۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

۶۵ پناه‌جوی ایرانی در سوئداعتصاب غذا کردند

این پناه‌جویان به تازگی اعلام کرده‌اند که با خروج از محل تحصن در کلیسا و برپایی چادر در مرکز این شهر دست به اعتصاب غذای تر خواهند زد و این اقدام را تا حصول نتیجه برای احقاق حقوق انسانی خود که «همانا حق ادامه زندگی در امنیت» است، ادامه خواهند داد‌.به گزارش ستاد خبری کمیته پناه‌جویان ایرانی متحصن و اعتصاب‌کننده در گوتنبرگ این دسته از پناه‌جویان به دلیل عدم پاسخ‌گویی از نهاد مسوول در وضعیت نامشخصی به‌سر می‌برند.این پناه‌جویان چنین عنوان کرده‌اند که «به هیچ عنوان حاضر به بازگشت به ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نیستند حتا اگر به قیمت جان آن‌ها تمام شود‌.این اعتراض از ۲ مای با اعتصاب غذای گروهی از این ۶۵ نفر آغاز و در صورت عدم پاسخ مناسب از سوی اداره مهاجرت همه روزه بر تعداد افراد آن اضافه خواهد شد.

این گزارش می‌افزاید این پناه‌جویان بیانیه‌ای را برای آغاز دور جدید اعتراض و اعتصاب غذای خود صادر کرده‌اند که به شرح زیر است‌:

سال‌ها سکوت کردیم و غم دل‌ را غصه بر جان ساختیم. چشم‌ها به دور دست‌ها و آرزوها همیشه بر با‌د. مردمان سرزمینمان زیر تیغ جلادان و ما درتکاپوی فریاد آزادی و آزادگی. سال‌ها می‌آمد و هرچه می‌گفتیم که گرفتند و کشتند و حتا جنازه‌ها را ‌بردند، تنها نگاهی‌ سرد از پشت عینک‌های ته استکانی شان به ما می‌‌انداختند و سکوتی به علامت تعجب.

انگار چون همیشه بر ما باور نداشتند. تا سال یک هزار سیصد و هشتاد و هشت. انتخاباتی بود در وطن‌، و ما بیش از ده سال بود که گفته بودیم، اما آن‌جا بود که غارت کردن افکار مردمانمان را دیدند و دیکتاتوری را با دیکتاتور لمس کردند. باز هم آرامش و طمأنینه، می‌دیدند و سکوت را بهترین راه یافتند. راه‌روهای اداره مهاجرت پر شده بود از بوی تلخ واژه‌های نه!نه!نه! غریبه نمی‌خواهیم.خود به حرکت آمدیم مردان آهنین دهه ۶۰ و ۷۰ را به کمک طلبیدیم، شصت روز به اعتصاب و اعتراض نشستیم. اعتصابی با آداب خود میزبان‌، آرام و متین. چه بسیار یاری‌ها دیدیم و قاصدک‌ها رها کردیم به اداره مهاجرت قاصدک‌هایی با صدای آه مظلومانه‌ی ما.قاصدک‌هایی از جنس سیاست، قانون‌، طبیب‌، عشق و درک سخت بیماری‌های سال‌های ناباوری و انتظارمان را گفتیم. گفتیم وطنمان به دست غارت‌گران است.

ما سال‌هاست هجرت کردیم و در غربتیم حتا مارا راهی‌ به وطن نیست و ما را ایرانی‌ نمی‌دانند. پس تا کی‌‌ ای اهل دمکراسی‌؟

اما بازهم هیچ پاسخی نیافتیم‌، دیگر در چنته تنها چیزی که برایمان باقی‌ مانده جانیست که آن را به بازی می‌گیریم هرچه بادا باد.

اسامی پناه‌جویان :

۱- محمود راکی ۲- بهیه نادری حکاکیان‌ ۳- فاطمه‌نرگس آهو‌چشم ۴- سید‌علی فاطمی‌امره ۵- فیروز سلیمان‌زاده ۶- علی حسینی ۷- رامین صیادی ۸- کریم پور‌ماه ۹- غلامحسین صالحی‌کولایی ۱۰- فرزانه حدادیان ۱۱- ساسان فرخنده‌محقق ۱۲- اکبر فرخنده‌محقق ۱۳- خسرو جدیدی ۱۴ – کتایون خدا‌دوست ۱۵- احمد بهرامی ۱۶- سعید علیجانی‌مرزونی‌ ۱۷- مهدی شیخ‌نجدی‌‌ ۱۸-‌ مرضیه رسول‌زاده‌ ۱۹- عباس تکلو‌بی‌غش ۲۰- اعظم یوسفی ۲۱- غلامرضا یکه‌زارع‌‌ ۲۲- موسی حسنی‌ ۲۳- علی امینی‌ ۲۴- فریبا نیشابوریان‌ ۲۵- محمد بهزادی‌ ۲۶- ‌رضا موذنی‌ ۲۷- ‌ندا نایب‌الصدری‌ ۲۸- آیدا نجفی‌‌ ۲۹- منیژه قاسمی ۳۰- شهلا وکیلی‌تجره ‌۳۱- آویشن نجفی‌ ۳۲- قمر‌السادات قائم‌مقامی‌ ۳۳- ‌لیلا پورعبدل‌فضل ‌۳۴- رامین عباسی‌ ۳۵ – فلورت معارفی ۳۶-‌ خدیجه مهابادی ۳۷- ‌رضا طاقت فرسا‌فرد‌ ۳۸- ‌مهدی طاقت‌فرسا‌فرد ۳۹- ایمان جلیلی‌ ۴۰- جمیس اودا‌تولکی‌ترگور ‌۴۱- ‌منیژه گودرزی‌ ۴۲-‌ امید خدادادی‌ ۴۳-‌ مازیار زیتون ۴۴- مریم طاقت‌فرسا‌فرد‌ ۴۵- ‌سعید کریمی ‌۴۶- ‌ناصر کریمی‌‌ ۴۷- ‌نشمیل فتاحی‌ ‌۴۸-‌ جواد رحیمی‌ ۴۹-‌ مریم فتاحی ‌۵۰- بهزاد جوادیان‌ ۵۱- بهرام تورانی‌ ۵۲- ‌یعقوب امیری ‌۵۳- رژین ایران‌پرست‌اسکویی‌ ۵۴- علیرضا شفیع‌زاده‌ ۵۵- ‌محمد اولاد‌ربیعی‌ ۵۶- لیلا طاقت‌فرسا‌فرد‌ ۵۷- پونه خائف‌ ۵۸- مهرداد کریمی‌ ۵۹- مریم بانیا‌ ۶۰- مهناز مسیری‌منجی ‌۶۱- صمد اسکندری‌ ۶۲- نصیر لازم‌پور‌ ۶۳- محمد محمدی‌ ۶۴- بابک قنبری کندری ۶۵- رسول شادمن

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

حسین شریعتمداری گفت هرکه پیرو بی چون و چرای ولی فقیه نباشد یک شهروند ساده و معمولی خواهد بود.

این بخش از یادداشت وی در روزنامه کیهان است. مشروح این یادداشت به شرح زیر می‌باشد:

دیروز آقای دکتر احمدی نژاد بعد از یک غیبت ۱۱ روزه که از ایشان انتظار نمی رفت و تعجب همراه با تاسف دوستان واقعی رئیس جمهور محترم را در پی داشت، به دفتر کار خود بازگشت و با این اقدام- هرچند دیرهنگام- خویش، خواب خوش دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها را به کابوس تبدیل کرد. در فاصله ۱۱ روز گذشته آنچه در میان مردم دیده می شد، نگرانی توام با دلخوری از رئیس جمهوری بود که با اعتقاد به پیروی بی چون و چرای ایشان از رهبر و مقتدای خویش انتخاب کرده بودند و او نیز در خدمت به خلق خدا و ایستادگی در مقابل باج خواهی نظام سلطه جهانی، سنگ تمام گذاشته بود و اکنون در پی ماجرای اخیر، دلشوره داشتند که مبادا در گزینش خود به خطا رفته باشند! در دیگر سوی این میدان، دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و دنباله های حقیر و شکست خورده آنها ایستاده بودند که با توهم حاکمیت دوگانه، آرزوی بیش از سه دهه بر زمین مانده خود را – دستکم به ظاهر- برآورده شده تلقی می کردند و با ذوق زدگی- یا تظاهر به ذوق زدگی- این «آرزو» را به «خبر» تبدیل کرده و به شیپور فریب و پر سر و صدای خود سپرده بودند. و اما، در این میان گروه دیگری نیز بودند که ماجرای پلشت اخیر را خود آفریده بودند و یا در پیدایش آن نقش برجسته و پررنگی داشتند. این جماعت که با استناد به مواضع و عملکرد چند ساله شان در میان مردم و نزد دوستداران واقعی رئیس جمهور محترم، «جریان انحرافی» نام گرفته اند، طی ۱۱ روز گذشته، به گواهی آنچه بر زبان و قلم آورده اند، نه دغدغه نظام را داشتند و نه سرنوشت رئیس جمهوری که لاف دوستی و نزدیکی با او را می زدند برایشان اهمیت داشت! آنها فقط نگران خود بودند. در این گزاره ها- که اندکی از بسیارهاست- همه روزه از سوی گروه انحرافی و به صورت پیامک برای این و آن ارسال می شد، دقت کنید؛ «باند قدرت و ثروت، آقای مشایی را هدف حمله و هجوم ناجوانمردانه خود قرار داده اند»! «مخالفان ولایت فقیه به احمدی نژاد و آقای مشایی هجوم آورده اند»!و… اعضای جریان انحرافی توضیح نمی دادند؛ کسی که ۱۸ پست حساس دولتی و هزاران میلیارد تومان پول بی حساب و کتاب را در اختیار خود دارد و بدون احساس نیاز به پاسخگویی در برابر قانون، دست به هر کاری که مایل باشد می زند و مبالغ نجومی از بیت المال را هرجا که بخواهد هزینه می کند و… صاحب ثروت و قدرت است، یا آن بسیجی پاکباخته و تهی دست که تاراج بیت المال و حضور غریبه ها در کانون های حساس نظام را برنمی تابد و علیه گروه منحرف خروش برمی دارد؟!…

خوشبختانه رئیس جمهور محترم، همانگونه که از ایشان انتظار می رفت با حضور دیروز خود در ریاست جمهوری و شرکت در جلسه هفتگی هیئت دولت، از یکسو، به دلشوره و نگرانی مردم که بی علت نبود، پایان داد و ان شاءالله در ادامه مسیر رگه های باریک احتمالی از تکرار رخداد پلشت یاد شده را نیز محو خواهد کرد و از سوی دیگر، خواب خوش دشمنان بیرونی و دنباله های حقیر و بارها شکست خورده داخلی آنها را نه فقط آشفته، که به کابوس تبدیل کرد و می ماند جریان انحرافی که امید است رئیس جمهور محترم و مردمی، توصیه دلسوزانه دوستان واقعی خویش را نادیده نگیرد و از کنار دغدغه آنان که نشان داده اند، نه سودای سود دارند و نه غم بود و نبود، آسان عبور نفرمایند.و اما، در این وجیزه، سخن دیگری نیز در میان است که می تواند و باید برای همگان درس آموز و عبرت انگیز باشد و آن، این که تقریبا، بلافاصله پس از انتشار خبر ابقای وزیر اطلاعات از سوی رهبر معظم انقلاب که با استقبال چندانی از سوی آقای رئیس جمهور روبرو نشده بود- و یا اینگونه تبلیغ شده بود- تمامی دشمنان بیرونی با بهره گیری از ماشین عظیم و پردامنه تبلیغاتی و رسانه ای خود به تقدیر و تمجید از آقای احمدی نژاد پرداختند و در حمایت و قدردانی! از ایشان کمترین تردیدی به خود راه ندادند. چرا…؟! این حامیان تازه به میدان آمده! دقیقا همان قدرت های استکباری و دشمنان تابلوداری بودند که تا چند روز قبل تمامی محافل خبری، سیاسی خود را با اختصاص هزینه های کلان و نجومی علیه ایشان به کار گرفته بودند و از هیچ تهمت و افتراء و بدگویی و ناسزایی به آقای احمدی نژاد دریغ نمی کردند. آیا غیر از این است؟! بنابراین، پای این پرسش منطقی در میان است که چرخش یکصد و هشتاد درجه ای مورد اشاره از کدام نقطه آغاز شده و در کجا ریشه داشته است؟

پاسخ این سؤال نه پیچیده است که برای فهم آن به اذهان ژرف اندیش نیازی باشد و نه پنهان و رازآلود است که بدون دسترسی به اخبار و گزارش های سری و طبقه بندی شده قابل درک نباشد. این چرخش یکصد و هشتاد درجه ای دقیقا هنگامی آغاز شد که دشمن احساس کرد- و یا در این توهم افتاد- که آقای احمدی نژاد، حکم و توصیه رهبر معظم انقلاب را نادیده گرفته و از تن دادن به آن خودداری کرده است! به بیان دیگر، دشمن احساس کرد آرزوی دیرینه اش که سه دهه برزمین مانده بود، یعنی «حاکمیت دوگانه» تحقق یافته و یا نشانه های آغاز آن دیده می شود!

خب! اکنون سؤال دیگری در میان است که پاسخش اگرچه روشن و بدیهی ولی بیان دوباره و حتی چندباره آن خالی از فایده نیست و آن سؤال این که، چرا دشمنان تابلودار بیرونی پس از احساس- به زعم خود- «حاکمیت دوگانه» بدون کمترین تردیدی حمایت از آقای احمدی نژاد و تقدیر و تمجید از ایشان را برگزیدند و حال آن که می توانستند به جای آقای احمدی نژاد، حمایت و تقدیر خود را نثار رهبر معظم انقلاب کنند؟! مگر نه این که به خیال خام آنان، در حاکمیت نظام اسلامی «ترک افتاده»! و نشانه های حاکمیت دوگانه پدید آمده است؟! بنابراین آنچه برای آنان در نگاه اول، ضروری به نظر می رسد، حمایت و تقدیر از یک سوی این به اصطلاح حاکمیت دوگانه است، چرا که هدف نهایی دشمن، دوسویه شدن حاکمیت است و چه فرقی می کند که کدام سو در مقابل سوی دیگر مورد حمایت قرار گرفته و تقدیر و تمجید شود؟! بنابراین چرا در این میان حمایت از آقای احمدی نژاد را برگزیدند و بی درنگ به سوی آن رفتند؟!

پاسخ به این سؤال است که درس آموز و عبرت انگیز است و می تواند یک بار دیگر و برای چندمین بار در عمر پربرکت و مقدس جمهوری اسلامی ایران، آویزه گوش و دل همگان باشد. دقت کنید! دشمن می داند و کمترین تردیدی ندارد که دشمن واقعی نظام سلطه بین الملل و سد مستحکم در مقابل باج خواهی، زورگویی و غارتگری و خونریزی جهانخواران، «ولی فقیه» است و دیگران، از جمله رئیس جمهور و یا هر مقام برجسته و بلندپایه دیگر، فقط در حد و اندازه و در نقش «بازوی ولی فقیه» در میدان حضور دارند که توان و قدرت خود را از آن وجود مبارک و ملکوتی می گیرند. دشمن می داند که گرچه تیغ از کمان همی گذرد… از کمان دار بیند اهل خرد.به بیان دیگر، دشمنان بیرونی و نظام سلطه جهانی، اگر از نظام اسلامی در هراسند و اقتدار آن را سد راه خود می دانند، این هراس از اقتدار ولی فقیه است نه رئیس جمهور محترم و یا هر مقام بلندپایه و محترم دیگر، چرا که مردم براساس باورهای دینی عمیق خود گوش به فرمان ولی امر خویشند و همواره از او به یک اشاره بوده و هست و از مردم به سر دویدن. رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه، رئیس قوه مقننه و… تنها هنگامی برای دشمن خطرساز و برای مردم آرامش آفرین هستند که پیرو بی چون و چرای ولی فقیه، یعنی نایب حضرت بقیه الله الاعظم- ارواحنا له الفداء- باشند و به هر اندازه که پای از این حلقه بیرون گذارند- ولو به توهم دشمن- هرچه باشند و هرکه باشند یک شهروند ساده و معمولی مانند سایر شهروندان خواهند بود. بنابراین، اگر سخنان توفنده برادر عزیزمان جناب آقای دکتر احمدی نژاد در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، لرزه بر اندام نظام سلطه می اندازد و خروش ایشان علیه رژیم صهیونیستی، سردمداران این رژیم جعلی و کودک کش را به وحشت فرو می برد و… تنها به این علت است که آنها، زبان ولی فقیه را در کام ایشان می بینند وگرنه… مگر همین دشمنان تابلودار بلافاصله پس از آن که به خیال خود احساس جدایی احمدی نژاد از ولی امر مسلمین را دیدند، به جای خروش علیه ایشان، زبان و قلم به حمایت و تعریف و تمجید از وی نگشودند؟!و بالاخره، با توجه به شرایط حساس کنونی و خیزش ها و انقلاب های اسلامی ملت های مسلمان منطقه که چشم و دل به ایران اسلامی دوخته اند، آیا برادر عزیز و بزرگوارمان جناب آقای دکتر احمدی نژاد، احتمال نمی دهند ماجرای اخیر، توطئه ای – اگرچه با چند واسطه- تحمیل شده به ایشان باشد؟! رئیس جمهور محترم بارها نشان داده و همین دیروز نیز با صراحت بر این باور قلبی خود، تاکید ورزیده است که پیرو بی چون و چرای ولی فقیه است. بنابراین، ماجرای پلشت چند روز گذشته را چه کسانی رقم زده اند؟!

الزام پوشش چادر برای دختران دانشگاههای قم

 این شرط در دفترچه کنکور سراسری امسال قید می‌شود.
نسیم: فرمانده انتظامی استان قم از الزامی شدن پوشش چادر برای دختران در دانشگاه‌های قم خبر داد. این شرط در دفترچه کنکور سراسری امسال قید می‌شود.

سردار مهدی توکلی در دیدار با تعدادی از طلاب و در پاسخ به انتقاد یکی از حاضران در خصوص وضعیت نامناسب پوشش دانشجویان دختر دانشگاه‌های قم، ضمن اعلام این مطلب اظهار داشت: جلساتی هم با روسای دانشگاه‌ها و نمایندگان ولی فقیه در دانشگاه‌های استان برگزار و مسائل مورد نظر به آنها ابلاغ شده است که امیدواریم وضعیت پوشش دانشجویان در دانشگاه‌های استان بهبود یابد.

در زندان های ايران چه می گذرد؟

تعداد زندانيان در زندان های ایران آنقدر زياد است که تا روی پله هم می خوابند

اين پرسشی است که اين روزها حتی بعضی از نمايندگان مجلس را هم درگير کرده است. يونس موسوی، نماينده مردم فيروزآباد در مجلس شورای اسلامی در صحن علنی مجلس نسبت به وضعيت زندان ها اعتراض کرده است.آقای موسوی گفته است: «تعداد زندانيان در زندان ها آنقدر زياد است که تا روی پله هم می خوابند.نماينده فيروزآباد در مجلس، از بودجه حال حاضر سازمان زندان ها می گويد و اينکه با اين بودجه، سازمان زندان ها حتی پول کافی برای تامين لباس و غذای زندانيان هم ندارد و آن قدر در زندان ها مشکل وجود دارد که به هر دو نفر زندانی، يک پتو می رسد.از سوی ديگر آن طور که يونس موسوی، عضو کميسيون قضايی مجلس شورای اسلامی ايران می گويد، زندان ها هم از تاثيرات تورمی طرح هدفمندی يارانه ها در امان نمانده اند و پس از اجرايی شدن اين طرح، بودجه ای که در اختيار سازمان زندانهاست، يکسره صرف پرداخت قبض های آب و برق و گاز می شود.

اما آيا حقوق زندانيان وابسته به کمبود بودجه است؟

عبدالکريم لاهيجی، حقوقدان و نايب رئيس فدراسيون بين المللی جوامع حقوق بشر می گويد که زندانيان بايد از همه حقوق انسانی برخوردار باشند.عبدالکريم لاهيجی: فرق زندانی با غير زندانی، تنها و تنها در محروميت او از آزادی است. يعنی زندانی چون مجازات می شود ، به اين مجازاتش، مجازات «سالب آزادی» می گويند. اما از نظر مسائل رفاهی، بهداشتی و از تمام آن حقوقی که در ميثاق بين المللی به عنوان اصول مدنی، اجتماعی، فرهنگی و فردی به عنوان حقوق پايه ای انسان شناخته شده است، بايد بهره مند باشد.»اگر به چند ماه قبل يعنی همين مهرماه سال گذشته بازگرديم، گفت و گوی غلامحسين اسماعيلی، رئيس سازمان زندانهای ايران را می بينيم با روزنامه جام جم. وی در آن گفت و گو می گويد: «با توجه به تعداد زياد زندانيان، اگر کل بودجه مملکت را هم به ما بدهند هم کم است.»آقای اسماعيلی گفته است که همين حالا سرانه غذای هر زندانی بايد دو و نيم برابر اين چيزی باشد که الان هست. به گفته رییس سازمان زندان ها، در حال حاضر اين سرانه، کمتر از سرانه هزار تومان، برای سه وعده غذاست.

او همچنين گفته است بودجه ای که به ما می دهند برای خريد سه قرص نان هم کفايت نمی کند.

عبدالکريم لاهيجی، حقوقدان و رییس فدراسيون بين المللی جوامع حقوق بشر، بخشی از اين وضعيت در زندان های ايران را ناشی از نبود نظارت بين المللی در زندان های ايران می داند.

لاهيجی: کارشناسان سازمان بين المللی زندان ها که مرکز آن در شهر ليون، يکی از شهرهای کشور فرانسه است، به همه کشورها سفر می کنند و از همه زندان ها بازديد می کنند و بعد در مورد وضعيت اين زندان ها گزارش می دهند.اين سازمان، يک سازمان کاملا مستقل است و هيچ ارتباطی با هيچ دولتی ندارد. سالهاست که کارشناسان اين سازمان بين المللی برای بازديد وضعيت زندان های ايران، چه زندان های عمومی و چه زندان های سياسی، خواسته اند به ايران سفر کنند. اما متاسفانه اين بازديد مورد موافقت جمهوری اسلامی قرار نگرفته است. می دانيد که الان در خيلی از زندان های ايران ديگر تفاوتی مابين زندانيان عمومی و زندانيان سياسی وجود ندارد. همگی با هم مخلوطند.»

ايران از جمله کشورهايی است که متوسط تعداد زندانيان در آن، نسبت به آسيا و جهان، در رده بالاتری قرار دارد.

عسل اسماعيل زاده از فعالان ستاد ميرحسين موسوی بازداشت شد

عسل اسماعيل زاده، فعال اصلاح طلب، شب گذشته ۱۱ اردیبهشت‌ماه در حين بازگشت به منزل توسط نيروهای لباس شخصی بازداشت شد.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، ماموران امنيتی پس از بازداشت وی با مراجعه به منزل، اقدام به ضبط وسايل شخصي او نمودند. ماموران بازداشت كننده اتهام وی را «حضور در تجمعات غيرقانونی» اعلام كرده‌اند.

عسل اسماعيل زاده، در زمان انتخابات رياست جمهوری ۸۸، از اعضای ستاد تجريش ميرحسين موسوی بود. تاكنون از محل انتقال وی اطلاعی در دست نيست.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

نوشته ای از منصور اسانلو به مناسبت روز کارگر

منصور اسانلو فعال کارگری و رئیس سندیکای کارگران شرکت واحد تهران به مناسبت بزرگداشت روز کارگر نوشته ای را در قالب یک دلنوشته که در آن به دقدقه ها و دیدگاه های شخصی خود پرداخته، به خارج از زندان ارسال کرده است.وی در بخشی از نامه خود ضمن برشمردن مشکلات و بیماری های جسمی خود که در زندان با آن دست به گریبان است می نویسد: "با دیده خونبار و دلی دردمند شده از آمال و آرزوهایی که بر باد رفته است و طوفان خشم جایگزین آن شده است. دلم می‌خواست این روز اول ماه می‌(۱۱ اردی بهشت) به روز خشم هم میهنان و همکارانم تبدیل شود، به روز خشم همه مزد بگیران ایران،

متن کامل این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:

با دلی خونین به استقبال اول "ماه می‌" میروم، نمی‌خواستم حرف بزنم و یا بنویسم، شاید از روی ترس، شاید به خاطر اشتیاقی که خانواده‌ام برای دیدن و بودن با من دارند و البته تاوان حرف زدن در زندان سنگین است، همانطور که وقتی به شرایط بد و غیر انسانی و نداری زندانیان در سال گذشته اعتراض کرده و با مسئولین زندان و دادستانی گفتگو کردم، یک سال زندان به حکم قبلی‌ام در کمال بی‌رحمی اضافه شد.آخر من هم آدم هستم با تمام نقطه ضعف‌های انسانی، آزاد شدن و با خانواده بودن را دوست دارم، مثل همه انسان‌های با شعور و با احساس. همسر، فرزندان، مادرم و باقی افراد خانواده و فامیل می‌خواهند که هر طوری هست کاری کنم که در عین حفظ شرافتم هر چه سریعتر آزاد شوم تا به جراحی قلب بپردازم تا حادثه ای جدید برایم در زندان نیافرینند و یا دوباره به میزان حبسم اضافه نکنند، خصوصا حالا که از باقی حکمم (از هر دو حکم) فقط چیزی حدود یک سال و نیم باقی مانده است و در عین حال از بیماری قلبی و دیسک کمر و مشکلات بینایی ناشی از جراحی چشمانم به هنگام دستگیری و بعد از ضرب و شتم‌هایی که شدم، حساسیت پوستی و ریوی که دارم در رنجم.من هم همین را دلم می‌خواهد ولی چه کنم وقتی با خیل درد و رنجهایی که دیگران می‌کشند و در جلوی چشمانم چون شمع می‌سوزند و آب می‌شوند روبه رو می‌شوم، مثل محسن دکمه چی که بیرحمانه به دار ستمگری سپرده شد و همینطور مثل علی آقا صارمی، فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، مهدی اسلامیان، علی حیدریان و دیگران، و یا ده‌ها و صد‌ها نفر دیگری که به دلیل بیکاری و فقر و نداری و کم فرهنگی و کم سوادی اسیر و دربند می‌شوند و ناخواسته به فساد و تباهی و جرم و جنایت کشیده می‌شوند، آنانی که روزی از بطن مادر بیگناه و پاک پا به این دنیای ناسازگار گذاشته‌اند.طی چند سالی که در زندان‌ها و بند‌های مختلف گذرانده‌ام چه فساد و تباهی، رنج و خشونت و جنایتی که دیده و شنیده‌ام، دامنه رنج کشیدنم و دانایی‌ام در درک ژرفای مهلک سیستمی ناهمگون بر گستره جان آدمیان گسترشی شگفت یافت، آنقدر که سکوت و سکون در برابر آن، ظلم به حقوق بشر است.دردی عمیق و جانکاه در جانم می‌افکنند که هم چون آتش مرا هر لحظه می‌سوزاند و خاکس‌تر می‌کند و دوباره می‌سوزاند و خاکس‌تر می‌کند، گویا که در دور‌ترین جاهای جهنم بسر می‌بریم؛ جهنمی که به قدر یک تاریخ پر ستم سیاه است..با سخن گفتن از آتش و دود و جهنم که در بیرون و درون وجودم در هر سو شعله می‌افکند به استقبال روزی کارگر میروم، با دیده خونبار و دلی دردمند شده از آمال و آرزوهایی که بر باد رفته است و طوفان خشم جایگزین آن شده است. دلم می‌خواست این روز اول ماه می‌(۱۱ اردی بهشت) به روز خشم هم میهنان و همکارانم تبدیل شود، به روز خشم همه مزد بگیران ایران،با نگاهی به اوضاع، درد دل‌هایم را به روی این سپیدی کاغذ می‌ریزم، هر روز که می‌گذرد شرایط اقتصادی بیشتر بر ما فشار می‌آورد، تا قبل از نوروز شانه تخم مرغ را از فروشگاه زندان ۱۷۰۰ تومان می‌خریدیم، که به یکباره قیمت آن به ۵۷۰۰ تومان افزایش یافت و حالا فروشنده از قیمت ۶۰۰۰ تومان سخن می‌گوید. این نمونهٔ ست از بالا رفتن قیمت تمام اقلام خوراکی، که ما مردم مصرف می‌کنیم.روزنامه‌هایی را که اجازه می‌دهند ما بخوانیم را ورق می‌زنیم.. (چند کلمه ناخوانا)... مجلس آقایان برای ترتیب پرداخت ۱۲ میلیارد تومانی به دولت.متوقف شدن کار بسیاری از واحد‌های تولیدی به دلیل عدم توان تنظیم کردن هزینه‌های تولید یا قیمت فروش یا ادامه کار با حدود ۳۰ یا۲۰% توان تولید که نتیجه‌اش بیکار شدن یا کم کار شدن صد‌ها هزار کارگر است، افزایش ناگهانی قیمت گاز و بنزین، گازوئیل و دیگر سوخت‌ها و مواد پتروشیمی که فریاد خانواده‌ها و تولید گران یا رانندگان اتوبوس، کامیون داران، صاحبان تریلر و دیگر وسائل نقلیه را در آورده است. افزایش اجاره خانه‌ها و رشد قیمت کهکشانی گاز مصرفی خانواده‌ها که توان پرداخت پول گاز اعلام شده در قبض‌ها را ندارند.بازتاب این اخبار و فریاد اعتراض ملی به درون مجلس آقایان کشیده شد و برخی از نمایندگان مجلس توضیحات نمایندگان دولت را نپذیرفته و دست به تشکیل کمیته‌ای برای تجدید نظر در قیمت گاز زدند، قبل از آن هم اعلام کرده بودند که مردم طی سه ماه و بصورت قسطی بهای قبض‌ها را بپردازند، پس نتیجه می‌گیریم قبض بعدی هم که می‌آید تاریخ آخرین تصفیه حسابش به شش ماه بعد می‌رسد و قبض سوم به نه ماه بعد و همین طور سه ماه سه ماه پرداخت‌ها عقب می‌افتد. یعنی عملا مردم که نمی‌توانند پولی بپردازند چیزی نمی‌پردازند، چون با دستمزد کم و هزینه بالا عملا پولی ندارند که بپردازند. مشخص نیست در مقابل میلیون‌ها نفر که نمی‌توانندچنین مبلغی را بپردازند چکار می‌خواهند بکنند.از سوی دیگر افزایش بی‌رویه قیمت ارز خارجی و طلا، چشم انداز عدم اعتماد به سرمایه گذاری در بخش‌های تولیدی و اقتصادی را نشان می‌دهد، رشد ۱% اقتصاد در سال ۱۳۸۰ و رشد ۰% در سال ۱۳۹۰ گویای کوران شدید اقتصادی حکومت است.برگشت میلیون‌ها چک بانکی بیانگر عدم توانایی بسیاری از افراد در اجرای تعهدات مالی خود می‌باشد که منجر به فرو ریختن ته مانده اقتصاد بازاری- وارداتی متکی به فروش نفت است، این بساط یعنی بیکاری میلیون‌ها کارگر دیگر و سیل جدید کارگرانی که برای ارتزاق، شغل جدیدی پیدا نمی‌کنند. نتیجه‌اش اجبار به پذیرش مشاغل پست با دست مزدهای گریه آور بین ۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان ماهیانه به خصوص از سوی بسیاری از زنان سرپرست خانواده، دختران جوان و پسران جوان کارگر در مشاغل خدماتی، تولیدی کارگاههای کوچک یا متوسط خانگی است.واردات بی‌رویه کالاهای چینی و دیگر کشورهای ظاهرا همراه سیاسی اقایان که همیشه در بزنگاه‌ها نیز ایشان را‌‌ رها می‌کنند از سوی حزب موئتلفه و اتاق بازرگانی به سرپرستی آقای عسگر اولادی و شرکا به صورت قاچاق یا قانونی علاوه بر صنایع کفش و پوشاک، موبایل، مبلمان، لوازم خانگی، مرغداری، برنج و حتی میوه‌های وارداتی را در بر می‌گیرد در کنار رانت خوارهای کلان دیگری که با استفاده از اسکله‌های خصوصی و نظامی و مهره درشت‌هایی که سالهاست مردم منتظر معرفی شدن آن‌ها هستند، در ورشکستگی صنایع داخلی و حتی کشاورزی و باغ داری در تمام رشته‌ها نقش دارند، که این خیانت ملی، میلیون‌ها کارگر شهری و روستایی را بیکار کرده است و به رشد حاشیه نشینی و در ‌‌نهایت به بدبختی محرومان آنجا منجر شده است.عدم اجرای تعهدات دولتی در مورد رفع بیکاری و بیمه کردن همه بیکاران، بر باد دادن میلیارد‌ها تومان در برنامه ایجاد مشاغل کوچک و خانگی زود بازده و در هم ریختگی روابط بازرگانی به گستردگی بیشتر بیکاری و از بین رفتن امنیت شغلی همه مزد بگیران انجامیده است، تا انجایی که افرادی که مشاغل ثابت هم داشتند از چرخه این ناامنی در امان نماده‌اند، سرکوب اعتراضات کارگری، نپرداختن دست مزدهای کارگری، اخراجهای فردی و دست جمعی مزدبگیران از محیط‌های کار، جلوگیری از تشکل یابی کارگری و دیگر مزدبگیران، زندانی و بازداشت کردن فعالان کارگری و رهبران آن، عدم اجرای قولهای که به نهادهای بین المللی کار همچون سندیکای (ILO) و دیگر نهادهای حقوق بشری در جهت رعایت حقوق اتحادیه‌ای سندیکایی و آزادی نمایندگان کارگران و معلمان و روزنامه نگاران و دیگران داده بودند از دیگر مصداق‌های عدم اجرای قانون کار، عدم اجرای تعهدات بین المللی در چهارچوب مساوات و کنوانسیونهای سازمان جهانی کار (ILO) است.در زمینه اجتماعی با رشد فزاینده فساد، حوادث تلخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، گسترش انواع جرم و جنایت‌ها، بیماریهای روانی، افسردگی و از دست رفتن ارمانهای والای انسانی و دیگر دوستی‌ها و جمع اندیشی‌ها روبرو هستیم. فحشا و اعتیاد بیداد می‌کند، اینجا از بام تا شام صد‌ها نمونه از انسانهای مستحق شده به دلیل سوء مدیریت حاکمان را می‌بینیم که خانواده‌هایشان فرو پاشیده یا در حال فروپاشی است. این قربانیان نظام نا‌عادلانه ناخواسته به محاق تیره سودجویی و به بی‌باوری به بنیادهای انسانی همچون رحم و شفقت و انسان دوستی در غلطیده‌اند و چون از مدیران اجتماع هیچ حمایت و دلسوزی ندیده‌اند به شقاوت رسیده‌اند. اکثر آن‌ها کارگران بیکار شده یا جوانان هرگز کار نیافته یا مزدبگیرانی که دستمزد آن‌ها کفاف هزینه‌های معمولی زندگی آنان را نداده است می‌باشند.
بار‌ها و بار‌ها پای صحبت آن‌ها نشسته‌ام، آن‌ها نا‌امید، بیکار، بی‌هدف و بی‌آینده‌‌ رها شده‌اند. حالا در استانه اول ماه می‌، روز جهانی کارگر چه دارم که بگویم جز بیان همین دردهای که می‌بینیم و توکل به تشکل یابی کارگران شاغل و پیدا کردن راه اتحاد آن‌ها و کارگران بیکار و خانواده‌هایشان با سایر طبقات اجتماعی در اعتراض یه وضعیت موجود و برپایی اعتصابات و تحریم‌ها و حاضر شدن در اعتراضاتی که در پیش رو است.در شرایطی به استقبال اول ماه می‌ میرویم که دیکتاتوری و استبداد حاکم با روشهای فاشیستی مانع هرگونه حرکات اعتراضی شده‌اند و عملا به مردم می‌گویند از فقر و گرسنگی سختی بمیرید و صدایتان هم در نیاید.تمامی آزادیهای بیان شده در قانون اساسی و حقوق بین الملل و کنوانسیونهای جهانی را زیر پا گذاشته‌اند و مانع آزادی بیان و رسانه‌ای و تشکل یابی مستقل کارگران، کارمندان، پرستاران، پزشکان، معلمان، هنرمندان، اساتید دانشگاه‌ها، و دانشجویان و حتی صنوف صنعتی و خدماتی و کشاورزی می‌شوند. عملا امکانات تصمیم گیری در مشت تعداد محدودی از کارگزاران قرار گرفته است که حتی تصمیمات و آرای مدیران دولتی، قضایی و مقننه را نیز نقص می‌کنند و به جای همه تصمیم می‌گیرند. هم اکنون نیز بر علیه احمدی‌نژاد و مشایی موضع می‌گیرند و آن‌ها را فتنه تیره و سیاهی می‌دانند که بزرگ‌ترین فتنه در طول ۳۰ سال گذشته بوده است!.روشن است در شرایط حاضر ما مزد بگیران و بیکاران که به جز نیروی کار و استعداد خود چیزی برای عرضه کردن و در جهت تامین مایحتاج گذران عمر خود و خانواده‌هایمان نداریم و سازندگان واقعی جامعه هستیم چیزی از دعوای اقایان در داخل حکومت گیرمان نمی‌‌اید، آیا یارانه‌هایی که این چند ماه به ما داده‌اند در مقابل این گرانی وحشتناک توانست کاری برای ما بکند؟ راستی هنوز قبض‌های آب و برق و تلفن نیامده است، بعید نیست طوری بشود که نان خالی هم دست ما نرسد. تا به انجا نرسیده با سایر اقشار گرفتار و ناراضی جامعه باید به هم پیوندیم و در جهت رسیدن به آرزو‌ها و نیازهای خود تلاش کنیم. بدون باور به خود و بدون شجاعت، بدون کوشش برای کسب آگاهی و بدون همراهی عملی به جایی نمی‌رسیم و در همین وضع نابسامان فعلی و بد‌تر از آن دست و پا خواهیم زد.آینده فرزندانمان چه می‌شود هر روز بلای تازه‌ای بر سرمان خواهد آمد برای تامین زندگی خود و خانواده‌هایمان برای بهره برداری از شادیهای زندگیمان باید که بجنبیم، برای داشتن یک جامعه متعادل اجتماعی و بهره‌مندی مردم از حداقل‌های انسانی و طبیعی، چاره‌ای نداریم به جز اینکه تکاپویی کنیم و دستهای دیگر را بیابیم و کار نیمه کاره را تمام کنیم.

همراه شو عزیز / همراه شو رفیق / تنها نمان به درد / کاین درد مشترک / هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود/ دشوار زندگی هرگز برای ما/. بی‌رزم مشترک / آسان نمی‌شود / همراه شو، همراه شو، همراه شو رفیق

اول ماه مه روز جهانی کارگر (۱۱ اردیبهشت) در همه جا، با همگان، در کوی و خیابان، در پارک‌ها، در سر هر می‌دان، در کارخانه‌ها، مترو‌ها، اتوبوس‌ها، تاکسی‌ها، از خودمان یادی کنیم، کاری کنیم کارستان.

منصور اسانلو
هشتم اردی بهشت ۹۰ – سالن ۱۲ بند ۴ زندان رجایی شهر کرج

حمایت از بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار دربند

کمپین گرامیداشت تولد بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار زندانی که نزدیک به دوسال است در زندان اوین به سر می برد، از سوی جمعی از دوستانش اعلام موجودیت کرد.به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، پایه گذاران این کمپین، هدف از ایجاد آن را جلب توجه بیشتر افکار عمومی به وضعیت این زندانی سیاسی عنوان کرده و از همه علاقمندان دعوت کرده اند که به مناسبت اول خرداد روز تولد بهمن احمدی امویی، با انتشار اخبار و مطالب در باره وی، توجه مردم را به شرایط دشوار این روزنامه نگار جلب کنند و از مقامات جمهوری اسلامی خواستار آزادی فوری وی شوند.احمدی امویی بیش از ده ماه است که اجازه ملاقات حضوری با همسرش را نداشته و همچنین در حدود یکسال است که حتی اجازه تماس تلفنی با مادر سالخورده اش را نیافته است.مادر وی به دلیل بیماری و زندگی در شهری دیگر امکان سفر به تهران و ملاقات با فرزندش را ندارد و در همین حال مقامات زندان حتی مانع تماس تلفنی وی با مادر هشتاد و سه ساله اش می شوند.به گزارش این کمپین،.تنها جرم بهمن احمدی امویی فعالیت های مطبوعاتی اش بوده، هرچند که بازجوهای وزارت اطلاعات به آن عناوین دیگری از قبیل تبلیغ علیه نظام یا اقدام علیه امنیت ملی داده اند. همه اتهاماتی که در پرونده وی هست، همه و همه مربوط به حرفه روزنامه نگاری اش و مستند به مقالات وی شده است .مقالات انتقادی که وی در باره دولت نهم نوشته است، مصداق توهین به رییس جمهوری و تبلیغ علیه نظام شناخته شده است و سردبیری یک وب سایت به نام «خرداد نو »به عنوان مصداق تبانی بر ضد امنیت ملی شناخته شده است.بهمن احمدی امویی از جمله روزنامه‌نگارانی است که پس از انتخابات پرمناقشه ریاست‌جمهوری ۱۳۸۸ دستگیر شد. انتشار شعری حماسی از فردوسی در سایت خرداد نو یکی از اتهامات وی اعلام شد. وی که در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ به همراه همسرش،ژیلا بنی یعقوب،روزنامه نگار بازداشت شده بود، از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر انقلاب تهران به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است. احمدی امویی با روزنامه‌های جامعه، توس، صبح امروز، نوروز، شرق، وقایع اتفاقیه و سرمایه همکاری داشت و تاکنون دو کتاب به نام‌های «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» و «مردان جمهوری اسلامی چگونه تکنوکرات شدند» از وی منتشر شده است

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

دختر فشن ( فشن اسلامي ) با تجهيزات اضافه و نگاه آتشين


جواد نصیری, محافظ شخصی اسفندیار مشایی را بشناسید

به گزارش اتحاد برای ایران, آشنایی با جواد نصیری ( محافظ شخصی اسفندیار مشایی ):مطلب زیر از سوی یک هموطن از وبلاگ تنفس در هوای آزادی برای ما ارسال گردیده است, این مطلب آشنایی مختصری است با محافظ شخصی اسفندیار رحیم مشایی

جواد نصیری – محافظ شخصی اسفندیار مشایی – ، پس از گذراندن دوره‌ی آموزشی حفاظت – حراست در آموزش‌گاه شهید حبیب‌اللهی در شهر اهواز ، به قوه‌ی قضاییه و سپس به نهاد ریاست جمهوری منتقل شد.

او به عنوان مربی آموزشی برای گروه‌های رزمی ذوالفقار که برای مقابله با جنگ شهری سازماندهی شده اند ، فعالیت داشته است.

وی در تاریخ ۱۳۹۰/۱/۱۷، به عنوان نایب رییس موی تای آسیا انتخاب شد . وی همچنین رییس انجمن موی‌ تای ایران است.


نوشته ای از رضا صالحی

برگزاری جشن تولد سه فعال دانشجویی زندانی در بند ۳۵۰ اوین

زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین چهارشنبه شب، سالروز تولد حسن اسدی زید آبادی، میلاد اسدی و علی ملیحی، سه فعال دانشجویی زندانی را که هر سه در اردیبهشت ماه متولد شده‌اند، جشن گرفتند.اتحاد برای ایران :بر اساس خبرهای رسیده به کلمه، زندانیان بند ۳۵۰ در این جشن تولد مشترک برای سه زندانی محبوس در این بند، سرود یار دبستانی و دیگر سرودهای جنبش سبز را با هم خواندند و این شادی را با یکدیگر تقسیم کردند.آنها در این جشن بار دیگر یادآوری کردند که زندان و حکم‌های ناروایی که بر آنها تحمیل شده است، نمی‌تواند از شادی و روحیه مستحکم و قوی آنها در زندان جلوگیری کند. آنها برای تولد سه هم‌بندی خود، کیک کوچکی را نیز با مواد محدودی که در زندان داشتند، تهیه کردند، تا این جشن هرچه بیشتر شبیه جشن تولد باشد.آنها همچنین در این جشن کوچک، یاد و خاطره مجید دری، دانشجوی ستاره‌دار و دیگر هم‌بندی‌شان را که مدتی است به زندان بهبهان تبعید شده و او نیز در اردیبهشت ماه متولد شده، گرامی داشتند و یادآور شدند که هیچ‌گاه نمی‌توانند ضیا نبوی و مجید دری را که به صورت کاملا ناعادلانه به ترتیب به زندان‌های اهواز و بهبهان تبعید شده‌اند، فراموش کنند.گزارش رسیده به کلمه از بند ۳۵۰ زندان اوین حاکی است که نام این دو زندانی (ضیا نبوی و مجید دری) بارها در این جشن کوچک زندانیان تکرار شد.برخی از سایت‌های جنبش سبز نیز طی فراخوانی از همه مردم به ویژه دانشجویان خواسته بودند یاد و خاطره این یاران دبستانی و متولدان ماه اردیبهشت را گرامی بدارند.میلاد اسدی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، متولد ۲ اردیبهشت ۱۳۶۵ و محکوم به ۷ سال حبس تعزیری است. او در ۹ آذر ۱۳۸۸ دستگیر شد و از زمان دستگیری تا کنون تنها یک بار، آن هم در ایام عید نوروز سال جاری برای چند روز به مرخصی آمد.حسن اسدی زیدآبادی، مسئول کمیته ی حقوق بشر سازمان ادوار تحکیم وحدت، نیز دیگر زندانی بند ۳۵۰ است که ۸ اردیبهشت ۱۳۶۳ متولد شده است.او به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است و تاکنون نیز از حق مرخصی استفاده نکرده است.علی ملیحی، روزنامه نگار و دیگر عضو سازمان دانش‌آموختگان ایران، متولد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ و محکوم به ۴ سال حبس است. وی از زمان دستگیری – ۲۱ بهمن ۱۳۸۸ – بدون مرخصی در زندان بسر می‌برد.مجید دری، عضو شورای دفاع از حق تحصیل و دانشجوی ستاره دار متولد ۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ است. وی محکوم به شش سال حبس همراه تبعید در زندان بهبهان است. او از ۱۸ تیرماه ۱۳۸۸ بدون مرخصی در زندان است.هم‌اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین، بیش از ۱۷۵ زندانی سیاسی نگهداری می‌شوند که تعداد زیادی از آنها از زندانیان حوادث پس از انتخابات محسوب می‌شوند.

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...