با توجه به نزدیک شدن به انتخابات مجلس، دوباره بحث کهنه ی رای بدهیم یا ندهیم شروع شد. بعد از سخنان آقای خاتمی- آن سید بی کرامت- که واکنش های بسیاری را بر انگیخت، نوبت به مسعود بهنود لندن نشین با آن اطوار مکش مرگ ما رسید. نه گذاشت و نه برداشت و خود را اصلاح طلب معرفی کرد – والله اگر نمی کرد هم از ریش سه تیغه و کراواتش معلوم بود که اهل اصلاحات است - و آماج حملات دوست و دشمن قرار گرفت. در همین هاگیر واگیر مجتبی واحدی که سخنگوی جناح اصلاح طلب بود اعلام کرد که مطلقا و به هیچ وجه و در نهایت افتخار اصلاح طلب نیست – که البته از ته ریش و لباس چرکش هم پیدا بود که با اصلاحات میانه ی خوبی ندارد- از همین رو مورد تشویق حضار قرار گرفت. بعد بنا به رسم معمول شیر تو شیر شد و طرفین موافق و مخالف به یکدیگر فحش و فضیحت بسیار دادند و بالعکس.اینجانب شخصا با پدیده ی اصلاحات میانه ای ندارم و معتقدم هزینه ی اصلاحات به دردش نمی ارزد. اگر هم مجبور به انتخاب شوم تیغ را به اپیلاسیون ترجیح می دهم اگرچه تیغ صورت خوشی ندارد و خشن است اما اپیلاسیون هم زیادی رادیکال محسوب می شود و درد هم دارد. بسیاری از ناظران سیاسی هم با من هم عقیده اند و باور دارند که دوران اصلاحات با پایان ریاست جمهوری خاتمی و سر کشیدن واجبی توسط سعید امامی به پایان رسید. در همین راستا زیباترین برداشت را عمه بلقیس در مصاحبه با روزنامه لوموند در مورد اصلاحات داشت و گفت: ننه، من مدتیه که خدا رو شکر پشم و پیلم ریخته... منو چه به اصلاحات,علی ایحالن در پاسخ به آن دسته از عزیزانی که مدام از ما می پرسند بالاخره رای بدهیم یا ندهیم باید گفت: بدهید و ندهید فرقی نمی کند! اگر شما در انتخابات شرکت کنید و حضور 60 درصدی آقای بهنود (راستی این شصت را ازکجاش در آورد؟) و حتی بیشتر (اصلا بگو 99.8%) در انتخابات داشته باشید دوستان رای شما را مثل سال 88 می دزدند ، چون تجربه ثابت کرده که تخم مرغ دزد شتر دزد می شود. تازه تخم مرغ تو این مدت جنازه دزد و وزارت خانه دزد و هزار تا کوفت دیگر هم شده است. حالا بیاید فرض کنیم که ملت انتخابات را تحریم کرد و حتی یک نفر هم رای نداد. آن ده میلیون ساندیسیان بیت رهبری رای خواهند داد و در شمارش هر رای را 4 تا می شمارند و نهایتا صدا و سیمای ملی اعلام می کند که 40 میلیون نفر با حضور حماسه ساز خود در رای گیری شرکت کردند. رهبر معظممان هم از این حضور و حماسه ی افتخار آفرین قدردانی می کند.دوز بازی کرده اید یا نه؟ ما بچگی ها زیاد بازی می کردیم. همون موقع اونهایی که باهوش تر بودند دو دوزه بازی می کردند. یعنی دست را جوری می چیدند که در مرحله پایانی دیگر مهم نبود چه جوری بازی می کنی، در هر حال بازنده بازی بودی. مدتهاست که کار ما و حکومت به این مرحله رسیده است و ملت مدام در برابر گزینه هایی قرار می گیرد که هر دو سرش باخت است. سوالاتی مثل رای دادن یا ندادن و پاسخ آن، هیچ یک راهی به سوی سعادت این ملت نمی گشاید، سهل است، اصلا توفیری نمی کند. ما مدتها قبل بازی را واگذار کردیم. از همان روز که نهاد های مدنی، احزاب، رسانه های آزاد، شوراها و نهادهای ناظر را واگذار کردیم. امروز آن طرف میز حریفی نشسته که به هیچ یک از اصول و قواعد بازی پای بند نیست. یک دستش دروغ و تقلب و نیرنگ است و دست دیگرش اسلحه. اما اگر فکر می کنید منظور من از این نوشته نا امید کردن شماست سخت در اشتباهید. سرانجام روزی گلوله های این اسلحه هم ته خواهد کشید، آن روز از سر بازی بلند خواهیم شد و این میز را واژگون می کنیم. آن روز؛ بجای دوز بازی، بازی دیگری را آغاز خواهیم کرد. بازی این بار بر مبنای آگاهی، دموکراسی و عدالت خواهد بود. بگو ایشالله!
نسوان مطلقه معلقه
نسوان مطلقه معلقه