حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی که به علت مشکل کلیوی جهت عمل جراحی دوم به بیمارستان منتقل شده بود امروز سی و یکم خرداد ماه به زندان اوین منتقل شد.بنا بر اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران حسین رونقی ملکی امروز پس از دیدار با خانواده خود از بیمارستان به زندان اوین منتقل شد این در حالی است که وی نیاز مبرمی به مرخصی استعلاجی جهت معالجه داشته و قادر به تحمل حبس نیست. بر اساس نظر پزشک معالج وی میبایست حداقل به مدت سه ماه در شرایط خاص محیطی قرار گیرد و در غیر این صورت کلیه وی مجددا دچار عفونت خواهد شد و امکان از دست دادن هر دو کلیه وی وجود دارد.کمیسیون حقوق بشر اسلامی قوه قضائیه نیز پیشتر در نامهای خواهان صدور مرخصی استعلاجی برای ادامه درمان این زندانی شده است.لازم به یاد آوریست حسین رونقی که به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است از بیماریهای دیگری چون سنگ صفرا و... رنج میبرد و نیاز مبرم و شدیدی به درمان بیماریهای خود دارد.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه
محسن امین زاده با بازگشت به زندان اوین، به اعتصاب کنندگان پیوست
محسن امین زاده ، فعال سیاسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی عصرسه شنبه به زندان اوین بازگشت و از همان موقع به جمع اعتصاب کنندگان اوین پیوست.هم اکنون محمد جواد مظفر، یکی از اعتصاب کنندگان اوین به دلیل فوت مادر همسرش به مرخصی سه روزه آمده است و با پیوستن امین زاده به جمع اعتصاب کنندگان، همچنان دوازده نفر از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ در اعتراض به شهادت هاله سحابی و هدی صابر در اعتصاب غذا به سر می برند. به گزارش کلمه ، او که ٢۵ خرداد ٨٨ دستگیر و پس از گذراندن چهار ماه انفرادی به پنج سال زندان محکوم شد، برای درمان بیماری کلیوی خود به مرخصی آمده بود، اما پس از شرکت در مجلس ترحیم مرحوم هدی صابر به زندان فراخوانده شد و عصر سه شنبه به زندان بازگشت.این عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی که پس از دستگیری بازنشسته شده است در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی معاونت وزارت امور خارجه را به عهده داشته است و در انتخابات ریاست جمهوری دهم رئیس ستاد ائتلاف اصلاحطلبان بوده است.اوعصر سه شنبه به همراه مصطفی تاجزاده به زندان اوین فراخوانده شد .
انتقال ابوالفضل قدیانی و عبدالله مومنی به بهداری زندان اوین
عبدالله مومنی و ابوالفضل قدیانی دو نفر از اعتصاب کنندگان اوین در پی وخامت اوضاع جسمی شان امروز به بهداری اوین منتقل و توسط پزشکان بهداری معاینه شدند و کمک های پزشکی را دریافت کردند.به گزارش کلمه ، این دو نفر در پنجمین روز اعتصاب غذای خود دچار ضعف شدید جسمی شدند که با تاخیر به بهداری منتقل شدند. ابوالفضل قدیانی ۶۵ ساله به بیماری قلبی مبتلا است و به گفته خانواده اش حتی در مواقع عادی قادر به روزه داری هم نبوده است.اعتصاب غذای نامحدود ۱۲ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در اعتراض به جانباختن هدی صابر و هاله سحابی وارد پنجمین روز خود شده است و اوضاع برخی از اعتصاب کنندگان نامناسب گزارش شده است.ابوالفضل قدیانی و عبدالله مومنی پس از دریافت کمک های پزشکی دوباره به بند ۳۵۰ اوین منتقل شده اند و وضعیت شان در حال حاضر مناسب گزارش شده است.بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زیدآبادی، مهدی کریمیان اقبال، عماد بهاور، قربانبهزادیان نژاد، محمد داوری، امیرخسرو دلیرثانی، فیض الله عرب سرخی، ابوالفضل قدیانی، محسن امین زاده، محمدرضا مقیسه و عبدالله مومنی ۱۲ زندانی,اعتصاب کننده زندان اوین هستند که اعلام کرده اند : “هاله سحابی فرزند وارسته مردی چون مهندس عزت الله سحابی که در مرخصی از زندان به سر می برد و در مراسم تشییع و تدفین پدرش، با هجوم نابخردانه ماموران به شهادت رسید و هدی صابر هم بندیما که در اعتراض به این حادثه ناگوار دست به اعتصاب غذای تر و محدود زد اما دست اجل او را از میان ما برد، اما دو مساله شهادت او را به چالش مشروعیتی بزرگ برای نظام کنونی تبدیل می سازد: اول حبس او به مدت ده ماه بدون محکومیت و هر قرار قانونی و کاملا خودسرانه و جبارانه، آن هم در پیش دیدگان دستگاههای مسوول و مدعیان قضاوت و عدالت و دیگری رفتار سهل انگارانه و مغرضانه در برابر آثار اعتصاب غذای او به همراه ضرب و شتم که منجر به شهادت مظلومانه اش شد.خانواده زندانیان اعتصاب کننده اوین در گفتگو با رسانه ها بار ها تاکید کرده اند که هیچکدام از این زندانیان به اعتصاب غذا تمایلی نداشته و چارهای برایشان باقی نمانده جز اینکه این گونه صدای اعتراض شان را بالا ببرند تا دیگر چنین فجایعی در زندانهای کشور رخ ندهد.
ضرب و شتم علی عجمی، دانشجوی در بند
صبح امروز معاون زندان رجایی شهر کرج به دلیل نامعلوم زندانی سیاسی علی عجمی را در بهداری زندان مورد ضرب و شتم قرار داد. به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، این دانشجوی طیف چپ که جهت درمان بیماری خود به بهداری زندان مراجعه کرده بود از سوی «خادم» معاون زندان مورد ضرب شتم شدید قرار گرفته است. در پی بازگشت وی به بند ۴ سالن ۱۲، سایر زندانیان با مشاهده آثار ضرب و شتم، در اعتراض به این موضوع از گرفتن جیره غذایی خودداری کردند.
۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سهشنبه
آخرین روزهای زندگی ندا بر پرده سینما +فیلم
نیکول کیان صدیقی |
در نخستین فیلم کوتاه خانم صدیقی، مری آپیک، بازیگرسرشناس ایرانی، نقش مادر ندا را بازی میکند.برای آگاهی از جزئیات مربوط به این فیلم، رادیوفردا در گفتوگو با نیکول کیان صدیقی، ابتدا از وی میپرسد که چرا به ساخت چنین فیلمی دست زده است؟
نیکول کیان صدیقی: ندا برای من الهامبخش بود. ندا خیلی اثر قوی روی من گذاشته بود. درست است که مرگش به روی همه دنیا اثرگذاشت، ولی زندگی قبل از مرگش هم برای من مهم بود.من میخواستم فیلمی بسازم و بدانم که چه کسی ندا را به جلو هدایت میکرد؟ چه در حسش میگذشت؟ میخواستم بدانم قبل از مرگ باورش و آرزویش چه بود؟
درست است که همه میدانیم که ندا کشته شد، اما این فیلم بیشتر درباره روزهای آخر زندگی ندا و قبل از مرگ اوست.وقتی دو سال پیش جوانان ایرانی به خیابانها ریختند و تظاهرات کردند، برای ما که خارج از ایران زندگی میکنیم این وضعیت بسیار سخت بود. نمیدانستیم باید چکار کنیم. میخواستیم به هر شکلی به آنها کمک کنیم، اما دستمان بسته بود.
این فیلم اول من بود که ساختم.خانم نیکول کیان صدیقی، آیا شما پیش از ساخت این فیلم با خانواده ندا هم تماس گرفتید؟
نخیر. من متاسفانه تماس نگرفتم. هیچ مصاحبهای در این مورد با خانواده ندا انجام ندادم. آنها هم اصلا از ساخت این فیلم خبر ندارند.اما من نزدیک به هشت یا ۹ ماه روی این فیلم کار کردم تا این فیلم نزدیک به حقیقت باشد. درست باشد.
در این فیلم کوتاه با عنوان «من ندا هستم»، شما علاوه بر نویسندگی و کارگردانی فیلم، بازیگر نقش ندا هم بودهاید. انجام دادن این سه کار با همدیگر آیا برایتان مشکل بود؟
خیلی مشکل بود. بسیاری هستند که چندین سال است کار میکنند، اما این سه کار را با همدیگر نمیتوانند انجام دهند. طبیعتا چون این فیلم اولم بود برایم سخت بود که هم کارگردان و هم فیلمنامهنویس بودم و هم نقش ندا را بازی کردم.وقتی موضوع فیلم را نوشتم شروع کردم به شناختن ندا. برایم سخت بود که به کسان دیگری بگویم که «بیایید و کمک کنید»، ولی خیلیها آمدند وبه من کمک کردند.فیلمسازان دیگری که در ساخت این فیلم به من کمک کردند، بیشترشان آمریکایی هستند. به جز خانم مری آپیک که همه او را میشناسیم و نقش مادر ندا را بازی کرد، و یک خواننده ایرانیالاصلی که در آمریکا بزرگ شده است. بعدها یک خانم جوانی به نام ویدا ایرانی نقش هدی را بازی میکند.
خانم نیکول، این فیلم به زبان انگلیسی است یا فارسی؟
این فیلم به زبان فارسی است. اول من به انگلیسی آن را نوشته بودم. وقتی آن را بازخوانی میکردم و با خودم میخواندم دیدم که درست نیست که این فیلم به زبان انگلیسی باشد.فارسی من برای نوشتن و خواندن ضعیف است. فیلمنامه را فرستادم تا برایم ترجمه کردند. و من فیلم را به فارسی ساختم، چرا که این فیلم راجع به یک دختر ایرانی است که در تهران زندگی میکرد و درست نبود که به انگلیسی ساخته شود.
این فیلم چه زمانی برای نمایش آماده خواهد شد و کی ما میتوانیم آن را ببینیم؟
فیلمبرداری فیلم را تازه تمام کردهایم و الان آن را برای ادیت فرستادهایم، بعد از تدوین کردن فیلم آن را برای کمپوزیشن میفرستیم و بعد هم آن را میکس میکنیم. تصور میکنم سه هفته تا یک ماه دیگر فیلم آماده خواهد شد.
تصویر بالا:نیکول کیان صدیقی
حسین قویمی، رادیو فردا
مادر یک شهید ۳۰ خرداد: قتل ها را توجیه کردند، انگار نه سی خردادی وجود داشت، نه جوانی کشته شد
پدر و مادر حمید حسین بیک عراقی که فرزندشان در راهپیماییِ ۳۰ خرداد هدف گلوله قرار گرفت و جان باخت به جرس گفته اند: فرزند ما را نا جوانمردانه کشتند و اگر چه بعد از دو سال همچنان به ما می گویند که در حال پیدا کردن قاتل او هستند، بر خلافِ سال گذشته که از طرف ازگان های مختلف به سراغ ما آمدند اما الان برای آنها فرزند ما و سایر کسانی که جان شان را از دست دادند فراموش شده هستند و انگار نه سی خردادی برایشان وجود داشت و نه حمید و جوان های دیگری که پاک و مظلومانه کشته شدند.سخنرانی معروف آقای خامنه ای در نمازجمعه ی ۲۹ خرداد سال ۸۸ با هدفِ رد تقلب انتخاباتی توسط رهبری جمهوری اسلامی موجب آن نشد که شهروندان ایرانی که در راهپیمایی روز ۲۵ خرداد شاهد کشته شدنِ معترضان در خیابان بودند، روزِ ۳۰ خرداد را در خانه بنشینند.رهبری جمهوری اسلامی در خطبه ی خود با هشدار به راهپیمایی کنندگان مبنی بر اینکه مسولیت خونِ کسانی که به خیابان بیایند با نخبگان سیاسی است که قانون را زیر پا بگذارند گفته بود: من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم و اندک آبرویی دارم که این را هم خود شما دادید که همه اینها را فدای انقلاب و نثار شما میکنم.تنها یک روز بعد از آن خطبه ی معروف، تهران و برخی شهرهای ایران در ۳۰ خرداد ۸۸ شاهد حضور مردمی بود که در یک راهپیمایی مسالمت آمیز خواستار بازپس گرفتن رای خود بودند. اما شمار زیادی از شهروندان در همین روز مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان خود را باخته بودند، برخی دیگر از شهروندان نیز با ضربات باتوم و استنشاقِ گاز اشک آور چند روز پس از راهپیمایی، جان خود را از دست دادند.
بر اساس این گزارش، تا کنون آمار دقیقی از کشته شدگان راهپیمایی ۳۰ خرداد وجود ندارد اما ندا آقا سلطان، سعید عباسی، مسعود خسروی دوست محمد، علی فتحعلیان، بابک سپهر، حمید حسین بیک عراقی، مسعود هاشم زاده، حامد بشارتی، ابوالفضل عبدالهی، سید رضا طباطبایی، مریم سودبراتیان، بهزاد مهاجر، محسن حدادی، اشکان سهرابی، واحد اکبری، ایمان هاشمی، کاوه(سجاد) سبزعلی پور، فرزاد جشنی،سالار طهماسبی، نادر ناصری، عباس دیسناد، میلاد یزدان پناه، فاطمه سمسار پور، تینا سودی، محمد حسین فیض، غلام کبیری مریم مهرآذین، از جمله کسانی هستند که تاکنون خانواده های آنان جان باختن شان در روز ۳۰ خرداد را مورد تایید قرار داده اند.خانواده های بسیاری از این جان باختگان تا کنون در مورد چگونگی جان باختنِ اعضای خانواده ی خود و همچنین روندِ رسیدگی به پرونده ی قضایی آنها اطلاع رسانی کرده اند که تا کنون هیچ پرونده قضایی به فرجام روشنی نرسیده است.مادر حمید حسین بیک عراقی، یکی از کشته شدگان راهپیمایی ۳۰ خرداد که شاید از او در رسانه ها کمتر نام برده شده است در دومین سالگرد جان باختنِ فرزند خود به جرس می گوید: برای راهپیمایی ۹ دی از طرف خبرگزاری فارس و صدا و سیما به سراغِ ما آمده بودند تا با ما مصاحبه کنند که من نپذیرفتم وحالا در ۳۰ خرداد امسال که سالگردِ شهادت پسرِ من است دیگر کسی سراغ ما نیامد.حمید حسین بیک عراقی، جوان ۲۲ ساله ای بود که روز ۳۰ خرداد در خیابان انقلاب تهران حین بازگشت به منزل به ضرب گلوله مستقیم کشته شد.خون فرزندم بیگناه ریخته شد اما هیچ ظلمی پایدار نمی ماند, مجید حسین بیک عراقی، پدرِ حمید حسین بیک عراقی به خبرنگار جرس می گوید: بعد از دوسال باز هم در سی خرداد انگار زخم ما تازه است چون در چنین روزی بود که نه تنها حمید بلکه جوان های پاک دیگری جان شان را خیلی مظلومانه در کشور خودشان از دست دادند.وی ادامه می دهد: به عنوان یک پدر وقتی می روم به مزار فرزندم دلم برای مظلومیت او می سوزد. این حقش نیست که آنها را فراموش کنیم. دلم می خواهد به جوانان بگویم یادشان باشد که در روز سی خرداد جوان های زیادی کشته شدند و آنها که مانده اند یاد کسانی که رفته اند را زنده نگه دارند و به دنیا بگویند که ایران در روز سی خرداد جوان های پاکی را از دست داد.وی با بیان این گفته که هیچ ظلمی پایدار نمی ماند تا کید می کند: حمید و خیلی از کسانی که کمتر شناخته شده هستند واقعا نا جوانمردانه کشته شدند و بعد از مرگ هم مظلوم واقع شدند، از جوانان و هم وطنان مان می خواهم که نگذارند نام فرزندانِ پاک گمنام بماند.نسل کشی کردند. در دومین سالگرد جان باختن این جوان فاطمه سرپریان مادر حمید حسین بیک عراقی به جرس می گوید: ما داریم با خاطرات حمید زندگی می کنیم، شاد بودن برای ما آسان نیست اما وقتی فکر می کنم که حمید چقدر پاک زندگی کرد و با چه مرگ پاکی هم به شهادت رسید شاید دلم کمی دلم آرام شود. هر کسی که فرزندش را چنین مظلومانه به شهادت رسانده باشند، حتما می داند چرا بعد از دو سال هنوز این درد برای ما عادی نشده و این زخم برای هنوز تازه است.وی با بیان اینکه ما بعد از دو سال هنوز از پیگیری نا امید نشدیم، گفت: به تازگی در دادگاه هم گفتم که حمید عقیده و آرزوهایی برای کشورش داشت. کشته شدن حقش نبود. جوان هایی مثل حمید می توانستند یک نسل از خودشان به جا بگذارند، برای همین من فکر می کنم اینها فقط حمید را نکشتند، فقط سهراب و ندا را نکشتند ، بلکه یک نسل را کشتند.وی ادامه می دهد: دادگاه به ما می گوید که در حال پیگیری پرونده و پیدا کردن قاتل هستند.مادر حمید پیشتر در گفتگویی با جرس با اشاره به عکس هایی که برای شناسایی فرزندشان در پزشکی قانونی مشاهده کرده بود گفت: تمام صورت پسرم پر از خون بود، دندان های جلوی حمید شکسته بود، یک طرف صورت حمید کبود بود. گلوله به سینه اش خورده بود…برای گرامیداشت راهپیمایی ۹ دی به سراغ ما آمدند اما سی خرداد نه صدا و سیما، کیهان و خبرگزاری فارس سال گذشته با انتشارِ مصاحبه ای به نقل ازمادر حمید حسین بیک عراقی، مدعی شدند که او بسیجی بود. اما فاطمه سرپریان، مادر حمید عراقی همان زمان در مصاحبه ای با خبرنگار جرس، نسبت به این خبر ساختگی اعتراض کرد و پرده از واقعیت برداشت.خانم سرپریان، در دومین سالگرد جان باختن فرزندش می گوید: روز راهپیمایی ۹ دی به من زنگ زدند. خبرنگار فارس و صدا و سیما می خواستند به مناسبت راهپیمایی ۹ دی با من گفتگو کنند که من نپذیرفتم.
وی دادمه می دهد: به من گفتند شما با جرس مصاحبه داشتید، می دانید این خانمی که شما با او مصاحبه کردید منافق است وشما با یک رسانه ی منافق مصاحبه کردید، من گفتم هر که بود، من ممنونم چون حتی یک الف هم به صحبت های من اضافه نکرد اما شما به دروغ نوشتید فرزند من بسیجی بود.مادر حمید حسین بیک عراقی می گوید: من به خبرنگار فارس گفتم ما وصل به هیچ گروه سیاسی نیسیتم و از حقیقت حرف می زنیم، صحبت هایی که از من خوانده اید، را خود من در مصاحبه خواسته بودم که بنویسند تا فرزندم مظلوم نشود این وظیفه ی رسانه است که حقیقت را بگوید و شما چنین نکردید. به هر حال من می خواهم تاکید کنم که من یک مادر هستم و هر کسی در مورد فرزندم واقعیت را بگوید من وظیفه دارم که برای احترام به عقیده های پاک فرزندم که برایش جان داد، صدایش باشم. حمید یک شهروند و یک جوان معمولی بود مثل همه جوان های دیگر و ما حق نداریم در موردشان جز حقیقت را بگوییم. وی ادامه می دهد: به عنوان یک مادر دلم می خواهد روح و یادِ نه تنها فرزند من بلکه همه جوان ها همیشه زنده باشد و مردم فراموش شان نکنند. دوست دارم نام حمید به نیکی در تاریخ بماند. می دانم نامش برای خیلی ها فراموش نمی شود. حمید خیلی خوب زندگی کرد و هم با بهترین مرگ از دست رفت یعنی شهادت برای پسر من مرگی بود که برای عقیده هایش بود. وقتی در فیلمی دیدم که مادر سهراب می گفت به کدامین گناه بچه های ما را کشتند، من فکر می کردم دارد حرف های دل مرا می زند. ما که اینجا نتوانستیم حرف های دل خودمان را به کسی بگوییم. برای همین به شما می گویم تا به دنیا بگوید واقعا به کدام گناه بچه های ما را کشتند؟مادر این جان باخته ی جوان در پایان با بیان اینکه خون پاک فرزندانِ ما بی جواب نمی ماند، تاکید کرد: در روز ۳۰ خرداد تنها فرزند مرا نکشتند. کسانی مثل حمید و جوان های دیگر که در روز سی خرداد و روزهای دیگر کشته شدند را به دنیا معرفی کنیم تا بدانند این جوان ها پاک بودند و حالا ما فقط از خدا می خواهیم که انتقامِ این خون ها را بگیرد.مجید حسین بیک عراقی پدر حمید عراقی پیشتر به جرس گفته بود: اوایل که به دنبال کار پسرم در دادسرای جنایی بودم به من گفته می شد که با اسلحه کلت به حمید شلیک شده است که اصلا چنین مدل سلاح کلتی در دستگاههای نیروی انتظامی و نظامی بصورت سازمانی وجود ندارد ولی بعد از مدتها که پیگیر کار بودم با گزارش کارشناسی، اسلحه ای که از مرکز تشخیص هویت پلیس آگاهی بدست آوردم مشخص شد که ضایعاتی که در محل ورود و خروج گلوله ایجاد شده با اسلحه جنگی نظیر کلاشینکف بوده و از فاصله زیر پانزده متر به فرزندم شلیک کردند.
بر اساس این گزارش، تا کنون آمار دقیقی از کشته شدگان راهپیمایی ۳۰ خرداد وجود ندارد اما ندا آقا سلطان، سعید عباسی، مسعود خسروی دوست محمد، علی فتحعلیان، بابک سپهر، حمید حسین بیک عراقی، مسعود هاشم زاده، حامد بشارتی، ابوالفضل عبدالهی، سید رضا طباطبایی، مریم سودبراتیان، بهزاد مهاجر، محسن حدادی، اشکان سهرابی، واحد اکبری، ایمان هاشمی، کاوه(سجاد) سبزعلی پور، فرزاد جشنی،سالار طهماسبی، نادر ناصری، عباس دیسناد، میلاد یزدان پناه، فاطمه سمسار پور، تینا سودی، محمد حسین فیض، غلام کبیری مریم مهرآذین، از جمله کسانی هستند که تاکنون خانواده های آنان جان باختن شان در روز ۳۰ خرداد را مورد تایید قرار داده اند.خانواده های بسیاری از این جان باختگان تا کنون در مورد چگونگی جان باختنِ اعضای خانواده ی خود و همچنین روندِ رسیدگی به پرونده ی قضایی آنها اطلاع رسانی کرده اند که تا کنون هیچ پرونده قضایی به فرجام روشنی نرسیده است.مادر حمید حسین بیک عراقی، یکی از کشته شدگان راهپیمایی ۳۰ خرداد که شاید از او در رسانه ها کمتر نام برده شده است در دومین سالگرد جان باختنِ فرزند خود به جرس می گوید: برای راهپیمایی ۹ دی از طرف خبرگزاری فارس و صدا و سیما به سراغِ ما آمده بودند تا با ما مصاحبه کنند که من نپذیرفتم وحالا در ۳۰ خرداد امسال که سالگردِ شهادت پسرِ من است دیگر کسی سراغ ما نیامد.حمید حسین بیک عراقی، جوان ۲۲ ساله ای بود که روز ۳۰ خرداد در خیابان انقلاب تهران حین بازگشت به منزل به ضرب گلوله مستقیم کشته شد.خون فرزندم بیگناه ریخته شد اما هیچ ظلمی پایدار نمی ماند, مجید حسین بیک عراقی، پدرِ حمید حسین بیک عراقی به خبرنگار جرس می گوید: بعد از دوسال باز هم در سی خرداد انگار زخم ما تازه است چون در چنین روزی بود که نه تنها حمید بلکه جوان های پاک دیگری جان شان را خیلی مظلومانه در کشور خودشان از دست دادند.وی ادامه می دهد: به عنوان یک پدر وقتی می روم به مزار فرزندم دلم برای مظلومیت او می سوزد. این حقش نیست که آنها را فراموش کنیم. دلم می خواهد به جوانان بگویم یادشان باشد که در روز سی خرداد جوان های زیادی کشته شدند و آنها که مانده اند یاد کسانی که رفته اند را زنده نگه دارند و به دنیا بگویند که ایران در روز سی خرداد جوان های پاکی را از دست داد.وی با بیان این گفته که هیچ ظلمی پایدار نمی ماند تا کید می کند: حمید و خیلی از کسانی که کمتر شناخته شده هستند واقعا نا جوانمردانه کشته شدند و بعد از مرگ هم مظلوم واقع شدند، از جوانان و هم وطنان مان می خواهم که نگذارند نام فرزندانِ پاک گمنام بماند.نسل کشی کردند. در دومین سالگرد جان باختن این جوان فاطمه سرپریان مادر حمید حسین بیک عراقی به جرس می گوید: ما داریم با خاطرات حمید زندگی می کنیم، شاد بودن برای ما آسان نیست اما وقتی فکر می کنم که حمید چقدر پاک زندگی کرد و با چه مرگ پاکی هم به شهادت رسید شاید دلم کمی دلم آرام شود. هر کسی که فرزندش را چنین مظلومانه به شهادت رسانده باشند، حتما می داند چرا بعد از دو سال هنوز این درد برای ما عادی نشده و این زخم برای هنوز تازه است.وی با بیان اینکه ما بعد از دو سال هنوز از پیگیری نا امید نشدیم، گفت: به تازگی در دادگاه هم گفتم که حمید عقیده و آرزوهایی برای کشورش داشت. کشته شدن حقش نبود. جوان هایی مثل حمید می توانستند یک نسل از خودشان به جا بگذارند، برای همین من فکر می کنم اینها فقط حمید را نکشتند، فقط سهراب و ندا را نکشتند ، بلکه یک نسل را کشتند.وی ادامه می دهد: دادگاه به ما می گوید که در حال پیگیری پرونده و پیدا کردن قاتل هستند.مادر حمید پیشتر در گفتگویی با جرس با اشاره به عکس هایی که برای شناسایی فرزندشان در پزشکی قانونی مشاهده کرده بود گفت: تمام صورت پسرم پر از خون بود، دندان های جلوی حمید شکسته بود، یک طرف صورت حمید کبود بود. گلوله به سینه اش خورده بود…برای گرامیداشت راهپیمایی ۹ دی به سراغ ما آمدند اما سی خرداد نه صدا و سیما، کیهان و خبرگزاری فارس سال گذشته با انتشارِ مصاحبه ای به نقل ازمادر حمید حسین بیک عراقی، مدعی شدند که او بسیجی بود. اما فاطمه سرپریان، مادر حمید عراقی همان زمان در مصاحبه ای با خبرنگار جرس، نسبت به این خبر ساختگی اعتراض کرد و پرده از واقعیت برداشت.خانم سرپریان، در دومین سالگرد جان باختن فرزندش می گوید: روز راهپیمایی ۹ دی به من زنگ زدند. خبرنگار فارس و صدا و سیما می خواستند به مناسبت راهپیمایی ۹ دی با من گفتگو کنند که من نپذیرفتم.
وی دادمه می دهد: به من گفتند شما با جرس مصاحبه داشتید، می دانید این خانمی که شما با او مصاحبه کردید منافق است وشما با یک رسانه ی منافق مصاحبه کردید، من گفتم هر که بود، من ممنونم چون حتی یک الف هم به صحبت های من اضافه نکرد اما شما به دروغ نوشتید فرزند من بسیجی بود.مادر حمید حسین بیک عراقی می گوید: من به خبرنگار فارس گفتم ما وصل به هیچ گروه سیاسی نیسیتم و از حقیقت حرف می زنیم، صحبت هایی که از من خوانده اید، را خود من در مصاحبه خواسته بودم که بنویسند تا فرزندم مظلوم نشود این وظیفه ی رسانه است که حقیقت را بگوید و شما چنین نکردید. به هر حال من می خواهم تاکید کنم که من یک مادر هستم و هر کسی در مورد فرزندم واقعیت را بگوید من وظیفه دارم که برای احترام به عقیده های پاک فرزندم که برایش جان داد، صدایش باشم. حمید یک شهروند و یک جوان معمولی بود مثل همه جوان های دیگر و ما حق نداریم در موردشان جز حقیقت را بگوییم. وی ادامه می دهد: به عنوان یک مادر دلم می خواهد روح و یادِ نه تنها فرزند من بلکه همه جوان ها همیشه زنده باشد و مردم فراموش شان نکنند. دوست دارم نام حمید به نیکی در تاریخ بماند. می دانم نامش برای خیلی ها فراموش نمی شود. حمید خیلی خوب زندگی کرد و هم با بهترین مرگ از دست رفت یعنی شهادت برای پسر من مرگی بود که برای عقیده هایش بود. وقتی در فیلمی دیدم که مادر سهراب می گفت به کدامین گناه بچه های ما را کشتند، من فکر می کردم دارد حرف های دل مرا می زند. ما که اینجا نتوانستیم حرف های دل خودمان را به کسی بگوییم. برای همین به شما می گویم تا به دنیا بگوید واقعا به کدام گناه بچه های ما را کشتند؟مادر این جان باخته ی جوان در پایان با بیان اینکه خون پاک فرزندانِ ما بی جواب نمی ماند، تاکید کرد: در روز ۳۰ خرداد تنها فرزند مرا نکشتند. کسانی مثل حمید و جوان های دیگر که در روز سی خرداد و روزهای دیگر کشته شدند را به دنیا معرفی کنیم تا بدانند این جوان ها پاک بودند و حالا ما فقط از خدا می خواهیم که انتقامِ این خون ها را بگیرد.مجید حسین بیک عراقی پدر حمید عراقی پیشتر به جرس گفته بود: اوایل که به دنبال کار پسرم در دادسرای جنایی بودم به من گفته می شد که با اسلحه کلت به حمید شلیک شده است که اصلا چنین مدل سلاح کلتی در دستگاههای نیروی انتظامی و نظامی بصورت سازمانی وجود ندارد ولی بعد از مدتها که پیگیر کار بودم با گزارش کارشناسی، اسلحه ای که از مرکز تشخیص هویت پلیس آگاهی بدست آوردم مشخص شد که ضایعاتی که در محل ورود و خروج گلوله ایجاد شده با اسلحه جنگی نظیر کلاشینکف بوده و از فاصله زیر پانزده متر به فرزندم شلیک کردند.
بیانیه جمعی از اساتيد و دانشجويان تهران و حومه در آستانه سالگرد قيام 18 تير
حركتهاي اعتراضي گذشته چراغيست براي اعتراضات آينده
بســـــــم الـــــحق ...
نظام جمهوري اسلامي امسال وارد مرحله جديدي از زه وار درفتگي و از هم گسيختگي شده است ، دلايل آن براي همگان كاملا واضح است . به اختصار در اينجا يكبار ديگر آنها را بطور محوري مرور ميكنيم:
1. شكاف در راس حاكميت : وضعيت جنگ و جدالهاي باندي و جناحي در درون حاكميت به اوج خود رسيده است ، طوري كه پادوي ولايت (احمدينژاد) دم در آورده و رو در روي ولي نعمت خويش قد علم كرده ! و سهم بيشتري از حاكميت و كيك خوشمزه ي قدرت را طلب ميكند! متقابلا خامنه اي ميداند كوتاه آمدن در برابر اين خواسته، راه را براي زياده خواهي هاي بعدي احمدي نژاد هموار خواهد كرد و به همين دليل رو در روي خواسته هاي او ايستاده و كوتاه نمي آيد و براي ترساندن باند احمدي نژاد شروع به دستگيري نفرات جناح او كرده و به گفتهي نزديكان خامنه اي تا كنون دست كم 40 تن از اطرافيان احمدي نژاد را دستگير و به جرم رمالي و دزدي و اختلاس مالي روانه زندان كرده اند .اين فقط نوك كوه يخ تضادهايي ست كه سر از جامعه و رسانه ها در آورده است . از سويي ديگر در مجلس نظام ،گرگها به جان هم افتاده اند ، روزنامه رسالت عكسهاي طرفين را منتشر ميكند و ميپرسد دعواي مجلس و دولت چگونه و كي تمام خواهد شد و به كجا خواهد كشيد ؟ اين آشفته بازار تا به كي ؟؟؟ آيا با اين وضعيت مشكلي از جامعه و مردم در مجلس حل خواهد شد ؟ يا فقط جنگ است و دعوا بين طرفداران دو جناح !!گزارشاتي از جلسات غير علني مجلس به بيرون درز ميكند كه طرفداران دو جناح، حتي به زد و خورد فيزيكي با يكديگر پرداخته و چاقو كشي ميكنند! البته اين نوع كارها از هيچكدام از دو طرف بعيد نيست ولي شرايط طوري است كه همهي آگاهان و سياسيون و حتي طرفداران هر دو جناح اين واقعيت را در يافته اند كه وقتي راس يك حاكميت ترك بردارد و شكاف در سر ِ نظام ، عميق شود ديگر راهي جز نابودي و مرگ براي آن پيكره باقي نمي ماند و كارش تمام است !
2. ريزش بي وقفه مزدوران بسيج و سپاه و انتظامي و وزارت اطلاعاتي : با اوج گيري تضادهاي دروني حاكميت ، مزدوران سانديسي هم ديگر انگيزه قبلي را ندارند و ميدانند كه با شروع فروپاشي درست مانند وقتي كه ديكتاتوري شاه در حال سقوط بود ، بود و نبود آنها نيز در خطر خواهد بود و مردم به حسابشان خواهند رسيد . به همين دليل بسياري از آنها ترك خدمت كرده و يا به كشورهاي ديگر فرار كرده اند . به دليل اعتراضات مردمي به گفته يكي از مسئولين سپاه پاسداران، نيروها خسته و فرسوده شده و ميگويند تا به كي بايد در گرما و سرما به خيابانها بياييم و با مردم درگير شده و فحش بشنويم و طوري شده كه حتي خا نواده ها و اقواممان هم از ما روي بر مي گردانند ! اين سركرده سپاه ادامه ميدهد : نيروهاي ما دچار يأس و سرخوردگي شده اند، طوري كه فقط با تهديد و يا تشويق هاي بسيار كلان حاضرند به خيابانها بروند و در مقابل مردم بايستند. به همين دليل در 25 بهمن و اول و 10 اسفند مجبور شدند به دليل آنكه نيروهاي سپاه و بسيج و انتظامي روحيه شان را از دست داده بودند، پسر بچه هاي 12-13 ساله را به خيابانها بياورند تا بصورت سياهي لشگر اينطور نشان بدهند كه نيروهاي قدرتمند جمهوري اسلامي حاضر و ناظرند ! آنها حتي لباس شخصي ها را هم كتك ميزدند و قدرت تشخيص نداشتند طوري كه از صحبتهاي بي سيمي نيروي انتظامي فهميديم كه ميگفتند اين بچه ها را جمع كنيد دارند حتي خودي ها را هم كتك ميزنند و فقط به هر كس كه ريش دارد سلام ميكنند!! و يا در روز 22 خرداد در خيابان وليعصر 500-600 نفر زندانيان معتاد را به عنوان سياهي لشگر وارد كرده بودند، همه سر تراشيده، آفتاب سوخته و تكيده و لاغر طوري كه با چشمان ترسان و وارفته به اطراف نگاه ميكردند و وقتي آنها را نيروي انتظامي حاضر و غايب كرد در كنار خيابان در مقابل مردم ايستادند تا نشان بدهند نفرات زيادي براي سركوب به صحنه آمده اند در حالي كه بسياري از نيروهايي كه در تظاهرات وارد ميشوند اساسا قدرت درگير شدن با مردم را ندارند. درگيري هاي دو جناح البته به نيروي انتظامي و سپاه و بسيج هم كشيده شده چون از هر جناح در بين نفرات آنها هم وجود دارد طوري كه در روز 22خرداد در خيابان مطهري همديگر را به شدت مورد حمله قرار دادند و به هم فحش ميدادند و كتك كاري ميكردند و مردم هم ايستاده بودند و نگاه ميكردند و مي خنديدند.به اين سئوال پاسخ دهيد : چه كسي سال قبل باور ميكرد كه امسال چنين وضعيتي در راس حاكميت اتفاق بيفتد و چنين جدال خونيني ايجاد شود . واقعيت اين است كه هر كدام از دو طرف در حمله به طرف مقابل گويي كه به مغز خودش در حال شليك است! چرا كه هر دو جناح، جزيي از تماميت نظام ديكتاتوري را تشكيل ميدهند.
3. تحريمها و فشارهاي بين المللي : همانطور كه احمدي نژاد در مصاحبه اي گفت : نظام جمهوري اسلامي براي توليد اتمي ، دنده عقب و ترمز ندارد ! و بي پروا به غني سازي ادامه ميدهد و به حرف جامعه بين المللي هم توجهي نميكند. همين مسئله و افشاي چند پايگاه اتمي ديگر به وسيله مخالفان نظام ، شرايط را براي ولي فقيه و اعوان و انصارش بشدت سهمگين كرده است. طوري كه از هر سو مورد تهاجم جامعه بين المللي قرار گرفته و تحريمها روز به روز عميق تر ميشود . از طرفي تحريمهاي حقوق بشري به دليل نقض حقوق بشر در ايران خود مقوله اي است كه بايد به آن توجه كرد. سازمان عفو بين الملل بالاخره يك مدافع حقوق بشر بنام آقاي شهيد را براي بازرسي از وضعيت زندانها و حقوق بشر در ايران مشخص كرده است كه به ايران بيايد و از نزديك وضعيت زندانها را مورد بررسي قرار دهد و اين برگ كيفي امسال است كه فعاليتهاي جوانان جنبش، جامعهي بين المللي و عفو بين الملل را به اين نقطه رساند كه عكس العملي در قبال وضعيت نقض حقوق بشر در ايران نشان دهد. وزارت خارجه جمهوري اسلامي اعلام كرده است كه ما اجازه ورود نماينده سازمان عفو بين الملل را نخواهيم داد. همين موضعگيري اثبات اين حقيقت است كه ديكتاتوري ولايت فقيه در نقض آزادي هاي سياسي و اجتماعي نيز درست به مانند ادامه ساخت بمب اتمي بي دنده و ترمز عمل ميكند و جامعه بين المللي را به رسمت نمي شناسد و اين شروع درگيري هاي عميقتري با ساير كشورها از جمله اروپا و آمريكا خواهد بود. طوري كه كشورهاي اروپايي و آمريكايي و پارلمانترهاي آنها اعلام كرده اند ، ما قبل از سوريه و ليبي بايد به وضعيت اسفبار حقوق بشر در ايران مي پرداختيم و امسال در پايان سال 2011 ، سال تعيين تكليف ديكتاتورها فرا رسيده است.
4. نارضايتي هاي اقتصادي و اجتماعي و سياسي : گراني افسار گسيخته با طرح ضد مردمي حذف يارانه ها و چند برابر شدن قيمت كالاها و برق و گاز ، بالا رفتن آمار محرومان زير خط فقر بخاطر همين سياستهاي غلط اقتصادي كه حتي بسياري از مردممان به نان شب نيز محتاجند، بي خانماني ، بيكاري، نداشتن حق بيمه درماني طوري كه بيماراني كه قدرت پرداخت هزينه هاي بيمارستان را ندارند و در چندين مورد ، به دستور كارگزاران دولتي ، در بيابانها رها شده اند، ناامني در شهرها به وسيله پاسداران و بسيجيان و تجاوز به نواميس ملت كه يك نمونه آن در خميني شهر اتفاق افتاد و پاسداران بطور جمعي به زنان يك خانواده تجاوز كردند بدون آنكه مورد مآخذه قرار گيرند و با اين عمل ننگين از سوي نيروهاي امنيتي، مردم خميني شهر از طريق اس ام اس به هم اطلاع داده و تظاهرات بزرگي در شهر بر عليه نظام غاصب و متجاوز بگذار كردند . اعتراضات كارگران بيكار شده ، معلمين ، بازنشستگان ، كاميون داران ، دانشجويان و ساير اقشار مردم . طرح ننگين تفكيك جنسيتي كه خود مقوله اي است و دانشجويان آزاده حاضر نيستند تن به آن بدهند و .... همه و همه دال بر تضادهايي است كه جامعه ايران ديگر با چنين حاكميتي نميتواند سر سازش داشته باشد و دير نيست كه فوران خشم ملت به مانند انفجار آتشفشان بيرون خواهد زد.پس در سال 90 بايد منتظر تغييراتي عظيم بود ، كه البته اين تغييرات هيچگاه بطور خودبخودي صورت نخواهد گرفت، بلكه تغييرات عظيم با همت پيشتازان جنبش و پرداخت هزينهي ماكزيمم ، امكانپذير خواهد بود . اين در پاسخ به آنهايي است كه فكر ميكنند بدون پرداخت هزينه و مفت و مجاني شرايط بر وفق مرادشان خواهد شد! در حالي كه طبق تجربه انقلابات در كشورهاي ليبي و سوريه و قبل از آن مصر و تونس ، فقط با تلاش و كوشش و پرداخت هزينه اي گزاف تغيير و بهروزي براي ملت ها متصور خواهد بود. اين حقيقتي است كه بايد به آن گردن نهاد و الا بدون پرداخت بها چگونه ميتوان به آزادي رسيد؟
حال سئوال پايه اي اين است كه : در چنين شرايطي چه بايد كرد و چگونه بايد اين مسير را ادامه داد؟
مهاتما گاندي گفته است : حقيقت هرگز به آرماني كه عادلانه است خدشه وارد نمي آورد.آرمان ما ، آرماني است واقعگرا، براي آزادي ميهني اسير و براي بهروزي و سعادت همه ملت از هر مرام و مذهب و دين و آئين و فكر و عقيده، پس ما ميتوانيم با تلاش و كوشش به اين خواسته ي عادلانه دست يابيم. اين پايه اي است كه بايد هميشه به آن انديشيد و بر اساس آن جنبش را به جلو حركت داد ، بدون سازش با حاكمان رياكار و ديكتاتور ، بدون ترس از آينده و بدون هيچ حساب و كتاب مصلحت طلبانه ، ما ميتوانيم به خواسته هاي خود جامعه عمل بپوشانيم.چرا كه بطور واقع نظام فعلي چون در سراشيب سقوطي نزديك قرار گرفته است ، فشارها را بر روي جوانان و زنان كه نيروي برانداز محسوب ميشوند افزايش ميدهد، اگر نظام ولايتي به واقع اقتداري برايش باقي مانده بود، هيچگاه تا اين اندازه براي خود دشمن تراشي نميكرد ، ولي چاره اي جز سركوب بيشتر ندارد تا چند صباحي بر عمر خود بيفزايد و اين نه از سر قدرت بلكه از روي ضعف و تزلزل و ترسي است كه سراپاي وجودش را فرا گرفته است. به همين دليل دوباره بحث حجاب و بدحجابي / تفكيك جنسيتي / جمع آوري ديش هاي ماهواره و ... را پيش كشيده است، به همين دليل است اعدامهاي روزانه و حتي در ملاعام را دوباره شروع كرده است .در چنين شرايطي كارساز ترين ضربه به پيكره پوسيده ي نظام حركتهاي اعتراضي است.در روز 22 خرداد ، دوستان اعلام تجمع سكوت را كردند. البته ما هم براي اتحاد بيشتر با آنان در سكوت به خيابانها رفتيم ، ولي به آنها يادآور شديم كه ديگر چنين درخواستي ا ز ما نكنند و اين آخرين بار است كه سكوت خواهيم كرد. به همين دليل آقاي امر ارجمند در صحبتهاي خودشان تاكيد كردند كه فقط 22 خرداد تجمع را در سكوت برگزار ميكنيم و تجمعات بعدي مطالبات خودمان را بيان خواهيم كرد . در هر حال اين تجمع با شركت دهها هزار نفر برگزار شد ، به همگان ثابت شد كه اگر مردم بخواهند ميتوانند دودمان ظالمان را در هم بپيچند و تجمعات چند ده هزار نفره راه بيندازند و اثبات شد كه ملت زنده است و معترض و شير آماده است كه از بيشه بيرون بيايد . اين البته نقطه مثبت تجمع ما در روز 22 خرداد بود.اما نقطه منفي اين تجمع اين بود كه در بي صدايي و سكوت و بيان نكردن خواسته ها ، جنبش اعتلايي نخواهد يافت و حاكميت هم استفاده خودش را در تبليغات مسمومش از سكوت ما خواهد كرد. كما اينكه اعلام كرد در روز 22 خرداد ، ” امت شهيد پرور و ولايي براي خريد به خيابانهاي بالاي شهر آمده بود و مردم خريد ميكردند و به گردش مشغول بودند و البته چند نفر از اراذل و اوباش كه مزاحم خانواده ها هم بودند را نيروي انتظامي دستگير كرد” ! (منظور جواناني است كه در مقابل حمله مزودوران سانديسي اعتراض كرده و شعار مرگ بر ديكتاتور و الله اكبر سر داده بودند و دستگير شدند) .بعد از اين حركت مردم منتظر اعلام يك حركت قوي تر بودند ، حركتي كه ديگر مهر سكوت و سكون بر لبها نباشد و خواسته هايشان را كه همانا آزادي زندانيان سياسي بود را بيان كنند.اما مجددا در روز 25 خرداد ، آقايان تجمع سكوت بعدي را اعلام كردند! اينبار مردم پاي اين خواسته ي ناروا و عقب برنده و دشمن شاد كن ، نيامده و از اساس شركت در چنين تجمعي را نفي كردند . چرا كه سكوت در برابر دشمن علامت رضا و تسليم است !در اين مسير البته افت و خيزهايي هم وجود داشته و خواهد داشت ولي ما از آن درس ميگيريم و نكرده هاي قبلي را تصحيح خواهيم كرد . چرا كه در فراسوي همه اين افت و خيزها، اين نيروي بالنده و آزادي ستان است كه پيروز ميشود .ناپلئون سردار فاتح جنگها گفته است : آنقدر شكست خورده ام تا راه و رسم پيروزي را آموختم !و يا ”آندره زيد” محقق و دانشمند انسان شناس معاصر ميگويد : عظمت واقعي انسان در اين نيست كه هرگز شكست نخورد، بلكه در آنست كه هر بار كه شكست خورد دوباره به پا خيزد و از شكستي كه واقع شده درس بگيرد.هميشه به اين فكر كنيد كه چه كساني از خمودگي و سكوت شما خوشحال ميشوند و چه كساني ناراحت ؟آري دشمن تمامي تلاشش را ميكند تا جامعه را نااميد و ورطه يأس بكشاند ، تا مسير را برايمان تيره و تار گرداند و ما را به نقطه اي بكشاند كه بگوييم ”ديگر بس است و ما هزينه مان را پرداختيم و الان نوبت ديگران است ” !! او همين را ميخواهد و ما بايد عكس خواسته دشمن عمل كنيم.نتيجه آنكه : 22 خرداد هم پيروزي بود و هم تجربه اي كه بايد آنرا بكار گرفت ، پيروزي از اين بابت كه ما فهميديم ميتوانيم با بسيج نيروهايمان دهها هزار نفر را به خيابانها دعوت كنيم و اين ثروت و قدرت ماست .و تجربه اينكه با سكوت مان باعث شديم قسمتي از جامعه را كه با شيوه ي سكوت مخالف بود ، در برنامه بعدي يعني 25 خرداد از دست بدهيم و در برنامه شركت نكنند. چرا كه مردم در رسانه هاي حكومتي ، تحليل و توجيهات كارگزاران نظام را در رابطه با حركت 22خرداد شنيدند آنگاه كه ميگفتند مردم براي خريد و گردش به خيابانها آمده اند و اعتراضي به ما نداشتند! و بسياري از مردم ميگفتند حركت اعتراضي ما با اين سكوت ضايع شد.پس اينبار ميتوانيم قسمت خالي ليوان تجمع22 خرداد را نيز ببينيم و از آن درس جديدي براي ادامه راه بگيريم ، درسي كه به ما ميگويد : سكوت راه و رسم مقاومت در برابر ديكتاتورها نيست و فرياد اعتراض است كه گوش كر آنها را مرتعش خواهد كرد و روح و روانشان را به وحشت مي اندازد و تعادلشان را بر هم ميزند و مي فهمند كه مردم ايران دير يا زود مانند مردم قهرمان ليبي و سوريه دودمان آنان را بر باد خواهند داد.اينبار از روز 22 خرداد اين درس را گرفتيم كه : فرياد آزادي را نميتوان با سكوت به گوش ديگران رساند بلكه با صدايي رسا بايد به مردممان و جهانيان بگوييم كه ملت ايران زمين، آزادي را طلب ميكنند و از ديكتاتور بيزارند و ديكتاتور بايد به پايان سلام كند!بزرگترين ترس حاكميت، از تجمعات اعتراضي ما ، با شعارهاي نفي تماميت نظام است ، پس بايد با ايجاد چنين تجمعاتي ضربات كاري تري بر پيكره ي فرتوت ولايت وارد كنيم.در همين رابطه مناسبت بعدي روز 18 تير ، سالروز قيام دانشجويان قهرمان در دانشگاههاي سراسر ايران خواهد بود . دراين روز چه در تهران و چه شهرستان به خيابانهاي اصلي شهر خواهيم آمد و فرياد ” زنداني سياسي آزاد بايد گردد ” و آزادي ، آزادي حق مسلم ماست / دانشجوي با غيرت حمايتت ميكنيم و.... به مردم مان و به دنيا ميگوييم كه ، ملت ايران ، ملتي است كه شرف و غيرت انساني را فراموش نخواهد كرد و تن به سكوت و ذلت در برابر دشمنان ايران زمين نميدهد.براي آنكه از هم اكنون اطلاع رساني گسترده اي داشته باشيم تا تعداد بيشتري را مطلع سازيم، لازم است چه در محيط مجازي و چه بصورت شعار نويسي و پخش پوستر و شبنامه و بيانيه ها ، اين روز را به اطلاع همگان برسانيم.مسئوليت هر كدام از ما اين است كه دست كم به 20 نفر خبر تجمع 18 تير را چه بصورت مستقيم و چه از طريق اس ام اس و شعار نويسي و پخش شبنامه اعلام كنيم.از شعار نويسي ها و پخش پوسترهاي اين برنامه فيلم و عكس تهيه كنيم تا ديگران نيز از كار ما الهام گرفته و تبليغ در جامعه را شروع كنند. يادتان باشد كه صرفا تبليغ در محيط مجازي كافي نيست و فقط 35% از جامعه از امكان اينترنت برخوردار است.پيشنهاد ميكنيم كه در شهرستانها ، دانشجويان شهرهاي كوچك ، كه امكان تجمعات اعتراضي در آن محدود است، به شهرهاي بزرگ بروند .نبايد بگذاريم كه حاكميت غاصب يك روز هم كه شده آب خوش از گلويش فرو برود و بايد هميشه كارگزاران نظام و مزدوران سانديسي را در آماده باش و ترس و دلهره نگاه داريم و بر آمار ريزش مزدوران بيفزاييم . شعار اصلي ما آزادي زندانيان سياسي مخصوصا دانشجويان قهرمان و در بندي است كه مانند مجيد توكلي و مجيد دري و آرش صادقي و مهديه گلرو و بهاره هدايت و شبنم مددزاده در مقابل شكنجه گران حاكميت ايستاده اند.
من آن موجم که آرامش ندارم
به آساني سر سازش ندارم
اگرخاموش بنشينم روا نيست
دل از دريا بريدن کار ما نيست
جمعي از اساتيد و دانشجويان تهران و حومه
دانشجو آنلاين
بســـــــم الـــــحق ...
نظام جمهوري اسلامي امسال وارد مرحله جديدي از زه وار درفتگي و از هم گسيختگي شده است ، دلايل آن براي همگان كاملا واضح است . به اختصار در اينجا يكبار ديگر آنها را بطور محوري مرور ميكنيم:
1. شكاف در راس حاكميت : وضعيت جنگ و جدالهاي باندي و جناحي در درون حاكميت به اوج خود رسيده است ، طوري كه پادوي ولايت (احمدينژاد) دم در آورده و رو در روي ولي نعمت خويش قد علم كرده ! و سهم بيشتري از حاكميت و كيك خوشمزه ي قدرت را طلب ميكند! متقابلا خامنه اي ميداند كوتاه آمدن در برابر اين خواسته، راه را براي زياده خواهي هاي بعدي احمدي نژاد هموار خواهد كرد و به همين دليل رو در روي خواسته هاي او ايستاده و كوتاه نمي آيد و براي ترساندن باند احمدي نژاد شروع به دستگيري نفرات جناح او كرده و به گفتهي نزديكان خامنه اي تا كنون دست كم 40 تن از اطرافيان احمدي نژاد را دستگير و به جرم رمالي و دزدي و اختلاس مالي روانه زندان كرده اند .اين فقط نوك كوه يخ تضادهايي ست كه سر از جامعه و رسانه ها در آورده است . از سويي ديگر در مجلس نظام ،گرگها به جان هم افتاده اند ، روزنامه رسالت عكسهاي طرفين را منتشر ميكند و ميپرسد دعواي مجلس و دولت چگونه و كي تمام خواهد شد و به كجا خواهد كشيد ؟ اين آشفته بازار تا به كي ؟؟؟ آيا با اين وضعيت مشكلي از جامعه و مردم در مجلس حل خواهد شد ؟ يا فقط جنگ است و دعوا بين طرفداران دو جناح !!گزارشاتي از جلسات غير علني مجلس به بيرون درز ميكند كه طرفداران دو جناح، حتي به زد و خورد فيزيكي با يكديگر پرداخته و چاقو كشي ميكنند! البته اين نوع كارها از هيچكدام از دو طرف بعيد نيست ولي شرايط طوري است كه همهي آگاهان و سياسيون و حتي طرفداران هر دو جناح اين واقعيت را در يافته اند كه وقتي راس يك حاكميت ترك بردارد و شكاف در سر ِ نظام ، عميق شود ديگر راهي جز نابودي و مرگ براي آن پيكره باقي نمي ماند و كارش تمام است !
2. ريزش بي وقفه مزدوران بسيج و سپاه و انتظامي و وزارت اطلاعاتي : با اوج گيري تضادهاي دروني حاكميت ، مزدوران سانديسي هم ديگر انگيزه قبلي را ندارند و ميدانند كه با شروع فروپاشي درست مانند وقتي كه ديكتاتوري شاه در حال سقوط بود ، بود و نبود آنها نيز در خطر خواهد بود و مردم به حسابشان خواهند رسيد . به همين دليل بسياري از آنها ترك خدمت كرده و يا به كشورهاي ديگر فرار كرده اند . به دليل اعتراضات مردمي به گفته يكي از مسئولين سپاه پاسداران، نيروها خسته و فرسوده شده و ميگويند تا به كي بايد در گرما و سرما به خيابانها بياييم و با مردم درگير شده و فحش بشنويم و طوري شده كه حتي خا نواده ها و اقواممان هم از ما روي بر مي گردانند ! اين سركرده سپاه ادامه ميدهد : نيروهاي ما دچار يأس و سرخوردگي شده اند، طوري كه فقط با تهديد و يا تشويق هاي بسيار كلان حاضرند به خيابانها بروند و در مقابل مردم بايستند. به همين دليل در 25 بهمن و اول و 10 اسفند مجبور شدند به دليل آنكه نيروهاي سپاه و بسيج و انتظامي روحيه شان را از دست داده بودند، پسر بچه هاي 12-13 ساله را به خيابانها بياورند تا بصورت سياهي لشگر اينطور نشان بدهند كه نيروهاي قدرتمند جمهوري اسلامي حاضر و ناظرند ! آنها حتي لباس شخصي ها را هم كتك ميزدند و قدرت تشخيص نداشتند طوري كه از صحبتهاي بي سيمي نيروي انتظامي فهميديم كه ميگفتند اين بچه ها را جمع كنيد دارند حتي خودي ها را هم كتك ميزنند و فقط به هر كس كه ريش دارد سلام ميكنند!! و يا در روز 22 خرداد در خيابان وليعصر 500-600 نفر زندانيان معتاد را به عنوان سياهي لشگر وارد كرده بودند، همه سر تراشيده، آفتاب سوخته و تكيده و لاغر طوري كه با چشمان ترسان و وارفته به اطراف نگاه ميكردند و وقتي آنها را نيروي انتظامي حاضر و غايب كرد در كنار خيابان در مقابل مردم ايستادند تا نشان بدهند نفرات زيادي براي سركوب به صحنه آمده اند در حالي كه بسياري از نيروهايي كه در تظاهرات وارد ميشوند اساسا قدرت درگير شدن با مردم را ندارند. درگيري هاي دو جناح البته به نيروي انتظامي و سپاه و بسيج هم كشيده شده چون از هر جناح در بين نفرات آنها هم وجود دارد طوري كه در روز 22خرداد در خيابان مطهري همديگر را به شدت مورد حمله قرار دادند و به هم فحش ميدادند و كتك كاري ميكردند و مردم هم ايستاده بودند و نگاه ميكردند و مي خنديدند.به اين سئوال پاسخ دهيد : چه كسي سال قبل باور ميكرد كه امسال چنين وضعيتي در راس حاكميت اتفاق بيفتد و چنين جدال خونيني ايجاد شود . واقعيت اين است كه هر كدام از دو طرف در حمله به طرف مقابل گويي كه به مغز خودش در حال شليك است! چرا كه هر دو جناح، جزيي از تماميت نظام ديكتاتوري را تشكيل ميدهند.
3. تحريمها و فشارهاي بين المللي : همانطور كه احمدي نژاد در مصاحبه اي گفت : نظام جمهوري اسلامي براي توليد اتمي ، دنده عقب و ترمز ندارد ! و بي پروا به غني سازي ادامه ميدهد و به حرف جامعه بين المللي هم توجهي نميكند. همين مسئله و افشاي چند پايگاه اتمي ديگر به وسيله مخالفان نظام ، شرايط را براي ولي فقيه و اعوان و انصارش بشدت سهمگين كرده است. طوري كه از هر سو مورد تهاجم جامعه بين المللي قرار گرفته و تحريمها روز به روز عميق تر ميشود . از طرفي تحريمهاي حقوق بشري به دليل نقض حقوق بشر در ايران خود مقوله اي است كه بايد به آن توجه كرد. سازمان عفو بين الملل بالاخره يك مدافع حقوق بشر بنام آقاي شهيد را براي بازرسي از وضعيت زندانها و حقوق بشر در ايران مشخص كرده است كه به ايران بيايد و از نزديك وضعيت زندانها را مورد بررسي قرار دهد و اين برگ كيفي امسال است كه فعاليتهاي جوانان جنبش، جامعهي بين المللي و عفو بين الملل را به اين نقطه رساند كه عكس العملي در قبال وضعيت نقض حقوق بشر در ايران نشان دهد. وزارت خارجه جمهوري اسلامي اعلام كرده است كه ما اجازه ورود نماينده سازمان عفو بين الملل را نخواهيم داد. همين موضعگيري اثبات اين حقيقت است كه ديكتاتوري ولايت فقيه در نقض آزادي هاي سياسي و اجتماعي نيز درست به مانند ادامه ساخت بمب اتمي بي دنده و ترمز عمل ميكند و جامعه بين المللي را به رسمت نمي شناسد و اين شروع درگيري هاي عميقتري با ساير كشورها از جمله اروپا و آمريكا خواهد بود. طوري كه كشورهاي اروپايي و آمريكايي و پارلمانترهاي آنها اعلام كرده اند ، ما قبل از سوريه و ليبي بايد به وضعيت اسفبار حقوق بشر در ايران مي پرداختيم و امسال در پايان سال 2011 ، سال تعيين تكليف ديكتاتورها فرا رسيده است.
4. نارضايتي هاي اقتصادي و اجتماعي و سياسي : گراني افسار گسيخته با طرح ضد مردمي حذف يارانه ها و چند برابر شدن قيمت كالاها و برق و گاز ، بالا رفتن آمار محرومان زير خط فقر بخاطر همين سياستهاي غلط اقتصادي كه حتي بسياري از مردممان به نان شب نيز محتاجند، بي خانماني ، بيكاري، نداشتن حق بيمه درماني طوري كه بيماراني كه قدرت پرداخت هزينه هاي بيمارستان را ندارند و در چندين مورد ، به دستور كارگزاران دولتي ، در بيابانها رها شده اند، ناامني در شهرها به وسيله پاسداران و بسيجيان و تجاوز به نواميس ملت كه يك نمونه آن در خميني شهر اتفاق افتاد و پاسداران بطور جمعي به زنان يك خانواده تجاوز كردند بدون آنكه مورد مآخذه قرار گيرند و با اين عمل ننگين از سوي نيروهاي امنيتي، مردم خميني شهر از طريق اس ام اس به هم اطلاع داده و تظاهرات بزرگي در شهر بر عليه نظام غاصب و متجاوز بگذار كردند . اعتراضات كارگران بيكار شده ، معلمين ، بازنشستگان ، كاميون داران ، دانشجويان و ساير اقشار مردم . طرح ننگين تفكيك جنسيتي كه خود مقوله اي است و دانشجويان آزاده حاضر نيستند تن به آن بدهند و .... همه و همه دال بر تضادهايي است كه جامعه ايران ديگر با چنين حاكميتي نميتواند سر سازش داشته باشد و دير نيست كه فوران خشم ملت به مانند انفجار آتشفشان بيرون خواهد زد.پس در سال 90 بايد منتظر تغييراتي عظيم بود ، كه البته اين تغييرات هيچگاه بطور خودبخودي صورت نخواهد گرفت، بلكه تغييرات عظيم با همت پيشتازان جنبش و پرداخت هزينهي ماكزيمم ، امكانپذير خواهد بود . اين در پاسخ به آنهايي است كه فكر ميكنند بدون پرداخت هزينه و مفت و مجاني شرايط بر وفق مرادشان خواهد شد! در حالي كه طبق تجربه انقلابات در كشورهاي ليبي و سوريه و قبل از آن مصر و تونس ، فقط با تلاش و كوشش و پرداخت هزينه اي گزاف تغيير و بهروزي براي ملت ها متصور خواهد بود. اين حقيقتي است كه بايد به آن گردن نهاد و الا بدون پرداخت بها چگونه ميتوان به آزادي رسيد؟
حال سئوال پايه اي اين است كه : در چنين شرايطي چه بايد كرد و چگونه بايد اين مسير را ادامه داد؟
مهاتما گاندي گفته است : حقيقت هرگز به آرماني كه عادلانه است خدشه وارد نمي آورد.آرمان ما ، آرماني است واقعگرا، براي آزادي ميهني اسير و براي بهروزي و سعادت همه ملت از هر مرام و مذهب و دين و آئين و فكر و عقيده، پس ما ميتوانيم با تلاش و كوشش به اين خواسته ي عادلانه دست يابيم. اين پايه اي است كه بايد هميشه به آن انديشيد و بر اساس آن جنبش را به جلو حركت داد ، بدون سازش با حاكمان رياكار و ديكتاتور ، بدون ترس از آينده و بدون هيچ حساب و كتاب مصلحت طلبانه ، ما ميتوانيم به خواسته هاي خود جامعه عمل بپوشانيم.چرا كه بطور واقع نظام فعلي چون در سراشيب سقوطي نزديك قرار گرفته است ، فشارها را بر روي جوانان و زنان كه نيروي برانداز محسوب ميشوند افزايش ميدهد، اگر نظام ولايتي به واقع اقتداري برايش باقي مانده بود، هيچگاه تا اين اندازه براي خود دشمن تراشي نميكرد ، ولي چاره اي جز سركوب بيشتر ندارد تا چند صباحي بر عمر خود بيفزايد و اين نه از سر قدرت بلكه از روي ضعف و تزلزل و ترسي است كه سراپاي وجودش را فرا گرفته است. به همين دليل دوباره بحث حجاب و بدحجابي / تفكيك جنسيتي / جمع آوري ديش هاي ماهواره و ... را پيش كشيده است، به همين دليل است اعدامهاي روزانه و حتي در ملاعام را دوباره شروع كرده است .در چنين شرايطي كارساز ترين ضربه به پيكره پوسيده ي نظام حركتهاي اعتراضي است.در روز 22 خرداد ، دوستان اعلام تجمع سكوت را كردند. البته ما هم براي اتحاد بيشتر با آنان در سكوت به خيابانها رفتيم ، ولي به آنها يادآور شديم كه ديگر چنين درخواستي ا ز ما نكنند و اين آخرين بار است كه سكوت خواهيم كرد. به همين دليل آقاي امر ارجمند در صحبتهاي خودشان تاكيد كردند كه فقط 22 خرداد تجمع را در سكوت برگزار ميكنيم و تجمعات بعدي مطالبات خودمان را بيان خواهيم كرد . در هر حال اين تجمع با شركت دهها هزار نفر برگزار شد ، به همگان ثابت شد كه اگر مردم بخواهند ميتوانند دودمان ظالمان را در هم بپيچند و تجمعات چند ده هزار نفره راه بيندازند و اثبات شد كه ملت زنده است و معترض و شير آماده است كه از بيشه بيرون بيايد . اين البته نقطه مثبت تجمع ما در روز 22 خرداد بود.اما نقطه منفي اين تجمع اين بود كه در بي صدايي و سكوت و بيان نكردن خواسته ها ، جنبش اعتلايي نخواهد يافت و حاكميت هم استفاده خودش را در تبليغات مسمومش از سكوت ما خواهد كرد. كما اينكه اعلام كرد در روز 22 خرداد ، ” امت شهيد پرور و ولايي براي خريد به خيابانهاي بالاي شهر آمده بود و مردم خريد ميكردند و به گردش مشغول بودند و البته چند نفر از اراذل و اوباش كه مزاحم خانواده ها هم بودند را نيروي انتظامي دستگير كرد” ! (منظور جواناني است كه در مقابل حمله مزودوران سانديسي اعتراض كرده و شعار مرگ بر ديكتاتور و الله اكبر سر داده بودند و دستگير شدند) .بعد از اين حركت مردم منتظر اعلام يك حركت قوي تر بودند ، حركتي كه ديگر مهر سكوت و سكون بر لبها نباشد و خواسته هايشان را كه همانا آزادي زندانيان سياسي بود را بيان كنند.اما مجددا در روز 25 خرداد ، آقايان تجمع سكوت بعدي را اعلام كردند! اينبار مردم پاي اين خواسته ي ناروا و عقب برنده و دشمن شاد كن ، نيامده و از اساس شركت در چنين تجمعي را نفي كردند . چرا كه سكوت در برابر دشمن علامت رضا و تسليم است !در اين مسير البته افت و خيزهايي هم وجود داشته و خواهد داشت ولي ما از آن درس ميگيريم و نكرده هاي قبلي را تصحيح خواهيم كرد . چرا كه در فراسوي همه اين افت و خيزها، اين نيروي بالنده و آزادي ستان است كه پيروز ميشود .ناپلئون سردار فاتح جنگها گفته است : آنقدر شكست خورده ام تا راه و رسم پيروزي را آموختم !و يا ”آندره زيد” محقق و دانشمند انسان شناس معاصر ميگويد : عظمت واقعي انسان در اين نيست كه هرگز شكست نخورد، بلكه در آنست كه هر بار كه شكست خورد دوباره به پا خيزد و از شكستي كه واقع شده درس بگيرد.هميشه به اين فكر كنيد كه چه كساني از خمودگي و سكوت شما خوشحال ميشوند و چه كساني ناراحت ؟آري دشمن تمامي تلاشش را ميكند تا جامعه را نااميد و ورطه يأس بكشاند ، تا مسير را برايمان تيره و تار گرداند و ما را به نقطه اي بكشاند كه بگوييم ”ديگر بس است و ما هزينه مان را پرداختيم و الان نوبت ديگران است ” !! او همين را ميخواهد و ما بايد عكس خواسته دشمن عمل كنيم.نتيجه آنكه : 22 خرداد هم پيروزي بود و هم تجربه اي كه بايد آنرا بكار گرفت ، پيروزي از اين بابت كه ما فهميديم ميتوانيم با بسيج نيروهايمان دهها هزار نفر را به خيابانها دعوت كنيم و اين ثروت و قدرت ماست .و تجربه اينكه با سكوت مان باعث شديم قسمتي از جامعه را كه با شيوه ي سكوت مخالف بود ، در برنامه بعدي يعني 25 خرداد از دست بدهيم و در برنامه شركت نكنند. چرا كه مردم در رسانه هاي حكومتي ، تحليل و توجيهات كارگزاران نظام را در رابطه با حركت 22خرداد شنيدند آنگاه كه ميگفتند مردم براي خريد و گردش به خيابانها آمده اند و اعتراضي به ما نداشتند! و بسياري از مردم ميگفتند حركت اعتراضي ما با اين سكوت ضايع شد.پس اينبار ميتوانيم قسمت خالي ليوان تجمع22 خرداد را نيز ببينيم و از آن درس جديدي براي ادامه راه بگيريم ، درسي كه به ما ميگويد : سكوت راه و رسم مقاومت در برابر ديكتاتورها نيست و فرياد اعتراض است كه گوش كر آنها را مرتعش خواهد كرد و روح و روانشان را به وحشت مي اندازد و تعادلشان را بر هم ميزند و مي فهمند كه مردم ايران دير يا زود مانند مردم قهرمان ليبي و سوريه دودمان آنان را بر باد خواهند داد.اينبار از روز 22 خرداد اين درس را گرفتيم كه : فرياد آزادي را نميتوان با سكوت به گوش ديگران رساند بلكه با صدايي رسا بايد به مردممان و جهانيان بگوييم كه ملت ايران زمين، آزادي را طلب ميكنند و از ديكتاتور بيزارند و ديكتاتور بايد به پايان سلام كند!بزرگترين ترس حاكميت، از تجمعات اعتراضي ما ، با شعارهاي نفي تماميت نظام است ، پس بايد با ايجاد چنين تجمعاتي ضربات كاري تري بر پيكره ي فرتوت ولايت وارد كنيم.در همين رابطه مناسبت بعدي روز 18 تير ، سالروز قيام دانشجويان قهرمان در دانشگاههاي سراسر ايران خواهد بود . دراين روز چه در تهران و چه شهرستان به خيابانهاي اصلي شهر خواهيم آمد و فرياد ” زنداني سياسي آزاد بايد گردد ” و آزادي ، آزادي حق مسلم ماست / دانشجوي با غيرت حمايتت ميكنيم و.... به مردم مان و به دنيا ميگوييم كه ، ملت ايران ، ملتي است كه شرف و غيرت انساني را فراموش نخواهد كرد و تن به سكوت و ذلت در برابر دشمنان ايران زمين نميدهد.براي آنكه از هم اكنون اطلاع رساني گسترده اي داشته باشيم تا تعداد بيشتري را مطلع سازيم، لازم است چه در محيط مجازي و چه بصورت شعار نويسي و پخش پوستر و شبنامه و بيانيه ها ، اين روز را به اطلاع همگان برسانيم.مسئوليت هر كدام از ما اين است كه دست كم به 20 نفر خبر تجمع 18 تير را چه بصورت مستقيم و چه از طريق اس ام اس و شعار نويسي و پخش شبنامه اعلام كنيم.از شعار نويسي ها و پخش پوسترهاي اين برنامه فيلم و عكس تهيه كنيم تا ديگران نيز از كار ما الهام گرفته و تبليغ در جامعه را شروع كنند. يادتان باشد كه صرفا تبليغ در محيط مجازي كافي نيست و فقط 35% از جامعه از امكان اينترنت برخوردار است.پيشنهاد ميكنيم كه در شهرستانها ، دانشجويان شهرهاي كوچك ، كه امكان تجمعات اعتراضي در آن محدود است، به شهرهاي بزرگ بروند .نبايد بگذاريم كه حاكميت غاصب يك روز هم كه شده آب خوش از گلويش فرو برود و بايد هميشه كارگزاران نظام و مزدوران سانديسي را در آماده باش و ترس و دلهره نگاه داريم و بر آمار ريزش مزدوران بيفزاييم . شعار اصلي ما آزادي زندانيان سياسي مخصوصا دانشجويان قهرمان و در بندي است كه مانند مجيد توكلي و مجيد دري و آرش صادقي و مهديه گلرو و بهاره هدايت و شبنم مددزاده در مقابل شكنجه گران حاكميت ايستاده اند.
من آن موجم که آرامش ندارم
به آساني سر سازش ندارم
اگرخاموش بنشينم روا نيست
دل از دريا بريدن کار ما نيست
جمعي از اساتيد و دانشجويان تهران و حومه
دانشجو آنلاين
صدور حكم اعدام برای جن گیر احمدی نژاد
صدور حكم اعدام برای یکی از افراد منتسب به جریان موسوم به انحرافی ,منابع غیر رسمی از صدور حكم بدوی اعدام برای یکی از بازداشت شدگان منتسب به برخی مقامات اجرایی به واسطه برخی اعلام خلاف شرع خبر می دهند.به گزارش آینده، فرد مذكور كه یكی از چند فرد دستگیر شده در پرونده افراد منتسب به جریان موسوم به انحرافی است، گویا به مجازات مرگ محكوم شده است. بنا بر این گزارش اتهام وی از سوی مقامات قضایی "زنای محصنه" اعلام شده است كه طبق قوانین اسلامی مجازات اعدام را به همراه دارد.
هرانا
هرانا
بازداشت کارگردان فیلم مرهم به جرم فیلمبرداری غیرقانونی در22خرداد
منبع حکومتی:به دنبال اطلاع نيروهاي امنيتي از تلاش يك فيلمساز براي فيلمبرداري از عبور و مرور عادي مردم و نمايش آن به عنوان «تظاهرات در سكوت»، وي در حال انجام اين ماموريت دستگير شد.اين فيلمساز كه اخيرا از صداوسيما مجال طرح فراواني يافته و از باقي مانده هاي نسل «فيلمفارسي»سازان به شمار مي آيد، پس از چند ساعت بازداشت... سایت حکومتی آخرین نوشت: بازداشت عليرضا داوود نژاد،كارگردان فيلم "مرهم" حین فیلم برداری از مراسم سالگرد 22 خرداد تایید شد. کیهان امروز بدون نام بردن از این کارگردان از بازداشت یک فیلم ساز حامی فتنه در 22خرداد خبر داد اما با توجه به اینکه تریبون های مخالف دولت قبلا اشاره ای به دستگیری داوودنژاد داشتند به نظر می رسد فرد مورد اشاره کیهان کارگردان فیلم مرهم باشد. کیهان امروز نوشت: به دنبال اطلاع نيروهاي امنيتي از تلاش يك فيلمساز براي فيلمبرداري از عبور و مرور عادي مردم و نمايش آن به عنوان «تظاهرات در سكوت»، وي در حال انجام اين ماموريت(!) دستگير شد.اين فيلمساز حامي فتنه كه اخيرا از صداوسيما مجال طرح فراواني يافته و از باقي مانده هاي نسل «فيلمفارسي»سازان به شمار مي آيد، پس از چند ساعت بازداشت، آزاد شد.وي در حالي سعي مي كرد مردم عادي را به عنوان عمله فتنه معرفي كند كه آتش فتنه ماههاست با بصيرت مردمي، فرو نشسته و همين واقعيت، معاندان را با سرخوردگي و يأس روبرو كرده است.كارگردان مذكور، با حضور در برنامه «هفت»، به عنوان وكيل مدافع فتنه گراني چون جعفر پناهي ظاهر شد.
اشتراک در:
پستها (Atom)
رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحرانزده در آستانه فروپاشی
آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریبالوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراههای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...