۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

نامه پدر حسین رونقی به دادستان: جان پسرم در خطر است و کسی هم جوابگو نیست

پدر زندانی سیاسی حسین رونقی ملکی، طی نامه ای مجدد به دادستان تهران، ضمن شرح گوشه ای از مشکلات حاد جسمانی فرزندش در زندان، خواستار مرخصی استعلاجی وی گردید و نسبت به خطر جانی برای حسین هشدار داد.احمد رونقی در نامه خود به عباس جعفری دولت آبادی، خطاب به وی خاطرنشان کرده است “فرزندم حسین رونقی ملکی ۱۳ ماه در سلول انفرادی در زندان اوین زیر شکنجه‏های بازجویان سپری کرده است و همین باعث گردیده هر دو کلیه هایش و کیسه صفرا و سلامتی‏اش را از دست بدهد. در حالی که در دین مقدس اسلام و قانون الهی این عمل بسیار زشت و ناپسند شمرده شده، کسی هم جوابگو نیست. در خاتمه درخواست اینجانب مجدداً این است طبق قانون و گواهی پزشکان معالج و بیمارستان که به حضورتان تقدیم شده به فرزندم طبق قانون مرخصی اهدا گردد تا در منزل، ایشان توسط پزشکان متخصص رسیدگی و درمان گردد.متن نامه پدر حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی، خطاب به دادستان تهران به شرح زیر است:

بسمه تعالی
محضر مبارک دادستان محترم عمومی و انقلاب کل تهران جناب آقای جعفری دولت‏آبادی
سلام علیکم

احتراماً به استحضار مقام محترم قضایی می‏رساند در مورخ ۳/۵/۹۰ نامه‏ای به دفتر پیگیری دادستان محترم در مورد وخیم بودن حال سید حسین رونقی ملکی تقدیم نمودم و رونوشت نامه را جهت استحضار و اقدام قانونی به ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی جناب آقای لطفی، دادسرای عمومی و انقلاب شهید مقدسی دادیار محترم ناظر بر زندان اوین، اداره کل پزشک قانونی استان تهران منطقه شمال و کمیسیون حقوق بشر اسلامی تقدیم نمودم.با عنایت بر این که سید حسین رونقی ملکی از ۱) درد شدید کیسه صفرا با بودن ۱۷ میلیگرم سنگ ۲) درد شدید دو کلیه وی که بشدت نامبرده را آزار می‏دهند ۳) سوزش شدید ادرار ۴) تکرار ادرار و ۵) خونریزی شدید کلیه‏هایش رنج می‏برد، به استحضار دادستان محترم کل تهران و مقامات قضایی و مسئولین زندان اوین می‏رساند بنده، پدر ایشان، فرزندم را بعد از معالجه سالم به زندان تحویل داده بودم اما تا کنون به فرزند اینجانب مرخصی نداده‏اند تا تحت درمان قرار بدهیم.حتی متأسفانه مسئولین زندان به مرخصی ایشان عنایت ندارند و برایش می‏گویند تو می‏خندی و صحبت می‏کنی، آیا عمل خندیدن و راه رفتن و صحبت کردن با یکدیگر در زندان می‏تواند موید عدم بیماری ایشان باشد یا بهبودی ایشان را تأیید کند؟ علت چیست که مسئولین زندان و مأموران محترم با فرزند اینجانب چنین برخوردی را دارند؟ مضافاً بر اینکه در مورخ ۱۷/۵/۹۰ پزشک محترم معالج وی گواهی صادر نموده که نامبرده نیاز به رادیولوژی TVP دارد که ببینند خونریزی ایشان از کدام ناحیه است و همچنین در تاریخ ۱۷/۵/۹۰ برای آزمایش خون نیز مجدداً در دفترچه ایشان پزشک معالج مرقوم فرموده است و لذا با خونربزی ادرار و وخیم بودن حال حسین در مورخ ۱۷/۵/۹۰ ساعت ده و پنجاه دقیقه شب به بیمارستان شهید هاشمی نژاد برده شده و در آزمایش نیز نشان داده شده که ایشان خونریزی دارند.قابل ذکر است که از دادستان محترم کسانی که به فرزند اینجانب جهت آزمایش کمک کرده اند و به بیمارستان هاشمی نژاد برده اند کمال تشکر و قدردانی را می نمایم و از دادستان محترم و مقامات قضایی و مسئولین زندان تقاضا دارم برای مرخصی فرزندم به منظور درمان و مداوای ایشان (کلیه‏ها و کیسه صفرا) در منزل زیر نظر پزشکان متخصص و معالج درمان اقدام نمایند تا نامبرده از بین نرود.اگر به فرزند اینجانب سید حسین رونقی ملکی توجه نگردد جان ایشان در خطر خواهد بود با توجه بر اینکه دین اسلام دین رحمت و بخشش و فتوت و عفو و گذشت و حامی مسلمین و مستضعفین است.ناگفته نماند به استحضار دادستان محترم و مقامات قضایی و مسئولین زندان می رسانم که فرزندم حسین رونقی ملکی ۱۳ ماه در سلول انفرادی در زندان اوین زیر شکنجه‏های بازجویان سپری کرده است و همین باعث گردیده هر دو کلیه هایش و کیسه صفرا و سلامتی‏اش را از دست بدهد. در حالی که در دین مقدس اسلام و قانون الهی این عمل بسیار زشت و ناپسند شمرده شده، کسی هم جوابگو نیست. در خاتمه درخواست اینجانب مجدداً این است طبق قانون و گواهی پزشکان معالج و بیمارستان که به حضورتان تقدیم شده به فرزندم طبق قانون مرخصی اهدا گردد تا در منزل، ایشان توسط پزشکان متخصص رسیدگی و درمان گردد.ضمناً به استحضار دادستان محترم و مقامات قضایی می‏رساند آقای ستاری رئیس دفتر آقای پیرعباسی شعبه ۲۶، اختلافاتی با اینجانب دارد و اجازه نمی‏دهد نامه‏هایم را به جناب آقای پیرعباسی قاضی پرونده فرزندم تقدیم نمایم.

والسلام
با احترم سید احمد رونقی ملکی
پدر دانشجو سید حسین ملکی رونقی

جرس  

بر زخم‌های ما نمک نپاشید؛برادر سهراب اعرابی به لاریجانی: به خود آیید و دست از دروغ و ستم بردارید

در هفته های گذشته صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه در اظهاراتی پیرامون رویدادهای انگلیس، تعداد کشته شدگان حوادث پس از انتخابات ۸۸ را یک نفر خواند که اعتراضات بسیاری را در پی داشت. در طی روزهای گذشته خانواده هایی (مادر سهراب اعرابی، همسر علی حسن پور، مادر مصطفی کریم بیگی و برادر امیرجوادی فر) به این گفته ها اعتراض کردند.سهیل اعرابی، برادر سهراب اعرابی از جانباختگان رویدادهای پس از انتخابات نیز در نامه ای اعتراضی صادق لاریجانی را مورد خطاب قرار داده است که متن این نامه در اختیار سرخسبز قرار گرفته است:

به نام خداوند عدل و داد

آقای لاریجانی

من سهیل اعرابی هستم. برادر یکی از کشته‌شدگان ۲۵خرداد. به یاد می‌آورید؟

نامش سهراب بود… و حالا دنیا می‌شناسدش٬ اما شما چه؟

می‌دانید برادر من چند بهار از زندگی‌اش گذشته بود؟

می‌دانید چند نفر از انتخابات ۸۸ تا به حال کشته شده‌اند که سهراب تنها یکی از آنان بوده است؟

می‌دانید چه بر سر خانواده‌های این عزیزان آمده است؟

می‌دانید هنوز هم هستند کسانی که اسباب آزار و اذیت این خانواده‌ها را فراهم می‌کنند؟

می‌دانید در همان اسلامی که ادعای مسلمانی‌اش را دارید در باب دروغ چه آمده است؟

می‌دانید علی که بود؟ یا تنها نامش را شنیده‌اید و بهره برداری از نامش را آموخته‌اید؟می‌دانید آه مظلوم بر سر شما و قدرتتان چه خواهد آورد؟برادر من در تاریخ ۲۵ خرداد مفقود شد و پس از پیگری‌های فراوان مادرم و خانواده٬ ۲۶ روز بعد پیدا شد.بله یافتیمش اما نه سهراب همیشگی‌مان را٬ که جنازه‌اش را! برادرم با اینکه زنده نبود ولی لبخند بر لبانش بود و اطمینان دارم که لبخندش خطاب به دست‌های آلوده‌ی قاتلینش بود.قاتلینی که او را به ضرب گلوله‌ای کشتند که از اسلحه‌ی کلاشینکف شلیک شد. اسلحه‌ای سازمانیی که فقط در دست ارتش٬ سپاه و بسیج است.برادرم به سرعت در تمامی دنیا تکثیر شد و حالا نه تنها شما بلکه هیچ کس نمی‌تواند از محبوبیت و بزرگی و مردانگی‌اش کم کند. کسی نمی‌تواند حقیقت او را انکار کند. برادر من و تمامی کشته‌شدگان در راه احقاق حق شان جان خود را از دست دادند… همان راهی که ۱۴۰۰ سال پیش حسین و یارانش در آن قدم گذاشتند.شما چه؟ شما در راه حق چه کردید؟ شما جز پایمالی حق چه کردید؟ شما جز تلاش برای خاموش کردن صدای حق‌خواهی یک ملت با توسل به زور چه کردید؟ شما جز انکار فریاد تظلم‌خواهی یک ملت چه کردید؟برادر من تنها ۱۹ سال سن داشت و آن‌ها که می‌شناختندش می‌دانند که درک او از حقایق بسیار بیشتر از سن و سال کمش بود.یعنی شما نمی‌دانید چند نفر پس از انتخابات ۸۸ تا به حال کشته شده‌اند که سهراب تنها یکی از آنان است؟شما نمی‌دانید که تا به حال ۴۳ نفر از خانواده‌های این عزیزان مصاحبه‌ی رسمی داشته و شهادت داده‌اند که عزیزانشان کشته شدند؟آیا تا به حال بر سر مزار سهراب رفته‌اید؟ من شهادت می‌دهم که در نزدیکی مزار سهراب جوانی دفن شده به نام علی ثقفی که تا کنون خانواده‌اش از سر هراس٬ کشته شدن فرزندشان را اعلام نکرده‌اند… چند قدم آن سوتر اشکان سهرابی٬ عباس دیسناد٬ رامین رمضانی و… دفن شده‌اند. قطعه‌ی ۲۵۷ بهشت زهرا شاهدی است بر حقیقتی که شما از هیچ تلاشی برای انکار کردنش فروگذار نکردید. شاهدی است بر جان سپردن جوانانی که تا شامگاه ۲۲ خرداد ۸۸ زنده بودند و زندگی و وطنشان را دوست داشتند.شما اما هیچ به خود زحمت داده‌اید که یک بار بر سر مزار آن‌ها حاضر شوید؟ که فاجعه‌ی این همه زندگی‌های خفته در زیر خاک را به چشم ببینید؟محمد مختاری٬ مصطفی کریم بیگی٬ علی حسن پور٬ میثم عبادی٬ شهرام فرج زاده٬ محمد کامرانی٬ امیر جوادی‌فر٬ محسن روح‌الامینی و… آن‌قدر اسم هست٬ آن‌قدر گورهای بانشان و بی‌نشان هست که دیگر حضور ذهن ندارم که بگویم. به راستی که راست گفته‌اند که از تراژدی خارج شده و به آمار رسیده است.خانواده‌های این عزیزان هرکدام به نوعی زندگی برایشان به تلخی بدل شده و اشخاصی که بویی از انسانیت نبرده‌اند باعث آزار و اذیت آن‌ها و به نوعی سوهان روح آنان شده‌اند… باز هم شما نمی‌دانید؟!یک بار هم که شده به چهره‌ی خود در برابر آینه بنگرید و به خود آیید و دست از دروغ و ستم بردارید.و اگر نمی‌توانید٬ اگر حلاوت قدرت آن‌چنان زیر دندانتان مزه کرده که ناتوانید٬ حداقل بر زخم‌های ما نمک نپاشید.

مهدی کروبی در بازداشت انفرادی؛ فاطمه کروبی: حکومت بداند، مهدی کروبی هیچ ابایی ندارد وخودرا آماده تحمل همه مصائب نموده است

 فاطمه کروبی ، همسر مهدی کروبی؛ در مصاحبه ای کوتاه در خصوص آخرین وضعیت همسرشان مطالبی را بیان نمودند. به گزارش سحام نیوز، در این مصاحبه خانم کروبی ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات برای همه مردم در ماه رمضان گفتند:”ابتدا طی مقدمه ای باید خدمت مردم عرض کنم، وقتی که آقای احمد جنتی در مقام سخنگوی حاکمیت در نمازجمعه ۲۹ بهمن ۱۳۸۸ از لزوم حصر رهبران جنبش اعتراضی مردم ایران سخن گفت و قوه قضاییه را چنین توصیه کرد که:« دستگاه قضایی باید ارتباط سران فتنه با مردم را به کلی مسدود کند.درب خانه آنها مسدود شود، تلفن‌ آنها قطع شود، اینترنت آنها نیز قطع شود تا نتوانند پیامی بدهند و پیامی بگیرند و در خانه خود زندانی شوند و … » ؛ از بعد سخنان وی بود که ما با اشغال مجتمع مسکونی خود و نیز منزل فرزندم مواجه شدیم. پس از این اقدام، از همان روزهای آغازین آقای کروبی به غیر قانونی بودن و بر خلاف شرع بودن تصرف مجتمع تاکید داشتند و بارها به آنان تذکر دادند و از ماموران می خواستند که محل اقامت ایشان را به مکان دیگری منتقل کنند تا بیشتر از این موجبات آزار همسایگان فراهم نگردد و مالکین دیگر مجتمع بتوانند به خانه خود باز گردند.همسر مهدی کروبی در ادامه این مصاحبه درباره شرایط آقای کروبی افزود: “از ابتدای حبس تاکنون، ایشان از کلیه حقوق اولیه یک زندانی مانند حق داشتن هواخوری، حق ملاقات، داشتن کتاب و روزنامه، محروم بوده و هستند و این امر صدماتی را به وضعیت جسمی ایشان وارد خواهد کرد.خانم کروبی در خصوص انتقال آقای کروبی به مکانی دیگر گفت: ” سرانجام با پافشاری آقای کروبی، از اول ماه رمضان، ایشان را به آپارتمانی بسیار کوچک منتقل نمودند و در حال حاضر ایشان به همراه ماموران امنیتی در آن واحد آپارتمانی مستقر گردیده اند و با این اقدام عملا از ورود من نیز به آپارتمان جلوگیری شد؛ زیرا حضور و زندگی من در آن آپارتمان کوچک یک خوابه با حضور ماموران امنیتی میسر نبود.این در حالیست که طبق هماهنگی صورت گرفته با ماموران، قرار بود آقای کروبی را به منزل خودشان که توسط فرزندانم در منطقه جماران تهیه شده بود، منتقل نمایند و به دلایل نامعلومی، نیروهای امنیتی حاضر نشدند ایشان را به این ساختمان که تنها منزل مسکونی ایشان است، منتقل کنند.فاطمه کروبی در ادامه افزود: ” من در همین جا اعلام می کنم که آقای کروبی یک خانه دارد و آن هم در همین جماران است و تحمیل اجاره ی مکان دیگر به خانواده ایشان، به معنای خانه ی آقای کروبی نیست.در پایان این مصاحبه خانم کروبی در خصوص وضعیت روحی آقای کروبی به سحام گفت: ” در حالی که طی این ۱۹۰ روز، ماموران تنها یکبار به آقای کروبی برای حضور در فضای باز و هواخوری در حیاط منزل اجازه داده اند و علیرغم اینکه آخرین ملاقات با ایشان مربوط به نیمه شعبان می باشد؛ ایشان از روحیه بالا و استواری برخوردارند. از روز اول هم آقای کروبی با همین روحیه قوی، از حاکمیت و زندان بانان هیچ درخواستی را نداشته است و با توجه به اینکه از حقوق اولیه یک زندانی محروم بوده، با خونسردی تمام و اعتماد به نفس بالا این مشکلات را تحمل نموده و افتخار می کند به عملکرد خویش در دفاع از حقوق مردم.حکومت باید بداند که آقای کروبی چه پیش از انقلاب و چه اکنون از پرداخت هرگونه هزینه ای؛ هیچ ابایی نداشته و خود را آماده تحمل همه مصائب نموده است.لازم به توضیح است در حال حاضر مهدی کروبی عملا به صورت جداگانه و به دور از همسر در این ساختمان کوچک در حبس خانگی قرار دارد و نگرانی ها هر روز در خصوص وضعیت سلامتی ایشان بیشتر از پیش افزایش می یابد. از طرف دیگر سایت های زرد و علاقه مند به شایعه پراکنی و وابسته به جریان حاکم و نهاد های امنیتی، طی یک ماه اخیر با آگاهی از میزان محبوبیت آقایان کروبی و موسوی در میان مردم، شروع به انتشار اخباری کذب و دروغین باهدف معروف نمودن خود و افزایش بازدیدکنندگانشان کرده اند؛ دریغ از اینکه مردم بیشتر از گذشته به ماهیت پوچ این گونه سایت ها و خبرها پی خواهند برد.

۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

همسر علی جمالی،دبیر سیاسی سازمان ادوار, بعد از دوسال به جای آزادی نخبگان، فشار بر خانواده آنها را افزایش داده اند

همه ی ذوق پسرک یک ساله از سالن های ملاقات آن گوشی سیاه و بزرگ است که دست می گیرد و مردی که همه “بابا” صدایش میکنند و از پشت آن گوشی دکمه ی رویش را فشار می دهد و برایش شعر می خواند. گاهی هم حوصله اش سر می رود. خوابش می گیرد خسته می شود. نمیداند چرا باید با مرد مهربان پشت شیشه های کثیف سالن ملاقات حرف بزند. هر بار که گوشی را پرت می کند نگاه پدر غمبار تر و خنده های اطرافیان مصنوعی تر می شود تا پدر حس نکند نیکان به اندازه ی او مشتاق این ملاقات نیست. نیکان پدر را نمی شناسد. او قاب عکسی است در جای جای خانه.پنج ماهه بود که پدر به جرم اندیشه و بیان بازداشت شد و هیچ کدام از اینها برای او معنا و مفهوم ندارد.به گفته ی سمیرا صدری همسر علی جمالی، “هنوز نیکان معنی واژه ی پدر را درک نمی کند” و بدا به روزی که این کودکان بزرگ شوند و درک کنند که همه ی کودکیشان بی پدر به سر شده و پدری آن سوی میله ها در حسرت یک آغوش صبحگاهی یا بوسه ی شبانگاهی مقاومت کرده و برای آزادی کشورش هزینه ها پرداخته است.علی جمالی از فعالین دانشجویی و عضو سازمان دانش آموختگان ایران ۳۱ مرداد سال ۸۹ در خیابان بازداشت شد.دبیر سیاسی سازمان ادوار به اتهام توهین به رهبری، توهین به رییس جمهور، تبلیغ علیه نظام و همچنین تجمع و تبانی برای بر هم زدن امنیت داخلی، محاکمه شد و براین اساس به دو سال و نیم حبس تعزیری وپرداخت یکصد هزارتومان جریمه نقدی محکوم شد.سمیرا صدری همسر علی جمالی و عضو شورای سیاست گزاری سازمان دانش آموختگان از محدودیت های جدید می گوید و تاکید می کند: مثلا در این دو سال توی ملاقات ها چه اتفاقی افتاده که حالا لازم باشد چنین محدودیت هایی بگذارند؟ من واقعا فکر میکنم می خواهند خانواده ها را اذیت کنند. و آدم به این نتیجه می رسد که آنهایی که بانی این رفتارها هستند و هر روز یک بخشنامه و دستورالعمل جدید صادر می کنند واقف نیستند که اصلا به صلاح خودشان هم نیست که بین خانواده ها و خودشان درگیری ایجاد کنند و خانواده ها را عصبانی کنند.متن کامل مصاحبه ی کلمه را با همسر علی جمالی با هم می خوانیم:

ماجرای محدودیت در ملاقات ها که به تازگی مطرح شده چیست؟

متاسفانه در ایران مفهوم حق وحقوق زندانی سیاسی واژه ای نا آشنا است. در اکثر کشورهای دنیا زندانی سیاسی حقوق ویژه ی خودش را دارد اما در ایران زندانیان سیاسی که در واقع قشر خاصی از جامعه هستند به اندازه ی یک زندانی عادی هم از حقوق خود بهره مند نیستد. اولین حق یک زندانی حق تماس تلفنی در طول روز است که از وضعیت خانواده اش خبر دار شود. حدود یک سال است که تلفن بندهای زندانیان سیاسی قطع شده است.از طرفی ملاقات کابینی که تا به حال از پشت شیشه های دوجداره بوده هم جدیدا با یک ردیف میله ی محافظ پوشیده شده روی آن عذاب اور شده است. ابتدا گفتند که این ردیف متعلق به زندانیان دیگر مثل قاتل ها و قاچاقچیان است اما ما هفته ی گذشته پشت همین میله ها با عزیزانمان ملاقات کردیم.و جدیدترین محدودیت هم این بود که همانطور که شنیده اید ازهفته ی گذشته به ما اعلام کردند که فقط مجاز هستیم مدارک شناساییمان را همراه داشته باشیم. ما هر دوشنبه برای ملاقات چند ساعت درگیر هستیم. منتظر می شویم تا کارت را بدهیم و برویم بالا. گاهی بیشتر از سه ساعت طول می کشد.

مشکل شما با این دستورالعمل جدید چیست؟

با این محدودیت های جدید فقط خانواده ها را در سختی و فشار بیشتر قرار می دهند. طبیعی است که ما لوازم ضروری ای داشته باشیم که لازم باشد آن را داخل کیف دستی بگذاریم. مثلا خود من که کودک یک سال و نیمه ای دارم وسایل ضروری او را همراه دارم در این چند ساعت گاهی لازم است که حتی لباس بچه را عوض کنم یا گرسنه می شود. من که نمیتوانم لباس و خوراکی و کیف پول و مدارک و همه چیز را دستم بگیرم و در خیابان راه بیفتم و بروم ملاقات. خیلی ها از شهرستان می آیند و جایی هم نیست که وسایل را تحویل بگیرد ما باید چه کار کنیم؟ مگر می شود هیچ چیز با خودمان نداشته باشیم؟

واکنش خانواده ها به این محدودیت های جدید چه خواهد بود؟

ما به این قضیه اعتراض خواهیم کرد و طبق روال با لوازم ضروری خودمان خواهیم رفت. امیدوارم آن ها هم دست از این رفتارها که باعث تخریب روحیه ی خانواده ها و خود زندانیان سیاسی می شود بردارند.

فکر میکنید این رفتارها چه نتیجه ای در پی دارد؟

من میخواهم بپرسم مثلا در این دو سال توی ملاقات ها چه اتفاقی افتاده که حالا لازم باشد چنین محدودیت هایی بگذارند؟ من واقعا فکر میکنم می خواهند خانواده ها را اذیت کنند. و آدم به این نتیجه می رسد که آنهایی که بانی این رفتارها هستند و هر روز یک بخشنامه و دستورالعمل جدید صادر می کنند واقف نیستند که اصلا به صلاح خودشان هم نیست که بین خانواده ها و خودشان درگیری ایجاد کنند و خانواده ها را عصبانی کنند.

هیچ اتفاقی نیفتاده که باعث این تصمیمی گیری شده باشد؟

من تا به حال چیزی ندیده و نشنیدم. اگر هم اتفاقی افتاده باشد، ما را در جریان نگذاشتند.

اگر هفته ی آینده در مراجعه به سالن ملاقات ببینید که این دستورالعمل را اجرا می کنند چه می کنید؟

من که وسایل ضروری پسرم را میبرم و آنجا هم با توجه به شرایط برای آنها توضیح می دهیم. و اعتراض خودمان را به آنها خواهیم کرد و اگر لجبازی کردند و بی توجهی ناچاریم که به حرفشان توجهی نکنیم. همان روز که مرتب اعلام می کردند که از هفته آینده چیزی همراه نداشته باشید همه ی خانواده ها اعتراض میکردند و میگفتند دستورالعمل قابل اجرایی نیست و ما نمیتوانیم اجرایش کنیم.

پیگیری قضایی کرده یا خواهید کرد؟

بله بناست که اعتراضمان را به دادستانی که همه ی کارهایمان الان زیر دست ایشان است برسانیم ما به هر حال روند قانونی را طی می کنیم. اگر به دستور دادستان باشد که ممکن است حتی به نتیجه هم نرسد. اما ممکن است که به دستور مسئولان زندان یا رده های دیگر باشد و پیگیری ما فایده ای داشته باشد. ما شعارمان این است که قانون باید اجرا شود. گرچه همسر من و باقی زندانیان در یک روال قانونی آنجا نیستند و تمام این ماجرا بی قانونی است اما با این حال ما اعتراضمان را قانونی ادامه خواهیم داد.

روحیه ی آقای جمالی چطور است؟

خوب است و مثل بقیه ی زندانیان سیاسی معتقد است که جرمی مرتکب نشده و بر سر خواست هایش همچنان پا برجا است. به هر حال این دوره ها خواهد گذشت و رو سیاهی آن برای کسانی خواهد ماند که این فضا را ایجاد کردند.

گفتید کودک یک سال و نیمه ای دارید. رابطه اش با پدرش چطور است؟ اصلا او را می شناسد؟

نیکان ۵ ماهه بود که پدرش را دستگیر کردند. در آن سن خیلی درکی از واژه ی “پدر” نداشت. در این یک سال و پنج ماه من همه جای خانه عکس پدرش را گذاشتم. از همان صبح که بیدار می شود می برمش پیش عکس ها و با هم به پدرش سلام می کنیم و مرتب با او حرف میزنیم که تصویر پدرش از ذهنش نرود و برایش غریبه نشود. الان پدربزگش را بابا صدا میکند چون در این ایام ایشان پدری کردند در حقش و ناخوداگاه ایشان را بابا می داند و پدر خودش را باباعلی صدا میزند.

نیکان را در ملاقات ها می برید؟

بله هر هفته. توی ملاقات ها ناخوداگاه به خاطر عکس ها به پدرش عکس العمل نشان می دهد. اما به هر حال رابطه ی عمیقی که یک پدر با کودکش دارد را نمی توانند با هم داشته باشند و این علی را آزار می دهد. نیکان از آغوش و محبت پدر محروم بوده و هست و فقط یک تصویر در قاب از پدرش دارد.

ملاقات کابینی برای بچه و پدرش اذیت کننده نیست و آسیب نمی زند؟

نبود پدر قطعا از نظر روانی در شخصیت نیکان تاثیر می گذارد. اما برای علی خیلی فرق دارد. من میبینم که چقدر برای او آزار دهنده شده است. هر هفته رشد پسرش را می بیند اما حتی نمی تواند بغلش کند. بچه روز به روز کارهای جدید یاد می گیرد و شیرین کاری های خاص سنش را دارد و یک پدر از تمام آنها محروم است و به خاطرات ما دل خوش کرده. من مرتب عکس های نیکان را برایش می فرستم. دوستان علی گاهی به من می گویند از واکنش های گاه و بیگاه او در مقابل عکس ها و اینکه چقدر اذیت می شود از این دوری. ما از زمان دستگیری تا اسفند ماه به مدت ۷ ماه ملاقت حضوری هم نداشتیم خودتان تصور کنید حال و روز همسرم را. من حسرت نگاه علی را در ملاقات ها می بینم و مطمئنم که نیکان بعدها ضربه خواهد خورد. من دوشنبه ها در ملاقات های هفتگی میبینم بچه های سه چهار ساله را که به ملاقات پدرشان می آیند و کمبود پدر در رفتارشان نمایان است و افسردگی در آنان مشهود.

مشکلی که برای شما در کارتان به خاطر آقای جمالی مشکلی پیش آمده بود حل شد؟

خیر. آبان ماه ۸۸ حراست آموزش پرورش به دستور وزارت اطلاعات به دلیل فعالیت های همسرم و شرکت در تجمعات من را منع از کار کرد. من پافشاری کردم و به کلاس رفتن را ادامه دادم. تا اینکه یک روز که رفتم سر کلاس دیدم معلم دیگری به جای من نشسته است آن بنده ی خدا هم اصلا خبر نداشت و وقتی فهمید که من را به خاطر مسائل سیاسی از کار برکنار کردند خیلی متاثر شد. من سال گذشته خیلی تلاش کردم که آموزش و پرورش را متقاعد کنم که فعالیت های همسرم و یا اعتقادات من هیچ ربطی به کارم ندارد اما نپذیرفتند. هیچ جای دنیا مرسوم نیست کسی را به خاطر عقایدش از کار و وسیله ی معاش برکنار کنند. اما متاسفانه این اتفاق اینجا به سادگی در حال وقوع است.

سخنی با مسئولان قضایی ندارید؟

تاکید میکنم که تمام عزیزان ما الان در بند هستند و من صحبت خاصی با نظام قضایی ندارم فقط آرزو میکنم روزی برسد که سیستم قضایی ایران طوری باشد که هیچ انسانی به خاطر عقیده اش در زندان نباشد. امیدوارم از این کینه توزیها و کج خلقی ها دست بردارند و عزیزانمان که بی دلیل در زندان هستند به سر خانه و زندگیشان و وجه بین المللی را به کشور برگردانند. اینکه بعد از دوسال به جای اینکه دنبال آزادی نخبگان و موثران جامعه باشند باز هم دنبال آزار دادن باشند از تدبیر به دور است.

شرایط جسمی خطرناک کیوان صمیمی در زندان

کیوان صمیمی از وضع جسمی ناگواری در رنج، و نیازمند ادامه درمان خارج از زندان است.یکی از نزدیکان کیوان صمیمی، رونامه نگار و فعال ملی-مذهبی در خصوص آخرین وضعیت این زندانی سیاسی ۶۴ ساله می گوید: یک ماه پیش آقای صمیمی آزمایشی داده بودند که کیستی را در کبدشان نشان می داد و نیاز به آزمایشات تکمیلی و درمان داشت. علاوه بر این مشکل یکسری ناراحتی های آرتوروز گردن هم داشتند که به تجویز پزشک باید درمان ایشان خارج از زندان پیگیری شود زیرا امکانات زندان محدود است؛ اما تاکنون با وجود قولهای مساعد مسئولان هنوز این فعال سیاسی نتوانسته به مرخصی استعلاجی بیاید.وی در توضیح وضع جسمی کیوان صمیمی با اشاره به سابقه اعتصاب غذا و نیز روزه داری کنونی‌اش، می افزاید: “ایشان خیلی ضعیف شده اند و این، وضع بد جسمی و بیماری ناگوار وی را تشدید کرده است.کیوان صمیمی، مدیرمسئول نشریه توقیف شده ی نامه و عضو شورای فعالان ملی – مذهبی، عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، عضو شورای ملی صلح، عضو کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه و عضو کمیته دفاع از حق تحصیل است.صمیمی که سابقه ی زندان طولانی مدت و تحمل شکنجه در نظام شاهنشاهی دارد، در جریان بازداشت های فله ای پس از انتخابات دستگیر و درشعبه ۲۶ دادگاه انقلاب مجموعا به ۶ سال حبس، و به محرومیت مادام العمر از فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محکوم شد . دادگاه تجدیدنظر استان تهران مدت زمان حبس این فعال سیاسی را تایید کرد اما محرومیت وی را به ۱۵ سال تقلیل داد.

جرس 

۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه

کانون وکلای مرکز به دلیل فقدان استقلال در برابر آزار و محاکمه وکلا سکوت می کند

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با انتشار بیانیه ای گفت که کانون وکلای مرکز ایران باید به حمایت از وکلایی که به دلیل دفاع از زندانیان عقیدتی یا دفاع از اهداف وضوابط حقوق بشر در مخمصه قرار گرفته، آزار و اذیت شده و با اتهامات حقوقی وحتی احکام زندان مواجه شده اند بشتابد. کمپین همچنین تصریح کرده که کانون بین المللی وکلا و گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد در حوزه استقلال قضات و وکلا، باید در مورد وضعیت وکلای ایرانی که با اینگونه فشارها روبرو هستند وارد عمل شده و از آنان دفاع کند.دکتر شیرین عبادی، وکیل حقوق بشر برجستۀ ایرانی و برندۀ جایزۀ صلح نوبل، لیستی از ۴۱ وکیل که از خرداد ماه سال ۱۳۸۸ تا کنون به دلیل دفاع از زندانیان سیاسی- عقیدتی و یا دفاع از اهداف و ضوابط حقوق بشر مورد آزار واذیت قرار گرفته، تهدید، بازداشت، محاکمه و محکوم به زندان شده اند را گردآوری کرده و برای انتشار در اختیار کمپین قرار داده است. مروری بر آنچه وکلای یاد شده متحمل شده اند نشان می دهد که علیرغم حملات گسترده دستگاه قضایی و اطلاعاتی کشور علیه وکلای مدافع، کانون وکلای مرکز- که بسیاری از وکلای یاد شده در این استان ساکن هستند- را به عهده دارد، تاکنون هیچ اقدامی برای دفاع از اعضاء خویش انجام نداده است.دکتر عبادی در این زمینه به کمپین گفت: “هر شغلی یک نهاد صنفی برای حمایت از اعضایش دارد. به عنوان مثال، وقتی یک بازیگر سینما را بازداشت می کنند اتحادیه سینمایی با موضع گیری در برابر آن اطلاعیه صادر و به بازداشت مزبور اعتراض می کند، یا وقتی خبرنگار یا نویسنده ای دستگیر می شود انجمن صنفی مرتبط به آن اعتراض می کند. ولی چگونه است که طی دو سال اخیر چنین شمار پرتعدادی از وکلا به دلیل حرفه شان با مشکل مواجه می شوند و هیچ نهادی از آنها حمایت نمی کند؟وی افزود: ” سوال این است که پس فایده کانون وکلا چیست؟! درحالیکه یکی از وظایف اصلی کانون نظارت بر عملکرد وکلا و حمایت قانونی آنها است. وکلا بی پناه تر از هر گروه دیگر در جامعه ایران هستند.کوتاهی کانون وکلا در اعتراض به نحوه رفتار دستگاه های امنیتی و قضایی و آزار واذیت هایی که نسبت به اعضاء آن صورت می گیرد رابطه مستقیمی با مستقل نبودن این کانون دارد که توانایی آن را در پاسخگو نگهداشتن نهادهای موجود سلب کرده است. بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، مقامات ایرانی فعالیتهای کانون وکلا را به مدت ۱۸ سال معلق کردند و یک نمایندۀ قوۀ قضاییه سالها مسئولیت ادارۀ آن را به عهده داشت.شیرین عبادی در خصوص شرایطی که به وضعیت کنونی کانون وکلا منجر شده است گفت: ” دستور بازگشایی کانون بعد از پاکسازی بسیاری از وکلا صورت گرفت. بعد از آن قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت دادگستری را تصویب کردند که به موجب آن عملا استقلال از کانون گرفته شد.قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت دادگستری، که در سال ۱۳۷۶ تصویب شد، به قوۀ قضاییه اختیار می دهد تا صلاحیت نامزدهای عضویت در هیئت مدیرۀ کانون وکلا را بررسی کند.طبق این قانون در حالیکه وکلای دادگستری ظاهرا هر دوسال یک بار برای انتخاب اعضاء هیات مدیره کانون رای میدهند، دادگاه انتظامی قضات می تواند هر نامزدی را که نامناسب بداند رد صلاحیت کند. مطابق تبصرۀ ۱ مادۀ ۴ این قانون:مرجع رسیدگی به صلاحیت نامزدها، دادگاه عالی انتظامی قضات بوده که مکلف است ظرف حداکثر دو ماه ضمن استعلام سوابق از‌مراجع ذیربط، صلاحیت آنان را بررسی و اعلام نظر کند و مراجع ذیصلاح قانونی که از نامزدها، سوابق یا اطلاعاتی دارند در صورت استعلام موظف به‌اعلام آن می‌باشند.دادگاه انتظامی قضات بارها مانع نامزدی و عضویت وکلای حقوق بشر مانند شیرین عبادی، عبدالفتاح سلطانی، محمد سیف زاده، فریده غیرت، نعمت احمدی وشماری دیگر از وکلا در هیئت مدیرۀ کانون شده است.درعمل، قوۀ قضاییۀ ایران تصمیم گیری در خصوص صلاحیت اعضاء هیئت مدیرۀ کانون وکلای دادگستری را به وزارت اطلاعات ایران، که از آن به “مرجع ذیصلاح قانونی” نام می برد، واگذار کرده است. وزارت اطلاعات که حیطۀ قدرتش بر قوۀ قضاییۀ ایران از خرداد سال ۱۳۸۸ تا کنون به نحو چشمگیری افزایش یافته، سابقه ای بسیار طولانی در مورد هدف قرار دادن منتقدان حکومت و فعالان اجتماعی- سیاسی داشته است.به نوشته وبسایت اتحادیۀ کانون وکلای ایران، که سازمانهای متعددی از جمله کانون وکلای دادگستری مرکز را تحت پوشش قرار میدهد، اکثر اعضاء کانون به کنترل قوۀ قضاییه روی اعضاء هیئت مدیرۀ کانون اعتراض دارند. با این وجود، کنترل قوۀ قضاییه و همچنین کنترل وزارت اطلاعات بر کانون از طریق قوۀ قضاییه، باعث شده که هیئت مدیرۀ کانون و کانون وکلای دادگستری مرکز دچار انفعال شوند و کانون قادر به دفاع وحمایت از وکلایی که به اشکال مختلف حقوقشان توسط حکومت نقض می شود نباشد.تمامی حقوقدانان و وکلایی که نام آنها در لیست ضمیمه به چشم می خورد، بدلیل دفاع از زندانیان عقیدتی –سیاسی و تلاش برای احیا حقوق آنان و احترام به اصول حقوق بشر و حاکمیت قانون مورد هدف قرار گرفته اند. قوۀ قضاییۀ ایران۱۱ تن از این افراد را به حبس هایی که بعضا تا ۱۱ سال بوده محکوم کرده است.سخنگوی کمپین، هادی قائمی با اشاره به شرایطی که قوه قضاییه برای وکلای حقوق بشر ایجاد کرده است گفت: ” در واقع قوۀ قضائیۀ ایران ارائه هر نوع خدمات حقوقی مرتبط به حقوق بشر را جرم می داند.” وی افزود: “نظام قضایی ایران همچنان به حمله و حذف کلیۀ افرادی که مایل به ارائۀ خدمات حقوقی به زندانیان عقیدتی بوده اند ادامه می دهد. هدف این است که از طریق ارعاب، وکلای مدافع ایرانی را از قبول چنین پرونده هایی منصرف نمایند.در تاریخ ۱۹ دی۱۳۸۹، نسرین ستوده که وکالت بسیاری از فعالان و زندانیان سیاسی را به عهده دارد، به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” و “تبلیغ علیه نظام” به ۱۱ سال زندان و ۲۰ سال محرومیت از حرفۀ وکالت و سفر به خارج محکوم شد. وی همچنین به پانصد هزار ریال جریمۀ نقدی برای عدم رعایت حجاب در یک سخنرانی ضبط شده محکوم شد. ستوده، که مادر دو فرزند خردسال است، به دفعات دست به اعتصاب غذا زده است تا به بازداشت غیر قانونی و بدرفتاری های صورت گرفته در زندان اعتراض نماید.در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ ، شعبۀ ۵۴ دادگاه تجدید نظر تهران محمد سیف زاده، یکی از اعضای موسس کانون مدافعان حقوق بشر ایران که وکالت بسیاری از بازداشت شدگان پس از انتخابات را به عهده داشت را به دو سال حبس در زندان و ده سال محرومیت از حرفۀ حقوق به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران” محکوم کرد.محمد اولیایی فرد، عضو کمیتۀ دفاع از زندانیان سیاسی در ایران، با تحمل یک سال محکومیت خویش در زندان فقط به دلیل انجام مصاحبه با خبرگزاری های بین المللی در خصوص پروندۀ یکی از موکلانش، یک نوجوان که به اعدام محکوم شده بود، در ۲۹ فروردین ماه سال جاری آزاد شد.جاوید هوتن کیان که وکالت سکینه آشتیانی، زنی که به اتهام زنا به سنگسار محکوم شده بود را به عهده داشت، در تاریخ ۱۸ مهر ۱۳۸۹ دستگیر شد. وی بعدا پس از ارائۀ اعترافات تلویزیونی که به نظر می آمد تحت فشار از وی اخذ شده باشد، به۱۱ سال زندان به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی” محکوم شد.در خرداد ماه سال جاری، کانون وکلای بین المللی(آی. بی. اِ.) که کانون وکلای ایران عضو آن است، خواهان آزادی جاوید هوتن کیان شد(لینک). همچنین دوسال قبل، در تیر ۱۳۸۸، کانون وکلای بین المللی طی بیانیه ای ابراز نگرانی کرده بود که در واقع “کانون های وکلا در ایران تحت کنترل قوۀ قضاییه قرار گرفته اند.(لینک) مارتین سولک، رییس انستیتوی حقوق بشر کانون وکلای بین المللی گفت که ایران ناقض “اصول اولیۀ سازمان ملل متحد در خصوص نقش وکلا، از طریق عدم توجه اساسی به نیاز مبرم به حرفۀ وکالت مستقل و از طریق تحت کنترل گرفتن وکلای ایران توسط قوۀ قضاییه” است.کنترل قوۀ قضائیه روی کانون وکلا همچنین ناقض تعهدات حقوقی ایران درخصوص احترام به حق عضویت در انجمنها که توسط مادۀ ۲۱ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی تضمین شده است، می باشد.هادی قائمی گفت: “کانون وکلای دادگستری مرکز به نحو اسفباری در خصوص به زندان انداختن همکارانش توسط قوۀ قضاییه فقط به دلیل اعتقاد آنها به اجرای ضوابط حقوق بشر یا دفاع از موکلانش ساکت بوده است.” وی افزود: “وقت آن رسیده که کانون وکلا خود را از کنترل و نفوذ قوه قضاییه برهاند و به یاری اعضاء خویش بشتابد. همچنین، کانون بین المللی وکلا و گزارشگر ویژه در حوزه استقلال قضات و وکلا باید از کانون وکلای ایران حمایت و در مقولۀ حمله به وکلای ایران وارد عمل شده واقدامات مقتضی را انجام دهد.”

رونوشت:

- کانون بین المللی وکلا
- گزارشگرویژه در حوزه استقلال قضات و وکلا – کمیسیاری عالی حقوق بشر
‫-‬ کانون وکلا
‫-‬اتحادیه کانون وکلا
‫-‬گزارشگر ویژه حقوق بشر جهت اطلاع
‫-دفتر خانم پیلای

منبع : کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران

۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

بابک جوادی فر، برادر شهید امیر جوادی فردست به هتاکی زده اند، چون نتوانستند با حذف فیزیکیِ امیر از گسترش اندیشه های او جلوگیری کنند

پس از اظهارات برخی از مسئولان ارشد جمهوری اسلامی در مورد انکار کشته شدگان حوادث پس از انتخابات سال ۸۸، و درخواست این مسئولان برای ورود گزارشگران ویژه حقوق بشر به بریتانیا جهت پیگیری وضعیت حقوق بشر، خانواده برخی شهدای جنبش سبز به اعلام موضع پرداختند. از آن جمله، برادر امیر جوادی فر در گفت و گو با جرس به این سخنان و نیز برخی هتاکی ها در فضای مجازی به برادرش، واکنش نشان داد.امیر جوادی فر، یکی از کشته شدگان جوان حوادث پس از انتخابات است که پس از شکنجه و ضرب و شتم در کهریزک جان باخت و خانواده ی وی نیز در کتار سایر خانواده های جان باختگان کهریزک در مصاحبه های رسمیِ خود از امیر جوادی فر به عنوان یکی از معترضانی یاد کرده بودند که با آگاهی به خیابان رفته بود و پس از دستگیری نیز با احترام به قانون خودش را تسلیم پلیس امنیت کرده بود.حاکمیت جمهوری اسلامی در حالی مسئولیت قتل امیر جوادی فر را به همراه جان باختن محسن روح الامینی و محمد کامرانی پذیرفته بود که پیشتر محمود احمدی نژاد رییس دولت ایران و برخی دیگر از مسئولان ارشد جمهوری اسلامی از کسانی که آگاهانه به خیابان رفته و در راهپیمایی های مسالمت آمیز شرکت کرده بودند، به عنوان « اراذل و اوباش» یاد کرده بودند.این روزها محمد احمدی نژاد و صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه ایران از جمله کسانی بودند که از راهپیمایی کنندگان وقایع اخیر لندن،به عنوان معترض یاد کرده و نسبت به کشته شدن این معترضان به شدت واکنش نشان داده اند تا آنجا که احمدی نژاد خواستار ورود شورای امنیت سازمان ملل در واکنش به وقایع لندن شده و صادق لاریجانی نیز اقدام به انکار کشته شدگان داخل ایران کرده است و شمار جان باختگان را تنها محدود به یک نفر دانست.آقای لاریجانی شهدای کهریزک را به حساب کشته شدگان پس از انتخابات نگذاشته اند.بابک جوادی فر ، برادر امیر جوادی فر در این باره به جرس می گوید: «ضمن آنکه من صحبت های ایشان را نخوانده ام و فقط شنیده ام که چنین موضع گیری کرده اند اما فکر می کنم منظور ایشان کسانی بودند که در خیابان کشته شدند و برداشت من این است که آقای لاریجانی کسانی که در کهریزک بر اثر شکنجه کشته شده اند را جزو کشته شدگان پس از انتخابات به حساب نیاورد. »برادر این جان باخته ی کهریزک تاکید کرد: «در این زمینه حداقل آقای لاریجانی در جریان هستند که بچه ها چطور جان باختند؛ حتی پدر من و پدر محمد کامرانی و آقای روح الامینی دیداری با ایشان (رییس قوه قضاییه) داشته اند و آقای لاریجانی در جریانِ ریز و جزییاتِ پرونده ی جان باختگان کهریزک هستند. »وی همچنین در واکنش به شکل گیری چند صفحه ی مجازی و توهین و هتاکی علیه “امیر جوادی فر” و یار و همراهِ او “لبخند بدیعی”، می گوید: «اول وقتی هتاکی ها را دیدم فکر کردم، این نوع هتاکی ارزش پاسخگویی ندارد و سکوت ما می تواند موثر تر واقع شود اما مایلم تاکید کنم کسانی که این چنین دست به هتاکی به امیر و عزیزِ او لبخندِ بدیعی می زنند، شان و جایگاهِ خودشان را به افکار عمومی نشان می دهند. »وی با بیان اینکه در همین راستا مطلبی کوتاه در پاسخ به هتاکان شبکه های مجازی نوشته، یاد آور شد که «در شرایط فعلی اصلا اهمیتی ندارد که این هتاکی ها و پرده دری ها با چه هدفی آغاز شده است مهم این است که پس از شهادت امیر، یارانِ امیر، از طریق اطلاع رسانی های صورت گرفته، اندیشه های آگاه، بینش، روش و منش برادرم را می شناسند و می توانند قضاوتی منصفانه نسبت به او داشته باشند. به همین دلیل باکی نیست اگر عده ای که نتوانستند با حذف فیزیکیِ امیر از گسترش اندیشه های وی جلوگیری کنند، امروز با فرار به جلو دست به هتاکی بزنند و عقده های روانی خویش را در شبکه های مجازی با نام های مستعار بیان کنند.»وی همچنین در مورد بخشی هایی از توهین های صورت گرفته می گوید: «در مور باز شدن چندین صفحه در شبکه فیس بوک و هتاکی به برادرم ( امیر جوادی فر ) و همنفس و یار امیر، خواهرم (لبخند بدیعی) نیز باید تاکید کنم که لبخند عزیزِ امیر بود و حالا هم مثل خواهر من است و برای پدر من هم بسیار عزیز است چون در تمام این دو سال کنار خانواده ی ما بود. هتاکی هایی که علیه همنفس و یار امیر صورت می گیرد هم نشان دهنده ی جایگاه و شانِ خود هتاکان است».بابک جوادی فر در نوشته ای ضمن اشاره به کارکردهای چندگانه ی شبکه های اجتماعی در اینترنت یادآور می شود: «مخالفت های حکومت های توتالیتر با گسترش روز افزون فیس بوک ، تویتر و شبکه هایی از این دست ومسدود نمون آنها، نشانه بارزی از ترس و مخالفت دولت ها با کارکرد این شبکه ها دارد. تاثیر شبکه های اجتماعی در اعتراضات خیابانی دو سال اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا در همبستگی توده ها نشان داد که این هراس کاملا بجا بوده است.»وی در عین حال در مورد «پرده دری ها و هتاکی هایی که در شبکه های مجازی صورت گرفته»، می گوید: «هنوز هم فکر می کنم مسائل مهمتری داریم که باید به آن بپردازیم برای همین خطابم به یاران و دوستانی که است که دیده ام به این صفحه های مجازی رفته و درصدد پاسخگویی بر آمدند، باید سکوت کنیم وارد بحث های سطحی و پاسخ دادن به توهین ها و سخنان سخیف عده ای بی خرد نشویم و با بازخوانی، کنش گری و تجربه اندوزی از آنچه بر ما گذشت در گسترش آگاهی و خرد چه در فضای واقعی و چه در فضای مجازی کوشا باشیم.»

تهیه و تنظیم _ مسیح علی نژاد

فرزند دکتر سودبخش:پدرم حاضر نشد دروغ بگوید پدرم را کشتند، چون جزو معدود کسانی بود که اطلاعات دقیقی از جنایات کهریزک داشت

بهرنگ سودبخش به روز گفت که از پدرش خواسته بودند بنویسد قربانیان کهریزک بر اثر بیماری مننژیت فوت کرده اند و بیماران او که از جمله ازاد شدگان کهریزک بوده اند نیز مبتلا به مننژیت هستند. اما او حاضر نشد دروغ بگوید و کشته شد؛اکنون هم با گذشت نزدیک ۱۱ ماه از کشته شدن این استاد دانشگاه هیچ گونه رسیدگی به شکایت خانواده اش نشده است.دکتر عبدالرضا سودبخش، استاد دانشگاه و رئیس درمانگاه عفونی بیمارستان امام خمینی ۳۰ شهریور ۸۹ در مقابل مطب اش ترور شد. بلافاصله بعد از ترور دکتر سودبخش، فرمانده نیروی انتظامی هرگونه ارتباط او با پرونده کهریزک و بازداشت شدگان کهریزک را رد کرد اما گزارش ها حکایت از این داشت که این پزشک متخصص بیماری های عفونی، تعدادی از کسانی را که در زندان مورد تجاوز قرار گرفته بودند معاینه کرده بود. همچنین تعدادی از بازداشت شدگان بازداشتگاه کهریزک که دچار بیماری های عفونی در مجاری ادراری و تناسلی شده بودند پس از آزادی برای درمان به او مراجعه کرده بودند.اکنون بهرنگ سودبخش، فرزند دکتر سودبخش ضمن تایید این مساله می گوید: پدرم را کشتند چون حاضر نبود دروغ بگوید و دروغ نگفت.متن کامل مصاحبه با بهرنگ سودبخش را در ذیل بخوانید:آقای سودبخش ۱۱ ماه از ترور پدرتان می گذرد و در آستانه سالگرد ترور او هستیم پرونده در چه مرحله ای است؟هیچ گونه بررسی نشده، هیچ فردی حتی به عنوان مظنون بازداشت نشده و هر چه هم که پی گیری کردیم فقط گفتند پرونده دارد جلو میرود و دیگر هیچ جوابی به ما ندادند.همان ابتدا مدعی شدند که انگیزه قتل پدر شما شخصی بوده اما در این زمینه نیز توضیحی ندادند و کلا قضیه مسکوت ماند؟بله . اما خودشان هم خوب میدانستند که اصلا مساله شخصی نبوده. ما هم اطمینان کامل داریم که به هیچ عنوان قضیه شخصی نبود. پدر من نه اینقدر مال و منال داشت که کسی به خاطر پول او را بکشد نه دشمنی داشت. تمام بیمارانش او را دوست داشتند و رابطه بسیار خوبی با بیمارانش داشت. حتی برای مراسم ترجیم او بسیاری از افرادی که می آمدند ما نمی شناختیم و وقتی خود را معرفی میکردند می فهمیدیم که بیماران پدرم بوده اند. پدر من انسان درستی بود او هر طور می توانست به بیمارانش کمک میکرد.حتی یکبار وقتی مادرم حساب و کتاب میکرد متوجه شد حدود ۱۲ میلیون از حساب کم است،از پدرم که پرسید متوجه شدیم یکی از بیمارانش نیاز داشته و پدرم حتی چک و سفته ای نگرفته و پول را به او داده. او از این کارها زیاد میکرد؛در اداره آگاهی هم ما گفتیم که اگر مساله این باشد که پدر من می بایست شاکی می بود نه کسی که پولی را گرفته و رفته. خود ماموران اداره آگاهی هم می گفتند این مساله نمی تواند درست باشد.ما هم در اداره آگاهی گفتیم مطمئن ایم به هیچ عنوان قتل عادی و شخصی نبوده. جالب این است که در اداره آگاهی از من سئوالات عجیبی میکردند. من از هند برگشته بودم و سئوالاتی که میکردند درباره زندگی در هند بود. کرایه خانه چطور است؟ قیمت نان چقدر است؟ پول بنزین چقدر است و … یعنی انگار کسی بخواهد به هند سفر کند و اطلاعاتی نیاز دارد. سئوالی که مربوط به پدرم باشد اصلا نمی پرسیدند . تنها سئوالی که در این مورد کردند این بود که به کسی مشکوک هستید؟ من هم نوشتم به هیچ عنوان و مطمئن ام که شخصی نبود.و بعد گفته شد که پرونده را از اداره آگاهی گرفته اند. پرونده پدرتان الان کجاست؟خبری دارید؟ما هیچ خبری نداریم به هیچ یک از سئوالات ما پاسخ ندادند؛ برای هیچ یک از ابهامات ما جوابی نداشتند.ممکن است توضیح دهید ابهامات و سئوالات شما چه بوده؟نیم ساعت تمام دو موتور سوار که دو ترکه بودند بدون داشتن کلاه کاسکت در محل می چرخیدند و خیلی ها آنها را دیده اند. قیافه شان را دیده اند. یعنی این آدم ها اینقدر به خودشان اطمینان داشتند که بدون کلاه کاسکت و ماسک ویراژ میدادند و در محل می چرخیدند. بعد هم که از پهلوی بابا به او شلیک کرده اند. یعنی احتمال میدادند که پدرم جلیقه ضد گلوله دارد و جلیقه را برتن کرده باشد لذا از زاویه پهلو که جلیقه کاور نمیکند به او شلیک کردند.همین نشان میدهد که کاملا تعلیم دیده بودند. همان موقع یک تاکسی بوده که خیابان را برای ده دقیقه بسته بود اما مسئولین هیچ حرفی از این تاکسی نمی زنند و نمیگویند این تاکسی چه نقشی داشت، چرا خیابان را بسته بود و … پی گیری هم که کردیم گفتند دوربین های محل در ان ساعت کار نمیکردند. شما ببینید قتل و جنایت در همه جای دنیا اتفاق می افتد اما اینکه دوربین ها دقیقا ده دقیقه از کار بیفتد آن هم ده دقیقه ای که پدرم ترور شده، راننده تاکسی شناسایی نشود و قاتلان تعلیم دیده به راحتی بدون ماسک و کاسکت بیایند بکشند و بروند و ۱۱ ماه بگذرد و هیچ مظنونی هم بازداشت نشود واقعا در هیچ جای دنیا اتفاق نمی افتد. این قضیه دیگر کاملا معلوم است که کجا و چگونه تعلیم دیده بودند و …فکر میکنید این افراد کجا تعلیم دیده اند؟ در اصل از کجا ساماندهی شده بودند؟ببینید خیلی چیزها روشن است. این افراد صدا خفه کن داشتند برای اسلحه شان که جرم آن از داشتن خود اسلحه در ایران سنگین تر است چون جرم سیاسی به دنبال دارد و … اینقدر هم مطمئن بودند که نیم ساعت بدون کاسکت می چرخیدند و بعد هم که کشتند با خیال راحت مسیر خلاف جهت بلوار کشاورز را حرکت کرده و به راحتی رفته اند. بعد از ترور پدرم هم دقیقا تا ۷ دقیقه بعد بیش از ۱۰۰ مامور ریخته اند آنجا از ارگان های مختلف. خب چطور این همه نیرو یکباره با این سرعت حضور یافته اند؟آماده باش بوده و خبر داشته اند؟ خب اگر ما چنین امنیت و چنین سرعت عمل بالایی در مملکت مان داریم چطور تا به حال با گذشت ۱۱ ماه حتی یک مظنون هم بازداشت نشده؟ چطور دقیقا ده دقیقه ای دوربین های بلوار کشاورز از کار افتاده که پدر من ترور شده؟ داروخانه همان جا و مطب دوربین مدار بسته داشتند. فیلم ها را اقایان بردند خب آیا چهره قاتل در این فیلم ها نیست؟ این واقعا غیر ممکن است. ما پرسیدیم و درخواست کردیم این فیلم ها را ببینند و جواب دهند اما پاسخی به ما ندادند .من با اطمینان می گویم کسی که خیلی زور و قدرت دارد پشت این قضیه است. حتی به ما گفته اند که فردی قیافه ها را دیده بوده و برای چهره نگاری به آگاهی رفته اما او رابا کتک بیرون کرده اند. برادرم یک نفر را پیدا کرده بود که همان ساعت در همان محل جریمه شده بود؛بعد از آقایان پرسیده بود چطور دوربین ها شماره ماشین این فرد را ثبت و بعد او را جریمه کرده اند اما چهره قاتل ثبت نشده؟ هیچ جوابی ندادند و باز گفتند دوربین ها آن موقع کار نمیکرده.گفته می شد برخی بازداشت شدگان بازداشتگاه کهریزک بیمار پدر شما بودند اما همان زمان فرمانده نیروی انتظامی ارتباط پدرتان با کهریزک را رد کرد و گفت پدرتان ربطی به پرونده کهریزک نداشته.این دقیقا مثل این است که بگوند من به پدرم هیچ ربطی ندارم! مگر می شود؟ همه مدارک پدر من هست پرونده های پزشکی او ثبت شده برخی از بیمارانی که پدرم داشت کسانی بودند که در زندان به آنها تجاوز شده بود. پدر من پزشک متخصص بیماری های عفونی بود. من دقیقا یادم است مدتی بود به شدت به هم ریخته بود طوری که می فهمیدیم اتفاقی افتاده. آن روزها خیلی توی خودش بود. وقتی به او می گفتیم چی شده حرفی نمیزد اما یکبار گفت چقدر نامرد هستند چگونه توانسته اند به یک بچه ۱۸ ساله در حدی تجاوز کنند که فوت کند؟ اخر چطور توانستند اینطور به بچه های مردم تجاوز کنند و … پرونده های پزشکی پدرم هست و نمی توان این مساله را با انکار تمام کرد.آقای سودبخش شما معتقدید پدرتان را به خاطر اینکه از تجاوز ها در زندان بخصوص بازداشت گاه کهریزک اطلاعات داشت کشتند؟بله . پدر من انسان بسیار درستی بود، او شرافتمندانه زندگی کرد و هرگز دروغ نگفت. آدم بسیار ساده ای بود و همیشه در چارچوب قانون و اخلاق زندگی کرد. به او گفته بودند درباره قربانیان کهریزک رسما گواهی دهد که تشخیص اش مننژیت است. اما پدر من گفته بود باید آنها را ببیند. بعد که دیده بود گفته بود این بچه ها زیر شکنجه فوت کرده اند و مننژیت نبوده.درباره بیمارانی هم که از میان آزاد شدگان بازداشتگاه کهریزک داشت گفته بودند که اگر به آنها گواهی میدهد باید عفونت مجاری تناسلی آنها را ناشی از مننژیت بنویسد اما پدرم نپذیرفته بود. او حتی یکبار با رادیو آلمان مصاحبه کرد و درباره عفونت و بسته بودن لوله های ادراری برخی از آزاد شدگان حرف هایی زد. همان موقع که پدرم ترور شد چند ساعت بعد پرواز داشت و قرار بود برای دیدن برادرم به خارج از کشور سفر کند.ما سه برادریم که خارج از ایران زندگی میکردیم اما مادر و خواهرم ایران بودند. آقایان گمان میکردند پدرم، خانواده اش را از ایران خارج کرده و خود نیز میخواهد خارج شود. حتی این را بعدا در روزنامه ای نوشتند که او خانواده اش را به خارج منتقل کرده بود و … فکر میکردند پدرم میرود امریکا و در فضایی بازتر تمام اطلاعاتش را رو میکند و با توضیحات کامل همه چیز را می گوید. چون پدرم جزو معدود کسانی بود که اطلاعات دقیق داشت.حال با این اوصاف چه میخواهید بکنید؟ ۱۱ ماه گذشته و هیچ رسیدگی نشده چگونه میخواهید مساله ترور پدرتان را پیگیری کنید؟اگر رسیدگی نکنند و قاتل و قاتلان را معرفی نکنند قطعا ازطریق نهادهای بین المللی اقدام خواهیم کرد.آقای سودبخش اگر صحبت خاصی در پایان دارید بفرمایید.پدر من واقعا آدم خوبی بود، کسانی که او را از نزدیک دیده اند می دانند چه می گویم. او بزرگترین بنیان زندگی ما بود که از ما گرفتند فقط به این خاطر که آدم درستی بود. فقط به این خاطر که دروغ نگفت. از او خواستند دروغ بگوید اما نگفت. او تمام زندگی ما بود که گرفتند و متاسفانه فعلا چشم انداز برگزاری دادگاهی عادلانه برای محاکمه قاتلان او رانمی بینم اما قطعا پی گیر خواهیم بود و هرگز اجازه نخواهیم داد قاتلان پدرم به راحتی مساله را خاتمه دهند.

تهیه و تنظیم _ فرشته قاضی

۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

پشت پرده را افشا می کنم , پدرحسین رونقی: فرزندم بی گناه است و برایش پرونده سازی کرده اند

حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس محبوس در زندان اوین روزگذشته جهت انجام یکسری آزمایشات به بیمارستان هاشمی نژاد منتقل گردید اما با وجود تجویز پزشکان به مراقبت ویژه خارج از زندان “مجددا” به زندان بازگردانده شد.احمد رونق ملکی پدر این فعال حقوق بشر دربند,امروز حسین را برای گرفتن سی تی اسکن و آزمایشات به بیمارستان هاشمی نژاد منتقل کرده بودند، و بعد از آنجا دوباره به زندان برگرداندند. صدای من را بشنوید! ای مقامات قضایی پسر من به شدت مریض است و باید تحت مراقبت پزشکی باشد و در زندان جان خود را از دست می دهد. پسرم عمل کلیه انجام داده ؛ هشتاد درصد یکی از کلیه ها و بیست درصد کلیه ی دیگرش از بین رفته؛ او باید تحت مراقبت ویژه پزشکی باشد.الان کلیه اش عفونت کرده و سوزش ادرار دارد، کیسه صفرا و کلیه اش به شدت درد می کند. پسرم وضعیت وخیم و اورژانس دارد. بارها به مقامات قضایی نامه دادم؛ پرونده پزشکی حسین را بردم و درخواست کردم که به او مرخصی بدهند تا تحت مراقبت ویژه قرار گیرد. پرونده در دست دادستان است و هنوز جوابی به ما نداده اند. من از آقای دادستان تشکر می کنم که اجازه دادند حسین را بیمارستان ببرند؛ حالا هم از ایشان بعنوان یک انسان خواهش می کنم بگذارند حسین تحت درمان قرار بگیرد.وی با اشاره به کارشکنی ماموران اطلاعات برای اعطای مرخصی استعلاجی به پسرش ادامه می دهد: “ماموران اطلاعات علیرغم تجویز پزشک گفته اند ما نمی گذاریم حسین از زندان بیرون بیاید، دادستان هم اجازه دهد و ما نمی گذاریم. تمام هدف آنها کشتن حسین است… آقای ستاری، رئیس دفتر آقای پیرعباسی این کارشکنی ها را می کند. حتی آقای پیرعباسی از آقای ستاری دستور می گیرد. یکسری مسائل است که الان نمی گویم اما اگر با این فشارها به جان پسرم توجه نکنند همه چیز را “فاش” خواهم کرد و علت تمام این فشارها را خواهم گفت. بارها همسرم و خودم را تهدید کردند و یک بار می خواستند خود من را بکشند که موفق نشدند و همه اینها به دلیل این است که ما گوشی ها را جواب می دهیم و پیگیر کارهای حسین هستیم و اطلاع رسانی می کنیم.گفتنی است، چندی پیش حسین رونقی ملکی در نامه ای خطاب به جعفری دولت آبادی دادستان تهران به اقدامات فراقانونی و دخالت های سپاه پاسداران در مورد مرخصی استعلاجی خود اشاره و از مشکلات بند ۳۵۰ و زندان اوین گلایه کرده و نوشته بود: “سکوت من تا امروز نشانه نجابت من بود و تلاش می‌کردم تا با پرهیز از توسل به اهرم رسانه‌ها و افکار عمومی، حقوقی که شما نیز بر حقانیت آن تاکید فرموده‌اید را تحصیل نمایم.پدر دردمند حسین رونقی با تاکید بر اینکه لحظه ای از حق فرزند خود کوتاه نخواهد آمد، می افزاید: “پیگیری وضعیت حسین وظیفه من است نه بدلیل اینکه پسرم است بلکه به این خاطر که “بی گناه” است و برایش پرونده سازی کردند. یک لحظه هم از حق و حقوق حسین نمی گذرم. ما مسلمان هستیم و در قرآن هم آمده که باید حق و حقیقت را گفت و از حق خود دفاع کرد. همه می دانند فرزند من کاری نکرده و مدافع حقوق بشر بوده که این در قانون اساسی جرم نیست. من باز تاکید می کنم اگر حسین را در این شرایط در زندان نگه دارند به گفته پزشکان جانش را از دست خواهد داد و مسئولیت آن با مسئولین است که در مقابل پرودگار باید “جوابگو” باشند؛ اگر در این دنیا هم جواب پس ندهند بدانند در روز قیامت باید به نتیجه اعمال خود خواهند رسید.”گفتنی است بازجویان حسین رونقی خواستار نوشتن توبه نامه و قبول اتهامات توسط این زندانی سیاسی شده‌ و گفته اند تنها در این صورت وی را به مرخصی استعلاجی خواهند فرستاد.

جرس

عدم رسیدگی پزشکی به محمد سیف‌زاده، زندانی سیاسی

دستگاه قضایی از مرخصی استعلاجی و رسیدگی پزشکی به محمد سیف‌زاده، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین جلوگیری می کند ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمد سیف‌زاده وکیل زندانی که به علت بیماری «دیسک کمر» در وضعیت جسمی نامناسبی قرار دارد باید جهت درمان به بیمارستان خارج از زندان منتقل و تحت نظر پزشکان متخصص قرار گیرد.بنا به نظریه پزشکان متخصص و تایید پزشک قانونی، کمر محمد سیف‌زاده بر اثر ایجاد فاصله بین مهره‌های چهار و پنجم در معرض آسیب نخاعی قرار گرفته است.اما با این توصیف دادستان تهران، جعفری دولت آبادی تاکنون از اعزام این زندانی به بیمارستان و درمان او موافقت نکرده است.لازم به یادآوریست محمد سیف‌زاده، وکیل دادگستری در دادگاه انقلاب تهران به ۹ سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شده است.

 گزارشگران هرانا

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...