۱۴۰۳ تیر ۲۴, یکشنبه

“نَه” قاطع زنان به انتخابات نمایشی، و پاسخ رژیم ولایی با تداوم سرکوب فعالان صنفی و مدنی به‌ویژه سرکوب زنان مبارز ایران

 تشکیلات دمکراتیک زنان ایران” صدور حکم ضدانسانی اعدام برای “شریفه محمدی”، فعال کارگری و مدنی، و همچنین به بند کشیدن فعالان زن و دیگر فعالان صنفی و مدنی مانند کارگران، معلمان، دانشجویان و صادر کردن رأی‌های ظالمانه بر ضد آنان را به‌شدت محکوم می‌کند….


رژیم زن‌ستیزِ ولایی، زخم‌خورده و ناتوان از محو دستاوردها و مهار تداوم جنبش مردمی زن زندگی آزادی، جنبشی که تکانهٔ آن پایه‌های استبداد مذهبی را به‌لرزه در آورد و توده های به‌جان آمده از فقر و فساد و تبعیض و خفقان را به مبارزه‌ای بی‌امان کشاند، بار دیگر با حربه‌های همیشگی‌اش به سرکوب روی آورده است. پس از “نَه” قاطع زنان ستمدیده و شجاع میهن که در کنار دیگر نیروهای مردمی از غایبان بزرگ این شوی کذایی و انتخابات نمایشی بودند، رژیم سرکوبگر به کمک بازوهای اجرایی، امنیتی، و قضاییه‌اش (قوه‌ای که در صدور احکام سنگین و ضد انسانی از جمله اعدام ید طولایی دارد)، به بند کشیدن مبارزان راه آزادی همچون قبل روی آورده است تا به‌خیال خام خود ضمن گرفتن انتقام از توده‌ها، آتش زیر خاکستر مبارزات رشد یابنده میهن را هم خاموش سازد. این روی ‌آوردن اخیر رژیم به سرکوب عبارتند از: صدور حکم ضد قانونی و ضد بشری اعدام برای “شریفه محمدی” در آستانهٔ انتخابات کذایی و تشکیل پرونده‌ای جدید علیه “مریم اکبری منفرد” تا به بند کشیدن فعالان زن در گیلان. فعالان گیلانی سال گذشته در آستانهٔ یک سالگی جنبش زن زندگی آزادی دستگیر شدند و در دوران بازداشت در معرض شکنجه و آزار نیروهای امنیتی رژیم قرار گرفتند و نهایتاً در روندی غیرعادلانه در دادگاه‌های قرون وسطایی رژیم به بیش از ۶۰ سال زندان محکوم گردیدند. هم‌زمان با کوبیده شدن سیلی به چهرهٔ “اسلام سیاسی” و مُهر عدم مشروعیت بر پیشانی رژیم ولایی به‌وسیلهٔ توده‌های مردم در بازی مکرر انتخاب بین “بد و بدتر”، اخراج و تهدید پی در پی وکلا، خبرنگاران، استادان، دانشجویان، پرستاران و دیگر قشرهای مردمی جنبش به‌ویژه معلمان مبارز و آگاه ادامه یافته است. از دستگیری “عاطفه رنگریز”- فعال حقوق زنان در سمنان- و “نگار کور کور”- خواهر دادخواه برادر- گرفته تا به بند کشیده شدن “محسن رنانی”- وکیل مردمی- و اخراج “عزیز قاسم زاده”- معلم شجاع و آزاده- و ایراد فشار مداوم به خانواده‌های دادخواه، همگی سرکوبگری‌هایی‌اند که از وحشت رژیم در برابر ادامه مبارزه و ارتقا یافتن جنبش مردمی ضد استبدادی میهن ما برای به‌وجود آوردن تغییرات بنیادی‌ای که زنان شجاع میهن ما از پیشتازان آن هستند نشان دارد.

در کنار این سرکوبگری‌ها به‌ویژه در روزهای اخیر که با قرار داده شدن پزشکیانِ ذوب شده در ولایت در رأس قوه مجریه توهم بهبود یافتن شرایط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آتی کشور در فضای جامعه به‌خصوص از جانب اصلاح‌طلبان حکومتی ‌پراکنده می‌شود، با این حال توده‌ها و فعالان اجتماعی به این نمایش‌های رسوا و تکراری به‌کارگردانی ولی فقیه همچنان با بی‌اعتنایی کامل می‌نگرند. آنان بهبود آتی شرایط زندگی خود را در تغییرات بنیادی اجتماعی و اقتصادی جستجو می‌کنند و مصمم‌اند با مبارزه‌ای متحد و پیگیر به حاکمیت اسلام سیاسی در میهن پایان بخشند.

تشکیلات دمکراتیک زنان ایران ضمن محکوم کردن صادر شدن حکم سنگین و بی‌اساس اعدام برای “شریفه محمدی”، و در هم‌صدایی با زنان شجاع زندانی سیاسی و همه زندانیان آزادی خواه، با خانواده‌های دادخواه، و با همه نیروها و نهاد‌های صنفی و مدنی مترقی میهن‌مان، آزادی بی‌قیدوشرط همه زندانیان سیاسی و عقیدتی از جمله چهره‌های فعالان زن گیلان مانند “فروغ سمیع‌نیا”، “سارا جهانی”، “یاسمین حشدری”، “شیوا شاه‌سیاه”، “نگین رضایی”، “متین یزدانی”، “آزاده چاووشیان”، و‌ “زهره و زهرا دادرس” ( فعالانی که در روزهای اخیر به زندان‌های قرون‌وسطایی رژیم زن‌ستیز انداخته شده‌اند)، خواهان است. ما معتقدیم که با صدور و اجرای احکام اعدام و زندان و تهدید و اخراج فعالان اجتماعی و مدنی نمی‌توان صدای حق‌طلبی توده‌های محروم و زنان و دختران آگاه ایران و صدای انسانیت را در میهن ما خاموش کرد.

نه به اعدام، آری به زندگی !

تشکیلات دموکراتیک زنان ایران

۲۳ تیرماه ۱۴۰۳

منبع: سایت تشکیلات دموکراتیک زنان ایران

۱۴۰۳ تیر ۲۲, جمعه

خانم صدف باغبانی، از مصدومان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، تصویر دیگری از بدن ساچمه خورده خود را به اشتراک گذاشت و نوشت

 «سال‌ها تلاش کردید ما با خودمان و با تنمان قهر باشیم و زشت بپنداریم تمام آن چیزی که متعلق به ماست. اما من با


هر زخمی که شما بر جسم و روحم زدید بیشتر خودم و تنم را دوست داشتم گرچه این دردها متعلق به تنی که فقط آزادی می‌خواهد نیست ولی شما هر روز زخم زدید به حکم بودنم چون که من زنم، زنم، زنم❤️‍✌»

۱۴۰۳ تیر ۲۰, چهارشنبه

مزرعه حیوانات درنده جمهوری اسلامی؛ اینبار نوبت قربانی کردن احمد رضا جلالی است!

 در این سالهایی که حکومت جمهوری اسلامی دکترین گروگانگیری را بر روی ایرانیان دو تابعیتی پیاده کرده است، گرفتاری هیچکدام از این ایرانی ها به اندازه ظلمی که بر احمد رضا جلالی رفته، دل مرا نشکانده است؛ خاصه که همسر این ایرانی شریف گفته است :

حتی اگر او را به ناحق اعدام کنند، حاضر نیست با «حمید نوری» جنایتکار معاوضه شود.


برای شناخت خانواده احمدرضا جلالی همین یک جمله «حاضرم بمیرد اما با حمید نوری معاوضه نشود»، کفایت میکند و براستی در برابر عظمت و بزرگمنشی و شجاعت همسر ایشان، چه میتوان گفت؟سرگذشت احمد رضا رضا جلالی وقتی غمگین تر میشود که بدانیم، وحوش ولایت فقیه در سرزمین مادری اش برای ترساندن کشور «سوئد»میخواهند او را اعدام کنند. یعنی حکومت ایران برای فشار آوردن بر کشور سوئد و لغو حکم حمید نوری جنایتکار، ایرانی شریف و نخبه ای را میخواهد قربانی کند!

من نمیدانم چرا کشورهای غربی هرگونه ورود شهروندان خویش را به ایران اشغالی که تحت حاکمیت آخوندها است، ممنوع نمیکنند؟

چرا شهروندان دو‌تابعیتی با توجه به سابقه خرابی که حکومت دارد، خودشان با پای خودشان به قتلگاه میروند؟ هر چه هست، جمهوری اسلامی که از احکام دادگاه های اروپایی شوکه شده است و میبیند دوره مماشات با تروریست ها دیگر تمام شده است، وحشی تر از همیشه آماده جنایت است.

با توجه به حکم حمید نوری، اعدام احمد رضا جلالی دور از ذهن نیست اما ما میتوانیم با پیگیری و آگاهی رسانی و فعالیت در شبکه های اجتماعی، هزینه جنایات رژیم را برایش بالا ببریم.

پس از فرهاد میثمی، زندانی سیاسی که از ۱۷ اردیبهشت در حمایت از احمدرضا جلالی اعتصاب غذا کرده است، اینک خبر میرسد که هوشنگ رضایی، دگر زندانی سیاسی، با اشاره به افزایش اعدام‌ها و شکنجه‌ها در زندان، از اعتصاب غذای خود در حمایت از احمدرضا جلالی خبر داده است.

امید داریم دیگر زندانیان سیاسی هم _ فارغ از هر مرام و مسلکی _ با حمایت از احمد رضا جلالی نگذارند حکومت باز هم جنایت بی مکافات دیگری را مرتکب شود.

شرایط احمد رضا جلالی نشان میدهد که ییلاق و قشلاق دو‌تابعیتی ها حتی اگر به قصد دیدن خانواده هایشان باشد، باز هم نمی ارزد و بهتر است ایرانیان خودشان ایران رفتنشان را تحریم کنند و با کلید زدن کمپین تحریم سراسری سفر به «ایران اشغالی»، جمهوری اسلامی را رسواتر کنند. به امید ایرانی آباد و آزاد…

منبع: سایت مشروطه

۶ روز از اعتصاب غذای احمد رضا جلالی زندانی سیاسی دو تابعیتی در زندان اوین

 احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر ایرانی-سوئدی زندانی در ایران، از ششم تیر در اعتصاب غذا به سر می‌برد.

آقای جلالی پیشتر اعلام کرده بود که برای شنیده‌شدن صدایش و پایان دادن به آن چه او «وحشی‌گری بی‌پایان» توصیف کرده بود، اعتصاب غذا می‌کند.


هومن عسکری در گفت‌وگو با ویدا مهران‌نیا، همسر آقای احمدرضا جلالی در سوئد، درباره آخرین وضعیت این زندانی محکوم به اعدام در ایران پرسیده است.

خانم مهران‌نیا از برخورد دوگانه جمهوری اسلامی با تابعیت همسرش انتقاد کرده و گفته است که حکومت ایران «به دیگر کشورها می‌گوید همسرم سوئدی است، به سوئد می‌گوید ایرانی است.»

بیست و پنج سال گذشت، چه بلایی سر سعید زینالی آمده؟ سعید زینالی کجاست ؟

 بیست و پنج سال گذشت، چه بلایی سر سعید زینالی آمده؟ سعید زینالی کجاست ؟؟

این صدای مادر سعید زینالی است، دانشجویی که ۲۵ سال است خبری از او نیست... سعید زینالی دانشجویی ۲۳ ساله ای بود چند روز بعد از ۱۸ تیر ۷۸ در منزل خود بازداشت شد اما به جز یک تماس تلفنی هیچ خبری از او در دست نیست.اکرم نقابی، مادر سعید زینالی بیست سال است که برای گرفتن نشانه ای از فرزندش به بسیاری از مراکز قضایی، دولتی و نیز مجلس شورای اسلامی رفته و یا نامه نوشته است اما به او گفته اند پیگیر فرزندت نباش شما، دنبال چهار تا استخوان می گردی.


مادر سعید زینالی خودش هم بازداشت و زندانی شد، دخترش را زندانی کردند، همسرش را از کار اخراج و سپس در بند ۲ الف سپاه زندانی کردند، همه و همه تا از سرنوشت فرزندش سؤالی نکند.من یک مادر هستم که ۲۵ سال است بچه‌‌ام را برای ده دقیقه بردند و من دنبال خبری از سرنوشت سعیدم هستم ببینم خدایا، چه بر سرش آمد؟ زنده است؟ من هیچی ندارم، نه قبری، نه نشانه‌‌ای، مانده‌‌ام چه کار باید بکنم، ولی دلم می‌سوزد برای تک‌تک مادران که هر روز یک مادر داغدار می‌شود. شکستن قلب مادرها را تک‌تک حس می‌کنم، چون ۲۵ سال من خودم همین بودم و دلم می‌خواهد یکجا این تمام شود، ولی متأسفانه نمی‌دانم به کجا باید صدایمان را برسانیم و کجا باید برویم که دیگر مادری داغدار نشود.

بیست و پنج سال است سعید زینالی را دستگیر و زندانی کردند ولی بی شک یاد و خاطره اش همیشه در روح و قلب این مادر است اما چه فایده که یاد سعید با افسوس نبودنش گره خورده است... مادر عزیزم !! بدان که یاد فرزندت سعید تا همیشه برای ما جاودان است و ما همیشه به نیکی از پسرت سعید یاد میکنیم ، مادر عزیزم ، در این راه شما تنها نیستید و ما همه در کنارنتان خواهیم بود ، ما همه فریادت خواهیم شد ، ما همه راه سعید را ادامه می دهیم تا دیکتاتور زمانه علی خامنه ای از میان برود ، صدای عدالت خواهی شما بزرگترین جنبش است در قلب ما و بزرگترین ترس در دل ظالم.

صدای مظلومیت مادر سعید زینالی و دیگر مادران دادخواه وطن باشیم.

۱۴۰۳ تیر ۱۸, دوشنبه

صدف باغبانی، از آسیب‌دیدگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، تصاویری از بدن ساچمه‌خورده‌اش منتشر کرد و نوشت

صدف باغبانی، از آسیب‌دیدگان خیزش سراسری زن، زندگی، آزادی در ایران با انتشار دو تصویر از بدن آسیب‌دیده خود در صفحه شخصی‌اش در اینستاگرام نوشت:



«امروز با طناز در مورد هنجار شکنی یه شوخی ریزی کردیم ولی من این کلمه موند تو ذهنم چون سالهاس با این کلمه منو تو مدرسه، جمع فامیل، جامعه، دانشگاه، محیط کار و حتی بین جمع های دوستانه کوبیدن تو دیوار.
رفتم برای اطمینان سرچ کردم که هنجار به چه معناست؟
“هنجارها مدل‌های فکری یا خطوط راهنمایی هستند که بوسیله آن، ما اعمال خود و دیگران را از لحاظ فکری، کنترل و ارزشیابی می‌کنیم. هنجارهای درونی، هنجارهایی هستند که در صورت عدم رعایت آن‌ها، مجازات رسمی و مشخصی وجود ندارد.”
من سالها تو کشوری زندگی کردم که برای تمام رفتارهام مجازاتم کردن و حرف‌های زیادی پشت سرم زدن اما حالا میخوام یک بار برای همیشه این خشم و فریاد بزنم بگم که “ تنِ من و جنسبت من هنجار نیست که سالها با هرکاریم بهم گفتید هنجار شکنی نکن.”
این من
این تنِ من
غرق در هنجارهایی که شما شکستید.

۱۴۰۳ تیر ۱۶, شنبه

امید و پایداری در مسیر آزادی ایران از استبداد جمهوری اسلامی

امیدمان برای روز آزادی ایران از این حکومت خون آشام آنچنان محکم و استوار است که هیچ سنگریزه ای باعث لغزش بر این


مسیر نخواهد شد. ما همه زخم خوردی این حکومت دیکتاتوری هستیم که ایرانمان را در اسارت گرفته. ما هم یک صدا فریاد می زنیم# نه_ به_ جمهوری_ اسلامی. ما پا پس نخواهیم کشید. 

دو سال پس از مهسا؛ جنبش ملی زن زندگی آزادی همچنان پا برجاست

دو سال پیش در چنین روزهایی دختر جوان ۲۲ ساله‌ای که مورد ضرب و جرح مأموران گشت ارشاد قرار گرفته بود در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان «کسری» ت...