۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

صدای مادر بهنود رمضانی در سالروز تولد وی

مادر بهنود رمضانی در آستانه ی تولد جوان نوزده ساله اش (۲۸ شهریور) که در در درگیری های شب چهارشنبه سوری سال گذشته در تهران جان باخته بود از بی نتیجه ماندن پیگیری های قضایی در داخل ایران خبر می دهد و از مجامع بین الملل از جمله از احمد شهید گزارشگر ویژه ی سازمان ملل می خواهد تا آنها را در پیدا کردن قاتل فرزندشان یاری کند.شب چهارشنبه سوری سال ١٣٨٩ خبری در سایت ها منتشر شد مبنی بر اینکه بهنود رمضانی قراء دانشجوی ترم دوم دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل توسط چند موتور سوار در تهران کشته شده است. تاکنون مقامات رسمی هیچ واکنشی به این قتل نشان نداده اند و تنها تاکید کرده اند که این جوان در اثر انفجار نارنجک دست ساز خودش جان باخت اما جرس در همان شب به سراغ خانواده بهنود رمضانی رفته بود که پدر وی با سابقه ۲۵ سال کار در کادر آزمایشگاهی شرحی از آخرین مشاهدات خود در بیمارستان و مشاهده آثار ضرب و شتم بر پیکر فرزندش را داده بود و گفت: من همه چیز را به وجدان بیدار جامعه وا می گذارم و درود می فرستم بر شرف کادر پزشکی قانونی که واقعیت را انکار نکرده اند و در گزارش خود بر خلاف نظر برخی ها که اعلام کرده بودند در اثر سوختگی و انفجار نارنجک بوده است اتکا نکرده و "مرگ بر اثر ضربات متعدد شی سخت به سر" را نیز قید کرده اند.پیکر این دانشجوی متولد ١٣٧١ در روز جمعه ٢٧اسفند ۱۳۸۹ در زادگاهش در روستای قراخیل از توابع شهرستان قائم شهر دفن شد و اینک حوری گلستانی مادر بهنود رمضانی در گفتگویی به سایت سرخ سبز می گوید تا کنون هیچ یک از مسوولان به سراغ آنها نرفته و قاتل فرزندشان هم مشخص نشده است.بشنوید صدای مادر بهنود رمضانی را که به مناسبت تولد فرزندش در گفتگویی با سایت سرخسبز می گوید: کشته شدن بهنود آگاهی بخشِ خیلی از مردم شده است . واقعا مردم تصور نمی کردند انقدر جوان بیگناه در تهران کشته شدند، به چه گناهی ؟ می خواهم بدانم بچه ی من چه کرده بود. بچه ی من یکی از نیروهای با استعداد این کشور بود اما بهنود ما با این کارش ما را روسفید کرد.....


منبع: سرخ سبز

سومین پرونده شعله سعدی؛ توهین به رهبری

قاسم شعله سعدی از زندان اوین به دادگاه انقلاب منتقل و برای اتهام توهین به رهبری محاکمه شد.این سومین پرونده ای است که برای این وکیل دادگستری در دادگاه انقلاب تشکیل شده است. وی روز گذشته به دادگاه انقلاب منتقل شد و اتهام توهین به رهبری به وی تفهیم شد.دکتر قاسم شعله سعدی وکیل دعاوی در چهاردهم فروردین سال جاری بازداشت و به زندان اوین منتقل گردید. او هم اکنون در بند 350 اوین در وضعیت جسمانی بسیار نامناسبی بسر می برد و باید سریعا تحت درمان و عمل جراحی قرار گیرد اما با آزادی وی از سوی مسئولین "مخالفت" می شود.همسر شعله سعدی با تاکید بر ضایعه نخاعی که همسرش شش سال پیش در زندان به آن دچار شده است به "جرس" گفته بود" الان در بند 350 اوین نگهداری می شود. از زمان بازداشتشان هم فقط یکبار ملاقات حضوری داشتیم. آقای شعله سعدی نخاعشان ضعیف شده و پزشکان زندان تجویز کرده اند که ایشان نباید کیفر را به خاطر این مشکل جسمانی تحمل نکند و بیرون از زندان باید تحت درمان قرار گیرد، اما تاکنون هیچ ترتیب اثری داده نشده است. در ضمن بدنشان هم زونا گرفته است. همسرم داشت برای عمل جراحی به فرانسه می رفت که ممنوع الخروج شد این در حالی است که این عمل جراحی را باید انجام می دادند چون کوچکترین ضربه ای می تواند "خطر" جانی برای وی داشته باشد.قاسم شعله‌سعدی و نماینده شیراز در مجالس سوم و چهارم بود که در سال 1381 نامه ای سر گشاده خطاب به رهبری نوشت که در آن نامه به انتقاد از مسائل مختلفی پرداخته که ازجمله شرایط آقای خامنه ای را از جهت واجد شرایط رهبری بودن در آن زمان از منظر حقوقی به سوال و چالش کشید. اما پاسخ به سوالات وی چیزی جز پرونده سازی و اتهاما ت واهی برای وی نبود.وی در سال 85 شعبه 21 دادگاه تجدید نظر استان تهران رای شعبه 26 دادگاه انقلاب را به اتهام " تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و توهین به حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری " را تایید و وی را به یک سال و نیم حبس محکوم نمود. البته پس از پیگیری های فراوان به دلیل اشکالات شکلی و ماهوی فراوان در پرونده و روند دادرسی ریاست وقت قوه قضائیه آقای شاهرودی طی نامه ای به رئیس کل دادگستری استان تهران نوشتند: "اولا: توقف اجرای حکم داده شود ثانیا: طبق قانون جدید اعمال ماده 18 در دادگستری تهران شود." بدین ترتیب اجرای حکم متوقف و منوط به اجرای ماده 18 گردید.قبول وکالت از چهره های سیاسی و تحلیل های سیاسی قبل از انتخابات و همچنین مصاحبه ها و تحلیل های وی به عنوان استاد حقوق و روابط بین الملل در ایام پس از انتخابات ریاست جمهوری دلیل دیگری جهت احضار وی به مراجع اطلاعاتی و قضایی گردید. متعاقبا شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست آقای صلواتی ایشان را به تحمل یکسال حبس و محرومیت از حرفه وکالت و تدریس دانشگاه به مدت ده سال محکوم نمود. رای صادره از این شعبه مورد اعتراض قرار گرفته که تا این لحظه هیچ اطلاعی از تایید یا نقض رای صادره در دست نیست. دکتر قاسم شعله سعدی بارها به این روند غیرقانونی حبس و محاکمه اش اعتراض کرده و برای درمان خواستار دریافت مرخصی درمانی شده اما هر بار مسوولان نسبت به خواسته ها و اعتراض های وی بی توجهی نشان داده اند.لازم به ذکر است که حتی قبل از صدور این رای کلاسهای این استاد در دانشگاه تهران حذف شده بود که متعاقبا در انتهای اسفند ماه با استناد به این رای نامه ای از دانشگاه مبنی بر اخراج ایشان از طرف دانشگاه ابلاغ گردید.

جرس

همسر فیض الله عرب سرخی: با ابلاغ کتبی آزاد کردند و با احضار تلفنی دستگیر! می خواهند بازی روانی راه بیاندازند

مریم شربتدار قدس می گوید که سازمان زندانها نامه ای به همسرش نشان داده و گفته بودند که آزاد شدی و پرونده ات منع تعقیب خورده است حالا می گویند در آزادی ایشان اشتباهی صورت گرفته و باید برگردند به اوین.فیض الله عرب سرخی چهارشنبه شب گذشته با ابلاغ ناگهانی آزادی از زندان اوین رها شد، تا در مرحله ای دیگر در مسیر آینده ای روشن حرکت کند. امروز اما با تماسی از دادسرا به زندان اوین بازگشت تا بار دیگر ترس کودتاگران را از مردان رهای سرزمین مان فریاد کند.مریم شربتدار قدس در گفتگو با خبرنگار کلمه، می گوید: خودشان هم می دانند که چه دستهایی در کار است که کل نظام و مملکت و همه چیز را به باد می دهد. عقلانیت اجازه نمی دهد که مملکت در چنین مسیری قرار گیرد. انسان عاقل نباید عقلش را به دست این هایی که نمی دانم واقعا دنبال چه هستند و یا چه هدفی دارند بدهد. مراقب باشند که مملکت به فنا نرود. باید دنبال مجرمین اصلی بگردند وگرنه روزی متوجه می شوند که دیگر خیلی دیر شده است.فیض الله عرب سرخی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در حالی به طور ناگهانی به اوین بازگشت که به گفته ی همسرش فرصت خداحافظی با اعضای خانواده اش را نیز نیافت.معاون وزیر بازرگانی دولت اصلاحات که یکی از ۷ شاکی پرونده ی شکایت از سردار مشفق و کودتاگران است، در این چهار روز آزادی تاکید کرده بود که آزادی اش غیر منتظره بوده و حتی یک بار هم درخواست عفو، آزادی و حتی مرخصی نداده بوده است.فعالان سیاسی و کارشناسان، این آزادی غیرمنتظره را نشانه ای بر آغاز یک حرکت عقلانی از سوی حکومت گرفته بودند اما امروز با این خبر باز هم نگرانی ها تکرار می شود که آیا قرار است آن بخش از حاکمیت هم حرکتی به سمت آینده ی روشن داشته باشد؟

متن کامل مصاحبه کلمه با مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی را با هم میخوانیم:در خبرها آمده بود آقای عرب سرخی به مرخصی نیامدند بلکه آزاد شدند، بازگشت امروز ایشان به اوین به چه دلیلی بوده است؟

صبح از دادسرای اوین با خودشان تماس گرفته و گفته بودند که بیایید برای اجرای احکام. آنجا برایشان توضیح داده بودند که در آزادی ایشان اشتباهی صورت گرفته و باید برگردند به اوین.

یعنی اصلا در جریان نبودید و آزادی ایشان کتبی ابلاغ شده بوده؟

اصلا خبر نداشتیم. برگه ی آزادی داخل زندان به خودشان ابلاغ شده بود و مراحل رسمی بوده است. من حتی نتوانستم با ایشان خداحافظی کنم. نه من نه بچه ها، نه خانواده. خودش هم فکر کرده بود که یک احضار ساده است برای همین هیچ وسیله و لباسی همراه نداشتند.

این اشتباه از طرف کدام نهاد صورت گرفته؟

خود سازمان زندانها نامه ای به ایشان نشان داده و گفته بودند که آزاد شدی و پرونده ات منع تعقیب خورده است. من فکر می کنم این ها عادت کرده اند به آزار دادن افراد. این هم یک نوع شکنجه است. با اعصاب و روان همه بازی می کنند. هم فرد زندانی و هم خانوده ها. انگار اصلا برایشان روح و روان افراد اهمیتی ندارد. شانس آوردیم که امروز روز ملاقات ۳۵۰ بود و من توانستم بلافاصله به اوین بروم و در جریان دلیل برگشتنشان به اوین قرار بگیرم. وگرنه باید یک هفته صبر می کردم.

روحیه آقای عرب سرخی بعد از این بازگشت ناگهانی چطور بود؟

روحیه ایشان که خیلی خوب بود. همسرم بیرون بود ناراحت بود که دوستانش آنجا هستند و خودش بیرون. ما دوست داریم همه بیایند بیرون. البته متعجب بود که اشتباه یعنی چه؟ یک شب بگویند شما آزادی و همه ی وسایلت را هم ببر و بعد از چند روز زنگ بزنند که برگرد. نمی دونم والله چه چیز را می خواهند ثابت کنند.

آیا شما پیگیری قضایی خاصی خواهید کرد؟

نه. تجربه دو سال و اندی نشان داده که خیلی این ها نه با درخواست های ما کاری دارند نه با شکایت هایمان. ما شکایت هم که می کنیم از طرف تجلیل می کنند و ما را توبیخ که چرا شکایت کردید. مگر پرونده سردار مشفق را فراموش کردید؟ شاکیان را به زندان برگرداندند که چرا شکایت خود را پس نگرفتند. من به شخصه پیگیری قضایی نمیکنم و ایشان و باقی زندانی ها را سپرده ام به خدا.مسیر قانونی ای هم احساس نمی کنم برایمان مانده باشد. کسی گوش شنوایی برای شنیدن این حرفها ندارد. وگرنه خود آقایان بهتر از همه به پرونده های این عزیزان اشراف دارند. کلا باید گفت چشم آقایان روشن که اختلاسگران رها و آزادند و افراد سالم و خدمتگذار پشت میله های زندان.با توجه به اینکه این بازگشت غیر منتظره بود، لحظه ای که ایشان را از پشت شیشه های سالن ملاقات دیدید چه حسی به شما دست داد؟

بالاخره چون ما هنوز بر سر باورهای و حرف هایمان هستیم خیلی به آزادی دل خوش نکرده بودیم و منتظر بودیم دوباره به بهانه ای دیگر سراغ ایشان بیایند. البته دیدن ایشان از پشت آن شیشه ها و با گوشی تلفن حرف زدن همیشه بد است و هر بار آزار دهنده است. ولی واقعیتش را بخواهید دخترم خیلی بهم ریخت. آنقدر از نظر روحی حالش بد شد که حتی برای ملاقات هم نتوانست بیاید. نفرین های از ته دلش دلم را لرزاند. وای به روزی که جواب این آه ها بیاید.

به نظر شما این حرکت چه پیامی و برای چه کسانی می تواند داشته باشد؟

راستش نمی دانم، ما اول در عین حال که ناراحت بودیم که بقیه نیامده اند بیرون، ولی فکر کردیم که شاید واقعا می خواهند به عقلانیت برگردند و فضا را آرام کنند. تصور ما این بود که تصمیم گرفته اند یکی یکی آزاد کنند. اما با حرکتی که امروز دیدیم احساس می کنم بیشتر می خواهند بازی روانی راه بیاندازند.

تحلیل آقای عرب سرخی در این یک هفته از اوضاع و شرایط چه بود؟

با توجه به اینکه مدت کوتاهی بود، خیلی فرصت صحبت پیش نیامد و بیشتر به دیدار دوستان و آشنایان گذشت. اما امیدوار بودند که شاید تصمیم گرفته شده باشد زندانیان را آزاد کنند و فضا را از بحران خارج کنند در راستای شروط آقای خاتمی.

از پرونده دخترتان چه خبر؟ دادگاهی تشکیل شده است یا خیر؟

پرونده هنوز مفتوح است و خبری ندادند غیر از اخطار ممنوع الخروجی که هفته ی پیش برایش فرستادند.

با توجه به اینکه گفتید پیگیری قضایی نخواهید کرد پیام خاصی به مقامات قضایی دارید که از این طریق بشنوند؟

همانطور که همیشه گفته ام خودشان هم می دانند که چه دستهایی در کار است که کل نظام و مملکت و همه چیز را به باد می دهد. عقلانیت اجازه نمی دهد که مملکت در چنین مسیری قرار گیرد. انسان عاقل نباید عقلش را به دست این هایی که نمی دانم واقعا دنبال چه هستند و یا چه هدفی دارند بدهد. مراقب باشند که مملکت به فنا نرود. باید دنبال مجرمین اصلی بگردند وگرنه روزی متوجه می شوند که دیگر خیلی دیر شده است.اگر صحبتی با خوانندگان سایت کلمه دارید بفرمایید.من احساس می کنم که مردم آنقدر آگاهی دارند که خودشان تشخیص دهند که چه کسی حرف حق را میزند و چه کسی ناحق می گوید، همین که مردم می دانند برای ما دلگرمی است.

کلمه- زهرا صدر

بی خبری از وضعیت عبدالفتاح سلطانی، وکیل زندانی

معصومه دهقان، همسر عبدالفتاح سلطانی که دو ماه پیش با قرار وثیقه آزاد شد، با بیان این که ۵ روز است از آقای سلطانی خبر ندارد نسبت به وضعیت همسرش اظهار نگرانی کرد.دهقان معلم بازنشسته که در تیر ماه سال جاری بازداشت شده بود، در گفت‌وگو با جرس از ارسال احضاریه دادگاه برای خودش نیز خبر داد و گفت: دیروز احضاریه‌ای با عنوان آخرین دفاع برای تاریخ ۱۷ آبان ماه از سوی شعبه ۱۵ برای‌من ارسال شد. در صورتی که آخرین دفاع پیش‌تر، یعنی نزدیک به یک ماه پیش از من گرفته شده بود.همسر عبدالفتاح سلطانی با تاکید بر این که روز صدور این احضاریه همزمان با روز بازداشت آقای سلطانی بوده، ادامه داد: من ۱۴ تیر ماه در پی احضار به دادسرای اوین برای ارائه “پاره ای توضیحات” بازداشت شدم. بازداشت من در حالی بود که همان روز اول برای من قرار وثیقه تعیین شد اما بر خلاف قانون من را به بازداشتگاه فرستادند. درطول بازداشت تمام سوالات و موارد اتهامی من درباره دریافت جایزه‌‌ای بود که به نیابت از آقای سلطانی دریافت کردم.او همچنین اظهار کرد: از سوی دیگر روز بعد از بازداشت همسرم، یعنی بیستم شهریور ماه به همراه آقای اسماعیل زاده، وکیل آقای سلطانی نزد دادیار رفتیم. همان جا ایشان به من گفتند که قرار است به عنوان مطلع مرا احضار کنند تا به یک سری سوالات پاسخ دهم و گفتند اگر می‌خواهم می‌توانم همان موقع پاسخ دهم و اگر نه منتظر احضاریه بمانم.دهقان با تاکید بر این که تمام کارهای همسرش کاملا روشن و واضح است افزود: من گفتم ترسی ندارم و مسئله‌ای نیست و می‌توانم همین حالا به سوالات آن‌ها پاسخ‌گو باشم. اما سوالاتی که آن‌ها داشتند همه همان سوالاتی بود که در زمان بازداشت از من پرسیده شده بود و در واقع جزء موارد اتهامی من به شمار می‌آمد. این که جایزه‌ی آقای سلطانی را کی گرفتی؟ از کی گرفتی؟ چه ساعتی بود؟ چه تاریخی بود؟ چه مبلغی بود؟ پول چه شد؟ و… سوالاتی که حقیقتا بعد از گذشت این هم سال جواب آن‌ها یادم نمی‌آمد و به آن‌ها صادقانه گفتم که یادم نمی‌آید.او ادامه داد: با این حال از آن‌ها پرسیدم این سوالات و این موارد اتهامی بالاخره مربوط به پرونده‌ی من می‌شود یا پرونده‌ی همسرم؟ جواب آن‌ها این بود که این موضوعات مربوط به پرونده‌ی آقای سلطانی است. در حالی که دو ماه پیش تمام این مسائل را به عنوان موارد اتهامی من مطرح کرده بودند.این معلم بازنشسته در ادامه، درباره‌ی وسایل شخصی برده شده از منزل‌شان در زمان بازداشت سلطانی گفت: روز بازداشت همسرم و در هنگام تفتیش خانه‌مان وسایل زیادی از جمله عکس‌ها و فیلم‌های خانوادگی، وسایل شخصی فرزندانم، هارد کامپیوتر، سی‌دی‌های مختلف و غیره را از خانه‌مان بردند. دادیار پرونده همسرم یعنی آقای فراهانی، به من قول داده بود که می‌توانم وسایل را در عرض ۱۰ روز دریافت کنم، با این حال دیروز و پس از مراجعه‌ی ما اعلام شد که وسایل هنوز آماده نیست.همسر عبدالفتاح سلطانی در پایان اظهار امیدواری کرد که هر چه زودتر خبری از همسرش به دست بیاورد و در عین حال بتواند وسایل شخصی فرزندان‌اش را که ضبط شده باز پس بگیرد.

گفت‌وگو: فاطمه شجاعی

۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

نامه شیرین عبادی به گزارشگر ویژه حقوق بشر: آقای احمد شهید! به نقض حقوق بشر در ایران اعتراض کنید

شیرین عبادی در نامه ای به گزارشگر ویژه حقوق بشر از وی خواسته است از هر طریق ممکن نسبت به نقض حقوق بشر در ایران اعتراض کرده و توجه دولت جمهوری اسلامی ایران را به رعایت و تضمین حقوق شهروندان خود جلب کند.وی در این نامه به بازداشت عبدالفتاح سلطانی، دستگیری و ایجاد مزاحمت های خلاف قانون برای اعضای موسس و همکاران کانون مدافعان حقوق بشر و همچنین سایر فعالان حقوق بشر پرداخته و آورده است: بنا بر مراتب فوق و نظر به اینکه دادگاه های انقلاب در ایران طبق برخی احکام صادره ، صراحتا فعالیت های حقوق بشری را در ردیف جرائم سنگین تلقی نموده و مدافعان حقوق بشر را مورد مجازات قرار داده اند.

متن کامل این نامه که دراختیار جرس قرار گرفت به شرح زیر است:

جناب آقای احمد شهید

گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران

احتراما به اطلاع می رساند همکار اینجانب آقای عبد الفتاح سلطانی – وکیل دادگستری و یکی‌ از موسسین کانون مدافعان حقوق بشر - در تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۰ بعد از مطالعه پرونده یکی‌ از موکلین خود در راهروی ساختمان دادگاه انقلاب توسط مامورین امنیتی دستگیر شد. توسط مامورین امنیتی دستگیر شد. مأمورین امنیتی همراه وی به خانه و دفتر وکالت او رفته و بدون ارائه حکمی مبنی بر اجازه بازرسی، دفتر وکالت و منزل وی را تفتیش و تعدادی از اوراق مربوط به پرونده‌های وکالتی، سایر اوراق و اسناد و کامپیوتر متعلق به فرزندان وی را ضبط کرده و با خود می برند. مأمورین فقط برگ احضاریه ای به آقای سلطانی داده اند که این احضاریه توسط دختر ایشان به دفتر اینجانب ارسال شده که به ضمیمه تقدیم می گردد. همان گونه که در متن احضاریه ملاحضه می کنید جلب و معرفی آقای سلطانی به شعبه سوم بازپرسی بر عهده مامورین امنیتی گذاشته شده است. این شیوه دستگیری آنهم توسط مامورین امنیتی بر خلاف قوانین ایران است . لازم به ذکر است این اولین باری نیست که آقای سلطانی بازداشت شده اند، ایشان بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ ، در تاریخ ۲۶ خرداد ماه ۱۳۸۸ دستگیر شده و بیش از ۲ ماه نیز در زندان به سر بردند که خوشبختانه از کلیه اتهامات تبرئه شدند.اقای محمد سیف زاده ، یکی دیگر از موسسین کانون مدافعان حقوق بشر است که به اتهام تشکیل این کانون و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه ها، به ۲ سال حبس قطعی محکوم شده و هم اکنون جهت اجرای حکم در زندان به سر می برند . ایشان به علت نوشتن یک نامه به آقای خاتمی در خصوص وضعیت دادگستری ایران مجددا به اتهام نشر اکاذیب تحت محاکمه قرار گرفته ا ند .متاسفانه برای کلیه افرادی که با کانون مدافعان حقوق بشر همکاری داشته اند ، پرونده کیفری تشکیل شده که از آن جمله می توان به خانم ها ، نرگس محمدی، مهناز پراکند و آقایان ، عبدالرضا تاجیک ، هادی اسماعیل زاده و مجید پور استاد اشاره کرد . برای عده ای نیز حکم محکومیت صادر شده است که می توان از خانم نسرین ستوده و آقایان محمد علی دادخواه و محمد سیف زاده نام برد. با کمال تاسف علاوه ٔبر اعضا و همکاران کانون مدافعان حقوق بشر، بسیاری دیگر از فعالین و مدافعان حقوق بشر در ایران تحت تعقیب قرار گرفته اند و بعضأ نیز مواجه با محکومیت‌های سنگین شده اند که از آن جمله می‌‌توان به وضعیت خانم‌ها بهاره هدایت و شیوا نظر آهاری و بسیاری دیگر اشاره کرد.بنا بر مراتب فوق و نظر به اینکه دادگاه های انقلاب در ایران طبق برخی احکام صادره ، صراحتا فعالیت های حقوق بشری را در ردیف جرائم سنگین تلقی نموده و مدافعان حقوق بشر را مورد مجازات قرار داده اند، توجه آن مقام محترم را به عدم امنیت جانی و شغلی مدافعان حقوق بشر در ایران جلب می کنم و تقاضا دارم از هر طریق ممکن نسبت به نقض حقوق بشر در ایران اعتراض کرده و توجه دولت جمهوری اسلامی ایران را به رعایت و تضمین حقوق شهروندان خود جلب نموده و از کلیه امکانات بین المللی خود برای اصلاح وضعیت موجود استفاده نمائید.

با تقدیم احترام

شیرین عبادی

رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در ایران

۲۳ شهریور ماه ۱۳۹۰

رونوشت : خانم پیلای – کمیسر عالی حقوق بشر ؛ گزارشگر ویژه استقلال قضات و وکلا؛  
گزارشگرمحترم وضعیت مدافعان حقوق بشر؛ گروه کار سازمان ملل دربازداشت‌های خودسرانه

به گزارش جرس  

انتقال وکلای دراویش به بند ۲۰۲ زندان اوین

آقایان فرشید یداللهی ٬ امیر اسلامی ٬ امید بهروزی و افشین کرم پور وکلای دراویش گنابادی در بند ۲۰۲ زندان اوین و تحت بازجویی به سر می برند .آقایان امیر اسلامی و افشین کرم پور وکلای دراویش گنابادی که در تاریخ ۹۰/۶/۱۳ به همراه آقای غلامرضا شیرزادی استادیار دانشگاه و یکی از دراویش گنابادی به دعوت فرمانداری شهرستان کوار برای مذاکره با مسئولین این شهرستان به آنجا رفته بودند ٬ بدون ارائه حکم قانونی و قضایی بازداشت و از آنجا به مکان نا معلومی منتقل شدند ٬ پیرو این بازداشت غیر قانونی ٬ آقای امید بهروزی دیگر وکیل دراویش صبح روز ۱۶ شهریور ماه در شهر شیراز توسط نیروهای امنیتی و بدون ارائه حکم قانونی بازداشت شد .روند بازداشت وکلا و حقوق دانان دراویش اما به اینجا ختم نشد و در روز یک شنبه ۲۰ شهریور ماه فرشید یداللهی وکیل دراویش گنابادی توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصی با اعمال خشونت بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد .پس از چندین روز پیگیری و مراجعه های مکرر دیگر وکلای دراویش و خانواده های وکلای زندانی و دریافت نکردن پاسخی صحیح و روشن از سوی مراجع قضایی امروز ۲۴ شهریورماه طبق گزارشهای رسیده به سایت مجذوبان نور وکلای زندانی در بند ۲۰۲ زندان اوین تحت بازجویی هستند و تا کنون اجازه ی ملاقات و اخذ وکیل به این دراویش زندانی داده نشده است و هیچ اطلاعی درباره ی سلامت و وضعیت نگهداری ایشان در دست نیست .

مجذوبان نور 

اجرای حکم شلاق سمیه توحیدلو سندی از رفتارهای ننگین به بهترین نخبگان متدین و متعهد این کشور است

یک منبع آگاه به دروغ پردازی های رسانه های اقتدارگرا واکنش نشان داد و تصریح کرد که خلاف این دروغ پردازی ها، حکم ننگین شلاق برای سمیه توحیدلو دقیقا اجرا شده و برخلاف قانون، این عمل توسط یک مامور مرد صورت گرفته است.رجانیوز امروز ادعا کرده بود که شلاق خوردن سمیه توحیدلو «ادعای دروغ» است، خبری که به نظر می‌رسد هدفی جز مخدوش کردن واقعیت شرم‌آور این برخورد دستگاه قضایی و تحت الشعاع قرار دادن ابعاد تاسف بار این اقدام ندارد.این منبع آگاه گفت: سمیه توحیدلو از زنان مسلمان و روشنفکر ایرانی است که در سالهای گذشته یکی از جوانان فعال در جمع های اصلاح طلب بوده است. او دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران است و یکی از شاخص ترین زنان فعال در ستادهای انتخاباتی چند انتخابات اخیر از جمله انتخابات ریاست جمهوری دهم و ستاد مهندس موسوی بوده است.وی افزود: عوامل کودتای انتخاباتی که از شکل‌گیری زنجیره افتخارآمیز سبز از تجریش تا راه آهن عصبانی بودند، در اولین روز بعد از انتخابات، یکی از اولین اقداماتشان بازداشت سمیه توحیدلو بود که نقش مهمی در سازماندهی این زنجیره انسانی داشت.به گفته این منبع آگاه، آنها خانم توحیدلو را در شب بیست و سوم خرداد ۸۸ دستگیر کردند و نزدیک به هشتاد روز در زندان نگه داشتند. اما در نهایت تمام آنچه بازجویان در پرونده وی جمع کرده‌اند و منجر به صدور مجازات «یک سال حبس، پنجاه ضربه شلاق و یک ملیون ریال جزای نقدی» شده، چند نوشته‌ی وی در وبلاگش در انتقاد از دولت احمدی‌نژاد بود.او تاکید کرد: برخلاف آنچه رسانه های اقتدارگرا سعی در القای آن دارند، حکم شلاق برای سمیه توحیدلو دقیقا اجرا شده و مانند همه خانم‌ها که حکم شلاق آنها را از روی لباس اجرا می‌کننند، به همین نحو اجرا شده است. از نوشته‌ی مسئولانه و متواضعانه‌ی ایشان هم که گفته‌اند اجرای شلاق در واقع «نمادین» و با هدف تحقیر بوده، نباید اینطور برداشت شود که شلاق زده نشده است دقیقا زده شده و تنها ایشان از سر تواضع و برای اینکه هیچ اغراق و کار غیر اخلاقی انجام نشود یا دوستانش نگران نشوند، توضیح داده‌اند که زدن شلاق اینطور نبوده که بدن ایشان را زخم کند یا جای آن باقی بماند. بلکه بیشتر به قصد تحقیر بوده است.این منبع مطلع تاکید کرد: خیلی تاسف‌بار است که وقتی خانم توحیدلو تا این حد اخلاقی برخورد می‌کند و حتی حاضر نیست به رفتارهای زشت و شرم‌آور بازجویان و موارد دیگری اشاره کند تا نکند طرح علنی آنها به توهین به ارزش‌های اسلامی و انقلابی منجر شود، حالا دوستان از آن طرف بام افتاده‌اند که به جای آنکه لااقل عمل زشت قوه قضاییه را توجیه کنند، به تکذیب آن می‌پردازند.وی افزود: ای کاش اقتدارگرایان به جای اینکه دستپاچه شوند و اصل ماجرا را دروغ بخوانند، اینقدر دغدغه اسلام و قانون داشتند که می‌پرسیدند به چه حقی یک مرد بر بدن این زن مسلمان شلاق زده؛ چطور جرات کرده‌اند در پرونده قضایی ایشان به دروغ بنویسند که زن منشی دادگاه این شلاق را زده؛ چگونه آن دادیار نامرد توانسته بر بدن این خانم چادری که در حال قرآن خواندن بوده شلاق بزند و چطور شرم نکرده که در میانه‌ی شلاق زدن، قرآن را به زور از دست او گرفته است و چطور …این منبع آگاه در پایان گفت: خانم توحیدلو دقیقا و منحصرا به استناد مطالب وبلاگی و فعالیت‌هایش در فضای مجازی به حبس و شلاق و جزای نقدی محکوم شده است. بازجویان با همه‌ی بی‌اخلاقی‌ها، هیچ اتهامی را نتوانستند به ایشان بچسبانند و اتهام اصلی ایشان، دو نوشته‌ی وبلاگی در نقد احمدی‌نژاد بوده است. در نهایت هم حبس یک ساله‌ی ایشان بخشیده شده، اما شلاق و جزای نقدی برای ایشان اجرا شده تا سندی باشد بر رفتارهای ننگین و جفای دستگاه قضایی به بهترین نخبگان متدین و متعهد این کشور، و تاریخ درباره‌ی اینها قضاوت کند.

کلمه 

احمدی نژاد: خوب شد کوهنوردان امریکایی رو آزاد کردیم وگرنه همین جاروهم برای خواب بهم نمی دادن!

اقبال ماهوری

۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

مادر اکبر محمدی :کشتند، هیچ توضیحی هم ندادند

مادر اکبر محمدی در مصاحبه با "روز" اعلام کرد با گذشت بیش از5 سال از جان باختن فرزندش مسئولین هیچ توضیحی درباره نحوه جان باختن او در زندان ارائه نداده اند. اکبر محمدی، یکی از فعالان دانشجویی بود که به اتفاق برادرش منوچهر محمدی در جریان درگیریهای کوی دانشگاه تهران در سال 78 بازداشت و به اعدام محکوم شد. او سپس به 15 سال حبس محکوم شد و مرداد 85 در زندان و در حالیکه دست به اعتصاب غذا زده بود، به طرز مشکوکی جان باخت. اکنون با گذشت 5 سال از جان باختن این فعال دانشجویی در زندان اوین، مادر او در مصاحبه با "روز" از عدم رسیدگی به شکایت خانواده اش سخنمی گوید: من یک روز هم از زندگی ام باقی مانده باشد خواهم پرسید چرا؟ بچه مرا چرا کشتید؟ او چه گناهی داشت و چرا کسانی را که باعث کشته شدن بچه من شدند معرفی نمیکنید؟ 

پیش از این مادر سعید زینالی، دانشجوی دیگری که در جریان وقایع کوی دانشگاه تهران در سال 78 بازداشت شد به "روز" گفته بود که با گذشت بیش از 12 سال از سرنوشت فرزندش هیچ خبری ندارد و نمیداند که او زنده است یا نه.

اکرم نقابی، مادر سعید زینالی که در این سال ها برای گرفتن خبری از فرزندش به تمام ارگان ها و مراکز قضایی و دولتی سر زده به "روز" گفته بود: "12 سال تمام شد، نه به ما می گویند که سعید زنده است و نه می گویند که مرده. من دیگر هیچ از خدا نمیخواهم فقط حتی شده می خواهم جنازه بچه ام را ببینم و دفن اش کنم. دگر چه می توانم بخواهم"؟

گل جهان اشرف پور، مادر اکبر محمدی اما می گوید که فرزند او را در زندان کشته اند و هیچ وقت هم جوابی به او و خانواده اش نداده اند. مصاحبه با خانم اشرف پور را در ذیل بخوانید. 
5 سال از جان باختن فرزندتان می گذرد؛ این مدت چه توضیحی درباره علت جان باختن فرزند شما در زندان از سوی مسولان ارائه شده؟

هیچ جواب و توضیحی به ما ندادند و در نهایت گفتند اکبر سکته کرده. شما در این زمینه شکایت کرده بودید؛شکایت شما چه شد؟ 

ما همان اول شکایت کردیم وکیل گرفتیم و وکیل پی گیری میکرد اما هیچ نتیجه ای نداشت و هیچ جوابی نگرفتیم. مدام گفتند یک ماه دیگر جواب میدهیم؛ تا الان که جوابی نداده اند. گفتید به شما گفتند فرزندتان سکته کرده آیا در برگه پزشکی قانونی چنین مساله ای ذکر شده بود؟ 

نه خیر. اصلا برگه پزشکی قانونی را که به ما ندادند. همان موقع خودشان نوشتند و گفتند سکته کرده اما اکبر که سکته نکرده بود. علت جان باختن فرزندتان چه بود؟ همان موقع اعلام شد که اکبر در اعتصاب غذا به سر می برده وقتی که جان باخته. بله اعتصاب غذا کرده بود. زنگ که زد به او گفتم اعتصابت را بشکن، التماس کردم و خواهش کردم که اعتصابش را تمام کند. گفتم می ترسم بلایی سرت بیاید و اذیتت بکنند. اما قبول نکرد گفت تا تکلیف ما را روشن نکنند نمی شکنم. ما ترکیه بودیم که زنگ زدند و گفتند اکبر را کشته اند. هنوز باورم نمی شود یعنی فکر میکردم بچه ام آزاد می شود و برمیگردد به زندگی اش. آخر او گناهی که نداشت اما... یعنی فرزندتان به دلیل اعتصاب غذا جان باخت؟ 

اکبر را در زندان خیلی اذیت کرده بودند. شکنجه کرده بودند. داغون شده بود. او سه بار جراحی شد. یک بار از زندان بردند بیمارستان و جراحی کردند. بعد در مرخصی بود که دو بار جراحی کرد. دکتر می گفت او نباید به زندان برگردد و شرایط زندان برایش کشنده است.به گواهی دکتر بدن پسرم در زندان عفونت کرده بود و باید برای مداوا به خارج از کشور می رفت. اما او را به زندان برگرداندند. هر چه اعتراض کردیم گفتیم نیاز به استراحت دارد، نیاز به درمان دارد و دکتر گواهی داده و.. اما قبول نکردند. وقتی اکبر را بردند حس کردم دیگر اکبر برنخواهد گشت.... او را به زندان بازگرداندند و بعد هم که گفتند اکبر کشته شده. یعنی وقتی به زندان بازگشت در اعتراض به این قضیه اعتصاب غذا کرد و.... و بعد پیکر اکبر را تحویل گرفتید. یادم است گفته می شد اجازه تشییع پیکر او را به شما نداده اند. ساعت 8 صبح بود به ما زنگ زدند و گفتند اکبر را کشتند. نمیدانید چه گذشت بر ما. شب و روزمان یکی شد از آن موقع. شب رسیدیم فرودگاه و گفتیم صبح می رویم دم اوین و از همان جا تشییع میکنیم. اما همان شبانه گفتند بیایید پزشکی قانونی و جنازه را بگیرید. اگر الان نیایید خودمان دفنش میکنیم و جنازه را دیگر نمیدهیم. برادرم رفت تحویل بگیرد گفتند ما با آمبولانس می آوریم آمل و شما بروید در بیمارستان آمل تحویل بگیرید. رفتیم بیمارستان نیاوردند. بعد گفتند خانه تحویل میدهیم. رفتیم خانه باز نیاوردند. بعد شنیدیم او را به روستای ما برده اند و قبر هم کنده اند و راه افتادیم و رفتیم. او را در امامزاده عبدالله که نزدیکی آمل است شستند و بعد دفن شد. شما پیکر فرزندتان را دیدید؟ 

بله باز کردم بچه 105 کیلویی من حتی 35 کیلو هم نبود. شکمش را پاره کرده بودند و دوخته بودند گویا کالبد شکافی شده بود. جنازه خیلی وضعیت نامناسبی داشت اصلا باورکردنی نبود... 

آن موقع فرزند دیگر شما نیز در زندان بود درست است؟ وقتی اکبر جان باخت او کنار برادرش بود؟ 

منوچهر زندان بود اما پیش اکبر نبود یعنی ابتدا با هم بودند اما بعد بندهایشان را جدا کرده بودند. منوچهر هیچ خبری نداشت تا اینکه او را برده بودند پیش اکبر که اکبر اعتصابش را بشکند. منوچهر هر چه به اکبر گفته بود و خواهش کرده بود که من برادر کوچک تو هستم اعتصابت را بشکن و خواهش مرا بپذیر، اکبر نپذیرفته بود. خود من هم آن موقع خیلی التماس کردم به اکبر که بشکند اما هر کاری کردیم قبول نکرد. میدانستم دیگر زنده نمی ماند. خانم اشرف پور، هر دو فرزند شما در جریان قضایای کوی دانشگاه تهران بازداشت شدند هرگز تصور میکردید در زندان چنین اتفاقی برای فرزندتان بیفتد؟ 

به هیچ عنوان فکرش را هم نمیکردیم. کی فکر میکرد در زندان بچه اش را بکشند؟ فکر میکردم آزاد می شود، هم اکبر هم منوچهر، و به زندگی شان برمیگردند. در انتظار آزادی بچه هایم بودم. هرگز فکر نمیکردم اینطور گرفتار مشکلات و درد شوند بچه هایم. نمیدانید بر ما چه گذشت و اکنون چه میگذرد. برای یک مادر سخت است جگر گوشه اش را ببرند زندان بعد جنازه اش را به او بدهند.نمیدانم اصلا گناه بچه های من چه بود؛ گناه بچه های دیگر که زندان بردند چه بود؟ هیچ کس هم که پاسخگو نیست. انگار نه انگار بچه من در زندان کشته شده... خانم اشرف پور اکنون با گذشت 5 سال از جان باختن فرزندتان چه میخواهید بکنید؟ چه حرفی برای گفتن دارید؟ 

هیچ حرفی ندارم. بچه مرا کشتند، آن یکی بچه ام را آواره غربت کردند، من چه حرفی دارم بزنم دیگر؟ اینقدر این سالها عجز و ناله کردم که جوابی بگیرم بیش از 2000 نامه برای مسئولان نوشتم اما هیچ جوابی ندادند. اما تا آخرین لحظه ای که جان دارم و زنده هستم سئوال خواهم کرد که چرا و جواب میخواهم. باید به من جواب بدهند که چرا با بچه من چنین کردند. می گویند سکته کرده؛ نه خیر هیچ سکته ای نبوده. بچه مرا دکتر گفته بود نباید زندان برود اما نگذاشتند درمان شود، نگذاشتند استراحت کند بردند زندان. اعتصاب غذا کرد و توجه نکردند به خواسته اش. هیچ توجهی نکردند و اینجوری او را کشتند. باید بگویند چرا و گناه بچه من چه بود؟ باید بدانم بچه من چرا مرده؟ برای چی مرده؟ این حق من است. من یک مادرم. 

فرشته قاضی / روز

حکم امنیتی شش سال حبس تعزیری برای علی اکبر محمدزاده

علی اکبر محمدزاده، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف که از بهمن ماه ۸۹ در زندان است، در شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم متشکل از ۵ سال به اتهام تجمع و تبانی براساس ماده ۶۱۰ و ۱ سال به اتهام تبلیغ علیه نظام براساس مادهٔ ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی است.دادگاه علی اکبر محمدزاده به ریاست قاضی صلواتی ۳ مرداد ۹۰ برگزار شد که بیش از ۳ ساعت به طول انجامید که وی تمامی اتهامات وارده را رد کرد و نادرست دانست. در حالی که نیروهای امنیتی محمدزاده را به خاطر فعالیت‌های قانونی در انجمن شریف دستگیر کرده‌اند، در بازجویی‌ها و جهت توجیه دستگیری، او را تحت فشار شدید برای اعتراف به اتهامات واهی قرار دادند. در دادگاه نیز هیچ گونه دلیل و سندی برای اتهامات ارائه نشد. قاضی اتهاماتی چون شرکت در تجمع‌های خارج از دانشگاه را بدون ذکر مصداق ارانه می‌کرد. پیش از دادگاه به وکیل او، آقای صالح نیکبخت اجازهٔ مطالعهٔ پرونده را ندادند که در نتیجه خانواده مجبور به عوض کردن وکیل شد. همچنین حکم وی برخلاف روال قانونی و پس از ۵۰ روز از زمان دادگاه بدوی صادر شد. این حکم با اعتراض وی و وکیل او مواجه شده است و برای صدور حکم به دادگاه تجدیدنظر ارسال می‌شود.دستگیری علی اکبر محمد‌زاده دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف و ۴ تن از اعضای این انجمن در تاریخ ۲۶ بهمن ماه و عضوی دیگر در تاریخ ۹ اسفند جهت فشار وارد کردن بر انجمن شریف بوده است و در حرکتی غیر قانونی و بدون ارائه دلیل دفتر این انجمن در تاریخ ۱۸ اسفند پلمپ می‌شود.شایان ذکر است که انجمن اسلامی شریف، قانونی و دارای مجوز بوده است و تمامی فعالیت‌های آن در چارچوب قانونی بوده است و تاکنون این انجمن از طرف هیئت نظارت بر تشکل‌های دانشجویی اخطاری دریافت نکرده است.علی اکبر محمد‌زاده همچنین مدیر مسئول نشریهٔ انجمن اسلامی بود که به صورت قانونی و زیر نظر کمیته نشریات دانشگاه فعالیت می‌کرده است. این در حالی است که او در بازجویی‌های بخاطر فعالیت‌های قانونی انجمن اسلامی تحت فشار بوده و اتهامات تفهیم شده تنها پوششی برای محکومیت وی به عنوان دبیر و بستن این انجمن می‌باشد. این در حالی است که در صورت بروز تخلف توسط انجمن، مسئولیت برخورد با هیئت نظارت دانشگاه بوده و دخالت نیرو‌های امنیتی ناقض استقلال دانشگاه است.در همین راستا چندی پیش ۱۵۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف طی نامه‌ای خواستار آزادی علی اکبر محمدزاده و طی شدن روند قانونی در پرونده وی شدند. همچنین بیش از دویست تن از فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف در نامه به صادق آملی لاریجانی، رییس قوه قضاییه نسبت به بی‌قانونی‌های شکل گرفته در برخورد با دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شریف، ابراز نگرانی کرده و مطابق اصول قانون اساسی خواستار آزادی وی شده‌اند.علی اکبر محمدزاده دانشجوی ورودی ۸۶ رشتهٔ مکانیک ۲۶ بهمن ماه ۸۹ هنگام خروج از دانشگاه مورد تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفت و با ضرب و شتم در خیابان آزادی دستگیر و به وسیلهٔ پژو ۴۰۵ با پلاک شخصی به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در خیابان صبا نزدیک چهارراه ولیعصر منتقل شد. سپس نیمه‌های شب به زندان اوین منتقل شد و در سلول‌های انفرادی بند ۲۴۰ زندانی شد. عصر ۲۷ بهمن، اتهامات تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانی علیه نظام و اخلال در نظام عمومی به او تفهیم شد، که وی تمامی اتهامات را رد کرد. البته برگهٔ تفهیم اتهام برگه کپی شده بود (به تمامی افرادی که ۲۶ بهمن دستگیر شدند، چنین برگه تفهیم اتهامی داده شده بود) و بجای بازپرس، دفتردار حضور داشت. پس از تفهیم اتهام قرار کفالت صادر شده ولی اجازه داده نمی‌شود که به اطلاع خانواده برسد؛ گرچه حتی در صورت اطلاع هم بدلیل اینکه امکان ورود به دادسرای اوین وجود ندارد، امکان آزادی میسر نبود.دبیر انجمن شریف تا تاریخ ۲۲ فروردین ۹۰ و به مدت ۵۴ روز در سلول انفرادی بود و سپس به سلول ۴ نفره و در ‌‌نهایت ۵ اردیبهشت به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد. در طی مدت انفرادی تنها ۳ بار تماس تلفنی داشت و در اواخر مدت انفرادی مدتی برای شکنجه، هیچ گونه بازجویی نداشته است. به نقل از شاهدان عینی بازجویی‌ها او همراه توهین و الفاظ رکیک و ضرب و شتم بوده است. پس از آمدن به سلول ۴ نفره برای اولین بار در تاریخ ۱ اردبیهشت با خانواده ملاقات داشته است و بدلیل قطع بودن تلفن‌های بند امنیتی ۳۵۰ تنها ارتباط او با خانواده ملاقات‌های هفتگی است.در کیفرخواست اولیه اتهامات تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانی علیه نظام تفهیم شد، شایان ذکر است بین دادرس و بازپرس بر سر کیفرخواست اختلاف پیش آمد که در دادگاه حل اختلاف به ریاست قاضی مقیسه هر دو اتهام در کیفرخواست تایید شد و کیفرخواست ۶ ساله برای او صادر شد. پس از آن، اتهام اخلال در نظم عمومی نیز به پروندهٔ وی اضافه شد و برای تشکیل دادگاه به شعبهٔ ۱۵ به ریاست قاضی صلواتی فرستاده شد.علی اکبر محمد‌زاده به رغم تلاشهای بسیار خانواده وی، برای طی شدن مسیر قانونی پرونده، و همچنین با وجود اتمام بازجویی نیروهای امنیتی و برگزاری دادگاه به دلیل آنچه عدم همکاری با بازجو می‌نامند، در زندان به سر می برد. این فعال دانشجویی طی دو سال گذشته چندین بار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و مورد تهدید و بازجویی واقع شده بود.

منبع:کمیته گزارشگران حقوق بشر

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...