۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

سازمان های حقوق بشری مستقل از حقوق افراد دربند دفاع کنند

فاطمه ملکی، همسر محمد نوری زاد: از سازمان های حقوق بشری مستقل می خواهم که از حقوق افراد دربند دفاع کنند

فاطمه ملکی، همسر محمد نوری زاد که بیش از یکماه است از وضعیت همسرش بی اطلاع است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «آخرین ملاقات با آقای نوری زاد در ۲۷ اسفند ماه بود و از آن زمان تا به حال از او هیچ خبری نداریم. با وضعیت حادی که ایشان داشتند، مشکل کلیه و دندان هایش که فکر می کنم دیگر همه شان ریخته شده باشند. روزی که مجددا برای زندان احضار شدند نوبت درمان داشتند ولی مسولان گفتند که او را به زندان بیاورید ما خودمان آنجا کارهای دندانش را پیگیری می کنیم ولی هیچ پیگیری نشد و الان هم که کلا هیچ خبری ندارم.»فاطمه ملکی با اظهار اینکه ملاقاتی ها و تماس های تلفنی بازی هایست که خانواده های زندانیان با آن سرگرم هستند، گفت: « درباره اینکه چرا به ما ملاقات و یا اجازه تماس نمی دهند پیگیری نکرده و نخواهم کرد. چون احساس می کنم که طرف صحبت مان اصلا حرف های ما را متوجه نمی شود و اصلا برایش مهم نیست که ما در چه شرایطی هستیم. من در حال حاضر خواستار آزادی محمد نوری زاد هستم و نه خواستار برقراری تماس تلفنی و یا ملاقات . تلاش و دویدن برای گرفتن ملاقات و تماس تلفنی با زندانی هایمان تنها بازی هایست که ما را به آن مبتلا کرده اند. همسر محمد نوری زاد با اشاره به اینکه سازمان و فعالان حقوق بشری باید در این مرحله به طور جدی اقدام کنند، گفت: « من از سازمان های حقوق بشری می خواهم که بدون هیچ جانبه داری از هیچ گروه و دولتی به شکل مستقل به صحنه بیایند و از حقوق کسانی که دربند هستند دفاع کنند.همسر محمد نوری زاد گفت: « اگر هر کاری هم آقای نوری زاد به زعم آنها انجام داده باشد که مستحق مجازات باشد به نظرم یکسال و نیم دیگر برایش کافیست. یکسال و نیم کافی بوده تا او را در جای قرار بدهند که صدایش درنیاید و کاری نکند.فاطمه ملکی درخصوص آخرین وضعیت همسرش در آخرین دیدارش ۲۷ اسفند ماه گفت: « پس از احضار مجدد ایشان قول داده شد که او را به بند عمومی منتقل کنند که متاسفانه این اتفاق نیفتاد و او را در بند دو الف سپاه به تنهایی زندانی کردند. الان هم مطمئن هستم که به بند ۳۵۰ اوین منتقل نشده است چون من با خانواده های زندانیان این بند در ارتباط هستم. محمد نوری زاد، روزنامه نگار و مستند ساز که پس از جریان انتخابات ۸۸ به علت نوشتن نامه های انتقادی به رهبر جمهوری اسلامی بازداشت شد. او چندی پیش به دلیل وخامت حالش به دلیل اعتصاب های مکررغذاهای که در زندان داشت به بیمارستان منتقل شد و در روز ۲۸ بهمن برای سپری کردن دوران نقاهاتش به مدت ده روز به منزلش بازگشت. با این حال پس از برگشتش به زندان در روز هشتم اسفند ماه علیرغم قول های که به او داده شده بود دوباره به بند دو الف سپاه منتقل شد و اکنون یکماه است که تمام ارتباطات هایش با دنیای خارج از زندان قطع شده است و خانواده اش از سلامتی و وضعیت او بی خبر هستند.

کمپین بین المللی حقوق بشردرایران

شخصا جايگاهي به نام مقام معظم رهبري نمي شناسم!

دفاعیه محمد رضا پورشجری در دادگاه: در مورد توهین به مقام معظم رهبری باید عرض کنم من شخصا جایگاهی به این نام نمی شناسم . گزارشي از دادگاه وبلاگ نويس زنداني محمد رضا پورشجري كه مقاله هاي خود را با نام سيامك مهر انتشار مي داد جهت انتشار در اختيار “فعالين حقوق بشر و دمكراسي در ايران” قرار داده شده است. او دادگاه را به محاكمه اين رژيم تبديل نمود.لازم به ياد آوري است آقاي پورشجري در 21 شهريور ماه با يورش مامورين وزارت اطلاعات دستگير شد و به بند سپاه شكنجه گاه وزارت اطلاعات در زندان گوهردشت كرج منتقل شد. متن دفاعيه محمد رضا پورشجري :20 آذر 89 بدون اطلاع قبلي اولين جلسه به اصطلاح دادگاه رسيدگي به اتهامات من در شعبۀ 2 دادسراي انقلاب كرج برگزار شد كه به همه چيز شباهت دارد به غير از دادگاه. واژۀ داد در فرهنگ ايران از ارجمندي بسياري برخوردار است معناي ژرف آن با آنچه در نظام استبداد اينجا به عدالت ترجمه شده هرگز برابر اين دادگاه جايگاهي كه در آن مديريت جامعه به داد مردم مي رسد و حقوق آزاديهاي طبيعي مردم را كه از سوي قدرت مداران مورد تجاوز و تضيع قرار گرفته اعاده مي كند.
اما در جمهوري اسلامي دادگاه بويژه وقتي كه به جرائم سياسي و عقيدتي رسيدگي مي كند ابزار سركوب مخالفان و معترضان به وضع موجود است و نهادي است كه گويا به جهت حفظ قدرت و انحصارات گروه اقليت حاكم بنا شده است.

امروز به 2 اتهام من رسيدگي مي شد توهين به مقام معظم رهبري و ارتباط با سايتهاي ضد انقلاب . در ابتدا عرض كردم كه در دورۀ 37 سالۀ پهلوي دوم و در دورۀ 32 سال حكومت استبداد ديني هرگز هيچ دادگاه و محكمۀ كه صلاحيت داشته و شايسته بوده باشد به اتهاماتي از جمله اتهامات سياسي و وجداني و عقيدتي رسيدگي نكرده است و من اين جلسه را به عنوان دادگاه به رسميت نمي شناسم زيرا كه از حداقل وجاهت قانوني برخورد دار است،هيئت منصفه حضور ندارند ،من وكيل ندارم و نمايندگان رسانه ها نيز غايب هستند.

اما بدليل اينكه من هر از فرصتي جهت راز بيان انديشه ها و آراء خود استفاده مي برم از اين موقعيت ناخواسته نيز بهره مي جويم و عليرغم بي اعتبار دانستن اين مجلس به عنوان دادگاه از نوشتارهاي خود دفاع مي كنم.

در مورد توهين به مقام معظم رهبري بايد عرض كنم من شخصي ،شيخي ،جايگاهي به اين نام نمي شناسم. اگر منظور فرد خودكامه و ستمگر و ديكتاتوري است كه براي حفظ قدرت انحصارات خود با زور و قهر و خشونت حكومت مي كند و مخالفان و معترضان خود را در زندانها با شكنجه به قتل مي رساند و در بيابانها به گلوله مي بندد از حق طبيعي هر شهروندي از ايشان به دشنام يعني به نام بد ياد كنند.

در مورد اتهام ارتباط با سايتهاي مجازي ضد انقلاب عرض كردم طبق ماده 19 اعلاميۀ حقوق بشر هر قانون اساسي و موضوعي بايد قطعا با روح و متن آن هماهنگ بوده باشد و هر گز روح و مبناي آن را نقض نكرده و اعتبار خود را از آن كسب كند كسب اطلاعات و آگاهي از هر منبع و مرجعي انتشار اطلاعات و انديشه ها بدون استثناء در امور مسلم بشر شناخته شده و … جهت تبادل افكار حق خود مي دانم كه با هر فرد و گروه و نحوۀ فكري ارتباط داشته باشم و بر اساس حق آزادي بيان كه مادر آزاديها است و هيچ فرد و مقام و قدرتي نمي تواند اين حق را از من سلب نمايد.

حرفهاي آخر:

پس در خارج از موضوع دادگاه بطور دوستانه براي حضار عرض كردم كه من محصول جمهوري اسلامي هستم ،من ساخت حكومت اسلامي ام ،رژيم استبداد ديني خود مسئول توليد آدم هاي با انديشه هاي مثل من است .همانطوري كه اين رژيم 7 ميليون معتاد،بيش از 3 ميلين مواد فروش ،چند ميليون زن خياباني توليد كرده است به همان نسبت نيز چند ميليون كفر گو متنفر از تمامي عربده هاي اسلام حاكمان ستمگر توليد كرده است.پيش از تسلط ضد انقلاب در سال 57 اگر مجموع نوشتها و كتب انتقادي و ضد اسلامي را جمع آوري مي كرديم يك جعبه كوچك را پر نمي ساخت اما اكنون يك كتابخانه عمومي هم گنجايش كتابها و مقالات و پژوهشهاي انتقادي و اسلام ستيز را ندارد .

سيامك مهر، محمد رضا پور شجري سابق
آذر 89
زندان رجايي شهر

تفسيرهفته:مسيح بن سيد جواد پانين خياباني و فرياد يا علي هنگام تولد


تلويزيون ايرانيان


کاریکاتور: با سوگلی من شوخی می کنی؟



بازداشت سیما دیدار از فعال مدنی آذربایجان

سیما دیدار شاعر ،مترجم، وبلاگ نویس ومدیر مسئول سابق نشریه ی دانشجویی یاشماق دانشگاه تهران و از فعالین مدنی آذربایجان امروز دستگیر شد. سیما دیدار که برای بازپسگیری مدارک شناسایی خود با هماهنگی دادگستری به بازداشتگاه صائب تبریزی (اطلاعات سپاه) مراجعه کرده بود دستگیر شد.به گزارش «رهانا»‌ سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران»‌ سیما دیدارکه در روز جهانی زن همراه عده ای از فعالین مدنی آذربایجان عازم شهر زنجان جهت دیدار با همسر سعید متین پور بودند مورد تفتیش و بازداشت چند ساعته قرار گرفته وسپس مدارک شناسایی‌اش ضبط شده بود.احتمال می‌رود دستگیری او جهت گذرندان محکومیت ۶ ما‌هه‌ی زندانش باشد.این خبرنگار و همسرش سال قبل به جرم تبلیغ علیه نظام به ۶ ماه حبس تعزیزی محکوم شده بودند.

ادامه محاکمه دانشجویان در دادگاه های نظامی

محاکمه دانشجویان که در ماجرای کوی دانشگاه سال ۸۸ دستگیر و زندانی شده بودند همچنان در دادگاه نظامی ادامه دارد .برخی از این دانشجویان همچنان در زندان اند اما برخی دیگر نیز به طور موقت و با قید وثیقه آزاد شده اند.به گزارش خبرنگار کلمه، هر هفته و گاه هر روز تعدادی از دانشجویان به دادگاه های نظامی احضار و محاکمه می شوند این دانشجویان غالبا به اتهام «اخلال در نظم عمومی»، «تمرد در مقابل ماموران دولتی» و «تخریب اموال عمومی» احضار و محاکمه می شوند. بعد از برگزاری انتخابات پر مناقشه سال ۸۸ عده ای ازماموران نیروی انتظامی و لباس شخصی ها به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران حمله کردند و تعداد زیادی از دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. چند ماهی از این حادثه گذشته بود که فیلمی از این ماجرا منتشر شد. فیلمی که نشان می داد عاملان اصلی حمله به خوابگاه دانشجویان، ماموران نیروی انتظامی بوده اند.تا پیش از پخش این فیلم دولت مدعی می شد که ماموران خودسر این حمله را برنامه ریرزی کرده اند ولی انتشار این فیلم نشان داد که سردار رجب‌زاده -رییس وقت نیروی انتظامی تهران- دستور حمله به کوی دانشگاه را صادر کرده است.اولین جلسه رسیدگی به پرونده ۲۷ نفر از متهمان حمله به کوی دانشگاه تهران در «شعبه دوم دادگاه نظامی تهران » سیزدهم مهر سال گذشته تشکیل شد و ۲۳ نفر از متهمان حوادث کوی دانشگاه و وکلای آنان و تعدادی از شاکیان در آن حضور یافتنند . در ارتباط با این پرونده چندین جلسه دیگر نیز در شعبه دوم دادگاه نظامی تهران برگزار شده است. یکی از جلسه های این داگاه هم در سال جدید برگزار شده و تعدادی دیگر از دانشجویان در این دادگاه حضور یافته و محاکمه شدند . شعبه دوم دادگاه نظامی در این پرونده به اتهامات حدود سی نفر از دانشجویان و بیست نفر از حمله کنندگان به کوی دانشگاه رسیدگی می‌کند و در هر جلسه دادگاه، اتهامات پنج تن از دانشجویان بررسی می‌شود.دانشجویان می پرسند چرا قربانیان این حادثه محاکمه می شوند و نه آمران ؟بهانه مسوولان برای محاکمه دانشجویان در دادگاه های نظامی این است که چون متهمان پرونده کوی دانشگاه از ماموران انتظامی بوده اند پس محاکمه دانشجویان هم باید در این دادگاه ها برگزار شود.برخی از فعالان دانشجویی در دانشگاه های کشور از این اقدام یعنی احضار دانشجویان به دادگا ههای نظامی ابراز نگرانی می کنند و می گویند که این شکل محاکمه یاد آور برگزاری دادگاه های فعالان سیاسی در رژیم گذشته است. چرا که در زمان شاه هم دادسرای نظامی پرونده فعالان مدنی و سیاسی را بررسی می کرد.هنوز از احکام دانشجویانی که در دادگاه های نظامی محاکمه می شوند، اطلاعی در دست نیست اما تعدادی از دانشجویان مختلف کشور در این ارتباط دستگیر و محاکمه شده اند .ایوب نعمتی، دانشجوی محروم از تحصیل دانشکده حقوق و علوم سیاسی، کاوه اکبری، دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران و حبیب فرحزادی از جمله دانشجویانی هستند که در ارتباط با این دادگاه دستگیر شده و محاکمه شده اند . عباس کاکایی نیز به اتهام مشارکت در احوادث کوی دانشگاه یک سال را در زندان گذراند .

به زنان ایران, و جهان نشان دهید که به نقض حقوق زنان در ایران معترضید

180 فعال حقوق زنان به دیلما روسف، رییس جمهور برزیل:
به زنان ایران و جهان نشان دهید که به نقض حقوق زنان در ایران معترضید
کمیته گزارشگران حقوق بشر- صد و هشتاد تن از فعالان جنبش زنان ایران و مدافعان برابری جنسیتی، با امضا و ارسال نامه ای به خانم دیلما روسف، رییس جمهور منتخب مردم برزیل از وی خواستند تا به عنوان یکی از مبارزان جنبش آزادیخواهی برزیل، که اکنون در منصب حکومتی مهم قرار گرفته است، نسبت به نقض حقوق زنان در ایران واکنش نشان دهد.در بخشی از این نامه که به ابتکار برخی از فعالان جنبش زنان تهیه شده، آمده است: «سابقه فعالیت گسترده شما در مبارزات آزادیخواهانه ما را بر آن داشت تا از شما بخواهیم در مذاکراتی که با دولت ایران انجام می دهید موارد مربوط به نقض حقوق زنان و آزادی های فردی را مورد اعتراض قرار دهد، و منافع شهروندان و رعایت حقوق بشر و حقوق زنان در ایران را در چگونگی روابط تان با دولت ایران مدنظر قرار دهید».

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

رونوشت به رسانه ها

تاریخ: 10 مارس 2011

خانم دیلما روسف،ر ییس جمهور کشور برزیل

خانم رییس جمهور، ابتدا پیام تبریک ما را به مناسبت روز جهانی زن بپذیرید. امیدواریم که شما بتوانید با اتکا به آرای مردمان برزیل به خواست های جنبش زنان در کشور خود تحقق ببخشید. ما آرزومندیم که همبستگی شهروندان برزیل و ایران با تحکیم روابط دوستانه و مبتنی بر آزادی و برابری خواهی و به ویژه پی گیری مبارزه علیه همه ی مظاهر ستم جنسی در جوامع ما، تحکیم و تعمیق یابد.خانم روسف، رییس جمهور محترم کشور برزیل، آنچه ما، جمعی از فعالین در عرصه حقوق زنان، را به نوشتن این نامه خطاب به شما واداشت، دو دلیل عمده دارد:

شما نخستین رئیس جمهور زن منتخب برزیل هستید، از مبارزان سرشناس جنبش آزادی خواهی برزیل بوده اید، روزگاری زندانی سیاسی بوده اید و معنای شکنجه، آزار جسمی و روانی را لمس کرده اید. دلیل دوم وجود روابط گسترده ی دیپلماتیک و اقتصادی ایران و برزیل است که در دولت های پیش از شما دنبال شده است. قاعدتا دولتمردان تاریخ و یا دولتزنانی که در روابط با سایر کشورها جز به منافع اقتصادی و سیاسی کشورشان نمی اندیشند، مورد توجه ما نیستند، اما سابقه فعالیت گسترده شما در مبارزات آزادیخواهانه ما را بر آن داشت تا از شما بخواهیم در مذاکراتی که با دولت ایران انجام می دهید موارد مربوط به نقض حقوق زنان و آزادی های فردی را مورد اعتراض قرار دهد، و منافع شهروندان و رعایت حقوق بشر و حقوق زنان در ایران را در چگونگی روابط تان با دولت ایران مدنظر قرار دهید.خانم رییس جمهور روسف، وضعیت تبعیض علیه زنان در ایران اسفناک است، به عنوان مثال، در زمینه حقوق سیاسی، هم براساس ابهامات قانونی در قانون اساسی و هم نهادهایی چون شورای نگهبان که ناظر بر امور انتخابات است، هیچ زنی نمی تواند در ایران رئیس جمهور شود.در زمینه ی قوانین خانواده، طبق قوانین ایران، زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند، به صرف زن بودن ملزمند که برای سفر، انتخاب شغل و تحصیلات از شوهر و خانواده پدری اجازه ی کتبی دریافت کنند. حق سرپرستی درخانواده با مرد است، و دختران در انتخاب شوهر استقلال ندارند و تنها با اجازه پدر و جد پدری می توانند ازدواج کنند. خشونت های ناموسی علیه زنان و چراغ سبز قانون به مردان، اعمال خشونت های خانگی علیه زنان را افزایش داده است. زنان حق طلاق برابر با مرد ندارند و قوانینی چون چند همسری مردان بسیاری از زنان را با مشکل مواجه کرده است.درزمینه حقوق شهروندی، زنان در ایران از حق انتخاب آزادانه ی پوشش خود محرومند و هر روز به دلیل شکل حجاب شان با خشونت پلیسی مواجه می شوند. زنان دانشجو با تبعیضات جنسیتی در دانشگاه ها رو به رو هستند و هم اکنون همچون مردان دانشجو به دلیل انتقاد و ابراز عقیده یا در زندان و تبعیدند یا از حق تحصیل محروم شده اند. فعالان کارگری، قومیتی و مذهبی به دلیل اعتراض به نقض حقوق شان، به خاطر دفاع از حق تحصیل به زبان مادری و به خاطر اعتراض به وجود فقر و محرومیت مورد خشونت قانونی قرار گرفته اند. زنان معترضی چون شیرین علم هولی فعال کرد جانش را به همین دلایل تسلیم اعدام کرد و و هر روز آمار اعدام و صدور حبس های طولانی برای زندانیان افزایش می یابد.نابرابری ها در عرصه ی حقوقی منجر به افزایش سرکوب و خشونت به زنان در همه ی عرصه های زندگی اجتماعی و خانوادگی شده است و اعمال خشونت های قانونی علیه زنان را شده است. قوانین خشونت آمیز اعدام و سنگسار تاکنون جان زنان زیادی را که سعی کرده اند در برابر بن بست های قانونی راه حل های فردی بیابند، گرفته است.خانم رئیس جمهور، زنان ایران در برابر این خشونت ها ساکت ننشسته اند، حقوق دانان و وکلای حقوق بشر و زنان، در قالب اقدامات فردی و جمعی و کمپین های بسیار، دست به اعتراض زده اند اما اعتراض آنان با بازداشت، تبعید و محرومیت از تحصیل مواجه شده است. نمونه هایی را نام می بریم؛ بهاره هدایت فعال دانشجویی و فعال حقوق زنان به خاطر خواندن بیانیه ای خطاب به دانشجویان جهان و شرکت در تجمع اعتراضی زنان به 9 سال زندان محکوم شده است، شیوا نظر آهاری گزارشگر حقوق بشر، فعال زنان و دانشجوی محروم از تحصیل به 4 سال زندان در تبعید و شلاق محکوم شده است. نسرین ستوده وکیل مدافع حقوق بشر که به جرم دفاع از موکلانش که عمدتا فعالان حقوق زنان، دانشجویی و کارگری و یا زنان و کودکان محروم و محکوم به اعدام بوده اند و هم چنین گفتگو با رسانه ها، از سپتامبر سال گذشته تاکنون در زندان است و اکنون به 11 سال زندان محکوم شده است.شما به تجربه می دانید که صاحبان قدرت برای موجه جلوه دادن سرکوب مردم و فعالین جنبش های مردمی، آنان را به جرایمی متهم و منتسب می کنند که واقعی نیستند. شما که برای سربلندی و رهایی مردمان برزیل رزمیده اید می دانید که آرمان خواهان همواره توسط قدرتمداران به همکاری با بیگانه و یا جرائمی مشابه و مستوجب مجازات، متهم می شوند. هم اکنون بسیاری از فعالان قومیتی، روزنامه نگاران، فعالان کارگری، سیاسی محکومیت های سنگین دریافت کرده اند. رییس جمهور محترم برزیل، تنها آرمان زنان مبارز ایرانی ارتقای آگاهی خود و خواهرانشان و تلاش برای تغییر موقعیت تبعیض آمیزشان بوده است. زینب جلالی زن جوان کرد و فعال جنبش کارگری اکنون پس از سال ها زندان، در انتظار اعدام به سر می برد. خانواده ها را به جرم اعتراض به زندانی و یا کشته شدن فرزندانشان به زندان می افکنند. خانم رییس جمهور، صدای مردم ایران را اکنون جهانیان می شنوند، صدایی که کاملا تفکیک شده از صدای دولت و مراجع قدرت در ایران است. ما معتقدیم که منافع درازمدت کشور برزیل با رشد دموکراسی در ایران و توجه به حقوق سیاسی و مدنی شهروندان ایران گره خورده است. منافع برزیل و پیوند عمیق و برابر مردم کشور شما و ما تنها در چارچوب احترام به آرمان های مشترک مردمان این دو کشور تحقق می یابد.ما از شما درخواست می کنیم که در هر نوع ارتباطی که طبق قوانین کشور خود با ایران لحاظ می کنید، به زنان ایران و جهان نشان دهید که شما به عنوان اولین رییس جمهور زن برزیل، در کنار آنان ایستاده اید و به نقض حقوق زنان و شهروندان در ایران معترضید. با احترام

دومین پرونده‌ی مرگ وبلاگ‌نویس زندانی جهان گشوده شد

با مرگ زکریا العشیری که در زندانی در بحرین جان سپرده است، دومین پرونده‌ی مرگ وبلاگ‌نویسان زندانی جهان گشوده شد. اولین آن‌ها، امیدرضا میرصیافی بود که در زندان اوین ایران جان سپرد.وبلاگ‌نویس بحرینی، زکریا راشد حسن العشیری، روز شنبه در زندان جان باخت. او دومین وبلاگ‌نویس جهان است که در زندان جان می‌بازد. اولین نفر، امیدرضا میرصیافی، وبلاگ‌نویس ایرانی بود که در اسفند ماه ۱۳۸۷ در زندان اوین تهران بر اساس آن‌چه حداقل می‌توان آن را "نادیده‌انگاری وضعیت وی" در نظر گرفت، جان باخت.میرصیافی به دلیل انتقاداتی که در وبلاگش نسبت به دستگاه حاکم ایران مطرح کرده بود، در دادگاه به توهین به مقامات و تبلیغ علیه نظام متهم و به دو سال و نیم زندان محکوم شده بود. او در حالی در آستانه‌ی نوروز ۸۸ در بهداری اوین جان باخت که پیش از آن ماموران امنیتی ایران با درخواست مرخصی نوروزی وی نیز مخالفت کرده بودند.

روز مرگ میرصیافی از سوی تعدادی از وبلاگ‌نویسان جهان، روز وبلاگ‌نویس نام گرفت.اینک مرگ زکریا راشد حسن العشیری، تنها شش روز پس از بازداشتش، بار دیگر نگاه جهان را به موقعیت لغزان وبلاگ‌نویس‌های منتقد در کشورهای استبدادزده برگردانده است.

بحرین: "کم‌خونی" عامل قتل وبلاگ‌نویس معترض زکریا راشد حسن العشیری "از دوم ماه آوریل، مقارن با سیزدهم فروردین، به اتهام نفرت‌پراکنی علیه رژیم، انتشار اخبار دروغ و ترویج فرقه‌ای در حبس بوده است." این چیزی‌ست که "الجزیره"، به نقل از یک بیانیه‌ی دولتی بحرین گزارش می‌دهد.العشیری وبلاگی را اداره می‌کرد که در آن اخبار روستای محل زندگی خود، روستای ال‌دیر را بازتاب می‌داد.این وبلاگ که هم‌نام محل زندگی العشیری نیز بوده است، در داخل بحرین غیرقابل دسترسی است. اما "کمیته دفاع از روزنامه‌نگاران" می‌گوید که محتوای این وبلاگ را مرور کرده و اتهامات دولتی علیه العشیری را بی‌پایه و اساس می‌داند.مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای "کمیته دفاع از روزنامه‌نگاران" در وب‌سایت این کمیته اعلام کرده است که «مرگ العشیری سوالات بسیاری را درباره‌ی نحوه‌ی درمان وی برانگیخته است.»مقامات امنیتی بحرین علت مرگ العشیری را "کم‌خونی" عنوان کرده‌اند. چیزی که از سوی خانواده‌ی العشیری به شدت رد شده است.چهار فعال اینترنتی دیگر در بحرین در معرض خطر

مقامات امنیتی بحرین در حالی علت مرگ العشیری را "ابتلا به کم‌خونی" عنوان کرده‌اند که هم‌زمان با انکار خانواده‌ی وی، تصاویر دلخراشی از سر و بدن به شدت کتک‌خورده‌ی شخص دیگری که هم‌زمان با العشیری در زندان جان سپرده است، انتشار یافته است.

متعاقب آن، نابل رجب، کسی که گفته می‌شود این عکس‌ها را منتشر کرده، از سوی دولت بحرین دستگیر شده است. رجب، مدیر مرکز حقوق بشر در بحرین است.رجب از سوی دادستان نظامی متهم به انتشار تصاویر "ساختگی" شده است. رجب عکس‌ها را در توییتر خود منتشر کرده بود و اعلام کرده بود که شخص کشته شده، علی عیسی ساغر، بر اثر عدم معالجه در بازداشتگاه پلیس جان باخته است.سازمان "گزارشگران بدون مرز" در بیانیه‌ای مرگ زکریا راشد حسن العشیری را قویاَ محکوم کرده است. این سازمان همچنین درباره وضعیت نابل رجب،                                              
و چهار فعال اینترنتی دیگری که هم‌اکنون در زندان‌های بحرین به سر می‌برند، ابراز نگرانی کرده است.فادل عبداللخ علی المرضوق و حانی مسلم محمد الطیف دو تن از این فعالان اینترنتی دستگیرشده هستند که به علت مدیریت فرومی که در آن کاربران امکان بحث درباره‌ی مسایل جاری بحرین را داشته‌اند، دستگیر شده‌اند. علی حسین سلمان الستراوی نیز یکی از کاربران این فروم بوده که او نیز هم‌اکنون در حبس به سر می‌برد.
گزارشگران بدون مرز" خبر می‌دهد که همچنین هیچ اطلاعی از عبدالجلیل السینگاک، یک وبلاگ‌نویس دیگر بحرینی، در دست نیست.هم‌اینک صفحه‌ای در فیس‌بوک با عنوان "شهید زکریا راشد حسن العشیری" راه‌اندازی شده است که تاکنون و طی تنها چند روز دو هزار و ۲۶۱ عضو دارد.                                                        
پیوند نام العشیری به نام میرصیافی و واکنش دوگانه‌ در ایران

العشیری که اکنون عنوان دومین وبلاگ‌نویس کشته شده در زندان را بر خود دارد، دو سال پس از مرگ مشکوک امیدرضا میرصیافی، وبلاگ‌نویس ایرانی کشته شده است. اگرچه نام العشیری اکنون بیش از هر چیزی به نام امیدرضا میرصیافی گره خورده است، بسیاری از طرفداران دولت ایران به محکوم کردن مرگ العشیری پرداخته‌اند بی‌آنکه حرفی از مرگ میرصیافی به میان بیاورند. مرگی که مقامات امنیتی ایران در زمینه‌ی آن حداقل متهم به "اهمال‌کاری" هستند.سازمان "گزارشگران بدون مرز" در آن زمان در بیانیه‌ای آورده بود: «بنا بر اطلاعاتی که ما به‌دست آورده‌ایم تناقضات و نشانه‌های اهمال‌کاری جدی میان اسناد رسمی «بازداشتگاه اوین» و «بیمارستان لقمان حکیم» و «پزشکی قانونی» در باره ساعت انتقال به بیمارستان و ساعت فوت وجود دارد..... ما معتقدیم که گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور آزادی عقیده و بیان و گزارشگر ویژه در امور کشتارهای فراقضایی باید در اولین فرصت ممکن به ایران بروند تا درباره این پرونده (پرونده‌ی میرصیافی) تحقیق کنند.»میرصیافی به دلیل مطالبی که در وبلاگ "روزنگار" منتشر کرده بود در اردی‌بهشت ماه ۸۷ دستگیر شد و در آبان ماه همان سال و پس از آزادی‌ای موقت با دستور دادگاه برای اجرای حکم دو سال و نیم زندانش روانه‌ی زندان شد.او در آخرین روزهای اسفند ۸۷ در سن ۲۸ سالگی و به علت آن‌چه "مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران" آن را "فشار روانی و عدم دریافت کمک‌های پزشکی" عنوان کرده‌اند، در اوین جان سپرد.

مریم میرزا

تحریریه:یلدا کیانی

ممنوعیت ملاقات، فاقد توجیه قانونی و قضائی است

امین احمدیان همسر بهاره هدایت در گفت‌وگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر:
«ممنوعیت ملاقات، فاقد توجیه قانونی و قضائی است»
 

کمیته گزارشگران حقوق بشر- بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت و فعال کمپین یک میلیون امضا، از نیمه‌شب دهم دی‌ماه سال ۸۸ در زندان اوین به سر می‌برد.وی در دهم دی‌ماه، برای پنجمین بار طی چهار سال اخیر بازداشت و روانه بند ۲۰۹ زندان اوین شد. در ادامه شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به قضاوت مقیسه، این فعال دانشجویی را به ۹ سال و نیم حبس تعزیری محکوم کرد و بدون هیچ تغییری به تایید دادگاه تجدیدنظر رسید. این حکم، سنگین‌ترین حکم قضایی است که از ابتدای تاسیس انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌ها برای یکی از اعضای این تشکل‌ها صادر شده است.بهاره هدایت متولد ۱۶ فروردین ماه ۱۳۶۰ پیش از این در تجمع جنبش زنان در ۲۲ خرداد ۸۵ و سپس ۱۸ تیر ۸۶ در تحصن اعضای دفترتحکیم وحدت مقابل دانشگاه امیرکبیر، تابستان ۸۷ در منزل پدری، هنگام سال تحویل ۸۸ مقابل زندان اوین بازداشت شده بود.با گذشت ۱۵ ماه از بازداشت بهاره هدایت، وی همچنان از حقوق اولیه محروم است و روز گذشته نیز، همسر وی بار دیگر از ملاقات با او محروم شد. این درحالی است که امین احمدیان همسر بهاره هدایت، در اواخر اسفندماه سال گذشته، توانست پس از سه‌ماه ممنوعیت ملاقات، دیداری چند دقیقه‌ای با همسرش داشته باشد.با فرارسیدن نوروز و آزادی یا مرخصی تعدادی از زندانیان سیاسی، هدایت همچنان از حقوق اولیه‌ محروم است و حتی نتوانسته دیداری نوروزی با همسرش داشته باشد. در همین زمینه با امین احمدیان، همسر این فعال دانشجویی و جنبش زنان گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در پی می‌آید:
خوش‌بین‌ بودیم اما از ملاقات محروم شدیمروز گذشته اولین سه‌شنبه غیرتعطیل سال جدید بود و سه‌شنبه‌ها نیز روز ملاقات بند نسوان زندان اوین است. ما هم مراجعه کردیم برای ملاقات، چراکه هم روز ملاقات بود و هم سال نو و انتظار داشتیم بتوانیم اولین ملاقات امسال را داشته باشیم چرا که سه‌شنبه هفته گذشته نیز تعطیل رسمی بود و زندانیان ملاقات نداشتند.با توجه به ملاقاتی که روز ۲۶ اسفند در دفتر معاون دادستان داشتیم، خوش‌بین بودیم و انتظار داشتیم مسئله ممنوعیت ملاقات رفع شده باشد، اما متاسفانه بازهم اعلام کردند حکم ممنوعیت ملاقات قبلی پابرجاست و هنوز ابلاغ جدیدی در این خصوص به مسئولان زندان ارسال نشده است. به همین‌دلیل از ملاقات من و همچنین همسر مهدیه گلرو، دیگر فعال دانشجویی زندانی جلوگیری شد.هیچ توجیه قانونی برای ممنوعیت ملاقات وجود نداردپس از گذشت این چندین ماه که از طریق مسئولان زندان، قوه قضائیه و دادستانی پیگیر این موضوع بودیم، به این نتیجه رسیدیم که از طریق دادستان این ممنوعیت ایجاد شده، ولی دلیل آن به‌هیچ وجه مشخص نیست به این معنا که هیچ حکم قضائی روی پرونده نیست و هیچ توجیه قانونی و قضائی برای این ممنوعیت وجود ندارد.حتی اگر به آیین‌نامه زندان‌ها هم استناد شده باشد حداکثر محرومیت از ملاقات برای زندانی، سه هفته ذکر شده اما ۱۲ هفته است که از ملاقات محروم هستیم. هیچ‌گونه حکم قضائی در این زمینه وجود ندارد و اگر موجود باشد هم از آن بی‌اطلاع هستیم و اطلاع ما در حد حدس و گمان است.مرخصی حق مطلق هر زندانی استتماس‌های تلفنی از اواسط مهرماه سال گذشته قطع است و هیچ‌یک از زندانیان بند متادون امکان تماس تلفنی ندارند مگر اینکه مورد خاصی باشد و از دادستان اجازه داشته باشند. تنها ملاقات ما که نام آن را هم نمی‌توان ملاقات گذاشت و دیداری کوتاه بود در دفتر معاون دادستان و در حضور خودشان انجام شد. خانم گلرو هم همین‌طور؛ دیداری کوتاه با همسرشان در حد سلام و احوال‌پرسی داشتند. در مورد وضعیت جسمی و روحی هم با توجه به اینکه تنها یک‌بار ایشان را دیدم، به‌نظر می‌رسد مشکل خاصی وجود نداشته باشد.مرخصی، ملاقات، تماس تلفنی و استفاده از امکانات دیگر حتی اینترنت، حق مطلق هر زندانی است و جزء حقوق صنفی او محسوب می‌شود اما حتی ملاقات که از حقوق اولیه‌ی زندانی است هم ممنوع شده است. زندانی هر هفته به‌مدت نیم ساعت حق ملاقات دارد و هرماه حداقل یک‌بار باید حق ملاقات حضوری داشته باشد و بر اساس آیین‌نامه زندان‌ها می‌تواند از حق مرخصی استفاده کند ولی کماکان بهاره هدایت از حقوق اولیه‌اش محروم است.نام و یاد زندانیان را زنده نگه داریمباتوجه به وضعیت وخیم موجود، چه در زمینه داخلی و چه درمورد برنامه‌ی هسته‌ای، حاکمیت ایران در دوسال اخیر نشان داده که فشار نهادهای بین‌المللی و فعالان حقوق بشر چندان نمی‌تواند در تصمیم‌هایش موثر باشد اما به‌هرحال زنده نگه‌ داشتن نام و یاد زندانیان سیاسی و مطرح بودن پرونده‌شان در میان افکار عمومی و در سطح بین‌المللی، شاید بتواند تاثیرگذار باشد و ما نیز امیدواریم در میان‌مدت تغییری در وضعیت زندانیان ایجاد و فشارها کمتر شود.

گزارش از بازجویی و شکنجۀ وحشیانۀ ۴ زندانی سیاسی در بند سپاه زندان گوهردشت کرج

گزارش زیر توسط زندانی سیاسی ارژنگ داودی که برای انتشار در اختیار “فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران” قرار گرفته شده است حاکی از شکنجۀ وحشیانۀ ۴ زندانی سیاسی در بند سپاه شکنجه گاه وزارت اطلاعات در زندان گوهردشت کرج است که در اثر این شکنجه ها زندانی سیاسی فرزاد مددزاده دچار ناراحتی شدید از ناحیۀ گوش گردید و علیرغم دردهای شدید، او و سه زندانی سیاسی دیگر از درمان محروم هستند.فرزاد مددزاده در پی یورش وحشیانۀ نیروهای مالکی که به دستور علی خامنه ای به ساکنین بی دفاع و حمایت شده بین المللی شهر اشرف که منجر به شهادت خواهرش مهدیه مددزاده و برادرش علی اکبر مددزاده شد همراه با زندانیان سیاسی رضا جوشن،منصور رادپور و افشین بایمانی به این شکنجه گاه ها برده شد و برای مدت طولانی مورد بازجویی،توهین های اخلاقی و شکنجۀ جسمی قرار گرفتند.

متن گزارش به قرار زیر می باشد:

با یاد خدا،

آزادیخواهان جهان،

هم میهنان آزاده،

روز چهارشنبه مورخ ۲۴ فروردین ۹۰ مقارن ساعت ۰۱:۰۰ ظهر چهار تن از زندانیان به نام های زیر به بند ۸ زندان رجایی شهر معروف به بند سپاه منتقل گردیدند. با استفاده از چشم بند و کاربرد حرفهایی رکیک در حین بازجویی به ضرب و شتم آنان نیز پرداختند بطوری که نامبرده ردیف دوم(فرزادمددزاده ) از درد گوش هنوز شدیدا معذب است.

۱- افشین بایمانی حکم ابد ۱۱ سال تحمل حبس ،فرزاد مددزاده حکم ۵ سال ۳ سال تحمل حبس ،منصور رادپور حکم ۸ سال ۵ سال تحمل حبس ،رضا جوشن حکم ۲ سال ۱۷ ماه تحمل حبس

سه نکته قابل ذکر است :

اولا: اینکه پس از مراجعت نامبردگان به بند ۴ سالن ۱۲ مسئولان این بند که از ماجرای ضرب و شتم خبر داشتند از اعزام آنان به ویژه زندانیان ردیف دوم(فرزاد مددزاده) به بهداری زندان امتناع نمودند .

ثانیا: همۀ این زندانیان سیاسی دارای حکم قطعی بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت ناعادلانۀ خود در زندان هستند فی لذا بازجویی از آنان آنهم توسط ماموران سپاه پاسداران ، محلی از اعراب ندارد.

ثالثا : نیم ساعت پس از اعزام نامبردگان بالا اعلام شد آقای سعید ماسوری که با تحمل بیش از ۱۰ سال حبس از قدیمی ترین زندانیان سیاسی می باشد و به تازگی حکم اعدام او که به ابد تقلیل یافته برای اعزام به اتاق رئیس زندان به نام مردانی به زیر ۸ مراجعه نماید ولی پس از یک ساعت منتفی واعزام مشکوک مشارعلیه به بعد موکول گردید .با اذعان نظر سوابق ضد حقوق بشری رژیم تا بن دندان مسلح ولایت فقیه و نیز توجه مفرط جهانیان به حوادث اخیر در منطقۀ خاورمیانه بیم آن می رود که غفلت از نقض فاحش حقوق بشر در ایران تعیین گزارشگرویژه حقوق بشر و تاخیر درشروع به کار ایشان ،نوش داروی بعد از مرگ سهراب هایی در بند رژیم باشد.زیرا جوسازیها و بزرگ نمایی ها به هرشدت روی انسانها کمکی بر بال نکات منفی است که تحولات در کشورهای منطقه نشانگر زمینه سازی سازمان یافته حکومت به منظور عادی جلوه دادن خشونت و کشتار و مقابله با مردم بپا خاسته ایران بوده و به وضوح می رساند که آدمخواران رژیم ولایت فقیه می ترسد برای اجرای نقشه های شیطانی خود بر علیه مبارزین راه آزادی ایران تکرار سناریوی عجیب دهۀ سیاه ۶۰می باشد

دشمن از تو سنگ خاره ای من آهنم

جانم فدای خاک پاک میهنم

ایران هرگز نمی میرد !

اژنگ داوودی

زندان رجایی شهر بند ۴ سالن ۱۲

پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

دبیر کل سازمان ملل متحد

کمیساریای عالی حقوق بشر

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...