر در ۱۷ آبان ۹۰ زمانی که برای پیگیری پرونده محکومیت خود به دادگاه تجدید نظر استان مازندران واقع در ساری مراجعه کرده بود، پس از بازگشت به منزل از سوی ماموران امنیتی بازداشت و به مکان نا‌معلومی انتقال داده شد. عادله ضیایی، همسر آریا آرام نژاد، در مورد وضعیت فعلی و آخرین تماس این هنرمند زندانی می گوید: "آخرین خبر من مربوط به چهار روز قبل است که ایشان تماس کوتاهی گرفتند که متاسفانه حالشان خوب نبود، خسته و عصبی و تحت فشار به نظر می رسید...
وی تصریح می کند: "داشتن امکانات اولیه مناسب برای زنده ماندن و زندگی از ابتدائی ترین حقوق نه حتی انسان بلکه موجود زنده است و من از این بابت بسیار معترض هستم.همینطور طبق اطلاعاتی که به من رسیده، متاسفانه زندان ایشان از آب آشامیدنی مناسبی برخوردار نیست. وضعیت سلامتی آریا متاسفانه مناسب نیست و من شدیدا نگران سلامتی او هستم. تا او را نبینم آرام و قرار ندارم و تنها چیزی که مرا مجاب به مصاحبه کرد، فقط و فقط شرایط سخت جسمی و روحی آریا است.همسر آریا آرام نژاد در خصوص علت یا علل دستگیری همسرش گفت: "هنوز بعد از گذشت این مدت، این علامت سوال بزرگ برای من و خیلی از دوستانِ اوست که چرا آریا را دستگیر کردند؟ چرا درست در روزی که برای بررسی نتیجه پرونده اش به دادگاه تجدید نظر رفته بود؟ در اولین مکالمه اش گفته بود به جرم ساختن آهنگها بازداشت شده و همین طور روزی که مامورین برای بازداشت آریا به منزل آمده بودند، ایشان مصر بود که حکم دستگیری را ببیند و مامورین هم با اکراه نشان دادند. نکته ی جالب توجه این بود که در توضیح علت بازداشت نوشته بودند «خواننده جریان فتنه است» و بعد از عاشورای ۸۸ آهنگ «علی برخیز» را خوانده و دستگیر شده و بعد از آزادی به قید وثیقه “به فتنه گری ادامه داده است.وی با اشاره به اتهام وارده به همسرش معترضانه خاطرنشان کرد: "بسیار متاسفم. در کدام فرهنگ لغت، روایت کردن وضعیت واقعی و ملموس جامعه به زبان شعر مصداق فتنه گری است؟ در کجای دنیا امید دادن به مردم برای بهبود شرایط، فتنه گری تعبیر می شود؟ چه قشری از انسانها و با چه تفکری می توانند مخالف حس والا و انسانی همدردی با مادرانی که داغدار بیگناه کشته شدن عزیزانشان هستند، باشند؟
 آیا ترانه های این هنرمند چیزی غیر از صداقت محض، تعهد و بی تفاوت نبودن به دردهای خاموش اما بیدار مردم است؟ ایشان در کدام ترانه اش حرف کذب و ناراستی زده است؟ در کدام ترانه امنیت مردم و کشورش به خطر افتاده؟ آیا به کسی توهینی شده؟ در کدام آهنگ، ایشان هموطنانش را دعوت به خرابکاری، آشوب و اغتشاش کرده است؟ بدا به حال ما که هنرمندانی را چنین مورد بی مهری و هتک قرار می دهیم که جرمشان چیزی جز متعهد بودن، مسئولیت پذیری، شرافت وصداقت بی پایان نیست.عادله ضیایی با رویکرد به بازداشت قبلی آریا، که بعد از سرکوب خونین آزادیخواهان در عاشورای ۸۸ صورت گرفت، افزود: "جای شگفتی و تاسف است که در یک کشور اسلامی، پاداش و نهایت حمایت از هنرمندی که خالق یک اثر مذهبی تاثیرگذار بود، زندان است. به این”اتهام” – که به دلیل استناد های بی پایه و همچنین ایستادگی آریا با وجود فشار های بسیار بسیار زیاد و تمکین نکردن ایشان به اعتراف به موارد خواسته شده از او – به “جرم” تبدیل نشد، ایشان در دادگاه اول به ۱۰ ماه حبس محکوم شد.در روز دستگیری مجدد، ایشان برای پیگیری حکم دادگاه تجدید نظر به دادگاه رفته بود که به آریا گفته بودند پرونده در دست بررسی و مطالعه است و فعلا باید صبر کنید اما به محض بازگشت به منزل دستگیر شد. من بعید می دانم در فاصله نیم ساعت پرونده بسته شود، حکم صادر شود، ابلاغ شود و اجرا شود.وی در خصوص ربایش و بازداشت اخیر همسرش نیز شرح داد: "ساعت دو بعد از ظهر روز ۱۷ آبان بعد از برگشتن از دادگاه بی نتیجه ی تجدید نظر، به محض پیاده شدن از خودرو، پنج نفر در ورودی ساختمان به آریا حمله کردند و با مشت به دهانش کوبیدند. من منزل بودم. وقتی دیدم کلید بیش از حد معمول در قفلِ در می چرخد، رفتم در را باز کردم، دیدم آریا با دستان دستبند زده داشت تلاش می کرد که در را برای ماموران باز کند.پنج مامور لباس شخصی به همراه آریا وارد خانه شدند و همه جا را گشتند. کامیپیوتر آریا، سی دی ها و نوشته هایش را به همراه کامپیوتر من، سی دی ها و نوشته ها و شعر های من بردند.همسر آرام نژاد افزود: "من از حقوقدانان می پرسم، اگر حکم بازداشت برای آریا بود، چرا وسایل مرا برده اند؟ حالا که می دانند وسایل من است، چرا بر نمی گردانند؟ دوستانی که در شرایط مشابه قرار گرفتند، می دانند که این برادران تمایل زیادی به بردن رسیور ماهواره دارند که این کشف و ضبط زودتر از بقیه موارد اتفاق افتاد. شوک ورود این افراد به خانه آنقدر برای من زیاد بود که به گفته آریا تا مدتی بیهوش بودم و مامورین مجبور شدند دستبند آریا را باز کنند... آنها همه جا را گشتند. اتاق من و حتی همه کمد های لباس که آریا به شدت معترض شده بود اما متاسفانه حتی کیف دستی مرا هم بررسی کردند. یک نکته جالب توجه این بود که بعد از بررسی خودروی آریا، مطالبی را که آریا برای رد مستدل اتهامات و اثبات بی گناهی اش برای جرم های ذکر شده در دادگاه اول نوشته بود و قرار بود بعد از تکمیل به دادگاه تجدید نظر تقدیم کند، به عنوان “مدارک مربوط به جنبش سبز” ثبت و با خود بردند.وی در ادامه سخنان خود پیرامون وضعیتِ بیماری و سلامتی آریا گفت: "متاسفانه یک بیماری قلبی ارثی در خانواده شان وجود دارد که مادر و یکی از خواهرانِ آریا هم بر اثر همین بیماری به رحمت خدا رفتند. همه نگرانی این است که آریا هم درگیر این مشکل است. متاسفانه در چند وقت اخیر به محض اینکه وضعیتی باعث فشار روانی و عصبی بر آریا می شد، این مسئله افزایش پیدا می کرد که با یک پزشک مشورت شده بود و قرار بود یک سری آزمایشات انجام بشود که این اتفاقات افتاد و چون در حال حاضر آریا در انفرادی و وضعیت فشار قرار دارد، من به شدت نگران بیماری قلبی ایشان هستم.همسر آریا آرام نژاد، هنرمند، خواننده و فعال حامی جنبش سبز، صریحا خواستار "آزادی بی قید و شرط" همسرش شد و گفت: "مسئولین اجازه دهند کسی که به زبان لطیف هنر از حقوق مردم دفاع می کند، حداقل حقوق نه حتی شهروندی، بلکه حقوق مرسوم یک زندانی را در این ایام داشته باشد که باز شاهد مورد دیگر از قانون گریزی در پرونده نباشیم.این برخوردهای آزاردهنده، زیبنده یک دولت اسلامی که داعیه دار اخلاق و اصول دین و مهرورزی برای همه انسانهاست، نیست. و خواسته دوم اینکه با تسریع در روند این پرونده، التهاب ایجاد شده در جامعه هنری و عموم مردم را از بین ببرند. مردم هنردوست و فهیم ما به قشر هنرمندشان علاقه مند و به شرایط آنها بسیار حساس هستند و سریعا موضع گیری می کنند.



گزارش کلمه  

۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

اقدام مجددِ مامورانِ امنیتی جهتِ بازداشتِ سیمین روزگرد

عصر روز چهارشنبه، نهم آذرماه، ماموران امنیتی برای دومین مرتبه از سال گذشته تاکنون، به قصد بازداشت سیمین روزگرد، فعال حقوق بشر، به منزل پدری وی مراجعه کردند.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، عصر روز چهارشنبه ماموران امنیتی بصورت غیر قانونی و با رفتاری تند و اهانت آمیز توام با خشونت وارد منزل پدری این فعال حقوق بشر شدند.چهار نیروی امنیتی حاضر در محل که قصد بازداشت خانم روزگرد را داشتند، پس از اطلاع از اینکه نامبرده در آن محل ساکن نیست، ضمن اهانت به خانوادهٔ ایشان، به تفتیش منزل پرداخته و این بار وسایل شخصی برادر وی، منجمله کتاب، لپ تاپ و تعدادی سی دی‌ را ضبط نمودند.ماموران امنیتی که با حکم دادستانی قم به تفتیش منزل پرداخته بودند، هم چنین پدر این فعال دانشجویی را برای ادای پاره‌ای از توضیحات احضار کرده‌اند.به نظر می‌رسد دستگاه امنیتی اقدام به پرونده سازی جدیدی برای خانم روزگرد نموده باشد، پیش‌تر و در پی سناریو سازی دستگاه امنیتی در اسفند ماه ۸۸ بر علیه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران برای نخستین بار به منظور بازداشت نامبرده و با ورود به منزل، اقدام به تفتیش نموده بودند. از سوی دیگر در مردادماه سال جاری نیز وی از سوی دادسرای مقدس، واقع در زندان اوین احضار شده بود. این در حالی است که نیروهای مراجعه کننده اخیر وابسته به پلیس فتا و اطلاعات ناجا بودند. شایان ذکر است که طی هفته‌های اخیر فشار بر اعضا و همکاران مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به صورت شاخص با تعدادی احضار و بازداشت افزایش یافته است.

گزارشگران هرانا

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...