‏نمایش پست‌ها با برچسب نویسنده: پدرام طنازی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب نویسنده: پدرام طنازی. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۱ مهر ۲۷, پنجشنبه

خشونت در جمهوری اسلامی

متأسفانه بحث خشونت در ایران امروز غالباً از طرف کسانی مطرح می شود که طرفدار اصلاحات هستند و مخالف انقلاب و جالب این است که حتی بخشی از جریان های سرنگونی طلب نیز از انقلاب وحشت دارند و آن را مترادف با خشونت و کشت و کشتار قلمداد می کنند.درحالی که در ایران با استبدادی روبرو هستیم که راه اصلاحات به رویش بسته است و در مقابل مردم امکان عقب نشینی ندارد و در ضمن تردیدی نیست که ما کشور خشونت زده ایم هستیم ، قبل از همه به این دلیل که کشوری استبداد زده هستیم و تقریباً هیچ تجربه ای از دموکراسی نداریم. ولی جمهوری اسلامی مسائل دیگری را وارد زندگی اکثر ایرانیان کرده است که قبلاً ناشناخته بود. جمهوری اسلامی فقط یک دیکتاتوری معمولی سرمایه داری نیست ، بلکه یک دیکتاتوری مذهبی هم هست که در تمام سه دهه گذشته سعی کرده جامعه ما را برمبنای قوانین عهد بوقی شریعت اسلامی تجدید سازمان بدهد. بنابراین در کنار سرکوب سیاسی خشن که عمدتاً مخالفان و منتقدان رژیم را هدف می گیرد ؛ سرکوب مدنی گسترده ای را هم سازمان می دهد که اکثریت عظیم جمعیت کشور را همه روزه ، گاهی حتی در خلوت خانه ها شان هم هدف گیری می کند. ترکیب این دوسطح از خشونت باعث می شود که دهها میلیون ایرانی به طور روزمره به اشکال و درجات مختلف در رویارویی با دستگاه های حکومتی قرار بگیرند و سرکوب را لمس کنند و حکومت نیز همیشه خود را در محاصره مخالفان ببیند و یک مسأله انفجار آمیز دیگر نیز وجود دارد: استبداد مطلقه ای است که جمهوری اسلامی ، دیگر نمی تواند آن را زیر پوشش «جمهوریت» مخفی کند و اقتصادی که تاکنون متکی به درآمد نفت بوده و اکنون به علت عدم  سرمایه گذاری لازم در صنعت نفت و گاز ، دارد به طرف بن بست می رود؛ در چنین شرایطی رهبران جمهوری اسلامی ، عقب نشینی درمقابل خواست های فزاینده مردم را خطرناک می بینند ، زیرا می دانند که هر نوع عقب نشینی ،رفزون خواهی مردم را بیشتر دامن خواهد زد. بنابراین در ایران نه تنها راه اصلاحات بسته است ، بلکه جمهوری اسلامی ناگزیر است برای حفظ خود به خشونت و سرکوب بیشتری روی بیاورد و با توجه به این حقیقت در ایران امروز ، انقلاب جنبشی است از پائین برای به زیر کشیدن حکومت.
زیرا در رویارویی مردم با دیکتاتوری ها ، در تحلیل نهایی همیشه دیکتاتوری است که راه های مسالمت آمیز مبارزه را به بن بست می کشاند.

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ مهر ۲۰, پنجشنبه

آیا هدف از خلقت افرادی همانند خامنه ای چیست؟هیچ!


همان هدفی که در خلقت من و توست! اما این خود انسان است که تصمیم میگیرد که زندگیش در کدام سؤ جهت گیرد، اما یک مسئله از بدو تولد انسان با او زاده میشود، به قول قدیمی‌ها " معرفت و انسانیت باید در پر قنداق انسان باشد" آیا تا به حال فکر کرده‌ای، چرا "تو" بسیجی نشدی؟ نیروی انتظامی‌ نشدی؟ شکنجه گر‌ نشدی؟ بی‌ رحم نشدی؟ ... هر چه که باشد هدف از خلقت همه ما یکیست: زیستن...
اما باید بدانیم که آن که به امثال این گونه شغل که چه عرض کنم، جنایات روی میاورد، در پر قنداقش چنان کثافاتی نهاده اند که دیگر نمیتواند جز این باشد. هر انسانی‌ برای یک مسیر تربیت پیدا میکند، و آن هم از سوی خانوده اش: پدر، مادر، بی‌ پدر، یا بی‌ مادر! حتی پلیس بودن نیز در سوی زندگی‌ اقشاری از گونه ی ما نیست! 
قصاب!؟ هرگز!  فقط یک قصاب است که میتواند "قصاب" باشد. اشتباه نکنید، هیچ مخالفتی با شغل شریف قصابی نیست! تنها مخالفت وقتیست که یک "حیوانی" همانند خامنه‌ای به معنای واقعی کلمه "قصاب" یک ملت زجر دیده میشود. حال فکر میکنی‌ که درپر قنداق خامنه‌ای جز لجن، و کثافت چیز دیگری بوده؟ آیا فکر میکنی که احمدی نژاد بر سر سفره‌ای بزرگ شده که نان بازوی پدرش را خورده؟  آیا در قنداق یک بسیجی چه بوده؟ آیا یک بسیجی شیر کدام حرم زاده را خورده که با هموطن چنین می‌کند؟ آیا جز این است که یک بسیجی نیز حرم زاده ایست مانند خامنه‌ای ولی در ابعاد کوچک تر؟؟  آیا این‌ها بدست انسان پرورش یافته اند؟ یا که بدست گرگان ادمخوار؟ اگر من قدرتش را داشتم، ریشه ی چنین خانوده‌هایی‌ را میسوزاندم تا که دیگر چنین گرگانی تحویل مردم ندهند که امروز ۷۰ میلیون قربانی گرفته اند. آیا اگر یک بسیجی در جایگاه خامنه‌ای بود، با ملت ایران چه میکرد؟ آیا بد تر از خامنه‌ای نمیکرد؟ پس هر کجا که یک بسیجی را دیدی، بدان که خامنه‌ای را دیدی، و با او همان کن‌ که اگر آن "روضه خوان جانی " را میدیدی.این وظیفه هر ایرانی‌ آزاده است، که هر کجا، هر زمان، روز یا شب، هر جا که توانست مشتی محکم بر دهان این یاوه گویان و دزدان وطن بزند. هر جا که توانست ریشه‌ای از اینها بسوزاند. برگی از اینها بسوزاند که دیگر زمان سکوت سر رسید و امروز، روز قیامت ظالمان فرا رسید.

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

دستهای کارگران در زیر سنگ چماقداران جمهوری اسلامی!


انتشار دومین طومار اعتراضی کارگران در شرایطی که جنبش کارگری و فعالان آن زیر سرکوب قرار دارند پیش از هر چیز نشان دهنده اوج نارضایتی کارگران از وضعیت فاجعه بار معیشتی شان است. در شرایطی که دستمزد کارگران کفاف حداقل های زندگی شان را هم نمی دهد، افزایش دستمزد منطبق با نرخ تورم حق طبیعی و مطالبه انسانی کارگران است؛ حقی که همواره از سوی همه مدافعان جنبش کارگری مورد حمایت قرار گرفته است.بار دیگر بحث تعیین افزایش دستمزد در نهادهای به اصطلاح “کارگری” رژیم شروع شده است، واین بار زودتر از موسم سال های گذشته. راستی وظیفه این مراسم سالانه چیست و چه تأثیری در  زندگی واقعی کارگران دارد؟ حقیقت این است که افزایش دستمزد در جمهوری اسلامی به زندگی واقعی کارگران ربطی ندارد و وظیفه اصلی آن مشروعیت بخشیدن به نهادهای کارگری رژیم و مهم تر از آن ، نگهبانی از پوشش “مستضعف پناهی” جمهوری اسلامی است ، یعنی تقریباً چیزی شبیه مراسم های دوره ای انتخابات که وظیفه اصلی شان نگهبانی از پوشش جمهوریت است برای حفظ سلطنت مطلقه ای که ولایت فقیه نام دارد. نظامی که از بطن یک انقلاب توده ای بیرون آمده بود ، نمی توانست بدون پوشش دفاع از زحمتکشان و تهیدستان بر گرده مردم بنشیند. به همین دلیل آنها ناگزیر شدند در ظاهر چیزهایی را بپذیرند که با اعتقادات واقعی شان خوانایی نداشت.در عوض همچنان که مبارزات کارگران نشان داد اگر بخشی از کارگران متحد و سازمان یافته مطالبه خود را مطرح و بر سر آن پافشاری کنند دولت و کارفرمایان عقب خواهند نشست. به همین دلیل است که در شرایط ویژه جنبش کارگری ما هر قدر که وارد شدن در هیاهوی رژیمی ها در زمینه افزایش دستمزد بازی در زمین دیگران است و به سازمان یابی کارگری کمکی نمی کند، همانقدر تمرکز بر مبارزه برای دستمزد منطبق با نرخ تورم در واحدهای تولیدی مبارزه ای است برای تشکل یابی کارگری در سطح پایه ای و شرایط را برای شکل گیری جنبش مستقل مطالباتی مهیاتر می سازد.با توجه به نبودِ شرایط لازم برای تعیین با معنای افزایش دستمزد در جمهوری اسلامی ، جدی گرفتن مراسم های سالانه رژیم در این مورد ، عملاً جز توهم پراکنی و گرم کردن تبلیغات رژیم معنای دیگری نمی تواند داشته باشد. وظیفه ما این است که این مراسم های سالانه را با تمام نیرو افشاء کنیم و نشان بدهیم که این بحث ها نه تنها ربطی به زندگی واقعی کارگران ندارند ، بلکه فقط  برای مشروعیت بخشیدن به  نهادهای کارگری رژیم که ماهیت کاملاً ضدکارگری دارند ، برگزار می شوند. مهم ترین و حیاتی ترین وظیفه ما برای مقابله با سیاست ضدکارگری جمهوری اسلامی ، متمرکز شدن روی مبارزه برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری است. 

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه

تهدید به اعدام صاحبان وبلاگ به بهانه امنیت روانی جامعه:


طرح يک فوريتي ۲۰ نماينده براي تشديد به اصطلاح مجازات اخلالگران در امنيت رواني جامعه و حمايت علي لاريجاني رئيس مجلس از اين طرح ماجراي چگونگي مواجهه با معضلات اجتماعي که ابعاد سياسي نيز به خود گرفته است را وارد فاز تازه يي کرده است، چرا که طرح ۲۰ نماينده يادشده در شرايطي به هيات رئيسه مجلس ارائه شده و به احتمال زياد در جلسه علني مجلس مورد بررسي قرار مي گيرد که هم اکنون نظرات متفاوت و بعضاً متضادي درباره برخورد با جرائم اجتماعي مطرح مي شود. اما ورود مجلس هشتم به اين مقوله آن هم در ماه آغازين فعاليت خود بر دامنه بحث افزوده است. به خصوص اينکه در طرح 20 نماينده ياد شده علاوه بر اينکه مجازات سنگين اعدام براي مجرمان در نظر گرفته شده است، در عين حال بر اجراي فوري و بدون بخشش چنين مجرماني تاکيد شده است. آن گونه که خبرگزاري مهر از حميدرضا حاجي بابايي نماينده همدان و عضو هيات رئيسه مجلس درباره اين طرح نقل کرده است، دامنه گسترش جرائم اجتماعي براي نخستين بار به وبلاگ نويسان و راه اندازان سايت هاي اينترنتي هم کشيده شده است و هر فعال اينترنتي که مروج فساد، فحشا و الحاد شناخته شود، محارب شناخته شده و با صدور حکم اعدام مواجه خواهد شد.لاريجاني با دفاع از طرح نمايندگان در اين باره گفت؛ نبايد منتظر بمانيم عده يي از افراد شرور و ناهنجار، عده زيادي را دچار آسيب رواني و اجتماعي کنند و فقط چند سال زندان و جريمه نقدي شوند.وي افزود؛ کساني که با آرامش رواني جامعه بازي و نگراني ايجاد مي کنند مصداق مفسد في الارض هستند؛ چرا که آنها با اقدام خود به جامعه ظلم مي کنند.بيان اين سخنان از سوي علي لاريجاني کافي بود تا جدي بودن و در عين حال احتمال بالاي تصويب نهايي اين طرح به اذهان خطور کند و از سوي ديگر نشانه يي از ورود و تمايل مجلس براي قانوني کردن تمام اقداماتي باشد که تاکنون در چارچوب طرح ايجاد امنيت اجتماعي در کشور اجرا شده، چرا که در برخي موارد حقوقدانان و وکلاي دادگستري بر عدم قانوني بودن برخي برخوردها تاکيد مي کردند و حتي بعضي قضات اعلام مي کردند کساني که به عنوان مجرم اجتماعي به دستگاه قضايي معرفي شده اند قانون روشني براي چگونگي تعيين مجازات آنان وجود ندارد. البته تاکنون تمام مباحثي که مطرح شده بود درباره مصاديق سبک تر جرائم اجتماعي بود اما طرح جديد مجلس ابعاد امنيتي هم به خود گرفته است و مستقيماً تاييد مي کند هر کسي که عملکردش موجب سلب امنيت رواني اجتماعي شود به عنوان محارب با خطر مجازات اعدام روبه رو خواهد شد. البته برخي از جرائمي که در اين طرح عنوان شده چيز جديدي نيست و قبلاً هم در قانون وجود داشته است. به عنوان مثال راهزني، سرقت مسلحانه، تجاوز به عنف، شرارت، آدم ربايي به قصد تجاوز يا اخاذي از جمله جرائمي هستند که در قوانين فعلي موجود هستند و حتي سال گذشته تعدادي نيز در سراسر کشور به اتهام جرم هايي که از آن نام برده شد در ملاءعام به دار آويخته شدند. در اين ميان برخي جرائم مانند داير کردن وبلاگ و وب سايت جديد هستند و براي اولين بار است که قانونگذاران مي خواهند برخي فعاليت هاي اينترنتي را مصداق جرم سنگين محاربه که مجازات آن اعدام است، تعيين کنند. از اين رو حساسيت ها نسبت به اين بخش از طرح نمايندگان بيشتر است. چرا که تعيين مصاديق فعاليت هاي اينترنتي که مي تواند جنبه مجرمانه داشته باشد با پيچيدگي هاي زيادي مواجه است و از آنجا که از سابقه فعاليت هاي گسترده اينترنتي در ايران بيشتر از ۱۰ سال نمي گذرد هنوز هم قانون جامعي درباره آن نوشته نشده است و ظاهراً در اولين گام قرار است برخي جنبه هاي مجرمانه آن هم از نوع سنگين آن تعيين مصداق شود. ظاهراً افزودن قيد فساد، فحشا و الحاد به فعاليت هاي اينترنتي مجرمانه در اين راستا تعبير مي شود و نمايندگان به اين باور رسيده اند که با افزايش تعداد کاربران اينترنت در ايران مي توان نتيجه گرفت که سايت هاي مروج فساد، فحشا و الحاد هم بر بافت اجتماعي جامعه تاثير مي گذارند و بايد با قانونگذاري سفت و سخت و اجراي مجازات مجرمان بدون ترحم امنيت رواني جامعه را حفظ کرد.البته در برخي موارد فعاليت هاي اينترنتي در ايران جنبه سياسي هم به خود گرفته است. در اين خصوص از چند سال پيش شورايي از چند مقام رسمي کشور تشکيل شد تا سايت هاي اينترنتي که فعاليت آنان مخل امنيت سياسي، اجتماعي، فرهنگي، عقيدتي و اقتصادي کشور تشخيص داده مي شود فيلتر شده و امکان دسترسي کاربران اينترنتي به آن فراهم نباشد. در اين راستا اکنون تعدادي از سايت هاي اينترنتي مسدود هستند و کاربران ايراني نمي توانند از اين سايت ها بازديد کنند. هنگامي که کاربري مي خواهد از چنين سايتي بازديد کند پيامي با مضمون «کاربر محترم طبق قوانين نظام جمهوري اسلامي ايران دسترسي به اين سايت ممنوع است» به روي او گشوده مي شود. اکنون تعدادي از نمايندگان به اين نتيجه رسيده اند از آنجا که پيشرفت هاي تکنولوژيک اين امکان را به وجود آورده که دسترسي به سايت هاي ممنوعه ممکن شود لذا راه قاطع تر مجازات آن دسته از فعالان اينترنتي است که فعاليت آنان موجب سلب امنيت رواني جامعه مي شود.

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ شهریور ۲۹, چهارشنبه

بیدادگاه های رژیم ولایت فقیه تحت امر رهبری!


پرونده اختلاس ها در حکومت اسلامی، پرده از  دزدی ها و رشوه خواری ها در بالاترین مقامات حکومتی را بالا می زند. هر چند لبه تیز حملات کنونی قوه قضائیه دامان باند احمدی نژاد  و مقامات دولتی را گرفته، اما نمی توان دامان جناحهای دیگر را از این گنداب  پاک دانست.  نمی توان از یاد برد که باند احمدی نژاد به این دلیل با حمایت صد درصدی رهبر رژیم به سکوی ریاست جمهوری پرتاب شد تا به قول  خودش دست دزدان را از بیت المال ملت کوتاه کند. او با شعار «عدالت» و کوتاه کردن دست «آقازاده ها» از منابع ملی روی کار آمد و در سخنرانی ها یش پای بسیاری از آقا زاده ها را به میان کشید.زمینه های فساد در جمهوری اسلامی بسیار ریشه دار و قدرتمند است.اگر دولتی مجبور بود  با مالیات شهروندان بودجه اش را تأمین کند نمی توانست چنین بی حساب و کتاب با پول مردم رفتار نماید. از سوی دیگر، ایران کشوری است تحت حاکمیت استبداد. در حکومت های مستبد، امکان کنترل دولت به پائین ترین حد خود می رسد. بالائی ها خود را قادر مطلق می دانند و مردم را رعایای بی حقوق. چنین سیستمی حکومتی زمینه ی فساد در بالائی ها را بصورت گسترده ای فراهم می آورد. استبداد حاکم بر ایران، استبدادی دینی است و متکی به روحانیت. روحانیتی که از تمرکز برخوردار نیست و هر مرجع تقلیدی برای خود «بیت آقا» دارد با درآمدها و هزینه ها ی مستقل خودش. همه این عوامل را که در کنار هم بگذاریم ، زمینه های رشد فساد بویژه در رده های بالای حکومت بیشتر آشکار می شود و بر این پایه می توان به ریشه دار بودن فساد در حکومت اسلامی پرداخت.سیستمی که در حکومت اسلامی ایجاد شده، سیستمی است متکی به باندهای مافیائی دزدان بیت المال مردم. جدا از شبکه های مالی نهادهای مذهبی، در این کشور حتی سپاه پاسداران که اصلی ترین بازوی نظامی حکومت  است، مالک بزرگترین شبکه های اقتصادی کشور است. سپاه ر بسیاری از پرسودترین و یا کلیدی ترین شرکت ها دست انداخته است و به هیچ نهاد قانونی نیز حساب پس نمی دهد.ساختاری چنین تو در تو و مافیائی، امکان هر نوع حسابرسی و کنترل مالی را از میان می برد. در این سیتسم هر جریان در تلاش است تا با استفاده از امکانات حکومتی بیشترین سهم از بودجه ها و منابع مالی را بدست آورده و در میان نیروهای خودی تقسیم کند و گاه با سفره پروری بر جمعیت رای دهندگان و هواداران خود بیافزاید. در اینجا با سیستمی روبرو هستیم که باندهای قدرت در تقسیم پول های بادآورده از اهرم های قدرت، چه اهرم های دولتی و اجرائی، چه اهرم های قضائی وچه اهرم های امنیتی، پلیسی و نظامی به نحو احسن سوءاستفاده می کنند. افشای پاره ای از دزدی ها و اختلاس ها بیش از آن که نشانه ی سلامت دستگاه قضائی جمهوری اسلامی باشد، بیانگر درگیری منافع جریانات و باندهای دزدان حکومتی است.  هرجریانی، در طول کار خود پرونده هائی از رقیبان جمع آوری می کند و در زمان دعوا و درگیر شدن این پرونده ها را رو می کند. از این جاست که شبکه های موازی اطلاعاتی شکل می گیرند.  وزارت اطلاعات گاه شامل پاکسازی های گروهی می شود و بر سر پست وزارت آن حتی میان رئیس جمهور و رهبر رژیم درگیری پیش می آید.  اداره اطلاعات سپاه برای خود  زندان های ویژه ایجاد می کند و به احدی پاسخگو نیست. اگر جائی برای به محاکمه کشاندن رقیبان در میان نباشد و اطلاعات افراد نیز بیش از حد مهم باشد، سکته های قلبی زودهنگام نیز سازماندهی می شود.این سیستم تودرتو و مافیائی، اما در شعار، طرفدار «عدالت» است. رهبر رژیم مدام از عدالت اسلامی حرف می زند و دفاع خود از احمدی نژاد در برابر مخالفانش را همسوئی او با خودش در اجرای عدالت می داند. احمدی نژاد که تمامی نزدیکانش به دست داشتن در اختلاس های کلان متهم شده اند از «عدل علی» سخن می گوید.  حتی فرماندهان سپاه که احمدی نژاد آنها را «برادران قاچاقچی» می نامد نیز از عدالت و عدالت گستری سخن می گویند. و شعار عدالت و «عدل علی» از زبان منبرنشین های میلیونر و «آقازاده »هایشان  نیز نمی افتد. در اینجا با کُر جمعی یک مشت دزد بیت المال مردم روبرو هستیم که فریاد عدالت سر می دهند. اما فرهنگ مردم این دوگانگی و دو روئی را بسیار زیبا ترسیم می کند آنجا که به کور می گویند چراغعلی و به کچل می گویند زلفعلی. و بدین گونه است که دزدان نیز شده اند عادل!

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ شهریور ۲۴, جمعه

جنبش مستقل مردم تنها راه رسیدن به دموکراسی است


دموکراسی تنها حکومت مردم و برای مردم نیست، بلکه به وسیله خود مردم نیز به وجود می آید. وقتی از مردم صحبت می کنیم منظورمان قاعدتاً باید روشن باشد . هیچ حزبی یا هیچ مجموعه ای ازاحزاب سیاسی، مردم نیستند. این را برای کم اهمیت جلوه دادن احزاب سیاسی نمی گویم. احزاب سیاسی در همه جا عموماً و در جوامعی که سنگر بندی های مدنی محکمی وحود ندارد، به ویژه برای شکل گیری دموکراسی اهمیتی حیاتی دارند .امٌا درست به همین دلیل، در جوامع استبداد زده، هیچ حرف یا هیچ مجموعه ای از احزاب نمی توانند آنقدر پر ارتباط باشند که خود را نماینده مردم بنامند. بعلاوه ، به هزاران تجربه می دانیم که اعتبار نماینده، همیشه به اراده موکل اش بستگی دارد و نماینده ای که موکل مسلوب الاراده و ناتوان دارد ، در عمل به قیٌم او تبدیل می شود. به همین دلیل، در همه کشورها عموماً و در کشورهای استبداد زده به ویژه، اعتبار واقتدار احزاب به میزان تحرٌک، آگاهی و سازمان یافتگی موکلان آنها بستگی دارد و مخصوصاً تاسیس دموکراسی بی اتکا به سنگر بندی های مدنی و سیاسی (و گاهی حتی نظامی ) مردم، به صدور فرمان های ملوکانه می ماند .در انقلاب ۵۷ ، اکثریت بزرگ مردم ، به نام «تاسیس  جمهوری» به رفراندوم خمینی برای «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمترلبیک گفتند و می دانیم که چه فاجعه ای به دنبال آورد. پس باید به هوش باشیم که بار دیگر «دموکراسی» نیابتی را به نام خواست مردم به مردم قالب نکنند. آنهایی که برای ایجاد دموکراسی در این کشور، هم چنان در مدار مثلث شوم می چرخند، بین قطب های ( این بار) متخاصم آنها در رفت و آمدند ، به نام استفاده از«فرصت » مصیبت دیگری تدارک می بینند . آنهایی که خود را ادامه دهندگان ووارثان همه جنبش های آزادی خواهی و برابری طلبی مردم ایران در یک صد سال گذشته می نامند ، تمام تلاش شان باید این باشد که خود مردم به میدان بیایند با همه نیازها و خواست های بی واسطه ودر سطوحی حتی متضادشان ؛ هر چه آگاه تر براین نیازها و خواست های خودِ خودشان و مصرتر و سازمان یافته تر پیرامون آنها ، بهتر. تنها از این طریق است که می توان اکثریت عظیم مردم را به میدان اقدامات مستقیم و مستقل سیاسی کشاند، به سرنگونی جمهوری اسلامی شتاب بخشید و دقیقاً در متن همین پیکار علیه جمهوری اسلامی ( ونه بعد از آن) شرایط و لوازم تاسیس دموکراسی را فراهم آورد.در شرایطی که هفتاد الی هشتاد درصد مردم ایران در آن روزها روستانشین بودند و غالباً رعیت  به شمار می آمدند ، عجیب است که کسی برای به آتش کشیدن نظام ارباب رعیتی ، مشخص ومصٌمم ، به میدان نیامد . پس بیایید امروز با همان زبان انتزاعی با مردم صحبت نکنیم و به نام مصلحت دموکراسی و با منطق آسیاب به نوبت، خواست های ۸۰ درصد جمعیت کشور را که زیر فشار شرایط مصیبت بار کنونی ، صدای شکستن استخوان های شان را می شنویم ، نادیده نگیریم . بگذارید این نوشته را با گفته زیبای جان دیویی ، فیلسوف و آموزش گر معروف آمریکایی ، پایان بدهم که گفته است، تنها راه حل بحران دموکراسی، عمق بخشیدن به خود دموکراسی است .

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ شهریور ۲۰, دوشنبه

جمهوری اسلامی ایران نیز در ۳۳ سال گذشته:


جمهوری اسلامی ایران نیز در ۳۳ سال گذشته با سرکوب مستمر مبارزات مردم و با تحریف تاریخ گذشته ایران از هیچ تلاشی برای ایجاد عدم اعتماد بنفس در ذهنیت جنبشهای تحت ستم در ایران فرو گذار ننموده است.کارگران و زحمتکشان، مزد و حقوق بگیران تحت ستم ایران، زنان ایران، جوانان ایران، ملل تحت ستم ساکن ایران بشهادت ۳۳ سال گذشته از هر فرصتی استفاده و در مقابل سرکوب های حکومت اسلامی ایران مقاومت و مبارزه نموده اند.در ۳۳ سال گذشته مقاومت ها و مبارزات مردم کشور ما هم رژیم مذهبی ایران را ذله کرده است و هم در صفوف جناح های رنگارنگ این رژیم شکاف انداخته و هم احترام افکار عمومی جهان را برانگیخته است.مبارزات سالهای اخیر بر ضد حکومت اسلامی ایران شاهد به صحنه آمدنِ گسترده دختران و زنانِ مبارز، شجاع و آگاه کشورمان بوده ایم. این نیز از نکات برجسته توانائی ها جامعه ما برای دست یابی به آزادی و برابری است. فراموش نکنیم هیچ انقلاب آزادیخواهانه و برابری طلبانه بدون شرکت فعال و گسترده زنان به پیروزی نمیرسد.رژیم استبدادی حاکم بر ایران از ابتدا درغگو، مردم فریب و سرکوبگر بوده است.خمینی میگفت:  آب، برق و مسکن را مجانی میکنیم. به اینها دلخوش نباشید. بیشتر بخواهید. همه نیاز های شما را پاسخ خواهیم داد.اما در عمل، مردم فقیرتر و بدبخت تر و بی حق تر شدند.خمینی از استقلال ایران سخن میگفت. امروز بیش از گذشته حکومت اسلامی ایران، تحت تاًثیر سیاست ها و عملکردهای دولت های امپریالیستی است.شعار نه شرقی، نه غربی خمینی هم در عمل تبدیل شده است به غارت کشورمان توسط شرق و غرب. وابستگی اقتصادی ایران به شرق و غرب هم خیلی بیشتر شده است.خمینی در پاریس از آزادی صحبت میکرد. اما بمجرد ورودش بایران، تدارک سرکوب را دید.
در درون رژیم:
آیت الله شریعتمداری که در زمان رژیم  شاه واسطه شده و خمینی را از مرگ نجات داده بود، توسط خمینی بعد از تسخیر قدرت ذله، لِه ، بی آبرو و دق مرگ شد.خمینی، داماد خودش صادق قطب زاده را نیز کشت.خمینی مهندس بازرگان، اولین نخست وزیر حکومت اسلامی را سرکوب و بی آبرو کرد. مهدی بازرگان تا آخر عمر با خفت در رژیم خمینی زندگی کرد.خمینی میگفت ابوالحسن بنی صدر مثل پسرمن هست.خمینی ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور حکومت اسلامی راخلع کرد و ناچار کرد که از ترس جانش به مجاهدین خلق پناهنده بشود و بعداً هم از ایران بطور مخفیانه خارج شود.خمینی میگفت آیت الله منتظری استاد بزرگ فقه است، لذا منتظری به جانشینی ولی فقیه منصوب شد. آیت الله حسینعلی منتظری بدستور مستقیم خمینی از مقامش خلع شد. تا زمانیکه خمینی زنده بود، منتظری ناچار بود در منزلش زندانی باشد. همان منتظری که خمینی میگفت استاد فقه اش است.سید علی خامنه ای، آخرین نخست وزیر زمان روح الله خمینی، میرحسین موسوی را دستگیر و زندانی کرد.سید علی خامنه ای، «خانه زاد خمینی» مهدی کروبی را که رئیس مجلس شورای اسلامی بود را نیز سرکوب کرد و اکنون کروبی زندانی است.سید علی خامنه ای، میراث خوارِ خمینی، زمانی گفته بود که خودش را به محمود احمدی نژاد فاشیست نزدیک میداند. اکنون، محمود احمدی نژاد و باندش را در حکومت اسلامی ایران، باند انحرافی میخوانند و در حذف او از دایره قدرت هستند.حکومت اسلامی ایران دست در دست سرمایه داران، طبقه کارگر ایران و زحمتکشان کشورمان را بخاک سیاه نشانده اند. اعتراضات آنها را نیز بشدت سرکوب میکنند. هر فعال و رهبر کارگری را سرکوب و زندانی میکنند.حکومت اسلامی ایران، بقصد نابودی نویسندگان، خبرنگاران، سیاستمداران علنی و دیگر مخالفان رژیم در سال ۱۳۷۸ توطئۀ قتل های زنجیره ای را آغاز نمود که پس ربودن و قتل دهها نفر از مخالفین رژیم، بعلت تشدید اختلافات در سطوح بالای رژیم، متوقف شد.حکومت اسلامی ایران، جوانان کشور ما را بی آینده و چندین میلیون نفر از آنها را معتاد کرده اند. اقلیت های ملی و مذهبی را مدام سرکوب کرده اند. اقتصاد کشور را به مرز ورشکستگی رسانده اند.از دیگر نمونه های دیگر تحمیل ترور و خفقان در ایران، تشدید سرکوب و خفقان به مردم حق طلب، بعد از نمایش انتخاباتی خرداد ۱۳۸۸ است. متاسفانه بعلت محدودیت مقاله، از پرداختن به دستگیری ها، زندان ها، شکنجه ها و تجاوزات جنسی و قتل های در رابطه با اعتراضات دختران و پسران جوان، پس از خرداد ۱۳۸۸ ، خودداری مینمایم. تازه ، اینها بخشی از جنایاتی است که رژیم اسلامی بمردم حق طلب ایران، تحمیل نموده است.همۀ امور در حکومت اسلامی ایران بگونه ای تغییر یافته است که زندگی اکثریت مردم در ایران تبدیل به یک مرگ تدریجی شده است.در حکومت اسلامی ایران هیچکس بغیر از ولی فقیه نمیتواند از فردای خودش مطمئن باشد. هم اکنون، با قدرت گیری فرماندهان سپاه پاسداران نیز آینده شخص سیدعلی خامنه ای هم به برآینده نیروهای درون رژیم وابسته شده است.فاشیسم مذهبی در حال درهم پاشیدن شیرازه جامعه ما است. فساد، اختلاس، ترور، خفقان و اعدام، با نام حکومت اسلامی ایران مترادف شده است.چند ماه بعد از پدیداری بهار عربی برای همگان روشن شد که برخلاف تصویری که حکومت اسلامی ایران از انقلابات عرب ترسیم میکرد، برعکس امکان این وجود دارد که، تجربه مردم کشورهای عربی در داخل خود ایران تکرار بشود.بر اساس همین احتمال نیز حکومت اسلامی ایران ترور، خفقان، اعدام و سرکوب را تشدید کرده است. در هیچ زمینه ای کوتاه نیامده است و پاسخ مردم حق طلب را با تشدید سرکوب، ترور و خفقان داده است.هر روز که میگذرد حکومت اسلامی در داخل کشور بیشتر منزوی و منفور میشود و هر روز بیشتر از گذشته در زمینه بین المللی نیز دستش کوتاهتر میشود. تا جائیکه بر اثر ماجراجوئی های رژیم و با تشدید محاصرۀ اقتصادی ایران، هزینۀ مرگبار آن بگردن کارگران، زحمتکشان و مزد و حقوق بگیران تحت ستم ایران افتاده است.اکنون حکومت اسلامی ایران، خودش و کشور ما را هر روز بیشتر در گرداب اقتصادی چین و روسیه گرفتار نموده است.
توجه کنید : اکثریت قریب باتفاق مردم ایران را کارگران، زحمتکشان و مزدبگیران تحت ستم تشکیل میدهند. آیا حرف ناروائی که بخواهیم در کشور ما حکومت اکثریتِ شهروندان بر سر کار بیاید؟ در حالی که هم حقوق اقلیت ها و مخالفان حکومت نیز حفظ باشد و هم آزادی و برابری در کشور ما مستقر شود.سرکوب و خفقان بس است. ما لگدمال شدگان، اکثریت مردم ایران هستیم. خودمان را باید سازماندهی بکنیم. باید آگاهی مان را به منافع خودمان، به چگونگی دستیابی به رفاه، آزادی و رفع تبعیض در کشورمان بالا ببریم. تا بتوانیم بر سرنوشت خودمان حاکم بشویم.برای تامین حق حاکمیت بسرنوشت خودمان، کارگران، زحمتکشان و مزدبگیران تحت ستم ایران، برای رسیدن به آزادی و برابری لازم است که ما مردم ایران آلترناتیو مطلوب خودمان را ایجاد نمائیم.این راه رسیدن به رفاه ، آزادی و برابری در ایران است. بقیه چیزی در حّد سراب خواهد بود. بقیه آلترناتیوها، دیر یا زود، مجدداً به تسلط استبداد و دیکتاتوری دیگری بر ما مردم تحت ستم منجر خواهد شد.
به امید فرارسیدن روز حاکمیت ما مردم ایران بر سرنوشت خودمان.

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

چرا با تکیه بر دشمنان دموکراسی نمی توان به دموکراسی رسید؟


پنجاه سال پس از کوتای ۲۸ مرداد ، در حالی که کشور ما دوره حساسی را می گذراند و پیکارهای سیاسی سرنوشت سازی را در پیش رو دارند ، ما هنوزهم با ۲۸ مردادی ها سرو کار داریم . و این بار بر خلاف پنجاه سال پیش، آنها در ائتلاف باهم نیستند ، به ضدیت در برابر هم ایستاده اند . بنابراین عده ای گمان می کنند  می توان به کمک آمریکا و همراه سلطنت علیه استبداد روحانیت جنگید و به دموکراسی دست یافت و بخش بزرگی از مردم چنان از جهنم جمهوری اسلامی به جان آمده اند که تنها به خلاصی از این حهنم می اندیشند  و نه چیزی بیشتر . امٌا تجربه همه پیکارها ی دموکراسی واز جمله تجربه خودمان در صد یا حتی همین پنجاه سال گذشته، نشان می دهند که با تکیه بر دشمنان دموکراسی نمی توان به دموکراسی دست یافت. عده ای می گویند در گیری آمریکا و جمهوری اسلامی فرصت مساعدی برای براندازی این رژیم به وجو آورده است که باید از آن استفاده کرد. اینها روی حقیقتی دست می گذارند تا حقیقت بزرگتری را وارونه نشان بدهند. شکی نمی توان داشت که دشمنی میان آمریکا و جمهوری اسلامی، این رژیم را در شرایط بسیار دشواری قرار می دهد و فرصت های مساعدی برای مبارزه  با آن به وجود می آورد و طبیعی است که هم جریان های سیاسی خواهان براندازی جمهوری اسلامی از این فرصت ها، به انحاء مختلف استفاده می کنند و به این اعتبار،آگاهانه یا نا آگاهانه ، با آمریکا هم سویی دارند . حتی از این فراتر ، مخالفان موجودیت جمهوری اسلامی و از جمله آمریکا ، همیشه از اختلافات درونی خود حکومتی ها استفاده کرده اند و می کنند که کاملاً طبیعی و قابل فهم است  واگر جز این بود عجیب بود. امًا حقیقتی که وارونه نمایانده می شود این است که دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی نیست که این رژیم را به بحران کشانده است، بلکه بر عکس، مخالفت مردم با رژیم است که فرصت بی سابقه ای برای سرنگونی آن به وجود آورده و آمریکا را نیز به بهره برداری از این فرصت برانگیخته است. فراموش نباید کرد که دشمنی آمریکا و جمهوری اسلامی تازه آغاز نشده ، بلکه به اندازه عمر خودِ جمهوری اسلامی قدمت دارد . امٌا این دشمنی ، در گدشته نه تنها جمهوری اسلامی را بحرانی نمی کرد، بلکه گاهی به موجودیت آن انسجام بیشتری می بخشید . فراموش نباید کرد که خمینی با اشغال سفارت آمریکا و اعلام رسمی دشمنی با آمریکا ( که آن را » انقلاب دوم و انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» نامید) بود که قدرت روحانیت را تحکیم کرد وعلیرغم دشمنی آمریکا و درگیری با تقریباً همه قدرت های بزرگ دیگر ، یکی از طولانی ترین جنگ های قرن بیستم را سامان داد. وجالب این است که در تمام این سال ها ، آمریکا نه  تنها برای سرنگونی جمهوری اسلامی وارد میدان نشد ، بلکه در مواردی حتی به آن کمک کرد . ماجرای » ایران گیت » را فراموش نکنید. چرا آمریکا در اوج جمهوری اسلامی ( که آخوندهای حاکم دائماً از ضرورت » صدور انقلاب اسلامی » دّم می زندند و هر روز پرچم آمریکا را در خیابان های تهران آتش می زدند وحزب الله لبنان ، آمریکایی ها را به گروگان می گرفت ) برای سرنگونی آن به اقدام موثری دست نزد؟ جواب روشن است : نمی توانست و گاهی نیز سرنگونی آن را به نفع خودش نمی دید. آن چه جمهوری اسلامی را اکنون به آستانه در هم شکستن رانده، بی هیچ تردید ، بی زاری مردم ایران است که حکومت مذهبی را تحمل ناپذیر می یابند. و از این جاست که فرصت بزرگ و بی سابقه ای برای سرنگونی آن به وجود آمده است . و حالا آمریکا به این دلیل فعالانه وارد میدان شده است که اولاً جمهوری اسلامی را در ضعیف ترین نقطه موجودیت اش می بیند و ثانیاً نگران این است که سرنگونی آن به وسیله جنبش آگاهانه و مستقل مردم به شکل گیری دموکراسی در کشور ما بیانجامد و طرح های آمریکا را برای کنترل انحصاری منطقه حساس خاور میانه به مخاطره بیندازد . طرح های آمریکا برای خاور میانه اکنون روشن تر از آن است که بتوان نادیده شان گرفت و بلند تر از آن اعلام می شوند که کسی بتواند خود را به نشنیدن بزند . جنگ هایی که آنها در کشورهای همسایه شرق و غرب ما به راه انداخته اند و دوستی های شان با حکومت های خودکامه در کشورهای همسایه شمال و جنوب ما، جایی برای تردید نمی گذارد که آنها برای دفاع از حقوق بشر و ایجاد دموکراسی آستین های را بالا نزده اند، بلکه با همان انگیزه هایی وارد میدان شده اند که پنجاه سال قبل، از طریق کودتای ۲۸ مرداد، یکی از حماسی ترین تلاش های مردم ما را برای تاسیس دموکراسی، خفه کردند . در توجیه کودتای ۲۸ مرداد، آنها و پادو های مواجب بگیرشان همیشه گفته اند و می گویند که نگران سقوط ایران به کام کمونیسم و یا لغزیدن آن به زیر نفوذ اتحاد شوروی بوده اند .این توجیه بسیار بی شرمانه و بی پایه است . امٌا حتی اگر آن را بپذیریم، آیا امروز می توانیم دُم خروسی را که اکنون از آستین شان بیرون آمده نادیده بگیریم ؟ برای شناختن » دموکراسی» مطلوب آمریکا کافی است به دو همسایه اشغال شده مان در شرق و غرب بنگریم . آمریکایی ها در عراق حتی خبرنگاران » تلویزیون الجزیره » را نمی توانند تحمل کنند وبرای اخراج آنها دلیلی می آورند که برای ما مردمان استبداد زده خاورمیانه بسیار آشناست : «تشویش ادهان عمومی».! ودر افغانستان قانون اساسی جدیدی ر ا تدارک می بینند که حتی قانون اساسی ۱۹۶۴ افغانستان (در دوره حکومت محمد ظاهر شاه ) در مقایسه با آن، یک سند رهایی بخش به نظر خواهد رسید. در مقابله با جمهوری اسلامی، هم سویی ناگزیر با آمریکا و بهره براداری از فرصت های به وجود آمده از دشمنی آن با جمهوری اسلامی، برای گستراندن و کار آمدتر ساختن جنبش آزادی خواهی مردم ایران، یک چیز است وائئلاف با آمریکا و مخصوصاً امید بستن وتکیه کردن به آن چیزی دیگر. آنهایی که ائتلاف با آمریکا و تکیه به آن را توصیه وتبلیغ می کنند ، همان شیوه ای را راه نجات می نامند که در سال ۱۳۵۷ به فاجعه شکست انقلاب مردم منتهی شد . در آن هنگام ، خیلی ها با همین فرصت طلبی ها و مصلحت گرایی های کوته بینانه امروزی ، تکیه به روحانیت و ائتلاف با آن را ضرورت اجتناب ناپذیر مبارزه با استبداد سلطنتی و سلطه آمریکا قلمداد کردند . اکنون ۲۵ سال بعد از آن ماجرا، همه می دانیم که آن شیوه فاجعه بار ما را به چه جهنم هولناکی کشاند . تا دیرنشده ، از تجربه مان بیاموزیم و آن فاجعه را با نامی دیگر تکرار نکنیم .

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

حکومت اسلامی مشغول غارت کردن کشور و مردم آذربایجان در چنبره فاجعه زلزله


عده ای جنایتکار ودزد و خیانتکار عبای اسلامی بدور خود پیچیده و زیر عنوان «حکومت اسلامی» مشغول غارت کردن کشور و نابود کردن جامعه و فرهنگ ایرانیان هستند.این حکومت نا کار آمد هم در اخبار و رسانه ها می بینیم که در امداد رسانی به زلزله زدگان آنقدر ضعیف بوده که اگر از اول اعلام میکردند مردم خودشان به یاری هموطنان زلزله زده شان بشتابند امروز زلزله زدگان آذربایجان اوضاع بسیار بهتری داشتند.حکومت در حالی پایان عملیات کمک رسانی و نجات را اعلام کرده و دست رد به سینه کمک کنندگان خارجی زده است که تمامی اخبار حاکی از نیاز شدید مردم به خون، آب، غذا، پوشاک؛ سرپناه، چادر و دیگر مایحتاج بعد از زلزله است. در چنین شرایط دهشتناکی بازماندگان نه تنها به اولیه ترین نیازهای زندگی محتاجند که به لحاظ روحی و یافتن آرامش اولیه ناشی از شوک از دست دادن عزیزانشان به کمک های انسانی و عواطف بشری نیز نیازمندند. اما مقامات حکومتی چه در مرکز و چه در استان ها، سرشان به کار خودشان گرم است. رهبرشان، خامنه اي چند روز پیش در ديدار صدها نفر از اساتيد، محققان و پژوهشگران دانشگاه ها، باز هم روضه خوانی های خودش را ادامه می دهد بدون حتی اشاره ای به این فاجعه ی طبیعی. رئیس جمهورشان با جمع کثیری از خانواده های وزرایش عازم سفر به عربستان شده و در این لحظات حساس سفرهای استانی پر ریخت و پاش و عوامفریبانه اش را از یاد برده است. و مقامات «پروازی» استان همچون فرمانداران نیز معلوم نیست کجا بوده اند. رسانه های خبری شان نیز در تلاشند در آستانه برگزاری اجلاس غیرمتعهدها در تهران، همه چیز را آرام و تحت کنترل نشان دهند. این گونه است که مردم داغدیده آذربایجان، در کنار فاجعه طبیعی، فاجعه انسانی حاکمیتی ضد مردمی را نیز تجربه می کنند. حکومت دزدان و تبه کارانی که هیچ گاه به فکر ساختن سرپناه های استواری برای مردم این دیار نبودند ونیستند بلکه با یک تکان زمین، چنین سرپناه های کاه گلی شان بر سرشان خراب میشود.
امروزه پیکر آذربایجان عزیزمان زخمی است و جان همه هموطنان غم دارد. 
آذربایجان تسلیت
ایران من، ایران ما، تسلیت

نویسنده: پدرام طنازی 

۱۳۹۱ مرداد ۲۰, جمعه

سیاستهای غلط خامنه ای و محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی

امروز هر انسان آگاهی میداند که نظام سود جوی سرمایه داری برای تامین منافع سرمایه، زمینه ساز عللی میشود که زندگی مردم و کارگران زحمتکش به یک جهنم واقعی تبدیل نماید.واقعیت اینست که حکومت اسلامی ایران و در راس آن علی خامنه ای، کشور ما را تبدیل به زندان بزرگی به وسعت تمام ایران نموده است. در این زندان بزرگ، حداقل بیش از ۵۰ میلیون نفر از شهروندان کشور زیر خط فقر زندگی میکنند. زندگی این بخش عظیم مردم ستمدیده کشور ما مانند مرگ تدریجی است٬حکومت اسلامی ایران مرتبا مشغول ساختن زندان های مخفی برای سرکوب بیشتر مردم است. اما خود رژیم هم بخوبی میداند که همه مردم را نمیتوان زندانی کرد. همه مردم را نمیتوان کُشت. لذا رهبر و صاحب منصبان رژیم و همه جناح های رنگارنگ رژیم که در ابعاد متفاوت در ایجاد اوضاع اسفبار کنونی سهم داشته و یا دارند به هزیان گوئی افتاده اند. شاید به این امید که به اصطلاح از این ستون به آن ستون فرجی حاصل شود.احمدی نژاد هزیان میگوید و مدعی میشود که: «امروزه …… جمهوری اسلامي ايران در مسير شکوفايی و صعود قرار دارد.». علی خامنه ای فیل هوا میکند و میخواهد با نفی واقعیات  صورت مسئله را از بیخ و بُن نفی نماید و میگوید: «من اوضاع کشور را از همه آقایان بهتر خبر دارم، می دانم که بسیاری از این مطالبی که به عنوان انتقاد در مورد وضع کشور و وضع اقتصاد می گویند، خلاف واقع است، اشتباه می کنند» و مدتی بعد جهت بی اهمیت جلوه دادن خطر تحریم ها اقتصادی گفت : مردم ایران در برابر تحریم ها واکسینه شده اند٬ و پس از آنکه دیگر قادر نیست خسارات خانمان برانداز تحریم ها را نفی نماید، از مردم میخواهد که به «اقتصاد مقاومتی» رو بیاورند.در صورتی که مردم و کارگران زحمتکش آگاه کشور ما با تعمیق آگاهی و سازمان یابی در سطح سراسری، با تلفیق مبارزه مخفی و علنی، سامان دادن به حمایت از بخش های مختلف ستمدیدگان، بهره وری از همه شیوه های مبارزه و سامان دادن به اعتصابات در محل های زیست و کار پا به میدان بگذارند و چرخ تولید را متوقف نمایند، آنگاه نه تنها حکومت اسلامی ایران به زباله دان تاریخ رهسپار خواهد شد، بلکه در صورت پایداری مردم و کارگران زحمتکش در سنگرهای خویش، علاوه بر اینکه حق تعیین سرنوشت٬ در کفایت اکثریت مردم آزادیخواه و برابری طلب ما قرار خواهد گرفت و تا فرارسیدن آن روز،در خدمتگزاری به انسان و انسانیت موفق و کوشا و پیروز باشید.

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ مرداد ۱۵, یکشنبه

همبستگی‌ و یک صدا علیه جمهوری اسلامی


آخوندها از نظر ژنتیکی‌ هیچ تفاوتی با هم ندارند، چرا که ژنهای پایه آنها نیز از تازیان و تازی زاده گان گرفته شده و آنها نیز در عمل تخم تازی بشمار میروند! که این امر در خیانت به ملّت ایران از سوی این نوع آخوندها ذوب شده در فضولات ولایت، دزد، متجاوز، مزدور، بیسواد، مرتجع و کثیف بشمار می آیند.رژیم در مقابله با مردم گرسنه نیشابور که به خیابان ها آمده بودند  و فریاد می زدند ما گرسنه ایم» هاج و واج مانده بود . هاج واج مانده بود تا از کدام نیروی سرکوبگرش برای پراکنده کردن این اعتراض جدید استفاده کند و آنها را روانه خانه هایشان کند.تورم افسارگسیخته و کمبود مواد غذایی آنچنان بر مردم فشار می آورد که چاره ای جز به خیابان آمدن ندارند .صف های طولانی مرغ و گوشت و تخم مرغ تبدیل به تظاهرات ناگهانی می شود . خشم و نفرت و ذوق شعری ایرانی هم گل می کند ، قافیه جور می شود و شعار ها یکی پس از دیگری تمامیت رژیم را نشانه می گیرند .(ننگ بر گرانی) پیش در آمد شعار هایی هستند که مراسم به خاک سپردن رژیم سیاه سرمایه و مذهب را تمرین می کنند.مردم اتوموبیل های یک میلیارد تومانی آقازاده ها را در خیابان ها می بینند و غارتگرانی فربه  را که به پشتگرمی ماشین سرکوب رژیم جمهوری اسلامی با زندان ها و شنکجه گاه ها و بیدادگاه هایش به راحتی در این اتوموبیل های مرفه  بی اعتنا به رنج و فلاکت مردم لم داده اند . و به سفره و جیب خالی خود نگاه می کنند و نگاه های پر از سوال فرزندان .  نمی دانند با این همه شرمساری جلوی زن و بچه، چه کنند.آمدن به خیابان ، اگرچه خود بخودی است ولی به زحمتکشان می آموزد که در قرار گرفتن در این فقر و بدبختی تنها نیستند . به آنها می آموزد که آنها اکثریت جامعه هستند .آنها ۹۹ درصدی که همه جا صحبتش هست همین ها هستند.دخترک کوچک ، نگران نباش که ما انتقام همه شما مستضعفان را از آخوندها و بسیجی ها و آقا زاده های شکم گنده که میلیاردها دلار ثروت شما  وما فرزندان ایران را به جیب زده اند خواهیم گرفت.


نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ مرداد ۱۲, پنجشنبه

خوابهای آشفته پرور علی خامنه ای

هفته گذشته آیت‌الله خامنه‌ای با کارگزاران نظام دیدار کرد.  علی خامنه ای در سخنان خود با سیاست‌های کنترلی جمعیت در ایران مخالفت کرد و مدعی شد که براساس «بررسی علمی و دقیق» تا چند سال دیگر نسل جوان ما کم خواهد شد و در این سیاست تجدید نسل حتما باید تجدید نظر بشود. بعد هم این را به گردن آقای خمینی انداخت که «رقم صد و پنجاه و دویست میلیون را اول امام گفتند.اگر این سخنان را کنار هم بگذاریم، در پشت سخنان علی خامنه ای در دفاع از جمعیت ۲۰۰میلیونی، آن هم در وسط بحث بحران اتمی، این فکر خطرناک به چشم می‌خورد که حکومت ایران می‌خواهد آماده کشته شدن چند صد هزارتن از جمعیت ایران شود و ادامه حکومت خود را برای شرایط بعد از آن تدارک ببیند. اینکه توهم ادامه حکومت پس از یک هولوکاست اتمی تا چه اندازه پایدارهست یک بحث است و پیامدهای این توهم؛ هم برای مردم و جامعه ما بحثی دیگر. تبلیغات مداوم خامنه ای درباره نزدیکی ظهور امام زمان یا بحث‌های هر روزه مربوط به زمین لرزه در تهران و کشته شدن چند صد هزار تن در آن، همه نشان از نوعی تلاش برای آمادگی افکار عمومی برای یک کشتار چند صد هزار تنی دارد بنابراین در شرایطی که بحران اقتصادی و بیکاری و ناتوانی در تامین خوراک همین جمعیت هفتاد و چند میلیونی روز به روز آشکارتر شده و تاکید بر افزایش جمعیت نشان از گرایشی خطرناک دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت. مقاومت علی خامنه ای برای حفظ قدرت و به قیمت کشتار چند چند صد هزارنفر بیگناه که نام آن را عدم عقب نشینی گذاشته، ریشه در این افکار عقب ماندگی و مخرب نیز دارد.هر چند که پاچه خواری‌های علی‌ خامنه ای به عنوان آخرین تیر رژیم در تاریکی‌ نیز بدون جواب ماند، هنوز هم زبان رژیم زبون کوتاه نمیشود و ادعا پشت ادعا؛ رژیم هنوز هم پر قدرت بر سر مواضع خود ایستاده است!
درخواست کمک از مردم برای مقابله با تحریم‌ها
در خبری تازه منتشر شده که رژیم از مردم فقیر ایران طلب کمک می‌کند.... 
حال ما نمی‌دانیم، دم خروس را باور کنیم، یا قسم روباه را؟
در آستانه تحریم ها دیده و شنیده می شد که دجالان آخوندی و در رأس آنها، کلان اهریمن حضرت روضه خوان بزرگ خامنه‌ای ادعا میکنند که تحریم‌ها هیچ اثری بر اقتصاد جمهوری اسلامی نداشته است و حتی در جهت تقویت آن نیز موثر بوده است!
آخر یکی‌ نیست به این آقایان بگوید که آخوند را چه به مملکت داری


نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه

خامنه ای خطاب به مرغ: سیاست٬ سیاست چماق است


همزمان با جهانی شدن بحران مرغ که ابتدا از ماشین لباسشوئی مرغ و پخش کارتون «خانوم حنا و مرغ ماشین لباسشوئی طلا» شروع شد ، رهبری بطرز خشنی با تنی چند از دیدار و علاوه بر قد قدهای همیشگی و پرتاب قارت ، مقداری هم رهنمودهای لازم ارائه کرد . بر این اساس ستاد هماهنگی رهنمودهای لازم ضمن صدور مقدار دیگری فحش اونجوری به سید محمد خاتمی و صرفاً برای تکمیل قارت معظم له مبنای قد قد اخیر ایشان را بر پایه بنا نهاد...
خامنه ای قد قد: نظام تسلیم تحریم‌ها نخواهد شد.بنده(خامنه ای) با همین جسم ناقصم تا حالا صد دفعه به شما گفته‌ام که نظام یک جائی است که با مردم فرق می‌کند و طی این سالها اینقدری که من این قضیه را به شما رهنمود لازم داده‌ام اگر به خر خودم رهنمود داده بودم الآن خودش پشت چراغ قرمز وایمیستاد و بنابراین من واقعاً نمی‌فهمم شماها چرا هنوز روی تأثیر تحریم‌ها بر ملت کلید کرده‌اید و حتی قدر یک برگ چغندر نمی‌فهمید که تحریم‌ها هر بلائی سر ملت بیاورد باز هم ما می‌توانیم سینه مرغ دستمالی کنیم و از وسط لنگ مرغ وارد سفره‌مان بشویم و کلاً گور پدر ملت .رهبرننگین جمهوری اسلامی که در سخنرانی روزگذشته خود نیز کوشید تاثیر مخرب تحریم های بین المللی بر اقتصاد ایران را کمرنگ معرفی کند، از اعلام نتایج و تاثیرات این تحریم ها بدجوری حال پریشان است و به نظر می رسد خامنه ای که به دلیل نقش سیاست های غلط و دروغ در محاصره اقتصادی و سیاسی ایران مورد انتقادات گسترده ای قرار دارد، به طرز فریبکارانه ای می کوشد تا از عملکرد خود به نوعی مرموزانه ای دفاع کند.


نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ مرداد ۴, چهارشنبه

نیروهای سرکوبگرسپاه در اسارت پنج بحران سیاسی اقتصادی


اگر این روزها کسی بخواهد در یک جمله بنویسد که اوضاع در ایران از چه قرار است، آن جمله بنظر من چنین است: حکومت به دلیل فسادی که سراپای سپاه پاسداران را گرفته بر سر کار است.البته اگر بخواهید بیشتر این جمله توضیح بدهم، آن توضیح نیز چنین است٫ فرماندهان سپاه با چنگ و دندان از حکومت دفاع می کنند و از هیچ جنایتی علیه مردم رویگردان نیستند و به همین دلیل نیز حکومت هنوز بر سر پاست. سپاه حکومت را حفظ می کند، تا به چپاول ادامه بدهد و حکومت دست آنها را برای این چپاول بازگذاشته تا موجودیتش به خطر نیفتد.همزمان با تشدید بحران سیاسی و اقتصادی در کشور، سپاه پاسداران نیز درگیر بزرگترین بحران تاریخ پس از انقلاب ننگین خود شده است. این بحران پس از کودتای ۲۲ خرداد شدت یافته و هر روز بیشتر بالا می گیرد. مشروعیت نداشته سپاه براثر نقش آن در کودتا از یکسو و دخالت در نابسامانی‌های اقتصادی از سوی دیگر و بحران هسته ای و خطرهایی که برای کشور بوجود آورده و سپاه در آنها نقش کلیدی را داشته از هر سو به چالش کشیده شده است.این سرنوشتی است که حتی موافقان ولایت فقیه هم می دانند که پس از بیش از دو دهه رهبری بی کفایت علی خامنه ای گریبانگیر همه ارگان های انتخابی و انتصابی جمهوری اسلامی شده است. کافی است نگاهی به سطح و عمق بحران همه جانبه ای که کشور را فرا گرفته انداخته شود تا تمام گنده گوئی ها و ادعاهای پوچ علی خامنه ای نقش برآب شود. او که در تمام مسائل کشور دخالت مستقیم و غیر مستقیم دارد، مسئول اصلی وضع کنونی در ایران است. از صف طویل مرغ یخ زده تا صف بندی نظامی در کل منطقه.


سپاه با پنج اتهام و پنج بحران دست به گریبان است:


۱- سازماندهی کودتای ۲۲ خرداد علیه رای مردم، به میدان کشیدن نیروها، سازماندهی اوباش و سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم.


۲- تشکیل امپراتوری اقتصادی، خصوصی سازی اموال دولتی و چنگ انداختن بر آنها و دخالت در همه امور اقتصادی و تبدیل شدن نه تنها به رقیب بخش خصوصی کوچک و متوسط، بلکه به رقیب دولت و بخش دولتی اقتصاد.


۳- دخالت در امور سیاسی کشور، تقسیم پست و مقام و منصب میان سرداران در همه ارکان سیاسی کشور از دولت گرفته تا مجلس و قوه قضاییه.


۴- داشتن نقش در تحریم اقتصادی و زیان هایی که از این بابت به اقتصاد کشور وارد شده.


۵- دست داشتن در پروژه و بحران اتمی و به خطر انداختن امنیت مردم ایران و منطقه


نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

به ارث بردن خامنه ای از خمینی٬جملگی حکایت از نوشیدن جام زهر


درخصوص ماجرای جنگ و علت تداوم و جاه‌طلبی‌های هاشمی و خمینی برای ادامه‌ جنگ بسیار نوشته‌اند؛ اما چیزی که امروزه مشخص شده و تقریبا همگان به آن باور دارند این است که این جنگ می‌توانست خیلی زودتر به پایان برسد، اما نرسید و با خیره‌سری و ندانم کاری‌ها ادامه یافت و همین جنگ، دردهایی را برجای گذاشت که هیچگاه درمان نخواهد شد.با رهبری خامنه‌ای، تاریخ این بار به‌ صورتی مضحک و در عین حال تراژیکی مجددا تکرار شد. جنگی دیگر مابین ایران و غرب با موضوع پرونده هسته‌ای درگرفت. هرچقدر آن جنگ هشت ساله محبوب خمینی بود؛ این یکی محبوب این یکی آیت‌الله بود. سال‌هاست که گوش همه‌ ما به شنیدن شعارها و قداره‌کشی‌های خامنه‌ای که همراه با رییس جمهور محبوب و کوتوله‌اش علیه غرب و در جهت حقوقی که هیچگاه مشخص نشد کجا مسلم گشت٬ حق همه‌ مردم ایران است شعار می‌دهند، عادت کرده‌ است.درست به مانند خمینی که جنگی بیست ساله را در ذهن بیمار خود تصویر کرده بود و در آرزوی رهایی قدس می‌خواست کربلا را بگیرد، خامنه‌ای نیز در خصوص پرونده هسته‌ای ایران از آینده‌ای روشن سخن گفت و در راه رسیدن به این آینده مبهم، از شعب ابی‌طالب‌ها و ریاضت‌های اقتصادی و ذره‌ای پاپس نکشیدن‌ها سخن گفت و غرب هم فشارها را اندک اندک بالا برد و چیزی که در نهایت ملموس می‌گشت هواپیمایی بود که سقوط می‌کرد یا قیمت دلاری که ناگهان سربه فلک می‌کشید.اما این فشار که به در خانه‌ حضرات رسید (تحریم نفت و تحریم مبادلات بانکی)، ناگهان آنان بازهم با دیوار محکم برخورد کردند و جا زدند. اخباری که طی این یکی دو روز منتشر می‌شود، جملگی حکایت از نوشیدن جام زهری دارد،که تفاوتش با جام زهر خمینی اینست که این بار بی‌سروصدا نوشیده می‌شود.


نویسنده: پدرام طنازی

گواهی ارتداد و سکس درمانی : صافی گلپایگانی !


به گزارش فارس آیت الله صافی گلپایگانی در آخرین فداکاری خود به نامه‌ی یک دختر 21 ساله که از همان روی پاکت معلوم بود که بدحجاب است شخصاً پاسخ داد و سرنوشت اسلام را عوض کرد . در اینجا ما ضمن تشکر از توجه خاص ایشان به کلیه‌ی امورات سکسی مسلمانان جهان و اینکه حضرتشان در عنفوان سیصد سالگی اینقدر سریع و برق‌آسا به نامه‌های دختران بدحجاب شخصاً جواب می‌دهند (سن ایشان را همینطوری نپرانده‌ایم ، این عدد حتی در ویکی‌پدیای ایشان هم قابل محاسبه نیست) و همچنین آرزوی توفیق هرچه بیشتر برای صدور احکام ارتداد دقیق‌تر و اعلام انزجار از هرگونه اسم «شاهین» توسط ایشان ، متن نامه‌ی بتول یکی دیگر از دختران بد حجاب و همزمان علاقمند به ایشان در مورد پوشیدن لباس و پاسخ رعدآسای حضرت آیت الله صافی کله قافی را همینجا می‌آوریم :


از بتول


بسم الله الرحمن الرحیم
قال رب الشرح لی صدری و یسر لی امری وحلل عقدتاً من لسانی یفقهو قولی


من دختر جوان بدحجابی بنام بتول می‌باشم که شما را هشت دفعه در (...) که سکینه هم بود دیده‌ام و به شما به چشم برادری عشق می‌ورزم و کلاً خوشحالم .
حضرت آقا ! من نمی‌دانم چرا ما باید لباس به تنمان بنمائیم و نباید مثل غربی‌ها که الهی خاک بر سر همه‌شان بکنند لختی بگردیم و بعضاً جاهایمان معلوم باشد . من واقعاً سوالات زیادی از محضر مبارک شما دارم و یکیش اینکه چرا شما بجای اینکه ما خواهران فداکار اسلام و مسلمین را مجبور بفرمائید که تنمان را توی گونی بنمائیم به آقایان اجبار نمی‎‌فرمائید که عینک جوشکاری استعمال بنمایند تا هیچ جای ما را نبینند حتی در زمان اضطرار ؟
من الآن که این نامه را برای شما نوشته‌ام اشک شوق بمن جمع گردیده و حاللتی شبیه به خوشحالی دارم .
لطفاً منرا نصیحت و ارشاد بفرمائید و از جهالت و گمراهی و بدبختی نجات بدهید باشد تا ما در (...) جبران کنیم .


از صافی :


سلاممممممممممممم
خوبی ؟
.
.
.
آهان ، رو ایرم ؟
.

.
دخترم ! نامه‌ات را با جان و دل خواندم . چند بار کاغذ نامه‌ات را به خود چسباندم و در آن تدبیر نمودم و فهمیدم که به اصالت و فطرت تو می‌توانم امیدوار بشوم .
عزیزم ! تو باید تمام پرده‌ها را پاره بنمائی و همه چیز را بریزی بیرون . مسئله‌ی لباس خیلی مسئله‌ی ژرفی است که حقیقت‌های حکمت روشنائی سیرت عقل و بصیرت را ماتحت تاثیر قرار می‌دهد .
جیگری ! تاکید ما و اسلام همواره به خانه‌داری زن در روز و از اون کارها در شب است که جامعه را نجات می‌دهد و مرد همش باید از صبح تا شب جهاد فی سبیل الله بنماید . بعضی‌ها که اصلاً به اندازه‌ی ما خبر ندارند خیال می‌کنند تا یک زنی در غرب دامن پایش کرد وزیر می‌شود درصورتیکه من خودم دیده‌ام اینجوری نیست و هی توسط «مافوق» به آنها تجاوز می‌شود درحالیکه ما در اینجا که پوشش مناسب داریم از «ماتحت» وارد می‌گردیم .
فدا ! خبرگزاری‌های غربی برای من آمار فرستادند گفتند در غرب چهل و هشت درصد بچه‌ها بی‌پدر و کلاً غربی‌ها از این حیث آدم‌های بی‌پدر و مادری هستند که اگر چادر سرشان می‌کردند الآن هر کدام هفت هشت ده‌تا پدر یا حداقل مادر داشتند که اسلام دست ما را باز هم گذاشته و تو می‌دانی من دارم چه می‌گویم .
خدا تو را به آمال عقل‌پسند بفرماید . (آمال عقل‌پسند در دست ترجمه است)
باز هم بیا
از طرف لطف الله ، اگر دوست داشتی بهرام صدام کن !


نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ تیر ۲۲, پنجشنبه

دستها را بوسه نزنید فکری برای پاهای برهنه بکنید


دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند!همه این پند حکیمانه را شنیده و داستان مربوطه را هم لابد میدانند که شاهی بر دهی گذر میکرد و دهقانی موی سپید درختی گردو میکاشت. شاه دهقان را به استهزا گرفت که این چه کاری است، این درخت سالها باید بگذرد تا محصول دهد و به عمر تو کفاف نمیدهد. دهقان دنیا دیده اما با آن پند، شاه را اندرز داد. اینکه آن شاه از این ماجرا درس گرفت یا نه بماند، اما گویا این اندرز دهقان استخوان خرد کرده مورد توجه خیلی ها قرار گرفته است، اما نکته بسیار جالب این قضیه این است که پند و نصیحتهای این چنینی همیشه رو به مردمان محروم است و نه طبقات بالا! باید بذر را افشاند، تا فردا جوانه بزند. لازم نیست کسی در کار بذر افشانی؛ کاشت و داشت و برداشت باشد تا بداند در زمین شوره زار هیچ بذری جوانه نمیزند و امید به فردا، امید عبثی خواهد بود.جنبش طبقه کارگر ایران طی سی و سه سال گذشته طی مبارزه سخت و نفس گیر جواب این نظریات را داده است. همین حکمی که مراد عظیمی به آن معترف است یعنی: با اصلاحات ارضی سرمایه داری به سرانجام رسید، نتیجه مبارزه یک گرایش معینی در جنبش طبقه کارگر ایران است. اگر ممکن بودن سوسیالیسم در ایران به یک بحث جا افتاده تبدیل شده، نتیجه و دستاورد مبارزه کمونیسم کارگری است. اما هنوز گفتمان غالب در جنبش کارگری گفتمان کمونیسم کارگری نیست. این آن سوال اساسی است که ما باید پاسخگوی آن باشیم که چرا اینگونه است؟ چرا چپ سنتی اینقدر در این زمینه جان سختی میکند؟ دیدگاههای مراد عظیمی نوعی، دیدگاهی در خودی نیستند، بلکه بازتاب وجود جریانی در جنبش کارگری است که همواره کارگر را از ورود بیواسطه به سیاست منع میکند، عرصه های "حرام و حلال" برایش میتراشد و همواره برای اینکارش تز به جنبش کارگری تحویل میدهد. در زمین هیچ بذری به نفع طبقه کارگر به ثمر نمی نشیند. جنبش طبقه کارگر خود درخت تنومندی است که قرنی است به ثمر نشسته و اکنون باید از ثمرات آن بهره جست. آنانی که این نهال را کاشتند به امید این نبودند که روزی شاید ثمر دهد بلکه نیت شان این بود که در زمان خودشان به نتیجه برسد. کار ما نشان دادن دستاوردهای بزرگ طبقه کارگر است. امر کارگران را امر فوری خود میدانیم و تلاش میکنیم آنرا سازماندهی نماییم. اینگونه میشود از دستاوردهای جنبش کارگری محافظت کرد.


نویسنده: پدرام طنازی

خدایا پوسیده ایم در این غربتی که به دنیا آمده ایم


خدایا بریده ایم از این همه عصیان و سرکشی, ما هم امیدی داشتیم به امروزمان ولی افسوس در آتش حاکمان تباه شدیم و سوختیم. دلگیریم و شاکی. نه از تو بلکه از بندگان جاه پرستت که دل ما را شکسته اند. پر ما را شکسته اند.اگر آنها ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ سال سن دارند و اینطور درپی قدرت و ثروت له له میزنند ما جوان ۲۵ و ۳۰ این مملکت در حسرت یک شغل و آرزوی به دست آوردن عشقمان خواهیم ماند و چه بسا خواهیم مرد. خدایا بدون تعارف بگویم اگر ولایت این است نمیخواهیم. اگر اسلام این است نمیخواهیم. اینها برای ما نان و آب زندگی نمی شود ما امید میخواهیم. ما دلخوشی میخواهیم. ما آزادی بیان میخواهیم.خدایا پوسیده ایم در این غربتی که به دنیا آمده ایم. خدایا هر روزی یک نفر ابراز ندامت می کند و از این مردم رنج دیده حلالیت می طلبد. گاه روحانی. گاه سردار. گاه فرزند آقازاده ها و… ولی ما حلال نمی کنیم. ما جوانیمان را حلال کسی نمی کنیم. ما امید و آرزوهایمان را حلال کسی نمی کنیم. خدایا اگر تو بگذری ما نمی گذریم. جواب بغضهایمان را, جواب اشکهایمان را, جواب نگاهای منتظرمان را, جواب دل شکسته مان را, جواب سر خمیده مان را, جواب جوانی تباه شده مان را اینها و آنهایی که با ما اینگونه کردند چگونه خواهند داد؟
حلال کنیم؟ همین؟ اگر شما از امروز طرد شده اید ما از روزی که نطفه هایمان در حکومت جمهوری اسلامی بسته شد طرد شده بودیم. اگر شما رنگ زندگی آرام و بی دغدغه را چند صباحی چشیدید ما از همان اول در حبس فقر و سکوت بوده ایم. اگر شما امروز دلشکسته اید ما از آغاز دلشکسته شدیم و تا ابد دلشکسته مان می گذارند. اگر شما حرفی بزنید و دستگیر شوید دنیا همه می فهمد و هواداریتان می کنند. ولی ما حرفی نزده مظنون و بعد مجرم و در نهایت مفسد و در بی خبری اعدام می شویم و می میریم. اگر شما تریبون دارید ما نداریم.خدایا غمها و غصه ها از دلمان زیادی کرده آخر به که بگوییم که خسته شده ایم. آنهایی که مشت گره کردند و سال ۵۷ به خیابان ریختند چه جوابی برای ما دارند؟ از روی هر منطقی که انقلاب کردند به نسل ما ظلم کردند. جواب این ظلم را چه کسی می دهد؟ پس کو آن به اصطلاح مردی که در بهشت زهرا حرف از آب و برق و گاز و… رایگان می زد؟ پس کو آن به اصطلاح مردی که به تحریک او ۱۰۰هاهزار جوان در میان جولان دشمن در جبهه ها جان دادند تا آخر جام زهر بنوشد؟
ما که می دانیم خیلی از کشورهای منطقه خواستند آتش جنگ در همان ابتدا خاموش شود ولی آقایان گفتند نه ما میخواهیم با سپاه اسلام وارد کربلا شویم. جواب آن همه خون را که میدهد؟ خدایا به خداوندیت قسم به ما ظلم کردند. نه کم، بسیار ظلم کردند.خدایا, جوانیم و فصل شکفتن مان است ولی ما را پژمرده کردند. رییس جمهور عدالت محور و مکتبی و نزدیک به نظر رهبری و منصوب رهبری چنان ما را ناامید کرده و زمین زده که گویی نای دوباره ایستادن نداریم. آخر رهبری یادش رفته که گفت نظر من به ایشان نزدیکتر است؟ نمردیم و نظر رهبرشان را هم دیدیم. خدایا علی حیدر تو هم اینگونه بود که وقتی بیت المال را غارت کنند بگوید کشششش ندهید؟.
خدایا این اسلام ناب محمدی که می گویند همین است؟خدایا این ولایت علی که می گویند همین است؟خدایا این مملکت امام زمان که می گویند همین است؟خدایا حکومت اسلامی که می گویند همین است؟خدایا این عدل اسلامی که می گویند همین است؟
خدایا حرفهای من و امثال من با تو تمامی ندارد. فقط تو خودت به دلهای شکسته و نا امیدمان بنگر, تو به چشمهای پر از اشک و سرهای شرمسار در برابر عزیزانمان نگاه کن. خدایا دستانمان به سوی تو دراز است. دستانی که پر از خواهش و التماس است. دستانی که نمی داند اختلاس چیست, نمی داند خون مردم ریختن چیست, نمی داند شکنجه بی گناه چیست, خدایا این دستانی که به سویت دراز است پاک پاک است. پس ما را دریاب. ظلمی را که بر ما روا می دارند نابود کن و حق همه ما را از تک تک آنها بستان. خدایا ما از هر چه و هر کس نا امید باشیم از تو ناامید نیستیم و از تو دل نکنده ایم. پس ما را ببین و در حریم خودت جای بده به امید رستگاری همه آزادیخواهان واقعی.


نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ تیر ۲۰, سه‌شنبه

مردانِ رهبر برای تمرکز قدرت و ثروت٬ آن هم از نوع ماست مالی


اجلاس فوق العاده مجلس خبرگان یک روز دیگر تشکیل خواهد شد. اینکه کشور عملا در حالت «فوق العاده» است تردید نیست ولی این خبرگان با بقول مردم «خفتگان» رهبری معمولا تا شرایط خیلی فوق العاده و اضطراری نشود از خواب بیدار نمی شوند و به همین دلیل اکنون این پرسش مطرح است که چه عواملی ضرورت چنین اجلاس فوق العاده را بوجود آورده است.چندان کنکاش لازم نیست تا فوق العاده بودن وضعیت را در همه عرصه ها ببینیم. سیاست جنگی حکومت مانند مذاکرات اتمی آن به بن بست رسیده؛ شعار «انرژی اتمی حق مسلم ماست» فراموش شده و دیگر صدا و سیمای حکومتی شبانه روز آن را تکرار نمی کند؛ گرانی و تورم مردم را پای درآورده، نفس تولید داخلی به شماره افتاده و روزبروز شمار بیشتری از کارگران و زحمتکشان شغل و کار خود را ازدست می دهند. در عرصه اخلاقیات و هنر و فرهنگ، فساد و فحشا و اختلاس همه جا را گرفته و حکومت در حال تبدیل کل جامعه به آینه ای از خود است. تحریم های اروپایی که احمدی نژاد آن را ورق پاره نامیده و رهبر مایه «شکوفایی اقتصادی» دانسته بود اکنون ضعف های یک نظام اقتصادی را که در اثر اجرای برنامه های صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی به خصوصی سازی در داخل و واردات از بازار جهانی وابسته شده آشکار کرده است. ضمن اینکه بی لیاقتی و ناکارآمدی «دولت امام زمان» را بیش از پیش در معرض دید توده مردم قرار داده است.در مقابله با این وضع توپ خالی شلیک موشک و ادعاهای تحریک آمیز بستن تنگه هرمز بدون آنکه بتواند در داخل کشور نیرویی را پشت حکومت بسیج کند، تنها اوضاع را در عرصه بین‌المللی وخیم تر کرده است. رهبر و سپاه، که مانند شاه و ارتش سابق، دو پایه حکومت محسوب می شدند، هر دو مشروعیت خود را از دست داده اند و نگرانی از این امر به بالاترین سطوح حکومت رسیده است. حکومتی که نه مقبولیت مردمی دارد و نه توانایی اداره کشور را؛ بدون فروش چند میلیون بشکه نفت در روز نمی تواند برای مردم خود و جهان شاخ و شانه بکشد.شایعات مربوط به بیماری رهبر که ریشه در انتظار مردم برای رهائی از چنگال او بعنوان سمبل تمام این بحران را دارد نیز به این وضع افزوده شده است. حتی حکومتیان ناتوانی او در تصمیم گیری و یا گرفتن تصمیم های نابخردانه نظیر کودتای 22 خرداد و حوادث پس از آن درک کرده اند. ظاهرا آخرین خفتگان هم از خواک اصحاب کهف برخاسته و متوجه شده اند که آخرین سرنشینان کشتی در حال غرق نظام اند.آقای خامنه ای نظارت خبرگان بر کار خود را نپذیرفت و بدین ترتیب، این پرسش مطرح است که آیا خبرگان تصمیم گرفته خود بدون توجه به نظر رهبر بر کار وی نظارت کند یا آنکه رهبری در آستانه گرفتن تصمیمی است که برای اعلام آن نیاز به پشتیبانی خبرگان دارد یا می خواهد اعلام آن را به گردن خبرگان بیاندازد.چون حکومت شفاف نیست، چون تصمیم گیری ها در پشت درهای بسته و پنهان از چشم مردم صورت می گیرد، که خود به معنای عدم اعتماد به مردم، یا مغایر بودن این تصمیم ها با منافع مردم است، در مورد دلیل اصلی اجلاس خبرگان هم تنها می توان به حدس و گمان متوسل شد. ولی در ورای همه این حدس و گمان ها واقعیت وضعیت فوق العاده در کشور به جای خود باقیست. انقدر دلیل و زمینه برای وضعیت فوق العاده وجود دارد که هر کدام از آنها می تواند توجیه کنده برگزاری نه یک که ده جلسه اضطراری و فوق العاده خبرگان باشد. در روزهای آینده مشخص خواهد شد که کوه اجلاس خبرگان این بار هم موش خواهد زائید و یا اینکه تصمیم ها و عقب نشینی های مهمی در کار است که خبرگان برای تصمیم گیری یا تایید آنها دور هم جمع شده اند


نویسنده: پدرام طنازی

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...