خدایا بریده ایم از این همه عصیان و سرکشی, ما هم امیدی داشتیم به امروزمان ولی افسوس در آتش حاکمان تباه شدیم و سوختیم. دلگیریم و شاکی. نه از تو بلکه از بندگان جاه پرستت که دل ما را شکسته اند. پر ما را شکسته اند.اگر آنها ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ سال سن دارند و اینطور درپی قدرت و ثروت له له میزنند ما جوان ۲۵ و ۳۰ این مملکت در حسرت یک شغل و آرزوی به دست آوردن عشقمان خواهیم ماند و چه بسا خواهیم مرد. خدایا بدون تعارف بگویم اگر ولایت این است نمیخواهیم. اگر اسلام این است نمیخواهیم. اینها برای ما نان و آب زندگی نمی شود ما امید میخواهیم. ما دلخوشی میخواهیم. ما آزادی بیان میخواهیم.خدایا پوسیده ایم در این غربتی که به دنیا آمده ایم. خدایا هر روزی یک نفر ابراز ندامت می کند و از این مردم رنج دیده حلالیت می طلبد. گاه روحانی. گاه سردار. گاه فرزند آقازاده ها و… ولی ما حلال نمی کنیم. ما جوانیمان را حلال کسی نمی کنیم. ما امید و آرزوهایمان را حلال کسی نمی کنیم. خدایا اگر تو بگذری ما نمی گذریم. جواب بغضهایمان را, جواب اشکهایمان را, جواب نگاهای منتظرمان را, جواب دل شکسته مان را, جواب سر خمیده مان را, جواب جوانی تباه شده مان را اینها و آنهایی که با ما اینگونه کردند چگونه خواهند داد؟
حلال کنیم؟ همین؟ اگر شما از امروز طرد شده اید ما از روزی که نطفه هایمان در حکومت جمهوری اسلامی بسته شد طرد شده بودیم. اگر شما رنگ زندگی آرام و بی دغدغه را چند صباحی چشیدید ما از همان اول در حبس فقر و سکوت بوده ایم. اگر شما امروز دلشکسته اید ما از آغاز دلشکسته شدیم و تا ابد دلشکسته مان می گذارند. اگر شما حرفی بزنید و دستگیر شوید دنیا همه می فهمد و هواداریتان می کنند. ولی ما حرفی نزده مظنون و بعد مجرم و در نهایت مفسد و در بی خبری اعدام می شویم و می میریم. اگر شما تریبون دارید ما نداریم.خدایا غمها و غصه ها از دلمان زیادی کرده آخر به که بگوییم که خسته شده ایم. آنهایی که مشت گره کردند و سال ۵۷ به خیابان ریختند چه جوابی برای ما دارند؟ از روی هر منطقی که انقلاب کردند به نسل ما ظلم کردند. جواب این ظلم را چه کسی می دهد؟ پس کو آن به اصطلاح مردی که در بهشت زهرا حرف از آب و برق و گاز و… رایگان می زد؟ پس کو آن به اصطلاح مردی که به تحریک او ۱۰۰هاهزار جوان در میان جولان دشمن در جبهه ها جان دادند تا آخر جام زهر بنوشد؟
ما که می دانیم خیلی از کشورهای منطقه خواستند آتش جنگ در همان ابتدا خاموش شود ولی آقایان گفتند نه ما میخواهیم با سپاه اسلام وارد کربلا شویم. جواب آن همه خون را که میدهد؟ خدایا به خداوندیت قسم به ما ظلم کردند. نه کم، بسیار ظلم کردند.خدایا, جوانیم و فصل شکفتن مان است ولی ما را پژمرده کردند. رییس جمهور عدالت محور و مکتبی و نزدیک به نظر رهبری و منصوب رهبری چنان ما را ناامید کرده و زمین زده که گویی نای دوباره ایستادن نداریم. آخر رهبری یادش رفته که گفت نظر من به ایشان نزدیکتر است؟ نمردیم و نظر رهبرشان را هم دیدیم. خدایا علی حیدر تو هم اینگونه بود که وقتی بیت المال را غارت کنند بگوید کشششش ندهید؟.
خدایا این اسلام ناب محمدی که می گویند همین است؟خدایا این ولایت علی که می گویند همین است؟خدایا این مملکت امام زمان که می گویند همین است؟خدایا حکومت اسلامی که می گویند همین است؟خدایا این عدل اسلامی که می گویند همین است؟
خدایا حرفهای من و امثال من با تو تمامی ندارد. فقط تو خودت به دلهای شکسته و نا امیدمان بنگر, تو به چشمهای پر از اشک و سرهای شرمسار در برابر عزیزانمان نگاه کن. خدایا دستانمان به سوی تو دراز است. دستانی که پر از خواهش و التماس است. دستانی که نمی داند اختلاس چیست, نمی داند خون مردم ریختن چیست, نمی داند شکنجه بی گناه چیست, خدایا این دستانی که به سویت دراز است پاک پاک است. پس ما را دریاب. ظلمی را که بر ما روا می دارند نابود کن و حق همه ما را از تک تک آنها بستان. خدایا ما از هر چه و هر کس نا امید باشیم از تو ناامید نیستیم و از تو دل نکنده ایم. پس ما را ببین و در حریم خودت جای بده به امید رستگاری همه آزادیخواهان واقعی.
نویسنده: پدرام طنازی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر