۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه

صد روز از بازداشت مریم بهرمن، فعال جنبش زنان، گذشت

بیش از ۱۰۰ روز از بازداشت مریم بهرمن، فعال جنبش زنان و وبلاگ نویس می گذرد و او هم اکنون در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات به سر می برد. این فعال جنبش زنان صبح روز ۲۱ اردیبهشت ماه سال جاری در شهر شیراز توسط چند تن از ماموران امنیتی در منزل شخصی اش بازداشت شد. ماموران امنیتی شهر شیراز پس از سه ساعت بازرسی منزل و ضبط بعضی از اموال شخصی وی را به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» بازداشت کردند.او ابتدا به بازداشتگاه اطلاعات شیراز برده شد و ۵۵ روز را در سلول انفرادی گذراند. بعد از این مدت مریم بهرمن در تاریخ ۱۳ تیرماه ۱۳۹۰ به کانون اصلاح و تربیت میانرود (بند زنان زندان شیراز) منتقل شد. او پس از انتقال به کانون اصلاح و تربیت، از سایر زندانیان جدا و همراه با یک زندانی دیگر در سلولی جداگانه نگهداری شد.بهرمن در آخرین تماس تلفنی خود در مرداد ماه ۱۳۹۰ از انتقال خود به شهر تهران و بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات خبر داده است. او در این مدت تنها دوبار توانسته است با خانواده اش تماس تلفنی داشته باشد.او در آخرین نوشته‌ی وبلاگش درباره نامه ای که به میرحسین موسوی و زهرا رهنورد نوشته، سخن گفته بود؛ نامه ای که در قالب کمپین نامه نویسی به رهنورد و موسوی نوشته و بخش هایی از آن را در وبلاگش منتشر کرده است: « خیلی وقت بود نامه ننوشته بودم، تکنولوژی را گذاشتم کنار و خودکار و کاغذ رو گرفتم دست. واقعا حس نامه نوشتن داشتم و کلی هم حرف برای گفتن، اما نمی تونستم از وسط ماجرا شروع کنم و البته می خواستم حس واقعیم رو هم بگم….» او در نامه اش خطاب به میر حسین موسوی با لحن صمیمانه ای نوشته است: «جزء کسانی بودم که سال ۸۴ فکر می کردم باید در انتخابات شرکت کنین و با تمام وجود حس می کردم باید جلوی یک فاجعه رو بگیریم که راضی نشدین، سال ۸۸ مخالف آمدنتون بودم و نوع و نحوه ی حضور در انتخابات تان هم که علاوه بر دلگیری، بر ابهامات ذهنی ام افزود و باعث شد حس کنم به تماشای بازی سیاسی ای مشغولم که از آن چیزی نمی دانم. در نهایت هم تنها با اعتماد به افراد صاحب تجربه ی عرصه ی سیاست که باورشان داشتم به شما رأی دادم. البته فضای کلی حاکم بر ستاد انتخاباتی تون ( حداقل در شیراز ) باعث می شد ترس از پیروز شدن و عدم اطمینان از این که واقعا انتخاب بین بد و بدتر، به بدتر شدن اوضاع نمی انجامد را در ذهنم پر رنگ تر کند، البته حضور خانم رهنورد امیدی بود بر بهبود اوضاع حداقل در حوزه ی زنان.» و او در نهایت آرزو می کند که این نامه در زندان خانگی میر حسین موسوی و زهرا رهنورد به دستشان برسد. وی آرزویش را در قالب این جملات ابراز می کند : «اگر بخوام تا آخرش برم خیلی طولانی می شه… برای همین ترجیح دادم پاکتی رو پر از بهار نارنج کنم و به آدرس خونتون پست کنم تا اگر به دستشون رسید حداقل از طبیعت کمک گرفته باشم برای این که لحظه ای روزهای بهاری را به شما یادآوری کنم.» مریم بهرمن که اکنون در میان دوستانش به دختر بهار نارنج های شیرازی معروف است، ماه ها در سکوت خبری زندانی است.

خبرنگار کلمه

پس از گرداندن همسر با پابند در سطح شهر: بازداشت وجیه ناشری، شهروند بهایی در ساری

کمیته گزارشگران حقوق بشر - وجيهه ناشری (‌همسر وجيهه‌الله ميرزا گلپور)‌ شهروند بهایی ساکن ساری در تاریخ ۲۹ مرداد ماه توسط سه تن از افراد اداره اطلاعات ساری بازداشت شده است و به زندان کچوئی ساری منتقل شده است.در جریان این بازداشت آقای گلپور همسر ایشان که پیش این سابقه‌ی بازداشت، بازجویی و گرداننده شدن با پابند در شهر را دارد از مامورین میخواهد که همراه همسر بیمارش برود که با مخالفت مامورین مواجه میشود.خانم گلپور ۶۰ ساله و از بيماری‌هايی مانند معده درد رنج می‌برد. با وجود گذشت ۸ روز از بازداشت، وی همچنان بدون ملاقات است و تلاش همسر وی برای رساندن داروها که برای سلامت وی ضروری است بی‌نتیجه مانده است.در جریان مراجعه‌ی همسر وجیه ناشری برای ملاقات، به وی گفته شده است تا هفته‌ی دیگر صبر کند تا تفهیم اتهام صورت گیرد. این در حالی است در ماده ۱۲۷ قانون دادرسی دادگاههای عمومي و انقلاب حداکثر زمان تفهیم اتهام ۲۴ ساعت قید شده است.به نظر می‌رسد پرونده‌ی خانم ناشری به دلیل نوشتن رنج نامه و در ادامه‌ی پرونده‌ی همسرش، وجیه‌الله میرزاگلپور است. آقای میرزا گلپور پس از بازداشت و بازجویی با پابند در سطح شهر گرداننده شد.

اطلاعیه عفو بین الملل در مورد ناپدید شدن کوهیار گودرزی

سازمان عفو بین الملل با انتقاد از بازداشت غیر قانونی کوهیار گوردزی، از همه مردم می خواهد که در رابطه با دستگیری این فعال حقوق بشر و مادرش به مقامات جمهوری اسلامی ایران ایمیل و یا نامه ارسال کنند.در بیانیه سازمان عفو بین الملل آمده است: کوهیار گودرزی ، عضو “کمیته گزارشگران حقوق بشر”، در ۳۱ جولای ۲۰۱۱ توسط چندین مأمور لباس شخصی که احتمالا مأموران وزارت اطلاع بودند، دستگیر شد.یک روز بعد از دستگیری گودرزی، مادر وی، پروین مخترع هم دستگیر شد. هردوی آن ها را خطر شکنجه و آزار تهدید می کند.کوهیار گودرزی در خانه یکی از دوستانش و به همراه صاحب خانه دستگیر شده است. همسایه های دوست وی گزارش دادند که مأموران لباس شخصی که احتمالا وابسته به وزارت اطلاعات بوده اند، سه نفر را با خود بردند.تاکنون به خانواده و وکیل وی، مینا جعفری، نه تنها در مورد محل زندانی وی اطلاعاتی داده نشده است بلکه حتی دستگیری وی هم رسما تأیید نشده است.سازمان عفو بین الملل نگران آن است که کوهیار گودرزی در یکی از سلول های زندان اوین تهران نگه داشته شده باشد.به گزارش میدل ایست برلین در این بیانیه آمده است: در اول آگوست ۲۰۱۱، بلافاصله پس از دستگیری کوهیار گودرزی، مادر وی، پروین مخترع، هم دستگیر شد. به هنگام دستگیری به مادر گودرزی گفته شد که فرزندش را به اوین منتقل کرده اند.پروین مخترع به اتهام “توهین به رهبر مذهبی”، “تبلیغ علیه نظام”، “اقدام علیه امنیت ملی” بازداشت شده است. برای این اتهامات به مصاحبه هایی که وی در سال ۲۰۱۰ و به هنگام دستگیری کوهیار گودرزی با رسانه ها انجام داده بود، استناد شده است.پروین مخترع در این مصاحبه ها از فعالیت های صلح آمیز فرزندش صحبت کرده بود.یکی از اعضای خانواده کوهیار گودرزی برای کسب اطلاع به دادستانی کشور مراجعه کرده بود ولی دادستانی اظهار بی اطلاعی کرد.طبق بعضی اخبار غیر موثق، کوهیار گودرزی احتمالا در بخش ۲۴۰ زندان اوین بسر می برد. به هنگام مراجع خانواده اش به اوین گفته شد که چنین زندانی تحت این نام به اوین آورده نشده است.از زمان دستگیری تاکنون به خانواده اش اجازه تماس با وی داده نشده است. احتمال آن می رود که وی تحت شرایطی در زندان بسر می برد که حکم ناپدید شدن را دارد.سازمان عفو بین الملل از همه مردم می خواهد که در رابطه با دستگیری کوهیار گودرزی و مادرش به مقامات جمهوری اسلامی ایران ایمیل و یا نامه ارسال کنند. سازمان عفو بین الملل پیشنهاد می کند که در نوشته های ارسالی مضمون زیر مورد توجه قرار گیرد: از شما تقاضا می کنم که محل بازداشت کوهیار گودرزی را اعلام کنید. از شما می خواهم که امکانات پزشکی کافی برای وی فراهم کنید و امکان تماس خانواده و وکیل مورد اعتمادش را مهیا سازید. از شما تقاضا می کنم که در مورد عدم شکنجه و آزار کوهیار گودرزی و پروین مخترع اطمینان حاصل کنید. در اینجا یادآوری می کنم که کوهیار گودرزی یک زندانی سیاسی صلح طلب است. در صورتی که او تنها به جرم فعالیت صلح آمیز دفاع از حقوق بشر دستگیر شده است، باید بی درنگ و بدون قید و شرط آزاد شود. اگر پروین مخترع تنها به جرم تلاش برای آزادی کوهیار گودرزی در بازداشت بسر می برد، باید وی فوری و بدون قید و شرط آزاد شود

۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

تاکید کمپین بین المللی حقوق بشر بر آزادی سریع و بدون قید و شرط موسوی و کروبی

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران رهبر جمهوری اسلامی را راسا مسئول سلامتی کروبی و موسوی می شناسد و خواستار آزادی سریع و بدون قید وشرط آنان است.به دنبال انتشاراخبار جدید مبنی براینکه مهدی کروبی به مکانی جدیدمنتقل شده، در طی ۴۲ روز گذشته در انزوای مطلق بوده و هیچ ارتباطی با کسی نداشته، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از طریق یک منبع موثق وآگاه مطلع شده است که مقامات امنیتی فشارسنگینی را بر روی این رهبر معترض بعد ازانتخابات وارد می کنند تا او را وادار به اعترافات تلویزیونی کنند. کمپین امروزبا انتشار بیانیه ضمن محکومیت اقدامات فراقانونی و غیرانسانی یاد شده، نگرانی شدید خود رامورد وضعیت جسمی و روانی این روحانی ۷۴ ساله ابراز داشت و خواستار آزادی فوری وی و میرحسین موسوی از اسارت شش ماهه شد.نگرانی از وضعیت سلامت مهدی کروبی، که بیش از شش ماه است بدون هیچ توجیه قضایی و قانونی در حصرخانگی به سر می برد، بدنبال اظهارات یک منبع آگاه از درون ایران که به کمپین گفت چندین روانشناس تلاش می کنند که” آقای کروبی را برای حضور در تلویزیون آماده کنند”، دوچندان شده است.کمپین معتقد است که افراد موسوم به “روانشناس” – که در ادبیات اعترافات اجباری یک واژه آشنا و به معنای کارشناسان ورزیده نیروهای امنیتی در شکنجه روانی متهمان و رساندن آنها به مرحله از هم گسیختگی فکری وروانی برای قبول درخواست مصاحبه اجباری تلویزیونی است- هم اکنون با استفاده از حداکثر فشار روانی تلاش می کنند ذهن و روان مهدی کروبی را تخریب و او را برای مصاحبه تلویزیونی آماده سازند.هادی قائمی، سخنگوی کمپین در این زمینه گفت: «همگان باید بسیار نگران سلامتی و جان کروبی باشیم مخصوصا اینکه برای شش هفته گذشته هیچکس از او خبری ندارد، نه همسرش، نه هیچ عضو دیگر خانواده یا نزدیکانش. چنین شرایط اسارت ظالمانه و غیر قانونی و کاملا غیر قابل توجیه است.»وی می افزاید: سابقه حکومت جمهوری اسلامی ایران در استفاده از مخرب ترین وغیرانسانی ترین تکنیک های روانی برای شکستن روحیه ومقاومت مخالفان سیاسی، حتی در مورد افراد بلندپایه مذهبی و سیاسی، برای مرعوب وساکت کردن منتقدین با استفاده از انزوای کامل “حبس خانگی” و به جلوی تلویزیون آورن آنها برای دیکته کردن آنچه در سردارند، نگرانی یادشده در مورد مهدی کروبی را بسیار جدی کرده است.بر اساس این گزارش، منبع آگاه یاده شده در حالی خبر از ” استفاده از روانشناسان برای آماده کردن شرایط حضورکروبی در تلویزیون” را مطرح کرده است که نیروهای اطلاعاتی-امنیتی جمهوری اسلامی سابقه ای سیاه در استفاده از چنین روشهایی برای فیلم پر کردن از مخالفان سیاسی و پخش آن از تلویزیون در ۳۰ سال گذشته دارند.گفتنی است از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ مهدی کروبی و میر حسین موسوی اسیر در “حصر خانگی” بوده اند. هیچ روند قضائی دراین روند وجود نداشته است.هادی قائمی با اشاره به سکوت مقامات قضایی و استمرار نگهداری غیرقانونی مخالفان سیاسی در حصرخانگی گفت: « قوه قضاییه ایران وشخص آقای صادق لاریجانی، نه تنها در برابر اقدامات مقامات امنیتی دست وپابسته ناظر است بلکه خود در ادامه واستمرار روند نقض حقوق قضایی مشارکت عامدانه و جدی دارد و این جز ان نیست که رهبر ایران خود بر چگونگی رفتارکنونی با مهدی کروبی و میرحسین موسوی مهر تایید زده باشد.

نامه پدر حسین رونقی به دادستان: جان پسرم در خطر است و کسی هم جوابگو نیست

پدر زندانی سیاسی حسین رونقی ملکی، طی نامه ای مجدد به دادستان تهران، ضمن شرح گوشه ای از مشکلات حاد جسمانی فرزندش در زندان، خواستار مرخصی استعلاجی وی گردید و نسبت به خطر جانی برای حسین هشدار داد.احمد رونقی در نامه خود به عباس جعفری دولت آبادی، خطاب به وی خاطرنشان کرده است “فرزندم حسین رونقی ملکی ۱۳ ماه در سلول انفرادی در زندان اوین زیر شکنجه‏های بازجویان سپری کرده است و همین باعث گردیده هر دو کلیه هایش و کیسه صفرا و سلامتی‏اش را از دست بدهد. در حالی که در دین مقدس اسلام و قانون الهی این عمل بسیار زشت و ناپسند شمرده شده، کسی هم جوابگو نیست. در خاتمه درخواست اینجانب مجدداً این است طبق قانون و گواهی پزشکان معالج و بیمارستان که به حضورتان تقدیم شده به فرزندم طبق قانون مرخصی اهدا گردد تا در منزل، ایشان توسط پزشکان متخصص رسیدگی و درمان گردد.متن نامه پدر حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی، خطاب به دادستان تهران به شرح زیر است:

بسمه تعالی
محضر مبارک دادستان محترم عمومی و انقلاب کل تهران جناب آقای جعفری دولت‏آبادی
سلام علیکم

احتراماً به استحضار مقام محترم قضایی می‏رساند در مورخ ۳/۵/۹۰ نامه‏ای به دفتر پیگیری دادستان محترم در مورد وخیم بودن حال سید حسین رونقی ملکی تقدیم نمودم و رونوشت نامه را جهت استحضار و اقدام قانونی به ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی جناب آقای لطفی، دادسرای عمومی و انقلاب شهید مقدسی دادیار محترم ناظر بر زندان اوین، اداره کل پزشک قانونی استان تهران منطقه شمال و کمیسیون حقوق بشر اسلامی تقدیم نمودم.با عنایت بر این که سید حسین رونقی ملکی از ۱) درد شدید کیسه صفرا با بودن ۱۷ میلیگرم سنگ ۲) درد شدید دو کلیه وی که بشدت نامبرده را آزار می‏دهند ۳) سوزش شدید ادرار ۴) تکرار ادرار و ۵) خونریزی شدید کلیه‏هایش رنج می‏برد، به استحضار دادستان محترم کل تهران و مقامات قضایی و مسئولین زندان اوین می‏رساند بنده، پدر ایشان، فرزندم را بعد از معالجه سالم به زندان تحویل داده بودم اما تا کنون به فرزند اینجانب مرخصی نداده‏اند تا تحت درمان قرار بدهیم.حتی متأسفانه مسئولین زندان به مرخصی ایشان عنایت ندارند و برایش می‏گویند تو می‏خندی و صحبت می‏کنی، آیا عمل خندیدن و راه رفتن و صحبت کردن با یکدیگر در زندان می‏تواند موید عدم بیماری ایشان باشد یا بهبودی ایشان را تأیید کند؟ علت چیست که مسئولین زندان و مأموران محترم با فرزند اینجانب چنین برخوردی را دارند؟ مضافاً بر اینکه در مورخ ۱۷/۵/۹۰ پزشک محترم معالج وی گواهی صادر نموده که نامبرده نیاز به رادیولوژی TVP دارد که ببینند خونریزی ایشان از کدام ناحیه است و همچنین در تاریخ ۱۷/۵/۹۰ برای آزمایش خون نیز مجدداً در دفترچه ایشان پزشک معالج مرقوم فرموده است و لذا با خونربزی ادرار و وخیم بودن حال حسین در مورخ ۱۷/۵/۹۰ ساعت ده و پنجاه دقیقه شب به بیمارستان شهید هاشمی نژاد برده شده و در آزمایش نیز نشان داده شده که ایشان خونریزی دارند.قابل ذکر است که از دادستان محترم کسانی که به فرزند اینجانب جهت آزمایش کمک کرده اند و به بیمارستان هاشمی نژاد برده اند کمال تشکر و قدردانی را می نمایم و از دادستان محترم و مقامات قضایی و مسئولین زندان تقاضا دارم برای مرخصی فرزندم به منظور درمان و مداوای ایشان (کلیه‏ها و کیسه صفرا) در منزل زیر نظر پزشکان متخصص و معالج درمان اقدام نمایند تا نامبرده از بین نرود.اگر به فرزند اینجانب سید حسین رونقی ملکی توجه نگردد جان ایشان در خطر خواهد بود با توجه بر اینکه دین اسلام دین رحمت و بخشش و فتوت و عفو و گذشت و حامی مسلمین و مستضعفین است.ناگفته نماند به استحضار دادستان محترم و مقامات قضایی و مسئولین زندان می رسانم که فرزندم حسین رونقی ملکی ۱۳ ماه در سلول انفرادی در زندان اوین زیر شکنجه‏های بازجویان سپری کرده است و همین باعث گردیده هر دو کلیه هایش و کیسه صفرا و سلامتی‏اش را از دست بدهد. در حالی که در دین مقدس اسلام و قانون الهی این عمل بسیار زشت و ناپسند شمرده شده، کسی هم جوابگو نیست. در خاتمه درخواست اینجانب مجدداً این است طبق قانون و گواهی پزشکان معالج و بیمارستان که به حضورتان تقدیم شده به فرزندم طبق قانون مرخصی اهدا گردد تا در منزل، ایشان توسط پزشکان متخصص رسیدگی و درمان گردد.ضمناً به استحضار دادستان محترم و مقامات قضایی می‏رساند آقای ستاری رئیس دفتر آقای پیرعباسی شعبه ۲۶، اختلافاتی با اینجانب دارد و اجازه نمی‏دهد نامه‏هایم را به جناب آقای پیرعباسی قاضی پرونده فرزندم تقدیم نمایم.

والسلام
با احترم سید احمد رونقی ملکی
پدر دانشجو سید حسین ملکی رونقی

جرس  

بر زخم‌های ما نمک نپاشید؛برادر سهراب اعرابی به لاریجانی: به خود آیید و دست از دروغ و ستم بردارید

در هفته های گذشته صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه در اظهاراتی پیرامون رویدادهای انگلیس، تعداد کشته شدگان حوادث پس از انتخابات ۸۸ را یک نفر خواند که اعتراضات بسیاری را در پی داشت. در طی روزهای گذشته خانواده هایی (مادر سهراب اعرابی، همسر علی حسن پور، مادر مصطفی کریم بیگی و برادر امیرجوادی فر) به این گفته ها اعتراض کردند.سهیل اعرابی، برادر سهراب اعرابی از جانباختگان رویدادهای پس از انتخابات نیز در نامه ای اعتراضی صادق لاریجانی را مورد خطاب قرار داده است که متن این نامه در اختیار سرخسبز قرار گرفته است:

به نام خداوند عدل و داد

آقای لاریجانی

من سهیل اعرابی هستم. برادر یکی از کشته‌شدگان ۲۵خرداد. به یاد می‌آورید؟

نامش سهراب بود… و حالا دنیا می‌شناسدش٬ اما شما چه؟

می‌دانید برادر من چند بهار از زندگی‌اش گذشته بود؟

می‌دانید چند نفر از انتخابات ۸۸ تا به حال کشته شده‌اند که سهراب تنها یکی از آنان بوده است؟

می‌دانید چه بر سر خانواده‌های این عزیزان آمده است؟

می‌دانید هنوز هم هستند کسانی که اسباب آزار و اذیت این خانواده‌ها را فراهم می‌کنند؟

می‌دانید در همان اسلامی که ادعای مسلمانی‌اش را دارید در باب دروغ چه آمده است؟

می‌دانید علی که بود؟ یا تنها نامش را شنیده‌اید و بهره برداری از نامش را آموخته‌اید؟می‌دانید آه مظلوم بر سر شما و قدرتتان چه خواهد آورد؟برادر من در تاریخ ۲۵ خرداد مفقود شد و پس از پیگری‌های فراوان مادرم و خانواده٬ ۲۶ روز بعد پیدا شد.بله یافتیمش اما نه سهراب همیشگی‌مان را٬ که جنازه‌اش را! برادرم با اینکه زنده نبود ولی لبخند بر لبانش بود و اطمینان دارم که لبخندش خطاب به دست‌های آلوده‌ی قاتلینش بود.قاتلینی که او را به ضرب گلوله‌ای کشتند که از اسلحه‌ی کلاشینکف شلیک شد. اسلحه‌ای سازمانیی که فقط در دست ارتش٬ سپاه و بسیج است.برادرم به سرعت در تمامی دنیا تکثیر شد و حالا نه تنها شما بلکه هیچ کس نمی‌تواند از محبوبیت و بزرگی و مردانگی‌اش کم کند. کسی نمی‌تواند حقیقت او را انکار کند. برادر من و تمامی کشته‌شدگان در راه احقاق حق شان جان خود را از دست دادند… همان راهی که ۱۴۰۰ سال پیش حسین و یارانش در آن قدم گذاشتند.شما چه؟ شما در راه حق چه کردید؟ شما جز پایمالی حق چه کردید؟ شما جز تلاش برای خاموش کردن صدای حق‌خواهی یک ملت با توسل به زور چه کردید؟ شما جز انکار فریاد تظلم‌خواهی یک ملت چه کردید؟برادر من تنها ۱۹ سال سن داشت و آن‌ها که می‌شناختندش می‌دانند که درک او از حقایق بسیار بیشتر از سن و سال کمش بود.یعنی شما نمی‌دانید چند نفر پس از انتخابات ۸۸ تا به حال کشته شده‌اند که سهراب تنها یکی از آنان است؟شما نمی‌دانید که تا به حال ۴۳ نفر از خانواده‌های این عزیزان مصاحبه‌ی رسمی داشته و شهادت داده‌اند که عزیزانشان کشته شدند؟آیا تا به حال بر سر مزار سهراب رفته‌اید؟ من شهادت می‌دهم که در نزدیکی مزار سهراب جوانی دفن شده به نام علی ثقفی که تا کنون خانواده‌اش از سر هراس٬ کشته شدن فرزندشان را اعلام نکرده‌اند… چند قدم آن سوتر اشکان سهرابی٬ عباس دیسناد٬ رامین رمضانی و… دفن شده‌اند. قطعه‌ی ۲۵۷ بهشت زهرا شاهدی است بر حقیقتی که شما از هیچ تلاشی برای انکار کردنش فروگذار نکردید. شاهدی است بر جان سپردن جوانانی که تا شامگاه ۲۲ خرداد ۸۸ زنده بودند و زندگی و وطنشان را دوست داشتند.شما اما هیچ به خود زحمت داده‌اید که یک بار بر سر مزار آن‌ها حاضر شوید؟ که فاجعه‌ی این همه زندگی‌های خفته در زیر خاک را به چشم ببینید؟محمد مختاری٬ مصطفی کریم بیگی٬ علی حسن پور٬ میثم عبادی٬ شهرام فرج زاده٬ محمد کامرانی٬ امیر جوادی‌فر٬ محسن روح‌الامینی و… آن‌قدر اسم هست٬ آن‌قدر گورهای بانشان و بی‌نشان هست که دیگر حضور ذهن ندارم که بگویم. به راستی که راست گفته‌اند که از تراژدی خارج شده و به آمار رسیده است.خانواده‌های این عزیزان هرکدام به نوعی زندگی برایشان به تلخی بدل شده و اشخاصی که بویی از انسانیت نبرده‌اند باعث آزار و اذیت آن‌ها و به نوعی سوهان روح آنان شده‌اند… باز هم شما نمی‌دانید؟!یک بار هم که شده به چهره‌ی خود در برابر آینه بنگرید و به خود آیید و دست از دروغ و ستم بردارید.و اگر نمی‌توانید٬ اگر حلاوت قدرت آن‌چنان زیر دندانتان مزه کرده که ناتوانید٬ حداقل بر زخم‌های ما نمک نپاشید.

مهدی کروبی در بازداشت انفرادی؛ فاطمه کروبی: حکومت بداند، مهدی کروبی هیچ ابایی ندارد وخودرا آماده تحمل همه مصائب نموده است

 فاطمه کروبی ، همسر مهدی کروبی؛ در مصاحبه ای کوتاه در خصوص آخرین وضعیت همسرشان مطالبی را بیان نمودند. به گزارش سحام نیوز، در این مصاحبه خانم کروبی ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات برای همه مردم در ماه رمضان گفتند:”ابتدا طی مقدمه ای باید خدمت مردم عرض کنم، وقتی که آقای احمد جنتی در مقام سخنگوی حاکمیت در نمازجمعه ۲۹ بهمن ۱۳۸۸ از لزوم حصر رهبران جنبش اعتراضی مردم ایران سخن گفت و قوه قضاییه را چنین توصیه کرد که:« دستگاه قضایی باید ارتباط سران فتنه با مردم را به کلی مسدود کند.درب خانه آنها مسدود شود، تلفن‌ آنها قطع شود، اینترنت آنها نیز قطع شود تا نتوانند پیامی بدهند و پیامی بگیرند و در خانه خود زندانی شوند و … » ؛ از بعد سخنان وی بود که ما با اشغال مجتمع مسکونی خود و نیز منزل فرزندم مواجه شدیم. پس از این اقدام، از همان روزهای آغازین آقای کروبی به غیر قانونی بودن و بر خلاف شرع بودن تصرف مجتمع تاکید داشتند و بارها به آنان تذکر دادند و از ماموران می خواستند که محل اقامت ایشان را به مکان دیگری منتقل کنند تا بیشتر از این موجبات آزار همسایگان فراهم نگردد و مالکین دیگر مجتمع بتوانند به خانه خود باز گردند.همسر مهدی کروبی در ادامه این مصاحبه درباره شرایط آقای کروبی افزود: “از ابتدای حبس تاکنون، ایشان از کلیه حقوق اولیه یک زندانی مانند حق داشتن هواخوری، حق ملاقات، داشتن کتاب و روزنامه، محروم بوده و هستند و این امر صدماتی را به وضعیت جسمی ایشان وارد خواهد کرد.خانم کروبی در خصوص انتقال آقای کروبی به مکانی دیگر گفت: ” سرانجام با پافشاری آقای کروبی، از اول ماه رمضان، ایشان را به آپارتمانی بسیار کوچک منتقل نمودند و در حال حاضر ایشان به همراه ماموران امنیتی در آن واحد آپارتمانی مستقر گردیده اند و با این اقدام عملا از ورود من نیز به آپارتمان جلوگیری شد؛ زیرا حضور و زندگی من در آن آپارتمان کوچک یک خوابه با حضور ماموران امنیتی میسر نبود.این در حالیست که طبق هماهنگی صورت گرفته با ماموران، قرار بود آقای کروبی را به منزل خودشان که توسط فرزندانم در منطقه جماران تهیه شده بود، منتقل نمایند و به دلایل نامعلومی، نیروهای امنیتی حاضر نشدند ایشان را به این ساختمان که تنها منزل مسکونی ایشان است، منتقل کنند.فاطمه کروبی در ادامه افزود: ” من در همین جا اعلام می کنم که آقای کروبی یک خانه دارد و آن هم در همین جماران است و تحمیل اجاره ی مکان دیگر به خانواده ایشان، به معنای خانه ی آقای کروبی نیست.در پایان این مصاحبه خانم کروبی در خصوص وضعیت روحی آقای کروبی به سحام گفت: ” در حالی که طی این ۱۹۰ روز، ماموران تنها یکبار به آقای کروبی برای حضور در فضای باز و هواخوری در حیاط منزل اجازه داده اند و علیرغم اینکه آخرین ملاقات با ایشان مربوط به نیمه شعبان می باشد؛ ایشان از روحیه بالا و استواری برخوردارند. از روز اول هم آقای کروبی با همین روحیه قوی، از حاکمیت و زندان بانان هیچ درخواستی را نداشته است و با توجه به اینکه از حقوق اولیه یک زندانی محروم بوده، با خونسردی تمام و اعتماد به نفس بالا این مشکلات را تحمل نموده و افتخار می کند به عملکرد خویش در دفاع از حقوق مردم.حکومت باید بداند که آقای کروبی چه پیش از انقلاب و چه اکنون از پرداخت هرگونه هزینه ای؛ هیچ ابایی نداشته و خود را آماده تحمل همه مصائب نموده است.لازم به توضیح است در حال حاضر مهدی کروبی عملا به صورت جداگانه و به دور از همسر در این ساختمان کوچک در حبس خانگی قرار دارد و نگرانی ها هر روز در خصوص وضعیت سلامتی ایشان بیشتر از پیش افزایش می یابد. از طرف دیگر سایت های زرد و علاقه مند به شایعه پراکنی و وابسته به جریان حاکم و نهاد های امنیتی، طی یک ماه اخیر با آگاهی از میزان محبوبیت آقایان کروبی و موسوی در میان مردم، شروع به انتشار اخباری کذب و دروغین باهدف معروف نمودن خود و افزایش بازدیدکنندگانشان کرده اند؛ دریغ از اینکه مردم بیشتر از گذشته به ماهیت پوچ این گونه سایت ها و خبرها پی خواهند برد.

۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

همسر علی جمالی،دبیر سیاسی سازمان ادوار, بعد از دوسال به جای آزادی نخبگان، فشار بر خانواده آنها را افزایش داده اند

همه ی ذوق پسرک یک ساله از سالن های ملاقات آن گوشی سیاه و بزرگ است که دست می گیرد و مردی که همه “بابا” صدایش میکنند و از پشت آن گوشی دکمه ی رویش را فشار می دهد و برایش شعر می خواند. گاهی هم حوصله اش سر می رود. خوابش می گیرد خسته می شود. نمیداند چرا باید با مرد مهربان پشت شیشه های کثیف سالن ملاقات حرف بزند. هر بار که گوشی را پرت می کند نگاه پدر غمبار تر و خنده های اطرافیان مصنوعی تر می شود تا پدر حس نکند نیکان به اندازه ی او مشتاق این ملاقات نیست. نیکان پدر را نمی شناسد. او قاب عکسی است در جای جای خانه.پنج ماهه بود که پدر به جرم اندیشه و بیان بازداشت شد و هیچ کدام از اینها برای او معنا و مفهوم ندارد.به گفته ی سمیرا صدری همسر علی جمالی، “هنوز نیکان معنی واژه ی پدر را درک نمی کند” و بدا به روزی که این کودکان بزرگ شوند و درک کنند که همه ی کودکیشان بی پدر به سر شده و پدری آن سوی میله ها در حسرت یک آغوش صبحگاهی یا بوسه ی شبانگاهی مقاومت کرده و برای آزادی کشورش هزینه ها پرداخته است.علی جمالی از فعالین دانشجویی و عضو سازمان دانش آموختگان ایران ۳۱ مرداد سال ۸۹ در خیابان بازداشت شد.دبیر سیاسی سازمان ادوار به اتهام توهین به رهبری، توهین به رییس جمهور، تبلیغ علیه نظام و همچنین تجمع و تبانی برای بر هم زدن امنیت داخلی، محاکمه شد و براین اساس به دو سال و نیم حبس تعزیری وپرداخت یکصد هزارتومان جریمه نقدی محکوم شد.سمیرا صدری همسر علی جمالی و عضو شورای سیاست گزاری سازمان دانش آموختگان از محدودیت های جدید می گوید و تاکید می کند: مثلا در این دو سال توی ملاقات ها چه اتفاقی افتاده که حالا لازم باشد چنین محدودیت هایی بگذارند؟ من واقعا فکر میکنم می خواهند خانواده ها را اذیت کنند. و آدم به این نتیجه می رسد که آنهایی که بانی این رفتارها هستند و هر روز یک بخشنامه و دستورالعمل جدید صادر می کنند واقف نیستند که اصلا به صلاح خودشان هم نیست که بین خانواده ها و خودشان درگیری ایجاد کنند و خانواده ها را عصبانی کنند.متن کامل مصاحبه ی کلمه را با همسر علی جمالی با هم می خوانیم:

ماجرای محدودیت در ملاقات ها که به تازگی مطرح شده چیست؟

متاسفانه در ایران مفهوم حق وحقوق زندانی سیاسی واژه ای نا آشنا است. در اکثر کشورهای دنیا زندانی سیاسی حقوق ویژه ی خودش را دارد اما در ایران زندانیان سیاسی که در واقع قشر خاصی از جامعه هستند به اندازه ی یک زندانی عادی هم از حقوق خود بهره مند نیستد. اولین حق یک زندانی حق تماس تلفنی در طول روز است که از وضعیت خانواده اش خبر دار شود. حدود یک سال است که تلفن بندهای زندانیان سیاسی قطع شده است.از طرفی ملاقات کابینی که تا به حال از پشت شیشه های دوجداره بوده هم جدیدا با یک ردیف میله ی محافظ پوشیده شده روی آن عذاب اور شده است. ابتدا گفتند که این ردیف متعلق به زندانیان دیگر مثل قاتل ها و قاچاقچیان است اما ما هفته ی گذشته پشت همین میله ها با عزیزانمان ملاقات کردیم.و جدیدترین محدودیت هم این بود که همانطور که شنیده اید ازهفته ی گذشته به ما اعلام کردند که فقط مجاز هستیم مدارک شناساییمان را همراه داشته باشیم. ما هر دوشنبه برای ملاقات چند ساعت درگیر هستیم. منتظر می شویم تا کارت را بدهیم و برویم بالا. گاهی بیشتر از سه ساعت طول می کشد.

مشکل شما با این دستورالعمل جدید چیست؟

با این محدودیت های جدید فقط خانواده ها را در سختی و فشار بیشتر قرار می دهند. طبیعی است که ما لوازم ضروری ای داشته باشیم که لازم باشد آن را داخل کیف دستی بگذاریم. مثلا خود من که کودک یک سال و نیمه ای دارم وسایل ضروری او را همراه دارم در این چند ساعت گاهی لازم است که حتی لباس بچه را عوض کنم یا گرسنه می شود. من که نمیتوانم لباس و خوراکی و کیف پول و مدارک و همه چیز را دستم بگیرم و در خیابان راه بیفتم و بروم ملاقات. خیلی ها از شهرستان می آیند و جایی هم نیست که وسایل را تحویل بگیرد ما باید چه کار کنیم؟ مگر می شود هیچ چیز با خودمان نداشته باشیم؟

واکنش خانواده ها به این محدودیت های جدید چه خواهد بود؟

ما به این قضیه اعتراض خواهیم کرد و طبق روال با لوازم ضروری خودمان خواهیم رفت. امیدوارم آن ها هم دست از این رفتارها که باعث تخریب روحیه ی خانواده ها و خود زندانیان سیاسی می شود بردارند.

فکر میکنید این رفتارها چه نتیجه ای در پی دارد؟

من میخواهم بپرسم مثلا در این دو سال توی ملاقات ها چه اتفاقی افتاده که حالا لازم باشد چنین محدودیت هایی بگذارند؟ من واقعا فکر میکنم می خواهند خانواده ها را اذیت کنند. و آدم به این نتیجه می رسد که آنهایی که بانی این رفتارها هستند و هر روز یک بخشنامه و دستورالعمل جدید صادر می کنند واقف نیستند که اصلا به صلاح خودشان هم نیست که بین خانواده ها و خودشان درگیری ایجاد کنند و خانواده ها را عصبانی کنند.

هیچ اتفاقی نیفتاده که باعث این تصمیمی گیری شده باشد؟

من تا به حال چیزی ندیده و نشنیدم. اگر هم اتفاقی افتاده باشد، ما را در جریان نگذاشتند.

اگر هفته ی آینده در مراجعه به سالن ملاقات ببینید که این دستورالعمل را اجرا می کنند چه می کنید؟

من که وسایل ضروری پسرم را میبرم و آنجا هم با توجه به شرایط برای آنها توضیح می دهیم. و اعتراض خودمان را به آنها خواهیم کرد و اگر لجبازی کردند و بی توجهی ناچاریم که به حرفشان توجهی نکنیم. همان روز که مرتب اعلام می کردند که از هفته آینده چیزی همراه نداشته باشید همه ی خانواده ها اعتراض میکردند و میگفتند دستورالعمل قابل اجرایی نیست و ما نمیتوانیم اجرایش کنیم.

پیگیری قضایی کرده یا خواهید کرد؟

بله بناست که اعتراضمان را به دادستانی که همه ی کارهایمان الان زیر دست ایشان است برسانیم ما به هر حال روند قانونی را طی می کنیم. اگر به دستور دادستان باشد که ممکن است حتی به نتیجه هم نرسد. اما ممکن است که به دستور مسئولان زندان یا رده های دیگر باشد و پیگیری ما فایده ای داشته باشد. ما شعارمان این است که قانون باید اجرا شود. گرچه همسر من و باقی زندانیان در یک روال قانونی آنجا نیستند و تمام این ماجرا بی قانونی است اما با این حال ما اعتراضمان را قانونی ادامه خواهیم داد.

روحیه ی آقای جمالی چطور است؟

خوب است و مثل بقیه ی زندانیان سیاسی معتقد است که جرمی مرتکب نشده و بر سر خواست هایش همچنان پا برجا است. به هر حال این دوره ها خواهد گذشت و رو سیاهی آن برای کسانی خواهد ماند که این فضا را ایجاد کردند.

گفتید کودک یک سال و نیمه ای دارید. رابطه اش با پدرش چطور است؟ اصلا او را می شناسد؟

نیکان ۵ ماهه بود که پدرش را دستگیر کردند. در آن سن خیلی درکی از واژه ی “پدر” نداشت. در این یک سال و پنج ماه من همه جای خانه عکس پدرش را گذاشتم. از همان صبح که بیدار می شود می برمش پیش عکس ها و با هم به پدرش سلام می کنیم و مرتب با او حرف میزنیم که تصویر پدرش از ذهنش نرود و برایش غریبه نشود. الان پدربزگش را بابا صدا میکند چون در این ایام ایشان پدری کردند در حقش و ناخوداگاه ایشان را بابا می داند و پدر خودش را باباعلی صدا میزند.

نیکان را در ملاقات ها می برید؟

بله هر هفته. توی ملاقات ها ناخوداگاه به خاطر عکس ها به پدرش عکس العمل نشان می دهد. اما به هر حال رابطه ی عمیقی که یک پدر با کودکش دارد را نمی توانند با هم داشته باشند و این علی را آزار می دهد. نیکان از آغوش و محبت پدر محروم بوده و هست و فقط یک تصویر در قاب از پدرش دارد.

ملاقات کابینی برای بچه و پدرش اذیت کننده نیست و آسیب نمی زند؟

نبود پدر قطعا از نظر روانی در شخصیت نیکان تاثیر می گذارد. اما برای علی خیلی فرق دارد. من میبینم که چقدر برای او آزار دهنده شده است. هر هفته رشد پسرش را می بیند اما حتی نمی تواند بغلش کند. بچه روز به روز کارهای جدید یاد می گیرد و شیرین کاری های خاص سنش را دارد و یک پدر از تمام آنها محروم است و به خاطرات ما دل خوش کرده. من مرتب عکس های نیکان را برایش می فرستم. دوستان علی گاهی به من می گویند از واکنش های گاه و بیگاه او در مقابل عکس ها و اینکه چقدر اذیت می شود از این دوری. ما از زمان دستگیری تا اسفند ماه به مدت ۷ ماه ملاقت حضوری هم نداشتیم خودتان تصور کنید حال و روز همسرم را. من حسرت نگاه علی را در ملاقات ها می بینم و مطمئنم که نیکان بعدها ضربه خواهد خورد. من دوشنبه ها در ملاقات های هفتگی میبینم بچه های سه چهار ساله را که به ملاقات پدرشان می آیند و کمبود پدر در رفتارشان نمایان است و افسردگی در آنان مشهود.

مشکلی که برای شما در کارتان به خاطر آقای جمالی مشکلی پیش آمده بود حل شد؟

خیر. آبان ماه ۸۸ حراست آموزش پرورش به دستور وزارت اطلاعات به دلیل فعالیت های همسرم و شرکت در تجمعات من را منع از کار کرد. من پافشاری کردم و به کلاس رفتن را ادامه دادم. تا اینکه یک روز که رفتم سر کلاس دیدم معلم دیگری به جای من نشسته است آن بنده ی خدا هم اصلا خبر نداشت و وقتی فهمید که من را به خاطر مسائل سیاسی از کار برکنار کردند خیلی متاثر شد. من سال گذشته خیلی تلاش کردم که آموزش و پرورش را متقاعد کنم که فعالیت های همسرم و یا اعتقادات من هیچ ربطی به کارم ندارد اما نپذیرفتند. هیچ جای دنیا مرسوم نیست کسی را به خاطر عقایدش از کار و وسیله ی معاش برکنار کنند. اما متاسفانه این اتفاق اینجا به سادگی در حال وقوع است.

سخنی با مسئولان قضایی ندارید؟

تاکید میکنم که تمام عزیزان ما الان در بند هستند و من صحبت خاصی با نظام قضایی ندارم فقط آرزو میکنم روزی برسد که سیستم قضایی ایران طوری باشد که هیچ انسانی به خاطر عقیده اش در زندان نباشد. امیدوارم از این کینه توزیها و کج خلقی ها دست بردارند و عزیزانمان که بی دلیل در زندان هستند به سر خانه و زندگیشان و وجه بین المللی را به کشور برگردانند. اینکه بعد از دوسال به جای اینکه دنبال آزادی نخبگان و موثران جامعه باشند باز هم دنبال آزار دادن باشند از تدبیر به دور است.

شرایط جسمی خطرناک کیوان صمیمی در زندان

کیوان صمیمی از وضع جسمی ناگواری در رنج، و نیازمند ادامه درمان خارج از زندان است.یکی از نزدیکان کیوان صمیمی، رونامه نگار و فعال ملی-مذهبی در خصوص آخرین وضعیت این زندانی سیاسی ۶۴ ساله می گوید: یک ماه پیش آقای صمیمی آزمایشی داده بودند که کیستی را در کبدشان نشان می داد و نیاز به آزمایشات تکمیلی و درمان داشت. علاوه بر این مشکل یکسری ناراحتی های آرتوروز گردن هم داشتند که به تجویز پزشک باید درمان ایشان خارج از زندان پیگیری شود زیرا امکانات زندان محدود است؛ اما تاکنون با وجود قولهای مساعد مسئولان هنوز این فعال سیاسی نتوانسته به مرخصی استعلاجی بیاید.وی در توضیح وضع جسمی کیوان صمیمی با اشاره به سابقه اعتصاب غذا و نیز روزه داری کنونی‌اش، می افزاید: “ایشان خیلی ضعیف شده اند و این، وضع بد جسمی و بیماری ناگوار وی را تشدید کرده است.کیوان صمیمی، مدیرمسئول نشریه توقیف شده ی نامه و عضو شورای فعالان ملی – مذهبی، عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، عضو شورای ملی صلح، عضو کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه و عضو کمیته دفاع از حق تحصیل است.صمیمی که سابقه ی زندان طولانی مدت و تحمل شکنجه در نظام شاهنشاهی دارد، در جریان بازداشت های فله ای پس از انتخابات دستگیر و درشعبه ۲۶ دادگاه انقلاب مجموعا به ۶ سال حبس، و به محرومیت مادام العمر از فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محکوم شد . دادگاه تجدیدنظر استان تهران مدت زمان حبس این فعال سیاسی را تایید کرد اما محرومیت وی را به ۱۵ سال تقلیل داد.

جرس 

۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه

کانون وکلای مرکز به دلیل فقدان استقلال در برابر آزار و محاکمه وکلا سکوت می کند

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با انتشار بیانیه ای گفت که کانون وکلای مرکز ایران باید به حمایت از وکلایی که به دلیل دفاع از زندانیان عقیدتی یا دفاع از اهداف وضوابط حقوق بشر در مخمصه قرار گرفته، آزار و اذیت شده و با اتهامات حقوقی وحتی احکام زندان مواجه شده اند بشتابد. کمپین همچنین تصریح کرده که کانون بین المللی وکلا و گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد در حوزه استقلال قضات و وکلا، باید در مورد وضعیت وکلای ایرانی که با اینگونه فشارها روبرو هستند وارد عمل شده و از آنان دفاع کند.دکتر شیرین عبادی، وکیل حقوق بشر برجستۀ ایرانی و برندۀ جایزۀ صلح نوبل، لیستی از ۴۱ وکیل که از خرداد ماه سال ۱۳۸۸ تا کنون به دلیل دفاع از زندانیان سیاسی- عقیدتی و یا دفاع از اهداف و ضوابط حقوق بشر مورد آزار واذیت قرار گرفته، تهدید، بازداشت، محاکمه و محکوم به زندان شده اند را گردآوری کرده و برای انتشار در اختیار کمپین قرار داده است. مروری بر آنچه وکلای یاد شده متحمل شده اند نشان می دهد که علیرغم حملات گسترده دستگاه قضایی و اطلاعاتی کشور علیه وکلای مدافع، کانون وکلای مرکز- که بسیاری از وکلای یاد شده در این استان ساکن هستند- را به عهده دارد، تاکنون هیچ اقدامی برای دفاع از اعضاء خویش انجام نداده است.دکتر عبادی در این زمینه به کمپین گفت: “هر شغلی یک نهاد صنفی برای حمایت از اعضایش دارد. به عنوان مثال، وقتی یک بازیگر سینما را بازداشت می کنند اتحادیه سینمایی با موضع گیری در برابر آن اطلاعیه صادر و به بازداشت مزبور اعتراض می کند، یا وقتی خبرنگار یا نویسنده ای دستگیر می شود انجمن صنفی مرتبط به آن اعتراض می کند. ولی چگونه است که طی دو سال اخیر چنین شمار پرتعدادی از وکلا به دلیل حرفه شان با مشکل مواجه می شوند و هیچ نهادی از آنها حمایت نمی کند؟وی افزود: ” سوال این است که پس فایده کانون وکلا چیست؟! درحالیکه یکی از وظایف اصلی کانون نظارت بر عملکرد وکلا و حمایت قانونی آنها است. وکلا بی پناه تر از هر گروه دیگر در جامعه ایران هستند.کوتاهی کانون وکلا در اعتراض به نحوه رفتار دستگاه های امنیتی و قضایی و آزار واذیت هایی که نسبت به اعضاء آن صورت می گیرد رابطه مستقیمی با مستقل نبودن این کانون دارد که توانایی آن را در پاسخگو نگهداشتن نهادهای موجود سلب کرده است. بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، مقامات ایرانی فعالیتهای کانون وکلا را به مدت ۱۸ سال معلق کردند و یک نمایندۀ قوۀ قضاییه سالها مسئولیت ادارۀ آن را به عهده داشت.شیرین عبادی در خصوص شرایطی که به وضعیت کنونی کانون وکلا منجر شده است گفت: ” دستور بازگشایی کانون بعد از پاکسازی بسیاری از وکلا صورت گرفت. بعد از آن قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت دادگستری را تصویب کردند که به موجب آن عملا استقلال از کانون گرفته شد.قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت دادگستری، که در سال ۱۳۷۶ تصویب شد، به قوۀ قضاییه اختیار می دهد تا صلاحیت نامزدهای عضویت در هیئت مدیرۀ کانون وکلا را بررسی کند.طبق این قانون در حالیکه وکلای دادگستری ظاهرا هر دوسال یک بار برای انتخاب اعضاء هیات مدیره کانون رای میدهند، دادگاه انتظامی قضات می تواند هر نامزدی را که نامناسب بداند رد صلاحیت کند. مطابق تبصرۀ ۱ مادۀ ۴ این قانون:مرجع رسیدگی به صلاحیت نامزدها، دادگاه عالی انتظامی قضات بوده که مکلف است ظرف حداکثر دو ماه ضمن استعلام سوابق از‌مراجع ذیربط، صلاحیت آنان را بررسی و اعلام نظر کند و مراجع ذیصلاح قانونی که از نامزدها، سوابق یا اطلاعاتی دارند در صورت استعلام موظف به‌اعلام آن می‌باشند.دادگاه انتظامی قضات بارها مانع نامزدی و عضویت وکلای حقوق بشر مانند شیرین عبادی، عبدالفتاح سلطانی، محمد سیف زاده، فریده غیرت، نعمت احمدی وشماری دیگر از وکلا در هیئت مدیرۀ کانون شده است.درعمل، قوۀ قضاییۀ ایران تصمیم گیری در خصوص صلاحیت اعضاء هیئت مدیرۀ کانون وکلای دادگستری را به وزارت اطلاعات ایران، که از آن به “مرجع ذیصلاح قانونی” نام می برد، واگذار کرده است. وزارت اطلاعات که حیطۀ قدرتش بر قوۀ قضاییۀ ایران از خرداد سال ۱۳۸۸ تا کنون به نحو چشمگیری افزایش یافته، سابقه ای بسیار طولانی در مورد هدف قرار دادن منتقدان حکومت و فعالان اجتماعی- سیاسی داشته است.به نوشته وبسایت اتحادیۀ کانون وکلای ایران، که سازمانهای متعددی از جمله کانون وکلای دادگستری مرکز را تحت پوشش قرار میدهد، اکثر اعضاء کانون به کنترل قوۀ قضاییه روی اعضاء هیئت مدیرۀ کانون اعتراض دارند. با این وجود، کنترل قوۀ قضاییه و همچنین کنترل وزارت اطلاعات بر کانون از طریق قوۀ قضاییه، باعث شده که هیئت مدیرۀ کانون و کانون وکلای دادگستری مرکز دچار انفعال شوند و کانون قادر به دفاع وحمایت از وکلایی که به اشکال مختلف حقوقشان توسط حکومت نقض می شود نباشد.تمامی حقوقدانان و وکلایی که نام آنها در لیست ضمیمه به چشم می خورد، بدلیل دفاع از زندانیان عقیدتی –سیاسی و تلاش برای احیا حقوق آنان و احترام به اصول حقوق بشر و حاکمیت قانون مورد هدف قرار گرفته اند. قوۀ قضاییۀ ایران۱۱ تن از این افراد را به حبس هایی که بعضا تا ۱۱ سال بوده محکوم کرده است.سخنگوی کمپین، هادی قائمی با اشاره به شرایطی که قوه قضاییه برای وکلای حقوق بشر ایجاد کرده است گفت: ” در واقع قوۀ قضائیۀ ایران ارائه هر نوع خدمات حقوقی مرتبط به حقوق بشر را جرم می داند.” وی افزود: “نظام قضایی ایران همچنان به حمله و حذف کلیۀ افرادی که مایل به ارائۀ خدمات حقوقی به زندانیان عقیدتی بوده اند ادامه می دهد. هدف این است که از طریق ارعاب، وکلای مدافع ایرانی را از قبول چنین پرونده هایی منصرف نمایند.در تاریخ ۱۹ دی۱۳۸۹، نسرین ستوده که وکالت بسیاری از فعالان و زندانیان سیاسی را به عهده دارد، به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” و “تبلیغ علیه نظام” به ۱۱ سال زندان و ۲۰ سال محرومیت از حرفۀ وکالت و سفر به خارج محکوم شد. وی همچنین به پانصد هزار ریال جریمۀ نقدی برای عدم رعایت حجاب در یک سخنرانی ضبط شده محکوم شد. ستوده، که مادر دو فرزند خردسال است، به دفعات دست به اعتصاب غذا زده است تا به بازداشت غیر قانونی و بدرفتاری های صورت گرفته در زندان اعتراض نماید.در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ ، شعبۀ ۵۴ دادگاه تجدید نظر تهران محمد سیف زاده، یکی از اعضای موسس کانون مدافعان حقوق بشر ایران که وکالت بسیاری از بازداشت شدگان پس از انتخابات را به عهده داشت را به دو سال حبس در زندان و ده سال محرومیت از حرفۀ حقوق به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران” محکوم کرد.محمد اولیایی فرد، عضو کمیتۀ دفاع از زندانیان سیاسی در ایران، با تحمل یک سال محکومیت خویش در زندان فقط به دلیل انجام مصاحبه با خبرگزاری های بین المللی در خصوص پروندۀ یکی از موکلانش، یک نوجوان که به اعدام محکوم شده بود، در ۲۹ فروردین ماه سال جاری آزاد شد.جاوید هوتن کیان که وکالت سکینه آشتیانی، زنی که به اتهام زنا به سنگسار محکوم شده بود را به عهده داشت، در تاریخ ۱۸ مهر ۱۳۸۹ دستگیر شد. وی بعدا پس از ارائۀ اعترافات تلویزیونی که به نظر می آمد تحت فشار از وی اخذ شده باشد، به۱۱ سال زندان به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” محکوم شد.در خرداد ماه سال جاری، کانون وکلای بین المللی(آی. بی. اِ.) که کانون وکلای ایران عضو آن است، خواهان آزادی جاوید هوتن کیان شد(لینک). همچنین دوسال قبل، در تیر ۱۳۸۸، کانون وکلای بین المللی طی بیانیه ای ابراز نگرانی کرده بود که در واقع “کانون های وکلا در ایران تحت کنترل قوۀ قضاییه قرار گرفته اند.(لینک) مارتین سولک، رییس انستیتوی حقوق بشر کانون وکلای بین المللی گفت که ایران ناقض “اصول اولیۀ سازمان ملل متحد در خصوص نقش وکلا، از طریق عدم توجه اساسی به نیاز مبرم به حرفۀ وکالت مستقل و از طریق تحت کنترل گرفتن وکلای ایران توسط قوۀ قضاییه” است.کنترل قوۀ قضائیه روی کانون وکلا همچنین ناقض تعهدات حقوقی ایران درخصوص احترام به حق عضویت در انجمنها که توسط مادۀ ۲۱ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی تضمین شده است، می باشد.هادی قائمی گفت: “کانون وکلای دادگستری مرکز به نحو اسفباری در خصوص به زندان انداختن همکارانش توسط قوۀ قضاییه فقط به دلیل اعتقاد آنها به اجرای ضوابط حقوق بشر یا دفاع از موکلانش ساکت بوده است.” وی افزود: “وقت آن رسیده که کانون وکلا خود را از کنترل و نفوذ قوه قضاییه برهاند و به یاری اعضاء خویش بشتابد. همچنین، کانون بین المللی وکلا و گزارشگر ویژه در حوزه استقلال قضات و وکلا باید از کانون وکلای ایران حمایت و در مقولۀ حمله به وکلای ایران وارد عمل شده واقدامات مقتضی را انجام دهد.”

رونوشت:

- کانون بین المللی وکلا
- گزارشگرویژه در حوزه استقلال قضات و وکلا – کمیسیاری عالی حقوق بشر
‫-‬ کانون وکلا
‫-‬اتحادیه کانون وکلا
‫-‬گزارشگر ویژه حقوق بشر جهت اطلاع
‫-دفتر خانم پیلای

منبع : کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...