احمد شهید” گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل در امورایران، کار نگارش نخستین گزارش خود را به پایان رسانده است.“الهه هیکس ” مدیر گروه حقوق بشر و برنامه ریزی در نیویورک ضمن اعلام این خبر به جرس گفته” آقای شهید که از ابتدای ماه آگوست ماموریت اش را آغاز کرده ،در گزارش خود به کارنامه ایران طی ۶ ماه گذشته یعنی از اسفند ۱۳۸۹( ماه مارس) تا شهریور ۱۳۹۰ ( سپتامبر) پرداخته و قرار است گزارش او در نشست ماه اکتبر مجمع عمومی سازمان ملل قرائت شود.” به گفته وی، گزارش بعدی احمد شهید از وضعیت حقوق بشر ایران در ماه مارس ( اسفند ۱۳۹۰) به شورای حقوق بشر سازمان ملل ارایه خواهد شد.خانم هیکس از قربانیان نقض حقوق بشر و سازمان های حقوق بشری خواسته است شکایت هایشان را به دفتر گزارشگر ویژه ارسال کنند. او تاکید دارد که ” مساله مهم ارسال اطلاعات مستند برای گزارشگر است و اطلاعات باید به صورت یک لایحه حقوقی تنظیم شود.” به گفته وی ” اگر پرونده خاصی اهمیت ویژه ای داشته باشد، آقای شهید می تواند از مقام های جمهوری اسلامی درباره آن سوال کند.هیکس با اشاره به گزارش های نگران کننده درباره مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز می گوید “: اگر وضعیت آقای کروبی حادتر شود، باید از آقای شهید خواست که در این زمینه پادرمیانی کند.” وی تاکید دارد که ” کار اطلاع رسانی درباره موارد نقض حقوق بشر باید به طور سیستماتیک ادامه یابد و مستندات آن به دفتر گزارشگر ویژه ارسال شود.” احمد شهید در نشست روز جمعه ۲۷ خرداد شورای حقوق بشر ملل متحد در ژنو سوییس به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران انتخاب شد.بسیاری از قربانیان نقض حقوق بشر منجمله خانواده کشته شدگان و زندانیان سیاسی پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در پی انتخاب آقای شهید به این سمت با نگارش نامه هایی خواهان توجه ویژه وی به رشد مصادیق نقض حقوق بشر شده اند.احمد شهید پس از آغاز ماموریت به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران از مقام های جمهوری اسلامی خواست که امکان سفر او را به ایران را فراهم کنند اما درخواست او با پاسخ منفی مقام های تهران همراه شده است. در همین حال کمپین بین المللی حقوق بشر در نیویورک هفته گذشته در اطلاعیه ای راه های تماس و نحوه ارسال اطلاع برای دفتر گزارشگر ویژه را تشریح کرده بود.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ شهریور ۸, سهشنبه
۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه
افزایش فشارها بر نسرین ستوده، زندانی سیاسی و خانواده اش
هر روز فشارهای بیشتری بر نسرین ستوده ، زندانی سیاسی و وکیل دادگستری و خانواده اش وارد می شود .هر بار در هنگام ملاقات نسرین ستوده با خانواده اش، مسوولان امنیتی و زندان فشارهایی را بر این خانواده و زندانی وارد می کنند تا جایی که در یکی از هفته های گذشته آنها همه خانواده ستوده را بازداشت کردند موضوعی که موجب تحریم ملاقات از سوی نسرین ستوده شد .خانواده ستوده همچنین وقتی دیروز یکشنبه، ششم شهریورماه در سالن ملاقات زندان حاضر شدند باز با محدودیت جدیدی روبه رو شدند . مسوولان زندان به خواهر نسرین ستوده، گیتی که او نیز وکیل پایه یک دادگستری است اعلام کردند که حق ملاقات با خواهر زندانی اش را ندارد. این در حالی است که تمام اعضای درجه یک خانواده بدون هیچ محدودیتی می توانند زندانی شان را ملاقات کنند .با این همه خانواده ستوده تاکید کردند خانم دکتر گیتی ستوده سابقهی هیچ نوع فعالیت سیاسی ندارد اما مسوولان سالن ملاقات زندان اوین اعلام کردند که سرپرست دادسرای اوین دستور داده که گیتی ستوده مجاز به ملاقات با خواهرش نسرین ستوده نیست.خانواده این زندانی سیاسی معتقدند که این رفتارها چیزی جز افزایش فشار بر نسرین ستوده و خانوادهاش نیست .
گزارش خبرنگار کلمه
گزارش خبرنگار کلمه
بازداشت حمید صلواتی نژاد، فعال دانشجویی و بی خبری از وضعیت وی
به گزارش منابع خبری، حمید صلواتی نژاد، از فعالان دانشجویی دانشگاه علامه، روز سه شنبه اول شهریور ماه، توسط ماموران امنیتی بازداشت و به محلی نامعلوم منتقل شده است و با گذشت چهار روز، کماکان از وضعیت وی خبری در دست نیست.بر اساس این گزارش، این فعال دانشجوییِ عضو ستاد ٨٨، که در جریان اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری نیز، به مدت دو هفته در بازداشت به سر برده بود، با مراجعه ماموران لباس شخصی به منزل پدری اش در کرج، دستگیر و به محل نامعلومی منتقل شده و هنوز پیرامون سلامت و وضعیت خود اطلاعی نداده است.این در حالی است که ماموران امنیتی در جریان بازداشتِ حمید صلواتی نژاد، درحالیکه برخورد نامناسبی داشتند، ضمن تفتیش منزل، کیس کامپیوتر و برخی اموال شخصی این فعال دانشجویی را نیز ضبط کرده و همراه با وی انتقال دادند. ضمن اینکه هیچگونه دلیلی برای بازداشت این فعال داشجویی، از سوی ماموران مطرح نشد.طی هفته های اخیر، موج بازداشت فعالان دانشجویی و سیاسی، شدت بیشتری داشته و در همین زمینه فعالانی از دانشگاههای تهران، آزاد، بابل و قزوین نیز، احضار یا بازداشت شده اند.
کمیته گزارشگران حقوق بشر
کمیته گزارشگران حقوق بشر
نگهداری کروبی جدا از همسرش در آپارتمان یک خوابه به همراه چند اطلاعاتی
مهدی کروبی که از ابتدای حبس خانگیاش تا کنون از حق داشتن هواخوری، ملاقات، داشتن کتاب و روزنامه، محروم است، از اول ماه رمضان، به آپارتمان یک خوابه بسیار کوچکی منتقل شده و به همراه چند مأموران اطلاعاتی و جدا از همسرش نگهداری میشود.در حال حاضر مهدی کروبی به صورت جداگانه و به دور از همسر در یک آپارتمان کوچک در حبس خانگی قرار دارد.فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی در مصاحبهای کوتاه در خصوص آخرین وضعیت همسرش اعلام کرد که وی به مکان دیگری منتقل شده است.به گزارش سحام نیوز، فاطمه کروبی گفته است: «از همان روزهای آغازین آقای کروبی به غیر قانونی بودن و بر خلاف شرع بودن تصرف مجتمع تاکید داشتند و بارها به آنان تذکر دادند و از ماموران میخواستند که محل اقامت ایشان را به مکان دیگری منتقل کنند تا بیشتر از این موجبات آزار همسایگان فراهم نگردد و مالکین دیگر مجتمع بتوانند به خانه خود باز گردند.»همسر مهدی کروبی در ادامه درباره شرایط مهدی کروبی افزود: «از ابتدای حبس تاکنون، ایشان از کلیه حقوق اولیه یک زندانی مانند حق داشتن هواخوری، ملاقات، داشتن کتاب و روزنامه، محروم بوده و هستند و این امر صدماتی را به وضعیت جسمی ایشان وارد خواهد کرد.»خانم کروبی در خصوص انتقال همسرش به مکانی دیگر اظهار داشت: «سرانجام با پافشاری آقای کروبی، از اول ماه رمضان، ایشان را به آپارتمانی بسیار کوچک منتقل نمودند و در حال حاضر ایشان به همراه ماموران امنیتی در آن واحد آپارتمانی مستقر گردیدهاند و با این اقدام عملا از ورود من نیز به آپارتمان جلوگیری شد؛ زیرا حضور و زندگی من در آن آپارتمان کوچک یک خوابه با حضور ماموران امنیتی میسر نبود. این در حالیاست که طبق هماهنگی صورت گرفته با ماموران، قرار بود آقای کروبی را به منزل خودشان که توسط فرزندانم در منطقه جماران تهیه شده بود، منتقل نمایند و به دلایل نامعلومی، نیروهای امنیتی حاضر نشدند ایشان را به این ساختمان که تنها منزل مسکونی ایشان است، منتقل کنند.»فاطمه کروبی در ادامه افزود: «من در همین جا اعلام میکنم که آقای کروبی یک خانه دارد و آن هم در همین جماران است و تحمیل اجارهی مکان دیگر به خانواده ایشان، به معنای خانهی آقای کروبی نیست.»در پایان فاطمه کروبی وضعیت روحی همسرش را «خوب و استوار» توصیف کرد و گفت: «در حالی که طی این ۱۹۰ روز، ماموران تنها یکبار به آقای کروبی برای حضور در فضای باز و هواخوری در حیاط منزل اجازه دادهاند و علیرغم اینکه آخرین ملاقات با ایشان مربوط به نیمه شعبان است؛ ایشان از روحیه بالا و استواری برخوردارند. از روز اول هم آقای کروبی با همین روحیه قوی، از حاکمیت و زندان بانان هیچ درخواستی را نداشته است و با توجه به اینکه از حقوق اولیه یک زندانی محروم بوده، با خونسردی تمام و اعتماد به نفس بالا این مشکلات را تحمل نموده و افتخار میکند به عملکرد خویش در دفاع از حقوق مردم. حکومت باید بداند که آقای کروبی چه پیش از انقلاب و چه اکنون از پرداخت هرگونه هزینهای؛ هیچ ابایی نداشته و خود را آماده تحمل همه مصائب نموده است.»
سهند خوانساری
سهند خوانساری
پدر امیر یوسف زاده: اجازه ندادند حتی در سردخانه امیر را ببینیم
خانواده امیر یوسف زاده، دانشجوی ۱۹ ساله ای که در درگیری های تیرماه ۱۳۸۸ به شهادت رسید بعد از ۲۶ ماه سکوت خود را شکسته و از پیگیریهای قضایی بی حاصل خود، خبر دادند.در تیر ماه سال ۱۳۸۸شمار زیادی از دانشجویان در اطراف میدان انقلاب و دانشگاه تهران به ضرب باتوم زخمی و روانه ی بازداشتگاه شدند؛ امیر یوسف زاده یکی از این دانشجویان بود که به گفته ی خانواده اش پس از ضرب و شتم به بیمارستان منتقل شد و همانجا جان باخت.درطول دو سال و دو ماهِ گذشته اگرچه بسیاری از خانواده های جان باختگانِ انتخابات، علی رغم تمامیِ تهدیدات سکوت خود را شکستند و با رسانه ها در مورد رنجی که متحمل شده بودند، به گفتگو نشستند اما خانواده هایی هستند که همچنان احساس امینت نمی کنند و درمواردی ترجیح می دهند به جز نزدیکان خود، دیگران را نیز نسبت به نحوه کشته شدن فرزندان خود مطلع نسازند. آنها غالبا کسانی هستند که فرزندانِ جوان دیگرشان نیز در داخلِ ایران زندگی می کنند و به کرات از سوی نهادهای امنیتی تهدید شده اند که اگر سکوت خود را بشکنند، آینده خوشی در انتظار فرزندان شان نخواهد بود.خانواده ی پنجاه تن از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات تاکنون از طریق مصاحبه با رسانه ها به صورت رسمی در مورد نحوه ی جان باختن فرزندان خود اطلاع رسانی کرده اند که در این میان، خانواده های علی فتحعلیان، لطفعلی یوسفیان، حسین اختر زند، رامین آقازاده قهرمانی، امیرحسین طوفان پور، علی رضا افتخاری، بهمن جنابی، ناصر امیر نژاد و اینک امیر یوسف زاده از جمله کسانی هستند که پس از گذشت نزدیک به دو سال سکوت خود را شکسته و به جمع خانواده های دیگری که در مورد از دست رفته گان خود اطلاع رسانی کرده اند، پیوسته اند.خانواده دکتر عبدالرضا سودبخش نیز پیشتر در مصاحبه با جرس و این روزها در مصاحبه با رو آن لاین اعلام کردند که پدر آنها پس از انتخابات و به دلیل مداوای زندانیان کهریزک ترور شده است.اینک پس از گذشت بعد از دو سال پدر امیر یوسف زاده در مصاحبه با جرس می گوید: «من به عنوان پدر امیر تا زمانی که زنده باشم حق فرزند خودم را از کسانی که این بلا را سر خانواده ی ما آورده اند خواهم گرفت. »متن گفتگوی جرس با پدر امیر یوسف زاده و همچنین اظهارات پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی که از نزدیک با این خانواده گفتگو کرده است در پی می آید:
امیر همه ی زندگی ما بود، نابود شدیم
پدر امیر یوسف زاده می گوید: «پسرم دانشجوی الکتروتکنیک دانشگاه تهران بود؛ او فقط نوزده سال داشت که در تظاهرات چنین بلایی به سرش آوردند که دیگر از پیش ما رفت.» وی می افزاید: «داغی که به دل من و مادر امیر نشست امیدوارم همین بلا به سر کسانی بیاید که ما را داغدار کردند.»وی در پاسخ به این پرسش که چگونه از جان باختن فرزند خود در تیر ماه سال ۸۸ مطلع شده است می گوید: «امیر رفته بود دانشگاه؛ بعد گفتند که تظاهرات شده … ما هم دیدیم امیر برنگشت خانه، بعد به ما زنگ زدند گفتند امیر در بیمارستان است. »وی در پاسخ به این پرسش که آیا موفق به دیدار و گفتگو با امیر در بیمارستان و پیش از جان باختن، شده اند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است، گفت: «امیر را خیلی ها دیدند که کجا بود و چه اتفاقی برایش افتاد. ما وقتی رسیدیم امیر تمام کرده بود، یعنی امیر در سردخانه بود. گفتیم از بیرون پسرم را ببینیم ولی نگذاشتند، اجازه ندادند؛ گفتند تمام کرد…»پدر امیر یوسف زاده همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا اعلام شد امیر در اثر ایست قلبی جان باخته است، می گوید: «بگذار بگویند، اشکالی ندارد ولی شما هرچه را که واقعیت دارد بنویسید. امیر همه چیز ما بود، همه زندگی ما بود، نه فقط عصای دست من که همه چیزِ خانواده ی ما بود. تکیه گاه همه ی ما بود. همه چیز ما بود …همه چیز…»وی در خصوص پیگیری قضایی پرونده فرزندش می گوید: «بعد از اینکه امیر را از دست دادیم، شکایت کردیم؛ اما اصلا شکایت ما را قبول نکردند. ولی اگر زنده بمانم حق فرزندم را از آنها می گیرم اما اگر زنده نماندم که هیچ. امیر چیزی نگفته بود، رفته بود دانشگاه بعد هم تظاهرات شد. او هم مثل همه ی بچه های دیگر رفت شرکت کرد. چیزی نگفت. ولی کسی به حرف ما گوش نمی دهد. اصلا شکایت ما را قبول نکردند.»وی می افزاید: «هیچ چیز دیگر ندارم که بگویم. فقط باز امید داریم و از خدا می خواهیم داغی که به دل من و مادر امیر گذاشته اند را خدا به دل خودشان بگذارند. فعلا که اینجا از دست ما کاری بر نمی آید.»
خانواده ها با سکوت شان اجازه ندهند مسئولان کشته شدگان را انکار کنند
پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی جوان نوزده ساله ی دیگری که در راهپیمایی ۲۵ خرداد مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان باخته، در گفتگویی به جرس می گوید: «من خانواده ی امیر یوسف زاده را بارها در قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا دیدم. پدر و مادر بسیار پیری که همیشه داغدیده بر مزار فرزندشان می نشینند و صدایی هم ندارند اما همین که سکوت شان را شکسته اند نشان می دهد که بالاخره خانواده ها سکوت شان را می شکنند؛ خانواده های زیادی در بهشت زهرا کنار فرزندان ما دفن شده اند که روزی آنها هم سکوت شان را خواهند شکست. »خانم فهیمی در مورد امیر یوسف زاده یادآور می شود که این دانشجوی جوان به گفته ی خانواده اش بر اثر باتوم کشته شد اما نکته ی غم انگیز اینجاست که امیر یوسف زاده تنها چند روز پیش از کشته شدن، کارت اهدای اعضای بدن خود را پس از مرگ دریافت کرده بود.مادر سهراب اعرابی ادامه می دهد، پس از آنکه امیر در بیمارستان جان می دهد به گفته ی خانواده اش و تا آنجایی که من مطلع هستم، به دلیل اینکه کارت بخشش اعضاء هم همراه وی بوده است عملِ بخششِ اعضا نیز در همان زمان صورت می گیرد.پروین فهیمی می گوید: «در روزهای نخست اعتراضات انتخاباتی، پس از آنکه پسرم بعد از راهپیمایی مسالمت آمیز گم شده بود و من همه جا دنبالش می گشتم، به هر بیمارستانی سر می زدم بالای چهل، پنجاه زخمی دیدم که در مورد اکثر آنها هم می گفتند، بدحال هستند. حال کسی هست که پاسخ دهد چه بلایی بر سر آنها آمده است؟ آنها چه شدند؟ خیلی از آنها بعد از اینکه جانشان را از دست دادند بی سر و صدا در بهشت زهرا دفن شدند و خانواده های آنها هم به دلیل ناامنی سکوت کردند.»وی با بیان اینکه سکوت خانواده های کشته شدگان این امکان را به مسئولان کشور می دهد که بگویند کسی اساسا در جریان اعتراضات انتخاباتی در ایران کشته شنده است ابراز امیدواری کرد که خانواده ها با شکستن سکوت خود نگذارند که خون عزیزان از دست رفته ی شان پایمال شود.خانم فهیمی همچنین با اشاره به اظهارات اخیر برخی مسئولان جمهوری اسلامی مبنی بر انکار کشته شدگان ایران و ابراز نگرانی برای کشته شدگان لندن می گوید: «من گاهی وقت ها متاسف می شوم که چرا خانواده ها سکوت کرده اند. برخی مسئولان هم از این سکوت فرصت طلبی می کنند. ما که به بهشت زهرا می رویم ، مزارِ کشته شدگان را می بینیم و می دانیم که شمار کشته شدگان بسیار بیشتر از شماری است که اینها اعلام می کنند. البته مسئولان که اصلا اعلام نمی کنند. می گویند ما اصلا کشته ای نداشتیم. نمونه اش آقای لاریجانی که می گوید فقط یک نفر کشته شده است. »وی افزود: «مردم ایران هم می دانند که ما کشته شده های زیادی داریم؛ متاسفانه برخی خانواده ها سکوت کرده اند و فکر می کنم این سکوت خیانت در حق کسانی است که کشته شدند.»
همکلاسی های امیر هم به ناگزیر سکوت کردند
شاید این پرسش را خیلی ها مطرح می کنند که اگر خانواده های کشته شدگان پس از انتخابات سکوت کرده اند چرا همگلاسی ها و دوستان این جوانان سکوت اختیار کرده اند. در بسیاری از موارد همین سکوت ها موجب شد که مسولان نیز در رسانه های رسمی در تکذیب خبر برخی از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات گفته اند: «مگر می شود که کسی کشته شود اما حتی یک دوست و یا یک همکلاسی نداشته باشد که عکس های او را در اینترنت منتشر کند. »یکی از دوستان امیر که به تازگی عکسی از مزار امیر را ارسال کرده در مصاحبه ای ایملیی به جرس می گوید: «به ما هم روزهای اول گفته بودند که امیر ایست قلبی کرده است. ما وقتی رفتیم بهشت زهرا ضجه هاى مادر امیر و ناله هاى پدر امیر و اشک برادر و خانواده اش را که دیدیم دنیا روی سرمان خراب شد؛ پدرش همانجا به ما گفت که امیر با باتوم کشته شد. »وی در پاسخ به این پرسش که چرا دوستان امیر تاکنون سکوت کرده و در این زمینه اطلاع رسانی نکرده اند، می گوید: «مرگ امیر یک بار کمر همه ی ما را شکست، نه دیگر تحمل این رنج را داشتیم و نه اینکه امیر برای ما زنده می شد . از طرفی خب به خانواده اش هم گفته بودند ایست قلبی؛ و خب شاید خانواده در خطر می افتادند و نمی خواستند مصاحبه کنند. برای همین سعی کردیم توی خودمان بسوزیم و شاید دردسری برای خانواده ی امیر هم ایجاد نشود.»این جوان می گوید: «روى مزار امیر شعری نوشته شده به زبان ترکی که این شعر را امیر همیشه زمزمه می کرد. در مورد امیر می توانم بگویم و قسم بخورم که امیر به هیچ وجه از مرگ نمی ترسید و واقعا عاشقانه و آگاهانه رفت».
امیر بین اشکان و سهراب دفن شده است
لادن مصطفایی، همسر شهید علی حسن پور هم در مورد امیر یوسف زاده جوان ۱۹ ساله ای که در درگیری های پس از انتخابات در تیر ماه سال ۸۸ کشته شد می گوید: «من گاهی وقت ها به قطعه های دیگر سر می زنم. وقتی پدر و مادر پیر امیر را می بینم که سر مزار بچه شان بی صدا اشک می ریزند دلم عجیب می گیرد که این خانواده شکستند ولی نه عکسی از عزیزشان در روزهای راهپیمایی وجود دارد و نه کسی فیلمی از ضرب و شتم او منتشر کرد.»وی تاکید می کند: «عکس همسر من که سر تیر خورده اش را نشان می دهد همه جا معروف شده اما مسئولان با وجود دیدن این عکس، کشته شدن علی را انکار می کنند. تصور کنید انکار قتل یک دانشجوی جوان که هیچ عکس و نشانی از او منتشر نشده باشد چقدر برای شان آسان است.»وی می گوید: «مزار امیر بین مزار اشکان سهرابی و سهراب اعرابی در قطعه ۲۵۷ هست و خانواده ها و دانشجویان زیادی پدر و مادر پیر امیر را از نزدیک دیده اند و می دانند چه بلایی سر فرزندشان آمده است.» همسر شهید حسن پور تاکید می کند : «این وظیفه ماست که کنار خانواده هایی باشیم که صدایی از آنها بلند نشده است و غم از دست دادن فرزند آنها را شکسته است.»او هم همانند مادر سهراب اعرابی معتقد است که خانواده ها باید سکوت شان را بشکنند تا حقی از شهدای جنبش سبز ضایع نشود. وی با این اعتقاد می گوید: «ما وظیفه داریم صدای کسانی باشیم که صدایی ندارند و بیگناه کشته شدند.»
کلمه
امیر همه ی زندگی ما بود، نابود شدیم
پدر امیر یوسف زاده می گوید: «پسرم دانشجوی الکتروتکنیک دانشگاه تهران بود؛ او فقط نوزده سال داشت که در تظاهرات چنین بلایی به سرش آوردند که دیگر از پیش ما رفت.» وی می افزاید: «داغی که به دل من و مادر امیر نشست امیدوارم همین بلا به سر کسانی بیاید که ما را داغدار کردند.»وی در پاسخ به این پرسش که چگونه از جان باختن فرزند خود در تیر ماه سال ۸۸ مطلع شده است می گوید: «امیر رفته بود دانشگاه؛ بعد گفتند که تظاهرات شده … ما هم دیدیم امیر برنگشت خانه، بعد به ما زنگ زدند گفتند امیر در بیمارستان است. »وی در پاسخ به این پرسش که آیا موفق به دیدار و گفتگو با امیر در بیمارستان و پیش از جان باختن، شده اند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است، گفت: «امیر را خیلی ها دیدند که کجا بود و چه اتفاقی برایش افتاد. ما وقتی رسیدیم امیر تمام کرده بود، یعنی امیر در سردخانه بود. گفتیم از بیرون پسرم را ببینیم ولی نگذاشتند، اجازه ندادند؛ گفتند تمام کرد…»پدر امیر یوسف زاده همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا اعلام شد امیر در اثر ایست قلبی جان باخته است، می گوید: «بگذار بگویند، اشکالی ندارد ولی شما هرچه را که واقعیت دارد بنویسید. امیر همه چیز ما بود، همه زندگی ما بود، نه فقط عصای دست من که همه چیزِ خانواده ی ما بود. تکیه گاه همه ی ما بود. همه چیز ما بود …همه چیز…»وی در خصوص پیگیری قضایی پرونده فرزندش می گوید: «بعد از اینکه امیر را از دست دادیم، شکایت کردیم؛ اما اصلا شکایت ما را قبول نکردند. ولی اگر زنده بمانم حق فرزندم را از آنها می گیرم اما اگر زنده نماندم که هیچ. امیر چیزی نگفته بود، رفته بود دانشگاه بعد هم تظاهرات شد. او هم مثل همه ی بچه های دیگر رفت شرکت کرد. چیزی نگفت. ولی کسی به حرف ما گوش نمی دهد. اصلا شکایت ما را قبول نکردند.»وی می افزاید: «هیچ چیز دیگر ندارم که بگویم. فقط باز امید داریم و از خدا می خواهیم داغی که به دل من و مادر امیر گذاشته اند را خدا به دل خودشان بگذارند. فعلا که اینجا از دست ما کاری بر نمی آید.»
خانواده ها با سکوت شان اجازه ندهند مسئولان کشته شدگان را انکار کنند
پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی جوان نوزده ساله ی دیگری که در راهپیمایی ۲۵ خرداد مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان باخته، در گفتگویی به جرس می گوید: «من خانواده ی امیر یوسف زاده را بارها در قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا دیدم. پدر و مادر بسیار پیری که همیشه داغدیده بر مزار فرزندشان می نشینند و صدایی هم ندارند اما همین که سکوت شان را شکسته اند نشان می دهد که بالاخره خانواده ها سکوت شان را می شکنند؛ خانواده های زیادی در بهشت زهرا کنار فرزندان ما دفن شده اند که روزی آنها هم سکوت شان را خواهند شکست. »خانم فهیمی در مورد امیر یوسف زاده یادآور می شود که این دانشجوی جوان به گفته ی خانواده اش بر اثر باتوم کشته شد اما نکته ی غم انگیز اینجاست که امیر یوسف زاده تنها چند روز پیش از کشته شدن، کارت اهدای اعضای بدن خود را پس از مرگ دریافت کرده بود.مادر سهراب اعرابی ادامه می دهد، پس از آنکه امیر در بیمارستان جان می دهد به گفته ی خانواده اش و تا آنجایی که من مطلع هستم، به دلیل اینکه کارت بخشش اعضاء هم همراه وی بوده است عملِ بخششِ اعضا نیز در همان زمان صورت می گیرد.پروین فهیمی می گوید: «در روزهای نخست اعتراضات انتخاباتی، پس از آنکه پسرم بعد از راهپیمایی مسالمت آمیز گم شده بود و من همه جا دنبالش می گشتم، به هر بیمارستانی سر می زدم بالای چهل، پنجاه زخمی دیدم که در مورد اکثر آنها هم می گفتند، بدحال هستند. حال کسی هست که پاسخ دهد چه بلایی بر سر آنها آمده است؟ آنها چه شدند؟ خیلی از آنها بعد از اینکه جانشان را از دست دادند بی سر و صدا در بهشت زهرا دفن شدند و خانواده های آنها هم به دلیل ناامنی سکوت کردند.»وی با بیان اینکه سکوت خانواده های کشته شدگان این امکان را به مسئولان کشور می دهد که بگویند کسی اساسا در جریان اعتراضات انتخاباتی در ایران کشته شنده است ابراز امیدواری کرد که خانواده ها با شکستن سکوت خود نگذارند که خون عزیزان از دست رفته ی شان پایمال شود.خانم فهیمی همچنین با اشاره به اظهارات اخیر برخی مسئولان جمهوری اسلامی مبنی بر انکار کشته شدگان ایران و ابراز نگرانی برای کشته شدگان لندن می گوید: «من گاهی وقت ها متاسف می شوم که چرا خانواده ها سکوت کرده اند. برخی مسئولان هم از این سکوت فرصت طلبی می کنند. ما که به بهشت زهرا می رویم ، مزارِ کشته شدگان را می بینیم و می دانیم که شمار کشته شدگان بسیار بیشتر از شماری است که اینها اعلام می کنند. البته مسئولان که اصلا اعلام نمی کنند. می گویند ما اصلا کشته ای نداشتیم. نمونه اش آقای لاریجانی که می گوید فقط یک نفر کشته شده است. »وی افزود: «مردم ایران هم می دانند که ما کشته شده های زیادی داریم؛ متاسفانه برخی خانواده ها سکوت کرده اند و فکر می کنم این سکوت خیانت در حق کسانی است که کشته شدند.»
همکلاسی های امیر هم به ناگزیر سکوت کردند
شاید این پرسش را خیلی ها مطرح می کنند که اگر خانواده های کشته شدگان پس از انتخابات سکوت کرده اند چرا همگلاسی ها و دوستان این جوانان سکوت اختیار کرده اند. در بسیاری از موارد همین سکوت ها موجب شد که مسولان نیز در رسانه های رسمی در تکذیب خبر برخی از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات گفته اند: «مگر می شود که کسی کشته شود اما حتی یک دوست و یا یک همکلاسی نداشته باشد که عکس های او را در اینترنت منتشر کند. »یکی از دوستان امیر که به تازگی عکسی از مزار امیر را ارسال کرده در مصاحبه ای ایملیی به جرس می گوید: «به ما هم روزهای اول گفته بودند که امیر ایست قلبی کرده است. ما وقتی رفتیم بهشت زهرا ضجه هاى مادر امیر و ناله هاى پدر امیر و اشک برادر و خانواده اش را که دیدیم دنیا روی سرمان خراب شد؛ پدرش همانجا به ما گفت که امیر با باتوم کشته شد. »وی در پاسخ به این پرسش که چرا دوستان امیر تاکنون سکوت کرده و در این زمینه اطلاع رسانی نکرده اند، می گوید: «مرگ امیر یک بار کمر همه ی ما را شکست، نه دیگر تحمل این رنج را داشتیم و نه اینکه امیر برای ما زنده می شد . از طرفی خب به خانواده اش هم گفته بودند ایست قلبی؛ و خب شاید خانواده در خطر می افتادند و نمی خواستند مصاحبه کنند. برای همین سعی کردیم توی خودمان بسوزیم و شاید دردسری برای خانواده ی امیر هم ایجاد نشود.»این جوان می گوید: «روى مزار امیر شعری نوشته شده به زبان ترکی که این شعر را امیر همیشه زمزمه می کرد. در مورد امیر می توانم بگویم و قسم بخورم که امیر به هیچ وجه از مرگ نمی ترسید و واقعا عاشقانه و آگاهانه رفت».
امیر بین اشکان و سهراب دفن شده است
لادن مصطفایی، همسر شهید علی حسن پور هم در مورد امیر یوسف زاده جوان ۱۹ ساله ای که در درگیری های پس از انتخابات در تیر ماه سال ۸۸ کشته شد می گوید: «من گاهی وقت ها به قطعه های دیگر سر می زنم. وقتی پدر و مادر پیر امیر را می بینم که سر مزار بچه شان بی صدا اشک می ریزند دلم عجیب می گیرد که این خانواده شکستند ولی نه عکسی از عزیزشان در روزهای راهپیمایی وجود دارد و نه کسی فیلمی از ضرب و شتم او منتشر کرد.»وی تاکید می کند: «عکس همسر من که سر تیر خورده اش را نشان می دهد همه جا معروف شده اما مسئولان با وجود دیدن این عکس، کشته شدن علی را انکار می کنند. تصور کنید انکار قتل یک دانشجوی جوان که هیچ عکس و نشانی از او منتشر نشده باشد چقدر برای شان آسان است.»وی می گوید: «مزار امیر بین مزار اشکان سهرابی و سهراب اعرابی در قطعه ۲۵۷ هست و خانواده ها و دانشجویان زیادی پدر و مادر پیر امیر را از نزدیک دیده اند و می دانند چه بلایی سر فرزندشان آمده است.» همسر شهید حسن پور تاکید می کند : «این وظیفه ماست که کنار خانواده هایی باشیم که صدایی از آنها بلند نشده است و غم از دست دادن فرزند آنها را شکسته است.»او هم همانند مادر سهراب اعرابی معتقد است که خانواده ها باید سکوت شان را بشکنند تا حقی از شهدای جنبش سبز ضایع نشود. وی با این اعتقاد می گوید: «ما وظیفه داریم صدای کسانی باشیم که صدایی ندارند و بیگناه کشته شدند.»
کلمه
خامنه ای دستورسلطه سپاه بر دارایی های مردم را صادر کرد
خامنه ای دستورسلطه سپاه بر دارایی های مردم را صادر کرد؛ بخش خصوصی در آستانه بحران بزرگ...در ادامه هماهنگی با سیطره نیروهای امنیتی بر منابع مالی بخش خصوصی و سپردهها و پس اندازهای افراد حقیقی و حقوقی در بانکها،علی خامنهای موافقت رسمی خود را با جایگزینی «ارزیابی مالیاتی» بجای «محاسبه مالیاتی» اعلام کرد و زمینه را برای برداشتهای کلان از حساب مشتریان بانکها، صاحبان کالا، و هر گونه سپرده گذاری بخش خصوصی فراهم ساخت. کارشناسان ایران سبز اخیرا دو گزارش مبنی بر زمینه سازی نیروهای امنیتی برای دست اندازی به سپردهها وپس اندازهای ریالی و ارزی افراد در بانکها و نصب نرم افزارهای ویژه برای ردیابی اسامی و مشخصات و محاسبه داراییهای صاحبان حسابها و کنترل جزییترین مبادلات ارزی و ریالی منتشر کردهاند. اکنون شواهد نشان میدهد که با تایید این شیوه توسط علی خامنهای، روند اجرایی شدن پروژه آغاز شده و بهانه گیریهای مالیاتی از صاحبان حسابها قدم نخست برای بررسی داراییها و سپس اخذ مالیات بر مبنای «ارزیابی دارایی» آنها خواهد بود. در این چارچوب پس از بررسی داراییها، میزان مالیات پرداختی افراد که تا پیش از این بصورت متعارف محاسبه میگردید، از این پس بصورت «ارزیابی نسبت به داراییهای موجود» او سنجیده میشود که عملا تا ۴۵% افزایش مالیاتها را در پی خواهد داشت. در همین رابطه مقامهای عضو ستاد پیگیری این طرح در دفتر آیت اله خامنهای پیش بینی کردهاند، از این رهگذر میتوان بخش عمدهای از سرمایه گذاریهای خارجی را که باید در ایران صورت میپذیرفت و به دلایل فراوانی متوقف شده جبران کرد تا حکومت با برداشت از پس اندازها و سپردههای بانکی افراد، نیازهای اجرایی و عمرانی خود را تامین نماید! اخیرا سردار قاسمی نیز که همزمان با تسلط بر قرارگاه خاتم الانبیاء سمت وزارت نفت را هم بر عهده گرفته طی مصاحبهای اعلام کرد اگر ۱۰ تا ۱۵% ازسپردههای بانکی داخلی برای بازسازی صنعت نفت ایران اختصاص یابد، مشکلات توسعه زیر بنایی آن حل و فصل خواهد شد. اگر چه شواهد نشان میدهد سپاه پاسداران نیز برای توسعه طرحهای نظامی و نیز تامین هزینههای گزاف اتمی خود به بهره برداری از این منابع مالی چشم دوخته است. ستاد پیگیری این طرح در دفتر رهبری ایران اکنون پیشنهادی را در دست اجرا دارد تا سرمایه داران بخش خصوصی را تشویق به همکاری و موافقت با خواستهای این ستاد نماید. پیشنهاد اولیه ستاد مذکور افزایش ۱۵ درصدی مالیات سالانه این افراد و سپس ملزم بودن آنها به پرداخت ۲۵ تا ۳۵ درصد داراییهای خود تحت عنوان خرید «اوراق قرضه صندوق توسعه ملی» است. پیشنهادی که دستکم ۴۵ % دارایی آنها را به تملک حکومت در میآورد. اگر چه دولت مدعی است که سالانه ۸% سود اوراق مشارکت را به این اشخاص خواهد پرداخت، اما اولا این اوراق مشارکت برای دراز مدت واگذارمی شوند و تبدیل دوباره آن به نقدینگی سخت خواهد بود و ثانیا مازاد بر ۸% سود سهام سالانه، الزاما تحت عنوان خرید دوباره سهام به حساب دولت بازگردانده میشود. نکته مهمتر اینکه همه این پیش بینیها در صورتی تحقق مییابد که این مبالغ صرفا صرف بازسازی و توسعه میادین نفتی ایران شود و میزان درآمدهای پایه نفتی در این چارچوب افزایش یابد. تصوری که عملی شدن آن دور از ذهن به نظر میرسد. محاسبات رسمی دولتی نشان میدهد سپردهها و پس اندازهای مردم و بخش خصوصی در بانکها چه بصورت ارزی و چه صورت دلاری حدود ۳۰۰ هزار میلیارد تومان است که این ستاد برای برداشت سالانه تا ۴۵ هزارمیلیارد تومان از این مبالغ به دنبال چاره جویی است. کارشناسان ستاد مذکور اخیرا طی دیداری با علی خامنهای با ارائه آمار و اطلاعاتی اعلام کردهاند که چنانچه بررسیهای دقیق مالیاتی بر پایه «ارزیابی» انجام شود تا ۶۵% سپردهها و پس اندازهای فعلی مردم در بانکها به حکومت تعلق دارد و میتوان با دلایل قانونی از آنها برداشت نمود. ترفندی که باعث موافقت رهبر جمهوری اسلامی با تسلط همه جانبه نیروهای امنیتی بر داراییهای مردم در بانکها شده است. در حال حاضر انتشار بخش اندکی از این خبرها باعث آشفتگی و اعتصاب در بازار تهران شده است. گمان می رود افشای کامل اخبار پشت پرده این طرح که به آنها اشاره شد ، تبعاتی غیرقابل پیش بینی را در فضای اقتصادی بخش خصوصی ایران به همراه آورد.
خبرنگاران سبز
خبرنگاران سبز
صد روز از بازداشت مریم بهرمن، فعال جنبش زنان، گذشت
بیش از ۱۰۰ روز از بازداشت مریم بهرمن، فعال جنبش زنان و وبلاگ نویس می گذرد و او هم اکنون در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات به سر می برد. این فعال جنبش زنان صبح روز ۲۱ اردیبهشت ماه سال جاری در شهر شیراز توسط چند تن از ماموران امنیتی در منزل شخصی اش بازداشت شد. ماموران امنیتی شهر شیراز پس از سه ساعت بازرسی منزل و ضبط بعضی از اموال شخصی وی را به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» بازداشت کردند.او ابتدا به بازداشتگاه اطلاعات شیراز برده شد و ۵۵ روز را در سلول انفرادی گذراند. بعد از این مدت مریم بهرمن در تاریخ ۱۳ تیرماه ۱۳۹۰ به کانون اصلاح و تربیت میانرود (بند زنان زندان شیراز) منتقل شد. او پس از انتقال به کانون اصلاح و تربیت، از سایر زندانیان جدا و همراه با یک زندانی دیگر در سلولی جداگانه نگهداری شد.بهرمن در آخرین تماس تلفنی خود در مرداد ماه ۱۳۹۰ از انتقال خود به شهر تهران و بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات خبر داده است. او در این مدت تنها دوبار توانسته است با خانواده اش تماس تلفنی داشته باشد.او در آخرین نوشتهی وبلاگش درباره نامه ای که به میرحسین موسوی و زهرا رهنورد نوشته، سخن گفته بود؛ نامه ای که در قالب کمپین نامه نویسی به رهنورد و موسوی نوشته و بخش هایی از آن را در وبلاگش منتشر کرده است: « خیلی وقت بود نامه ننوشته بودم، تکنولوژی را گذاشتم کنار و خودکار و کاغذ رو گرفتم دست. واقعا حس نامه نوشتن داشتم و کلی هم حرف برای گفتن، اما نمی تونستم از وسط ماجرا شروع کنم و البته می خواستم حس واقعیم رو هم بگم….» او در نامه اش خطاب به میر حسین موسوی با لحن صمیمانه ای نوشته است: «جزء کسانی بودم که سال ۸۴ فکر می کردم باید در انتخابات شرکت کنین و با تمام وجود حس می کردم باید جلوی یک فاجعه رو بگیریم که راضی نشدین، سال ۸۸ مخالف آمدنتون بودم و نوع و نحوه ی حضور در انتخابات تان هم که علاوه بر دلگیری، بر ابهامات ذهنی ام افزود و باعث شد حس کنم به تماشای بازی سیاسی ای مشغولم که از آن چیزی نمی دانم. در نهایت هم تنها با اعتماد به افراد صاحب تجربه ی عرصه ی سیاست که باورشان داشتم به شما رأی دادم. البته فضای کلی حاکم بر ستاد انتخاباتی تون ( حداقل در شیراز ) باعث می شد ترس از پیروز شدن و عدم اطمینان از این که واقعا انتخاب بین بد و بدتر، به بدتر شدن اوضاع نمی انجامد را در ذهنم پر رنگ تر کند، البته حضور خانم رهنورد امیدی بود بر بهبود اوضاع حداقل در حوزه ی زنان.» و او در نهایت آرزو می کند که این نامه در زندان خانگی میر حسین موسوی و زهرا رهنورد به دستشان برسد. وی آرزویش را در قالب این جملات ابراز می کند : «اگر بخوام تا آخرش برم خیلی طولانی می شه… برای همین ترجیح دادم پاکتی رو پر از بهار نارنج کنم و به آدرس خونتون پست کنم تا اگر به دستشون رسید حداقل از طبیعت کمک گرفته باشم برای این که لحظه ای روزهای بهاری را به شما یادآوری کنم.» مریم بهرمن که اکنون در میان دوستانش به دختر بهار نارنج های شیرازی معروف است، ماه ها در سکوت خبری زندانی است.
خبرنگار کلمه
خبرنگار کلمه
پس از گرداندن همسر با پابند در سطح شهر: بازداشت وجیه ناشری، شهروند بهایی در ساری
کمیته گزارشگران حقوق بشر - وجيهه ناشری (همسر وجيههالله ميرزا گلپور) شهروند بهایی ساکن ساری در تاریخ ۲۹ مرداد ماه توسط سه تن از افراد اداره اطلاعات ساری بازداشت شده است و به زندان کچوئی ساری منتقل شده است.در جریان این بازداشت آقای گلپور همسر ایشان که پیش این سابقهی بازداشت، بازجویی و گرداننده شدن با پابند در شهر را دارد از مامورین میخواهد که همراه همسر بیمارش برود که با مخالفت مامورین مواجه میشود.خانم گلپور ۶۰ ساله و از بيماریهايی مانند معده درد رنج میبرد. با وجود گذشت ۸ روز از بازداشت، وی همچنان بدون ملاقات است و تلاش همسر وی برای رساندن داروها که برای سلامت وی ضروری است بینتیجه مانده است.در جریان مراجعهی همسر وجیه ناشری برای ملاقات، به وی گفته شده است تا هفتهی دیگر صبر کند تا تفهیم اتهام صورت گیرد. این در حالی است در ماده ۱۲۷ قانون دادرسی دادگاههای عمومي و انقلاب حداکثر زمان تفهیم اتهام ۲۴ ساعت قید شده است.به نظر میرسد پروندهی خانم ناشری به دلیل نوشتن رنج نامه و در ادامهی پروندهی همسرش، وجیهالله میرزاگلپور است. آقای میرزا گلپور پس از بازداشت و بازجویی با پابند در سطح شهر گرداننده شد.
اطلاعیه عفو بین الملل در مورد ناپدید شدن کوهیار گودرزی
سازمان عفو بین الملل با انتقاد از بازداشت غیر قانونی کوهیار گوردزی، از همه مردم می خواهد که در رابطه با دستگیری این فعال حقوق بشر و مادرش به مقامات جمهوری اسلامی ایران ایمیل و یا نامه ارسال کنند.در بیانیه سازمان عفو بین الملل آمده است: کوهیار گودرزی ، عضو “کمیته گزارشگران حقوق بشر”، در ۳۱ جولای ۲۰۱۱ توسط چندین مأمور لباس شخصی که احتمالا مأموران وزارت اطلاع بودند، دستگیر شد.یک روز بعد از دستگیری گودرزی، مادر وی، پروین مخترع هم دستگیر شد. هردوی آن ها را خطر شکنجه و آزار تهدید می کند.کوهیار گودرزی در خانه یکی از دوستانش و به همراه صاحب خانه دستگیر شده است. همسایه های دوست وی گزارش دادند که مأموران لباس شخصی که احتمالا وابسته به وزارت اطلاعات بوده اند، سه نفر را با خود بردند.تاکنون به خانواده و وکیل وی، مینا جعفری، نه تنها در مورد محل زندانی وی اطلاعاتی داده نشده است بلکه حتی دستگیری وی هم رسما تأیید نشده است.سازمان عفو بین الملل نگران آن است که کوهیار گودرزی در یکی از سلول های زندان اوین تهران نگه داشته شده باشد.به گزارش میدل ایست برلین در این بیانیه آمده است: در اول آگوست ۲۰۱۱، بلافاصله پس از دستگیری کوهیار گودرزی، مادر وی، پروین مخترع، هم دستگیر شد. به هنگام دستگیری به مادر گودرزی گفته شد که فرزندش را به اوین منتقل کرده اند.پروین مخترع به اتهام “توهین به رهبر مذهبی”، “تبلیغ علیه نظام”، “اقدام علیه امنیت ملی” بازداشت شده است. برای این اتهامات به مصاحبه هایی که وی در سال ۲۰۱۰ و به هنگام دستگیری کوهیار گودرزی با رسانه ها انجام داده بود، استناد شده است.پروین مخترع در این مصاحبه ها از فعالیت های صلح آمیز فرزندش صحبت کرده بود.یکی از اعضای خانواده کوهیار گودرزی برای کسب اطلاع به دادستانی کشور مراجعه کرده بود ولی دادستانی اظهار بی اطلاعی کرد.طبق بعضی اخبار غیر موثق، کوهیار گودرزی احتمالا در بخش ۲۴۰ زندان اوین بسر می برد. به هنگام مراجع خانواده اش به اوین گفته شد که چنین زندانی تحت این نام به اوین آورده نشده است.از زمان دستگیری تاکنون به خانواده اش اجازه تماس با وی داده نشده است. احتمال آن می رود که وی تحت شرایطی در زندان بسر می برد که حکم ناپدید شدن را دارد.سازمان عفو بین الملل از همه مردم می خواهد که در رابطه با دستگیری کوهیار گودرزی و مادرش به مقامات جمهوری اسلامی ایران ایمیل و یا نامه ارسال کنند. سازمان عفو بین الملل پیشنهاد می کند که در نوشته های ارسالی مضمون زیر مورد توجه قرار گیرد: از شما تقاضا می کنم که محل بازداشت کوهیار گودرزی را اعلام کنید. از شما می خواهم که امکانات پزشکی کافی برای وی فراهم کنید و امکان تماس خانواده و وکیل مورد اعتمادش را مهیا سازید. از شما تقاضا می کنم که در مورد عدم شکنجه و آزار کوهیار گودرزی و پروین مخترع اطمینان حاصل کنید. در اینجا یادآوری می کنم که کوهیار گودرزی یک زندانی سیاسی صلح طلب است. در صورتی که او تنها به جرم فعالیت صلح آمیز دفاع از حقوق بشر دستگیر شده است، باید بی درنگ و بدون قید و شرط آزاد شود. اگر پروین مخترع تنها به جرم تلاش برای آزادی کوهیار گودرزی در بازداشت بسر می برد، باید وی فوری و بدون قید و شرط آزاد شود
۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه
تاکید کمپین بین المللی حقوق بشر بر آزادی سریع و بدون قید و شرط موسوی و کروبی
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران رهبر جمهوری اسلامی را راسا مسئول سلامتی کروبی و موسوی می شناسد و خواستار آزادی سریع و بدون قید وشرط آنان است.به دنبال انتشاراخبار جدید مبنی براینکه مهدی کروبی به مکانی جدیدمنتقل شده، در طی ۴۲ روز گذشته در انزوای مطلق بوده و هیچ ارتباطی با کسی نداشته، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از طریق یک منبع موثق وآگاه مطلع شده است که مقامات امنیتی فشارسنگینی را بر روی این رهبر معترض بعد ازانتخابات وارد می کنند تا او را وادار به اعترافات تلویزیونی کنند. کمپین امروزبا انتشار بیانیه ضمن محکومیت اقدامات فراقانونی و غیرانسانی یاد شده، نگرانی شدید خود رامورد وضعیت جسمی و روانی این روحانی ۷۴ ساله ابراز داشت و خواستار آزادی فوری وی و میرحسین موسوی از اسارت شش ماهه شد.نگرانی از وضعیت سلامت مهدی کروبی، که بیش از شش ماه است بدون هیچ توجیه قضایی و قانونی در حصرخانگی به سر می برد، بدنبال اظهارات یک منبع آگاه از درون ایران که به کمپین گفت چندین روانشناس تلاش می کنند که” آقای کروبی را برای حضور در تلویزیون آماده کنند”، دوچندان شده است.کمپین معتقد است که افراد موسوم به “روانشناس” – که در ادبیات اعترافات اجباری یک واژه آشنا و به معنای کارشناسان ورزیده نیروهای امنیتی در شکنجه روانی متهمان و رساندن آنها به مرحله از هم گسیختگی فکری وروانی برای قبول درخواست مصاحبه اجباری تلویزیونی است- هم اکنون با استفاده از حداکثر فشار روانی تلاش می کنند ذهن و روان مهدی کروبی را تخریب و او را برای مصاحبه تلویزیونی آماده سازند.هادی قائمی، سخنگوی کمپین در این زمینه گفت: «همگان باید بسیار نگران سلامتی و جان کروبی باشیم مخصوصا اینکه برای شش هفته گذشته هیچکس از او خبری ندارد، نه همسرش، نه هیچ عضو دیگر خانواده یا نزدیکانش. چنین شرایط اسارت ظالمانه و غیر قانونی و کاملا غیر قابل توجیه است.»وی می افزاید: سابقه حکومت جمهوری اسلامی ایران در استفاده از مخرب ترین وغیرانسانی ترین تکنیک های روانی برای شکستن روحیه ومقاومت مخالفان سیاسی، حتی در مورد افراد بلندپایه مذهبی و سیاسی، برای مرعوب وساکت کردن منتقدین با استفاده از انزوای کامل “حبس خانگی” و به جلوی تلویزیون آورن آنها برای دیکته کردن آنچه در سردارند، نگرانی یادشده در مورد مهدی کروبی را بسیار جدی کرده است.بر اساس این گزارش، منبع آگاه یاده شده در حالی خبر از ” استفاده از روانشناسان برای آماده کردن شرایط حضورکروبی در تلویزیون” را مطرح کرده است که نیروهای اطلاعاتی-امنیتی جمهوری اسلامی سابقه ای سیاه در استفاده از چنین روشهایی برای فیلم پر کردن از مخالفان سیاسی و پخش آن از تلویزیون در ۳۰ سال گذشته دارند.گفتنی است از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ مهدی کروبی و میر حسین موسوی اسیر در “حصر خانگی” بوده اند. هیچ روند قضائی دراین روند وجود نداشته است.هادی قائمی با اشاره به سکوت مقامات قضایی و استمرار نگهداری غیرقانونی مخالفان سیاسی در حصرخانگی گفت: « قوه قضاییه ایران وشخص آقای صادق لاریجانی، نه تنها در برابر اقدامات مقامات امنیتی دست وپابسته ناظر است بلکه خود در ادامه واستمرار روند نقض حقوق قضایی مشارکت عامدانه و جدی دارد و این جز ان نیست که رهبر ایران خود بر چگونگی رفتارکنونی با مهدی کروبی و میرحسین موسوی مهر تایید زده باشد.
اشتراک در:
پستها (Atom)
رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد
موج اعدامها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شدهاند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...