۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

محاکمۀ یک وبلاگ نویس بدون حضور وکیل مدافع

محمدرضا پورشجری وبلاگ‌نویس، به اتهام ابرازنظر شخصی در وبلاگ خود، بدون داشتن وکیل محاکمه شده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، میترا پورشجری فرزند او طی گفتگویی اظهار داشت: قاضی به پدرم گفت، حکم صادر شده حالا اگر می‌خواهی از خودت دفاع کن.محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) وبلاگ‌نویس زندانی در زندان رجایی شهر، روز پنج‌شنبه ۳۰ آذر در دادگاه انقلاب کرج به ریاست قاضی غلام سرابی، به دلیل نوشته‌هایی که در وبلاگ خود به نام “گزارش به خاک ایران” منتشر کرده، محاکمه شده است.محمدرضا پورشجری شهریور ۱۳۸۹ دستگیر شده و در این مدت اخبار مختلفی از سایت‌های حقوق‌بشری درباره وخامت حال او در زندان به دلیل شکنجه منتشر شده است.میترا پورشجری فرزند محمدرضا پورشجری اتفاقات رخ داده در آخرین دادگاه پدرش را شرح داده و گفته است: “محمدرضا پورشجری فقط عقاید شخصی خود را در وبلاگش منتشر کرده است.پورشجری در برخی نوشته‌های خود در وبلاگ “گزارش به خاک ایران”، به نقد شریعت اسلامی پرداخته است.میتراپورشجری گفت: پدرم وکیل نداشتند. من با آقای شریف و بعد با آقای دادخواه صحبت کردم. با آقای دادخواه به زندان رفتیم، فرم اختیار وکیل را برای پدرم فرستادیم که امضا کند، اما نگذاشتند و گفتند که حق گرفتن وکیل ندارید.وی تصریح کرد: “آن‌طور که پدرم تعریف کرد، روزهای اول او را شکنجه‌ می‌کردند، می‌زدند، با شوکر الکتریکی می‌زدند و می‌گفتند که تو در فلان تاریخ این‌گونه نوشته‌ای. یعنی اتهام پدر من فقط نویسندگی و وبلاگ‌نویسی بوده است و هیچ کار دیگری نکرده است.وقتی پدرم در زندان گوهردشت بود، دیسک کمر و سنگ کلیه داشتند. دو تن از پزشکان زندان گوهردشت تشخیص داده بودند که ایشان باید به بیمارستان رسول اکرم تهران برود. یک کلیه‌ی پدرم تقریبا از کار افتاده، کلیه‌ی دیگرشان هم سنگ شدید دارد.روزی که می‌خواستند پدرم را به زندان مرکزی کرج منتقل کنند، به او گفته بودند، می‌خواهیم شما را به بیمارستان ببریم. من هم خبر داشتم. او داخل ون بود و فکر کرد می‌خواهند او را به بیمارستان منتقل کنند. اما بعد از یک ساعت متوجه می‌شود که او را به زندان دیگری منتقل کرده‌اند.



تحول سبز

۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

حکم زندان پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی، یکی از فعالان حقوق بشر که برای پسر دربندش مصاحبه می داد

مجتبی سمیع‌نژاد، فعال حقوق بشر در این باره به بی بی سی فارسی گفت که بر اساس حکم شعبه دوم دادگاه انقلاب کرمان خانم مخترع به “اتهام تبلیغ علیه نظام” به ۲۳ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.به گفته آقای سمیع‌نژاد این حکم به دلیل مصاحبه‌های خانم مخترع با رسانه‌ها درباره پرونده پسرش در زمان بازداشت او، صادر شده است.خانم مخترع، حدود ۵ ماه پیش، دهم مرداد ماه در کرمان بازداشت شده و به گفته آقای سمیع نژاد از زمان بازداشت و در دادگاه از داشتن وکیل محروم بوده است.کوهیار گودرزی نیز از مرداد ماه گذشته در بازداشت به سر می‌برد و چندی پیش سازمان عفو بین الملل با انتشار بیانیه‌ای بازداشت این فعال حقوق بشر را محکوم و اعلام کرد که احتمالا این فعال حقوق بشری در زندان اوین در حبس انفرادی است.پیش از این کوهیار گودرزی در آذرماه سال ۸۸ در حالی که برای شرکت در مراسم تشییع پیکر آیت‌الله منتظری عازم قم بود به همراه عده‌‌ای دیگر بازداشت شد و ۲۳ آذرماه سال گذشته، پس از سپری ‌کردن یک ‌سال محکومیت خود از زندان رجایی‌‌شهر کرج آزاد شد.



خانه حقوق بشر ایران

مراسم تولد ضیا نبوی با حضورجمعی از فعالین دانشجویی و سیاسی

روز گذشته جمعی از فعالین دانشجویی و سیاسی با برگزاری مراسمی، تولد ضیا نبوی دانشجوی ستاره دار در بند را جشن گرفتند.‏
در این مراسم جمعی از دوستان ضیا نبوی ، فعالین دانشجویی دانشگاه نوشیروانی بابل ، تعدادی از دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل و محمد نوریزاد حاضر بودند.‏حاضران در جشن تولد ضیا نبوی با گرامیداشت یاد این دانشجوی ستاره دار زندانی که به حکم سنگین ده سال حبس در تبعید محکوم شده است ، مقاومت وی در شرایط غیرانسانی زندان کارون اهواز را ستودند.‏محمد نوریزاد، فعال سیاسی و هم بندی سابق سید ضیا نبوی با ذکر خاطراتی از وی گفت: ” در مدت دو هفته ای که با ضیا هم بند بودم ، هر روز شانه هایش را میگرفتم و از وی عذرخواهی می کردم و می گفتم قرار نبود انقلاب ما اینگونه شود.وی همچنین با تبریک این روز به ضیا و خانواده اش گفت:” من نسبت به آینده خوش بینم. دعا نمی کنم که ضیا سال آینده در چنین روزی در کنار ما باشد، چون می خواهم خیلی زودتر در کنارمان باشد.همچنین دیگر حاضران در این جلسه با ذکر خاطراتی به ستایش از این عضو شورای دفاع از حق تحصیل پرداختند و یاد و خاطره وی را گرامی داشتند.‏گفتنی است یاد و خاطره دیگر دانشجویان زندانی به ویژه مجید دری ، دیگر دانشجوی محروم از تحصیل که به شش سال حبس در تبعد محکوم شده و هم اکنون در زندان بهبهان نگهداری می شود، مهدیه گلرو دیگر عضو زندانی شورای دفاع از حق تحصیل و همسر زندانی اش وحید لعلی پور، عاطفه نبوی و بهاره هدایت در این جلسه گرامی داشته شد و حاضران خواستار آزادی هرچه سریعتر آنان شدند.در این مراسم محمد نوریزاد از طرف ضیا و خانواده اش شمع های بیست و هشتمین کیک تولد ضیا را فوت کرد.‏گفتنی است حاضران در این مراسم و جمعی از فعالین دانشجویی استان سمنان برای دیدار با خانواده نبوی عازم شهر سمنان شدند.‏


گزارش جرس  

۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه

سومین یلدای ضیا نبوی در زندان

دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاه های ایران به مناسبت 28 امین سالروز تولد ضیاء نبوی بیانیه ای صادر کردند.در این بیانیه آمده است: امسال سومین شب یلدایی است که دانشجویان این سرزمین دربند به سر می برند. دانشجویانی که جرمشان دفاع از یکی از بدیهی ترین حقوق خود، یعنی حق تحصیل بوده است اکنون به جای کلاس درس در زندان ها هستند. نظامی که بسیاری از حقوق ملت را زیر پا گذاشته است امروز حتی حق ادامه تحصیل چند دانشجو را برنتافته است. شب یلدایی دیگر فرا رسیده است و ضیاء نبوی از دانشجویان ستاره دار به همراه دو دانشجوی ستاره دار دیگر مهدیه گلرو و مجید دری و دیگر ستاره های سرزمین مان در زندان هستند.ما دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاه های ایران با تبریک 28 امین سالروز تولد ضیاء نبوی به وی و خانواده و دوستانش اعلام می داریم که از حق تحصیل همه مردم بدور از هر گونه تبعیضی دفاع می کنیم و آرزو می کنیم که سال آینده ضیاء نبوی به همراه دیگر دانشجویان شجاع این سرزمین که در کنج زندان ها گرفتار هستند در کنار خانواده های خویش باشند. باشد که شب یلدای وطن هر چه زودتر به سر آید و صبح آزادی طلوع کند!

متن انگلیسی این بیانیه نیز به شرح زیر است:

Iranian Liberal Students and Graduates release statement for Zia Nabavi's 28th birthday

On December 21st, numerous students in Iran will be forced to spend the third consecutive *Yalda in prison because they defended the violation of a basic human right: the right to education. These students should be in university classrooms, but instead they are locked up behind bars because the Iranian regime, following suit with its long list of human rights violations, also deprives students from receiving post-secondary education. For example, **starred student activists Zia Nabavi, Mahdieh Golroo, Majid Dorri, and numerous others are among the imprisoned.

Yalda night falls on Zia Nabavi's 26th birthday. We, the Iranian Liberal Students and Graduates, send our best wishes to Zia and his family and friends. We declare to defend the right to education for all students in Iran who are discriminated against and/or deprived of their education.

We hope that, by next year, Zia Nabavi and the other students will be released from prison to be by the sides of their families. We hope that the oppressive nights come to an end and the dawn of freedom arrives.

*In Iran, the winter solstice has been celebrated for centuries and it is called Shab-e Yalda, which refers to the birthday or rebirth of the sun. Yalda is a Syriac word and means birth...The ceremony is traced to the primal concept of Light and Good against Darkness and Evil in the ancient Iranian religion. This night with Evil at its zenith is considered unlucky. It is the longest night of the year. From this day forward, Light triumphs as the days grow longer and give more light.http://www.art-arena.com/yalda.htm

**The system of issuing stars against students was developed by Iran’s Ministry of Advanced Education so students with disciplinary issues would get penalized. After a student collects a certain number of stars, he or she is banned from education. The system is primarily used against student activists. Regime officials, including Mahmoud Ahmadinejad, deny the existence of starred students.



ندای آزادی

دیدار دانشجویان تشکل آزادیخواه شیراز با خانواده مجید توکلی

در راستای طرح گرامیداشت “ستارگان دربند خانواده دانشگاه”، دانشجویان آزادی خواه شیراز در اولین ماه این حرکت نمادین، به دیدار خانواده مجید توکلی رفتند.گزارش های رسیده حاکی است، در این ملاقات لوح یادبودی به مناسبت گرامیداشت ماه آذر- ماه دانشجویان- و به یاد شرف جنبش دانشجویی، به خانواده ی توکلی اهدا شد.همچنین در این دیدار ضمن محکومیت محرومیت زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر از حقوق اولیه ای چون تماس تلفنی، دیدار حضوری و مرخصی؛ از پدر و مادر مجید توکلی به دلیل مقاومت مثال زدنیشان در عین بیماری تجلیل شد.بر اساس این گزارش، بازدید کنندگان از خانواده توکلی، در ادامه این دیدار، با شنیدن درد دل های مادر مجید به شدت متأثر شدند.گفتنی است، والدین مجید توکلی که از بهمن سال پیش نه تنها با وی تماسی نداشته اند، به علت بیماری و دوری راه قادر به ملاقات کابینی با فرزندشان هم نیستند که این خود بر فشارهای روحی-روانی گاه و بی گاه نهادهای امنیتی بر آن ها می افزاید.طی روزهای اخیر، محمد خاتمی نیز طی تماس با خانواده مجید توکلی، با آنها گفتگو و از این خانواده دلجویی نمود.



جرس  

۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه

عدم رسیدگی به وضعیت نامناسب جسمی مسعود باستانی

مسعود باستانی روزنامه‌نگار زندانی دچار مشکلات جسمی جدی شده است اما مسئولان زندان رجایی شهر از رسیدگی به این مشکلات خودداری می کنند.با اینکه خانواده این روزنامه‌نگار، یکی از مشکلات این رونامه نگار زندانی را بیماری خونی عنوان می کنند که در زندان به آن دچار شده و با وجود انجام آزمایش خون و تایید این موضوع ، باز هم مسئولان زندان رجایی‌شهر به این مشکل او توجهی نمی‌کنند.مسعود باستانی از زمان بازداشت تا کنون حتی یک روز هم به مرخصی نیامده و مدت دو سال و نیم گذشته را در زندان گذرانده است. این روزنامه‌نگار به ۶ سال زندان و پرداخت جزای نقدی سنگین محکوم شده است . دادستان تهران تا کنون با درخواست مرخصی استحقاقی و استعلاجی وی مخالفت کرده است.

کلمه  

اعضای خانواده هاله سحابی و شاهدان عینی : در هر دادگاهی شهادت میدهیم

اعضای خانواده هاله سحابی در مصاحبه با "روز" خواهان معرفی مسسببان تنش و درگیری در جریان تشییع پیکر مهندس عزت الله سحابی و چگونگی جان باختن فرزند او شدند.حامد سحابی، برادر و تقی شامخی، همسر خانم سحابی به "روز" گفتند که شکایت خود را در این زمینه پی گیری خواهند کرد و دوربین های حاضر در محل بهترین شاهد بر تمام آن چیزی است که در آن روز اتفاق افتاده.همزمان حامد منتظری، نوه آیت الله منتظری که شاهد مضروب شدن هاله سحابی از سوی ماموران بوده در مصاحبه با "روز" بار دیگر اعلام کرد که در هر دادگاهی حاضر به شهادت دادن در این زمینه است و مسولان قضایی که گفته اند شاهد و شواهدی نیافته اند تاکنون از او در این باره سوالی نکرده اند.هاله سحابی، عضو مادران صلح و فرزند عزت الله سحابی، 11 خردادماه در جریان تشییع پیکر پدرش جان باخت و پیکرش شبانه به خاک سپرده شد.رسانه های حکومتی مدعی شدند که خانم سحابی بر اثر یک ایست قلبی ساده درگذشته اما همان زمان شاهدان عینی به "روز" گفتند که برخوردهای ماموران امنیتی و انتظامی در جریان تشییع پیکر آقای سحابی، عامل جان باختن هاله سحابی است.
دوربین ها بهترین شاهد بودند
اکنون پس از 6 ماه از جان باختن هاله سحابی، رسانه ها اعلام کرده اند "مقامات قضایی روز چهارشنبه به خانواده مرحوم هاله سحابی اعلام کرده اند که نیروهای انتظامی و امنیتی از ارائه فیلم های خود که از صحنه مرگ هاله سحابی داشته اند، خودداری کرده و لذا بر اساس شواهد موجود، مرگ آن مرحوم طبیعی می باشد، مگر آنکه خود خانواده به دادگاه شاهد معرفی کند.امری که تقی شامخی، همسر هاله سحابی رد کرده و در مصاحبه با "روز" می گوید: ما از طریق وکیل مان پی گیر پرونده هستیم و تاکنون نه به من و نه به وکیلم در این زمینه حرفی نزده اند و اصلا پاسخی نداده اند.همسر هاله سحابی توضیح میدهد: با این حال هم شاهد هست و هم دوربین های زیادی که از طرف آقایان در محل بود و به تهیه فیلم و گزارش می پرداختند شاهدان خوبی هستند بر اینکه چه اتفاقی افتاده ما نیز درخواست کرده و گفته ایم که فیلم ها را ما از محتوایشان بی خبریم اما در اختیار شما هستند و می توانید با ملاحظه این فیلم ها به خوبی دریابید که چه اتفاقاتی افتاد.حامد سحابی، برادر هاله سحابی که در پیشتر در مصاحبه با "روز" خواستار بررسی علت جان باختن هاله شده بود به "روز" میگوید: ما پی گیر مساله هستیم و از ما شاهد خواسته اند که تعدادی شاهد به دادگاه معرفی کرده ایم اما واقعیت این است که آن روز خیلی ها از جمله خود من شاهد فیلمبرداری و حضور تعداد زیادی دوربین در محل بودیم که از همه فیلم می گرفتند و صحنه به صحنه اتفاقات آن روز فیلمبرداری شده و همین فیلم ها بهترین شاهد است و حتی نیازی نیست کسی به عنوان شاهد برود و مشاهدات خود را بیان کند.او می افزاید: اما ما افرادی را که شاهد بوده اند به دادگاه معرفی کرده ایم و دادگاه موظف است این افراد را بخواهد و نظر آنها را بگیرد و حداقل انتظار ما هم این است که این مساله پی گیری شود.
اعلام آمادگی حامد منتظری برای شهادت در دادگاه
حامد منتظری، نوه آیت الله منتظری که در جریان تشییع پیکر مهندس سحابی حضور داشته و شاهد مضروب شدن هاله سحابی بوده نیز در مصاحبه با "روز" برای شهادت دادن در این زمینه در هر دادگاهی اعلام آمادگی کرده و می گوید: اینکه می گویند شاهد و شواهدی نیافتند قابل قبول نیست چون من همان زمان اعلام کرده بودم و می توانستند با من تماس بگیرند مرا بخواهند و از من سوال کنند اما تاکنون هیچ سوالی از من نکرده اند.او می افزاید: همانطور که اعلام کرده بودم من شاهد مضروب شدن خانم سحابی بوده ام و هر زمانی در هر دادگاهی لازم باشد حاضر هستم در این زمینه شهادت بدهم.حامد منتظری پیشتر شهادت داده بود که "در جریان تشییع پیکر مرحوم مهندس عزت الله سحابی شاهد ضربه‌ای به بالاتنه خانم هاله سحابی بوده که پس از آن خانم هاله سحابی به حالت غش بر زمین افتاد و فرد ضارب بلافاصله خود را در میان مامورین نیروی انتظامی و لباس شخصی که در پشت سر او بودند کشیده و از صحنه فرار نمود.او اکنون می گوید که حاضر است در هر دادگاهی که لازم باشد در این زمینه شهادت بدهد.
مساله فقط یک ضربه نیست مسببان باید معرفی شوند
حامد سحابی و تقی شامخی، برادر و همسر هاله سحابی همچنین در واکنش به اظهارات اخیر علی مطهری، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی به "روز" گفتند که مسببان درگیری و تنش در مراسم تشییع پیر مهندس سحابی که منجر به جان باختن هاله سحابی شده باید معرفی شوند و تنها بحث یک سرباز یا یک مامور و یک ضربه نیست.علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی طی روزهای گذشته از سوال درباره جان باختن هاله سحابی در کمیسیون مجلس از وزیر اطلاعات خبر داده و گفته است: درباره مرگ هاله سحابی از وزیر اطلاعات سئوال کردیم که به کمیسیون آمده و توضیحاتی را ارایه بدهد و قرار بر این شد که سی دی را به ما داده و ما آن را مشاهده و بعد اظهارنظر کنیم و در صحن علنی اعلام شود نباید از این‌گونه مسایل گذشت.به گفته علی مطهری "حرف این بود که نمی‌خواستند وی از دنیا برود و آنچه اتفاق افتاده بی‌توجهی مامور بوده است و اگر مامور خطایی انجام داده باید برای مردم توضیح داده شود و از مردم عذرخواهی شود. آنقدر نترسید و قداست بیجا برای نظام ایجاد نکنید، اگر بگوییم که اشتباه کرده‌ایم نظام آسیب نمی‌بیند.حامد سحابی، برادر هاله سحابی و فرزند مهندس عزت الله سحابی درباره این اظهارات به "روز" میگوید: جو متشنج و التهاب و تنشی که که در آن مراسم ایجاد شد به یک سرباز و یک مامور خلاصه نمی شد که بگویند یک سرباز یا یک مامور بی توجهی کرد و ... تشییع پیکر یک عزیز از دست رفته حق قانونی، طبیعی و جق پیش پا افتاده هر فرد و خانواده ای است و یک کار عادی و یک تشییع جنازه ساده داشت برگزار می شد که آمدند و به درگیری کشاندند و یک نفر و دو نفر هم نبودند یعنی مسبب و ایجاد کننده درگیری یک سرباز یا یک مامور نبود که بگویند یک ضربه بر اثر بی توجهی زد و قضیه تمام شود. کل ماجرا از نظر ما جای سوال دارد و بحث ما کل قضیه است مسببان درگیری که منجر به ضربه و جان باختن هاله شد و ما خواهان معرفی و پی گیری مسببان هستیم.آقای سحابی پیشتر نیز به "روز" گفته بود "تشنج و درگیری که ایجاد شد عاملی است که موجب مرگ هاله شد و چندان هم تفاوتی نمیکند که در آن وسط ضربه ای هم به هاله خورده یا نه. اگر تمرکز بر این باشد که ضربه خورده، موضوع را به یک نفر فرو کاسته ایم در حالیکه موضوع اشتباه یک نفر یا گناه یک نفر نیست بلکه باید دید چه کسانی برخلاف مصالح کشور و برخلاف حق یک خانواده، می خواستند تشییع جنازه را متوقف و ایجاد تشنج بکنند. باید ببینیم کسانی که عامل بروز این تشنج بودند و در بستر این تشنج و درگیری، هاله هم جان باخت چه کسانی هستند؛ اصل موضوع این است نه اینکه ضربه ای به هاله خورده یا نخورده.تقی شامخی، همسر هاله سحابی نیز در این خصوص به "روز" میگوید: من صحبت های آقای مطهری را خودم شنیدم و در جریان هستم و رسانه ها در نقل این سخنان دقت لازم را نکرده اند نقل از وزیر اطلاعات نبوده که یک ماموری بی توجهی کرده بلکه اقای مطهری گفته اینها نمی خواستند چنین اتفاقی بیفتد و اگر ماموری اشتباهی کرده به نفع نظام است که پوزش بخواهد و ... در هر صورت ما امیدوار هستیم که مساله پی گیری شود و به نتیجه برسد آن شرایطی که ان روز به وجود آمد هرگز شرایطی نبود که تصورش را هم کرده باشیم و اصلا تصور چنین اتفاقاتی را به هیچ عنوان نداشتیم و اتفاقات آن روز باید مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد.
پاسخ به ادعاهای رسانه های حکومتی
با گذشت 6 ماه تنها اظهار نظر رسمی از سوی مسولان قضایی درباره جان باختن هاله سحابی به اظهارات دادستان تهران برمیگردد که گفته بود "کالبدشکافی هاله سحابی، نظام را بیمه میکرد و خانواده سحابی اعلام کردند که نسبت به این موضوع شکایتی ندارند و این به صورت مکتوب در پرونده موجود است. به لحاظ اصرار خانواده سحابی مبنی بر عدم کالبدشکافی، جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و پس از بررسی آخرین وضعیت به خانواده وی تحویل داده شد".
رسانه های حکومتی نیز هم صدا با دادستان تهران مدعی شدند که خانواده هاله سحابی گفته اند شکایتی ندارند و دست خط مادر و همسر هاله سحابی و فرزندان او را منتشر کردند که بر برگه های اظهارت گواه متعلق به نیروی انتظامی نوشته بودند شکایتی ندارند و نمیخواهند جسد مورد کالبد شکافی قرار گیرد.در همین زمینه از همسر و برادر هاله سحابی می پرسم. آقای شامخی ، همسر خانم سحابی می گوید: چند ساعت بعد از حادثه اطلاعاتی که بعدا بدان دست یافتیم را نداشتیم گفتیم شکایتی نداریم و ارزیابی مان هم این بود که کالبد شکافی هیچ کمکی به روشن شدن قضیه نمیکند یعنی چیز غیر روشنی وجود نداشت که با کالبدشکافی روشن شود لذا گفتیم نمی خواهیم کالبدشکافی شود.
از آقای شامخی می پرسم آیا همانطور که گفته می شد برای تحویل گرفتن پیکر همسرتان و این احتمال که ممکن است پیکر را تحویل ندهند از کالبدشکافی صرف نظر کردید؟ او می گوید: بله ما میخواستیم پیکر هاله را بگیریم همانطور که گفتم اطلاعاتی که بعد بدان دست یافتیم را نیز در آن چند ساعت نخست نداشتیم در آن مقطع بیشتر فکر میکردیم استرس باعث این مساله شده و هنوز در جریان ضربه نبودیم و به این جمع بندی رسیدیم که اگر بحث استرس مطرح شود ممکن است در کالبد شکافی نیز این استرس مورد تایید قرار گیرد اما قطعا قبول نخواهند کرد و نخواهند گفت استرسی که در ان روز هاله داشت و به او وارد شد به خصوص در جریان درگیری و تنش، با استرسی که روزهای قبل تر داشت متفاوت بود. بعدا در جریان ضربه قرار گرفتیم.حامد سحابی، برادر هاله سحابی نیز در این زمینه به "روز" میگوید: یک شرایط خاص پر تنش و فشار خاصی بود اینطور نبود که بگوییم شکایتی نداریم و پی گیری نخواهیم کرد بلکه بحث بر سر کالبد شکافی بود که گفتیم کالبدشکافی چیزی را روشن نخواهد کرد که بدون کالبدشکافی هم روشن نباشد لذا علاقه ای به کالبد شکافی نداریم اما اینکه بگویند و مدعی شوند که اصلا شکایتی نداشتیم یا مرگ را طبیعی میدانستیم به هیچ عنوان چنین مساله ای صحت ندارد همان زمان هم با شما مصاحبه کردم و گفتم باید مساله روشن شود و ما پی گیری خواهیم کرد.آقای سحابی می افزاید: امیدوارم پی گیری هایی که صورت می گیرد به نتیجه ای قانع کننده منجر شود.مسولان و رسانه های حکومتی در حالی جان باختن هاله سحابی را طبیعی جلوه میدهند که از برگزاری هرگونه مراسمی برای او جلوگیری کردند. تا آنجا که خبرنگار "روز" گزارش داده بود: انواع ماموران امنیتی، انتظامی، لباس شخصی و... را در آپارتمان 100 متری هاله ریخته بودند ما نشسته بودیم آنها مدام می گفتند باید همین امروز هاله را دفن کنید بعد از ظهر پیکر هاله را از منزل آوردیم سوار آمبولانس کنیم که جلوی منزل، جسد را گرفتند و با خود بردند تا ساعت ها نمی دانستیم کجاست. بعد گفتند برای پزشکی قانونی برده بودند کهریزک. نزدیک غروب برگرداندند. شب در غسالخانه کوچک قبرستان که نور نداشت شستند و اینقدر شرم آور بود که غسالخانه تاریک را با نور چراغ های ماشین روشن میکردند و دو پروژکتور نیز آوردند که قبرستان تاریک را روشن کنند و... همه اینها نشان میدهد که ایست قلبی عادی نبوده و از چه می ترسند.حسین شاه حسینی، عضو شورای مرکزی جبهه ملی نیز به "روز" گفته بود: آقای شامخی، پیکر هاله را از درمانگاه تحویل گرفته و به منزل برده بود، از دستگاه حاکمیت امدند وگفتند که به هیچ عنوان اجازه نخواهیم داد جنازه امشب بماند یا باید همین الان دفن کنید یا ما خودمان دفن میکنیم. به شدت فضای رعب وحشت حاکم بود. به هر حال مجبور شدند بپذیرند که دفن کنند و شب در غسالخانه ماشین ها را آوردند و نور آنها را انداختند که کمی نور باشد و بتوانند غسل کنند و نماز بخوانند. یعنی خود ماموران هم آمادگی نداشتند اما می خواستند به هر شکلی شده همان دیشب تمام کنند. نگذاشتند کسی حرفی بزند و تنها صدای یازهرا بود که حاظران می گفتند و بعد هم خانواده سحابی تشکر کردند از حاضران و...هاله سحابی در حالی در مراسم تشییع پدرش جان باخت که چند روزی بود از زندان به مرخصی آمده بود. او ساعاتی پیش از جان باختن در مصاحبه با "روز" از صلح و فرو خوردن خشم و عدم انتقام جویی سخن گفته بود و امیدهایی که پدرش به جنبش سبز داشت.خانم سحابی در بهشت فاطمیه روستای گلندوک لواسان ،در کنار پدرش آرام گرفت و پس از جان باختن او، هدی صابر و دلیرثانی دو زندانی ملی مذهبی در اعتراض دست به اعتصاب غذا زدند، اعتصابی که منجر به ضرب و شتم و جان باختن هدی صابر شد.



روز

بیانیه انجمن اسلامی دانشجويان نوشيروانی بابل در بزرگداشت سالروز تولد ضیا نبوی، دانشجوی زندانی

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه نوشيرواني بابل به مناسبت سالروز میلاد ضیا نبوی، دانشجوی زندانی، بیانیه ای صادر کرد.
در بخشی از این بیانیه آمده است: "سید ضيا نبوي، ماه آذر، ماه شور دانشجويي، ماه تولد خود را برای سومین سال پی در پی در زندان سپری می‌کند؛ او بیست و هشتمین سالروز میلادش را در ناگوارترين شرايط غير انساني و ظالمانه در تبعيدگاه كارون اهواز مي گذراند. در حالي روزها را سپري مي كند كه بارها براي تن دادن به اعتراف هاي تقلبي مورد ستم قرار گرفته اما شرافت و آزادگي‌اش تسلیم سودای مستبدان نشده است.روز گذشته با حمله گارد ویژه به بند امنیتی زندان کارون اهواز، ضیا نبوی به همراه ٦٠ تن از زندانیان سیاسی و امنیتی زندان کارون اهواز از بند امنیتی به بند ٨ این زندان که محل نگهداری مجرمین مواد مخدر و سرقت می باشد، منتقل شده‌اند.

متن کامل این بیانیه در ادامه آمده است:

نازنین یار! نازنین دلدار!
بی تو راهی به هیچ جایی نیست
زندگی بی تو سخت می گذرد
که به هفت آسمان خدایی نیست
روزشمار تاريخ, ١٦ آذر سال ٣٢ را نشانه رفته است. روزي كه سه آذر اهورائي به ضرب گلوله هاي ظلم و استبداد، چشم بر تلخي ها و ستم ها بستند. آن روز، آن ماه، آن سال، شد نماد جنبش دانشجويي سرزمين ایران. سي سال بعد از این واقعه، در آخرین روز آذر ١٣٦٢، انساني چشم به اين جهان گشود که بعدها سید ستاره داران جنبش دانشجویی ایران شد؛ شد گرز گران بر سر بنيادگران و جباران و خار چشم استبداد؛ شد همان جوان بيست ساله كه با شور خود، با همان آزادي روح خود، اميد و طراوتِ بخشی از نسل سوخته ي جوان این سر زمين بوده و هست.چرائي الهام بخش بودن تو اي ضيا، صداقت و شعور پاك و بي پرده‌ي تو در جاي جاي زندگی‌ات بود. صداقتي توأم با شرافت كه هر انسان همنشين خود را به تفكر دفاع از انسان بودن خود وا می دارد. تو دفاع كردي از شرافتت، از حق انسان بودنت كه خالق هستي بی چون و چرا، ورای کافر بودن و مسلمان بودن، دستور به تحصيل علم و دانش در هر جاي داده است؛ اما مشتي از خدا بي خبر، مشتي كوته فكر، مشتي جبار، چشم و گوششان و روح تاريكشان از ديدن سيد ضياي آزاده و صادق به تنگ آمد. تو از خود دفاع کردی و از حق بَشَری تحصیل، از حقي كه حق ابتدائی هر انسان بود؛ اما از شرافتت و از صداقتت ترسيدند.تهمت ها بر توي بي گناه روا داشتند و تو با همان شيريني و شور بي رياي خود بر آن ها لبخند زدي... ضياجان دانشگاه در اين سال ها، دلتنگ همان خنده‌ي طراوت بخش است... در زمانه‌ای به سر می‌بَریم که بي خردان و مستبدان با لجاجت کودکانه‌ای بر تخریب نشاط و روح آزاد دانشگاه کمر همت بسته‌اند اما بِدان كه در این کارزار، دانشجويان ذرّه‌ای از آرمان‌های آزادی و صداقت و شرافت کوتاه نخواهند آمد.
سید ضيا نبوي، ماه آذر، ماه شور دانشجويي، ماه تولد خود را برای سومین سال پی در پی در زندان سپری می‌کند؛ او بیست و هشتمین سالروز میلادش را در ناگوارترين شرايط غير انساني و ظالمانه در تبعيدگاه كارون اهواز مي گذراند. در حالي روزها را سپري مي كند كه بارها براي تن دادن به اعتراف هاي تقلبي مورد ستم قرار گرفته اما شرافت و آزادگي‌اش تسلیم سودای مستبدان نشده است. ضيا نبوي دانشجوي دانشگاه صنعتي نوشيرواني بابل در جريان وقایع ناگوار بعد از انتخابات سال ٨٨ در روز ٢۵ خرداد ماه، توسط ماموران اطلاعات بازداشت و بعد از ماه ها انتظار بدون تفهيم اتهام، گرفتار حكم ظالمانه ١۵ سال زندان در تبعيد به همراه محروميت از تحصيل از سوي دادگاه انقلاب شد. طي اين حكم غير انساني، اکنون سومین سالی است که سید دانشجويان نوشيرواني بابل عمر خود را در سخت‌ترین شرايط انساني در تبعيد در زندان كارون اهواز در ميان زندانيانی سپری می‌کند که کوچکترین درکی از فعالیت دانشجویی مسالمت‌آمیز ندارند و در این مدت حتی ساعتی مرخصی از وی دریغ شده است.انجمن اسلامي دانشجويان نوشيرواني بابل با تبريك تولد همكلاسي دربند خود، سيد ضيا نبوي، در سي ام آذر ماه سال ١٣٩٠، همچنان بر بي گناه بودن این يار دبستاني از تمامي اتهامات بی‌اساس تأكيد دارد و او را از حكم ظالمانه‌ای که بر وی تحمیل شده بَری می‌داند. بر آزادگی سید ضیا نبوی درود می‌فرستیم و سالروز میلادش را شادباش می‌گوییم و بزرگداشت دوباره تولد سيد ستاره داران را در کنار خودِ او و در آزادی به انتظار می نشینیم و يقين داریم که آن روز دور نیست ...



دانشجونیوز

حمله گارد ویژه به بند امنیتی زندان کارون اهواز

روز گذشته با حمله گارد ویژه به بند امنیتی زندان کارون اهواز، ٦٠ تن از زندانیان سیاسی و امنیتی زندان کارون اهواز از بند ١ به بند ٨ این زندان منتقل شده‌اند. ضیا نبوی، فعال دانشجویی محروم از تحصیل نیز در میان این زندانیان بوده است.در شهریور ماه سال جاری، بند ١ تحت عنوان "بند امنیتی" تشکیل شده و کلیه زندانیان سیاسی و امنیتی از زندان کلینیک اهواز به این بند منتقل شده بودند. اما در حال حاضر بر خلاف اصل تفکیک جرایم، زندانیان سیاسی و امنیتی را بالاجبار از این بند خارج کرده و در بند ٨ و در میان سایر زندانیان با جرایم مربوط به مواد مخدر و سرقت جای داده‌اند. بند جدید از نظر بهداشتی و تراکم جمعیت وضعیت بسیار اسف باری دارد و اکنون ١۵ نفر از زندانیان منتقل شده تخت ندارند.زندانیان سیاسی و امنیتی در ابتدا در مقابل این انتقال مقاومت کرده بودند که در نهایت با هجوم گارد ویژه مجبور به خروج از "بند امنیتی" شدند. این بند در حال حاضر به زندانیان مسلول واگذار شده است. زندانیان سیاسی و امنیتی به شدت نسبت به این وضعیت و انتقال‌های متعدد خود در فواصل زمانی کوتاه و عدم رعایت اصل تفکیک جرایم معترضند و اعلام کرده‌اند که اگر تا روز ٢٨ آذر به نامه‌های اعتراضی آنها خطاب به دادستان و رئیس زندان کارون پاسخی داده نشود اعتصاب غذای نامحدود خود را آغاز خواهند کرد. ضیا نبوی، دانشجوی زندانی در تبعید، در میان زندانیان سیاسی و امنیتی کارون به سر می‌برد. وی در اردیبهشت سال جاری در نامه‌ای به توصیف وضعیت اسف بار زندان کارون پرداخته بود و آن را "مرز زندگی حیوانی و انسانی" توصیف کرده و شرایط را "ورای حد تحریر" خوانده بود. مدت کوتاهی پس از انتشار این نامه، کلیه زندانیان سیاسی و امنیتی به زندانیان دیگری در اهواز به نام زندان کلینیک منتقل شدند که از وضعیت بهداشتی و مدیریتی به مراتب بهتر از کارون برخوردار بود. اما در شهریور ماه و با راه اندازش بند امنیتی در زندان کارون، مجددا همه زندانیان به کارون بازگردانده شده و در بند امنیتی جای داده شدند. اکنون، پس از گذشت تنها سه ماه، بند امنیتی عملا تعطیل شده است.



دانشجونیوز 

محمدرضا پورشجری از اعدام نمایشی تا محاکمه به اتهام سب‌النبی و محاربه

میترا پورشجری فرزند محمدرضا پورشجری وبلاگ‌نویس زندانی می‌گوید: «تا چند روز دیگر پدرم به اتهام “محاربه و سب‌النبی” محاکمه می‌شود و ممکن است وعده‌ها و تهدید‌های اعدام به واقعیت تبدیل شود. قبل از محاکمه پدرم بارها تهدید به اعدام و صدور این حکم شده و می‌ترسم از این‌که آن‌ اعدام‌های نمایشی دوران انفرادی مقدمه‌ای برای صدور این حکم باشد.»بازداشت، انفرادی طولانی مدت، شکنجه و در پی آن آسیب جسمی وعدم رسیدگی پزشکی، اتهام‌های سنگین و حکم‌های شدید روند نام آشنایی است که بیش‌تر زندان سیاسی در ایران آن را تجربه کرده می‌کنند. روندی که محمدرضا پورشجری وبلاگ‌نویس ۵۱ ساله و نویسنده وبلاگ‌ «گزارش به خاک ایران» آن را با سختی‌های مضاعفی تحمل کرده است.پورشجری بعد از تحمل هفت ماه سلول انفرادی در دادگاه اول خود که دادگاهی غیرعلنی و بدون حضور وکیل برگزاد شد به اتهام «توهین به رهبری» و «اقدام علیه امنیت ملی» به سه سال زندان محکوم شد. در دادگاهی که در چند روز آینده نیز برگزار خواهد شد این وبلاگ‌نویس با اتهام «محاربه» و «سب‌النبی» محاکمه خواهد شد.متیرا پورشجری دختر این این وبلاگ‌نویس در این مورد برگزاری این دادگاه به «خانه حقوق بشر ایران» گفت: «روز چهار شنبه آخرین دادگاه پدرم به اتهام «سب‌النبی» و «محاربه» در شعبه ۱۰۹ دادگاه انقلاب کرج برگزار خواهد شد. قرار بود این دادگاه در تاریخ یکم تیر ماه امسال برگزار شود که قاضی دادگاه آقای غلام سرابی آن را به ۳۰ آذر ماه موکول کرد.»وی در مورد وضعیت پدرش در این مدت زندان گفت: «در این ۱۶ ماه بازداشت خیلی بلا بر سر پدرم آمده و خیلی آزار دیده است که بسیاری از رسانه‌ها حتا از آن اطلاع نیز نداشته‌اند. بدون هیچ دلیلی چند ماه قبل پدرم از از زندان رجایی‌شهر به زندان قزلحصار منتقل کرده‌اند و ایشان الان در این زندان هستند. وضعیت جسمی پدرم بسیار بد است، از بیماری کلیه و ناراحتی گوارشی رنج می‌برد. به خاطر شکنجه‌هایی که شد و ضربه‌ای که به سرش زده شده، از ناحیه سر آسیب دیده است. به طوری که چندین بار در زندان بیهوش شده و به سختی قادر به حرکت کردن بود. با این وضعیت از امکانات پزشکی و رسیدگی پزشکی لازم هم برخودار نیست.»میترا پورشجری با نقض حقوق پدرش اشاره می‌کند و این‌که از حقوق قانونی خود مثل داشتن وکیل محروم بوده است: «از ابتدای بازداشت ایشان از داشتن وکیل محروم بوده است و هر کدام از وکلا مثل آقایان شریف و دادخواه برای گرفتن وکالت ایشان به دادگاه مراجعه کرده‌اند، اجازه گرفتن پرونده را پیدا نکردند. قاضی دادگاه حتا به پدرم گفت که نمی‌تواند این وکلا را داشته باشد و باید وکیل تسخیری بگیرد، اما او حاضر نشده که وکیل تسخیری داشته باشد. این در حالی است که اتهام پدرم یک اتهام سنگین است که حکم اعدام در پی دارد، حکمی که مسئولین قضایی او را به آن تهدید هم می‌کنند. اما با این وجود او حق داشتن وکیل ندارد.»
از میترا پورشجری در مورد نحوه بازداشت پدرش سوال کردم که وی پاسخ داد: «پدرم، محمدرضا پورشجری در تاریخ ۲۱ شهریور ماه ۱۳۸۹ در منزلش در کرج بازداشت شد. او را بعد از بازداشت به سلول‌های انفرادی زندان رجایی‌شهر منتقل کردند. مدت هفت ماه پدرم در سلول انفرادی مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفت. آن‌قدر فشار این شکنجه‌ها شدید بوده که وی یک‌بار در زندان با شیشه عینکش دست به خودکشی می‌زند. این شکنجه‌ها موجب آسیب به سرش شد که وضعیت جسمی بدش در زندان به همین خاطر است. حتا او را دو بار می‌برند و به صورت نمایشی اعدام می‌کنند. وی در زندان مدام به خاطر همین ضربه‌ای که سرش وارد شده بیهوش می‌شود. چند ماه قبل به هوای این‌که او را به بیمارستان منتقل می کنند، از زندان رجایی‌شهر بیرون آوردند، اما بعد فهمیدیم که به جای بیمارستان پدرم را به زندان قزلحصار منتقل کرده‌اند و اصلا هیچ وقت به بیمارستان منتقل نشده است.»
 پورشجری در مورد شکنجه‌ها و اعدام نمایشی بیش‌تر توضیح داد و گفت: «پدرم را هر روز در دوران هفت ماه انفرادی به بازجویی می‌بردند و مورد بازجویی و فشارهای جسمی و روحی شدید قرار می‌دادند. پدرم تعریف کرد که نزدیک به ۲۰ بار او را به جایی شبیه دادگاه که چهار روحانی در آن حضور داشتند بردند. در بازجویی‌ها مدام به او فحاشی می‌کردند. خودش می‌گفت که آن‌قدر سیلی و شوکر به او زدند و فشارهای روانی به او تحمیل شد که در ماه دوم بازداشت دست به خودکشی زده است. چون شنیده بود که اگر دست به خودکشی بزند فشارها و شکنجه‌ها نسبت به زندانی کم‌تر می‌شود.بعد از خودکشی وی را به بهداری منتقل می‌کنند و او را از مرگ نجات می‌دهند. حتا او را با ضرب و شتم در همان حال از بیهوشی در می‌آورند و به او می گویند که تنها به این دلیل تو را نجات دادیم که می‌خواهیم خودمان اعدامت کنیم و صندلی را از زیر پایت بکشیم. این مساله هست که برای ما لذت بخش است. قبل از دو بار اجرای حکم نمایشی اعدام حتا به او می‌گویند که برای دخترت وصیت‌نامه بنویس. این اعدام نمایشی بسیار او را از نظر روحی تحت فشار قرار داده بود.»میترا پورشجری با اشاره به اینکه تا مدت‌ها بعد از بازداشت پدرش از وضعیت و محل نگهداری وی مطلع نبوده، گفت: « بعد از چند روز غیبت پدرم و خاموشی چراغ‌های خانه‌اش، همسایه‌ها که از غیبت او به خاطر تنها زندگی کردنش شک می‌کنند، وارد خانه می‌شوند و می‌بینند که خانه به هم ریخته است. بعد از این‌که من از مشهد به تهران آمدم و وضعیت خانه را دیدم، متوجه شدم که بازداشت شده، اما تا هفت ماهی که وی در سلول‌های انفرادی زندان رجایی‌شهر بود، هیچ اطلاعی از وضعیت او نتوانتسیم به دست بیاوریم. در تمام آن هفت ماه به هر جایی که می‌شد مراجعه کردیم، حتا بارها به زندان رجایی‌شهر مراجعه کردیم، اما می‌گفتند نام چنین زندانی در لیست زندان نیست، این در حالی بود که ما فهمیده بودیم که او در زندان رجایی‌شهر است، اما کسی پاسخ ما را نمی‌داد. من زمانی از وضعیت پدرم اطلاع پیدا کردم که خود من را به ستاد خبری اطلاعات مشهد احضار کردند. آن‌جا بود که من فهمیدم پدر کجا است و در چه شرایطی به سر می‌برد.»پیگیری‌های دختر این وبلاگ‌نویس اما نتیجه‌ای تاکنون در برنداشته و به جای آن خود مورد تهدید قرار گرفته است. وی در این خحصوص می‌گوید: «من به همه جا مراجعه کرده‌ام، پیش دادستان کرج، قاضی دادگاه، دادیار و اجرای احکام زندان و هر جایی که لازم بوده برای پدرم رفته‌ام بسیاری از مسئولین پدرم را به گرفتن حکم اعدام تهدید کرده‌اند. می‌گویند اتهامش محاربه است و حکمش اعدام است. چنین آدمی حق هیچ چیزی را ندارد. حتا خود من نیز بارها تهدید شده‌ام که اعدام می‌کنند. می‌گویند تو هم مثل پدرت هستی. حتا یک‌بار به من اتهام زدند که بهایی هستم. چند بار در ستاد خبری اطلاعات در مشهد مورد بازجویی‌های سه چهار ساعته قرار گرفتم. می‌گفتند که نباید به هیچ عنوان با رسانه‌ها صحبتی کنم. حتا می‌گفتند که پدرت اعدام خواهد شد و تو بهتر است که از ایران بروی.»میترا پورشجری در مورد وضعیتش پدرش در زندان قزلحصار به خبرنگار «خانه حقوق بشر ایران» گفت: «پدرم در حال حاضر در یک اتاق چهل نفری همراه با زندانیان معتاد نگهداری می‌شود، قبلا اعتراض کرده بود که چرا باید در بندی باشد که زندانیان آن‌جا قاتلان و اشرار هستند. بعد از این اعتراض‌ها او را به اینجا منتقل کرده و حالا در کنار زندانیان معتاد به سر می‌برد. هفته پیش نیز مأمورین زندان پدرم را در زندان قزلحصار مورد ضرب و شتم قرار داده و به او شوکر زده بودند. دلیلشان هم این بوده که در زندان نماز نمی‌خواند. این ضرب و شتم برای پدرم با آن وضعیت جسمی بسیار خطرناک است و حال او را بدتر کرده است.»میترا پورشجری در پایان به «خانه»ی ما گفت: «در این ۱۶ ماه به من و پدرم خیلی سخت گذشته است، من از بسیاری از گروه‌ها و رسانه‌ها درخواست کمک کردم، اما در این مدت خیلی کم در مورد وضعیت پدرم اطلاع‌رسانی شد و گروه‌های مدافع حقوق بشر پیگیری کردند. من از آن‌ها می‌خواهم که به پدرم کمک کنند. تا چند روز دیگر پدرم به اتهام «محاربه و سب‌النبی» محاکمه می‌شود و ممکن است وعده‌ها و تهدید‌های اعدام به واقعیت تبدیل شود. قبل از محاکمه پدرم بارها تهدید به اعدام و صدور این حکم شده و می‌ترسم از این‌که آن‌ اعدام‌های نمایشی دوران انفرادی مقدمه‌ای برای صدور این حکم باشد از همه گروه‌ها و مدافعان حقوق بشر می‌خواهم که به وضعیت پدرم توجه کنند و ما را تنها نگذارند.»



خانه حقوق بشر ایران

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...