۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

حکومت اسلامی یعنی حاکمیت زشت ترین عوام فریبان و بی تقواترین ریاکاران

دروغ به زشت ترین شکل آن رواج دارد. از رهبر حکومت اسلامی که ولایت فقیه اش را یدک می کشد بگیر تا رئیس جمهور ابلهی که مقامش با لیاقتش از زمین تا آسمان فاصله دارد! مجلس شورای اسلامی با همه ی دب دبه و کبکبه ی اسلامی اش از مزدورترین و چاپلوسترین و دست نشانده ترین مجالس و عناصر جامعه پر شده است. این جانیان نان ِ به نرخ روز خور، حتی از شهامت و پرنسیپ آن نماینده ی تونسی، مصری و حتی بحرین ِ همیشه در حاکمیت یک دیکتاتور قبیله ای! را ندارند که حد اقل بر یک اصل ساده ی انسانی بایستند و از آن دفاع کنند! پست ترین ها و نالایق ترینها جایگاهی را اشغال کرده اند که باید فریاد ملت را پاس بدارند نمایندگی کنند! پست و مقام و ریاست و کیاست نه از روی لیاقت و شایستگی و ظرفیت مدیریتی بلکه به قاتل ترین، ریاکارترین، بدسابقه ترین و نالایق ترینها داده شده است و بر فراز همه اینها چند آیت الله ِ نواله های میلیارد دلاری بگیر با حرامزداده های موسوم به آقازاده، سرنوشت و آینده و حال یک ملت و مملکت را در چنگال خونبارشان گرفته اند.به مناسبت بر ملا شدن دزدی 300 میلیاردی و فرار مدیر عامل بانک ملی و دستور خامنه ای جنایتکار به سکوت رسانه ها ، یکبار دیگر مقاله پر بار آقای گیل آوایی که مدت ها پیش در مورد دزدی ، دروغ ، ریا ، چپاول و غارت منابع ملی مردم ایران و نیرنگبازی این رژیم اشغالگر ، نوشته و انتشار دادند ، همراه لیست حساب های شخصی سران رژیم دزد را جهت یادآوری به هم میهنان گرامی باز پخش می گنیم:

باز پخش از ارشیو سایت :حکومت اسلامی یعنی حاکمیت زشت ترین عوام فریبان و بی تقواترین ریاکاران/گیل آوایی

در تاریخ بشر جنایتها و قتل عامها و غارتهای بی شماری را خوانده و شنیده ایم و در سرگذشت دیرپای سرزمین اهورایی مان نشیب و فرازهای بسیاری را با از گذرانی دوره های جنگ و غارت و خون آشامان بسیاری داشته ایم اما یک نمونه از آنچه که امروز در ایران می گذرد سراغ نداریم. هر که غیراز این می گوید و می داند، نمونه بیاورد! 

آنچه که بر جان و مال و خاک ما اینگونه بی چشم و رو به شکلی خونبارتر از هر زمان و هر دوره و هر حکومتی می تازد، برآمده از یک حرکت فراگیر برای زندگی انسانی و آزاد است که با اعتماد و باور به کسی که از زلال ترین باورها و اعتماد مردم و وعده های آیت اللهی و مرجعیت دینی برخوردار بوده، رخ داده است. شکلی از قدرت سیاسی که بدین گونه هیچ سابقه و نمونه و شباهت تاریخی نمی یابیم. سه دهه غارت، سه ده قتل، سه دهه انتقام و نفرت و مردم را به جان هم انداختن، سه دهه ریاکاری، سه دهه ندبه و زاری و نماز و قران و شلاق و شکنجه، همه و همه با فتوا و تفسیر و اتکا به حکم و اصل و فرع اسلامی بر ملتی به ناروا، روا داشته اند و سه دهه از سیاه ترین دوره های تاریخی ملت ایران را رقم زده اند. چه کسی است که داغ خونبار حکومت اسلامی در ایران را بر پیکر خود نداشته باشد! چه کسی است از تبعیض دینی و ریاکاری سیاسی حکومت اسلامی دلچرکین نبوده باشد! چه کسی است از اینهمه رسوایی و بی چشم و رویی و ریاکاری هاج و واج نمانده باشد اینکه مگر ممکن است کسی الله الله بگوید و از قرآن و سنت و محمد و آل محمد بگوید و بخواند و این چنین بی پروا دروغ بگوید!؟ مگر می شود اینگونه بی چشم و رو به مال و ناموس و دار و ندار یک ملت تجاوز بکنند و به سادگی آب خوردنی دروغ بگویند و ریاکاری کنند!؟ مگر می شود جوان مردم را بکشند و جنازه اش را بدزدند و بر شانه های قاتلانش بنشانند و شهید شهید بگویند! و وزیر حکومت اسلامی با زشت ترین وقاحت و ریاکاری بیاید جلوی چشم همه ی جهان بگوید که قاتلان شهید را یافته اند!

دروغ به زشت ترین شکل آن رواج دارد. از رهبر حکومت اسلامی که ولایت فقیه اش را یدک می کشد بگیر تا رئیس جمهور ابلهی که مقامش با لیاقتش از زمین تا آسمان فاصله دارد! مجلس شورای اسلامی با همه ی دب دبه و کبکبه ی اسلامی اش از مزدورترین و چاپلوسترین و دست نشانده ترین مجالس و عناصر جامعه پر شده است. این جانیان نان ِ به نرخ روز خور، حتی از شهامت و پرنسیپ آن نماینده ی تونسی، مصری و حتی بحرین ِ همیشه در حاکمیت یک دیکتاتور قبیله ای! را ندارند که حد اقل بر یک اصل ساده ی انسانی بایستند و از آن دفاع کنند! پست ترین ها و نالایق ترینها جایگاهی را اشغال کرده اند که باید فریاد ملت را پاس بدارند نمایندگی کنند! پست و مقام و ریاست و کیاست نه از روی لیاقت و شایستگی و ظرفیت مدیریتی بلکه به قاتل ترین، ریاکارترین، بدسابقه ترین و نالایق ترینها داده شده است و بر فراز همه اینها چند آیت الله ِ نواله های میلیارد دلاری بگیر با حرامزداده های موسوم به آقازاده، سرنوشت و آینده و حال یک ملت و مملکت را در چنگال خونبارشان گرفته اند.

الله هیچگاه به این زشتی نبوده است! اسلام هیچگاه به این رسوایی و بی مایگی و خونباری نبوده است!

و دردآورتر اینکه هنوز با همه این رسوایی و ریاکاری، کسانی با یدک کشیدن ملی / مذهبی، روشنفکر دینی، فیلسوف اسلامی و.................. با همه ی بی چشم و رویی و از سر گذرانی اینهمه داغ و شکنجه و تجاوز و قتل و ناروایی و بی حقوقی و غارت و به خاک سیاه نشستن یک ملت، هنوز به همان سوراخی چشم امید بسته و نظریه پردازی می کنند که به این رسوایی هولناک سه دهه است به زشت ترین شکل از آن گزیده شده و می شویم!

ریاکاری را حکومت اسلامی نهادینه کرده است. هر یک بنوعی به این فرهنگ سیاسی زشت تن داده اند و هنوز هم خاک در چشم ملتی می ریزند که با بزک کردن همین فرهنگ و تفکر و بلای ایران سوز، راه می نمایانند!

ما ملت ایران بخون نشسته ایم. دنیایی از ریاکاری و فریب و فریبکاران بر موج فریادها و خشم ما سوار شده و می شوند. ما جز خودمان هیچ کس و هیچ قدرتی نداریم که کارساز باشد. ما ملت ایران باید یک بار برای همیشه از دین سیاسی و الله و محمد و حرفهای دهن پرکن تقوای اسلامی، رستکاری و پرهیزگاری و جهنم و بهشت عربی نه فارسی! چشم پپوشیم و همه این فرهنگ و تفکر و باورمندان سیاسی اش را دور بریزیم. چشم امید داشتن به همراهانی با این تفکر و فرهنگ جز به بیراهه رفتن و به منجلاب آیه و محمد و قران و خرافه هایش درافتادن نیست! باید راه خود را از درون باورها و آیینها و فرهنگ و تفکر ایرانی خود بجوییم و خود سرنوشتمان را بدست گیریم!

تا بخودمان نیاییم و بخودمان باورنکنیم! همین ریاکاران بر جان و مال و خاک ما چنگ انداخته و سرنوشتمان را رقم می زنند!

باید همه این تفکر اهرمنی را از خود و وطنمان دور کنیم.

امروز به چنین نگرش و باورِ بخود بیش از هر زمان و دوره ای نیاز داریم

بخودمان بیاییم

الله و محمد و دین سیاسی کور می کند اما شفا نمی دهد!

نوشته شده توسط :گیل آوایی در تاریخ 5 اسفند 1390

باز پخش/ لیست حساب های شخصی سران دزد رژیم جمهوری اسلامی در بانک های جهان 

شبکه تلویزیونی سی .اِن .اِن در گزارشی که روی سایت این شبکه قرار داد، اعلام داشت که توسط یکی از کارکنان ایرانی بانک های کشور مالزی در جریان لیستی از پول مقامات و رهبران جمهوری اسلامی در خارج از کشور دست یافته است. این شبکه تلویزیونی مدعی شد که کارمند ایرانی بانک های مالزی بدلیل علاقه ای که به جنبش سبز در ایران دارد، این لیست را برای انتشار در اختیار C.N.N گذاشته است. C.N.N ضمن تشکر از این فرد ایرانی که نام وی را اعلام نکرده است، لیست مورد بحث را انتشار داده است که به شرح زیر است:

1ـ غلام حسین الهام:25 میلیون دلار در دوبی،13 میلیون دلار در ترکیه، 17 میلیون دلار درسوئیس،0.7 میلیون دلار در بیروت

2 ـ س. ح. پناهی: 11 میلیون دلار در بانک اسلامی شریعت، 4 میلیون ایورو در مالزی

3 ـ مسعود کاظمی: 45 میلیون دلار در آلمان، 4.2 میلیون دلار در دوبی

4ـ علی هاشمی بهرامیان:5.2 میلیون دلاردر کویت،11 میلیون ایورو در بلژیک، 23 میلیون دلار در دوبی و مبلغی نامشخص در الناخال کمپانی

5 ـ محمد محمدی:12 میلیون دلار در دوبی، 17 میلیون دلار در کویت، 8 میلیون ایورو درترکیه

6 ـ مهدی احمدی نژاد:18 میلیون ایورو در بلژیک،45 میلیون ایورو در سوئیس،44 میلیون دلار دربانک اسلامی شریعت

7ـ نازیه خامنه ا ی:7 میلیون دلار در ترکیه،56 میلیون ایورو در آلمان،122 میلیون پوند درگریت انگلیس

8 ـ صادق محصولی:14 میلیون ایورو در امارات متحده عربی، 24 میلیون دلار در ترکیه، 3 میلیون ایورو درمالزی

9 ـ مجتبی خامنه ای: 1 بیلیون پوند در گرین انگلیس( احتمالا بلوکه شده است)، 2.2 بیلیون ایورو در آلمان، 766 میلیون دلار در قطر. مبلغی نامشخص در بانک سوئیس

10 ـ حسین معادی خواه 15 میلیون دلار در کویت، 45 میلیون ایورو در استرالیا، 7 میلیون دلار در امارات متحده عربی

11 ـ عیسی کلانتری :3.2 میلیون ایورو در بلژیک، 1.2 میلیون دلار در ایتالیا

12 ـ حسین طائب: 122 میلیون دلار در امارات عربی، 42 میلیون ایورو در ایتالیا

13 ـ مسعود حجاریان کاشانی 92 میلیون دلاردر استرالیا،13.7 میلیون دلاردر قطر

14 ـ سردار احمد وحیدی: 32 میلیون دلار در امارات متحده عربی،65 میلیون دلار در ترکیه، 122 میلیون دلار در آلمان( احتمالا بلوکه شده)

15 ـ عباس کدخدائی: 2.5 میلیون دلارایتالیا،7.1 میلیون دلاردر کویت، 3.2 میلیون دلار دوبی

16 ـ مجتبی مصباح یزدی:184 میلیون دلار در دوبی، 221 میلیون دلار الناخال کمپانی

55 میلیون ایورو در اسپانیا

17 ـ علی مصباح یزدی : 45 میلیون دلار امارات متحده عربی، 17 میلیون دلار در ترکیه، 65 میلیون پوند دربانک انگلیس،75 میلیون دلار در افریقای جنوبی ، 110میلیون ایورو آلمان

18 ـ حسین فیروز آبادی:320 میلیون دلار در مالزی، 65 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 103 میلیون دلار در کویت، 17 میلیون دلارترکیه،...

19 ـ پرویز فاتح 16 میلیون دلار ترکیه، 5.2 میلیون ایورو در ترکیه، 22 میلیون دلار سوئیس

20 ـ حسین شاجونی:66.5 میلیون دلار در دوبی، 39 میلیون دلار در کویت، 11.2 میلیون دلار در بیروتف 8 میلیون دلار مالزی

21: ح. عسگراولادی : 172 میلیون دلار در بلژیک،120 میلیون ایورو در آلمان، 420 میلیون دلار درالناخال کمپانی

، 42 میلیون دلار در ترکیه، 219 میلیون دلار در مالزی و

22 ـ حسین جنتی:228 میلیون دلار دوبی، مبلغی نا مشخص در بانک سوئیس و مبلغی نا مشخص دربانکی در ترکیه

200میلیون دلار در مالزی، 150 میلیارد ذلار در زاپنف 32 میلیون دلار در مالزی

23ـ سکینه خامنه ای 25 میلیون دلار در مالزی، 14 میلیارد دلاردر قطر، 112 میلیون دلار در دوبی

24ـ اسفندیار رحیم مشایخی: 5.2 میلیون دلار در آلمانف 32 میلیون دلار درایتالیا، 41 میلیون دلار دردوبی

25 ـ ح. محمدی اقائی: 48.4 میلیون دلار در دوبی، 2.4 میلیون دلار دربیروت،56 میلیون ایورو در اسپانیا

26 ـ علی اکبر ولایتی:244 میلیون ایورو در المان، 6 میلیون ایورو در استرالیاف 56 میلیون دلار در مالزی

27 ـ محمد محمدی ریشهری:241 میلیون دلار الناخال کمپانی

و 121 میلیون دلار دردوبی، 48 میلیون دلار درآلمان، 43 میلیون دلار درایتالیا

28ـ محسن هاشمی بهرامانی: 35 میلیون دلار در ایلات متحده عربی، 56 میلیون دلار در بلژیک

29 ـ محسن هاشمی ثمره: 11 میلیون ذلار در قطر، 5.9 میلیون دلار درمالزی

30 ـ علی لاریجانی:185 میلیون ایورو در استرالیا،16 میلیون ایورو در امارات متحده عربی، 112 میلیون ایورو در مالزی

31 ـ عباس آخوندی:9 مییون دلار در امارات متحده عربی، 502 میلیون دلار در بانک بیروت

32 ـ محسن رفیق دوست، 129 میلیون دلار در بلزیک، 44 میلیون دلار درکویت، 92 میلیون دلاردر کویت

33ـ حمید حسینی:30 میلیون دلارمالزی، 82 میلیون ایورو در اسپانیا

34 ـ محمد حسینی:14 میلیون دلار در ایلات متحده عربی، 7 میلیوت دلار در کویت، 3 میلیون دلار درترکیه، 11 میلیون پوند در....

35 ـ محمود حسینی: 3.2 میلیون دلار درترکیه، 11.4 میلیون دلار در کویت

36 ـ مجتبی هاشمی ثمره:28 میلیون دلار در اسپانیا، 76 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 124 میلیون دلار در مالزی

37 ـ کامران دانشجو: 76 میلیون دلار اروپا،7.2 میلیون دلار در مالزی

38 ـ احمد رضا رادان: 98 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 65 میلیون دلار در کویت، 121 میلیون دلار در افریقای جنوبی

39 ـ یدالئه جوانی:22 میلیون دلار در ایلات متحده عربی،5 میلیون دلار درهند،23 میلیون دلار در پرتقال

40 ـ غلام رضا فیاض: 65 میلیون دلار در مالزی، 40.9 میلیون دلار در کویت

41 ـ رضا فیاض: 23 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،17 میلیون دلار در ترکیه، 7 میلیون دلار در ایتالیا

42 ـ علی مباشری: 12 میلیون دلار در بلژیک، 19 میلیون دلار در مالزی، 42 میلیون دلار در کویت

43 ـ محمد نقدی:142 میلیون ایورو در ایالات متحده عربی،24 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،66 میلیون دلار در مالزی

44 ـ فرهاد دانشجو : 2.3 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 5.6 میلیون دلار در ترکیه

45 ـ خسرو دانشجو:11 میلیون دلار در ترکیه، 7 میلیون دار در جمهوری چک

46 ـ حمیدی حسینی:4.2 میلیون در مالزی، 28 میلیون در ایالات متحده عربی

47 ـ محمد باقری خرازی:120میلیون دلار در لبنان،86 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،42 میلیون دلار در برکلی بانک آفریقای جنوبی

48 ـ مهدی هاشمی ثمره:5.7 میلیون دلار در ترکیه، 44 میلیون دلار در کویت

49 ـ حمید رسائی: 62 میلیوت دلار در مجارستان،32 میلیون ایورو در آلمان، 18 میلیوت پوند در انگلیس، 14 میلیون دلار در امارات متحده عربی

50 حسیم موسوی اردبیلی: 21 میلیون دلار در کویت، 110 کیلیون دلار در ایالات متحده عذبی،32 نیلیون دلار در مالزی

51ـ علی مبشری: 7 میلیون ایورو در استرالیا،22.4 میلیون الار در ایالات متحده عربی

52 ـ حسین شریعتمداری:225 میلیوت دلار در ایالات متحده عربی،54 میلیون دلاردرآلاناخل کمپانی، 65 میلیوت ایورو در«ح.س. ب. س» بانک انگلیس

53 ـ حسین شاهمرادی:56 میلیون دلار در ایلات متحده عربی، 64 میلیون دلار در مالزی،7 میلیون دلار درهند

54 ـ کامران دانشجو: 24 میلیون دلار در ژاپن، 43 میلیون دلار در مالزی

55ـ داوود احمدی نژاد 55 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،48 میلیون ایورو در ایالات متحده عربی، 8 میلیون دلار در بانک پترزبورگ روسیه

56 ـ عبدالئه عراقی: 84 میلیون دلار در ایالات متحده عربی، 127 میلیون دلار در لبنان، 67 میلیون دلار درمالزی ،مبلغی نا مشخص در بانک سوئیس

57 ـ بهاالدین حسینی هاشمی: 45 میلیون دلار در ایالات متحده عربی،80 میلیون دلار در مالزی

58 ـ محی الدین فاضل هرندی:52 میلیون دلاردرعمان، 45 میلیون دلار در عربستان سعودی

59 ـ احمد جنتی: 450 میلیون ایورو در بلژیک، 143 میلیون دلار در الناخل کمپانی، 124 میلیون دلار در ایالات متخده عربی،267 میلیون دلار در مالزی،118 میلیون دلار در آفریقای جنوبی و مبلغی نامشخص در بانک سوئیس

60 ـ علی جنتی:35 میلیون دلار در ایلات متحده عربی،155 میلیون دلار در ترکیه، 55 میلیون دلار در آلمان ، مبلغ نا مشخص در بانک سوئیس

61 ـمرتضی رفیق دوست: 120 میلیون ایورو در آلمان، مبلغی نا مشخص در بانک سوئد

63 ـ م. ح.پارسا:43 میلیون دلار در ترکیه،12 میلیون دلار در مالزی،

64 ـ فاطمه عسگر اولادی: 43 میلیون دلار در قطر،16 میلیون دلار در ترکیه

65 ـ علی اکبر محتشمی: 125 میلیون دلار در شاترجه، 85 میلیون دلار در کویت، 200 میلیون دلار در مالزی، مبلغ نانشخص در بانک سوئیس

66 ـ یاسر بهرامانی هاشمی: 22 میلیون ایورو در آلمان، 12 میلیون ایورو در استرالیا، 14 میلیون دلار در ایالات متحده عربی

67 ـ غلام علی حداد عادل:12 میلیون دلار در ترکیه، 2.4 میلیون دلار در مالزی، 43 میلیون دلار در ایالات متحده عرب


بازپخش از آرشیو پارس دیلی نیوز

خامنه ای,سردسته دزدان در مورد دزدی بزرگ:رسانه ها جنجال نکنند به صلاح نیست

خامنه ای جنایتکار ، سر دسته دزدان و غارتگران ، با بیان اینکه رسانه ها با پرهیز از جنجال اجازه دهند مسئولین وظیفه شان را در مقابله با این فساد انجام دهند، گفت: اگر به توصیه های چند سال پیش در مبارزه با فساد اقتصادی عمل می شد فساد بانکی اخیر پیش نمی آمد.این آخوند دزد جنایتکار در ادامه گفته: این فساد اقتصادی ذهن مردم را مشغول می کند و دل آنها را می شکند، عده ای می خواهند از این حوادث برای زدن توی سر مسئولین سوء استفاده کنند. اما مسئولین سه قوه با این حادثه و حوادث مشابه مبارزه می کنند.

خامنه‌ای درباره اختلاس بزرگ: رسانه‌ها قضیه را کش ندهند

به گزارش رادیو فردا، علی خامنه‌ای، روز دوشنبه در ارتباط با پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در بانک های ایران با بیان اینکه رسانه ها «نباید این قضیه را کش دهند» گفت که «عده‌ای می‌خواهند از این حوادث برای زدن توی سر مسئولین سوءاستفاده کنند.»در پرونده بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ ایران که رقم آن به سه هزار میلیارد تومان می‌رسد هشت بانک بزرگ دولتی و خصوصی به شکل مستقیم و غیر مستقیم درگیر بوده‌اند و بانک صادرات و ملی بیشترین زیان را در این زمینه متحمل شده‌اند.بر اساس خبر خبرگزاری فارس، که دقایقی پس از انتشار بخش‌هایی از آن از وب‌سایت آن حذف شد، خامنه‌ای روز دوشنبه در دیدار با کارگزاران و دست‌اندرکاران حج درباره این اختلاس بزرگ گفته است: «نباید این قضیه را کش دهند، بگذارید مسئولان کارشان را دنبال کنند و با دقت کار کنند. مردم هم بدانند این چیزها دنبال می‌شود، دست‌ها قطع می‌شود، مسئولان قوه قضائیه هم خبر رسانی کنند.»وی در ادامه سخنانش از اینکه «توصیه به مبارزه با فساد اقتصادی که چند سال قبل بیان شد» جدی گرفته نشده است انتقاد کرد. رهبر جمهوری اسلامی اظهار داشت که اگر به آن توصیه عمل می‌شد «این فساد بزرگ بانکی رخ نمی‌داد و اگر مبارزه می‌شد این چند هزار میلیارد سوءاستفاده پیش نمی‌آمد.»خامنه‌ای در ادامه با بیان اینکه این «فساد اقتصادی باعث از دست رفتن امید خیلی از افراد می‌شود» گفت که «به بدکار و خرابکار و مفسد ترحم نکنید.»خامنه ای گفته : «رسانه ها بیش از این نباید به جنجال و هیاهو درباره این ماجرا ادامه دهند، بلكه باید به مسئولان اجازه دهند تا عاقلانه، مدبرانه، قوی و با دقت قضایا را پیگیری و بررسی كنند.»وی گفته که «ادامه هیاهو و جنجال» بر سر این پرونده «به صلاح نیست و همه باید مراقب باشند.»


پارس دیلی نیوز 

زندان دانشگاه، دانشگاه زندان (بخش دوم)

سال تحصیلی جدید در دانشگاه های کشور آغاز شده است و دانشجویان به انحای مختلف تحت فشار حاکمیت قرار دارند. بخش قبلی این گزارش به برنامه اسلامی سازی دانشگاه‌ها و محدودیت های جدید بر دانشجویان اختصاص داشت. تبعیض جنسیتی در پذیرش دانشجویان، برنامه تفکیک جنسیتی کلاس‌ها و فضاهای دانشگاه و همچنین فشار برای تغییر و محدود کردن رشته‌های علوم انسانی برنامه‌هایی هستند که تحت عنوان کلی “برنامه اسلامی سازی” به دانشگاه‌ها تحمیل شده‌اند.بخش دوم و پایانی این گزارش به شکل دیگری از فشارهای وارد بر جامعه دانشگاهی اختصاص دارد: محروم کردن دانشجویان از تحصیل و سرکوب و زندانی کردن دانشجویان.مهرماه امسال در حالی آغاز شده است که روند بازداشت و سرکوب دانشجویان منتقد همچنان ادامه دارد. سایت دانشجونیوز پیش از این نیز طی گزارش جامعی به فعالیت‌ها و موارد نقض حقوق دانشجویان در شش ماهه اول سال ١٣٩٠ پرداخته است. در این گزارش، به طور خلاصه به توصیف فضای حاکم بر جامعه دانشگاهی در ابتدای سال تحصیلی جدید می پردازیم.


نتایج پرونده حمله به کوی دانشگاه در خرداد ١٣٨٨

در تابستان امسال و در دومین سالگرد حمله فجیع نیروهای امنیتی و لباس شخصی به خوابگاه دانشجویان در سحرگاه ٢۵ خرداد ٨٨، سرانجام نتایج رسیدگی قضایی به این پرونده رسما اعلام شد و با عوض شدن جای شاکی و متهم، ۱۴ تن از دانشجویان با احکام قضایی مانند حبس، جریمه و شلاق روبرو شدند تا این پرونده نیز سرانجامی مشابه با دیگر پرونده حمله به کوی دانشگاه در ١٨ تیر ١٣٧٨ بیابد.این در حالی است که این بار ویدئویی نیز از این یورش شبانه به خوابگاه‌های دانشجویی منتشر شد که به وضوح دخالت و خشونت نیروهای امنیتی و لباس شخصی را به نمایش می گذاشت و باوجود تمام شواهد آشکار و غیرقابل انکار، و در شرایطی که حتی عالی ترین مقامات حکومتی به دلایل گوناگون این حمله را محکوم کرده بودند، باز هم دانشجویان و قربانیان در جایگاه متهم قرار گرفته و محکوم شدند.این حمله تنها دو روز پس از انتخابات ریاست جمهوری مناقشه برانگیز سال ٨٨ و پیش از بروز اعتراضات گسترده مردمی به نتایج اعلام شده‌ی انتخابات صورت گرفت. خشونتی که در این حمله به کار رفت، آن هم در شرایطی که هنوز اعتراضات منسجمی شکل نگرفته بود، این گمان را تقویت می کرد که تفکری که دانشگاه و دانشجویان را “چشم فتنه” می‌داند، برای ایجاد فضای رعب و وحشت و پیشگیری از هر گونه اعتراض و به قولی “در آوردن چشم فتنه”، در پس این حمله قرار داشت.

ابعاد جدید محرومیت از تحصیل 

محروم کردن دانشجویان از تحصیل به دلایل عقیدتی و سیاسی که از سال ١٣٨۵ شدت بیشتری یافته بود، در سال تحصیلی جدید و در هفتمین سال روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، ابعاد تازه‌ای یافته است. از سال ٨۵ اصطلاح “دانشجوی ستاره دار” به دانشجویانی اطلاق می شد که در آزمون سراسری ورودی کارشناسی ارشد، علیرغم کسب صلاحیت علمی، با درج ستاره در پرونده شان به دلایل سیاسی و عقیدتی از ادامه تحصیل باز می‌ماندند. این فرآیند که ابتدا در ازمون سراسری دانشگاه‌های دولتی آشکارتر می نمود، امسال به شکل گسترده‌ای در آزمون ورودی دانشگاه آزاد نیز اعمال شد و بیش از یکصد داوطلب هنگامی که با مشخصات داوطلبی به سایت دانشگاه آزاد مراجعه می‌کردند، به جای نمایش کارنامه و رتبه با پیغام “داوطلبی با چنین مشخصاتی وجود ندارد” مواجه شدند.امسال همچنین گزارش‌های بی سابقه‌ای از محرومیت از تحصیل برای پذیرفته شدگان آزمون ورودی دوره دکترا منتشر شده است. با متمرکز شدن آزمون دوره دکترا و قرار گرفتن بخشی از فرآیند پذیرش زیر نظر مستقیم وزارت علوم، به نظر می‌رسد که امکان دخالت نهادهای امنیتی و اطلاعاتی حکومت در پذیرش دانشجویان دکترا نیز فراهم شده است و گزارش شده که برخی از پذیرفته شدگان در مرحله اول آزمون، که در فهرست قبول‌شدگان بوده و از سوابق علمی و پژوهشی قابل‌قبولی برخوردار بودند، در اعلام نتایج نهایی به یکباره حذف شده اند.شاید بی سابقه ترین شکل محرومیت از تحصیل در سال جدید، حکم قضائی اخیر قاضی صلواتی مبنی بر محرومیت دائمی مجید توکلی فعال دانشجویی زندانی از تحصیل در داخل یا خارج زندان باشد که بر اساس گزارش‌ها، به درخواست “وزارت علوم” صادر شده است. هر چند در سال‌های اخیر اخراج دانشجویان فعال سیاسی و یا دانشجویانی با عقاید مذهبی خارج از چارچوب پذیرفته شده وزارت علوم بسیار متداول بوده، اما برای اولین بار است که چنین حکم قضائی سنگین و نامتناسبی درباره تحصیل یک فعال دانشجویی صادر می‌شود.مسأله محرومیت از تحصیل به دلایل سیاسی و دانشجویان ستاره دار، همچنان مسأله مناقشه برانگیزی است که بسیاری از مسئولین سعی در انکار آن دارند و تلاش می کنند آن را در غالب اخراج آموزشی یا اخراج به دلایل اخلاقی ارزیابی کنند. در مناظره‌های انتخاباتی سال ٨٨، محمود احمدی نژاد به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری به کلی منکر وجود دانشجویان ستاره دار شد که با واکنش این دانشجویان و تجمعات اعتراضی آنها مواجه شد. پس از انتخابات، دانشجویان ستاره دار از جمله گروه‌هایی بودند که متحمل شدیدترین برخوردهای سرکوبگرانه و محکومیت به حبس‌های سنگین شدند، از آن جمله، مجید درّی و ضیاء نبوی، دو تن از شاخص ترین چهره‌های دانشجویان ستاره دار، با اتهام محاربه مواجه شدند و هم اکنون دوران حبس خود را در تبعید در زندان‌های جداگانه‌ای در استان خوزستان می‌گذرانند. 

سرکوب و زندانی کردن دانشجویان 

با گذشت بیش از دو سال از انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨، روند احضار و بازداشت و محکومیت دانشجویان در کنار سایر افراد و گروه‌های منتقد از جمله روزنامه نگاران، وکلا و فعالان حقوق بشر همچنان ادامه دارد. شاخص ترین موارد برخوردهای جدید با دانشجویان را شاید بتوان بازداشت نامتعارف کوهیار گودرزی و همچنین صدور حکم سنگین حبس برای علی اکبر محمد زاده عنوان کرد.بیش از دو ماه از بازداشت کوهیار گودرزی، فعال حقوق بشر و دانشجوی سابق دانشگاه صنعتی شریف، می گذرد و هنوز هیچ نهادی مسئولیت بازداشت وی را بر عهده نگرفته است و در اقدامی نامتعارف، مادر این فعال حقوق بشر نیز تنها یک روز پس از بازداشت وی، در منزل خود بازداشت شده و به زندان کرمان منتقل شده است. از آنجایی که کوهیار خواهر یا برادری نداشته و پدرش نیز در ایران زندگی نمی کند، در غیاب اقوام درجه یک، مسئولین قضائی و امنیتی از پاسخگویی درباره بازداشت وی و وضعیت کنونی اش شانه خالی می‌کنند.علی اکبر محمدزاده، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شریف نیز که تنها یک روز پس از تجمعات اعتراضی گسترده دانشجویان این دانشگاه در روز ٢۵ بهمن ٨٩، بازداشت شده بود، اخیرا و در آستانه سال تحصیلی جدید توسط دادگاه انقلاب به شش سال حبس محکوم شده است. این حکم در حالی صادر شده قانونا مرجع رسیدگی به اتهامات و اقداماتی که در فضای داخل دانشگاه صورت می گیرد کمیته انضباطی همان دانشگاه است.مورد جالب توجه دیگر، پرونده امید کوکبی دانشجوی نخبه ای است که هیچگونه فعالیت سیاسی نداشته و تنها به دلیل فعالیت‌های علمی اش مورد اتهام قرار گرفته و از دهم بهمن ١٣٨٩ و هنگام خروج از کشور برای ادامه تحصیل، در بازداشت به سر می‌بَرَد. امید کوکبی، فارغ التحصیل دو رشته فیزیک و مکانیک دانشگاه شریف، از هموطنان ترکمن و اهل سنت، که دوره فوق دکترا را در دانشگاه تگزاس در رشته فیزیک لیزر می گذراند، برای دیدار با خانواده به کشور سفر کرده بود که در فرودگاه بازداشت شد و به استناد تحصیل در دانشگاه‌های امریکا و دریافت بورس تحصیلی به «ارتباط با دولت متخاصم» و «کسب درآمد نامشروع» متهم شده است. امید کوکبی هم اکنون در زندان اوین در انتظار تشکیل دادگاه خود در مهرماه ١٣٩٠ به ریاست قاضی صلواتی به سر می‌بَرَد.وارد کردن چنین اتهاماتی به دانشجویی بدون سابقه فعالیت سیاسی، نشانه دیگری از بدبینی مفرط نسبت به جامعه دانشگاهی تلقی می‌شود. با حاکم شدن تفکری که به جای آنکه دانشگاه را بستر توسعه و رشد و شکوفایی علمی کشور بداند، دانشگاه و دانشجویان را عوامل فتنه شمرده و دائما از آنها در هراس است، دامنه سرکوب از فعالین دانشجویی و سیاسی به افراد عادی جامعه نیز کشیده شده است. فشارها بر دانشجویان، اساتید و فضاهای دانشگاهی و آموزشی، نشانه‌ای از وحشت و بدگمانی حاکمیت نسبت به جامعه دانشگاهی به شمار می‌رود. هر چند که دانشگاه‌های ما امروز فضای دشواری را تجربه می‌کنند،باید توجه داشت همانگونه که تجربیات تاریخی انقلاب فرهنگی در ایران و سایر کشورها نشان داده است، محیطی که بر مبنای تفکر و اندیشه شکل گرفته نهایتا راه شکوفایی خود را از میان تمام فشارها و سرکوب‌ها خواهد یافت و نقش خود را در بهبود وضعیت جامعه ایفا خواهد کرد. 

دانشجو نیوز 

نوشته ای از شیوا 

بی‌خبری از وضعیت حمید موذنی، روزنامه نگار بازداشتی

با گذشت پنج روز از بازداشت حمید موذنی روزنامه نگار بوشهری اطلاعی از وضعیت وی در دست نیست.حمید موذنی در انتخابات گذشته در ستاد مهدی کروبی، نامزد دربند دوره دهم ریاست جمهوری فعالیت می‌کرد. او سابقه همکاری با اکثر نشریات مستقل استان بوشهر و همچنین سردبیری هفته نامه‌های محلی همچون «بیرمی» و «آواب بهارستان»، «دریای جنوب» و «سلام جنوب» را در پرونده فعالیت مطبوعاتی خویش دارد.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حمید موذنی که توسط ماموران اداره اطلاعات استان بوشهر در محل شورای شهر این استان بازداشت شده است از زمان بازداشت تا کنون هیچ خبری از سلامتی و محل نگهداری‌اش در دست نیست و با وجود تمام پیگیری‌های به عمل آمده، هیچ دلیلی توسط نهاد‌های امنیتی مبنی بر علت بازداشت نامبرده ارائه نشده است. پیش‌تر وی توانسته بود تنها برای دقایقی کوتاه با مادرش صحبت کند.لازم به ذکر است خانواده وی و دوستان نزدیکش پس از این تماس تلفنی نسبت به سلامتیش به شدت ابراز نگرانی کرده‌اند.گفتنی است حمید موذنی در انتخابات گذشته در ستاد مهدی کروبی، نامزد دربند دوره دهم ریاست جمهوری فعالیت می‌کرد. او سابقه همکاری با اکثر نشریات مستقل استان بوشهر و همچنین سردبیری هفته نامه‌های محلی همچون «بیرمی» و «آواب بهارستان»، «دریای جنوب» و «سلام جنوب» را در پرونده فعالیت مطبوعاتی خویش دارد.از وی هم چنین کتاب‌هایی همچون «تاریخ سینما در بوشهر»، «بازنگری انتقادی» به چاپ رسیده است.

گزارش هرانا

نوشته ای از اکبر پوراحمدی 

۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

مادري كه براي 20دقيقه ملاقات, 20ساعت در سفر بود

امیررضا عارفی، زندانی تبعید شده به زندان مسجد سلیمان در شرایط نامناسب روحی و جسمی بسر می برد. درخواست های مادر این زندانی از مسئولان امنیتی و قضایی برای مرخصی درمانی او تاکنون بی پاسخ مانده است. این درحالی است که مادر این زندانی تبعیدی همراه با عروس‌اش، برای 20 دقیقه ملاقات باید 20 ساعت در راه باشد.امیررضا عارفی جوان بیست و یک ساله ، دو ماه قبل از انتخابات 22 خرداد 1388دستگیر شد. او ابتدا در دادگاه بدوی به اتهام عضویت انجمن پادشاهی ایران، به اعدام محکوم شد، اما در دادگاه تجدید نظر حکم اعدام به پانزده سال زندان کاهش یافت.امیر رضا عارفی، یکی از ده ها متهمی است که در دادگاه های گروهی و نمایشی محاکمه شدند.مادر وی در این خصوص می افزاید: "پسرم در آستانه انتخابات دستگیر شد و در دومین دادگاه بزرگی که برای فعالان سیاسی بعد از انتخابات تشکیل دادند او را به اتهام عضویت در انجمن پادشاهی به پانزده سال زندان و تبعید به زندان مسجد سلیمان محکوم کردند.اشرف رحمانی در خصوص آخرین ملاقاتش با امیر رضا می گوید: "هفده روز پیش به ما یک ملاقات دادند که بعد از طی مسافت طولانی تا زندان مسجد سلیمان به همراه همسر پیمان او را دیدیم. این ملاقات بعد از سه ماه از آخرین ملاقاتمان انجام شد. در این ملاقات متوجه شدم وضعیت روحی پسرم خیلی به هم ریخته و حال مناسبی ندارد. الان دقیقا 890 روز است که پسرم در زندان بسر می برد و حتی یک روز نتوانسته به مرخصی بیاید.این مادر دردمند با ابراز نگرانی از وضعیت جسمانی فرزندش می گوید: "قبلا غده ای در سر پیمان بود که الان آن به سه غده تبدیل شده، میگرن و سردردهای شدید دارد. اگر حداقل با مرخصی او موافقت کنند او را دکتر می برم تا تحت معاینه پزشکی قرار بگیرد. چندین بار نامه نوشتم و درخواست کردم حداقل دو روز مرخصی بدهند تا او را پیش دکتر متخصص ببرم اما متاسفانه پاسخی نمی دهند و رسیدگی نمی کنند.خانم رحمانی با اشاره بر وضعیت اسفبار زندان مسجد سلیمان ادامه می دهد: "وضعیت زندان مسجد سلیمان بسیار بد است. زندانیان معتاد و دزد و زندانیان روحی و روانی را در آنجا نگهداری می کنند. پسر من تنها زندانی سیاسی است که با اینها هم بند است و خیلی تنهاست. زندانیان آنجا خطرناک هستند و دعوا راه می اندازند. پسرم در بین آنها مشکلات زیادی پیدا کرده و من واقعا نگران وضعیت او هستم. به خدا دیگر نمی دانم چه کار کنم؟ نامه برای دادستانی نوشتم اما فکر کنم که آنقدر سر ایشان شلوغ است که اصلا نامه مرا نخوانده اند. پسرم به خاطر محیط زندان مسجد سلیمان خیلی افسرده و تحت فشار است. زندگی در میان زندانیان خاص باعث شده که وضعیت روحی پسرم به هم بریزد. او نامه ای نوشته و وضعیتش را توضیح داده اما متاسفانه ترتیب اثر داده نشده است. من به عنوان یک مادر زجر کشیده و خواهر شهید که سهم خودمان را به این نظام ادا کرده ایم درخواست عاجزانه دارم که به نامه های ما پاسخ دهند و رسیدگی کنند.زینب صادق زاده، همسر امیر رضا عارفی همزمان با همسرش دستگیر و از تاریخ ۲۶ فروردین تاریخ ۲۷ تیرماه سال گذشته در بازداشت بسر برد و در دادگاه تبرئه و آزاد شد.خانم رحمانی با اشاره به مشکلات و ناراحتی عروسش بیان می کند: "همسر پیمان خیلی جوان است و یک بار هم دستگیر شد. اما بعد از سه ماه تبرئه شد و آزادش کردند، الان وضعیت روحی خوبی ندارد مدام گریه می کند و برای اینکه کمی آرام بگیرد دکتر به او قرص داده است. حرف من این است عروسم تنهاست، اگر من نبودم و پیش من نبود چه کار باید می کرد؟ چه کسی باید از او مراقبت می کرد و از نظر مالی اگر من حمایتش نمی کردم چه باید می کرد؟ چه کسی پاسخگوی این زن جوان تنها بود؟ من همه اینها را به دادستان نوشتم اما نمی دانم چرا به خواسته های ما جواب نمی دهند، گویا سرشان شلوغ است. به خدا وقتی حال عروسم را می بینم بیشتر عذاب می کشم. دل خودم که خون است اما به روی خود نمی آورم و سعی می کنم به عروسم دلداری بدهم تا بتواند این روزها را تحمل کند.مادر امیررضا (معروف به پیمان) از مشکلاتی که تبعید فرزندش به زندان مسجد سلیمان برایشان بوجود آورده صحبت می کند و با ناراحتی می گوید: "همسرم الان هفت سال است که فوت کرده و پسرم سرپرست من بود. برای ملاقات پیمان مسافت آنقدر دور است که با همسر جوانش مجبوریم دو، سه ماهی یک بار به ملاقات او برویم. ما از زمانی که از خانه بیرون می آییم تا به زندان برسیم، بیست ساعت در راه هستیم. خود پسرم وقتی ما دو تا زن تنها را می بیند که تنهایی این مسیر طولانی را طی می کنیم تا برای بیست دقیقه او را ببینیم، به ما می گوید نیایید، شما دو تا زن تنها هستید و امنیت راه مرا نگران می کند. هرچند که خیلی دلتنگ و تنهاست و دیدن ما به او روحیه می دهد، اما نگران ماست و می گوید کمتر بیایید. شما تنهایید و می خواهید برگردید من دلهره دارم و نگران هستم...
مادر امیر رضا عارفی صحبتهای خود را اینگونه به پایان می برد: "به عنوان مادری که واقعا زجر کشیده و برای این مملکت خون و جوان داده؛ کارمند این کشور بوده ام و زحمت کشیده ام و خدمت کرده ام و نان حلال به بچه ام داده ام چرا باید به خواسته هایم رسیدگی نکنند؟ از مسئولان نظام درخواست می کنم که پسرم را آزاد کنند تا به سر زندگیش برگردد حداقل به خاطر پسر جوانش که افسرده شده او را آزاد کنند. از مسئولان قضایی می خواهم با توجه به تمام مشکلاتی که گفتم به نامه های ما و پسرم جواب بدهند و آزادش کنند.وی در پایان می افزاید: "از شما هم به عنوان یک رسانه ی خیرخواه تشکر می کنم که تلاش می کنید حرفهای ما را به مسئولین کشور برسانید.

مژگان مدرس علوم- جرس

منبع: آژانس ایران خبر

خانواده هایی که سکوت می کنند؛ انتظار در کنار فراق

نزدیک به دو سال از زندانی شدن آرش سقر یکی از زندانیان سیاسی که کمتر نامی از او در رسانه ها مطرح می شود، می گذرد اما او حتی یک روز هم به مرخصی نیامده است و اینک که همسر وی دچار بیماری سرطان شده است نیز با درخواست این خانواده برای مرخصی موافقت نشده است.آرش سقر یکی از اعضای ارشد ستادانتخاباتی میرحسین موسوی در مناطق سنی نشین کشور است که از اول آذر ماه هشتاد و هشت بدون حق مرخصی و دسترسی به تلفن و ملاقات حضوری در زندان بسر می برد.شماری از زندانیان سیاسی که به دنبال اعتراضات مردمی به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ دستگیر شده بودند تاکنون موفق به برخورداری از حق مرخصی نشده اند. محمد داوری، مهدی محمودیان، عیسی سحرخیز، مسعود باستانی، ضیا نبوی، حسین رونقی ملکی، حامد روحی نژاد از جمله این زندانیان شناخته شده هستند که از روز دستگیری تا کنون حتی یک روز هم به مرخصی نیامده اند اما در میان آنها زندانی سیاسی دیگری نیز در اوین و برخی از زندان های شهرستان محبوس هستند که کمتر نامی از آنها برده می شود و آنها نیز از داشتن حق حتی یک روز مرخصی محروم بوده اند.خانواده ی برخی از این زندانیان سیاسی گاهی به دلیل فشار یا وعده ی مسولان برای مرخصی، به ناگزیر سکوت اختیار می کنند. اضافه بر این، برخی از خانواده های زندانیان سیاسی پس از مصاحبه و اطلاع رسانی در مورد وضعیت این زندانیان، احضار و مورد بازجویی قرار می گیرند.

دو سال بدون حتی یک روز مرخصی

آرش سقر یکی از این زندانیان سیاسیِ کمتر شناخته شده است که علی رغم سکوت خانواده ی وی در یک سال اولِ حبس، این زندانی سیاسی، از امکان مرخصی بهره مند نشد.این فعال سیاسی ترکمن بنا به گفته ی خانواده وی در مصاحبه ی سال گذشته ی جرس، ابتدا بدون هیچ مدرکی متهم به جاسوسی برای ترکمنستان و بعد از آن تبرئه و از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، به هشت سال حبس تعزیزی و محرومیت پنج ساله از همه فعالیت های مطبوعاتی و سیاسی محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به پنج سال کاهش داده شد.آزاده قرنچی همسر آرش سقر در تماس تلفنی جرس می گوید: مایل نیستم مصاحبه ای انجام دهم، یعنی ترجیح می دهم سکوت کنم تا شاید با درخواست جدیدم برای مرخصی همسرم موافق شود.یکی از فعالان سیاسی ترکمن به جرس می گوید: آرش سقر از چهره های دوست داشتنی شهر ما بوده و خیلی ها او را از نزدیک می شناسند و همانطور که همه پیش بینی می کردند او از اتهام جاسوسی هم تبرئه شد.وی می گوید: اما متاسفانه برای همه سوال است که چرا با مرخصی وی موافقت نمی شود تا حداقل در یک دوره موقت بتواند هم فرزند خردسالش را از نزدیک ببیند و هم به داد همسرش که بعد از ایشان دچار مشکلات جدی شده است برسد، فکر می کنم به لحاظ انسانی هم این کار خیلی غیر منصفانه است که یک بچه خردسال را از دیدار پدرش محروم می کنند اصلا پدرش خلاف کرد که فعالیت سیاسی کرد، گناه این بچه چیست.وی همچنین می گوید: متاسفانه همسر آقای سقر هم این روزها از بیماری سرطان رنج می کشد و تمام مدارک پزشکی را هم به مسولان ارایه دادند تا شاید با مرخصی ایشان موافقت شود.آقای سقر تقریبا یکسال با خانواده ملاقات کابینی داشت که زمان آن هم بسیار کوتاه است. مشکل اصلی خانواده فرزند خردسال آقای سقر است که شش سال دارد و خیلی برای پدرش بی تابی می کند.آزاده قرنچی پیشتر در یک مصاحبه ای با جرس گفته بود: فرزند آرش سقر هر روز می پرسد “بابا کی می آید تا من در بغلش بخوابم و با او کشتی بگیرم؟” و می گوید” من ملاقات نمی روم چرا بابام را در یک شیشه کرده اند؟” خوب این شرایط برای یک کودک قابل تحمل نیست و چه کسی پاسخگوی کودک امروز که می خواهد جوان آینده این مرز و بوم است؟

همسر آقای سقر این روزها همانند برخی دیگر از خانواده های زندانیان سیاسی سکوت اختیار کرده و امیدوار است که مسولان قضایی با درخواست آنها به منظور بهره وری از امکان مرخصی برای این زندانی سیاسی موافقت کنند.


بازداشت مادر به جرم دفاع از فرزند

یکی دیگر از زندانیان سیاسی که خانواده ی وی نیز به ناگزیر سکوت اختیار کرده اند، علی اکبر محمدزاده نام دارد که گفته می شود به تازگی مادر این دانشجوی زندانی، که برای پیگیری وضعیت پسرش در روز تولد وی به دادگاه انقلاب مراجعه کرده بود، برای چند ساعت بازداشت شده است. مادر علی اکبر محمد زاده طی تماس خبرنگار جرس اعلام کرد که حاضر به گفتگو نیست و برای بدتر نشدن وضعیت فرزندش ترجیح می دهد سکوت کند.علی اکبر محمد زاده، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف که در تاریخ ٢۶ بهمن ماه پس از خروج از دانشگاه بازداشت شد، به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است.دانشجو نیوز گزارش داده است که مادر علی اکبر محمد زاده که صبح روز تولد پسرش برای پیگیری وضعیت پرونده وی به دادگاه انقلاب مراجعه کرده بود، با برخورد شدید ماموران مواجه و برای چند ساعت بازداشت می شود.


 مادر و فرزند هر دو زندانی

ماه گذشته پروین مخترع نیز به پس از دستگیری فرزندش کوهیار گودرزی، بازداشت و روانه ی زندان شد.یکی از نزدیکان خانم مخترع به جرس می گوید: یک بار رسانه ها به اتشباه خبر مربوط به آزادی پروین مخترع را منتشر کردند در حالی که او هنوز در زندان است.او می گوید: خانم مخترع تاکنون هم با خانواده اش تماس گرفته و هم از امکان ملاقات برخوردار بوده است اما هیچ خبری از کوهیار گودرزی نیست.وی می گوید: به نظر می رسد علت دستگیری خانم مخترع ، مصاحبه های وی و اطلاع رسانی در باره وضعیت فرزندش کوهیار گودرزی بود و به همین دلیل پس از دستگیری کوهیار دیگر همانند گذشته مادرس هم آزاد نیست تا با رسانه ها مصاحبه کند و در مورد این بی خبری از موسلان پاسخ بخواهد.

سکوت خانواده های تازه دستگیر شدگان

شماری از روزنامه نگاران و همچنین جمعی از مستند سازان نیز به تازگی بازداشت شده اند.امیر علی علامه زاده، حمید موذنی، مهرداد سرجویی و هادی احمدی از جمله فعالان خبری و رسانه ای هستند که در دورِ جدیدِ دستگیری روزنامه نگاران بازداشت و روانه ی زندان شدند.پس از پخش فیلمی مستند در مورد آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی، پنج تن از مستند سازان ایران به نام های ناصر صفاریان، مجتبی میرطهماسبی، هادی آفریده، محسن شهرناز دار و کتایون شهابین طی دو روز گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت و روانه زندان شده اند.مستند سازان ایران به نام های ناصر صفاریان، مجتبی میرطهماسبی، هادی آفریده، محسن شهرناز دار و کتایون شهابین طی دو روز گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت و روانه زندان شده اند.خانواده ی این روزنامه نگاران و مستند سازان نیز به نظر می رسد به این دلیل سکوت اختیار کرده اند تا بنا به گفته ی برخی از این خانواده ها با مصاحبه های خود وضیعت پرونده قضایی این زندانیان پیچیده نشود.

جرس 


نوشته ای از اکبر پوراحمدی

نتایج نظرسنجی در اوین؛ درباره مرخصی‌ها، ملاقات‌ها، قانون‌شکنی‌ها

در حالی که اصل شخصی بودن جرم و مجازات در تمامی نظام های حقوقی و کشورهای جهان پذیرفته شده است، عملکرد غیرقانونی دادستانی تهران در جلوگیری از اعطای حقوق قانونی زندانیان سیاسی به آنها نظیر آزادی مشروط ، مرخصی ایام بازداشت و متصل به ازادی، ملاقات حضوری و جلوگیری از ارتباط تلفنی و نامه نگاری زندانیان با خانواده هایشان و در نهایت جلوگیری از شمول عفوهای موردی و معمولی در مورد زندانیان سیاسی و امنیتی منجر به مجازات خانواده های زندانیان سیاسی شده است. بررسی های آماری صورت گرفته توسط یاران گمنام جنبش سبز در زندان اوین، که به سفارش کلمه انجام گرفته، نشان می دهد که در بند ۳۵۰ اوین، تنها ۱۵ درصد از زندانیان سیاسی در دوره بازداشت خود یک بار از حق مرخصی استفاده کرده اند، حال آنکه ۶۱ درصد از زندانی ها با گذراندن یک چهارم از دوره حبس خود واجد حق قانونی استفاده از مرخصی هستند.همچنین ۳۰ درصد از زندانیان متاهل بند ۳۵۰ از نظر قانونی واجد حق قانونی استفاده از آزادی مشروط هستند که همچنان و بدون هیچ دلیل قانونی از آن محروم مانده اند. حق آزادی مشروط طبق قوانین قضایی جمهوری اسلامی ایران به زندانیانی تعلق می گیرد که نیمی از دوران حبس خود را گذرانده اند و داری محکومیت مؤثر کیفری نیستند. زندانیان متاهل بند ۳۵۰ اوین، ۶۳ درصد مجموع زندانیان این بند را تشکیل می دهند.براساس نظر سنجی صورت گرفته در میان زندانیان متاهل بند ۳۵۰ اوین، مهمترین مشغله های همسر یک زندانی سیاسی علاوه بر قطع درآمد خانوار، پیگیری قضایی پرونده زندانی، تامین وثیقه های سنگین و خارج از حد متعارف، روند بی نتیجه درخواست ملاقات حضوری و مرخصی، تامین معیشت، تربیت فرزندان، رفع عوارض روانی امنیت مخدوش شده خانواده و جلوگیری از تبعات پرونده سازی و تاثیر آن بر خانواده است؛ که در مجموع مشکلات طاقت فرسایی را به همسران زندانیان سیاسی و همین طور پدر و مادر آنها تحمیل می کند، اگرچه اغلب زندانیانی که مورد سؤال گرفته اند، گفته اند که همسران و پدران و مادران آنها همچنان با انگیزه و جدیت فراوان این مشکلات را به جان می خرند.براساس همین نظرسنجی، حداقل ۶۳ درصد از زندانیان سیاسی درآمد مستمر و بیمه خود را از دست داده اند، بنابراین بر هم خوردن امنیت اقتصادی را می توان یکی از مشکلات اصلی خانواده های زندانیان دانست.نبود ارتباط تلفنی و ملاقات حضوری و مرخصی موجب قطع ارتباط نزدیک و عاطفی خانواده های زندانیان با آنها می شود و به ویژه همسران زندانیان سیاسی را دچار فشارهای روانی می کند. به همین دلیل است که قانونگذار برای جلوگیری از تسری مجازات به خانواده ها، امکاناتی نظیر تلفن، ملاقات حضوری، خصوصی و مرخصی را پیش بینی کرده است. امکاناتی که در دو سال اخیر با تصمیم سیستم امنیتی از اغلب زندانیان سیاسی سلب شده است. اغلب زندانیان سیاسی و خانواده های آنها، مجری تصمیم های سیستم امنیتی در این مورد را دادستان تهران، جعفری دولت آیادی می دانند.بررسی های آماری در بند ۳۵۰ زندان اوین همچنین نشان می دهد که تنها سه زندانی از ۱۷۹ زندانی بند ۳۵۰ از حق مرخصی مداوم استفاده می کنند و بقیه از این حق محروم اند. متوسط زمان انتظار برای زندانیان متاهل سیاسی جهت استفاده از مرخصی ۱۵ ماه است و بیشترین زمان انتظار برای استفاده از حق مرخصی در این بند به ۷۸ ماه می رسد.جلوگیری دادستانی تهران از حق نامه نگاری، ارتباط تلفنی، ملاقات حضوری و مرخصی مستمر درباره زندانیان سیاسی در حالی اعمال می شود که همه این حقوق در آیین نامه سازمان زندان ها برای همه زندانیان تصریح شده و هیچ کجای قانون، زندانیان سیاسی و امنیتی در استفاده از این حق مستثنا نشده اند.قانون در این باره تصریح کرده است که نوع جرم نباید در برخورداری زندانیان از حقوق قانونی آنها تاثیر بگذارد. هرچند بسیاری از حقوقدانان در بسیاری از کشورهای دنیا به دلیل نیت شرافتمندانه و انگیزه متعالی در جرائم سیاسی، زندانیان این نوع جرائم را واجد حقوقی فراتر از زندانیان عادی نیز می دانند.به گفته یک حقوقدان، موضوع امتیازات زندانیان سیاسی به نوعی در اصل ۱۶۸ و تبصره ماده ۲۰ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مورد تاکید قرار گرفته است؛ چرا که تاکید کرده در تمامی محاکم با توجه به اصل ۱۶۵ می شود دادگاه را غیرعلنی برگزار کرد، جز در محاکم سیاسی و مطبوعاتی که دادگاه باید علنی و با حضور هیئت منصفه واقعی برگزار شود.اعمال محدودیت ها درباره زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران گاه تا حدی شدید است که حتی در صورت فوت بستگان درجه یک این زندانیان، از اعطای مرخصی به آنها حودداری می شود. این در حالی است که به حکم قانون، در هنگام فوت نزدیکان زندانی، باید با اخذ تامین مناسب، وی را به مرخصی بفرستند.این تنگناها در حالی به صورت مستمر و دستوری در مورد زندانیان سیاسی اعمال می شود که مواردی چون جلوگیری از تماس تلفنی و ملاقات حضوری، جلوگیری از حق بهره مندی از آزادی مشروط و زندان انفرادی تنها زمانی مجاز است که به عنوان تنبیه انضباطی مطرح باشد. قانون هرگونه تنبیه و تخویف زندانی را منع کرده است، چه برسد به تنبیه جمعی که اکنون بیش از یک سال است که در مورد زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین اعمال می شود.حقوقی که به موجب آیین نامه سازمان زندانهای ایران برای زندانیان پیش بینی شده، ناظر به اصلاح و آرامش زندانی است، این در حالی است که اعمال فشارها بر زندانیان سیاسی کاملا کینه توزانه و انتقام جویانه است و به همین دلیل در مواردی موجب افسردگی زندانیان شده است.یکی دیگر از حقوق قانونی که از زندانیان سیاسی سلب شده است، حق آزادی مشروط است. مطابق ماده ۳۸ قانون مجازات اسلامی، آزادی مشروط برای محکومانی اعمال می شود که حداقل یک دوم از حبس خود را گذارنده باشند، که این هم در مورد زندانیان سیاسی اعمال نمی شود.شاهد این مدعا، تداوم حبس افزون بر ۲۵ زندانی متاهل در بند ۳۵۰ زندان اوین است که بیش از یک دوم از حبس خود را طی کرده اند و هیچ گونه سابقه موثر کیفری نیز ندارند.بلاتکلیف بودن ۲۳ درصد از زندانیان متاهل حاضر در بند ۳۵۰ از دیگر موارد غیرقانونی است که درباره این زندانیان سیاسی اعمال شده است. هم اکنون بیش از ۲۰ زندانی در بند ۳۵۰ اوین بدون برگزاری دادگاه و هیچ گونه محکومیتی محبوس هستند که از یک ماه تا ۲۰ ماه را به صورت بلاتکلیف در بازداشت به سر برده اند.براساس آیین نامه سازمان زندان ها، زندانیان حق دارند در دوران حبس، کامپیوتر و تلفن شخصی خود را داشته باشند که این حق نه فقط از زندانیان سلب شده، که حتی اجازه استفاده از تلفن های همگانی زندان را نیز ندارند.در همین حال با اصلاحات صورت گرفته در چگونگی اداره زندان های کشورهای همسایه ایران، از جمله امارات متحده عربی و ترکیه، و با پذیرش کنوانسیون های بین المللی توسط این دولت ها، مدت هاست که تلفن، اینترنت و کامپیوتر در اختیاز زندانیان این کشورها قرار گرفته است. اما ایران با وجود پذیرش این کنوانسیون ها، از اعطای حقوقی که در قوانین داخلی نیز مورد تاکید قرار گرفته، به زندانیان سیاسی خودداری می کند.همه قوانین بر شخصی بودن جرم و عدم تسری آن به خانواده تاکید دارند، اما دادستان تهران بدون توجه به قوانین، فشارهای زیادی را در دو سال گذشته به خانواده های زندانیان وارد کرده است. ایجاد بوروکراسی فراوان برای کسب اجازه ملاقات های حضوری، یکی از این فشارهاست که موجب می شود خانواده های زندانیان از راه دور و نزدیک و در سرما و گرما بارها و بارها به دفتر دادستان تهران در یکی از محله های پر تردد و شلوغ تهران مراجعه کنند تا شاید بالاخره دادستان تهران دستوری پای درخواست آنها بنویسد و این خانواده ها بتوانند بعد از ماهها، دقایقی را به صورت حضوری با زندانی خود ملاقات کنند.براساس یک نظرسنجی که از زندانیان بند ۳۵۰ صورت گرفته، اغلب زندانیان این بند معتقدند که حاکمیت و به ویژه سیستم امنیتی و قضایی با اعمال فشار به خانواده های زندانیان درصدد است این موضوع را به زندانیان و خانواده هایشان القا کنند که هرگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی آنها، تبعات ویرانگری را برای خود و خانواده هایشان به بار خواهد آورد.اما با همه این فشارها، همچنان رفتارها و پیگیری های خانواده های زندانیان سیاسی به ویژه همسران آنها نشان می دهد که اغلب آنها پشتیبان زندانیان خود هستند و در بسیاری از مواقع حتی مشوق زندانیان سیاسی برای استقامت بیشتر و خودداری از درخواست عفو و بخشش بوده اند.

کلمه

نوشته ای از فرزاد سلطانزاده نادری

بیانیه زنان اصلاح طلب در اعتراض به فشارها به خانواده زندانیان سیاسی, چرا مهرورزی فقط شامل حال جاسوسان آمریکایی می شود؟

زنان اصلاحطلب در بیانیه ای به فشار روزافزون بر خانواده زندانیان سیاسی اعتراض کردند. در این بیانیه با اشاره به فرارسیدن ماه مهر آمده است:”مهرماه می توانست نه تنها برای خانواده های دو شهروند آمریکایی متهم به جاسوسی بلکه برای همه خانواده های زندانیان سیاسی ایران یادآور مهرورزی باشد.زنان اصلاحطلب در بیانیه خود تنها دلیل سخت گیری های شدید بر خانواده های زندانیان سیاسی را پی گیری وضعیت عزیزانشان و دفاع از حقوق حقه آنان عنوان کرده اند. در بخشی از این بیانیه آمده است: “آقایان در گیرودار فعالیت های زودرس انتخاباتی شان و در لابلای افشاگری ها علیه یکدیگر و رو کردن دست های ناپاک در دولت پاک، یادشان بیاید که در اوین و دیگر زندان ها بی گناهانی روزگار می گذرانند که غیبتشان از خانه و جامعه هر روز هزینه های بیشتری بر نظام تحمیل می کند.”

متن کامل این بیانیه که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

این الشموس الطالعة؟ این الاقمارالمنیرة؟ این الانجم الزاهرة؟ این اعلام الدّین و قواعدالعلم؟ این بقیة الله الّتی لاتخلو من العترة الهادیة؟ این المعدّ لقطع دابرالظّلمة؟ این المنتظر لاقامة الامت والعوج؟ این المرتجی لازالة الجور والعدوان؟

فرارسیدن ماه مهر، ماه مهربانی، می توانست نویدبخش رفتاری متفاوت از گذشته و سرشار از عطوفت و انعطاف مهرورزانه نسبت به شهروندان ایران زمین باشد به ویژه معلمان و شاگردانی که هر پاییز گویی برایشان آغاز سال است و آغاز زندگی! و برای زنان و مادرانی که وقتی صدای پای مهر را می شنوند، الفبای محبت را بانشاط بیشتری به فرزندان شان، این نوباوگان گلستان ایران می آموزند. این پاییز اما هم چنان شاهد حبس معلمین و اساتید و شاگردان و دانشجویان متعهد و حق خواه است. این پاییز از نظاره بانویی فرهیخته و دانشمند که شهره هنروری است در فضای عمومی و به ویژه در میدان تعلیم و تربیت محروم مانده است و تنها با سرک کشیدن به خانه قدیمی کوچه اختر، می تواند شاهد همسری و هم دلی و هم قدمی زهرای رهنورد با یار همیشه زندگیش، نخست وزیر محبوب امام و سکاندار کشتی مدیریت کشور در دوران دفاع مقدس باشد.این پاییز از خانه های خالی ازجوانان، زنان و مادران بی گناه ملول است و راهش را می کشد به سوی زندان اوین تا شاهد مظلومیت کسانی باشد که جرمشان تنها حق جویی و عدالت طلبی بوده است و حکم های سنگین و فشارها و محرومیت خود و خانواده شان از حقوق شان، تاوان بیداری و آگاهی بخشی های آنان است.فرارسیدن مهر می توانست امیدبخش باشد با آزادی همه زندانیان سیاسی و با رهایی زنانی که تحکیم خانواده بی حضورشان، صرفاً شعاری توخالی و وعده ای تبلیغاتی است! و مردانی که بی حضورشان خانواده پریشان و بی سامان است. فرارسیدن مهر می توانست موسم گره خوردن دوباره دست های مهربان همسران در دست های یکدیگر باشد و موعد جشن و سروری مهرگانی برای فرزندان، برای پدران و مادران، برای همه اعضای خانواده های زندانیان سیاسی و همه مردم ایران که هرگز رنج زندانی و خانواده اش را از زندگی روزمره شان منفک نکرده اند و بی درد سر بر بالین نگذاشته اند.مهرماه می توانست نه تنها برای خانواده های دو شهروند آمریکایی متهم به جاسوسی بلکه برای همه خانواده های زندانیان سیاسی ایران یادآور مهرورزی باشد.هنوز هم آغازین ماه فصل پاییز می تواند با مهربانی پیوندی نیک برقرار کند چنان که آقایان در گیرودار فعالیت های زودرس انتخاباتی شان و در لابلای افشاگری ها علیه یکدیگر و رو کردن دست های ناپاک در دولت پاک، یادشان بیاید که در اوین و دیگر زندان ها بی گناهانی روزگار می گذرانند که غیبتشان از خانه و جامعه هر روز هزینه های بیشتری بر نظام تحمیل می کند.ما جمعی از زنان اصلاح طلب ضمن اعتراض جدی به سخت گیری های شدید بر خانواده های زندانیان سیاسی، اعم از فشارهای روانی و نیز احضارها، بازداشت ها، محاکمه ها و محکومیت های سنگین این مادران و همسران که تنها به دلیل پی گیری وضعیت عزیزانشان و دفاع از حقوق حقه خود وآنان صورت گرفته و می گیرد، امیدواریم در آستانه انتخاباتی که از شروط اولیه اصلاح طلبان برای شرکت در آن، آزادی همه زندانیان سیاسی است، شاهد تجدیدنظر در این روش های غیرعقلایی و کینه توزانه باشیم. چرا که ادامه این روند غیرعادلانه به سود هیچ کس نیست و جز بی اعتمادی هرچه بیشتر مردم و نگرانی های مجامع حقوق بشری نتیجه ای دربرنخواهد داشت.

والله المستعان
جمعی از زنان اصلاح طلب سراسر کشور
مهرماه ۱۳۹۰ 

گزارش تحول سبز  

نگاهی به شکنجه در ایران

در دوران حکومت صفویان عده‌ای جلاد آدمخوار وجود داشتند که به فرمان شاه مقصران (مته‌مان) را زنده زنده می‌خوردند. این دسته از آدمخواران که در دربار شاه عباس نگهداری می‌شدند “چیک” نامیده می‌شدند. این لشکر ۴۰ نفری آدمخوار در همه‌جا همراه شاه بودند. کریم نجفی برزگر، استاد تاریخ صفوی می‌گوید: “به‌طور کلی صفویان تمایل داشتند که گسترش فرمانروایی خود را تحت عنوان اسلام و شیعه مشروعیت ببخشند و بسیاری از این آدمخواری‌ها بدین‌گونه توجیه می‌شدند.پس از انقلاب اسلامی قوانین جزا به گونه‌ای تنظیم شدند که هرچند به‌ظاهر مترقی و نوین بود، اما همانند زمان صفویان برای خشنود کردن خدا و رعایت شریعت، قربانیان زیادی را که شماری از آنان گاهی حتی به طور مطلق بی‌گناه هم بودند به مسلخ می‌فرستد.در چهارچوب نظام کیفری ایران، دو روش کلی به منظور اثبات جرم متهمان وجود دارد: “شهادت شهود” و “اقرار” (اعتراف). بر همین اساس، اصولی از قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز تنظیم شده است.در اصل ۳۸ قانون اساسی می‌خوانیم: “هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.در اصل ۳۹ هم آمده است: “هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.این صراحت قانونی در حالی است که به موجب شواهد و مدارک گوناگون این اصول به‌هیچ‌وجه از طرف دستگاه‌های مرتبط نظیر نیروی انتظامی، قوه قضائیه، سازمان‌های موازی رسمی و غیر رسمی امنیتی و… رعایت نمی‌شود.

روایت قربانیان شکنجه

بنیامین رسولی، نوجوانی که با رضایت اولیای دم از مرگ نجات یافت، در مصاحبه‌ای که با صبا واصفی فعال حقوق کودکان داشته، شکنجه‌ خودش را اینگونه توصیف کرده است: “در آگاهی سه بار جوجه‌ام کردند، یک‌بار هم آویزانم کردند. دست‌بند به دست می‌زنند، زانو‌ها را از وسط دو دست بیرون می‌آورند، یک می‌له از وسط پا‌ها رد می‌شود، روی دوتا صندلی می‌گذارند در حالی که تاب می‌خوری، کتک می‌زنند! در آن شرایط فقط می‌توانی داد بزنی. آنجا با شلنگی که توش ساچمه بود، حسابی کتکم زدند تا جای چاقو را اعتراف کنم…”او در ادامه می‌گوید: “یک ماه و ۲۸ روز در سوئیت بودم. در تمام این مدت، هم دست‌بند داشتم، هم پابند؛ به طوری که موهای پا‌هایم کاملاً ریخته است.بنیامین که شاهد شکنجه زندانیان دیگر نیز بوده است می‌گوید: “در زندان دو نفر بودند که به جرم خرید و فروش مواد مخدر دستگیر شده بودند. آنها را وقتی برای کتک زدن می‌بردند کتفشان را در می‌آوردند، می‌زدند و دوباره جا می‌انداختند.

بهنود شجاعی، نوجوانی که در ‌‌نهایت هم اعدام شد، پیش از اعدامش در مورد شکنجه‌هایی که دیده بود گفته بود: “بار اول که پای چوبه دار رفتیم پنج نفر بودیم. چهار نفر را جلو چشمانم بالا کشیدند. بار دوم ۱۱ نفر بودیم. هشت نفر را جلو چشمانم بالا کشیدند. بار آخر هفت نفر بودیم، دو نفر را بالا کشیدند.”

۲۶ زندانی که طی حوادث پس از انتخابات دستگیر شده‌اند در نامه‌ای سرگشاده از آنچه در طول مراحل بازجویی بر آنان گذشته بود پرده برداشتند. البته پیش از آنها نیز برخی دیگر از زندانیان بار‌ها طی نامه‌هایی متعدد به رهبری، در خصوص این شکنجه‌ها و وضعیت حاکم بر زندان‌ها دست به افشاگری‌ زده بودند.

آخرین مورد از شکنجه زندانیان که به مرگ زندانی منجر شد. شکنجه هدی صابر، زندانی سیاسی بود که در حین انتقال به بهداری زندان از طرف چند مامور با روپوش سفید در حالی که در وضعیت اعتصاب غذا بود مورد ضرب و شتم قرار گرفت که در ‌‌نهایت هم به مرگ وی انجامید.

زندانیان دیگری نیز مانند عبد‌الله مومنی و محمد نوریزاد شکایت‌هایی را خطاب به رهبری نوشتند، اما نه تنها به این شکایت‌ها رسیدگی نشد بلکه در اغلب موارد خود شکایت، منجر به سخت‌گیری‌های بیشتر و شکنجه‌های شدید‌تر شد.

انواع شکنجه

برخی از شکنجه‌هایی که توسط زندانیان سیاسی از آنها یاد شده است عبارتند از:

شلاق، فرو کردن سر زندانی در کاسه توالت تا حدی که احساس خفگی پیدا کند (محمد نوری‌زاد، عبدلله مومنی و…)، پاشیدن آب بر بدن لخت زندانی در حیاط زندان در هوای سرد زمستان (مهدی محمودیان، انور حسین پناهی)، تهدید یا اقدام به تجاوز با وسایل مختلفی چون قوطی‌های چسب آکواریوم، باتوم و شیشه نوشابه، تجاوز گروهی و فردی به دختران و در برخی موارد پسران زندانی، قرار دادن زندانی در بند زندانیان خطرناک، خورانیدن برگه بازجویی به متهم، ضرب و شتم، خورانیدن داروهای ناشناخته به زندانی به‌طوری که برای مدتی اختیار کلامی خود را از دست می‌دهند و مطیع خواسته‌های بازجومی‌شوند (ابطحی)، حبس در سلول‌های انفرادی برای ماه‌ها و حتی در برخی موارد یک‌سال که موجب بیماری‌های غیر قابل علاج پوستی و ریوی برای زندانیان می‌شود، اعدام مصنوعی در چند نوبت (هنگامه شهیدی)، فحاشی و ضرب و شتم افراد خانواده در حضور زندانی، ایجاد خفگی مصنوعی، جلوگیری از مداوای بیماران زندانی و…

این موارد در حالی است که به موجب طرح قانون منع شکنجه در مجلس ششم (اردیبهشت ۱۳۸۱) تمامی موارد زیر نوعی شکنجه محسوب می‌شود:

۱- هرگونه اذیت و آزار بدنی برای گرفتن اقرار و نظایر آن

۲- نگهداری زندانی به صورت انفرادی یا نگهداری بیش از یک نفر در سلول انفرادی

۳- چشم‌بند زدن به زندانی در محیط زندان یا بازداشتگاه

۴- بازجویی در شب

۵- بی‌خوابی دادن به زندانی

۶- انجام اقداماتی که عرفاً اعمال فشار روانی بر زندانی تلقی می‌شود.

۷- فحاشی، به‌کار بردن کلمات رکیک، توهین و تحقیر زندانی هنگام بازجویی یا غیر آن

۸- استفاده از داروهای روان‌گردان و کم و زیاد کردن داروهای زندانیان بیمار

۹- محروم کردن بیماران زندانی از خدمات ضروری

۱۰- نگهداری زندانی در محل‌هایی با سر و صدای آزاردهنده

۱۱- نگهداری زندانی در حالت تشنگی و گرسنگی، رعایت نکردن استانداردهای بهداشتی و محروم کردن زندانی از امکانات مناسب بهداشتی

۱۲- طبقه‌بندی نشدن زندانیان و نگهداری جوانان و زندانیان عادی در کنار زندانیان خطرناک

۱۳- جلوگیری از هواخوری عادی زندانی

۱۴- ممانعت از دسترسی به نشریات و کتاب‌های مجاز کشور

۱۵- ممانعت از ملاقات هفتگی یا تماس زندانی با خانواده‌اش

۱۶- فشار روانی به زندانی از طریق اعمال فشار به اعضای خانواده وی

۱۷- ممانعت از ملاقات متهم با وکیل وی

۱۸- ممانعت از انجام فرایض مذهبی

شکنجه سفید

شکنجه سفید از نظر روان‌شناختی به معنای قرار دادن فرد در محرومیت حسی و ایزوله‌سازی او است. شکنجه سفید موجب تخریب روانی قربانی و تضعیف نیروی تفکر و تحلیلی او می‌شود. پیش از این، “شکنجه سفید” به شکنجه‌ای گفته می‌شد که در آن از “رنگ سفید” استفاده می‌شد. بدین‌ترتیب که از غذای سفید، سرویس بهداشتی، لباس‌های سفید، در و دیوارهای سفید و… استفاده می‌کردند.در نوعی از “شکنجه سفید” که هم‌اکنون در زندان‌های کشور به کار گرفته می‌شود ‌بازجو به شخص اطلاعات غلط می‌دهد؛ برای نمونه از وضعیت بد جسمی اعضای خانواده او می‌گوید. مثلاً می‌گوید که مادرت سکته کرده یا پدرت سرطان گرفته است. یا به او می‌گویند یکی از اطرافیان یا دوستانش بازداشت شده‌اند، یا علیه او اعترافاتی کرده‌اند.مکان نگهداری متهم در این نوع شکنجه سلول انفرادی است. در خلایی که زندانی در آن قرار می‌گیرد، به مدت چندین ماه، بدون دسترسی به وکیل، تلفن، روزنامه، کتاب و سایر زندانیان، از خانواده و اطرافیان خود دور می‌شود و تنها با بازجو یا تیم بازجویی ارتباط پیدا می‌کند.تمامی این موارد، در زمره شکنجه سفید یا شکنجه روحی و روانی است که در ایران به آن “شکنجه نرم” نیز می‌گویند.

مواضع شرعی

از آیت‌الله بیات زنجانی در خصوص “شکنجه در اسلام” سئوال کردم و خواستم مواردی را که شکنجه در اسلام جایز است ذکر کند و اگر چنین نیست بگوید در اسلام چه حکمی برای شکنجه‌گر در نظر گرفته شده است؟ او در پاسخ گفت: “… به هر نوع تعذیب و آزار رساندن اعم از جسمی یا روحی و حتی مالی که مجوز شرعی و قانونی نداشته باشد، شکنجه گفته می‌شود. به همین دلیل، زندان در لسان فق‌ها به عنوان عذاب یا‌‌‌ همان شکنجه نامیده شده است. منظور از شکنجه‌ای که مبنای شرعی یا قانونی داشته باشد، موارد قصاص و مقابله به مثل است. ولی در همین جا هم اسلام هر نوع مقابله به مثلی را مجاز ندانسته است و حتی در باب قصاص، توصیه به عفو و گذشت می‌کند. بنابراین می‌توان گفت هر نوع شکنجه که از مصادیق قصاص و یا مقابله به مثل- در حد مجاز آن- نباشد، نامشروع و غیر قانونی است.از پاسخ ایشان، جواب سئوال آخر نیز به دست می‌آید. به این ترتیب اگر فردی دستور به شکنجه داده یا خودش شکنجه کرده باشد، در فقه اسلامی به عنوان آمر یا مباشر با وی برخورد و مستوجب دیه، تعزیر و مجازات شدیدتری می‌شود.متاسفانه می‌توان گفت برخی اقرار‌ها و احکام صادر شده در دادگاه‌های ایران بر شکنجه‌های شدید فیزیکی یا شکنجه سفید بوده است. از جانبی دیگر قانون نیز دست قاضی را برای صدور حکم بر مبنای “علم قاضی” * باز گذاشته است. بنابراین موارد بسیاری از اتهام‌های غیر قابل اثبات موجب صدور احکام ناعادلانه برای متهم شده است. از مواد قانونی که نادیده گرفته می‌شوند می‌توان به مواد ۵۷۸ و ماده ۵۷۹ قانون مجازات اسلامی اشاره کرد:

ماده ۵۷۸ – هر یک از مستخدمین ومامورین قضایی یا غیر قضایی دولتی برای آنکه متهمی را مجبور به اقرار کند او را اذیت وآزار بدنی نماید علاوه بر قصاص یا پرداخت دیه حسب مورد به حبس از شش‌ماه تا سه‌سال محکوم می‌گردد و چنانچه کسی دراین خصوص دستورداده باشد فقط دستوردهنده به مجازات حبس مذکور محکوم خواهد شد و اگر متهم به‌واسطه اذیت و آزار فوت کند مباشر مجازات قاتل و آمر مجازات قتل را خواهد داشت.

ماده ۵۷۹ – چنانچه هریک از مامورین دولتی محکومی را سخت‌تر از مجازاتی که مورد حکم است مجازات کند یا مجازاتی کند که مورد حکم نبوده است، به حبس از شش‌ماه تا سه‌سال محکوم خواهد شد و چنانچه این عمل به دستور فرد دیگری انجام شود فقط آمر به مجازات مذکور محکوم می‌شود و چنانچه این عمل موجب قصاص یا دیه باشد مباشر به مجازات آن نیز محکوم می‌گردد و اگر اقدام مزبور متضمن جرم دیگری نیز باشد مجازات‌‌‌ همان جرم، حسب مورد نسبت به مباشر یا آمر اجرا خواهد شد.

پانویس:

*قاعده‌ای که به موجب آن در صورت نبودن هیچ دلیل و مستند عینی، قضات دادگا‌های اسلامی می‌توانند تنها بر پایه دریافت‌ها و نظرات شخصی خود مته‌مان را محکوم کنند.

منبع: رادیو زمانه 



کمیته گزارشگران حقوق بشر


ابراز نگرانی سازمان عفو بین‌الملل از وضعیت نامعلوم کوهیار گودرزی

سازمان عفو بین‌الملل در بیانیه‌ای ضمن محکوم کردن بازداشت کوهیار گودرزی و ابراز ناخرسندی از نامعلوم بودن محل نگهداری وی، نسبت به وضعیت این فعال حقوق بشر ابراز نگرانی کرده است.این سازمان در بیانیه‌ای که روز جمعه منتشر شد اعلام کرده است که از زمان دستگیری کوهیار گودرزی در تاریخ نهم مردادماه، اعضای خانواده و وکیل وی نه قادر بوده‌اند از طریق مقامات ذیربط بازداشت وی را رسما تأیید کنند و نه توانسته‌اند از محل نگهداری وی آگاهی حاصل کنند.به نوشته این سازمان احتمالاً کوهیار گودرزی در زندان اوین و در سلول انفرادی نگهداری می‌شود.آن‌گونه که گروه‌های حقوق بشری نظیر عفو بین‌الملل و کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران گزارش کرده‌اند، کوهیار گودرزی نهم مرداد ماه به همراه بهنام گنجی بازداشت شده است و مقامات تا کنون از تأیید بازداشت کوهیار گودرزی اجتناب کرده‌‌اند.این گروه‌های حقوق بشری گزارش کرده‌اند که بهنام گنجی هشت روز پس از بازداشت آزاد شده و دهم شهریورماه به زندگی خود پایان داده است. عفو بین‌الملل احتمال می‌دهد که آقای گنجی در مدت بازداشت مورد شکنجه یا بد رفتاری قرار گرفته و همین امر یکی از موجبات خودکشی وی بوده است.عفو بین‌الملل در ادامه همچنین با اشاره به بازداشت پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی که به نوشته این سازمان دهم مرداد در کرمان صورت گرفته، تأکید کرده است که خانم مخترع همچنان در زندان به سر می‌برد و به وکیل دسترسی ندارد.این سازمان دلیل بازداشت مادر آقای گودرزی را حمایت وی از فرزندش و پیگیری‌های خانم مخترع در دوران زندان سال گذشته کوهیار گودرزی ذکر کرده است؛ موردی که وبسایت خبری جرس نیز بر آن تأکید دارد.کوهیار گودرزی پیشتر و در آذرماه سال ۸۸ در حالی که برای شرکت در مراشم تشییع جنازه آیت‌الله منتظری عازم قم بود به همراه عده‌‌ای دیگر بازداشت شد و ۲۳ آذرماه سال گذشته، پس از سپری ‌کردن یک ‌سال محکومیت خود از زندان رجایی‌‌شهر کرج آزاد شد.آن‌گونه که عفو بین‌الملل گزارش کرده، دادگاه خانم مخترع ۱۵ شهریورماه برگزار شده است. وبسایت جرس، نزدیک به اصلاح طلبان نیز ۲۶ شهریورماه از برگزاری دادگاه پروین مخترع خبر داد و تأکید کرد که اتهام خانم مخترع «مصاحبه با رسانه‌های بیگانه و توهین به مقام رهبری و شهدا» بوده است.آن زمان جرس به نقل از یکی از نزدیکان پروین مخترع خاطرنشان کرده بود که نتیجه رأی دادگاه «حدود بیست روز دیگر» مشخص خواهد شد.عفو بین‌الملل ضمن محکوم کردن بازداشت کوهیار گودرزی و پروین مخترع خواستار تلاشی جمعی برای آزادی فوری و بی‌قید و شرط این دو نفر، از طریق ارسال نامه به دفتر رهبری جمهوری اسلامی، رئیس قوه قضائیه و دبیر ستاد حقوق بشر و امور بین‌الملل قوۀ قضاییه جمهوری اسلامی، شده است.

رادیو فردا

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...