۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

اقدام ابتکاری؛ توزیع عکس ها و سخنان خانواده پنجاه شهید

جمعی از جوانان و فعالان جنبش سبز در واکنش به اظهارات اخیر مسولان جمهوری اسلامی مبنی بر انکار کشته شدگان پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و اظهار نگرانی برای کشته شدن چند شهروند انگلیسی در وقایع اخیر بریتانیا، اقدام به پخش تصاویری از پنجاه تن از کشته شدگان و اظهارات خانواده های آنان مبنی بر چگونگی جان باختن آنها در سطح شهر تهران کرده اند.این جوانان با تهیه ی عکس هایی از جان باختگان وقایع پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، تلاش کرده اند تا گفته های خانواده های آنان را ه به همراه سی دی مربوط به شهدانِ شهر و همچنین متن گفتگوی خانواده های این جان باختگان در مصاحبه با رسانه های مکتوب را، خانه به خانه توزیع و در مورد وضعیت خانواده های کشته شدگان اطلاع رسانی کنند.تصاویری که از ابتکارِ عملِ این جوانان به جرس ارسال شده است، نشان می دهد که این جوانان عکس هایی از جان باختگان را به همراه شرحی از چگونگی جان باختن آنان از طریق بسته هایی از نان و خرما و سبزی و … در میان شهروندان توزیع کرده اند.یکی از جوانان فعال در این زمینه به خبرنگار جرس می گوید: وقتی می بینیم، مسولان ما بعد از گذشت دو سال همچنان شهدای ما را انکار می کنند، و حتی رییس قوه قضاییه می گوید در ایران تنها یک نفر پس از انتخابات کشته شده این تنها کاری است که از دست ما بر می آید تا بگوییم اگر شما نام یک نفر را می شناسید برای ما همه ی کسانی که کشته شده اند مثل خانواده ی ما هستند و نمی توانیم فراموش شان کنیم.وی می گوید: ما که به اینترنت دسترسی داریم می بینیم که خانواده های شهدا در اوج نا امنی با رسانه ها گفتگو می کنند و هنوز ساکت نشده اند برای همین فکر کردیم باید نشان دهیم که در کنار این خانواده ها هستیم، سعی می کنیم صحبت های آنها را تکثیر کنیم چون در ایران همه که به اینترنت دسترسی ندارند پس این شاید یک قدم کوچک باشد تا هم آگاهی رسانی کنیم هم به خانواده های شهدا بگوییم که آنها تنها نیستند.

تداوم انکار کشته شدگان از سوی مسولان

به تازگی مسئولان جمهوری اسلامی در اظهار نظر های متعدد بار دیگر کشته شدگان جنبش اعتراضی مردم ایران را انکار کرده و خواستار ورود سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر در مورد خشونت پلیس انگلستان در مواجهه با وقایع اخیر بریتانیا شده اند.لاریجانی رییس قوه قضاییه نیز در همین راستا کشته شدگان حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ را تنها منحصر به یک نفر خواند و بار دیگر از اعتراضات مردم ایران به عنوان فتنه یاد کرد.خانواده های چند تن از کشته شدگان پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران در واکنش به اظهارات اخیر مسولان جمهوری اسلامی به جرس گفته اند: دولت ایران اگر سازمان ملل و شورای امنیت این سازمان را قبول دارد چرا در های ایران را به روی نماینده های حقوق بشر سازمان ملل باز نمی کند تا آنها بتوانند آزادنه در مورد رفتاری که با معترضان پس از انتخابات صورت گرفته است هم تحقیق و بررسی کنند.خانواده های جان باختگان بعد از انتخابات همچنین در مصاحبه با روز نیز از رئیس قوه قضائیه خواستند با حضور بر سرمزار فرزندان آنها، توضیح دهد که این جانباختگان چرا و چگونه جان باخته اند و چرا زیر خاک خفته اند.پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در ایران، راهپیمایی های مسالمت آمیز مردم معترض در روزهای نخست، منجربه کشته شدنِ شمار زیادی از شهروندان معترض شد که بر اساس گزارش خانواده ها در رسانه های رسمی ۶ نفر در ارتباط با پرونده کهریزک جان داده اند. از سوی دیگر اگر چه هنوز آمار دقیقی از شمار کشته شدگان وجود ندارد اما خانواده نزدیک به پنجاه تن از شهروندان ایرانی که با اصابت گلوله، ضرب و شتم با باتوم، پرتاب از پل و ساختمان،استنشاق گازاشک آور و و شیوه های خشونت آمیز دیگر جان خود را از دست داده اند نیر طی مصاحبه های رسمی اطلاع رسانی کرده اند.

گفتگو با یکی از جوانان فعال

یکی از جوانان فعال که اقدام به توزیغ سخنان این خانواده ها کرده است به جرس می گوید: پیشتر دیده بودیم که سایت کلمه گزارشی از خانواده های ۴۳ تن از کشته شدگان را یکجا منتشر کرده بود که یک نفر آنها را در متروهای تهران پخش کرد . ما تصمیم گرفتیم شمار دیگری از شهدا که خانواده هایشان به تازگی سکوت شان را شکسته اند را نیز به این لیست اضافه کنیم و همان کاری را انجام دهیم که یک شهروند معمولی انگیزه اش را ایجاد کرده بود.ما گفته های خانواده ی رامین آقا زاده قهرمانی، ناصر امیر نژاد، هدی صابر، هاله سهابی و چند تن دیگر از کشته شدگان را نیز در کنار صحبت های خانواده های آن ۴۳ شهید قرار دادیم و وقتی به همراه نان و خرما در میان مردم تکثیر می کردیم واقعا با استقبال خوبی مواجه شد.وی در پاسخ به این پرسش که آیا در جریان توزیعِ این عکس ها و سی دی ها نگران برخورد ماموران امنیتی نیستند، گفت: این نگرانی همیشه با ما هست اما وقتی خانواده های شهدا مصاحبه می کنند این یعنی برای ما مردم حرف می زنند و ما هم وظیفه داریم صدایشان را به گوش مردمی که اینترنت ندارند برسانیم. طبیعی است که می ترسیم اما دلمان می خواهد دوستان دیگری که صدای ما را می شنوند همراه شوند و ما را تنها نگذارند.جوان دیگری که در این ابتکار عمل همراه شده است در یک مصاحبه ی ایمیلی به خبرنگار جرس می گوید: این یک قرار نانوشته است میان ما و خانواده های شهدا. لطفا از طرف ما به خانواده های شهدا بگویید: ما واقعا فراموششان نکرده ایم و با هرچه در توان داریم , تا آن زمان که جانی در بدن داریم، فراموششان نخواهیم کرد.وی در مورد انگیزه ی خود برای این کار می نویسد: درد مشترکمان را توی مشت می گیریم، بی صدا گوشه ی این خاک دل گرفته دور هم جمع می شویم، با تمام بضاعت جیب های سهمیه بندی شده مان، امکانات محدودمان را به کار می گیرم و یاد شهیدان غریب شهرمان را برگه برگه تکثیر می کنیم، خودمان هم می دانیم هیچ است اما مظلومیتشان را لا به لای عطر نان و سبزی و شیرینی، خرما و … می پیچیم و میان مردم شهر پخش می کنیم تا یادشان باشد که دو سال پیش چه جوان های پاکی تنها برای سبز شدن کشورشان، برای مبارزه با سیاهی جان شان را از دست دادند.وی می نویسد: با امید و اضطراب، مهمان ناخوانده و پنهان، افطار های برخی از مسجدها می شویم که به روزه داران هم بگوییم به این عکس ها خوب نگاه کنند، گفته های خانواده هایشان را خوب بخوانند، این جوانان هم دلشان می خواست زندگی کنند ، پس در کنار نماز و روزه و دعا هایتان یادتان باشد که چه جوان هایی را که مثل ما بودند با دست های خالی به خیابان رفته بودند را کشتند.وی می نویسد: صدای ما را از جمع کوچکی می شنوید که امید دارد به تکثیر سینه به سینه ی این قرار نانوشته میان ما جوان ها و خانواده های کشته شدگان، لطفا صدای ما را به گوش شان برسانید.خانواده های کشته شدگان پس از انتخابات با ارسال شکایت های جداگانه در دستگاه قضایی پیگیر پرونده ی قتل فرزندان خود شده بودند اما تاکنون به جز دادگاهی که برای کهریزک برگزار شده است دادگاهی برای هیچ یک از متهمان تشکیل نشده است که پاسخی روشن به خانواده ها بدهند.

امروز طرابلس فردا دمشق پس فردا تهران



به امید آزادی 



عفو بین‌الملل خواستار آزادی دو آمریکایی زندانی در ایران شد

سازمان عفو بین‌الملل، که مقرش در لندن است، روز دوشنبه ضمن اعتراض به محکومیت هشت ساله دو شهروند آمریکایی در ایران، نحوه محاکمه این دو را «پرنقص» خواند و خواستار آزادی فوری آن‌ها از زندان شد.در بیانیه عفو بین الملل آمده است که چگونگی برخورد با این پرونده از همان ابتدا نشان می‌دهد که این افراد برای چانه‌ زنی و کسب امتیاز از دولت آمریکا به گروگان گرفته شده‌اند و ملکوم اسمارت، مدير بخش خاورميانه این اعلام کرد که روند محاکمه این دو نفر به منزله «به استهزا گرفتن عدالت» است.وی تأکید کرد که شواهدی برای اثبات ادعای جاسوسی آن‌ها وجود ندارد.این سازمان با اظهار این‌که شین باوئر و جاش فتال بیش از دو سال است که در انتظار اجرای عدالت در ایران زندانی بوده‌اند، افزوده است که اکنون زمان آن رسیده که مقامات ایران فورا و «بدون تأخیر» آن‌ها را آزاد کنند.دادگاه انقلاب اسلامی به تازگی هر یک از این دو شهروند آمریکایی را به هشت سال زندان محکوم کرد.عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران، نیز روز یکشنبه با تأیید محکوم شدن هر یک از دو شهروند آمریکایی هشت‌ سال زندان، «پنج سال» به اتهام جاسوسی و «سه سال» برای ورود غیرقانونی به خاک ایران، گفت اتهامات مزبور «در دادگاه انقلاب اثبات شده است».این در حالی است که مسعود شفیعی، وکیل آمریکایی‌‌ها در گفت‌و‌گو با رادیو فردا تأکید کرده است که «بحث جاسوسی اصولا موضوعیت ندارد».وی روز یکشنبه در این باره به رادیو فردا گفت: «جاسوس تعریف مشخص دارد. جاسوس کسی است که به اسناد سری دسترسی داشته باشد... و این اسناد را در اختیار دُوَل بیگانه بگذارد. اصولا موکلین من در پایگاه و جایگاهی نبودند که بتوانیم آن‌ها را مصداق جاسوسی بدانیم. من هم دلیلی در خصوص جاسوس بودن این‌ها در پرونده ندیده‌ام.»روز یکشنبه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، از صدور چنین حکمی برای جاش فتال و شین باوئر ابراز تأسف کرد و گفت: «ما بر درخواست قبلی خود تأکید داریم و خواهان آزادی سریع این دو هستیم تا به خانه برگشته و به خانواده خود ملحق شوند.»همچنین خانواده‌های این دو شهروند آمریکایی نیز روز یکشنبه با انتشار بیانیه‌ای بر بیگناهی جاش فتال و شین باوئر تأکید کرده و خواستار تجدید نظر در حکم و آزادی فوری آن‌ها شده‌اند.به گفته دادستان تهران متهمان «می‌توانند طبق قانون به رأی دادگاه اعتراض کنند». حکم صادره به روال سایر احکام محاکم جمهوری اسلامی، تا ۲۰ روز فرصت تجدید نظر خواهی خواهد داشت.مسعود شفیعی وکیل این سه نفر گفته است که درخواست تجدید نظر در این حکم را خواهد کرد.

منبع: رادیو فردا

مهسا مهدی زاده فعال مدنی ترک بازداشت شد

مهسا مهدی زاده فعال سیاسی پش از بازگشت از ترکیه دیشب در شهر ارومیه دستگیر شده و در حالی حاضر هیچ خبری از دلایل دستگیری و مکان نگهداری او در دست نیست.یک منبع مطلع با اعلام این خبر به «خانه حقوق بشر ایران» گفت: «مهدی زاده از فعالین سیاسی و نیز زیست محیطی است که در رابطه با روند خشک شدن دریاچه‌ی ارومیه نوشته‌ها و مصاحبه‌های را با چند رسانه‌ی خارج از کشور داشته است.خشک شدن دریاچه‌ی ارومیه طی سال‌های اخیر همواره مورده اعتراض فعالین محیط زیست و شهروندان استان آذربایجان بوده است. مسئولین دولتی اما اقدام در خور توجه‌ای برای حفظ و نگهداری این دریاچه از خطر خشک شد انجام نمی‌دهند. مجلس شورای اسلامی نیز به طرح فوریت نجات دریاچه ارومیه در هفته‌های گذشته رای نداده بود.بسیاری از فعالین محیط زیست و شهروندان آذربایجانی که در این رابطه فعالیت می‌کنند مورد بازداشت و یا تهدید قرار می‌گیرند.

بی خبری‏ از وضعیت کوهیار گودرزی، با وجود گذشت بیش از بیست روز از بازداشت وی

با وجود گذشت بیش از بیست روز از بازداشت کوهیار گودرزی، هنوز هیچ‌گونه اطلاعی از محل نگه‌داری وی در دست نیست.کوهیار گودرزی، که در تاریخ 9 مردادماه در تهران بازداشت شده است، از زمان دستگیری، تاکنون تماسی را با خانواده خود برقرار نکرده است. این درحالی است که یک روز پس از بازداشت این فعال حقوق بشر، مادر وی نیز در منزلش در کرمان بازداشت شده و تاکنون در زندان به سر می‌برد. عدم اطلاع از شرایط کوهیار گودرزی درحالی است که مطابق قانون و آیین‌نامه حقوق شهروندی، متهم بلافاصله پس از بازداشت می‌بایست اجازه داشته باشد تا خانواده‌اش را در جریان محل نگه‌داری خود قرار دهد.به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، برخی از منابع آگاه از نگه‌داری وی در سلول‌های انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات خبر می‌دهند. با این وجود تاکنون هیچ مرجع رسمی، مسئولیت بازداشت وی را قبول نکرده است.کوهیار گودرزی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، پیش از این در تاریخ 29 آذرماه 88 در حالی که قصد شرکت در مراسم خاکسپاری آیت‌الله منتظری را داشت، توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد و سپس از سوی دادگاه به تحمل یکسال حبس تعزیری محکوم شد. وی در آذرماه 89، پس از سپری کردن حکم خود از زندان آزاد شده بود.کمیته گزارشگران حقوق بشر، ضمن ابراز نگرانی در خصوص وضعیت نامعلوم کوهیار گودرزی، برخوردهای صورت گرفته با وی و مادرش را خلاف قانون دانسته و خواهان روشن شدن شدن هر چه سریعتر وضعیت آنان است

مادر علیرضا کیا: آیا هیچ فریادرسی نیست صدای مرا بشنود؟

علیرضا کیا شهروند زندانی است که اول اسفند ماه سال گذشته در خیابان بازداشت شده است و از آن زمان تاکنون در زندان اوین به سر می برد. این در حالی است که از نظر جسمانی وضعیت حادی دارد و پیگیری های مادرش برای مرخصی استعلاجی جهت درمان بی پاسخ مانده است.مادر این جوان 19 ساله در خصوص شرایط جسمانی وخیم فرزندش می گوید: "وضعیت جسمانی علیرضا خیلی بد است و بدون اینکه اصلا به من اطلاعی بدهند پسرم را به بیمارستان طالقانی برده اند و در آنجا تحت عمل جراحی آپاندیس قرار داده اند. باورتان می شود سه روز پسرم در بیمارستان بستری بوده و عمل جراحی داشته و به من مادر هیچ اطلاعی ندادند! سه روز بعد از عمل جراحی اش در ملاقات دیدم زیر دستش را گرفتند و علیرضا گفت بیمارستان عمل کرده است. دوشنبه هفته پیش هم که با او ملاقات داشتم حالش بد بود و می گفت کلیه ها و مهره های کمرش به "شدت" درد می کند اما بهداری اوین فقط مسکن می دهد. تازه قبل از اینکه به بیمارستان منتقلش کنند یکروز تمام در بهداری اوین بوده و از درد به خودش می پیچیده اما به او می گفتند دروغ می گویی و تمارض می کنی...بخدا مانده ام چکار کنم! به هر کجا مراجعه می کنم تا بتوانم مرخصی استعلاجی برای پسرم بگیرم تا خودم او را ببرم بیمارستان و ببینم پزشکان متخصص چه می گویند هیچ جوابی نمی دهند. اصلا من مطمئن نیستم که آپاندیسش مشکل داشته شاید درد کلیه اش بوده و آنها آپاندیسش را عمل کردند که حالا درد شدید کلیه دارد. من که از داخل زندان خبر ندارم تماس تلفنی هم که نداریم نمی دانید چه حالی دارم! علیرضا تنها فرزند من است و نوزده سال بیشتر ندارد. آیا هیچ فریادرسی نیست صدای من مادر را بشنود؟وی در خصوص بی نتیجه بودن پیگیرهایش، ادامه می دهد: " ملاقات دادستان که غیرممکن است فقط مسئولین می گویند نامه بنویسید و من به هر کجایی که فکرم می رسیده نامه نوشتم و شرایط حاد جسمانی علیرضا را توضیح دادم و درخواست مرخصی استعلاجی کردم اما دریغ از پاسخ! بخدا مانده ام به هر دری می زنم بسته است. من مادرم نگران فرزندم هستم می ترسم کلیه هایش را هم از دست بدهد من آن موقع چکار کنم نگران سلامتیش هستم. بخدا علیرضا قبل از بازداشتش هیچ مشکل و ناراحتی جسمی نداشت اما الان کلیه درد، کمر درد و چشمهایش هم درست نمی بیند من نمی دانم زندان چه شرایطی دارد که این بچه های ما به این درد و مرض ها گرفتار می شوند؟ تماس تلفنی هم که ممنوع است و من باید همینطور در نگرانی بسر ببرم تا دوشنبه برسد از پشت شیشه و میله فرزندم را ببینم.علیرضا کیا از اول اسفند ماه در مسیر منزل بازداشت شد و از آن زمان تاکنون دادگاهی برای وی برگزار نشده است و در شرایط نامناسب جسمانی در بند 350 در بلاتکلیفی بسر می برد.اول اسفند در تهران و برخی از شهرهای کشور در اعتراض به حصر خانگی رهبران جنبش سبز و گرامیداشت یاد شهیدان صانع ژاله و محمدمختاری تجمعاتی صورت گرفت که با برخورد شدید نیروهای انتظامی و لباس شخصی روبه رو شد.خانم کیا در خصوص پرونده قضایی فرزندش به خبرنگار جرس می گوید: "علیرضا را اول اسفتد ماه در حالیکه با دوستانش در مسیر رفتن به مترو بود ماموران ریختند و بازداشتش کردند و از آن زمان تاکنون هیچ حکمی هم برای او صادر نشده است. روز پنج تیرماه قرار بود دادگاهی برای او برگزار کنند اما گفتند قاضی رفته سمنان و دوباره پسرم را برگردانند و از آن زمان تا الان هیچ خبری نیست و علیرضا در بلاتکلیفی در زندان بسر می برد. وکیلش هم نه به پرونده علیرضا دسترسی دارد و نه موکل خودش را توانسته ببیند.این مادر رنج دیده با ابراز نگرانی شدید از وضعیت سلامتی فرزندش خطاب به مسئولین قضایی سخنان خود را اینگونه پایان می دهد: "من عاجزانه درخواست می کنم یک مرخصی به فرزندم بدهند تا خودم او را بیمارستان ببرم و تحت درمان قرارش بدهم تا خیالم راحت شود. من هیچ چیز دیگری نمی خواهم، فقط نگران سلامتی تنها فرزندم هستم. من هر چه التماس می کنم ومی گویم دو روز و سه روز تحت هر شرایطی که خودتان می گویید بگذارید پسرم از زندان بیاید و خودم بیمارستان ببرم تا خیال من مادر راحت شود هیچ جوابی نمی دهند. الان می گویند آزمایش از کلیه و عکس از کمر گرفته اند اینها خیلی "نگران کننده" است. هیچ اطلاعی هم الان از وضعیتش ندارم تا دوشنبه که ملاقات بروم... مانده ام چکار کنم جز اینکه در این شبهای قدر و ماه مبارک رمضان فقط بخدا متوسل شوم و از او کمک بخواهم وگرنه هیچکس به این وضعیت ترتیب اثری نمی دهد.گفتنی است، طی سالهای گذشته به علت بی توجهی مسئولین و عدم رسیدگی به موقع پزشکی بسیاری از زندانیان جان خود را از دست دادند. از میان آنها می توان به فوت هدی صابر، منوچهر محمدی، امیدرضا میرصیافی، محمد دگمه چی، امیرحسین حشمت ساران و موارد متعددی از مرگ زندانیان در زندان های اوین، رجایی شهر و زندان های دیگر کشور اشاره کرد. هم اکنون بسیاری از زندانیان با مشکلات جسمانی متعددی دست به گریبان‌اند که نه تنها عدم مداوای کامل بیماری‌ها را به مرضی مزمن بدل می‌کند، بلکه بهداشت نامناسب و عدم امکانات زندان عاملی برای بروز بیماری‌ در بین زندانیان می‌شود و به این ترتیب خط هشدار سلامت زندانیان روز به روز "افزایش" می یابد. پیش از این یکی از مادران زندانیان در گفتگویی با جرس پرده از مرگ ده ها نفر از زندانیان بر اثر ابتلا به وبا برداشته بود که مسئولین سعی در کتمان آن دارند.
 
منبع: جرس

واکنش سازمان حقوق بشری فرانت لاین به بازداشت کوهیار گودرزی و مادرش

سازمان بین المللی فرانت لاین به بازداشت خودسرانه کوهیار گودرزی و مادرش ، پروین مخترع واکنش نشان داد.این سازمان غیر دولتی که وظیفه اش محافظت از مدافعین حقوق بشر در سراسر جهان می باشد ، با انتشار بیانیه ای به بازداشت این فعال حقوق بشری در ایران و مادر وی اعتراض کرده و در رابطه با وضعیت سلامتی آنها ابراز نگرانی کرده است.مقر سازمان فرانت لاین ( خط مقدم ) در ایرلند می باشد.در این بیانیه با محکوم کردن دستیگری کوهیار گودرزی آمده است: فعال حقوق بشر، آقای کوهیار گودرزی، در روز ۹ مرداد ۱۳۹۰ (۳۱ جولای ۲۰۰۱) در تهران بازداشت شد و فردای آن روز، مادرش، خانم پروین مخترع، در شهر کرمان بازداشت شد. تاکنون وضعیت کوهیار گودرزی و مکانی که در آن نگهداری می‌شود، نامعلوم مانده است، اما گزارش شده که پروین مخترع در زندان عمومی کرمان در بازداشت است. کوهیار گودرزی، روزنامه‌نگار و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر است. در سال ۲۰۱۰ کوهیار گودرزی جایزه “جان اشوبون” برای آزادی مطبوعات را از باشگاه ملی مطبوعات امریکا دریافت کرد. از آنجایی که در آن زمان کوهیار گودرزی در زندان به سر می‌برد، مادرش جایزه را از طرف وی دریافت کرد.‏بر اساس گزارش‌ها، در روز ۹ مرداد ۱۳۹۰ (۳۱ جولای ۲۰۱۱) کوهیار گودرزی توسط مأموران وزارت اطلاعات ایران در خانه خود در خیابان جمالزاده تهران بازداشت شده است. تاکنون هیچ مرجع رسمی امنیتی مسوولیت بازداشت وی را به عهده نگرفته است. دلیل بازداشت او مشخص نیست و معلوم نیست که آیا اتهامی به او تفهیم شده یا خیر. گزارش شده است که پس از بازداشت او، خانه کوهیار گودرزی توسط مقامات تفتیش شده و برخی از کتاب‌ها و سایر وسایل شخصی وی توقیف شده است.‏در روز ۱۰ مرداد ۱۳۹۰ (۱ آگوست ۲۰۱۱)، پروین مخترع در خانه‌اش در شهر کرمان بازداشت شد. وی در حال حاضر در زندان عمومی کرمان در بازداشت به سر می‌بَرَد، هر چند که معلوم نیست آیا اتهامی به وی وارد شده یا خیر، و در صورتی که وارد شده این اتهام‌ها چه هستند.‏این بیانیه می افزاید: گزارش شده که در روزهای پس از بازداشت‌های مذکور، تعدادی از دوستان و هکلاسی های کوهیار برای بازجویی به دفاتر وزارت اطلاعات احضار شده‌اند.با وجود درخواست‌های مکرر وکیل کوهیار گودرزی برای دریافت اطلاعاتی درباره وضعیت موکلش و مکان نگهداری‌اش، مقامات تاکنون از ارائه این اطلاعات خودداری کرده و مسوولیت این بازداشت را به عهده نگرفته‌اند.‏در ادامه این بیانیه آمده است: در آذر ۱۳۸۸ (نوامبر ۲۰۰۹) کوهیار گودرزی در راه قم و در حالی که عازم شرکت در مراسم تشییع آیت الله منتظری بود (از مخالفان برجسته محمود احمدی نژاد) بود بازداشت شد. در تیر ۱۳۸۹ (جون ۲۰۱۰) دادگاه انقلاب کوهیار گودرزی را به اتهام “تبلیغ علیه نظام از طریق همکاری موثر با وبسایت کمیته گزارشگران حقوق بشر”، “جمع آوری و انتشار اخبار علیه نظام و انتشار اطلاعات به سازمان‌های تروریستی خارج کشور”، “مصاحبه با رسانه‌های خارجی” و “انتشار مطالبی در اینترنت” به یک سال حبس تعزیری محکوم کرد. او ده ماه را در زندان اوین تهران سپری کرد و سپس به زندان رجایی‌شهر در کرج منتقل شد و باقیمانده حکم حبسش را در آنجا ماند تا اینکه در ۲۳ آذر ۱۳۸۹ (۱۴ دسامبر ۲۰۱۰) از زندان آزاد شد.‏فرانت لاین عقیده دارد که بازداشت و حبس خودسرانه و غیرقانونی کوهیار گودرزی در سلول انفرادی بدون آنکه ملاقاتی با بستگانش داشته باشد و همچنین دستگیری و بازداشت مادرش، پروین مخترع، مستقیما به فعالیت‌های وی به عنوان مدافع حقوق بشر و به ویژه فعالیت‌هایش در کمیته گزارشگران حقوق بشر مربوط است.‏فرانت لاین عمیقا برای سلامت و امنیت جسمی و روحی کوهیار گودرزی و مادرش، پروین مخترع، نگران است، علی الخصوص که از وضعیت فعلی کوهیار گودرزی و مکان نگهداری‌اش اطلاعی در دست نیست.‏

گزارش جرس

۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

همسرقادری: افزایش محدودیتها بر زندانیان غیرقانونی است

سيامك قادري خبرنگار سابق خبرگزاری ایرنا كه در تاريخ پنج مرداد 1389 با يورش نيروهاي امنيتي و اطلاعات به منزلش به اتهام ايجاد وبلاگ ايرناي ما و انتشار گزارش‌هاي عيني خود از تظاهرات مردم در جنبش سبز و انعكاس اخبار و تحولات حركت اعتراضي مردم دستگير شد و هم اکنون در بند 350 زندان اوین بسر می برد. این در حالی است که حکم دادگاه تجدید نظر هنوز به او و وکیلش ابلاغ نشده و وی با همان حکم بازداشت موقت در زندان است.فرزانه میرزا وند همسر سیامک قادری در خصوص آخرین وضعیت همسرش به "جرس" می گوید: "دوشنبه با ایشان ملاقات داشتیم که از روحیه بسیار بالایی برخوردار بودند و علت آن هم "اتحاد"ی است که زندانیان سیاسی بند 350 با هم دارند و همین باعث می شود که آنها "محکم" باشند. همین طور اتحاد خیلی زیادی بین خانواده های زندانیان سیاسی وجود دارد. حقیقت این است که ما خانواده های زندانیان سیاسی واقعا "تنها" و "مظلوم" هستیم و از کوچکترین حق طبیعی خود محروم مانده ایم و همین مسئله باعث شده که از هر طبقه و شهری که باشیم یک حس همدلی و همدردی بین ما بوجود بیاید و بخاطر همین "حس مشترک" خود را اعضای یک "خانواده بزرگ" می دانیم و در تصمیمات خود هم هماهنگ خواهیم بود.طی هفته گذشته مسوولان سازمان زندان ها، با اتخاذ تصمیم هایی جدید دامنه فشارها را بر خانواده های زندانیان سیاسی "افزایش" داده اند. روز دوشنبه در سالن ملاقات اقدامات غیرقانونی و غیر اخلاقی مسئولین زندان سبب اعتراض گسترده خانواده های زندانیان سیاسی شد و نگرانی خانواده ها را از این شرایط و فشارهای غیرقابل پیش بینی در آینده را افزایش داده است.میرزا وند عضو خانواده بزرگ زندانیان سیاسی با ابراز نگرانی از اقدامات و فشارهای جدید بر روی خانواده های زندانیان سیاسی در سالن ملاقات زندان، ادامه می دهد: "فقط یک مسئله ای که من و خانواده های زندانیان سیاسی را نگران کرده، اقداماتی است که از ماه رمضان شروع شده و فشارها و محدودیت ها را خیلی افزایش داده اند. از جمله این محدودیت ها این است که در ملاقات های کابینی میله هایی را جلوی شیشه ها نصب کرده اند که به نوعی به شخصیت زندانیان و خانواده هایشان توهین می شود. بالاخره زندانیان در بند ما زندانیان سیاسی و عقیدتی هستند که به خاطر تفکرات و عقاید شان در حبس هستند و نباید همانند جانیان با آنها برخورد شود. اینگونه اقدامات خانواده های زندانیان سیاسی را "بسیار" نگران کرده است. همچنین اعلام کرده اند که در سالن ملاقات کسی نمی تواند وسیله شخصی با خود بیاورد که این فشار و محدودیت بر روی خانواده است بسیاری از آنها از راه های دور و شهرستان می آیند و امکان ندارد کیف دستی خودشان را بهمراه نداشته باشند و مانده اند با این محدودیت ها چکار کنند؟..در کنار این اقدامات غیرقانونی روز گذشته، صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه با صدور بخشنامه‌ای از واحدهای قضایی و دادسراهای سراسر کشور خواست به مناسبت فرا رسیدن لیالی قدر و در پیش بودن عید فطر، و به منظور حضور زندانیان در کنار اعضای خانواده خود، به همه‌ زندانیان محکوم غیر از زندانیان سیاسی و محکومان برخی جرایم خطرناک پانزده روز مرخصی در نظر بگیرند، به طوری که این مرخصی برای پانزده روز دیگر هم قابل تمدید باشد.خانم میرزا وند با بیان اینکه همسرش طبق قوانین زندان "حق" استفاده از مرخصی را دارد، در خصوص پیگیر هایش برای مرخصی می گوید: "من چندین بار درخواست مرخصی دادم تا همسرم بتواند چند روزی بیرون بیاید که متاسفانه تاکنون هیچ پاسخی نگرفتم. خوب من الان یک پسر نوجوان دارم و همسرم هم تنها نان آور خانواده بوده است و باید یکسری کارها را خودش باشد تا رسیدگی و هماهنگی هایی را انجام دهد زیرا بازداشت ایشان بدون اطلاع قبلی بوده و حتی قرارش تبدیل نشده که بتواند تا قبل از برگزاری دادگاه بیرون زندان به کارهایش برسد. من چند ماه پیش برای همین در خواست مرخصی به دادستانی مراجعه کرده بودم برای دادستان وقتی شرایط و مدت بازداشت را گفتم به یکی از مامورها گفتند یک برگه مرخصی به این خانم بدهید بعد که اسم همسرم را پرسید و من گفتم سیامک قادری، یکدفعه گفتند نه نه فرم را پر نکنید هنوز خیلی زود است که ایشان بیایند بیرون... هنوز علت "حساسیت" دادستانی را که می گویند هنوز برای مرخصی زود است را نمی دانیم؟ در حالیکه طبق قوانین زمانی که یک ششم دوران محکومیت سپری شود زندانی می تواند از مرخصی استفاده کند.سیامک قادری از خبرنگاران ایرنا که به دلیل رویکرد انتقادی به انتخابات ریاست جمهوری از سوی اکبر جوانفکر مشاور رسانه ای احمدی نژاد از ایرنا اخراج شد. این اقدام درپی صدور رای شماره 101 هییت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری به ریاست غلامحسین اسلامی فرد صورت گرفت. بر اساس رای صادره این روزنامه نگار متهم به تحریک و اغتشاش ، اعتصاب، ایراد تهمت به دولت احمدی نژاد ،اعتراض علیه دولت کودتا و نوشتن سلسله مقالاتی در باب خشونت علیه معترضان به انتخابات ریاست جمهوری شده است و به همین دلیل مستحق اخراج از ایرنا تشخیص داده شده است. این اقدام هیات رسیدگی به تخلفات اداری که برای رسیدگی به تخلف های اداری کارکنان است در حالی صورت می گیرد که قادری پیش تر از سوی شعبه ی 28 دادگاه انقلاب به 4 سال حبس به اتهام همین موارد محکوم شده بود.این روزنامه نگار در پاسخ خود به رای ابلاغ شده هییت رسیدگی به تخلفات اداری آورده است: "معلوم نیست بر اساس چه سیستم حقوقی یک متهم با اتهامات مشابه در دو داداگاه و دوبار به مجازات می رسد. شرکت در تظاهرات قانونی شهروندان با هدف انعکاس خشونت های دولت علیه معترضان و به عنوان یک وظیفه ملی دینی و حرفه ای صورت گرفته است.همسر قادری با اشاره به اینکه بعد از انتخابات ریاست جمهوری 88 فشارها بر روی همسرش به حد اعلای خود رسید، توضیح می دهد: "آقای قادری خبرنگار رسمی خبرگزاری ایرنا با هیجده سال سابقه کار خبررسانی بودند که بعد از دور اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد محدودیت هایی برای ایشان ایجاد شد و بعد از دور دوم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن این فشارها به "اوج" خود رسید و نهایتا ایشان را به خبرگزاری راه ندادند و دقیقا یکماه بعد از بازداشت ایشان هنوز بدون اینکه حکم دادگاه اعلام شود همسرم را (با همین اتهاماتی که در پرونده دادگاهشان وجود داشت) از خبرگزاری اخراج کردند. باید این را هم ذکر کنم که بارها از طرف مقامات مختلف از آقای قادری تقدیر بعمل آمده بود. و حالا اتهامی که به همسرم زده اند اتهام امنیتی یعنی تبلیغ علیه نظام، نشر اکاذیب و توهین به ریاست جمهوری و قوه قضاییه است. البته در حکمی هم که داده اند 36 فقره به قول خودشان شرکت در اغتشاشات هم ذکر شده است. این در حالی است که آقای قادری حتی در جلسه دادگاه هم گفتند که اگر قرار است که من بعنوان یک خبرنگار در جریان اتفاقات و حوادث نباشم پس خبررسانی کار چه کسی است؟! قاضی هم گفته که صرف حضور ایشان در چنین محل هایی جرم محسوب می شود. و او را به چهار سال حبس و 100 هزار تومان جریمه نقدی و 80 ضربه شلاق محکوم کردند که الان یکسال از این حکم را گذرانده اند. این را هم باید ذکر کنم که هنوز حکم دادگاه تجدید نظر نه به ما و وکیل و نه به خود ایشان ابلاغ نشده است و ایشان همچنان با همان حکم بازداشت دو ماهه در زندان هستند. یکی دیگر از این اتهامات این بود که در سایت کلمه به نشر اکاذیب پرداخته اند این در حالی است که زمانیکه همسرم برای سایت کلمه کار می کرد این سایت بطور رسمی و قانونی خبررسانی می کرد.گفتنی است چهارده تن از روزنامه نگاران زندانی که نام سیامک قادری نیز در میان آنهاست با انتشار بیانیه ای به مناسبت روز خبرنگار نوشته اند: " در دو سال گذشته دادگاه های جمهوری اسلامی دست کم 40 سال حکم زندان برای روزنامه نگاران و فعالان عرصه رسانه ها صادر کرده است. تعدادی دیگر نیز در انتظار صدور حکم برای خود هستند. تعطیلی دو روزنامه اعتماد ملی و کلمه سبز به عنوان دو روزنامه شاخص جنبش سبز ایران و دستگیری و در حصر خانگی قرار دادن مدیران مسوول و سیاستگذاران این دو روزنامه که از رهبران جنبش نیز هستند، اوج فشارهایی بوده که بر فضای جامعه ایران سنگینی کرده و آن را به سوی یک "استبداد همه جانبه" سوق داده است.همسر سیامک قادری در پایان می گوید: "این عزیزانی که الان تحت شرایط دشوار در حبس هستند همه از دلسوزان نظام هستند و برانداز نظام نبوده اند و تمام تلاش خود را برای داشتن ایرانی آباد و آزاد بکار بردند. انشالله در آینده ای نزدیک همه این عزیزان را "آزاد" و همه در کنار یکدیگر برای سربلندی ایران عزیزمان تلاش کنیم.

نامه‌ی همسر علی جمالی به پسر خردسالش در اولین سالگرد بازداشت پدر

سمیرا صدری، عضو شورای سیاست‌گذاری سازمان ادوار تحکیم وحدت و همسر علی جمالی دبیر سیاسی سازمان ادوار تحکیم وحدت در اولین سالگرد بازداشت همسرش‬ ‫دل نوشته‌ای را خطاب به فرزند خردسالش منتشر نموده است.به گزارش ادوارنیوز، علی جمالی، دبیر کمیته سیاسی سازمان ادوار تحکیم وحدت در ۳۱ مرداد ۱۳۸۹ بازداشت شد. بر اساس حکم صادره از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده است. وی به چهار اتهام “توهین به رهبری”، “توهین به رییس جمهور”، “تبلیغ علیه نظام” و “تجمع و تبانی برای بر هم زدن امنیت داخلی”، در مجموع این حکم را دریافت کرد.

متن این دل‌نوشته به شرح زیر است:

تو خیلی کوچک بودی، می‌شود گفت که هنوز چند روزه بودی که بابا علی را بردند. او رفت و من تنها شدم، نه تنهای تنها که تو بودی. اگرچه هنوز خیلی زود است تا هزاران خم زندگی و روزگار را بمی شناسی اما همگام با من تنها ، شانه به شانه پیش آمدی. شاید هنوز چیز زیادی ندانی از این روزگار سیاه وماتم‌زده‌ی این ملک اما اکنون دیگر خوب می‌فهمی که جای پدر خالی‌ست. نمی‌دانم تو چه گناهی داشتی که در بدو تولد، این چنین از غم هجران پدر، سختی و آلام بی مرز و پر فراز و نشیب زندگی، غربت، تهمت و تنهایی برنجی؟!! چرا باید در این مهم‌ترین لحظه‌های زندگیت، از پدر تنها قاب عکسی بی تحرک و تصنعی را بشناسی که گاه به آن خیره می‌شوی؟ شاید بعدها از من و او، از ما بپرسی که چرا جور دیگری می‌اندیشیدید تا گرفتار بند زندان شوید، شاید هم بزرگ‌تر که شدی، افتخار کنی که پدر و مادرت در گذر این ملک از سیاهی‌ها و تیرگی‌ها نقشی داشته اند.نیکان من ۵ ماه بیشتر از تولد تو نگذشته بود که پدر را از ما به اتهامی واهی گرفتند. علی رفت و من ماندم و تو، یک دنیا کابوس تنهایی و بی عدالتی کسانی که خرسند و خشنود بودند از داشتن یک زندانی بیش‌تر با جرم سیاسی!بار فراموش نشدن پدر از ذهن تو بر شانه های من سنگینی می‌کرد ، با تو از چه می‌گفتم از آن خرداد سیاه، از آن روزگار امید و مقاومت!؟ شب ها در خلوت، برایت قصه هایی از پدران مهربان خواندم و تو آرام گوش کردی و به انتظار نشستی تا روزی، پدر در را بگشاید و در آغوشت گیرد. همیشه انتظارش را می‌کشیدی چه، درداستان های من، اثری از یک پدر پشت میله های سرد و پولادین زندان نبود.روز به روز تو بزرگ و بزرگ تر شدی و نفس هایت تنها دلخوشی من شد. آواهای موهوم کودکانه ات و گام از گام برداشتنت، بازیگوشی هایت، خنده هایت و گریه های پربهانه ات، همه و همه اینها انگیزه‌ای شد برای جنگیدن من، پسرم باید بجنگیم تا زنده بمانیم و دریغا که چه جنگ نابرابری…یادت هست که نخستین تولدت را در غیاب پدر چه غریبانه جشن گرفتیم. من هم به جای خودم و هم در جای پدرت، تو را در آغوش کشیدم، باز کنار کیک تولد و شمع خاموش‌نشدنی آن، تصویر بدون تحرک مرد خندانی بود که اشک را بر چشم ما می‌نشاند. اینک دیرزمانی هم از آن روز گذشته و باز هم پدر پشت میله هاست. بار بی‌او بودن را من و تو، هم‌راه هم مفتخرانه به دوش کشیدم و گرچه سخت بود و دشوار اما پوست انداختیم، آموختیم که جنگیدن برای آزادی چه حلاوت پرهزینه ای دارد و هم صدا شدن با مظلومان و هم قسم شدن با یاران، چه‌قدر جان‌فرسا اما امیدبخش است.نیکان عزیزم برای تو می نویسم، هم برای تو و هم برای نیکان‌های دیگر چرا که این قصه نه تنها قصه من که درد و دل تمام زنانی‌ست که برای دموکراسی، آزادی بیان و عقیده در این سرزمین کفش آهنی پوشیده اند و هزینه تنهایی را دادند.نیکان؛ این روزهای سخت تمام می شود اما یادتان باشد که آزادی شما در گرو هزینه‌های جان‌فرسایی بود که ما پرداختیم

سمیرا صدری همسر دبیرسیاسی سازمان ادوار تحکیم وحدت زندانی بند ۳۵۰ اوین مرداد ۱۳۹۰ 

گزارشی از زندانیان سیاسی در تبعید، محروم از مرخصی و بدون امکانات

با اینکه مسوولان قضایی کشور بارها ادعا کرده اند که طبق قانون، حقوق همه زندانیان به ویژه زندانیان سیاسی را رعایت می کنند اما زندانیانی در کشور هستند که از همه حقوق خود محروم هستند. آنها نه تنها از حق مرخصی، ملاقات حضوری، تلفن و دیگر حقوقشان محروم هستند که بر خلاف قانون درباره آنها اصل تفکیک جرایم نیز رعایت نمی شود و در زندان و یا میان زندانیانی نگهداری می شوند که اتهاماتشان هیچ ارتباطی با محل نگهداری‌شان ندارد. آنها زندانیان در تبعید هستند، زندانیانی که علاوه بر تحمل رنج زندان، رنجهای مضاعف دیگری را هم تحمل می کنند.این زندانیان، به ویژه زندانیان سیاسی، در دو سال اخیر نه تنها از همه حقوق خود همچون برخورداری از حق مرخصی و دیگر امکانات رفاهی محروم بوده اند، که خانواده هایشان نیز رنج بیشتری را نسبت به سایر زندانیان تحمل کرده اند؛ چرا که آنها مجبورند برای ملاقات هفتگی با عزیزانشان راه دوری را بپیمایند. این زندانیان زندگی در زندان های شهرستانها را که نسبت به زندان اوین شرایط بسیار نامناسب تری دارد، تحمل کرده اند و از حقوق یک زندانی عادی نیز محروم مانده اند. مسعود باستانی، عیسی سحرخیز، حشمت‌الله طبرزدی، مهدی محمودیان، علی عجمی، رسول بداغی، مجید توکلی، جعفر اقدامی، کیوان صمیمی، مجید دری، ضیا نبوی، احمد کریمی، حامد روحی نژاد، فاطمه رهنما و امیررضا (پیمان) عارفی تنها جمعی از زندانیان سیاسی کشور هستند که زندان در تبعید را تجربه کرده اند، بیشتر این زندانیان بعد ازانتخابات سال ۸۸ دچار رنج های مضاعف شده اند. همگی این زندانیان از حق مرخصی هم محروم بوده اند و مدتهاست در زندان بدون کوچکترین امکاناتی به سر می برند.در این گزارش تنها به ارائه مشخصات تعدادی از زندانیان سیاسی تبعیدی که از حق مرخصی محروم اند، پرداخته شده و تاکید می کنیم تعداد زندانیان سیاسی تبعیدی کشور که از حق مرخصی هم محروم اند، بسیار بیشتر از این تعداد است.

عیسی سحرخیز

عیسی سحر خیز، روزنامه نگار زندانی، دوازدهم تیرماه سال ۸۸ بازداشت شد. او مدتها پس از بازداشت در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات به سر برد و ماه ها انفرادی و بازجویی را تجربه کرد. او مدتی را نیز در بند ۳۵۰ زندان اوین گذراند اما سرانجام در بهار سال ۸۹ بدون اینکه در حکمش قید شده باشد، به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد. او از آن زمان تاکنون با وجود بیماری نتوانسته از هیچ گونه حق مرخصی استفاده کند. این روزنامه نگار که پیش‌تر توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود، چند روز قبل طی حکمی که در زندان به وی ابلاغ شد، به دو سال حبس دیگر هم محکوم شد.او در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، برای مدتی مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده و نیز مدیرمسوولی روزنامهٔ توقیف شدهٔ «اخبار اقتصادی» و ماهنامهٔ توقیف شده «آفتاب» را برعهده داشته است.

مسعود باستانی

مسعود باستانی دیگر روزنامه نگار زندانی است. او نیز در ۱۴ تیر ماه سال ۸۸ و بعد از انتخابات پر مناقشه ریاست جمهوری دستگیر و زندانی شد. این روزنامه نگار نیز مدتی را در بند ۲۰۹ و چند ماهی را در بند ۳۵۰ زندان اوین گذراند اما بدون هیچ دلیل مشخصی در بهمن ماه سال ۸۸ به زندان رجایی شهر تبعید شد. او مدتها در کنار زندانیان عادی این زندان که جرایمی مثل قتل و تجاوز و… داشتند، به سر برد. مسعود باستانی نیز توسط قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است. این روزنامه نگار نیز تاکنون از هیچ گونه حق مرخصی استفاده نکرده است. وی سردبیری وب‌سایت جمهوریت را برعهده داشت و سابقهٔ همکاری در روزنامه‌های شرق و کارگزاران و…رادر کارنامه خود دارد.

فاطمه رهنما

فاطمه رهنما، تنها زندانی سیاسی زن در تبعید است. او در زندان سپیدار اهواز به سر می برد. وی بیش از دو سال است که از حق مرخصی محروم بوده است.رهنما برای گذراندن مدت ده سال حبس اش به زندان سپیدار اهواز تبعید شده است. این در حالی است که خانواده رهنما در اصفهان زندگی می کنند. فاطمه رهنما به دلیل ابتلا به سرطان، شرایط بسیار ناگواری را در این زندان که وضعیت بهداشتی و رفاهی بسیار نامناسبی دارد تحمل می کند. در این زندان، زندانیان از داشتن آب سالم و بهداشتی محروم اند. این زندانی با وجود بیماری سختش از دوا و درمان مناسب نیز محروم است.با این همه هر بار مسوولان دادستانی تهران و مقامات قضایی با مرخصی او مخالفت می کنند و برای درمان نیز به او مرخصی پزشکی نمی دهند.فاطمه رهنما در دهه شصت و در سن ۱۹ سالگی به سه سال و نیم زندان به علت هواداری از یک سازمان سیاسی محکوم شده بود که نهادهای امنیتی از این مساله استفاده کرده و از او به عنوان کسی که سابقه همکاری با سازمان مجاهدین دارد، یاد کرده بودند.فاطمه رهنما در دادگاه تمامی اتهامات خود از جمله ارتباط و هواداری با سازمان منافقین را رد و تاکید کرده است که در همه این سالها کوچکترین ارتباطی با این سازمان نداشته است. با این همه قاضی پیرعباسی رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب او را به ده سال حبس محکوم کرد. او همچنین یک سال از حبس خود را در سال ۸۸ در بند نسوان زندان اوین گذارند. او تاکنون از مرخصی استفاده نکرده است.

علی عجمی

علی عجمی، فعال دانشجویی و دانشجوی ترم آخر رشتهٔ حقوق دانشگاه تهران، بیست و یکم بهمن ماه سال ۸۸ در سبزوار بازداشت شد. وی از آذر ماه سال ۸۹ به زندان رجایی شهر تبعید شد. او به بیماری میگرن و نوسان فشار خون مبتلاست، با این همه حتی یک روز هم از مرخصی استفاده نکرده است. این فعال دانشجویی طیف چپ توسط قاضی صلواتی به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده است.

مهدی محمودیان

مهدی محمودیان، روزنامه نگار و عضو کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت، بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت شد. او در حالی بیش از ۷۰۰ روز را در زندان می گذراند که توسط مسوولان قضایی از حق استفاده از مرخصی درمانی هم “محروم” مانده است.مهدی محمودیان وضعیت جسمانی بسیار نامناسبی دارد و تاکنون نیز دو بار در زندان دست به اعتصاب غذا زده است. مهدی محمودیان نیز بعد از مدتی حبس در زندان اوین، به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد. او چندی پیش در نامه ای سر گشاده به رهبری درباره وضعیت بسیار نامناسب زندان های رجایی شهر، قزلحصار و اوین که در آنها به سر برده، اطلاع رسانی کرد. مهدی محمودیان بارها به دلیل انتشار این گونه نامه ها به سلول انفرادی منتقل شده است.

مجید دری

مجید دری، دانشجوی ستاره دار، بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت شد. او یک سال را در زندان اوین گذراند، بدون اینکه حتی یک روز از حق مرخصی استفاده کند. او تابستان سال ۸۹ به زندان بهبهان تبعید شد. دری در این زندان در شرایط بسیار دشواری نگهداری می شود. زندان بهبهان فاقد کوچکترین امکانات رفاهی و بهداشتی است. مجید دری در دوران حبس اش در این زندان جز چند بار دیدار با خانواده اش به صورت کابینی، تاکنون از حق مرخصی بهره نبرده است.خانواده مجید دری برای هر بار دیدن او، سه روز در راه اند. آنها از شهر کرج – محل زندگی شان – برای دیدن مجید راهی بهبهان می شوند، جایی که هزار کیلومتر با محل زندگی شان فاصله دارد. آنها پس از پیمودن این مسیر تنها قادرند چند دقیقه ای با فرزندشان ملاقات کنند.مجید دری، فعال دانشجویی، توسط قاضی پیرعباسی رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش سال حبس محکوم شده است.

حشمت الله طبرزدی

حشمت الله طبرزدی، زندانی سیاسی دیگر زندان رجایی شهر هم از زندان اوین به این زندان تبعید شده است. او بعد از انتخابات سال ۸۸ بازداشت و به هشت سال حبس محکوم شد. این در حالی است که او در ١۴ سال گذشته بیشتر عمر خود را در زندان به سر برده است وی نیز تاکنون از هر گونه حق مرخصی محروم بوده است. بر اساس گزارش همبندان او در زندان رجایی شهر، وی چندبار در این زندان دچار حمله قلبی شده است. طبرزدی دبیرکل جبهه دمکراتیک ایران و از مدافعان حقوق بشر است.حشمت‌الله طبرزدی، ظهر روز ۷ دیماه ۱۳۸۸، پس از تظاهرات معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در تاسوعا و عاشورا (۵ و ۶ دی ۱۳۸۸) توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.

رسول بداغی

رسول بداغی، معلم زندانی و عضو کانون صنفی معلمان ایران هم از زندانیان تبعیدی به زندان رجایی شهر است. او نیز پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شد و تاکنون از مرخصی استفاده نکرده است. او سه فرزند خردسال دارد، با این همه مقامات قضایی او را از زندان اوین به زندان رجایی شهر تبعید کردند. او بعد از بازداشت، از آموزش و پرورش هم اخراج شد. اکنون همسر و سه فرزند او در اسلام شهر زندگی می کنند و برای ملاقات هفتگی با او ناچارند تا زندان رجایی شهر کرج بروند.او توسط شعبه‌ی پانزدهم دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، به شش سال زندان و پنج سال محرومیت از فعالیت‌های اجتماعی محکوم شده است.

مجید توکلی

مجید توکلی، فعال دانشجویی، روز شانزدهم آذرماه سال ۸۸ بعد از سخنرانی انتقادی اش در دانشگاه امیرکبیر بازداشت شد. بازداشت او همراه با ضرب و شتم شدید بود. بعد از بازداشت او، سایتهای حکومتی مدعی شدند که وی با لباس زنانه دستگیر شده است. همین موضوع موجی را در حمایت از او در فضای مجازی به راه انداخت. مجید توکلی در ۳۰ دی ۱۳۸۸ از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به جرم اجتماع و تبانی علیه نظام، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و توهین به ریاست جمهوری به هشت سال و شش ماه حبس تعزیری، ۵ سال محرومیت از فعالیت سیاسی و ۵ سال ممنوعیت از خروج از کشور محکوم شد. این فعال دانشجویی نیز بعد از مدتی حبس در زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد.مجید توکلی پیش از این نیز توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده بود. او نیز تاکنون از هیچگونه مرخصی استفاده نکرده است.

کیوان صمیمی

کیوان صمیمی، روزنامه نگار زندانی، هشتم آذر ماه سال ۸۹ از زندان اوین به زندان رجایی شهر منتقل شد. او تاکنون در طول مدت بازداشتش بارها دست به اعتصاب غذا زده است. او یک بار آن هم در بهار سال ۸۹ از مرخصی استفاده کرد، اما بعد از آن از هرگونه مرخصی محروم بوده است.صمیمی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به استناد مواد ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی مجموعا به ۶ سال حبس، و به استناد ماده ۱۹ قانون یاد شده به محرومیت مادام العمر از فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محکوم شد. شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران مدت زمان حبس این فعال سیاسی را تایید کرد، اما محرومیت وی را به ۱۵ سال تقلیل داد.کیوان صمیمی، مدیرمسئول روزنامه توقیف شده ی نامه و عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات است. او همچنین عضویت در کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه و دفاع از حق تحصیل را در پرونده کاری خود داردو او از زندانیان سیاسی در دوران نظام شاهنشاهی بوده است.

جعفر اقدامی

وی از دیگر زندانیان سیاسی تبعیدی زندان رجایی شهر است که تاکنون از هر گونه حق مرخصی محروم بوده است. او با اینکه به شدت بیمار است، ماموران امنیتی از هر گونه درمان او حتی در زندان هم خودداری می کنند.او از جمله زندانیانی است که توسط ماموران امنیتی به هواداری از سازمانهای مخالف نظام جمهوری اسلامی متهم شده است، اتهامی که او هر بار سرسختانه آن را رد کرده است.حکم ۵ سال زندان جعفر اقدامی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی پس از اعتراض به ده سال زندان افزایش یافت.

ضیا نبوی

ضیا نبوی یکی دیگر از فعالان دانشجویی است که حکم زندان توام با تبعید برایش یک سال قبل اجرا شد. وی ابتدا از زندان اوین به زندان کارون اهواز منتقل شد. زندانی که به لحاظ بهداشتی و رفاهی شرایط بسیار نامناسبی دارد. تا جایی که وی دو ماه پیش در نامه ای خطاب به محمد جواد لاریجانی به شرح آنچه در این زندان بر او و دیگر زندانیان گذشته، پرداخت. او در این نامه تصریح کرد که زندگی در این زندان، انسان را از هرگونه خوی انسانی تهی می کند و زندانی تنها مثل یک حیوان به دنبال آن است که خود را زنده نگه دارد. بعد از نوشتن این نامه، ضیا نبوی به یکی دیگر از زندانهای این شهر منتقل شد که گفته می شود از نظر شرایط رفاهی در وضعیت بهتری قرار دارد.ضیا نبوی فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه نوشیروان بابل، دانشجوی ستاره دار و عضو شورای دفاع از حق تحصیل است که در تابستان سال گذشته و پس از حوادث انتخابات دهم بازداشت و روانه زندان اوین شد. این دانشجو که به خاطر دفاع از حق تحصیلش و نیز به دلیل شرکت در تجمع های اعتراضی که در زمان انتخابات به این منظور تدارک دیده شده بود بازداشت شده بود، توسط قاضی پیرعباسی رئیس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به یازده سال حبس قطعی در تبعید محکوم شده است. او نیز تاکنون بعد از دو سال حبس نتوانسته از حق مرخصی استفاده کند.

امیر رضا عارفی

دو سال و نیم از بازداشت پیمان (امیررضا) عارفی، زندانی سیاسی می گذرد، اما او حتی یک روز هم به مرخصی نیامده است. زینب، همسر این زندانی، بعد از تبعید همسرش به زندان مسجد سلیمان فقط چند بار توانسته او را در این زندان ملاقات کند.درحالی که عارفی دو ماه قبل از انتخابات بازداشت شده بود، در دادگاههای نمایشی پس از انتخابات به عنوان یکی از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات مورد محاکمه قرار گرفت و تحت فشار به دروغ اعتراف کرد که در زمان انتخابات در روند برگزاری انتخابات اخلال کرده است؛ در حالی که او دو ماه پیش از انتخابات بازداشت شده بود، اما بازجوها پرونده او را با اعترافات ساختگی به ماجراهای انتخابات پیوند زدند. روند پرونده و اعترافات ساختگی وی شباهت زیادی با حامد روحی نژاد و احمد کریمی دیگر زندانیان در تبعید دارد.

حامد روحی نژاد

حامد روحی نژاد، نیز برای گذراندن دوران محکومیتش به زندان زنجان منتقل شده است. شرایط برای این زندانی و خانواده اش به خاطر ابتلای حامد به بیماری ام.اس به مراتب سخت تر و نگران کننده تر از سایر زندانیان است.حامد روحی نژاد، دانشجوی رشته فلسفه، از دو سال و نیم پیش تاکنون به اتهام اقدام علیه امنیت ملی زندانی است. او یک سال از حبسش را در زندان اوین و باقی آن را در زندان زنجان گذرانده است. وی در دادگاه های نمایشی پس از انتخابات محاکمه و به اعدام محکوم شده بود که در نهایت این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۱۰ سال حبس و تبعید به زنجان تقلیل یافت. او از هر گونه مرخصی محروم بوده است.

احمد کریمی

وی یکی از زندانیان سیاسی است که نزدیک به یک سال و نیم است که به زندان گنبدکاووس منتقل شده و باید دوران محکومیتش را در زندانی در این شهر و دور از خانواده اش بگذاراند. خانواده کریمی از نظر مالی در سطح پایینی قرار دارند و در یکی از مناطق محروم جنوب شهر تهران زندگی می کنند. رفت و آمد برای مادر سالخورده این زندانی به شهری دور از محل زندگی شان از نظر روحی و جسمی بسیار طاقت فرساست.این زندانی سیاسی که به اعدام محکوم شده بود، در دادگاه تجدید نظر، محکومیتش به ۱۵ سال حبس توام با تبعید به گنبد کاووس تقلیل یافت. این زندانی نیز تاکنون از استفاده از مرخصی محروم بوده است.

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...