آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه
این شلاقها مشقی نیست+عکس
حاکمیتی که با منتقدان خویش برخوردهای قهرآمیز (چون شلاق) میکند، دیگر صلاحیت حکومت را ندارد.
«آه کارل تا وقتی تو در امان نیستی من نیز در امان نیستم و حالا تویی در آبگوشت حیوانی زمان»
«آلن گینزبرگ»
زمانی که سمیه توحیدلو از زیر ضربههای شلاق –به زعم خودش نمادین- بیرون آمد، از تحقیری نوشته بود که در تمام آن لحظات بر او روانه شد. بعد یادداشتها و نوشتههایی از سوی فعالان سیاسی روانه شد که سمیه، این تو نبودی که تحقیر شدی، هر ضربهای که فرود آمد مهر تاییدی بود بر حقارت نظامی که این چنین بر مردمش چوب ستم روانه میکند.
پیمان عارف پیش از آزادی، برای اجرای حکم شلاق فرا خوانده شد. شلاق فرود آمد. این بار نه نمادین که واقعی. «این ضربهها مشقی نیست.» این را اولین ضربه که فرود آمد با خود فریاد زد. حال با دیدن زخمهایی که بر بدن پیمان عارف شکفته است آیا میتوان باز هم اینگونه سخن گفت که این زخمها نه بر بدن پیمان که بر پیکرهٔ حکومتی رو به زوال نواخته شده است؟
بیایید کمی به عقب بازگردیم. زمانی که حکم شلاق سمیه توحیدلو (چه به صورت نمادین چه با ضربههایی واقعی و دردآور) اجرا شد، طیفهایی از فعالان سیاسی با وجود ابراز همدردی، اما تیر انتقاد را نه به سوی حاکمیتی که این حکم را اجرا کرد که به سمت همفکران سمیه توحیدلو روانه داشتند و از ستمی سخن راندند که در اجرای احکام مشابه بر دگراندیشان ناهمسو با طیف فکری سمیه توحیدلو، روانه شده بود. سکوت و یا حمایتهای تلویحی همفکران سمیه توحیدلو به واسطهٔ اعتقادات مذهبیشان در برابر حکم شلاق برای افرادی که مشمول حدود اسلامی میشدند جای نقد دارد. من هر چند به نفی خشونت علیه هر جریان فکری معتقدم، اما نکوهش ستمدیده درست در وضعیت تروماتیک جاری بر زیست سیاسی وی، نه تنها گره از کار نمیگشاید که امکان فرافکنی دلایل ارتکاب امر نابخشودنی خشونت را برای عاملان آن فراهم میکند و از این روی بستری را برای تکرار آن و مجاب کردن خویش به تشدید اِعمال خشونت برای تثبیت هر چه بیشتر سلطه فراهم میکند. بیایید به اجرای حکم شلاق پیمان عارف به دور از سویههای احساسی آن نگاه کنیم. در شرایطی به سر میبریم که جنبش اعتراضی مردم ایران وجوه آشکار خود را از دست داده است. دیگر نه از اعتراضات گستردهٔ خیابانی خبری هست، نه از روشهای مبارزهٔ منفی؛ رهبران جنبش سبز ماهها در حصر به سر میبرند. بسیاری از فعالان سیاسی و مخالفین حاکمیت، یا زندانیاند یا به اجبار کشور را ترک کردهاند. بخشی از زندانیان سیاسی با احکام عفو مواجه شدند و پیش از پایان دوران محکومیت از زندان آزاد شدند. تمام اینها شاهدی بود برای آنکه برخی از مسئولین حاکم ایران از بازگشت آرامش و ثبات سخن بگویند. ضمن آنکه در آستانهٔ انتخابات مجلس هستیم و ضرورت تسامح و تلطیف در برخورد با فعالان سیاسی یکی از رویکردهای غالب در هر دورهٔ پیش از انتخابات بوده است.
حال اجرای چنین حکمی چه معنایی میتواند داشته باشد؟
شاید یکی از علل نه چندان پنهان ارتکاب این خشونت از سوی حاکمیت، فقدان ساز و کارهای سازمان یافتهٔ حمایتی جریانهای مخالف حاکمیت درون کشور باشد. هر چند امکانهای شکل گیری اولین هستههای چنین حلقههایی، در ادامهٔ پروسهٔ سرکوب مداوم حاکمیت ایران پس از انتخابات سال ۸۸، در نطفه خفه میشود، اما به محاق رفتن هر گونه فعالیت جمعی مبتنی بر کنشهای سیاسی، خود ناهمگونی و کاتورهای شدن فرایند اعتراضات و واکنشها به اعمال ظلم از سوی حاکمیت را به دنبال دارد. از این رو واکنش به اجرای حکم شلاق سمیه توحیدلو، چیزی جز قالبهای دلنوشتهای و منفعل نبود که نه تنها دستگاه مجازات حاکمیت را از ارتکاب آن شرمسار نکرد و نتوانست نقشی بازدارنده را ایفا کند، که اتفاقا دست به اجرای دوباره احکامی از این دست زد؛ در حالی که میتوانست به راحتی با گذشتن از چنین حکمی، آزادی یک زندان سیاسی را به بهانهای برای اعتراضات -حداقل کلامی- بدل نکند. یکی دیگر از مسائلی که در ارتباط با اجرای این حکم میتوان از آن یاد کرد، این است که -به دور از بزرگنماییهای خوش بینانه- ضربههای شلاق با همهٔ دردها و زخمهایش بر بدن پیمان عارف و دیگر قربانیان این مجازات، نشان از ضربههایی پیشینی دارد که بر پیکر حاکمیت وارد شده است، رفتار دوگانهٔ حاکمیت در صدور احکام بخشش عدهای از زندانیان سیاسی و در مقابل اجرای احکامی نظیر شلاق زدن یک زندانی سیاسی، بیش از هر چیز نشان از عملکرد هیستریک حاکمیت در مواجهه با شرایط موجود و ناکارآمدی در ادارهٔ کشور دارد. نکتهٔ دیگری که میتوان به آن توجه داشت، هراس حاکمیت از نیروهای بالقوهای است که در سطح جامعه مستعد رقم زدن جریانی اعتراضی و فراگیر هستند و به زعم خود –هر چند به غلط- با اجرای احکامی نظیر شلاق و اعدام و زندانهای طولانی مدت، سعی بر انزوای این نیروها دارد؛ امری که نمود دیگر آن در باتومهای فرود آمده بر سر مردم در حرکتهای اعتراضی خیابانی پس از انتخابات سال ۸۸ مشهود بود. تمام این موارد حامل پیامی برای فعالان سیاسی است؛ جنبش اعتراضی مردم ایران به رغم آنچه در ظاهر سر در لاک خود فرو برده است اما ریشههایش همچنان در حال رشد و همه گیر شدن است.
آنچه در اجرای احکامی قرون وسطایی توسط حاکمیت ایران، نهفته است فقط یک پیام را میرساند: حاکمیتی که با منتقدان خویش برخوردهای قهرآمیزی از این دست میکند، دیگر صلاحیت حکومت بر آن کشور را ندارد.
جرس
«آه کارل تا وقتی تو در امان نیستی من نیز در امان نیستم و حالا تویی در آبگوشت حیوانی زمان»
«آلن گینزبرگ»
زمانی که سمیه توحیدلو از زیر ضربههای شلاق –به زعم خودش نمادین- بیرون آمد، از تحقیری نوشته بود که در تمام آن لحظات بر او روانه شد. بعد یادداشتها و نوشتههایی از سوی فعالان سیاسی روانه شد که سمیه، این تو نبودی که تحقیر شدی، هر ضربهای که فرود آمد مهر تاییدی بود بر حقارت نظامی که این چنین بر مردمش چوب ستم روانه میکند.
پیمان عارف پیش از آزادی، برای اجرای حکم شلاق فرا خوانده شد. شلاق فرود آمد. این بار نه نمادین که واقعی. «این ضربهها مشقی نیست.» این را اولین ضربه که فرود آمد با خود فریاد زد. حال با دیدن زخمهایی که بر بدن پیمان عارف شکفته است آیا میتوان باز هم اینگونه سخن گفت که این زخمها نه بر بدن پیمان که بر پیکرهٔ حکومتی رو به زوال نواخته شده است؟
بیایید کمی به عقب بازگردیم. زمانی که حکم شلاق سمیه توحیدلو (چه به صورت نمادین چه با ضربههایی واقعی و دردآور) اجرا شد، طیفهایی از فعالان سیاسی با وجود ابراز همدردی، اما تیر انتقاد را نه به سوی حاکمیتی که این حکم را اجرا کرد که به سمت همفکران سمیه توحیدلو روانه داشتند و از ستمی سخن راندند که در اجرای احکام مشابه بر دگراندیشان ناهمسو با طیف فکری سمیه توحیدلو، روانه شده بود. سکوت و یا حمایتهای تلویحی همفکران سمیه توحیدلو به واسطهٔ اعتقادات مذهبیشان در برابر حکم شلاق برای افرادی که مشمول حدود اسلامی میشدند جای نقد دارد. من هر چند به نفی خشونت علیه هر جریان فکری معتقدم، اما نکوهش ستمدیده درست در وضعیت تروماتیک جاری بر زیست سیاسی وی، نه تنها گره از کار نمیگشاید که امکان فرافکنی دلایل ارتکاب امر نابخشودنی خشونت را برای عاملان آن فراهم میکند و از این روی بستری را برای تکرار آن و مجاب کردن خویش به تشدید اِعمال خشونت برای تثبیت هر چه بیشتر سلطه فراهم میکند. بیایید به اجرای حکم شلاق پیمان عارف به دور از سویههای احساسی آن نگاه کنیم. در شرایطی به سر میبریم که جنبش اعتراضی مردم ایران وجوه آشکار خود را از دست داده است. دیگر نه از اعتراضات گستردهٔ خیابانی خبری هست، نه از روشهای مبارزهٔ منفی؛ رهبران جنبش سبز ماهها در حصر به سر میبرند. بسیاری از فعالان سیاسی و مخالفین حاکمیت، یا زندانیاند یا به اجبار کشور را ترک کردهاند. بخشی از زندانیان سیاسی با احکام عفو مواجه شدند و پیش از پایان دوران محکومیت از زندان آزاد شدند. تمام اینها شاهدی بود برای آنکه برخی از مسئولین حاکم ایران از بازگشت آرامش و ثبات سخن بگویند. ضمن آنکه در آستانهٔ انتخابات مجلس هستیم و ضرورت تسامح و تلطیف در برخورد با فعالان سیاسی یکی از رویکردهای غالب در هر دورهٔ پیش از انتخابات بوده است.
حال اجرای چنین حکمی چه معنایی میتواند داشته باشد؟
شاید یکی از علل نه چندان پنهان ارتکاب این خشونت از سوی حاکمیت، فقدان ساز و کارهای سازمان یافتهٔ حمایتی جریانهای مخالف حاکمیت درون کشور باشد. هر چند امکانهای شکل گیری اولین هستههای چنین حلقههایی، در ادامهٔ پروسهٔ سرکوب مداوم حاکمیت ایران پس از انتخابات سال ۸۸، در نطفه خفه میشود، اما به محاق رفتن هر گونه فعالیت جمعی مبتنی بر کنشهای سیاسی، خود ناهمگونی و کاتورهای شدن فرایند اعتراضات و واکنشها به اعمال ظلم از سوی حاکمیت را به دنبال دارد. از این رو واکنش به اجرای حکم شلاق سمیه توحیدلو، چیزی جز قالبهای دلنوشتهای و منفعل نبود که نه تنها دستگاه مجازات حاکمیت را از ارتکاب آن شرمسار نکرد و نتوانست نقشی بازدارنده را ایفا کند، که اتفاقا دست به اجرای دوباره احکامی از این دست زد؛ در حالی که میتوانست به راحتی با گذشتن از چنین حکمی، آزادی یک زندان سیاسی را به بهانهای برای اعتراضات -حداقل کلامی- بدل نکند. یکی دیگر از مسائلی که در ارتباط با اجرای این حکم میتوان از آن یاد کرد، این است که -به دور از بزرگنماییهای خوش بینانه- ضربههای شلاق با همهٔ دردها و زخمهایش بر بدن پیمان عارف و دیگر قربانیان این مجازات، نشان از ضربههایی پیشینی دارد که بر پیکر حاکمیت وارد شده است، رفتار دوگانهٔ حاکمیت در صدور احکام بخشش عدهای از زندانیان سیاسی و در مقابل اجرای احکامی نظیر شلاق زدن یک زندانی سیاسی، بیش از هر چیز نشان از عملکرد هیستریک حاکمیت در مواجهه با شرایط موجود و ناکارآمدی در ادارهٔ کشور دارد. نکتهٔ دیگری که میتوان به آن توجه داشت، هراس حاکمیت از نیروهای بالقوهای است که در سطح جامعه مستعد رقم زدن جریانی اعتراضی و فراگیر هستند و به زعم خود –هر چند به غلط- با اجرای احکامی نظیر شلاق و اعدام و زندانهای طولانی مدت، سعی بر انزوای این نیروها دارد؛ امری که نمود دیگر آن در باتومهای فرود آمده بر سر مردم در حرکتهای اعتراضی خیابانی پس از انتخابات سال ۸۸ مشهود بود. تمام این موارد حامل پیامی برای فعالان سیاسی است؛ جنبش اعتراضی مردم ایران به رغم آنچه در ظاهر سر در لاک خود فرو برده است اما ریشههایش همچنان در حال رشد و همه گیر شدن است.
آنچه در اجرای احکامی قرون وسطایی توسط حاکمیت ایران، نهفته است فقط یک پیام را میرساند: حاکمیتی که با منتقدان خویش برخوردهای قهرآمیزی از این دست میکند، دیگر صلاحیت حکومت بر آن کشور را ندارد.
جرس
پرونده سازی جدید برای رضا جوشن و مصادره اموال خانواده ایشان
ماموران وزارت اطلاعات در یک روند غیر قانونی سعی دارند با پرونده سازی جدید، رضا جوشن را مجددا محکوم به حبس نمایند. یک فرد مطلع در این رابطه به گزارشگر هرانا گفت: "ماموران وزارت اطلاعات قصد دارند با محکومیت مجدد رضا جوشن به حبس تعزیری و انتقال وی به زندان دیگر، فشار را بر وی و خانوادهاش افزایش دهند.این زندانی سیاسی که از نیمه دوم شهریور ماه تاکنون به سلول های انفرادی بند سپاه منتقل شده، تحت فشار بازجویان جهت پذیرش اتهامات جدید قرار گرفته است. این منبع آگاه به هرانا گفت: "ماموران امنیتی در طی روزهای اخیر قصد بازداشت مادر رضا جوشن را داشتهاند که به دلیل خروج وی از کشور اقدام به مصادره اموال خانوادگی ایشان کردند.این منبع آگاه علت این اقدام را جهت بازگشت مادر وی به ایران اعلام نموده است. گفتنی ست طی هفته های اخیر پدر این زندانی سیاسی بارها جهت ملاقات با فرزندش به زندان مراجعه کرده است اما مسئولین زندان از ملاقات ایشان ممانعت به عمل آوردهاند.
خبرگزاری هرانا
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق زندانیان: زندانیان باید با نظارت لازم، اجازه ارتباط برقرار کردن با خانواده و دوستان خود در فواصل زمانی معین را داشته باشند. این ارتباط می تواند شامل نامه نگاری و تماس تلفنی یا ملاقات حضوری در زندان باشد.
ماده ۹۲ کنوانسیون حقوق زندانیان: زندانی محاکمه نشده باید اجازه داشته باشد بلافاصله خانواده خود را از بازداشت، مراحل محاکمه و از احوال خود مطلع کند. همچنین تمام امکانات مناسب برای برقراری ارتباط با خانواده و دوستان و نیز ملاقات حضوری، با نظارت و با در نظر گرفتن مقررات زندان و حفظ امنیت و نظم زندان، می بایست برای وی مهیا باشد.
ماده ۳۱ کنوانسیون حقوق زندانیان: تنبیه و شکنجه بدنی، قرار دادن زندانی در سلول تاریک و یا هرگونه مجازات بیرحمانه، غیرانسانی و اهانت آمیز تحت هر شرایطی ممنوع است و باید به طور کامل از لیست مجازات و تنبیه برای جرائم انضباطی خارج شود.
بند ۱ ماده ۱۰ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: در باره کلیه افرادی که از آزادی خود محروم شده اند باید با انسانیت و احترام به حیثیت ذاتی شخص انسان رفتار کرد.
بند ۷ ماده ۱۴ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی توان برای جرمی که به علت اتهام آن بموجب حکم قطعی صادره طبق قانون آئین دادرسی کیفری هر کشوری محکوم یا تبرئه شده است مجددا مورد تعقیب و مجازات قرار داد.
خبرگزاری هرانا
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
ماده ۳۷ کنوانسیون حقوق زندانیان: زندانیان باید با نظارت لازم، اجازه ارتباط برقرار کردن با خانواده و دوستان خود در فواصل زمانی معین را داشته باشند. این ارتباط می تواند شامل نامه نگاری و تماس تلفنی یا ملاقات حضوری در زندان باشد.
ماده ۹۲ کنوانسیون حقوق زندانیان: زندانی محاکمه نشده باید اجازه داشته باشد بلافاصله خانواده خود را از بازداشت، مراحل محاکمه و از احوال خود مطلع کند. همچنین تمام امکانات مناسب برای برقراری ارتباط با خانواده و دوستان و نیز ملاقات حضوری، با نظارت و با در نظر گرفتن مقررات زندان و حفظ امنیت و نظم زندان، می بایست برای وی مهیا باشد.
ماده ۳۱ کنوانسیون حقوق زندانیان: تنبیه و شکنجه بدنی، قرار دادن زندانی در سلول تاریک و یا هرگونه مجازات بیرحمانه، غیرانسانی و اهانت آمیز تحت هر شرایطی ممنوع است و باید به طور کامل از لیست مجازات و تنبیه برای جرائم انضباطی خارج شود.
بند ۱ ماده ۱۰ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: در باره کلیه افرادی که از آزادی خود محروم شده اند باید با انسانیت و احترام به حیثیت ذاتی شخص انسان رفتار کرد.
بند ۷ ماده ۱۴ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی توان برای جرمی که به علت اتهام آن بموجب حکم قطعی صادره طبق قانون آئین دادرسی کیفری هر کشوری محکوم یا تبرئه شده است مجددا مورد تعقیب و مجازات قرار داد.
وضعیت جسمی نامناسب و نگران کنندهی فرشته شیرازی در زندان آمل
یک منبع نزدیک به خانوادهٔ فرشته شیرازی، فعال حقوق زنان و وبلاگ نویس که از روز دوازده شهریورماه در آمل بازداشت شده است، از نامناسب بودن شرایط جسمی وی در زندان آمل خبر داد.این فعال حقوق زنان به رغم وضعیت نامناسب جسمی، همچنان بلاتکلیف در زندان نگهداری میشود.وی مدام به تشنج دچار میشود و در صورت عدم دسترسی به امکانات پزشکی مناسب شرایط جسمی وی رو به وخامت خواهد گذاشت. این در حالی است که وی در طی مدت بازداشت، امکان ملاقات و تماس تلفنی مرتب با فرزندان و خانوادهٔ خود را نیز نداشته است.بر اساس این گزارش، فرشته شیرازی در اتاقی با مساحت ۶۰ متر و با تراکم جمعیت زندانیان بالا نگهداری میشود. منبع یاد شده، شرایط این بازداشتگاه را بسیار غیراستاندارد و فاقد طبقه بندی و تفکیک جرایم و نیز فاقد امکانات بهداشتی و رفاهی مناسب توصیف کرد.پیشتر اخبار رسیده حاکی از برگزاری دادگاه فرشته شیرازی در ششم مهرماه بود که در همین ارتباط اتهامات «اقدام علیه امنیت ملی» و «نشر اکاذیب» به وی تفهیم شده بود. با این حال هنوز اطلاع دقیقی از برگزاری دادگاه وی در دست نیست. همچنین نیروهای امنیتی چند روز پس از بازداشت فرشته شیرازی برای دومین بار به منزل وی مراجعه کرده و پس از تفتیش کامل منزل بسیاری از وسایل شخصی او را با خود بردند.فرشته شیرازی، ۳۸ ساله و از فعالان کمپین یک میلیون امضا در آمل است که روز یکشنبه، دوازدهم شهریورماه، در پی احضار به اداره اطلاعات آمل بازداشت شد و تا کنون خبری مبنی بر اتهام وی و علت بازداشت او به خانوادهاش اعلام نشده است.این فعال حقوق زنان پیشتر در شهریور سال ۸۸ بارها به دفتر پیگیری و اطلاعات این شهر احضار و بازجویی شده و منزل وی نیز توسط ماموران امنیتی مورد تفتیش قرار گرفته بود.
منبع:کمیته گزارشگران حقوق بشر
منبع:کمیته گزارشگران حقوق بشر
حملههای سایبری ایران، قابلیت یا تروریسم پراکنده؟+عکس
رابرت مولر رئیس پلیس فدرال آمریکا، افبیآی، این هفته اعلام کرد کشورهای چین، روسیه و ایران دارای قابلیتهایی نگرانکننده در زمینه حملههای سایبری هستند و به همین دلیل افبیآی در مقابل آنها در حالت آمادهباش است.حال پرسش اینجاست که جمهوری اسلامی ایران از چه طریق و با چه هدفی میتواند تهدیدی اینترنتی برای آمریکا باشد؟
رادیو فردا این پرسش را با نیما راشدان کارشناس امنیت سایبری در میان میگذارد:
نیما راشدان: قرار گرفتن نام ایران در کنار نام چین و روسیه که به گمان من بسیار مطلوب جمهوری اسلامی است، اساسا به این معنا نیست که جمهوری اسلامی ایران یک هزارم تواناییهای تکنولوژیک آن دو کشور دیگر را دارد.به نوعی من مطمئن هستم که الان اینها در سپاه با افتخار این گفتههای آقای مولر را تکرار خواهند کرد و این مسئله را دستمایه تبلیغات حکومتی که به لحاظ روحیه در وضعیت مناسبی به سر نمیبرد خواهند کرد.اما جاسوسی الکترونیکی جمهوری خلق چین و یا حتی روسیه در مواردی که ما شاهد آن بودیم، به صورت هدفمند در پی یک سری اطلاعات خاص انجام میشود.این در حالی است که اساسا کاری که جمهوری اسلامی ایران انجام میدهد، یاغیگری سایبری یا نوعی تروریسم سایبری است و اساسا هدفی ندارد.جمهوری اسلامی ایران به صورتی غیر هدفمند و پراکنده و فقط به خاطر مسائل تبلیغاتی و به خاطر تحت فشار قرار دادن دنیا و جلوگیری از این که دنیا به کاربران ایرانی کمک کند، این کارها را انجام میدهد.هدف اصلی در واقع ایالات متحده نیست. بلکه هدف اصلی شهروندان ایرانی است.آقای راشدان، این طور که من الان از سخنان شما متوجه شدم، یعنی جمهوری اسلامی ایران تا به حال نتوانستهاست یک حمله جدی اینترنتی به سازمانهای آمریکایی داشته باشد.اما آقای مولر در بخشی از سخنانش گفتهاست که ایران دارای قابلیتهای نگرانکنندهای در زمینه جاسوسی در عرصه مجازی و اینترنت است.در این که جمهوری اسلامی ایران خطرآفرین است، من هم با ایشان موافقم. به خاطر اینکه این حکومت اساسا به عقلانیت جامعه بینالملل بیتوجه است و ممکن است کارهایی انجام دهد.اما از آن سو هم جمهوری اسلامی ایران توان میزبانی سایت رهبری این کشور را در ایران ندارد و مجبور است که در کانادا این کار را انجام دهد. توان میزبانی که یک امر بسیار سادهای است و مربوط به تکنولوژی چهل سال قبل است.ایران این سایتها را ندارد و تقریبا تمام سختافزار و نرمافزارهای خود را و حتی این عملیاتی را هم که انجام دادهاست، صرفاً متکی به امکانات خارجی و امکاناتی است که قطعا در ایران نه تولید شدهاست و نه برای دهههای آینده تولید خواهد شد.یک ماه پیش هم شرکت گوگل ایران را متهم به حمله به برخی از کاربران گوگل کرده بود.بعد از آن، گزارشهایی منتشر شده بود مبنی بر دسترسی وزارت اطلاعات ایران به جیمیل کاربران ایرانی و الان هم شاهد انتشار گزارش افبیآی هستیم.اساسا امکانات و فناوری و دانش فناوری اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، آیا واقعا در این حد است که از سدهای امنیتی شرکتهایی مانند گوگل و سازمانهای دولتی آمریکا عبور کند؟
اولا جمهوری اسلامی ایران بهترین مشتری تمام شبکههای بینالمللی کلاهبرداران بینالمللی در بیشتر رشتههاست.یعنی اساسا یک گروههایی در دنیا به وجود آمدهاند که درست یا نادرست، میآیند و با اینها مذاکره میکنند و میگویند که ما میتوانیم این کار را برای شما انجام بدهیم، و جمهوری اسلامی ایران شاید تنها کشوری است در دنیا که با گشادهدستی تمام، به این گروهها پول پرداخت میکند، به این خاطر که بروند برخی از این کارهایی را که شما به آن اشاره کردید انجام بدهند.از این لحاظ خطرناک است. اما این اساسا به معنای ایجاد ظرفیت و قابلیت برای این نظام نیست.اما بزرگترین قربانی تمام این کمپینهای تبلیغاتی، مردم ایران هستند. در خصوص مردم ایران، جمهوری اسلامی ایران تقریبا موفق بودهاست، به این دلیل که آنها به نوعی، گروگان این حکومت هستند و زورش واقعا به آنها میرسد.این که شما بیایید و یکسری گواهینامه را به خاطر ناامن بودن یا باز بودن سیستمهای شرکتی به نام دیجینوتار سرقت کنید و به این خاطر که انحصار دارید و مخابرات شرکت دستتان است، آن را علیه شهروندان ایرانی استفاده کنی. بله. این کار را انجام میدهند. منتها این نشانه قابلیت تکنولوژیک نیست. بلکه نشانه بیاعتنا بودن جمهوری اسلامی به ابتداییترین اصول اخلاقی است.از سمت دیگر، نشانه این است که این حکومت چقدر از شهروندان خود در هراس است که حاضر میشود در این سطح بسیار وسیع این کار را علیه آنها انجام دهد.
منبع : رادیو فردا
رادیو فردا این پرسش را با نیما راشدان کارشناس امنیت سایبری در میان میگذارد:
نیما راشدان: قرار گرفتن نام ایران در کنار نام چین و روسیه که به گمان من بسیار مطلوب جمهوری اسلامی است، اساسا به این معنا نیست که جمهوری اسلامی ایران یک هزارم تواناییهای تکنولوژیک آن دو کشور دیگر را دارد.به نوعی من مطمئن هستم که الان اینها در سپاه با افتخار این گفتههای آقای مولر را تکرار خواهند کرد و این مسئله را دستمایه تبلیغات حکومتی که به لحاظ روحیه در وضعیت مناسبی به سر نمیبرد خواهند کرد.اما جاسوسی الکترونیکی جمهوری خلق چین و یا حتی روسیه در مواردی که ما شاهد آن بودیم، به صورت هدفمند در پی یک سری اطلاعات خاص انجام میشود.این در حالی است که اساسا کاری که جمهوری اسلامی ایران انجام میدهد، یاغیگری سایبری یا نوعی تروریسم سایبری است و اساسا هدفی ندارد.جمهوری اسلامی ایران به صورتی غیر هدفمند و پراکنده و فقط به خاطر مسائل تبلیغاتی و به خاطر تحت فشار قرار دادن دنیا و جلوگیری از این که دنیا به کاربران ایرانی کمک کند، این کارها را انجام میدهد.هدف اصلی در واقع ایالات متحده نیست. بلکه هدف اصلی شهروندان ایرانی است.آقای راشدان، این طور که من الان از سخنان شما متوجه شدم، یعنی جمهوری اسلامی ایران تا به حال نتوانستهاست یک حمله جدی اینترنتی به سازمانهای آمریکایی داشته باشد.اما آقای مولر در بخشی از سخنانش گفتهاست که ایران دارای قابلیتهای نگرانکنندهای در زمینه جاسوسی در عرصه مجازی و اینترنت است.در این که جمهوری اسلامی ایران خطرآفرین است، من هم با ایشان موافقم. به خاطر اینکه این حکومت اساسا به عقلانیت جامعه بینالملل بیتوجه است و ممکن است کارهایی انجام دهد.اما از آن سو هم جمهوری اسلامی ایران توان میزبانی سایت رهبری این کشور را در ایران ندارد و مجبور است که در کانادا این کار را انجام دهد. توان میزبانی که یک امر بسیار سادهای است و مربوط به تکنولوژی چهل سال قبل است.ایران این سایتها را ندارد و تقریبا تمام سختافزار و نرمافزارهای خود را و حتی این عملیاتی را هم که انجام دادهاست، صرفاً متکی به امکانات خارجی و امکاناتی است که قطعا در ایران نه تولید شدهاست و نه برای دهههای آینده تولید خواهد شد.یک ماه پیش هم شرکت گوگل ایران را متهم به حمله به برخی از کاربران گوگل کرده بود.بعد از آن، گزارشهایی منتشر شده بود مبنی بر دسترسی وزارت اطلاعات ایران به جیمیل کاربران ایرانی و الان هم شاهد انتشار گزارش افبیآی هستیم.اساسا امکانات و فناوری و دانش فناوری اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، آیا واقعا در این حد است که از سدهای امنیتی شرکتهایی مانند گوگل و سازمانهای دولتی آمریکا عبور کند؟
اولا جمهوری اسلامی ایران بهترین مشتری تمام شبکههای بینالمللی کلاهبرداران بینالمللی در بیشتر رشتههاست.یعنی اساسا یک گروههایی در دنیا به وجود آمدهاند که درست یا نادرست، میآیند و با اینها مذاکره میکنند و میگویند که ما میتوانیم این کار را برای شما انجام بدهیم، و جمهوری اسلامی ایران شاید تنها کشوری است در دنیا که با گشادهدستی تمام، به این گروهها پول پرداخت میکند، به این خاطر که بروند برخی از این کارهایی را که شما به آن اشاره کردید انجام بدهند.از این لحاظ خطرناک است. اما این اساسا به معنای ایجاد ظرفیت و قابلیت برای این نظام نیست.اما بزرگترین قربانی تمام این کمپینهای تبلیغاتی، مردم ایران هستند. در خصوص مردم ایران، جمهوری اسلامی ایران تقریبا موفق بودهاست، به این دلیل که آنها به نوعی، گروگان این حکومت هستند و زورش واقعا به آنها میرسد.این که شما بیایید و یکسری گواهینامه را به خاطر ناامن بودن یا باز بودن سیستمهای شرکتی به نام دیجینوتار سرقت کنید و به این خاطر که انحصار دارید و مخابرات شرکت دستتان است، آن را علیه شهروندان ایرانی استفاده کنی. بله. این کار را انجام میدهند. منتها این نشانه قابلیت تکنولوژیک نیست. بلکه نشانه بیاعتنا بودن جمهوری اسلامی به ابتداییترین اصول اخلاقی است.از سمت دیگر، نشانه این است که این حکومت چقدر از شهروندان خود در هراس است که حاضر میشود در این سطح بسیار وسیع این کار را علیه آنها انجام دهد.
منبع : رادیو فردا
یک سال حبس تعزیری و ۹۰ ضربه شلاق برای مرضیه وفامهر، همسر ناصر تقوایی
حکم یک سال حبس تعزیری و ۹۰ ضربه شلاق برای مرضیه وفا مهر صادر شد.این حکم که روز گذشته از سوی دادگاه صادر شده به درخواست وکیل وی برای تجدید نظر ارسال شده است.مرضیه وفامهر، همسر ناصر تقوایی و بازیگر فیلم “تهران من حراج” اوایل تیرماه سال جاری بازداشت شده است. ناصر تقوایی، فیلمساز معروف ایرانی همان زمان اعلام کرده بود که همه عوامل بازداشت شده فیلم «تهران من، حراج»، با قرار وثیقه آزاد شده اند اما همسرش، مرضیه وفامهر، در زندان قرچک ورامین نگهداری می شود.بر اساس گزارش ها علت بازداشت این هنرمند بازی در فیلم «تهران من، حراج» اعلام شده است و این در حالیست که تقوایی معتقد است مجوز ساخت از سوی وزارت ارشاد داشته و برخلاف شایعات مطرح شده، زیر زمینی نبوده است.فیلم «تهران من، حراج» ساخته گراناز موسوی، فیلمساز ایرانی مقیم استرالیا است و تقوایی می گوید او این فیلم را به عنوان پایان نامه خود ساخته است. این فیلم دختر هنرمندی را به تصویر می کشد که در یک جشن با یک پسر جوان ایرانی که ساکن استرالیا است آشنا می شود و در تلاش است به اتفاق او از ایران برود.طی ماه های اخیر فشارها بر هنرمندان روز به روز افزایش یافته و تعدادی از مستندسازان و بازیگران بازداشت و ممنوع الخروج شده و یا تحت فشارهای حقوقی و قضایی وادار به سکوت و انفعال شده اند.
گزارش کلمه
گزارش کلمه
مهره مورد اعتماد شخص خامنه ای را بشناسید ، موسس حزب الله + قائم مقام سپاه و…
مهره مورد اعتماد شخص خامنه ای را بشناسید : موسس حزب الله + قائم مقام سپاه و… عباس اقا زمانی مشهور به ابوشریف
به نقل از ایران خبر ،عباس آقازمانی، معروف به “ابو شریف” از جمله چهره های رازآلود دوران معاصر است که علاوه بر سوابق مبارزاتی پیش از انقلاب، در اوائل انقلاب نیز مسؤولیت های متعدد مهمی را بر عهده داشته است.
از جمله سوابق ابوشریف می توان به این موارد اشاره کرد:
۱- عضو حزب ملل اسلامی
۲- تدریس در داخل و خارج از کشور
۳- گذراندن دورههای آموزش چریکی و عملیاتی در اردوگاههای فلسطینی
۴- حضور در نبردهای چریکی مبارزین فلسطینی علیه اسرائیل
۵- مؤسس گروه حزبالله در ایران
۶- حضور در جنگهای شهری لبنان
۷- عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۸- فرمانده و بنیانگذار واحد عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۹- نماینده شورای عالی دفاع در غرب کشور
۱۰- فرمانده عملیات غرب کشور
۱۱- رئیس ستاد جنگی غرب کشور
۱۲- نماینده تامالاختیار سپاه و عضو شورای عالی سازمان کمک به جنبشهای آزادیبخش
۱۳- قائممقام کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۱۴- فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۱۵- سفیر جمهوری اسلامی ایران در پاکستان
۱۶- نماینده قائممقام وقت رهبری در امور افغانستان و عضو شورای عالی افغانستان
نوشته ای از رضا صالحی
به نقل از ایران خبر ،عباس آقازمانی، معروف به “ابو شریف” از جمله چهره های رازآلود دوران معاصر است که علاوه بر سوابق مبارزاتی پیش از انقلاب، در اوائل انقلاب نیز مسؤولیت های متعدد مهمی را بر عهده داشته است.
از جمله سوابق ابوشریف می توان به این موارد اشاره کرد:
۱- عضو حزب ملل اسلامی
۲- تدریس در داخل و خارج از کشور
۳- گذراندن دورههای آموزش چریکی و عملیاتی در اردوگاههای فلسطینی
۴- حضور در نبردهای چریکی مبارزین فلسطینی علیه اسرائیل
۵- مؤسس گروه حزبالله در ایران
۶- حضور در جنگهای شهری لبنان
۷- عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۸- فرمانده و بنیانگذار واحد عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۹- نماینده شورای عالی دفاع در غرب کشور
۱۰- فرمانده عملیات غرب کشور
۱۱- رئیس ستاد جنگی غرب کشور
۱۲- نماینده تامالاختیار سپاه و عضو شورای عالی سازمان کمک به جنبشهای آزادیبخش
۱۳- قائممقام کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۱۴- فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۱۵- سفیر جمهوری اسلامی ایران در پاکستان
۱۶- نماینده قائممقام وقت رهبری در امور افغانستان و عضو شورای عالی افغانستان
نوشته ای از رضا صالحی
۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه
بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ / اطلاعات تازه از بازداشتگاه وزارت اطلاعات در شیراز+عکس
در مطلبی با امضای یک دانشجوی سبز شیراز، نوشت:
شاید نام پلاک ۱۰۰ مانند زندان اوین شناخته شده باشد اما برای آنان که شناخت لازم ندارند می گویم پلاک۱۰۰ یکی از زندان های وزارت اطلاعات در شیراز است که سابقه طولایی در برخورد با فعالان سیاسی و دانشجویی دارد. بخصوص که در این زندان نحوه برخورد تفاوت زیادی با اوین دارد. در این زندان با فشارهای روحی، روانی و انفرادی های بلند مدت از مهمان های خود پذیرایی می کنند.پلاک۱۰۰ جایی است که عمده برخوردهایش در سال ۸۸ با دانشجویان و فعالان سیاسی جوان بوده و تا کنون برخوردهای بسیار کمی با افراد، دارای پست های سیاسی در جبهه اصلاحات استان فارس داشته است. شاید دستگاه های اطلاعاتی استان قدرت برخورد با آنان را نداشته باشند.در این زندان، بازجویان که خود را به متهم نزدیک می دانند ابتدا با آرامش و دوستی وارد می شوند و در صورت همکاری نکردن فعالان دانشجویی و سیاسی به ندرت دست به رفتارهای پرخاشگرانه و برخوردهای فیزیکی می زنند. بازجویان پلاک۱۰۰ متخصصانی هستند در امر پرونده سازی برای فعالان دانشجویی و سیاسی به گونه ای که در نحوه طرح سوالاتشان به گونه ای عمل می کنند که پاسخ گویی به آن سئوال یعنی اعتراف به عملی که هیچ گاه انجام نشده است. در این بین بازجویان دارای اطلاعات عمومی و سیاسی بسیار پایین هستند و بسیار سطحی به مسائل برخورد می کنند.این نشان دهنده نداشتن اطلاعات و شاید بتوان گفت سطحی نگری آنان است. شاید بتوان گفت دلیل برتری بازجویان در این است که در شرایط برابر و مساوی هیچ گاه بازجویی انجام نمی دهند. البته این شاید خنده دار باشد که ما بخواهیم آنان دارای چنین راه و روشی باشند.در زمان بازداشت شاید روزها به سراغ زندانی نیایند تا آن زندانی خود درخواست بازجویی بدهد این روش که یکی از قدیمی ترین شیوه های برخورد است؛ آنان از تنهایی، فشارهای روحی و روانی که به زندانی وارد می شود استفاده می کنند. همیشه نیز آن چشم بند سیاه معروف در زمان بازجویی ها بر چشمان زندانیان است. شنیده ها حاکی بر آن است که تیم بازجویی پلاک۱۰۰بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال۸۸ تغییر کرده است و تیم جدید مامور برخورد با فعالان دانشجویی و سیاسی شده اند.
تعامل پلاک۱۰۰ با دستگاه قضایی استان فارس
عمده پرونده های فعالین سیاسی و دانشجویی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال۸۸ موجود است در شعبه ۲دادگاه انقلاب مورد بررسی قرار می گیرد که قاضی آن با دستگاه اطلاعاتی تعامل بسیاری دارد. او به صلواتی ۲ معروف است. پرونده هایی که در این شعبه مورد بررسی قرار می گیرد و مرتبط با فعالان دانشجویی و سیاسی است طبق نظربازجویان پرونده برایشان حکم صادر می شود.قاضی این شعبه در اصل فقط قرائت حکم را انجام می دهد و جلسه دادگاه را برگزار می کند؛ این خود بیانگر عادلانه نبودن رای صادره و فقدان عدالت در دستگاه قضایی است؛ ارگانی که باید عادلانه و بدون در نظر گرفتن خط مشی سیاسی افراد رای صادر کند و پرونده ها را به صورت قانونی رسیدگی کند؛ اما اینگونه عمل نمی کند و همین امر نشان دهنده نمایشی بودن دادگاه است. در کل می توان گفت دستگاه امنیتی استان فارس در حال حاضر تعامل عالی با دستگاه قضایی و قاضیان پرونده فعالان سیاسی و دانشجویی دارد.
بر فعالان دانشجویی و سیاسی چه گذشت
در حال حاضر بسیاری از فعالان دانشجویی سبز و معترض یا از دانشگاه ها اخراج شده اند؛ یا ادامه تحصیل آنان مشروط شده و مورد تهدید قرار گرفته اند؛ یا از تحصیل در مقاطع دیگر محروم شده اند؛ یا دارای احکام ۳تا۵ سال به صورت تعلیقی هستند. چند تن از آنان قبل از اجرای احکامشان و یا بعد ازگذراندن حکمشان به خارج از کشور پناهنده شده اند؛ چند تن دیگر از این فعالان احکامشان در این روزها اجرایی شده و به زندان رفته اند؛ تعدادی دیگر منتظر رای دادگاه هستند و اجرای احکامشان.بدیهی است که کنش این فعالان سیاسی و دانشجویی همگی در چهارچوب قانون بوده ولی دستگاه های امنیتی و قضایی این فعالیت ها را خلاف قوانین دانسته و حکم هایی بلند مدت برای آنان صادر کرده اند.
جرس
شاید نام پلاک ۱۰۰ مانند زندان اوین شناخته شده باشد اما برای آنان که شناخت لازم ندارند می گویم پلاک۱۰۰ یکی از زندان های وزارت اطلاعات در شیراز است که سابقه طولایی در برخورد با فعالان سیاسی و دانشجویی دارد. بخصوص که در این زندان نحوه برخورد تفاوت زیادی با اوین دارد. در این زندان با فشارهای روحی، روانی و انفرادی های بلند مدت از مهمان های خود پذیرایی می کنند.پلاک۱۰۰ جایی است که عمده برخوردهایش در سال ۸۸ با دانشجویان و فعالان سیاسی جوان بوده و تا کنون برخوردهای بسیار کمی با افراد، دارای پست های سیاسی در جبهه اصلاحات استان فارس داشته است. شاید دستگاه های اطلاعاتی استان قدرت برخورد با آنان را نداشته باشند.در این زندان، بازجویان که خود را به متهم نزدیک می دانند ابتدا با آرامش و دوستی وارد می شوند و در صورت همکاری نکردن فعالان دانشجویی و سیاسی به ندرت دست به رفتارهای پرخاشگرانه و برخوردهای فیزیکی می زنند. بازجویان پلاک۱۰۰ متخصصانی هستند در امر پرونده سازی برای فعالان دانشجویی و سیاسی به گونه ای که در نحوه طرح سوالاتشان به گونه ای عمل می کنند که پاسخ گویی به آن سئوال یعنی اعتراف به عملی که هیچ گاه انجام نشده است. در این بین بازجویان دارای اطلاعات عمومی و سیاسی بسیار پایین هستند و بسیار سطحی به مسائل برخورد می کنند.این نشان دهنده نداشتن اطلاعات و شاید بتوان گفت سطحی نگری آنان است. شاید بتوان گفت دلیل برتری بازجویان در این است که در شرایط برابر و مساوی هیچ گاه بازجویی انجام نمی دهند. البته این شاید خنده دار باشد که ما بخواهیم آنان دارای چنین راه و روشی باشند.در زمان بازداشت شاید روزها به سراغ زندانی نیایند تا آن زندانی خود درخواست بازجویی بدهد این روش که یکی از قدیمی ترین شیوه های برخورد است؛ آنان از تنهایی، فشارهای روحی و روانی که به زندانی وارد می شود استفاده می کنند. همیشه نیز آن چشم بند سیاه معروف در زمان بازجویی ها بر چشمان زندانیان است. شنیده ها حاکی بر آن است که تیم بازجویی پلاک۱۰۰بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال۸۸ تغییر کرده است و تیم جدید مامور برخورد با فعالان دانشجویی و سیاسی شده اند.
تعامل پلاک۱۰۰ با دستگاه قضایی استان فارس
عمده پرونده های فعالین سیاسی و دانشجویی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال۸۸ موجود است در شعبه ۲دادگاه انقلاب مورد بررسی قرار می گیرد که قاضی آن با دستگاه اطلاعاتی تعامل بسیاری دارد. او به صلواتی ۲ معروف است. پرونده هایی که در این شعبه مورد بررسی قرار می گیرد و مرتبط با فعالان دانشجویی و سیاسی است طبق نظربازجویان پرونده برایشان حکم صادر می شود.قاضی این شعبه در اصل فقط قرائت حکم را انجام می دهد و جلسه دادگاه را برگزار می کند؛ این خود بیانگر عادلانه نبودن رای صادره و فقدان عدالت در دستگاه قضایی است؛ ارگانی که باید عادلانه و بدون در نظر گرفتن خط مشی سیاسی افراد رای صادر کند و پرونده ها را به صورت قانونی رسیدگی کند؛ اما اینگونه عمل نمی کند و همین امر نشان دهنده نمایشی بودن دادگاه است. در کل می توان گفت دستگاه امنیتی استان فارس در حال حاضر تعامل عالی با دستگاه قضایی و قاضیان پرونده فعالان سیاسی و دانشجویی دارد.
بر فعالان دانشجویی و سیاسی چه گذشت
در حال حاضر بسیاری از فعالان دانشجویی سبز و معترض یا از دانشگاه ها اخراج شده اند؛ یا ادامه تحصیل آنان مشروط شده و مورد تهدید قرار گرفته اند؛ یا از تحصیل در مقاطع دیگر محروم شده اند؛ یا دارای احکام ۳تا۵ سال به صورت تعلیقی هستند. چند تن از آنان قبل از اجرای احکامشان و یا بعد ازگذراندن حکمشان به خارج از کشور پناهنده شده اند؛ چند تن دیگر از این فعالان احکامشان در این روزها اجرایی شده و به زندان رفته اند؛ تعدادی دیگر منتظر رای دادگاه هستند و اجرای احکامشان.بدیهی است که کنش این فعالان سیاسی و دانشجویی همگی در چهارچوب قانون بوده ولی دستگاه های امنیتی و قضایی این فعالیت ها را خلاف قوانین دانسته و حکم هایی بلند مدت برای آنان صادر کرده اند.
جرس
بازداشت چند خبرنگار و فعال رسانهای در شیراز
در ادامه موج جدید بازداشت فعالان رسانه ای و روزنامه نگاران، تعدادی از خبرنگاران و همکاران رسانه ای ایسنا در شیراز بازداشت شده اند. فرزاد صدری، سعید نظری، علی نظام الملکی و هخامنش یونسی ازجمله خبرنگاران و همکاران ایسنا هستند که هفته گذشته توسط اداره اطلاعات شیراز دستگیر و به بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ شیراز منتقل شده اند.تعداد بازداشت شدگان بیشتر از این گزارش شده؛ اما خانواده های این فعالان رسانه ای و کنشگران مدنی، به دلیل فشارهای امنیتی و تهدیدهای صورت گرفته علیه آنان و فرزندان بازداشت شدهشان، مایل به اعلام این امر نیستند. اسم برخی از بازداشت شدگان نیز پس از یک هفته سکوت خبری به دلیل همین فشارها و تهدیدها، مشخص و منتشر شده است.پلاک ۱۰۰ بازداشتگاه معروف اداره اطلاعات شیراز است که پس از انتخابات ۸۸ همچون بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ اوین ارجمله پرکارترین بازداشتگاه های نهادهای امنیتی بوده است.بازداشت این فعالان رسانه ای در شیراز همزمان با دور جدیدی از فشار و بازداشت علیه فعالان مطبوعاتی و رسانه ای صورت می گیرد. محمد حیدری، مهدی افشارنیک، علی اکرمی و محسن حکیمی ازجمله روزنامه نگاران و فعالان حوطه رسانه هستند که سه روز پیش در تهران بازداشت شدند.
گزارش جرس
گزارش جرس
اشتراک در:
پستها (Atom)
رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحرانزده در آستانه فروپاشی
آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریبالوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراههای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...