شعاری که میدن واقعا جالبه !
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه
هلی کوپتری برای نجات زهرا بهرامی فرستاده نشد
ژورنالیست وجامعه شناس مترقی هلندی،هرمان فاوشه، درمقاله ای درروزنامه معتبر، ان.آر سی. با عنوان " هیچ هلی کوپتری برای نجات زهرا بهرامی فرستاده نشد" از دولت هلند بشدت انتقاد کرده است. دراین مقاله او مقایسه ای میان دو مسئله که اوآنرا رفتاراشتباه دیپلماتیک می نامد انجام داده، معضل اول داستان زهرا بهرامی شهروند ایرانی تبار هلندی است. اودوماه پیش در تهران دریک دادگاه فرمایشی با اتهاماتی از قبیل قاچاق مواد مخدر، ارتباط با گروههای تروریستی و تهمت زدن به دولت محاکمه و اعدام شد. اما موضوع دوم عملیات نیروی دریای در فرستادن یک هلی کوپتر برای انتقال یک مهندس هلندی از لیبی بود. این عملیات شکت خورد و سه هلندی نظامی دستگیرو مدتی در لیبی زندانی و بالاخره آزاد شدند.
خوابم نمی برد
این دو موضوع باعت تشکیل جلسات فوق العاده در پارلمان هلند شدند. به گفته این نویسنده در مورد زهرا بهرامی وزیرخارجه هلند یوری روزنتال اذعان دارد که ازتمام امکاناتش برای نجات زهرا استفاده نکرده است. وبه همین علت هم پریشان و بی خواب شده بود. اما او دلیلی برای استعفا نداشت. والبته پارلمان هم وزیرش را اعدام نکرد. سر و ته موضوع با این حرف که اشتباهی رخ داده و خوب حواست را جمع کن که تکرار نشود، به هم آمد.
به موقع جنبیدن
هرمان فاوشه در ادامه می نویسد: " این عملکرد بی بو و خاصیت بعد ازجلسه پارلمان در مورد عملیات هلی کوپتر در لیبی بیشتر آشکار می شود. در بخشی از دفاعیات دولت در توجیه این عملیات به این موضوع اشاره می شود که هلند باید همیشه برای نجات شهروندانی که جانشان دریک رژیم دیکتاتوری درخطراست، فورا اقدام کند. اما البته در مورد زهرا بهرامی تا این حد جلو نرفتند. فرستادن یک هلی کوپتر برای نجات او بدون شک اغراق آمیز بود، اما یک گفتگو با منوچهر متکی که درآن زمان وزیر خارجه ایران بود خرجی نداشت. اما حتی این کار هم انجام نشد."
سوختگیری هواپیمای متکی
متکی وزیر امورخارجه وقت ایران در حال آمدن به یک کنفرانس بین المللی در لاهه بود، موقعیت مناسبی که در مورد زهرا بهرامی با او صحبت شود. اما هلند بخاطررعایت تحریم های بین المللی علیه ایران نمی خواست اجازه سوخت گیری به هواپیمای او بدهد. سفیرهلند در تهران می بایست به منوچهر متکی اطلاع دهد که او باید با یک پرواز یکسره با ک .ال. ام و یا ایران ایر به هلند بیاید چون اجازه سوختگیری برای برگشت به هواپیمای دولتی ایران داده نخواهد شد. نتیجه آنکه متکی به هلند نیامد. و روزنتال وزیر امور خارجه هلند حتی به این فکر نیافتاد که با او تلفنی صحبت کند.
اقرار به اشتباه
" و به همین دلیل زندگی یک شهروند هلندی به بازی گرفته شد و به حال خود رها شد. اما آن دو نفر در لیبی که اصلا جانشان هم در خطر نبود می بایست با هلی کوپتر نجات داده شوند. در هردو این موارد دولت هلند با اکراه و تحت فشارشدید مجبورشد که به این اشتباهات سیاسی اعتراف کند. "
نویسنده در آخر مقاله اش نتیجه گیری دردناکی کرده: " اگر در لیبی یک رقصنده با دونوع ملیت می بایست نجات داده می شد ودر تهران یک مهندس مو بلوند که برای یک شرکت هلندی کار می کرد هم آیا ماجرا به همین منوال پیش می رفت؟!
عصر هلند
خوابم نمی برد
این دو موضوع باعت تشکیل جلسات فوق العاده در پارلمان هلند شدند. به گفته این نویسنده در مورد زهرا بهرامی وزیرخارجه هلند یوری روزنتال اذعان دارد که ازتمام امکاناتش برای نجات زهرا استفاده نکرده است. وبه همین علت هم پریشان و بی خواب شده بود. اما او دلیلی برای استعفا نداشت. والبته پارلمان هم وزیرش را اعدام نکرد. سر و ته موضوع با این حرف که اشتباهی رخ داده و خوب حواست را جمع کن که تکرار نشود، به هم آمد.
به موقع جنبیدن
هرمان فاوشه در ادامه می نویسد: " این عملکرد بی بو و خاصیت بعد ازجلسه پارلمان در مورد عملیات هلی کوپتر در لیبی بیشتر آشکار می شود. در بخشی از دفاعیات دولت در توجیه این عملیات به این موضوع اشاره می شود که هلند باید همیشه برای نجات شهروندانی که جانشان دریک رژیم دیکتاتوری درخطراست، فورا اقدام کند. اما البته در مورد زهرا بهرامی تا این حد جلو نرفتند. فرستادن یک هلی کوپتر برای نجات او بدون شک اغراق آمیز بود، اما یک گفتگو با منوچهر متکی که درآن زمان وزیر خارجه ایران بود خرجی نداشت. اما حتی این کار هم انجام نشد."
سوختگیری هواپیمای متکی
متکی وزیر امورخارجه وقت ایران در حال آمدن به یک کنفرانس بین المللی در لاهه بود، موقعیت مناسبی که در مورد زهرا بهرامی با او صحبت شود. اما هلند بخاطررعایت تحریم های بین المللی علیه ایران نمی خواست اجازه سوخت گیری به هواپیمای او بدهد. سفیرهلند در تهران می بایست به منوچهر متکی اطلاع دهد که او باید با یک پرواز یکسره با ک .ال. ام و یا ایران ایر به هلند بیاید چون اجازه سوختگیری برای برگشت به هواپیمای دولتی ایران داده نخواهد شد. نتیجه آنکه متکی به هلند نیامد. و روزنتال وزیر امور خارجه هلند حتی به این فکر نیافتاد که با او تلفنی صحبت کند.
اقرار به اشتباه
" و به همین دلیل زندگی یک شهروند هلندی به بازی گرفته شد و به حال خود رها شد. اما آن دو نفر در لیبی که اصلا جانشان هم در خطر نبود می بایست با هلی کوپتر نجات داده شوند. در هردو این موارد دولت هلند با اکراه و تحت فشارشدید مجبورشد که به این اشتباهات سیاسی اعتراف کند. "
نویسنده در آخر مقاله اش نتیجه گیری دردناکی کرده: " اگر در لیبی یک رقصنده با دونوع ملیت می بایست نجات داده می شد ودر تهران یک مهندس مو بلوند که برای یک شرکت هلندی کار می کرد هم آیا ماجرا به همین منوال پیش می رفت؟!
عصر هلند
مامورین لباس شخصیها آماده حمله به تخت جمشید بودند
دولت محمود احمدینژاد اعلام کرد جشنهای نوروزی که قرار بود در تخت جمشید شیراز برگزار شود را به تهران منتقل کرده است.
احمدینژاد و نزدیکانش قصد داشتند جشنهای نوروزی را در شیراز برگزار کنند که با مخالفت گسترده روحانیون و فرماندهان سپاه مجبور به تغییر محل برگزاری آن شدند.
روحانیون و فرماندهان سپاه با انتقال محل برگزاری این جشنها نیز مخالف بوده و خواستار برچیده شدن کامل برگزاری چنین مراسمی در ایران شدهاند.
در هفتههای اخیر حامیان علی خامنهای فشارها و حملات تندی متوجه احمدینژاد و نزدیکانش نسبت برگزاری این جشنها کرده و تهدید کردهاند چنانچه این مراسم برگزار شود با واکنش تند «امت حزبالله» مواجه خواهد شد.
سایت تریبون مستضعفین روز یکشنبه (۲۹ اسفند) از آمادگی محافل مذهبی و انقلابی شیراز برای حمله به جشنهایی خبر داده که قرار بود در تخت جمشید برگزار شود.
این سایت نوشته که دولت از ۲۰۰ گروه خارجی برای شرکت در جشنهای نوروزی سال ۱۳۹۰ دعوت کرده و پیش پرداختی حدود ۵۰۰ میلیون تومان به گروههای موسیقی پرداخته است.
ابراهیم عباسی مشاور فرهنگی فرمانده سپاه فجر فارس نیز گفته است: «به یقین اجازه نمیدهیم که خاطره سیاه جشنهای ۲۵۰۰ ساله نظام طاغوت در فارس دوباره تکرار شود.»
به نظر میرسد با تهدید علنی لباس شخصیها و فرماندهان سپاه برای حمله به جشنهای نوروزی، دولت احمدینژاد تصمیم گرفته است بدون سر و صدا محل برگزاری این مراسم را در روزهای آخر به تهران منتقل کند.
هنوز مشخص نیست که دولت در تهران نیز بتواند این جشنها را برگزار کند.
پیشتر امام جمعه شیراز در تهدیدی علنی گفته بود «علم کردن» تخت جمشید، پاسارگاد و حافظیه «خیانت و جنایت» است و از مقامهای دولتی خواسته بود از برگزاری جشنهای نوروزی خودداری کنند.
احمدینژاد و نزدیکانش قصد داشتند جشنهای نوروزی را در شیراز برگزار کنند که با مخالفت گسترده روحانیون و فرماندهان سپاه مجبور به تغییر محل برگزاری آن شدند.
روحانیون و فرماندهان سپاه با انتقال محل برگزاری این جشنها نیز مخالف بوده و خواستار برچیده شدن کامل برگزاری چنین مراسمی در ایران شدهاند.
در هفتههای اخیر حامیان علی خامنهای فشارها و حملات تندی متوجه احمدینژاد و نزدیکانش نسبت برگزاری این جشنها کرده و تهدید کردهاند چنانچه این مراسم برگزار شود با واکنش تند «امت حزبالله» مواجه خواهد شد.
سایت تریبون مستضعفین روز یکشنبه (۲۹ اسفند) از آمادگی محافل مذهبی و انقلابی شیراز برای حمله به جشنهایی خبر داده که قرار بود در تخت جمشید برگزار شود.
این سایت نوشته که دولت از ۲۰۰ گروه خارجی برای شرکت در جشنهای نوروزی سال ۱۳۹۰ دعوت کرده و پیش پرداختی حدود ۵۰۰ میلیون تومان به گروههای موسیقی پرداخته است.
ابراهیم عباسی مشاور فرهنگی فرمانده سپاه فجر فارس نیز گفته است: «به یقین اجازه نمیدهیم که خاطره سیاه جشنهای ۲۵۰۰ ساله نظام طاغوت در فارس دوباره تکرار شود.»
به نظر میرسد با تهدید علنی لباس شخصیها و فرماندهان سپاه برای حمله به جشنهای نوروزی، دولت احمدینژاد تصمیم گرفته است بدون سر و صدا محل برگزاری این مراسم را در روزهای آخر به تهران منتقل کند.
هنوز مشخص نیست که دولت در تهران نیز بتواند این جشنها را برگزار کند.
پیشتر امام جمعه شیراز در تهدیدی علنی گفته بود «علم کردن» تخت جمشید، پاسارگاد و حافظیه «خیانت و جنایت» است و از مقامهای دولتی خواسته بود از برگزاری جشنهای نوروزی خودداری کنند.
روش ضربه زدن به پيكره نظام جمهوري اسلامي
طي نزديك به دو سال گذشته كه جنبش مردمي سبز ايران خواستار تغييرات اساسي در ساختار نظام كنوني جمهوري اسلامي بوده و مخالفتها و سركوبي كه نظام عليه اين جنبش اعمال داشته، راهكارهاي مختلفي از طرف مردم براي مبارزه با نظام پيشنهاد شده و هر يك به نوبه خود تاثيراتي بر پيكره نظام، هر چند اندك وارد كرده. در اين ميان پيشنهاداتي همچون مصرف زياد برق و يا كاهش شديد برق، سبز كردن تابلوها و بيلبوردهاي تبليغاتي و راهنمائي و رانندگي، ديوار نويسي در شهر، شعار نويسي بر روي اسكناسها و شعار دادنهاي شبانه به مناسبتهاي مختلف و غيره كه هر كدام در زمان خاصي اعمال شد.
در اين بين يكي از مواردي كه كمتر به آن توجه شد در حالي كه ميتوانست كمر نظام را به شدت خم كند، شعارنويسي بر روي اسكناسها بود كه در دروههاي متناوبي اجرا شد و دوباره فراموش شد. اكنون ميخواهم درباره چند نكته مهم شعارنويسي بر روي اسكناسها صحبت كنم كه متوجه ضربه مهلك اين كار بر پيكره نظام شويد.
در چند سال اخير صحبت از حذف صفرهاي واحد پولي ايران شده بود كه اين كار در شرايطي امكانپذير خواهد بود كه دولت زيرساختهاي لازم براي پشتيباني از اين حركت را داشته باشد. با توجه به اينكه از نظر توليد كشور ما دچار بحران است، ولي پول نفت بهترين پشتيبان براي اين كار ميتواند باشد. اما چرا در چند روز اخير صحبت از اين كار بيشتر به ميان ميآيد؟ يكي از دلايلي كه حذف صفرها را در دو سال گذشته به تعويق انداخت، همين حركت شعارنويسي بر روي اسكناسها بود كه دولت توانائي هزينههاي هنگفت چاپ و نشر پول مجدد را نداشت. ترس نظام از شعارنويسي روي اسكناسها بحدي بود كه در ابتدا دستور به جمعآوري تمامي اسكناسها ميداد ولي به مرور زمان اين حركت چنان افزايش يافت كه بانكها را مجبور به عدم پذيزش اسكناسهاي شعارنويسي شده كرد. تمامي بانكها موظف بودند كه اسكناسهاي دريافتي را حتيالامكان چك كرده و شعارنويسي شدهها را به خود مشتريان مرجوع ميكردند. مردم نيز هرچند اندك ولي با پذيزش پول، متحمل ضرر اندكي بودند. اما باز هم اين كار با شكست روبرو شد، چرا كه حجم كار بقدري بود كه ضررها براي مردم اندك و در مقابل اسكناسهاي شعارنويسي شده زيادي بود كه ناخواسته توسط بانك پذيرفته و در بين مردم پخش ميشد.
دولت براي مقابله با اين معضل اقدام به ضرب سكههاي درشت كرد، چرا كه باعث جلوگيري از شعارنويسي بر روي اسكناسهائي ميكرد كه بيشتر در بين مردم رد و بدل ميشد. پس شروع به ضرب سكههاي 2000 ريالي و 5000 ريالي نمود كه بيشترين گردش پولي را در ميان مبادلات روزانه مردم داشت. اين كار تا اندازه زيادي معضل شعارنويسي بر روي اسكناسها را برطرف كرد و همين امر بستر را براي اقدامات بعدي دولت براي حذف صفرها هموار ساخت.
هزينههاي هنگفت خريد كاغذ و جوهر و در كل چاپ و نشر اسكناس بقدري زياد است كه استمرار شعارنويسي بر روي اسكناسها ميتواند، چنان ضربه مهلكي بر پيكره اين نظام از هم گسيخته وارد كند، كه آنها را مجبور به عقب نشيني كند. براي اين كار كافيست هر ايراني هفتهاي فقط يك اسكناس را بر روي آن شعارنويسي كند تا اين هدف ميسر شود.
به اميد پيروزي اين جنبس سبز مردمي
در اين بين يكي از مواردي كه كمتر به آن توجه شد در حالي كه ميتوانست كمر نظام را به شدت خم كند، شعارنويسي بر روي اسكناسها بود كه در دروههاي متناوبي اجرا شد و دوباره فراموش شد. اكنون ميخواهم درباره چند نكته مهم شعارنويسي بر روي اسكناسها صحبت كنم كه متوجه ضربه مهلك اين كار بر پيكره نظام شويد.
در چند سال اخير صحبت از حذف صفرهاي واحد پولي ايران شده بود كه اين كار در شرايطي امكانپذير خواهد بود كه دولت زيرساختهاي لازم براي پشتيباني از اين حركت را داشته باشد. با توجه به اينكه از نظر توليد كشور ما دچار بحران است، ولي پول نفت بهترين پشتيبان براي اين كار ميتواند باشد. اما چرا در چند روز اخير صحبت از اين كار بيشتر به ميان ميآيد؟ يكي از دلايلي كه حذف صفرها را در دو سال گذشته به تعويق انداخت، همين حركت شعارنويسي بر روي اسكناسها بود كه دولت توانائي هزينههاي هنگفت چاپ و نشر پول مجدد را نداشت. ترس نظام از شعارنويسي روي اسكناسها بحدي بود كه در ابتدا دستور به جمعآوري تمامي اسكناسها ميداد ولي به مرور زمان اين حركت چنان افزايش يافت كه بانكها را مجبور به عدم پذيزش اسكناسهاي شعارنويسي شده كرد. تمامي بانكها موظف بودند كه اسكناسهاي دريافتي را حتيالامكان چك كرده و شعارنويسي شدهها را به خود مشتريان مرجوع ميكردند. مردم نيز هرچند اندك ولي با پذيزش پول، متحمل ضرر اندكي بودند. اما باز هم اين كار با شكست روبرو شد، چرا كه حجم كار بقدري بود كه ضررها براي مردم اندك و در مقابل اسكناسهاي شعارنويسي شده زيادي بود كه ناخواسته توسط بانك پذيرفته و در بين مردم پخش ميشد.
دولت براي مقابله با اين معضل اقدام به ضرب سكههاي درشت كرد، چرا كه باعث جلوگيري از شعارنويسي بر روي اسكناسهائي ميكرد كه بيشتر در بين مردم رد و بدل ميشد. پس شروع به ضرب سكههاي 2000 ريالي و 5000 ريالي نمود كه بيشترين گردش پولي را در ميان مبادلات روزانه مردم داشت. اين كار تا اندازه زيادي معضل شعارنويسي بر روي اسكناسها را برطرف كرد و همين امر بستر را براي اقدامات بعدي دولت براي حذف صفرها هموار ساخت.
هزينههاي هنگفت خريد كاغذ و جوهر و در كل چاپ و نشر اسكناس بقدري زياد است كه استمرار شعارنويسي بر روي اسكناسها ميتواند، چنان ضربه مهلكي بر پيكره اين نظام از هم گسيخته وارد كند، كه آنها را مجبور به عقب نشيني كند. براي اين كار كافيست هر ايراني هفتهاي فقط يك اسكناس را بر روي آن شعارنويسي كند تا اين هدف ميسر شود.
به اميد پيروزي اين جنبس سبز مردمي
گزارش آماری سالانه نقض حقوق بشر در ایران + فیلم
در این گزارش که در نوع خود بیسابقه است، تلاش شده است در کنار اعلام آمارها و استفاده از اشکال برای بیان میزان ثبت شده نقض حقوق بشر در ایران به توانمندیهای گروههای مدافع حقوق بشر بر اساس حوزه کاری یا جغرافیایی نیز پرداخته شود.
بنابراین فرد مطالعه کننده متوجه خواهد شد گروههای مدافع حقوق بشر در چه مناطقی از کشور فعالتر هستند یا در چه مناطقی ضعیف هستند و همینطور در چه حوزههایی گزارشگری فعالانه صورت میگیرد. این مهم میتواند با ایجاد امکان تجزیه و تحلیل بیشتر برای مدافعان حقوق بشر به بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران کمک کند.
در این گزارش بالغ بر ۳۸ صفحه از ۴۸ نمودار و دهها صفحه آمار استفاده شده است. گزارش آماری را بصورت اچ تیام ال میتوانید در اینجا مشاهده کنید .
پارس دیلی نیوز
بنابراین فرد مطالعه کننده متوجه خواهد شد گروههای مدافع حقوق بشر در چه مناطقی از کشور فعالتر هستند یا در چه مناطقی ضعیف هستند و همینطور در چه حوزههایی گزارشگری فعالانه صورت میگیرد. این مهم میتواند با ایجاد امکان تجزیه و تحلیل بیشتر برای مدافعان حقوق بشر به بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران کمک کند.
در این گزارش بالغ بر ۳۸ صفحه از ۴۸ نمودار و دهها صفحه آمار استفاده شده است. گزارش آماری را بصورت اچ تیام ال میتوانید در اینجا مشاهده کنید .
پارس دیلی نیوز
پناهجویان ایرانی در لندن با دوختن لبهایشان دست به اعتراض زدند
یکی از این افراد که تنها فرد این گروه هفت نفری است که لبهای خود را برای "گفت و گو با رسانهها" ندوخته است به بی بی سی فارسی گفت که آنها از روند رسیدگی به پروندهایشان ناراضی هستند. وی افزود که پنج نفر از این افراد از کاردیف به لندن آمده اند تا در این اعتراض شرکت کنند.
دروری دایک، مسئول بخش ایران عفو بین الملل، که با این افراد دیدار کرده است به بی بی سی فارسی گفت که این افراد گفته اند که آنها از روند بررسی پرونده پناهندگی خود راضی نیستند و تاکید کرده اند که در صورت بازگشت به ایران با خطر مواجه هستند.
آقای دایک در عین حال تاکید کرد که او نمی تواند تایید کند که پرونده پناهندگی این افراد در چه مرحله ای قرار دارد.
هفته گذشته نیز هفت نفر از پناهجویان ایرانی در مقابل دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان در شهر وان ترکیه دست به اعتصاب غذا و تحصن زدند.
این عده به بی بی سی فارسی گفتند که توسط سازمان ملل به عنوان پناهجو پذیرفته شده اند، اما چند سال است که پرونده آنها به کشوری برای اقامت ارجاع نشده است.
سازمان ملل متحد چندی پیش در گزارشی اعلام کرد که پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در خردادماه ۱۳۸۸ و اعتراضات گسترده به نتایج آن که با سرکوب حکومت ایران همراه شد، شمار پناهجویان ایرانی رشدی قابل ملاحظه داشته است.
هنگامی که انتخابات آزاد در جامعه ای وجود ندارد، آیا حزب معنایی دارد؟
حکومت باید بداند با این چراغ سبزها راه به جایی نخواهد برد. اکنون مهدی کروبی تنها دبیرکل حزب اعتماد ملی نیست. بلکه یکی از نمادها و ستون های جنبش مردمی هست که بر علیه دروغ و نیرنگ و ناعدالتی قد علم کرده است. جنبشی که به خون صدها انسان بیگناه آبیاری شده و پرونده هزاران زندانی دربند را در کارنامه خود دارد فعالیت یاعدم فعالیت حزب اعتماد ملی! مسئله این است ؟!
حزب اعتماد ملی توسط مهدی کروبی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ و پس از کناره گیری از دبیرکلی مجمع روحانیون مبارز تأسیس گردید. در تعریف این حزب دو کلمه اساسی به چشم می خورد:
عضو موسس: مهدی کروبی
دبیرکل: مهدی کروبی
این دو کلمه خود گویای میزان محوریت آقای کروبی در این حزب است. حزبی که بنایش را نهاد تا با اعتماد ملی از حقوق ملت ایران دفاع کند.
چند روزی است که از گوشه و کنار سو سوی چراغ سبز به مزاق برخی خوش آمده است و درصدد بر آمده اند تا از این آب گل آلود، بی نصیب نمانند. برخی با افکار واهی فکر کردند در بند بودن ستون این حزب، فرصتی را برای آنان فراهم آورده تا بتوانند آخرین ضربه را به تشکیلات مردمی کروبی وارد آوردند و به تصور خودشان پرونده مهدی کروبی را برای همیشه با تغییر خط مشی برخی اعضای این حزب از دبیر کل آن، مختومه اعلام کنند و به تاریخ بسپارند. دریغ از اینکه کسانی به تاریخ خواهند پیوست که در مقابل جنبش مردمی و اراده ملی بیاستند و تخم تفرقه و نیرنگ بپاشند.
حکومت نزدیک به دو سال است که از تمام توان خود برای از هم پاشاندن این حزب و ساختار آن استفاده نموده اما اعضای این حزب با این فشارها و نیرنگ ها نا آشنا نیستند. تعطیلی حزبشان را دیدند. زندانی شدن دبیرکل شان و توقیف روزنامه رسمی حزب را تحمل کردند. دستگیری و تهدید و ارعاب را به جان خریدند و تاکنون با تمام توانشان ایستادگی نموده اند.
حکومت باید بداند با این چراغ سبزها راه به جایی نخواهد برد. اکنون مهدی کروبی تنها دبیرکل حزب اعتماد ملی نیست. بلکه یکی از نمادها و ستون های جنبش مردمی هست که بر علیه دروغ و نیرنگ و ناعدالتی قد علم کرده است. جنبشی که به خون صدها انسان بیگناه آبیاری شده و پرونده هزاران زندانی دربند را در کارنامه خود دارد.
و اما سخنی با کمیسون ماده ۱۰ احزاب
همگان بر تمامی فشارهای وارده از سمت حکومت بر اعضای حزب اعتماد ملی به خوبی آگاه اند و می دانند طی این دوسال اخیر چه اتفاقاتی رخ داده است. چند تن را زندان کردند و حکم بریدند، یکی را برای روزنامه و دیگری به جرم انتشار هفته نامه به دادگاه کشانده؛ دیگری را به مسجدی که خودش متولی آن بود راه نداده و با ضرب و شتم و ناسزا و توهین بدرقه اش کردند و نماینده ای را که تهدید به عدم صلاحیت برای نامزدی دوره بعدش نمودند. البته هنوز سخنی از زندان رفته ها و شکنجه شده ها و از آنان که هر روزه با تماس تلفنی تهدید به عدم دیدار و قطع ارتباط با دبیرکل شان می شدند؛ به میان نیاوردیم.
هرچه پیش می رویم، خطوط مرز حکومتیان با ملت را آشکارتر و واضح تر می بینیم. برخی بنا را بر قدرت و دروغ و زور گذاشته اند و برخی بر مقاومت و صبر و مجاهدت. آینده تاریخ گواه این مدعا خواهد بود که اساس ظلم و تزویر و نیرنگ جایگاهی جز تباهی و نفرت نخواهد داشت و این مردم هستند که در نهایت وارثان این کشور خواهند بود. مهدی کروبی در راه مردم قدم گذاشته و تبری نمودن از کروبی، تبری از مردم است.
مهدی کروبی اکنون نیازی به دبیر کلی یک حزب ندارد. زیرا به گفته خودش دیگر جمهوریتی نمانده که بخواهد به دنبال حزب و تشکیلات پیرامون آن باشد. آیا هنگامی که سخن از یک صدایی در جامعه است، حزب دیگر معنایی دارد؟ هنگامی که انتخابات آزاد در جامعه ای وجود ندارد، آیا حزب معنایی دارد؟ اکنون ما با مردم و خرد جمعی آنان رو برو هستیم. حرمت اعتماد ملی و اعتمادی که ملت به نام آن کرده اند را از یاد نبرید.
گرگها خوب بدانند در این ایل غریب
گر پدر نیست ، تفنگ پدری هست هنوز
گر چه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره چوبی پسری هست هنوز
آب اگر نیست نترسید که در قافله مان
دل دریایی و چشمان تری هست هنوز
از سرنوشت امیر حسین فتوحی از فعالان ستاد مهدی کروبی خبری در دست نیست
تحول سبز: بنا به گزارش منابع حقوق بشری، امیر حسین فتوحی عضو کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی و مسئول ستاد شهروند آزاد مهدی کروبی در استان هرمزگان، که چندی پیش به دلیل فشارها و تهدیهای فزآینده نیروهای سرکوبگر به ناچار ترک وطن کرده و در دفتر امور پناهند گان سازمان ملل در آنکارا درخواست پناهند گی کرده بود مدتی است ناپدید گشته و از وضعیت وی خبری در دست نمی باشد.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، فتوحی در دیدار با دوستانش از تهدید نیروهای امنیتی ایران و تلفن های مکرر از سوی بازجوی دوران اسارتش خبر داده و خاطرنشان کرده بود که پلیس ترکیه نیز هیچگونه وقعی به چنین تهدیدهایی ننهاده بود. این وضعیت در حالی است که امیر حسین همراه همسرش در ترکیه به سر می برد.
لازم به ذکر است در روزهای اخیر خبرهایی از تهدید و فشارهای فزآینده بر فعالان سیاسی مقیم ترکیه گزارش شده اما پلیس امنیت ترکیه حفاظت جان فعالان ایرانی را به عهده خود آنها دانسته است.
این منبع خبری می افزاید طی سوابق قبلی پلیس ترکیه، که همکاری نزدیکی با وزارت اطلاعات ایران دارد، این موضوع می تواند ناپدید شدن امیر حسین فتوحی را بغرنج تر کند.
تلفن زندانیان سیاسی برای سهمیه سالانه فقط سه دقیقه
زندانیان بند سیاسی زندان اوین می توانند در طول سال ۳ دقیقه و آن هم با حضور یک نفر از ماموران حفاظت اطلاعات، تماس تلفنی داشته باشند.
به گزارش کلمه، پس از مدت ها پی گیری زندانیان سیاسی و خانواده های آنها برای برقراری تماس های تلفنی بند ۳۵۰ اوین، محل نگهداری زندانیان سیاسی، “رشته احمدی” معاون دادستان تهران و سرپرست دادسرای اوین طی دستوری به بزرگ نیا رییس این بند اعلام کرده “زندانیان این بند می توانند در طول سال ۳ دقیقه و آن هم با حضور یک نفر از ماموران حفاظت اطلاعات تماس تلفنی داشته باشند” .
این در حالی است که زندانیان غیرسیاسی در سایر بندها در طول شبانه روز دسترسی نامحدود به تلفن دارند.
همچنین زندانیان سیاسی در سایر زندان ها به خصوص در زندان رجایی شهر نیز همانند زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین از حق تماس تلفنی محرومند.
تلفن های بند سیاسی ۳۵۰ از ۴ مرداد ماه سال ۸۹ در حالی که روزانه ۴ تا ۵ دقیقه به هر یک از زندانیان سیاسی اختصاص داشت، در پی برخورد توهین آمیز مامور سالن ملاقات با زندانیان که ادامه ی آن تنش، زندان انفرادی و اعتصاب غذای ۱۵ نفر از زندانیان سیاسی را در پی داشت، قطع و تاکنون وصل نشده است.
این تصمیم در امتداد مجازات های غیر قانونی و تشدید فشارها بر زندانیان سیاسی و خانواده های آنهاست که پس از انتخابات ۲۲ خرداد بازداشت شده اند.
به گزارش کلمه، پس از مدت ها پی گیری زندانیان سیاسی و خانواده های آنها برای برقراری تماس های تلفنی بند ۳۵۰ اوین، محل نگهداری زندانیان سیاسی، “رشته احمدی” معاون دادستان تهران و سرپرست دادسرای اوین طی دستوری به بزرگ نیا رییس این بند اعلام کرده “زندانیان این بند می توانند در طول سال ۳ دقیقه و آن هم با حضور یک نفر از ماموران حفاظت اطلاعات تماس تلفنی داشته باشند” .
این در حالی است که زندانیان غیرسیاسی در سایر بندها در طول شبانه روز دسترسی نامحدود به تلفن دارند.
همچنین زندانیان سیاسی در سایر زندان ها به خصوص در زندان رجایی شهر نیز همانند زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین از حق تماس تلفنی محرومند.
تلفن های بند سیاسی ۳۵۰ از ۴ مرداد ماه سال ۸۹ در حالی که روزانه ۴ تا ۵ دقیقه به هر یک از زندانیان سیاسی اختصاص داشت، در پی برخورد توهین آمیز مامور سالن ملاقات با زندانیان که ادامه ی آن تنش، زندان انفرادی و اعتصاب غذای ۱۵ نفر از زندانیان سیاسی را در پی داشت، قطع و تاکنون وصل نشده است.
این تصمیم در امتداد مجازات های غیر قانونی و تشدید فشارها بر زندانیان سیاسی و خانواده های آنهاست که پس از انتخابات ۲۲ خرداد بازداشت شده اند.
نگرانی پدر حسین رونقی ملکی: حال فرزندم هر روز بدتر میشود، کسی هم پاسخگو نیست
حسین رونقی ملکی، وبلاگنویس و فعال حقوق بشر که به خاطر ناراحتی کلیه در وضعیت جسمی بسیار بدی در زندان اوین به سر میبرد، همچنان از مرخصی استعلاجی و رسیدگی پزشکی محروم است.
خانواده حسین رونقی ملکی که امروز با وی در زندان دیدار کردند، در گفت و گو با خبرنگار کلمه، از حاد شدن وضعیت جسمی وی خبر دادند و گفتند: هر هفته که او را در زندان میبینیم، دارای وضعیت بدتری نسبت به گذشته است.
پدر حسین رونقی ملکی گفت: «مثل دو سه ماه اخیر، باز هم به مراجع قضایی و زندان مراجعه کرده و درخواست مرخصی حسین را مطرح کردیم، اما باز هم کسی پاسخگوی ما نیست. نمیگذارند حسین درمان شود، نمیدانیم دیگر باید چه کاری انجام دهیم.»
پدر این وبلاگنویس اضافه کرد: «برای ملاقات او هر هفته به تهران میآییم، نگرانیم که با این وضعیت سلامتش به خطر بیفتد، کلیههایش عفونت کردهاند و پزشکان گفتهاند هر چه سریعتر باید مورد عمل جراحی قرار بگیرد، اما اجازه این کار را نمیدهند. باز هم در این روزها در تهران میمانیم تا شاید بتوانیم کاری برای فرزندم انجام دهیم.»
لازم به ذکر است که اواخر دی ماه به خاطر وخامت حال جسمی، رونقی را شبانه از زندان به بیمارستان مدرس تهران منتقل کردند و پزشکان بیمارستان مدرس گفتند که وضعیت وی اورژانسی است و هرچه سریعتر باید مورد عمل جراحی قرار بگیرد.
همچنین در بهمن ماه نیز بار دیگر با توجه به وضعیت نامناسب جسمی که این وبلاگنویس زندانی پیدا کرده بود، بار دیگر او را به بیمارستان بقیهالله در خیابان ملاصدرا منتقل کردند، که پزشکان بیمارستان بقیهالله درخواست عمل فوری وی را مطرح کردند، اما به علت بالا بودن هزینه عمل، او را به زندان بازگرداندند.
مسئولان زندان در آن زمان گفته بودند که نمیتوانند هزینه عمل این زندانی را تامین کنند. این در حالی است که خانواده حسین رونقی ملکی هزینه درمان وی را تقبل کرده و به مسئولین اعلام کردهاند که خودشان هزینه درمان را پرداخت خواهند کرد، با این وجود همچنان از درمان و رسیدگی پزشکی نسبت به وضعیت وی خودداری میشود.
حسین رونقی ملکی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در منزل پدری بازداشت و به زندان اوین تهران منتقل شد. وی حدود ۱۰ ماه را در سلولهای انفرادی بند ۲ الف سپاه پاسداران در زندان اوین، تحت فشارهای جسمی و روحی شدید گذراند. در مهر ماه سال گذشته، وی در یک پروسه قضایی غیر شفاف از طرف دادگاه انقلاب به ۱۵ سال زندان محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر عینا مورد تایید قرار گرفت. وی هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری میشود
خانواده حسین رونقی ملکی که امروز با وی در زندان دیدار کردند، در گفت و گو با خبرنگار کلمه، از حاد شدن وضعیت جسمی وی خبر دادند و گفتند: هر هفته که او را در زندان میبینیم، دارای وضعیت بدتری نسبت به گذشته است.
پدر حسین رونقی ملکی گفت: «مثل دو سه ماه اخیر، باز هم به مراجع قضایی و زندان مراجعه کرده و درخواست مرخصی حسین را مطرح کردیم، اما باز هم کسی پاسخگوی ما نیست. نمیگذارند حسین درمان شود، نمیدانیم دیگر باید چه کاری انجام دهیم.»
پدر این وبلاگنویس اضافه کرد: «برای ملاقات او هر هفته به تهران میآییم، نگرانیم که با این وضعیت سلامتش به خطر بیفتد، کلیههایش عفونت کردهاند و پزشکان گفتهاند هر چه سریعتر باید مورد عمل جراحی قرار بگیرد، اما اجازه این کار را نمیدهند. باز هم در این روزها در تهران میمانیم تا شاید بتوانیم کاری برای فرزندم انجام دهیم.»
لازم به ذکر است که اواخر دی ماه به خاطر وخامت حال جسمی، رونقی را شبانه از زندان به بیمارستان مدرس تهران منتقل کردند و پزشکان بیمارستان مدرس گفتند که وضعیت وی اورژانسی است و هرچه سریعتر باید مورد عمل جراحی قرار بگیرد.
همچنین در بهمن ماه نیز بار دیگر با توجه به وضعیت نامناسب جسمی که این وبلاگنویس زندانی پیدا کرده بود، بار دیگر او را به بیمارستان بقیهالله در خیابان ملاصدرا منتقل کردند، که پزشکان بیمارستان بقیهالله درخواست عمل فوری وی را مطرح کردند، اما به علت بالا بودن هزینه عمل، او را به زندان بازگرداندند.
مسئولان زندان در آن زمان گفته بودند که نمیتوانند هزینه عمل این زندانی را تامین کنند. این در حالی است که خانواده حسین رونقی ملکی هزینه درمان وی را تقبل کرده و به مسئولین اعلام کردهاند که خودشان هزینه درمان را پرداخت خواهند کرد، با این وجود همچنان از درمان و رسیدگی پزشکی نسبت به وضعیت وی خودداری میشود.
حسین رونقی ملکی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در منزل پدری بازداشت و به زندان اوین تهران منتقل شد. وی حدود ۱۰ ماه را در سلولهای انفرادی بند ۲ الف سپاه پاسداران در زندان اوین، تحت فشارهای جسمی و روحی شدید گذراند. در مهر ماه سال گذشته، وی در یک پروسه قضایی غیر شفاف از طرف دادگاه انقلاب به ۱۵ سال زندان محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر عینا مورد تایید قرار گرفت. وی هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری میشود
اشتراک در:
پستها (Atom)
رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحرانزده در آستانه فروپاشی
آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریبالوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراههای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...