۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

چادر سياه، پيراهن بی يقه، و معضل کراوات

اعلام ممنوعيت پوشيدن چادر سياه توسط زندانيان زن (پس از سه دهه مجبور کردن آنان به پوشيدن همين رنگ چادر) به خوبی گويای اين ديدگاه در ميان مقامات جمهوری اسلامی است که چادر به عنوان حجاب برتر (به قول علی خامنه‌ای رهبر کشور) ديگر نمی تواند لباس هر کسی در جامعه‌ی ايران باشد بلکه لباس زنان طبقه‌ی ممتازه است.
بعيد نيست به زودی ديگر زنانی نيز که وفاداری چندانی به نظام سياسی ندارند، نا همرنگ تلقی می شوند يا اعضای طبقه‌ی ممتازه‌ی جامعه (زنان و دختران روحانيون، سپاهيان و مديران جمهوری اسلامی) نيستند به تدريج از پوشيدن چادر سياه منع شوند تا اين لباس معرف خودی بودن و دارای امتيازات ويژه بودن در جامعه تلقی شود.
پيراهن آخوندی
پيراهن بدون يقه و دکمه دار (تا زير گردن)- که به پيراهن آخوندی معروف شد- برای کادر وزارت خارجه در خارج کشور نيز همين نقش را بازی می کند. از آنجا که هيچ گروه و دسته‌ای مايل به پوشيدن پيراهن‌های بی يقه‌ی کوتاه نيست (روحانيون دشداشه را زير لباده يا قبا می پوشند که پيراهنی بلند تا نوک پاست) اين لباس اختراعی که قرار بوده جای پيراهن يقه باز يا دارای يقه اما بدون کراوات را بگيرد به لباس اختصاصی کارکنان وزارت خارجه در خارج کشور تبديل شد. مشکل اين لباس ويژه در مقايسه با چادر سياه به عنوان لباس مردان طبقه‌ی ممتاز بسيار کمتر است چون نه در دوره‌ای مردان عادی جامعه به پوشيدن آن مجبور شده‌اند و نه برخی از مردم عادی (و احيانا غير خودی و ناهمرنگ) مايل به پوشيدن آن هستند.
ملحفه بپوشند
بر اساس دستور مقامات قضايی زنان متهم می توانند چادر بپوشند اما رنگ آن نبايد سياه باشد تا موجب وهن لباس رسمی طبقه‌ی ممتازه‌ی جامعه در بخش زنان نشود. معاون قضايی ديوان عدالت اداری با صراحت علت اين دستور را "بی حرمت کردن حجاب برتر" در صورت پوشيده شدن توسط متهمان ذکر می کند. (الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) تغيير دستور العمل قوه‌ی قضاييه در باب اجباری بودن چادر سياه برای زنان متهمی که در دادگاه حضور می يابند با استناد صوری به خواست برخی از زنان برای نپوشيدن چادر انجام گرفت: "بسياری از زنان مجرم پايبند به حجاب نيستند و به اجبار با چادر در دادگاه‌ها حاضر می شوند در حالی که اين اقدام می تواند به حرمت چادر خدشه وارد کرده و نتيجه منفی در جامعه داشته باشد. اگر سازمان زندانها می خواهد متهمان زن در دادگاه ها با چادر حاضر شوند حداقل از ملحفه يا پارچه‌ای که نماد زندان دارد استفاده کند." (لاله افتخاری، عضو مجلس، الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) اما اين عضو مجلس نمی گويد که اگر قرار است خود زنان بر اساس اعتقادشان در اين موضوع تصميم بگيرند اصولا چرا حجاب بر آنها تحميل شده است؟
با چادر يا بدون چادر؟
هنگامی که يکی از متهمان سياسی از پوشش چادر در دادگاه خود داری کرد مجازات سه هفته محروميت از ملاقات برای وی در نظر گرفته شد اما هنگامی که مقامات به درستی متوجه شدند که چادر سياه ديگر لباس مورد نظر عموم مردم نيست و تنها زنان مقامات و روحانيون و رانت خواران آن را با اختيار (و نه از سر اجبار) می پوشند چنين دستور داده شد که "زنان متهم که مرتکب جرائم خلاف عفت عمومی شده‌اند با همان وضعيت لباس معمول در جامعه در دادگاه حاضر شوند." (دستور لاريجانی رئيس قوه به نقل از يدالله عسگری، مديرکل پيشگيری‌های قضايی قوه قضائيه، الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) لباس معمول در جامعه چيست؟ همانی که بر زنان تحميل شده است؟ اگر لباس معمول اين زنان چادر سياه باشد چه؟
چادر سياه بر سر شخصيت‌های منفی يا نسل گذشته
در حيطه‌ی ديگری که پوشش چادر سيان صدای مقامات دولتی را در آورد چادر سياه زنانی بود که در فيلم‌ها و سريال ها نقش منفی بازی می کردند يا از نسل گذشته بودند. اعضای کاست حاکم نمی خواهند زنانی که اسوه‌ی اخلاق و تقوی نيستند يا دورانشان دارد به سر می آيد اين پوشش را در بر داشته باشند: "در برنامه‌ها لازم است شأن و منزلت چادر به‌عنوان حجاب برتر رعايت شود و از چادر در نقش‌های منفی و حقير و نازل استفاده نشود؛ مگر هنگامی که نقش منفی آشکارا از چادر سوء‌استفاده کند يا استفاده ابزاری کرده باشد. در چنين وضعيتی لازم است در کنار شخصيت منفی، شخصيت مثبت با پوشش چادر نيز در آن برنامه وجود داشته باشد. از نشان دادن مادران چادری در کنار دختران جوان غير چادری بايد تا حد امکان اجتناب شود." (صدا و سيما تا کجا، تبيان، ۱۷ بهمن ۱۳۸۹) اگر چنين است چرا چادر سياه را بر همگان در دانشگاه آزاد يا ادارات يا اماکن مذهبی تحميل می کنند؟ چرا حجاب بر پير و جوان تحميل می شود؟ در اختيار هيچ فرد و گروهی نيست که فقط زنان مورد نظر حکومت اين پارچه را بپوشند يا اگر کسانی اين را پوشيدند به رنگ و هيئت زنان مکتبی مورد نظر حکومت در آيند.
حجاب، مشخصه‌ زنان باورمند
دستور قوه‌ی قضاييه برای منع پوشش چادر سياه توسط زنان متهم گرچه برای پيشگيری از نمايش حجاب برتر بر روی متهمان و لذا عدم نقض حرمت آن صادر شده اما گامی است در جهت درک اين موضوع که لباس افراد معانی مشخصی را انتقال می دهد و افراد می توانند به روش‌های مختلف به آن معنی بدهند. بنابراين اگر قرار باشد حجاب معرف باور يک زن مسلمان به فقه باشد اجباری کردن آن برای همه از جمله غير مسلمانان و غير باورمندان بيش از همه هتک حرمت خود حجاب است چون کاری را که بايد منحصر به يک گروه خاص باشد بر همه‌ی افراد تحميل می شود و بدين طريق معنايی که بايد انتقال يابد مخدوش می گردد. اگر روحانيون و وفاداران به روحانيت می خواهند هم حزبی ها و دختران و زنانشان با لباس خود حامل معنايی ويژه در جامعه باشند بايد اجباری بودن حجاب برای همگان را بردارند.
حد و حدود معيار هتک حرمت
روحانيون و سپاهيان امروز چادر سياه را برای متهمان ممنوع کرده‌اند و فردا احتمالا آن را برای تن فروشان خيابانی منع خواهند کرد چون در آن مورد نيز از نگاه آنان حجاب برتر هتک حرمت می شود. مدتی بعد بايد آن را برای زنانی که باوری به حجاب ندارند منع کنند چون با بازی با چادر و شل و سفت کردن آن يا پوشين چادرهای براق يا عبايی اين پوشش اجباری به ابزاری برای خود نمايی تبديل می شود که آن نيز هتک حرمت "حجاب برتر" است. در نهايت هر ان کس که واقعا به حجاب برتر اعتقادی ندارد ايا اصولا به حجاب اعتقادی ندارد آزاد گذاشته خواهد شد که هر آنچه می خواهد بپوشد تا حرمت چادر از منظر حاکمان حفظ شود و حجاب مايه‌ی تمايز طبقه‌ی حاکمه و غير آن قرار گيرد. برای اين امر در چارچوب مذهبی نيز می توانند دليل پيدا کنند: "قرآن خود در هنگام نزول لزوم حجاب بر اين دليل تاکيد می کند که اولا برای زنان مومن بهتر است و ثانيا آنها از زنان غير مومن شناخته می شوند... حال اين پرسش مطرح می شود که آيا اگر غير مومنان را مجبور به حجاب کنيم اين دليل قرآنی را نقض نکرده ايم؟آيا در اين حالت زن مومن و غير مومن از يکديگر شناخته خواهند شد؟" (ياسر سبحانی فرد، نسبت بهبود حجاب، سختگيری و حکومت اسلامی، الف، ۳ خرداد ۱۳۹۱)
از همين نقطه می توان بدانجا رسيد که حرمت و احترام دو طرف يا چند طرف دارند و يک طرفه نيستند. اگر روحانيون و وفاداران آنها می خواهند لباس ويژه‌ی زنان و دخترانشان محترم بماند بايد به لباس ديگران (به انتخاب خود آنها) احترام بگذارند.
از پوشش انقلابی تا پوشش طاغوتی
پيش از انقلاب سال ۵۷ اکثر زنانی که چادر بر سر داشتند از پارچه‌های غير سياه استفاده می کردند. چادر سياه در اين دوره مخصوص جلسات عزاداری محرم يا مجالس ختم بود. در عين حال، تعداد زنانی که از اين پوشش به عنوان پوشش دائمی در کوچه و خيابان استفاده می کردند بسيار اندک و نادر بود. با اوج گيری انقلاب، زنان مکتبی انقلابی برای متمايز کردن خود از بقيه، به چادر سياه روی کردند.اما اين پوشش مکتبی به سرعت به پوشش معيار زنان از منظر حکومت که به دنبال جايگزينی برای لباس‌های جاری زنان در دوران پهلوی بود ‌تبديل شد. در دهه‌ شصت، زنان و دختران کاست حکومتی و نيروهای انقلابی هنوز در پوشش چادر اشتراک داشتند اما با روی کار آمدن علی خامنه‌ای و تشويق هر چه بيشتر چادر سياه به عنوان حجاب برتر و اجبار آن در برخی مشاغل و مراکز آموزشی در کنار تبخير شور انقلابی سال‌های انقلاب و جنگ به تدريج چادر به پوشش معيار زنان طبقه‌ی حاکم تبديل شد. البته برخی زنان غير طبقه‌ی حاکم به اجبار يا تشويق هنوز آن را در بر می کردند. اتفاقی که در سال‌های دهه‌ی نود در حال افتادن است آن است که اجبار چادر از عموم زنان برداشته شده و به زنان و دختران طبقه‌ی حاکم ("طاغوت" به تعبير انقلابيون سال ۵۷) اختصاص می يابد.
معضل کراوات
تصور ابتدايی حاکمان جمهوری اسلامی اين بود که مردم عادی جامعه (محکومان) بايد در پوشش از طبقه‌ی حاکم ("الگوهای مکتب") پيروی کنند اما قدرت سياسی لوازم و نمادهای خاص خود را دارد و نمی توان آنها را با همه شريک شد. در مرحله‌ی بعد مردم عادی فقط نبايد از پوشيدن لباس طبقه‌ی ممتاز پرهيز کنند بلکه لباس آنها نبايد به هيچ وجه نماد مخالفت با ايدئولوژی حاکم باشد. حاکمان اکنون می دانستند که خواست تبعيت غير واقعی است و تنها بايد از مخالفت جلوگيری کرد.با فروش و پوشيدن کراوات از آن جهت مخالفت می شود که مشخصا ايدئولوژی رسمی را به چالش می کشد. اما چرا با کراوات همانند لباس‌های زير زنان که در خانه قابل استفاده است و حکومت تنها می تواند پوشيدن آنها در فضای عمومی را ممنوع کند (و فروش آن منع نشده) برخورد نمی شود؟ اول آن که منع شرعی برای پوشش آن در حوزه‌ی عمومی وجود ندارد و دوم آن که پس از فروخته شدن افراد می توانند آنها را هم در فضای خصوصی و هم در فضای عمومی (مثل سالن های عروسی) بپوشند و حکومت قدرت منع آن در همه‌ی فضاها را ندارد. اگر مردم شهر و روستا در مهم ترين شب زندگی خود (شب عروسی) لباسی را که نماد فرهنگ "دشمن" به حساب می آيد بپوشند چاره ای بجز منع فروش ان باقی می ماند؟

منبع : رادیو فردا

مجید محمدی (جامعه‌شناس)

کارتون – فرجام خامنه ای جنایتکار

کارتون – فرجام خامنه ای جنایتکار




پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۱۲, جمعه

استفتائی از مقام ولایت !{{قهوه خانه “نه” شیرکش خانی “آری” }} + سند


استفتاء  از مقام معظم مفنگی در مورد قهوخانه زنان...
در خبرها آمده بود که آقای احمدی مقدم فرمانده انتظامی مخالفت شدیت خود را با دایرکردن قهوه خانه زنان اعلام داشته بود و صراحتاً گفته بود دایر کردن قهوخانه و نشستن زنان در دور همدیگر ضمینه فساد را هموار می کند خانم مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت احمدی نژاد با مطلعه این خبر در استفتائی از رهبر  و ولی امر مفنگی ( علی خامنه ای) سوالی را حضور ایشان پیرامون دایر کردن قهوخانه زنان ارسال  به این مضمون ارسال نموده : رهبر معظم انقلاب، زنان بنا به گفته برادر احمدی مقدم  مسئول نیروزی انتظامی نظام  گروهی ازخواهران در صدد دایر نمودن قهوخانه خواهران می باشند و برادر احمدی با صدور مجوز بشدت مخالفت می نمایند . نظر حضرت عالی از باب شرعی و اجتماعی   وحقوق خواهران چیست .


با احترام ضعیفه مرضیه وحیدی دستجردی وزیر بهداشت دولت کودتا


پاسخ  واصله بدین شرح است .


با یاد ونام امام مقوائی


سرکار ضعیفه مرضیه وحیدی دستجردی وزیر دولت کودتا


با سلام وتحیات به امام مقوائی امام  مقوا پرستان ، اعلام  میداریم  قهوه خانه  به وزن شیرکش خانه تو سط  زنان در ملا عام  برای نظام مقدس ما امری پسندیده نیست توصیه میگردد به دایره نمودن شیرکش خانه در زیر نظر علمای اعلام و تحت هدایت علمای عُظام که متعهد به آرامانهای امام مقوائی می باشند در خلوت سرا های علمای مفنگی همت گمارید ، لذا این امری است در راستای اهداف ما و  مورد پسند خواهران نیز  هست، خواهران متعهد می توانند در اینگونه اماکن کمبود های خود را جبران نموده  و بیش از این آتو بدست استکبار ندهید  ما خود چون به خلوت می رویم کار دگر می کنیم ، مع الذالک تاکید موکد می گردد از نفوذ افراد ضد ولایت بشدت جلوگیری گردد تا اهداف و عملکرد پشت پرده مسئولین متعهد به نظام  و ولایت توسط دشمنان نظام به دست مخالفین ما که به دنبال آزادی و استقلال  و دمکرسی هستند نیفتد مراقب منحرفین  وفتنه گران نیز باشید .در پایان بر شما لازم است هر چه سریعتر با رعایت اصول بهداشتی با  کمک گرفتن از نماینده اینجاب آقای دکتر علی اکبر ولایتی که متخصص اینگونه امور هستند  شرایط محقق شدن این مهم را فراهم نموده و خواهران متعد را شناسائی وبکار بگمارید .


وسلام علی ما وافورنا علی خامنه ای ولی امر مفسدین جهان


افشا گر : سرهنگ معاند ولایت


نویسنده : پدرام طنازی

نامه معتمدنیا به حسین رونقی: متاسفم از آنچه به نام اسلام بر تو رفته است


محمدرضا معتمدنیا، زندانی سیاسی که به تازگی به اعتصاب غذای خود پایان داده است در نامه ای به حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی در بند ۳۵۰ اوین که از روز شنبه دست به اعتصاب غذا زده، درخواست کرده که با توجه به وضعیت خطر جسمی اش به اعتصاب غذای خود پایان دهد.معتمدنیا، مشاور ویژه شهیدان رجایی و باهنر که هم اکنون به دلیل مشکلات به وجود آمده در اثر اعتصاب غذا در بیمارستان بستری شده است در نامه ی خود به مسئولان هشدار داده است که اگر به درخواست های سیدحسین رونقی بیتوجهی شود، وی و تعداد دیگری از زندان در همراهی با این جوان دربند دست به اعتصاب غذا خواهند زد.سیدحسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی از روز شنبه ۶ خرداد در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان … دست به اعتصاب غذا زده است.این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس دربند که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده در شرایطی دست به اعتصاب غذا زده است که به گفته ی پزشکان به دلیل شرایط حاد بیماری کلیوی اش، این عمل وی را با خطر از دست دادن کامل سلامتی اش و مرگ مواجه خواهد کرد.
متن کامل نامه ی محمدرضا معتمدنیا به حسین رونقی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:


أَوَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ کَانُوا مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا کَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ (غافر ۲۱)


آیا در زمین سیر و سفر نکرده اید که بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان بودند چگونه بوده است. آنان از ایشان در روی زمین پرتوان تر و پر اثر تر بوده اند، که خداوند آنان را به گناهانشان فرو گرفت، و در برابر خداوند و عذابش مدافعی نداشتند.


حسین جان


دیدن چهره معصومت و روایت مظلومیتت، دل هر انسانی را به درد می آورد. غیر از اینکه اظهار تاسف کنم بر آنچه بر تو به نام اسلام رفته و سر به زیر اندازم فریاد برآورم که حسین جان تو خود بهتر می دانی که اسلام اموی و سیره نبوی تا چه میزان فاصله دارند و فریاد برآوری که هر چقدر هم ظالمان اموی ستمگری های خویش را با عمامه و منبر پیامبر بیاراستند و توجیه کردند باز تاریخ چهره آنها را رسوا کرده و می کند.من به عنوان کوچکترین عضو خانواده زندانیان سبز از عمل و درخواست های تو پشتیبانی قاطع خود را اعلام نموده و فریاد بر می آورم که انحصار طلبان و ظالمان بدانند بر اساس فرمان و دستورات ذات باری تعالی تا خون در رگ ها و جان در کالبدمان نقش دارد قاطع و محکم از حریم انقلاب و راه حضرت امام ایستاده و دفاع خواهیم کرد و از مجتهد مسلمان حضرت آیت الله صانعی و رهبران دلاور سبزمان جناب آقای مهندس موسوی و همسر دانشمندش خانم رهنورد و روحانی آزاده جناب کروبی قاطعانه دفاع خواهیم کرد.حسین جان، پزشکان وضعیت کلیه های تو را وخیم و غیر قابل پیش بینی تشخیص داده اند بصورتی که حتی امکان تخلیه یکی از دو کلیه ات وجود دارد و وضع کلیه ی دیگرت نیز چندان مشخص نیست.حسین جان در مقابل اراده و شجاعت و عشقت به مردم و کشورت سر تعظیم فرود آورده و می دانم که مطلع هستی اعتصاب تو سلامتیت را بیش از پیش دچار مخاطره کرده و یقینا زندگی و حیاتت را در معرض تهدید قرار خواهد داد.اینجانب با توجه به وضع خطرناک پیش آمده به مسولان هشدار می دهم چنانچه هر چه سریعتر نسبت به وضعیت این فرزند زهرا، این دلاور کشور رسیدگی نشود مجبور خواهم شد و با این فرزند شجاعم با وجود وضعیت بد جسمانیم همراهی کنم و مجددا دست به اعتصاب غذا بزنم تا به حسینم و جوانان پاکی نظیر او ثابت کنم که علیه مظالم موجود که مطمئنا شنیدن آن پشت هر انسان هشیار و آزاده و دردمندی را می لرزاند فریاد برآورده و به همه آزادگان و شجاعان و فرزندان دلبند ایران زمینم اعلام می کنم که این حرکات با اسم اسلام و با نثر دستورات قرآن و عترت کاملا در تعارض است.


رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ (شعرا ۸۳) – پروردگارا به من جکمت ببخش و مرا به شایستگانت به پیوند.


حسین من، این دلاور ایران زمین یک نمونه از میان ده ها نمونه ای است که پس از انتخابات خرداد ۸۸ اسیر کینه توزی سردمداران جور و ستم و جباران تاریخ قرار گرفت و طی این سه سال چه ها به روز قرزندان پام و دلاورد و حف جوی این مرز و بوم نیاوردند و چه سرکوب ها و فشارهایی که آزادکان این مرز و بوم دلاور خیز و پاک نهاد را نشانه نرفتند و خدف شود خود را قرار ندادند.اینجانب بار دیگر ضمن حمایت از حسین این اولاد زهرا، هشدار می دهم ادامه اعتصاب غذای حسین حمایت من و عده دیگری از زندانیان را به همراه داشته و مسلما در صورت عدم پیگیری به درخواست های این دلاور ایران زمین، اولاد ستارخان و باقرهان بزودی او را همراهی خواهیم کرد. همراهان سید پاک و شجاع و دلاور ایران زمین و اولاد زهرا جناب آقای مهندس موسوی و همچنین همسر با وفای این دلاور پاک نهاد سرکار خانم دکتر رهنورد و روحانی شجاع جناب آقای کروبی منتظر آزادی بزرگانشان نشسته اند.


یا حسین میر حسین


محمدرضا معتمدنیا


بند ۳۵۰ زندان اوین

فرصت های از دست رفته بشار اسد و علی خامنه ای

موج اخراج کادر دیپلماتیک دولت سوریه از کشورهای اروپائی و برخی کشورهای عربی، روز گذشته به ترکیه نیز رسید و دولت این کشور به دیپلمات های سوری 72 ساعت مهلت داد تا خاک ترکیه را ترک کنند.آنچه که اکنون موجب نگرانی شده، این نیست که سفارتخانه های سوریه از کادر دیپلماتیک تهی می شود و یا شورای امنیت اولین جلسه خود را برای رسیدگی به آنچه در سوریه می گذرد تشکیل داد، بلکه آغاز یک یورش نظامی همه جانبه به سوریه است که باید نگران آن بود.دولت بشار اسد، با طناب پوسیده سپاه پاسداران و توصیه های ساده لوحانه علی خامنه ای برای سرکوب معترضان این کشور به چاهی رفت که حالا در آمدن از آن تقریبا ناممکن شده است. نه تنها از چاه بیرون آمدن ناممکن شده، بلکه زمینه های یک محاکمه به سبک دادگاه جنایتکاران جنگی برای بشار اسد تدارک دیده می شود. برای خنثی سازی همه توطئه هائی که علیه سوریه آغاز شده بود، سر چشمه را می شد با یک بیل گرفت، اما اسد چنین نکرد و اکنون هیچ سدی قادر به متوقف ساختن سیل نیست. اشتباه بزرگ او لغو ممنوعیت فعالیت کلیه احزاب سوریه و برپائی فوری یک انتخابات و تغییر قانون اساسی و سپردن اختیارات اجرائی کشور به یک نخست وزیر و سپس اعلام بلافاصله انتخابات ریاست جمهوری با شرکت نامزدهای مختلف بود. آنچه از دست رفت، این فرصت بود. فرصتی که علی خامنه ای در جریان انتخابات 22 خرداد از دست داد، همچنان که فرصت مذاکره با امریکا را در زمان خاتمی و کلینتون در امریکا از دست داد. همچنان که فرصت مذاکرات اتمی پیش از بردن پرونده اتمی ایران به شورای امنیت سازمان ملل از کف داد و در اسارت شعارهای احمدی نژاد که بلند گوی او شده بود از کف داد.

پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۶, شنبه

مذاکرات هسته ای اخیر ایران با گروه ۱+۵


به نظرمن ایران در حال حاضر تلاش می کند بازی دو گانه ای را پیش ببرد. مقامات ایران از سویی تصمیم گرفته اند مذاکرات را به صورت جدی پیش ببرند و از سویی نگاهی هم به بازی خرید زمان دارند. احتمالا ایران تمایل داشته باشد با استفاده از فنون خود در مذاکره این گفت و گو ها را تا حد امکان در مسیری فرسایشی قرار دهد. اینکه این مسیر تا چه حد برای ایران هموار باشد بستگی به سیاست های باراک اوباما و مقامات کاخ سفید دارد. اوباما تاکید کرده این گفت و گوها طولانی نخواهد شد هر چند وی شدیدا از اتخاذ گزینه نظامی اجتناب دارد و بیشتر تلاش می کند با حربه تشدید تحریم ها حرکت کند.از سوی دیگر بازیگر اصلی پرونده هسته ای ایران نیز آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است. مقامات ایران به استفاده از حکم ثانویه اعتقاد راسخ دارند. اگر اصل نظام در معرض خطر قرار گیرد حکم ثانویه کارآیی خود را نشان خواهد داد. ایران تا آخرین لحظه بازی را پیش خواهد برد یعنی تا آستانه آغاز جنگ یا قطع کامل صاردات نفت و تکمیل محاصره اقتصادی.


پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۱, دوشنبه

کارنامه واقعی خامنه ای٫٫٫(معروف به سید علی گدا)


از ديد من کارنامه واقعی سید علی گدا همین خلاصه ایست که می خوانید دو دهه ای را که سید علی گدا رهبر جمهوری اسلامی شده، باید سال های فقر و فساد و تبعیض و اختلاس و بی قانونی نامگذاری کرد. رهبری  سید علی گدا با ترور بزرگ "میکونوس" در خارج کشور آغاز شد، با توطئه به دره انداختن اتوبوس هنرمندان ادامه پیدا کرد، قتل های زنجیره ای سازمان یافت. کار به حمله به خوابگاه دانشجویان و کشتن و از بالای ساختمان به پایین پرتاب کردن آنان کشید و سرانجام نیز با کودتا ۲۲خرداد علیه رای مردم و به خیابان کشاندن چماقداران و پاسداران و بسیج ادامه یافت. در عرصه اقتصادی نیز رهبری سید علی گدا به وسیع ترین و گسترده ترین فسادها و دزدی ها انجامید. شریک کردن سپاه و فرماندهان آن در امور اقتصادی و غارت ثروت ملی، راه اندازی اسکله های قاچاق، جنگ بر سر خصوصی سازی ها و تکه تکه کردن صنایع و تقسیم غنایم، تکیه به حزب موتلفه و سپردن امور صادرات و واردات کشور بدست این حزب، اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی که سرانجام آن به اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومان کشید. از دوران روی کار آمدن احمدی نژاد اوضاع صد برابر بدتر شد و هرچه در دوران محمد خاتمی رشته شده بود پنبه شد. امروز کار به جایی رسیده که خود حکومتیان همدیگر را دزد و مختلس معرفی می کنند. از صادق محصولی و مشایی و بقایی گرفته تا جهرمی و بهمنی و رحیمی و نمایندگان مجلس و همه و همه هم در حکومت اند و زیر سایه سید علی گدا و هم پرونده اختلاس و دزدی و سواستفاده دارند که این پرونده ها هم دست سید علی گدا است تا اگر یکی از آنها خواست نافرمانی کند به حسابش رسیدگی شود. چرا چنین شد؟ چرا به دره انداختن اتوبوس یا قتل چند زنجیره ای چند تن جایش را در دوران سید علی گدا به کودتای همه جانبه علیه رای ملیون ها مردم داد؟ چرا فساد اقتصادی از اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی به ۳۰۰۰ میلیارد تومانی کشیده شد؟ دلیل همه اینها را باید در نبود حکومت قانون، خودکامگی و خودرایی سید علی گدا در این سال ها، نبودن مطبوعات و رسانه‌های آزاد و مستقل، سرکوب احزاب و بالاخر فریبکاری و دروغگویی رهبر دانست. در دوران رهبری سید علی گدا جنایات و فساد بی شماری رخ داد که ملت از آن بی خبرند. ولی هربار که حادثه ای رخ داده که مردم خبردار شده اند سید علی گدا فورا به میدان آمده و بقول خودش دستور رسیدگی و برخورد داده است. در جنایت کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ اول مدعی شد که قلبش به درد آمده و به آن رسیدگی خواهد شد ولی کار دست آخر به محکوم کردن دانشجویان و تبرئه همه متهمان و محاکمه یک تن به جرم دزدین ریش تراش ختم شد. در جریان قتل های زنجیره ای قاتلان را از وزارت اطلاعات بیرون کشید و آنها را به اطلاعات بیت رهبری منتقل کرد. در پرونده اختلاس ۱۲۳ میلیادر تومانی، محسن رفیق دوست را از رییس بنیاد مستضعفان کنار گذاشت و یک مقام دیگر به او داد. آخرین نمونه فاجعه کهریزک بود که اول با چشمان اشکبار، در برابر پدر روح الامینی که از مریدان خود وی بود، مدعی شد که به آن "قاطعانه"‌ رسیدگی خواهد شد و این روزها خبر تبرئه سعید مرتضوی متهم اول آن پرونده منتشر شد. در دوران رهبری سید علی گدا آنجا که پای دزدها و قاتلان حکومتی در میان بود هیچ پرونده‌ای به نتیجه نرسید. اما هرجا پای مخالفان و منتقدان او در میان بود ناگهان همه دستگاه‌ها به کار افتاد و بسیج شد. کرباسچی را به جرم حمایت از محمد خاتمی ولی به اتهام اینکه به مدیران خود تخفیف داده است به محاکمه کشید و ۵ سال زندانش کرد و سپس نوبت به عبدالله نوری و دیگران رسید. همین امروز امثال موسوی و کروبی در حصر خانگی هستند که از زندان صدبار بدتر و شکنجه آورتر است، یا این همه اعضای جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب و دفتر تحکیم که در زندان هستند ولی قاضی مرتضوی خالق جنایت های کهریزک راست راست می گردد و نه حبس خانگی می شود و نه به زندان می رود. اگر از قتل چند تن در دهه اول رهبری سید علی گدا رسیدیم به کودتا و سرکوب هزاران هزار تن در دهه دوم، اگر از اختلاس۱۲۳میلیاردی رسیدیم به بعد ۳۰۰۰ میلیارد تومانی در دهه دوم، اگر از آفتابه دزدی این یا آن بسیجی رسیدیم به جایی که امروز بسیج شده مرکز اوباش و به جان مردم افتاده و نه تنها دزد مال بلکه متجاوز به جان و ناموس آنها شده، همه از آنروست که هرچه فاسد و قاتل و جانی و مختلس و خلافکار و دزد است در زیر سایه سید علی گدا و زیر پرچم ولایت مطلقه ایشان احساس امنیت کامل می کند. سید علی گدا امنیت یک ملت و یک کشور را برباد داده تا امنیت یک مشت جانی و مختلس و خلافکار را که شریک رهبری او هستند حفظ کند.سرنگون باد رژیم جعل و جنون و فساد...
من این وبلاگ را تا روز سقوط رژیم اسلامی به روز خواهم کرد و عاشق به آزادی میهن و آواره به دست تقدیر و امیدوار به آینده ای روشن و سرزمینی سبز و سربلند ... پاینده باد ایران و برافراشته باد پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان...


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳۰, شنبه

رهبر خودش گفت، به خفتگان گفت، چی گفت؟ من زن هر کس نمی‌شم !


معظم لِه با ارسال پیامی به مجلس خفتگان فرمود "اجازه دخالت در جزئیات کارهای خود را به شما نمی‌دهم". بر همین اساس و از آنجا که کار اصلی مجلس خفتگان نظارت بر کار رهبری است و به همین جهت هر کاری رهبری می‌کند آنها همینطور تماشا می‌کنند و نیز از آنجا که معظم لِه همواره یک بار معنائی خاصی در تلاوتهایشان موجود می‌باشد و حرفها را همیشه دو پهلو می‌زنند ، لذا نظر به اینکه ایشان تلاوت کرده‌اند که اجازه‌ دخالت در "جزئیات" نمی‌دهند ولی نفرموده‌اند دخالت در "کلیات" هم اجازه می‌خواهد یا نه ، در اینجا شرح و تفسیر جزئیات غیر قابل دخالت و کلیات قابل دخالت ایشان را جهت روشن شدن اذهان عمومی که الآن خاموش است می‌آوریم :


جزئیات کارهای رهبری (غیر قابل دخالت)


عزل و نصب وزیر ، تعیین رئیس جمهور ، داشتن جسم ناقص ، گریه در نماز جمعه ، تعیین سیاست خارجی ، ول کردن سگ ، فرو کردن احکام اسلام در بازداشتگاه ، دیدن صحنه ، نظارت بر اختلاس ، بزرگ کردن یکی از فرزندان (بقیه را خجسته خانوم بزرگ می‌کند) ، نزدیک کردن نظر ، تشکیل مجلس ، تعیین رأی دادگاه ، بازسازی امام با جعبه ، صواب بردن از طریق نظارت ، مومیائی کردن ارکان نظام ، پول دادن به اسمال هنیه ، انجام همین کار با حسن اندوه ، نصب پنجره فولادی دور سران فتنه ، اعزام دیپلمات جهت انفجار ، استعمال دود غلیظ ، آورین آورین !


کلیات کارهای رهبری (قابل دخالت)


موافقت با هرگونه : درجه مرجعیت و اجتهاد ایشان ، فتواهای ایشان ، دیوان شعر ایشان (ایشالا بعد از مرگ منتشر می‌شود) ، نظرات ایشان ، خطبه‌های نماز جمعه‌ی ایشان ، تصمیمهای ایشان ، عزل و نصب‌های ایشان ، دخالتهای ایشان ، فضولیهای ایشان ، اعلان جنگ‌های ایشان ، فلسطین و لبنان ایشان ، نامگذاری با مسمای سال ایشان ، شرکت در شب شعر با غِلمعلی حداد عادول ایشان ، تمام موارد بالای ایشان ، نشستن ایشان ، راه رفتن ایشان ، ذرت پرت کردن ایشان ، چفیه‌ی ایشان ، فرزند ایشان ، خود ایشان ، ایشان ، ای تف به روح جد و آباد ایشان !


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۹, جمعه

چرا آقا مرضیه پاهایش را باز نمی‌کند ؟!


در راستای یک تصویر فوق که در آن آقای مرضیه وحید دستجردی پاهایش را باز نکرده ولی دیگران کرده‌اند و همین یک تصویر بتنهائی ما را خیلی بیشتر از قبل و حتی قبل‌تر نگران سلامتی آن قسمت‌هائی از آقا مرضیه که بی‌ورزش می‌ماند می‌کند سوالات دیگری به سوالات قبلی‌مان اضافه شد :
۱. این دقیقاً چه‌جور ورزشی است که دیگران بکنند اشکال ندارد ولی آقا مرضیه بکند زشت است ؟
۲. از نظر اسلام یک آقای وزیر پایش را دقیقاً چقدر می‌تواند باز بکند که هیچ جایش معلوم نشود ؟
۳. اگر آقا مرضیه پاهایش را باز می‌کرد کجاهایش معلوم می‌شد که مال بقیه نمی‌شود ؟
۴. الآن با انجام این حرکت دقیقاً چندتا عضله‌ی آقا مرضیه تکان می‌خورد که مال بقیه نمی‌خورد ؟
۵. الآن با انجام همین حرکت چه نشاطی به آقا مرضیه دست می‌دهد که به دیگران هر کاری می‌کنند دست نمی‌دهد ؟
۶. اینجا که چانه‌ی آقا مرضیه معلوم است ما چه تحریکی می‌شویم که وقتی چانه‌اش را نمی‌دیدیم نمی‌شدیم ؟
۷. اینجا که آقا مرضیه چانه را ول کرده به کجای اسلام ضربه می‌خورد که قبلاً که چانه را چسبیده بود همانجا حفظ می‌شد ؟
۸. آقا مرضیه الآن که دارد ورزش می‌کند اینجوری شده اگر بخواهد دولا بشود چطوری می‌شود ؟
۹. شما فکر می‌کنید اگر آقا مرضیه بخواهد اسلام را نجات بدهد حداکثر تا کجا می‌تواند خم بشود ؟
۱۰.مشخصاً چه کسی و از کجا پس یخه‌ی آقا مرضیه گذاشته که حتماً در ملاء عام ورزش بکند ؟!


پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۷, چهارشنبه

تفسیر پرچم جدید جمهوری اسلامی


احتمال می دهم پرچم جدید جمهوری اسلامی را که نشانه اعتلای فرهنگی کشور عزیز ماست تا کنون دیده باشید. اگر ندیده اید، همین پرچمی ست که این جا می بینید، و این کارِ کاریکاتوریست عزیز ما نیک آهنگ کوثر است. در جمهوری اسلامی متناسب با اعتلای حکومت و شخصیت های آن، برخی نشانه های ملی و مذهبی تغییر پیدا کرده است.بعدها به خاطر اوج گرفتن اسلام و حضرت امام (ره تِرررررر) که باید نام ایشان در یک جای...!سرود گنجانده می شد- تغییر پیدا کرد و تبدیل به سرود جدید شد.اما در مورد پرچم؛ پرچم اولیه جمهوری اسلامی، با نشانه ای که ضد انقلاب خائن آن را شبیه به نشانه ی سیک های هندی و زبان ام لال شبیه به خرچنگ می داند و آن را بر وزن "شیر و خورشید نشان"، "خرچنگ نشان" می خواند، تا کنون تغییری نکرده بود که با رویداد خجسته ی فرهنگی در برزیل طرح جدید پرچم، به همت نیک آهنگ کوثر ارائه شد که اکنون به تفسیر و نقد اجزای آن می پردازیم:
الله اکبر: الله اکبر در حاشیه پرچم، نشان دهنده ی الله اکبری ست که برادران مسلمان، بخصوص دیپلمات های مستقر در خارج از کشور با دیدن تن و بدن عریان دختر بچه های نوجوان، از ته دل بر زبان می آورند و آب از لب و لوچه شان سرازیر می شود. 
انگشتر عقیق: انگشتر عقیق نشانه ی اسلامی بودن دست عزت‌مند و اسلام‌رسانِ برادرانِ مسلمان است که برای نشان دادن تفاوت های فرهنگی میان ما و کفار، در هر جایی که باشند -بخصوص در استخر های مختلط- وارد عمل می شوند و اسلام عزیز را اشاعه می دهند. البته پیشنهاد می شود، انگشتی که این انگشتر گران‌قدر را حمل می کند و اصولا دست مزبور، پشمالو و کَت و کُلُفت باشد چرا که پشمالو و کت و کلفت بودن، یکی از نشانه های برادران حزب اللهی ست. 
کُت راه‌ راه: کت راه راه نشانه ی دیپلماسی فعال کشور ماست و تقریبا، قریب به اتفاق برادران دیپلمات که در صدد گسترش اسلام عزیز و نشان دادن تفاوت های فرهنگی میان ما و کفار هستند چنین کتی را به تن می کنند. این کت، وَ شلوارِ همراه آن و نیز پیراهن بی یقه ای که قدیم ها پیراهن یقه آخوندی، و امروز پیراهن یقه دیپلماتی نامیده می شود معمولا از فروشگاه هاکوپیان خریداری می شود و برازنده ی تن برادران مسلمان است. اِشکالی که بر این "نشانه" وارد است این است که اگر برادران دیپلمات بخواهند با انگشت، اصول اسلامی را به کسی "برسانند"، دیگر کت به تن نمی کنند، خاصه آن که این انتقال در استخر صورت پذیرد.امیدواریم این تفسیر برای بهبود این طرح و آشنایی ملل مسلمان جهان با اندیشه های والای اسلامی حکومت ایران کافی باشد. در پایان قطعه فیلمی از چگونگی انتقال اسلام عزیز به دختر بچه هایی که در کشورهای خارجی زندگی می کنند و با زیبایی های اسلام عزیز آشنا نیستند تقدیم حضور خوانندگان می کنیم:
http://www.youtube.com/watch?v=bD-owLkL5u8&feature=player_embedded#!

نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

خامنه‌ای توسط نیروهای مردمی در خانه خود همراه با پسرانش کشته شد


تصور کنید فردا ازخواب بلند شدید و این تیتر خبری اخبار هست چه حالی‌ بهتون دست میده ؟ اولین چیزی که به فکرتون میرسه چیست؟ و چه آرزوی از این روز ببعد دارید ؟
ساعت ۲ بامداد امروز خامنه‌ای توسط نیروهای مردمی در خانه خود همراه با پسرانش کشته شد در رابطه با این عملیات محمود احمدی نژاد به همراه تیمسار رادان و احمد خاتمی در فرودگاه مهر آباد در حال فرار دستگیر شدند.البته این رو هم اضافه کنم این خبر واقعی‌ نیست ولی‌ از واقعیت چندان دور نیست و به شما قول میدم روزی خواهد رسید تا ما چنین روزی در کشور خودمان مشاهده کنیم.اوه راستی این رو هم اضافه کنم این مرتیکه جنتی حتی تو خیال و خواب ما هم نمیمیره و جون سگ داره.بیاید هر کدام یک خط هم شده از حال و افکارتون در صورت اتفاق افتادن این روز اینجا بنویسید.


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۲, جمعه

مادر... نمی دانم معنای این واژه را در کجا جستجو کنم؟

مامان مهربانم، آهنگ صدایت، زیباترین ترانه زندگی‌ام، نفس هایت، تنها بهانه نفس كشیدنم و وجودت تنها دلیل زنده بودنم شد،وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شد وبا گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد.مادر وقتی از تو حرف می زنم احساس می کنم به خدا نزدیکترم و در مقدس ترین نقطه لحظات زندگی قرار گرفته ام. وقتی نام مقدست را بر زبان می آورم بغض گلویم را می فشارد شاید این نشان عشق خالص و پاک است، مادر شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم وانگیزه خلقت را از قلب پرمهرت می خوانم.مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد.ایمانم از دعای توست وخدایم را از زبان تو شناخته ام ، عبادت را تو به من آموخته ای ، مادر! ای الهه مهر.تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطرتو سرشار است ، از تبار فاطمه ای وگویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند پس همیشه دعایم کن چراکه دعایت سرمایه فردای من است.مادرم ! به پاس آنچه به من داده ای ، به ستایش محبتهای بی اندازه ات ، و به وسعت همه خوبیهایت دوستت دارم،روزت مبارک


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

آفتاب احمدی نژاد به لب بام جمهوری اسلامی رسیده


احمدی نژاد شبیه به آفتاب لب بام شده است و اگر وضع به همینگونه پیش برود که جریان دارد، غروب آن نزدیک است. کافی است اخبار کوچک و بزرگ رسانه های حکومتی با دقت دنبال شود تا این تعبیر و اصلاح (آفتاب لب بام) آشکار شود. از هر طرف گریبانش را گرفته اند و پیش و بیش از همه؛ مردمی که قرار بود نفت را بر سر سفره آنها ببرد و حالا اگر دست مردم به او برسد، گوشت قیمه قیمه اش را مردم سر سفره می برند!
لغو احکام اجرائی او توسط رئیس مجلس، نامه جامعه روحانیت حوزه علمیه قم خطاب به او، به بهانه گرانی و ناله و فغان مردم از آن. روز گذشته روزنامه کیهان که سخنگوی بیت رهبری است نیز به طرفداری از مجلس علیه رئیس دولت وارد میدان شد و نوشت: «مرجع رسمی و قانونی انطباق یا مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با قانون اساسی و شرع، شورای نگهبان است و مجلس شعبه ای زیر نظر دفتر رئیس جمهور نیست بلکه ناظر بر کار دولت و رئیس آن است.بهتر است رئیس جمهور به جای چالش های تبلیغاتی با سایر قوا، تدابیری برای حل مشکلات مردم به ویژه مقابله با گرانی های لجام گسیخته و بستن گلوگاههای فساد در مراکز استراتژیک دولت- که منجر به فساد بزرگ 3 هزار میلیاردتومانی شد- اتخاذ کند.سخنگوی شورای نگهبان نیز روز گذشته، نامه احمدی نژاد به هاشمی شاهرودی رئیس هیات حل اختلاف را بی مورد و خلاف قانون اعلام کرد و درهای این شورا و هیات حل اختلاف را به روی احمدی نژاد بست.کار رئیس دولتی که بر اسب قدرت بیت رهبری سوار بود به جائی رسیده که تقریبا تمام وزارتخانه های مهم را از چنگش در آورده اند و تمام نشست و برخاست ها و فعالیت هایش شنود می شود تا نتواند دست به اقداماتی غافلگیر کننده بزند. بعنوان نمونه، روز گذشته فاش شد که از یک جلسه مهرمانه باند احمدی نژاد شنودی بدست آمده که مطابق آن، می خواهند احمدی نژاد را همزمان با انتخابات ریاست جمهوری آینده، کاندیدای شهرداری تهران کنند. یعنی اگر قالیباف رئیس جمهور شد برود جای او و یا اگر هم رئیس جمهور نشد او را به چالش کشیده و اگر بتواند جانشین او شود. در همین شماره پیک نت می خوانید که وزارت خارجه عملا به بیت رهبری منتقل شده است. و باز می خوانید که هاشمی رفسنجانی بسیار فعال تر از سه سال گذشته در صحنه حضور یافته، احمد جنتی عملا در حاشیه قرار گرفته، تلویزیون مصباح یزدی فیلتر شده و…


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

نامه یک فعال سایبری و وبلاگ نویس زندانی محکوم به اعدام به گلشیفته فراهانی


وحید اصغری فعال سایبری حقوق بشر که در دادگاه‌های جمهوری اسلامی به اعدام محکوم شده است، نامه‌ای به خانم گلشیفته فراهانی بازیگر سینِما نوشته. به گزارش سایت ملی،مذهبی متن کامل این نامه به شرح زیر است:
از گوشه زندان، در انتظار مرگ و خسته از ظلمی که به ما شده است این نامه را می نویسم


خانم گلشیفته فراهانی سلام
من وحید اصغری هستم. فعال سایبری حقوق بشر که با احداث سایت های گوناگون در زمینه های مختلف می خواستم در اعتلای فرهنگ و هنر مردم این سرزمین نقشی داشته باشم. یکی از فعالیت های من مدیریت خبرگزاری Shabtaz.com بوده که یک سایت حقوق بشری است. در حال حاضر با دلایل واهی و پوچ همانند چندفعال سایبری و وبلاگ نویس دیگر محکوم به اعدام شده ام و هرلحظه امکان دارد این حکم اجرا شود.خانم فراهانی شما که هنرمند این مملکت هستید از رنج ما به ملل آزاد آگاهی برسانید، ما زیر شکنجه مجبور به اعتراف بشویم و در دادگاه های چنددقیقه ای محاکمه می شویم و مجبوریم مدت ها در زندان بمانیم. مثلا خود من فقط ۲۱ ماه در سلول انفرادی کوچکی زندگی کردم همراه با بازجوئی ها و شکنجه های فجیع فقط به این دلیل که جوانان نسل جدید ایران با تکنولوژی روز دنیا بزرگ می شوند و رژیم جمهوری اسلامی دوست دارد ما در عصر حجر نگه دارد و از هرگونه پیشرفت دور نگهدارد. فعالیت های من برای نزدیکی بیشترفرهنگ ایران با تمدن جدید روز دنیا بوده است و پرونده ما پرونده بسیار مهمی است چون راه را برای سرکوب بیشتر باز می کند.ما اولین گروه بازداشت شدگان توسط سازمان جرایم رایانه ای سپاه هستیم که اگر حکم ما اجرا شود از این به بعد حکومت هر جفایی را به کاربران اینترنتی ایران هموار کرده و به راحتی می تواند جنایت کند. کار من کار بسیار مقدسی بود چون باعث باز شدن فضای سایبری مدیران و آغاز روابطی جدید بین جوانان ایرانی و غربی می شد. من تمام تلاش خودم را به کار بردم تا از تمام استعدادهای ایرانی استفاده کنم و وظیفه خودم دانستم که از هر نخبه ای پلی بسازم به سوی دنیایی بهتر برای ایران. برای هر جوان مستعدی فضایی به وجود آوردم تا بتواند به پیشرفت ایران کنک کند که نمونه آنها مهدی علیزاده فخرآباد است که از کشفیات من است و نویسنده ای صاحب سبک است که متاسفانه او نیز هم اکنون در اینجا در انتظار اعدام به سر می برد. من خواستم از عقاید آنها که از حقوق اولیه آنها بود و از آنها سلب شده بود دفاع کنم و به جوانان ایرانی آگاهی بیشتری ببخشم.خانم فراهانی، تنها دوست متشرک ما هنر است ولی اگر مجبور شویم که سرویس امنیتی فرانسه را دوست مشترکمان بشماریم نتیجه زحمات آکادمی بازیگری بند ۲ الف اوین است. شاید ندانید اما در تاریخ ۸ بهمن سال ۹۰ دوباره مجبور شدم زیر شکنجه های روحی و جسمی به ارتباط با شما در یک مصاحبه تلویزیونی اعتراف کنم و مثل یک بازیگر در جلوی دوربین ظلم و ستم و حرف های طوطی واری را تکرار کنم که آنها می خواستند.خانم فراهانی باخبر شدیم وزیرخارجه فرانسه خواستار آزادی ما شده است. ما مدتهاست که زیرحکم اعدام هستیم. من جوانی مثل شما هستم که جوانی را از من گرفته اند، حکم مرگ دارم و شما به راحتی در چنین آزادی هایی که ما باید بخاطر آن بمیریم می توانید زندگی کنید. در فیلم جدید جنجالی شما که اینجا دیدم یاد این افتادم که من هم یک مدل بودم و شاید باور نکنید که به همین دلیل در زندان هستم.خانم فراهانی راه ما از راه شما جدا نیست و هنری که شما در سینما با بازی خود ارائه می دهید ما با محیط سایبری به مردم ارائه کردیم. شما اگر بازیگر بالفطره هستید ما اینجا مجبور می شویم نقش بازی کنیم و بازیگری را به طور حرفه ای یاد بگیریم تا در زیر دوربین صداو سیمای رژیم از ما فیلم مستند تهیه شود و توجیهی بشود برای اعدام ما که حکومت راحت تر بتواند از زیربار هزینه زندانی کردن و اعدام ما فرار کند.خانم فراهانی فریاد مظلومیت ما را به گوش جهانیان برسانید من و شما رفتنی هستیم و تنها چیزی که باقی خواهیم گذاشت رهاورد هنری است که در زندگی خود مرتکب شده ایم. آن زمان که آزاد بودم بند ۳۵۰ اوین چشم من بود و از وقتی در بند ۳۵۰ هستم شما هنرمندان و فعالان حقوق بشر چشم من هستید. خوش باشید و بدانید که به یادتان به ماه چشم می دوزیم با اینکه شاید روزی خورشید را نبینیم.


روز تولد وحید اصغری


پدرام طنازی

بازی موش و گربه میان مجلس و احمدی نژاد


بازی موش و گربه مجلس با دولت، به یک نمایش خنده دار تبدیل شده است. گویا وظیفه مجلس تا پایان دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد تبدیل او به موشی نیمه مرده است که مجلس باید با آن بازی کند اما جانش را نگیرد. احمدی نژاد هم سعی می کند از چنگ این گربه بگریزد. این بازی اکنون به صدور حکم و ابلاغیه از طرف احمدی نژاد و علی لاریجانی کشیده شده است.علاوه بر چند حکم و نقض حکمی که در هفته گذشته این صادر کرده اند، روز گذشته خبرگزاری فارس که تا چند ماه پیش از حامیان بزرگ احمدی نژاد بود و اکنون سر را کج کرده، در خبری نوشت:
احمدی‌نژاد در نامه‌ای به آیت‌الله هاشمی شاهرودی رئیس هیات حل اختلاف قوا مصوبه نظارت بر عملکرد نمایندگان را خلاف قانون اساسی دانست.این که نظارت بر نمایندگان مجلس نقض قانون است حرف درستی است، اما احمدی نژاد حالا یاد این نقض قانون افتاده که دم خودش لای تله است. مانند تشکیل شورای عالی نظارت بر قانون اساسی که با این شورا در زمان خاتمی مخالف بود و حالا موافق آن شده است.موضوع نظارت بر کار نمایندگان مجلس نیز همین حالت را پیدا کرده است. احمدی نژاد می کوشد با ایراد گیری از تصویب این قانون ناقض قانون اساسی در مجلس کنونی که با تائید خامنه ای روبرو شده، هم آن نقض قانون را یادآوری کند، هم دندانی به آقا نشان دهد و هم راه حلی برای نمایندگانی که قرار است در مجلس نهم چراغ ها را روشن کرده و طرفدار احمدی نژاد ومشائی شوند پیدا کند. قانون گرا شدن احمدی نژاد این خمیرمایه را دارد.


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

دانش آموختگان آخوندزده


یکی از شگفتی های طبیعت دانش آموختگان آخوندزده این است که طی گذران مراحل مختلف تحصیلی هرآنچه را در یک مرحله می خوانند، در مقطع بعدی فراموش می کنند؛ به دبیرستان که می روند، آنچه را در دبستان ياد گرفته اند از یاد می برند و چون وارد دانشگاه می شوند، آنچه را در دبستان و دبیرستان آموخته اند به فراموشی می سپارند و وقتی دوره دانشگاه را به پایان می رسانند، کليه مطالبی را که در دبستان و دبیرستان و دانشگاه فراگرفته اند از یاد برده و با ذهنی پاک و دست نخورده، عين طلبه نوجوانی که تازه از روستا به شهر آمده باشد، پای منبر حجج اسلام و آیات عظام می نشينند و به تقليد از آنان مهمل می بافند؛ اگر نتوانند مثل مهندس بازرگان تفسیر قرآن بنویسند و یا چون دکتر شريعتی میکرب جنی کشف کنند، حداقل مثل دکتر ابراهیم یزدی برای دیگر نوابغ انقلابی جوامع اسلامی نامه پندآموز می نویسند و یا چون استاد دکتر سروش برای ولایت فقیه اندرزنامه های ادبی می سرایند و يا چون دکتر احمد صدر حاج سيد جوادی خطاب به ملت پوزش نامه می نگارند و خلاصه عموماً در پيرانه سری و خزان عمر به بلوغ سياسی می رسند و به مزايای آزادی و دمکراسی پی می برند و ضمن طلب بخشايش از ملت نجیب و بردبار ایران، توشه آخرت را می بندند و به لقاآلله می پیوندند . خدا همه رفتگان را بیامرزد و به بازماندگان طول عمر عطا فرماید!
امروز نسل جدیدی از آخوندزدگان تحصیل کرده در صحنه سیاسی ميهن ما حضور به هم رسانده اند؛ برادران به اصطلاح دیپلمات لاریجانی: علی و صادق و محمد جواد، برادران دانشجو: کامران و فرهاد و خسرو، صالحی و معاونانش و بسیاری دیگر از جمله آخوندزدگانی هستند که دوران دبستان و دبيرستان و دانشگاه را با موفقيت گذرانده و آموخته ها را به زباله دان ذهن سپرده اند و حالا چند سالی است پای منبر آیت الله خامنه ای نشسته اند و مفتون و شيدای کرامات مراد و مقتدای خود، اوامر او را مو به مو اجرا می کنند. اما قطعاً حدود ده سال دیگر که انشآلله در عنفوان هفتاد، هشتاد سالگی به بلوغ سیاسی می رسند و با انتشار رنجنامه های سوزناک، مراتب ندامت خود را از اشتباهی که در طول عمر مفیدشان مرتکب شده اند، به اطلاع ملت نجیب و بردبار ایران می رسانند و ضمن حمایت از اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصول فکری و مبانی نظری و قواعد دمکراسی، بر لزوم تساهل و تعامل و تکثر و تحمل و غيره ... تاکيد کرده، توشه آخرت را می بندند و احتمالاً در واپسین دم حیات اشعار ليبرالی نیز خواهند خواند! «این قافله عمر عجب می گذرد ، درياب دمی ... !


پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۶, شنبه

بیانیه بیش از سیصد و پنجاه کنشگر حقوق زنان و حقوق بشر:خواسته ما آزادی فوری و بی‌قید و شرط نرگس محمدی


بیش از سیصد و پنجاه نفر از فعالان حقوق زنان، فعالان حقوق بشر و نیز فعالان اجتماعی و سیاسی با امضای بیانیه ای اعتراض خود را به بازداشت نرگس محمدی اعلام کردند و خواستار آزادی او شدند.
متن کامل این بیانیه به گزارش «تغییر برای برابری» به شرح زیر است:
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، روز یک شنبه سوم اردیبهشت ماه سال ۹۱ برای اجرای حکم شش سال حبس، به زندان اوین منتقل شده است.این محکومیت ناعادلانه درحالی به این زن شجاع مدافع حقوق بشر وارد شد، که او پیش از این، در پی اتهام‌های واهی “اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و تبلیغ علیه نظام” به طور غیر قانونی بازداشت ، در شرایط غیر قانونی نگهداری و در دادگاهی غیرعلنی و غیرمنصفانه به تحمل شش سال زندان محکوم شده بود.نرگس محمدی،زنی که زندگی اش را وقف دفاع از محرومان و ستم‌دیدگان جامعه و تلاش برای داشتن جامعه‌ای سالم و عاری از بی‌عدالتی، تبعیض و حق‌کشی کرد، در منزل والدینش بازداشت شد و قوه قضائیه جمهوری اسلامی با بازداشت او به جای قدرشناسی و پاس‌داشت فعالیت‌های ارزنده‌اش، آشکارا اقدام به نقض صریح مواد ۳-۵-۹-۱۰-۱۱-۱۳-۱۹و۲۰ اعلامیه­ی جهانی حقوق بشر کرده است.چه مرجعی پاسخ گوی این پرسش­ها خواهد بود که” دفاع از حقوق بشر ” چگونه و چرا می‌تواند جرم تلقی شود؟ چرا باید خشونت دولتی علیه دو کودک خردسال به جرم دفاع مادرشان از حقوق شهروندی و انسانی اعمال شود؟ وقت آن است که از خودمان بپرسیم جای ما در اعمال این خشونت­ها کجاست، اگر به آن اعتراض نکنیم؟ آیا سکوت در برابر احکام سنگین فعالان حقوق بشر، تایید و همراهی با آن نیست؟
با استناد به ماده­ی ۳ پیمان نامه جهانی حقوق کودک دولت­ها موظف­اند؛ در هر اقدامی منافع کودک را در نظر بگیرند. محرومیت از دیدار فرزندان خردسال وی با مادر، نقض صریح ماده­ی ۹ پیمان­نامه حقوق کودک به شمار می­آید.نرگس محمدی در دوران بازداشت غیر قانونی‌اش دچار بیماری شده و بیماری او با شرایط عصبی و تنش‌های محیطی ارتباط مستقیم داشته و در صورت ادامه­ی نگهداری‌ در شرایط زندان، به دور از مراقبت پزشکی خطر جانی وی را تهدید می­کند.ما فعالان حقوق زنان، فعالان حقوق بشر و نیز فعالان اجتماعی و سیاسی مصرانه از حکومت جمهوری اسلامی ایران می‌خواهیم دست از پرونده‌سازی علیه فعالان مدنی برداشته و به خشونت علیه فعالان مدنی و سیاسی پایان دهد.ما آزادی بدون قید و شرط خانم نرگس محمدی را خواستاریم و با وجود همه بی‌عدالتی‌ها، هنوز امید داریم که آزادی وی، مقدمه‌ای برای آزادی همه زندانیان اندیشه شود.
امضا کنندگان :
آذر محلوجیان،آذر کوچک،آذر یغمایی، آرش حافظی ،آزاده بهکیش ،آزاده خسروشاهی،آزاده دواچی،آزیتا رضوان،آسو صالح،آسیه امینی ،آنا پاک،آیدا سعادت ،آینده آزاد، آیدا قجر آرمین رحمانی،آزاد مرادیان ، آزاده تهرانی ، آزاده فرامرزیها،آزاده کیان، آزاده مرادیان ،آراز فنی، آمنه زمانی، آذر منصور،آدر داوودی، الناز انصاری ،الناز بهنام ، احسان حقیقت ، احمد احقری، احمد فرسان، احمد مدادی ، ارشاد علیجانی ، ،افروزمغزی،افسانه ایرانی،اقدس چرونده،اکبر زینالی، اکبر کریمیان،اکرم ابویی، اکرم خیرخواه،اکرم کوهساری مرند،اکرم محمدی ،امنه زاهدی ، اکرم نقابی، الهه گلکار،امیر رشیدی ،امیر کلهر،امیر مقراضی، امیر وارسته حیدری،امیرمحسن محمدی ،آنجلا نوبهار،انسیه سلمانی، اویس اخوان ،آیدا ابروفراخ ، ،بنفشه جمالی، بنفشه رحمانی،بهارا بهروان،بهاره اسدی،بهاره افقهی،بهرام اسماعیل بیگی،بهمن امینی،بهیه جیلانی،بورگان نظامى نرج آباد،بیژن مهر، بیژن افتخاری، بیژن پیرزاده،پانته آ بهرامی،پرتو نوری علا،پرستو اله یاری پروانه راد،پرویز داورپناه،پروین اردلان، پروین بختیار نژاد،پروین شهبازی،پری نعمانی، پریچهرافخمی،پریچهر نعمانی،پریسا کاکائی،پوران رضایتی، پوران رضایی،پوران کریمی، پویا جهاندار،پویان مکاری،توران ناظمی،توران همتی،ثریا فلاح، جادی میرمیرانی ،جعفر بهکیش،جلوه جواهری ،جمشید مهر،جهانگیر همتی، حامد ابراهیمی نژاد،حسن خرد ورزیان،حسن عربزاده حجازی،حسن نایب هاشم، حسن نجفی،حسن یوسفی اشکوری،حسین علوی،حسین همدانی،حمید بی آزار ، حمید کوثری، حمید مافی،حمیدرضا مسیبیان،حمیده نظامی،خدیجه مقدم، دانیال محمدزاده،درسا سبحانی ،دلارام علی،دیمتری بلوس، راضیه (پری) نشاط ،ربابه مستقیمی ،رزیتا فا ئزی،رزیتا فضایی،رضا گوهرزاد، رضا افشار،رضا کریمی،رضا علیجانی، رضا هیوا،رضوان مقدم،رمان کریمی،رهاعسگری زاده ، روان راونی، روحی شفیعی،روشنک آسترکی، رشید یاسائی ،رویا سحری،رویا شمس ، رویا طلوعی،رویا عراقی،رویا کاشفی، رها عسکری زاده ،زری کوچک، زندا سخی، زهرا رخشی، زهرا ابراهیمی،زهرا داوری،زهرا رضایی،زهره ارزنی،زهره اسدپور، زهره برومندی، زهره پهلوانی،زهره کریمی، زهره صادقی ،زینب پیغمبرزاده،ژیلا مهدویان ، ژیلا گل عنبر،ساحل سیستانی، سارا صحرانورد ،ساسان مهتدی، سامان ساواری، سپهر عاطفی،سپیده یوسف‌زاده،ستاره ساجدی،ستاره هاشمی، سحردیناروند،سحر کی،سحر مفخم،سعید حبیبی،سعید آگنجی،سعید پورحیدر، سعید کلانکی،سلمان سیما،سمیه رشیدی،سهراب رزاقی،سهیلا وحدتی، سوسن ایزدی،سوده راد،سوری برجیس،سوسن طهماسبی، سوسن محمدخانی غیاثوند، سوسن مهتدی ،سوفیا صدیق پور،سیاوش آریا، سیاوش عبقری،سیاوش لشگری- ،سیروس مقدم،سیما بختیاری، سیما حسین زاده،شاه غلامی،شاهین بنی احمدی، شایان وحدتی،شبنم موسوی، شری فرامرزی، شفیقه حمیدی، شقایق کمالی،شکوفه قبادی ،شمس تولایی،شهره شریفی ،شهلا انتصاری،شهلا عبقری، شهین بنی احمدی، شیرین شریفی، شیرین عبادی،شیرین فامیلی، شیوا بدیهی نژاد، شیوا نوجو،صادق کمالی، صبا واصفی،صبرا رضایی ، صبری نجفی،صدیقه مقدم،صدیقه وسمقی، طلعت ابراهیمی ،پدرام طنازی٬عاطفه امین، عسل پیرزاده، عشا مومنی،عشرت بستجانی ،عفت ماهباز،علی ابراهیمی،علی اکبر مهدی، علی اکبرموسوی(خوئینی)،علی تکواردی، علی سعیدیان،علی‌ شاکری، علی عبدالرضایی ، علی گوشه،علی عبدی،علی فاتحی،علی ماهباز،علی معینی،علی مهتدی، علیرضا منصوری،عیسی علوی،فاطمه بهادر،فاطمه بهاور،فاطمه رضایی، فاطمه حقیقت جو ،فاطمه مسجدی،فاطمه مقدم، عصمت بهرامی،فایزه ایزدی، فخری شادفر،فخری فرین، فرح شیلاندری، فرزانه آقایی پور، فرزانه جلالی ،فرزانه راجی ، فرشته جلیلی ، فروغ سمیع نیا، فریبا داودی مهاجر،فرید فرهان، فریدقائم مقامی، فریده کیومهر، فریده یزدی، فهیمه ملتی،فیروزه رمضان زاده، فیروزه مهاجر، کاظم علمداری، کاظم کردوانی، کاوه کرمانشاهی،کاوه مظفری، کلارا مرادیان ،گلنار جاوید،گیسو جهانگیری،گیتی سلامی، لادن نصرالهی، لاله موذن زاده، لیلا اسدی،لیلا سیف الهی،لیلا صحت،متین مسکین،مجید حسینی ،محبوبه محمدی،محبوبه منصوری،محبوبه عباسقلی زاده،محبوبه حسین زاده ،محمد حسین جعفری، محمد رحمان زاده،محمد شوراب،محمد صادقی،محمد متقی، محمود رفیع ، مرتضی کاظمیان،مریم ابراهیمی ،مریم افشاری،مریم اکبری،مریم اهری ، مریم حکمت شعار،مریم رحمانی،مریم زندی ،مریم قاسمی، مریم حسین خواه ،مریم کاویانی ، مریم موذن زاده، مریم محمد زاده ،مریم موسوی،مریم نایب یزدی، مژگان ثروتی، معززخواهشی، معصومه ضیا ، معصومه زمانی،مقداد بیاتی،منصور اسالو،منصوره بهکیش ،منصوره شجاعی، منوچهر شجاعی،منوچهر فاضل،منوچهر مقصودنیا، منیره دهکردی، منیره برادران، منیره کاظمی، منیژه شکوهی تبریزی ،مهدی حاجتی، مهدی یوسفی ، مهدی عربشاهی،مهدیه صالحپور، مهدیه فراهانی، مهرانگیزکار، مهرداد درویش پور،مهرنوش اعتمادی ،مهرنوش کریمی اندو،مهری جعفری، مهشید پگاهى،مهشید راستی،مهناز پراکند،مهنازعلایی ،مهوش علاسوندی، مهین افشار، مهین شکراله پور،مونا آقایی ،میترا ابراهیمی ،میترا آریان ، میثاق افشار، میثاق پارسا ،میثم معتمدنیا، میرحمید سالک ، مینا کشاورز، مینا نیک ،مینوایرانمنش، نادر احسنی ،ناهید قاسمی، ناهیدانتصاری، ناهید جعفری،ناهید حسینی ،ناهید کشاورز، ناهید میرحاج ،نجیبه اسدپور، نرگس کرمانشاهی، نریمان مصطفوی، نسرین بصیری، نسیم آریان ، نصرت اله شاهدی، نسترن سمیعی ،نوشین احمدی خراسانی،نوشین شاهرخی، نوید خانجانی،نوید محبی،نیره توحیدی، نیره جلالی (مادربهکیش) ، نیکزاد زنگنه، نیما گنجفر،هادی یوسفی، هایده کاظمی، هدا امینیان، هلن نوشای، الهه امانی،وجیهه مقدم،وحیده محمودی،ویکتوریا آزاد، یاسر معصومی،یاور خسروشاهی،یوروش مهر علی بیگی


ائتلاف بین المللی علیه خشونت در ایران(ایکاوی)


کمیته گزارشگران حقوق بشر


حامیان مادران پارک لاله لس آنجلس-ولی


حامیان مادران پارک لاله


حامیان مادران پارک لاله ایتالیا


حامیان مادران پارک لاله - دورتموند


حامیان مادران پارک لاله ایران ، هامبورگ


حامیان مادران پارک لاله/فرانکفورت


http://hriran.com/1389-09-10-15-49-17/1389-09-08-13-57-54/1389-09-09-08-45-21/8240-1391-02-16-07-44-19.html

گزارشی از وضع آزادی بیان ؛ آگاهی بخشی زیر ساطور سانسور

دولت ایران در سالهای اخیر با خرید انواع تجهیزات شنود و پخش پارازیت بر روی رسانه های فارسی زبان مطرح خارج از ایران، فیلترینگ سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی مجازی، قطع و کم کردن سرعت اینترنت و خارج کردن تلفن‌های همراه و پیام کوتاه از شبکه‌ سرویس‌دهی، به صورت تمام عیار نظارت و کنترل سخت گیرانه خود بر رسانه‌ها و مطبوعات ایران را  اعمال کرده است.همین اتفاق ها سبب شده که آقای خامنه‌ای از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز به عنوان یکی از چهل و دو رهبر و مقام دولتی در جهان به عنوان دشمنان آزادی مطبوعات برگزیده شود و جمهوری اسلامی ایران همچنان تمام قد در صدر کشورهای خاورمیانه برای زندانی کردن و سرکوب بی‌رحمانه بیشترین تعداد روزنامه‌نگاران منتقد ایستاده است.روند بازداشت ها و از سوی دیگر ارعاب و اخراج گزارشگران و روزنامه‌نگاران رسانه‌های خارجی فعال در ایران تا آن اندازه پیشرفت کرده است که مردم ایران و جامعه جهانی از بسیاری از رویدادها و اخبار مربوط به نقض حقوق بشر در ایران بی‌خبر بمانند.البته در این میان بودند روزنامه نگاران و مستندنگارانی که به جرم حضور پررنگ شان در بطن حوادث روزهای قبل و پس از انتخابات، بازداشت و ارعاب ها را به جان خریدند.اگرچه برخی از این افراد پس از گذراندن دوران زندان و یا به دلیل فشارها و تهدیدهای نیروهای امنیتی جلای وطن کرده و به صورت پراکنده در کشور های دیگر مستقر شدند اما اغلب آنها تلاش کردند با وجود همه فشارها، محدودیتها و دشواریهای این راه، به نوعی به حرفه گذشته خود بازگردند.
ایران هم چنان بزرگ ترین زندان روزنامه نگاران وبلاگ نویسان
بنا بر اعلام سازمان مستقل ناظر بر آزادی بیان و مطبوعات، ایران در سال‌های ۲۰۰۸، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰، و 2011 هم‌چنان رکورددار به عنوان بزرگ‌ترین زندان دنیا برای روزنامه‌نگاران به شمار می آید.تنها در سه سال گذشته بیش از 160 روزنامه نگار به زندان رفتند از این تعداد نزدیک به 32 نفر از این روزنامه نگاران هنوز در زندان به سر می برند.
در سال ٢٠٠٨ نزدیک به ٣٠ نشریه در ایران توقیف شدند که از این تعداد بیست و دو نشریه از سوی هیات نظارت بر مطبوعات لغو امتیاز شده است.اما در سال ۲۰۰۹ ایران در سکوی ۱۷۲ جهان در فهرست آزادی مطبوعات سازمان گزارشگران بدون مرز 
ایستاد. در آن سال، تنها سه کشور ترکمنستان، کره شمالی و اریتره در وضعیتی بدتر از وضعیت ایران قرار داشتند.برپایه گزارش سالانه سازمان گزارشگران بدون مرز، سال ۲۰۱۰ ایران، در کنار چین به عنوان بزرگ‌ترین زندان هم‌چنان بیشترین شمار روزنامه‌نگار تبعیدی را در خود جای داده بود.برپایه تازه ترین گزارش کمیته حمایت از روزنامه نگاران تا اول دسامبر ۲۰۱۱، نزدیک به ۴۲ روزنامه‌نگار در سلول‌های غیر‌بهداشتی و شلوغ زندان‌هایی هم‌چون اوین و رجایی‌شهر حبس شده‌اند.در آمار دیگر این کمیته آمده است که در سال ۲۰۱۱، ۲۱ روزنامه‌نگار در سلول انفرادی زندانی شده‌اند و ۱۸ روزنامه‌نگار مجبور به مهاجرت شده‌اند. روزنامه‌نگاران در سال گذشته با احکامی از ۶ سال تا ۱۹ سال و نیم حبس روبه‌رو شده‌اند.در سال 1390 برخی از روزنامه نگاران از جمله مرضيه رسولی، پرستو دوکوهکی و سهام بورقانی به اتهام هایی نظیر اقدام عليه امنيت ملی، تشويش اذهان عمومی و ارتباط با رسانه های بيگانه بازداشت شدند.افزون بر این، گروه ديگری از روزنامه نگاران نظير علی موسوی خلخالی، محسن حکيمی و محمد حيدری و نیز گروهی از خبرنگاران ايسنا در شيرازاز جمله فرزاد فرنودی، سعيد نظری، علی نظام ملکی و در بوشهر حميد موذنی در سال ۹۰ به اتهاماتی مشابه دستگیر شدند.در بهمن ماه سال گذشته پس از پخش فیلم مستنی درباره زندگی آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی بود که نوک پیکان فشارهای نيروهای امنيتی و قضایی جمهوری اسلامی بر خانواده کارمندان شبکه فارسی بی بی سی و برخی روزنامه‌نگاران و مستندسازان به اتهام "همکاری و ارتباط با این شبکه تلویزیونی شدت گرفت به گونه ای که برنامه های تبلیغاتی بسیاری بر علیه این شبکه از رسانه های دولتی ایران پخش شد.مقامات امنیتی و قضایی ایران در چند ماه اخیر شماری از روزنامه‌نگاران و مستندسازان را به اتهام "همکاری با بی‌بی‌سی فارسی" بازداشت کرده‌اند.حسن فتحی، روزنامه‌نگار در تهران، ۲۲ آبان سال گذشته به دلیل مصاحبه با بی‌بی‌سی درباره انفجار در پادگان قدس سپاه پاسداران ایران بازداشت و ۱۰ بهمن‌ همان سال با سپردن وثيقه از زندان آزاد شد.مهدی افشارنیک، علی اکرمی، محمد حیدری و امیرعلی علامه‌زاده چهار روزنامه‌نگار در تهران نیز ۱۳ مهرماه سال گذشته بازداشت شدند.روزنامه نگارانی که بنا به ادعای وزارت اطلاعات به خاطر "همکاری" با تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی بازداشت شده بودند در حالی که بی‌بی‌سی همان زمان این ادعا را رد کرد.از سوی دیگر، مجتبی میرطهماسب، هادی آفریده، ناصر صفاریان، محسن شهرنازدار، کتایون شهابی و مهران زینت‌بخش شش مستندساز و سینماگر نیز ۲۶ شهریور ۱۳۹۰ به اتهام "همکاری با بی‌بی‌سی فارسی" در تهران بازداشت شدند که پس از مدتی از زندان آزاد شدند.ریحانه طباطبایی روزنامه‌نگار دیگر روزنامه شرق در تاریخ ١٥ فروردین مطلع شد که از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب تهران به یک سال زندان محکوم شده است.با این وجود، هستند روزنامه نگارانی چون عیسی سحرخیز، احمد زید آبادی،علیرضا رجایی، کیوان صمیمی، بهمن احمدی امویی، مسعود باستانی، نازنین خسروانی، تهمينه منزوی، مزدک علی نظری، مهدی محمودیان، محمد صادق کبودوند، سیامک قادری، فرشاد قربان پور،حشمت الله طبرزدی، علی ملیحی، رضا انصاری راد، ابوالفضل عابدینی، مهران فرجی، محمد داوری، احسان هوشمند و عدنان حسن پور که مدتهاست در زندان به سر می برند.
حاکمیت ناگزیر از گشایشها است
عبدالکریم لاهیجی رییس "جامعهی دفاع از حقوق بشر در ایران معتقد است:" حاکمیت ناگزیر از این گشایشها است. یعنی با توجه به وضعیت جهانی و وضعیت داخلی و درگیری کنونی دو گروه حکومتی، گشایشی ایجاد میشود و این با ماست که چگونه از این گشایش استفاده کنیم.محمد، یکی از روزنامه نگاران مقیم ایران پیرامون وضعیت مطبوعات در ایران می گوید:" پس ازپیروزی انقلاب مدتی مطبوعات به کما رفتند.وی با اشاره به روند رو به رشد مطبوعات در دهه شصت و ظهور نشریه هایی چون آدینه ، دنیای سخن ، جامعه سالم واز سوی دیگر پر تیراژشدن روزنامه کیهان و بروز جریانی معکوس برای نابودی این جریان می گوید:" پس از رفتن سید محمد خاتمی از روزنامه کیهان، این روزنامه از یک روزنامه تاثیر گذار و پر از خواننده به سمت یک روزنامه منفعل و بی خواننده تغییر جهت داد البته مدتی در دوران اصلاحات دوباره اوج گرفت.محمد به وقایع روزهای پس از انتخابات سال ۸۸ ، مهاجرت تعدادی از روزنامه نگاران و خانه نشین شدن برخی دیگر از آنها اشاره می کند و می گوید:" وضعیت اسف بار مطبوعات ایران با استاندارهای جهانی بسیار فاصله دارد.این روزنامه نگار می افزاید:" بدون گشایش در فضای سیاسی و کمرنگ شدن فضای امنیتی مطبوعات، چشم انداز خوبی برای آینده مطبوعات ایران نمی بینم.محمد تاکید می کند:" چنانچه فضای سیاسی شفاف تر نشود و روزنامه نگاران همچنان در بند بمانند نگاه ها به بیرون مرزها همچنان خواهد ماند.
نشریات و روزنامه نگاران در محاق توقیف 
بنا بر آمارهای منتشر شده بیست و یک نشریه سراسری و محلی در سال ۸۱، توقیف شده‌اند، در سال ۸۲، ۱۴ نشریه به محاق توقیف رفته و در سال ۸۳ ، ۲۱ نشریه دیگر توسط دستگاه نظارتی و قضایی توقیف شده‌اند.اگرچه روند توقیف رسانه‌ها و بازداشت روزنامه نگاران ایرانی در سال‌های گذشته نیز ادامه داشته است اما بنابر اعلام سازمان گزارشگران بدون مرز در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، "از مردادماه ١٣٨۴ تا اول خرداد ماه ١٣٨٨ بیش از ١٠٠ نشریه در ایران توقیف و ١٠٠ روزنامه‌نگار و وب‌نگار محاکمه و زندانی شده‌اند.در سال ۸۸ به‌ویژه از زمان دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، برخوردهای امنیتی ضد رسانه ای با رسانه‌ها و ارعاب روزنامه‌نگاران دوچندان شد.به گفته کمیته حمایت از روزنامه نگاران رویکرد ضد رسانه و ارعاب روزنامه‌نگاران به‌ ویژه از زمان انتخابات بحث‌برانگیز ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ آغاز شده است.به گونه‌ای که هشت ماه پس از برگزاری انتخابات جنجالی بیش از بیست نشریه توقیف و ۱۱۰ روزنامه نگار بازداشت شدند. سازمان گزارشگران این دوره را یکی از "سخت‌ترین و سیاه‌ترین روزهای مطبوعات در ایران" خواند.اگر چه آمار دقیقی از تعداد روزنامه نگاران بی‌کار شده در ایران به ثبت نرسیده است، اما بنا بر اعلام سازمان گزارشگران بدون مرز، تنها در یک سال نخست دولت احمدی‌نژاد نزدیک به ۱۲۰۰ روزنامه نگار بیکار شده اند.
ایران، بدترین زندان روزنامه‌نگاران در سال ۲۰۱۱
بر پایه آخرین اخبار سازمان گزارشگران بدون مرز،در حالی که کشورهای فنلاند، نروژ و استونی، در بین 179 کشور جهان رتبه نخست را از لحاظ داشتن آزادی برای مطبوعات از آن خود کرده اند، کشور ایران تنها به فاصله چند پله در کنار کشورهای ارتیره، کره شمالی، ترکمنستان و سوریه با رنگ سیاه و به عنوان نامناسب ترین کشورهای جهان از نظر آزادی رسانه معرفی شده اند.کشور اریتره با ۲۸ روزنامه‌نگار زندانی در جایگاه دوم و چین با ۲۷ زندانی، در مقام سوم ایستاده است.کمیته «حمایت از روزنامه‌نگاران» در تازه‌ترین آمار خود از وضعیت مطبوعات و روزنامه‌نگاران در جهان ایران را هم‌چنان بزرگ‌ترین زندان دنیا برای روزنامه‌نگاران می داند.در همین حال،‌ به گفته این کمیته، شمار روزنامه‌نگاران زندانی در سطح جهان نسبت به سال گذشته بیش از ۲۰ درصد افزایش داشته است.بنا بر اعلام کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران تا تاریخ دهم آذرماه سال ۱۳۹۰، به طور دقیق «۱۷۹ فعال حوزه مطبوعات» از جمله گزارشگر، ادیتور و عکاس در زندان های سراسر جهان به سر می‌برند. از میان ۱۷۹ زندانی مطبوعاتی در سال ۲۰۱۱، «۴۲ تن» در ایران زندانی هستند. این در حالی است که سال گذشته ۱۴۵ روزنامه‌نگار در زندان بودند.آمار جدید بیانگر این واقعیت است که شمار زندانیان مطبوعاتی بیش از ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده است.کمیته بین‌المللی حمایت از روزنامه‌نگاران، در گزارش تازه منتشر شده خود، ایران را «بدترین زندان روزنامه‌نگاران» در سال ۲۰۱۱ نامیده است.در این گزارش تاکید شده "با وجود گذشت دو سال از انتخابات جنجال‌برانگیز ریاست جمهوری ایران، نیروهای امنیتی برای خاموش کردن صدای معترضان هم‌چنان به سرکوب روزنامه‌نگاران اقدام می‌کنند.کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران هم‌چنین در گزارش خود هدف از حبس انفرادی و شکنجه روزنامه‌نگاران را تلاش برای گرفتن «اعتراف دروغ» از آن‌ها عنوان کرده است.این گزارش به ۱۲ تن از روزنامه‌نگاران زندانی اشاره کرده است که با مشکلات سلامتی دست و پنجه نرم می‌کنند.افزون بر این، ۱۴ روزنامه‌نگار آزار جسمی دیده‌اند، ۵ نفر از حق ملاقات با خانواده خود محروم شده و مقام‌های امنیتی مانع از دریافت کمک‌های درمانی توسط ۴ روزنامه نگار نیازمند مراقبت شده‌اند.کميته حمایت از روزنامه نگاران در تازه ترین گزارش خود به مقام های جمهوری اسلامی اشاره می کند که همچنان به روند سه ساله سرکوب مطبوعات ادامه داده است.بر پایه آخرین گزارش های منتشر شده این کمیته مشکلات جسمانی روزنامه نگاران زندانی از جمله تهمينه منزوی ، نازنين خسروانی ،محمد داوری، احسان هوشمند، کيوان صميمی و حسين رونقی ملکی به خاطر نیازهای درمانی نگران کننده تعبیر شده است.کميته حمایت از روزنامه نگاران به بيماری چند روزنامه نگار زندانی از جمله محمد داوری، احسان هوشمند و کيوان صميمی اشاره کرده است.این کمیته از اينکه حسين رونقی ملکی، وبلاگ نويس ، به خاطر تشديد بيماری کليوی اش در زندان امکان مرخصی ندارد، انتقاد کرده است.مدير بخش خاورميانه کميته حمایت از روزنامه نگاران بکار بردن روش های بيرحمانه از سوی مقامات جمهوری اسلامی ايران را برای خاموش کردن صدای روزنامه نگاران منتقد دانسته است.

پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

شکست در شکست ، حاصل مذاکرات هسته ای


نشست گروه پنج + یک حدود پانزده ماه پیش در استانبول برگزار شد و از آنجا که ایران انجام مذاکره را به برآورده شدن پیش شرط های خود منوط کرده بود، مذاکرات بدون هرگونه نتیجه ای رها گردید. افزایش تحریم ها و فشارهای جهانی باعث آمد تا سران ایران دوباره به پای میز مذاکره بیایند و اینبار بدون هرگونه پیش شرط و هوچی گری سخنان نمایندگان قدرت های بزرگ دنیا را بشنوند، هرچند سخنان برخی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی از چیز دیگری حکایت دارد و نشان می دهد به رغم شروع خوشایند پایان خوشایندی برای مذاکرات نمی توان متصور بود.همزمان باانجام مذاکرات در استانبول، سردار جوانی مشاور نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران با خبرگزاری فارس مصاحبه کرد و گفت: «ایران حسن نیت نشان داده و دلیلی ندارد که در برخی از فعالیت‌های هسته‌ای خود تجدید نظر کند.» او تاکید کرد که «جمهوری اسلامی هیچگونه انعطافی در راستای مطالبات غرب به خرج نخواهد داد.» واکاوی سخنان جوانی نشان می دهد که در سران ایران و یا حداقل در میان گروه تاثیرگذار در قدرت، عزم جدی برای تعامل وجود ندارد. سخنان نماینده ولی فقیه تنها جنبه تبلیغاتی ندارد. او تنها نمی خواهد قدرت و استقلال ایران را در بوق  و کرنا کند، بلکه خبر از وجود واقعیاتی در پس پرده می دهد. جوانی می گوید ایران حسن نیت نشان داده، اما چرا در این برهه باید حسن نیت نشان داد و چرا این حسن نیت پیشتر از این نشان داده نشد؟ منظور جوانی از برخی فعالیت های هسته ای چیست؟ و اساساً اگر قرار نیست ایران در برخی از فعالیت های هسته ای خود تجدیدنظر کند حسن نیت چه معنایی می تواند داشته باشد؟ اصلاً وقتی ایران پای معاهدات بین المللی را امضا کرده است که دیگر نباید و نمی تواند بر سر دنیا منت بگذارد و آمدن به پای میز مذاکره را حسن نیت بخواند. ایران بر اساس قراردادهای بین المللی باید نسبت به نگرانی های موجود در دنیا پاسخگو باشد. واقعیت آن است که جمهوری اسلامی نمی خواهد غرور بند زده اش بیشتر از این دچار ترک شود بنابراین تن دادن به مذاکره را حسن نیت می خواند نه هراس از درافتادن به سراشیبی سقوط به سبب فشار تحریم های جهانی.
جوانی از همین ابتدا پایان مذاکرات را هم ترسیم می کند و می گوید قرار نیست چیزی تغییر کند و ایران در مقابل خواسته های غرب انعطاف نشان دهد. عمده خواست غرب توقف غنی سازی و شفافیت فعالیت های هسته ای است که جوانی می گوید قرار نیست ایران انعطافی در برابر آن نشان دهد. دقت داشته باشیم که سردارجوانی نماینده ولی فقیه است آیا نباید سخنان او را سخنان همان کسی دانست که وی را به این سمت گماشته است؟ در نگاه رهبر جمهوری اسلامی، ایران نباید از مواضع خود عقب نشینی کند زیرا عقب نشینی باعث می شود که مطالبات طرف مقابل بیشتر شود و و فردا روز، مطالبلت بیشتری را مطرح کنند.مرور تاریخ سی و چند ساله حکومت ایران نشان می دهد این یک روال ثابت در عملکرد آنان بوده است. سران ایران تا وقتی که خود را در موضع قدرت ببینند و یا خطر چندانی را متوجه خود ندانند منش لجبازی را دنبال می کنند و از دست رفتن منافع ملی و میهنی نیز برایشان اهمیتی ندارد. از این منظر جمهوری اسلامی بسیار شبیه کره شمالی است، البته با یک تفاوت کوچک؛ کره ای ها مسیر لجبازی را تا انتها ادامه می دهند حتی اگر موشکی که پرتاپ می کنند ناکارآمد باشد و به جایی نرسد، اما سران ایران چنانکه که گفتیم لجبازی را تا جایی ادامه می هند که خطری آنها و نظامشان را تهدید نکند و در صورت احساس خطر بلافاصله امتیازهایی به طرف مقابل می دهند تا از مخمصه و مهلکه جان سالم به در ببرند. البته به رغم این تفاوت در منش دو کشور، نتیجه اقدام آنان یکسان است.دو کشور ایران و کره شمالی توان رویارویی با قدرت رسانه های دنیا را ندارند، آنها نمی توانند اذهان مردم دنیا را در جنگ رسانه ای با خود همراه کنند، اما با بستن راه های ارتباطی با خارج می توانند اذهان طرفداران را در داخل با خود همراه سازند. بنابراین هر دو کشور ایران و کره شمالی در پی اجرای نمایشی مشترک هستند، نمایشی که استقلال و قدرت آنان را نشان دهد. به همین دلیل است که روسیه هم از نمایش سیاسی جمهوری اسلامی دچار نگرانی شده و در حالیکه از یک طرف از پیشرفت مذاکرات ابراز رضایت می نماید از طرف دیگر تجهیزات نظامی ویژه در مرزهای جنوبی خود مستقر می کند.
پر واضح است که ایران راه رفته را نمی تواند برگردد زیرا تا کنون هزینه های فراوانی برای رسیدن به مقصود کرده است. جدای از این مسئله، جمهوری اسلامی می کوشد قدرت بلامنازع منطقه باشد و قدرت خود را به رخ دنیا نیز بکشد و از قضای روزگار غرب نیز همه اینها را می داند با این وجود این سوال همچنان بر قوت خود باقی می ماند که چرا طرف غربی تن به مذاکره ای داده و می دهد که از پایان آن خبر دارد؟
به نظر من هرچند فرصت سوزی در شرایط عادی و امتیاز دادن در شرایط بحرانی، روال سران جمهوری اسلامی است . به رغم خنده های روزهای آغازین مذاکره، پایان خوشی را نه برای مذاکره و نه برای روابط میان ایران و غرب می بینم. بی شک دور دوم مذاکرت با اختلافات عمیقی میان طرفین همراه خواهد بود زیرا اساسا چنانکه گفتیم جمهوری اسلامی در پی حل مسئله نیست و حتی در صورت پذیرش احتمالی شروط غرب که فرضی محال است به فعالیت های خود همچنان ادامه خواهد داد.
 سران ایران در پی بازی با افکار دنیا هستند و می خواهند در جنگی تبلیغاتی نشان دهند که آنها حسن نیت داشتند و این غرب بود که نخواست حق ایران را به رسمیت بشناسد و به دشمنی خود پایان ببخشد. چنانکه گفتیم ایران نمی تواند برنده نبرد تبلیغاتی باشد اما حداقل چون کره شمالی افکار طرفداران داخلی را می تواند با خود همراه سازد، افکار اقلیتی که شاید، تنها شاید، در روزهای سخت بتوانند یاریگر سران ایران باشند.از قضای روزگار طرف غربی نیز  همین روال را دنبال می کند با این تفاوت که با در دست داشتن ابزار رسانه می تواند اذهان دنیا را با خود همراه سازد. در آن روز دنیا دیگر بهانه ای را از سران ایران نمی پذیرد. بنابراین در هر دو صورت پذیرش یا عدم پذیرش خواسته های غرب برنده این بازی غرب خواهد بود نه جمهوری اسلامی. غرب با انجام مذاکرات در پی انزوای بیشتر جمهوری اسلامی است.و در یک نگاه بازی جمهوری اسلامی عاقبت خوشی را برای آن نظام فاسد در پی نخواهد داشت و اولین کشوری که در آتش به پا شده به دست جمهوری اسلامی، می افتد خود ایران خواهد بود. سران ایران باید بدانند دنیا همواره بر مدار مسالمت نمی گردد و روزهای نمایش، آری نمایش قدرت به پایان خواهد رسید در آن روز به یقین از دست متحدان ایران یعنی چین و روسیه نیز کاری ساخته نخواهد بود زیرا آنان نیز در پی تامین منافع بیشتر به صف مخالفان جمهوری اسلامی خواهند پیوست. نکته آخر اینکه راهی را که ایران در پیش گرفته پایانی جبری دارد و آن از هم پاشیدگی کلیت نظام است .
بهروز بهبودی
ونکوور –اپریل ۲۰۱۲

۱۳۹۱ اردیبهشت ۹, شنبه

بیانات حضرت عظما تِرررررر............در مورد حکم سؤالات شرعی.....اینترنتی


اما وقتی به صفحه این مقام عظما تِررررر...نگاه می کنیم ( طبق مشاهده این عکس ) چند سؤال به وجود میاد؟
۱- جمعه ها هم نماز جماعت اینترنتی راه بندازید که دلمون واستون تنگ نشه!
۲- نگفتن اگر بعد از چَت اگر کسی حامله شد اسم بچه را چی... بزارن!


پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

مقام عظمای ولایت لطفناٌ من را هم اعدام مجازی کنید!

مقام عظمای ولایت لطفناٌ من را هم اعدام مجازی کنید!

پدرام طنازی

خامنه‌ای در موضع عقب نشینی یا در عوامل فریبکاری با غرب

آیا باید شایعه تغییر موضع یکصد و هشتاد درجه‌ای خامنه‌ای و عواملش را در مورد مسأله هسته‌ای باور کرد؟ و یا صرفاً آن را یک عقب‌نشینی تاکتیکی خواند؟ آیا این احتمال وجود داردکه سرنوشت محتوم متحد سیاسی او در سوریه وی را نگران آینده‌اش کرده است و از این رو می‌خواهد با نشان دادن اندکی انعطاف یک بار دیگر خود را از مهلکه نجات دهد؟ شرایط این قمار سیاسی برای هردو طرف آن قدر سنگین است و هزینه شکست آنقدر سهمناک که نمی‌توان به سهولت از کنار آن گذشت.در این معرکه نباید نقش روسیه و چین را نایده گرفت. ولادیمیر پوتین که اکنون خیالش از انتصاب مجددش به ریاست جمهوری آسوده شده نیازمند بازسازی روسیه است. اقتصاد روسیه به‌طرز خطرناکی تنها به صادرات نفت متکی شده است. هرنوع تقویت اقتصادی روسیه نیازمند کمک کشورهای غربی است و از این رو پوتین سعی خواهد کرد تا آنجا که بتواند روابط خود را با غرب بهبود بخشد. مسأله برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی یکی از مواردی است که بدون تحمل چندان هزینه‌ای روسیه می‌تواند غربی‌ها را راضی کند. از سوی دیگر چین هم نشان داده است که علاقه‌مند به بهبود روابطش با غرب است. برای اولین بار رشد اقتصادی چین  از دو رقمی بودن به حدود هشت در صد در سال سقوط کرده است و برای زمامداران فعلی چین این زنگ خطری است که می‌تواند ثبات سیاسی آن کشور را متزلزل کند، از این رو احتمال همکاری چین با غرب در مورد پیشگیری از برنامه تسلیحات هسته‌ای در جمهوری اسلامی به مراتب بیشتر از پیش است.اگر این برداشت با واقعیات سیاسی روز منطبق باشد باید دید چه امکاناتی برای حصول نوعی توافق میان دو طرف مذاکره وجود دارد. پاره‌ای از دست اندرکاران مسائل سیاسی ایران معتقدند که بر خلاف همه تبلیغات و مبالغه‌گویی‌ها جمهوری اسلامی دستیابی به بمب اتمی را برای اعتلای اسلام و جنگ با کفار تعقیب نمی‌کند زیرا با همه نادانی و جهالت منتسب به این نظام نمی‌توان باور کرد که آنها آماده انهدام متقابل و خودکشی محتمل باشند. اگر قبول کنیم که آنها بمب اتم را برای جهان گشایی و سلطه‌جویی نمی‌خواهند آنگاه تِز دوم، یعنی استفاده از بمب برای حفظ موجودیت نظام مطرح می‌شود. سالهاست جمهوری اسلامی کره شمالی را به‌عنوان نمونه موفقیت در برابر هر نوع تهاجم خارجی ستایش می‌کند. می‌گوید خامنه‌ای از سرنوشت قذافی درس عبرت گرفته است و معتقد است که اگر قذافی تسلیحات هسته‌ای خود را تسلیم نکرده بود این چنین بیرحمانه مورد تهاجم قرار نمی‌گرفت.شاید بشود این سؤال را مطرح کرد که آیا راهی وجود دارد که هم جمهوری اسلامی و هم غربی‌ها بدون جنگ و خونریزی به اهداف خود نایل آیند؟ در تحلیل نظری پاسخ به این سؤال مثبت است یعنی غرب دارای امکانات و وسایلی هست که بتواند چنین «تضمینی» را به جمهوری اسلامی بدهد و یا حداقل آیت‌الله را مطمئن کند که اگر دست از بازی با اتم بردارد غربی‌ها نیز به نوبه خود رژیم را اندک اندک تطهیر خواهند کرد و بدون هیچگونه توجهی به مسائل حقوق بشر با نظام جمهوری اسلامی ساخت و پاخت خواهند کرد. از سوی دیگر اگر هدف جمهوری اسلامی برای دستیابی به انرژی هسته‌ای حفظ موجودیت نظام باشد دسترسی به این هدف از مجرای دیپلماسی، هم کم‌خطرتر است، هم می‌توان بدون هیچگونه هزینه نظامی و سیاسی به آن دست یافت.
نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

از تورنتو تا اوین؛ حکم اعدام سوغات بازگشت به ایران برای دو ایرانی-کانادایی


حمید قاسمی تنها شهروند ایرانی-کانادایی محکوم به اعدام نیست که زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین با او آشنایی دارند. سعید ملک پور اینک از بند ۳۵۰ به بند دو الف سپاه برده شده و هرآن احتمال اجرای حکمش وجود دارد.شوخی‌هایی که برای چند دقیقه هم که شده ممکن است باعث فراموشی حکمش شود. علی جمالی زندانی سیاسی عضو شورای مرکزی  ادوار تحکیم وحدت می‌گوید «آقا بیائید پرینت حکم من را ببیند در کجای حکم من تحمل حمید قاسمی نوشته شده است."عبدالله مومنی سخنگوی ادوار تحکیم همیشه بیشترین شوخیها را با او دارد. می گوید "اینکه تو می گویی شهروند کانادا بوده ای راست است ؟چون من شنیده ام که تو سرایدار موسسه ایران،کانادا بوده ای و برای همین مدعی شده ای شهروند کانادا هستی.» یکی دیگر از زندانیان می‌گوید: «نه بابا حمید توی شرکت "کانادادرای" کار می کرده برای همین می گوید شهروند کانادا است.» این شوخی‌ها البته تنها می‌تواند لحظاتی از فکر کردن درباره سرنوشت آینده حمید  بکاهد.آخرین تولد حمید را که گرفتند عبدالله مومنی  گفت: «انشاء الله آخرین جشن تولدت در زندان باشد.» یکی دیگر از زندانیان به شوخی به حمید گفت: «عبدالله با تو مشکل دارد و این جمله را طوری گفت که انگارمی‌گوید آخرین جشن تولد تو باشد.» این شوخی البته هر لحظه امکان جدی شدن دارد  چرا که حکم حمید برای اجرای احکام ارسال شده است. حمید قاسمی برای فراموشی حکم خود زمان را در زندان با ورزش و گپ زدن می کشد و امیدواراست، هر چند در همین زندان مرگ برادر را مقابل چشمان خود دیده. کاپیتان البرز قاسمی که مقابل چشم زندانیان سیاسی در زندان درگذشت.ماجرا از بازداشت البرز شروع شد. حمید از کانادا به ایران آمده بود که البرز بازداشت و حمید پیگیر کارش شد. البرز ناخدا یکم بود. ۲۹ سال سابقه عضویت در نیروی دریایی ارتش داشت و ۵ سال سابقه حضور در جنگ. چند سالی هم  از بازنشستگی‌اش می‌گذشت. حمید هیچ گاه باور نمی‌کرد برای دو برادر نقشه مشترکی چیده شده چرا که به جای فرار و بازگشت به کانادا چند بار برای پیگیری کار برادر به حفاظت اطلاعات ارتش رفت و دریکی از دفعات بازداشت و با اتهام جاسوسی مواجه شد.حمید  درجوانی از ایران خارج و ساکن کانادا شده بود. پس از دوم خرداد که فکر می‌کرد فضای کشور متفاوت شده ۸ بار به ایران سفر کرده و دراین سفرها هیچ گاه مشکلی برای‌اش رخ نداده بود. ازهمین رو همیشه خود را سرزنش می‌کند که کاش هرگز هوس دیدن ایران دوباره به سرش نمی‌زد.به گفته حمید آنچه از آن به عنوان جاسوسی نام برده می‌شود یک پرینت از ایمیلی است که برای برادرش ارسال شده و دراین ایمیل به رمز از او خواسته شده اطلاعات نظامی بدهد. البرز به ایمیل پاسخی نداده و تحت فشارهای بازجویی و انفرادی های طولانی مدت تنها پذیرفته که این ایمیل را دیده است. مامورین ارسال ایمیل را به حمید نسبت دادند اما او دربازجوئی‌ها هیچ گاه این اتهام را نپذیرفته است.در مرحله اول دادگاه  کارشناس رسمی دادگستری از لحاظ فنی ایمیل را تائید نکرد و بازپرس اولیه هم برای  اتهام جاسوسی قرار منع تعقیب صادر کرد، اما مامورین حفاظت اطلاعات که گویا برپروژه خود اصرارداشتند پرونده را از دادگاه نظامی  به دادگاه انقلاب بردند و برای حمید و برادرش حکم اعدام گرفتند.به باور حمید این حکم می تواند تصفیه حسابی با برادرش بوده باشد، اما هر چه که باشد حمید درحالی که پس از مرگ برادر خواهرش را هم همین روزها از دست داده درخطر اعدام است.


لباس کامل سعید ملک پور


حمید قاسمی تنها شهروند ایرانی-کانادایی محکوم به اعدام نیست که زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین با او آشنایی دارند. سعید ملک پور اینک از بند ۳۵۰ به بند دو الف سپاه برده شده و هرآن احتمال اجرای حکمش وجود دارد.همبندانیان سابق او در بند ۳۵۰ می‌گویند او همیشه لباس های کامل می‌پوشید تا آثار شکنجه بر روی بدنش معلوم نشود. برخی دیگر هم فک شکسته او را به یاد دارند که هنگام سخن گفتن سعید صدایی از درون دهانش شنیده می‌شد. یکی از دندانپزشکان زندانی به دیگر زندانیان گفته بود که فک او به تازگی شکسته و خوب جوش نخورده است. سعید متهم به مدیریت سایت‌های پورنو است اما هم بندیان‌اش می‌گویند سعید تنها برنامه‌ای را نوشته که دریک سایت پورنو استفاده شده و اگر سعید واقعا گناهکار بود و  می‌دانست این برنامه بنا است دریک سایت پورنو استفاده شود چرا نام خود را پای این برنامه گذاشته است.


احسان مهرابی
پدرام طنازی

بیانیه جمعی از زنان اصلاح طلب در محکومیت اجرای حکم نرگس محمدی


جمعی از زنان اصلاحطلب با صدور بیانیه ای نسبت به اجرای حکم نرگس محمدی اعتراض کردند.زنان اصلاحطلب در این بیانیه ضمن محکوم نمودن اجرای حکم این فعال حقوق بشر، دلیل صدور چنین حکمی را اقدامات بشردوستانه و نوع دوستانه نرگس محمدی دانسته اند.
متن کامل این بیانیه در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک، فوجدک لماامتحنک صابرة
سلام بر تو ای آزمایش شده توسط خدایی که تو را آفرید و در آن چه تو را آزمود،صابر و بردبار یافت!
سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، ای کوثر! ما مقام شامخت را تصدیق می کنیم. خدا نخواهد که از جرگه آزار دهندگان تو باشیم. همان آزار دهندگانی که تا همین امروز هم چنان حق را زیرپای می گذارند و باطل را بر سریر قدرت می نشانند.خدا ما را از کسانی قرار دهد که موجب خوشنودی تو هستند. همان کسانی که روزشان به شب نمی رسد مگر این که خدمت به خلق در سرلوحه اعمالشان قرار گیرد و اهتمام به امور مسلمین را به دست فراموشی نسپارند.خدا ما را از زمره دوستان فاطمه (س) قرار دهد که دوستان خود اویند و ما را از صف دشمنان فاطمه که دشمنان خدای و پیامبر عالی شأن اویند، دور سازد. همان کسانی که به نام اسلام، مسیری جز اسلام می پویند و انحراف از دین مبین برایشان عادت شده است. همان ها که مقام شامخ «مادر» برایشان بی ارج و قرب است و به همین دلیل به خود جرأت می دهند که زندان را جایگاه مادران بی گناه قرار دهند و مجرمان را رها کنند تا میزان جرم و جنایتشان افزون شود و شومی اعمالشان دامن خودشان و خانواده و دایره همکارانشان را بلکه حکومت اسلامی را بگیرد.و اف بر ستم و ستم گر خاصه که این ستم بر زنی که « مادر» است روا داشته شود! زن اصلاح طلب باشیم یا نباشیم مادرانگی وجه ممیزه ماست و ارجمندی این مقام را نه در قول بلکه در فعل و عمل تجربه کرده ایم. آموخته ایم که زن بالقوه مادر است و تا این سرشت به مرتبه فعلیت درنیاید انگار گم شده ای دارد و این «مادری» نه امری اکتسابی بلکه فطری و ذاتی است و بانو «نرگس محمدی» یک مادر است! مادری که بیماری فلج عضلانی یادگار زندانی بودنش در بازداشت گاه اطلاعات این کشور اسلامی است و نامه دادخواهی اش به دادستان پس از یورش مهاجمین به حریم خصوصی اش و خانه و خواب گاهش و دستگیری همسرش جلوی چشمان او که مجال داشتن پوشش مناسب را نیافته بود و نیز در مقابل دیدگان دو طفل خردسالش که به فیلم هایی شبیه بود که اندر تقبیح فرهنگ خشن و مروج بداخلاقی های استکباری از رسانه ملی پخش می شود، متأسفانه به عنوان مدرک جنایتی از جنایات این دوره حکومت بی اخلاقی و هرج و مرج و رواج منکر در کشور اسلامی مان باقی ماند.بانو «نرگس محمدی» یک زن است که داستان وفاداری به شوهرش را در روزهای سخت حبس و زجر و آزار ملی- مذهبی ها در بازداشت گاه سپاه در یک دهه پبش باید جستجو کرد هم گام با دیگر زنان مقاوم این جریان سیاسی از جمله همسر شهید «هدی صابر»!بانو «نرگس محمدی» یک فعال حقوق بشر، حقوق زن و حقوق کودک است. اینک حکم ظالمانه ای که برای او صرفا به دلیل اقدامات بشردوستانه و نوع دوستانه در چارچوب وظایف شهروندی اعطا شده بود، به مرحله اجرا درآمده است. آن هم درست در ایام وفات شهادت گونه الگوی انسانیت حضرت فاطمه زهرا (س) که مظلومیتش سوژه مرثیه های مرثیه خوانان این شب و روزهاست و بی عدالتی ها در حق خودش و شویش و بی حرمتی ها و جفایی که بر او توسط مدعیان پیروی پدرش، نبی مکرم اسلام رفت، مانند سرب مذاب، قلب ها را می گذارد و مظلومیت اهل بیت ، دل ها را مانند موم نرم می کند. روزگار عجیبی است! مردان را به بند می کشند و زنانشان را به اسارت می گیرند و فرزندان معصومشان را به گناه نکرده مجازات می کنند. شرم بر ما باد که با سکوتمان مهر تأیید بر این اعمال سفاکانه می زنیم و نفرین بر قلب هایی که چون سنگ سخت شده و نفرین بر دست ها و قدم هایی که واسطه عمل سوء و شنیع جدا کردن خردسالان بی گناه از مادران و پدرانشان هستند.چه می توان کرد این روزها جز شکوه و شکایت بر دل دریایی فاطمه (س) بردن و آتش دل را به بی کرانه دریای محبتشان فرونشاندن؟ اما این همه، دل های دردمند را شفا نمی بخشد وقتی که در مکتب انسان ساز اسلام آموخته ایم گناه کسی که به ظلم تن در می دهد از گناه ظالم افزون تر است. ما جمعی از زنان اصلاح طلب، در این ایام عزای دردانه رسول الله(ص) همراه با زندانیان سیاسی و خانواده های ارجمندشان، ستمی را که در روزگار فقدان نبی و غیبت ولی الله بر شهروندان حق گویِ حق مرامِ باطل ستیزمان می رود، از حصر بانو رهنورد و همسر ارجمندش و جناب کروبی تا حبس ظالمانه کلیه آزادگان دربند به ویژه زنان و مادران زندانی را محکوم می کنیم و امید آن داریم که این سوگ بزرگ دل های شقی را نرم گرداند و اعمال سفیهانه را به منطق و خرد متمایل نماید و زندان های ستم را از حتی یک زندانی بی گناه چه رسد به چون «نرگس محمدی» مادری، خالی کند. باشد که مدل حکومت اسلامی که بر پایه رحم و مروت و وفا مدیریت خواهد شد، مدلی مطلوب برای همه کشورهای منطقه بلکه جهان، قرار گیرد.


انشاء الله
جمعی از زنان اصلاح طلب


ششم اردیبهشت۱۳۹۱
گزارش نوروز
اکبر شریفی

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...