۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، نهادی برای بقای حاکمیت نه برای اجرای عدالت

پانزدهمین شب از همایش فعالین ایرانی تحت عنوان "زندانی سیاسی، رنج ، سکوت و تبعیض" با حضور مسیح علی نژاد، لیلی پورزند و محمد مصطفایی، در دانشگاه واترلو کانادا برگزار شد. به گزارش جرس، این برنامه که به صورت همزمان (آنلاین) از تلویزیون شبکه اینترنتی «۲۵ بهمن» در فیس بوک نیز پخش شد، با پرسش و پاسخ حاضران و همچنین بینندگان آنلاین همراه بود.در این برنامه سه سخنران در مورد وضعیت قربانیان پس از انتخابات، نقض حقوق بشر در دوره های پیش از انتخابات و نیز روند قضایی پرونده های مربوط به نقض حقوق بشر در ایران دیدگاه های خود را بیان کردند. مسیح علی نژاد: خانواده های زندانیان و کشته شدگان، اخبار خشونت در ایران را جهانی کردند
 بر اساس این گزارش، مسیح علی‌ نژاد، روزنامه نگار، اظهار داشت: "با توجه به توسعه گستره تکنولوژی و پیشرفت شبکه های مجازی دیگر نمی توان عرصهٔ امروز را عرصهٔ بی‌خبری و سانسور حقایق دانست.وی ادامه داد: اگر در دهه های گذشته اخبار مربوط به ظلم و شکنجه و اعدام در ایران تا این اندازه بازتاب و انعکاس نمی یافت، بخشی از آن اگر به خود حاکمیت بر می گشت، بخش مهم آن نیز به دلیل فقدان شبکه های اینترتی بود اما دیگر پیشرفت تکنولوژی این اجازه را نمی دهد که اخبار در داخل ایران سانسور و پنهان شود. علی نژاد گفت: امروزه اگر اخبار مربوط به اعمال خشونت در ایران به روزنامه نگاران و رسانه ها می رسد، در پس آن کسانی نشسته اند که باید از آنان به عنوان خانواده بزرگ جامعه ی خبرنگاری ایران یاد کرد. آنها کسانی نیستند جز خانواده های زندانیان و کشته شدگان که علی رغم ناامنی در داخل ایران، سعی کرده اند در مورد وضعیت نقض حقوق شهروندی خودشان با رسانه ها ارتباط برقرار کرده و در این زمینه اطلاع رسانی کنند. اگر این خانواده ها نبودند روزنامه نگاران و خصوصا آن دسته ای که بیرون از ایران هستند قادر نبودند که چرخه اطلاع رسانی و روزنامه نگاری را به درستی مدیریت کنند. این روزنامه نگار افزود: ما با چهره های مواجه هستیم همانند احمدی نژاد و لاریجانی که به راحتی در برابر خبرنگاران رسانه های خارجی می نشینند و می گویند همه کسانی که در حوادث پس از انتخابات جان باختند یا به بواسطه عوامل آمریکایی‌ کشته شدند و یا بر اثر سکته و امراض قلبی در زندان جان شان را از دست دادند، .از دیدگاه آنها در ایران هیچ کس به جرم اظهارنظر در زندان نیست، هیچ روزنامه نگاری به دلیل بیان حقیقت در بند نیست".این وبلاگ نویس تاکید کرد: شمار کشته شدگان پس از انتخابات بسیار بیشتر از کسانی است که خانواده هایشان با رسانه ها مصاحبه کرده و نام شان را زنده نگاه داشته اند. علی نژاد ادامه داد: در طی‌ این دو سالی که از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران گذشت خانواده های ۴۷ نفر از جان باختگان پس از انتخابات به صورت رسمی با رسانه های داخل و خارج ایران مصاحبه کرده و مرگ عزیزان شان در در اثر شکنجه، ضرب و شتم، اصابت گلوله و خشونت های اعمال شده در جریان حوادث پس از انتخابات را مورد تایید قرار داده اند. وی گفت:‌ این در حالی است که حکومت اعلام کرد که ۳۰ نفر پس از حوادث انتخاباتی کشته شده اند که جملگی آنان از بسیجیان بوده اند. اگر چه تاکنون هیچ گزارش دقیقی از تعداد قربانیان درگیری های پس از انتخابات منتشر نشده است اما تنها آماری که داریم همان لیستی است که کمیته پیگیری وضعیت قربانیان اعلام کرده بود. بر اساس گزارش این کمیته، مشخصات بیش از ۷۰ نفر در روزهای نخست بحران های انتخاباتی اعلام شد. حکومت هم تنها آماری که مورد تایید قرار داد مربوط به جان باختگان کهریزک بود که البته آنها هم تنها سه نفر ( امیر جوادی فر، محمد کامرانی و محسن روح الامینی ) را مورد تایید قرار دادند. در حالی که رامین آقا زاده قهرمانی، محمد نجاتی کارگر و رامین پوراندرزجانی از دیگر قربانیان کهریزک هستند که خانواده های آنها هم به صورت رسمی با رسانه ها و پایگاه های خبری مصاحبه و این موضوع را تایید کرده اند. این روزنامه نگار تصریح کرد: تنها موردی که حکومت مسولیت قتل را پذیرفته بود مربوط به کهریزک بود که در همین مورد مشخص هم متهم اصلی آن سعید مرتضوی دادستان وقت تهران نه تنها تاکنون مورد پیگرد قضایی قرار نگرفت بلکه توسط احمدی نژاد منصب و پست جدید هم دریافت کرد.این روزنامه نگار منتقد حکومت ایران، گفت: این روزها چون نوعی سکون و سکوت ناشی از سرکوب در ایران وجود دارد شاید این شائبه به وجود آید که خانواده های شهدای انتخابات دیگر پیگیر پرونده قتل فرزندان و عزیزان شان نیستند در حالی که چنین نیست، آنها در اوج ناامنی حرف هایشان را به خبرنگاران می گویند و این وظیفه ی ماست که امتداد صدایشان باشیم. در ادامه علی نژاد به وضعیت زندانیان سیاسی در ایران پرداخت و گفت: واقعا آمار دقیقی وجود ندارد تا بتوان تصویر روشنی از شمار شهروندانی که تنها به دلیل اعتراض به یک انتخابات زندانی شده اند را ارائه داد.وی همچنین گفت: یک روزنامه نگار به دنبال حوادث انتخاباتی در راهپیمایی های اعتراضی کشته شده و ۱۰۸ روزنامه نگار نیز پس از اعتراضات زندانی شدند که جمعی از آنان همچنان در بند هستند و جمعی دیگر به قید وثیقه در آزادی به سر می برند ؛ و این همه در حالی است که حکومت ایران بار‌ها اعلام کرده است که هیچ کسی در ایران‌ به دلیل اظهار نظر در زندان نیست.وی افزود: تقریبا ۳۰ نفر از این وکلای ایرانی پس از انتخابات احضار،بازداشت،زندانی و یا به قید وثیقه آزادو یا مجبور به ترک وطن شدند یعنی اول روزنامه نگار و فعال سیاسی را بازداشت سپس وکلای ایشان را دستگیر و تحت فشار سیاسی قرار می دهند با این وضعیت ادعا می شود که ایران آزاد‌ترین کشور دنیاست. این فعال مطبوعاتی ادامه داد: در کنار اینها شمار قابل توجهی از زندانیان گمنام و کمتر شناخته شده از میان شهروندان، دانشجویان، فعالیان سیاسی و عقیدتی وجود دارند که شاید گزارشی از آنان هنوز به رسانه ها و افکار عمومی هم نرسیده باشد. وی در پایان گفت:‌ این زندانی که ما در ایران داریم، منحصر به اوین نیست، منحصر به این یکی دو سال گذشته هم نیست. زندان و خشونتی سی ساله است اما همّت خانواده های زندانیان و کشته شدگان و نیز توسعه شبکه های مجازی در شبکه های اینترنتی در این دو ساله باعث شده که دیگر این زندان و این شکنجه ها و این کشته دادن ها ، پنهان و بی صدا و بی هزینه برای حاکمیت نباشد. لیلی پورزند: در مورد نقض حقوق بشر در ایران باید صدایمان را بلندتر کنیم
 دومین سخنران لیلی پورزند، فرزند سیامک پورزند، روزنامه نگار سرشناس ایرانی بود. این فعال حقوق بشر در ابتدا با اشاره به اینکه بعد از اتفاقی که برای پدرش افتاد، اولین باری است که در جلسه ای سخنرانی می کند، افزود: ما با حکومتی دیکتاتوری مواجه هستیم و تمام تلاشمان این هست که صدایمان را آنقدر بلند کنیم تا به نسلهای آینده برسد. شاید با سخن گفتن در این مورد بتوانیم یاد بگیریم و مشورت کنیم تا منشا اثری شویم. پورزند افزود: می توانیم دوره هایی را که در آنها خفقان و فشار بر روی قربانیان و زندانیان سیاسی وجود داشته است را به سه دوره تقسیم کنیم . اولین دوران از شروع انقلاب تا ابتدای قتلهای زنجیره ای، شاید برای اولین بار بود که این فشارها رسانه ای شد، و بعد دوران قتلهای زنجیره ای و بعد از آن که مصادف هست با دوران اصلاحات تا قبل از انتخابات ۸۸ و نهایتا دوران بعد از انتخاب ۸۸. فکر می کنم این تقسیم بندی به ما کمک کند تا تحلیلی در مورد آنچه که گذشته ارائه بدهیم. وی ادامه داد: در دوران اول خطرات آنقدر زیاد و آنقدر کشتار شدید بود و حاکمیت همه چیز را در دست داشت که حتی از زندانی شدن یک همسایه هم باخبر نمی شدیم و اخبار تنها بین طیف های سیاسی خاصی رد و بدل می شد. سالها بعد، شاید دو دهه بعد بود که بحث کشتار ها مطرح شد، اول در خارج از کشور و بعد در ایران هم راجع به آن صحبت کردند و به نقطه ای رسیدیم که یکی از مسائل در انتخابات سؤال در مورد کشتار ۶۷ بود. من فکر می کنم این پیشرفت در جایی که اگر کسی اعدام می شد سکوت بر همه جا حاکم بود و رسیدن به جایی که این صحبت و این مساله به صحنه عمومی و صحنه سیاست کشیده شد پیشرفتی بسیار مهم محسوب می شود.لیلی پورزند گفت: در آن زمانها فعالان حقوق بشری داخل ایران مانند تمامی فعالان دیگر ساکت بودند، یا خارج بودند و یا مانند خانواده من خانه نشین شده بودند، فکر می کنم در این دوران موضوعیت ندارد که بخواهیم به این بپردازیم که فعالیت حقوق بشری در داخل و خارج ایران و یا برخورد رسانه ها چگونه بوده است. آنهایی که از ایران خارج شده بودند آنقدر درگیر ایدئولوژی های سیاسی خود بودند که کمتر به این موضوع ها می پرداختند و بحث حقوق بشری هنوز در ایران پخته نشده بود. در این دوران ما دو بار تجربه زندان رفتن پدرم را داشتیم و واقعیت این هست که تعداد اندکی از اطرافین ما، حتی از اعضای خانواده از این موضوع مطلع می شدند، و یا ما با آنها در میان می گذاشتیم. حتی به ما می گفتند به کسی نگوییم و خوب اگر می گفتیم، دیگران در خطر قرار می گرفتند و یا روابط مان را از دست می دادیم. در این دوران، خفقان کامل حاکم بود زندانی یا خانواده زندانی بودن چیزی نبود جز ترس، ننگ و یا بیچاره شدن از جامعه.پورزند دوران بعد را دوران قتلهای زنجیره ای شمرد و افزود: در این دوران رسانه ها شروع می کنند به صحبت کردن در مورد قتل ها، و این یک اتفاق بزرگ بود. کسانی که در ایران زندگی می کردند به خاطر دارند که با آن به عنوان یک حادثه برخورد می شد. وی در ادامه به دوران اصلاحات پرداخت و گفت: در دوره اصلاحات نهادهای مدنی شکل گرفتند و افراد شروع کردند به حرف زدن در مورد نقض حقوق بشر. در اینجا باید توجه کرد که مرزبندی هایی در دوران اصلاحات به وجود آمد که قابل کتمان نیست. بخصوص برای کسانی که در دایره اصلاح طلبی جا نمی شدند، یا به مرکز آن نزدیک نبودند، چرا که بسیاری اگر چه سابقه اصلاح طلب بودن یا اصلاح طلبی حکومتی را نداشتند ولی با اصلاحات هم گام بودند به طور مثال خانواده من و خود من همین نقش را داشتیم، به هر حال امید و روزنه ای بود که همه ما به آن دل بسته بودیم و همه دست به دست هم تلاش می کردیم که این وضعیت تغییر کند. وی گفت: متاسفانه در مورد زندانیان برخورد یکسانی توسط مطبوعات و نهادهای مدنی صورت نمی گرفت؛ همانند مادرم خانم مهر انگیز کار، با اینکه با برلینی ها دستگیر شد، ولی پوشش خبری ای که ایشان در درون ایران دریافت می کرد بسیار کمتر بود از پوشش خبری ای که بقیه دوستان دریافت کردند. این هم تا حدی قابل فهم بود، چرا که مهرانگیز کار سابقه انقلابی نداشت و در واقع خودی و غیر خودی از آنجا به وجود آمد.
خانم پورزند قربانی بدتر خانواده ی خود را پدرش دانست و افزود :اگر چه پدرم بدلیل روزنامه های اصلاح طلب دستگیر شد و همه می دانیم که کارش به آن اعترافات کشید. ما از سازمانهای داخل ایران تقاضای کمک کردیم و جواب شنیدیم که کاری نمی توانند بکنند، چون ایشان اعتراف کرده اند، و ما می دانیم که اعتراف در هر شرایطی چه انفرادی چه تحت شکنجه، نقض حقوق بشراست.دختر سیامک پورزند در ادامه سخنان خود به تقدیر از رییس مجلس ششم پرداخت و گفت: باید از آقای کروبی یاد کنم که واقعا شنونده حرفهای ما بودند و از معدود کسانی بودند که همواره سعی کردند کمک کنند، برخی از نمایندگان اصلاح طلب در صحن مجلس گفتند سیامک پورزند عامل فساد است ولی باید حقوق مدنی ایشان رعایت شود. این دسته بندی خوب در آن دوران خیلی شکل قویتری به خود گرفت. وی در ادامه سخنان خود افزود: در دوران پس از انتخابات هم وارد فصل جدیدی از زندگی سیاسی و اجتماعی شدیم و این دوران را می توان مثبت ارزیابی کرد. و شاید اگر با دیدی از بالا به قضیه نگاه کنیم می توانیم نوعی همدلی مشاهده کنیم که شاید یکدلی و شکستن مرزها تنها با این اتفاق ممکن بود.وی با اشاره به این موضوع که بعد از انتخابات، نویسندگان، وکلا، فعالین اجتماعی و سیاسی به یکدیگر پیوستند اضافه کرد، در این دوران شاهد ایجاد گروه های حقوق بشری ایرانی بودیم که با وجود مشکلات بسیار سعی می کنند صدای قربانیان باشند.پورزند در خاتمه گفت در ایران نمی توان شاهد فعالیت سازمان های حقوق بشری بود. به همین دلیل شاید ما در خارج از کشور تنها منابعی باشیم که اخبار نقض حقوق بشر را اطلاع رسانی می کنیم. به عنوان مثال در مورد حکم سنگسار سکینه آشتیانی، انتشار و اطلاع رسانی در مورد این حکم باعث شد که جامعه بین المللی نسبت به حکم سنگسار حساسیت نشان بدهد.محمد مصطفایی: حاکمیت ایران، دستگاه قضایی را برای بقای خود می‌خواهد نه اجرای عدالت
 آخرین سخنران این همایش، محمد مصطفایی، وکیل و فعال حقوق بشری ایرانی بود. وی با پرداختن به روند قضایی پرونده ی زندانیان سیاسی در ایران گفت:‌ شرایط کار قضایی را به دو دسته ی کلی می شود تقسیم کرد؛ « شرایط شکلی و شرایط ماهوی »، بحث تشریفات دادرسی را در حوزه ی شرایط شکلی می شود ارزیابی کرد. به گونه‌ای که اگر این تشریفات معمول نگردد ، شرط شکلی محرز نیست و با عدم احراز شرایط شکلی به لحاظ حقوقی دادرسی از اعتبار خواهد افتاد. بر طبق قانون، باید تشریفات دادرسی توسط دادیار بررسی و تأیید شود، که عدم رعایت آن پایه ی عدالت را سست می کند.مصطفایی در ادامه افزود: من به به طور قطع می‌گویم که در ایران هیچ کدام از پرونده های سیاسی وجاهت قانونی ندارند و عدم رعایت تشریفات دادرسی در مورد همه ی پرونده ها محرز است. اگر بخواهم علل این روند را ارزیابی کنم باید ریشه ی آن یعنی عدم استقلال قوه ی قضائیه را در حوزه ی پرونده های سیاسی – امنیتی معرفی کنم . اصولاً اینگونه احکام را دادگستری صادر نمی‌کند که توقع تشریفات دادرسی داشته باشیم . حکم ها زیر نظر وزارت اطلاعات و سپاه صادر می شوند. ما اصلاً قاضی هایی همچون «مقیسه » و « صلواتی » داریم که هر دو بازجو بوده‌اند.وی افزود: نکته ی دیگر عدم حضور هیئت منصفه در روند قضایی پرونده های سیاسی است که این امری کاملا غیرقانونی است. همچنین لزوم صدور مجوز برای دستگیری و تفتیش که حداقل بعد از انتخابات دستگیری ها بدون صدور مجوز بوده است . حتی برای فعالین اجتماعی و سیاسی قبل از انتخابات هم یک سری احکام کلی صادر می‌شده و به وزارت اطلاعات داده می‌شد و بازداشت ها یا با کپی اینگونه احکام و یا بکلی بدون مجوز بوده است . در عوض تشریفاتی که رعایت می‌شود فرستادن به انفرادی و شکنجه و اقرار گیری است که چارچوب عدالت در ایران را می‌سازد .مصطفایی که پس از انتخابات 88 به دلیل فشارهای سیاسی و بازجویی و احضار، ایران را ترک کرده، گفت: در تهران پس از بازداشت، مرجعی که به پرونده رسیدگی می‌کند دادسرایی است که در داخل زندان قرار دارد . این دادسرا در تبانی با وزارت اطلاعات علیه متهم پرونده سازی می کند و دادگاه های خاصی احکام نهایی را صادر می‌کنند . وی افزود: زندانیان سیاسی که به خاطر شرافتمندانه بودن انگیزه‌هایشان باید از حداکثر حقوق برخوردار باشند، در قیاس با دیگر زندانیان وضع بدتری دارند . از قطع ملاقات گرفته تا ندادن کاغذ و قلم و حتی تهدید وکیل های شان ، حقوقی است که در مورد ایشان زیر پا گذاشته می شود. این است که تا کنون نزدیک به ۳۰ وکیل بازداشت یا مجبور به ترک وطن شده‌اند.این وکیل دادگستری افزود: زندانیان گاهی از حق تجدید نظر استفاده می‌کنند، اما باز هم پرونده ی ایشان به دادگاه هایی می‌رود که زیر نظر وزارت اطلاعات است. در مرحله ی اجرا هم شعبه های مخصوصی همچون شعبه ی ششم اینگونه احکام را اجرا می‌کنند، بنابراین می‌توان گفت ما تشریفات دادرسی نداریم . برای داشتن تشریفات دادرسی باید حقوق شهروندی رعایت شود . متأسفانه از بعد از انقلاب هیچ وقت این تشریفات رعایت نشده است . دادگاه انقلابی که قرار بود موقت باشد روز به روز پای خود را محکمتر کرد وبی آنکه خود را موظف به رعایت تشریفاتی بداند به آنجا رسید که انبوه کشتار های سال‌های شصت و همچنین قتل عام ۶۷ را بوجود آورد.مصطفایی تصریح کرد:‌واقعیت این است که حاکمیت، دستگاه قضایی را برای بقای خود می‌خواهد نه اجرای عدالت . اگر قوه ی قضائیه مستقل بود اینچنین برخوردهایی نمی‌شد . امروز چندین ماه است که موسوی و کروبی را بازداشت کرده‌اند . چه خبری از ایشان منتشر شده است؟ اگر قوه ی قضائیه مستقل بود هیچ کدام از این روزنامه نگاران نمی بایست زندانی شوند . بار دیگر می‌گویم : هیچ پرونده ای وجاهت ندارد و اتهام هایی مثل اخلال در نظم و تشویش اذهان عمومی بهانه‌هایی واهی اند . این چه استقلالی است که زیدآبادی پس از این همه سال بنا باشد با این قرار سنگین به ۴۸ ساعت مرخصی برود . این ظلم به مردم ایران است . ببینید چه بر سر خانم ستوده آورده‌اند.
پرونده های سیاسی باید در مطبوعات مطرح شوند اما نمی شوند و در مقابل مطبوعات توقیف و خود روزنامه نگاران بازداشت می شوند . مردم باید بدانند که تصمیم گیرنده دادگستری نیست . بیت رهبری و اطلاعات تصمیم می‌گیرند. خانواده‌ها باید پرونده ها را مطبوعاتی کنند و صدای اعتراض عزیزانشان را به گوش جهانیان برسانند . حاکمیت یا باید تغییر روش بدهد و یا تغییر کند. صدای ما ضعیف است اما صدای خانواده‌ها رساتر است و می‌تواند باشد .

قفس حسنی مبارک، کابوس علی خامنه ای

به صف کردن مسوولان رده بالای نظام توسط علی خامنه ای در دوشنبه گذشته و سعی او برای رفوی عبای چاک چاک ولایت، تلاش بسیار بیهوده ای است. او که بنابه نوشته منابع داخلی رژیم "رووسای قوای مجریه، مقننه و قضاییه، رییس مجلس خبرگان، اعضای هیات وزیران، نمایندگان مجلس، مسوولان دستگاه ها و سازمانهای مختلف، ائمه جمعه و نمایندگان ولی فقیه در استانها و فرماندهان ارشد نیروهای مسلح" را فراخوانده بود، سعی کرد تا جایی که امکان دارد دود چپق وحدت را در فضا جاری کند.در ابتدای این نمایش مضحک و سیرک بدلی ولایتمدارها، محمود احمدی نژاد کلاه بوقی به سر در رسای حکومت خود داد سخن داد تا با ردیف کردن یکسری دروغ شاخدار به عنوان موفقیت، کمی حضار را بخنداند.بعد از او، مقام عظمای ولایت چار پایه نشین، دنباله کار را گرفت و گفت: "کشور اکنون به دستاوردها و پیشرفتهای بزرگ و غیرقابل تصوری رسیده که امیدبخش و زمینه ساز برای ادامه حرکت شتابان به سمت قله ها هستند.او دستاورد دولت دست نشانده خود را که چیزی جز گرانی سرسام آور و نابودی تولید داخلی و تعطیلی کارخانه ها و بیکاری هزاران نفر ار کارگران و کارکنان آنها به اضافه بی ارزش کردن پول ملی که باعث گرانی روز به روز ارزهای خارجی و طلا و نابسامانی بازار پولی شده را "پیشرفتهای بزرگ و غیرقابل تصور" دانست. آن قله ای که رژیم خامنه ای شتابان به سویش روان است، تولید و مصرف بالای مواد مخدر، دستیابی به قله فاسد ترین رژیمها در جهان و غارت و چپاول ثروت ملی و کلاهبرداری و دزدی از سیستم بانکی کشور است.علی خامنه ای در حالی که می گوید "اعتمادی که اکنون مردم ایران به نظام اسلامی دارند، در کمتر نظامی در دنیا وجود دارد"، کهریزک و قیام جوانان در خیابانهای کشور را پیش چشم دارد که یکصدا "مرگ بر خامنه ای" سر داده بودند. این اعتماد را او در به زیر کشیدن تصاویر بزرگ خود و لگدمال کردن آنها را به یکسره معکوس می بیند. رژیم منحوس او برای مردم چیزی جز فقر و نداری به بار نیاورده، اما تلاش می کند تا آنجا که می تواند به این شیوه حکومتی ادامه دهد. به همین علت توصیه می کند: "باید فضایلی همچون صبر، شکر، ذکر، احسان، مروت نسبت به دیگران، میل به خدمت و پرهیز از آزار و اذیت همنوعان، روزبه روز در جامعه گسترش یابد.مردمی که کار ندارند و برای یک وعده غذا مجبور به ساعتها کار طاقت فرسا می شوند، آنهایی که با قبضهای نجومی دولت پس از قطع سوبسیدها به خاک سیاه نشسته اند، در میانه چیزی جز "صبر، شکر، ذکر و ..." دستشان را نمی گیرد. او و حکومتش نه می خواهند و نه می توانند به مطالبات به حق مردم پاسخ درخور دهند. به همین دلیل او که از یک طرف از جانب مردمی که هر روز فقیرتر می شوند، هراسان است و از سوی دیگر، انشعابات متعدد را در اردوی خودی به دلیل نزدیکی به انتخابات می بیند، متوحش شده و سعی می کند به هر شیوه ممکن از تشتت بیشتر جلوگیری کند. جدا سری نظامی امنیتیهای حامی احمدی نژاد و برپایی تشکیلات برای قبضه مجلس از یک سو و ناکارآمدی جبهه متحد اصولگرایی با ترکیب 7+8 و پهن کردن بساط توسط بخشی از اطلاعاتیهای سابق رانده شده از دولت احمدی نژاد و باز شدن دکان تازه طرفداران محسن رضایی و ... از سوی دیگر، نشانه یک دل و هزار دلبر دستگاه ولایت خامنه ای است. به همین دلیل او سعی کرد تا رفسنجانی و خاتمی، دو رییس جمهور رانده شده از قدرت و مغضوب را به کارگاه نمدمالی خود بخواند و غیر مستقیم کاسه کوزه های را بر سر آنان بشکند. اما کیست که نداند ترس خامنه ای از هزار پاره شدن عناصر باند گرد ولایت است که بیش از هر چیزی بساط ولایت او را به چالش می کشد. به همین دلیل او سعی می کند تا با ایما و اشاره آنان را از عاقبت کار برحذر دارد که می گوید: "قرار دادن نامبارکِ مصر در قفس و دادگاهی کردن او، یک حادثه پر معنا، عجیب و عمیق است.این "حادثه پرمعنا، عجیب و عمیق" کابوس خامنه ای است. این همان دلیلی است که او با هزار زبان سعی می کند به کسانیکه با اشتهای بسیار برای قبضه مناسب حکومتی حاضر به بلع طرف مقابل هستند، هشدار دهد.

نویسنده: جعفر پویه

مادر کوهیار گودرزی: مامورین لباس شخصی از دیوار وارد منزل شدند و بازداشتم کردند

مادر کوهیار، پروین مخترع در زندان مرکزی کرمان چگونگی بازداشتش را تشریح کرده است.به گزارش جرس، وی در این ملاقات به مادر و خواهرش گفته است که دوشنبه صبح زود ( دهم مرداد ) در حالیکه تنها در منزل و درحمام بوده ، ۴ مامور از دیوار وارد منزلش شده اند.وی در حالی که بشدت ترسیده بود با ۴ لباس شخصی روبرو شده است.علی قلی زاده از دوستان کوهیار گودرزی با اعلام این خبر به جرس گفت: افراد لباس شخصی مشخص نیست به چه نهادی وابسته بوده اند به وی گفته اند که باید لباس بپوشد و با آنها برود. آنها به مادر کوهیار گفته اند که پسرش هم بازداشت شده و در اوین است. ماموران گفته اند تو را هم می گیریم که دیگر مصاحبه نکنی و پسرت را ازاد نکنی.وی می افزاید: از آنجایی که هیچ دستور قضایی برای بازداشت کوهیار در دادستانی تهران موجود نیست و همه مسئولان قضایی از بازداشت احتمالی وی اظهار بی اطلاعی می کنند و معلوم نیست گفته ماموران استان کرمان مبنی بر بازداشت کوهیار در اوین درست بوده باشد.قلی زاده می افزاید: واقعا معلوم نیست چه بلایی سر کوهیار آمده و اینکه اگر واقعا بازداشت شده توسط چه نهادی بوده است و الان در چه بندی از اوین نگهداری می شود. و مشخص نیست که هم اکنون چه بر سر کوهیارچه آمده است.این فعال دانشجویی در ادامه به جرس گفت: وکیلی که پرونده کوهیار را در کرمان پیگیری می کند می گوید برای وی در دادسرای کرمان قرار بازداشت موقت صادر و پرونده به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به یکی از شعبات دادگاه انقلاب کرمان منتقل شده است. انتقال پرونده مادر کوهیار با این سرعت از دادسرا به دادگاه نیز امری عجیب است که بر پیچیدگیها و سوال ها در مورد این پرونده می افزاید.علی قلی زاده، فعال ستاد مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری با اظهار نگرانی از وضعیت کوهیار و مادرش می گوید: قرار بود مملکتی داشته باشیم که اگر خلخال از پای زن یهود کشیدند ، مردان مسلمانش از غصه بمیرند. قرار نبود ماموران حکومت اسلامی از روی دیوار به منزل مادر فعال حقوق بشری این مملکت بریزند و در حالیکه در حمام بوده است وی را بازداشت کنند. آیاسزاور نیست مردان با غیرت در این مملکت از غصه این درد بمیرند؟وی می پرسد: چه کسی و به چه مجوزی دستور داده است که ۴ مرد ناشناس از روی دیوار به منزل یک زن تنها بروند و بدون طی مراحل قانونی وی را بازداشت کنند؟ مادر کوهیار که حتی از بازداشت کوهیار مطلع نبوده است ، چه جرمی مرتکب شده که صبح زود باید در حال استحمام باید با ۴ مرد غریبه روبرو شود؟قلی زاده معتقد است: همه این اتفاقات و این رفتار های غیرقانونی مسئولان ، باعث افزایش نگرانی ما در مورد سلامتی و وضعیت فعلی کوهیار شده است. اگر کوهیار هم اکنون زنده و سالم است و تحت فشارهای غیرقانونی جهت اعتراف های غیرواقعی نیست ، چرا اینگونه مادرش را بازداشت کرده اند؟ چرا به وی اجازه هیچ تماسی نمی دهند؟ چرا اجازه ملاقات با خانواده و بستگان به کوهیار نمی دهند؟اگر یک فعالی هیچ کس را دراین مملکت نداشت به جز مادری تنها ، باید با وی و مادرش اینگونه برخورد کنند؟این دانشجوی ستاره دار می افزاید: این نبود آنچه پدرهای ما برایش انقلاب کردند. قرار نبود این همه فشار بر بهترین فرزندان این مملکت تنها به جرم آزادی خواهی و دفاع از حقوق انسانها ، وارد آید. قرا نبود با فرزندان و مادرهای این مملکت اینگونه رفتار شود.گفتنی است بیش از ده روز از ناپدید شدن کوهیار گودرزی فعال حقوق بشری و دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه صنعتی شریف می گذرد و تاکنون هیچ یک از دستگاه های امنیتی و قضایی مسئولیت بازداشت وی را به عهده نگرفته اند.کوهیار گودرزی، مدافع حقوق بشر و دانشجوی محروم از تحصیل ، آذرماه ۱۳۸۸ بهمراه سایر فعالان حقوق بشر در حالیکه در راه قم جهت شرکت در مراسم تشییع مرحوم آیت الله منتظری بود، دستگیر شد. در تیرماه ۱۳۸۹ ، قاضی پیرعباسی در دادگاه انقلاب کوهیار گودرزی را به یکسال حبس محکوم نمود. وی به اتهام تبلیغ علیه نظام متهم شده بود.کوهیار گودرزی نزدیک به ده ماه در زندان اوین نگهداری شد و سپس در مهرماه ۱۳۸۹ به زندان رجائی شهر (گوهردشت کرج) منتقل شد. وی تا هنگام مرخصی اش در ۲۳ آذر ۱۳۸۹ در این زندان بود.‏

بازداشت و ضرب و شتم خواهر نسرین ستوده توسط ماموران زندان

همسر وکیل و فعال حقوق بشریِ زندانی، نسرین ستوده، از بازداشت چندین ساعتۀ خود، دو فرزند و خواهر همسرش و همچنین بی حرمتی و ضرب و شتم نسبت به خواهر همسرش توسط ماموران زندان خبر داد.به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، رضا خندان که در ملاقات اخیر خود با همسرش، به همراه دو فرزند و خواهر زنش به مدت ۵ ساعت بازداشت شده بود، با اظهار اینکه در این بازداشت نه تنها به آنها بی حرمتی شده بلکه خواهر زنش نیز مورد ضرب و شتم یکی از ماموران زن زندان قرار گرفته است، اظهار داشت “طبق معمول در زمان ملاقات داشتم در دفترچه یادداشتی سفارشات خانمم را می نوشتم که ناگهان یکی از مسولان زندان به نحوه زننده ای دستش را از بین من و دخترم رد کرد تا دفترچه را بگیرد. من مقاومت کردم و دفترچه را تحویل ندادم چون وسیله شخصی من بود و آنها حق بازرسی نداشتند. بازرسی وسیله شخصی افراد مستلزم حکم قضایی است.اگر محدودیتی در بردن وسایل به زندان بود باید مسولان از قبل اعلام می کردند. حتی کسی جلوی در زندان وجود ندارد تا ما وسایل مان را به او بسپاریم. اصلا محدودیتی برای وسایل خانواده های زندانیان وجود ندارد هر کسی می تواند با وسایل شخصیش به اتاق ملاقات برود. من این دفترچه را هفته های پیش هم داشتم. واقعا تا آخر ماجرا هم نفهیدم برای چه آن مامور می خواست دفترچه را بگیرد. بعد همان مامور ، ماموری دیگری را فرستاد که من به او هم تحویل ندادم.رضا خندان از واکنش خانم ستوده و دیگر خانواده های زندانیان گفت: “بیشتر از اینکه می خواستند غیر قانونی دفترچه را بگیرند من از نحو گرفتن آن اذیت شدم. جلوی بچه ها و همسرم که آنطرف شیشه درمانده بود و نمی توانست کاری کند و بقیه خانواده های زندانیان که حیران مانده بودند او می خواست به زور دفترچه را بگیرد.وقتی مامور با حالت زننده دستش را از میان من و دخترم دراز کرد برای اولین بار دخترم در طول یکسال ملاقاتی زد زیر گریه. همه ما درمانده شده بودیم.همسر نسرین ستوده پیرامون عدم اجازه خروج آنها از زندان و سپس ضرب و شتم خواهر خانم ستوده گفت: “آنها علاوه بر اینکه دفتر چه را می خواستند ، گفتند باید بازرسی بدنی هم صورت بگیرد که دوباره ما مقاومت کردیم. من گفتم باید برای این کار حکم قاضی داشته باشید. بعد گفتند باید به دادسرا برویم، گفتیم ما با دادسرا کاری نداریم ما فقط آمده بودیم برای ملاقات اما چند مامور آمدند و به زور ما را بردند، اول می خواستند زن ها را در یک ماشین و مردها را در ماشین دیگر سوار کنند که دوباره ما مقاومت کردیم و نهایتا در یک ماشین همه را سوار کردند. ما ۵ ساعت آنجا بودیم و چند بار من از ماموران خواستم تا تلفنی در اختیار ما بگذارند تا با خانواده تماس بگیریم و علت تاخیرمان را به خانه بگویم که اجازه ندادند.خواهر خانم من با همسرش در خیابان ساعت ها قبل قرار داشت بنابراین مجبور شد با موبایلش تماس بگیرد. اما ناگهان مامور خانمی آمد و به حالت خیلی بد و زننده ای گوشی را از دست او کشید. ایشان هم مقاومت کردند و گوشی را ندادند و مامور چند جای صورت و دست های خانم ستوده را زخمی کردند. جای ناخن های ماموربود. خیلی صحنه بدی جلوی بچه ها بود. خواهر خانم من استاد دانشگاه تهران است واقعا برخورد شایسته ای با یک فرهنگی نبود. اصلا فارغ از سمت و جایگاه هر کسی شانی دارد و باید شان و منزلتش حفظ شود.گفتنی است نسرین ستوده ، حقوقدان و فعال حقوق بشر که به ۱۱ سال حبس ، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و خروج از کشور از سوی دادگاه بدوی محکوم شده است. او ۱۱ ماه است که در زندان اوین در حالی در بازداشت به سر می برد که هنوز حکم قطعی او اعلام نشده است. خانم ستوده بارها به علت عدم شرایط قانونی در زندان و روند پرونده اش دست به اعتصاب غذا زده است و همسرش نیز در بیرون از زندان به علت مصاحبه هایش با رسانه های خارجی زیر فشار است.

وضعیت نامناسب جسمی قاسم شعله سعدی،زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ زندان اوین

خبرهای رسیده از زندان اوین حکایت از وضعیت وخیم جسمانی قاسم شعله سعدی ،نماینده سابق مجلس و زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ دارد .به گزارش کلمه، در حالی شعله سعدی پنجمین ماه از بازداشت خود را می گذراند که پزشکان زندان اوین هم با توجه وضعیت وخیم جسمانی وی نسبت به سلامتی او هشدار داده و معتقد به عدم تحمل کیفر توسط وی هستند .دکتر قاسم شعله سعدی، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ، وکیل دادگستری و نماینده پیشین دوره های سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی از ۵ ماه پیش به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد . او در سال ۸۱ نیز به اتهام توهین به رهبری بازداشت شده بود که بر اثر آسیبهای زمان بازداشت دچارضایعه نخاعی شد و هم اکنون دست چپ وی با توجه به بی حس بودن کامل در معرض فلج قرار گرفته است . در یک ماه و نیم گذشته نیز دو بار پزشکان متخصص مغز و اعصاب زندان اوین نسبت به این وضعیت هشدار داده اند، اما تاکنون هیچ اقدامی توسط مسوولان زندان اوین و قضایی برای درمان این زندانی سیاسی انجام نشده است .طبق گزارش های رسیده، این زندانی حتی برای درمان به بیمارستانی خارج از زندان هم منتقل نشده و تاکنون نیز مسوولان با مرخصی درمانی و اغلب اوقات با ملاقات حضوری او با خانواده نیز جلوگیری کرده اند .شعله سعدی که با توجه به حکم قبلی اش در سال ۸۱ بازداشت شده ، این بازداشت را کاملا غیرقانونی می داند چرا که حکم وی مشمول مرور زمان شده است . وی در سال ۸۱ در نامه ای به مراجع درباره پایه های مشروعیت ولایت فقیه سوالاتی را طرح کرد .طبق قانون جمهوری اسلامی حکم قضایی که مربوط به ده سال قبل است مشمول مروز زمان می شود و اجرای آن غیرقانونی و خلاف بین شرع است .بر این اساس حکم وی متوقف شده بود اما مشخص نیست با دستور چه مقامی حکم نقض و مشمول مرور زمان شده ، دوباره در مورد ایشان به مرحله اجرا گذاشته شده است . خانواده وی با تاکید بر وضعیت جسمانی بسیار نامناسب این استاد دانشگاه در زندان نسبت به وضعیت او ابراز نگرانی می کنند .همچنین یکی از اتهامات این زندانی سیاسی مصاحبه های او با رسانه های خبری اعلام شده است که پیش از این توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی این اتهامات مورد بررسی قرار گرفت و بر اساس آن وی به ده سال محرومیت از وکالت و تدریس از دانشگاه محکوم شد . اما بار دیگر پس از دستگیری شعله سعدی همان پرونده به جریان افتاد و با وجود آنکه شعبه سوم بازپرسی این پرونده را مشمول قاعده منع تعقیب دانست و حکم برائت برای آن صادر کرد بر خلاف مقررارت بار دیگر نیروهای امنیتی پرونده را از بازپرس پس گرفته و این بار به دادیاری شعبه اول ارجاع کردند تا شعله سعدی برای انجام یک عمل واحد بار دیگر تحت محاکمه قرار بگیرد .دکتر قاسم شعله سعدی بارها به این روند غیرقانونی حبس و محاکمه اش اعتراض کرده و برای درمان خواستار دریافت مرخصی درمانی شده اما هر بار مسوولان نسبت به خواسته ها و اعتراض های وی بی توجهی نشان داده اند .وی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دهم ( در سال ۱۳۸۸) نیز ثبت نام کرده بود که توسط شورای نگهبان در کنار برخی دیگر از چهره‌های شناخته شده طیف اصلاحات رد صلاحیت شد. او فروردین سال جاری بازداشت و روانه بند ۳۵۰ زندان اوین شد .

۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

احمد رونقی ملکی:حسین رونقی ملکی از همه‌ی حقوق انسانی خود محروم است

احمد رونقی ملکی پدر این وبلاگ‌نویس در خصوص آخرین وضعیت فرزندش به «خانه حقوق بشر ایران» گفت: «شب گذشته حسین را در حالی که همچنان وضعیت جسمی بسیار بدی دارد برای انجام یک سری آزمایشات به بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران منتقل کردن و بعد از انجام آزمایش‌ها وی را بلافاصله به زندان اوین بازگرداند.»احمد رونقی با گلایه از این‌که هیچ کدام از مسئولین قضایی و نهادهای امنیتی که جلوی مرخصی این وبلاگ‌نویس را گرفته‌اند، گفت: «حسین را دیشب باید در بیمارستان بستری می‌کردند. در آخرین ملاقاتی که با حسین داشتیم، هنوز از ناحیه کلیه و کیسه صفرای خود دچار مشکل بود و خون‌‌ریزی داشت. اما با وجودی که می‌دانند چقدر نیاز به رسیدگی پزشکی دارد، باز هم او را به زندان بازگرداند.»وی در ادامه در خصوص پیگری‌های خود در خصوص مرخصی حسین رونقی به “خانه”ی ما گفت: «مسئولین قضایی پاسخی نمی‌دهند. ما به هر کجایی که بوده نامه نوشتیم و درخواست مرخصی استعلاجی برای حسین را مطرح کرده‌ایم، اما تاکنون مثل قبل هیچ جوابی به ما نداده‌اند. این یک کار انسانی است که فرزند من مورد درمان قرار گیرد، اما او را از همه‌ی حقوق قانونی و انسانی خود محروم کرده‌اند و این میان کسی به داد ما نمی‌رسد.»عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت زندانیان سیاسی همواره مورد اعتراض خانواده‌های زندانیان سیاسی و گروه‌های مدافع حقوق بشر قرار گرفته است. طی هفته گذشته، سازمان عفو بین‌امللی با انتشار بیانیه‌ای خواستار رسیدگی پزشکی به وضعیت زندانیان سیاسی در ایران از جمله حسین رونقی ملکی شده بود.حسین رونقی ملکی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در شهر ملکان در نزدیکی تبریز بازداشت و بلافاصله به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شد. وی مدت ۱۰ ماه را در سلول‌های انفرادی این بند زندان اوین تحت فشارهای روحی و جسمی برای اخذ مصاحبه و اعترافات تلویزیونی قرار گرفت و سرانجام از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.این حکم از سوی دادگاه تجدید نظر استان تهران عینا به تأیید رسیده و این وبلاگ‌نویس هم اکنون با وجود بیماری حاد و نیاز مبرم به درمان پزشکی در حال سپری کردن دوران محکومیت خود در زندان اوین است.

۱۳۹۰ مرداد ۱۸, سه‌شنبه

عیسی سحر خیز به دلیل انتقاد از خامنه ای در زندان نگه داشته اند

مهدی سحرخیز در واکنش به افزایش حکم دو سال حبس پدرش: به دلیل انتقادهای پدرم از خامنه ای می خواهند او را در زندان نگه دارند.مهدی سحرخیز، فرزند عیسی سحر خیز روزنامه نگاری که هم اکنون دوران سه سال زندان خود را در زندان سپری می کند به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که بر اساس حکمی جدید دو سال دیگر بر مدت زندان پدرش افزوده شده است. او به کمپین گفت: « حکم جدید هم مانند بقیه حکم هاست. این حکم نشانگر کینه شخصی آقای خامنه ای به پدرم است، به دلیل انتقاد های که پدرم به او داشت حالا سعی دارند به هر طریقی شده او را اذیت کنند و بیشتر در زندان نگه دارند.»عیسی سحرخیز، فعال سیاسی و مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت خاتمی که اکنون در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد در ۱۴ مرداد طی حکمی به دو سال حبس بیشتر به دلیل فعالیت های مطبوعاتی سابقش محکوم شده است. او در حوادث پس از انتخابات جنجال برانگیز سال ۸۸ بازداشت شد و از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام به سه سال حبس محکوم شده بود. او طی دو سال حبس خود حتی یک روز هم مرخصی نداشته است و حالا به دو سال حبس بیشتر نیز محکوم شده است.مهدی سحرخیز، فرزند عیسی سحرخیز با مخاطب قرار دادن رهبر جمهوری اسلامی ایران گفت:« می خواهم به شخص آقای خامنه ای بگویم که از حسنی مبارک یاد بگیرد. روزی هم دقیقا شبیه این اتفاق برای دولت ایران می افتد، حالا در یکی، دو سال آینده یا چند سال بیشتر، ولی بالاخره دولتمردان ایرانی هم مثل صدام، قذافی و حسینی مبارک به نتیجه عملشان می رسند. می خواهم بگویم که از عاقبتی که قرار است در این دنیا به آن برسند، بترسند و بدانند که قدرت همیشه در دست آنها نخواهد بود.»پسر این روزنامه نگار و زندانی عقیدتی در خصوص مشکلات متعدد جسمی پدرش در زندان گفت:«آقای سحرخیز خیلی ضعیف شده است، مشکل فشار خون دارد، پرده گوشش پاره شده ، از ناحیه کمر در رنج است و مدتی حتی روی صندلی چرخ دار می نشست. باید تحت نظر پزشک متخصص باشد که چنین اتفاقی برای او نمی افتد. در روزهای اول زندان به پدرم چیزی شبیه توبه نامه داده اند که امضا کند، بهش گفته اند به شرط امضا، شرایط مناسب و راحتی برایش مهیا می شود اما پدرم گفته من به حرف های که زده ام اعتقاد دارم و توبه نامه امضا نمی کنم. به این دلیل او را دو سال در وضعیت بدی در زندان نگه داشته اند و هیچ وقت جوابی به درخواست مرخصی نداده اند. با این حال امیدوارم حداقل چند روزی پدر من هم به مرخصی بیاید.»مهدی سحرخیز درباره مشکلات دیگر گفت: « اول از همه باید پدرم در زندان تهران باشد. آقای اژه ای، کسی که پدرم را گاز گرفت خودش اعلام کرده که تمام زندانیان اهل تهران باید در زندان تهران باشند اما درباره پدر من و خیلی های دیگر این مسئله صادق نبوده و خود این موضوع بیشتر از همه اذیت می کند، خانواده من هر دو هفته یکبار که زمان ملاقات است باید از این شهر به شهر دیگری بروند ، نصف روز را در راه باشند تا بتوانند پدرم را چند دقیقه ببینند. موضوع دیگر این است که خانواده ام همیشه از کثیفی زندان می گویند. یکسال هم تلفن زندان رجایی شهر کرج قطع است و فقط خانواده می توانند دو هفته یکبار از حال پدرم باخبر شوند. همه اینها رنج آور است.»

کمپین بین المللی حقوق بشردرایران

مناجات نامه همسر یک زندانی سیاسی/ روز هشتم با طعم سلام

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم ارزقنی فیه رحمة الایتام و اطعام الطعام و افشاء السلام و صحبة الکرام بطولک یا ملجأالاملین

پروردگارا در این روز مهرورزی به ایتام و خوراک دادن به مردمان را روزی ام کن و سلام گفتن به عیان و هم صحبتی با کریمان را به فضل خودت ای پناه آرزومندان.

خدای یتیمان!
سلام این هشتمین روز از ضیافت مهر و کرمت را پذیرا باش از من که توفیق مهرورزی به ایتام را از تو طلب می کنم. چه فرق می کند این پدر و مادر از دست داده ها به کدامین کیش و آئین وابسته اند مهم این است که تو سفارششان را به ما کرده ای و حق و حقوقی که برایشان قائل شده ای فراتر از دیگر بندگان است. و آوخ از حق یتیمی که پدر یا مادرش به شهادت رسیده و امان از خون مظلوم و آه مظلوم!

خدای روزی ده روزی افزون!
سلام هشتمین روز مرا پذیرا باش کریمانه و به ما بیاموز سخاوت را و گشاده دستی را و انفاق را و اطعام را نه فقط اطعام مسکین بلکه گستردن سفره برای مردمان که خویشان از آنان در اولویت اند و دوستان و رفیقان نیز و باقی همه در بهره گیری از سفره طعام ذی حقند. خدایا آن کس را که تو جانش دادی بدون پیش داوری در مورد ایمانش ما را چه باک از نان دادنش؟! پس ما را گشاده دستی بیاموز نه فقط برای هم کیشان بلکه برای همه برادران و خواهرانمان که در خلق با ما برابرند!

خدای سلام آفرین سلامت بخش!
ما را سلام علنی و آشکار بیاموز با صدای بلند بدون لکنت بی هراس. خدایا به ما بیاموز که هر انسانی را که روح انسانیت در نهادش نمرده است سلام گوییم بی آن که خود را سروگردنی فراتر از او ببینیم و منتی بر او داشته باشیم و طعم خوش و گوارای سلام را بر ما بچشان و از قهر و بی محلی و عبوس بودن برحذرمان دار که خود پیامبرت را از آن بازداشتی تا مردمان ازگردش پراکنده نشوند.

ای خدای کریمان!
سلام هشتمین روز ما را بر اهل کرم و کریمان از بندگانت مبارک کن. و ما را با مصاحبت آنان کرامت بخش و روح خسته مان را با نزدیکی به آنان جلا بخش.

ای تنها پناه آرزومندان!
چون فضل تو ما را نشاید همه آرزوهامان باطل و نقش برآب است. پس ما را شایسته همه این بایسته ها بدان و محروممان مکن از این فضایل و دورمان کن از همه رذائل که فطرت خدایی مان آن را نمی پسندد و طبع سلامت خلایق آن را برنمی تابد.

ای خدای سلم و سلام و سلامتی!
ما را به سلام فاش بر بندگان خوبت عادت بده و سلام های قضا شده مان را چون سلام بر اهل قلم و روزنگاران و روزنامه نگاران به مرحمت خود ادا کن.

خدای قلم و سوگند خورنده بر مقام قلم!
ما را در پاس داشت اهل قلم یاری فرما و فرزانگان از این قوم را از بند و اسارت رهایی بخش که نیکو از بند تن رهیده اند و پای در راه تو، راه حقیقت نهاده اند و استواری و شکیبایی پیشه کرده اند و خانواده هایشان مفتخز به مقام عالی انسانی آنان صبوری می کنند و چشم انتظارشان بر درب خانه ها مانده به امید این که باز شود در این ماه برکت و رخ زیبای عزیزان شان بر چارچوب در آشکار شود.
با دعا برای رهایی همه زندانیان سیاسی خاصّه خبرنگاران دربند، دعای این روز را تمام می کنم.

تجلیل خانه آزادی از بهمن احمدی امویی و اظهار نگرانی از ادامه حبس روزنامه نگاران زندانی

بزرگداشت روز خبرنگار در ایران در حالی برگزار می شود که هنوز بسیاری از خبرنگاران در زندان هستند
 

خانه آزادی بمناسبت روز خبرنگار نوشته است: بزرگداشت روز خبرنگار(هفده مرداد) در ایران در حالی برگزار می شود که این کشور از زمره خطرناک ترین مناطق برای گزارشگران محسوب می شود. خانه آزادی با محکوم کردن سرکوب بی وقفه خبرنگاران از سوی حکومت ایران ،خواهان آزادی بهمن احمدی امویی و دیگر خبرنگارانی شده است که به ناحق در زندانهای ایران اسیر هستند.دیوید جی. کریمر رئیس خانه آزادی عنوان کرده است:” زمانی که خبرنگاران نتوانند آزادانه به ایفای نقش خود از جمله ملزم کردن مسئولان به پاسخگویی بپردازند، دولت ها بدون در نظر گرفتن عواقب اعمال خود رفتار خواهند کرد. سرکوب بی وقفه خبرنگاران در ایران نشاندهنده خواست زننده حاکمان برای در پرده نگهداشتن حقیقت از نگاه شهروندان است . خانه آزادی همبستگی خود را با همه خبرنگاران ایرانی که به ناحق زندانی شده اند، اعلام می کند و خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط آنان است”.خانه آزادی خصوصا نگرانی خود را از ادامه بازداشت روزنامه نگار زندانی، بهمن احمدی امویی اعلام کرده است.این روزنامه نگار برجسته در بحبوحه وقایع بعد از انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری در سی ام خرداد ماه سال هشتاد و هشت بازداشت شده است. حکومت ایران او را همراه همسرش ژیلا بنی یعقوب که خود نیز روزنامه نگار است پس از انتشار مقالاتی انتقادی بر ضد دولت محمود احمدی نژاد ، دستگیر و روانه زندان کرد. ژیلا بنی یعقوب پس از دو ماه از زندان آزاد شد اما بهمن احمدی امویی همچنان در زندان اوین دوران محکومیت خود را می گذراند.بهمن احمدی امویی به اتهام “توهین به رئیس جمهور” و “تبلیغ علیه نظام” به تحمل پنج سال حبس و سی و چهار ضربه شلاق محکوم شده است.این اتهام ها نشاندهنده نقض حق بنیادین آزادی بیان است.این روزنامه نگار که از بی عدالتی و تعدی که در حق او روا شده رنج می برد، از حق ملاقات و ارتباط با مادر مسنش منع شده و اجازه آزادی موقت با وثیقه نیز از او گرفته شده است که همه موارد نامبرده بر طبق قوانین ایران تخطی از قانون به حساب می آیند.در گزارش اخیر خانه آزادی، تحت عنوان آزادی مطبوعات ۲۰۱۱، ایران، این کشور یکی از آخرین کشورهایی عنوان شده است که در آن آزادی مطبوعات به رسمیت شناخته شده و به آن عمل می شود. وضعیت خبرنگاران ایرانی پس از انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت به طرز بی سابقه ای رو به وخامت گذاشته است، چنان که پس از آن بیش از صد خبرنگار دستگیر و پنجاه روزنامه نگار به اجبار کشور خود را ترک کرده اند.در حال حاضر در حدود چهل خبرنگار همچنان در زندان های ایران به سر می برند.خانه آزادی یک سازمان مستقل نگهبان است که از گذار به مردم سالاری حمایت می کند، میزان دسترسی به آزادی در سراسر جهان را رصد می کند و مدافع مردم سالاری و حقوق بشر است.

جرس

بزرگداشت روز خبرنگار در زنجان با حضور در منزل پدری "سعید متین پور"

تجلیل روزنامه نگاران و فعالین مدنی از سعید متین پور و برگزاری روز خبرنگار در زنجان

جمعی از فعالین فرهنگی، مدنی، خبرنگاران و اصحاب مطبوعات زنجان و نیز برخی فعالان فرهنگی و مدنی دیگر شهرهای آذربایجان، به مناسبت روز خبرنگار با حضور در منزل پدری سعید متین‌پور ضمن بزرگداشت مقام خبرنگار، از خبرنگاران دربند و زندانیان عقیده به ویژه «سعید متین‌پور»، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر آذربایجانی، تجلیل کردند. در این دیدار که عصر روز یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۰ به مناسبت روز خبرنگار صورت گرفت، در ابتدا «مرتضی متین‌پور» (پدر سعید متین‌پور) از آخرین وضعیت وی چنین سخن گفت: سعید در ابتدا هفت ماه در بدترین شرایط در انفرادی بود و از اثرات زندان و شکنجه‌های این مدت است که اکنون مشکلات و بیماری متعدد جسمی، وی را آزار می‌دهد. سعید دچار رماتیسم مفصلی شده است و مفاصل گردنش درد می‌کند. سردرد و سرگیجه‌های شدید به وی دست می‌‌دهد، ناراحتی‌های قلبی و گوارشی پیدا کرده است و نیاز شدید به درمان توسط پزشکان متخصص دارد. او با بیان وضعیت جسمی‌ فرزندش، تنها خواسته‌اش را مرخصی برای فرزندش عنوان کرد و گفت: سخن من است که حداقل چند روزی به سعید مرخصی دهند تا بتواند به پزشک متخصص مراجعه کند. در مدت بیش از دو سالی که از اجرای حکم هشت ساله متین‌پور می‌گذرد، حتی اجازه ارتباط تلفنی وی با همسرش «عطیه طاهری» نیز ممکن نبوده و تنها ارتباط آنها به ۲۰ دقیقه دیدار از پشت شیشه‌های کابین و شنیدن صدا از سیم‌های تلفن در دقایق کوتاه ملاقا‌ت‌های روز دوشنبه محدود است. عطیه مقاوم‌تر و استوارتر از قبل در مورد همسرش سخن می‌گوید: مسئولان امنیتی هر آنچه را که می‌خواستند در برابر سعید انجام داده‌اند و بیشتر از این نمی‌توانستند یک نفر را مورد اذیت و شکنجه قرار دهند و بلاهایی که نباید بر سر سعید می‌آمد، آمده است و اکنون ستون فقرات، معده و قلب سعید مشکل شدید پیدا کرده است، طی دو سال گذشته سه بار حمله قبلی داشته است و تلاش ما برای گرفتن مرخصی برای سعید از بابت این است که بیماری‌ها و مشکلات جسمی مشکلات اساسی‌تری برای سعید ایجاد نکنند. آنها برای مرخصی سعید، یک میلیارد تومان وثیقه خواستند، هر چند که ما حاضر شدیم این وثیقه را تامین کنیم ولی در نهایت گفتند برای سعید متین‌پور هیچ گونه کاری انجام نخواهیم داد چنانچه اکنون نیز با مرخصی وی شدیداً مخالفت می‌کنند و حتی از معاینه پزشک متخصص در زندان نیز مانع می‌شوند. سپس علی محمدبیانی (مدیرمسئول ماهنامه بایرام) با تبریک روز خبرنگار به خبرنگاران، از سعید متین‌پور به عنوان خبرنگار دربند و اهل قلم یاد کرد و گفت: سعید خبرنگار و اهل قلمی است که زندانی بودنش به خاطر فرهنگ و کارهای فرهنگی اوست نه چیز دیگر و می‌توان گفت که زندان سعید، تاوان عشق به فرهنگ، مردمی بودن و جریمه عاطفه انسانی اوست. وی با بیان اینکه روز خبرنگار، روز قلم، روز نوشتن و روز اهل تفکر و فرهنگ است، ضمن قرائت شعر «ایش دوشوبدور اوخومازلار الینه/ اوخویان‌لار الی قالیب بئلینه» گفت: ما باید وضعیت سعید و نیز افکار سعید را به عنوان یک خبرنگار، اهل قلم و نویسنده در همه جا با صراحت بیان کنیم. محمدبیانی با ذکر این نکته که خانواده متین‌پور خانواده همه اهالی قلم است، با قرائت شعری از حکیم هیدجی (کؤنلوم توتولوبدور، بیری یوخ دیل بیلن اولسون/ آچ بو قاپی‌نی، منزله شاید گلن اولسون...) و نیز شعری از خودش که به خانواده سعید متین‌پور تقدیم کرده بود (تبریز-زنگان آراسیندا هر گول بیتر سنه بنزر/ اورک‌له جان آراسیندا هر گول بیتر سنه بنزر...)، به سخنان خویش پایان داد. در ادامه هوشنگ جعفری(شاعر زنجانی) با تقدیم قطعه شعری به سعید متین‌پور، گفت: سعید همواره در یادهاست و در یادها خواهد ماند. ملت همواره انسان‌های والا و متفکر را تشخیص می‌دهد و اینگونه انسان‌ها هستند که ماندگارند و فکر آنها مانند چراغی، راهنمای ما و آیندگان خواهد شد. وی نیز به مناسبت روز خبرنگار شعری با عنوان «قلم» را خواند. (الیمی قویدوم تئز اورک باشینا/ دئدیم یارالییام، یارام دریندی...) سپس علیرضا اسکندریون(روزنامه‌نگار زنجانی) با تاکید بر این نکته که سعید متین‌پور یک روزنامه‌نگار واقعی است، گفت: ویژگی بارز این روزنامه‌نگار صداقت اوست چنانکه در جریان اعتراضات به کاریکاتور روزنامه‌ ایران در سال ۸۵، وی از جمله افرادی بود که برای آزادی مانا نیستانی تلاش کرد و این نشان دهنده ‌منش انسانی و روح مهربان اوست. وی در ادامه با آرزوی آزادی برای سعید و همه زندانیان افزود: امیدوارم آنهایی که سعید را به بند کشیده‌اند، بیدار شوند و بفهمند که این راه صحیحی نیست و بتوانیم چهره همیشه خندان سعید را دوباره ببینیم. در ادامه مراسم بزرگداشت روز خبرنگار در زنجان، ابراهیم رشیدی(ساوالان) روزنامه‌نگار آذربایجانی ضمن تبریک روز خبرنگار، سخنانش را با شعر «اودلار وطنی، بابکی- ستاری بجرمیش قوجاغیندا/ ایل‌لر بویو اولساندا آزادلیق سوراغیندا/ یوخ ایندی آدین، ائل‌لرین عصیان واراغیندا» آغاز کرد و گفت: اگر آنها سعید را زندانی می‌کنند و به صورت فیزیکی او را از ما دور نگه می‌دارند، باکی نیست، نام سعید بر فراز سبلان(اشاره به اجتماع عظیم مردمی در ششم مرداد ۹۰) و در سرتاسر آذربایجان گرامی داشته می‌شود و اندیشه سعید در بین جوانان آذربایجان تقویت می‌گردد. وی حقوق ملی تورک‌های ایران، سعید متین‌پور و خبرنگاری را سه بحث به هم تنیده و غیر قابل تفکیک دانست و گفت: بعضاً وقتی از حقوق ملی سخن گفته می‌شود، عده‌ای بر این تصورند که انگار از موضوع کوچک و پیش پا افتاده‌ای سخن گفته می‌شود طوری که وانمود می‌گردد مسائل مهم‌تر، چیزهای دیگری است و مسئله حقوق ملی از اهمیت کمتری برخوردا می‌باشد و هنوز زمان پرداختن به این گونه مسائل غیر مهم نیست. وی با ارائه آمارهای بین‌المللی به اهمیت موضوع اشاره کرد و افزود: اینک در دنیا، دو میلیارد و ۶۰۰ میلیون نفر از انسان‌ها در کشورهایی زندگی می‌کنند که زبان، فرهنگ و هویتی غیر از فرهنگ خودشان بر آنها حاکم است و این تعداد افراد، انسان‌های درجه دوم به حساب می‌آیند و بدتر اینکه ۶۰۰ میلیون نفر از این تعداد هنوز در تلاش برای اثبات موجودیت و به رسمیت شناخته شدن هستند. این آمارها نشان می‌دهد که حقوق ملی امری بسیار مهم و حیاتی در جهان کنونی است. رشیدی با مثال فوق از حقوق ملی در ایران سخن گفت و افزود: درد این انسان‌ها، درد سه چهارم از جمعیت ایران نیز هست. یعنی در ایران فرهنگ، تاریخ، باورها و داشته‌های یک چهارم، بر اکثریت سه چهارم حاکم شده است. وی با بیان این آمارها و تشریح وضعیت موجود ایران، به بیان این پرسش پرداخت: آیا درک اهمیت مسئله حقوق ملی در ایران کار سختی است؟ و سپس خودش پاسخ داد: اینک پاسخ ما منفی است ولی ۱۸ سال قبل و در شرایط سیاسی- اجتماعی آن روز ایران، درک حقوق ملی تورک‌ها و دیگر ملل غیرفارس ایران مشکل بود و دقیقا اهمیت فعالیت‌های سعید متین‌پور نیز در این نکته نهفته است که وی آن روز به اهمیت مسئله پی برد و از آن زمان بی‌وقفه در راستای حقوق ملی و انسانی جامعه آذربایجانی تلاش نمود. وی با تشریح وضعیت اسفناک موجود برای اتنیکهای غیرفارس گفت: ۸۰ سال است که مردم آذربایجان را از حق آموزش به زبان خویش محروم کرده‌اند، ۸۰ سال است که آنان از حق داشتن صدا و سیما، مدرسه و مهد کودک محرومند، ۸۰ سال است که آنان را از صحنه دور نگه داشته‌اند و نام آنان را پنهان نگه می‌دارند و از هر گونه آموزش بی‌بهره‌اند. این فعال آذربایجانی سخنانش را چنین ادامه داد: ۱۸ سال است که سعید متین‌پور از انسان‌هایی که در پس پرده‌ها در خفا نگه داشته شده‌اند، سخن می‌گوید، انسان‌هایی که فریادهاشان فراتر از کنج خانه‌شان نمی‌رود، انسان‌هایی که از بیان نامشان و تبارشان شرم دارند و برای بیان کوچکترین عواطف انسانی به زبان مادری خویش خجالت می‌کشند و از بدیهی‌ترین حقوق انسانی محروم گشته‌اند. سعید متین‌پور خبرنگار این انسان‌ها است. انسان‌هایی که در دایره‌های رسمی جایی نداند و در تلاش برای پوشیده و پنهان نگه داشته شدن هستند. که امروز خود سعید نیز به یکی از این انسان‌ها تبدیل شده است لذا همین انسان‌ها نیز مدافع سعید گشته‌اند. رشیدی با بیان این نکته که به دلیل فعالیت‌های چشمگیر سعیدها، امروز حقوق ملی برای خیلی‌ها در ایران اثبات گشته، افزود: امروز اکثر انسان‌ها به حقوق ملل غیرفارس و مسئله هویت آنان و تاثیر غیر قابل انکار مسئله هویت بر همه امورات و تفکرات این انسان‌ها واقفند و اذعان دارند که همه مشکلات اجتماعی- فرهنگی و سیاسی آنان به طور مستقیم با مسئله هویت پیوند خورده است و حل آنها نیز در گرو پرداختن به مسئله هویت و حقوق ملی غیرفارس‌ها می‌باشد. در ادامه رئوف طاهری فعال سیاسی- اجتماعی زنجانی به ابعاد شخصیتی سعید اشاره کرد و ضمن یادآوری حکم هشت سال زندان وی، گفت: برای جاسوسان به نام موساد نیز چنین حکمی صادر نمی‌کنند، بارها و بارها توریست‌های انگلیسی یا آمریکایی را در خاک ایران به اتهام جاسوسی دستگیر می‌کنند ولی بلافاصله مشمول رأفت اسلامی قرار می‌دهند و با احترام و سلام و صلوات آزاد می‌کنند. پس دلیل حکم سنگین سعید چه می‌تواند باشد؟ یا چرا برای وی حتی از دادن مرخصی چند روزه نیز دریغ می‌کنند؟ طاهری ضمن گرامیداشت یاد برخی زندانیان از جمله میردامادی، عرب سرخی، تاج‌زاده، بهاره هدایت و زیدآبادی، به بیانیه جوانان اصلاح طلب در دفاع از سعید و زیدآبادی در روز اول ماه رمضان اشاره کرد و گفت: این بیانیه ناشی از تاثیر شخصیت و تفکر والای انسانی سعید متین‌پور است و ادامه داد: شاید آنان تا کنون برخی دروغ‌پراکنی‌های بخش مغرض اطلاعاتی را در مورد فعالیت‌های سعید و سعیدها باور می‌کردند ولی این گونه بیانیه‌ها نتیجه رفتار، گفتار، کردار و پندار سعید در زندان است که توانسته افکار و اندیشه خود را بیان کند و اصلاح‌طلبان را به حمایت از اعتقادات خویش متقاعد سازد و همین ویژگی سعید است که عده‌ای را چنان خشمگین می‌کند که برخوردهای احمقانه‌ای با وی می‌کنند و به تکرار، سخنان دروغ و کذبی که لایق خودشان است را متوجه جوان با شرافتی چون سعید می‌کنند. در ادامه این دیدار رضا عباسی(از فعالان مدنی زنجان و فعال سابق دانشجویی) با اشاره به حکم هشت سال زندان سعید متین‌پور، آن را خارج از چهارچوب‌های قانونی قوه قضاییه دانست و گفت: تا کنون هیچ گونه توجیه حقوقی برای هشت سال زندان بیان نکرده‌اند و این حکم حتی بر اساس قوانین خودشان نیز، هیچ توجیه، تفسیر و جایگاه حقوقی ندارد. این مراسم با خواندن نوشته‌ای از خود سعید متین‌پور توسط یکی از حاضرین، با عنوان «تورکجه» که در دوم شهریور ۱۳۸۹ در بند ۳۵۰ اوین نوشته شده بود، دنبال شد. در این نوشته متین‌پور با بیان لطافت‌ها و زیبایی‌های زبان ترکی به بیان این پرسش می‌پردازد که «چرا خواندن و نوشتن زبان ترکی آموزش داده نمی‌شود؟ چرا تاریخ ملتی که به این زبان سخن می‌گویند، گفته نمی‌شود؟» سپس متن ادبی ترکی که در تجلیل از مقام قلم به صورت لوح یادبود آماده گشته بود، قرائت گشت و این لوح توسط علیرضا اسکندریون از طرف جمع حاضر به پدر متین‌پور اهدا گردید. در خاتمه برخی شاعران زنجانی که به یاد سعید و دیگر زندانیان اشعاری سروده بودند، به خواندن اشعار خود پرداختند و ضمن آرزوی آزادی همه زندانیان آذربایجانی و دیگر زندانیان راه آزادی، با گرفتن عکس دسته جمعی به مراسم پایان دادند. 

گزارش دریافتی از ساوالان سسی

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...